مساله این است که تا وقتی عواطف من با ترس ها ، خشم ها و انگیزه های دفاع از خود تحریک می شوند، در شرایطی نیستم که با تو یا هرکس دیگری ، گفتگویی صادقانه و دوستانه و همراه با آسودگی خیال داشته باشم . قبل از آمادگی برای این بحث ، من به پاکسازی و تخلیه هیجانی نیاز خواهم داشت . جان پاول ،متخصص الهیات...
هنگامی که فرد در یک موقعیت هیجانی قرار دارد ، بدان معناست که او برای یک نزاع به خوبی تجهیز شده است ، اما برای حل مساله ، آمادگی بسیار کمی دارد.
دلایلی وجود دارد که نشان می دهد چرا رویکرد منطقی ، به هنگام دخالت شدید هیجان ها ، مؤثر واقع نمی شود . برانگیختگی هیجانی ، در حقیقت ما را به افرادی متفاوت با آنچه در مواقع آرامش هستیم تبدیل می کند .
زمانی که عصبانی یا بیمناک هستیم ، آدرنالین بدن با سرعت بیشتری جریان می یابد و نیروی ما در حدود بیست درصد افزایش می یابد . کبد قند بیشتری را به جریان خون وارد می کند و به دریافت اکسیژن بیشتر
از قلب و ریه نیاز دارد . رگ ها گشادتر می شوند و مراکز قشر مغز جایی که تفکر در آنجا صورت می گیرد ، تقریبا از کار می افتند . همچنین خونی که به بخش حل مساله مغز می رود نیز ، به شدت کاهش
می یابد ، زیرا در شرایط فشار روانی ، قسمت بیشتری از خون به سمت اندام های انتهایی بدن ، جریان می یابد.
پس ، در هنگام رفع تعارض ،اولین هدف آن است که فرد بتواند به شکلی سازنده ، با هیجان های خود کنار بیاید و این هدف ، همان چیزی است که من آن را روش رفع تعارض نامیده ام .
● روش رفع تعارض
روش رفع تعارض را می توان به عنوان مجموعه ای از قوانین ساده در نظر گرفت که تعارض را هدایت می کنند . ما طی قرن ها آموخته ایم که اگر تعارض به وسیله قوانین خاص خود هدایت نشود، می تواند
بسیار خطرناک باشد. بنابراین ، وقتی کشتی گیران تنومند ، بر روی تشک کشتی با یکدیگر گلاویز می شوند ، می دانند که قوانین حاکم بر این ورزش ، از آنان در قبال انواع خاصی از خشونت ، حمایت می کند.
وقتی که یک مشت زن سنگین وزن از رینگ بالا می رود ،احساس امنیت می کند ، زیرا می داند که حریفش نمی تواند به کارهایی که قوانین مربوط به مشت زنی آنها را ممنوع کرده است دست بزند و داور نیز قوانین را اجرا خواهد کرد . وقتی احزاب سیاسی برای امتیاز اداره کشور میارزه می کنند ، می پذیرند که از قوانین خاصی پیروی کنند و حتی هنگامی که ملت ها به جنگ با یکدیگر می پردازند ،برخی قوانین رفتاری مورد توافق ، وجود دارد . اما در برخی از مهم ترین حیطه های زندگی ، تعارض های ما تا حد زیادی کنترل نشده باقی مانده اند . به عنوان مثال ، وقتی که یک زن و شوهر منازعه می کنند ، معمولا هیچ قانون معینی که برای حمایت از آنان و یا محافظت از ازدواجشان طراحی شده باشد ، وجود ندارد . روش رفع تعارض که در این مقاله مطرح شده ،مجموعه ای از قوانین ساده اما عملی را به دست می دهد ، که یه سازنده تر شدن تعارض ها کمک می کنند.
● با فرد دیگر با احترام رفتار کنید
برخورد احترام آمیز ،در اوج مشاجره ،به چه معنا است ؟ کلارک موستاکاس روان شناس می گوید :
در جدال خلاق ، طرفین درگیر ، از حقانیت کامل دیگری آگاهند و هیچ یک از آنان این حقیقت را که هر یک می کوشد ،حقیقت را آن گونه که خود می بیند بیان کند ، از نظر دور نمی دارد . چنین برخوردی ضمن آن که از ارزش های هیچ یک از آنها نمی کاهد ،در فضایی سالم و توام با محبت و ارتباط صادقانه به هر یک امکان می دهد که درک منحصر به فردی از خویشتن را حفظ کند ،از طریق ارتباط واقعی با دیگران به رشد مناسب دست یابد و به ارزش سادگی و صراحت در روابط پی ببرد.
احترام قائل شدن برای فرد دیگر ، نگرشی است که با رفتارهای مشخصی نشان داده می شود. شیوه ای که با کمک آن به فرد دیگر گوش داده و به او نگاه می کنیم ، تن صدای ما و کلماتی که انتخاب می کنیم ، استدلال هایی که به کار می بریم و خلاصه تمامی اینها ، می تواند نشانگر احترام باشد و یا عدم احترام را منتقل کند.
متاسفانه ، مخالفت با باورها یا ارزش های فرد دیگر و یا تضاد میان نیازهای افراد مختلف ، به بی احترامی ، نسبت به عقاید و شخصیت فرد دیگر منتهی می شود . به شکلی که حتی زمانی که برای فرد دیگر احترام زیادی قائل هستیم ، در اوج تعارض ، اماده ایم تا به او توهین کنیم . ممکن است با کلمات تحقیرکننده صحبت کنیم : چه آدم خنگی ! این احمقانه ترین فکری است که در این چند سال شنیده ام ! یا ممکن است طعنه بزنیم : این فکر بی نظیری است ، اما باید تمام طلای دنیا را بات آن پرداخت . یا ممکن است فرد را مورد حمله قرار داد ه و احساس خود-ارزشمندی او را تخریب کنیم . کلمات غیر محترمانه ،غالبابدون توجه بیان می شوند، اما این کلمات مانع جریان ارتباط می شوند و زخم هایی ایجاد می کنند که ممکن است هرکز به طور کامل التیام پیدا نکنند.
اغلب پس از فوران خشم ،گفته می شود : تو می دانی که جدی نگفتم ،کاملا دیوانه شده بودم و به حرف هایی که می زدم فکر نمی کردم . اما فرد دیگر با خود فکر می کند : همین که این حرف را زدی نشان می دهد که این موضوع در ذهنت بوده است . دانستن این که تو واقعا چه احساسی نسبت به من داری ، برایم به قیمت یک انفجار خشم تمام شد.
برخی افراد ، افکار اهانت آمیزی را که در ذهن دارند به طور آشکار بیان نمی کنند اما وقتی نگرش انسان نسبت به شخصی غیر محترمانه باشد ، زبان تن او حقیقت را زمزمه می کند و فرد دیگر ، این را از
حالت چهره ، تن صدا و حرکات بیانگر یا ژست های او خواهد خواند . این امر نیز مانع گفتگو می شود و ممکن است در درازمدت موجب آسیب دیدن رابطه شود.
در درون انسان نیروی جاذبه ای وجود دارد که موجب تنزل وی تا سطح بی احترامی به فرد دیگر ،می شود . در همه ما این آمادگی وجود دارد که نسبت به دیگری ، نگرشی کلیشه ای داشته باشیم . وقتی چنین چیزی اتفاق می افتد ما خطاب به یکدیگر یا از کنار یکدیگر حرف می زنیم ، نه با یکدیگر ،برای بسیاری ازما توسل به نیروی اراده ، جهت مقابله با نیروی جاذبه ای که ما را به سوی بی حرمتی به فرد دیگر می کشاند ، ضروری است . همچنان که فشار نیروی اخلاقی نیز برای این که با دیگری به عنوان فردی ارزشمند رفتار کرده و با او به عنوان انسانی همپایه وارد گفتگو شویم . ضرورت دارد .
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، اطلاعات عمومی ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم
دوستی های خیابانی و آشنا شدن دختران و پسران به دور از چشم والدین یكی از معضلات اجتماعی است .
علل اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی در جوامع با عث شده سن ازدواج بالا رود و جوانان كمتر تشكیل خانواده بدهند كه البته دنیای ارتباطات نیز در شیوع این معضل نقش بسزایی را دارد .
اما گسترش چنین روابطی تاثیر منفی در كانون های خانوادگی دارد پایه های خانواده سالم كه هسته ای از تشكیلات اجتماع می باشد را متزلزل كرده است . لذا برای جلو گیری از پیشرفت این معضل به علل ممنو عیت چنین روابطی پر داخته می شود تا هر ذهن آگاهی با دانستن این مطالب ، آ گاه تر از پیش باشد .
این علل عبارتند از :
۱) شرع
اسلام اهمیت ویژه ای برای ازدواج قائل شده است و مخالف رهبانیت و و دنیا گریزی می باشد حتی احادیث و روایات معتبر و معروفی در زمینه ازدواج و جود دارد كه اشهر آن حدیث پیامبر اكرم "ص"است كه می فرماید"النكاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی " در قران نیزكه كتاب آسمانی دین ماست دستور اكید بر ازدواج صادر شده است و ازدواج را باعث آرامش و تسكین خلقت ، همسر را از آیات و نشانه های الهی می داند و لیكن شرع برای ازدواج قواعد و مقرراتی را وضع نموده است كه رعایت آن لازم می باشد البته حرمت رابطه زن و مرد نامحرم مخصوص دین اسلام نیست و تمام ادیان آسمانی و الهی شرم وحیا را برای زن ومردبخصوص زن ومرد جوان لازم دانسته اند اگر امروزه در كشورهای دیگر و اكثرا غربی بی بند وباری رایج است ناشی از دین آنها نیست. در كنار دین اسلام " مسیحیت " است.
آیا مسیحیت رابطه های این چنین كه در بین پیروان این دین رایج است را جایز شمرده است؟ خیر چنین نیست. صفت حضرت مریم "عذرا " است و عذرا یعنی "پاكدامن " لقب عیسی "ع " "مسیح" است یعنی پاك در كتاب و سنت حضرت عیسی "ع" هم هیچ جوازی برای دریدن پرده حیاو شرم دیده نمی شود پس از این بی بندوباری رایج ناشی از تحریفات بعدی است. در زندگی سایر پیامبران الهی مثل حضرت موسی"ع" می بینیم به ریزترین مسا ئل حیا توجه شده به حدی كه وقتی حضرت موسی "ع" با دختران شعیب پیغمبر به نزد آن حضرت می رفتند . در جلوی ایشان حركت كردند. یاحضرت ابراهیم"ع" كه سرآمد غیرت و نلموس پرستی در پیغمبران است .
همچنین داستان معروف یوسف و زلیخا كه به تعبیر قرآن احسن القصص قرآن است.حضرت یوسف "ع" در عین جوانی و زیبایی در مقابل عشق زلیخا به ایشان به خداوند پناه برده ودامنخودرابه گناه نیالود پس با دقت در تاریخ انبیاواولیا گذشته و سایرادیان و دین مبین اسلام می بینیم هیچ دین و مذهبی بی بندوباری و بی قاعدگی در روابط زن ومرد را پیشنهاد نكرده است. اگر رهبانیت و ترك زدواج هم در بعضی از مجامع دیده می شود. فقط بر اثر تحریفات است.
پس اولین عامل مورد بررسی قرار گرفت كه ادیان آسمانی ازجمله برای ازدواج قانون تعیین نموده وپیروان خود رابه داشتن حیا رهنمون ساخته اند .
۲) قانون
دومین علت ممنوعیت این نوع روابط در جامعه ما قانون است كه چنین روابطی را ممنوع كرده است .
۳) عرف
سومین علت عرف می باشد البته این عامل ناشی از همان متدین بودن مردم ماست و لی وجه تمایزی با علت و فلسفه شرع دارد كه باید ذكر شود .
۴) دلیل عقلی
چهارمین علت دلیل عقلی بررد رابطه دوستی بین دختر و پسر جوان و نو جوان می باشد این تنها علتی است كه هیچ كس نمی تواند از آن فرار كند ، زیرا در مورد ممنوعیت دین گاهی غفلت موجب فراموشی دستورات دینی می گردد و در مورد ممنوعیت قانون به علت اجرای ناقص قانون یا عدم دسترسی به همه مجرمین فرار از قانون و مجازات پیش می آید . در مورد ممنوعیت عرف نیز در بعضی از شرایط افرادی یافت می شوند كه پای بندی به عرف ندارد و كارهای ضد عرفی را خیلی راحت انجام داده ووقعی به سر زنش های اطرافیان نمی گذارند.و لی فرار از ممنوعیت عقلی امكان پذیر نیست و با استدلالات عقلی كه بیان خواهد شد هر وجدان بیداری به قضاوت نشسته اعمال خود را می سنجد و هیچ راه فراری از وجدان و عقل انسان نیست .
در واقع پیامد این نوع دوستی ها از دو راه خارج نیست .یا منجر به ازدواج می شود یا اینكه با شكست مواجه می گردد.در مورداول كه بسیار نیز نادر است و در مواردی از قبیل عقد اجباری یا اطلاع خانواده هاست . دراین فرض حس اعتماد به طرف مقابل كه یكی از اركان اساسی زندگی زناشویی است از بین می رود . طرفین هر لحظه انتظار خیانت طرف دیگر را دارند . مرد بیرون از خانه دل به كار نمی بندد چرا كه از خانه اش مطمئن نیست در بعضی موارد پیش آمده كه مرد،زن خود را در داخل حبس نمودهدر ها را از روی او قفل كرده است از طرفی زن تمام مدت دلشوره دارد كه زن جدیدی وارد زندگی اش نشود . با یك لحظه تاخیر مرد او را مورد باز خواست قرار می دهد و .......
از همین جا زیربنای اختلاف و ناساز گاریهاگذاشته می شود و در نتیجه این ازدواج منجر به طلاق و جدایی می شود .اما در فرض دوم كه این دوستی با شكست مواجه می شود ضربه اصلی به دختر وارد می گردد زیرا دختر به خاطر احساسات و عواطفی كه دارد زود دلبسته طرف مفابل شده و بعد از شكست دچار طو فان عواطف و هیجانات روحی می گردد طوری كه اصلا" هیچ مردی را به عنوان مرد زندگی نمی تواند قبول كند .
حال چنین دختر و پسری كه وارد زندگی های جداگانه ای می شوند آیا صلاحیت این را دارند كه شریك خوبی برای همسرشان باشند ؟در این فرض علاوه براز بین رفتن حس اعتماد به صداقت نیز كه از دیگر اركان اصلی زندگی خانوادگی استاز بین می رود . چرا كه هر فرد برای كتمان گذشته خود متوسل به دروغشده و می خواهد سابقه دوستی اش با فرد دیگری را از همسرش مخفی نگه دارد و احساس گناه شكاكی ، پشیمانی و افسردگی جایگزین صلح و صفا و دوستی و آرامش در چنین زندگی می شود .
حال جوانان و نو جوانان عزیز خود به قضاوت بنشینید آیا یك دوستی بی پایه و اساس چقدر ارزش دارد كه انسان ارزش های والای انسانیت خود را زیر پا بگذارد و یك عمر خود را تیره بخت كند .
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده
یکی از شگفتی های آفرینش، وجود تفاوت ها بین زنان و مردان است. بیولوژیست ها و پژوهش گران، پس از بررسی و تحقیق های متعدد، به این نتیجه دست یافتند که رفتارهای ذهنی و فکری زنان و مردان در پاره ای از صفت های اصلی به صورت ذاتی، با هم فرق داشته و تحت تاثیر جنسیت، به گونه ای متفاوت از یکدیگر، عمل می کنند. بخشی از تفاوت های مردان و زنان را به صورت زیر می توان عنوان نمود:
آینده:
یـک زن تــا زمانیکه ازدواج نکرده نگران آینده است. یک مرد تا زمانیکه ازدواج نـکرده هــرگز نگران آینده نخواهد بود.
دست خط:
مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش "خرچنگ قورباقه" استفاده میکنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به "ی" ها و "ن" ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک در انتهای آن میکشد.
اسامی مستعار:
اگر سارا، نازنین، عسل و رویا با هم بیرون بروند، همدیگر را سارا، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زند. اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند، همدیگر را هرکول، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد.
حمام:
یک مرد حداکثر 6 قلم جنس در حمام خود دارد. مسواک، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یک قالب صابون و یک حوله. در حمام متعلق به یک زن معمولی بطور متوسط 437 قلم جنس وجود دارد. یک مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی کند.
خواروبار:
یک زن لیستی از جنسهای مورد نیازش را تهیه نموده و برای خریدن آنها به فروشگاه میرود. یک مرد آنقدر صبر میکند تا محتویات یخچال ته بکشد و سیب زمینی ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خرید میرود. او هر چیزی را که خوب بنظر برسد می خرد.
بیرون رفتن:
وقتی مردی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی برای بیرون رفتن حاضر است. وقتی زنی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی 4 ساعت بعد وقتی آرایشش تمام شد، آماده خواهد بود.
گربه:
زنان عاشق گربه هستند. مردان میگویند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بیرون پرتاب میکنند.
آینه:
مردها خودبین و مغرور هستند، آنها خودشان را در آینه چک میکنند. زنان بامزه اند، آنها تصویر خود را در هر سطح صیقلی بازدید میکنند. آینه، قاشق، پنجره های فروشگاه، ته دیگ و ماهیتابه، حتی سر طاس آقای زلفیان.
تلفن:
مردان تلفن را به عنوان یک وسیله ارتباطی برای ارسال پیامهای کوتاه و ضروری به دیگران در نظر میگیرند. یک زن و دوستش می توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسیدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت دیگر با هم شروع به صحبت کنند.
آدرس یابی:
وقتی یک زن در حال رانندگی احساس میکند که راه را گم کرده، کنار یک فروشگاه توقف کرده و از کسی که وارد است آدرس صحیح را میپرسد. مردان این را به نشانه ضعف میدانند. آنها هرگز برای پرسیدن آدرس نمی ایستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان میچرخند و چیزهایی شبیه این میگویند: "فکر کنم یه راه بهتر پیدا کردم،" و "میدونم که باید همین نزدیکی باشه"، اون مغازه طلا فروشی رو میشناسم.
پذیرش اشتباه:
زنان بعضی اوقات قبول میکنند که اشتباه کردند. آخرین مردی که اشتباهش را پذیرفته 25 قرن پیش از دنیا رفته است.
فرزند:
یک زن همه چیز را در مورد فرزندش می داند: قرارهای دکتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزدیک و صمیمی، قرارهای رمانتیک، غذاهای مورد علاقه، اسرار آرزوها و رویاها. یک مرد بطور سربسته و مبهم فقط میداند برخی افراد کم سن و سال هم در خانه زندگی میکنند.
لباس شیک پوشیدن:
یک زن برای رفتن به خرید، آب دادن به گلهای باغچه، بیرون گذاشتن سطل زباله و گرفتن بسته پستی لباس شیک می پوشد. یک مرد فقط هنگام رفتن به عروسی و یا مراسم ترحیم لباس رسمی برتن میکند.
شستن لباسها:
زنان هر چند روز یک بار لباسهایشان را میشویند. مردها تک تک لباس های موجود در کمد، حتی روپوش و اونیفرم جراحی هشت سال پیش خود را می پوشند و هنگامیکه لباس تمیزی باقی نماند، یک لباس کثیف بر تن نموده و کوه ایجاد شده از لباسهای چرک خود را با آژانس به خشک شویی منتقل میکنند.
عروسی:
هنگام یاد کردن از عروسی ها، زنان در مورد "مراسم جشن" صحبت میکنند، اما مردان درباره "میهمانی های دوران مجردی" !
سبیل:
بعضی از مردان مانند هرکول پوآرو با سیبیل خوش تیپ میشوند. هیچ زنی وجود ندارد که با سبیل زیبا بنظر برسد.
اسباب بازی:
دختران کوچک عاشق عروسک بازی هستند و وقتی به سن 11 یا 12 سالگی میرسند علاقه شان را از دست میدهند. مردان هیچگاه از فکر اسباب بازی رها نمیشوند. با بالا رفتن سن آنها اسباب بازی هایشان نیز گران قیمت تر و پیچیده تر میشوند. نمونه های از اسباب بازیهای مردان: تلویزیون های مینیاتوری و کوچک، تلفنهای اتومبیل، مخلوط کن و آب میوه گیری، اکولایزرهای گرافیکی، آدم آهنی های کنترلی، گیمهای ویدئویی، هر چیزی که روشن و خاموش شده، سر و صدا کند و حداقل برای کار کردن به شش باتری نیاز داشته باشد.
پرداخت صورتحساب میز:
وقتی صورتحساب را می آورند، با اینکه کلا 15هزار تومان شده، بابک، سامان، آرش و مهرداد هر کدام 10 هزار تومان روی میز میگذارند. وقتی دختران صورتحساب را دریافت میکنند، در ابتدای دست به کیف شدن اول ماشین حسابهای خود را بیرون می آورند.
تشریفات:
زنان تشریفات را دوست دارند. مردان کمتر تشریفاتی تشریف دارند.
استعداد:
زنان، رابطه گرا بوده و تمایل به تماشا و نظر دارند و استعداد بیشتری برای بینش و شهود از خود نشان می دهند. مردان، هدف گرا بوده و به عمل و آزمایش، بیشتر تمایل نشان داده و استعداد بیشتری برای ارائه دلیل و منطق دارند.
نفوذ:
زنان نفوذ همسران خود را راحت تر می پذیرند. مردان در مقابل نفوذ زنان از خود مقاومت نشان می دهند.
احساس ترس:
ترس زنان بیشتر است تا خشم شان. مردان بیشتر از این که بترسند، خشمگین می شوند.
رنج بردن:
زنان تحمل بیشتری در برابر رنج بدنی نشان می دهند تا رنج روحی. مردان در برابر رنج روحی، مقاومت بیشتری از خود نشان می دهند.
فرزندان:
زنان سعی دارند فرزندانشان، همواره راضی و راحت باشند. مردان، فرزندانشان را برای استقلال، مقابله با خطر و سختی ها آماده می سازند.
انتخاب همسر:
زنان در انتخاب همسر، مسایل بسیاری از جمله: وضع مالی، آینده، موقعیت اجتماعی، شغلی و ... را در نظر می گیرند. مردان سریع تر و راحت تر از زنان، درصدد ازدواج با همسر مورد علاقه شان برمی آیند.
گفت و گو:
در چهره زنان، هنگام گفت و گو حالت های ترس، خشم، تعجب، آرامش، اضطراب و لذت به خوبی قابل رویت است. مردان در هنگام گوش دادن، خونسرد بوده و چهره شان دچار تغییرهای زیادی نمی شود.
تصاویر ذهنی:
زنان تصاویر معمولی و هیجانی را بهتر از مردان به خاطر می آورند. به یادآوردن تصاویر معمولی و هیجانی برای مردان، به آسانی صورت نمی گیرد.
پیری و جوانی:
زنان در جوانی، مهربان و در پیری، تهاجمی و خشن می شوند. مردان در جوانی، خشن و خودخواه و در پیری، مهربان می شوند.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
برچسبها: فرق زنان و مردان , طنز
گل ها زیبایی طبیعت را به خانه ما می آورند و به فضای خانه طراوت و سرزندگی می بخشند. اگر از نعمت داشتن یک خانه بزرگ با حیاط و باغچه برخوردار هستید، کافیست قیچی را بردارید و دست به کار شوید. اما اگر در آپارتمان زندگی می کنید، می توانید به گلفروشی بروید و با خرید گل های زیبا، طبیعت را مهمان خانه خود کنید.
چگونه شاخه های گل را تازه و باطراوت نگه داریم؟
اگر جزو افرادی هستید که گل های طبیعی را به مصنوعی ترجیح می دهند، لازم است با رعایت نکات زیر از پژمردگی گل ها جلوگیری کنید:
1.شکاف کوچکی در انتهای هر شاخه ایجاد کنید و انتهای شاخه را بشکنید تا صمغ گل نتواند جلوی ورود آب به شاخه را بگیرد.
2. شاخه ها را برای مدت چند ساعت در ظرفی حاوی آب ولرم قرار دهید تا گیاه با محیط جدید سازگاری پیدا کند.
3. گل ها را در اتاقی خنک و به دور از نور شدید قرار دهید تا پژمرده نشوند.
4. هرروز آب ظرف را عوض کنید.
شاخه ها را به صورت در هم ریخته و شلوغ در گلدان قرار دهید. سعی کنید طول شاخه ها یکسان نباشد و شاخه ها اندازه های مختلف داشته باشند تا گلدان شما جلوه ای مدرن و جذاب پیدا کند. شاخه های کوتاه وبلند در کنار هم می توانند فضایی را که خالی به نظر می رسد پرکند. در عین حال بهتر است گلدان شما ساده و کم نقش و نگار باشد تا گل های روی شاخه بیشتر به چشم بیایند. اگر می خواهید از گل های طبیعی استفاده کنید شکوفه های آلو یا گیلاس را به شما پیشنهاد می کنیم چون هم بسیار زیبا هستند و هم بریدن و کوتاه کردن آنها آسان است. این شکوفه های سفید و صورتی یکی از سوژه های موردعلاقه نقاشی های آسیایی هستند.
به گل و گلدان خود ظاهری مجسمه مانند بدهید. شاخه هایی که به جای گل میوه داشته باشند، محکم تر به نظر می رسند و در عین حال یادآور طعم لذت بخش میوه هستند. در آپارتمان های کوچکی که با کمبود جا مواجه هستند، استفاده از شاخه های میوه توصیه می شود. همان طور که در تصویر مشاهده می شود، این گلدان و شاخه های میوه داخل آن مکمل اثر هنری هستند که در کنار آنها قرار گرفته است. اگر شاخه های موردنظر شما بلند هستند، گلدانی را انتخاب کنید که طولی معادل نصف طول شاخه ها داشته باشد.
زیبایی گل ها را با استفاده از میوه تکمیل کنید. می توانید در کنار شاخه های پربرگ و روشن از میوه هایی با رنگ های متناسب استفاده کنید و بدین ترتیب ترکیبی شاد و پرانرژی ایجاد کنید. در عین حال اجازه بدهید گلدان شما جلوه ای طبیعی داشته باشد. نحوه قرار دادن شاخه ها و میوه ها مهم است و باید از نوعی استراتژی پیروی کند. شاخه های جداجدا و فضاهای خالی بین میوه ها و برگ ها ممکن است به زیبایی گلدان لطمه بزند. می توانید گلدان را در کنار یک اثر هنری ساده قرار دهید، اما به یاد داشته باشید این اثر هنری باید مکمل گلدان باشد، نه اینکه با آن رقابت کند.
شاخه هایی را انتخاب کنید که خمیدگی ها و اشعابات زیبا داشته باشند. گیاهان به منزل ما زیبایی زنده و طبیعی می بخشند، بنابراین اجازه دهید ظاهر طبیعی خود را حفظ کنند. لازم نیست شاخه ها همیشه صاف باشند یا صاف شوند، استفاده از شاخه های خمیده می تواند جوی رومانتیک در اتاق ایجاد کند. بهتر است در این موارد از گلدان های گِرد استفاده کنید چون این طور گلدان ها شاخه ها را ثابت نگه می دارند و به حفظ تعادل آن کمک می کنند.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم
برچسبها: خانه را زيبا كنيد , خانه را پر انرژي كنيد , خانه داري , خانه
۱. ترب با ماست
2. فراوردههاي لبني با ترشيجات
3. فراوردههاي لبني با گوشت سفيد يا قرمز
4. سويق (آرد گندم، جو و غيره) با شيربرنج
5. انگور پس از كله گوسفند
6. انار بعد از طعامي كه با گوشت و حبوبات پخته شود
7. انواع ترشيجات و شور (هرچه كه با سركه ساخته شود) با برنج
8. كبوتر بچه با سير و پياز و خردل
9. عسل با خربزه
10. سير با پياز
11. پنير تر و شير با هر غذا
12. ماست و اسفناج
13. هر چيزي كه حاوي نشاسته است(نان) با گوشت
14. ميوه بعد از هر غذاي گوشتي (مگر اينكه 2 ساعت بگذرد)
15. هر غذايي با خربزه و يا هندوانه
16. چاي با پياز و هندوانه
17. عدس و سركه
18. ماش و سركه
19. انار و حليم
20. حليم و سركه
21. خربزه و مويز
22. خربزه و انبه
23. اغذيه گرم و سرد با هم
24. خوردن حبوبات نفاخ به همراه غذاهاي نفاخ
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم ، نسخه داروهای گیاهی
برچسبها: نبايد خورده شوند , نخوريد , خورده نشود , نبايد بخوريد
از آموزه هاي ديني به دست مي آيد آميزش و همبستري براي بچه دار شدن در زمان هاى ذيل مستحب است:
شب دوشنبه: که در پي آن فرزند حافظ کتاب خدا و راضي به آنچه خداوند برايش مقدر کرده ، مي شود، (1)
شب سه شنبه : که در اثر آن بعد از سعادت اسلام ، شهادت روزي اومي شود ، خداوند او را با مشرکان عذاب نمي کند ، دهانش خوشبو، دلش رحيم و جوانمرد خواهد بود ، زبانش از دروغ ، غيبت وتهمت و پاک باک مي ماند.(2)
شب پنج شنبه : که در پي آن حاکمي از حکما و با عالمي از علما خواهد شد.(3)
روز پنج شنبه هنگام زوال : که در پي آن شيطان به او نزديک نخواهد شد تا پير گردد و سلامتي دين و دنيا روزي اش خواهد بود.(4)
شب جمعه : که در پي آن بچه خطيب و سخنگو خواهد شد.(4)
روز جمعه موقع عصر : که آن فرزند از دانايان مشهور خواهد شد.(5)
شب جمعه بعد از نماز عشا : اميد است آن فرزند از ابدال ( شبيه به والدين ) باشد.(6)
نيز توصيه شده از نزديكي كردن در شب هاي چهارشنبه و شب اول، وسط و آخر ماه قمري و نيز شب هاي ماه گرفتگي و طوفان هاي شديد پرهيز كنند.
موارد مكروهي نيز وجود دارد كه بهتر است از آن ها پرهيز گردد:
1- جماع در شب و روزي كه ماه و خورشيد گرفته است.
2- هنگام غروب خورشيد.
3- هنگام طلوع فجر تا طلوع آفتاب.
4- شب اول ماه غير از ماه رمضان.
5- در شب آخر ماه.
6- جماع بعد از احتلام در خواب.
7- جماع در اتاقي كه بچهاي وجود داشته باشد.
8- نگاه كردن به عورت زن هنگام جماع.
9- جماع به صورت عريان.
10- جماع رو به قبله و پشت به قبله.
11- جماع بدون وضو يا غسل.
12- هنگامي كه شكم پر است.
13- جماع در جايي كه كودكي باشد كه به آن ها نگاه كند يا سر و صداي آن ها را بشنود، هر چند چيزي متوجه نشود.
14- جماع در فرصت بين اذان و اقامه نماز كه مخصوص اعمال عبادي است.
15- جماع در شب عيد فطر.
16- جماع در شب عيد قربان.
موضوعات مرتبط: کودک ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم ، مذهبی
برچسبها: بهترين زمان بچه دار شدن , بچه دار شدن , بچه داري , بچه
بسیاری از زنان فکر میکنند که برای اینکه مردی عاشقشان شود باید مانند یک سوپرمدل باشند . اما زمانیکه از مردی می پرسیم چه چیزی او را به سمت زنی جذب می کند ، اصلا آن چیزی نیست که زنان انتظارش را دارند. مردان اصلا انتظار ندارند که زنان شان مانند زنان و مانکن های مجلات باشند.
زنان برای جذاب شدن نیازی به هزینه های آنچنانی و تلاش های مداوم ندارند. با کمی تلاش می توانید از نظر ظاهری همان زنی باشید که مردتان در جستجوی آن است.
موهای بلند- یکی از مهمترین معیارهای مردان برای زیبایی و جذابیت زنان ، داشتن موهایی بلند است. البته نیازی نیست که موی خود را تا کمر بلند کنید ، اگر موهای بلند و مرتبی داشته باشید جذاب تر است. اگر موهای بلند دوست ندارید و نگهداری از آن برای تان سخت است ، می توانید موهای تان را به گونه ای کوتاه کنید که بلند تر به نظر برسد.
کفش های پاشنه بلند- مردان عاشق کفش پاشنه بلند هستند. زنان باید بدانند که پاهای شان در کفش های پاشنه بلند جذاب تر به نظر می رسد اما می دانم این کفش ها راحت نیستند. نیاز نیست یک کفش 10-15 سانتی متری بپوشید تا مردتان را تحت تاثیر قرار دهید. کفشی شما را جذاب و خواستنی می کند که خودتان هم با پوشیدن آن احساس راحتی کنید.
لباسی مانند یک خانم!- برای کامل کردن گزینه بالا یعنی پوشیدن کفش پاشنه بلند ، شما باید یک دامن یا پیراهن انتخاب کنید. مردان دوست دارند زن ها مانند یک خانم لباس بپوشند ؛ آنها کت و شلوار ، بلوز و شلوار را زیاد جذاب نمی دانند.
لبخند- شگفت آور است یک لبخند ساده تاثیر فوق العاده ای روی مردان دارد. بسیاری از زنان اشتباه می کنند و دوست دارند همواره جدی به نظر برسند. سعی کنید همیشه یک لبخند کوچک به لبان خود داشته باشید ، ما انسانها همواره به سمت کسانی جذب می شویم که خوش اخلاق و گشاده رو هستند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده
سوالات زیر را در نظر بگیرید :
-
او سوار یک پورشه آخرین مدل است، اما آیا واقعاً از عهده خرید این ماشین برمی آمده؟
-
او یک خانه خیلی بزرگ دارد، اما آیا خانواده و زندگی دوست داشتنی دارد؟
-
او پول زیادی درمیآورد، اما آیا واقعاً از کاری که برای گذران زندگی انجام میدهد لذت میبرد؟
متوجه منظورم شدهاید . وقتی پاسخی که به این سوالات میدهید، “خیر” باشد، موضوعی که ابتدا به نظرتان بسیار گیرا میآمده، دیگر اینطور نخواهد بود.
حالا لحظهای وقت بگذارید و فردی را تجسم کنید که عاشق کارش است، معمولاً لبخند بر لب دارد و از هر نفسی که میکشد لذت میبرد. آیا این فرد توجهتان را جلب میکند؟ آیا مهم است که این آدم یک میلیونر نیست؟
در زیر به ۱۵ راه عالی برای تحت تاثیر قرار دادن اطرافیانتان اشاره میکنیم. اگر این نکات را به طور مرتب رعایت کنید، نه تنها دیگران را تحت تاثیر قرار میدهید، بلکه به شما کمک میکند انسان بهتری هم باشید.
۱٫ اُرجینال باشید. با خودتان صادق باشید. جودی گارلند گفته است، “همیشه بهترین ورژن خودتان باشید به جای اینکه ورژن دوم یک نفر دیگر باشید.” با این جمله زندگی کنید. اصلاً نمیتوانیدخودتان را جای دیگری بگذارید. جای تنها کسی که میتوانید باشید، خودتان هستید. اگر خودتان نباشید، یعنی واقعاً زندگی نمیکنید—فقط وجود دارید. و از خودتان بپرسید: اگر آنچه که هستید را دوست ندارید، چرا بقیه باید دوستتان داشته باشند؟
۲٫ به فکر دیگران باشید. اگر به فکر دیگران نباشید، آنها هم به فکر شما نخواهند بود. هرچقدر بیشتر به بقیه کمک کنید، آنها بیشتر برای کمک به شما راغب خواهند بود. عشق و محبت، عشق و محبت میآورد.
۳٫ کاری کنید بقیه احساس خوبی پیدا کنند. آدمها بهندرت یادشان میماند که چه کردهاید، اما همیشه یادشان میماند که چه حسی در آنها ایجاد کردهاید.
۴٫ صادق باشید و مسئولیت کارهایتان را بپذیرید. هیچکس یک دروغگو را دوست ندارد. در دراز مدت همیشه حقایق روشن میشود و ماه هیچوقت پشت ابر نمیماند. چه مسئولیت کارهایتان را گردن بگیرید یا نگیرید، بالاخره اعمالتان روزی به گردنتان میافتند.
۵٫ مدام لبخند بزنید. همه آدمها دیدن یک لبخند طبیعی را دوست دارند. وقتی یک غریبه مستقیم به صورتتان نگاه میکند و لبخند میزند چه حسی پیدا میکنید؟ یکدفعه دیگر غریبه به نظر نمیرسد، درست است؟
۶٫ به بزرگترها احترام بگذارید. به کوچکترها احترام بگذارید. به همه احترام بگذارید. اینطور نیست که یک گروه خاص از یک طبقه خاص اجتماعی فقط شایسته احترام باشند. با همه با همان درجه احترامی برخورد کنید که به پدر و مادر بزرگتان میگذارید و همان میزان صبری را پیشه کنید که برای فرزندتان دارید. مردم مهربانی شما را درک خواهند کرد.
۷٫ افراد را با اسم صدا کنید. آدمها شنیدن اسمشان از زبان دیگران را دوست دارند. پس سعی کنید اسامی را به خاطر بسپارید.
۸٫ بگویید “لطفاً” و “متشکرم.” این دو کلمه ساده باعث میشود خواستهای شما حالت خواهش پیدا کند و به مکالمات جدی حالت دوستانه میبخشد.
۹٫ در کارتان بهترین باشید. همیشه مبهوت موسیقیدانان، نویسندهها، نقاشان، سخنگویان، مدیران، سرمایهگذاران، مهندسان، مادرها، پدرها، ورزشکاران و… عالی میشوید. همه این افراد فقط یک وجه اشتراک دارند: در کاری که میکنند بهترین هستند. اگر قرار است کاری را به بهترینش شکل انجام ندهید، بهتر است اصلاً انجامش ندهید. در کار و سرگرمیهایتان بهترین باشید. برای خودتان اعتباری بسازید، اعتباری برای بهترین بودن.
۱۰٫ اگر توانستید به دیگران کمک کنید. از هر دست که بدهید از همان دست پس میگیرید. وقتی در زندگی شخصی تاثیر مثبت ایجاد میکنید، این تاثیر مثبت به زندگی خودتان هم میرسد. کاری بکنید که فراتر از شماست—کاری که از درد کسی کم میکند و شادترش میکند. همه آدمها شایسته کمک هستند.
۱۱٫ در هر کاری که میکنید اثری از شخصیتتان ایجاد کنید. مثل برند زدن روی کارتان میماند، برندی مخصوص خودتان. اگر بانمک و شوخ هستید، به کارتان طنز اضافه کنید. اگر هنرمند هستید، کارتان را با تصویر تزئین کنید. هر کاری که میکنید کمی از شخصبتتان را به آن اضافه کنید.
۱۲٫ به قولهایتان وفا کنید. بعضی از آدمها عادت دارند قول کاری را بدهند که احتمال کمی دارد بتوانند انجامش دهند. قول ایدآل را میدهند اما متوسط تحویل میدهند. اگر میخواهید ارزش خودتان را در چشم دیگران بالا ببرید، باید خلاف این عمل کنید. سعی کنید ابتدا تواناییهایتان را کمتر نشان دهید و بعد فراتر از آن تحویل بدهید. این باعث میشود دیگران تصور کنند که همیشه فراتر از مسئولیت و وظیفهتان کار انجام میدهید.
۱۳٫ سازماندهی داشته باشید. اگر سازماندهی نداشته باشید چطور میتوانید کاری را انجام دهید؟ مطمئناً نمیتوانید. سعی کنید فضای زندگی و کارتان را مرتب کرده و سازماندهی کنید.
۱۴٫ تحقیق کنید و سوال بپرسید. اینطور نباشید که بااینکه هیچ از موضوعی اطلاع ندارید فقط سرتان را به نشانه دانستن تکان میدهید. با تحقیق کردن از قبل خودتان را آماده کنید. و اگر بااینحال باز متوجه چیزی نشدید، سوال کنید. افراد مقابلتان اشتیاق شما به دانستن را ستایش خواهند کرد.
۱۵٫ دانش و اطلاعاتتان را با دیگران تقسیم کنید. باید منبع اطلاعاتی برای اطرافیانتان باشید. اگر به اطلاعات لازم دسترسی دارید، آن را فقط برای خودتان نگه ندارید. با دیگران تقسیمش کنید.
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، راههای نفوذ ، خانه و خانواده
وقتی همسرتان هیجان زده به سوی شما می آید و به تان خبر می دهد باردار است، روال عادی زندگی دگرگون می شود. ممکن است ابتدا هیجان زده شوید و از فرط خوشحالی بخواهید پرواز کنید. شاید هم مات و مبهوت، همسرتان را نگاه کنید تا قضیه «پدر شدن» برایتان قابل هضم شود.
واقعیت این است که از این لحظه به بعد، زمان تغییر زندگی شما فرا رسیده. تولد یک نوزاد با تحولات زیادی همراه است. با همه این حرف ها پدرشدن لذتی دارد که بسیاری از مردها را برای تجربه ی این احساس وسوسه می کند.
اما بهتر است در این باره آمادگی بیشتری داشته باشید تا به بهترین شکل ممکن از نوزاد نورسیده استقبال کنید و ورود او را به دنیا خوشامد بگویید. می دانید برای آمادگی بیشتر باید چه کار کنید؟
● پای صحبت پدرها بنشینید
شاید وقتی به پدرشدن خودتان فکر می کنید، سوالات مختلفی ذهن تان را قلقلک دهد یا به دغدغه ذهنی شما تبدیل شود؛ سوالاتی از این قبیل که : «آیا واقعا آمادگی دارم پدر شوم؟»، «از لحاظ مالی چطور باید با قضیه کنار بیایم؟»، «آیا همسر و نوزادم هر دو سالم خواهند ماند؟» و ...
پیشنهاد می کنیم پای حرف پدرهای قدیمی تر بنشینید، مخصوصا پدر خودتان، تا خیالتان راحت شود که بیشتر آنها پرسش هایی مشابه شما داشته اند!
● از همسرتان غافل نشوید
بارداری و زایمان با تغییرات ناگهانی هورمون های بدن مادر همراه است که بر حالات روحی و روانی او تاثیر می گذارد. پزشکان معتقدند اکثر زنان، پس از زایمان، این حالت را تجربه می کنند. بنابراین ضمن اینکه شما از تولد نوزاد خوشحال و شاداب هستید، ممکن است همسرتان غمگین و افسرده شده باشد.
در چنین وضعیتی توصیه می شود که هر چه سریع تر، با مسائل مربوط به رسیدگی نوزاد آشنا شوید و در این کار به همسرتان کمک کنید. تحقیقات مختلف نشان می دهد زنانی که شوهران شان بعد از تولد نوزاد، در نگهداری و رسیدگی به امور کودک کمک می کنند، کمتر دچار افسردگی می شوند و شیردهی آنها به نوزاد به مراتب موفقیت آمیز تر است. یکی از راه های آرامش مادران گوش دادن به آیات قرآن کریم است. سعی کنید فضایی را فراهم آورید که حداقل در اوقاتی از شبانه روز تلاوت زیبای قرآن در خانه تان طنین انداز شود.
● به فکر سلامت نوزاد باشید
در طی دوران بارداری مادر، درباره سلامت کودک مطالعه کنید تا ببینید برای حفظ سلامتی نوزاد، چه تغییراتی در روش زندگی شما و همسرتان لازم است. مثلا اگر سیگاری هستید، سعی کنید سیگار را کنار بگذارید؛ چون حضور کودک در محیط آلوده به دود سیگار برایش ضرر دارد. علاوه بر این، رژیم غذایی جدید و سالم تری را برای خانواده در نظر بگیرید و به تدریج غذاهای کم ارزش و ناسالم را از سبد خرید خود حذف کنید.
● همیشه منتظر تولدش باشید
از نوزاد انتظار نداشته باشید که سر وقت به دنیا بیاید. با وجود اینکه حاملگی۳۸تا۴۰ هفته ای طبیعی است، اگر کودک شما یکی دو هفته زودتر به دنیا آمد تعجب نکنید. به هر حال حول و حوش ۴۰ هفتگی، باید هر لحظه، این آمادگی را داشته باشید که همسرتان را به بیمارستان برسانید و پشت در اتاق زایمان، برای تولد یک موجود کوچک و زیبا منتظر بمانید.
● قبل از پدر شدن بدانید
بعضی از فعالیت ها مانند رفتن به تئاتر، سینما و سفرهای داخلی و خارجی با داشتن نوزاد دشوارتر است. بنابراین قبل از اینکه به فکر پدر شدن بیفتید، با همسرتان به اندازه کافی سینما و سفر بروید.
اگر بیرون از اتاق زایمان منتظر تولد اولین فرزندتان هستید، راهی وجود ندارد جز اینکه آرامش تان را حفظ کنید. اضطراب را تا آنجا که ممکن است کاهش دهید و استراحت را از یاد نبرید.
تولد یک نوزاد، زندگی عاشقانه شما را تا حدودی در هم می ریزد. بنابراین برای ابراز عشق و محبت به همسرتان فرصت را از دست ندهید.
● بعد از پدر شدن بخوانید
در هفته اول تولد، نوزاد نیازهای متعددی دارد که پدر در کنار مادر باید با رفع نیازهای کودک آشنا شود؛ کارهایی مانند روش شیر دادن به کودک، تمیز کردن او و آموزش های ساده دیگری که برای آسایش و راحتی نوزاد باید آنها را به کار ببرید.
مواظب کمرتان باشید و تکنیک صحیح بغل کردن کودک را بیاموزید. بغل کردن یک کودک که مدام روی دستان شما تکان می خورد به مراتب سخت تر از کودک بزرگ تری است که خودش قادر به حفظ تعادلش روی دستان شماست.
همیشه پیشانی کودک را ببوسید تا از این راه، تغییر دمای بدن نوزاد و تب دار بودن او را تشخیص دهید.
بیش از حد به کودک لباس نپوشانید اما همیشه لباس اضافی به همراه داشته باشید.
سعی کنید از تمام مراحل رشد فرزندتان لذت ببرید.
ممکن است کودکان، هنگام بازی به شما آسیب برسانند و به طور غیر منتظره اسباب بازی های بزرگی را به طرفتان پرتاب کنند یا به ساق پایتان ضربه بزنند. پس هنگام بازی با آنها احتیاط کنید.
● ۱۰ توصیه برای اینکه پدر خوبی باشید
پدر بودن کار ساده ای نیست اما قطعا پدری که فعالانه در زندگی فرزندش حضور دارد، بنیاد یک رابطه خوب پدر- فرزندی را پی ریزی می کند. پس اگر می خواهید پدر خوبی باشید توصیه های زیر را بخوانید:
۱) همواره از مادر فرزندتان حمایت کنید و به ویژه در حضور کودک به او احترام بگذارید.
۲) در کارها به صورت گروهی مشارکت کنید و با همسرتان، در تعلیم و تربیت کودکان سهیم شوید.
۳) برای بودن در کنار کودکان وقت بگذارید.
۴) مهربانی و عشق خود را به فرزندتان نشان دهید.
۵) از خانواده تان در هر وضعیتی حمایت کنید.
۶) ماجراها و داستان های زندگی خود را برای کودکان تعریف کنید. آنها از اشتباهات شما درس می گیرند و تجربه می آموزند.
۷) در جمع های خانوادگی شرکت کنید و برای خانواده تان وقت بگذارید.
۸) الگوی خوبی باشید.
۹) در مسائل مهم زندگی فرزندتان با او همراه شوید.
۱۰) توانایی های بالقوه ی خود را برای پدر بودن باور داشته باشید و بدانید هر کودکی، لیاقت داشتن پدری مهربان و با محبت را دارد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم
آیا تاکنون از شوهر خود خواسته اید که در کارهای منزل به شما کمک کند؟ آیا سالهاست منتظر شنیدن چنین جمله ای از طرف شوهرتان هستید که به شما پیشنهاد کمک در کار خانه را بکند ؟ | |
این یک راز زنانه است! آیا تاکنون از شوهر خود خواسته اید که در کارهای منزل به شما کمک کند؟ آیا سالهاست منتظر شنیدن چنین جمله ای از طرف شوهرتان هستید
که به شما پیشنهاد کمک در کار خانه را بکند؟
این مقاله به شما کمک خواهد کرد تا به این آرزوی خود برسید :
پیش داوری نکنید برای ایجاد انگیزه در شوهرتان از این اصل مهم غافل نشوید که باید تمام پیش فرضهای خود درباره این که مردان باید چه چیزهایی را بدانند یا توانایی انجام چه کارهایی را باید داشته باشند، دور بریزید. شوهرتان را آنگونه که هست بپذیرید. مطمئن باشید که اگر او را همان طور که هست و بدون اعمال هر گونه قید و شرطی بپذیرید به بهترین شکل ممکن او را برای خود تشویق و تهییج کرده اید.
برای ایجاد انگیزه در شوهرتان از این اصل مهم غافل نشوید که باید تمام
پیش فرضهای خود درباره این که مردان باید چه چیزهایی را بدانند یا توانایی
انجام چه کارهایی را باید داشته باشند، دور بریزید
همسرتان را همان گونه که هست دوست بدارید
همان طور که خانم ها علاقه دارند مورد توجه و علاقه شوهرشان باشند ، مردان نیز به احترام همسرشان نیازمند هستند. همچنین همان طور که
زنان انتظار دارند عشق و علاقه شوهرشان به آنها بدون هیچ قید و شرطی باشد
(صرف نظر از اینکه خانه داری یا آشپزی شان خوب باشد یا نه و یا صرفنظر از اینکه
نسبت به زمان ازدواج شان تغییرات ظاهری زیادی کرده باشند)، مردان نیز
خواهان احترام بی قید و شرط همسرشان هستند
(صرفنظر از اینکه درآمد شوهرشان چقدر است و ..)
به شوهرتان اجازه اشتباه کردن بدهید علاقه و اعتماد به نفس مردان، انتقاد کردن از تلاش و کوشش آنها برای کمک به شما در امور منزل است. منظور ما از انتقاد، تمرکز های نامعقول و تند خویانه بر اشتباهات همسر است وگرنه گفتن نکات دوستانه و یا نکات انتقادی سازنده معمولا با بروز هیچ مشکلی همراه نیست. اگر اصرار دارید که حتما کاری مطابق با دستور العمل شما انجام شود، بهتر است از شوهرتان تقاضای کمک نکنید و آن کار را خودتان انجام دهید نه اینکه مسئولیتی را بر عهده همسرتان بگذارید و بعد دایما وی را تحت کنترل قرار دهید که مسئولیتش را چگونه انجام می دهد؟ برای مثال اگر قرار است همسرتان، کودک دو ساله تان را حمام کند آزادی عمل لازم در انجام این کار را به ایشان بدهید . مادامی که سلامتی کودکتان در خطر نیفتد اجازه بدهید شوهرتان طبق میل و علاقه اش با او بازی کند ، رفتار کند و ... چنانچه همسرتان در انجام مسئولیتهای محوله از شما کمک خواست ، از هیچ راهنمایی دریغ نکنید اما در غیر این صورت نیازی به دخالت دایم شما نیست و بهتر است کمی سکوت کرده و انجام کار را بر عهده همسرتان قرار دهید. اگر در رفتارهای همسرتان اشتباهی را مشاهده می کنید بلافاصله و با تندی و خشونت مساله را به ایشان گوشزد نکنید بلکه در پایان شب و بعد از اتمام فعالیتهای روزانه می توانید در یک محیط دوستانه نکات لازم را به شوهرتان تذکر دهید. از این طریق نه تنها در هنگام انجام مسئولیتها به همسرتان غر نزده اید بلکه فرصت یک آموزش مناسب را به وی داده اید. برای شوهرتان این اقدام بسیار دوست داشتنی و شگفت آور خواهد بود و به این ترتیب ضمن آنکه رفتار او را اصلاح کرده اید زمینه را برای آنکه در کارهای آتی به شما بیشتر کمک کند، افزایش داده اید. در هنگام تذکر دادن، صحبت خود را با یادآوری کارها یا فعالیتهایی که به خوبی
انجام داده است، شروع کنید و سپس در کمال احترام و مهربانی نکات اشتباه
را گوشزد کنید.
از سعی و تلاش شوهرتان در انجام امور خانه تشکر کنید
کمک و حمایت همسرتان از خود را،( حتی اگر همه چیز آن طور که می خواستید انجام نشده است)بدون تشکر باقی نگذارید. با این کار او را برای کمک بیشتر به
خودتان ترغیب و تشویق می کنید. حتما به او بگویید که چقدر کمک شان در انجام سریع
کارها موثر بوده است.
موقعیت شناسی خود را تقویت کنید تحمل می کند. همواره مدافع و مشوق و طرفدار شوهرتان باشید. در این صورت بدون نیاز به کوچکترین غرولند شوهرتان متحول می شود. وقتی شما از همسرتان به خاطر آنچه که هست قدردانی می کنید او نیز برای خوشحالی شما از هیچ کاری پرهیز نخواهد کرد. اگر به کمک و حمایت همسرتان نیاز دارید، حتما به او بگویید .
از شوهر خود توقع ذهن خوانی نداشته باشید
بر خلاف تصور عامه که زنان معتقدند مردان می توانند ببینند که چقدر پر مشغله هستیم، میتوانند ذهن ما رابخوانند، نیازمندی ما را ببینند و ...
مردان قادر به هیچ یک از این کارها نیستند. ممکن است شما گرفتار
یک شغل تمام وقت پرمشغله، بچه ها، کارهای خانوادگی، خانه داری و ... باشید
و به این ترتیب فشار و مسئولیت سنگینی را بر دوش خود احساس کنید.
در صورت وقوع چنین شرایطی بهتر است که محترمانه از شوهرتان بخواهید که کمکتان کند.
به همسرتان آموزش دهید
قبل از اینکه کاری(از مسئولیتهای منزل) را به شوهرتان محول کنید از او بخواهید کنار شما بایستد و روش انجام آن را ببیند. این موضوع می تواند
از بروز مشکلات آتی جلوگیری کند. همچنین به جای گفتن جمله " می توانی کمکم کنی ؟ "
بهتر است از جمله دقیق تر و واضح تر" می توانی تا من نهار درست کنم خانه را مرتب کنی ؟
" استفاده کنید. |
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، فقط خانمها ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم

آیا بابا (مامان) دیگه تو رو دوست نداره؟
چرا با بابا (مامان) دعوا میکنی؟
کودکانی که در گیرو دار فروپاشی رابطه والدینشان گرفتار شدهاند وضعی اندوهبار و نیاز فراوانی به حمایت عاطفی دارند. سعی کنید هنگام پاسخ دادن به پرسشهای آنها تا آنجا که میتوانید صادق باشید؛ این یکی از راههایی است که میتوانید به کودک بفهمانید با وجود آنچه که بین شما و همسرتان به عنوان یک زوج در جریان است، عشق و علاقه شما به او پابرجاست.
مشکل در هر رابطهی به وجود میآید؛ تا زمانی که او از عشق متقابل شما مطمئن است خیالش راحت است، اما وقتی برای اولین بار در مییابد که رابطه شما با هم بد شده است ممکن است احساس کند تمام دنیایش به هم ریخته است و دیگر اینکه اگر نتواند به پدر و مادرش متکی باشد پس به دیگران هم نمیتواند اعتماد کند. کودکان در چنین موقعیتی احساس ناامنی میکنند و ممکن است به رفتار دوران خردسالی برگردند، برای کسب اطمینان دست به شیطنت و شرارت و جلب توجه میزنند و تقریبا همیشه خود را به خاطر آنچه که اتفاق افتاده است سرزنش میکنند. اگر با همسر خود دچار اختلاف شدهاید، به کودکتان اطمینان دهید که هر چند با هم توافق ندارید اما هر اتفاقی هم که بیفتد باز هم او را دوست خواهید داشت. اگر در حال رفع کدورت و آشتی هستید، کودکتان را نیز در این امر دخالت دهید تا همه اعضای خانواده با یکدیگر احساس همبستگی کنند . . . . . . .
بقیه در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: کودک ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم
ادامه مطلب
یکی از مشکلات شایعی که بین والدین و فرزندان ایجاد می شود و در بسیاری از خانواده ها قابل رویت است ، اختلاف و فاصله بین پدرو مادر و فرزند است که هر چه سن فرزند بیشتر می شود این فاصله بیشتر می گردد.
وقتی پای صحبت خیلی از والدین می نشینیم از رفتار فرزند جوان یا نوجوان یا حتی کودکشان شکایت دارند و از اینکه فرزندشان به نصیحت های آنها توجه نمی کند ناراحتند . برای حل این مشکل لازم است به ریشه های آن توجه کنیم و در صدد از بین بردن آن برآییم .
چیزی که دانستن آن به فهم ریشه مشکل کمک می کند این است که همین فرزند خانواده از افراد دیگر مثل دوستان و رسانه ها و بعضی از افراد فامیل حرف شنوی دارد . پس بین او و والدینش مانعی ایجاد شده که باعث فاصله عاطفی و روحی و کم شدن رابطه کلامی بین آنها شده و این فاصله هر روز بیشتر می شود .
غفلت از همین مساله و ریشه های آن باعث شده که خیلی از والدین نتوانند با فرزند خود رابطه صمیمانه و مثبتی داشته باشند و در نقطه مقابل, دیگر افراد مانند دوستان و رسانه ها و اینترنت و ... هر روز تاثیر بیشتری روی رفتار او خواهند گذاشت .
و مشکل وقتی زیاد می شود که این افراد کسانی نیستند که نوجوان یا جوان ما را به راه درستی بکشانند و این باعث نگرانی روز افزون ما خواهد بود در حالیکه هر چه تاکید ما برای قطع رابطه فرزندمان با این افراد بیشتر می شود او بیشتر به سمت آنها گرایش پیدا می کند .
کسی می تواند پیامی را به فرد دیگر منتقل کند که از محبوبیت نسبی برخوردار باشد هر چه میزان این اعتبار بالاتر باشد تاثیر او بر فرد بیشتر خواهد بود .
مساله ای که در این مشکل تاثیر بسیار زیادی دارد و ریشه آن است محبوب بودن دوستان و رسانه ها و اینترنت و ... و در مقابل عدم محبوبیت و حرف شنوی مثل سابق و روز های کودکی از والدین است .این مساله ساده چیزی است که همه ما در برقراری ارتباط از آن غافلیم . کسی می تواند پیامی را به فرد دیگر منتقل کند که از محبوبیت نسبی برخوردار باشد هر چه میزان این اعتبار بالاتر باشد تاثیر او بر فرد بیشتر خواهد بود .
مشکل معمولا در مورد کودکان نیست البته شروع آن در همین زمان است ولی در این زمان این مشکل زیاد احساس نمی شود. وقتی کودک به سن نوجوانی و جوانی رسید و با محیط های اطراف بیشتر آشنا شد و نیاز به اجتماعی بودن در او شدید تر شد ، در این موقع است که جذابیت افراد دیگر و رسانه ها او را به سمت خود می کشد و والدین بخاطر این که همیشه با او همراه بوده اند و فرزند با آنها بیشتر رابطه دارد ، کهنه و قدیمی و یکنواخت به نظر می رسند و اینجاست که مشکل نمود پیدا می کند . البته یک مقدار از این فاصله گرفتن از والدین طبیعی است و اقتضای سن اوست اما آنچه در جامعه امروزه دیده می شود فاصله ای است که می تواند صدمات جبران ناپذیری به فرزند بزند .
اینکه ما انتظار داشته باشیم والدین هم به اندازه ی رسانه ها و دوستان به روز شوند ، انتظار بیجایی است و عملا شدنی نیست . امروزه رسانه های تصویری و اینترنت با سرعت غیر قابل وصفی تغییر شکل و محتوا می دهند و همین مساله جذابیت فوق العاده ای ایجاد می کند که تمام خانواده ها را تهدید می کند اما توجه کردن والدین به مساله محبوبیت می تواند جلوی بسیاری از آفات زمان را بگیرد و فرزند را از مشکلات بزرگ دور کند .
به طور اختصار به بررسی یکی از مهمترین عوامل تاثیر گذار در محبوبیت والدین در نظر فرزندان می پردازیم :
شخصیت قائل شدن برای فرزند عامل مهمی است که می تواند در این مساله بسیار نقش داشته باشد .ذکر چند نکته در این باره لازم است :
الف : معمولا مردم گمان می کنند چون با فرزند و همسر خود در یک خانه زندگی می کنند ، به هر صورتی می توانند با آنها صحبت کنند یا رفتار نمایند . درست است که رفتار ما در خانه نباید حالت رسمی بودن بیرون را داشته باشد اما نباید از حد احترام خارج شود.
ب: شخصیت قائل شدن برای افراد به معنی این نیست که مثلا کودک 5 ساله خود را با لفظ آقا و خانم صدا کنیم بلکه باید به نیازهای او توجه کنیم .باید توجه داشت که این نیازها به تناسب جنس ، سن ، تحصیلات ، محیط و به خصوص تفاوتهای فردی ... تا حدی در افراد مختلف متفاوت است .
محبتی که خداوند بین والدین و فرزند قرار داده سبب می شود که نیاز چندانی به ایجاد محبت نباشد یعنی از ابتدای تولد محبوبیت وجود دارد فقط باید تلاش کرد که کم نشود و از بین نرود یعنی ما باید سعی کنیم مانعی برای آن ایجاد نشود و بعلاوه سعی کنیم که محبت بین طرفین را بیشتر کنیم .
ج: عکس العمل درست ما در مقابل خطاهای دیگران نیز ازجمله عوامل مهم در جهت شکسته نشدن شخصیت افراد می باشد . عکس العمل شما می تواند همراه با بی احترامی ، تحقیر، تنبیه بدنی یا مقایسه کردن با دیگران باشد که می تواند تاثیرات بسیار بد بر او بگذارد ، یا می تواند تنبیهی باشد که متناسب با آن عمل صورت می گیرد بدون اینکه بی احترامی و تحقیر باشد .همچنین می تواند گذشت و چشم پوشی و نادیده گرفتن باشد . (البته نه در تمام موارد)
د: امر و نهی های ما و تکلیف کردن ها ی ما باید در حد توان فرزند باشد تا بتواند به راحتی انجام بدهد و انجام آن برایش سخت نباشد اگر اینطور شد خودش کم کم ما را همراهی می کند و از آنچه از او خواسته ایم بالاتر می رود و خودش شخصیت خود را پیدا می کند .
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک ، خانه و خانواده
شوهر حقنشناسي دارم. از صبح تا شام رنج ميبرم، زحمت ميکشم، تمام کارهاي خانه از شستن ظروف و لباسها، از پختن غذا تا تزيين اتاقها و بافتنيهاي لازم را براي او و فرزندان انجام ميدهم، ولي وقتي به خانه ميرسد...
خانواده در پرتو شناخت صحيح و واقعبينانه همسران از وظايف زناشويي و طرز تفکر و خواستههاي يکديگر پويا و سالم و با صفا ميشود و به اين ترتيب براي تربيت فرزنداني صالح فراهم ميشود. استاد آيتا... ابراهيم اميني در اين زمينه مطلبي دارند که توصيه به مردان متاهل است.
ممکن است در نظر برخي مردان، کار خانهداري چندان مهم به نظر نيايد، ولي اگر با ديده انصاف نگريسته شود، بايد اعتراف کرد که دشوار و خسته کننده است. يک بانوي خانهدار اگر تمام اوقات شبانهروز را در خانه کار کند، باز هم مقداري از کارها باقي ميماند. اين همه کارهاي خانه مانند پختن غذا، نظافت کردن خانه، شستن و مرتب کردن لباسها و ظرفها، جابه جا کردن اثاث منزل و از همه بالاتر بچهداري، کارهاي آساني نيستند، که يک روز و دو روز انجام شود بلکه مادام العمر بايد مورد توجه باشد.
آقاي محترم تشکر کن!
اگر مرد يک ماه در منزل بماند و همه امور خانهداري و بچهداري را بر عهده بگيرد، آن وقت ميفهمد که همسرش در خانه چه فداکاريهايي ميکند و چه زحمتهاي طاقتفرسايي را تحمل ميکند؟ زن همه اين زحمات را تحمل ميکند ولي از شوهرش اين انتظار را دارد که قدر زحماتش را بداند و از وي قدرداني و تشکر کند. دوست دارد خودش و ذوق و سليقهاش همواره مورد توجه شوهر باشد. آقاي محترم! وقتي وارد خانه نظيف و تميز و منظم ميشوي چه عيبي دارد از زحمات و ذوق و سليقه همسرت ستايش کني؟
چه اشکال دارد گاه گاهي از غذاهاي خوشمزهاي که تهيه ميکند تعريف کني؟ چه مانع دارد موضوع بچهداري او را که حقاً کار بسيار دشوار و با اهميتي است همواره مورد نظر داشته باشي و برخي اوقات از زحمات طاقتفرساي او تشکر نمايي؟ از اين نکته غافلي که قدردانيهايت چه نيرويي به او ميبخشد و چگونه براي کار و کوشش و فداکاري آمادهاش ميگرداند؟
پيغمبر اسلام (صليالله عليه واله وسلم) ميفرمايد: هر کس به مسلماني احترام کند و با کلام خوشي از او دلجويي کند و غمهايش را بر طرف سازد همواره در سايه رحمت خدا خواهد بود.

خانم محترم قدر شناس باش!
گذراندن زمان طولاني در خارج از منزل آن هم در ارتباط با انواع افراد و نياز به گوناگوني مهارت ها و تلاش مداوم کار آساني نيست. بهر حال محيط بيرون داراي آسايش و آرامش لازم نيست و با تحولات و تغييرات فراواني همراه است . مرد در محيط کاري خود با هزار مسئله و مشکل روبروست که رفع آنها نياز به صبر و متانت او دارد . لذا انتظار همسر شما آن است که پس از يک روز کاري پر مشغله در جمعي گرم و صميمي پذيرفته شود و مورد استقبال و محبت آنان قرار گيرد . سعي کنيد حد اقل براي مدتي کوتاه زمان ورود او را قرين آرامش و پذيرش نماييد . تا بتواند انرژي هاي منفي حاصل از کار و خستگي را از دور بريزد و منبعي براي ارائه حمايت و پشتيباني براي شما باشد. بنابراين حتي اگر دلتان از گرفتاري هاي خانه داري و مشغله هاي بچه داري گرفته و نياز به همصحبتي با او را داريد تا گوش شنوايي براي همدلي داشته باشيد کمي صبر کنيد تا او خستگي خود را از بين ببرد و امنيت يابد. ذهن خسته او توان همدردي با شما را ندارد . چه اشکالي دارد که با جملاتي به او متوجه کنيد که ميدانيد چه زحماتي را در محيط کار متقبل مي شود و قدر دان او هستيد.
پيغمبر اسلام (صليالله عليه واله وسلم) ميفرمايد: هر کس به مسلماني احترام کند و با کلام خوشي از او دلجويي کند و غمهايش را بر طرف سازد همواره در سايه رحمت خدا خواهد بود.
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده
قانونی برای همه
سالها قبل، یک متخصص مدیریت به نام «پارتو» قانون مهمی را بیان کرد :
«ما برای انجام همهی کارها وقت نداریم، ما برای انجام همهی کارها پول نداریم، اما برای انجام مهمترین کارها، وقت و پول داریم.»
بنابراین یکی از «مهمترین کارها» این است که تعیین کنیم «مهمترین کارها» برای من کداماند .
به این کار «اولویتبندی» یا میگوییم. اگر «اولویتبندی» نداشته باشیم، وقت و پول خود را صرف کارهایی میکنیم که از درجهی دوم یا حتی سومِ اهمیت برخوردارند، آنوقت برای کارهای درجه یک خود، وقت یا پول کافی نداریم. علاوهبر وقت و پول، در دیگر زمینهها هم ما دچار «محدودیت منابع» هستیم. برای نمونه، در زمینهی «اعتبار»؛ ما در بین مردم، اعتباری داریم، اما این اعتبار، «بینهایت» نیست. اگر اعتبارمان را در جایی خرج کنیم که از درجهی اهمیت پایینی برخوردار است، در جاییکه از درجهی اهمیت بالاتری برخوردار است، «اعتبار» کم میآوریم! «سعدی» این مطلب را به زیبایی بیان کرده است: «سخن کم گوی تا در کار گیرند»
اکنون قانون «پارتو» را در حیطههای مختلف زندگی بیان میکنیم:
معیارهای زندگی:
همهی سلیقههای من را دیگران نمیتوانند برآورده کنند، پس لازم است بهوضوح و روشن بیان کنم که مهمترین اصولِ من در زندگی کداماند. آنگاه دیگران میتوانند در مراوده با من، مهمترین اصول و ارزشهای مرا رعایت کنند.
روابط با انسانها:
همهی انسانها را نمیتوان راضی نگهداشت اما میتوان مهمترین انسانها را راضی نگهداشت. پس لازم است تکلیفِ خودم را روشن کنم که مهمترین انسانها در زندگی من چه کسانی هستند و بیشترین سرمایهگذاریام را روی چه کسانی لازم است انجام دهم.
لذتها:
من نمیتوانم از همهچیز، لذت ببرم. برای برخی لذتها، لازم است از برخی دیگر از لذتها بگذرم، پس لازم است برای خودم تعریف کنم اولویتبندی لذتهای زندگی، برای من چگونه است. به عبارت دیگر، چه چیزی را به چه چیزی میفروشم.
اظهارنظر:
من نمیتوانم در مورد همهچیز اظهارنظر کنم. لازم است مهمترین جنبههایی که دغدغهی اظهارنظر در آنها را دارم، مشخص کنم و دانش خود را در آن زمینهها بالا ببرم.
چند نمونه:
- یک چهرهی مشهور و سرشناس نمیتواند بهراحتی در خیابان بایستد و از یک گاری، لبو بخرد و در کنار خیابان از لبوی داغ خوردن، لذت ببرد! پس لازم است تکلیف خود را روشن کنید. «شهرت» را بیشتر دوست دارید یا «لبو» را؟!
- یک فرد خوشاندام، نمیتواند هر غذایی را که دوست دارد، بخورد. حفظ یک اندام زیبا، نیازمند انضباط غذایی است! یکبار دیگر باید تکلیف خود را روشن کنید، «اندام زیبا» برایتان مهمتر است یا «کیک خامهای»؟!
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم

زنان باردار مي توانند از خوردن خيلي از غذاها لذت ببرند اما برخي غذاها بايد در اين دوران با احتياط مصرف شوند يا از خوردن آن ها پرهيز شود. …
اگر چه جگر و مواد تهیه شده از احشاء حیوانات، دارای آهن و فولات هستند این مواد همچنین حاوی غلظت زیادی از ویتامین A هستند. هر 100 گرم از این مواد حاوی 13 هزار تا 40 هزار واحد بین المللی ویتامین A است که بیش از 15 برابر نیاز زن باردار است.
مصرف مقادیر زیاد ویتامین A برای جنین در حال رشد در سه ماهه ی اول بارداری مُضر است. در نتیجه همه زنان باردار و زنانی که در حال برنامه ریزی برای بارداری هستند باید از مصرف این غذاها یا غذاهایی که حاوی مقادیر زیادی ویتامین A هستند مثل جگر، روغن هایی که از کبد حیوانات تهیه می شود و سایر امعاء و احشاء حیوانات پرهیز کنند.
البته لازم نیست که از سایر غذاها که دارای ویتامین A است خودداری کرد مثل شیر، پنیر، ماهی چرب، تخم مرغ و غذاهایی با بتاکاروتن مثل هویج، میوه های قرمز و نارنجی و سبزیجات و سبزیجات برگ سبز.
مغز حیوانات
از همه ی انواع مغزهای حیوانات در دوران بارداری باید پرهیز شود چرا که این مواد ممکن است حاوی باکتری های مُضری چون لیستریا باشد که عامل ابتلا به بیماری لیستریوز است.
اگر چه لیستریوز تنها دارای علامتی شبیه به آنفلوآنزا در مادر می شود، این بیماری می تواند به شدت جنین در حال رشد را تحت تاثیر قرار داده و سبب سقط، مرده زایی یا بیماری های شدید در نوزاد متولد شده، شود.
تخم مرغ خام یا عسلی
تخم مرغ کاملا نپخته(عسلی) یا خام یا غذاهایی که حاوی تخم مرغ نپخته هستند مثل سُس مایونز خانگی و بستنی های غیر پاستوریزه نباید در دوران بارداری مصرف شود چرا که ممکن است حاوی باکتری سامونلا باشد که می تواند سبب مسمومیت غذایی شود.
غذاهای نپخته یا سرد
بسیار مهم است که مطمئن شوید غذاها کاملا پخته اند و سپس مصرف شوند، غذاهای سرد باید مجددا کاملا گرم شوند طوری که بخار از آن ها خارج شود.
گوشت و مرغ خام
توکسوپلاسموزیس بیماری نادری است که توسط نوعی انگل که در گوشت خام وجود دارد ایجاد می شود. این می تواند برای جنین مُضر باشد و در بسیاری مواقع سبب نابینایی و مشکلات ذهنی و عقب افتادگی در جنین شود.
بنابراین زنان باردار باید از خوردن گوشت خام و نپخته پرهیز کنند.
توکسوپلاسموز ممکن است همچنین در مدفوع گربه نیز وجود داشته باشد بنابراین به زنان بارداری که از حیوانات نگهداری می کنند توصیه می شود که هنگام خالی کردن مدفوع گربه حتما دست کش بپوشند.
پختن خوب و کامل گوشت و مرغ می تواند خطر سالمونلا را نیز کاهش دهد.
بادام زمینی
اگر در یک خانواده اعم از مادر کودک، پدر یا خواهر و برادر سابقه ی حساسیت به بادام زمینی دارند یا تاریخچه تب یونجه، آسم، اگزما یا سایر آلرژی ها را دارند، برای کاهش خطر استعداد کودک در حال رشد به حساسیت به بادام زمینی بهتر است مادر از مصرف بادام زمینی و محصولات حاوی بادام زمینی در دوران بارداری و شیردهی پرهیز کند.
شیر غیر پاستوریزه
مادر باردار باید از خوردن همه شیرهای غیر پاستوریزه اعم از شیر گاو، بُز و شیر شتر خودداری کند، شیر بُز هم می تواند عاملی برای افزایش خطر توکسوپلاسموز باشد.
الکل
احتیاجی به ذکر این مورد نیست که مادر باردار باید به طور کامل از مصرف الکل در دوران بارداری بپرهیزد، مخصوصا در اوایل بارداری.
کافئین
اگر چه لازم نیست به طور کلی از مواد غذایی حاوی کافئین خودداری کرد اما به زنان باردار توصیه می شود مصرف کافئین در آن ها بیشتر از 300 میلی گرم در روز نباشد.
مصرف کافئین به میزان زیاد سبب کاهش وزن نوزاد و گاهی سقط می شود.
موضوعات مرتبط: کودک ، فقط خانمها ، خانه و خانواده ، پزشکی
مرد درحال تمیز کردن اتومبیل تازه خود بود که متوجه شد پسر۶ ساله اش تکه سنگی برداشته و بر وری ماشین خط می اندازد .
مرد با عصبانیت دست کودک را گرفت و چندین مرتبه ضربات محکمی بر دستان کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که در دستش بود شود
در بیمارستان کودک به دلیل شکستگی های فراوان انگشتان دست خود را از دست داد .
وقتی کودک پدرخود را دید با چشمانی آکنده از درد از او پرسید : پدر انگشتان من کی دوباره رشد می کنند ؟
مرد بسیار عاجز و ناتوان شده بود و نمی توانست سخنی بگوید ، به سمت ماشین خود بازگشت و شروع کرد به لگد مال کردن ماشین .
و با این عمل کل ماشین را از بین برد و ناگهان چشمش به خراشیدگی که کودک ایجاد کرده بود خورد که نوشته بود :
( !دوستت دارم پدر )
روز بعد مرد از غصه میمیرد.
عصبانیت و عشق محدودیتی ندارند .
یادمان باشد چیزها برای استفاده کردن هستند و انسان ها برای دوست داشتن .
مشکل دنیای امروزی این است که انسانها مورد استفاده قرار می گیرند و این درحالی است که چیزها دوست داشته می شوند
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم
تحقیقات جدید نشان میدهد خواهر داشتن شما را شادتر و امیدوارتر میکند، این در حالی است که داشتن برادر ممکن است این اثر را در شما نداشته باشد.همچنین این بررسیها نشان میدهد خانوادههایی که حداقل دارای یک دختر هستند بهتر میتوانند با مشکلات مواجه شوند و با آنها کنار بیایند.
دختران عشق و علاقه را در بین اعضای خانواده مستحکمتر میکنند و اعضای خانواده را تشویق میکنند بهتر با یکدیگر ارتباط داشته باشند.دکتر تونی کاسیدی از دانشگاه Ulster که این بررسی را انجام داد در این باره گفت: خواهرها کمک میکنند تا اعضای خانواده سلامت ذهنی بهتری داشته باشند.
این بررسیها نشان میدهد دخترها اعضای خانواده را به ارتباط بیشتر تشویق میکنند این درحالی است که برادرها این گونه نیستند. احساسات بسیار برای سلامت ذهن انسانها مفیدند و داشتن خواهر سبب میشود این موضوع در خانوادهها بیشتر به چشم بیاید.همچنین این مطالعات نشان میدهد دخترانی که دارای خواهر هستند در زندگی خود باهوشتر و مستقلترند و زندگی موفقتری دارند.
بررسیها نشان میدهد زمانی که در خانوادهای طلاق رخ میدهد خواهران بهتر میتوانند وضعیت موجود را مدیریت کنند و از دیگر اعضای خانواده حمایت بیشتری به عمل میآورند.
تحقیقات نشان میدهد معمولاً پسرهایی که فقط دارای برادر هستند نسبت به دیگر پسرها در مدرسه عملکرد ضعیفتری دارند و نمرات پایینتری میگیرند.شاید یکی از دلایل این امر آن باشد که پسرها به طور طبیعی تمایل کمتری برای گفتوگو کردن با دیگران دارند. زمانی که در یک جمع خانوادگی همه بچهها پسر باشند معمولاً چندان جو گفتوگو بین اعضای خانواده و این کودکان حاکم نمیشود در حالی که وجود دختر در یک خانواده میتواند این جو را بشکند.
این تحقیق روی نزدیک به 571 نفر که بین 17 تا 25 سال سن داشتند صورت گرفت و در مورد وضعیت خانوادگی و وضعیت روحی و احساسی اعضای خانواده سؤالاتی از آنها مطرح شد.
در این بررسیها مشخص شد داشتن خواهر باعث میشود دیگر فرزندان شادتر و امیدوارتر باشند و نتایج بهتری در مدرسه به دست بیاورند.
وجود خواهر باعث میشود ارتباطات بسیاری بین اعضای خانواده صورت بگیرد و خواهر و برادرها از یکدیگر حمایت عاطفی بیشتری داشته باشند
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده
حضور هیجانی پدر در خانه
آیا پدر فقط نقش مکمل مادر را در تربیت بچهها دارد؛ یعنی چیزی در حد دستیار و کمک کار؟ روانشناسان عقیده دیگری دارند: پدر باید نقش خاص خودش را در خانواده ایفا کند، نقشی مستقل و مهم: «پدر بودن»
معمولاً هر گاه حرفی از تربیت فرزند به میان میآید، مخاطب پیشنهادها و هشدارها، «مادران» فرض میشوند اما به اهمیت پدر و تاثیر رفتار و عملکرد او روی فرزندان، نه فقط به عنوان مکمل نقش مادر بلکه در قالب نقشی مستقل کمتر توجه میشود. پدران میتوانند در سطوح مختلف ارتباط فعال با فرزندانشان با یکدیگر تفاوت داشته باشند.
پدران به شیوههایی بر فرزندانشان تأثیر میگذارند که مادران توانایی آن را ندارند؛ مخصوصاً در حیطههایی چون روابط کودک با همسالان و موفقیت در مدرسه، کودکان با پدرانی بهتر میشود که حضور هیجانی داشته باشند، پذیرنده باشند و بتوانند به هنگام آشفتگی فرزند خود را آرام کنند. به همین دلیل پدران عیبجو، تحقیر کننده یا سرد و بیعاطفه، آسیب شدیدی به فرزندان میرسانند.
پدران به شیوههایی بر فرزندانشان تأثیر میگذارند که مادران توانایی آن را ندارند؛ مخصوصاً در حیطههایی چون روابط کودک با همسالان و موفقیت در مدرسه.
تغییری که پدر به وجود میآورد
اما ممکن است این سوال پیش بیاید که وقتی پدر سرد و غایب بوده یا ذهنش درگیر باشد، کودک چه چیزی را از دست میدهد؟ پژوهش درباره رشد کودک میگوید که کودکان در این مرحله چیزی فراتر از «دستیار مادر» را از دست میدهند. رابطه پدران با فرزندان با رابطه مادر و فرزند متفاوت است، یعنی ارتباط پدر موجب رشد مهارتهای متفاوت، بهویژه در زمینه روابط اجتماعی است و این تأثیرات از سن بسیار کم آغاز میشود بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که در آغاز پدران با بازی کردن بر فرزندان خود تأثیر میگذارند. پدران معمولا نه تنها بخش زیادی از وقت خود را صرف بازی و شوخی با فرزندانشان میکنند بلکه در مقایسه با شیوه تعاملی مادران، در بازیهای آنها فعالیتهای جسمی و هیجانی بیشتری وجود دارد. برعکس، بازی مادران به شیوهای است که هیجانهای کودک در طول بازی یکنواخت باقی میماند پدران با فرزندان خود بازیهای پر سر و صدا و پر جنبوجوش میکنند؛ مثل بالا بردن کودک یا قلقلک دادن او معمولا پدران با بچهها بازیهای غیر معمول هیجانی و پرتحرک میکنند، در حالی که مادران بیشتر وقت بازیهایی چون دالی موشه، شعرخواندن، کتابخواندن، بازی با اسباببازی یا پازل انجام میدهند بسیاری از روانشناسان باور دارند شیوهبازی پر سر و صدا و پرجست وخیز پدران وسیله مهمی برای کمک به کودک جهت آموختن هیجانهاست. وقتی پدر این حالتهای هیجانی را شروع میکند و خاتمه میدهد، کودک میآموزد چگونه با هیجان برخورد کند و سپس آرامش خود را از حالت هیجانزدگی باز یاید وقتی کودک وارد دنیای ناآرام و خشنهمبازیها میشود، چنین مهارتهایی برای او بسیار کارآمد است با داشتن چنین بازیهای خشنی با پدر، کودک میتواند به نشانههای اوج گرفتن احساسات در دیگران پی ببرد و بداند که چگونه برای خودش بازیهای پرهیجان به وجود آورد و به شیوههایی که نه بسیار آرام و نه پرشتاب و خارج از کنترل باشند به دیگران واکنش نشان دهد. در واقع او یاد میگیرد چگونه هیجانهایش را در سطحی مطلوب برای بازی سرگرم کننده حفظ کند پژوهش ها نشان داده کودکانی که پدران آنها سطوح بالایی از بازیهای جسمانی را داشتند بیشترین محبوبیت را در بین همسالانشان دارند؛ البته به شرطی که این شیوه بازی آمرانه و زورگویانه نباشد.
رابطه پدران با فرزندان با رابطه مادر و فرزند متفاوت است، یعنی ارتباط پدر موجب رشد مهارتهای متفاوت، بهویژه در زمینه روابط اجتماعی است و این تأثیرات از سن بسیار کم آغاز میشود
وقتی پدران تعامل با فرزندانشان را در حالتی مثبت حفظ کنند و به کودکان اجازه دهند در مدیریت و جهتدهی بازی سهیم باشند بهترین مهارتهای اجتماعی در کودکان شکل میگیرد. کودکانی بیشترین موفقیت را در رابطه با همسالان و پیشرفت تحصیلی داشتند که پدرانشان احساسات آنها را میپذیرفتند و انجام کار را در آنان تحسین میکردند چنین پدرانی آموزشگر هیجان بودند و هیجانهای منفی فرزندانشان را انکار نمیکردند بلکه آنها را میپذیرفتند، با فرزندان خود همدلی میکردند و آنان را برای رویارویی با احساسات منفی راهنمایی میکردند. جالب اینجاست که در مقایسه با پاسخهای پدر به کودک، نوع ارتباط کودک با مادر به اندازه پدر پیشبینی کننده موفقیتهای بعدی با شکست در مدرسه در رابطه با دوستان نیست.
تقویت پیوندهای عاطفی بین پدر و کودک
توصیه ما به پدرها این است از همان دوره حاملگی همسرتان در مراقبت از کودک حضور فعال داشته باشید و تا دورههای بعدی به این کار ادامه دهید پژوهشها نشان میدهند حضور فعال پدر در دوران حاملگی همسرش زمینه را برای زنجیره کلی تعاملات مثبت خانوادگی که به نفع زندگی زناشویی، به نفع کودک و تقویت کننده پیوند پدر- کودک است آماده میسازد.
تعادل بین زندگی شغلی و خانوادگی
بیشتر وقتها مردان برای برقراری تعادل بهتر بین زندگی شغلی و خانوادگی ناگزیر به از خود گذشتگی برای تامین مالی خانواده و پیشرفت شغلی هستند. در خیلی از موارد پدران نیازمند کاهش فشار شغلی هستند. سپری کردن روزهای ناخوشایند در محل کار یکی پس از دیگری میتواند برای رابطه پدر با فرزندانش آسیبزا باشد.
رضایت شغلی میتواند مهارتهای والدینی را بهبود بخشد؛ گر چه پیامد این رضایت برای پدران سپری کردن وقت کمتری با فرزندانشان هم هست. احساس استقلال شغلی برای پدر موجب تفاوتهای بسیاری میشود. پژوهشها نشان داده است که وقتی پدران استقلال بیشتری در کار داشته باشند، به فرزندان خود هم استقلال بیشتری میدهند. اما اگر در کارشان تحت نظارت زیادی باشند، از فرزندان خود انتظار دنباله روی و فرمان برداری بیشتری دارند و بیشتر شیوه تنبیه بدنی را به کار میگیرند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم
وسايل موردنياز: به وسيله خاصي نياز ندارد. اهداف: آشنايي با احساسات، هيجانات و تقويت مهارتهاي كلامي. شايد شما هم بچههايي را ديده باشيد كه از موضوعي عصباني هستند ولي حاضر به صحبت درمورد آن نيستند؛ يا خوشحالند ولي نميتوانند آن را بيان كنند.
حتي ممكن است شما بخواهيد با آنها در اين موارد صحبت كنيد اما آنها منكر اضطراب يا ترسشان شوند. اين مسئله دلايل گوناگوني دارد. يكي از دلايل آن آشنانبودن بچهها با احساسات خودشان است.
روش:
* روبهروي كودكتان با كمي فاصله روي زمين بنشينيد؛ طوري كه او بتواند كاملا صورت شما را ببيند.
* براي شروع از احساسات ساده و ملموستر استفاده كنيد؛ مثل خوشحالي، عصبانيت يا ترس. احساساتي مثل خجالتكشيدن، احساس گناه يا حسادت را – كه براي كودك خيلي ملموس نيست – براي مراحل بعدي يا سنين بالاتر بگذاريد.
* حالت صورت خود را به شكلي كه كاملا نشاندهنده احساس موردنظرتان باشد دربياوريد. مثلا در عصبانيت اخم كنيد، چشمانتان را كمي گرد كرده و دهانتان را بسته نگه داريد، سپس از كودكتان بخواهيد كه حدس بزند شما چه احساسي داريد.
* بعد از آنكه كودكتان حدس زد – بدون دادن جواب درست – داستاني را تعريف كنيد كه در آن، اين احساس به شما دست داده است. به عنوان مثال، شما قيافه خنداني داريد، پس داستانتان ميتواند درمورد گرفتن هديه يا يك نقاشي از كودكتان باشد.
در رابطه با داستان، توجه داشته باشيد موضوعاتي را مطرح كنيد كه براي كودكتان ملموس بوده و او نيز آنها را تجربه كرده باشد.
* بعد از تعريف داستان، درمورد احساس مطرحشده با كودكتان صحبت كنيد؛ درمورد موقعيتهاي ديگري كه ميتوانند اين احساس را ايجاد كنند. سعي كنيد از اتفاقات چند روز گذشته – كه براي او افتاده – استفاده كنيد. نكته مهم ديگر – كه بايد در رابطه با آن صحبت شود – نحوه برخورد صحيح با اين احساس است. به عنوان مثال زماني كه از موضوعي ميترسيم، چه كارهايي ميتوانيم انجام دهيم كه ترسمان كمتر شود يا انجام چه كارهايي اشتباه است.
مثلا صحبت با يك بزرگتر ميتواند به ما در پيداكردن راهحل براي ترسمان كمك كند ولي جيغكشيدن يا فرار فايدهاي ندارد.
* در مرحله بعد، نوبت كودك است كه با تغيير حالت صورت، براي شما معما طرح كند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک ، خانه و خانواده
یکی از هنر های یک مادر خوب ، توانایی او در بر قراری ارتباط مناسب با فرزندش در سنین مختلف می باشد. اولین ارتباط که می تواند خیلی مهم و مفید باشد، بازی کردن با کودک است.
انداختن، قل دادن و گرفتن توپ، موجب افزایش هماهنگی بین دست و چشم او میشود و سرعت و مهارتهای حركتی كودك را افزایش میدهد.
كودك شما بین 3 تا 7 ماهگی یاد گرفته است كه اشیای مختلف را با دست بردارد، اما هماهنگی كامل دست كه او را قادر میكند توپ را قل بدهد یا به سمت چیزی یا كسی پرتاب كند، معمولا بین 18 ماهگی تا 3 سالگی حاصل میشود.
او ابتدا قل دادن توپ، سپس پرت كردن آرام را روی زمین یاد میگیرد، بعد برداشتن توپ و پرتاب آن به سمت پایین و در نهایت پرتاب توپ به سمت بالا را فرا خواهد گرفت. پس اگر كودك شما هنوز 2 ساله نشده است، آموزش نحوه استفاده از توپ را با بازیهایی كه شامل حركت دادن آن روی زمین و به اصطلاح قل دادن توپ میشوند و برای او راحتتر هستند و كمتر او را می ترسانند، آغاز كنید.
وقتی یك توپ آرام روی زمین به سمت او میآید، او نمیترسد اما یك توپ كه در هوا با سرعت زیاد مستقیم به طرف سر یا بدن او حركت كند، ممكن است برای كودك ترسناك باشد. در داخل منزل میتوانید از توپهای نرم یا اسفنجی به همراه یك سطل یا سبد به عنوان هدف، استفاده كنید. اگر در منزل شما یك راهروی طولانی وجود دارد، میتوانید یك بازی بولینگ ساده برای او ترتیب بدهید.
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک ، خانه و خانواده

با قدری حوصله و خلاقیت می توان از وقت هایی كه به راحتی تلف می شوند، استفاده كرد و به جای خمودگی و خستگی، نشاط و ارتباط مناسب ایجاد كرد.
« كودك » و « بازی » دو واژه ای هستند كه تداعی كننده یكدیگرند. گویی كودكان شغلی به جز بازی ندارند و بازی فقط مربوط به عالم كودكان است. بازی از قوی ترین ابزارهای آموزشی والدین است. در حالی كه والدین معمولاً نگران تداخل دردسرهای روزمره و مشغله های زندگی با زمان ِ بازی با كودك هستند. آنها اغلب شكایت دارند كه " بازی با كدام وقت؟ با كدام حوصله؟"
البته به طور ایده آل ، بازی با كودك زمانی است كه پدر و مادر وقت خود را كاملاً به او اختصاص می دهند. ولی برای آن دسته از والدین كه واقعاً گرفتارند نیز راه حل هایی وجود دارد. در زندگی شهری امروز، بسیاری از زمان های مفید ما در ترافیك ، صف ، سالن های انتظار و... به هدر می رود. بسیاری از مردم با افزودن برنامه ای به این زمان هدر رفته ، سعی می كنند به نحوی از وقت خود استفاده مطلوب تری ببرند، مثلاً گوش دادن به موسیقی در اتومبیل، خواندن روزنامه یا انواع كتاب های جیبی در صف و گاهی هم تماشای تلویزیون در بعضی سالن های انتظار. یكی از برنامه های جالب در زمان های كشته شده مثل ترافیك های سنگین یا حتی ترددهای طولانی بدون ترافیك، برای اولیاء می تواند بازی با كودكانشان در اتومبیل باشد. وقتی كودك در اتومبیل نشسته است، به تماشاگری می مانـَد كه در سالن سینما به پرده چشم دوخته است، پس او را در تماشای این فیلم روزمره و تكراری ( از نظر خودتان ) تنها نگذارید، چرا كه در دنیای او این فیلم تكراری عبور از فضای شهری وقتی می تواند هیجان انگیر باشد كه شما بازی با او را به گونه ای كه احساس ِبا او بودن را به كودك بدهد، به نحوی دلپذیر اجرا كنید. بازی در اتومبیل به كودك كمك می كند از كلافه شدن و مزاحمت های بی مورد در این زمان به دور بماند و در درجه ی بعد به شما به عنوان "ولی" این امكان را می دهد تا در ضمن درگیری ها و مشغولیت های روزمره ، در ایجاد رابطه ای عاطفی با كودك خود موفق شوید. یك نمونه از این نوع بازی ها را كه در داخل اتومبیل و در فضاهای شهری قابل اجراست دنبال می كنیم. به این ترتیب، اتومبیل را به اتاق بازی دلچسبی برای كودك خود تبدیل می كنید. البته خود شما نیز می توانید در طرح بازی های دیگر، خلاقیت داشته باشید.

1- بازی الفبا: تعداد شركت كننده: دو نفر یا بیشتر
-موارد لازم: دانستن الفبا
سن: 5 تا 8 سال
مدت بازی: حداقل 20 دقیقه
قوانین بازی: بازیكنان در طول مسیر سعی می كنند كه حروف الفبا را به این ترتیب كه اول حرف نخستین كلمه ای را كه پیدا می كنند از روی پلاك ماشین ها ، تابلوهای تبلیغاتی ، علایم راهنمایی، اسم مغازه ها و … جمع كنند. اولین نفری كه یك كلمه معنی دار را تكمیل كند، برنده می شود. یا می شود به كودك گفت به دنبال كلماتی بگردد كه با یك حرف بخصوص ( مثل كلماتی كه با حروف "ا" شروع می شوند : ایستگاه ، آتش نشانی ، ... ) شروع می شود.
2- بازی بیست سؤالی
تعداد شركت كننده:دو نفر
موارد لازم : توان كنار هم گذاردن اطلاعات و حدس زدن
سن: 3 تا 8 سال
مدت بازی: 5 تا 30 دقیقه
قوانین بازی :یكی از بازیكنان به چیزی كه در خیابان قرار دارد، فكر می كند. دیگری سعی می كند حدس بزند كه آن چه چیزی است و با پرسیدن سؤال ، با جواب های بله و خیر راهنمایی می شود. اگر بازیكنی موفق به حدس زدن شد، موضوع بعدی را او در نظر می گیرد.
اولیاء می توانند محدودیتی برای سؤال قائل نشوند و از آن به عنوان یك روش برای آموزش كودك و آشنایی وی با مسائل خیابان استفاده كنند. همچنین سن كودك را در نظر بگیرید، چرا كه در سن كمتر، كودك فقط می تواند موضوعات كلی و آسان را حدس بزند.
3- المپیك خیابان
تعداد: دو كودك و یك بزرگتر
موارد لازم: مداد ، كاغذ و توانایی نوشتن
مدت بازی: از 5 دقیقه تا پایان مسیر
قوانین بازی: قبل از شروع حركت، یك فهرست از 10 موردی كه ممكن است در سر راه ببینید ، درست كنید ؛ مثل دیدن یك تابلوی قرمز تبلیغات ، دیدن یك ماشین پلیس ، دیدن دوچرخه سوار، شنیدن آهنگ بخصوصی از رادیو، دیدن پلاك ماشین مربوط به شهر خاص، دیدن یك پیرمرد با عصا و ... در طول مسیر بچه ها این فهرست را به هنگام پیدا كردن مورد، علامت می زنند ( برای كودكان كوچكتر می شود نقاشی موارد را كشید) و هر كسی كه زودتر فهرست را علامت بزند، برنده می شود.

4- استان های كشور
تعداد: دو نفر یا بیشتر
موارد لازم: توان خواندن و نوشتن نام استان ها
سن: 6 تا 8 سال
مدت بازی: به طول مسیر بستگی دارد
قوانین بازی: یك فهرست از استان های كشور بنویسید یا نقشه ایران را برای بازیكنان كپی كنید. آنها باید در طول مسیر، پلاك خودروهای مربوط به شهرهای مختلف را پیدا كنند و روی نقشه یا فهرست علامت بزنند. البته بعضی شهرها كه كمتر پلاك دارند سخت تر پیدا خواهند شد. در پایان، كسی كه بیشترین استان ها را پیدا كرده ، برنده می شود.
این چند مثال می تواند در ذهن شما جرقه ای ایجاد كند تا به عنوان " ولی" بازی های مختلفی را در طول یك مسیر و در اتومبیل خود با كودكتان تجربه كنید. هدف عمده این مقاله، ایجاد این نگرش در شما بوده كه علیرغم زندگی پر مشغله امروز می توان از زمان هایی كه به هدر می روند، برای رفع احتیاجات عاطفی كودك به نحو مطلوبی استفاده كرد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک ، خانه و خانواده
|
|
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک ، خانه و خانواده
خداوند متعال برای هر کاری اسبابی قرار داده است که برای به نتیجه رسیدن آن، باید از طریق اسباب آن عمل کرد.
راه پیدا کردن همسر مناسب، تحقیق و شناسایی دقیق است، البته در این راه باید از خداوند هم کمک خواست تا ما را در شناخت صحیح هدایت کند و تلاش¬های ما به نتیجه ی مطلوب برسد.
دعاهایی که در روایات و از زبان ائمه(ع) بیان شده است همگی باید به همراه تلاش و کوشش و تحقیق همه جانبه برای انتخاب همسر باشد.
یکی از دعاهایی که در این زمینه از ائمه(ع) نقل شده، دعایی است که از حضرت علی(ع) نقل شده است، ایشان فرمودند: «هر یک از شما که خواست ازدواج کند باید ابتدا دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت سوره ی فاتحةالکتاب و سوره ی یس را بخواند، وقتی که ازنماز فارغ شد بعد از حمد و ثنای پروردگار این گونه بگوید:
پروردگارا، همسری مهربان و بچه آور و شکرگزار و باغیرت به من عطا کن که اگر به او نیکی کردم شکرگزار باشد، و اگر به او بدی کردم مرا ببخشد، و اگر یاد خدا کردم مرا یاری کند، و اگر خدا را فراموش کردم مرا به یاد خدا بیندازد، و اگر از نزد او خارج شدم (اسرار و اموال و آبروی مرا) حفظ کند، و اگر بر او وارد شدم مرا خوشحال سازد، و اگر او را به کاری امر کردم مرا اطاعت کند، و اگر بر علیه او قسم خوردم (که او کاری را انجام دهد) او (آن کار را انجام داده) و مرا از آن قسم بریءالذمّه کند، و اگر بر او غضب کردم مرا راضی سازد. ای پروردگار صاحب جلال و اکرام، چنین همسری را به من ببخش! پس به درستی که من او را از تو خواسته¬ام و به من نمی رسد مگر آن چیزی که تو منت می گذاری و عطا می کنی.»
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده
به مردان قدرت دهيد ، تا صميميت فوران كند . مرد موجودي عاشق قدرت است . مرد از اين كه قدرتمند باشد حظ ميكند . در آسمان اوج ميگيرد و شما را نيز همراه خود بالا مي برد.
از اينكه توانا باشد يا احساس توانايي كند لذت ميبرد. تا وقتي كه مشغول كشتن اين احساس در مردان هستيد بدانيد كه تنها ميتوانيد خواب خوشبختي را ببينيد. ا
گر قدرت مرد را ناديده بگيريد يا از آن انتقاد كنيد بدانيد كه ديگر پري روياهايش نخواهيد بود.او دنبال كسي است كه به قدرتهايش ايمان داشته باشد. و حتي ضعفهايش را در جهت تقويت تواناييهايش مثبت جلوه دهد.پس بدانيد كه:
1- اگر خودتان داراي درآمد هستيد ،هرگز درآمد و پولتان را به رخ همسرتان نكشيد.حتي اگر درامد بيشتري داريدهرگز به روي خودتان هم نياوريد.بگذاريد همسرتان فكر كند كه همه چيز در دست اوست.و اداره امور خانه به دست قدرتنمد او اداره ميشود.
2- مطلقا او را با كسي مقايسه نكنيد.شوهر خواهرم دو تا خانه داردفلاني اينقدر درامد دارد و تو مثل گداها هستي.اگر واقعا به بهبود اوضاع مالي فكر ميكنيد او را براي تلاش بيشتر تشويق كنيد.انتقاد دشمن صميميت است.
3- تو بي عرضه اي ، فاتحه خواندن بر صميميت است. تو بي عرضه اي يعني فرو ريختن مرد. يعني به دست خود خانه را خراب كردن. هر مفهوم مشابه " تو بي عرضهاي " فاتحه اي بر صميميت و عشق متقابل مرد است.
4- شوهر خود را حلال مشكلات بدانيد. مشكل را به او بگوييد و از او بخواهيد آن را حل كند.و تاييد كنيد كه تنها او قادر به حل اين مسئله است.
5- به مردان اندرز ندهيد.مردان دوست دارند كه مشكلات را به تنهايي حل كنند.و اگر به شما چيزي نميگوينديعني به تنهايي قادر است موضوع را حل كند.و در صورت لزوم با شما در ميان ميگذارند.با نصيحت نكردن زندگي خود را عاشقانه كنيد.
6- سكوت مردان را نشكنيداين اشتباه خانمهاست كه وقتي مرد ساكت است مدام به سمت آنها ميروند و با آنها حرف ميزنند.اگر او ساكت است به سكوت نيازمند است.و احترام به اين سكوت يعني صميميت بيشتر. سكوت طولاني در زنان ممكن است به معني آزرده خاطر بودن باشد اما در مردها اين طور نيست.
7- به مردان فضا بدهيد گاهي او را رها كنيدتا با خود خلوت كندبا دوستان به ورزش برود و به خانواده خود تنها سر بزند.مدام دنبال او نباشد. فضاي رها شدن! اين چيزي است كه مردان گاهي به آن نياز دارند. اگر به انها اين فضا را هديه بدهيد. انها نيز به شما عشق ميورزند.
8- مرد دوست دارد كه از او قدر داني شود. تشكر به مرد قدرت پرواز ميدهد.از هر كار كوچكي كه براي شما انجام ميدهدتشكر و قدر داني كنيد.تا او نيز بي حساب به شما عشق بورزد.
9- مرد بايد تاييد شود.تواناييهاي مرد را تاييد كنيدو تاكيد كنيد او صاحب بهترين تواناييها و شايسته ترين همسر( شوهر) است.
10- بايد مورد اطمينان باشد. به او اعتماد كنيدبا اطمينان خاط از اينكه او ميتواند ، شما ميتوانيد به راحتي بسياري از كارها را به بسپاريد.
11- مردها را تشويق كنيدمرد عاشق تشويق است.كف زدن ها را فراموش نميكند.. مرد، افرين شما را تا عمر دارد به خاطر ميسپارد.
من نيز لبخند شما را بعد از اجراي اين قوانين طلايي براي هميشه به خاطر دارم.
نكاتي كه در بالا ذكر شد شايد در نگاه اول بسيار ساده و سطحي و بي اهميت جلوه كند ولي باور كنيد كه با رعايت همين نكات ساده ( و البته بي هزينه ) بسياري از مشكلات مربوط به نبود صميميت بين همسران حل مي شود.
موارد بالا براي خانمها است . به همين صورت نكاتي هم وجود دارد كه اقايان بايد رعايت كنند كه با رعايت انها از سوي اقايان و رعايت نكات بالا از سوي خانمها قطعا" صميميت در زندگي پر رنگ تر خواهد شد .آري صميميتي كه اگر در خانه حاكم باشد همه مشكلات كم رنگ ميشوند و حاضر نخواهيد بود كه انرا با دنيا عوض كنيد.
مگر ما از زندگي چيزي جز صميميت و يكدلي و فضايي با عشق و محبت ميخواهيم؟ مگر نه اينست كه حتي ان كسي كه بدنبال كسب ثروت است هدفش رسيدن به آرامش است؟
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، فقط خانمها ، خانه و خانواده

از نظر خیلی ها «خانواده همسر» نوعی حس مبارزه جویی در افراد ایجاد می کنند اما به خاطر داشته باشید که باید به خاطر طبیعت ازدواج، فداکاری هایی را بپذیرید. مشکلات افراد با خانواده همسرشان تقریباً اجتناب ناپذیر است. این مشکلات ناشی از پیشینه و تربیت خانوادگی متفاوت (مانند دیدگاه های متفاوت مذهبی، دیدگاه های مختلف نسبت به نقش والدین و افراد در خانواده ، نظم، شیوه خرج کردن و پس انداز کردن، اهمیت صرف وقت با خانواده و ...) هستند ولی همسران باید آنها را بپذیرند. چون علی رغم تفاوت های احتمالی فراوان، بیشتر روابط با خانواده همسر می تواند بسیار محبت آمیز و توأم با احترام متقابل باشد.
بهترین شیوه برای ایجاد رابطه بهتر با خانواده همسر، تأکید شما بر حق شناسی از آنان است: با وجود تمام تفاوت هایی که میان شما و آنها وجود دارد، بهتر است به جای کشمکش و درگیری با آن تفاوت ها، به ابراز قدرشناسی (شکر و سپاسگزاری) بپردازید.
آدم ها خیلی آسان فراموش می کنند. اگر شما همسر خود را دوست دارید، پس مدیون خانواده او هستید و باید نسبت به آنها قدرشناس باشید. اگر آنها همسر شما را به دنیا نیاورده بودند، ممکن بود با شخص دیگری ازدواج کنید یا اصلاً تنها بمانید! مسلماً هر دوی آنها یا لااقل یکی از آنها، به پرورش و آموزش همسرتان همت گماشته اند، پس آنها نقش مهمی در تربیت همسر شما داشته اند.

دست نگه دارید!
قبل از این که به بیان خصوصیات منفی همسرتان بپردازید، به یاد بیاورید که عکس قضیه نیز صادق است. (قطعاً همسر شما خصوصیات مثبت فراوانی هم دارد) پس اگر می خواهید والدین همسرتان را به خاطر این خصوصیات منفی سرزنش کنید، جا دارد که به خاطر توانایی آنها در تربیت همسرتان نیز اعتباری برای آنها قائل شوید.
از آن گذشته اگر شما بچه دارید، فرزندان شما حامل بخشی از ژن آنها (ترکیب فیزیکی ژن آنها) نیز هستند. اگر آنها نبودند، فرزندان شما نیز اینگونه نبودند. اگر فکر می کنید فرزندان نازنینی دارید (مثل همه والدین!) این ویژگی ها از والدین همسرتان نیز به بچه ها ارث رسیده است.
البته نمی خواهیم سرمان را زیر برف فرو کنیم و وانمود کنیم همه چیز عالی است. این قبول که بعضی از والدین همسران، خصوصیات نه چندان خوشایندی دارند، ولی این همان وضعیتی است که در آینده در سراشیبی عمر، خودِ ما با عروس ها و دامادهایمان خواهیم داشت. وانگهی، آیا گزینه دیگری هم وجود دارد؟ شما می توانید از والدین همسر خود گله مند باشید، با زبان تلخی از آنها و رفتارهایشان یاد کنید، آرزو کنید که ای کاش کسان دیگری والدین همسرتان بودند... و یا بالعکس، می توانید روی عادات و رفتارهای آزاردهنده و خصوصیات فردی خاص آنها کمتر تأکید کنید و بیشتر به مواردی که موجب سپاس و امتنان شما می شود بیندیشید.
پس بر حق شناسی تمرکز کنید.
احتمالاً با این روش می توانید روابط موجود را به نحوی قابل قبول بهبود ببخشید.
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده
توضیح روش:
DMPA ، یک روش تزریقی پیشگیری از بارداری است. آمپول DMPA حاوی ماده موثره دپومدروکسی پروژسترون استات بوده و سه ماه از بارداری پیشگیری می نماید. ارائه خدمت این روش توسط کارکنان بهداشتی دوره دیده، صورت می گیرد.
مکانیسم عمل:
1- جلوگیری از تخمک گذاری
2- دشوار نمودن رسیدن اسپرم به رحم از طریق افزایش غلظت ترشحات دهانه رحم
3- تاثیر بر مخاط داخلی رحم ( اندومتر )
اثر بخشی:
اثر بخشی این روش در سال اول استفاده بیش از 7/99% است.
مزیت ها:
* اثر بخشی بالا
* آسانی استفاده
* فاصله های استفاده نسبتا طولانی مدت ( هر 3 ماه یک بار )
* مناسب برای افرادی که با استفاده مداوم و هر روزه ، از یک روش مشکل دارند ( افراد فراموشکار، کوچ نشین، عقب ماندگان ذهنی و ... )
* کاهش ابتلا به سرطانهای اندومتر و تخمدان ، بیماری های التهابی لگن (PID ) کم خونی ، فیبروم رحم، اندومتریوز، حاملگی خارج از رحم ( EP)، کاندیدیازیس واژن، سندرم قبل از قاعدگی ( PMS )، درد زمان قاعدگی و متیل اشمرز
* افزایش ندادن عوارض استروژنی بدلیل نداشتن استروژن
* مناسب برای افراد مبتلا به دیابت و بیماری تیرویید
* قابل استفاده در هر دوره سنی
* قابل استفاده در دوران شیردهی
* افزایش شیر مادر
* تداخل نداشتن با تماس جنسی
* عدم نیاز به قطع مصرف قبل از اعمال بزرگ جراحی
* مناسب برای بیماران تشنجی ( اگر با مصرف داروهایی مانند کاربامازپین و فنی تویین هم زمان نباشد )
عیب ها:
* تاخیر در بازگشت باروری
* لزوم تزریق در فاصله های زمانی سه ماهه
* عدم پیشگیری از بیماری های مقاربتی از جمله ایدز
* احتمال افزایش وزن
* آمنوره
عوارض شایع و چگونگی برخورد با آنها:
1- اختلالات قاعدگی ( از آمنوره تا خونریزی نامرتب ): خونریزی نامرتب رحمی معمولا در ماه های اول مصرف دیده شده و در عرض 2-3 ماه اول از بین رفته و یا کاهش می یابد ( شایان ذکر است که رفع این عارضه گاه نیازمند زمانی معادل 6-12 ماه خواهد بود). در صورتی که خونریزی نامرتب رحمی برای فرد مزاحمت ایجاد کند، باید او را برای بررسی بیشتر به متخصص زنان معرفی نمود.
اگر دلیل خونریزی تزریق DMPA باشد، کپسول مفنامیک اسید ( 250 میلی گرمی ) روزی سه بار و در هر بار دو عدد ، تا 5 روز تجویز می گردد. در صورت بهبود نیافتن و یا وقوع خونریزی به هر دلیل دیگر ( بجز تزریق DMPA ) ارجاع به متخصص زنان ضرورت دارد. اگر آمنوره از ابتدای تزریق آمپول ایجاد شود نیاز به درمان نداشته و صرفا باید به فرد اطمینان خاطر داده شود. بررسی احتمال بارداری به شرط این که فرد پس از تزریق آمپول ، خویریزی قاعدگی منظم داشته و بعدا دچار آمنوره شده باشد، لازم است.
2- افزایش وزن: افزایش وزن بیشتر به دلیل آثار هورمون پروژسترون و تجمع مایع در بدن، افزایش اشتها و مصرف بیشتر مواد غذایی است. این مشکل با رعایت رژیم غذایی و ورزش قابل رفع است.
عوارض غیر شایع و چگونگی برخورد با آنها:
این عارضه ها ممکن است هرگز مشاهده نشده و یا خیلی به ندرت مشاهده شود. اگر این عارضه ها مشاهده شود، ارجاع ضروری است. عارضه های غیر شایع DMPA عبارت هستند از:
1- تغییر خلق ( بی خوابی و افسردگی ): ارجاع به متخصص زنان
2- حساس شدن پستانها: با رعایت توصیه های بهداشتی برطرف می گردد در غیر این صورت ارجاع به ماما و در صورت نیاز ارجاع به متخصص زنان ضروری است.
3- سردرد و گیجی: ارجاع به متخصص زنان
4- نفخ شکم: ارجاع به متخصص زنان
5- کاهش میل جنسی: ارجاع به روانپزشک
6- تاخیر در برگشت باروری: ارجاع به متخصص زنان
7- بروز سرطان پستان: ارجاع به متخصص زنان
موارد منع مصرف مطلق:
* بارداری
* سرطان پستان
* خونریزی واژینال بدون علت مشخص
* اختلالات شدید انعقادی
* سابقه تومور (آدنوم) کبدی ناشی از مصرف هورمونهای استرویید جنسی
* ترومبوآمبولی و یا سابقه آن
* سابقه سکته مغزی
* فشار خون کنترل نشده
* دیابت کنترل نشده
* دیابت با ضایعه2 عروقی و یا ابتلای به دیابت به مدت بیست سال یا بیشتر از آن
موارد منع مصرف نسبی:
* بیماری کبدی
* بیماری شدید قلبی عروقی
* تمایل به برگشت سریع باروری
* مشکلات مرتبط با تزریق ( ترس ، ... )
* افسردگی شدید
* فشار خون کنترل شده
* دیابت کنترل شده
* مول
* چاقی
زمان شروع استفاه از DMPA:
1- در زمان قاعدگی: اولین تزریق ( شروع استفاده از روش ) در یکی از پنج روز اول قاعدگی انجام و تا یک هفته نیز از یک روش کمکی مانند کاندوم استفاده می شود.
2- مادران غیر شیرده:
الف) پس از زایمان: اولین ترزیق DMPA بلافاصله پس از زایمان و تا 3 هفته پس از آن امکان پذیر بوده و نیازی به برگشت قاعدگی نیست.
ب) پس از سقط: اگر متقاضی خدمت، DMPA را به عنوان روش پیشگیری از بارداری انتخاب کند، استفاده از آن تا 5 روز بعد از سقط سه ماهه اول یا دوم امکان پذیر است. تزریق DMPA پس از این فاصله زمانی ( 5 روز ) منوط به دریافت پاسخ منفی تست بارداری B-HCG از آزمایشگاه و رعایت سایر شرایط خواهد بود.
3- مادران شیرده:
الف) در صورت قاعده نشدن و تغذیه انحصاری شیرخوار با شیر مادر و انتخاب DMPA بعنوان روش پیشگیری از بارداری، مصرف DMPA باید 6 هفته پس از زایمان آغاز گردد.
ب) در صورت قاعده شدن، تزریق باید در یکی از پنج روز اول قاعدگی انجام شده و تا یک هفته نیز از یک روش کمکی، مانند کاندوم استفاده شود.
ج) به دنبال قطع یک روش: اگر فرد در پنج روز اول دوران قاعدگی مراجعه کند، می توان بلافاصله DMPA را تزریق نمود، در غیر این صورت تا فرا رسیدن دوره قاعدگی بعدی ( برای تزریق DMPA ) کاندوم در اختیار فرد قرار داده خواهد شد.
چگونگی استفاده از DMPA :
1- یک آمپول 150 میلی گرمی DMPA هر 3 ماه یک بار تزریق می گردد. اگر متقاضی در محدوده فاصله زمانی 2 هفته زودتر و یا 2 هفته دیرتر از موعد مقرر مراجعه نماید، می توان ضمن تاکید بر لزوم رعایت زمان تعیین شده ، DMPA را تزریق کرد.
2- قبل از تزریق و برای بوجود آوردن سوسپانسیون یکنواخت، باید ویال یا آمپول را به شدت تکان داد.
3- تزریق DMPA عضلانی ( بالای عضله بازو یا باسن ) و عمیق ( با استفاده از سرسوزن بلند ) است. محل تزریق نباید ماساژ داده شود.
آزمایش ها و معاینه های لازم:
1- اندازه گیری وزن و قد و محاسبه BMI
2- اندازه گیری و ثبت فشار خون، ( فشار خون کنترل شده از موارد منع مصرف نسبی است. در پیگیری ها به تغییر فشار خون دقت شود. )
3- انجام پاپ اسمیر ( براساس دستورالعمل کشوری )
4- اندازه گیری لیپوپروفایل ( یکبار). اگر LDL پایه متقاضی خدمت از 200 میلی گرم در دسی لیتر بیشتر بوده و دو فاکتور خطر عروقی و یا اختلالات نادر لیپیدی مانند FAMILIAL HYPER CHOLESTROLEMIA وجود داشته باشد، آغاز استفاه از روش توصیه نمی شود.
توجه: اگر انجام آزمایش و معاینه های فوق در اولین مراجعه ممکن نباشد، می توان اولین نوبت آمپول را تزریق کرد. باید به خاطر داشت که انجام بررسی های یاد شده در فاصله زمانی سه ماه پس از تزریق اول ضرورت دارد.
هشدارها و چگونگی برخورد با آنها:
بروز هر یک از علائم زیر نشان دهنده ضرورت مراجعه فوری به بیمارستان است.
1- خونریزی شدید یا طولانی ( دو برابر شدن مقدار و یا مدت زمان قاعدگی در مقایسه با قاعدگی های قبلی)
2- سردرد شدید همراه با تاری دید
3- زردی چشم و پوست
4- تاخیر قاعدگی ( در فردی که حین استفاده از DMPA قاعدگی مرتب داشته است)
5- افزایش فشار خون ( در حدی که نیازمند درمان باشد)
موارد قابل توجه در پیگیری ها و مراجعه های بعدی:
* در صورت تاخیر بیش از 2 هفته برای تزریق بعدی و وجود قاعدگی ماهیانه در طول استفاده از این روش، بررسی احتمال بارداری و تذکر به استفاده از یک روش دیگر ( مانند کاندوم ) تا قاعدگی بعدی ضروری است. در صورت وجود آمنوره به دلیل تزریق آمپول و تاخیر بیش از 2 هفته تزریق بعدی پس از دریافت پاسخ منفی آزمایش بررسی بارداری ، انجام خواهد شد.
* در موارد قطع قاعدگی ( آمنوره ) در استفاده کنندگان از روش، اطمینان دادن به فرد در ارتباط با عادی و بی خطر بودن این مسئله ( قطع خونریزی ماهانه- آمنوره ) ضروری است. همچنین فرد باید مطمئن شود که قطع قاعدگی دلیل وجود بارداری نخواهد بود.
* در صورت بروز لکه بینی یا خونریزی بین دوره های قاعدگی، باید گیرنده خدمت از عادی، شایع و بی خطر بودن این عارضه اطمینان خاطر یابد. اگر خونریزی ادامه یابد، گیرنده خدمت باید به مراکز مربوطه ارجاع شود. ( بخش برخورد با عوارض شایع)
* خونریزی قاعدگی شدید یا طولانی ( مقدار خونریزی یا مدت آن دو برابر معمول باشد ) نادر، اما مهم بوده و نیازمند توجه پزشکی است.
* سابقه سردرد شدید ( میگرن ) ، مانع استفاده از DMPA نیست. اگر مصرف DMPA با شروع و یا تشدید سردرد، تاری دید، از بین رفتن موقت بینایی، برق زدن در چشم ( فلاشینگ )، دیدن خطوط زیگزاگی و یا اختلال در تکلم و حرکت همراه گردد، استفاده از یک روش غیر هورمونی توصیه می شود. همچنین برای آغاز درمان مناسب ، ارجاع این فرد ضرورت خواهد داشت.
* اگر مشکلی وجود نداشته باشد و فرد مایل به ادامه استفاده از DMPA باشد، ضمن ارائه خدمت مطابق دستورالعمل ، به فرد تذکر داده می شود که پس از سه ماه، برای تزریق نوبت بعدی ( تزریق در فاصله 14 ± 90 روز انجام پذیر است) مراجعه نماید.
* در هر مراجعه برای تزریق بعدی باید رضایت از روش، شکایت ها ، هشدارها و عارضه ها مورد سوال و بررسی قرار گیرد.
استفاده از DMPA پیش از زایمان اول:
1- ممکن است باعث تاخیر در بازگشت باروری شود
2- مصرف آن در افراد زیر 16 سال، با توجه به احتمال اثر منفی بر رشد استخوانی توصیه نمی شود.
حاملگی هم زمان با استفاده از DMPA:
اگر هم زمان با استفاده از DMPA بارداری اتفاق بیافتد، احتمال افزایش مرگ و میر نوزادی و نئوناتال به علت کاهش وزن هنگام تولد( IUGR ) وجود دارد. بنابراین در بارداری های هم زمان با استفاده از این روش، نیاز به دقت بیشتر در مراقبت ها و ( در صورت لزوم ) ارجاع به متخصص زنان است.
برگشت باروری پس از قطع روش:
1- ممکن است بازگشت باروری در کاربر DMPA پس از قطع استفاده از روش با تاخیر مواجه گردد، این تاخیر بطور معمول حدود 8-9 ماه پس از آخرین تزریق بطول می انجامد.
2- تزریق DMPA ناباروری دایمی ایجاد نمی کند
3- اگر فرد نخواهد باردار شود و نیز مایل به ادامه استفاده از DMPA نباشد، علیرغم تاخیری که در بازگشت باروری با استفاده از DMPA پس از پایان مدت 3 ماهه وجود دارد، باید از یک روش دیگر پیشگیری از بارداری استفاده نماید.
موضوعات مرتبط: فقط خانمها ، خانه و خانواده ، پزشکی
مقاربت منقطع :
اين روش قديمي ترين راه کنترل مواليد به صورت داوطلبانه است که هيچ وسيله يا هزينه اي لازم ندارد و به نظر مي آيد که همچنان به گستردگي به کار گرفته مي شود . در اين روش مرد پيش از انزال ، از ريختن مايع مني در مهبل جلوگيري مي کند . بعضي زن و شوهرها مي توانند اين روش را با موفقيت به کار گيرند ، در حالي که برخي ديگر انجام آن را دشوار مي يابند . نقطه ضعف عمده اين روش آن است که ممکن است ترشحات مرد که پس از آميزش دفع مي شود ، داراي اسپرم باشد و براي ايجاد بارداري حتي يک قطره از مايع مني کفايت مي کند . گذشته از اين کوچک ترين اشتباه در تعيين زمان خروج آلت مرد ، ممکن است مقدار معيني از اسپرم مرد را در مهبل بريزد و از اين رو ميزان عدم موفقيت تا ۱۸ درصد افزايش مي يابد . پيش از اين ، به عوارض جانبي نامطلوب اين روش مانند احتقان لگن و اختلال عصبي - رواني زياد اهميت داده مي شد ، ولي امروزه نظر کارشناسان در اين باره تغيير کرده و معتقدند که اگر زن و شوهر اين روش را برتر بدانند ، به کارگيري آن مسأله اي را پيش نمي آورد و به طور کلي از به کار نگرفتن هيچ روش تنظيم خانواده بهتر است .
استفاده از دوره مطمئن ( روش ريتم ) :
اين روش که به نام روش تقويمي هم ناميده مي شود ، بر اساس تخمين زمان تخمک گذاري انجام مي شود و زن و شوهر در فاصله زماني که امکان باروري در دوره ماهانه قاعدگي وجود دارد از نزديکي خودداري مي کنند . زمان تقريبي تخمک گذاري ،۱۲ تا ۱۶ روز پيش از شروع قاعدگي بعدي است و ايامي را که احتمال بيشتري براي بروز بارداري هست مي توان به شرح زير محاسبه کرد : اگر از کوتاهترين سيکل قاعدگي هجده روز کم شود ، نخستين روز دوره باروري به دست مي آيد و اگر از درازترين سيکل قاعدگي ده روز کم شود ، آخرين روز دوره باروري به دست مي آيد . مثلاً هر گاه سيکل قاعدگي زني بين ۲۶ تا ۳۱ روز به درازا مي کشد ، دوره باروري وي که نبايد در آن مدت آميزش جنسي نمايد ، در روزهاي بين هشتمين روز و بيست و يکمين روز سيکل قاعدگي او خواهد بود ( شمارش روز اول بايد از اولين روز سيکل قاعدگي باشد ).
نقاط ضعف اين روش عبارتند از :
- سيکل قاعدگي يک زن همواره منظم نيست و در صورت منظم بودن هم به دشواري ميتوان دوره مطمئني را پيشگويي کرد .
- اين روش را تنها براي اشخاص مسئول که علاقمندي و همکاري بسيار داشته باشند ، مي توان به کار گرفت .
- در حقيقت خودداري اجباري از آميزش جنسي نزديک به نيمي از هر ماه است .
- از اين روش در دوره پس از زايمان نمي توان استفاده کرد .
- ميزان عدم موفقيت اين روش بسيار است . علل عدم موفقيت عبارتند از : محاسبه نادرست و ناتواني در پيروي از روزهاي محاسبه شده .
موضوعات مرتبط: فقط خانمها ، فقط آقایان ، خانه و خانواده ، پزشکی
دهفرمان مهرطلبي در ادامه مطلب، فهرست شده است. آنها را به صداي بلند بخوانيد. سعي كنيد تا حد امكان، اينها غيرمنطقي و متوقعانه به نظر برسند. سنگيني اين بايدهاي به خود تحميل شده را احساس كنيد. احساس گناه و خشم موجود در پس آن را احساس كنيد.
ده فرمان مهرطلبي
١. هميشه بايد انتظارات و خواستههاي ديگران را برآورده كنم.
٢. بايد از همه كساني كه به نوعي با من در رابطه هستند، مراقبت كنم.
٣. بايد هميشه به مشكلات ديگران گوش بدهم و براي حل و فصل آنها اقدام كنم.
٤. بايد هميشه خوب و مهربان باشم و احساسات كسي را جريحهدار نكنم.
٥. بايد هميشه ديگران را بر خودم مقدم بدانم.
٦. هرگز نبايد به كسي كه به من احتياج دارد، جواب نه بدهم.
٧. هرگز نبايد كسي را از خودم نوميد كنم.
٨. بايد هميشه شاد و سر حال باشم و احساسات منفيام را به ديگران نشان ندهم.
٩. هميشه بايد ديگران را راضي كنم و آنها را از خودم شاد سازم.
١٠. هرگز نبايد از كسي بخواهم برايم كاري انجام بدهد.
هدف، اين است كه اين ده عبارت را بازنويسي كرده، هر يك را با انديشهاي درست تعويض كنيد. همانطور كه ميدانيد، انديشه درست حكم ميكند كه از خواستهها و اميال خود حرف بزنيد.
حالا از فرمان شماره يك استفاده كنيد و به ترتيب تا فرمان شماره ده برسيد. به هنگام بازنويسي هر عبارت، به جاي «بايد»ها و «نبايد»ها، انديشههاي اصلاحكننده بنويسيد. براي مثال به جاي «هميشه بايد به خواستهها و انتظارات ديگران جواب مثبت بدهم.»، بنويسيد: «هر زمان كه بخواهم، به انتخاب خودم، خواستهها و انتظارات ديگران را برآورده ميكنم.»
در مثالي كه خوانديد، خواسته ديگران به طرق مختلف اصلاح ميشود. ميتوانيد عبارت اول ده فرمان خود را به شكل زير اصلاح كنيد:
به جاي «هميشه بايد به خواستهها و انتظارات ديگران جواب مثبت بدهم.»، بنويسيد: «ميدانم كه هميشه مجبور نيستم به خواستهها و انتظارات ديگران جواب مثبت بدهم. ميتوانم به انتخاب خودم، به هر كسي كه مايلم كمك كنم و خواسته او را برآورده سازم.»
روشهاي متعددي براي اصلاح كردن ده فرمان مهرطلبي هست. مهم اين است كه بدانيد چگونه بايد عبارت خود را تعديل كنيد تا رهاييبخش و درمانكننده باشد.
در نگاه اول، بيجهت تحت تأثير درست بودن عبارت، قرار نگيرد. از آنجايي، كه شما سالها تحت تأثير بيماري راضي كردن ديگران و مهرطلبي بودهايد، دهفرمان مهرطلبي، در نگاه اول به نظرتان منطقي و مسلم ميرسند. اما حالا ميدانيد كه اين ذهنيت مخدوش و نادرست است. اين را هم ميدانيد كه پايبندي به اين بايدها، نشانههاي بيماري شما را ادامهدار ميسازد.
وقتي ده فرمان مهرطلبي را بازنويسي كرديد، جملات اصلاح شده را با صداي بلند بخوانيد. به كلمات مبالغهآميز «هميشه» و «هرگز» توجه كنيد. انديشههاي اصلاحكننده بايد منطقي و انعطافپذير باشند.
وقتي از عبارات بازنويسي شده احساس رضايت كرديد، عبارات جديد را با صداي بلند بخوانيد. لحن محكم و مجابكنندهاي داشته باشيد. جملات اصلاح شده را با دستخط خوانا در دفترچه يادداشت و يا روي يك صفحه كاغذ بنويسيد. به ده فرمان قديم، عنوان جديدي بدهيد. «ذهنيت جديد من بعد از بهبودي از بيماري راضي كردن ديگران.» ميتوانيد در صورت تمايل اين ده فرمان را در يك قاب زيبا قرار دهيد.
چند نسخه از ده فرمان اصلاح شده را تهيه كنيد و آنها را در منزل و يا در محل كار در نقاط مناسبي قرار دهيد. جايي كه روزي چند بار نگاهتان به آنها بيفتد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده
نوجوان بسیاری از کارشناسان بر این باورند که همه ما ممکن است در سنین نوجوانی، بیشتر از هر سن دیگری، بیواهمه دست به رفتارهای پرخطر بزنیم و حتی از آن لذت ببریم؛ مثلا خودمان را به خواب بزنیم و اینقدر صبر کنیم که پدرمان بخوابد و آنوقت آرامآرام به جیب کت او نزدیک شویم، سوییچ ماشین را برداریم و بیترس از خطرات رانندگی در خیابانها برانیم و لذت ببریم....
اما نکته اینجا است که چگونه میتوان یک نوجوان را از خطر این رفتارهای پرخطر آگاه کرد؟ دکتر کتایون خوشابی، فوق تخصص روانپزشکی کودکان و نوجوانان و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، به این سوال پاسخ میدهد.
▪ خانم دکتر! چرا نوجوانان از کارهای پرخطر نمیترسند؟
ـ رشد و نمو غدد داخلی و تغییرات فیزیولوژیک به واسطه ترشحات هورمونهای مختلف موجب افزایش خطر ریسکپذیری در نوجوان میشود و ریسک ابتلا به رفتارهای پرخطر را در آنها افزایش میدهد. البته تاثیر دوستان، تلویزیون، محیط، اینترنت و ... را نیز نمیتوان نادیده گرفت. در این بین بسیاری از خانوادهها سعی میکنند با نصیحت و بازگو کردن تجربیات ناگوار خود، نوجوانشان را از انجام رفتارهای پرخطر بازدارند و حتی با ریسکپذیری این سنین مقابله کنند؛ مثلا به نوجوان خود میگویند: «من ۱۶ سالام بود که ماشین پدرم رو بدون اجازه برداشتم و چیزی نمونده بود با یه بچه تصادف کنم. میدونی اگه این اتفاق میافتاد تا آخر عمر چه عذاب وجدانی داشتم؟ ما اینارو تجربه کردیم و شما باید از تجربیات ما بزرگترها استفاده کنید و خودتون رو توی دردسر نندازید...» اما به ندرت این راهکارها و نصیحتها نتیجهبخش است زیرا اولا نوجوان از این احساس خطر لذت میبرد و دوم اینکه تا خودش این تجربه را تکرار نکند، دستبردار نیست.
▪ پس والدین باید در مقابل نوجوان خود چه عکسالعملی نشان بدهند؟
ـ هرچه روابط میان خانواده و نوجوان صمیمیتر باشد، نوجوان نیز بیشتر عقاید خود را در خانواده مطرح میکند؛ البته به شرطی که قضاوتی از سوی پدر و مادر درباره عقاید او صورت نگیرد. مثلا اگر نوجوان ما درباره ارتباط با جنس مخالف نظرش را بیان میکند، والدین نباید درباره این عقیده راجع به او قضاوت کنند؛ مثلا به او بگویند که این فکر خجالتآور است و باید شرم کنی، بلکه باید اجازه بدهند او بدون ترس از پدر و مادر، آزادانه صحبت کند و مسایل و مشکلات خودش را با خانواده در میان بگذارد. والدین باید شنوندههای خوبی باشند. مسلما اگر نوجوان شما مطمئن شود که خانواده از حرفهای او استقبال میکنند و سرزنش و نصیحتی در کار نیست، همه مسایل زندگیاش، حتی خصوصیترینها را هم با شما در میان میگذارد و حتی در مورد مشکلاتاش از شما به عنوان یک دوست کمک میخواهد اما خواسته والدین از بچهها نباید امری باشد.
▪ مهمترین رفتارهای پرخطری که از نوجوانان سر میزند، چیست؟
ـ هر کار پرهیجان و پرخطری ممکن است توسط نوجوانان تجربه شود اما گرایش به گروههای دوستی ناسالم، استعمال سیگار و مواد مخدر، رانندگی خطرناک و بدون گواهینامه و به ویژه برقراری روابط ناسالم با جنس مخالف از جمله مهمترین آنهاست.
▪ به رابطه با جنس مخالف اشاره کردید. تمایل به برقراری این نوع ارتباطات در سنین نوجوانی با نوعی کنجکاوی و هیجان همراه است. در مقابل این رفتار نوجوان چه باید کرد؟
ـ قرار گرفتن نوجوانان در گروههای سالم، موجب کاهش رفتارهای پرخطر نوجوانی میشود. این گروهها میتواند شامل گروههای فامیلی، ورزشی، علمی، هنری و ... باشد و عضویت نوجوانان در چنین گروههایی موجب میشود که نوجوان سرگرم باشد و کمتر به سمت کارها و رفتارهای پرخطر برود. در عین حال، بهترین راهکار پیشنهادی این است که والدین به جای اینکه مانند یک تماشاچی فقط نظارهگر باشند و یا برخورد شدیدی از خود نشان دهند، کاملاً در آموزش این مسایل به فرزندانشان سهیم باشند و مسوولیت آموختن روش صحیح زندگی را به نوجوانشان شخصاً برعهده بگیرند، چرا که در صورت ندادن آموزشهای رسمی یا خانوادگی، نوجوان به سوی یادگیری از گروه همسال، رسانهها و یا تجربه جنسی مخاطرهآمیز کشیده میشود.
▪ شما در این شرایط چه توصیهای به والدین دارید؟
ـ پدر و مادرها باید در رابطه با ارتباطهای صحیح و مطلوب به نوجوانانشان کمک کنند. نوجوانانی که ارتباطی صمیمی با والدینشان دارند، این دوران را به سلامت طی میکنند. در عین حال، با وجود دلایل بسیاری که موجب میشود والدین در مطرح کردن این مسایل راحت نباشند، کاملا ضروری است که ارتباطهای بین فرزندان و والدین قبل از دوران نوجوانی با بحثهایی در مورد روابط سالم و اهداف زندگی آغاز شود و بعدها این گفتگوها به همه ابعاد توسعه یابد.
با صحبت کردن با نوجوانان در مورد ابعاد مختلف روابط و بحث کردن در مورد عواقب و نتایج روابط جنسی زودهنگام و آموزش نوجوانان به اینکه در مورد آنچه میشنوند یا میبینند به دقت فکر کنند، والدین میتوانند برای برخورد با مشکلات به نوجوانان قدرت دهند. از طرفی صحبت کردن نوجوان در مورد احساسات و عواطفاش با توجه به اینکه در دوران برزخ بین بچگی و بلوغ به سر میبرد، سخت است، چه برسد به اینکه احساسی را در خود پیدا کند که نمیداند در صورت مطرح کردناش چه برخوردی با او میشود. بسیاری از نوجوانان پس از یکبار سوال کردن از طرف والدینشان با برخوردی مواجه میشوند که ترجیح میدهند دیگر هرگز با والدین خود حرفی نزنند.
به والدین توصیه میشود که ابتدا گوش کنند، بدون اینکه نظری بدهند و بدون اینکه صحبت نوجوان را قطع کنند. پس از آن، نظر او را درباره آن مطلب جویا شوند و ببینند که خود او در مورد آن مساله چگونه فکر میکند و بعد راجع به آن با هم صحبت کنند. نوجوان در این سن بیشتر دوست دارد یک حریم خصوصی برای خود ایجاد کند، به طوری که اهمیتی که حفظ حریم خصوصی در این دوره دارد در هیچ دورهای از زندگی فرد وجود ندارد و والدین نباید در زندگی نوجوان خود سرک بکشند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک ، خانه و خانواده
برچسبها: جوان , نوجوان , خطرات , تهدیدات
از حس تملک زنانه چه مي دانيد؟
حسادت نوعي خشم دروني است که مرتبه هايي از آن در همه افراد وجود دارد ولي ممکن است در بعضي کمتر و در برخي بيشتر ديده شود؛اما آنچه در ادبيات قديم ايرانيان يافت مي شود اين است که زنان حسودتر از مردان دانسته شده و حتي در روان شناسي امروز نيز برخي معتقدند که زنان در روابط بين فردي و در رابطه با جنس مخالف حساس تر، خودمحورتر و حسودتر از مردان هستند. حسادت مي تواند خود را در رقابتي پايدار و يا در کناره گيري از همه رقابتها آشکار سازد. بين مردان حسادت بيشتر جنبه رقابت دارد و رقابت آنها در مسايل خارج از مالکيت مشاهده مي شود. اما به نظر مي رسد که حسادت در زنان شکل ديگري به خود گرفته و آنها بيشتر نسبت به مقوله هايي به شدت تحريک مي شوند که تصور مي کنند تحت مالکيت آنهاست و يا مي خواهند با تلاش خود آن را تحت کنترل و مالکيت خود قرار دهند.
اشتباه نکنيد در اين مقاله سعي نداريم در مورد حسادت(در معناي عام) يعني آنچه با چشم و هم چشمي و رقابت بر سر تامين تجملات زندگي و .. است صحبت کنيم بلکه آن نوع حسادت در زنان را مي خواهيم بررسي کنيم که با مفهوم "حس تملک زنانه" مترادف است يعني همان احساسي که گاه زنان را بدان جهت سوق مي دهد که در مورد تمام روابط و مناسبات همسرشان حساس شده و حتي همسرشان را به خاطر ارتباط صميمانه با محارم خويش (مادر و خواهر و ..) مورد بازخواست قرار مي دهند. يعني به نوعي همسرشان را مختص خود مي خواهند و دوست ندارند او با هيچ زن ديگري در سطحي ترين روابط قرار گيرد. اين حس همان حسي است که عمدتا باعث ايجاد اختلاف و کشمکش بين عروسها و مادر شوهر ها و يا عروسها و خواهر شوهرها مي شود.
حسادت مي تواند خود را در رقابتي پايدار و يا در کناره گيري از همه رقابتها آشکار سازد. بين مردان حسادت بيشتر جنبه رقابت دارد و رقابت آنها در مسايل خارج از مالکيت مشاهده مي شود.
تصور کنيد مردي ازدواج کرده و در يک زمان واحد ميان محبت دو زن (مادر و همسر خود) قرار گرفته است. در اين ميان هر يک از دو طرف سعي دارند مرد مذکور را به سمت خود جذب کرده و حتي امکان دارد براي رسيدن به هدف خود از برخي ترفندها و راهکارهاي زنانه استفاده کنند. مسلما نتيجه چنين کشمکشي در معمولي ترين شرايط ايجاد درگيري ميان طرفين است.
البته اين يک نياز طبيعي است که هر زني همسرش را تنها براي خود بخواهد و در مورد روابط و مناسبات او با ساير زنان حساسيت نشان دهد اما گاه اين حس تملک از شکل طبيعي خود خارج شده و همان طور که گفتيم باعث ايجاد تنش و درگيري در زندگي مشترک مي گردد. اگر بخواهيم اين احساس را طوري توصيف کنيم که شما بتوانيد بهتر متوجه آن شويد بايد بگوييم که "حس تملک زنانه" تقريبا معادل با " غيرت مردانه" است. يعني هر دو اين مفاهيم را مي توان هم رديف هم به شمار آورد به جز اينکه اين ويژگي ها، تحت تاثير شرايط جنسيتي فرد قرار مي گيرد.
اين نوع حسادت (يا همان حس تملک) وقتي از شکل طبيعي خود خارج مي شود، باعث مي گردد که زن بر روي روابط همسر خود حساس شده و نسبت به هر ارتباطي که با زنان ديگر دارد(اعم از سلام و احوال پرسي و يا صحبتهاي معمولي) واکنش شديد نشان دهد. در برخي از زنان اين ويژگي چنان شدت مي يابد که مسير نگاههاي همسرشان را در کوچه و خيابان دنبال مي کنند تا ببينند آيا او به زنان ديگر نظر مي افکند يا نه؟ و يا حتي برخي از مردان هنگام مراجعه به مشاور از اين مساله شکايت دارند که حتي جرات تماشاکردن فيلمها، سريالها و يا برنامه هايي را که زنان در آن حضور دارند را نمي کنند.
البته فراموش نکنيد که درست است که عده معدودي از زنان دچار اين مشکل بوده و زندگي را براي خود و همسرشان

سخت مي کنند اما برخي ديگر از زنان به واقع حق دارند تا اين نوع حساسيتها را در ارتباطات همسر خود نشان دهند . براي مثال اين دسته از زنان داراي همسراني هستند که :
- در روابط و صحبتهاي خود با زنان نامحرم يا غريبه بيش از حد گرم گرفته و به بذله گويي مي پردازند
- سابقه اي از بي وفايي نسبت به همسرشان را دارند
- در حضور همسرشان از زنان ديگر(چه از لحاظ ظاهر و چه از لحاظ نوع عملکرد و ...) تعريف و تمجيد مي کنند
- مرز بين روابط شخصي و روابط کاري را نمي دانند يعني در منزل هم که هستند با همکاران خانم خود در تماس و يا در حال اس ام اس زدن هستند و بسياري از دلايل ديگر...
بنابراين با توجه به طبع حساس زنانه کاملا طبيعي است که يک زن نسبت به همسر خود و با مشاهده اين صحنه ها در روابط همسرش دچار وسواس شده و دايما سعي کند او را تحت کنترل خود قرار دهد.
در ادامه اين مقاله چند توصيه اجمالي براي مرداني داريم که رفتارها و روابط شان کاملا در چارچوب و مطابق با عرف و شرع است اما متاسفانه باز هم تحت کنترل دايم همسرشان هستند:
- با خودتان خلوت کنيد و بررسي نماييد که چرا همسرتان تا اين حد در مورد رفتارهاي شما حساس بوده و شما را کنترل مي کند؟ آيا شما شوهر خوبي براي همسرتان هستيد؟ آيا توجهي را که نيازمند آن است به وي ارايه مي دهيد؟ آيا رفتارهايتان با زنان ديگر در حد و حدود طبيعي خود است يا اينکه پا را از حد و مرز خود فراتر مي نهيد؟...
"حس تملک زنانه" تقريبا معادل با " غيرت مردانه" است. يعني هر دو اين مفاهيم را مي توان هم رديف هم به شمار آورد به جز اينکه اين ويژگي ها، تحت تاثير شرايط جنسيتي فرد قرار مي گيرد.
- دقت کنيد و ببينيد چه زمانهايي شدت کنترل و حساسيت همسرتان نسبت به شما کاهش يا افزايش مي يابد؟ ببينيد در آن زمانها چه رفتاهايي را انجام داده ايد و از انجام چه رفتارهايي خودداري کرده ايد؟
با همسرتان صحبت کنيد و در مورد رفتار و عملکرد او به بحث بنشينيد. از او به خاطر رفتارش توضيح بخواهيد و در مقابل براي همسرتان توضيح دهيد که وقتي شما را مورد کنترل دايم قرار مي دهد، چه احساسي داريد . براي مثال اين گونه براي ايشان توضيح دهيد:
وقتي دايم تماسهاي تلفن همراه مرا چک مي کني احساس مي کنم که...(سپس احساس خود را کاملا براي همسرتان وصف کنيد)

- از همسرتان دوستانه بخواهيد که رفتارش را مورد تجديد نظر و تغيير قرار دهد و خودش را به جاي شما بگذارد و ببيند آيا دوست دارد که دايما او را تحت نظارت دايم قرار داده و به وي اعتماد نداشته باشيد.
- به طور منظم به همسرتان ابراز علاقه کرده و به او بگوييد که " تنها زن زندگي من تو هستي و تو را با تمام نقاط قوت و ضعفي که داري دوست دارم و ..." به اين ترتيب هميشه به همسرتان اطمينان خاطر را هديه دهيد.
و توصيه آخر اينکه...
اگر ملاحظه مي کنيد رفتار همسرتان(بدون دلايل منطقي) ادامه دار شده و تلاش براي بهبود اين وضعيت تاثير مطلوبي نداشته ، مراجعه نزد مشاور خانواده را به شما و همسرتان توصيه مي کنيم. گاهي اوقات متخصصان ، متوجه جزيياتي مي شوند که شايد شما و همسرتان با ساعتها گفتگو و يا حتي مجادله نيز قادر به يافتن آن نباشيد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده
برای نفوذ کلام و تاثیر گذاری مطلوب، شما باید سه شیوه کلام ولحن و حرکت را با هم استفاده کنید. این، بدان معنا نیست کشما هنگام صحبت کردن، باید خود را به در و دیوار بکوبید. ابدا.
منظور از تغییر لحن و طنین و حرکتف این است که شما به تناسب کلام خود، تنوع موزون و هماهنگی را در لحن و حرکات خود به وجود آورید.
در این تغییرات نباید افراط کنید که ناآرامی گوینده حمل بر اضطراب او می شود و در نتیجه مخاطبان خود را از دست می دهید.
تغییر لحن و طنین به تناسب کلام و حرکت و تغییر وضعیت نیز به تناسب کلام. آن هم نهمداوم و پشت س رهم و افراطی.
نرم و ملایم در عین حال پرشور و جذاب وتاثیر گذار باشید.
سخنرانهای برجسته و معلمان واستادان نمونه، بیش از همه به تاثیر ترکیب منطقی کلام و لحن و حرکات واقفند و از صمیمیت ایجاد شده نیز بهره فراوان می برند.
ادامه دارد ...
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، راههای نفوذ ، خانه و خانواده ، نفوذ
این روز ها موقعی از ساله که همه به فکر اهداف خودشان برای سال آینده هستند و به این فکر می کنند که در سال جدید چه کار هایی بیشتر بکنند و چه کار هایی کمتر. اینکه به آینده فکر کنید و تمام آن چیز هایی که می خواهید به دست آورید را برای خودتان مجسم کنید چیز بدی نیست اما اکثر ما در دام «فکر کردن» گرفتار شده و «انجام دادن» را از یاد می بریم. سر سفره هفت سین با خودمان قول و قرار می گذاریم که امسال این کار و آن کار را خواهم کرد و… اما یک هفته بعد از تعطیلات قول و قرارمان را از یاد می بریم.
برای اینکه سال 1389 را به بهترین شکل بگذرانیم اینجا هفت نکته مهم را با هم مرور می کنیم.
1- دید تان را عوض کنید: تحقیقات و تجربه ثابت کرده است افرادی که به خواسته های خود می رسند دید و درک خودشان را نسبت به «آنچه که می توانند انجام دهند» تغییر می دهند.
تغییر دادن دید این نیست که آن چه امروز باور دارید که صحیح است را فردا اشتباه بپندارید. بلکه در اینجا یعنی آن راه فکری ای را که برای تصمیم گیری طی می کنید را کمی متفاوت تر طی کنید.
به عنوان مثال، خیلی از ما به طور خودآگاه یا ناخودآگاه همواره فکر می کنیم شکست های گذشته مانع به دست آوردن موفقیت های جدید است. در اینجا با تغییر دید یا نحوه فکر کردن باید این فیل.تر مغزی را دور زده و باور کنید که شما توانایی انجامش را دارید.
2- اطلاعات خود را افزایش دهید: اگر می توانید قبل از تعطیلات یک کتاب خوب در رابطه با کاری که قصد دارید در سال آینده انجام دهید تهیه کنید و شروع به مطالعه کنید. روزی 10 صفحه بخوانید. تا جایی که می توانید اطلاعات جدید در رابطه با اهداف خود بدست بیاورید.
مثلآ اگر می خواهید زبان انگلیسی تان را قوی کنید می توانید روزی پنج کلمه جدید در رابطه با موضوع مورد علاقه تان را یاد بگیرید. بگویید از روز اول فروردین تا سیزده به در روزی پنج کلمه جدید یاد خواهم گرفت و هر روز کلمات روز های قبل را هم دوره خواهم کرد.
3- کار های بیهوده را کنار بگذارید: یکی از معمول ترین مشکلاتی که همه از آن گله می کنند چیه؟ «وقت ندارم!» اینو عمومآ از کیا می شنویم؟ اکثرآ افرادی از کمبود وقت گله می کنند که اگر به برنامه روزانه شان نگاه کنید متعجب خواهید شد و آنها که دم از کمبود وقت نمی زنند برنامه هایی حتی چند برابر شلوغ تر از خیلی های دیگه دارند. من شخصآ خودم بارها دقت کرده ام، هر چقدر سرم شلوغ تر باشد و برنامه های بیشتری داشته باشم از روزم استفاده بهتری می کنم ولی اگر روزی برنامه ام خالی باشه خیلی راحت تر آن روز را هدر می دهم.
البته اینکه در روز دو سه ساعت وقت به خودتان و تفریح های شخصی و… اختصاص دهید هیچ مشکلی ندارد و بلکه خوب هم هست. اما اگر روزی فقط سه ساعت در فرندفید (برو بالا؟!) چرخ می زنید و دو ساعت هم روستای مجازی خودتان را گسترش می دهید بهتر است به خودتان بیایید و فکر کنید که می توانید از وقت تان استفاده بهتری هم بکنید.
پیشنهاد می کنم در روز های آینده از وقت فیلم دیدن و در اینترنت چرخیدن تان کمی کم کنید و یک کار مفید دیگر بکنید. زیاد هم نه! فقط نیم ساعت، مثلآ وقتی پشت کامپیوتر هستید و ساعت 6 هست بگویید الان کامپیوتر را روی sleep می گذارم و تا 6:30 کمی ورزش می کنم یا کار هایی که این هفته باید بکنم را مرور و یادداشت می کنم.
4- در تعریف کردن اهداف خود به شدت واقع بین باشید: لازم نیست اهداف خیلی بزرگ برای خودتان تعیین کنید. بلکه بالعکس اهداف بیشتر اما کوچک تر تعیین کنید. این طوری خیلی راحت تر به آن ها می رسید و حس خوب موفقیت را بار ها و بارها تجربه کرده و به قدرت خود ایمان میاورید. اما اگر اهداف خارج از حد توان تان تعیین کنید فقط از اینکه نتوانستید به آنها برسید نا امید خواهید شد. قبل از اینکه هدف را برای خودتان مشخص کنید تنها بنشینید و دقیق فکر کنید که این کاری که می خواهید بکنید واقعآ چقدر زمان نیاز دارد و مهم تر از آن، اینکه شما چقدر زمان دارید؟!
5- از دیگران کمک بگیرید: اگر می خواهید وزن کم کنید در یک باشگاه ورزشی ثبت نام کنید. اگر می خواهید کار با نرم افزار های گرافیکی را یاد بگیرید در انجمن های اینترنتی مرتبط عضو شوید. همیشه افرادی هستند که به شما کمک کنند تا راه خود را راحت تر بپیمایید. سعی کنید افرادی را پیدا کنید که رویایی مشترک با شما دارند. با کمک کردن به همدیگر سریع تر و با لذت بیشتری به خواسته های خود خواهید رسید.
6- صبر و استقامت را از یاد نبرید: از آمدن سال جدید زیادی ذوق زده نشوید که منطق را کنار گذاشته و خیال پردازی کنید. آن پانزده کیلو اضافه وزن در یک ماه ایجاد نشده که بخواهید یک ماهه با شکنجه کردن خودتان آن را از دست بدهید. برای هر کاری صبر کافی و استقامت داشته باشید. به معنی این کلمات توجه کنید، صبر یعنی برای گرفتن نتیجه بردبار باشید و استقامت یعنی هر چند زمین خوردید باز هم نا امید نشوید و ادامه دهید. رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.
7-توکل به خدا را از یاد نبرید و از همین حالا شروع کنید: می توانید از همین حالا شروع کنید. اگر می خواهید وزن کم کنید و سلامتی خود را افزایش دهید همین امروز یک پیاده روی نیم ساعته بکنید. وقتی برگشتید تنقلات اضافه را دور بریزید و یک لیست خرید سالم پر از میوه و سبزیجات بنویسید. در عید هوا خوب و تمیز خواهد بود و شهر خلوت، هر روز صبح نیم ساعت در پارک قدم بزنید بعد نان تازه بخرید و از خوردن صبحانه با خانواده تان لذت ببرید. در دید و بازدید ها هم بیشتر میوه بخورید تا شیرینی.
امیدوارم سال خیلی خوبی داشته باشید...
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده
از عشقتان زندان نسازید
خانواده مهمترین نهاد اجتماعی و کوچکترین هسته جامعه است که از زن و مرد و فرزندان آنان تشکیل میشود. اساس و رکن اصلی خانواده (به عنوان زیربنای جامعه)، ازدواج است. بدین ترتیب، ازدواج، بزرگترین و مهمترین حادثه زندگی هر انسان است، به طوری که احساس موفقیت و یا شکست هر یک از زوجین میتواند سرنوشتساز باشد. به همین جهت، ازدواج باید بر پایه اصولی صحیح صورت گیرد تا موجبات رشد و شکوفایی افراد و در نتیجه جامعه را فراهم آورد. پس بر هر دختر و پسری لازم است که قبل از ازدواج در مورد انتخاب همسر آینده خود اطلاعات کافی کسب کند و سپس اقدام به ازدواج نماید.
تفاهم ، محور زندگی
تفاهم عبارت است از: همدیگر را فهمیدن و علّت رفتارهای همدیگر را درک کردن و به دیگری در سلیقهها و باورها و رفتارهای شخصیاش حق دادن. در زندگی برای رسیدن به تفاهم باید عوامل و شرایطی مهیا باشد که قبل از ادواج، زن و مرد با توجه و عنایت کافی به آنها تفاهم هر چه بیشتر را در زندگی فراهم آورند. زن و مرد باید تفاوتهای فردی (که حاصل عوامل ارثی، محیطی و رشد در طول زمان است) یکدیگر را درک کنند ، زبان یکدیگر را بفهمند ، تفاوت در سلیقهها را بشناسند و در عین تلاش برای خودسازی و تکامل، یکدیگر را همان گونه که هستند بپذیرند. از جلوههای تفاهم میتوان به روحیه مهرورزی و گذشت، حُسن خلق، بردباری، گفتگو، انتقاد دلسوزانه و مُدارا اشاره کرد.
اصول هفتگانه تفاهم
تنها زمانی میتوانید فرد مناسبی را برای زندگی خود پیدا کنید که خودتان فرد مناسبی شده باشید. حتّی اگر فرد مناسبی نباشید، ارتباط شما ناچار به شکست منجر خواهد شد. افراد زیادی هستند که درجستجوی فرد مناسبی هستند، پیش از آن که تلاش کنند تا خود، فرد مناسبی شوند.
اگر به فکر ازدواج هستید یا در آینده قصد ازدواج دارید، این ملاکها در انتخاب همسر به شما کمک خواهد کرد:
1 . قبل از زادواج، هر دو نفر باید مستقل و پخته باشند: هر چه دو نفری که میخواهند با هم ازدواج کنند پختهتر و مستقلتر باشند ، ایجاد ارتباط صمیمانه، راحتتر و سادهتر خواهد بود. استقلال و پختگی اغلب در طول زمان و گذر عمر همراه با افزایش سن به دست میآید، بهترین عامل پیشبینی کننده ازدواج موفق بر اساس تحقیقات، سنّ افراد در هنگام ازدواج است. هر چه سنّ آنها پایینتر باشد، احتمال طلاق افزایش مییابد. به نظر میرسد که علّت امر این باشد که افراد مسنتر ثبات بیشتری دارند و دقیقتر میدانند که از ازدواج چه میخواهند.
2 . هر دو نفر به همان اندازه که دیگری را دوست دارند خودشان را هم دوست داشته باشند: در روابط صمیمانه، داشتن عزّت نفس بسیار مهم است. به واقع اگر شما به خودتان عشق نورزید، سخت است که به دیگری عشق بورزید. پیش از این که بتوانید عشق بورزید و دریافت کننده عشق باشدی، نیاز به احساس امنیت و عزّت نفس دارید.
تعادل بین «باهم بودن» و « باهم نبودن » یا تعادل بین « همراهی » و « دوری » در یک ارتباط صمیمانه، نقش مهمّی دارد.
3 . هر دو نفر بتوانند همان گونه که از با هم بودن لذّت میبرند از تنها بودن نیز لذّت ببرند : تعادل بین «باهم بودن» و « باهم نبودن » یا تعادل بین « همراهی » و « دوری » در یک ارتباط صمیمانه، نقش مهمّی دارد. یک ارتباط صمیمانه به هر دوی آنها نیاز دارد. برای ایجاد این تعادل، همسران باید بتوانند از فعالیتهای جداگانه، در اوقاتی که با هم نیستند، لذّت ببرند. زیاد باهم بودن میتواند به رفتارهای مخرّب و منفی مثل کنترل همسر منجر شود.
4 . هر دو نفر در شغل و حرفه خود، ثبات داشته باشند: شغل یا حرفه باثبات و رضایتآور، در عین حال که میتواند امنیت مالی به همراه داشته باشد، ایجاد امنیت هیجانی میکند. زمانی که شغل و حرفه فرد به خوبی پیش میرود، او میتواند زمان بیشتر و انرژی بالاتری را صرف ارتباط خود با دیگری کند. از طرف دیگر هر چه دلمشغولی و استرس فرد نسبت به کار و فعالیت بیشتر باشد، انرژی کمتری برای ارتباط خواهد داشت.
5 . هر دو نفر، از خود، آگاه باشند و خود را بشناسند: یک ارتباط صمیمانه ، نیاز به گشادگی ، درستکاری و صداقت بین دو نفر دارد. هر فردی باید بتواند توانمندیهای خود را ارزیابی کند و ضعفهای خود را به طور واقعبینانه بشناسد و مشکلات را از دیگران نداند. در ضمن لازم است که هر طرف بداند که از دیگری چه میخواهد و انتظاراتش از او چیست و نیز این که در این ارتباط چه میتواند به دیگری ارایه کند و چه انتظاری را میتواند برآورده سازد. آشنایی میتواند در این راه به افرادی که خواهان ازدواج باهم هستند ، کمک زیادی بکند.
مراقبت، بدون انحصار طلبی و توجّه بدون حسادت، همسر را تشویق میکند تا به ظرفیتهای بالقوه خود بپردازد و توانمندیهای نهفته درونی خود را بشناسد و این یعنی سود بردن هر دو نفر.
6 . هر دو نفر بتوانند نظرات و خاستههای خود را قاطعانه بیان کنند: یکی از کلیدهای رشد صمیمیت، جسارت است. جسارت به این معنی که آنچه را میخواهید به طور شفاف، مستقیم و به شیوه درست بیان کنید. افرادی که جسارت ـ با معنی بیان شده ـ ندارند، اغلب در روابط خود ، منفعل یا پرخاشگر هستند، یا این که تلاش میکنند دیگران را فریب دهند و در برقراری ارتباط، نقش بازی کنند. هر چه که همسران خواستههای خود برسند بیشتر است. جسارت را نباید با خشونت اشتباه گرفت. خشونت تلاش برای سلطه بر دیگری است و جسارت بیان ساده نیاز و میل فرد، با شفافیت و صراحت همراه با رعایت ادب و حقوق دیگران است.
7 . هر دو نفر سعی کنند که خود خواه نباشند و خواستههای دیگری را برآوده کنند: وقتی که ما به نیازهای دیگران توجّه میکنیم، آنها نیز به نیازهای ما توجّه میکنند. این یک قانون است و قانون «جلب توجه روشنبینانه» نام دارد. اصل بر این است که خودخواهی کمتر، بهترین صلاح فرد است؛ چرا که به روابط همکارانه و صمیمانه کمک میکند و برای همه سودمند است. مراقبت، بدون انحصار طلبی و توجّه بدون حسادت، همسر را تشویق میکند تا به ظرفیتهای بالقوه خود بپردازد و توانمندیهای نهفته درونی خود را بشناسد و این یعنی سود بردن هر دو نفر.
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده
معمولا گمان نمي رود كه پدرها بتوانند در آرام كردن يا غذا دادن به كودك، چندان موفق باشند. اما اگر با اكثر پدران صحبت كنيد متوجه خواهيد شد كه علاوه بر عشق و علاقه، آنها راههاي مناسبي را نيز براي آرام كردن نوزادان پيدا كرده اند. چگونه؟ هر كس مي تواند روش خاصي براي خودش انتخاب كند كه بر حسب شرايط و شخصيت وي انتخاب شود. ممكن است اين روش براي فرد ديگري كارآيي نداشته باشد. با اين حال بد نيست اين قبيل تجربيات را در كنار هم بگذاريد. شايد ايده جديدي به ذهن شما نيز برسد. نكته مهم اين است كه بدانيد يك نسخه عمومي وجود ندارد!
يك روش ممكن است براي برخي پدران مفيد باشد، و براي برخي ديگر اصلا جواب ندهد. برخي به جاي راههاي معمول مانند استفاده از پستانك يا سوار ماشين شدن و گشت زدن در شهر در نيمه شب، راههاي مختلفي را پيشنهاد داده اند و توجه به بعضي نكات زير را توصيه مي كنند:
سعي كنيد درد كودك خود را حس كنيد
توجه داشته باشيد: گذاشتن موسيقي محبوب كودك، گرسنگي او را برطرف نخواهد كرد؛ عوض كردن پوشك نيز درد كودكي را كه دارد دندان در مي آورد تسكين نخواهد داد! به بيان ديگر، ابتدا بايد بتوانيد مشكل يا درد اصلي كودك را پيدا كنيد. اين توصيه كاملا منطقي است؛ اما مشكل آن است كه وقتي كودك شروع به گريه مي كند، منطق فراموش مي شود!
از انگشت كوچك خود استفاده كنيد
اگر نمي دانيد كه مشكل چيست، انگشت كوچك خود را به كودك بدهيد تا بمكد. اين، يك روش كلاسيك است! در واقع، پس از اولين روش محبوب پدران براي آرام كردن كودك يعني: دادن بچه به مادرش!، اين روش را مي توان دومين روش كلاسيك و بسيار محبوب نزد پدران دانست! هنگام استفاده از اين روش دقت كنيد كه دستتان تميز باشد و نوك انگشت شما روي زبان كودك قرار گيرد، تا ناخنهاي شما، سقف دهان كودك را زخم نكند.
يك نوشيدني بياوريد
البته براي كودك، نه براي خودتان! اگر مادر كودك در دسترس نيست (برخي مردان در اين حالت ترجيح مي دهند فورا بچه را به مادرش بدهند تا شير بخورد)، مي توانيد از يك شيشه شير خشك ولرم يا شيري كه مادر كودك قبلا دوشيده و در يخچال گذاشته است، استفاده كنيد.
كودك را در بغل گرفته، تكان دهيد
بچه ها از حركت خوششان مي آيد! و چه كسي بهتر از پدرشان با بازوهاي قوي و مردانه اش مي تواند آنها را بغل كرده و تكان بدهد؟ اين كار يك حركت دومنظوره است: هم كودك را آرام مي كند و هم يك ورزش مناسب براي شانه و بازوها است! البته با بزرگتر شدن كودك ممكن است ديگر فقط روي يك ساعد شما جاي نگيرد و شايد لازم باشد براي اين كار از گهواره يا تاب استفاده كنيد.
يك رقص كوچولو ترتيب دهيد
مي توانيم اين روش را هم پيشنهاد كنيم: كودك خود را بالا بيندازيد، و سپس او را بگيريد! هر چند نوزاد از اين بازي لذت خواهد برد، اما مخالفت همسر شما هم طبيعي است! پس از يك روش جايگزين استفاده نماييد: كودك خود را تا شانه هايتان بالا بياوريد و دستهايش را دور گردنتان بيندازيد؛ سپس نرم و آرام، برقصيد؛ عقب و جلو برويد و يكي دوبار دور خودتان بچرخيد؛ با پا به زمين ضربه بزنيد و آواز بخوانيد. مطمئن باشيد كه اين روش جواب خواهد داد. آنچه براي كودك مي خوانيد چندان اهميت ندارد، زيرا نوزاد چندان متوجه معني آن نمي شود، فقط بايد ريتم آن با ريتم رقص هماهنگ باشد. وقتي احساس كرديد كودكتان در حال آرام شدن يا خوابيدن است، صداي خود را به تدريج پايين بياوريد. موفق باشيد!
برخي حركات ساده و بامزه انجام دهيد
صداهايي كه مي توانيد دربياوريد؛ قيافه هاي عجيب و غريب؛ زمين خوردن؛ همه اين شيرين كاريهاي عملي كه از دوران بچگي تا به حال ياد گرفته ايد، الان به دردتان مي خورد! مثلا يك پيشنهاد اين است كه يك چيزي روي سرتان قرار دهيد، سپس بگذاريد كه آن چيز بيفتد و بگوئيد «آه، دوباره افتاد» و يك اداي بامزه با صورت تان در آوريد!
او را تكان دهيد و برايش آواز بخوانيد
شايد براي برخي از افراد، اين تكنيك هم بخشي از همان تكنيك قبلي (حركات ساده و بامزه) باشد. شايد بتوانيد حتي با خواندن يك آهنگ غم انگيز براي كودك، او را آرام كنيد؛ اما نگران نباشيد، بچه از مفهوم آهنگ چيز زيادي نخواهد فهميد. حركت دادن كودك هم نقش مهمي در آرام شدن او دارد، و اين آواز شما نيست كه او را آرام مي كند. با اين حال، به ذائقه و سليقه كودك خود نيز احترام بگذاريد.
باز هم تماس پوستي ... كودك را به پوست سينه خود بچسبانيد
يك حمايل يا آغوش را برداريد، كودك را درون آن بگذاريد و سرش را به سينه تان بچسبانيد. گرماي بدن شما، ضربان منظم قلب شما، دم و بازدم و حركت سينه شما و كلا حركات بدن شما در هنگام راه رفتن، ظرف چند دقيقه موجب خواهد شد ... كه حداقل يكي از شما دو نفر خوابش ببرد!
منتظر بمانيد
شايد اين روش به نظر برخي از مادران، بيش از حد خشن و مردانه باشد، اما واقعيت اين است كه بچه ها بعضي وقتها فقط دلشان مي خواهد گريه كنند؛ و بعضي وقتها هم دوست دارند كه شما به گريه آنها گوش بدهيد! اگر كودك شما مريض يا گرسنه نيست، و جايش را هم خيس نكرده است، همچنين بغل كردن يا نكردن او هم تاثيري در گريه اش ندارد، بگذاريد به گريه اش ادامه بدهد؛ حداقل تا وقتي كه مي توانيد صداي گريه او را تحمل كنيد!
آخرين تكنيك: بچه را به همسرتان بدهيد!
گاهي اوقات مجبور مي شويد كه از همان حربه قديمي استفاده كنيد: كودك را به همسرتان بدهيد و اعتراف كنيد كه خسته و كلافه شده ايد!
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده
آيا دوست نداريد در كنار افراد ديگري كه همگي به تازگي پدر شده اند بنشينيد، و از آنها بپرسيد كه زندگي به همراه نوزاد كوچكشان واقعا چگونه است؟ اين دقيقا همان برنامه اي است كه در 50 بيمارستان در سراسر ايالات متحده اجرا مي شود.
آقاي Greg Bishop، موسس اين برنامه ها كه خودش پدر چهار فرزند است، مي گويد: «بچه ها ممكن است براي والدين، خصوصا پدرها، كمي ترسناك باشند. بايد كساني را كه به تازگي پدر شده اند به اينگونه جلسات دعوت كرد، تا بتوانند احساس كنند كه واقعا پدر خوب و شايسته اي هستند».
پس با هدف كمك به مردان براي لذت بردن از زندگي با نوزادشان، و اينكه بتوانند از ابتدا در امور مربوط به نوزاد با همسرشان همكاري كنند، او يك برنامه جديد براي آنان كه بچه دار شده اند ابداع كرد: از پدرها خواست تا به همراه نوزادانشان به كلاس بيايند و نقش معلم را ايفا كنند، تا ساير افراد، يعني مردهايي كه در انتظار به دنيا آمدن اولين فرزندشان هستند، به عنوان آموزش گيرنده سر كلاس بنشينند و سوالات خود را درباره همه چيز؛ از بغل كردن نوزاد تا تشخيص صداي انواع مختلف آروغ ها، از معلم ها بپرسند. افرادي كه در كلاس حاضر مي شوند، يك قرار ساده با هم مي گذارند و همين قرار ساده، ضامن موفقيت و پايداري كلاسها است: آموزش گيرندگان قول مي دهند پس از اينكه نوزادشان به دنيا آمد، سر كلاس بيايند، معلم شوند و پدران جديد را راهنمايي كنند.
فعلا برگزاري چنين كلاسهايي براي ني ني سايت امكانپذير نيست، در عوض بخش تبادل نظر مي تواند محل مناسبي براي انتقال تجربيات پدران باشد.
ده نكته مهم كه مي تواند ضامن موفقيت آن مردهايي باشد كه منتظر به دنيا آمدن نوزادشان هستند عبارتند از:
از بهترين كساني كه مي توانند به شما كمك كنند، ياد بگيريد
از پرسنل شيرخوارگاه بيمارستان بخواهيد تا نحوه تعويض پوشك، قنداق كردن و حمام كردن نوزاد را به شما ياد بدهند. شايد برخي از پدرها بخواهند كه خودشان (در بيمارستان، در بين پرستاران و اعضاي خانواده)، اولين پوشك بچه را عوض كنند؛ آنها با اين كار مي خواهند اعلام وجود كنند. اما اگر از اين روش خوشتان نمي آيد، افراد باتجربه تر به شما پيشنهاد مي كنند كه از پرستاران بخواهيد روش انجام دادن اين "كارهاي اصلي" را به شما ياد بدهند. اين كار، به نفع شما خواهد بود: ديگران در مورد شما قضاوت متفاوتي خواهند داشت. احتمالا با خود خواهند گفت كه شما از آن پدرهاي قديمي و سنتي كه در نگهداري از بچه به زنان كمك نمي كنند، نيستيد؛ مي توانيد به سرعت در زمينه يكي از كارهاي مربوط به نوزاد، حرفه اي شويد و مي توانيد مسووليتها و كارها را بين خود و همسرتان تقسيم نماييد.
واقعيت اين است كه دوران حاملگي گذشته است؛ حتي اگر در آن دوران هم به همسر خود كمك نمي كرديد، الان زمان آن فرا رسيده است كه روش خود را تغيير دهيد. بجنبيد! هر چه كارهاي بيشتري از نوزاد را انجام دهيد، احساس دلبستگي بين شما و او زودتر پديد مي آيد.
به غريزه خود اعتماد كنيد
پس از مدتي، شما در امور مربوط به نوزاد خود، متخصص خواهيد شد. برخي از پدرها به قدري دستپاچه هستند كه حتي از بغل كرن نوزاد خود نيز مي ترسند. اگر نوزاد ديگري را به آنها بدهيم تا بغل كنند، اكثر آنان، هر چند مي خواهند اين مار را بخوبي انجام دهند اما در ابتدا آنقدر دستپاچه اند كه نوزاد را خيلي محكم به خود فشار مي دهند. ولي پس از 5 دقيقه، آرامش خود را پيدا مي كنند و نوزاد را به آرامي در آغوش مي گيرند.
كافي است تنها چند بار از چنين مشوقهايي استفاده كنيد تا پدران پيشرفت فوق العاده اي از خود نشان داده و ماهر شوند. آنهايي كه در اوائل تولد نوزاد خود از جمله اين پدران دستپاچه بوده اند، به آنهايي كه در انتظار تولد اولين فرزند خود به سر مي برند، مي گويند كه آنها به هر حال بايد با كودك خود ارتباط برقرار كرده و بخشي از كارهاي او را بر عهده بگيرند: پوشك او را عوض كنيد، كودك را بغل كرده و آرام كنيد، به غريزه خود اعتماد كنيد، و ظرف دو روز، شما هم از دستپاچگي درآمده و به يك پدر عادي و نرمال تبديل خواهيد شد!
صبور و مطمئن باشيد
صحبت كردن و حمايت از مادران جديد، كليدهاي اصلي رابطه عاطفي والدين در دوران جديد هستند. پدرها عمدتا مي گويند كه مهمترين وظيفه اي كه در هفته هاي اول بر عهده آنها بود، صبوري كردن و مراقبت از همسرشان بوده است. پدرهاي باتجربه تر معمولا به "تازه كارها" توصيه مي كنند كه به همسرشان سخت نگرفته و فرصت دهند كه خودش را پيدا كند: همسر شما، يعني مادر نوزاد، در حال تحمل مشكلات فيزيكي ناشي از زايمان است و همه زندگي او در اثر تولد نوزاد وارونه شده است، هرچند اين تغيير ممكن است بسيار هم شيرين باشد.
در عين حال، حتي اگر يك روز كارتان بسيار هم سنگين بود، اما براي همسر شما مانند اين است كه شما به مرخصي رفته ايد، زيرا كار او در خانه بسيار سنگين تر بوده است. پس صبور بوده و پشتيبان او باشيد. توصيه استاندارد اين است: بعدازظهر به همسر خود تلفن بزنيد؛ زيرا او يك نيم روز سخت و سنگين را پشت سر گذاشته و شايد از شدت خستگي در اين فكر باشد كه چرا روز تمام نمي شود؛ پس به او بگوييد كه قدر تلاشهاي او را مي دانيد.
موضع خود را حفظ كنيد
به هيچ كس اجازه ندهيد كه شما را از كودكتان جدا كند: نه مادر همسرتان، نه دوستانتان، و نه رييس تان در شركت. ممكن است شرايطي به سادگي پيش بيايند كه يك پدر تازه كار حس كند از مراقبت و نگهداري از كودك، كنار گذاشته شده است، يا اينكه احساس كند از عهده هيچ كاري بر نمي آيد. شايد برخي از كارها را پدران به گونه اي متفاوت از مادران انجام دهند. اين مسئله طبيعي است. اگر مشكلي وجود دارد (مثلا كسي با روش شما مخالفت مي كند)، نوزاد را به يك اتاق ديگر برده و آنچه را فكر مي كنيد صحيح است انجام دهيد. مدت زماني را براي سپري كردن با نوزاد خود اختصاص دهيد. خصوصا در يك ماه اول، بطوريكه فقط شما و نوزادتان باشيد؛ بدون حضور هيچ كس ديگر.
شايد شما در اين مسير با مشكلاتي مواجه شويد؛ اما نكته كليدي آن است كه بايد از پس اين مشكلات برآييد: اگر به يك روش نشد روش ديگري را امتحان كنيد. وقتي موفق شويد، اضطراب شما نيز از بين خواهد رفت.
پدران با تجربه همگي بر اين عقيده اند كه اگر مدت زماني را با كودكتان به تنهايي سپري كنيد، موجب مي شود واقعا احساس "پدر بودن" به شما دست بدهد. همچنين، اين تنها راهي است كه به شما كمك مي كند تا پيشرفت كنيد: مثلا ياد بگيريد هنگامي كه كودك گريه مي كند او را آرام كنيد، نه اينكه يك نفر ديگر (مثلا همسرتان) را صدا كرده و كودك را به او بدهيد تا آرام كند. در واقع اگر به پدران فرصت داده شود، آنها در حل مسائل و مشكلاتشان، بسيار خلاقانه عمل خواهند كرد. اين مسئله مي تواند آرام كردن كودك در حال گريه باشد، يا يادگيري نحوه گذاشتن كودك در رختخوابش به صورتي كه از خواب بيدار نشود.
سعي كنيد مسائل مختلف را به صورت خانوادگي (فقط شما، همسرتان و نوزاد) ياد بگيريد
اجازه ندهيد كمكهاي ديگران، حالت دخالت در زندگي شما را پيدا كند. اقوام يا دوستاني كه مي خواهند به شما كمك كنند، ممكن است دردسرهايي هم درست كنند، مثلا همسر شما و مادرش ممكن است به گونه اي عمل و برخورد كنند كه نقش شما به عنوان «پدر» كمرنگ شده و در عمل به حاشيه رانده شويد. بسياري از پدرها مي گويند كه تا زماني كه اقوام دور و بر آنها را گرفته بودند، نتوانستند واقعا "پدر" باشند. اما اين روزهاي آغازين پس از تولد، مرحله اي بسيار حياتي در شكل گيري خانواده است. يك توصيه خوب: مي توانيد چند روز اول را به همراه همسر و نوزاد خود در هتل بگذرانيد، و از اقوام و دوستان بخواهيد كه در امور منزل به شما كمك كنند نه در نگهداري از نوزاد. به اين صورت، مادر، پدر و نوزاد مي توانند بر روي ارتباط بين خود تمركز نمايند.
كودك شما قابل حمل است!
شما مي توانيد نوزاد خود را همه جا ببريد، پس لازم نيست دستپاچه شده و نگران باشيد كه آيا مثلا فلان كار را مي توانيد بكنيد يا نه. مطمئن باشيد كه اگر خواب روزانه كودك خارج از خانه نيز انجام شود، نوزاد با مشكلي مواجه نخواهد شد. در واقع، نوزادان مي توانند هرجايي كه هستند بخوابند. نوزاد را هم به همراه خودتان بيرون ببريد. در غير اين صورت، شايد احساس كنيد در خانه گير افتاده ايد.
البته گاهي، احساس درماندگي خواهيد كرد
در اين حالت، كمي تمدد اعصاب داشته باشيد؛ به عقب برگرديد؛ تامل كنيد (مثلا تا 10 بشماريد)؛ و دوباره فكر كنيد.
شايد مواردي پيش بيايد كه كودك دست از گريه برندارد و شما هم علت گريه او را ندانيد؛ در اين حالت، احساس درماندگي خواهيد كرد. هنگامي كه همه دلايل احتمالي ناراحتي كودك را بررسي كرده ولي به نتيجه اي نرسيده ايد، بهتر است بدانيد كه ممكن است وقتي عاشقانه به بچه ها خيره مي شويد، احساس مي كنند كه بايد گريه كنند؛ اما توان شما محدود است پس بهتر است اين محدوديتها را نيز بدانيد. گاهي اوقات مي توانيد كودك را به اتاقش برده و در تختش بخوابانيد، سپس از اتاق خارج شده و در آن را ببنديد، تا بتوانيد تمدد اعصاب داشته و افكار خود را جمع و جور كنيد. اشكالي ندارد؛ از اين روش استفاده كنيد.
با نوزاد "ارتباط چشمي" داشته باشيد.
چگونه مي توان با يك نوزاد بازي كرد؟ با نگاه كردن و صحبت كردن با او. او هم به شما نگاه خواهد كرد. برقراري ارتباط چشمي، مرحله مهمي در برقراري پيوند بين شما و نوزاد و همچنين گذارندن زمان با او است.
به ياد داشته باشيد: اين نيز بگذرد!
هنگامي كه احساس مي كنيد اوضاع برايتان بسيار دشوار شده است، به خاطر بياوريد كه نوزادتان، بسيار زودتر از آنچه فكرش را هم بكنيد، بزرگ خواهد شد.
راحت باشيد و از وقت گذراني با هم لذت ببريد
بررسي پاهاي كوچك او، بازي با نوزاد، ماساژ دادن و آواز خواندن برايش را به بخشي از عادات روزانه خود تبديل كنيد. پدران باتجربه غالبا مي گويند كه هيچ چيز آرامش بخش تر از آن نيست كه نوزاد، در آغوش و روي سينه شما به خواب رود. اين ممكن است بسيار جالب و بامزه به نظر برسد، اما اكثر مردان نمي دانند نوزادشان و اين دوره از زندگي آنها چقدر اهميت دارد.
بچه دار شدن غالبا در دوره اي از زندگي مردان اتفاق مي افتد كه مجبور هستند 60 ساعت در هفته يا بيشتر كار كنند. برخي از پدران بر اين باورند كه اين كمبودها را بعدا مي توانند جبران كنند. اما واقعيت اين است كه ديگر وقتي براي جبران اين اوقات وجود ندارد. پس حتما زماني را به كودك خود اختصاص دهيد، حتي اگر اين زمان، فقط يك ساعت در هفته است، آنرا با او به تنهايي بگذرانيد
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده
1 )سالروز تولدو یا حتی سالروز ازدواج مادرشوهرتان را به خاطر داشته باشید.معمولا خیلی کم پیش می آیدکه یک خانم جوان با به خاطر داشتن سالروز تولد مادر شوهرش,بدون آنکه از هیچ یک از اعضای فامیل و نزدیکانو یا همسرش سئوال کند برنامه ای غیر منتظره ترتیب داده و موجب خوشحالی بی اندازه مادر شوهرش شود.اما شما می توانید یکی از آنها باشید.
2 )هر از گاهی و البته با توجه به فاصله محل زندگی و مشغله کاری که دارید به اتفاق همسرتان سری به مادر شوهرتان بزنید.البته این روزها استفاده از تلفن ابزاری رایج و کار آمد تر تصور می شود اما بپذیرید رفتن به در خانه و ملاقات حضوری با مادر شوهر در حالی که می داند شما می توانستید با یک تماس تلفنی جویای حالش شویدتا چه حد موجب احساس غرور وی نسبت به شما شده و صد البته با این کار مهر و محبت خود را به وی نشان داده اید.نکته مهم این است که با این کار همسرتان را که هیچ اطلاعی از این برنامه نداشته بسیار خوشحال کرده اید.
3هر گاه مادر شوهرتان را می بینید,حتی اگر مناسبتی هم نداشته باشد,برایش شاخه گلی تهیه کرده و با تمام وجود به وی تقدیم کنید.شما ممکن است همانند برخی از خانواده های دیگر ,پاره ای مشکلات با مادر شوهر خود داشته باشید.سعی کنید این مسائل را برای مدت موقتی هم که شده نادیده گرفته و با ملاقات مادر شوهرتان به تدریج و به گونه ای ناخواسته این کدورت ها را کمرنگ کنید.
4 )اگر فرزند یا فرزندانی دارید آنها را به نوعی تربیت کنید که مادر شوهرتان را دوست نزدیک خود دانسته تا آنجائی که حتی برخی خواسته ها و نظراتشان را هم با وی مطرح کنید.مطمئنا هم همسر و هم مادر شوهرتان با مشاهده چنین رفتارها و تعامل ها یی از این نکته آگاه می شوند که تربیت شما و تاثیر گذاری ذهنی شما موجب بروز چنین رفتاری از سوی فرزندانتان شده است
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده
این که زن و شوهر یکدیگر را دوست می دارند، جای هیچ سخنی نیست؛ ولی در مواردی، به آن علت، کدورت پدید می آید که آن را بر زبان نمی آورند و در این هنگام است که نسبت به یکدیگر متزلزل شده و درباره دوستی خود، به شک و تردید می افتند. اسلام از ما می خواهد که دوستی و محبت خود را نسبت به هرکس که دوستش داریم، ابراز کنیم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
«ذکر جمله "تو را دوست می دارم" از طرف شوهر به زن هرگز از ذهن زن زدوده نخواهد شد. پیوند زناشویی با ابراز محبت و علاقه استحکام پیدا می کند و دوام می یابد. شما می دانید که در زندگی زناشویی، در عین وجود انضباط، علاقه و محبت باید حکومت کند، نه قانون و مقررات.
خود آرایی و پاکیزه بودن:
در زمینه تحکیم روابط ضروری است زن و شوهر خود را برای یکدیگر بیارایند و از لباس و سر و وضع ظاهری خود، مراقبت کنند.
توصیه های اسلامی در زمینه مسواک کردن، استحمام، روغن مالی، شانه کردن موی سر، ناخن گرفتن، عطر زدن و خوب لباس پوشیدن است و این امور سبب رغبت طرفین نسبت به یکدیگر می شود.
امام موسی بن جعفر (علیه السلام) فرموده اند:
«خود آرایی و آمادگی مرد، سبب افزایش عفت زن می شود و برخی از زنان که در روزگاران گذشته آلوده شده اند، از این بابت بوده که شوهرانشان خود را نمی آراستند».
پس همانطور که مرد نیاز به آرایش زن دارد، زن هم چنین نیازی را از طرف شوهر احساس می کند. شما به عنوان شوهر اجازه دهید همسرتان درباره لباس شما اظهار نظر کند و زیباترین لباس را بر اندام شما بپسندد.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
«وظیفه زن این است که خود را برای شوهر بیاراید و در کنار او خوشبو و معطر باشد».
رابطه همسری و تداوم آن:
در سایه ازدواج که زن و شوهر با حفظ استقلال نسبی خود، تن به این رابطه می دهند، هم به خاطر تسکین غرایز و هم به خاطر حفظ وحدت، تداوم و بقای نسل است. البته داشتن رابطه، تنها به خاطر جنبه غریزی آن، نوعی حیوانیت است و ازداواج تنها به خاطر وصول به چنین هدفی موجب پدید آمدن فجایعی می شود که از جمله بی تفاوتی نسبت به هم پس از ارضای غریزه است.
در روابط باید جنبه معنوی آن، یاد خدا، جلب رضایت و انجام وظیفه الهی و تبعیت از حکم و فرمان خدا، و نیز اجرای سنت پیامبر مطرح باشد. وجود چنین احساس و عاطفه ای، سبب رشد شخصیت انسانی، و تحکیم بنای زندگی است.
عفت و پاکی:
حفظ عفت و پاکدامنی، برای زن و مرد، سبب حفظ حیات زوجین و تحکیم روابط خانوادگی است. برای داشتن یک زندگی مشترک، ضروری است مرد خود را از هوسهای حسادت آمیز دور نگه دارد و زن هم بکوشد عفت خود را حفظ کند و در پاکدامنی خویش بکوشد؛ آن چنان که مرد دریابد محبت فردی جز او را در دل نمی پروراند. این امر، ضمن این که وظیفه شرعی زن و شوهر است، آنان را در داشتن یک زندگی آرام و مبتنی بر تفاهم کمک خواهد کرد.
بقای نسل انسان:
یکی از مهمترین نیایج ازدواج، تولید مثل و بقای نسل انسان است. داشتن فرزند، به زندگی زن و شوهر طراوت و زیبایی و نیز شادابی و استحکام می بخشد.
قرآن کریم می فرماید:
«پدید آورنده آسمان ها و زمین، برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید و از چارپایان هم جفت ها، تا بر شمار شما بیفزاید. هیچ چیز مانند او نیست و اوست شنوای بینا» (سوره شوری/آیه 11)
آنان که به طمع بهره مندی بیشتر از زندگی و دوری از مزاحمت کودک در سالهای اول ازدواج از تولد فرزند جلوگیری می کنند، پس از اندک مدتی در می یابند که زندگی شان آن طراوت و شادابی را نداشته و به سردی گراییده است. داشتن فرزند روابط را غنی تر و دوام زندگی را بیشتر میکند
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده
هموطن-اگر بخواهید بهطور مداوم روی مشکلات زندگی زناشوییتان متمرکز شوید، باعث میشود رابطهتان حتی بدتر از آنچه که واقعاً هست به نظر برسد.
اگر همیشه به اشتباهاتی که مرتکب شدهاید و اینکه چقدر از همسرتان عصبانی و ناراحت هستید فکر کنید، عصبانیتتان بیشتر و بیشتر خواهد شد و خاطرههای خوشی که با هم داشتهاید را خراب میکند.
وقتی این اتفاق میافتد، دیگر نمیتوانید یک تصویر متعادل از زندگیتان ببینید.
هرچه انرژی بیشتری را صرف پرداختن به مسائل منفی زندگیتان کنید، همه چیز بدتر و ناامیدانهتر به نظر خواهد رسید. وقتی به بخش منفی زندگیتان غذا میدهید، انرژی خلاقانه یخ زده و از بین میرود. در نتیجه، دیگر توانایی کشف راهحلهای یاریرساننده یا داشتن دیدگاهی تازه و بکر را نخواهید داشت. با افکارتان، اعتقاداتتان، رفتار و اعمالتان روی دیدگاهتان از واقعیت تاثیر میگذارید.
به گفته کاترین مانسفیلد: برای تغییر رفتارمان، نه تنها باید به زندگی از یک دید متفاوت نگاه کنیم، بلکه زندگی هم خود، متفاوت خواهد شد.
ظاهر زندگی به این دلیل متفاوت میشود و تغییر میکند که رفتارها و عملکردهای خود ما تغییر کرده است. در هر زمان، این شما هستید که تصمیم میگیرید، در مورد اتفاقات و رویدادهای زندگیتان و انسانهای درون آن، با چه دیدی نگاه کنید. این تعبیرها تجربه شما را از واقعیت شکل میدهد و بر ظرفیت شما همچنین بر انتظارات و توقعات
" کاترین مانسفیلد: برای تغییر رفتارمان، نه تنها باید به زندگی از یک دید متفاوت نگاه کنیم، بلکه زندگی هم خود، متفاوت خواهد شد.... "
شما در زندگی اثر میکند. وقتی انتخاب کنید که خصوصیاتی مثل محبت، صداقت، آرامش و لذت را در خودتان ایجاد کنید، این خصوصیات خیلی راحت زندگی و ازدواجتان را از این رو به آن رو خواهد کرد.
وقتی تصمیم میگیرید که حس خشونت، دشمنی، عصبانیت، حقه و نیرنگ و ترس را در زندگیتان کم کنید و از بین ببرید، انرژی بیشتری برای تولید راهحلهای خلاقانه برای مشکلات زناشوییتان پیدا میکنید.
هرچه مثبتتر شوید، انرژی مثبت بیشتری به درون رابطه تان با همسرتان میآورید و وقتی این اتفاق میافتد، اتفاقات بسیار جالب و شگفتانگیز در زندگیتان روی خواهد داد. نکات زیر میتواند به شما کمک کند که چطور به خودتان یاد بدهید که روی نقاط مثبت در ازدواج و زندگیتان تمرکز کنید:
1- هر روز وقت بگذارید و چیزهایی را که به خاطر آن در زندگیتان ممنون و شکرگذار هستید، لیست کنید. حتی چیزهای خیلی کوچکی که معمولاً نادیده گرفته میشوند مثل سه وعده غذایی که در روز میخورید، حمام داغ، گرما، یخچال و اجاق گاز، آب لوله کشی، امکانات پزشکی، و دوستانتان.
2- هر روز نقاط مثبت و ویژگیهای مثبت همسرتان را به خودتان یادآور شوید. به خاطر بیاورید که اولین بار چه ویژگی همسرتان شما را به او جذب کرد. یادتان بیاورید که چطور همسرتان پایههای رشد و ترقی شما را بنا کرد و چقدر از این تجربه استفاده کردید.
3- در دفتر خاطرات روزانهتان درمورد ویژگیها مثبتی که درخودتان وجود دارد که میخواهید آنها را رشد داده و ارتقا بخشید، بنویسید. اینها رفتارها، باورها، و ارزشهایی را شامل میشود که میخواهید روی آنها متمرکز شوید.
4- به کتابخانه یا کتابفروشی بروید و چند نمونه کتاب و CD الهامبخش خریداری کنید. هر روز وقت بگذارید و این کتابها را مطالعه کنید یا به این نوارها گوش دهید. مطمئنا بسیار مثبت و اثربخش خواهد بود.
5- وقت کمتری را با دوستان یا اعضای خانوادهتان که افرادی منفیباف هستند و جز حس ناامیدی و افسردگی چیزی به شما نمیدهند، بگذرانید. این افراد که انرژی مثبت شما را میگیرند و از بین میبرند، مثل ابلیس هستند. در عوض سعی کنید دوستان جدیدی پیدا کنید که حمایتکننده و نیروبخش باشند
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده
مردانی که حلقه ازدواجشان را دستشان نمیکنند، حس تعهدشان کمتر است
▲حلقه ازدواج، محافظ فرزندان شماست - آذین محبی نژاد
نکاتی جالب درباره حلقه ازدواج در آقایان
یک حلقه شما را یاد چه می اندازد؟ ازدواج ، عشق و شاید بشود گفت وفاداری.امروزه در اکثر کشورهای دنیا این حلقه البته- اگر در انگشت انگشتری دست چپ باشد-
نماد ازدواج و به دست داشتن آن نشانی از دوام این رابطه است.اما برخی از متاهل ها به دلایل مختلف این نماد را همیشه به همراه ندارند.بعضیها به خاطر شغلی که دارند (شاید جالب نباشد که نماد عشق آدم دائم توی خمیر نان باشد یا بخواهی با آن دستکش جراحی به دست کنی یا...)،
بعضیها به خاطر حساسیت پوستی و هزار دلیل دیگر.اما اگر قبلا فقط همسرتان حق داشت از شما بخواهد حلقهتان را دست کنید،حالا یک دلیل محکم وجود دارد که شما به دستور بچه هایتان باید این حلقه را به انگشت بیندازید!
یک روانشناس اجتماعی از دانشگاه آلبرتای کانادا، ادعا می کند کسانی که حلقه ازدواجشان را به دست نمیکنند در مقایسه با کسانی که آن را همیشه به دست میکنند،بیشتر بچههایشان را فراموش میکنند. دکتر اندرو هارل همچنین میگوید:<جوانان جذابی که این عادت را دارند،فراموش کارترین والدین برای فرزندانشان هستند.>
دکتر هارل که مدیر یک آزمایشگاه پژوهشی جمعیت شناسی است،برای انجام این پژوهش تعدادی از والدین و فرزندان را که در مجموع 862 نفر بودند در 14 فروشگاه بزرگ آلبرتا مخفیانه مورد مطالعه قرار داد و به نتایج جالبی رسید. او دریافت که 14 درصد از همراهان بچه ها دست کم یک بار آن قدر از او غافل میشوند که بچه از دید آن ها خارج شده و نزدیک به 300 متر دور میشود و این فاصله برای پیشگیری از اکثر حوادثی که میتواند در کمین کودکان یک تا 7 ساله مورد مطالعه بوده باشد، خیلی زیاد است.
نکته جالب دیگر اینکه این سهل انگاری در مورد پدران جوان، بیشتر از مادران جوان بوده و در حالیکه مردان جوان بدون حلقه 25 درصد مواقع کودکانشان را فراموش می کردند،این رقم در مورد زنان جوان بدون حلقه تنها 19 درصد بود.دکتر هارل میگوید: <تحقیقات قبلی ما نشان داده بود کسانی که حلقه ازدواجشان را دست نمیکنند، نسبت به ازدواجشان تعهد عاطفی کمتری دارند.اما این پژوهش نشان داد این عدم تعهد عاطفی نسبت به کل خانواده است.>
وی می گوید: <حقیقت این است که بودن به دنبال روابط عاطفی خارج از حیطه ازدواج توجه فرد را به فرزندانش نیز کاهش میدهد و این موضوع میتواند در هر جایی اتفاق بیفتد، حتی جایی مانند فروشگاه که بیشتر برای خرید کردن است نه برای خلق روابط عاطفی.>دکتر هارل نتایج این تحقیق را در هفدهمین کنفرانس سالانه جمعیت شناسی دانشگاه آلبرتا ارائه کرد،مجمعی که سال گذشته با نتایج تکان دهنده یک تحقیق دیگر او به شگفت آمده بود.
سال گذشته در همین کنفرانس دکتر هارل اعلام کرد که بر اساس پژوهش های او والدین از کودکان خوشگل بیشتر مراقبت میکنند! امسال نیز او ادعا کرد که در این تحقیق هم کودکان زیبایی که سن آنها از 3 سال کمتر بود ،بیشتر مورد توجه والدین قرار داشتند. وی همچنین میگوید از میان آنهایی که حلقه ازدواجشان را به دست داشتند، والدینی که خود زیباتر بودند بیشتر به فرزندشان توجه داشتند و
استدلال میکند شاید والدین زیباتر مشکلات و دغدغه های کمتری در مورد زندگی و سلامتشان دارند و به این ترتیب بهتر میتوانند به کودکانشان توجه نشان دهند. وی میگوید:<با وجودی که میدانم بیان این نتایج اندکی خشن است اما ما باید دلیل حوادثی را که برای بچه ها رخ می دهند پیدا کنیم و با تغییر رفتارمان بهتر مراقب آنها باشیم
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم
در روابط قبل از ازدواج، افراد مجرد را میتوان بطور کلی در دو دسته قرار داد.
یکدسته افرادی هستند که روی شخص بخصوصی تمرکز برای ازدواج ندارند اصولانمیخواهند ازدواج کنند.دسته ی دیگر آنهایی هستند که به فکر پیدا کردن آنفرد دلخواه برای عشق و همسر آینده خود میباشند.
1.میان این دسته اخیر افرادی با هم به اشتباه جفت میشوند که هیچگونه هدف و راه مشخص زندگیشان با هم مشترک نیست و در واقع وقت خود را با هم به هدر میدهند.
2.گروهی که میخواهم روی آنها در این جا تأکید کنم زوجهایی هستند که نامزد کرده اند و قرار است به زودی زیر یک سقف بروند. آنها در مسیر هدفهای زندگیشان با هم همراه اند و بنظر میرسد که با هم جورهستند. یکی از فرم هایی که این رابطه ها میگیرند اینست که یکی از طرفینو یا هر دو طرف باور دارند که نامزد آنها و بطور کلی رابطه آنها خوب استبجز چند نکته و یا مسئله ای که اگر وجود نداشت رابطه کاملاً رضایت بخشمیشد. این افراد به رابطه ادامه داده و امیدوارند که نامزدشان به طریقیکه آنها میخواهند عوض بشود. آنها ممکن است مدت طولانی به این امیدرابطه ای را نگه دارند، بدون اینکه هیچ تغییری در فرد مورد نظر پیدا شود. اگر شما در این موقعیت در رابطه ای هستید و تصمیم گیری برایتان مشکل است،من در اینجا یک تمرین ساده پیشنهاد میکنم که شما را به تصمیم گیری کمکخواهد کرد.
البته مشاوره با یک روانشناس رابطه و ازدواجلازم است. برای کمک و آشنایی بیشتر به عمق مسائل رابطه، این تمرین شروعیاست که کمک میکند به تنظیم افکار شما درباره ی رابطه خود:
1-در یک صفحه سه ستون درست کنید. روی ستون اوّل لیستی از خصوصیات نامزدتان که برای شما دوست داشتنی و قابل تحسین است بنویسید.
2- درستون دوّم یک لیست از ارزشها و هدف هایی که هر دو مشترک هستید بنویسید. (کار، تحصیل، بچه داشتن و تعداد بچه ها و غیره)
3- در ستون سوم لیستی از فعالیت هایی که مشترکاً دوست دارید،ورزشی، تفریحی، هنری و غیره بنویسید.این صفحه را کنار بگذارید و در چندروز و هفته های بعد وقتی نکته ی دیگری به یادتان میآید به آن اضافه کنید.
4-روی صفحه ی دیگری لیستی از خصوصیات رفتاری فرد مورد نظر که شما دوست ندارید و آرزو میکنید که کاشکی عوض میشدند بنویسید.
5- بعد از چند روزی لیست شماره 4 را مرور کنید. در نظر داشته باشید که امکان اینکه نامزدتان در رابطه با این خصوصیات شخصیو رفتاری عوض بشود وجود ندارد، با آگاهی و تعمق یکایک رقم لیست خصوصیاتناخواسته را بسنجید و ببینید که آیا در میان این لیست خصوصیاتی که در عینحال که کاملاً دلخواه شما نیست ولی شما میتوانید در زندگی با آنها کناربیائید وجود دارد؟
6- این خصوصیات مورد دلخواهم نیست ولی میتوانم با آن کنار بیایم- به ستون دوم در همان صفحه منتقل کنید. هر دو لیست های خود را برای چند روزی کنار بگذارید.
7- هر چند روز و یا چند هفته ای به لیست ها مراجعه کنیدو ببینید آیا میتوانید رقمیبه لیست خصوصیات دوست داشتنی و مشترک و رضایتآمیز اضافه کنید. و همچنین ببینید آیا میتوانید از لیست ارقام مورددلخواه نبودن رقمیرا به لیست - مورد دلخواهم نیست ولی میتوانم با آنکنار بیایم منتقل کنید.
اگر بعد از چند دفعه کوشش در مورد این لیست هاهنوز رقمی یا ارقامیدر لیست مورد دلخواه نبودن وجود دارند و شمانمیتوانید تصور زندگی با آن خصوصیات را داشته باشید بجا نیست که اینمساله را به امید عوض شدن آن خصوصیات ادامه بدهید.
در این مرحله چند قدمیرا پیشنهاد میکنم: قدم اول اینست که از خود سئوال کنید که آیا من نظرم را با این فرد صادقانه در میان گذاشته ام؟ اگر جوابتان «نه» میباشد، در میان گذاشتن آن کمکی است برای شما ونامزدتان. بیان این نکات فرصتی است برای صحبت و اظهار نظر و در نتیجهکمکی است به رشد شخصی هر دو طرف. در بعضی موقعیت ها صحبت و تبادل نظرفرصتی است برای تغییر نظر و دیدگاه مسائل مطرح شده.
در این مرحله صحبت و مشاوره با یک متخصص روابط ازدواج میتواند کمک خوبی باشد. تراپیست میتواند در روشن شدن مسائل کمک کرده که شما بتوانید ببینید کهآیا رقم های لیست شما چه نقشی در رابطه خواهند داشت و به چه طریقی اینخصوصیات در رابطه نقش گرفته و اثرات آن چه میتواند باشند. همچنینتراپیست میتواند به شما کمک کند که خصوصیات و موقعیت ها را در زاویه هایجدیدی قرار داده و از نقطه نظرهای متفاوتی به آن نگاه کنید که ممکن استکاملاً معانی و دیدگاه های متفاوتی به شما بدهد که نکات مورد نظر شما دیگربصورت منفی دیده نشوند. از طرف دیگر تراپیست میتواند کمک کند در شناساییخصوصیاتی که مورد دلخواه شما نیست که آیا این خصوصیات شخصیتی است و قسمتیاز کاراکتر فرد مورد نظر شما است. زیرا که اگر خصوصیات شخصیتی باشندقسمتی از کاراکتر فرد مورد نظر میباشد و به ندرت تغییر مییابد. در اینقسمت است که شما احتیاج به تصمیم گیری دارید که اگر نمیتوانید تصور زندگیکردن با آن خصوصیات را بکنید، بهتر است جلو ضرر را از همین الان بگیرید.
دراینجا باید اشاره بکنم که شما نمیتوانید در فرصت کوتاهی مثلاً چند ماهی،مشخصات کاراکتری شخصی را بخوبی شناسایی کنید. . البته این مدت هم بستگیدارد که شما فرصت تجربه کردن فرد مورد نظر خود را در محیط زندگی روزانهخودش و در محیط های مختلف و در رابطه یا افراد دیگر از جمله با خانوادهخودش و غیره داشته باشید. همیشه شما شخص را در محیط آشنای خودش بهتر میتوانید بشناسید و بسنجید
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم
گوناگون - مد و زيبايي
تا حالا شده که شما و دوستتون که از لحاظ سايز مث هم هستين يه لباس رو بپوشين ولي حس کنين که اون تو اون لباس برازنده تر هست؟
اين بر ميگرده به اين که شما بدونين اصولا انتخاب يک لباس فقط سايز نيست ...بلکه چيزهاي ديگه اي هم هست که اگه رعايت بشه..لباس به تن شما هم به همون اندازه برازنده خواهد بود...معمولا 10 تا نکته هست که تو لباس پوشيدن خيلي مهمه و خيلي ها هم بهش توجه نميکنن..فراموش نکنين خوب لباس پوشيدن به معني گرون پوشيدن نيست
1- انتخاب رنگ اشتباه
پوشيدن لباسي با رنگ متناسب با پوست و رنگ موي شما باعث ميشه سالم و سرجال و زيبا با حداقل چين و چروک به نظر بياين...
2-آرايش زياد
متاسفانه اشتباه بزرگ ديگه که تو ايران هم خيلي رايجه استفاده افراط آميز از لوازم آرايش هست..من که فکر ميکنم يه دختر جوان نبايد طراوت صورنش رو زير قشري از ميک آپ مدفون کنه..
آرايش زيادي باعث ميشه خطوط صورت نيشتر نمايان بشه و چهره خسته نشون داده بشه..آرايش رنگ روشن و سبک واسه روز و يه کمي تيره تر واسه شب ايده آل هست...حتي بهنرين سوپر مدل ها هم تو روز اندازه ايرانيها آرايش نمي کنن..آرايش زياد شما رو زيبانر از اون چيزي که هستين نشون نخواهد داد ...
3- پوشيدن لباس هاي تنگ
پوشيدن لباسهاي خيلي تنگ باعث ميشه شما چاقتر نشون داده بشين نه لاغرتر ... اينو فراموش نکنين
4- لاک ناخن پريده..
راستي شما از لاک استفاده اگه ميکنين واسه اينه که ناخن هاتون زيباتر بشه ... لاک ناخن نا مرتب فقط توجه بقيه رو به شلخته بودن شخص جلب ميکنه
5- يه مدل موي قديمي و يا موهاي نامرتب
اولين چيزي که توجه همه رو در وهله اول ملاقات جلب ميکنه مدل موي شماست..که جايگاه شما (از لحاظ تحصيلات، شخصيت و....)نشون ميده. من نميگم که اين قضاوت درسته ولي خوب اين هست و کتمانش هم نميشه کرد. پس سعي کنين مراقب مدل ،رنگ و...موهاتون باشين.
6- کفش نامرنب و کثيف
اگه ميخواين ظاهرتون مرتب باشه از کفشاتون مراقبت کنين و مرتبا اون ها رو واکس بزنين
7- ريشه موها
اگه موهاتون رو رنگ ميکنين..هيچ چيزي زشتر واسه موهاي شما از يه موي دو رنگ...با ريشه هاي در اومده سفيد ..و...نيست..
8- لباس زير مخصوص بالاتنه
وقتي يه تاپ ميپوشين مواظب باشين که بندهاي لباس زيرتون پيدا نباشه...
9- جورابي که به لباستون نمياد
هميشه جورابتون رو با رنگ کفش...دامن و يا شلوارتون هماهنگ انتخاب کنين
10- و بالاخره اين که بدونين تو هر محيطي چه جوري بايد لباس پوشيد
تو محيط هاي کاري هيچ زمان نبايد لباسي پوشيد که خيلي جلب توجه بکنه؛ مگر اين که لازمه کارتون باشه (مثل فروشندگان لباس و....)همچنين دامن يا مانتو خيلي کوتاه 5 سانت بالاي زانو، تاپ، شلوارهاي خيلي تنگ، گردنبند و گوشواره هاي خيلي شلوغ(جينگول..مينگول)جواهر و طلاي زياد، شلوار و دامن و مانتوي چرم ويا هرچيزي که براق باشه
اين هم مخصوص ايران: ...هيچ وقت تو محيط هاي اسپرت ..مثل کنار دريا..کلوپ هاي ورزشي...پارک ها با کفشي با بيشتر از 3 سانت پاشنه و ارايش خيلي زياد وارد نشين...لازمه يه محيط اسپرت...پوشيدن لباس راحت تر از زمان ديگر هست..اينو ميگم چون عده اي واسه قدم زدن تو ساحل يا پارک از کفش پاشنه بلند استفاده ميکنن..اين به همون اندازه غير عادي هست که اگه ببينين يه آقايي با کت و شلوار و کراوات کنار ساحل قدم بزنه
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم ، پزشکی
متن زير تقريبا سرگذشت اکثر کسانيست که قدر عزيزترين چيز زندگيشون را نميدونند و شايد سرگذشت تک تک ما :
وقتی که تو 1 ساله بودی، اون (مادر) بهت غذا میداد و تو رو می شست و به اصطلاح تر و خشک می کرد تو هم با گریه کردن و اذيت کردن در تمام شب از اون تشکر می کردی
وقتی که تو 2 ساله بودی، اون، بهت یاد داد تا چه جوری راه بری تو هم این طوری ازش تشکر می کردی که ، وقتی صدات می زد ، محل نميگذاشتي و فرار می کردی
وقتی که 3 ساله بودی، اون ، با عشق تمام غذایت را آماده می کرد تو هم با ریختن ظرف غذا ،کف اتاق ، ازش تشکر می کردی
وقتی 4 ساله بودی، اون برات مداد رنگی خرید تو هم، با رنگ کردن میز و ديوار ازش تشکر می کردی تا نشون بدي چقدر هنرمندي !
وقتی که 5 ساله بودی، اون لباس شیک به تنت کرد تا به تعطیلات بری تو هم، با انداختن خودت تو گِل، ازش تشکر کردی
وقتی که 6 ساله بودی، اون، تو رو تا مدرسه ات همراهی می کرد تو هم ، با فریاد زدنِ : من نمی خوام برم!، ازش تشکر کردی
وقتی که 7 ساله بودی، اون، برات وسائل بازی خرید تو هم، با پرت کردن توپ به پنجره همسایه کناری، ازش تشکر کردی
وقتی که 8 ساله بودی، اون، برات بستنی ميخرید تو هم، با چکوندن (بستنی) به تمام لباست، ازش تشکر ميکردی
وقتی که 9 ساله بودی، اون ، هزینه کلاس هاي اضافي تو رو پرداخت تو هم، بدون زحمت دادن به خودت برای یاد گیری ازش تشکر کردی و بجاش فقط فکر مسخره بازي بودي
وقتی که 10 ساله بودی، اون، تمام روز رو معطل تو بود و رانندگی کرد تا تو رو از تمرین فوتبال به کلاس تقويتي و از اونجا به جشن تولد دوستانت ببره تو هم ، با بیرون پریدن از ماشین، بدون اینکه پشت سرت رو هم نگاه کنی ازش تشکر کردی
وقتی که 11 ساله بودی اون تو و دوستت رو برای دیدن فیلم به سینما برد تو هم ازش خواستی که در یه ردیف دیگه بشینه و بگذاره که راحت باشين و اينجوري ازش تشکر کردی و زحمت کشيده !
وقتی که 12 ساله بودی، اون تو رو از تماشای بعضی برنامه های تلویزیون و ماهواره بر حذر داشت تو هم، صبر کردی تا از خونه بیرون بره و کار خودت را بکني و و اينجوري ازش تشکر کردی
وقتی که 13 ساله بودی، اون بهت پیشنهاد داد که موهاتو اصلاح کنی تو هم، ايجوري ازش تشکر کردی : تو سلیقه ای نداری ، من هر جور راحتم زندگي ميکنم ، قيافم مثل اين بچه بسيجي ها باشه خوبه !
وقتی که 14 ساله بودی، اون، هزینه اردو یک ماهه تابستانه تو رو پرداخت کرد تو هم،ازش تشکر کردی ، با فراموش کردن زدن يک تلفن يا نوشتن یک نامه ساده
وقتی که 15 ساله بودی، اون از سرِ کار برمی گشت و می خواست که تو رو در آغوش بگیره و ابراز محبت کنه
تو هم با قفل کردن درب اتاقت! نمی ذاشتی که وارد اتاقت بشه و اينجوري ازش تشکر کردی که خستگيش کاملا در بره
وقتی که 16 ساله بودی، اون بهت یاد داد که چطوری ماشینش رو برونی و به تو رانندگی یاد داد تو هم هر وقت که می تونستی ماشین رو بر می داشتی و می رفتی و بعضي وقتها هم خوردش ميکردي
وقتی که 17 ساله بودی، وقتیکه اون منتظر یه تماس مهم بود تمام شب رو با تلفن صحبت کردی و، اینطوری ازش تشکر کردی
وقتی که 18 ساله بودی، اون ، در جشن فارغ التحصیلی دبیرستانت، از خوشحالی گریه می کرد تو هم ، بخاطر اين همه زحمتي که برات کشيده بود تا تموم شدن جشن، پیش مادرت نیومدی
وقتی که 19 ساله بودی، اون، شهریه دانشگاهت رو پرداخت، همچنین، تو رو تا دانشگاه رسوند و وسائلت رو هم حمل کرد تو هم با گفتن يه خداحافظِ خشک و خالی ، بیرون خوابگاه ازش جدا شدي ، به خاطر اینکه نمی خواستی بهت بگن بچه مامانی و اون هموم جا خشکش زد
وقتی که 20 ساله بودی، اون، ازت پرسید که، آیا شخص خاصی(به عنوان همسر) مد نظرت هست؟ تو هم ، ازش تشکر کردی با گفتنِ: به تو ربطی نداره من خودم واسه زندگيم بلدم تصميم بگيرم
وقتی که 21 ساله بودی، اون، بهت پیشنهاد يک خط مشی برای آینده ات داد تو هم، با گفتن این جمله ازش تشکر کردی : من نمی خوام مثل تو باشم ، فکراي تو قديمي است و دنيا عوض شده
وقتی که 22 ساله بودی، اون تو رو، در جشن فارغ التحصیلی دانشگاهت در آغوش گرفت تو هم ازش پرسیدی هزینه سفر به اروپا را برام تهیه ميکنی
وقتی که 23 ساله بودی، اون، برای اولین آپارتمانت ، بجاي کاد يه عالمه اثاثیه داد تو هم پیش دوستات بهش گفتي : اون اثاثیه ها چقدر زشت هستن
وقتی که 24 ساله بودی، اون دارایی های تو رو دید و در مورد اینکه ، در آینده می خوای با اون ها چی کار کنی، ازت سئوال کرد تو هم چون ديگه هيکلت بزرگتر از اون شده بود با دریدگی و صدایی (که ناشی از خشم بود) فریاد زدی : مــادررر ، لطفاً ، با من کل کل نکنيد اعصاب ندارم
وقتی که 25 ساله بودی، اون، کمکت کرد تا هزینه های عروسی رو پرداخت کنی، و در حالی که گریه می کرد بهت گفت که: دلم خیلی برات تنگ می شه تو هم بجاش یه جای دور رو برای زندگیت انتخاب کردی که مادرت مزاحم نباشه
وقتی که 30 ساله بودی، اون، از طریق شخص دیگه ای فهمید که تو بچه دار شدی و به تو زنگ زد تو هم با گفتن این جمله ،ازش تشکر کردی، "همه چیز دیگه تغییر کرده" و چون خانومت ميخواست بره پارک فوري قطع کردي
وقتی که 40 ساله بودی، اون، بهت زنگ زد تا سالگرد وفات پدرت رو یادآوری کنه تو هم با گفتن"من الان خیلی گرفتارم" ازش تشکرکردی و بهش تسليت گفتي
وقتی که 50 ساله بودی، اون، ديگه خيلي پير بود و مریض شد و به مراقبت و کمک تو احتیاج داشت تو هم با سخنرانی کردن در مورد اینکه والدین، سربار فرزندانشون می شن، ازش تشکر کردی
و سپس، یک روز بهت ميگن مادرت در تنهائي مرده و چند روز بعد جنازه بو گرفته اون را همسايه ها پيدا کردن و تو ............ و تو راحت ميشي ، اما تمام کارهایی که تو (در حق مادرت) انجام ندادی، مثل تندر بر قلبت فرود میاد چون ديگه کسي نيست که فقط بخاطر خودت نه بخاطر چيزهاي ديگه ، تو رو از صميم قلب دوست داشته باشه
اگه مادرت،هنوز زنده هست، فراموش نکن که بیشتر از همیشه بهش محبت کنی ... و، اگه زنده نیست، محبت های بی دریغش رو فراموش نکن و به راحتی از اونها نگذر و از خدا بخواه که اونها را بيامرزه
همیشه به یاد داشته باش که به مادرت محبت کنی و اونو دوست داشته باشی، چون در طول عمرت فقط یک مادر داری ولي هزاران دوست ، هزاران فرصت تفريح ، هزاران ساعت وقت براي کارهاي ديگه و .........
امروز وقتي مادرم را ديدم رويش را ميبوسم و بهش ميگم ماماني دوستت دارم و به دوستانم هم ميگم که من از ته قلبم مامانم را دوست دارم
موضوعات مرتبط: متفرقه ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم ، دل نوشته ها
در چند سال اخیر، روانشناسان و جامعهشناسان به بررسی اطلاعات درباره پرسشی پرداختهاند كه قبلاً برای فلاسفه مهم بود: چه چیزی باعث رضایت ما میشود؟
پژوهشگران به این منظور تحقیقات گستردهای در سراسر جهان انجام دادهاند تا ببینند چگونه چیزهایی مانند پول، نگرش، فرهنگ، حافظه، تندرستی، نوعدوستی و عادات روزانه بر احساس بهروزی ما تأثیر میگذارد. حوزه جدید روانشناسی مثبت پر از یافتههای جدیدی حاكی از آن است كه اعمال ما تأثیر چشمگیری بر احساس خوشبختی و رضایت ما از زندگی دارد. 10 راهبرد ثابتشده برای افزایش رضایت از زندگی عبارتند از:1 – لحظات روزانه زندگی را درك كنید
هر از چندی مكث كنید تا گل سرخی را ببویید یا كودكان را حین بازی تماشا كنید. كسانی كه درنگ میكنند تا وقایعی را كه بهطور عادی با عجله پشت سر میگذارند، ببینند یا در طول روز به وقایع خوشایند روزانه فكر میكنند، افزایش قابل توجهی را از نظر رضایت و كاهش افسردگی گزارش میكنند.2 – از مقایسه بپرهیزید
چشم و همچشمی جزئی از بسیاری از فرهنگهاست اما مقایسه خودمان با سایرین میتواند به رضایت و عزت نفس لطمه وارد كند. به جای مقایسه كردن با دیگران، توجه خود را به دستاوردهای شخصی معطوف كنید تا به رضایت بیشتری دست یابید.3 – بیش از اندازه به پول توجه نكنید
كسانی كه پول را در رأس فهرست اولویتهای خود قرار میدهند، بیشتر در معرض افسردگی، اضطراب و عزت نفس پایین هستند. این امر در ملل و فرهنگهای گوناگون یكسان است. هر چقدر بیشتر رضایت را در كالاهای مادی بجوییم، كمتر آن را مییابیم. رضایت، عمر كوتاهی دارد و گذراست. پولدوستان نیز در آزمون پویایی و خودشكوفایی نمره اندكی میگیرند.4 – اهداف معنادار داشته باشید
كسانی كه برای تحقق چیزی ارزشمند تلاش میكنند، بسیار راضیتر از كسانی هستند كه رؤیاها یا آرزویی ندارند. این اهداف میتواند به سادگی یادگرفتن مهارتی جدید یا بار آوردن بچهها به شیوهای اخلاقی باشد. انسان همواره برای رشد به نوعی معنا نیاز دارد. به گفته دانشمندان، رضایت و خوشبختی در محل تلاقی لذت و معنا قرار دارد. هدف چه در محل كار و چه در خانه آن است كه فعالیتهایی انجام دهیم كه از نظر شخصی هم لذتبخش و هم مهم باشد.5 – در كار ابتكار به خرج دهید
میزان رضایت شما از شغل تا حدی به ابتكاری كه به خرج میدهید، بستگی دارد. محققان معتقدند هنگامی كه خلاقیت به خرج میدهیم، به دیگران كمك میكنیم و راههای بهبود در امور را پیشنهاد میكنیم یا كارهای اضافی انجام میدهیم، از كارمان بیشتر احساس اغنا میكنیم.6 – دوست پیدا كنید و به خانواده اهمیت دهید
افراد راضی معمولاً خانواده دوست و روابط بهتری دارند. اما صرف كمیت رابطه با افراد كافی نیست، بلكه كیفیت آن نیز اهمیت دارد. انسان به رابطه نزدیك نیاز دارد؛ رابطهای كه در برگیرنده تفاهم و توجه باشد.7 – لبخند بزنید، حتی زمانی كه حالش را ندارید
بهنظر ساده میرسد اما بسیار مؤثر است. افراد راضی امكانات موجود، فرصتها و موفقیت را میبینند. وقتی آنان به آینده نگاه میكنند، خوشبین هستند و وقتی گذشته را مرور میكنند، معمولا گزینههای مثبت را میبینند. حتی اگر از بچگی اینگونه بزرگ نشدهاید كه نیمه پر لیوان را ببینید، با تمرین نگرش مثبت به عادت تبدیل میشود.8 - طوری تشكر كنید كه گویی واقعاً قدردان هستید
كسانی كه عادت به سپاسگزاری دارند، معمولاً سالمتر و خوشبینتر هستند و بیشتر به سوی تحقق اهداف پیشرفت میكنند. تحقیقات نشان میدهد افرادی كه به كسانی كه به آنان كمك كردهاند، نامه تشكرآمیز مینویسند، از نظر رضایت در سطح بالا و از نظر افسردگی در سطح پایینی قرار دارند. به علاوه اثر یك نامه تشكرآمیز تا هفتهها طول میكشد.9 – از خانه بیرون بروید و ورزش كنید
تحقیقات نشان میدهد كه ورزش میتواند به اندازه داروها در درمان افسردگی مؤثر باشد و در عین حال هیچگونه عوارض جانبی نیز نداشته باشد. به علاوه، هزینه آن نیز بهمراتب كمتر است. ورزش منظم حس تحقق چیزی را به انسان میدهد، امكان تعامل با دیگران را فراهم میكند، هورمونهای عامل احساس خوب را در بدن آزاد میكند و عزت نفس را افزایش میدهد.10 – بخشش را فراموش نكنید
نوعدوستی و بخشش را به جزئی از زندگی خود تبدیل كنید و از این كار مقصودی را بجویید. محققان میگویند كمك به همسایه، داوطلبشدن برای انجام كارهای عامالمنفعه یا اهدای كالا و خدمات باعث ایجاد احساس خوبی در شخص میشود كه مزایای زیادی از نظر تندرستی به همراه دارد كه از ورزش كردن یا ترك كردن سیگار هم بیشتر است. گوش كردن به درد دل دوست، یاد دادن مهارتها، توجه به موفقیتهای دیگران و روحیه گذشت نیز به رضایت میافزاید. محققان میگویند كسانی كه برای دیگران خرج میكنند، بیشتر از كسانی كه برای خودشان خرج میكنند، احساس رضایت میكنند.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم ، روان شناسی
آيا ميدانيد عادت چيست؟ عادت تكرار ميآورد و به دنبال تكرار، كسالت و روزمرگي! چگونه ميتوانيم هميشه تازه و نو و همسري نمونه باشيم.
زن ميگويد: صبح كه همسرم ميخواهد سر كار برود، همراه او بلند ميشوم و يه صبحانه كامل با هم ميخوريم، اين امر باعث ميشود كه مرد احساس تنهايي نكند، بنابراين همانطور كه اون زود از خواب بلند ميشود و به خاطر آسايش و رفاه خانه از خوابش ميگذرد، من هم با او همراهي ميكنم تا احساس نكنه همه بار زندگي رودوش اونه، اگر من صبحها بيدار نشوم و او را بدرقه نكنم، زندگي براش يكنواخت ميشود و كمكم عادت ميكند كه زن خود را نبيند و احساس يكي بودن و همراه بودن رو از دست بدهد.
اگر محيط كارش طوري باشد كه بتوانم به اون زنگ بزنم، وقت ناهار باهاش تماس ميگيرم كه ببينم غذا شو خورده يا نه؟
اما اگر مدام به او زنگ بزنم، تمركز كاري خود را از دست ميدهد و حس ميكند كه درمحيط كار هم آزادي فكري نداره و هم زمان بايد دو مسئوليت متفاوت را به دوش بكشد و گاهي هم حس ميكند كه نگاهي اونو زيرذرهبين گذاشته و كنترل ميكنه و بايد براي هر ساعت خودش جوابي بدهد! اين امر باعث ميشود كه كمكم به صداي زنگ تلفن حساسيت پيدا كند و دچار اضطراب شود. وقتي به خونه بر ميگرده، به استقبالش ميروم و بعد از سلام واحوالپرسي ساده و كوتاه وسايلشو از دستش ميگيرم و بعد در محيطي آرام و پر از سكوت يه چايي داغ با هم ميخوريم، تا بتواند از محيط و مشغلههاي كارياش جدا و خودشو با محيط خانه هماهنگ كند، زيرا ما زنها ميتوانيم درعين حال كه به كارهاي شخصي و حتي اداري خود ميرسيم به چيزهاي ديگر هم فكر كنيم و تصميم بگيريم. به تاريخ به ادبيات به مسائل بچهها وحتي ميتوانيم در ذهن خودمان اسباب خانه رو جابجا كنيم و دكوراسيون را تغيير دهيم!تا وقتي كه احساس نكنم به آرامش وهماهنگي لازم رسيده، حرفي نميزنم.
تا اينكه با پرسيدن (چه خبر)؟ اعلام حضور و آمادگي براي شنيدن مسائل روز را بكند، اول موضوعات شاديآور را براش تعريف ميكنم و مشكلات و مسائل قابل بررسي را براي ساعتهاي بعدي ميگذارم تا بتواند همراهيام كند و تصميمهاي بهتري را با هم بگيريم.
وقتي كه همسرم ميخواهد از مسائل بيرون برايم حرف بزند بدون هيچ عجلهاي كنارش مينشينم و به چشماش نگاه ميكنم تا علاقه و دقت مرا متوجه شود حتي اگر به نظرم بيايد كه از اون حرفها سر در نميآورم و يا برايم جالب نيست به دغدغههايش احترام ميگذارم و به او گوش ميكنم، چرا كه اگر براي من كه همراه و همسر او هستم حرف نزنه، احساس ميكنه كه برام اهميتي نداره و كمكم از من دور ميشه و چون آدمها در هر موقعيت اجتماعي و شغلي كه باشند، نياز به يك همدم و مونس دارند، اگر اين نيازشان برطرف نشود، كمكم در خودشان فرو ميروند و تمام حرفهاشونو در درون خودشان زنداني ميكنند و وقتي روزي لبريز شد ممكن است كه دوست يا همدم ديگري را براي خودشان در نظر بگيرند... زن جوان ميگويد: من هيچوقت خودمو با همسرم مقايسه نميكنم چرا كه دنياي ما با هم متفاوت است، مردان درعمل و سكوت محبتشونو ابراز ميكنند و زنان در كلام و بيان!
اينگونه عاشق همسرتان شويد
چه چيزي باعث ميشود تا به فردي علاقمند شويد؟
ظاهر ميتواند يكي از فاكتورهاي علاقهمندي باشد، كارشناسان بر اين باورند كه گاهي ذهن ناخودآگاه دنبال خصوصياتي ميگردد كه شايد ما از آن بياطلاع باشيم.
اصولا مردان به طور ناخودآگاه دنبال زناني هستندكه چهره متناسبي دارند و زنها دنبال مرداني هستند كه توانايي حمايت و تامين امرار معاش را داشته باشند. گاهي اوقات نيز افراد دنبال آدمهاي شبيه والدين خود ميگردند. يك دختر، مردي با خصوصيات و رفتارهاي پدر را به عنوان شوهر دوست دارد و يك پسر نيز همسر خود را در قالب مادرش تصور ميكند. محققين بر اين باورند كه برخي از خصوصيات ژنتيكي است و حتي تداوم ازدواجها نيز گاهي ژنتيكي است. حال ببينيم كه:
چرا ما عاشق يك نفر ميشويم و او با بقيه چه فرقي دارد؟ انسانها در ضمير ناخودآگاه خود دنبال فردي ميگردند، تا توسط او تجربيات خود را كامل كنند. گاهي اوقات با فردي كه كاملا شبيه خود ماست ميتوانيم تجربيات را كامل كنيم و گاهي نيز دنبال كسي ميگرديم كه بتوانيم از او چيزهايي ياد بگيريم و روحيات و خلقياتش كاملا با ما تفاوت داشته باشد.
آيا زوجين خواستههاي يكساني دارند؟ معمولا داشتن عقايد و خواستههاي يكسان نخستين عامل ايجاد جذابيت است. به همين دليل است كه برخي افراد، كسي را درست مثل خود انتخاب ميكنند و هر چه يك رابطه فراتر ميرود اين امكان براي طرفين فراهم ميشود تا متوجه شوند كه آيا با هم همدرد هستند؟ احساسات يكساني دارند؟ در انتخاب موزيك توافق دارند؟ هر دو با هم با شنيدن يك لطيفه ميخندند؟ و...
وقتي ما با همسر خود در مورد آرزوها و آرمانهاي خود صحبت ميكنيم يعني اينكه خواسته قلبي خود را بر زبان ميآوريم، اگر تاييدي شنيديم يا خواستههاي ما با خواستههاي او تطابق داشت، رابطه، شيريني خاصي پيدا ميكند، هدفها مشخص و ميسر و معين ميشود. البته بايد بدانيد كه هر چه سن انسان بالاتر ميرود، عاقلتر ميشود و اعتماد به نفس بيشتري پيدا ميكند، بنابراين آرزوها و خواستههايش نيز تغيير ميكند.
گاهي اوقات اين تغييرات باعث ميشود تا احساس كنيم نقاط مشترك كمتري با طرف مقابل خود داريم و آنطور كه تاكنون فكر ميكرديم او را نشناختهايم اما اين دليل نميشود تا نتوانيد آينده بهتري در كنار او داشته باشيد.
چيزي كه در اين ميان بايد به آن توجه داشت صحبت كردن در مورد آمال و آرزوها و عقايد شخصي با طرف مقابل است، زيرا وقتي زوجين در مورد نيازها و علاقههايشان با هم صحبت ميكنند، متوجه ميشوند كه هر كدام از زندگي چه ميخواهند؟
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده ، روان شناسی
اگر تلويزيون تماشا مي كنيد از بچه ها بخواهيد هنگام پخش آگهي هاي بازرگاني بلند شده و با موسيقي آن ورزش كنند.در نقطه سر خط امروز، چند كاري را كه مي تواند نقش مؤثري براي شادابي خانواده داشته باشد پيشنهاد مي كنيم:
1-اگر خانه تان حياط دارد، باغچه ها را همراه هم آبياري كنيد و با خلاقيت خود آنها را آراسته و گل ها و سبزي هاي مختلف در آن بكاريد.
2-قايم باشك بازي كنيد.
3-اگر تلويزيون تماشا مي كنيد از بچه ها بخواهيد هنگام پخش آگهي هاي بازرگاني بلند شده و با موسيقي آن ورزش كنند. اين كار آنها را از نشستن صرف پاي برنامه ها به انجام فعاليت بدني تشويق مي كند.
4-همراه بچه ها واليبال، فوتبال و بدمينتون بازي كنيد.
5-اگر مسابقه ورزشي اي نزديك خانه تان برگزار مي شود، همراه بچه ها براي تماشا برويد.
6-رفتن به سينما را از ياد نبريد.
7-خريد كتاب را در برنامه خود قرار دهيد و خود فرزندان را هم براي انتخاب كتاب مورد علاقه شان همراهتان ببريد.
8-به جاي رفت و آمد با ماشين، كمي از كارهاي خود را بدون ماشين و پياده انجام دهيد. بعضي از روزها بچه ها را همراه خود پياده به مدرسه ببريد و از مدرسه بياوريد.
9-اگر فرزند خردسالي داريد با او بازي حيوانات انجام دهيد. او را با حيوانات مختلف آشنا كنيد و حتي همراه هم صداي آنها را در بياوريد.
10-همراه فرزندان خود به سفر دور دنيا برويد! زياد خرجي ندارد چون فقط يك نقشه نياز است. در خصوص كشورها و آداب و رسوم مردمان مختلف صحبت كنيد تا فرزندتان را از چهارچوب محدود دور خودش به جهاني وسيع تر ببريد.
11-درباره افراد موفق و رموز موفقيت با هم صحبت كنيد.
12-همراه همه اعضاي خانواده بازي فكري كنيد.
13-به خردسالان اجازه دهيد در گوشه اي از خانه كه برايشان در نظر گرفته ايد راحت غلت بزنند و هر بازي اي كه دلشان مي خواهد انجام دهيد. به خاطر داشته باشيد گرايش كودكان به اضافه وزن از همين سنين شكل مي گيرد.
14-معلم هم شويد. اگر هريك از اعضاي خانواده مهارت خاصي را مي دانند، سعي كنند آن را به ديگران نيز آموزش دهند.
15-ورزش هايي چون يوگا را نيز در برنامه تان بگنجانيد. اين كار آرامش را به همه خانواده هديه مي دهد.
16-زماني را انتخاب كنيد و همه دور هم بنشينيد. حالا فرصت خوبي است كه از هم انتقاد كنيد و كارهاي خوب و بد يكديگر را ذكر نماييد تا با اين كار قدمي هم براي اعتلاي شخصيت خانواده تان برداشته باشيد.
17-يك زنگ مطالع در نظر بگيريد و پس از آن زنگ تفريحي را نيز در نظر بگيريد.
18-اگر خانه تان آسانسور دارد، بعضي از روزها را به پله نوردي اختصاي دهيد. بله! بگذاريد فعاليت بدني جزئي از برنامه زندگيتان شود و مطمئن باشيد همين كارهاي به ظاهر ساده هم بسيار مفيدند.
19-به كارهي خانه چاشني سرگرمي بيفزاييد. مثلا گردگيري اتاق ها را به فعاليتي مفرح تبديل كنيد.
20-از فعاليت هنري نيز غافل نشويد. همراه هم شعر بخوانيد، نقاشي بكشيد و فيلم و عكس بگيريد. اگر هم از دانش هنري برخوردار نيستيد، چه اشكالي دارد كه سعي كنيد آن را فرا بگيريد؟
21-اگر مي توانيد سري هم به استخر بزنيد و شنايي بكنيد.
22-با همسايه ها و يا ديگر اقوام مسابقه اي ترتيب دهيد و با هم رقابت دوستانه اي داشته باشيد.
23-و در آخر اين كه از خودتان قدرداني كنيد. منتظر موقعيت و فرصت نباشيد. هر موقع كه دلتان خواست به همديگر هديه بدهيد و از هم قدرداني كنيد.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم ، روان شناسی
گله گذاري خوب فقط با به كار بستن مهارت هاي كلامي قابل اجراست:
1- با زيباترين و بهترين عبارت ها همسرتان را مخاطب قرار دهيد.اين كار روح او را از شادماني لبريز مي كند. متأسفانه ما عادت داريم به هر كه نزديك تر شويم، بيشتر حرمتش را بشكنيم. پس با همسرمان با همان احترامي حرف بزنيم كه با فرد بيگانه يا آشنايي صحبت مي كنيم؛ زيرا احترام، احترام مي آورد و فرد هر چه به ما نزديك تر باشد، به اين احترام بيشتر نياز دارد تا ركود و سردي بر رابطه مان سايه نيفكند.
2- هنگام صحبت مراقب باشيد غرور همسر را جريحه دار نكنيد. اين گونه زخم ها خيلي عميق اند و عامل بسياري از اختلافها و درگيريهاي بعدي مي شوند. حتي اگر جلسه مذاكره به ظاهر ختم به خير شود.
3- در گفتار و كردارتان صادق باشيد؛صداقت واقعيتي است ملموس كه همگان به راحتي متوجه آن مي شوند. فريب، دورويي و رياكاري نتيجه سوء دارد و از عوامل مهم شكست مذاكرات است.
4- هنگام گفتگو جانب منطق و انصاف را نگه داريد. براي اين كار هم لازم است خود را جاي طرف مقابل بگذاريم. در اين صورت شرايط و حال او را درك مي كنيم و از ميزان رنجش ما كاسته مي شود؛ زيرا درمي يابيم او در آن لحظه كاري غير از اين نمي توانسته بكند.
5- سهم خود را در مشكل پيش آمده ببينيد و صادقانه به آن اعتراف كنيد. آدم عاقل كسي است كه اشتباه خود را متوجه شود و شهامت بيان آن را داشته باشد. به اين ترتيب طرف مقابل نيز وادار به فكر كردن مي شود تا سهم خود را در آن مشكل ببيند؛ يا حتي بينديشد كه آنچه رخ داده سوءتفاهم بوده است. به ويژه اگر يك بار بگوييد «مرا ببخش» يا «عذر مي خواهم، اشتباه از من بود»، كافي است كه طرف اگر سوار خر شيطان هم باشد، پايين بيايد و دريچه قلبش را به روي شما باز كند.
6- لحنمان هنگام گفتگو بايد مهربانانه باشد.وقتي لحن خصومت آميز داريم يا مي خواهيم طرف را محاكمه كنيم و يا سرجايش بنشانيم، به يقين مذاكره را به شكست خواهيم كشاند. بايد به طرف ثابت كنيم كه قصد ما مچ گيري نيست يا به اصطلاح نمي خواهيم او را خيط كنيم. چنين لحني ما را به هدف اصلي مان مي رساند؛ چنان كه گفته مي شود «محبت غيرممكن را ممكن مي سازد».
7- در حين مذاكره از زخم زبان، گوشه و كنايه، تحقير، تمسخر و تخطئه بپرهيزيد. تهديد نكنيد و خط و نشان نكشيد. اين رفتارهاي منفي گفتگو را مسموم مي كند.
8- از مقايسه همسر با ديگران بپرهيزيد. بر كارهاي خوب او انگشت بگذاريد و تأكيد كنيد كه اين اختلاف ها ناشي از اختلاف سليقه است و به راحتي حل مي شود. او را همان طور كه هست بپذيريد تا اعتماد به نفس پيدا كند و راغب شود كه در خودش دگرگوني به وجود آورد.
9- از لجاجت و يكدندگي بپرهيزيد. اگر نتوانستيد به نتيجه مطلوب برسيد، ادامه مذاكره را به جلسه بعد موكول كنيد و هرگز نخواهيد در همان لحظه از طرف مقابل اعتراف بگيريد كه مقصر است. اين رفتار هم خطاست و هم نشانه عاري بودن ما از ظرفيت؛ همواره به ياد داشته باشيم براي رسيدن به هر هدف راه هاي متعدد وجود دارد و لازم نيست حتماً چيزي به همان زبان و با همان كلمههايي كه ما مي خواهيم بيان شود. يكدندگي و لجاجت شرط عقل نيست.
10- هنگام مذاكره به بيش از يك يا دو مسئله نپردازيد و در آن واحد، صد مشكل از ديروز تا فردا را مطرح نكنيد.وقتي موضوع يا مشكلي را حل كرديد و بر سر آن به توافق رسيديد، به مسئله بعدي بپردازيد.
11- اگر مذاكرهتان ختم به خير شد، جشن كوچكي بگيريد و از اين كه يك بار ديگر در كنار هم هستيد و تفاهم داريد لذت ببريد.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده ، روان شناسی
آیا تا به حال به طریقی که کفش هایتان را در می آورید فکر کرده اید؟ آیا آنها را از پا در آورده و به گوشه ای پرت می کنید؟ آیا به طریقه در آوردن آنها در هر روز توجه می کنید؟ تنها با توجه اندکی به کارهای متفاوتی که انجام می دهید (مثل در آوردن کفش ها) می توانید چیزهای بسیار مهمی را در مورد خودتان یاد بگیرید. و در عوض این کار یک زندگی با شکوه تر و کامل تری را به شما ارزانی می دارد. تمام این موارد به این دلیل است که قلب شما گشوده ميگردد، ذهن شما پالايش ميشود، روح شما حاضر ميگردد و به شما می گوید که به راستی چه کسی هستید. تمام این موارد جزء رازهایی هستند که شما می توانید راه عاشق شدن را از طریق آن بیاموزید.
اگر از تنهایی و یا سر و کله زدن در رابطه های فعلی خود خسته شده اید وقت آن رسیده است که خود حقیقی تان را بهتر بشناسید. باید بدانید که انتظارات شما در یک رابطه چیست و چگونه می توانید با آزاد کردن ذهن خود عشق حقیقیتان را پیدا کنید. می توانید از همین جا شروع کنید. یکی از 6 حرکت زیر را از ''''هنر عاشق شدن'''' انتخاب کنيد.
به کسی که در نزدیکیتان است توجه بیشتری کنید
عشق را بازیچه دست خود قرار ندهید
به پدر و مادر اجازه اظهار نظر دهید
چمدان های خود را بر روی زمین بگذارید
هدیه دهید
با خودتان آشتی کنید
به کسی که در نزدیکیتان است توجه بيشتري کنید
خیلی رایج است که بیشتر افراد وقت زیادی را صرف می کنند تا بتوانند ''''فرد ایده آل'''' خود را پیدا کنند. از این ور و آن ور چرخیدن باز ایستید و درست با چشمانی باز پیش رویتان را بنگرید.
به شخصی که همین حالا ارتباط نزدیکی با شما در زندگی دارد نگاه کنید. حال این فرد چه یک دوست باشد چه یک همکار یا هر کس دیگر، به کارهایی که برای دور کردن او از خودتان انجام می دهید دقیق تر شوید. انجام چنین کارهایی را متوقف کنید. اجازه دهید که در مسیری که هر دو دوست دارید بیفتید. همه چیز را در رابطه همانطور که هست قبول کنید.
کارهایی را که گفتیم فردا با فرد مورد نظر خود انجام دهید. البته منظور ما این نیست که با هر شخصی که در حال رد شدن از مقابل تان است، طرح ازدواج بریزید. کاری که به شما پیشنهاد کردیم تنها تمرینی است که به خودتان ثابت شود چقدر ساده از بسیاری از افراد تنها با این امید که به فکر پیدا کردن ''''مرد ایده آل'''' هستید می گذرید. اما هر چقدر که شما با دیگران درست برخورد کنید به همان اندازه نیز می توانید به شانس خود برای پیدا کردن فرد مورد علاقه تان نزدیک شوید.
عشق را بازیچه خود قرار ندهید
بسیاری از افراد مجرد گله می کنند که هیچ گاه مورد محبت دیگران قرار نمی گیرند. دلیل این امر بسیار ساده است. آنها آنقدر درگیر زندگی روزمره هستند که حتی علاقمندان بالقوه آنها حتی فرصت پیدا نمی کنند که آنها را به درستی بشناسند.
شما در رابطه خود چه مقدار نقش بازی می کنید؟ انتظار دارید تا دیگران در مقابل شما چه کارهایی انچام دهند و چه نقشی بازی کنند؟ شاید به نظرتان شانس با شماست که می توانید طرح خودتان را همانطور که می خواهید دنبال کنید؛ اما سوال اینجاست که: آیا شما عاشق فردی که نقش بازی می کند و یا نقشی که بازی می کند، می شوید؟ اگر به نقش هایی که بازی می کنید اعتباری نیست پس برای مدتی نقش بازی کردن را کنار بگذارید. سعی کنید نقش های دیگری را بازی کنید نقش هایی که تا به حال به غالب آنها فرو نرفته اید. می توانید با فردی ارتباط برقرارا کنید که نقش هایی بازی می کند که شما به آنها علاقه ای ندارید آنگاه متوجه خواهید شد که چه حالی به شما و سایرین دست می دهد.
هدف ما این است که بین شما و نقش هایی که بازی می کنید تمایز قائل شویم. و در نتیجه می توانید به راحتی نقش های ساختگی را به دور بریزید و خیلی راحت خود واقعی تان را آشکار سازید. که این قسمت خود بخشی از موفقيت است. شما همیشه دوست داشتنی و زیبا هستید. و این دو نقش هایی هستند که باید در زندگی خود همیشه به غالب آنها فرو روید.
به والدین خود اجازه اظهار نظر دهید
یکی از بزرگترین مشکلاتی که در زندگی عاطفی وجود دارد این است که هر کس میخواهد به تنهایی روی پای خودش بایستد و حضور دیگران را نادیده می گیرد. ما آنچنان سخت به یکدیگر می چسبیم و به دیگری اجازه انجام امور دلخواهش را نمیدهیم که جایی برای رشد عشق و علاقه باقی نمی ماند. ما نبايد این کار را انجام دهیم.
اگر کسی می خواهد به زندگی شما وارد شود به او اجازه انجام این کار را بدهید. حتی می توانید به او خوش آمد هم بگویید. اصلا مهم نیست که او چه تیپ آدمی است. از چیزهایی که با خود به همراه دارد نهایت استفاده را ببرید، حتی اگر این رابطه برای مدت زمان کوتاهی ادامه داشته باشد.
زمانی که نوبت به آن رسید که فردی پایش را از زندگی شما بیرون کشد به او اجازه انجام این کار را بدهید. طوری او را رها نکنید که همیشه یک تجربه تلخ عدم پذیرش، یا از دست دادن در زندگی اش باقی بماند. به خاطر داشته باشید که زندگی شخصی او به شما هیچ ارتباطی ندارد. فقط قبول کنید که وقت آن رسیده که پایش را از زندگی شما بیرون کشد.
با خودتان نیز یک چنین کاری را انجام دهید. اجازه دهید که آزادانه در عرصه زندگی گام بردارید. و بی جهت خود را در دام زنجیر های بی پایه و اساس گرفتار نکنید. هر چقدر که خود و سایرین را آزادتر بگذارید خیلی راحت تر می توانید عاشق شوید.
چمدان هایتان را روی زمین بگذارید
برخی از افراد تصور می کنند که تا زمانیکه تمام نیازهایشان بر آورده نشده باشد نمیتوانند عاشق شوند. و جالب تر این است که همین افراد زمانی که به تمام نیازها و خواست هایشان می رسند متوجه می شوند که آنقدر ها هم که فکر می کردند نتوانستند به خوشبختی و سعادت دست پیدا کرده و خوشحال باشند. به همین دلیل درخواستهای مکرر تنها به عنوان مانعی بر سر راه عاشقی هستند.
''''باید'''' های شما در یک رابطه به چه چیزهایی ختم می شود؟ اگر نمی دانید بهتر است یک تکه کاغذ بردارید و لیستی از آنها تهیه کنید و نگاه دقیقی به تک تک آنها بیندازید. می توانید آنها را به چمدانی تشبیه کنید که باعث می شود تمام فرصت ها و انسان های خوبی را که در پیش روی شما قرار می گیرند تنها به دلیل بار اضافی که بر دوش می کشید نبینید. این چمدان همچنین باعث می شود که شما احساس ترس و انعطاف ناپذیری هم بکنید. شما بايد تمام خواست ها و نیازهای کهنه خود را به دور اندازید تا بتوانید آزادانه زندگی کنید.
اجازه دهید که تنها یکی از توقعات شما برای چند روز هم که شده از ذهنتان بیرون رود. ببینید که بدون وجود آنها چه احساسی به شما دست می دهد. (البته به خاطر داشته باشید که هر زمان که اراده کنید می توانید مجددا'''' آنها را به ذهن خود راه دهید) بعد یکروز دیگر هم این کار را انجام دهید. زمانیکه این کار را چندین بار انجام دادید، به این نتیجه می رسید که چیزهایی را که تصور می کردید واقعا برای زندگی شما حیاتی هستند در حال فراموش شدن می باشند. هر چه بیشتر این کار را انجام دهید خیلی خوشحال تر و سبک تر زندگی خواهید کرد. همچنین چنین طرز فکری، اجازه می دهد تا بسیاری افراد جدید، فرصت های و امکانات نوین پا به عرصه زندگی شما بگذارند. شما تنها با گذاشتن چمدان های خود بر روی زمین به آنها اجازه می دهید تا به زندگیتان قدم بگذارند.
هدیه دهید
بخشیدن و دریافت کردن یکی از موارد ضروری در هر رابطه می باشند. زمانی که ما عاشق می شویم هیچ مشکلی نباید بر سر راه ما پیدا شود. خیلی راحت بخشش می کنیم و هر چه که در مقابل به ما برسد ما را بسیار خوشحال می کند. اگر می خواهید عاشق شوید این موارد را باید با جان و دل بپذیرید و داد و دهش را تمرین کنید.
شما در یک رابطه به طرف مقابل خود چه هدایایی می دهید؟ انتظار دارید در مقابل آنها چه چیزهایی دریافت کنید؟ حالا چند دقیقه بر روی چیزهای دیگری که می توانید به دیگران بدهید فکر کنید. سپس دست به کار شوید و آنها را در اختیار دیگران قرار دهید. این کار را هر روز انجام دهید. هر روز چیز تازه ای به آنها دهید. هدایای شما حتما لازم نیست که یک کادوی رویایی یا گران قیمت و حتی از انواع اجناس مادی باشد فقط کافی است چیزی باشد که از جانب شما دریافت کنند. سپس این کار را برای افراد مختلف انجام دهید. ذن معتقد است که شما باید این کار را به دور از هر گونه سر و صدا و انتظار برای دریافت چیزی در ازای آن انجام دهید.
این کار را در مورد خودتان نیز انجام دهید. چند دقیقه بر روی این موضوع فکر کنید که دوست دارید چه هدایایی به خودتان دهید. هدیه شما می تواند قدم زدن در پارک، خرید یک رژ لب و یا گذراندن وقت با کسی که دوستش می دارید باشد. بهتر است که هر روز به خودتان یک هدیه بدهید.
هرچند این تمرین بسیار ساده می باشد، اما از قدرت خارق العاده ای برخوردار است. انجام این کار به طور روزانه می تواند هر رابطه ای را از این رو به آن رو کند. زمانی که چیزی می بخشید نباید هیچ گونه چشم داشتی به جبران آن از طرف مقابل داشته باشید.( حتی نه یک تشکر خشک و خالی و نه یک لبخند) فقط برای بخشندگی ببخشید بدون داشتن هیچ گونه انتظار و خواهشی. اگر با یک چنین ذهن باز و سخاوتمندی زندگی کنید به طور طبیعی تمام هدایای مورد نظرتان به سمت شما سرازیر می شوند.
با خودتان آشتی کنید
بسیاری از افراد حتی اگر با یکی از دوستانشان هم زندگی کنند باز هم اظهار میدارند که فرد تنهایی هستند. تنها مشکل این افراد این است که با خودشان قهر هستند. زمانی که به شناخت خود دست پیدا کردید و متوجه شدید که چه کسی هستید، غیر ممکن است که از آن به بعد تنها بمانید.
با خودتان آشتی کنید. وقت بگذارید تا خودتان را بهتر بشناسد. تمام اندام ها و اعضای بدنتان را همانطور که هستند بپذیرید. از سرزنش و قضاوت جریاناتی که اتفاق می افتد دست بردارید. آرام باشید و نگاهی به درون خود بیندازید.
با همین تمرین آخر کار خود را شروع کنید. به تنفس خود دقت کنید و ببنید که در داخل بدن شما چه تحولاتی در حال روی دادن است. آنها را با کمال میل بپذیرید و دوباره به تنفس کردن باز گردید. نفس به نفس خود را درک کنید و ببینید که به دور از تمام این هیاهو ها و غوغا ها شما چه فرد کامل و بی عیبی هستید. آیا می توانید این شخصیت را در روابط خود نیز نگه دارید؟ ایا با کسانی ارتباط برقرار می کنید که خود واقعی شما را می شناسند و برایشان قابل تحسین هستید. در زندگی و همچنین در روابط خود تغییرات مثبتی ایجاد کنید. این کار می تواند به سادگی دقت کردن به طرز در آوردن کفش ها از پا باشد.
''''زمانی که شما به خود واقعی تان اجحاف پیدا کنید موفقيت برای شما معنا پیدا خواهد کرد. زمانی که خود واقعی تان باشید تمام دنیا عاشق شما می شود.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم ، روان شناسی
از اونجایی که خانومها به سالروز تولد حساس هستند در روز تولد همسرتان سعی کنید برخلاف میل او شمع به تعداد سالهای تولدش یا حتی چندتا بیشتر تهیه کنید
قبل از رفتن به ماموریت سیمهای تلفن را دستکاری کنید تا ارتباط تلفن قطع شود تا علاوه بر آزار، چند صد هزار تومونی صرفه جويي اقتصادی به دنبال داشته باشد
عکسهای قبل از ازدواج خودتان را با حسرت نگاه کرده و با صدای بلند بگویید چه اشتباهی کردم ، چی بودم و چی شدم
در هنگام سرو شام در حالی که زیر لب با خود زمزمه میکنید، گاهی هم از رستوران نزدیک منزل تعریف و تمجید کرده و با حسرت به غذای همسرتان خیره شوید
در مناسبتهای مختلف که لباس هدیه میدهید سعی کنید رنگی را انتخاب کنید که همسرتان از آن رنگ متنفر است و در زمان اهدا بگویید دیوانه هم این رنگ را میپسندد
هشدار: تمام توصیه های بالا خطرناک است حتما'' قبل از انجام از میزان ظرفیت همسرتان مطلع شوید در غیر اینصورت امکان شکستگی سر و دست یا محرومیت از امکانات رفاهی وجود دارد
موضوعات مرتبط: متفرقه ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم
دوره آموزشی ملاکهای انتخاب همسر و روانشناسی ازدواج ویژه خواهران، با سخنرانی اساتید: خانم یزدی، خانم بهداد، محمد شجاعی، تقدیم به کاربران عزیز
|
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده ، دانلود سخنرانی
زندگی شما میتواند به زیبایی رویاهایتان باشد. فقط باید باور داشته باشید که میتوانید کارهای سادهای انجام دهید. در زیر لیستی از کارهایی که میتوانید برای داشتن زندگی شادتر انجام دهید، آورده شده است. هر روز آنها را به کار بگیرید و از زندگی خود در این سال لذت ببرید.
سلامتی:
1- آب فراوان بنوشید.
2- مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید.
3- از سبزیجات بیشتر استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده.
4- بااین 3 تا E زندگی کنید: Energy (انرژی)،Enthusiasm (شور و اشتیاق)، Empathy (دلسوزی و همدلی).
5- از مدیتیشن، یوگا، نماز و دعا کمک بگیرید.
6- بیشتر بازی کنید.
7- بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید.
8- روزانه 10 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.
9- 7 ساعت بخوابید.
10- هر روز 10 تا 30 دقیقه پیادهروی کنید و در حین پیادهروی، لبخند بزنید.
شخصیت:
11-
12- افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید.
13- بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.
14- خیلی خود را جدی نگیرید.
15- انرژی خود را صرف فضولی در امور دیگران نکنید.
16- وقتی بیدار هستید بیشتر خیالپردازی کنید.
17- حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.
18- گذشته را فراموش کنید. اشتباهات گذشته شریک زندگی خود را به یادش نیاورید. این کار آرامش زمان حال شما را از بین میبرد.
19- زندگی کوتاهتر از این است که از دیگران متنفر باشید.نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید.
20- با گذشته خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید.
21- هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما.
22- بدانید که زندگی مدرسهای میماند که باید در آن چیزهایی بیاموزید. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستندو به مانند کلاس جبر میباشند.
23- بیشتر بخندید و لبخند بزنید.
24- مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید. زمانی هم مخالفت وجود دارد.
جامعه:
25- گهگاهی به خانواده و اقوام خود زنگ بزنید.
26- هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید.
27- خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخشید.
28- زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سالبگذرانید.
29- سعی کنید حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنید.
30- اینکه دیگران راجع به شما چه فکری میکنند، به شما مربوط نیست.
31- زمان بیماری شغل شما به کمک شما نمیآید، بلکه دوستان شما به شما مدد میرسانند، پس با آنها در ارتباط باشید.
زندگی:
32- کارهای مثبت انجام دهید..
33- از هر چیز غیر مفید، زشت یا ناخوشی دوری بجویید.
34- خداوند درمانگر هر چیزی است. (ذکر خدا شفای هر دردی است.)
35- هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است.
36- مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید، لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید.
37- حتی بهترین هم میآید.
38- همین که صبح از خواب بیدار میشوید، باید از خداوند تشکر کنید.
39- بخش عمده درون شما شاد است، بنابراین خوشحال باشید
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
مدارک و اسناد دیرینه ای در این زمینه وجود دارد که نیروی ایمان در سلامت جسمانی فرد تاثیر می گذارد. دعا کردن فوایدی دارد که باعث ایجاد سلامت جسمانی در انسانها می شود و کلیه این مزایا قابل اثبات می باشند. حتی دعاهای اتفاقی و مراقبه های گاه و بیگاه نیز به سلامت افراد و داشتن زندگی طولانی تر کمک می کنند. کسی که دعا می کند اجازه می دهد تا تمام استرس ها و اضطراب های درونی اش تخلیه شوند. در بسیاری از موارد جریان خون بیماران بهتر شده و بهبودی پس از عمل جراحی در کسانی که اعتقادات محکم دینی داشته اند، بسیار سریعتر رخ داده است. افرادی که اعتقادات دینی شان از سایرین محکم تر می باشد به راحتی به صلح و آرامش دست پیدا می کنند. بله، درست است، دعا کردن می تواند به راحتی سلامت روانی و فیزیکی را برای شما به ارمغان بیاورد.
آیا دعا تنها تامین امنیت است؟
فقط همین؟ آیا دعا تنها مانند یک عصای زیر بغل است که به ما کمک می کند تا سلامت ذهن و بدن خود را تثبیت کنیم؟ اگر بر روی یک قدرت ماورایی تمرکر کنیم، میتوانیم زمانی که احساس ناتوانی به ما دست داد به راحتی چشم امید به او ببندیم. چنین عملی باعث می شود تا به میزانی از آرامش و آسودگی خاطر دست پیدا کنیم. شاید به همین دلیل باشد که دعا معمولا به فرشتگان و اولیاء و انسانهای پرهیزکار عرضه می شود. زمانی که شما کسی با قدرت عظیم و بی پایانی را در اختیار داشته باشید که بتوانید به راحتی با او صحبت کنید، به درگاه او التماس و زاری کنید، و به گناهان و اشتاباهاتتان اعتراف کنید، خیلی راحت تر می توانید روح سر کش خود را تخلیه سازید.
اما دعا خیلی بیشتر از رسیدن به آرامش است. دعا کردن صحبت کردن با خالقی است که به شما هستی بخشیده، دعا یعنی برقراری ارتباط با یگانه خالق هستی. شما به دعا کردن فراخوانده شده اید. پروردگار خودش به شما گفته تا بارهای اضافی ناراحتی ها و مشکلاتتان را با او در میان بگذارید. او حتی فرموده تا گستاخانه به درگاهش هجوم ببرید تا به رحمت لایزالش دست پیدا کنید. او شما را طوری خلق کرده که نیاز دارید همواره به طریقی با او درارتباط باشید و چه راهی بهتر از دعا کردن؟
دعوت شدگان به مناجات
خداوند به تک تک مخلوقاتش علاقه دارد و برای آنها ارزش قائل می باشد. در کتاب مقدس می خوانیم که او حتی شمارش تک تک موهایی را که بر روی سر هر یک از مخلوتش روییده می داند. حتی از تمام کارهای افرادی که از درگاهش دور شده اند را نیز تحت کنترل و اراده خود دارد. گاهی اوقات شاید برایتان اتفاق افتاده باشد که فکر کنید آیا کسی هست که خود حقیقی شما را بشناسد. بله او کسی نیست جز خالق و آفریننده تان. او منتظر است تا صدای شما را بشنود. شما باید دعا کنید زیرا او شما را به این کار فراخوانده است.
زمان دعا کردن باید این کار را با اعتقاد و ایمان کامل انجام دهید و مطمئن باشید که خداوند صدای شما را می شنود و روزی به شما پاسخ خواهد داد. اگر به دعا کردن ایمان نداشته باشید چیزی بیشتر از آرامش نصیبتان نخواهد شد. اگر نیروی ایمان در بین نباشد تکرار وردهای نوشته شده حتی به طور مکرر هم هیچ فایده ای در بر نخواهد داشت.
برای رسیدن به حاجات باید اعتقاد داشته باشید که خداوند به شما علاقمند است و منتظر شنیدن صدای شماست. او همیشه به شما کمک خواهد کرد تا نقاط خالی موجود در زندگی خود را به نحوی پر کنید. او فرموده که از خاکسترهایی که ما به وجود آورده ایم زیبایی های فراوانی می تواند بیافریند. زمانی که اندوهگین و محزون هستیم او می توانید شادی و خوشحالی را به قلب های ما هدیه کند. ما دعا می کنیم زیرا از طریق آن نیرو می گیریم و به خداوند متصل می شویم.
خداوند مشتاق است تا با تک تک ما انسان ها ارتباط برقرار کند. اما متاسفانه خودخواهی ها و طغیان های سرکش و سمج درونمان مانع رسیدن ما به او می شوند.
ارتباط با پروردگار
خداوند روشهای مختلفی را بر سر راه ما قرارا داده تا از طریق آن بتوانیم به او متصل شویم. او پیامبران را برای ما بر روی زمین فرستاده. آنها نمونه های مناسبی برای اخلاق عالی بودند. کسانی بودند که هیچ گاه اجازه نمی دادند تا خودخواهی ها و سرکشی های درونی شان بر نیروی ایمانشان غلبه کند و این امر باعث گسیختن پیوندشان با باری تعالی شود. آنها با دشمنان خود مبارزه می کردند و در این راه جان خود را از دست می دادند، بدون اینکه هیچ گناهی به گردن داشته باشند. خداوند هم میان آنها و بندگان عادی هیچ تمایز و برتری قائل نمی شد.... روزی خواهد رسید که خداوند با نیروی ازلی و ابدی خود حق را بار دیگر بر جهانیان حکمفرما سازد! این ما هستیم که باید این پل ارتباطی را هر روز بیش از روز گذشته محکم تر سازیم.
چه داستان های زیادی را در مورد افرادی که در شرایط بحرانی قرارا داشتند و دست نیاز به درگاه خداوند بلندکرده و در نهایت به مقصود رسیده اند شنیده ایم. برای بعضی ها شاید این شروعی برای پیوند با خداوند باشد و برای عده ای دیگر شاید پس از حل مشکل و رفع بحران دوباره همه چیز را به دست فراموشی بسپارند. اما چه باور کنیم و چه آنرا به دست فراموشی بسپاریم نیروی دعا حقیقت دارد و در زندگی عینی شاهد ان خواهیم بود.
زمانی که دست به دعا بلند می کنید نه تنها خداوند با روی باز به شما پاسخ می دهد بلکه با این کار درهای زندگی خود را به سمت او باز نموده اید و به راحتی با قلب و سپس تمام وجودتان عجین می گردد. دعای شما به منزله دعوتی است که باعث می شود باری تعالی به زندگی شما قدم بگذارد. ما دعا می کنیم تا خداوند کنترل امور زندگی مان را به عهده گیرد و در تمام شرایط ما را یاری کند.
دعا برای اینکه بتوانید رابطه خود را با خالق هستی محکم تر سازید، جزء مهمترین مناجات هایی است که شما در تمام طول زندگی خود انجام داده اید. این مناجاتی است که رابطه شما با او را شکل می دهد. شما آفریده شده اید تا با خدا راز و نیاز کنید و فقط از این طریق می توانید به سعادت و خوشی دست پیدا کرده و معنای حقیقی زندگی را در یابید.
چرا دعا می کنیم؟
خداوند خود ما را به این کار دعوت کرده
نیروی ازلی در این کار وجود دارد
از این طریق می توانیم به وجود هستی بخش او وارد شویم
با توصل به پیامبران می توانیم این کار را انجام دهید
از خدا می خواهید تا کنترل تمام امور زندگی ما را به عهده بگیرد
خداوند دعا را مقرر کرده تا ما را به سمت خودش رهنمون سازد. چرا نمی خواهید با ارزش ترین دعای زندگی خود را بکنید؟ با این کار نه تنها چیزی را از دست نمی دهید بلکه از امتایزهای بی حد و حصری نیز بهرمند می شوید.
پروردگار مهربان
من هیچ وقت عادت به دعا کردن نداشتم، هیچ وقت مطمئن نبودم که دعاهایم را مستجاب می کنی، امروز می خواهم که به تو متوصل شوم. من باور دارم که تو پیامبران را برای هدایت من فرستاده ای. متشکرم که آنها را به عنوان پلی برای برقراری ارتباط بین من و خودت قرارا دادی. می خواهم که گستاخی ها و خودخواهی هایم را ببخشی. کاری کن تا بتوانم شیوه نادرست زندگی ام را تغییر دهم و راهی را که تو نشانم دادی پیش گیرم. بگذار تا تو را به درستی بشناسم. خدایا، راههای مستیقیم را در پیش رویم قرار ده، با تمام وجود تو را می پرستم بگذار تا تو را بهتر بشناسم و مطابق میلت رفتار کنم؛ به امید تو؛ آمین.
قلبتان را بر روی او باز کنید تا بتوانید همیشه ارتباطتان را با او برقرار نگه دارید. هر روز از او تقاضای کمک و یاری کنید. بخواهید تا شما را در تمام مراحل زندگی راهنمایی کند. این اولین قدم در سفر روحانی شما است. این کار زندگی شما را دگرگون می سازد! شاید همین امروز راه و رسم مناسب زندگی خود را پیدا کردید. آیا امروز دعا کرده اید؟ ما دوست داریم که صدای شما را بشنویم! اگر شما در این زمینه سوالاتی در ذهن دارید و یا به دنبال منابعی برای حل مشکل خود می گردید ما می توانیم به راحتی شما را در این راه یاری کنیم.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
طبيعت انسانها به گونه اي است كه وقتي در انجام امور مورد تشويق قرار مي گيرند ، معمولاً در صدد بر مي آيند تا آن امور را بهتر انجام دهند . بدون ترديد تشويق و ترغيب از مهمترين اركان روان شناسي تربيتي و عاملي مؤثر در تحريك انگيزش هاي پيشرفت و عملكرد فرد در فرايند يادگيري و تقويت رفتارهاي مطلوب است . همه انسانها حتي بزرگسالان ، تا آخر عمر نياز به تشويق دارند . تشويق موجب رغبت و دلگرمي و نشاط و تحرك مي شود و انسان را به جديت وادار مي كند .
انساني كه مورد تشويق قرار بگيرد احساس آرامش و رضايت خاطر و اعتماد به نفس مي كند و براي جديت بيشتر و تحمل دشواري ها آماده مي گردد . برعكس ، اگر مورد نكوهش يا ناسپاسي قرار گرفت دلسرد و بي رغبت مي شود و احساس حقارت و ضعف مي كند و نمي تواند از استعدادهاي خويش به نحو مطلوبي استفاده نمايد .
اصل تشويق و تنبيه به عنوان امري مسلم در تربيت اسلامي شناخته و پذيرفته شده است . اصولاً بهشت و جهنم ، انذار و تبشير پيامبران ، آيه هاي مربوط به پاداش و كيفر ، وعده و وعيدهاي شوق انگيز و خوفناك و ... همه جلوه هايي از تشويق و تنبيه هستند . خداوند تبارك و تعالي در قرآن مجيد ( سوره بقره ) مي فرمايد : " اي پيامبر به كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند بشارت بده كه جايگاه آنان در قيامت ، باغستان هايي است كه نهرهاي آب در آن جاري است ." حضرت علي عليه السلام در فرمان تاريخي خود به مالك اشتر كه او را به فرمانروايي مصر برگزيده بود ، دستور مي دهد : كه مبادا نيكوكار و بدكردار پيش تو يكسان باشند ، زيرا چنين روشي نيكوكار را از كردار نيك دور ساخته و بدكردار را به كار بد سوق مي دهد .
يكي از روش هاي مؤثر در تربيت ، تشويق كارهاي خوب كودك است . تشويق در روح و روان كودك اثر مي گذارد و او را به انجام اعمال نيك تحريض و ترغيب مي كند .
ديدگاه امام خميني (ره) درباره تشويق كودكان و تعليم و تربيت ديدگاهي وسيع ، عميق و دقيق داشته اند و در زمينه هاي تخصصي تعليم و تربيت چنان ديدگاه و عملكردي ازخود نشان داده اند كه گويي در اين رشته تحصيل كرده اند ؛ مثلاً درباره تشويق كودكان ، كارشناسانه به جزييات نقاشي كودكي توجه نشان مي دادند . به اين مورد توجه كنيد :
روزي يكي از بچه هاي اقوام امام ، پيش ايشان مي رود و نقاشي قشنگي را به امام نشان مي دهد . امام به نقاشي او خوب نگاه مي كنند و از او مي پرسند : " اين نقاشي را خودت كشيده اي ؟ " بچه جواب مي دهد : " نه ، نقاشي را كس ديگري كشيده ، من فقط آن را رنگ زده ام ."
امام از صداقت بچه خيلي خوششان مي آيد ، به او مي گويند . " بارك الله ، خيلي قشنگ رنگ آميزي كرده اي ... " و يك جعبه مداد رنگي به بچه جايزه مي دهند .
موردي ديگر يكي از دوستان كه همراه با خانواده به دستبوسي حضرت امام نائل شده بود ، بعد از آن به حقير مراجعه كرد و گفت : " پسرم كه كلاس پنجم دبستان است ، دفتر نقاشي اش را براي تقديم به امام آورده بود اما محافظان مانع آوردن آن به خدمت امام شدند . براي همين خيلي ناراحت شده است . " دفتر نقاشي را گرفتم و دو روز بعد ، ضمن توضيح ، خدمت امام تقديم كردم . حضرت امام با دقت تمام اوراق آن را ملاحظه فرمودند و از مشاهده نقاشي اول كه عبارت از تانكي بود كه چرخ هاي آن را مداد تراش و تنه آن را كتاب و لوله شليك آن را مداد و سرنشين آن را يك طفل دانش آموز تشكيل داده بود ، متبسم شدند و سپس دستور فرمودند كه براي تشويق اين دانش آموز خردسال و همين طور طراح آن دفتر كه به وسيله امور تربيتي منطقه 3 آموزش و پرورش تهران تهيه شده بود ، جايزه اي متناسب اهدا شود .
صورت هاي تشويق :
تشويق به سن و درك كودك ونوع عمل او بستگي دارد . طبيعي است كه كودك خردسال ، معني دوستي اولياء و تشويق آنها را به خوبي مي داند . براي كودك چهار ساله يك شكلات ممكن است به اندازه يك هديه قابل توجه كه به فرد بزرگسال تقديم مي كنيم ، ارزش داشته باشد .
تشويق صور مختلفي دارد . گاه به صورت دلجويي است ، گاه يك عبارت محبت آميز ، برخي اوقات يك نگاه توأم با لبخند و نشاط ، زماني وعده تعريف يك قصه ، و گاهي دادن يك بسته كوچك مداد رنگي ، شيريني ، كتاب ، لباس ، اسباب بازي ، دفترچه ، توپ ، قلم ، مدال ، معرفي كردن سرصف و امثال آن .
اولياء و مربيان بايد با توجه به سن و سطح درك بچه و اوضاع و شرايط خاص زندگي و ارزش و اهميت كار او ، نوع تشويق و ميزان آن را انتخاب نمايند.
كودك در سال هاي اوليه زندگي بيش از هر چيز به جلب نظر والدين و اظهار محبت و بوسه ها و خنده ها و نوازشها و پرستاري هاي آنان نياز دارد .
وقتي بزرگتر شد به آفرين گفتن ، شكلات و شيريني و اسباب بازي و گردش يا مهماني رفتن ، و شنيدن داستان بيشتر علاقه دارد . در مرحله بعد به فوتبال و ورزش و كتاب داستان و تعريف و تمجيد و كفش و لباس نو و هديه ونمره خوب ، و مسافرت ، بيشتر علاقه مند مي شود . در مراحل بعدي به مسئوليت پذيرفتن ، مورد مشاوره قرار گرفتن ، قهرمان شدن ، مدال گرفتن ، در حضور جمع معرفي شدن ، بيشتر علاقه پيدا مي كند . بنابراين بهتر است با توجه به علايق كودك وسن وي ، تشويق ها نيز از همان نوع علايق وي باشد .
محاسن تشويق :
- تشويق بر خلاف تنبيه كه از عوامل بازدارنده است ، عاملي ترغيب كننده مي باشد كه به انسان نيرو مي دهد . شخصي كه تشويق مي شود از كار و زحمت خود احساس رضايت مي كند و همين رضايت خاطر است كه جلو خستگي و بي ميلي او را مي گيرد .
- تحسين كودك موجب مي شود كه اعتماد به نفس در وجودش پديد آيد ، استعدادهاي نهفته اش شكوفا شوند و قواي دروني اش به فعليت برسند.
- تشويق ، شخصيت فرد را احياء مي كند ، او را از يأس و بدبيني نجات مي دهد و به زندگي دلگرم مي كند و گاهي يك تحسين ساده ، مسير زندگي فرد را دگرگون مي سازد .
- وقتي كودك تحسين شود ، احساس ارزشمندي مي كند .
- تشويق پاسخي است به نياز طبيعي و رواني كودك .
- وقتي كودك را مورد تشويق قرار دهيم فرصتي فراهم مي شود تا كودك به توانايي ، ظرفيت و ارزشمندي هاي خود پي ببرد و در نتيجه تصوير مثبت و ارزنده اي از خود در ذهنش ايجاد شود كه بعدها شكل دهنده حرمت نفس او خواهد بود .
- جبران كمبودها و حقارت هاي عاطفي و اجتماعي .
- تصحيح و تكميل رفتارهاي آموزشي و اخلاقي .
- تغيير دهنده و جهت دهنده رفتار و سير زندگي كودك .
- دريافت بازخورد مناسب در برابر رفتار پسنديده .
متأسفانه بعضي از والدين و مربيان براي دستيابي به اهداف خود و تقويت هر چه سريعتر رفتارهاي مورد نظر خود ، سعي مي كنند به هر طريق ممكن ، رفتار كودك را مطابق خواسته ها و دستورات و مقررات خود در آورند ، بدون اينكه متوجه اثر تخريبي اين روش هاي شتاب زده و صوري در ساختار شخصيتي كودك باشند. اين روش هاي سطحي ، ظاهر پسند ، ديگر انگيخته و تصنعي مي تواند سبب آسيب هاي جبران ناپذيري در روند تعادل جويي طبيعي كودكان شود.
معايب تشويق بيجا و بيش از حد :
- وابستگي كودك به عوامل كنترل بيرون از خود .
- كند شدن محرك هاي دروني (از بين رفتن رغبت هاي خود به خودي و جايگزيني رغبت هاي تصنعي) .
- تشويق بدون دقت ممكن است به صورت رشوه در آيد و اعمال كودك به پاداش وابسته شود و پرتوقع و طلبكار پرورش يابد و در همه جا انتظار پاداش عملي يا معنوي داشته باشد، از همه كس طلبكار شود ولي خودش احساس مسئوليت نكند . گاهي حتي در برابر انجام وظايف قانوني يا اجتماعي يا شرعي خود نيز توقع پاداش خواهد داشت .
- تشويق و تحسين بيش از حد ، كودك را به غرور و خودبيني مبتلا مي سازد. اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد : " چه بسا افرادي كه به سبب تعريف و تمجيد مغرور مي شوند " و " در مدح كسي زياده روي و مبالغه مكن ".
نتايج تحقيقات اخير نشان داده است كه اگر رفتار كودك و رشد او را از طريق عوامل تشويق بيروني مانند جايزه ، پول ، كارت صدآفرين ، تحسين هاي لفظي مكرر و ساير عوامل بيروني شرطي كنيم ، آزادي و رشد طبيعي را از او سلب و رفتار او را با ضوابط و معيارهاي از پيش تعيين شده قالب سازي كرده ايم .
- تشويق بيش از حد در دراز مدت مانع پيشرفت خود به خودي كودك مي شود .
- تكيه بر تشويق بيروني بدون همسويي با تقويت هاي دروني كودك ، مانع تحول طبيعي او مي شود.
نكاتي كه در تشويق بايد رعايت گردد :
- علت تشويق بايستي مشخص باشد تا كودك بفهمد كه به چه سببي مورد تشويق قرار گرفته است.
- نفس عملكرد كودك بايد مورد تشويق قرار گيرد ( مستقيماً به رفتار كودك مربوط باشد ) نه شخصيت او.
- تشويق بايد با تقويت دروني كودك همسو باشد ( اول تقويت دروني و بعد تشويق ) .
- تشويق بايد گاه به گاه و در برابر كارهاي ممتاز باشد ، نه به صورت دايم و براي هر كار ؛ زيرا اگر چنين شد ارزش و تأثير تربيتي خود را از دست خواهد داد .
- وقتي كودك را تشويق و تحسين مي كنيم نبايد او را با بچه ي ديگري مقايسه كنيم . مثلاً صحيح نيست كه پدري به فرزندش بگويد آفرين بر تو كه خوب درس مي خواني و مانند حسن تنبل نيستي ، زيرا در اين صورت ، كودك ديگر ، تحقير و مذمت مي شود. از سوي ديگر اين عمل مضر است و بدآموزي دارد .
- تشويق در بين همسالان و دوستان مؤثرتر از تشويق به تنهايي است .
- تشويق بايد با سن كودك ، نيازهاي او و شرايط و موقعيت مكاني ، شخصيتي ، رواني و ... تناسب داشته باشد .
- تشويق هاي ملموس در مقاطع سني پايين مؤثرتر است .
- تشويق بايد با كار كودك متناسب باشد . صلاح نيست كه در برابر يك كار كوچك و كم اهميت تشويق هاي بزرگي انجام بگيرد . پاداش هاي بزرگ را بايد براي كارهاي بزرگتر قرار داد ، بهتر است پاداش همگام با موفقيت هاي تدريجي كودك بزرگ شود .
- بايد پاداش ها و تشويق ها ، در برابر فعاليت ها و جديت هاي كودك انجام بگيرد . نه در برابر موهبت هاي ذاتي او . يك كودك كم هوش كه در اثر جديت و تلاش ، رفته رفته به موفقيت هايي نايل مي گردد و نمره پنج او به هشت ترقي مي كند نيز قابل ستايش و تشويق است .
- تشويق بايد طبيعي ، واقعي و به دور از فريب و ريا باشد .
- تشويق بايد بلافاصله اعمال گردد ( به خصوص برا ي سنين پايين ).
- اگر تشويق بيش از حد انتظار طبيعي كودك و يا كمتر از حد انتظار او باشد اثر نامطلوبي دارد
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
مقدمه
اعتقادات و باورهای قلبی انسان نقشی مهمی در سبک زندگی او دارد. بطوری که تحقیقات مختلف نشان میدهد افرادی که دارای اعتقادات و ایمان محکمی هستند، زندگی سالمتری دارند. به این ترتیب در تربیت فرزندان علاوه بر اینکه به ایجاد سایر رفتارهای مناسب و سالم در کودک توجه میشود، باید پرورش ایمان و اعتقادات او نیز در اولویت قرار بگیرد. اگرچه کودکان قبل از رفتن به مدرسه هنوز برای درک بسیاری از مسائل زندگی معنوی خود کوچک هستند، اما تواناییها و مهارتهایی دارند که میتواند به والدین در مسیر تربیت دینی آنها کمکی مفید و موثر باشد.
این سالها بهترین دورانی است که میتوان روح خداپروری را در آنها پرورش داد و اگر روح او برای همیشه به ایمان سیراب گردد،در حقیقت او به چیزی مسلح شده است که سالها بعد در نبرد با سختیها و مسائل زندگی به کارش خواهد بود و پشتوانه و تکیه گاه محکم و استواری برای او خواهد آمد. انسانها در شرایط سختی و ناراحتی ، در تصمیمگیریهای بزرگ و... به خدای خود رو میکنند. در چنین شرایطی ایمان ، تحمل مسائل را آسانتر میسازد، امیدوار میکند و توان مقابله را به او میدهد.
اول اعتقادات خود را بسازید
اعتقادات خود را مشخص کنید. آنها را درک کنید تا بتوانید زمینه را برای تقویت اعتقادات فرزند خود فراهم کنید. تا زمانی که خود ندانید چه اعتقاداتی دارید، چقدر به آنها پایبند هستید، چه قدر باید به آنها متکی باشید و آنها را تقویت کنید نخواهید توانست برای فرزندان خود الگوی مناسبی باشید. ایجاد اعتقادات و ایمان در کودکان به صورت آموزش خشک و خالی امکان ندارد. شما میخواهید چیزی را در کودک خود ایجاد کنید که حرارت و حضور آن را در روح و قلب خود احساس کند. بنابراین مثل یک درس ساده نمیتوانید فقط آنرا برای او توضیح دهید و او در مقابل طوطیوار چیزهایی را برای شما پس بدهد.
آیا به وجود خداوند اعتقاد دارید؟ آیا باور دارید که قدرتی الهی در خلقت جهان داشته است؟ وقتی انسان میمیرد چه اتفاقی برای او میافتد؟ امور زندگی ما چگونه تعیین میشود و عوامل مختلف چه تاثیراتی بر آن دارند؟ به سوالاتی از این قبیل پاسخ دهید. سپس شروع کنید به تاثیرگذاری روی اعتقادات کودک و شکل دادن آنها در زندگی روزمره خود اعتقادات خود به کودک نشان دهید.
کودک با دیدن میآموزد تا شنیدن
کودک بیش از آنچه از شنیدن یاد میگیرد از مشاهده رفتارهای ما میآموزد. بنابراین میزان یادگیری کودک زمانیکه مشاهده میکند مادر در شرایط ناراحتی و سختی جملاتی مثل توکل بر خدا ، ای خدا به امید تو و... بکار میبرد بیش از زمانی خواهد بود که مادر تلاش میکند تکیه کردن بر خدا و توکل بر او به صورت شفاهی به کودک خود آموزش دهد. با اعتقادات و ایمان خود رفتار و زندگی خود رنگ بدهیم تا گامهایی اساسی را برای پرورش معنوی و دینی کودک خود فراهم کرده باشیم.
برای کودک از خدا بگوییم.
کودکان خداوند را نمیشناسد. اما در واقع آنها در سنین پائین هیچکس را نمیشناسد. این ما هستیم که محیط پیرامونش و افراد مختلف را به او معرفی میکنیم. مثل پدر بزرگ ، مادر بزرگ ، عمه ، خاله و... به این ترتیب از همان سنین پائین نیز باید برای کودک از خدا بگوئیم. صحبتهایی که با او در مورد خداوند میکنید کمکم در او تاثیر میگذارد و زمینه لازم برای آموزشهای بعدی را فراهم میسازد. خداوند را با تمام زیبائیها و قدرت و عظمتش به او معرفی کنیم. خدا که حامی او است.
کودکان در این سنین به قدرت و حمایت بیش از بزرگترها وابسته هستند. پدر و مادر برای آنها مراجع و منبع قدرت و امنیت هستند که میتوانند آنها را از خطرات محافظت کنند. به این دلیل است که کودکان در زمان احساس خطر و ناراحتی پدر یا مادر خود را صدا میزنند و به آنها پناه میبرند. به آنها نشان دهیم که خداوند نیز یک منبع عظیم قدرت و امنیت است که حامی آنهاست و اگر به او تکیه کنند میتوانند احساس امنیت و راحتی کنند.
در مقابل سوالات کودک پاسخهای مناسب بدهید.
کودکان در مراحل رشدی خود و کم کم که با مسائل معنوی آشنا میشوند. سوالاتی را مطرح می کنند که بزرگترها اغلب در پاسخ دادن به آنها مشکل پیدا میکنند. از اینرو بهترین کار این است که با کودکان صادق و روراست باشیم. جوابهای غلط و بچهگانه و گول زننده به آنها ندهیم. این کار خطرناکی است و از آنجایی که که کودکان قدرت تخیل بالایی دارند ممکن است برایشان مشکلساز باشد.
وقتی کودک میپرسد که وقتی میمیرد به کجا میرود، صادقانه جواب دهید که هیچکس نمیداند اما خیلیها فکر میکنند که او به بهشت میرود تا با خدا نزدیکتر باشد... به احتمال قوی پرسش بعدی کودک این خواهد بود که شما در این باره چه فکر میکنید. اگر اعتقاد قوی و محکمی دارید، به او بگوئید و اگر تردید دارید تصدیق کنید که پرسشهایی در این جهان وجود دارد که انسانها همه عمر خود را برای یافتن پاسخ آنها صرف میکنند و این مورد هم یکی از آنهاست.
برای پرورش خداباوری کودک ، از وقایع عادی زندگی کمک بگیرید
لازم نیست همیشه برای پرورش خدا باوری در کودک کارهای و مراسم بسیار بزرگ انجام دهید تا به او حضور خداوند را نشان دهید. از اتفاقاتی که در زندگی پیش میآید کمک بگیرید. خداوند را در جریان اتفاقات زندگی به او نشان بدهید. استفاده از جملاتی نظیر خواست خدا اینطور بود ، هر چه خدا بخواهد و غیره در مسائلی که پیش میآید میتواند کمک کننده باشد. با او طوری خداحافظی کنید که معنی جمله شما را در حسن خداحافظی مثل خدا نگهدارت و یا به خدا میسپارمت را درک کند و احساس کند که شما او را تنها نمیگذارید، بلکه به یک منبع قدرت و حمایت قویتری میسپارید که پشتیبان اوست.
از طبیعت کمک بگیرید.
طبیعت را به او بشناسانید و به او کمک کنید قدرت خداوند را در آفرینش طبیعت زیاد احساس کند. دریایی را که تماشا میکنید، به قدرت خداوند در خلقت آن اشاره کنید. به جنگل، درختان ، کوهها و ... اشاره کنید و مطلب علمی را که توضیح میدهید قدرت خداوند را در خلقت آنها یادآور شوید. کودکان به این قبیل مسائل علاقمند هستند. و از این طریق میتوان روح خداباوری را در آنها تقویت کرد.
از ساده سازی داستانهای مناسب از ادیان متفاوت و کتب آسمانی استفاده کنید.
سنتهای عرفانی دنیا پر از داستانهای گوناگون است و از چگونگی پیدایش جهان گرفته تا علل کارهای بد بعضی انسانها و عواقب کارهای بد آنها قصهها و حکایات بسیاری آورده شده است، با بهره گیری از ادبیات غنی جهان و وقایع تاریخی و مذهبی ادیان به کودک خود نشان دهیم که انسانهای متفاوت ، دارای عقاید گوناگونی در مورد خداوند هستند. با اصلاح و ساده سازی داستانهای مناسبی از ادیان متفاوت و کتب آسمانی نقل کنیم و ذهن آنها را روشن کنیم.
سخن آخر
خداباوری را در همان سنین کودکی میتوان تقویت کرد. با چنین اقدامی آموزشهای بعدی نیز نتیجه مفیدتری خواهد داشت. والدین در این میان نقش مهمتری دارند. که ابتدا با روشن سازی اعتقادات خود باید تلاش کنند ایمان خود را در زندگی روزمره خود متجلی سازند و سپس به روشهای ساده به تقویت ایمان کودکان خود بپردازند.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
مادر چون زهرا
در ادامه بررسی و کاوش در زندگی سراسر نور و معرفت حضرت زهرا سلام اللّه علیها، بحث در باره ی ویژگیهای رفتاری آن حضرت با فرزندانش، ضروری به نظر میرسد، آنچه در پی میآید سعی و کوششی است در راستای درک صحیح و شناخت دقیق از شیوههای تربیتی و آموزشی آن بانو در میان خانواده خود، امید آنکه حضرتش را در این گونه امور مهم، سرمشق و اسوه ی خود دانیم :
نقش اساسی مادر در سعادت و شقاوت نسل
بیتردید، سرنوشت هر انسانی، ریشه در روحیات و خصلتهای کسانی دارد که در دوران طفولیت، نزدیکترین انسانها به او بودند. از طرف دیگر، در این دوران، مادر نزدیکترین فرد به انسان بوده، نقش سازنده وی در تعیین مسیر فرزند، بینهایت در خور توجه است.
نقطه ی آغازین سعادت یا شقاوت انسانها، دامن مادر و محیطی است که مادر، رکن اساسی آن محسوب میشود. پس میتوان گفت از این جهت، کودک مانند مومی است که در میان دستان قدرتمند مادر، قابلیت تبدیل به هر شکل و هیأتی را دارد
.شیوههای تربیتی حضرت زهرا(س
)متخصصان تعلیم و تربیت در مورد نقطه شروع پرورش و تأثیرگذاری بر جان و روان کودک و به بیان دیگر، سن شروع تربیت کودک، نظرات مختلفی ابراز کردهاند. گفتنی است که اسلام در این رابطه، نظرات متقن و دقیقی ارایه کرده که بررسی تمام آنها از حوصله این مقاله خارج است، لیکن یکی از ابتداییترین مراحل پرورش و اثرگذاری در روح کودک را نامگذاری دانسته است
.نامگذاری، برای طفل اهمیت فوقالعادهای دارد، زیرا اولین چیزی که در فهم لطیف و حساس کودک، راه پیدا میکند، نام و شهرت اوست. اینکه این نام چه بار فرهنگی و معناداری را حمل میکند، تأثیر شگرفی در روح و روان او دارد، بدین جهت امیرالمؤمنین سلام اللّه علیه یکی از حقوقی را که فرزندان بر عهده پدر دارد نام نیکو و پسندیده میشمارد و میفرماید
:«
حق الولد علی الولد أن یحسن اسمه»(1)تعیین نام مناسب، حقی است که فرزند بر ذمه پدر خود دارد
.با در نظر گرفتن مطلب فوق، باید اذعان داشت که حضرت زهرا(س) با همفکری و همکاری پیامبر(ص) و علی(ع) زیباترین نامها را برای فرزندان خود انتخاب نمود و از این جهت، حقی که بر ذمه داشت به بهترین شکل ممکن ادا کرد
.عواطف مادری و نقش آن در تربیت فرزند
روح انسان به گونهای ساخته و پرداخته شده که نیاز به محبت و عطوفت، یکی از اساسیترین نیازهای روحی او محسوب میشود؛ بدین جهت کودکان محروم از این نیاز فطری، دچار کمبودها و مشکلات روانی و گاه نواقص جسمی خواهند شد.
بر اساس تحقیقات دامنهداری که در این زمینه به عمل آمده است، بسیاری از بزهکاریهای افراد مختلف ریشه در خلأ عاطفی آنها دارد و چنانچه جامعهای در زمینه ی اشباع روانی و اقناع نیازهای فطری فرزندان خود، توفیقی به دست آورد، کمتر شاهد ناهنجاریهای فردی و اجتماعی خواهد بود
.حضرت فاطمه(س) که خود از سرچشمه محبت و عطوفت رسول خدا(ص) سیراب گشته و قلبش کانون محبت به همسر و فرزندان خود بود در این جهت نیز وظیفه مادری خود را به بهترین شکل، انجام میداد
.سلمان میگوید: روزی فاطمه زهرا(س) را دیدم که مشغول آسیاب بود. در این هنگام، فرزندش حسین گریه میکرد و بیتاب بود. عرض کردم، برای کمک به شما آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم؟ ایشان فرمود: من به آرام کردن فرزندم اولی هستم، شما آسیاب را بچرخانید.(2
)توجه به نیازهای کودک
یکی از عوامل مؤثر در سلامت و نشاط روحی و جسمی فرزند، تغذیه و بهداشت است. تأمین این گونه نیازها که جسم و روح کودک را آرام و آسوده نگه میدارد، سلامتی و صلابت روح او را تا پایان عمر تضمین میکند. ناهنجاریهای فراوانی که در انسانهای بزرگ دیده میشود، به نوعی ریشه در نیازهای این دوره از زندگی آنها دارد. علاوه بر این، نباید از تأثیرگذاری متقابل روح و جسم غافل بود. بیشک، یک جسم بیمار، روح را افسرده و بینشاط میسازد، همان گونه که روح افسرده، موجب اخلال در فعالیتهای بدن میگردد.
بارها در تاریخ خواندهایم که گاه، فاطمه زهرا(س) شکم فرزندانش را به قیمت گرسنگی خود، سیر میکرد
.بازی و تحرک
علیرغم اینکه ظهور اسلام در محیطی کاملاً بیفرهنگ و دور از تمدن بود، اما برنامه و شیوههای ارایه شده از طرف اولیای دین، همیشه با انسانها از هر تمدن و فرهنگی سازگار است.
از جمله مواردی که در شیوه ی تربیت حضرت زهرا(س) جایگاه خاصی داشت، تحرک و بازی کودکان بود. این فعالیت و تکاپو به قدری برای سلامتی و رشد مناسب کودک، ضروری است که حتی برای تشویق آنها به تحرک و بازی، بزرگترها نیز باید تن به بازی و جست و خیز بدهند.
بازی در دوران کودکی به منزله واکنش کودک در برابر عوامل محیطی و بروز استعدادهای نهفته اوست که تأثیرات آن در کنار تقویت جسم و افزایش بنیه کودک، قابل توجه است. همچنین بازی، در تقویت نیروی ابداع و ابتکار کودک بینهایت، مؤثر است. بنابراین غفلت از بازی به هیچ وجه به صلاح کودک و والدین او نیست.
همبازی شدن رسول معظم اسلام(ص) با فرزندان دخترش زهرا بیانگر این نکته مهم است که بازی و تحرک کودک، یکی از لوازم تربیت صحیح محسوب میشود. حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) در خانه به بازی بچهها توجه کافی مبذول میداشتند و همین امر، موجب شادابی و نشاط روزافزون آنها میشد.
پاورقیها:
1ـ نهجالبلاغه، خطبه 399.
2 همان مدرک، ص280.
آرامش در آغوش مادر
تحقیقات اخیر متخصصان کانادایی حاکی از آن است که تماس نوزاد با مادر واقعاً می تواند درد نوزاد را کاهش دهد .
پژوهشگران می گویند آغوش مادر می تواند برای نوزاد، به ویژه طی یک روند پزشکی درمانی مانند یک مسکن طبیعی
عمل کند ودرد او را کاهش دهد . در عین حال تماس با پوست بدن مادر نه تنها از درد نوزاد کم می کند بلکه می تواند
بهبودی نوزاد را نیز تسریع کند . این واقعیت که نوزادان و کودکان خردسال در حین انجام آزمایش ها یا دوره های درمانی ،
در آغوش مادرشان درد و رنج کمتری را تجربه می کنند ، یک واقعیت قابل درک بوده و دور از انتظار نیست . این مطالعه از
سوی متخصصان دانشکده پرستاری دانشگاه مک گیل در مونترال صورت گرفته است.
گفتنی است دراین پژوهش مادران و نوزادان سه بیمارستان در کانادا تحت بررسی و مطالعه قرار گرفتند و 61 نوزاد حدوداً 10 روزه در این تحقیق شرکت داشتند
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
نقش پدر در تربیت فرزند
نقش اجتماعی و اخلاقی پدر
انسان موجودی اجتماعی است. به این معنا كه در اجتماع زندگی می كند و در آنجا به مرحله رشد و كمال می رسد. اجتماع و فرهنگ در او مؤثر است و او می تواند تا حدود زیادی در اجتماع تأثیر گذار باشد. در آن تحول ایجاد كند. در سنین كودكی هیچ چیز بهتر از آموزش عملی نیست. پدر وظیفه دارد از راه عمل كردن به كودك یاد دهد كه چگونه باشد و به چه صورتی عمل كند.
در مواردی پدر می تواند از داستانها و قصه ها استفاده كند و بصورت غیر مستقیم فرزندان را آموزش دهد و گاهی نیز می تواند بصورت مستقیم آموزش دهد. حال توجه به این نكته ضروری است كه آیا راه آموزش در سنین مختلف یكی است یا خیر؟
راه آموزش در خردسالان باید از طریق جملات كوتاه باشد و در پایان دوره كودكی می توان آموزش را با عمل و حتی با فلسفه آمیخته كرد
.نقش سیاسی پدر
تربیت به معنای ایجاد تغییر و تحول و دگرگونی نمی تواند از سیاست بركنار و دور باشد و همواره در كنار هم هستند. وظیفه پدر در مورد تربیت فرزند در امور سیاسی این است كه به او بیاموزد حكومت چیست؟ و چه ضرورتی دارد؟ در تربیت سیا سی اساس این است كه كودك به میزان توان و استعداد خویش، نقش خود را در عرصه هستی دریابد و بداند كه در جامعه انسانی چه نقشی باید ایفا كند و چگونه در جریانات مربوط به جامعه موضع بگیرد.
لازم نیست برای كودك درس حقوق و سیاست معین كنیم و او را با ریزه كاریهای سیاست آشنا كنیم. بلكه كافی است كه دیدی كلی درباره این موضوع داشته باشد و در سنین جوانی كلیاتی از مسائل سیاست بداند و تا حدودی جهان و آنچه در آن است را بشناسد
.در تربیت سیاسی پدر خود باید الگو و مدل باشد. كودك باید شاهد علاقه مندی پدر به امور سیاسی، مسائل مربوط به جامعه خودی و بشری باشد. شركت در امور اجتماعی را وظیفه خود بداند و خود تابعی ارزنده در خور حیات اسلامی باشد. مسامحه و سهل انگاری در رابطه با سیاست موجب غفلت و بی خبری كودك در امور سیاسی خواهد شد
.نقش اقتصادی پدر
مسأله اقتصاد از مسائل مهم حیات انسان و از ضرورتهای زندگی است. اهمیت اقتصاد در زندگی و سرنوشت آدمی ضروری است و چه مناسب است كه پدر از همان كودكی به پایه گذاری و ایجاد شوق در این زمینه در كودك بپردازد تا در دوران جوانی سرباز نزند.
فرزندان كه به تدریج بزرگ می شوند باید با شغل پدر آشنا شوند و شغل پدر باید براساس ارزش و تقوایی كه در آن وجود دارد مورد بررسی قرار گیرد نه براساس مقام و درآمد و این خود درسی برای فرزندان می باشد
.از مسائل مهم در جنبه اقتصاد و تربیت اقتصادی آموزش ارزش پول و هدف و مقصد بدست آوردن آن است و كودك باید بداند كه در سایه چه مقدار از كار و تلاش، می توان چه مقدار پول را دریافت كرد و با آن تا چه حد می توان خرید كرد. همچنین برپدر لازم است كه از همان كودكی انفاق كردن را به كودك یاد دهد. در روایات اسلامی آمده است كه اگر قصد داری انفاقی را انجام دهی به دست كودك خود بده كه او با دست خود آن را به فقیر و مستمند بدهد. اخلاق انفاق از كودكی باید در ذهن فرزند القا شود و انفاق را منت نداند و اگر به فقیری چیزی می بخشد خود را از فقیر طلبكار نداند
.در محیط خانواده، دلسوزی به فقرا، خیرخواهی برای آنان، مشاركت در امورات مربوط به آنها و...باید مورد عنایت و نظر باشد و هر كس در هر سطح اقتصادی كه باشد باید به میزان توانایی اش انفاق و احسان داشته باشد
.برخوردهای پدر با كودك
اول: پدر و دوستی با كودك
پدر باید از همان روزهای اول تولد، طفل را در آغوش بگیرد و با او رابطه محبت و انس برقرار كند، خونگرم و صمیمی باشد. این محبت و انس پدر دارای فوایدی است از جمله زمینه را برای زندگی بیشتر كودك فراهم می آورد، محبت عامل سلامت جسم و روان كودك است.
محبت پدر به كودك احساس امنیت می دهد. محبت والدین سبب می شود كه كودك رفتار پدر و مادر را تحمل كرده و با روی خوش قبول كند
.در اسلام توصیه های بسیاری به محبت و اعلام آن درباره كودك است. در شرح حال پیامبر گرامی اسلام آمده است كه از اخلاق پیامبر این بود كه صبحگاهان كه از خواب بلند می شدند دست نوازش بر سر كودكان می كشیدند. پس سزاوار است ما كه خود را پیرو آن حضرت می دانیم رفتاری این گونه با فرزندان خود داشته باشیم. محبت پدر نسبت به فرزند نشانه رحمت وعنایت خداست. مردی نزد پیامبر آمد و دید كه ایشان با نوه هایشان بازی می كنند و آنها را می بوسند. عرض كرد: من 10 پسر دارم و تاكنون هیچ كدام را نبوسیده ام. پیامبر گرامی اسلام فرمودند: كسی كه در دل رحم ندارد ،خدا هرگز براو رحمت نخواهد كرد
.حال این سؤال مطرح می شود كه نوع محبت چگونه باید باشد؟
نوع محبت باید مناسب با سن فرزند باشد. محبت باید یه گونه ای باشد كه طفل آن را لمس كرده و مزه آن را بچشد. در محبت باید راستین بود. اگر چه محبت شدید پدر و مادر به فرزند ایجاب می كند كه او را همواره در كنار خود نگه دارند اما هنگامی كه سن كودك بالا رفت باید به فرزند اجازه داد كه به سوی استقلال در زندگی گام بردارد
.اگر فرزند همیشه در سایه پدر و مادر باشد مانند نهال نورسی كه در سایه درخت تنومند قرار دارد هیچ گاه رشد و نمو لازم را نخواهد داشت. پس والدین باید به فرزند كمك كنند كه او به رشد و نمو لازم برسد
.گاهی موانعی بوجود می آید كه پدر نمی تواند انس و محبت خود را به كودك اعلام كند و یا نسبت به فرزندش محبت بكند. این موانع عبارتند از
:اخلاق و رفتار كودك كه موجب عدم محبت پدر می شود
.كثرت اشتغال پدر كه نمی تواند به فرزند محبت كند
.وجود اختلاف در زندگی خانوادگی كه موجب می شود دود آن به چشم فرزندان برود
.داشتن نقص یا عضو مادرزادی در كودك
مانع پذیرش كودك بخاطر جنس او. مثلاً پدری خواستار پسر یا دختر بوده و خلاف آن شده است
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
والدين محترم:
چگونه بايستي من با يك كودك در مورد سوء استفاده جنسي صحبت بكنم ، بدون اينكه وحشتي داشته باشم ؟ سوالي است كه همه با كودكانشان سروكار دارند ويا زندگي ميكنند. چيزي كه معلوم است كودكان به يك توضيح كامل و قا نوني راجع به سوءاستفاده جنسي نيازدارند ، اما ترس و يا ترساندن يك مشاوره بدي است. كه به كودكان در رابطه با\" مردان بد انديش هشدار بدهيد\" اغلب با اين جمله هرگز با آدمهاي غريبه بيرون نرويد. در حقيقت با سخت گيرشدن شرايط خطر نمي توان در مقابل ترس مقاومت كرد.
ما بعنوان كمك رسان اروپايي e.v. به اين عقيده هستيم ، كه بزرگ ترها براي حمايت از كودكان مسئول هستند. شما براي آن از اين اطلاعات مهم استفاده بكنيد تا زودتر استرتژي مجرمان \"زن ومرد\" را شناسايي و به موقع ازكودكتان بتوانيد حمايت كنيد. اين بروشور به شما كمك مي كند و همچنين اضطرابي براي صحبت كردن با دختران و جوانان وجود دارد ، و اين بروشور نشان ميدهد چگونه ما اعتماد كودكان واحساس آنها را قوي بكنيم .
دراين بروشورمثال هاي زيادي وجود دارد تا شما بتوانيد براي حمايت كودكتان در مقابل سوء استفاده جنسي استفاده كنيد.
سوء استفاده جنسي چه است؟
كودكان براي رشد شان عشق، مهرباني و علاقه قلبي نياز دارند . آنها براين باورند كه تمام انسانها با آنها اين چنين هستند. و به اين خا طر با اطمينان كامل به آنها نگاه مي كنند و با انسانها رابطه ايجاد ميكنند.
تا بتوانند نمو كنند. و انها به اعتماد و اطمينان ؤ حمايت آنان وابسته مي شوند و آرزو دارند كه از آن مايوس نشوند. در سوء استفاده جنسي يك بزرگسال و جوان ازاين احتياجات كودكانه سوء استفاده مي كند. تا احتياجات خودش را با قدرت برآورده كند. او عمل جنسي را در كنار ويا مقابل كودك تمرين ميكند ويا اورا گمراه مي كند كه چنين عملي را با او انجام بدهد . در رابطه سوء استفاده جنسي تنها به كودكان تعلق ندارد بلكه نوجوانان هم هستند. اگثر مجرمان\"زن ومرد\" مي باشد .
از دختران و جوانان زماني بهره مي برند كه آنها ....
كه بگذارند نگاه پرمعني به خودش بكنند. 2. سبب بوسه دادن با زبان بشود. 3. مجبور به مشا هده لخت بزرگسالان و جوانان بشود. 4. مجبور به ديدن عكسهاي غير اخلاقي بشود. 4. آلت تناسلي مرد وزن و همچنين سينه را لمس بكند. 5. مجبور بشود كه بادست ويا دهان شخص بزگسال و جوان را ارضاء بكند. 6. آلت تناسلي با تجاوز روبرو بشود.7. مجبور بشود درفيلم برداري غير اخلاقي شركت بكند ويا خودش فروشي كند.8. مجبور بشود در كنار يك كودك ديگر ويا در مقابل يك زن مورد تجاوز قرار بگيرد.
با چه كساني برخورد مي كند؟
دو سوم تجاوز جنسي دخترها هستند ، يك سوم جوانان . ما بايستي تلاش بكنيم كه درهر كودكستان و كلاس مدرسه با دختران و جوانان ملاقات داشته باشيم . اكثرا\" مبتلايان كودكان در كود كستان و يا مدارس ابتدايي و همچنين شيرخوار و كودكان كوچك و نوجوانان مورد سوء استفاده جنسي قرار ميگيرند. سوء استفاده جنسي در همه ي طبقات اجتماع وجود دارد. بويژه براي دختران وكودكاني كه كوركورانه اطاعت مي كنند و علت ديگرش هم بي توجهي عاطفي به كودكان و جوانان ، يتيمان- كودكاني كه در فقر زندگي مي كنند ، كودكان عقب مانده ، نامطمئن- خجالتي و آگاه نكردن دختران و جوانان و كودكاني كه در خانواده ضرب و شتم را تجربه كردند و يا براي مثال مادر و خواهر و برادرش را در حين كتك خوردن مشاهده كردند.
مجرمان چه كساني هستند؟
سوء استفاده جنسي اگثرا\" از مردان و مردان جوان شروع ميشود، حدود 20% تمام اتفاقات را خانم ها و دختران جوان تجاوزجنسي اجرا ميكنند اين را خيلي از انسانها باور ندارند كه همين تصوير دلسوزانه و عاشقانه خانمها هميشه نويد مادر ميدهند . مجرمان \"زن ومرد \" تقريبا\" از نزديك گان دختران و جوانان هستند. آنها براي مثال از اقوام مردان جوان پرستار كودكان ويا كساني كه كارشان با كودكان او جوانان است . اعلب با دختران و جوانان زير يك سقف زندگي مي كنند. بعنوان پدر ، پدر خوانده ، مادر يا برادر خيلي بندرت افراد سوءاستفاده كننده كاملا\" غريبه هستند .
تقريبا\" يك سوم مجرمان بطور گسترده از كودكان و جوانان و ديگر دختران سوء استفاده جنسي ميكنند.
اغلب اين تجاوز بطور جدي برخورد نميشود و اشتباها\" بعنوان بازي بلوغ انجام مي شود كه بطور خيالي گمان به رشد ميكنند. مجرمان ازتمام طبقات مختلف اجتماع هستند. و برعكس شهرونداني هستند كه ازميان شغلهاي دولتي و در مجتمع هاي ورزشي و يا سياستمداران يا كساني كه در اجراي هنر مشغول هستند.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
شواهد علمی نشان می دهند که عشق های طولانی مدت و پایدار و آرامش بخش، اثرات مفید بسیاری بر سلامت بدن دارند. کاهش فشار خون، کنترل بهتر استرس، تقویت سیستم ایمنی بدن، تنها نمونه هایی از اثرات اعجاب انگیز عشق بر سلامت عمومی بدن هستند.
عشق و سلامتی از راههای مختلفی به هم گره خورده اند. انسان نیازمند ارتباط است و وقتی ارتباطاتش را گسترش می دهد به منافع زیادی دست پیدا می کند که شاید یکی از گرانبهاترین این منافع عشق است.
در ادامه ۱۰ رابطه عشق با سلامت بدن که توسط تحقیقات علمی به اثبات رسیده اند، ارائه می شود:
۱- مراجعه کمتر به پزشک
تحقیقات ثابت کرده اند که روابط عاشقانه باعث ابتلا کمتر به بیماری ها می شود. تا کنون کسی نتوانسته علت این ارتباط بین عشق و سلامت را به طور دقیق توضیح دهد، ولی فرضیات مختلفی در این رابطه مطرح شده اند. عده ای بر این عقیده اند که کلا سیستم بیولوژیکی انسان به گونه طرح ریزی شده است که همیشه باید در اجتماعات کوچک و با دیگران زندگی کند و اگر چنین اتفاقی نایفتد سطح استرس در فرد بالا رفته و این خود منجر به ضعف سیستم ایمنی و ابتلا به بیماری های مختلفی می شود. فرضیه دیگر این است که افرادی که دارای رابطه عاشقانه با یکدیگر هستند، بیشتر مواظب سلامت یکدیگر هستند. برای مثال یک همسر و دوست واقعی بیشتر می تواند شما را به خوردن سبزیجات و میوه ها و یا رعایت بهداشت دهانتان تشویق کند. وتمام این عادت های خوب مساوی است با ابتلا کمتر به بیماری ها.
۲- کاهش احتمال ابتلا به افسردگی و سو مصرف مواد
مطابق گزارش Health and Human Services داشتن یک رابطه عاشقانه بلند مدت باعث کاهش ابتلا به افسردگی در مردان و زنان می شود. همچنین مطابق همین گزارش کاهش استفاده از مشروبات الکلی و اعتیاد به مواد مخدر نیز از دیگر اثرات یک رابطه عاشقانه بلند مدت مخصوصا در جوانان است.
۳- کاهش فشار خون
محققان به این نتیجه دست یافته اند که افراد دارای روابط عاشقانه پایدار دارای فشار خون بهتری هستند. و در مقابل، نوسانات فشار خون در مواجهه با هیجانات در افراد فاقد این روابط بیشتر است.
۴- اضطراب کمتر
محققان در University of New York اقدام به گرفتن تصاویر MRI از مغز افرادی که دارای روابط عاشقانه بودند کردند(Functional MRI). آنها مشاهده کردند که در این افراد قسمت هایی از مغز که باعث ایجاد وابستگی می شود فعال تر، و قسمتی از مغز که باعث ایجاد اضطراب و دلهره می شود، دارای فعالیت کمتری است. نتایج این مطالعه در کنفرانس سال ۲۰۰۸ Society for Neuroscience ارائه شد.
۵- کنترل طبیعی درد
نتایج Functional MRI همچنین نشان داد که قسمتی از مغز که باعث کنترل درد می شود نیز در افراد دارای روابط عاشقانه پایدار، فعال تر است. در مطالعه دیگری که ۱۲۷۰۰۰ نفر در آن شرکت کرده بودند، به اثبات رسید که در افرادی که دارای روابط عاشقانه هستند، میزان بروز سردرد و کمردرد بسیار کمتر از سایر افراد است.
۶- کنترل بهتر استرس
اگر عشق باعث کنترل درد می شود، آیا نمی تواند بر روی استرس تاثیر مثبت داشته باشد؟
تحقیقات وجود این اثر مثبت را اثبات کرده اند. چنانچه شما با یک شرایط استرس زا روبرو شوید و در این حین فردی که شما را دوست دارد در کنار شما باشد، قاعدتا بهتر می توانید آن شرایط را تحت کنترل خود درآورید.
۷- تقویت سیستم ایمنی و کاهش ابتلا به بیماری ها
همانطور که می دانیم، روابط عاشقانه باعث کاهش استرس و اضطراب و افسردگی می شوند که این موارد هم به نوبه خود باعث افزایش قدرت دفاعی بدن می شوند. محققان در Carnegie Mellon University به این نتیجه رسیده اند که افراد دارای روابط عاشقانه در مواجهه با ویروس سرماخوردگی و آنفلوانزا، کمتر از دیگر افراد به این بیماری ها مبتلا می شوند.
۸- بهبودی سریع تر زخم ها و بیماری ها
قدرت روابط عاشقانه باعث افزایش سرعت بهبودی پس از ابتلا به بیماری ها و زخم ها می شود. محققان در Ohio State University Medical Center بر روی منطقه محدودی از پوست افراد مورد مطالعه جوش هایی را ایجاد کردند و سپس روند بهبودی را در افراد مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که سرعت بهبودی جوش ها در افرادی که تازه ازدواج کرده بودند دو برابر بیشتر از افرادی بود که مجرد و فاقد روابط عاشقانه بودند.
۹- طول عمر بیشتر
یک کار تحقیقاتی بزرگ در دهه ۱۹۹۰ به مدت ۸ سال انجام شد و موضوع آن “بررسی اثر ازدواج های بر پایه عشق بر بروی میزان مرگ و میر” بود. نتیجه این تحقیق به این صورت منتشر شد که “میزان مرگ و میر در افرادی که ازدواج کرده بودند به میزان ۵۸% کمتر از افرادی بود که هرگز ازدواج نکرده بودند.”
۱۰- زندگی شاد تر و راحت تر
بنا بر مطالعه ای که در Journal of Family Psychology منتشر شد، شاد بودن بیش از اینکه به میزان درآمد خانواده وابسته باشد، به میزان صمیمیت و کیفیت رابطه افراد خانواده وابسته است. همچنین شواهد دیگری نیز وجود دارد که وجود عشق در خانواده باعث افزایش قدرت افتصادی خانواده نیز می شود
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
بطور طبیعی دختران و پسران تا سن ۱۲ یا ۱۳ سالگی تمایل دارند که اوقات خود را با تعدادی از همجنسان خود سپری کنند. زمانی که آنها بزرگتر میشوند، توجهشان به جنس مخالف خود جلب میگردد. گاهی آنها «عاشق» یک دختر یا پسر بخصوص میشوند. متاسفانه «عشق» در سنین خیلی پایین معمولا عشق واقعی نیست و دوام چندانی ندارد. بعد از چند هفته یا چند ماه دیگر هیچ احساس علاقهای به هم نخواهند داشت. داشتن این چنین احساساتی شاید اشتباه نباشد، اما چنین نوجوانانی نباید دچار این تصور غلط شوند که تمام زندگیشان به آن بستگی دارد. گاهی اوقات، وقتی چنین رابطهای از بین می رود، شخص ناامید ابراز میکند که: «من بدون او قادر به ادامه حیات نیستم.» و قطعا این امر اشتباه است.
گاهی این «عشق» یک تمایل شهوانی صرف است که به گناه ارتباط جنسی خارج از حوزه ازدواج ختم میشود.
یک دختر یا پسر باید بیاموزد که چگونه با فردی از جنس مخالف خود به طور مناسب ارتباط برقرار کند. آنها باید سعی خود را بنمایند تا در سنین پایین دختر یا پسر خاصی را انتخاب نکنند. برخی دچار این مشکل می شوند که با ابراز این جمله از سوی پسر که: «عاشقت هستم... تو تنها فرد زندگی من هستی... برای همیشه دوستت خواهم داشت...» فورا تشکیل دوستی می دهند. البته ممکن است که در بعضی مواقع این دوستی واقعی باشد. اما نتیجه نهایی چنین معاشقههایی در اغلب موارد، جدایی و یا ازدواج در سنین بسیار پایین میباشد. و غالب این ازدواجها معمولا ناخوشایند هستند. مطالعات جامعه شناختی ابرها و بارها این مطلب را به اثبات رسانده است.
شای بتوان گفت این پاسخ برای سنین ۲۳ تا ۲۵ سالگی در پسران و ۱۹ تا ۲۰ سالگی در دختران "آری" باشد. در این سنین آنها بهتر میتوانند بدون عصبانیت با چیزی مخالفت کنند، خودخواهی کمتری دارند، بیشتر اشتباهات خود در قبال یکدیگر را میپذیرند، و بیشتر از مسئولیتپذیری فردی آگاهی دارند
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
امان از دوستان ناباب
آدمـى هـر قـدر هـم كـه پـاك باشد ، هنگامى كه با ناپاكان ، رفاقت و نشست و برخاست مى نمايد ، بـيمارى اخلاقي شخص فاسد ، بسان مرضى مسرى در او سرايت مى كند .
كـسى كه به فضيلت خود مغرور است و از معاشرت مردم سفله پرهيز نمى كند ، مانند كسى است كه خانه خود را در گذرگاه سيل استوار مى كند ، به اين خيال كه قدرت سيل در اساس خانه اش رخنه نخواهد كرد.
گاه بدون اين كه خودش هم متوجه شود ، بر اثر رفاقت با نااهلان ، به گونه اى متاثر مى شود كه ناخود آگاه از همه جهت به آن ها شبيه مى گردد . افكار، اعمال ، برخورد و ساير كارهايش ، نمونه و نشانگر شخص فاسد مى شود .بـه هـمـان ميزان كه دوست پاك ، در روحيه ي آدمى ناخودآگاه اثر خوب مى گذارد و نقش بسيار مهمى در پيشرفت انسان دارد ، دوست ناباب نيز در سقوط و انحطاط بشر نقش دارد .
گاهى جوانان ، تصور مى كنند انسان اگر خودش پاك باشد ،هيچ كس نمى تواند در او اثر بگذارد ، از اين رو مهم نيست انسان كجا مى رود و با چه كسى دوست مى شود .اما اين تصور، تصورى غلط و تفكرى شيطانى براى انحراف انسان است .
قرآن كريم درسوره مـدثـر ، رفـاقـت و هـمـنـشـيـنى با انسان هاى فاسد را از علل جهنمى شدن اهل دوزخ مى داند .
بـا نـظر به اهميت مساله و براى اين كه جوانان ، شناخت بيشترى از دوستان ناباب پيدا كنند و در ايـن راه ، مـوفـق بـاشـند ، نشانه هاى دوستان فاسد را ذكر مى كنيم :
بـى تقيدى به دستورات الهى :
كسانى كه به دستورهاى الهى پاى بند نيستند و حكم الهى را زير پا مـى گذارند و از روى تعمد و آگاهى از ارزش هاى اسلامى فاصله گرفته اند و در مسير طغيان و گـنـاه افتاده اند ، شايسته دوستى نيستند ، بايد از آنها فاصله گرفت ، همان گونه كه آنها از خدا و تقوا فاصله گرفته اند.
تملق و چاپلوسى :
علامت ديگر دوستان ناباب چابلوسى است .عده اى براى اين كه در دوستان خود نـفوذ كنند و بر قلب و روح آنان حاكميت نمايند به چاپلوسى مى پردازند و دوستان خود را از آنچه هستند بزرگ تر توصيف مى كنند تا نشان دهند شديدا به آنها محبت دارند و در نتيجه هركارى كه پيشنهاد كردند با موافقت آنها مواجه شوند .
كسانى كه بيش از اندازه به ستايش انسان مى پردازند، دشـمنان واقعى و دوستان ظاهرى هستند.
ارتباط با ناپاكان :
از نشانه هاى دوستان ناباب ، اين است كه با افراد ناپاك ارتباط دارند .بايد كسى را به دوستى انتخاب كرد كه با افراد ناباب رفاقت و رفت و آمد نداشته باشد .كسى كه با افراد فاسد و لا ابـالـى دوست باشد خودش هم ناپاك است ، گرچه به ظاهر خود را از آنها جدا بداند ، زيرا امكان ندارد افراد پاك، با افراد ناپاك دوست باشند .حتما وجه مشتركى در آنها هست كه با هم رفت و آمد دارند .
وسـوسـه گـر:
عـلامـت ديگر دوستان نااهل ، اين است كه انسان را با حالت به ظاهر دلسوزانه و با جملات زيبا و وسوسه انگيز به كار شر دعوت مى كنند .كار شر چيزى است كه خلاف رضاى حق و خلاف فطرت و عقل سليم باشد .
كسانى كه انسان را به كار شر دعوت مى كنند ، يـا از روى جهالت و نادانى است يا از روى تعمد و نقشه .در هر صورت ، عمل كردن به دعوت آنان ، اثـرهـاى سوء خود را به جا مى گذارد .
جمله هايى كه گاه به گاه چنين دوستانى بيان مى كنند ، چنين است : بابا جوانى است بايد خوش بـاشى ، زندگى دوروزه مى گذرد ، حالا اين كار را مى كنيم ، بعدا خوب مى شويم ، و امثال اين جمله ها .
بدون شك ، بيان اين كلمات وسوسه انگيز به هر عنوانى و از طرف هر كسى كه باشد ، همچون جرقه اى كه در فضاى آكـنـده از گاز، روشن مى گردد و همه چيز را مى سوزاند ، آتش غرايز جوان را شعله ور مى كند و ارزش هـاى اخلاقى و فضايل انسانى را در وجود او به آتش مى كشاند و به خاكستر شهوت پرستى تبديل مى نمايد
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
مامان دلم درد مي کند...
هيچ چيز مثل خبر ناگهاني بيماري يکي از بچه ها، آن هم در صبح زود ، وقتي همه برنامه هاي آن روز پيش بيني شده، زندگي مان را به هم نمي زند. دست تنها چه کار کنم؟ توي اداره هزار تا کار دارم يا از فلال دکتر وقت گرفته ام، آن هم از دو ماه پيش. اين خبر ناگوار است، هم از لحاظ بيماري فرزند و هم دست و پا کردن کسي براي نگهداري و يا مراقبت از او ، و بالاخره تغيير برنامه. قرار ملاقات ها و برنامه هاي تدارک ديده شده از قبل.
آمارها نشان داده است که هشتاد درصد مادراني که روزهاي کاري خود را از دست مي دهند ، تقديم فرزند بيمارشان شده است که بسيار زيبا و طبيعي است.
گاهي اين مساله ، منجر به کدورت بين زن و شوهر مي شود ، کدام يک بايد از برنامه خود بگذرد و کدام يک بايد مراقبت را به عهده گيرد؟ صد البته اغلب مادران هستند که بايد کاري کنند.
آمارها نشان داده است که هشتاد درصد مادراني که روزهاي کاري خود را از دست مي دهند ، تقديم فرزند بيمارشان شده است که بسيار زيبا و طبيعي است. اين مساله براي همه بچه ها پيش مي آيد و چاره اش آگاهي بيشتر است براي يافتن راهکار مناسب شايد با توجه به موارد زير بتوانيم تا حدي چاره انديشي کنيم.
گام اول: آيا فرزندم به اندازه اي مريض است که ناچاراً بايد در خانه بماند؟
متخصصين معتقدند کودکان با کمي کسالت حتماً مجبور نيستند در خانه بمانند، آن ها سه نشانه ي بارز براي نگاه داشتن کودک در منزل را پيشنهاد مي کنند.
1- سستي و بي حالي بيش از حد. داشتن سرگيجه ، تا به آن حد که کودک قادر نباشد فعاليت هاي روزانه اش (راه رفتن، غذا خوردن، ...) را دنبال کند و موارد اضطراري مثل داشتن اسهال شديد ، استفراغ (بيش از يکبار)
2- ادامه خوردن دارو بنا به تجويز پزشک که مربيان و يا معلمين قادر به پي گيري آن نيستند و تعهدي نيز نسبت به آن ندارند.
3- مبتلا بودن کودک به بيماريهاي واگيردار (سرخک، اوريون، آبله مرغان و...) که مي تواند براي ساير کودکان خطرناک باشد. تب کودکان چنانچه بعد از تلقيح واکسن باشد ، نمي تواند مسأله آفرين باشد اما چنانچه همراه با تغييرات عمومي ديگر اعم از سرفه هاي شديد ، سستي و رخوت، سرگيجه ، بي اشتهائي و... و به طور کلي عوض شدن حالات طبيعي آن ها باشد ، قطعاً عارضه اي است که بايد جدي گرفته شود.
گام دوم: برقرار کردن ارتباط صحيح با کودک
بعضي از دگرگوني هاي جسمي واضح است. تب، استفراغ اما پاره از مشکلات کودکان غيرقابل رويت است. مثل پادرد، سردرد ، دل درد . بنابراين براي يافتن و پي گيري اين قبيل ناراحتي هاي جسماني کودک بايد به دنبال علائم ديگر بود مثل رنگ پريدگي، نخوردن غذا زودتر از زمان موعد خوابيدن. اين موارد را با برقرار کردن ارتباط بيشتر با کودک مي توانيد کشف کنيد. آيا در مدرسه غذائي خورده است که آلوده بوده و يا دوستش بيمار بوده است؟ گاهي مواردي فراتر از مشکلات جسماني باعث تمارض کودک مي شود. مثل امتحان فردا ، آزار ديدن کودک در مدرسه از کودکان ديگر، عدم انجام تکاليف مقرر. در اين قبيل موارد کودک به علت ناتواني در بيان احساسات کامل از عوارض بدني استفاده مي کند. اين نوع بيماري ها، وقتي بيشتر با کودک صحبت مي کنيد و يا سرويس مدرسه رفته است و يا زنگ مدرسه خورده است معمولاً رفع مي شود و کودک زود فراموش مي کند که به چه علت به مدرسه نرفته است و مشغول بازي يا فعاليت دلخواه مي گردد.
کودکاني که در دوران ابتدائي گه گاه غيبت داشته اند در سنين بلوغ از درد و ناراحتي بيشتري شکايت مي کنند. مساله مهم اين است که اين بيماري ها هر چند علت رواني دارند اما کاملاً واقعي به نظر مي رسند.
گام سوم: پيش بيني براي روزهاي مبادا
در هر حال مساله بيماري فرزندان مساله اي نيست که بتوان بي توجه از کنارش گذشت و کودک را به امان خودش رها کرد و يا او را بزور به مدرسه فرستاد و يا برنامه هاي شخصي ضروري را تغيير داد شما مي توانيد و بايد در مورد فرستادن يا نفرستادن او تصميم بگيريد ، نشانه هايي را بررسي کنيد و براي روزهائي اين چنين پيش بيني لازم را بنمائيد و از قبل براي چنين مواردي برنامه ريزي کنيد.
مامان دلم درد مي کند
چرا عزيزم؟ کجاش درد مي کند
بالا، پايين وسطِ دلم. سرم هم درد مي کند.
باشه امروز نمي خواد بري مدرسه
لبخند بر لبش مي نشيند!
مامان سرم درد مي کند
ببينم چقدر سرت گرمه، تب داري
برو استراحت کن، تا من درجه بياورم
کودک آرام در گوشه اي مي نشيند
حوصله هيچ کاري را ندارد
به کودکي مان برگرديم
چند بار در دوره تحصيل مريض شده ايم
چند بار واقعاً...
چند بار به علتي ... ؟
عيب ندارد صادق بودن از هر چيزي، در تربيت فرزندمان مهم تر است
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
هر روز صبح یک دقیقه وقت برای خودتان کنار بگذارید ، بنشینید و فکر کنید. یک دقیقه وقت بگذارید و کار کوچکی برای ارج نهادن به خود انجام دهید.
یک دقیقه وقت بگذارید و فکر کنید یک مورد نگران کننده تا چه اندازه ارزش غصه خوردن و تنش عصبی دارد.
یک دقیقه وقت بگذارید و نگذارید که چیزهای کوچک شادمانی شما ر ا بر هم بزند.
یک دقیقه وقت بگذارید و اثرات حرف های غیر منصفانه را از بین ببرید.
یک دقیقه وقت بگذارید تا از افکار منفی خلاص شوید.
یک دقیقه وقت بگذارید و تجربه ای لذت بخش را به خاطر بیاورید.
یک دقیقه وقت بگذارید تا به تمدد اعصاب بپردازید.
یک دقیقه وقت بگذارید و بر آن شوید که اجازه ندهید کسی در شما احساس حقارت به وجود بیاورد.
و بالاخره آخرین دقیقه روز خود را به این اختصاص دهید که تصمیم بگیرید به هیچ وجه در مورد آنچه دیگران ممکن است درباره شما بگویند یا فکر کنند نگران نباشید
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
مسئولش کنید تا بزرگ شود
«هیچ کاری نمیکند. حتی تختش را هم مرتب نمیکند؛ تمام اسباببازیهایش به هم ریختهاند؛ همه کارها را خودم باید انجام دهم.»
مسئله تقسیم کارهای منزل از جمله مسائلی است که جایگاه مهمی را در زندگی خانوادگی به خود اختصاص داده و در اغلب موارد، به ویژه در میان زوجها، باعث بروز تنش میشود. جالب است بدانید که مادران در بسیاری از موارد، همکاری فرزندان را رد میکنند. چون معتقدند هماهنگ شدن با فرزند انرژی زیادی میگیرد و بهتر است خودشان به جای فرزندانشان کارهای خانه را انجام دهند.
اما وقتی خستگی عارض میشود به ناچار وظایف به فرزند سپرده میشود. البته به این موضوع توجه داشته باشید که بهطور حتم، سپردن وظایف به دیگری در هر خانواده، متفاوت و عوامل فرهنگی در آن بسیار موثر است. این عقیده شاید در بسیاری از خانوادهها نیز جا افتاده باشد که کارهای خانه و مراقبت از فرزندان کوچکتر وظیفه دختر بزرگ است. اما به طور کل سپردن وظایف به فرزند، به معنی «بردگی کشیدن» از کودکان نیست.
بین کم و زیاد، مطمئناً باید حد اعتدال را انتخاب و رعایت کرد. کودکان و نوجوانان نیاز به امنیت دارند. اگر آنها حس کنند که مادر در کنار آنها نیست و خودشان مسئول انجام تمامی وظایفاند، رابطه مادر و فرزند تخریب خواهد شد ؛ اما این موضوع که مادر تمامی وظایف را نیز بر عهده بگیرد کار صحیحی نیست. کودکان بر حسب سن و سالی که دارند، میتوانند مسولیتپذیر باشند. بدون ترس باید از آنها بخواهیم کارهایی را انجام دهند.
به این ترتیب آنها را نیز در زندگی خانوادگی دخیل میکنیم. این موضوع سبب میشود آنها خستگی مادر و پدر را درک و در عین حال خود را جزیی از خانه و خانواده محسوب کنند. فراموش نکنید هرگز کار در منزل را نباید به عنوان تنبیه به کودکان تحمیل کرد. از سنین پایین، کارهای لذتبخش مثل شیرینی پختن را به فرزندانتان بسپارید و در عین حال در کنارشان باشید. اجازه دهید آنها این موضوع را در ذهنشان بپرورانند که به لطف آنها، خانواده شیرینی میخورند.
آموختن وظایف شهروندی یعنی مسئول بودن در قبال خود و دیگران، از خانواده آغاز میشود. جایگاه فرزند در خانواده و وظایفی که بر عهده میگیرد، در آیندهاش تاثیر میگذارد. جالب است بدانید بسیاری از والدینی که وظایف را بر دوش کودکان و نوجوانان نمیگذارند و ترجیح میدهند خود به جای آنها کار کنند، به طور ناخودآگاه تمایل دارند فرزندان را وابسته به خود نگاه دارند.
تقسیم وظایف و نقشها، همیشه ساده نیست. ممکن است باعث بروز تنش میان خواهر و برادرها شود و حتی حسادت برانگیزد. بهطور معمول وظایف بیشتر به دختران و فرزندان اول سپرده میشود. مثلا در نوجوانی، فرزندتان انجام کارها را رد میکند. حقیقت این است که نوجوان نمیداند باید از کجا شروع کند، پس بهتر است وظایف را به او یادآوری کنید.
تقسیم وظایف خانوادگی، نوعی گفت و گو میباشد. گفتوگویی که به جایگاه و نحوه رفتار هر فرد با دیگری بستگی دارد.
بهترین روش آن است که هر گاه وظیفهای را به فرزندانتان میسپارید سوالی را نیز از خود بپرسید. بهطور مثال: «اگر به او بگویم جورابهای کثیفت را بشور، به من چه خواهد گفت؟ اگر من (مادرش) در 25 سالگی او مجبور باشم همچنان جورابهایش را بشویم، او به من چه خواهد گفت؟ »
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
گزارشی از پدیده فرار دختران
وقتی خانه جایی برای ماندن نیست و همزبانی در آن پیدا نمیشود ، آن وقت كوچه و خیابان همدم آدمی میشود. اگر خانواده او را میفهمیدند و دستهای گرمشان نوازشگرش میشدند ، آن وقت شاید او دیگر در جستجوی دستی برنمیآمد كه امروز به منجلابش بكشد.
بی همیت زیستن و رفتن به سوی نا کجا آباد بسیارسخت، البته شاید نه به اندازه شنیدن جدالهای مادر با پدری افسون شده از خمار افیون و نه به اندازه فریاد از نداری و فقر. سرش سوت میكشد از این كه ریشه در جایی دارد كه نمیخواست داشته باشد. او خودش را فاتح قلههایی میدانست به بلندای آسمان، ولی افسوس. او امروز مانده با هزاران افسوس از این كه هیچ ندارد و هیچ نیست مگر نوجوانی فراری كه انگشت اتهام به سویش نشانه رفته است. او خلافكار نبود. شاید اگر دیروز دستی به نشانه محبت دستش را میفشرد ، شاید اگر گوشی شنوا برایش پیدا میشد و قلبی به خاطرش میتپید او نیز نوجوانی بود چون دیگران ولی دیر شده است.او اكنون مجرمی است كمسن و سال كه تبهكاران به دنبالش میگردند. او كه ناخواسته زندگی را باخته است.
سالهاست كه كشور ما نیز همچون دیگر كشورهای جهان بخشی از جوانانش را به خاطر ناامن بودن محیط خانواده و آسیبهای اجتماعی از دست میدهد. همه چیز از فشارهای زندگی شروع میشود وقتی كه بچهها دیگر در خانه ماندن را تاب نمیآورند و به خیابان پناه میبرند و نام فراری را یدك میكشند.(البته فقط فشار فقر باعث این پدیده نیست بلکه روش های تربیتی نامناسب اصلی ترین ریشه ی فرار نوجوانان از خانه است.)
برابر تعریفهای ارائه شده و مورد قبول جامعه جهانی، تمام دختران و پسران كمتر از 18 سالی كه به دلایل مختلف از خانه و خانوادهشان فرار میكنند و دستكم یك شب را بدون اجازه پدر و مادر خارج از خانه میگذرانند ، افراد فراری نامیده میشوند.
نخستین علتی كه یك نوجوان را از خانه فراری میدهد ، خانوادهای آشفته است كه خود از هرج و مرج و مشكلات فراوان در عذاب است. وقتی خانوادهای دچار آشفتگی شد ، آن وقت است كه پدیده كودكآزاری نیز سرباز كرده ، آزارهای جسمی، جنسی و روانی رخ نمایان میكند. در چنین خانوادهای است كه كتك، توهین، مسخره كردن، اهمیت ندادن به مسائل روانی نوجوان و غفلت از نیازهایی چون خوراك، پوشاك، بهداشت و مسكن جای عاطفه و عشق را میگیرد. ارتباط با پسر (برای دختران) و ترس از برملا شدن آن در خانواده ، سوءمصرف مواد مخدر و الكل در خانواده، فقر، قرار و مدار گذاشتن با دوستان ناباب برای فرار، نداشتن مهارتهای زندگی، انتظارات بیش از حد از نوجوان و اختلالات و مشكلات روانی نیز به عنوان دلایل فرار از خانه یاد میكند.
وقتی خانوادهای بسیار فقیر است بچه به امید پیدا كردن امكانات بهتر از خانه فرار میكند. در حالی كه میداند از كجا میگریزد ، نمیداند به كجا میرود. گاهی نیز ماجراجویی بویژه در پسران به خاطر رهایی از محیط زندگی روزمره، آنها را به پناه بردن به خیابانها فرمان میدهد. هرچند اگر این ماجراجویی در دختران رخ نشان دهد به سبب نداشتن روی بازگشت به خانه و نپذیرفته شدن از سوی خانواده به معضلی بزرگتر و تغییر سرنوشت او منجر میشود.
هر چقدر از میزان وابستگی والدین به فرزندان كاسته شود و محبت و صمیمیت جایش را به تشویش و ناامنی بدهد، به همان میزان بر فرار دختران و پسران از خانه افزوده میشود.
یكی از مهمترین عوامل در بروز پدیده فرار از خانه كه همواره فراموش شده است، اختلالات شخصیتی و بیماریهای روانی نوجوانان است. فردی كه دچار بیماری تكانشی بودن شده فردی است كه تمایلاتش را به صورت ناگهانی بدون آن كه دربارهاش فكر كند، عملی میسازد و خیلی زود نیز از كردهاش پشیمان میشود. این در حالی است كه نوجوانان و جوانانی كه اختلالات منسجم و مداوم شخصیتی دارند به 10 شكل این مشكل خود را بروز میدهند، به طوری كه آنان یا اختلال شخصیت اجتماعی دارند یا اختلال شخصیت مرزی، وابسته یا اجتنابی.
متهم اصلی
« هر چقدر از میزان وابستگی والدین به فرزندان كاسته شود و محبت و صمیمیت جایش را به تشویش و ناامنی بدهد، به همان میزان بر فرار دختران و پسران از خانه افزوده میشود.» این جمله معروف سازمان بهداشت جهانی است كه اعلام میكند خانواده بیشترین تاثیر را بر بروز پدیده فرار دارد.
***
سخن تبیان:
البته نوجوانان عزیزی که این مطلب را می خوانند و ممکن است در خانواده ای آشفته زندگی کنند باید بدانند که داشتن شرایط نامناسب بهانه ی صحیحی برای به آتش کشیدن آینده نیست. ممکن است در خانواده مشکلاتی وجود داشته باشد ، اما اگر نگاهی به زندگی بسیاری از انسان های موفق بیاندازیم ،می بینیم که در شرایط سخت زندگی بوده اند و اصلا شاید همین شرایط سخت بر تلاش ، پشتکار و اراده ی آن ها افزوده است . پس بعد از توکل به خدا سعی کنید به دنبال ساختن فردایتان باشید تا شما در آینده خانواده ای بسازید که فرزندتان به بودن در آن افتخار کند.
فردا از آن شماست، به شرط آنکه امروز ،تصمیم درست بگیرید.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
مقدمه
ایران کشوری روبه رشد با جامعهای جوان است که نیازهای فراوانی دارد. در شرایطی این چنینی اگر نیاز جوانان که در آینده هستههای اصلی تشکیل یک خانواده هستند، درست پاسخ داده نشود، انواع بیماریهای روانی نظیر بدبینی ، افسردگی و استرس به شکل گستردهای در جامعه منتشر خواهد شد. نیاز سنجی جوانان ، تصحیح معیارها و الگوهای زندگی آنان در نهایت مشاوره درمانی برای شناخت صحیح خود و همسر آینده از اقدامهای اساسی برای داشتن جامعهای سالم میباشد.بدبینی به عنوان بیماری شایع جوامع شرقی ، یک نوع اختلال شخصیت است که به واسطه آن فرد بطور بیمارگونهای نسبت به همسر خود ، رفتارهای او و روابطش دچار کج فهمی است. بدبینی مثل یک ویروس در تمام اعضای خانواده نفوذ می کند و فرزندان خانواده بدبین در آینده به این بیماری مبتلا خواهند شد.
آیا بدبینی در زندگی مشترک به هر شکل و میزانی محکوم است؟
برای ریشهیابی بدبینی و توضیح این بیماری در ابتدا باید تعریفی از شخصیت سالم ارائه دهیم. شخصیت سالم را کسی دارد که از انواع بیماریهای روانی مقدار کمی داراست. به این معنی که کسی که شخصیت سالم دارد به موقع کم حرف ، برونگرا ، درونگرا ، بدبین و مضطرب است، ولی هیچکدام از این حالتها بر دیگری غلبه نمیکند و جزو رفتارهای دائمش نیست. شخصیت سالم اضطراب دارد که به موقع سرقرارش برسد، بدبین است چرا که فورا به هر شخصی اعتماد نمیکند، درونگرا و کم حرف است چرا که ممکن است در مراسم عزاداری شرکت کرده باشد. برونگرا و شاد است چرا که در عروسی و جشن است.بیمار شخصیتی چه نوع فردی است؟
بیمار شخصیتی ، فردی است که یکی از این ویژگیها را به مرور زمان به عنوان رفتار دائم خود میپذیرد که البته نوع بیماریاش بستگی به جایگاه فردی ، اجتماعی ، فرهنگی و عوامل دیگر دارد. مثل شرایطی که در آن رشد کرده است. نحوه تربیت والدین و گروه همسالان که باعث میشوند فرد در شرایطی قرار بگیرد که یکی از بیماریهای روانی بر شخصیتش غلبه کند و او را بیمار کند.نقش خانواده در بروز بدبینی در فرد به چه صورت است؟
در یک خانواده که والدین آن بطور وراثتی مبتلا به بدبینی بوده باشند، اگر مسائل بدبینی و نگرش اطرافیان کودکی که در این محیط پرورش مییابد، مورد ارزیابی بررسی و اصلاح قرار نگیرد، باتوجه به عامل توارث و بودن در محیط متشنج و بیمارگونه شرایط برای بروز بدبینی بسیار مهیاست و فرزند یا فرزندان آن خانواده به آن مبتلا خواهند شد.آیا بدبینی را میتوان به عنوان یک رفتار عادی در جامعهای با ارتباط پیشرفته تلقی کرد؟
بدبینی تا حدی نرمال و طبیعی است، اما آنچه از آن به عنوان بدبینی یا سوء ظن یاد میکنیم، اختلال شخصیت است که فرد به واسطه آن بطور بیمارگونهای نسبت به اطرافیان بخصوص همسر خود دچار کج فهمی و بیماری است که بسته به شدت اختلال این تفکرات بیمارگونه نیز کم و زیاد میشود. مثلا در افرادی که این بیماری به اوج خود رسیده است، امکان دارد فرد همسرش را حتی از ارتباط با خویشاوندان نزدیکش منع کند. مثل این که زن در این حالت حق ندارد با خواهرزادهها یا حتی عمو و داییهایش نیز رابطهای داشته باشد.انسانهای بدبین دارای چه ویژگیهایی هستند؟
انسانهای بدبین دارای شخصیت کنترلگر هستند. یعنی این که دائم همسر خود را چک میکنند و تمام حرکات ، رفتار و ارتباطهای او را زیر ذرهبین میگذارند و مدام در حال تست کردن لحظه به لحظه همسرشان هستند. آنها دچار تفکرات هزیانی هستند و در ذهنشان پازلی میسازند که با تکمیل آن همسر محکوم خواهد شد. آنها خیلی زیرکانه و ماهرانه پازل را تکمیل میکنند و طوری استدلال میکنند که گاه برخی از درمانگران تازه کار را نیز به اشتباه میاندازند. معمولا افراد بدبین دارای ظاهری آراسته و در مسائل اخلاقی خیلی مبادی آداب هستند و گاه بدبینیشان را با اخلاقی بودن و متعصب بودن توجیه میکنند.بدبینی پدر و مادر بر یکدیگر و تاثیر آن در فرزندان
بدبینی در خانواده مثل ویروس است و سریع انتقال مییابد. یعنی اگر مثلا پدر خانواده به مادر بدبین باشد، این بدبینی به پسر سرایت کرده و در دوره نوجوانی ابتدا نسبت به خواهر کوچکتر یا حتی بزرگترش بدبین است و در آینده به همسرش شکاک میشود. سقراط در یکی از کتابهایش میگوید که وقتی به شرق سفرکردم، 2 بیماری را زیاد دیدم یکی بدبینی در مردان و وسواس در زنها. بدبینی گاه به صورت یک ویژگی بارز دیده میشود، ولی در خیلی از موارد در متن بسیاری از بیماریهای شایع روانی دیگر وجود دارد. مثل افسردگی یا اسکیزوفرنی.راه مقابله با این بیماری چیست یا چطور میتوان زمینههای بروز آن را تشخیص داد؟
ما به صورت فرهنگی و تاریخی این زمینهها را در جوامع شرقی داشتهایم و عواملی آن را شدت و ضعف میبخشد. مثل نحوه نگرش و معیارهایی که فرد در ازدواجش آنها را قبول دارد. مثلا کسی که در شرایط سختگیرانهای پرورش یافته و اعتماد به نفسش هم پایین بوده هیچ بعید نیست که در ارتباط با مسائل اخلاقی دچار بدبینی شود یا برعکس کسی که در خانواده بیبندبار پرورش یافته و الگوی صحیحی برای بازنگری معیارهای سلامت نداشته است، در شکلگیری و استفاده از این معیارها دچار خطا و اشتباه میشود و به بدبینی دچار میشود.در خانوادههای از هم پاشیده و ناموفق نیز زمینه بروز بدبینی وجود دارد و مثلا دختر این خانواده نمیتواند به جنس مخالف خوشبین باشد، چرا که مدام در معرض اطلاعات غلط راجع به مردان است و گوشش پر است از حرفهایی نظیر ، مردها همه سر و ته یک کرباسند ، مردها همه دروغ میگویند و... پسر خانوادههای این چنینی نیز نمیتواند دید خوبی به زن داشته باشد، او مدام از پدرش میشنود که: زنها رفیق شیطانند، زنها یک تختهشان کم است، زن خوشگل مال مردم است و... که این نوع از فرهنگ یا باورهای غلط زمینه را برای یکسری تعصبات بوجود میآورد.
آیا تعصب با بدبینی رابطهای دارد؟
تعصب یعنی این که بطور کورکورانه نسبت به یک مطلب یا قضیهای اظهارنظر کنیم یا آن را باور کنیم. تعصب در واقع یک سری باورهای افراطی و بیمارگونه در رابطه با مطالب است که فرد جای هیچگونه نقد یا استدلال را برای خود یا دیگران نمیگذارد. او یک باور را به عنوان معیار یا ملاک محک قرار میدهد و اگر در باور بیمار گونهاش چند آیتم باشد که او را به استدلال برساند، سریع نتیجهگیری میکند.برای نجات جوانان از این که در دام بدبینی گرفتار نشوند چه باید کرد؟
ما باید برای جوانان شرایطی را فراهم کنیم که قبل از ازدواج معیارهای صحیح را بشناسند. به عبارت بهتر این که ما به جوان فرصتی بدهیم که ارزش و معیارهایی را که تاکنون پذیرفته است، بازنگری کند. تا معیارهایش با نرم و سلامت جامعه همخوانی پیدا کند و با مشاوره قبل از ازدواج و با رواندرمانی و مشاوره به بازپروری ساختار فکری و باورهایش اقدام کنیم.معمولا در یک یا 2 سال اول زندگی بدبینی هست، اما مهمتر از آن این است که شخص برای ازدواج به سن پختگی رسیده باشد، اطلاعات داشته باشد، در انتخاب طرف مقابلش آزاد باشد، از اختلالهای شخصیتی آگاهی داشته باشد و بتواند از روی نشانهها به تشخیص برسد و با توجه به این توانمندیها آگاهی داشته باشیم که معمولا 2 سال اول زندگی ، همسران به همدیگر بدبین هستند که این طبیعی است.
باید با اعتمادسازی ، دادن آرامش و با داشتن اطلاعات و سیاستهای ارتباط به یکدیگر القا کنند که همسرشان را دوست دارند و پایبند ازدواجشان هستند. توصیه روانشناسان این است که زوجهای جوان 2 سال اول زندگی را بچهدار نشوند و تا مطمئن نشدند که کسی که برای ازدواج انتخاب کردهاند، همان است که قبل از ازدواج میشناختهاند به این کار اقدام نکنند و بگذارند بدبینی طبیعی اول زندگی به اعتماد بدل شود بعد بچهدار شوند.
نتیجه
برای جلوگیری از شیوع و گسترش بدبینی ، توجه به جامعه جوان و شناخت نیازهای آنان و لزوم مشاوره درمانی پیش از ازدواج را با کمک مسئولان فرهنگی و برنامهریزان بهداشت روانی جامعه ضروری میباشد. ما باید الگوها را برای جوانان تعریف کنیم، باید با آنها کار کرد تا مشکلات روانیشان قبل از ازدواج حل شود.
مدیران جامعه و برنامهریزان فرهنگی نیز در این زمینه باید بسیار تلاش کنند، برنامهریزی بلند مدت داشته باشند و سوبسیدهایی را برای بهداشت روانی جامعه در نظر بگیرند. چرا که هزینه درمان و مشاوره روانی بالاست و مردم کمتر توان پرداخت درمانهای بلند مدت را دارند. ضمن این که فرهنگ مشاوره هم در میان مردم کم است. اما با این حال باید مردم را امیدوار کرد که با داشتن زمینههای مناسب میتوان حتی حادترین بیماریهای روانی را درمان کرد
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
مقدمه
اینکه پدر و مادرها ، گاهی اوقات باهم مخالفت و گاهی هم بحث میکنند، یک مساله عادی است. آنها ممکن است راجع به پول ، کارهای خانه یا اینکه وقتشان را چطور باهم بگذرانند، مخالفت کنند. گاهی درباره مسائل مهم که مربوط به خانواده است و البته خیلی وقتها هم بخاطر مسائل کم اهمیت مثل اینکه شام چی باشد یا کی به خرید برود، ممکن است مخالفتی پیش بیاید. کسانی که مدت زیادی باهم زندگی میکنند بطور طبیعی ، گاهی باهم مخالفت یا بحث میکنند.بعضی وقتها اولیا باهم مخالفت میکنند ولی با آرامش باهم حرف میزنند و هر دو به هم شانس شنیدن و گفتن را میدهند. گاهی هم مخالفت شان را با دعوی و داد زدن به هم نشان میدهند. بیشتر بچهها از این دعواها خیلی نگران میشوند. صداهای بلند و کلمات نامهربان اولیا باعث میشود که آنها احساس ترس یا غمگینی پیدا کنند. حتی وقتی که اولیا باهم قهر میکنند و اصلا حرف نمیزنند هم ، میتواند برای بچهها آزار دهنده باشد. گاهی بچهها فکر میکنند که در دعوی اولیا مقصر هستند، مثلا وقتهایی که بخاطر موضوعی که به بچهها مربوط میشود. در این موقع احساس گناه و تقصیر در بچهها ایجاد میشود. اما این مهم است که بچهها بدانند که در رفتارهای اولیاءشان هیچ وقت مقصر نیستند.
معنی دعوی اولیا چیست؟
بیشتر وقتها ، بچهها به این فکر میکنند که منظور پدر و مادر شان از دعوی چیست؟ ممکن است با خودشان فکر کنند که اولیای آنها همدیگر را دوست ندارند و حتی ممکن است که فکر کنند که معنی دعوی آنها این است که میخواهند همدیگر را طلاق بدهند. اما دعوی پدر و مادرها معمولا این معانی را ندارد. این مهم است که بچهها بدانند که بزرگترها هم گاهی درست مثل خود بچهها ، باهم دعوی میکنند و در موقع دعوی ممکن است که حرفهایی زده شود که واقعا" منظور آنها نباشد. بعضی روزها بزرگترها خسته و کم حوصله میشوند و شاید از دست کسی عصبانی باشند، این وقتها ممکن است در خانه بحث و دلخوری و یا شاید دعوی پیش بیاید.احساس بچهها در موقع دعوی پدر و مادرها چیست؟
شنیدن صدای بلند یا کلمات نامهربان از اولیا ، معمولا بچهها را غمگین میکند. دیدن ناراحتی و غمگینی اولیا و اینکه نمیتوانند عصبانیت خودشان را کنترل کنند، باعث میشود بچهها بترسند یا احساس تنهایی کنند. موقع دعوی ، بچهها ممکن است بیشتر نگران یکی از اولیا باشند که بیشتر غمگین شده یا حتی بیشتر سرش فریاد کشیده شده است. یا ممکن است یکی از اولیا ،آنقدر خشمگین شده باشد که احساس خطر پیش بیاید.گاهی هم اولیای عصبانی با فرزندشان هم ، عصبانی میشوند. بعضی اوقات ، بچهها از دعوی بزرگترها دل درد میگیرند یا گریه میکنند. یا خوابشان نمیبرد یا مدرسه رفتن برایشان سخت میشود. یکی از کارهای مهم این است که این احساس را با خود اولیا در میان بگذارند تا آنها به کمک بچهها بیایند. شاید بزرگترها اصلا حواسشان نباشد که بچهها ترسیدهاند و یا به آنها علت بحث را توضیح بدهند و احساس منفی بچهها را بر طرف کنند.
وقتی دعوی بزرگترها زیاد طول بکشد یا زیاد تکرار بشود، چه کار باید کرد؟
هر چند که گاهی پدر و مادرها ممکن است باهم مخالفت کنند ولی اینکه سر هم داد و فریاد کنند یا حرفهای خیلی نامهربان بگویند و خلاصه به همدیگر بیاحترامی کنند، اصلا کار درستی نیست. گاهی اوقات ، دعوی بزرگترها ممکن است با خشونت و هل دادن یا شکستن چیزهای مختلف یا خدای ناکرده ، زدن همدیگر همراه بشود، که این کارها هم ، هرگز و به هیچ وجه کارهای درستی نیست. در این وقتها ، اولیا احتیاج دارند که کسی به آنها بیاموزد که چطور عصبانیت شان را کنترل کنند!شاید بچهها با یکی از بزرگترهایی که به او اعتماد دارند مثل عمو ، پدر بزرگ یا معلم ، راجع به اینکه در خانه دعوی های زیاد یا خطرناک ، اتفاق میافتد و اینکه ممکن است کسی آسیب ببیند، صحبت کنند و از او بخواهند به خانواده آنها کمک کند. کسانی هم مثل دکترها میتوانند به خانوادهها کمک کنند تا راههای بهتر زندگی کردن و مخالفت بدون خشونت و توهین را اولیا بیاموزند. هرچند که این کار نیاز به زمان و تمرین دارد، ولی اعضای خانواده را به زندگی آرامتری نزدیک میکند.
اینکه اولیا گاهی باهم مخالفت کنند، اشکالی ندارد؟
مخالفت ، به شرط آنکه آبرومندانه باشد، به افراد کمک میکند تا احساسات خود را به هم بگویند و جلوی پر شدن و منفجر شدن را میگیرد. مهم است که اعضای خانواده بتوانند باهم درباره احساس خود گفتگو نمایند، حتی موقع مخالفت. کار خوبی که مخالفت برای آدمها میکند این است که معمولا باعث میشود که یکدیگر را بهتر درک کنند و احساس نزدیکی بیشتری پیدا کنند.اولیا هم درست مثل بچهها مخالفت میکنند و بعد باهم آشتی میکنند و سرانجام همه دوباره احساس خوبی خواهند داشت. هیچ خانوادهای بدون اشکال نیست و بالاخره یک نقصی پیش میآید. حتی در خوشحالترین خانهها هم ، مساله وجود دارد و بزرگترها گاهی باهم بحث میکنند. معمولا ، همه اعضای خانواده کمک میکنند تا زندگی برای بقیه ، شیرینتر بشود. پس ، مخالفت ، قسمتی از یک زندگی است و با کمک محبت و فهمیدن همدیگر ، خانواده میتواند بیشتر مشکلات را بر طرف کند |
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
دیدکلی
- آیا فریادهای زن و شوهری ، شما را از خانه بیرون کشانده است؟
- آیا تا بحال گذرتان به دادگاه خانواده افتاده است؟
- آیا میدانید چرا عدهای از فرزندان از خانههایشان فرار میکنند؟
انواع تعارضات خانوادگی
تعارضات زنانشویی
وجود اختلافات عقیده و رفتار بین زن و مرد امری طبیعی است. ولی خانوادههایی وجود دارند که در آن زن و مرد زندگی مشترکشان تبدیل به یک میدان جنگ کردهاند. رفتارها و روابطشان به شدت متزلزل و بدون سازندگی است چنین خانوادهای یک خانواده توخالی و شبه خانواده به شمار میرود. بسیار اتفاق میافتد که اطرافیان و همسایگان و بویژه بزرگان فامیل برای برقراری صلح و آشتی با آنها صحبت میکنند و ممکن است چنین صلحی برای مدتی برقرار شود؛ ولی طول این آرامش به احتمال زیاد کوتاه خواهد بود.تعارضات والدین با فرزندان
نوع دیگر اختلافات شدید در خانوادهها عدم سازگاری فرزندان و والدین با همدیگر است. متاسفانه والدین خود را از نیازهای روز تطبیق نمیدهند. فرزندان نیز فرزند زمانه خود هستند و نه چهل سال پیش. این وضع با بزرگتر شدن و کثرت فرزندان بارزتر میشود. اگر این اختلافات در خانواده مورد توجه قرار نگرفته و برای برطرف کردن آنها اقدامی صورت نگیرد، بصورت بحران جلوه گر شده آسیبهای جبران ناپذیری را بر پیکر خانواده وارد خواهد کرد.علت شناسی اختلافات خانوادگی
علت شناسی تعارضات زنانشویی
تحقیقات مختلف در حوزههای روانشناسی ، علوم اجتماعی ، جامعه شناسی و جرم شناسی عوامل زیادی را برای تعارضات خانوادگی ذکر کردهاند ولی تفوت آنها را بصورت زیر ذکر کرد:- علت مذهبی شامل تفاوتهای مذهبی (غالبا تضاد مذهبی) ، رفتار و عقاید خلاف اعتقادات مذهبی و ... .
- علت فرهنگی شامل تفاوتهای در نوع نگاه به زندگی مشترک ، تفاوتهای قومی یا شهری - روستایی.
- علت زیستی شامل نازایی و عقیمی ، وضعیت چهره و مشکلات مربوط به سلامت و بیماری.
- علت عاطفی شامل عواطف خشک و سرد و عدم درک یکدیگر ، مشکلات در روابط جنسی ، تند خویی و پرخاشگری و ... .
- علت اجتماعی شامل داشتن دوستان منحرف و اعتیاد ، دخالت اطرافیان و عدم استقلال از خانواده پدری و ... .
- علت سیاسی شامل اختلافات قبیلهای - قومی ، گرایشهای سیاسی متفاوت ، محدود کردن آزادیهای طبیعی و ... .
- علت اقتصادی شامل بیکاری، ولخرجی، فقر و تجمل گرایی و ... .
علت شناسی تعارضات والدین با فرزندان
مطالعات متعدد جامعه شناختی و روانشناختی در جهت علت شناسی "رفتارهای نوجوانان و جوانان بزهکار ، فراری از خانه یا دچار سو مصرف مواد و ..." نشان می دهد که علت اصلی اینگونه رفتارها در "نوع رفتار والدین با یکدیگر و اصول تربیتیشان در قبال فرزندان" نهفته است."خشونت ، عدم تعادل رفتاری - تربیتی ، کمبود محبت و طرد فرزندان ، تبعیض در بین فرزندان ، اعتیاد ، فقر ، عدم آگاهی والدین به نقش تربیتی خویش و نادیده گرفتن نیازهای متناسب با روز کودک و نوجوان" از علتهای اصلی تعارضات والدین با فرزندان است.
تاثیر تعارضات خانوادگی
تاثیر تعارضات خانوادگی بر روابط زناشویی
تعارضهای زناشویی تاثیر عمیق منفی بر روابط آنها و پیرو آن بربافت و روابط خانوادگی میگذارد. آنها ممکن است روابطشان آنقدر سرد شود که ماهها با همدیگر حرف نزنند، روابط جنسی نداشته باشند، تک نفره غذا بخورند، حضور همدیگر را در یک مکان تحمل نکنند و در آخر ممکن است کارشان به درخواست طلاق بکشد.طلاق
طلاق مسایل شخصی ، اجتماعی و اقتصادی فراوانی را پیش میآورد. اشخاصی که زندگی مشترکشان متلاشی میشود، نسبت به مردم عادی آمادگی بیشتری دارند که از نظر جسمی ، روانی ، خواب و تغذیه" اختلال پیدا کنند یا به سو مصرف الکل و مواد روی آورند. در کنار آثار مخرب طلاق بر زن و مرد "فرزندان" نیز از پیامدهای طلاق والدینشان متاثر میشوند.بطور کلی طلاق گیرندگان در ایجاد ارتباط با فرزندان خود دشواری پیدا میکنند، بخصوص آنها از کسی که از نظرشان مقصر اصلی طلاق باشد، متنفر میشوند. با این وجود سوال اصلی این است که از بین روابط طولانی پرتنش زن و شوهر و طلاق کدام یک بر فرزندان اثر مخرب تری دارد؟ تحقیقات با در نظر گرفتن کل جامعه به سو طلاق رای میدهد.
تاثیر تعارضات خانوادگی بر روابط والدین با فرزندان
اختلافات والدین با فرزندانشان (بویژه مواردی که همراه با توهین ، تحقیر ، ضرب و شتم باشد) به احساس عدم امنیت روحی و جسمی ، تنفر (همراه با احساس گناه) ، خشم از والدین و رفتارهای نابهنجار اجتماعی (از قبیل سو مصرف مواد ، فرار از خانه ، اقدام به خود کشی یا خود زنی) منجر میشود. بعضی مواقع موضع فرزندان موضع یاس و احساس پوچی بوده در خود خلا بزرگی احساس میکنند. این خلا همان نبود محبت و عواطف والدین است و این زمینه ساز قبول عواطف دروغین همراه با نیتهای شوم دیگران میشودموضوعات مرتبط: خانه و خانواده
نگاه اجمالی
وجود اختلاف میان دو فردی که با هم زندگی می کنند امری طبیعی است. چون هر چه افراد باهم تفاهم و همفکری داشته باشند، باز هم اموری وجود دارد که طرز فکر افراد در آن موارد خاص باهم متفاوت خواهد بود. اما از آنجا که هر مشکلی راه حل مخصوص به خود را دارد، رفتن ها و شیوههای خاصی وجود دارند که با بهره گرفتن از این روشها میتوان اختلافات را به حداقل کاهش داد.دقت در مواقع ازدواج
شاید بارها و بارها شنیده یا خوانده باشید که برای زندگی موفق باید این کار یا آن کار را بکنید و آنقدر بایدها و نبایدها شنیده باشید که دیگر مجال و حوصلهای برای اندیشدن در مورد آنها پیدا نکنید و غالبا موضع ما در مقابل این بایدها و نبایدها منفی و مقاومت گراست. با این حال باز هم نکته اصلی در نوع انتخاب همسر و شریک زندگی است. در واقع سوالهای زیادی است موقع ازدواج باید بدانها جواب دهید و دقت شما کلیدی است بر موفقیت زندگی خودتان ، تجربیات زندگی در عصر جدید نشان میدهد ضرب المثل در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست چندان اعتباری ندارد.آموختن شیوههای ارتباط
چگونه با همسر و فرزندان خود ارتباط برقرار میکنید؟ به لحن صدا ، نوع کلمات و رفتار خودتان در موقع برقراری ارتباط با آنها دقت کردهاید؟ بویژه موقعی که عصبانی هستید؟ با آرامش صحبت کردن ، کلمات سنجیده ، بکار بردن در مواقع خشم خیلی سخت است. ولی ناممکن نیست. و آن هم نیازمند دقت ، آموزش و تمرین است.احترام متقابل
شروع زندگی مشترک یا صاحب فرزند شدن به معنی از بین رفتن پردههای احترام نیست. بلکه آثار دیگری بر رفتار احترام آمیز است. نوع دیدگاهی که به زندگی مشترک ، همسر خود و فرزندانتان دارید در نوع و میزان احترامتان تاثیری میگذارد که از طریق نوع صحبتهای شما فهمیده میشود. آیا خانواده را موقعیتی برای رفتارهای ارباب - رعیتی یا حاکم - محکوم میدانید؟ شاید رفتار شما نیازمند نگرش جدید و اصلاح باشد.مسولیت پذیری
به میزانی که در زندگی مشترک از مسولیتهای خود در قبال همسر و فرزندانتان شانه خالی میکنید (به هر دلیلی) بر فاصله و اختلافات بین فردی خود میافزاید. به مسولیتهای خود به عنوان همسر و به عنوان پدر یا مادر چقدر آگاهی دارید؟ آیا مسئولیت شما فقط تامین نیازهای جسمی است و دیگر هیچ؟ شاید این گفته درست باشد که "هزار نکته باریکتر از مو اینجاست."صداقت
دروغ همچون رنگ سیاهی است که بر دیوار زده میشود. بیاعتمادی ، سوءظن به یکدیگر و دورویی حاصل بذر دروغ است، هرچند کوچک و جزئی باشد. سعی بر وفا کردن به قولها و عهدهایی که کردهاید زندگیتان را محکمتر و شادابتر میکنند. اما دروغها (چه کوچک و چه بزرگ) بر روی هم جمع میشوند و بنیان خانواده را متزلزل میکنند.قهر نکنید!
میگویند دعوا و قهر مزه زندگی است. اما سعی کنید شما آن را نچشید. اولین قهر در زندگی مشترک شروعی برای قهرهای دیگر است. قهر کردن فرصتها را برای منطقی دیدن ، تصمیم درست گرفتن از شما میگیرد. در اختلافات خود حداکثر سعی را داشته باشید که راهی برای ارتباط مجدد باقی بماند. موقع بستن درها طوری آنها را ببندید که باز کردنشان نیازمند شکستن درها نباشدموضوعات مرتبط: خانه و خانواده
طرز لباس پوشیدن، نحوه انجام تکالیف، دوستان، ساعات
بازگشت به خانه، و بـطور کـلی همه چیز جر و بحث نموده
ایـد. ولی دلیل این امر که آنها خودشان هم با یکدیگر بحث
می کنند، چه می تواند باشد؟
اگر بشنوید کـه شـما تـنـها کسـی نیسـتید کـه بـا یـکی از
والـدین خـود مشـاجـره مـی کـنـیـد، شـایـد کمی احساس
راحـتی بـه شما دسـت دهـد. امـا بسیاری از افراد زمانیکه
متوجه می شوند پدر و مادرشان درحال مشاجره هستند،
ناراحت و نگران می شوند.
کاملاً طبیعی است که والدین شما بر سر مسائل مختلف، با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند و گه گاهی با هم بحث و مشاجره کنند. مشکل آنها می تواند بر سر مسائل مهم تر نظیر: شغل، اقتصاد خانواده، و تصمیمات مهم گروهی باشد. البته این امکان هم وجود دارد که بر سر مسائل بسیار کم اهمیت، مثلاً: برای شام چه غذایی سرو شود، یا چه زمانی باید به خانه بازگردند، بحث می کنند.
گاهی اوقات زمانیکه با هم وارد بحث می شوند، دارای قضاوت صحیحی بوده و به یکدیگر فرصت گوش کردن و حرف زدن را می دهند. اما متاسفانه اغلب اوقات، زمانیکه به مشکلی برمی خورند، کارشان به نزاع و ستیز می کشد.
نزاع والدین به چه معناست؟
زمانیکه والدینتان در حال جر و بحث هستند، افکار مختلفی به ذهن شما می رسد: چرا باید بر سر هم فریاد بکشند؟ آیا این امر به آن معناست که همدیگر را دوست ندارند؟ آیا قصد دارند از هم طلاق بگیرند؟
گرفتن نتیجه های واهی از جر و بحث های خانوادگی، کار عاقلانه ای به شمار نمیرود. در اغلب موارد مشاجرات خانوادگی اجازه می دهد تا طرفین خود را تخلیه احساسی نمایند. فرض می کنیم یکی از آنها روز بدی را پشت سر گذاشته، احساس خوبی ندارد، تحت فشار شدید استرس های روزمره قرار دارد... و از این طریق خود را خالی می کند. درست شبیه به زمانیکه خود شما با آنها وارد بحث می شوید.
به هر حال آنها هم انسان هستند و درست مانند خود شما زمانیکه ناراحت می شوند، ممکن است فریاد بکشند، گریه کنند، و حرف هایی بزنند که هیچ قصد و غرضی از به زبان آوردن آنها ندارند. خیلی از افراد خونسردی خود را به راحتی در شرایط مختلف از دست می دهند. بنابراین، این بار که والدینتان شروع به مشاجره و بحث نمودند، تصور نکنید که حتماً باید بدترین اتفاق به قوع بپیوندد.
کاملا طبیعی است که والدین گاهی با هم بحث کنند
وجود احساسات، عقاید، و اهداف مختلف، در افراد متفاوت، یک امر کاملاً طبیعی قلمداد می شود. اولین گام به سوی برخورداری از یک رابطه دو طرفه و صمیمانه صحبت کردن پیرامون همین تفاوت هاست. تمام افراد خانواده از این حق برخوردار هستند که احساسات خود را بیان نموده، عقاید شخصی خود را ابراز کنند و حتی اختلاف نظرهای خود را نیز به زبان بیاورند.
گاهی اوقات والدین نسبت به تفاوت های موجود آنچنان سرسختی از خود نشان میدهند که گفتگوی مسالمت آمیز آنها تبدیل به مشاجره می شود. اغلب اوقات چنین جر و بحث های به سرعت خاتمه پیدا می کند. آنها از یکدیگر عذر خواهی کرده، آشتی می کنند و به روال عادی زندگیشان باز می گردند.
چرا مشاجرات والدین فراتر از مرزها می رود؟
اما گاهی اوقات زمانیکه والدین با یکدیگر نزاع می کنند، داد و فریادها رفته رفته زیاد میشود، و اهانتها و کلمات خشن و ناگواری شنیده می شود. هر چند این امر در برخی از خانواده ها رواج دارد، اما اصلاً درست نیست. افراد نباید به خود اجازه دهند که روی ارزش فردی دیگران پا بگذارند، شخصیت آنها را خورد کنند و هر حرفی را که به ذهنشان می رسد، بر زبان جاری سازند.
گاهی اوقات نزاع های خانوادگی از مرزهای خود خارج شده و با هل دادن طرف مقابل، پرتاب کردن اشیاء، و وارد کردن ضربه به دیگری همراه می شود. حتی اگر طرفین از نظر فیزیکی نیز آسیب نبینند، باز هم مشاجره از حد طبیعی خود خارج شده تلقی میشود. در این شرایط یکی از طرفین قصد دارد با تهدید و ارعاب، کنترل امور را بدست گیرد.
مثالها عبارتند از زمانیکه والدین:
- تهدید می کنند که یا یک بلایی سر خودشان می آورند یا سر طرف مقابل
- تهدید می کنند که دست به خودکشی می زنند
- تهدید می کنند که همسر خود را ترک می کنند
- تهدید می کنند که گزارش رفتار او را به اداره خدمات اجتماعی می دهند
- تهدید می کنند که املاک و دارایی های دیگری را از بین می برند.
چنین بحث هایی به هیچ وجه طبیعی قلمداد نمی شوند. زمانیکه دعواهای خانوادگی فیزیکی می شود یا با تهدید همراه می گردد، هر دو طرف باید تحت آموزش قرار بگیرند که چگونه می توانند خشم خود را کنترل نمایند.
و اما در مورد شما
گوش دادن به مشاجرات خانوادگی برای بسیاری از فرزندان دشوار است. برخی از افراد از اینکه می بینند والدینشان عصبانی و ناراحت بوده و کنترلشان را از دست داده اند، رنج می برند. مگر قرار نیست که آنها آرام، خونسرد، و افراد بالغ و کامل خانواده کوچک شما باشند؟ میزان ناراحتی شما را تعداد دفعات تکرار دعواهای آنها، شدت مشاجرات، و اینکه آیا آنها در مقابل افرا دیگر با یکدیگر نزاع می کنند، تشکیل می دهد.
این احتمال وجود دارد که در حین مشاجرات شما بیشتر نگران یکی از والدین خود بشوید. نگرانی شما کاملاً طبیعی است. به هر حال این امکان وجود دارد که یکی از طرفین خیلی بیشتر از طرف دیگر در مشاجرات آسیب ببیند. شاید هم یکی از والدین شما آنقدر عصبانی می شود که شما تصور می کنید الان است که کنترل خود را از دست داده و دست به کاری بزند که جبران آن غیر ممکن باشد (به عنوان مثال برخورد فیزیکی با طرف مقابل). با وجود این همه فشار روحی و روانی، این احتمال وجود دارد که دل درد بگیرید و فقط دلتان بخواهد که به اتاقتان بروید و گریه کنید. زمانیکه در اطراف شما کشمکشی وجود داشته باشد، احساس یک چنین حالاتی کاملاً قابل درک است.
اگر والدین در مورد شما با یکدیگر جر و بحث کنند، این امر می تواند تا حدی بیش از سایر مسائل برای شما درد آور و ناراحت کننده باشد. اغلب افراد ممکن است در یک چنین شرایطی تصور کنند که بحث به دلیل اشتباه آنها بوده است. باید بدانید که مشاجره والدینتان به هیچ وجه گناه شما محسوب نمی شود.
اگر دعوای خانوادگی پدر و مادر، شما را به شدت نگران سازد، آنوقت خوابیدن و یا حتی مدرسه يا دانشگاه رفتن برایتان تبدیل به یک امر دشوار می شود. در چنین موقعیتی باید سعی کنید در مورد رفتارشان با یک و یا هر دوی آنها صحبت کنید. تا زمانیکه به آنها نگویید که تا چه حد ناراحت هستید، ممکن است هیچ گاه متوجه نشوند که جر و بحث های آنها می تواند چه تاثیرات منفی را بر روش شما داشته باشد.
اگر شما و یا یکی از دوستانتان در خانواده ای زندگی می کنید که اغلب دعواها از مرزهای معین، فراتر می روند، باید حتماً شخصی را از خارج، در جریان امور قرار دهید. مشکل خود را با یکی از بستگان، معلم، مشاور مدرسه و یا یک فرد عاقل و بالغ درمیان بگذارید. این کار کمک بزرگی به شما می کند. گاهی اوقات زمان دعوا، والدین آنقدر عصبانی هستند که هیچ چیز نمی تواند جلوی خشونت آنها را بگیرد، اما زمانیکه کسی از خارج به قضیه نگاه کند، آنگاه خیلی راحت تر می تواند به حل مشکلاتشان کمک کند.
پدر و مادر ها باید یاد بگیرند که به حرفهای یکدیگر گوش کنند، و در مورد احساسات مختلف و تفاوت های موجود، بدون داد و فریاد کردن، صحبت کنند. برای رفع مشکل خود می توانند با مشاورهای خانوادگی نیز تماس حاصل نمایند. افراد خانواده همیشه می توانند نحوه درست برخورد با یکدیگر را آموزش ببینند، البته باید توجه داشت که این امر نیازمند قدری تلاش، زمان، تمرین و تجربه می باشد.
خانواده ای شاد و سالم
اگر پدر و مادر شما هر چند وقت یکبار با هم مشاجره می کنند، زیاد خودتان را ناراحت نکنید: هیچ خانواده کاملی وجود ندارد. حتی در شادترین خانواده ها هم مشکلاتی به وجود می آید و اعضای آن با یکدیگر بحث می کنند. افراد خانواده موظف هستند تا مسائلی که آزارشان می دهد را تشخیص داده و در مورد آنها با یکدیگر گفتگو کنند. خوشبختانه در این صورت به راحتی قادرند به مصالحه و سازش دست پیدا کنند. با به کارگیری این شیوه تمام افراد احساس بهتری می کنند و زندگی آنها به حالت عادی خود باز می گردد.
عضویت در یک خانواده به این معناست که تمام اعضای آن باید قدمی در جهت بهبود زندگی سایرین بردارند و کاری کنند که همه افراد احساس خوشبختی نسبی داشته باشند. بحث و مشاجره در هر رابطه ای اجتناب ناپذیر است؛ اما با عشق، در ک متقابل، و کمی تلاش تقریبا تمام مشکلات قابل حل می باشند
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
كارشناسان معتقدند فرزندان در چنين خانواده هايى به موضوع هاى مختلف با ترديد و ابهام نگاه مى كنند، چرا كه پدر و مادر هيچ گاه روى يك موضوع توافق نداشته اند. اين در حالى است كه تربيت مجموعه روش ها و راهكارهايى است كه از آغاز زندگى انسان به كار گرفته مى شود تا افراد در مسير صحيح رشد و ترقى قرار گيرند و در پرتو آموزش هاى تربيتى بتوانند به سعادت و كمال دست پيدا كنند.
موضوع تربيت فرزندان از گذشته تاكنون جزو موضوع هاى اساسى و بنيادين خانواده است. با اين همه برخى پدران و مادران در تربيت فرزندان خود دچار اختلاف سليقه مى شوند. اين موضوع بر روى رفتار كودك نيز تأثير عميق مى گذارد. نتايج يافته هاى طرح ملى بررسى خشونت عليه زنان نيز نشان مى دهد نحوه تربيت كودكان عمده ترين عامل اختلاف زن و شوهر در خانواده است.
دكتر «فربد فدايى»، روان شناس در اين باره مى گويد: موضوع روش مختلف پدر و مادر در تربيت فزرندان آن چنان مسأله مهمى نيست و به طور طبيعى مادر مسائل را به صورت احساسى ارزيابى مى كند و پدران نيز با منطق خود با كودكان خود برخورد مى كنند. اين موضوع كاملاً طبيعى است، به گونه اى كه فرزندان قبول مى كنند اگر زمانى پدر با كودك نامهربانى مى كند، در كنارش مادر با محبت با او رفتار خواهد كرد.
وى با اشاره به اين كه مشكل پدر و مادر از زمانى ايجاد مى شود كه آنان درباره مسائل بديهى كودكان اختلاف سليقه پيدا مى كنند، مى گويد: اگر پدر و مادر درباره روش تربيتى كودك خود دچار تعارض شوند، اين ناهماهنگى باعث مى شود كودك در مقابل توصيه هاى پدر و مادر، دچار ترديد شود.
به گفته او، هنگامى كه پدر از برخى رفتارهاى كودك خود خرده مى گيرد، اما مادر از كودك خود حمايت كند، كودك دچار تعارض مى شود و اين رفتار پدر و مادر بدان معنا است كه حرف پدر و مادر هيچ كدام اعتبار ندارد. بنابراين به هيچ يك از توصيه هاى آنان توجه نخواهد كرد.
اين روانشناس معتقد است آنچه پدران و مادران در زمان اختلاف سليقه براى تربيت فرزندان خود بايد انجام دهند، اين است كه ابتدا درباره مسائل مهم تربيتى كودكان خود با يكديگر صحبت و گفت وگو كنند و بهترين روش را براى تربيت فرزند خود انتخاب كنند. در نتيجه كودك از ابهام و سردرگمى رها مى شود و مطمئن خواهد بود كه صحبت و گفته هاى پدر و مادر با هم يكى است.
فدايى تأكيد مى كند: زمانى كه كودك همدلى و هماهنگى بين پدر و مادر ببيند، به توانايى آنان بيشتر اطمينان پيدا مى كند و توصيه هاى آنان را ۱۰۰ درصد به كار خواهد بست.
او به پدران و مادران توصيه مى كند اگرچه براى رسيدن به يك هدف راه هاى مختلف وجود دارد، اما براى رسيدن به هدف دلخواه بايد يك راه را انتخاب كنند.
از سوى ديگر مجيد ابهرى، رفتارشناس درباره اختلاف سليقه پدر و مادر در تربيت فرزندان مى گويد: اختلاف سليقه براى تربيت فرزندان در بين زن و مرد طبيعى است. اين موضوع ناشى از فرهنگ و تربيت متفاوت زن و شوهر است، اما بروز اين اختلاف در مقابل فرزندان باعث نوعى تخريب زن و مرد و در نتيجه فرصت طلبى كودكان در مقابل پدر و مادر مى شود.
وى با اشاره به اين كه برخى از والدين بويژه براى فرزندان خود مطالبات و تجارب تربيتى خود را به كار مى گيرند، اظهار مى دارد: برخى والدين تمايل دارند كمبودهاى دوران كودكى خود را درباره فرزندان خود اجرا كنند، در حالى كه ظرفيت طبيعى كودكان محدود است و پذيرش فكرى و رفتارى كودكان چارچوب ويژه اى دارد.
ابهرى مى گويد: تضادهاى رفتارى و گفتارى والدين روى كودكان تأثير بسيارى دارد و اين رفتارها زمينه ساز اصلى تخريب شخصيت كودكان است. اختلاف سليقه پدر و مادر در تربيت كودكان، گاهى به آنجا مى رسد كه والدين، فرزند را ميدان انتقام جويى از خود مى كنند و كودك بايد تاوان اختلاف سليقه و عقايد پدر و مادر را به بهاى گزاف بپردازد.
او به والدين پيشنهاد مى كند اختلاف نظرهاى خود را در مقابل فرزندان بيان نكنند، اگر يكى از والدين فرمان داد و فرمانش اشتباه بود، ديگرى از آن فرمان حمايت كند و سپس در غيبت فرزند، اشتباه فرمان همسرش را بيان كند. در اين صورت مى توان پايه هاى حكومتى والدين را در تربيت محكم و استوار دانست. در غير اين صورت تضادهاى رفتارى والدين در دوران بلوغ خود را نشان خواهد داد
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
چه كنيم كه فرزندانمان يكديگر را دوست داشته باشند؟
همه ي والدين اميدوارند كه فرزندانشان به يكديگر عشق ورزيده و احترام بگذارند، يا حداقل از آنها انتظار دارند كه همبازي خوبي براي يكديگر باشند و رفاقت و سازگاري داشته باشند. با وجود اين، سروصداها و برخوردهاي بين فرزندان تنشهاي زيادي در خانه ايجاد مي كند و پدرو مادر را درمانده مي سازد.
اما چه كنيم تا فرزندانمان يكديگر را دوست بدارند، همان قدر كه ما دوستشان داريم ؟ و چگونه مي توان كمي صلح و آرامش به فضاي خانه هديه كرد ؟
نكات مهمي در باره روابط بين خواهرها و برادرها وجود دارد، ازجمله :
- هريك از فرزندان به طور طبيعي به خواهر يا برادر خود عشق مي ورزند. آنها مي خواهند كه دوست بدارند و دوست داشته شوند.
- همه فرزندان نيازمند توجه و آغوش گرم والدين خود هستند. توجه مستقيم و انديشيدن به نيازها و خواسته هاي آنان و در دسترس بودن والدين از مهمترين نيازهاي كودكان به شمارمي آيند.
- زماني كه والدين به نيازهاي مهم كودكان توجه نكنند، آنها به آسيب ديدگي روحي دچار مي شوند كه به صورت نااميدي و بي اعتنايي بروز مي كند.
- در بيشتر موارد ، فرزندان، احساسات خود را پنهان مي كنند ؛ زيرا كسي در اطراف و نزديكي آنان وجود ندارد تا شنونده گفته هاي آنان باشد و از احساسات نهفته آنها با خبر شود.
- زماني كه والدين به فرزند ديگر توجه مي كنند يا اينكه با دوست خود به گفتگو مشغولند ، احساسات كودك آسيب ديده تحريك مي شود. او بيش از پيش نسبت به توجه والدين احساس نياز مي كند، نيازي فوري و اضطراري كه بايد به آن پاسخ داد.
- كودكي كه نسبت به توجه والدين خود احساس نياز مي كند، به طور طبيعي ولي در شرايطي دور از انتظار والدين احساس دروني و نهفته خود را آشكار مي سازد. احساساتي كه به شكل گريه كردن ، خنديدن ، بدخلقي ، عرق كردن ، لرزيدن ، دعوا كردن بروز مي كند و به منظور جلب توجه و رضايت پدرومادر آشكار مي شود. اين رفتارها ادامه مي يابد تا عملكرد والدين متوقف شود و توجه آنها به سوي فرزندشان معطوف گردد.
- شنيدن حرفهاي فرزندان بدون قضاوت كردن راه مناسبي است كه به فرزندان كمك مي كند تا بتوانند فشار رواني موجود را بر طرف سازند.
پس از يك گريه طولاني ، كودك مي داند كه جايگاه مطمئني براي عشق ورزيدن درانتظار اوست وهمه اطرافيان از اضطراب و نگراني حاصل از فشار رواني اي كه او را آزار مي دهد، باخبر شده اند.
- مداخله كردن در درگيريهاي كودكان ممكن است آسيب ديدگي را بيشتر كند. در اين هنگام به فرصت كافي نياز داريم تا گفته هاي آنان را بشنويم و درفرصتي مناسب احساسات خود را بيان كنيم .
توجه به اين مطالب به والدين كمك مي كند تا هنگام در گيري فرزندان برخورد مناسبي داشته باشند.
بيشتر كودكان نسبت به فرزند ديگر احساس حسادت و خشم دارند. اما هرگز احساسات كودك به اين دو محدود نمي شود، اگر چه از نظر پدر ومادر، شاخص ترين احساسات كودك به حساب مي آيند.
فرزندان ما زمان زيادي را براي بازي كردن و همكاري با يكديگر صرف مي كنند ، در حالي كه درهمين زمان كه آنها رفتاري دوستانه با يكديگر دارند، ما مشغول شستن ، پختن ، نظافت كردن و پرداختن به كارهاي روزانه هستيم.
بهترين توصيه ها هنگام درگيري خواهران و برادران :
اگر براي هر يك از فرزندان زماني مناسب صرف كنيم و شنونده اظهارات و احساسات آنها باشيم ، احساس آنها درباره توجه ما به آنها بدون خدشه مي ماند و مطمئن هستند كه براي والدين خود اهميت دارند.
با دقت وهوشياري مداخله كنيد يا حداقل پس از 5 دقيقه ي اول درصحنه حاضر شويد . حضور به موقع شما درصحنه درگيري ، كمك مي كند تا بتوانيد به مسئله پي ببريد و مانع عصبانيت فرزندان و صدمه زدن يا اهانت كردن آنها به هم بشويد . پيش از شروع و ادامه يافتن درگيري ، راحت تر مي توان اضطراب و ناراحتي موجود را برطرف ساخت. اگر نتوانستيد به موقع حاضر شويد از فرزندانتان عذرخواهي كنيد : " متأسفم از اين كه نتوانستم به موقع حاضر شوم و از بروز حوادث ناراحت كننده جلوگيري كنم . به من بگوييد چه اتفاقي افتاده است ؟"
فرزندان ما پس از درگيري مي توانند به راحتي رفتاري دوستانه با يكديگر داشته باشند، البته درصورتي كه مورد سرزنش قرا رنگيرند. اگر والدين بتوانند درخانواده به طور منصفانه رفتار كنند و مسئوليت ها را برعهده بگيرند، فرزندان مي توانند احساسات دروني خود را بهتر ابراز كنند و از آسيب ديدگي هاي روحي در امان بمانند. به آرامي و نرمي با آنها گفت و گو كنيد. به نوبت از هر يك از آنها بپرسيد كه چه اتفاقي افتاده و به سخنان هردو با دقت گوش دهيد. بيان كردن احساسات دروني مهمترين بخش درگيري است . به آنها فرصت كافي بدهيد ؛ زيرا برقراري پيوند دوباره نياز به زمان كافي دارد.
در برخي موارد، يكي از كودكان به ديگري ضربه وارد كرده و فرار مي كند. در اين گونه موارد، واكنشهاي خود را تغيير دهيد؛ به طور مثال بار اول وقت بيشتري با كودك آسيب ديده يا مجروح صرف كنيد و سپس به سوي فرد ديگر برويد. بار دوم فقط به كودك آسيب ديده توجه كنيد. هر دو كودك به كمك شما نيازمندند . كودكي كه ضربه را وارد كرده احساس پشيماني مي كند ، او فرد بي مسئوليتي نيست بلكه نتوانسته احساس خود را بيان كند و كنترل خود را ازدست داده است .
اغلب كودكان يكديگر را دوست دارند و به طور طبيعي به سوي هم كشيده مي شوند . اگر والدين به موضوع هايي كه دوستي فرزندانشان را پايدار و مستحكم تر مي كند توجه داشته باشند، روابط دوستانه بين فرزندان تداوم خواهد يافت.
بچه ها هميشه به دنبال بهانه مي گردند تا بتوانند احساسات دروني خود را بيرون بريزند، به طور مثال هنگامي كه بستني مي خورند اگر فرزند ديگر يك قاشق بيشتر بستني بخورد، درگيري شروع مي شود و از اين طريق احساس حسادت، نياز، درماندگي و عدم پذيرش از سوي آنها ابراز مي گردد. زماني كه والدين گريه ، بدخلقي و خشم فرزند خود را تحمل كنند و با حوصله به حرف هاي او گوش كنند ، به اشتباه خود پي مي برد . گوش دادن به سخنان كودكان آسيب ديدگي روحي آنها را ترميم مي كند و روابط موجود را محكمتر مي سازد
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
ما پدران بيشتر بايد بدانيم و عمل کنيم:
1- حتي قبل از تولد ميتوانيم به روشهاي گوناگون با فرزند ارتباط برقرار کنيم:
نشان دادن دلبستگي خود به همسر با دادن هديه (يک شاخهگل، يک لبخند و يا کمک در کار منزل)
وبه وجود آوردن آرامش لازم در اين دوران براي او.
2- با فرزندانمان با لحن خوب و مودبانه سخن بگوييم.
3- ابراز محبت را به فرزندان به طور مستمر ادامه دهيم، زيرا رفتار مردانه بدون مهرباني، الگوي جنسيتي پدر را بيتأثير ميکند.
4- به فرزندمان احترام بگذاريم و از تحقير شخصيت و انتقاد نابه جا بپرهيزيم.
5- با ايجاد رابطهي دوستانه زمينه ي انس با فرزند را هموار سازيم تا بتواند به راحتي حرف دلش را به ما بگويد.
6- وقتي با فرزندمان تنها هستيم با او همبازي شويم و يا ورزش کنيم.
7- شرايطي را به وجود بياوريم تا فرزندمان بتواند نقاط قوت خود را نشان دهد.
8- براي شناخت بهتر فرزندمان- به ويژه در هفت سال دوم- سعي کنيم نقش مربي ورزش او را داشته باشيم و رشته ي ورزشي را طبق خواست و توانمنديهاي خودش انتخاب کند.
9- گاهي فرزندانمان به تأييد رفتارهاي خود از طرف پدر سخت نيازمندند.
10- براي فرزندمان وقت بگذاريم تا تکريم و احساس با ارزش بودن را در او تقويت کنيم.
11- از رفتارهاي نادرست او چشمپوشي نکنيم و با توجه به شرايط روحي و رواني، زماني و مکاني، او را از کار نادرستش آگاه کنيم.
12- در هنگام تصميمگيري در امور مربوط به فرزندان با آنان مشورت کنيم.
13- با تشکيل جلسات خانوادگي و شرکت دادن همه ي اعضاي خانواده درتصميمگيريهاي زندگي به رشد اعتماد به نفس فرزندان کمک کنيم.
14- سعي کنيم از ويژگيهاي فرزندمان اطلاعات و آگاهيهاي لازم را داشته باشيم.
15- به استعداد و سليقههاي آنان احترام بگذاريم.
16- اوقات بيشتري را در جمع خانواده و فرزندان سپري کنيم.
17- فرزندمان را با مهارتهاي ارتباطي و اجتماعي و دوستيابي آشنا کنيم.
18- به تحصيل و درس فرزندان اهميت داده و با شرکت در جلساتي که مدارس تشکيل ميدهند به آنها ارزش و اعتبار دهيم.
19- رفتارهاي خودمان را اصلاح کنيم تا الگوي مناسبي براي فرزندان باشيم، پدراني که بين عمل و گفتارشان تفاوت وجود دارد هرگز الگوي خوبي براي آنها نخواهند بود.
20- سعي کنيم گاهي آنها را به مسافرتهاي خارج از شهر ببريم و از تجارب خود در سفر با فرزندان گفتگو کنيم.
21- در ميان اعضاي خانواده تبعيض قائل نشويم و گاهي با آنان درد دل کنيم.
22- در انجام بعضي از امور و يا کارهاي منزل (نظافت، تعميرات، ساخت وسايل و...) از فرزندان نيز کمک بگيريم تا احساس مفيد و بزرگ بودن در آنها تقويت شود.
23- آنان را با دوران کودکي و نوجواني خود و ساير افراد مقايسه نکنيم.
24- به موفقيتهايشان احترام بگذاريم و هر چند وقت يک بار آنها را يادآوري کنيم.
25- در هنگام رفتن به سفرهاي طولاني بهتر است از خود نشانههايي بر جاي بگذاريم (عکس، کاست صوتي و يا تصويري و...) در طول سفر از طريق تلفن با فرزندمان صحبت کنيم، در صورت امکان فرزند بزرگتر را با خود ببريم و در بازگشت از مسافرت سوغات آنها را فراموش نکنيم.
26- سعي کنيم نقش تربيتي خود را براي فرزندان نوجوان، از يک «مصلح و هدايت کننده» به يک «مشاور» تبديل کنيم.
27- تلاش کنيم در سنين نوجواني با فرزندمان همسو شده و همواره در کنار او باشيم.
28- در هنگام نصيحت کردن فرزند نوجوان، ضمن توجه به سخنان او، افکار و احساسات خود را براي او تشريح نماييم.
29- وقتي فرزندمان کار خوبي انجام ميدهد احساس خوشحالي خود را به او نشان دهيم و سپس او را در آغوش گرفته و بگوييم که چقدر دوستش داريم.
30- لازم است فرزندان احساس کنند که پدر براي مادرشان احترام زيادي قائل است.
31- براي حفظ ارتباط با فرزند نوجوان خود حداقل يکبار در ماه با او به تنهايي بيرون برويم و تلاش کنيم درباره ي آنچه در احساس و انديشهي او ميگذرد با هم گفتگو کنيم.
32- محيطي صميمي ايجاد نماييم تا فرزند نوجوان ما بتواند آزادانه احساساتش را بازگو کند.
33- با القاي اين حس که در منزل واقعاً مورد احترام ميباشد در احساس ارزشمند بودن او کمک کنيم.
34- اگر لازم بود از روش تذکر يا توبيخ در فرزندمان استفاده کنيم، تذکر و توبيخ ما بايد به گونهاي باشد که فرزندان متوجه شوند «رفتارشان نامناسب و بد است نه خود آنها».
35- در صورت داشتن مشغله ي زياد، سعي کنيم در شبانهروز حداقل نيم ساعت با فرزندمان همراه باشيم، با آنها حرف بزنيم، بگوييم و بخنديم و استراحت و تفريح کنيم.
36- اگر پسر نوجوان داريم، بدانيم که او نيازمند است که اوقاتي را در حريم حمايت و هدايت پدري محبوب، منطقي، استوار و مقتدر سپري کند.
37- به جاي انتقاد و تکذيب، از سخنان اطمينان بخش و تأييد کننده استفاده نماييم.
38- بين خود و فرزندان به جاي رابطه ي خشک و آمرانه، ارتباط عاطفي توأم با گذشت و صبر را حاکم نماييم تا مروت و مردانگي را بياموزند.
39- سخن ما به عنوان پدر در خانواده موقعي نافذ است که خودمان به آن اعتقاد داشته و عمل نماييم.
40- اقتدار پدري لازمه ي تربيت کودک و نوجوان است؛ اين اقتدار در سايه ي مهرباني، دوستي و قاطعيت شکل ميگيرد نه در برخورد خشن، ناسزاگويي و احتمالاً کتک زدن.
اميدواريم از جمله پدراني باشيم که با صبر، شکيبايي، مهرباني، دوستي وقتگذاري و احترام بتوانيم به وظايف خود عمل کنيم
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
زندگی معنادار طریقه ای است برای نائل شدن به شادکامی پاینده. زمانیست که زندگانی را با مفهومی خاص سپری می کنید و می دانید برای حیات خود هدفی اصیل دارید.
پرسش این است: آیا در ورای زندگی شما دلیل و منطقی نهفته است؟
مقصود و و منظور شما از زندگی چیست؟
اندکی برای تفکر درباره زندگیتان زمان بگذارید.
سوالات زیر می توانند شما را برای حصول درکی بهتر از زندگی در زمان حال و آینده یاری نمایند. 9 پرسش زیر را صادقانه پاسخ دهید اما زمان زیادی برای اندیشیدن صرف نکنید و اولین چیزی که به ذهنتان خطور می نماید را بیان کنید.
شماره 1. هفته گذشته از کدام موضوع بیشترین لذت را برده اید؟
شماره 2. تا امروز چه کسی مهمترین فرد در زندگی شما بوده است؟ چه کارهایی انجام داده؟
شماره 3. مخاطره انگیز ترین تصمیمی که تابحال در زندگی گرفته اید چه بوده است؟ چرا تا این حد پرمخاطره بوده؟
شماره 4. بزرگترین فرصتی را که تصور میکنید در زندگی از دست داده اید کدام بوده است؟
شماره 5. اگر می توانستید یک چیز را در خود تغییر دهید آن چیز چه می بود؟ چرا؟
شماره 6. بهترین چیزی که درباره خودتان دوست می دارید چیست؟
شماره 7. بلندپروازی شما در زمان جوانی چه بوده است؟
شماره 8. زنده یا مرده، تحسین برنگیزترین فرد دنیا در نظر شما کیست؟ چه چیزی در وی شما را مجذوب خود ساخته است؟
شماره 9. اگر برای زیستن 6 ماه فرصت می داشتید چه کارهایی انجام می داید؟
آگاهی از نحوه برقراری یک زندگی معنادار و هدفمند در حقیقت باعث شناخت و رسیدن به نفس معنوی خواهد شد، از شما فردی واقع گرا و مثبت اندیش خواهد ساخت. حیاتی که در نتیجه آزمودن و شناخت ارزش ها و نگرش های شخصی پدید می آید.
بنابراین می آموزیم که بپذیریم زندگی "فرآیندی مولد" است نه منفعل و مجبوریم برای فعال نمودن زندگی "کاری" انجام دهیم. باید گونه ای از تلاش و کوشش را وارد عرصه حیات خود نماییم. این انگیزه و اقدامات در "باطن ما" می باشند و همه نسبت به آنها مسئولیت و تعهد داریم. تنها چیزی که نیازمندیم این است که انگیزشها را یافته و خودمان را متمرکز آنها کنیم.
رضایت و شادکامی مسئله ای نیست که در انزوا بوجود آید و نمی توان آنرا به تنهایی بدست آورد. شادکامی در پی دیگر تصمیماتی که اتخاذ نموده اید حاصل می گردد. اگر مایلید خرسند باشید، ابتدا ارزشها و نگرشهای اصیل خود را بیابید. وقتی نسبت به آنها مطلع شدید از زندگی احساس رضایت بیشتری خواهید داشت و در نتیجه قادر خواهید بود زندگی رویایی خود را بنا کنید. به عبارت دیگر رضایت، منتهی به برآوردن روابط و احساس هدفمندی شده و این، شادکامی را به ارمغان می آورد.
چه چیزی روی شما تاثیر می گذارد؟
دلتنگی و استرس چگونه پدید می آیند؟
در بیشتر اوقات عدم رضایت و حزن در نتیجه مقایسه مداوم خود با دیگران به سراغ فرد می آید. با به یاد آوردن مسائل و اتفاقات گذشته. با خودبینی و تکبر در امور. با خواستن مکرر نداشته هایمان. با تقلا نمودن زیاد برای بدست آوردن اشیاء مادی و یا افرادی که تصور می کنیم خوشحالمان خواهند کرد. با خستگی و رنجیدن از دیگران و اعمالشان. مخلص کلام، با فراموش کردن هویت اصلی خود و غرق شدن در نقش کسی که فکر می کنیم باید باشیم و یا دیگران از ما انتظارش را دارند.
هدف از بیان عبارات فوق این نیست که شما با فراگیری بسیار، به فردی تماماً عملگرا و کاملاً خوشنود تبدیل گردید، بلکه درعوض باید محفوظاتی را که باعث ممانعت از کسب موفقیت میگردد، فراموش کنید. شما از پیش می دانید که چگونه یک زندگی شاد و رضایت بخش داشته باشید؛ تنها مشکل این است که یا آنرا فراموش کرده اید و یا طرز تفکر کنونیتان از آن غافل شده است.
بنابراین در مسیر پیش رو باید شرایط رشد و ترقی را فراهم آوریم تا بطور طبیعی بسوی نفس حقیقی و ذاتی خود پیش روی کنیم. در واقع این شرایط صحیح که باعث طی طریق سازنده به سمت شادکامی پایدار میگردد چیزی نیست جز: یک زندگی معنادار. شما می توانید به خود بیاموزید؛ ذهنتان را برای دستیابی به رضایت پرورش دهید. روانشناسان دریافته اند که شرایط صحیح برای رشد بشر از طریق مراقبه قابل دستیابی است و این روش ها می توانند شما را در یافتن ارزشهایتان در زندگی کمک کنند.
در مقالات بعدی به نحوه ایجاد شرایط صحیح فکری برای رسیدن به رضایتی همیشگی خواهیم پرداخت. در هر حال این حق شماست.
چگونگی ذهن بسیار تعیین کننده می باشد و آن کلیدیست که درب پیش روی رضایت و شادکامی را میگشاید
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
شکل گيري اين پيوندها روندي بسيار ويژه است ؛ تجربه اي است شگفت انگيز که در طي آن ، شما و کودکتان ياد مي گيريد که يکديگر را دوست بداريد . اين ارتباط ممکن است به محض آن که چشمان خود را براي نخستين بار به روي کودک مي گشاييد، شکل بگيرد و يا ممکن است ماهها طول بکشد.
اگر زايمان به خوبي پيش برود و نوزاد بلا فاصله بعد از تولد به نزد شما آورده شود، ممکن است با نگاه کردن و شير خوردن، عشق شديدي را در شما ايجاد کند. نوزاد نزديکي بدن مادر، شنيدن صداي او، نگريستن به چشمهايش وطعم نخستين شير را تجربه خواهد کرد؛ تمام اين چيزها سبب احساس آرامش و امنيت در وي مي شود.
لمس کردن
يکي از قدرتمند ترين طرق تشکيل ارتباط عاطفي بين مادر و نوزاد، نزديکي جسماني و تماس پوست است که سبب احساس آرامش و سلامت مي شود. اين نزديکي براي رشد و تکامل عاطفي کودک نيز ضروري است. تحقيقات نشان داده است که نوزادان نارس را به جاي قرار دادن داخل يک انکوباتور ( دستگاهي که دماي داخل آن بر طبق نياز نوزاد قابل تغييراست) مي توان روي سينه مادر يا پدر گذاشت ( نگهداري به روش " کانگورو") . پس اوقات پر از آرامشي را به نشستن در کنار نوزاد و در آغوش گرفتن او اختصاص دهيد. مي توانيد با ملايمت و با آب گرم او را شستشو داده و سپس به آرامي با روغن بچه ماساژ دهيد.
صحبت کردن
کودک از شنيدن صحبت هاي شما لذت مي برد و حتي سرخود را به طرف صدا بر مي گرداند و با خنديدن و دست و پا زدن به شما پاسخ مي دهد. مهم نيست به او چه مي گوييد. او از توجه شما خوشحال مي شود و شما از پاسخ او لذت مي بريد . وقتي با او حرف مي زنيد به وي نگاه کنيد.ارتباط چشمي بسيار مهم است و به تقويت درک متقابل از هم وايجاد مهارت هاي ا جتماعي کمک مي کند.
روند شکل گيري پيوند عاطفي ممکن است هفته ها يا حتي ماهها به طول بينجامد، بخصوص اگر زايمان مشکل بوده و يا کودک ، نياز به مراقبت هاي ويژه داشته باشد.
طبق گزارش هاي رسيده ، نزديک به 30 درصد زناني که به تازگي مادرشده اند ، در برقراري پيوند عاطفي با نوزاد خود دچار مشکل هستند. اگر شما نيز چنين احساسي داريد، با کمک همسر، مادر و يا دوستان نزديکتان مي توانيد بر اين مشکل غلبه کنيد.
پرورش يک کودک خسته کننده است، بنابراين سعي کنيد از تراکم فعاليت هاي روزمره در منزل کم کنيد و از کمک دوستان و خانواده نيز برخوردار شويد و سعي کنيد در طول روز هنگام به خواب رفتن کودک ، کمي بخوابيد . همچنين مراقب حالتي به نام " تنهايي پس از زايمان" باشيد. اين حالت ممکن است در بعضي مادران در حدود 3 يا 4 روز پس از تولد نوزاد رخ بدهد. اين احساس ناتواني در مقابله با مسائل و مشکلات ، به دليل تغييرات هورموني است و پس از گذشت چند روز برطرف مي شود.
افسردگي پس از زايمان
در برخي موارد، مادر افسردگي پس از زايمان را تجربه مي کند . علائم اين افسردگي عبارت اند از : احساس فقدان انرژي و اشتياق ، تحريک پذيري ، احساس خستگي بيش از حد وعدم توانايي مقابله با مشکلات زندگي براي مدتي طولاني.
اگر از اين مشکلات رنج مي بريد با پزشک خود مشورت کنيد . يکي از بهترين راههاي درمان اين مشکل گذراندن اوقات بيشتر با نوزاد است، برخورد و تماس فيزيکي با نوزاد سبب ترشح هورمون هاي " مادرانه" مي شود که خود باعث احساس آرامش و بهبودي مي گردد.
شخصيت کودک شما
در حالي که نوزادان خصوصيات و رفتارهاي مشترک بسيار زيادي دارند، تفاوت هاي بسياري نيز بين آنها وجود دارد. کودک شما از لحاظ ژنتيکي يک انسان منحصر به فرد است که تجربيات ويژه و خاصي در دوره داخل رحمي ، در طي تولد و در چند ماه اول زندگي داشته است. تمام اين تجربيات در شکل گيري شخصيت و چگونگي پاسخ کودک به دنياي اطراف و به شما نقش دارند.
نقش ژنتيک
به محض تشکيل نطفه، شکل ظاهري و بسياري از خصوصيات ديگر براي تمام عمر شکل مي گيرد. کودک نيمي از ژن هاي خود را از مادر و نيمي از ژنها را از پدر به ارث مي برد. اما چون هر سلول شامل ترکيب متفاوتي از ژنهاست ، کودک خصوصيات ظاهري ، شخصيت و استعدادهاي خاص خود را خواهد داشت.
کودکان در ترکيب ژنها بسيار متفاوت اند مگر اين که دوقلوهاي همسان باشند. بسياري از خصوصيات فرزند شما توسط اين ژن ها کنترل مي شوند، مثل رنگ مو و چشم ها ، گروه خوني ، جنسيت ، قد و شکل بدن. همچنين تصور مي شود که حداقل برخي از خصوصيات شخصيتي کودک توسط ژن ها تعيين مي شود، مثل هوش. اما با اين که آرايش ژنتيکي مي تواند تعيين کننده توانايي هاي بالقوه کودک باشد، نحوه تربيت و محيط اطراف وي نيز تأثير زيادي بر شخصيت او خواهد داشت.
تفاوت در تکامل مغزي
در عين حال که محيط اثر عمده اي بر تکامل ساختار شخصيتي کودک دارد، بنابر برخي تحقيقات ، ساختمان مغز مسئول بسياري از تفاوت هاي تکاملي و شخصيتي بين پسر و دختراست . براي مثال ، نيمکره راست مغز که مسئول کنترل فعاليت هاي فيزيکي است در پسرها رشد بيشتري يافته، درحالي که تکامل زودتر نيمکره چپ در دخترها به اين معناست که فعاليت هاي حرکتي ظريف و دقيق و مهارت هاي سخن گفتن در دختران زودتر از پسران شکل مي گيرد.
اما به ياد داشته باشيد که عوامل بيولوژيک هرگز نبايد به عنوان عاملي محدود کننده در تکامل توانايي هاي فرزند شما محسوب شوند . کودکان موجوداتي منحصر به فردند و ظرفيت آنها براي آموختن بسيار قوي تر و بيشتر از هر عامل بيولوژيکي عمل مي کند .
خلق و خوي کودک
عوامل زيادي در شکل دادن خصوصيات شخصيتي و خلق و خوي کودک نقش دارند. ژنتيک ، جنسيت، محيط اجتماعي، تعداد خواهران و برادران ، همه بخشي از اين وظيفه را به عهده دارند. مشخص است که بسياري از اين عوامل خارج از کنترل شما هستند و به زودي متوجه خواهيد شد که نمي توانيد نقش چنداني درانتخاب شخصيت کودک خود داشته باشيد. اما مسلم اين است که مهمترين عامل مؤثر بر نحوه رفتار و شخصيت کودک در ماهها و سال هاي اول زندگي ، ارتباط او با شماست. ممکن است شما نتوانيد " چگونگي " کودک خود را انتخاب کنيد اما روشي که ارتباط شما را با هم برقرار مي کند، تأثير فوق العاده اي بر شخصيت در حال رشد وي خواهد داشت. طبيعي است که کودک عليرغم نوع شخصيتي که دارد، از داشتن روابط پر محبت با شما لذت و فايده بسيار مي برد.
مهارت هاي ارتباطي
کودک پس از تولد به سرعت راه هاي مختلفي را براي برقراري ارتباط با شما ياد مي گيرد. او براي بيان نيازهاي مختلف خود از گريه هاي متفاوتي استفاده مي کند و قبل از 2 ماهگي براي ابراز شادي خود به شما لبخند مي زند. همچنين با ايجاد اصوات مختلف ، خود را براي سخن گفتن آماده مي کند.
گريه
مؤثرترين راه براي برقراري ارتباط کودک در ماه هاي نخست زندگي گريه کردن است، زيرا وي تنها از اين طريق مي تواند شما را متوجه نيازهاي خود کند. در واقع گريه نخستين سخني است که کودک مي گويد. حتي نخستين گريه کودک پس از تولد يک نقش ارتباطي بسياري مهم دارد. اين گريه به پزشک مي گويد که ريه ها براي نخستين باربا موفقيت از هوا پر شده اند و حالا کودک مي تواند نفس بکشد.
در ابتدا ممکن است تصور کنيد که گريه کودک هميشه يک جور است و کودک هميشه يک صدا را توليد مي کند اما به تدريج مي فهميد که کودک براي نيازهاي مختلف خود اصوات مختلف و گريه هاي متفاوتي دارد. همچنان که زمان مي گذرد، قادر به درک اصوات و گريه هاي مختلف کودک مي شويد و اين به شما کمک مي کند که به سرعت نيازهاي کودک را برآورده سازيد
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
زن ، اشتغال و خانواده
بحث پیرامون زنان به ویژه مادران از دیرباز مد نظر صاحب نظران بوده است. اما ضروری به نظر می رسید که ارتباط وظیفه مهم مادری و رسالت دیگر زن یعنی حضور در اجتماع بهتر تبیین شود تا تداخل و تعارضی در نقشها پیش نیاید.
تاریخچه ی کار زن:
در سال های گذشته فعالیت های خانگی و تولیدی از هم جدا نبودند؛ بسیاری از تولیدات یا در خانه ها و یا در کارگاه های نزدیک خانه انجام می شد و تمام اعضای خانواده به خصوص زنان در امر تولید مشارکت داشتند. به همین دلیل زنان نفوذ قابل توجهی در درون خانواده داشتند و گاه اداره کننده ی اصلی خانواده و درآمدهای ناشی از آن بودند. اما به تدریج و با شروع انقلاب صنعتی در قرن نوزدهم میلادی و توسعه ی صنایع و انتقال تولید به کارخانه های صنعتی، استخدام فردی جای استخدام خانوادگی را گرفت و افراد مجبور شدند در بیرون ازخانه مشغول به کار شوند. 1
کارخانه داران برای این که زن را از خانه به کارخانه بکشانند و از نیروی اقتصادی او بهره کشی کنند، حقوق زن، استقلال اقتصادی، آزادی و تساوی حقوق زن با مرد را عنوان کردند و آنها بودند که توانستند به این خواسته ها رسمیت قانونی بدهند. چرا که تکامل ماشینیسم و تولید به میزان بیش از حد نیاز واقعی انسانها و ضرورت تحمیل بر مصرف کننده ، بار دیگر ایجاب می کرد که سرمایه داری از وجود زن بهره کشی کند؛ اما نه از نیروی بدنی و قدرت کاری او، بلکه از نیروی جاذبه و زیبایی او و از قدرت افسون گری اش در تسخیر اندیشه ها، اراده ها و مسخ آن ها در تحمیل مصرف بر مصرف کننده.2
بنابراین حضور زنان روز به روز در مشاغل مختلف بیشتر شد و زمینه ی حضور گسترده ی آنان در بیشتر کشورهای غربی فراهم آمد و به تدریج به کشورهای آسیایی در حال توسعه نیز سرایت کرد. به طوری که امروزه آمار و ارقام ، بیانگر حضور بالای زن در بازار کار است.3
به طور مثال آمار اشتغال زنان در کشورهای صنعتی بدین قرار می باشد:4
فنلاند: 41% فرانسه: 4/36% دانمارک: 7/37%
اتریش: 3/32% انگلستان: 7/31%
در کشورهای عربی نیز آمار اشتغال زنان این گونه می باشد:5
امارت: 5/14% قطر: 9/35% مراکش: 7/34% بحرین: 1/32% موریتانی: 43% مصر: 1/30%
نقش مادر در تربیت:
اکنون باید نقش مادر در دو مقطع مهم و حساس- کودکی و نوجوانی- بیان شود تا مادران شاغل به اهمیت آن پی برده و اولویتها را در مسیر انتخاب شغل و تربیت فرزندان به شکل صحیح تشخیص دهند .
الف) مادر و تربیت در کودکی
برخی گمان می کنند که نقش مادر در تربیت از زمانی است که طفل او خوب و بد را تشخیص می دهد و تا حدی قادر به تشخیص مصالح و مفاسد امور می باشد. اما از نظر اسلام تأثیر مادر حتی به دوران بارداری و قبل از انعقاد نطفه نیز مربوط می شود و دوران حمل در سرنوشت طفل بسیار دخیل است.6
حتی برخی شروع زندگی آدمی را از لحظه ی انعقاد نطفه می دانند.7
کودک ماه ها در رحم مادر، با جسم و روح او ارتباط تنگاتنگ برقرار می کند. بعد از آن نیز تا مدتها برای رشد و ادامه ی حیات خود نیاز به مادر دارد و طول می کشد تا بتواند به تنهایی احتیاجات خود را برطرف کند. تمام این امور نیاز به صبر و حوصله ی سرشاری دارد که خداوند به مادر بخشیده تا فرزندانش به سمت کمال پیش بروند و در این وابستگی و احتیاج، حکمتی نهفته است تا کودک پیوسته با مادر ارتباط داشته باشد و تحت تربیت او بزرگ شده و به کمال برسد.8
طفلی که قدم به این دنیا می گذارد این حق را دارد که در کنار مادر باشد و از مهر و محبت او بهره مند شود. هرگاه گریه کرد به او جواب لازم را بدهد، در آغوش او بخوابد و یا شیر بخورد. حال اگر به درخواستهای او کم توجهی شود و پاسخ لازم به واکنش های او داده نشود؛ کودک در آینده از ثبات شخصیتی سالمی برخوردار نخواهد شد و به ناسازگاری اخلاقی روی خواهد آورد.9
وجود مادر در کنار کودک سبب به وجود آمدن احساس اعتماد نسبت به اطرافیان خواهد شد. این احساس برای کودک بسیار مفید است و سبب می شود تا او بهتر بتواند شکستها و ناموفقیتها را در زندگی تحمل کند.10
اگر کودک در خانه از رابطه ی عاطفی خوبی برخوردار نباشد، نمی تواند آن گونه که باید به آموزش محیط پیرامون خود بپردازد تا بتواند استعدادهای خود را ظاهر سازد. تجربه نشان داده است کودکانی که در شیرخوارگاه ها بزرگ شده اند نمی توانند رابطه ی صمیمانه ای با دیگران برقرار کنند.11
بنابراین زندگی کودک به خصوص دو سال اول آن، دوران بسیار سرنوشت سازی است؛ زیرا شخصیت کودک هنوز شکل نگرفته و برای پذیرفتن ، هر صورت و شکلی آماده است.12
پس وظیفه ی هر پدر و مادری است که از این ویژگی انعطاف پذیری استفاده کرده و به تربیت کودکان خود اقدام کنند، پیش از آنکه شخصیت آنها شکل گیرد و دیگر از دست آنها کاری ساخته نباشد.13
ب) مادر و تربیت در نوجوانی
همدلی و ایجاد ارتباط دوستانه و صمیمانه راهی است برای جلوگیری از رو آوردن نوجوانان و جوانان به انحراف، جرم و بزهکاری و مادر به عنوان کسی که رابطه ی مستقیمی با فرزندان خود دارد و سرپرستی خانه با اوست، می تواند این رابطه ی دوستانه را با فرزندان خود برقرار کند. این مادران که با مهربانی و محبت به نیازهای عاطفی دختر و پسر خود پاسخ می دهند، زمینه ساز به وجود آمدن اعتماد به نفس و استقلال در فرزندان خود خواهند شد.14
مادران سرمشق و الگوی فرزندان خود و شکل دهنده ی روح و شخصیت آنان هستند. مادرانی که دچار بیماری از خود بیگانگی هستند فرزندانی همانند خود تربیت می کنند. مادرانی که در خانواده هایی پرورش یافته اند که دختر و زن مورد تحقیر واقع شده اند، فرزندانی تربیت می کنند که آنها نیز دچار عقده ی حقارت می شوند و نتیجه ی این احساس حقارت این است که وقتی دختر به سن بلوغ می رسد در برخورد با جنس مخالف رفتار و حرکات نامناسبی از خود بروز می دهد و زیباییهای خود را در اجتماع عرضه خواهد کرد تا مرحمی بر روح بیمار و جبران کننده عقده درونی اش باشد.
پسران نیز در چنین خانواده هایی بینشی نادرست نسبت به زن پیدا کرده و نسبت به زنان دیگر و همسران خود زورگو و ستمکار خواهند شد.15
پدران و مادران باید این نکته را مدنظر داشته باشند که دختران و پسران هرکدام تربیت متفاوتی را می طلبند. زیرا هرکدام از دختر و پسر باید در آینده نقش خاصی را در خانواده و اجتماع پیاده کنند. یک مادر از کودکی باید به دختر خود بفهماند که او در آینده می خواهد مادر و همسر بشود. بنابراین باید به مرور زمان به فرزند خود اعم از دختر و پسر نکاتی را که در زندگی آینده نیاز خواهد داشت بیاموزد
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
اساس تشکیل خانواده، ازدواج دو بزرگسال با جنسیتهای مخالف است. اولین وظیفه این دو، سازگاری و تطابق با یکدیگر است. | |||||||||||||||||||
|
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
| |||||||||||||||||||
|
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
برای داشتن یك خانواده ایده آل و سالم به عنوان پایه های یك جامعه سالم لازم است همه اعضای خانواده و بویژه زن و شوهر نقش خود را به درستی ایفا كنند. لازمه خانواده ایده آل ، تربیت صحیح و اصولی كودك و آماده كردن او برای یك انتخاب درست در مرحله ازدواج و توجه به ابعاد مختلف روانی، انسانی، اجتماعی و شخصیتی دو طرف مقابل یعنی زن و شوهر در زندگی مشترك است.
● ویژگی های یك خانواده ایده آل و سالم
خانواده سالم و موفق مجموعه ای است كه در آن، همه اعضا موفق هستند و همه مناسبات میان افراد روال طبیعی دارد. اعضای این خانواده می توانند از قدرت انسانی خود برای مشاركت، تعاون و پاسخ به نیازهای جمعی و فردی استفاده كنند. در نظام سالم خانوادگی نقش ها انعطاف پذیر است و دست به دست می چرخد. حركت آرام و آهسته است. به طور مثال ممكن است زمانی مادر براساس اقتضای شرایط در نقش بلاگردان ظاهر شود و سپس این وظیفه به پدر و پس از مدتی نیز به فرزندان محول شود. البته برای رسیدن به یك خانواده سالم باید به چند نكته نیز توجه داشت. خانواده واحدی برای رشد و بقاست. مكانی است كه نیازهای احساسی و عاطفی همه اعضا در آن تأمین می شود. در خانواده سالم رشد و اعتلای همه اعضای آن مدنظر است و در آن عزت نفس ایجاد می شود. واحدی مهم برای جامعه ای است كه می خواهد دوام داشته باشد و به طور یقین خانواده خاكی حاصلخیز برای پرورش انسان های بالغ است. (انسان بالغ كسی است كه تفاوت میان خود و دیگران را درك می كند و از هویت مستقل برخوردار است) مقررات حاكم بر خانواده های موفق بیانگر آن است كه زن و شوهر از تفاوت های رفتاری، ارتباطی و نگرشی خانواده خود كاملاً آگاهند و آنها را بدون تعصب می پذیرند. زن و شوهر هر كدام برای یافتن راه حل های مسالمت آمیز قدم برمی دارند. ظرفیت قبول تفاوت و روبه رو كردن منطقی با تضادها و اختلاف ها، نشانه صمیمیت خانواده سالم است. اختلاف سازنده چنانچه مورد استفاده درست قرار گیرد، سازنده و مفید خواهد بود. در یك ازدواج موفق، زن و شوهر متعهدند كه بر سر تفاوت خود به توافق برسند و با اختلافات برخورد منصفانه داشته باشند.
● فرد برای ورود به خانواده سالم، ایده آل و موفق تربیت می شود
خانواده محل انتقال سنت ها، باورها و انواع مختلف شناخت هاست. (از شیوه غذا خوردن تا افكار سیاسی). نخستین قدم های اجتماعی شدن را كودك در خانواده برمی دارد و به موجودی اجتماعی تبدیل می شود. خانواده با اسم خانوادگی گذاشتن به كودك او را در مسیر و شبكه خویشاوندی قرار می دهد بنابراین خانواده نخستین هویت اجتماعی فرد را فراهم می آورد.
موقعیت اجتماعی والدین، موقعیت اجتماعی كودك را در ۲۰ سال اول زندگی تعیین می كند. خانواده با الگو قرار گرفتن به كودك می آموزد خود را در آئینه چشم پدر و مادر تماشا كند. در خانواده است كه نخستین بار خود را می بینیم و احساس صمیمیت را درك می كنیم . می آموزیم كه احساس چیست و چگونه می توانیم آن را ابراز كنیم و این پدر و مادر هستند كه احساسات قابل قبول و موضوع را مشخص می سازند، اجازه ها را صادر می كنند. رشد كودك در خانواده بیشتر متأثر از همین ارزشگذاری ها و گرایش های اخلاقی، عاطفی و اجتماعی است. از این رو خانواده ها به عنوان یكی از عوامل مؤثر در رشد كودك، در كنار سایر عوامل قرار می گیرد. بنابراین چگونگی رشد و تربیت فرد در خانواده، در چگونگی شكل گیری یك خانواده سالم و ایده آل نقش پررنگی دارد. همسران جوان برای ایجاد همدلی با یكدیگر نیاز به فرصت هایی در ابتدای زندگی زناشویی دارند بنابراین به موازات ایجاد این همدلی و حتی برای به وجود آوردن آن باید برای یكدیگر در حكم آئینه ای باشند كه هم خوبی ها و هم نارسایی ها را نشان دهند و برای بهتر زیستن خود تلاش مشترك داشته باشند. زندگی مشترك بدون وجود ارزش ها و اهداف متعالی با دوام نیست. بنابراین همسران جوان باید اساس تشكیل خانواده را رسیدن به چنین اهدافی قرار دهند. حتی اگر بدون توجه به چنین اهدافی زندگی خانوادگی را آغاز كردند باز هم باید برای رسیدن به اهداف متعالی تلاش كنند.
● اهداف متعالی در آغاز یك زندگی مشترك
دو همسر در زندگی باید از عزت نفس و احترام برخوردار باشند. هیچ دختر و پسر جوانی نمی توانند با انگیزه توجه به خود و احساس برتری نسبت به همسر وارد زندگی مشترك شوند و انتظار شیرین كامی و موفقیت داشته باشند. ممكن است در ابتدای زندگی مشترك این نحوه رفتار بین دو همسر وجود نداشته باشد و هركدام سعی كنند با احترام به دیگری حرمت نفس او را حفظ كند، اما چنین رویه ای باید به مرور در روابط متقابل آنان به وجود آید. مرد و زن جوان در صورتی می توانند چنین رویه ای را در رابطه با یكدیگر پیش بگیرند كه خود بزرگ منش و دارای عزت نفس باشند و یا همزمان آن را در خود تقویت كنند. از آن جا كه زوج های جوان، هركدام در خانواده پدری روابط خانوادگی و اجتماعی متعددی داشته اند، این روابط تا مدت ها بر رابطه مشترك آنها تأثیر می گذارد. بنابراین باید هركدام مراقب باشند تا همراه با احترام به دیگری، فامیل و اطرافیان او را نیز مورد احترام قرار دهد.
● پویایی، انعطاف و انطباق پذیری
در یك خانواده نباید اندیشه ها و احساس های زوجین حالت راكد و منجمد داشته باشد. خشكی، سردی و تغییرناپذیری در روحیات با ایجاد حالت تعادل و استحكام در خانوده سازگار نیست، چون راه را بر هر گونه بازنگری نسبت به اعمال و افكار درست می بندد. زن و مرد در عین حال كه دارای اصول و اهداف ثابت و معینی هستند باید درروابط با یكدیگر انعطاف و بردباری داشته باشند. دارا بودن روحیه انعطاف در بسیاری مواقع می تواند تنش ها و سختی های پیش آمده در فضای خانواده را كاهش دهد. مثلاً هنگامی كه همسر شما خشمگین و عصبانی است، خونسردی شما می تواند در فروكش كردن این عصبانیت مؤثر باشد و در زمان دیگری اتخاذ چنین روشی توسط او نیز می تواند خشم احتمالی شما را فروكش كند.
● فداكاری برای همسر
زن و شوهر هنگامی كه یكی از آن ها در فشار و سختی قرار می گیرد باید بتوانند نقش كمك و یار را برای یكدیگر ایفا كنند. این روحیه هم برای مرد و هم برای زن لازم است. برای زن، شوهرداری به معنای مصطلح گاهی از اوقات همدلی و همراهی با شوهر در سختی ها و مشكلات است كه در حسن رفتار و مدیریت خانواده تجلی می یابد و یك مرد نیز با مشاركت جدی در كارهای همسر خود، هنگامی كه امور خانه، او را دچار خستگی می كند چنین نقشی را ایفا نماید.
● شناسایی، علت یابی و راهیابی مسائل خانوادگی
▪ انجام هر كاری به مهارت و دانش نیاز دارد. یعنی برای همسر توانا شدن، باید دانایی ها، دانش ها و مهارت های لازم را كسب كرد. از این رو توصیه می شود با مطالعه كتاب های مربوط به تعلیم و تربیت، روانشناسی خانواده و آئین همسرداری و با شركت در جلسه های آموزش خانواده به دانش و مهارت خود بیفزایید.
▪ در ارزیابی روابط زناشویی، هر یك از زوج ها باید بداند كه همسر او نزدیك ترین و محرم ترین فرد است. به همسرتان به عنوان نیمه تن، حامی و پشتیبان نگاه كنید و برای خوشبختی او تلاش نمایید.
▪ زن و شوهر باید مهارت های ارتباطی را برای بهبود روابط خود بیاموزند و در فضایی سرشار از حسن تفاهم و حسن نظر به حل وفصل مسائل خود بپردازند. برخی از این مهارت ها، فعالانه به حرف های یكدیگر گوش كردن، تشریك مساعی و مشورت كردن، به عقیده یكدیگر احترام گذاشتن و پذیرفتن یكدیگر است.
▪ تحكیم روابط زناشویی، علاقه به داشتن یك ارتباط سالم، ایجاد یك كانون گرم و صمیمی و نائل شدن به تفاهم مسئولیت همه اعضای خانواده بویژه زن وشوهر است. از این رو می توان گفت كه حل مسائل زناشویی و خانوادگی مستلزم كوشش همه جانبه اعضای خانواده بویژه زوج خانواده است.
▪ وقتی در زندگی، اختلاف نظر و یا سوء تفاهمی بروز می كند، به جای سرزنش كردن یكدیگر و تفسیر نادرست، به شناسایی مسأله، علت یابی و سرانجام راهیابی آن بپردازد.
▪ لازمه ایجاد ، حفظ و استقرار روابط زناشویی سالم، داشتن تعهد، وفاداری، اعتقاد، انصاف و صمیمیت، پذیرش، سعه صدر، تفاهم و اعتماد متقابل است. با رعایت این اصول نسبت به همسرتان احساس مسئولیت كنید و خانواده را به فضایی سرشار از امنیت روانی و عاطفی تبدیل نمایید.
▪ مورد تأیید واقع شدن، مورد توجه و محبت قرار گرفتن از نیازهای اساسی انسان است. سعی كنید در روابط زناشویی به نوعی و به طریقی رفتارهای مطلوب همسرتان را مورد توجه قرار دهید و تأیید كنید.
همسر شما باید بفهمد كه برای او ارزش قائل هستید. تشویق، تأیید و بیان نكات مثبت باید به طور آشكار و در جمع باشد و تذكر نكات منفی و انتقاد باید به طور محرمانه و در تنهایی صورت گیرد.
▪ گاهی میان زن و شوهر پیام هایی رد و بدل می شود كه بدرستی درك نمی گردد. زیرا برخی از پیام ها مبهم هستند و هر كس می تواند آن ها را به گونه ای مثبت یا منفی تفسیر كند. باید به صراحت و با وضوح از طرف مقابل تان سؤال كنید یا از او توضیح بیشتر بخواهید تا اشكال رفع شود و ابهامی در میان نباشد.
▪ راه حل عمده مسائل و مشكلات زناشویی، اصلاح نگرش و شیوه برخورد و تصحیح انتظارات براساس توان یكدیگر است. زمان مشخصی را در روز یا در هفته برای گفت وگو درباره مسائل و مشكلات و روشن كردن انتظارات از یكدیگر و به اصلاح درددل كردن اختصاص دهید.
▪ گاهی اوقات زن و شوهر از یك مسأله دو برداشت كاملاً متفاوت دارند. اما آن ها را با یكدیگر مطرح نمی كنند و یا نمی خواهند كه این برداشت های متفاوت را درك كنند و در نتیجه بروز یك مسأله ساده ممكن است به یك بحران تبدیل شود. زن و شوهر باید سعی كنند كه برداشت های یكدیگر از مسأله را جویا شوند. برای شناخت ریشه اختلافهای زناشویی باید با روان شناسی زن و مرد آشنا شد و فهمید كه زن یا مرد به چه اموری بها می دهند و نظام ارزش های آن ها چیست. به طور معمول زن به وابسته بودن، كسب امنیت عاطفی و مورد حمایت واقع شدن اهمیت می دهد. درحالی كه مرد می خواهد مستقل و خودمختار باشد و برای آزادی عمل ارزش قائل است. چاره كار هم این است كه زن و شوهر از خود انعطاف نشان دهند و به آگاهی برسند.
▪ زن و شوهر موظفند خود را در برابر یكدیگر آراسته و پاكیزه و جالب توجه نگه دارند و از پریشانی و وضع نامرتب اجتناب كنند.
▪ نباید زوج ها تفاوت های فردی موجود یكدیگر را با فرد دیگری مقایسه كنند. نكته مهم این است كه زوج ها باید حاضر شوند این تفاوت ها را درك كنند و اختلافهای زناشویی را در یك فضای محرمانه و صمیمانه مطرح كنند و معتقد باشند كه می شود و می توان به تفاهم رسید و یك ارتباط سالم برقرار كرد
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
پنج گنج والدین ایدهآل
همه دلشان میخواهد موفق باشند؛ پدر و مادرها بیشتر. ولی بیشتر پدرومادرها حتی موفقیتشان را هم نه برای خودشان، که برای تربیت موفق فرزندانشان میخواهند. آنهایی که بچهدار شدهاند، میدانند که این ماجرا چهقدر فراز و نشیب و پیچیدگی دارد. هیچ روزی مثل روز قبل نیست و اتفاقا هر چه بچهها بزرگتر میشوند ماجراها پیچیدهتر میشود. ضمن اینکه خصوصیات فردی و خانوادگی و حتی اجتماعی هر پدر و مادری را نیز باید درنظر گرفت...
حالا سوال این است که واقعا والدین موفق چه ویژگیهایی دارند؟ آیا برای این موضوع هم استانداردهایی وجود دارد تا بر مبنای آن بتوانیم موفقیت والدین را محک بزنیم؟ آیا موفقیت به معنای کامل و بیعیب و نقص بودن است؟
بگذارید از همین ابتدای بحث یک موضوع را روشن کنیم: والدین موفق الزاما کاملترین، بهترین و بینقصترین والدین نیستند. اگر این اصل را قبول کنیم با استرس کمتری بچهداری میکنیم، فرزندانمان را بزرگ و راه را برای موفقیت آنها هموار مینماییم.
با توجه به اینکه بیشتر جوامع امروزی فرزندمحور شدهاند، والدین در تربیت به بچهها دچار استرس فراوانی میشوند و فشار زیادی به خود وارد میکنند تا همه چیز خوب پیش برود؛ از انضباط و مقررات، تغذیه، مطالعه، تسهیلات آموزشی و امکان استفاده از کامپیوتر گرفته و تا همهچیز. امروزه حتی برای شرایط روحی و تغذیهای مادر باردار هم تعریفهای خاصی وجود دارد تا پایههای موفقیت کودک قبل از تولدش بنا شود.
به همین دلیل، والدین گاهی به دلیل نداشتن وقت یا امکانات برای تامین همهجانبه بچهها، دچار عذاب وجدان شده و خودشان را گناهکار میدانند و این موضوع، فشار روانی وارد بر آنها را بیشتر میکند و صد البته، بچهداری و فرزندپروری را مشکلتر. شاید اگر اصولی را بهطور کلی در نظر بگیریم معنای موفقیت در بچهداری و فرزندپروری را بهتر درک کنیم.
البته شرایط والدین کاملا متفاوت است و موفقیت نیز به همین اندازه میتواند معانی متفاوتی داشته باشد اما لااقل ۵ اصل کلی وجود دارد. یک اصل مربوط به قبل از ازدواج و ۴اصل دیگر مربوط به قبل از فرزنددار شدن است.
۱) ازدواج، موفق شرط اول:
موفقیت والدین در زمینه بچهداری به قبل از بچهدار شدن و حتی به قبل از ازدواج برمیگردد. والدین موفق، ازدواجی مناسب دارند و بسیار دشوار است که همسرانی بدون انطباق در فکر و سبک زندگی بتوانند تربیتی صحیح ارایه بدهند. مرحله بعدی، زمانی است که آنها قصد دارند صاحب اولاد شوند؛ کاری که نباید تصادفی و بیبرنامه باشد و حتیالمقدور باید ۴ اصل زیر برایش در نظر گرفته شود:
۲) انتظارتان را از بچهدارشدن روشن کنید:
این، موضوع مهمی است که اگر بعضی والدین قادر نباشند با گروه سنی خاصی (مثلا کودکان) راحت ارتباط برقرار کنند، ریشه مساله را باید در همان سنین (یعنی دوران کودکی والدین) جستجو و حل و فصل کرد. والدین موفق از همان دوران باید یاد گرفته باشند که مسوولیتهایشان را بشناسند، چهطور با استرس برخورد داشته و یا در شرایط ناراحتکننده (که در دوران بچهداری بیشمار است) خود را با شرایط وفق دهند. بررسیها نشان میدهد سطح استرس والدین روی کودکان و توانایی بزرگ کردن آنها تاثیر به سزایی دارد؛ ضمن اینکه بچهداری کاری مادامالعمر است و هیچوقت تمام نمیشود. والدین موفق از قبل ترسهایشان را میشناسند و تمام جوانب زندگی با بچه را ضمن بررسی، حل و فصل میکنند (کار، تحصیل، وضعیت تفریحی، مالی، ازدواج و غیره...)
۳) زمینه خانوادگی را مهیا کنید:
والدین موفق از قبل، شرایط خانوادگی خود را بررسی میکنند که با والدین خود یا همسرشان درباره این موضوع، مشکلی نداشته باشند تا شرایط فکری، روانی و تربیتی مناسبی برای بچهدارشدن موجود باشد. در غیر این صورت، ناخواسته و غیرمستقیم بسیاری از مسایل و مشکلات را وارد زندگیتان میکنید.
۴) پیشاپیش معلوم کنید که قرار است فرزندتان از شما چه بیاموزد:
والدین موفق اولویتهای زندگی فرزندانشان را براساس ارزشهای درست پایهریزی میکنند؛ ارزشهای دینی و اجتماعی خود را با همسرشان همسو و همگن کرده و میدانند که قرار است چه تفکرات و باورهایی را به فرزندانشان منتقل کنند.
۵) از جمعآوری اطلاعات غافل نشوید:
والدین موفق قبل از بچهدارشدن شروع به جمعآوری اطلاعات در این زمینه میکنند و از منابع معتبر (نه حرفهای بیپایه و اساس این و آن) کمک میگیرند تا بدانند در هر دوره سنی خاص باید با فرزندشان چه برخوردی داشته باشند. این کار تا پایان عمر نیز باید تداوم داشته باشد؛ یعنی والدین باید به طور مستمر با روشها و اصول صحیح رفتاری و سلامت جسمی و روانی فرزندانشان آشنایی داشته باشند. چنین والدینی هرگز از یادگیری ترسی ندارند و از اینکه نکتهای را در این زمینه ندانند احساس حقارت یا ناراحتی نمیکنند و اتفاقا با ولع زیادی به دنبال یادگیری خواهند بود.
● والدین موفق ۹ ویژگی دارند
اگرچه نمیتوان نسخه واحدی برای همه والدین پیچید اما والدین موفق این خصوصیات را حتما دارند:
۱) ارتباطشان عمیق است
ارتباط آنها با فرزندانشان بسیار عمیق و از همان سنین شیرخوارگی برقرار میشود. وقتی بچهدار میشوند قبول میکنند که اول پدر یا مادر هستند و بعد معلم، مهندس، کارمند فلان شرکت و ... و برعکس تصور خیلیها که فکر میکنند شیرخوار چیزی درک نمیکند، میدانند که اتفاقا همهچیز توسط کودکان ثبت و ضبط میشود و بعدها همان مسایل توسط آنها بروز داده میشود. آنها تمام نیازهای شیرخوار را فراهم کرده و از همان ابتدا به او میفهمانند که تنها منبع اعتماد و تکیهگاه او هستند. این ارتباط عاطفی عمیق به این صورت پایهریزی شده و برای همیشه باقی میماند.
۲) نیازهای فرزندشان را میشناسند
آنها خوب درک میکنند که هیچگاه مسایل مالی و امکانات، جایگزین وقت و زمانی که باید برای فرزند صرف کنند، نمیشود چون پول، پیشرفت شغلی و تحصیلی قابل جبران است اما هر دوره عمر فرزندان با خصوصیات و نیازهای ویژه، اگر نادیده گرفته شود اصلا قابل جبران نیست و صدمات وارده به دلیل کمبود وقت و یا بیتوجهی والدین، میتواند عواقب ناگوار، پیچیده و غیرقابل جبرانی به بار بیاورد.
۳) حمایت میکنند، ادعا نمیکنند
بهترین و موثرترین کارها را بهعنوان یک حامی و پشتیبان خوب برای فرزندشان انجام میدهند اما قبول میکنند که خودشان هم نقایصی دارند. به این ترتیب، راه را برای رفع نقایص خود بازمیگذارند و با این روحیه، فرزندشان هم در این موارد، آنها را میبخشد.
۴) آنها میدانند که «دوصد گفته چون نیم کردار نیست»
میدانند برای بچهها، رفتار و عملکرد بهتر از گفتار و نصیحت است. سخنرانی و سرزنش به ندرت در بچهها (در سنین مختلف)، تاثیر میگذارد. در عوض رفتار والدین پیامی واضح و رسا به همراه دارد. در گفتار و رفتار این والدین صداقت و مهربانی وجود دارد و فرزندانشان نیز همینگونه بارمیآیند.
۵) اول گوش میکنند، بعد حرف میزنند
قبل از آنکه حرف بزنند به صحبتهای فرزندشان گوش میکنند. هر چه بیشتر گوش میکنند فرزندشان بیشتر برایشان تعریف میکند و این یک مکالمه موثر محسوب میشود. آنها میدانند که اعتماد به نفس، سنگ بنای سلامت عاطفی و روانی است و فرزندشان در صورتی اعتماد به نفسی محکم و پایدار پیدا میکند که خودش انتخابگر باشد و تحت نظارت والدین، خودش تصمیم بگیرد. وقتی میخواهند رفتار منفی او را تصحیح کنند لااقل دو رفتار را پیشنهاد میکنند تا خودش انتخاب کند.
۶) درست تنبیه میکنند
آنها معتقدند که موثرترین تنبیه، عدم تایید فرزند (البته به صورت موقت) است که همیشه باید همراه با توضیحات کافی به فرزند باشد که چرا این عدم تایید به وجود آمده و راه رفع آن چیست.
۷) زیاد حرف نمیزنند
به سوالات فرزندشان با توجه به رده سنی و درک او پاسخی ساده و صحیح میدهند و معمولا از مباحثه طولانی خودداری میکنند؛ یعنی در هر سن، اطلاعاتی متناسب به فرزندشان ارایه میدهند و خوب میدانند که ریختن یک بشکه چای در یک فنجان کاری بیهود است!
۸) حد خودشان را میشناسند
به این موضوع توجه دارند که فرزندشان در طول زندگی خود روابط بسیاری برقرار میکند؛ با دوستان، معلمان، فامیل و ... حتی اگر در دورهای خاص این روابط ویژهتر شود باز هم درنهایت، این پدر و مادر هستند که جایگاه خاصی در ذهن او دارند که دایمی است. به همین دلیل روی نقش خود دقت بیشتری کرده و آن را محکم حفظ میکنند.
۹) دنبال تشکر نیستند
آنها میدانند که فرزندشان مسوول جبران زحمات والدین نیست. اگر چه بچهداری بسیار سخت و گاهی طاقتفرساست و ترکیبی از لذتها و ناراحتیهاست اما آنها از اینکه به وظایفشان درست عمل کرده و فرزندانی سالم، عاقل و بادرایت بار بیاورند احساس رضایت و خشنودی میکنند و از آنها توقع جبران ندارند.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
عاشق شدن نوعی اعتماد کردن است .اعتماد به خوب بودن و دوست داشتنی بودن خودو طرف مقابل .
بعضی ها خیلی زود اعتماد میکنند.خیلی زود هم عاشق میشوند .و بعضی ها تا کاملا اعتماد نکنند
عاشق نمیشوند. و بعضی ها هم آنقدر مشکوک هستند که هیچ گاه عاشق نمیشوند .
شما تا به چیزی اعتماد نکنید به طرف آن نمیروید .هرچقدر هم آن چیز یا آن فرد زیبا باشد .
وقتی عاشق میشوید حس میکنید ستاره ای دارید که هرگز غروب نمیکند و آن ستاره در چشمان شما سوسو میزند .قبل از اعتماد عاشق نشوید .نباید بگویید من عاشق تو هستم مگر آنکه اول معنی عشق را درک کرده باشید .
چون اولین نگاه قبل از درک بدی ها پیش میاید ممکن است شما را برای عاشق شدن وسوسه کند .
خود را بیازمایید و قبل از عاشق شدن ببینید چقدر مفهوم عشق را در نگاه مادر - پدر یا دوستانتان تجربه کرده اید ؟آیا عشق مادر را زمانی که به پدرتان یک فنجان قهوه تعارف میکند دیده اید ؟
آیا وقتی کسی به شما بدی کرده ولی شما بر سر او فریاد نمیکشید چون فکر میکنید به احساس او آسیب میرسانید حس خاصی را در شما به وجود نیاورده است ؟
آیا تا کنون عاشق کسی شده اید که از شما متنفر است ؟آیا وقتی در کنار معشوق از بدیهایت میگویی و او بیشتر به تو عشق میورزد عمق علاقه اش را درک میکنی ؟
چرا وقتی به او میگویی از این لباست خوشم میاید او هر روز همان لباس را می پوشد ؟
عشق یعنی اینکه وقتی من روی صحنه هستم پدرم تنها کسی ست که برایم دست تکان میدهد.
یادم نمیرود مادرم همیشه میگفت پدرم خوش تیپ ترین مرد دنیاست .عشق کالایی نیست که از بیرون بخری و به رخ معشوقت بکشی کالای تو خود تو هستی .
اگر واقعا عاشق هستی خود خواه نباش و ابتدا به او اطمینان بده .امید را زنده کن .برده نباش .ببین چقدر میتوانی رنگ او را بگیری و رنگ خود را پس بدهی .
هر گاه احساس کردی کسی را خیلی دوست داری ولی او به تو توجهی ندارد تو عاشق نیستی بلکه در پی پر کردن کمبود های عاطفی خود هستی .
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
قانون شماره 1- با همسر خود هماهنگ شويد.
زن و شوهر براي اين كه بتوانند با يكديگر ارتباط سازنده برقرار كنند بايد در مسير صحبت يكديگر قرار گيرند، زيرا در بسياري از مواقع زن و شوهر با آنكه درباره ي موضوع واحدي صحبت مي كنند اما روش صحبت آنها به قدري متفاوت است كه نمي توانند با هم هماهنگ شوند. ممكن است زن يا شوهر قصد تسكين ناراحتي همسر خود را داشته باشد، اما بر شدت ناراحتي او بيفزايد. متأسفانه بسياري از زوج ها در مخابره افكار و احساسات خود به يكديگر با دشواري روبه رو هستند. بعضي خواسته هايشان را چنان طرح مي كنند كه به درك طرف مقابل منجر نمي شود؛ عقايد خود را مبهم طرح مي كنند، از طرح موضوع اصلي طفره مي روند ، حاشيه مي روند و با اين حال خيال مي كنند كه همسرشان موضوع را دقيقاً و آن طور كه هست درك مي كند. يكي بيش از حد وارد جزئيات مي شود و ديگري به قدري در كلمات صرفه جويي مي كند كه كلامش تفهيم نمي شود و هر دو بر اين باورند كه به تفاهم ميان خود كمك مي كنند.
گاه به نظر مي رسد كه اصولاً به دو زبان متفاوت حرف مي زنند. در اين شرايط، هرگز عجيب نيست كه زن و شوهر، هر دو ناراحت شوند، زيرا هر كدام بي خبر از تفصير خويش، ديگري را به دير فهمي و سرسختي متهم مي كند.
توجه داشته باشيد كه همسر شما با گفت و گوي خود ، گاهي فقط به حمايت شما و گاهي نيز به راهنمايي هاي عملي شما نياز دارد، پس بايد نسبت به اشاره ها و احساسات همسرتان حساس باشيد تا راه هاي مناسب ارتباط با همسرتان را پيدا كنيد.
قانون شماره2 - با علاقه گوش بدهيد.
گاهي اوقات زن شكايت مي كند كه شوهرش به حرف هاي او گوش نمي دهد و حال آنكه شوهر در مقام اعتراض مدعي است كه همه حرف هاي او را شنيده است. بررسي هاي به عمل آمده نشان مي دهد كه در اين زمينه اختلاف جنسي مشهودي وجود دارد. زن ها هنگام گوش كردن با ابراز كلماتي نظير «آره»، «عجب» و تكان دادن سر، به گوينده مي فهمانند كه به حرف هاي او گوش مي دهند و حال آن كه مردها هنگام گوش دادن بيشتر سكوت مي كنند.
گاه شما فراموش مي كنيد كه گفت و گو مبادله اطلاعات و نقطه نظرهاست. صحبت كردن و جواب نگرفتن در حكم صحبت با ديوار است. اگر شما هنگام گوش دادن سكوت اختيار مي كنيد احتمالاً مي توانيد به اشاره كردن و تكان دادن سر، عادت كنيد و نشان دهيد كه به راستي گوش مي دهيد و همسرتان را از ترديد بيرون آوريد.
قانون شماره 3: از قطع صحبت اجتناب كنيد.
قطع صحبت براي كسي كه اين كار را مي كند احتمالاً طبيعي به نظر مي رسد اما ممكن است در كسي كه صحبت او قطع مي شود ايجاد نارضايتي و افكار منفي كند. «او به حرف هايم گوش نمي دهد، تنها مي خواهد خودش حرف بزند.»
قطع صحبت هم مانند ساير عادات ممكن است بخشي از طرز مكالمه اشخاص باشد و برخلاف برداشت احتمالي كسي كه صحبتش قطع مي شود ارتباطي با خود محوري و مخالفت و غيره ندارد. در اينجا نيز زن و مرد رفتار متفاوتي نشان مي دهند. مردها بيش از زن ها صحبت را قطع مي كنند، اما قطع صحبت آنها مشمول زن ها نيست، يعني با مردهاي ديگر هم كه صحبت مي كنند همين سياست را دارند. بنابراين زني كه براي قطع صحبت از سوي همسرش دلايل منفي مي تراشد بايد به خاطر داشته باشد كه اين رفتار ممكن است مربوط به طرز صحبت او باشد. اما با اين حال كسي كه صحبت را قطع مي كند بايد به انتظار پايان صحبت بپرد و صبر كند. ممكن است مردي با تأني و با جملات فاصله دار حرف بزند و زنش كه حاضر جواب و بي قرار است مرتب به ميان صحبت پريده، رشته كلام را قطع كند. در اين شرايط ممكن است مرد عصباني شود و زن را مورد انتقاد قرار دهد. غافل از اين كه رفتار خانم او دلايل عميق تري دارد.
مردها در مقايسه با زن ها اغلب خويشتن نگري كمتري دارند و احتمالاً به قدر زن ها از احساسات خود، آگاه نيستند. مردي كه به احساسات خانمش توجه مي كند، نسبت به احساسات خودش هم حساس مي شود.
قانون شماره4: ماهرانه سؤال كنيد.
سؤال مي تواند آغازگر صحبت و ادامه آن ، و در نهايت اسباب توقف و ناتمام ماندن آن گردد. بعضي ها طبيعتاً كم حرف هستند، در برخورد با اين اشخاص مي بايد زمينه صحبت را فراهم نمود. گاه يك سؤال دقيق و حساب شده مي تواند به گونه اي اعجاب انگيز همسر شما را به صحبت تشويق كند. اما يك پرسش نابهنگام، طعنه آميز يا بي تناسب مي تواند از ادامه صحبت جلوگيري كند. در برخي از مواقع، لحن عتاب انگيز و يا پرخاشگرانه سؤالات مسئله ساز مي شود: «چرا ديشب دير آمدي؟»، «چرا اين همه به خودت رسيده اي؟ » در بسياري از موارد سؤالاتي كه با «چرا» شروع مي شوند توليد اشكال مي كنند، علتش اين است كه اين قبيل سؤالات اغلب مخاطب را در موضع دفاعي قرار مي دهد. با آنكه ممكن است سؤال كننده صرفاً براي كسب اطلاع سؤال كرده و منظور ديگري هم نداشته باشد، استفاده از كلمه «چرا» در شروع يك جمله سؤالي احتمالاً شما نت ها و خطاب هاي پدر و مادر در دوران كودكي را تداعي مي كند: «چرا دير كردي؟
از آن گذشته سؤالاتي كه با «چرا» شروع مي شوند، اغلب بي اعتمادي و يا حتي سوء ظن را تداعي مي كند. مي توان براي اجتناب از اين مشكل ، سؤالات را به شكل ديگري مطرح كرد مثلاً به جاي «چرا دير كردي؟» مي توان پرسيد «مشكلي پيش آمده كه دير به منزل برگشتي؟» در اين صورت همسرتان از اين كه شما نگران او هستيد و يا دوست داريد در جريان مشكلات او قرار گيريد خوشحال خواهد شد.
قانون شماره 5: سياست و نزاكت به خرج دهيد.
شايد در ظاهر رعايت اين قانون در روابط زناشويي عجيب به نظر برسد اما در عمل، هر كس حساسيت هايي دارد و حتي نزديك ترين اشخاص ممكن است احساسات ما را جريحه دار كنند. برخي از اشخاص نسبت به وضع ظاهر خود حساس هستند و بعضي ديگر به طرز صحبت خود با ساير اعضاي خانواده حساسيت دارند. اگر با همسر خود صحبت مي كنيد، از توهين، تهمت و سرزنش بپرهيزيد. از زدن برچسب مانند «شلخته»، «خودخواه» يا «بي ملاحظه»، «لجباز» و غيره خودداري كنيد. اين برچسب ها با ايجاد تكدر خاطر، فضاي حاكم بر گفت و گوي شما را تيره مي كند. از مطلق گويي و استفاده از كلماتي مانند «هرگز» يا «هميشه» خودداري كنيد. اين واژه ها معمولاً اشتباه هستند. چون به ندرت همسري پيدا مي شود كه «هرگز» كارش را درست انجام ندهد و يا «هميشه» در انجام كاري كوتاهي كند.
- حرفتان را بزنيد و از انتقاد خودداري كنيد مثلاً به جاي اين كه بگوييد «تو هرگز به من كمك نمي كني» بگوييد «اگر در شستن ظرف ها به من كمك كني بسيار ممنون مي شوم».
ذهن خواني نكنيد، احتمال اين كه ذهن خواني اشتباه باشد، زياد است و در نتيجه زمينه عصبانيت همسرتان را فراهم مي سازيد. اگر فكر مي كنيد كه همسرتان از شما دلگير است بهتر است به او بگوييد «احساس مي كنم از من دلگير هستي» تا او براي شما توضيح دهد.
صحبت با همسر خود، كلمات را با سياست و با رعايت همه جوانب ادا كنيد، سعي كنيد لحن خوشايندي داشته باشيد. مي توانيد اگر خواستيد ياد صحبت هاي مؤدبانه روزگار قبل از ازدواج بيفتيد. استفاده از اين طرز صحبت در مناسبات زناشويي، به خصوص اگر در برخورد با همسر خود لحن انتقاد آميز داريد.
اگر شنونده صحبت هاي همسرتان هستيد اين اصول را رعايت كنيد
زمينه هاي توافق را پيدا كنيد. ببينيد با كدام يك از نكات مورد اشاره همسرتان موافق هستيد تا در نقش مخالف او ظاهر نشويد« بله قبول دارم كه اخيراً سرم خيلي شلوغ بوده است.»
مضامين منفي صحبت هاي همسرتان را ناشنيده بگيريد، بعيد نيست كه همسر شما در حالت دلخوري يا عصبانيت در بيان مسئله مبالغه كند. به «علت» عصبانيت توجه كنيد و انتقادها و سرزنش ها را ناديده بگيريد.
- مطمئن شويد كه منظور همسرتان را درك كرده ايد، در غير اين صورت از او سؤال كنيد . مثلاً: «فكر مي كنم منظور تو اين است كه حاضر نيستي دخالت هاي مادرم را تحمل كني. درست است؟»
از گفتن «متأسفم» ترسي به دل راه ندهيد. روابط زناشويي ايجاب مي كند كه اگر خواسته و ناخواسته اسباب تكدر خاطر همسرتان را فراهم كرده ايد در مقام پوزش برآييد و تأسف خود را به او اطلاع بدهيد.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
تواناييدر صحبت خودماني، ايماء و اشاره، نكته پراني و چشمك زدن و نظاير آن، نشانهي نزديكي و صميميت است. گفت و گويي كه پايان خوش دارد نشانه صميميت است.طرفين مي دانند كه ديگري چه مي گويد و تدريجاً از اين كه مي توانندآزادانه حرف بزنند و منظور يكديگر را بفهمند لذت مي برند. اما در ازدواجهاي ناموفق ، لذت گفت و گو در فضاي شكايت ها و گله مندي هاي خشمگينانه وسوءتفاهم ها گم مي شود و جاي اشارات دلنشين ابروها و چشمك هاي خوشايند رانگاه هاي خيره و اشارات انتقادي و بهانه گيري ها و تهديدها پر مي كند. چهاتفاقي مي افتد؟ چرا صحبت هاي دلنشين از دست مي روند؟ مسئله اينجاست كه بهمرور شيوه هاي متفاوت صحبت، منافع و چشم اندازهاي متفاوت و سوءتفاهم هاروي هم انباشته مي شوند و آهنگ دلپذير صحبت را تغيير مي دهند.
برخياز اشخاص نسبت به وضع ظاهر خود حساس هستند و بعضي ديگر به طرز صحبت خود باساير اعضاي خانواده حساسيت دارند. اگر با همسر خود صحبت مي كنيد، ازتوهين، تهمت و سرزنش بپرهيزيد. از زدن برچسب مانند «شلخته»، «خودخواه» يا«بي ملاحظه»، «لجباز» و غيره خودداري كنيد.
زن و شوهر ممكن استهنگام صحبت علي رغم حُسن نيت به بيراهه بروند. به جاي صحبت نرم و ملايم ،با هم مشاجره كنند و چون يكي از آنها به قصد سبك كردن فضاي سنگين صحبت، بهشوخي حرفي بزند، ديگري چنان واكنش نشان دهد كه انگار در شوخي هم قصد و شريدر كار بوده است. در اين شرايط هر اقدامي براي تلطيف فضاي صحبت، نتيجهمعكوس مي دهد.
هم صحبتي زن و شوهر با هم، براي رشد و بقاي احساسصميميت آنها نقش قطعي دارد. متأسفانه «بسياري از زوج ها» و شايد بتوان گفت«اغلب» آنها از مهارت هاي لازم براي گفت و گو با يكديگر برخوردار نيستند وبي آنكه بخواهند گرفتار سوءتفاهم و دلسردي و تكدر خاطر مي شوند.
در اين جا به چند نمونه از مسائل و مشكلاتي كه بر سر راه گفت و گوي مؤثر همسران وجود دارد اشاره مي كنيم:
1- مسئله: «نمي توانم با همسرم صادق باشم.»
2-مسئله: «نمي توانم خودم باشم» بسياري از اشخاص مدعي هستند كه نمي توانندبا همسرشان راحت صحبت كنند، بايد احتياط كنند مبادا حرفي بزنند و همسرشانرا ناراحت كنند. زني شكايت مي كند كه «وقتي به شوهرم حرفي مي زنم واكنشبسيار بدي نشان مي دهد. بايد مواظب باشم، بايد روي كلماتم فكر كنم.»
سؤالمي تواند آغازگر صحبت و ادامه آن ، و در نهايت اسباب توقف و ناتمام ماندنآن گردد. گاه يك سؤال دقيق و حساب شده مي تواند به گونه اي اعجاب انگيزهمسر شما را به صحبت تشويق كند. اما يك پرسش نابهنگام، طعنه آميز يا بيتناسب مي تواند از ادامه صحبت جلوگيري كند.
براي آموختن شيوه هايجديد صحبت با همسر خود،كلمات را با سياست و با رعايت همه جوانب ادا كنيد،سعي كنيد لحن خوشايندي داشته باشيد. مي توانيد اگر خواستيد ياد صحبت هايمؤدبانه روزگار قبل از ازدواج بيفتيد. استفاده از اين طرز صحبت در مناسباتزناشويي، به خصوص اگر در برخورد با همسر خود لحن انتقاد آميز داريد، سادهنيست. در اين صورت براي ايجاد تغيير بايد تلاش بيشتري كنيد. شكستن عادت هاساده نيست، اما با ياد گرفتن الگوهاي جديد مي توانيد بدون كنترل و به طيبخاطر با همسرتان حرف بزنيد.
3- مسئله: «همسرم مرتب سر من داد ميكشد» به اعتقاد بعضي ها بلند صحبت كردن همسر، نشانه عصبانيت و حتي ضعفاخلاقي است. در اين مورد زن و شوهر مي توانند با گفت و گو، مسئله بلندصحبت كردن را حل كنند. زن يا مردي كه از صداي بلند همسرش رنجيده ، بايداين احتمال را در نظر بگيرد كه ممكن است بلند صحبت كردن همسرش را اشتباهتفسير كرده باشد. از سوي ديگر همسر نيز مي تواند لحن صداي خود را ملايم تركند. راه حل بهتر اين است كه كسي كه از صداي بلند همسرش ناراحت مي شودنسبت به آن حساسيت نشان ندهد. مي تواند به ملايمت اعتراض كند، اما رنجشيبه دل نگيرد.
4- مسئله: «شوهرم فقط به خودش فكر مي كند و به صحبتهاي من گوش نمي دهد» بسياري از زن ها از شوهرانشان انتظار دارند كه ازاحساسات خودشان حرف بزنند، اين موجب مي شود كه آنها نسبت به شوهرانشاناحساس صميميت بيشتري كنند. واكنش احساسي زن و مرد نسبت به فراز و نشيب هايزندگي، به آنها احساسي از وحدت و انسجام مي بخشد. بسياري از نويسندگان،احتياط در ابراز احساسات از سوي مردها را يكي از اشكالات عمده آنها ميدانند. بسياري از زن ها هم درباره همسرشان همين نظر را دارند: «شوهرم مثلآهن سرد و خشك است. اگر احساساتش را بروز مي داد خيلي بهتر مي شد.» امااغلب شوهرها، احتياط در ابراز احساسات را دليل نقص و ضعف نمي دانند. مردهادر مقايسه با زن ها اغلب خويشتن نگري كمتري دارند و احتمالاً به قدر زن هااز احساسات خود، آگاه نيستند. مردي كه به احساسات خانمش توجه مي كند، نسبتبه احساسات خودش هم حساس مي شود.
5- مسئله: «با هم صحبت مي كنيماما صحبت ما سرد و بي روح است» مسئله اين است كه طرفين موضوعات مورد علاقهيكديگر را طرح نمي كنند. از آن گذشته طراوت و شادابي گفت و گوهاي اوايلآشنايي، ديگر وجود ندارد و طرفين اقدامي براي جلب نظر يكديگر صورت نميدهند. دليل ديگر اين است كه زن و شوهر نتوانسته اند گفت و گو براي حلمشكلات را از مكالمات خوشايند جدا كنند. بنابراين وقتي يكي از آنها با يكتعريف محبت آميز شروع مي كند، ديگري ممكن است فرصت را براي طرح يكي ازگرفتاري هاي خود مناسب بپندارد، در نتيجه گفت و گوي محبت آميز و لذتبخشكمياب مي شود.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
نوع نگاه و بینش شما و طرف مقابلتان به موارد و مسائل مختلف زندگی، روابط فردی و اجتماعی، نحوهی برخورد با نزدیکان، اینکه طرفین چهقدر مسؤولیتپذیر هستید، چهقدر انعطافپذیری دارید، به چه میزان به استقلال یا وابستگی توجه دارید، در کارها چه میزان ثبات فکری و احساسی از خود بروز میدهید، به مسائل اخلاقی، اعتقادی و دینی چگونه میاندیشید، طرفین هر کدام چه تعداد دوست دارید، دوستان صمیمیتان چه ویژگی دارند، آیا خودتان درونگرا یا برونگرا هستید؟ طرف مقابل شما چهطور، بیماریهای جسمی، روانی و معلولیت در فرد و در خانوادهی خود و طرف مقابل و...
در انتخاب همسر میبایست هدفهایمان مشخص بوده و برنامهی معینی برای زندگی مشترک داشته باشیم. برای شناخت طرف مقابل و شناساندن خود و خواستهها و ایدههایتان به او، نبایستی کلینگری کرد و یا با یک یا دو ویژگی، همسر خود را انتخاب نمود چراکه پرسشها و پاسخهای کلی، اغلب ما را به هدف نمیرسانند و چشمانداز روشنی ارائه نمیدهند و ویژگیهای فردی و اجتماعی طرفین بهطور دقیق، مشخص نشده و در ابهام باقی میماند.
قبل از هر چیز باید بدانیم که معیار انتخاب همسر نزد زنان و مردان متفاوت است:
زنان در انتخاب همسر، مسائل بسیاری ازجمله وضعیت مالی فعلی و احتمالی آینده، موقعیت اجتماعی، شغلی، هویتی فرد مورد نظر و اینکه آیا در آینده پدر خوبی برای فرزندانشان خواهد بود یا نه و... را درنظر میگیرند.
مردان سریعتر و راحتتر در صدد ازدواج با زن دلخواه خود برمیآیند!
برای اینکه ازدواج موفقی داشته باشید، میبایست به ارزشها و شباهتهای مشترک و مشابه خود و همسرتان در همهی زمینهها توجه کنید چراکه هرقدر از لحاظ معیارها و ارزشها، اندیشهها، عواطف و رفتارها، بیشتر به هم شبیه باشید، بهعبارت ساده، هرقدر از لحاظ باورها و ارزشهای ذهنی، نگرش مشترک به زندگی، سنتها، رسوم، باورهای عمومی و علایق، تشابه و نقاط مشترک بیشتری با یکدیگر داشته باشید، راحتتر خواهید توانست بین خواستهها، نیازها و رفع نیازهایتان، تعادل و توازن ایجاد کنید و زندگی مشترک آرامتر، موفقتر و پایدارتری را تجربه نمایید.
در انتخاب همسر توجه کنید که:
- نگرش و بینش طرف مقابل به زندگی، مثبت است یا منفی؟ (سعیکنید کسی را به همسری انتخاب کنید که مثبتاندیش باشد تا توانمندیهای خود و شما را بیشتر مورد توجه قراردهد، یک محیط سرشار از شادکامی، آرامش و امنیت بهوجود آورد و زندگی زیباتری را همراه با عشق بیشتری با شما تجربه کند.)
- آیا خودش را دوست دارد؟ (باید توجه داشت کسی که خود را بهطور عمیق دوست نداشته باشد، نمیتواند دیگری را بهطور واقعی دوست بدارد.)
- آیا از عزت نفس و اعتمادبهنفس کافی برخوردار است تا با احساس بهتر با شما ارتباط مؤثری برقرارنماید؟ (کسانی که از اعتمادبهنفس بالایی برخوردار باشند، احساس خوبی نسبت به خود داشته و به خود عشق میورزند و بهراحتی امیدها، آرمانها، ترسها و ضعفهای خود را بیان میکنند اما افراد ضعیف، خود را پشت نقاب، پنهان میسازند و راجع به امیدها، آرزوها، ضعفها و ترسهای خود، کمتر سخن میگویند.)
- در انتخاب همسر، توجه کنید که هدفهای فعلی و آیندهی فرد مورد نظر کداماند و برای رسیدن به آنها، چه راههایی را پیشبینی میکند؟ آیا فردی کوشا و قابل اطمینان است؟ (افرادی که هدفهای مشخصی نداشته باشند، نخواهند توانست در زندگی، موفقیت بزرگی کسب کنند.)
- آیا در گفتار و رفتارش صادق است؟ (صادق و روراست بودن، ارزشهای مهمی هستند که در تداوم زندگی مشترک، نقش اساسی بازی میکنند.)
- آیا به آنچه که هست، افتخار میکند؟ از رشد فکری و عاطفی بالایی برخوردار است؟ از لحاظ جسمانی و عاطفی چهقدر به خود احترام میگذارد؟ آیا به دیگران اجازه میدهد با او بدرفتاری کنند؟ آیا شما با او احساس امنیت میکنید؟
- در برخورد با مسائل، چهقدر مسؤولیتپذیر و انعطافپذیر است؟ برای ایجاد تفاهم با خود و دیگران چهقدر کوشش میکند؟ آیا قدرشناس است؟ راجع به استقلال یا وابستگی چگونه فکر میکند؟ شیوهی ارتباطش با افراد خانواده و دیگران چگونه است؟
- به دختران و پسران توصیه میشود اگر در خانوادهی پدرسالار و یا مادرسالاری بزرگ شدهاید، سعیکنید همسرتان نیز در شرایط مشابه شما بزرگ شده باشد تا کشمکشها و اختلافهای بسیار شدید با او نداشته باشید.
- سن ازدواج و اختلاف سن با همسر مورد نظر، در حد معقول است یا نه؟ اگر دختر و پسری در سن کم با هم ازدواج کنند، بهطور معمول در زندگی زناشویی، با دشواریهای بیشتری روبهرو خواهند شد. در مورد اختلاف سن دختر و پسر، بایستی گفت اگر اختلاف بیش از حد معقول باشد، تجربه نشان داده که مشکلات حاکم بین زوجین، بیشتر خواهد بود. در صورتی که حدود 3 - 4سال مرد از زن بزرگتر باشد، مناسبتر است.
- زن و شوهری که از نظر بهرهی هوشی و هوش هیجانی نزدیک به هم باشند، در زندگی مشترک، با گرفتاریهای کمتری روبهرو میشوند. بنابراین در انتخاب همسر، بهطور حتم به نزدیک بودن ضریب هوشی و معلومات خود به فرد مورد نظر توجه کنید، اگر هر دو دارای بهرهی هوشی بالا، هر دو متوسط یا هر دو پایین باشید، خیلی راحتتر زندگی خواهید کرد.
- به افراد باایمان و معتقد به ارزشهای دینی توصیه میشود که در انتخاب همسر، فرد مذهبی را به همسری انتخاب کنند چراکه اگر یکی از زوجین، مذهبی و دیگری پایبند به تعالیم دینی نباشد، در زندگی مشترک، مسائل و مشکلهای زیادتری را تجربه خواهند نمود.
- صفات شخصی و هویتی فرد مقابل، جزو مهمترین مسائلی است که باید مورد دقت و بررسی قرار گیرد: آیا حسابگر است یا خسیس، دست و دلباز است یا ولخرج؟ اهل مطالعه و تفکر است یا از آن گریزان میباشد؟ اهل گردش و تفریح است یا منزوی و بیعلاقه و گوشهگیر میباشد؟ پرخاشگر، مضطرب، دارای سوءظن، زودرنج، کجخلق، ترسو، افسرده و... است یا برعکسِ آن میباشد؟ آیا در کارها بسیار سختگیر است و یا با مسائل بهراحتی برخورد میکند و...
به نشانهها و علامتها توجه شود، با پرسش و دقت در نشانهها میتوان تا حدودی به مسائل و مشکلها پی برد؛ در این راستا کمک گرفتن از مشاوران و روانشناسان خبره، ضروری بوده و توصیه میشود.
جالب است بدانیم:
همانطوری که از نظر شکل ظاهری، بچهها شبیه مادر و پدرشان هستند، از نظر ویژگیهای فردی و اخلاقی نیز بهطور معمول شبیه آنان میشوند: افرادی که در کودکی تنش و مشکلات فراوانی داشته و با خشونتهای عاطفی و بدنی بزرگ شده باشند، امکان دارد بهراحتی در بزرگسالی به فردی خشن، پرخاشگر و ناسازگار مبدل شوند.
خانمها و آقایان بدانند که:
بسیاری از عقیدهها و الگوهای زندگیمان را از مادر، پدر و اطرافیان خود میگیریم و وقتی خود، مادر یا پدر میشویم، آنها را بهکار میبندیم. اگر از کودکی بشنویم که ازدواج محدودیت و مانع رشد مردان و زنان است!... یا برعکس ازدواج باعث رشد و شکوفایی استعدادها میشود... رابطهی جنسی چیز کثیفی است... یا داشتن رابطهی جنسی باعث آرامش و بروز هیجانها میشود... مردان احمق هستند، زنان دیوانه... برای ایجاد رابطهی بهتر با همسر باید کاری کرد... و یا اینکه ازدواج یک امر اجباری است و باید آنرا تحمل نمود... زندگی مشترک بسیار لذتبخش و پرهیجان است یا جهنم آرزوهاست و...
برحسب اینکه افکار مثبت و منفی را که از والدین و اطرافیان خود یاد گرفته و به آنها اعتقاد پیدا کرده باشیم، عملاً آنرا در زندگی مشترک خود بهکار خواهیم بست.
نکتهی مهم: برای اینکه بدانید با کسی که ازدواج میکنید دچار اختلال شخصیتی است یا نه، قبل از عقد، یک دورهی مشاوره داشته باشید. در مشاوره، مشخص میشود دو طرف از نظر شخصیتی چه ویژگیهایی دارند، آیا از اختلال شخصیتی رنج میبرند یا نه، پس از اطلاع یافتن از سلامتیِ هم، میتوانید همدیگر را به همسری انتخاب کنید.
- در انتخاب همسر، بسیاری از افراد، تحت تأثیر الگوها و فرهنگ حاکم بر جامعهی خویش قراردارند و به ارزشها و معیارهای واقعی خویش، بهصورت واضح آگاهی ندارند و در بسیاری از موارد، میدانند چه نمیخواهند ولی بهطور دقیق نمیدانند چه میخواهند! درنتیجه جذب آن چیزیهایی میشوند که نمیخواهند!
- باید بدانیم که انسان کامل و بدون عیب در دنیا وجود خارجی ندارد بنابراین در انتخاب همسر، بهدنبال یک انسان کامل گشتن، کار بیهوده و عبث است.
- باید بدانیم عشق و دوست داشتن برای داشتن یک زندگی زناشویی خوب، کافی نیست. عشق، تحمل مشکلها و موانع را برای انسان آسان میسازد و انگیزهای قوی برای رفع آنها میشود ولی نمیتواند از بروز مسائل و مشکلات متعدد جلوگیری بهعمل آورد. اگر آگاهی و مهارتهای لازم جهت رفع نیازهای آشکار و پنهان خود و همسر نداشته باشید و نتوانید آن نیازها را بهصورت درست برطرف کنید، در زندگی مشترک دچار مشکلات متعدد خواهید شد و همین عشق، به نفرت تبدیل خواهد شد.
- و برای اینکه خود را در مسیر ازدواج موفق قراردهید، 10 ویژگی که میخواهید همسرتان داشته باشد را بهصورت مثبت بنویسید و آنها را از 10 تا 1 برحسب اهمیت، اولویتبندی کرده و امتیاز بدهید، بهعنوان مثال به مهمترین ویژگی موردنظر، 10 امتیاز بدهید، به ویژگی مهم بعدی 9 و به ترتیب 8، 7 و... امتیاز بدهید. 3 مورد اول که بیشترین امتیاز را به آنها دادهاید، خواستههای اصلی شما از زندگی مشترکتان را تشکیل میدهد؛ بنابراین آن 3 مورد را با خط درشت بنویسید و هر روز چندبار آنها را بخوانید، از آن موارد تصویرسازی ذهنی کنید، مراسم عقد، عروسی و فرم زندگی که میخواهید داشته باشید را با تمام جزئیات، بهتکرار در ذهنتان ترسیم کنید تا ذهنتان بپذیرد که بهطور واقعی میخواهید همسری با آن مشخصات داشته باشید.
طبق قانون جذب، اگر ذهنتان برحسب تکرار، موردی را پذیرفت و باورش شد، به شما کمک میکند تا همسری با ویژگیهایی که میخواهید، بیابید.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
قانون 2: بیائید حتی با دشمنان حتیٌ الامكان درگیر نشویم ، زیرا این كار بیشتر از آن كه آنها را آزرده خاطر كند، از ما نیرو می گیرد.بیائید حتی یك دقیقه را هم صرف فكر درباره كسانی كه دوست نداریم نكنیم.
7 راه كاشتن بذرآرامش و سعادت درذهن
قانون1: بیائید ذهنمان را سرشار از فكر آرامش، شجاعت، سلامتی و امید كنیم زیرا زندگی ما همان چیزی است كه ذهنمان می سازد.
قانون 2: بیائید حتی با دشمنان حتیٌ الامكان درگیر نشویم ، زیرا این كار بیشتر از آن كه آنها را آزرده خاطر كند، از ما نیرو می گیرد.بیائید حتی یك دقیقه را هم صرف فكر درباره كسانی كه دوست نداریم نكنیم.
قانون 3: الف- به جای نگرانی درباره ناسپاسی، انتظار ناسپاسی داشته باشیم. یادمان باشد كه حضرت مسیح فقط در یك روز ده آدم جذامی را شفا داد وفقط یك نفر از او تشكر كرد.
ب- یادمان باشد كه تنها راه دست یافتن به خوشحالی وسعادت، انتظار تشكر از دیگران نیست، بلكه بخشش را باید به خاطر شادی بخشش دوست داشت.
د- یادمان باشد كه سپاسگزاری را باید همچون بذری كاشت بنابراین اگردوست داریم، فرزندانمان آدمهای شكرگزاری بار بیایند، باید این صفت را به آنها بیاموزیم.
قانون4: همیشه چیزهایی را كه باید شكرشان را به جا بیاورید بشمارید، نه مشكلاتتان را.
قانون 5: از دیگران تقلید كوركورانه نكنیم. خودمان را بشناسیم وخودمان باشیم زیرا حسادت یعنی جهل و تقلید یعنی خودكشی.
قانون 6: وقتی تقدیر به دستمان یك لیمو ترش میدهد، از آن شربت درست كنیم.
قانون 7: با اندكی شاد كردن دیگران، اندوه خود را از یاد ببریم. وقتی به دیگران نیكی می كنید به خود نیكی كرده اید.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
زن و شوهری را در نظر بگیرید که برای شما الگوی یک زوج موفقاند. آنها با یکدیگر رفتار خوبی دارند و به هم احترام میگذارند و زندگی مالی مستحکمی بنا نهادهاند. به خواستههای هم ارج مینهند و در نهایت زوج موفقی به نظر میرسند. این طرز فکر شما، یک روز در حالی که مشغول خوردن شام و گفتگوی خانوادگی هستید به یکباره با شنیدن خبر جدایی آن زوج به هم میریزد. هرچه فکر میکنید نمیتوانید علتی منطقی برای این اتفاق بیابید. تمام زوایای مغزتان را میکاوید تا نشانهای دال بر مشکلات زناشویی آن زوج بیابید اما به نتیجه خاصی نمیرسید. چه اتفاقی میافتد که روابط عاطفی و پیوندهای خانوادگی و اجتماعی از بین میروند و جدایی جای آنها را میگیرد؟ حتما دلیلی هست ولی ناشناختهتر از آن است که شما به وجودش پی ببرید...
در مرگ روابط عاطفی زندگی زناشویی، چهار مرحله وجود دارد که کارشناسان خانواده به این صورت تقسیمبندی میکنند: مخالفت، رنجش و عصبانیت، عدم پذیرش یا طرد و سرکوبی.
در مرگ روابط عاطفی زندگی زناشویی، چهار مرحله وجود دارد که کارشناسان خانواده به این صورت تقسیمبندی میکنند: مخالفت، رنجش و عصبانیت، عدم پذیرش یا طرد و سرکوبی.
مرحله 1: مخالفت
در زمینه عاطفی و در زندگی زناشویی این مسأله به کرات اتفاق میافتد زیرا تعداد تعاملات میان فردی زوجین خیلی زیادتر از انواع دیگر روابط است و به همین نسبت احتمال بروز اختلاف میان آنها بیشتر است. اگر مخالفتهای کوچک خود را بیان نکنید و با توجه به تعداد موارد پیش آمده، از خیر مطرح کردن آنها بگذرید، این مخالفتهای کوچک جمع شده و کمکم به علامت هشداردهنده بعدی یعنی رنجش و عصبانیت تبدیل میشود.
مرحله 2: رنجش و عصبانیت
در این مرحله شما فرد مقابل را سرزنش و ملامت میکنید و فرد مقابل هم عکسالعمل نشان میدهد و شما را مورد حمله قرار میدهد. خیلی مواقع که سر موضوع کوچک و بیربطی دعوای بزرگی راه میافتد علت آن را باید در جای دیگر و موضوع دیگری جستجو کنید. اگر رنجش و عصبانیت، مدام تکرار شود شما در مقام جلوگیری از آن، با به درون ریختن این عصبانیت و رنجش و انباشت انرژی منفی بسیار در درونتان پا به مرحله سوم میگذارید
مرحله 3: عدم پذیرش و طرد
بعد از یک دعوای مفصل، در را به هم میکوبید و از منزل خارج میشوید. شما در منزل و زیر یک سقف هستید ولی به یکدیگر بیاعتنایی میکنید و یکدیگر را مورد بیتوجهی قرار میدهید. در واقع طرف مقابل را هم از دیده و هم از دل بیرون میکنید. بیشتر جداییها و طلاقها در این مرحله اتفاق میافتد. این دوره بحرانی ترین دوره اختلافات و در حقیقت زمان به زانو در آمدن آخرین تلاشهای عاطفی طرفین برای بقای زندگی مشترکشان میباشد.
مرحله 4: سرکوب
سرکوبی نوعی احساس کرخی و بیحسی است. شما دیگر احساسات منفی خود را حس نمیکنید اما در مقابل، بهای بزرگی میپردازید و دیگر احساسات مثبت خود را نیز لمس و درک نخواهید کرد. آنچه این مرحله را فاجعهآمیز میکند نوع رابطهای است که بین زوجین وجود دارد. به این ترتیب که همه چیز خوب و مرتب به نظر میرسد و طرفین به ظاهر زندگی خوبی در کنار یکدیگر دارند اما در واقع بسیاری از استعدادها و مهارتهای عاطفی خود را فراموش کردهاند و به یک جسد ماشینی و متحرک تبدیل شدهاند که زندگی محدود و بیطراوتی را دنبال میکند.
داریم از هم دور میشویم!
زمانی كه روابط عاطفی مناسبی در میان زن و شوهر وجود داشته باشد خانواده با آرامش بیشتری به فعالیت خود ادامه میدهد و در انجام امور بیرون از خانه نیز موفقتر عمل میكنند. زن وشوهری كه ذهن و رفتار یكدیگر را درك كنند، روابط عاطفی مثبتی هم با یكدیگر برقرار میكنند. روانشناسان تنها راهحل این مسأله را داشتن هوش عاطفی زن و شوهر در خانواده میدانند و میگویند: «هوش عاطفی مجموعهای از مهارتها و شاخصها برای شناخت احساس خود، كنترل احساس خود، شناخت احساس دیگران و تنظیم روابط با دیگران است كه در خانواده جایگاه بسیار بالایی دارد.»
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
مرد خنديد و گفت: «بله، همين طور است. انشاءا... پسرتان در پناه حق، سالهاي سال سالم و سرحال باشد. آن هم دختر من است كه دوچرخهسواري ميكند».
مرد نگاهي به ساعتش انداخت رو به دخترش كرد و گفت: «عزيزم، موافقي به خانه برگرديم؟»
دخترك گونه پدرش را بوسيد و گفت: «پدر خواهش ميكنم فقط پنج دقيقه ديگر! فقط پنج دقيقه!»
مرد موافقت كرد و دخترك با شادماني به دوچرخه سواري ادامه داد. چند دقيقه بعد، مرد دوباره دخترش را صدا زد و گفت: «حالا موافقي به خانه برگرديم؟»
دخترك دوباره گفت: «پدر خواهش ميكنم پنج دقيقه ديگر، فقط پنج دقيقه!»
مرد لبخندي زد و گفت: «بسيار خوب، دخترم».
من كه شاهد اين صحنهها بودم حيرت كردم و گفتم: «شما واقعاً پدري با حوصله و صبور هستيد».
مرد لبخند تلخي زد و گفت: «برادر بزرگ دخترم، سال گذشته وقتي مشغول دوچرخه سواري در خيابان بود، زير ماشين رفت و جان خود را از دست داد، من هرگز وقت زيادي را با پسرم صرف نميكردم و حالا حاضرم هم چيزم را بدهم تا فقط پنج دقيقه بيشتر با او باشم، ولي متأسفانه امكانش وجود ندارد. پس حالا با خود عهد كردهام كه مرتكب همان اشتباه در مورد دخترم نشوم. دخترم با گرفتن رضايت من براي پنج دقيقه دوچرخه سواري بيشتر، يك دنيا ذوق ميكند، در حالي كه حقيقت اين است كه با اين پنج دقيقه اضافي، من قادرم پنج دقيقه بيشتر، دخترم را نگاه كنم و لذت ببرم. بايد قدر لحظههاي زندگي را دانست، چون هرگز باز نميگردند و زماني كه عزيزي را از دست ميدهيم، ديگر نميتوانيم لحظهها و خاطرات با او بودن را زنده كنيم».
بله، زندگي يعني اولويت بندي. اولويتهاي شما در زندگي، چه هستند؟
همين امروز، همين حالا و در همين لحظه به عزيزتان، پنج دقيقه وقت بيشتر اختصاص دهيد!
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
گام اول:
حجم موي خود را افزايش بدهيد. نيازي نيست که موهاي خود را افشان کنيد، بلکه پري و حجم آن را افزايش بدهيد. بهتر است از بستن موهاي خود به شکل دم اسبي و کشيدن آن به سمت پشت خودداري کنيد.
گام دوم:
با آرايش ماهرانه کاري کنيد که چشم هاي شما بزرگتر به نظر برسد. جلب توجه به چشم ها باعث مي شود تا از توجه به چانه و گونه هاي پر و چاق کاسته شود. از روژهاي روشن و مات استفاده کنيد.
گام سوم:
با کمک مواد برنزه يا نور آفتاب خود را برنزه کنيد. پوست برنزه موجب مي شود تا لاغرتر به نظر برسيد.
گام چهارم:
لباس هايي بپوشيد که شما را لاغرتر نشان مي دهد. رنگهاي تيره و راه هاي باريک عمودي به شما کمک مي کند. دامن هاي کوتاه تا زانو و يقه هفت و وي شکل، همچنين لباس هاي لايه لايه و چند طبقه شما را لاغرتر و باريکتر نشان خواهد داد.
گام پنجم:
لباس زير مناسب بپوشيد. اطمينان حاصل کنيد که لباس زيري با سايز مناسب پوشيده ايد. يک لباس زير آويزان موجب افزايش حجم ميانه بدن شما مي شود.
گام ششم:
کفش با پاشنه گوه اي و سه گوش انتخاب کنيد، چون باعث مي شود تا بلندتر و باريکتر به نظر برسيد. علاوه بر اين پاشنه هاي بلند، انحناي ماهيچه پاي شما را برجسته تر نشان مي دهد. اگر مي خواهيد که پاهاي شما لاغرتر به نظر برسد، از استفاده کفش هايي که نوار و بند بر روي ساق پا دارند، خودداري کنيد.
گام هفتم:
با وضعيت مناسب قدم برداريد. از عادت خميده و دولا راه رفتن خلاص بشويد، در نتيجه فورا اين احساس ايجاد مي شود که وزن شما از آنچه که واقعا هست، کمتر است.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده

خانواده، نهادی مقدس است كه از پیوند ازدواج زن و مرد، هسته اولیه آن شكل میگیرد.
این دو موجود، هر كدام با سرشت و ویژگیهای منحصر به فرد خویش، توافق میكنند تا طرحی نو دراندازند و در كنار یكدیگر، مسیر حیات خود را به گونهای مشترك و متفاوت با حال و هوای دوران مجردی سپری كنند.
برخی اختلاف نظرها و تفاوت سلیقهها، ممكن است كشتی زندگی زناشویی را دچار تب و تاب كرده و مخاطراتی را متوجه زندگی مشترك كند.
قدر مسلم آن است كه هر پسر و دختری ازدواج میكنند به امید خوشبختی. ولی واقعا این سعادت و خوشبختی چیست؟ و چگونه حاصل میشود؟
هر چقدر فهم، درك، گذشت، بینش و خداترسی طرفین (زن و شوهر) بیشتر باشد، قدرت و توان مقابله و رویارویی آنان با حوادث و ناملایمات و اختلافات بیشتر میشود. به دیگر سخن، ضعف شخصیتی، كوتهفكری، تك روی، تنگ نظری و در نظر نگرفتن رضای خداوند و... عواملی میشوند برای كاهش علاقهو در نهایت به دلسردی، بیتفاوتی و سست شدن و فرو ریختن پایههای خانواده منجر می شود.
بدین ترتیب، اگر نگاهمان به همسر و زندگی،نگاهی عمیق و واقعبینانه و نگرشمان به ازدواج و روابط زناشویی،نگرش الهی و انسانی، مبتنی بر احترام و گذشت و عشق و ایثار باشد، خواهیم دید كه طعم شیرین و لذت بخش زندگی، سالیان سال در دل و جانمان ماندگار خواهد ماند.
به راستی چگونه میتوان یك زندگی و خانواده خوشبخت داشت؟ و معیارهای سعادت و خوشبختی كدامها هستند؟
این نوشتار سعی دارد با بررسی لایههای مختلف مرتبط با زندگی زناشویی، در نهایت راهها و شیوهها و شاخصهای خانواده خوشبخت را معرفی كند . چرا كه اگر پدر و مادر خوشبخت نباشند، فرزندان آنان هم طعم خوش خوشبختی را نخواهند چشید و چه بسا در جامعه با خطرات و تهدیدات فراوانی روبهرو شوند كه حل و فصل آنها بسیار مشكل و هزینهبر است.
اگر زن و مرد بلد نباشند كه به هم عشق بورزند، فرزندانشان هم در زندگی آینده نصیب و بهره مناسبی از عاطفه و عشق و محبت نخواهند داشت. پس اگر مرد و زن(پدر و مادر) روش زندگی خوش و خرم و عاشقانه را یاد بگیرند، خوشبختی بچههایشان هم تا حدود زیادی تضمین شده است.
زنده بودن یا زندگی كردن
حقیقت امر آن است كه اغلب ما زنده هستیم ولی زندگی نمیكنیم. مثالی هست كه می گویند « از یك نفر پرسیدند چقدر درآمدداری؟ گفت 30هزار تومان. گفتند راضی هستی؟ گفت: آری. از فرد دیگری پرسیدند: چقدر حقوق میگیری؟ گفت 300هزارتومان.
گفتند راضی هستی؟ گفت: نه!!؟؟ گفتند نفر قبلی با 30هزار تومان راضی ولی تو با 300هزار تومان ناراضی. چگونه ممكن است؟ گفت: او میخواهد زنده بماند و من میخواهم زندگی كنم؛ و فرق است بین این دو.» پس بیایید اول این موضوع را با خودمان حل و فصل كنیم.
زندگی برای چه؟
بیایید بگویید كه شما برای چه كسی و برای چه چیزی زندگی میكنید؟ پاسخها ممكن است به قرار زیر باشد:
زندگی برای : خدا،فرزندانمان، همسایهها، فامیل،پدر و مادرمان، مردم و دوستان.
به راستی اگر ما برای خدا و با توكل بر خدا و بنا بر دستورات خدا زندگی كنیم آیا خوشبخت نخواهیم بود؟ پس بیایید برای خدا زندگی كنیم نه برای خواست مردم، میل فامیل و دستورات و خواستههای نابجا بچهها و دوستانمان.
استراتژیهای زندگی
نگاه شما به طرف مقابل (همسر) چگونه است؟ ما سه نوع نگاه یا استراتژی را برای روابط فیمابین زن و شوهر ذكر میكنیم!
1 - استراتژی برد- برد(برنده- برنده)
در این نوع استراتژی، هر دو طرف (زن و شوهر) به دنبال تایید، تقویت و تكامل و موفقیت هم هستند. مرد میگوید: عزیزم من قصد دارم به تو كمك كنم تا ادامه تحصیل بدهی و زن میگوید: من هم برای موفقیت تو در كار جدید تا جایی كه مقدور باشد حداكثر تلاشم را میكنم كه تو مشكلی در زندگی نداشته باشی.
من با صرفه جویی كمك میكنم تا مثلا اقساط ماشین را سر موقع بدهی. به این میگویند برنده- برنده. یعنی هر دو طرف میخواهند پیروز و برنده میدان زندگی باشند. این حالت چیزی شبیه بهشت است. اگر اینگونه میاندیشید و تلاش میكنید، پس بهشت گوارایتان باد و صفایش را ببرید.
2 - استراتژی برد- باخت (برنده-بازنده)
در این نوع استراتژی،یكی از طرفین دنبال تقویت و تایید و تكامل است و طرف دیگر نمیخواهد پیروز باشد. فرد میگوید:خانم! شما در امور من دخالتی نكن و سرگرم بچهها و مدرسه آنها و مسائل خانه باش، فلان جا و فلان جا هم نرو، با در و همسایه هم كاری نداشته باش، آموزشگاه و آرایشگاه هم نمیخواهد بروی، از فلان هنر میخواهی سر در بیاوری كه چه بشود؟ و...
در این نوع استراتژی، مرد علاقه مند است در جامعه فرد موفقی باشد و هر كجا خواست برود و در فلان جلسه و برنامه شركت داشته باشد ولی زن او نه.
این حالت در خانوادهها بسیار اتفاق میافتد و شاید بتوان گفت كه حالت برزخی و عدم اطمینان كامل در زندگی است. انگار دچار نوعی شك و تردید هستیم.
3 - استراتژی باخت- باخت( بازنده- بازنده)
در این نوع نگاه، مرد نمیخواهد زن در جامعه برنده و موفق باشد و زن هم متقابلا كاری میكند كه مرد آنچنان كه باید و شاید آب خوش از گلویش پایین نرود و به هر چه كه میخواهد نرسد. در این نوع زندگی، حالتی كجدار و مریض دیده میشود. در واقع آنان برای خود جهنمی میسازند و كارشان میشود سوختن و ساختن. تفاهم، عشق و محبت در این نوع استراتژی بسیار كمرنگ است و هر دو طرف دچار نوعی لجبازی و تك روی و غرور كاذب هستند.
پس بیایید، نوع نگاه و نوع استراتژی زندگی مشتركمان از نوع برنده - برنده باشد.
31 جمله سازنده
در این قسمت 31 جمله كوتاه، مفید و مختصر عاشقانه و سازنده را برای شما میآوریم باشد كه برای تقویت زندگی ما و روابط مناسب و عاشقانهمان خوب و مؤثر باشند. این 31 جمله مشت نمونه خروار است.
1 - یاد خدا باش – با خدا باش – شاد باش.
2 - سینه خود را پر از انرژی مثبت كنید.
3 - در پشتبام ذهن خود سبزه و گل بكارید.
4 - به تمام اعضای بدن خود بگو فریاد بزنند: الهی شكر.
5 - مسیر زندگی را از وجود تیغها و خارها پاك كنید.
6 - تانكر عشق و محبت را همیشه پر نگه دارید.
7 - دشمنی و كدورت را ذوب كنید و در چاه بریزید.
8 - هوای پاك تنفس كنید. فكر منفی سینه شما را مریض میكند.
9 - همیشه در كوچه زندگی، دنبال خانه مهربانی باشید.
10 - ورد زبانتان كلمه: دوستت دارم، عاشقتم، باشد.
11 - با چشم خود همسرتان را شیفته كنید.
12 - هر كسی پرسید: حالت چطوره؟ بگویید: خیلی خوبم.
13 - همواره تصور كنید خوشبختترین آدم دنیا هستید.
14 - خوب گوش كن: كسی در دوردست برایت دعای خیر میكند كه سلامت و موفق باشی. جوابش را بده.
15 - توجه كن! دلت میگه تا دوستی هست چرا دشمنی؟
16 - سعی كن برای همسرت، زیباترین باشی.
17 - گاهی اوقات فكر ما نیاز به سمپاشی داره تا سالم و خوب باشیم.
18 - بگذار دیگران هر چه میخواهند بگویند مهم این است كه ما با هم هستیم.
19 - هرشب فكر میكنم كه آیا فردا زنده هستم كه باز هم تو را ببینم.
20 - اگر بگویی بمیر، نمیمیرم. چون میخواهم تا انتها با تو باشم.
21 - تا وقتی خنده و شادی هست چرا گریه و غم. پاشو به دنیا بخند پاشو.
22 - چه بوی خوبی میدی، چه دست مهربون و گرمی داری.
23 - چقدر مزرعه دل شما سبز و خرم است. باغت آباد.
24 - میدونی چیه؟ تا حالا از گل نازكتر به من نگفتی. ممنون تو هستم.
25 - نمیدونم اگر تو نبودی چه كسی میتوانست مرا خوشبخت كند.
26 - پدر و مادرم به خاطر زحمات و محبتهای تو همیشه دعایت میكنند.
27 - راستی چرا آماده نمیشوی برویم پارك، قدری قدم بزنیم. به یاد گذشتهها.
28 - آدم وقتی وارد این خونه میشود. همه ناراحتیهاش برطرف میشه.
29 - خدایا! زندگی از این زیباتر و بهتر دیگه نمیشه. شكر شكر شكر...
30 - میدونی عزیزم، خیلی دوستت دارم، خیلی زیاد. ما بیشتر.
31 - بیخیال غم دنیا، بیا چند دقیقه با هم از ته دل بخندیم و برای زندگی بهتر برنامه ریزی كنیم!
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
شكل كامل: تصور اغلب ما از خانواده، جمعی چند نفری است كه اركان اصلی آن را زن و شوهر (با نقش پدر و مادری) تشكیل میدهند و فرزندان، مكمل یا پیونددهنده این جمع 2نفرهاند. این مجموعه، نماد كاملی از یك خانواده است. اما همین خانواده كامل و مهم می تواند به 2گونه بسیار متفاوت وجود داشته باشد:
خانوادهای كه به ظاهر سالم و پا برجاست اما در واقعیت هریك از اعضای آن از هم دور افتادهاند و هریك به سویی در حال حركتاند. به این ترتیب، زندگی در بستر جدایی عاطفی در جریان است ولی هیچیك از افراد خانواده این جدایی را جدی نمیگیرند یا ترجیح میدهند در برابر آن سكوت اختیار كنند.
خانواده منسجم: در این جمع به همان نسبت كه هریك از افراد نقش و وظایفی دارند، نیازهایی هم دارند كه به بهترین نحو ممكن به آن پاسخ داده می شود. در این مجموعه سالم، ارتباطی دوستانه، منطقی، صمیمی و قانونمند بین افراد برقرار است. در این خانواده، وظایف، نیازها، ارتباطها و ... تعریف درست و كاملی دارند.
اما جز شكل سنتی، خانوادههای دیگری هم وجود دارند كه نباید نادیده گرفته شوند. خانواده های تك سرپرست یا خانوادههایی كه درآنها، جای والدین را خواهر یا برادر بزرگتر پر كرده اند یا پدر بزرگ و مادر بزرگ با نوه هایشان یك خانواده را تشكیل داده اند.
بسیاری از ما در همین خانوادهها زندگی میكنیم و به تصور اینكه خانواده كاملی نداریم، بسیاری از نیازهای طبیعیمان را نادیده میگیریم و در خود میكشیم اما حقیقت آن است كه هرچند نبودن یكی از اعضای خانواده مشكلاتی ایجاد و وظیفه فرد حاضر (زن یا شوهر) یا حتی فرزندان را سنگینتر میكند ولی این مسئله نباید دلیلی برای نادیدهگرفتن نیازهای طبیعیمان باشد. این نادیدهگرفتنها باعث بروز بیماریهای روحی – روانی در همه افراد خانواده میشود.
مثلا برای صرف وعدههای غذایی سفرهای نمیاندازیم؛ تنها به این دلیل كه تعداد ما كم است و نیازی به این كار نیست. گردش و تفریح نمیرویم یا از خانواده دوری میكنیم به این دلیل كه رفت و آمد ما به منزل دیگران تصوراتی را در آنها ایجاد میكند. اما شده برای یك لحظه به تاثیر ویرانگر این رفتارها فكر كنیم؟ حالا كه یكی از ما نیست، آنهایی كه هستند حق حیات ندارند؟
كامل اما ناقص
با وجودی كه الگوی زندگی همه ما نسبت به گذشته تغییر كرده است و به دلیل كار و گرفتاری نمیتوانیم همیشه دور یك سفره بنشینیم و برنامههای دستهجمعی داشته باشیم، اما در بعضی خانوادهها این فرصتها به عمد نادیده گرفته میشوند؛ در واقع اعضای خانواده در كنار هم زندگی میكنند اما «با هم» نیستند. این حالت در هر دو نوع خانواده (كامل و تك سرپرست) دیده میشود.
از میان شاخصترین نمادهای جدایی اعضای خانواده میتوان به این موارد اشاره كرد:
- تصمیمگیریها تك نفره یا در نهایت 2 نفره است.
افراد خانواده از برنامههای جمعی كمتر استقبال میكنند و برنامههای تك نفره یا دوستانه برای آنها ارجح است.
ارتباط كلامی بین اعضای خانواده - به ویژه زن و شوهر - حداقل است و بسیاری از این ارتباطهای كلامی به مشاجره ختم میشوند.
وابستگی بین اعضای خانواده از حالت طبیعی هم كمتر است.
زن و شوهر دائما از هم ایراد میگیرند و بیاعتنایی، كجخلقی، قهرهای طولانی و... ازجمله رفتارهای طبیعی بین آنهاست.
اعضای خانواده برای بهبود روابط هیچ تلاشی نمیكنند و تلاشهای انجامشده نیز به شكست میانجامد.
چیزی به اسم سفره خانوادگی برای صرف هیچیك از وعدههای غذایی وجود ندارد، حتی اگر همه افراد خانواده در منزل باشند.
خانه را از نو بسازیم
فرقی نمیكند متعلق به خانواده تك سرپرست هستیم یا خانواده كامل؛ مهم آن است كه بتوانیم با رفتارمان، با جمع بزرگ یا كوچك خانواده «كاشانهای گرم» بسازیم. برای این كار به چند كلید نیاز داریم:
از وجود هم لذت ببریم: به قول رابی بوچ - یكی از مشاوران طراز اول اروپایی - مهم نیست ما چند نفریم، مهم آن است كه وجود و حضور یكدیگر را احساس كنیم و از بودن در كنار هم لذت ببریم. به عقیده او همین كه والدین منتظر بازگشت فرزندشان هستند یا فرزندان در انتظار بازگشت والد یا والدین، یا زن و شوهر برای بودن در كنار هم لحظه شماری میكنند، زندگی شكلگرفته و به زیباترین شكل خود در جریان است. خانواده یعنی احساس لذت از كنار همبودن و لحظه شماری برای بازگشت دیگری به خانه.
داستانها را بشنویم: خانواده زمانی به مكانی امن تبدیل میشود كه بدانیم كسی در خانه هست كه حرفمان را بشنود و غممان را سبك كند. برای رسیدن به این آرامش كافی است حرف همدیگر را «بشنویم» و راهی برای حل مشكلات بیابیم. تقسیمكردن شادیها هم مهارتی است كه باید به آن توجه كنیم. در یك كلام «غم و شادی» را با هم تقسیم كنیم. با یادگرفتن این مهارتها، دیگر همخانه ما برای تقسیمكردن غم و شادیهایش به دنبال گوشی شنوا بیرون از منزل نمیگردد.
ركن های اصلی را فراموش نكنیم: رابطه صمیمی، دوستانه، منطقی و عاشقانه زن و شوهر، باعث تحكیم روابط زناشویی آنها میشود. رابطه درست بین زن و شوهر خود بهخود بسیاری نكات را به فرزندان میآموزد و كانون خانواده را به مكانی امن تبدیل میكند. در خانوادههای تكسرپرست، این رابطه به شكلی دیگر میتواند بین پدر یا مادر و فرزندان برقرار شود. به عبارتی، زمانی كه اركان خانواده (زن و شوهر در خانواده كامل و پدر یا مادر در خانوادههای تكسرپرست) از شرایط روحی- روانی مناسبی برخوردار باشند، میتوان به سلامت و موفقیت آن خانواده مطمئن بود.
با هم باشیم: تمرین باهمبودن را میتوانیم از سفره گرم و صمیمی شروع كنیم. هدف، در كنارهمبودن به هر شكل ممكن است.
مهارتهای فوق برنامه را كم كنیم: اینكه فرزند ما به انواع و اقسام مهارتها مسلط باشد، اصلا بد نیست، به شرط آنكه آموختن این مهارتها او را از خانواده دور نكند. كودكی كه نتواند ساعتی با والدیناش باشد و با آنها صحبت كند، با آنها غریبه میشود. نادیدهگرفتن نیاز كودك به حضور در منزل و بودن در كنار والدین، او را به انواع اختلالات روحی- روانی دچار میكند.
مراسم را فراموش نكنیم: یكی از راههای برقراری ارتباط صمیمی با اعضای خانواده، به یاد داشتن و برگزاری مراسم مختلف است. جشن تولد، سالگرد ازدواج، مراسم آیینی و سنتی و... همگی شیوههایی برای ابراز محبت و در نتیجه نزدیكی بیشتر ما با هم است. همخانه ما باید محبتمان را ببیند، حتی اگر خانواده مافقط از 2 نفر تشكیل می شود.
گاهی دیگران را نادیده بگیریم: خیلی از تصمیمگیریها و برنامهریزیهای خانوادگی ما تحتتاثیر حرف و سخن دیگران، هر لحظه تغییر میكنند و همین مسئله باعث كلافگی و سردرگمی ما میشود. این مسئله به ویژه برای خانوادههای تكسرپرست، گاهی به معضلی جدی تبدیل میشود و آنها را مجبور به فاصلهگرفتن از جامعه و حتی اقوام نزدیك میكند؛ بنابراین اگر به درستی عملی كه انجام میدهیم مطمئن هستیم، به نظرهای نادرست و مغرضانه دیگران اهمیت ندهیم و آنطور كه میدانیم تصمیم بگیریم و رفتار كنیم.
اگر دیگران بگذارند
هرچند قصد نداریم در اینجا به مباحث اجتماعی بپردازیم اما دیدگاه اجتماع و رفتارهای فردی و اجتماعی هریك از ما در مقابل خانوادههای تكسرپرست، عاملی مزاحم، مخرب و آسیبرسان است؛ به این معنی كه همپا با تلاش خانوادههای تك سرپرست برای حضور در اجتماع و تاییدشدن از سوی جمع، دیدگاه اجتماع هم باید تغییر كند.
این نكته به ویژه درباره خانوادههایی كه مادر و دختر با هم زندگی میكنند، به وضوح دیده میشود. در واقع نباید هیچ تفاوتی بین نیازها، حقوق، جایگاه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خانوادههای تكسرپرست و كامل قائل بود. به همان نسبت كه ترحم و دلسوزی بیجای ما میتواند مخرب و آسیبرسان باشد، دیدگاههای متحجر و نادرست ما نیز میتواند مخرب و آزاردهنده باشد. كافی است كمی انسانیتر بیندیشم.
و در نهایت اینكه آنچه میتواند خانواده را به كانونی باثبات و محكم تبدیل كند و آن را بهسوی تعالی و ترقی سوق دهد، رفتار و عملكرد تكتك اعضای آن است. به عبارتی، زندگی - چه در خانوادههای تكسرپرست و چه كامل - میتواند همواره شاد و آرام باشد؛ اگر هریك از اعضای آن به سهم خود برای رسیدن به این جایگاه تلاش كنند.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
دوستان عزیزم قبل از شروع مطلب این نکته را ذکر نمایم که تمامی مطالبی که در سایتم گذاشتم تجربیات و تحقیقات خودم هستند و شاید برای شما و در زندگی شما تاثیر چندانی نداشته باشند اما می توانند راهنمای مناسبی برای شما خوبان باشند و این مطلب را هم خدمت شما عرض کنم که به مطالب این حقیر بطور کامل اکتفا نکرده و تحقیقات بیشتری داشته باشید و از تجربیات واقعی دیگران نیز بهره بگیرید . سپاسگذارم . محمد
ابتدا باید مطمئن شوید كه مشكل ساز اصلی خودتان نیستید. باید یقین كنید كه اشتباه نمیكنید. سپس سعی كنید خود را از این گمان كه او شما را نالایق، بیعاطفه، بیاعتنا و بیشعور میداند رها سازید و باور كنید كه طغیان فرد پرخاشگر، ریشه در مشكلات خودش دارد و رفتار شما سبب پرخاشگری وی نیست.
هر روز این موضوع را به خود یادآوری كنید. شاید باور این موضوع، در ابتدا برایتان مشكل باشد؛ ولی با تصمیم گیری مجدانه و ثبات قدم پیروز خواهید شد.برای موفقیت در معاشرت با همسر پرخاشگرتان شاید استفاده از تدبیر همدری كردن مؤثر واقع شود؛ اما مطمئناً بسیار دشوار و پردردسر خواهد بود.
اگر مطمئن شوید كه پرخاشگری شریك زندگیتان ریشه در زندگی سخت گذشتهی او دارد و یا به مسایل ژنتیكی و وراثتی مربوط است، آرامش بیشتری خواهید یافت و آگاهی شما به اینكه عامل به وجود آمدن پرخاشگری همسرتان نبودهاید، سبب آرامش شما خواهد شد.
اما ممكن است وقتی به این نتیجه رسیدید كه تقصیر با شما نیست، دیگر نتوانید تمام رفتارهای پرخاشگرانهی او را به راحتی بپذیرید. زمانی كه كشف كنید مشكل كجاست، همدردیتان تا حدی كاهش مییابد و دیگر همهی بدرفتاری های او را قابل قبول نمیدانید، حتی اگر پرخاشگری او دلیل بیولوژیكی داشته باشد.
راه دیگر نجات، از خود دفاع كردن است. آگاهی دقیق از میزان پرخاشگری همسرتان نسبت به خودتان به شما كمك میكند از تهاجم او آسیب كمتری ببینید. همیشه آماده روبرویی با یك حادثه یا مشكل جدید باشید.
- هرگاه احساس كردید كه تهاجم او دارد شكل میگیرد:
- نشانههای پرخاشگری را كه در رفتار او میبینید با او در میان بگذارید. برای نمونه:«علی جان، تو هنوز از راه نرسیده شروع كردی به دخالت در كار من؟! من تصمیم گرفتم برای شام چی درست كنم. خرید كردم، سبزیجات را آماده كردم و همهی كارها رو به راه است. حالا تو تصمیم گرفتی به زور ماهی كباب كنی. چند دفعه باید تكرار كنم كه من ترجیح میدهم خودم به تنهایی آشپزی كنم؟»
- احساس خودتان را آنطور كه در واقع حس میكنید به او بگوئید. مثلاً«این مطلب برای من بیمعنا و بیارزش است. ادامه نده! چون سبب رنجش من میشوی و در ضمن مرا سخت عصبانی میكنی!»
- از دوست خود بخواهید تا شما را از احساسات خشمگینانهتان رهایی بخشد مثلاً «دلم نمیخواهد وقتی به خانه میرسد با این حالت خشم با او روبرو بشوم، اصلاً دلم میخواهد این موضوع كوچك را فراموش كنم و دیگر حرفی راجع به آن نزنم.»
- نتایج به دست آمده را با نزدیكان خود در میان بگذارید. چنانچه همسرتان تمایلی به تغییر رفتارش نشان نمیدهد شما برنامهی رفتاری بعدی خود را تنظیم كنید.چون ممكن است در حین نشان دادن واكنش، ناگهان و به شدت احساس ترس، خجالت، حسد و یا بیپروایی در شما شكل بگیرد.
پس باید پیش از شروع، عواقب اعمال خود را در نظر بگیرید و رفتار خود را كنترل كنید، حتی اگر واكنش شما چندان هم جدّی نباشد. تغییر باید آرام انجام شود تا تأثیر مطلوب را بجا گذارد. چنانچه این تغییرات محكم وحساب شده انجام گیرد، به تدریج میتواند تأثیر مطلوب را بگذارد.
همیشه پیآمدهای احتمالی گفتار و رفتارتان را در نظر بگیرید و سپس به آسانی آنچه را میخواهید بگویید:«اگر برای شام ماهی میخواهی، باید من برایت درست كنم. بنابراین نباید دوروبر من بپلكی، نگران باشی و یا در كارم دخالت كنی. اگر این كارهایی را كه گفتم نكنی تا یكماه دیگر از خوراك ماهی خبری نیست!»
ضمن اینكه در مقابل فرد پرخاشگری كه وجودش در زندگی شما مهم و مؤثر است، باید از موضع خود حمایت كنید برای تغییر اوضاع نیز باید طوری عمل كنید و قدم پیش بگذارید كه پایه های اصلی زندگیتان استحكام خود را از دست ندهد.
یكی از این راهها، جلب حمایت اطرافیان است. سعی كنید با قبول مشكلات موجود در ارتباط خود با فرد پرخاشگر، باور كنید كه او قادر به بهبود رفتار خود نیست. بدین ترتیب به تدریج روابط شما بهتر خواهد شد و اوضاع رو به بهبود خواهد گذاشت.
- میتوانید برای تسكین احساسات برانگیختهی خود:
- به دوستان دیگرتان توجه بیشتری كنید.
- برای انجام امور روزمره وقت بیشتری صرف كنید.
- در فعالیت اجتماعی شركت كنید و بدین ترتیب برای به دست آوردن فرصت های طلایی و چگونگی بهبود بخشیدن به روابط خود با دیگران تلاش كنید.
شاید گاهی تحمل از كف بدهید و فكر كنید كه چرا باید این همه تحمل به خرج داد؟ اما نتایج مفیدی كه از این رهگذر به دست خواهند آمد، ارزش تحمل كردن را دارد. بنابراین، پافشاری به خرج دهید تا پیشرفت كنید.
در اینجا دو نكتهی بسیار اساسی را یادآوری میكنیم :
اول، ابراز احساسات خوشبینانه و رفتار توأم با نرمش و دوم پافشاری معقول برای مقابله با پرخاشگری نابجای او. مطمئن باشید زندگی توأم با سلامتی شما، ارزش شكیبایی را دارد. به او فرصت دهید تا این ارزش را از چگونگی رفتارتان دریابد.
عشق یك طرفه شما برای برقراری روابط سالم و بهره مند شدن از سلامتی كافی نیست. او نیز باید به طور مؤثر به شما علاقهمند باشد و عملاً آن را نشان دهد.
- برای رسیدن به نتایج مورد نظر باید به موارد زیر توجه كنید:
- قابلیت تغییر پذیری و انعطاف
- آمادگی لازم برای اصلاح رفتار در هر زمان
- اقدام به تمرین تدابیری كه تا كنون برای كاهش بدبینی، خشم و پرخاشگری توصیه شده است.
با وجود این اگر یكی از طرفین قبول نداشته باشد كه تغییر روش امری لازم و ضروری است، پافشاری در مورد این عدم پذیرش، مانعی جدی در راه برقراری ارتباط سالم و لذت بخش خواهد بود.
توجه داشته باشید كه اگر غالباً دنبال فرصتی است تا شما را سرزنش كند و حتی هربار پس از آنكه در موردی از او عذرخواهی میكنید، دست بردار نیست و پس از گذشت یك ماه به هیچ وجه از بردباری شما حسن استفاده را نكرده و تغییر روش نداده است، شما باید تغییر رفتار دهید و به دنبال در پیش گرفتن چارهای دیگر باشید.
اكنون دیگر شاید لازم باشد به دنبال متخصصی باشید تا با اقدامات مناسب، روابط شما را بهبود بخشد. فكر میكنم عاقلانهترین راه این است كه هر دو نفر به اتفاق از مشاوری با تجربه مانند روانپزشك، مددكار اجتماعی، روانشناس و یا یك روحانی كمك بگیرید و با او مشورت كنید.
اگر همسر شما موافق باشد چه بهتر از این فوراً درمان را با كمك فردی متخصص شروع كنید ؛اما اگر موافق نباشد، كه اغلب نیز چنین است، چه باید كرد؟
پافشاری كنید به او بگوئید: مدت ها پیش دوستت داشتم و هنوز هم چنین است اما نمیدانم چه شده است كه روابط، ما چون گذشته صمیمانه و گرم نیست. چندی است كه به دنبال پیدا كردن مشكل هستم، بیا با هم آن را بیابیم و حل كنیم. بیا به یك مشاوره مراجعه كنیم به این امید كه او بتواند مشكل كوچك ما را حل كند و اوضاع مثل سابق شود.
وقتی تو قبول نمیكنی، احساس خفقان میكنم مثل اینكه در تلهای گرفتار شده باشم. بدون هیچ امیدی به بهبود روابطمان، بنابراین به موافقت و همراهی تو نیاز دارم، حتی برای یك بار هم كه شده باید از وجود یك متخصص استفاده كنیم. اگر قبول كنی حتماً این مشكل را حل خواهم كرد. من آمادهام تا در این راه اقدامات مؤثرتری انجام دهم و بیشتر تلاش كنم.
ولی اگر باز هم لجاجت نشان دهی و حاضر به همكاری نشوی، به این نتیجه میرسم كه حتی قادر به تصمیم گیری درست برای حل مشكلمان نیستی بنابراین تركت خواهم كرد.»
چنانچه تمام این مراحل را پیمودید و در حل مشكل پیشرفتی حاصل نشد و از مراجعه به روان درمانگر نیز نتیجهای به دست نیامد، یا آنچنان كه هست او را بپذیرید و یا تركش كنید.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
دوستی میگفت: (میدانم زنها چی میخواهند، اینكه شوهرشان پول زیادی در اختیار آنان بگذارد و آنها خرج بكنند!؟)
او اشتباه میكرد، چرا كه هر زنی به راحتی میتواند پولی كه در اختیارش میگذارید را خرج كند، اما او با این چیزها نمیتواند نیازهای عاطفیاش را برطرف كند چرا كه او به شوهرش احتیاج دارد. از طرفی خیلی از مردها عشق خود را با هدیههای رویایی كه شخصی است نشان میدهند به راستی میدانید همسرتان چه هدایایی را دوست دارد؟ یعنی میدانید همسر شما اگر ماشین ظرفشویی هدیه بگیرد خوشحال میشود یا یك شاخه گل سرخ؟
آنچه كه در ادامه میخوانیدنمونههایی از هدایایی است كه خانمها خیلی دوست دارند.یك شاخه گل، كارتهای تبریك، عطر، جواهرات، نامهای كه خودتان نوشته باشید، لباسی كه دوست دارد، گلدان قشنگ، مجسمههای سرامیكی، كتاب شعر و یا حتی ماندن یك شب در هتل و به اینها شكلات! را هم اضافه كنید.
به یاد داشته باشید كه خرید هدیهای كوچك و ارزان و تقدیم آن به شكلی خوشایند، میتواند برای او جالب توجهتر باشد.
(الن كریدمن) در كتابش تحت عنوان (راز دلبسته كردن زن) و یا (چراغ دل زنت را روشن كن) مینویسد: جرالد میگفت: همسرم، برشتوك را هر روز صبح با شیر میخورد، به خاطر همین موضوع، به سوپرماركت رفتم و یك جعبه بزرگ برشتوك خریدم و آن را با یك گره پاپیونی بستهبندی و یادداشتی هم ضمیمهاش كردم: (برای بهترین و كاملترین زنی كه میشناسم.) میتوانم به شما بگویم آن شب آمدنم به خانه خیلی استثنایی بود، چنین هدیه كوچكی برای او مفهوم بسیاری داشت.
و یا (چیپ) یك بسته شكلات خرید و آن را در كیف همسرش گذاشت و یادداشتی هم ضمیمه آن كرد كه روی آن نوشته بود: (به همسر بینظیرم كه همیشه به من خوبی و عشق میدهد.) زمانی كه مرد به سركارش رسید، زن به او تلفن كرد كه بگوید با این كارش روز خوبی را برای او تدارك دیده است.
یا یكی دیگر از دوستانم میگفت: من هر روز صبح خیلی زود سر كار میرفتم، شب قبل به گلفروشی رفتم، یك شاخه گل رز و یك شاخه گل زنبق خریدم و صبح روز بعد به همراه یادداشتی در كنار بالش زنم گذاشتم. بر روی یادداشت نوشته بودم: (گلهای رز قرمز هستند و بنفشهها آبی، گرچه من در محل كارم هستم، به تو فكر میكنم.) شب كه به خانه آمدم با من مثل یك سلطان رفتار شد. تصورم این بود كه برای خوشحال كردن همسرم به پول فراوان احتیاج دارم، اما دریافتم كه دو شاخه گل به اندازه یك كت خز موثر است. یا دیگری یك مجسمه عقاب سرامیكی خرید و یادداشتی به آن چسباند كه روی آن نوشته بود: (زمانی كه تو در كنارم هستی، من از عقاب بالاتر پرواز میكنم) سپس آن را در جایی كه مطمئن بود، زنش پیدا میكند، گذاشت. آن مجسمه سرامیكی حالا جزو یكی از داراییهای باارزش اوست.(آلن كروفی) میگوید: تمامی این مردها از اینكه وقتی بخواهند فكر خود را به كار بیندازید، چقدر خلاق خواهند بود، حیران شدند. هدیههایی كه آنها دادند، شاید كوچك بود، اما برای همسرانشان دنیایی ارزش و نتایجی جالب توجه به همراه داشت.
هر آنچه را تصمیم میگیرید به همسرتان هدیه بدهید و مطمئن باشید كه هدیهای كامل است. همیشه كار اضافی نیز انجام دهید، اگر هدیهتان گلدان است، در آن گل بگذارید، اگر هدیه وسیله موسیقی است، یادداشتی كوچك روی آن بگذارید، اگر امكان پیچیدن هدیه هست، آن را بستهبندی كنید. چون زنها دوست دارند بستهبندیها را باز كنند، اگر هدیه شما یك ظرف شیرینی است، در آن حتما شیرینی بگذارید.
و زنی میگفت پس از 25 سال ازدواج، هنوز اولین سالگرد ازدواجم را به یاد دارم. شوهرم آن روز را فراموش كرده بود، ابتدا تصور میكردم كه او شوخی میكند، اما شوخی در كار نبود.
من تمام روز را گریه كردم، سرانجام در حدود ساعت هشت شب، او شتابان به فروشگاهی رفت و یك ظرف مخصوص شكلات خرید و به خانه آورد، وقتی آن ظرف را دیدم بلندتر گریه كردم، برای آن كه میدانستم در خرید آن اصلا فكر نكرده است چون من رژیم داشتم و او یك ظرف شكلات خریده بود( !او حتی درك این را نداشت كه در آن ظرف شكلات بگذارد.)
زنی دیگر میگفت: شوهرم در خانوادهای بزرگ شده است كه عادت به خریدن هدیه ندارند، او هرگز ندیده بود كه پدرش برای مادرش گل بیاورد، از این رو واقعا تصور نمیكرد كه روزهای تولد یا سالگردها اهمیت دارند.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
چرا که خانم ها تصور می کنند که با در اختیار گذاشتن مسائل جنسی تمام مشکلات به راحتی قابل حل شدن می باشد. تا زمانی که یک چنین دیدی نسبت به زندگی داشته باشید
همه چیز بر وفق مراد پیش خواهد رفت، اما... بدون توجه به اینکه چنین نقطه نظری درست است و یا اشتباه باید توجه داشته باشیم که مردهای امروزی، با تلاش هر چه بیشتر در پی یافتن جایگاه واقعی خود در اجتماع هستند. خانم هایی را داریم که به عضویت ارتش و پایگاه های فضایی در آمده اند و به خوبی از انجام وظایفی که بر گردن آنها نهاده می شود بر می آیند. آنها در سایر مشاغل صنعتی دیگر هم در حال پیشرفت و ترقی می باشند. رفته رفته قلعه مستحکم مردها در حال ویران شدن است و آنها احترام و ارج و قرب گذشته خود را کم کم از دست رفته می بینند.
اگر یک خانم این مقاله را بخواند شاید با خود بگوید که خوب این مشکل مردهاست و خودشان هم باید به فکر پیدا کردن راه حلی برای آن باشند. بله درست است اما نباید انتظار داشت که به یک باره معجزه روی دهد و همه چیز مطابق میل آنها شود. تاریخ برای سالیان دراز جایگاه و عملکرد مردها را در جامعه معین کرده و شما به راحتی نمیتوانید در عرض چند سال آنرا تغییر دهید. شاید کمتر افرادی بتوانند در مقابل پیشرفت ها و موفقیت های خانم قد علم کنند اما یک چنین وضعیتی به طور قطع با خود مشکلاتی را نیز به همراه می آورد. یکی از مشکلات همانطور که قبلا نیز به آن اشاره داشتم این است که مرد قرن بیستم چه انتظاراتی دارد.
آقایون کم کم متوجه می شوند که جایگاه آنها چنان که در گذشته بوده، نیست. دیگر هیچ رد پایی از زمانیکه مردها نان آور خانه بودند و خانم ها هم باید در خانه مینشستند و فرزندان خود را بزرگ می کردند، نمانده است. شاید چنین تغییر شگرفی مستلزم سپری شدن مدت زمان بسیار زیادی باشد اما همانطور که مشاهده می کنید این امر در جوامع غربی با روند چشم گیری در حال پیشروی است. این روزها مردها می دانند که اگر بخواهند برای خود همسری پیدا کنند باید سخت تر از گذشته کار کنند و خانم ها سنگ های بیشتری در جلو پایشان می اندازند.
خوب، حالا مردها واقعا به دنبال چه چیز هستند؟
* اول از همه مردها به دنبال کسی هستند که تشنه عشق و محبت باشد. شاید این حرف بسیاری از خانم ها را غافلگیر کند اما مردها دوست دارند مورد دوست داشتن قرار بگیرند و خودشان نیز کسی را دوست بدارند. مشکل اینجاست که خانم ها برخورد بی احساس و سردی با آنها دارند. پیدا کردن خانمی که قابل دوست داشتن باشد کمی مشکل است و مردها از اینکه بفهمند دختر رویاهایشان را پیدا کرده اند خوشحال می شوند.
* مردها دنبال خانمی می گردند که در نظرشان جذاب باشد. خانم ها اغلب تصور میکنند که مردها خیلی سطحی نگر بوده و تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد وضعیت ظاهری خانم می باشد. مردها لزوما به دنبال خانم های کمر باریک نمی گردند و اکثر آنها از خانم های چهل کیلویی خوششان نمی آید، بلکه آنها می خواهند کسی را داشته باشد که به وضعیت ظاهری خود افتخار کند (البته این کار را نباید بیش از اندازه انجام دهد). مردها از داشتن نامزدی که قیافه خوبی داشته باشد لذت می برند و من فکر نمی کنم که مردی چیزی جز این به شما بگوید.
* مردها به دنبال خانم هایی هستند که بتوانند به آنها اعتماد کنند. کسی که آنها را به خاطر خودشان بخواهد، کسی که بتوانند به او ایمان داشته باشند. شاید برایتان عجیب باشد اما برخی از خانم ها قابل اعتماد نبوده و بسیار بی وفا هستند. همین امر باعث می شود که مردها محتاط تر عمل کنند. بوسه روز عید و یا عشق بازی ها اصلا به حساب نمی آیند و این جزئی از خصوصیات خانم هاست. آقایون به شدت از بی وفایی و بد قولی بیزار هستند و به دنبال کسی می گردند که بتوانند از صمیم قلب به او اعتماد کنند.
* مردها می خواهند برای خود تشکیل زندگی خانوادگی دهند و به دنبال شریکی هستند که بتواند با او در خانه زندگی کند. خانم هایی که در محیط های اجتماعی فعالیت می کنند برای مردها قابل قبول تر هستند چرا که آقایون تصور می کنند خیلی بهتر می توانند با این گونه افراد ارتباط برقرار کنند و ارتباطشان پایدار تر خواهد بود.
* مردها به دنبال خانم هایی با روحیه زنانه و مهربان می گردند زیرا چنین خصوصیاتی باعث می شود که یک زن بتواند مادر بهتری برای بچه هایش باشد. البته این امر بدان خاطر نیست که مردها انتظار دارند خانم ها آنها را نیز تر و خشک کنند بلکه بدان خاطر است که دوست دارند فرزندانشان در آغوش مادر مهربان و دلسوزی پرورش پیدا کنند.
* مردها به دنبال خانم های خوش مشرب هستند. بعضی از خانم ها خیلی سخت گیر بوده و برای جزئیات اهمیت بیش از اندازه ای قائل می شوند. آیا تا به حال دختر هایی را دیده اید که دارای خلق و خوی پسرانه هستند؟ مردها می خواهند از در کنار هم بودن با همسر خود لذت ببرند و احتیاج به محبت دارند به همین دلیل همیشه به دنبال فرد خوش طبعی هستند که بتوانند در کنار او به آرامشی که آرزوی آن را دارند دست پیدا کنند.
* مردها به دنبال زن هایی هستند که حس و ظرافت زنانه خود را حفظ کرده باشند. البته منظور ما آن دسته از خانم هایی نیست که دائما به دنبال مد می روند و چهره خود را به انواع و اقسام اشکال مختلف در می آورند. خانمی که بادگلو می زند و از خود گاز معده خارج می کند هیچ گاه برای یک مرد قابل قبول نخواهد بود. این روزها خانم ها ممكن است از مشروبات الکلی استفاده کنند که این کار نیز به نوبه خود باعث میشود که نظر جنس مخالف به آنها جلب نشود. بعضی از خانم ها هستند که در زمان عصبانیت هر چه که دلشان می خواهد بار طرف مقابل می کنند که این کار به هیچ وجه به مزاج آقایون سازگار نیست. مردها نمی خواهند رفتار همسرشان به اندازه خودشان بی شرمانه و توهین آمیز باشد.
* مردها کسی را می خواهند که حامی و پشتیبانشان باشد. خیلی از خانم ها منتظر هستند که اشتباه کوچکی از آقا سر بزند که آنها را به باد انتقاد بگیرند و در مسائل خصوصی و حتی شغلی شان دخالت کنند. آقایون به ارتباط خود به عنوان یک سیستم محافظ نگاه می کنند زمانیکه خانم نتواند یک چنین حسی را در آنها به وجود آورد و از این گذشته تا آنجا که می تواند از آنها انتقاد هم بکند، چیزی نمی گذرد که آقا از او جدا می شود.
* مردها از خانم های عصبی که تمام مدت داد و فریاد می کنند خوششان نمی آید. آنها خانم هایی را می پسندند که اهل بحث و گفتگو باشند و قادر باشند که مشکلاتشان را از راه های منطقی حل کنند. شاید خلق و خوی آتشین شما را در همان روزهای اولیه اندکی جذاب باشد اما در روز 500 به هیچ وجه به شما افتخار و قدرت نخواهد بخشید.
* مردها از خانم هایی که آنها را به چالش وا می دارند خوششان می آید. دوست میدارند که خانم ها، آنها در انتظار بگذارند. مردها معمولا زمانی که احساس امنیت کنند اندکی در رابطه تنبل می شوند اما زمانیکه آنها را به چالش وا می دارید، حداقل کاری برای انجام دادن دارند. اگر می خواهید مرد خود را همواره به خود علاقمند نگه دارید باید او را همیشه به چالش وادار کنید.
* معمولا آقایون در مورد مسائل جنسی اندکی خود دار تر از خانم ها هستند. باور کنید که حقیقت دارد. مردها می دانند که در رخت خواب چه می خواهند و به همین دلیل توجه خود را بر روی آن معطوف می کنند. شما به هیچ وجه آن همه شور و اشتیاقی که به مردها نسبت می دهند را نمی توانید در دنیای واقعی در وجودشان پیدا کنید. مردها در جهان واقعی بسیار محافظه کار هستند. آنها با هر کسی می توانند اوج لذت و خوشی خود را تجربه کنند و نیازی به داشتن همسران متفاوت ندارند. در بسیاری از آزمایشاتی که انجام شده نتیجه بر این اصل استوار بوده که مردها دوست دارند در تخت خود به راحتی بخوابند و این خانم ها هستند که بهانه گرفته و اظهار می دارند که از این نوع رابطه خسته می شوند.
* مردها به دنبال همسری می گردند که به آنها متعهد باشد. هر چند پیدا کردن چنین شخصی مشکل است اما می توانید حداقل آرزوی داشتن یک چنین همسری را داشته باشید. مردها نامزدی را دوست دارند که بتوانند به او اعتماد کنند و مشکلات و ناراحتی هایشان را با او در میان بگذارند. تعهد مثل یک خیابان یکطرفه نیست و باید از جانب هر دو طرف رعایت شود. چنین نیازی برای همیشه در وجود تمام مردها باقی خواهد ماند.
* مردها دوست ندارند که تنها زندگی کنند. مقاله این دفعه بسیار بحث بر انگیز است و ممکن است من را به جرم اشتباهات فاحش دستگیر کنند! اما زیبایی نظر و عقاید شخصی، این است که هر کس هر چیزی را که دوست داشته باشد می تواند بگوید. حقیقت این است که مردهای امروزی به دنبال یک خانم مجرد قابل اطمینان و جذاب هستند که بتوانند رابطه بلند مدتی را با او آغاز کنند.
آنها می خواهند با او از زندگی خود لذت ببرند و دقایق خود را با او تقسیم کنند تا آرام و قرار بگیرند. افراد مجرد کمی وجود دارند که خواهان ارتباط بلند مدت هستند. مشکلی که مردها با آن مواجه هستند این است که دنیا به طور کلی عوض شده. زمانی که انتظار هیچ چیزی را ندارند به سرعت برایشان زن می گیرند و طوری که متوجه نشوند بچه دار می شوند. آنها فقط و فقط به دنبال ارزش و احترام از طرف شریک زندگی خود هستند و بس.
در حالیکه خانم ها در نقشهای اجتماعی خود بسیار موفق هستند خوب است که هیچ گاه از یاد نبریم که جایگاه اصلی آنها به خانه و خانواده شان تعلق دارد.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
هرگاه خواب ترسناكی كودك شما را اذیت می كند از او بخواهید آنچه را كه در خواب دیده نقاشی كند. سپس بگذارید تمام چیزهایی را كه در نقاشی اش كشیده برای شما توضیح دهد. پای حرف های كودكتان بنشینید تا درباره هیولا یا صحنه ترسناكی كه در خواب دیده است دقیقاً توضیح دهد. با این روش به تدریج تلخی آن خواب را از او بگیرید. وقتی كودك در روشنایی روز خواب ِ بد خود را تعریف می كند وحشت و هراس آن كابوس رنگ می بازد و از بین می رود. همچنین كودك می تواند خواب های قشنگ خود را هم نقاشی كند. به كمك ترسیم خواب های قشنگ، بچه می تواند خواب خود را بسط دهد و شما هم بدین ترتیب می توانید از روی این رؤیاهای زیبا در شب های آینده قصه های خوبی برای او نقل كنید.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
•زنان قد بلند
1- از كمر بند پهن استفاده كنيد.
2- از دامن خيلي كوتاه و خيلي بلند پرهيز كنيد.
3- بهتر است پيراهن خود را داخل شلوار و دامن تو بگزاريد تا خط عمودي كمرتان نمايانتر گردد.
4- لباس نقش دار و طرح خطوط افقي بپوشيد.
5- دامن بلند و يا دمپا گشاد بپوشيد.
6- لباسهاي سر تا پا يكرنگ نپوشيد.
7- از گردنبند و گوشواره كوچك استفاده نكنيد.
8- كيف دستي كوچك حمل نكنيد.
9- شلوار راسته بپوشيد.
10- تاپ نپوشيد.
11- كفش پاشنه بلند نپوشيد و از كفش اندكي لژ دار استفاده كنيد.
•زنان قد كوتاه و ريز نقش
1- لباس با طرح راه راه افقي نپوشيد.
2- از لباس هاي رنگارنگ، ملزومات بزرگ و شلوار دمپا گشاد و يا پاچه هاي تا شده استفاده كنيد.
3- دامن كوتاه با نقش و نگار بزرگ نپوشيد.
4- لباس هاي يكرنگ و شلوار راسته و لباس تنگ و ملزومات كوچك استفاده كنيد.
5- خطوط عمودي و لباسهاي يقه هفت بدن را كشيده تر ميكنند.
6- كفش كمي نوك تيز بپوشيد.
7- كفش پاشنه بلند بپوشيد.
8- از كمر بند باريك استفاده كنيد.
•زنان چاق
1- لباسهاي يكدست يكرنگ بپوشيد.
2- از كت و ژاكت بلند با دكمه هاي باز استفاده كنيد.
3- از روسري شالي استفاده كنيد.
4- گردنبند دراز شما را لاغر تر ميكند.
5- كفش پاشنه بلند بپوشيد.
6- لباس يقه هفت و قلبي شكل، گردن را كشيده تر ميكند.
7- ژاكت بلند بدون اپل بپوشيد.
8- لباسهاي تيره رنگ بپوشيد.
•مردان قد بلند
1- لباسهاي يكدست يكرنگ نپوشيد.
2- لباسها و شلوارهاي زيپدار نپوشيد.
3- كت و شلوار با خطوط راه راه با خطوط عمودي و كراوات باريك و ژاكت كه طولش تا روي كمر است نپوشيد.
•مردان قد كوتاه
1- كفش بوت و ساق بلند نپوشيد آنها شما را قد بلندتر نميكنند.
2- شلوار پاچه كوتاه و يا پاچه تا شده نپوشيد.
3- لباس آستين دار به تن كنيد.
4- از نقش و نگار عمودي راه راه عمودي و شلوار راسته استفاده كنيد.
•مردان لاغر
1- كراوات باريك و پيراهن و يا تيشرت يقه هفت نپوشيد.
2- لباسهاي براق و با خطوط عمودي و چسبان نپوشيد.
3- كت و شلوار اپل دار بپوشيد.
4- شلوار بگي بپوشيد.
5- پلوور حجيم و يقه اسكي بپوشيد.
•مردان چاق
1- ژاكت اپل دار نپوشيد.
2- كراوات زرق و برق دار نزنيد.
3- دكمه پيراهن را تا انتها و بالا نبنديد.
4- ساعت باريك به دست نكنيد.
5- پلوور حجيم و يقه اسكي نپوشيد.
6- بلوز و پيراهن يقه هفت نپوشيد.
7- شلوار تنگ نپوشيد.
8- لباس با خطوط عمودي استفاده كنيد.
9- از لباسهاي تيره رنگ استفاده كنيد.
•مردان شكم بزرگ
1- جليقه و يا هر چيزي كه روي شكم بيافتد و به آن فشار بياورد را نپوشيد.
2- شلوار را روي شكم خود نياوريد.
3- لباسهاي براق و يا روشن نپوشيد.
4- لباسهاي گشاد و تيره رنگ بپوشيد.
5- ژاكت و شلوار يكرنگ بپوشيد
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده

در اين نوشتار سعي داريم مهمترين نكات مربوط به دكوراسيون اين منطقه با اهميت خانه را توضيح دهيم.
يكي از اصول اوليه چيدمان در اتاق خواب ميگويد محل تخت بايد به گونهاي انتخاب شود كه پنجره نورگير حتما در سمت راست آن قرار گيرد.
استفاده از كوسنهاي فراوان بر روي تختهايي كه لبه بالايي بلندي دارند، بر زيبايي تخت ميافزايد. در سبكهاي كلاسيك بهتر است كه اين كوسنها از همان جنس و بافت روتختي باشند.
به هماهنگي موجود در بين اشيا و مبلمان بيشتردقت كنيد. بافتهاي روتختي و والانهاي پرده بهتراست از يك نوع، از يك طرح و از يك طيف رنگي انتخاب شودو حتي رولبوردهاي (نوارهاي تزييني ديواري) در قسمت بالايي ديوارها نيز از همان طيف رنگي باشد.
هماهنگي ميان بافتها يك سبك كلاسيك به محيط اتاق ميدهد. البته اگر در ميان اين هماهنگي، گاهي يكي از بافتها و رنگها، كاملا متضاد و مكمل ديگر بافتها باشد، بر تنوع دكور اتاق افزوده شده و آن را از يكنواختي در ميآورد.
توجه داشته باشيد استفاده از روتختيهاي زيبا تنها ملاك زيبايي و راحتي اتاق نيست بلكه بايد به نرمي و لطافت آن هم توجه كنيد. همه اين موارد منجر به افزايش حس آسايش و راحتي در اتاق خواب ميشود.
فرض کنيد:رنگ زمينه اتاق، كرم شكلاتي و گلبهي است. استفاده از دكورهاي چوبي تيره و متمايل به زرشكي، مكمل رنگ فضاي زمينه است. استفاده از روتختي براق، مانند هر بافت براق ديگر، علاوه بر اينكه نوعي حس تجملگرايي را به ببيننده القا ميكند، با قرار گرفتن در كنار دكور چوبي تيره باعث ميشود زيبايي اين نوع چيدمان جلوهاي چند برابر بيابد. رنگ و طرح بافتهاي پارچهاي نيز مابين رنگ زمينه اتاق و دكور چوبي آن است.
همين امر سبب شده است تا در محيط، تعادل برقرار شود. يادتان باشد كه يكي از ويژگيهاي سبك كلاسيك، استفاده از بافتهاي براق در كنار دكور چوبي تيره است.
هر چه پهناي قاب تابلوها بيشتر باشد آن تابلو با دكور اتاق، هماهنگتر شده و هر چه پهناي قاب كمتر باشد، تنها نقاشي يا ساير آثار داخل قاب جلوه بيشتري خواهد داشت.
همچنين، استفاده از تكمبل کمک مي کندتا فضايي صميمي و دلنشين در قسمتي از اتاق فراهم آيد. براي تفكيك اين فضا در كنار تكمبل مي توان از نور موضعي (آباژور) استفاده کرد. بهترين آباژورها دركنار تك مبلها، آباژورهايي هستند كه نورشان به سمت پايين باشد.
به اين ترتيب فضايي مناسب براي مطالعه واستراحت در شب پديد ميآيد. هر چه تعداد نورهاي موضعي در داخل اتاق بيشتر باشد، تفكيك فضاهاي داخلي بيشتر شده و به نظر ميرسد كه رعايت اين نكته براي اتاق خواب، مناسب است.
استفاده از چراغهاي آباژور كوتاه بر روي پاتختيها، ميتواندفضايي رومانتيك به وجود آورد و ضمنا اين امكان را به وجود ميآورد تا بتوانيد قبل از خواب به مطالعه بپردازيد.
استفاده از فضاي سبز (گلدان، فلاور باكس و . . .)، قابعكسهاي شخصي و تابلوهاي خط يا نقاشي مورد علاقهتان در اتاق خواب باعث افزايش نشاط و روحيهتان شده و روبهرو شدن با اين عناصر به ويژه در آغاز هر روز ميتواند انگيزه شروع يك روز كاري را دو چندان كند.
بهتراست قاب عكس و تابلو نيز مطابق با دكورچوبي اتاق،چوبي انتخاب شود و همين امر باعث ايجاد هماهنگي بيشتر بين اجزاي داخلي اتاق مي شود. استفاده از قابهاي فلزي متعدد در اتاقهايي كه دكور فلزي و فرفورژه دارند كاملا مناسب است و توصيه ميشود. معمولا براي زيباتر شدن جايگاه تختهاي دو نفره در اتاق خواب بهتر است از تابلوهاي نقاشي بر روي ديوار بالايي تخت استفاده كنيد.
اگر دوست داريد كه با يك تابلو و يا تنها يك قاب عكس، ديوار بالايي تخت را تزيين كنيد ترجيحا آن تابلو را پهن و به اندازه عرض بالاي تخت انتخاب كنيد. ولي اگر ميخواهيد از تعداد تابلوهاي بيشتري براي تزيين ديوار استفاده كنيد، مناسبتر اين است كه از تابلوهاي طولي يعني تابلوهايي با عرض كم و طول زياد استفاده كنيد.
در اين نوع انتخاب، ترجيحا بايد سعي كنيد اندازه طولي تابلوها تقريبا برابر ارتفاع تخت از سطح زمين باشد
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
«من وقت زیادى را به گریه كردن مى گذرانم، نمى توانم خودم را جمع و جور كنم، لیست كارهایى كه باید انجام دهم بیش از حد طولانى است. احساس مى كنم به عنوان یك مادر كاملاً درمانده هستم. ذهن من چنان مغشوش است كه احساس مى كنم مى خواهم به همه بپرم. من باید احساس شادى بكنم ولى به جاى آن احساس بدبختى مى كنم.» «بچه همین طور پشت سر هم گریه مى كند و من نمى توانم او را آرام كنم. احساس درماندگى مى كنم ولى خشمگین هم مى شوم. بعد از آن احساس گناه عجیبى به من دست مى دهد. اشكال از بچه نیست از من است.»
افسردگى پس از وضع حمل چیست؟
افسردگى پس از وضع حمل نوعى از افسردگى است كه پس از تولد نوزاد رخ مى دهد.
نوع اول:
شایع ترین نوع آن یك افسردگى ملایم است كه اغلب به آن «حزن» مى گویند و در 50 درصد زنان اتفاق مى افتد. مادرى كه دچار این نوع افسردگى است اغلب احساس تنش، اضطراب و فرسودگى مى كند، بسیار عاطفى است و گاه بدون هیچ دلیل خاصى مى گرید. این افسردگى از روزهاى آغازین زایمان شروع مى شود و گاه تا چندین روز دوام مى یابد و بعد از آن به سرعت برطرف مى شود.این وضعیت دلیلى براى نگرانى ندارد، رفتارهاى حمایتگرانه و دادن اطمینان هاى مجدد به خصوص از سوی همسر ، به درمان این افسردگى كمك مى كند.
نوع دوم:
حدود 10 درصد زنان پس از زایمان دوران شدیدتر و مستمرترى از افسردگى را تجربه مى كنند (دوره هایى از خلق افسرده طولانى، بى اشتهایى، اختلال هاى خواب). این ناراحتى معمولاً در هفته سوم زایمان و یا بعد از آن شروع مى شود و ممكن است چند ماه دوام بیاورد. اقدامات درمانى نظیر روان درمانى و مصرف داروهاى ضدافسردگى معمولاً بسیار مفیدند.
نوع سوم:
این نوع اختلال نوعى روان پریشى است كه در 1 تا 3 نفر از هر هزار زن زایمان كرده بروز مى كند. این اختلال به یك باره و در فاصله كمى از زایمان آشكار مى شود (در 40 درصد موارد تا روز هفتم پس از زایمان). این حالت موقعیت خطیرى را پدید مى آورد كه با توهم، هذیان و ابهام به همراه است.
رفتار و روان فرد افسرده متشنج و آشفته است و اغلب باورهاى غیرعادى و ناراحت كننده اى در مورد خود و یا نوزادشان دارند. چنین افرادى به كمك ویژه از طرف یك روانكاو احتیاج دارند. درمان رایج براى این وضعیت استفاده از دارو و یك دوره كوتاه بسترى شدن در بخش مخصوص مادران و نوزادان است. در برخى از موارد درمان با استفاده از تشنج الكتریكى صورت مى گیرد.
عوارض افسردگى پس از وضع حمل چیست؟
زنان یك رشته از عوارض را توصیف مى كنند كه در پایین شرح آنها آمده است.
احساسات یا عواطف
- احساس غمگینى، اضطراب و نومیدى
- حس بى ارزش بودن
- حس رنجیدگى و خشم
- حس گناه، تشویش، دلواپسى و دست پاچگى
- بیش از حد گریه كردن و یا ناتوان از اینكه گریه كند
فیزیكى یا جسمى
- بىحالى و فرسودگى
- دشوارى در خوابیدن
- بى علاقگى به داشتن رابطه جنسى
- تغییر اشتها . بیش از حد خوردن یا به اندازه كافى نخوردن
رفتارى
- از دیگران اجتناب كردن و عدم تمایل به بیرون رفتن
- اجتناب از انجام كارهایى كه از انجام آنها لذت مى بردند
- انجام ندادن تكالیف و وظایف و یا بالعكس انجام كارهاى توان فرسا
- به تعویق انداختن تصمیمات
- جروبحث زیاد و داد زدن بدون كنترل
چگونه مى توانیم به خود كمك كنیم؟
یك رشته اقدامات عملى وجود دارد كه شما مى توانید براى بهتر شدنتان آنها را انجام دهید.
- درباره احساسات خود صحبت كنید:
ممكن است صحبت كردن با همسرتان برایتان دشوار به نظر برسد ولى بیان احساسات ، عامل مهمى در تخلیه احساسات ناراحت كننده شما است و ثانیاً به حفظ رابطه روزانه شما و همسرتان كمك بیشترى مى كند.
- سعى كنید تمام روز تنها نباشید:
سعى كنید دوستانتان را ببینید و یا با افرادى كه براى شما احساس شادى و آرامش فراهم مى آورند دیدارى داشته باشید.
- از دادن هر پیشنهادى به اطرافیان كه كمك كننده به وضع حال شما است استقبال كنید.
مانند نگهدارى كودك و یا انجام كارهاى خانه.
- هر چه مى توانید استراحت كنید زیرا خستگى باعث تشدید افسردگى مى شود.
- غذاهاى مقوى و سالم مصرف كنید.
- زمانى را (هرچند كوتاه) براى پیاده روى، خواندن یك مجله و كارهایى كه تسكین دهنده خاطر شماست اختصاص دهید.
- ورزش كردن عامل بسیار مهمى در رفع افسردگى شما است.
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
آيا در فكر آن هستيد كه امسال تابستان به همراه فرزندانتان با اتومبيل به مكان دوري سفر كنيد، اما از طولاني بودن مسير هراس داريد؟
در اينجا، بنا به نظرسنجياي كه از والدين و كودكان در اين زمينه به عمل آمده است،بهترين كارهايي كه در طول راه ميتوانيد براي سرگرمكردن بچهها انجام دهيد فهرست شده است.از ميان تمام فعاليتها و سرگرميها، موسيقي موردپسند اكثر افراد است.
كودكان در هر رده سني كه باشند، موسيقي همواره لحظات زيبا و شاديآفريني را در داخل اتومبيل براي آنان فراهم ميسازد. گوش دادن به نوار كاست، آوازخواني، نواختن آلات موسيقي كوچك چون سازدهني و دست زدن! تا چشم بر هم بگذاريد ميبينيد كه حدود 50 كيلومتر مسافت را گذراندهايد!
هنگاميكه شما با فرزندانتان عازم سفر ميشويد در هنگام حركت ميتوانيد نه تنها رانندگي كنيد بلكه همراه آنان سرود دستهجمعي بخوانيد.«هيچچيزي نميتواند به اندازه آوازهاي گروهي حواس كودكان را پرت كند.» كتا بهايي كه همراه نوارهاي كاست هستند نيز به اندازه سرود دستهجمعي مورد توجه و پسند كودكان در هر رده سني بوده و در اكثر كتابخانههاي عمومي قابل دسترسي هستند.
تمام والديني كه در مورد سرگرم كردن كودكان در اتومبيل مورد پرسش قرار گرفتهاند، به استفاده از مناظر اطراف به هنگام سفر تمايل نشان دادهاند. تابلوهاي علائم و اعلانات، پلاك اتومبيلها، اتومبيلهايي كه در اطراف در حال حركت هستند،مزرعهها، خانهها و دهكدهها همگي بهانهاي هستند تا از طريق آنها، بازيهاي گوناگوني را با مشاهده و ديدن انجام داد. مثلا جستوجوي رنگهايي كه در مناظر اطراف وجود دارند، رنگزرد، قرمز، آب، حروف الفبا، اعداد، يك توپ، يك گوسفند، آقايي كه كلاه به سر دارد و... . اينگونه مثالها نامحدود بوده و بنا به سن كودكان تنظيم ميشود.
قبل از حركت، اجازه دهيد فرزندان اسباببازيها يا بازيهاي دلخواه خود را انتخاب كرده و همراه بياورند.اسباببازيهاي انتخاب شده بايد كوچك و جمعوجور بوده و از اجزا و تكههاي متعدد و ريز تشكيل نشده باشند چرا كه احتمال افتادن و گم شدن آنها وجود دارد.
اسباببازيها را كنار يكديگر و داخل يك ساك گذاشته و مسئوليت نگهداري از آن را به كودك بسپاريد.تخته صاف و كوچكي همراه داشته باشيد تا كودك بتواند روي سطحي سفت، بازي،نقاشي يا رنگآميزي كند. در ضمن كاغذ، مداد و ماژيك را نيز فراموش نكنيد. به اندازه كافي از هر كدام به همراه بياوريد. ميتوانيد به كمك يك بازي ويدئويي كوچك كه قابل حمل باشد، ساعتها كودكاني را كه كمي بزرگتر هستند سرگرم كنيد و خوشبختانه ميتوان صداي آن را كم كرد.
كتابهاي داستان
گرچه كتاب خواندن در داخل اتومبيل، گاه دشوارتر از مواقع ديگر است، اما با اين حال روشي عالي براي سرگرم كردن كودكان به شمار ميآيد. ميتوانيد به كودكان بزرگتر، كتابهايي را كه حاوي شخصيتهاي مهم كارتوني هستند پيشنهاد كنيد و در مورد بچههاي خيلي كوچك، كتابهاي بزرگ مصور و كارتوني موجب شادي آنان خواهد شد.
كيفهاي شادي
هميشه قبل از آنكه تعطيلات از راه برسد، برخي از پدرها به مغازهايي كه اجناسش 1000 توماني هستند، رفته و ساك جادويي خود را از اسباببازيهاي كوچك پر ميكند تا در زمان سفر با اتومبيل، هنگاميكه بچهها شروع به بيقراري كرده و حوصله آنها سر ميرود، اسباببازيها را يكييكي از ساك بيرون آورده و بين بچهها تقسيم كند. نشان دادن اشياي جديد به بچه،روش خوبي براي تحريك كردن حس كنجكاويش بوده و او را به مدت نيم يا حتي يك ساعت سرگرم ميكند.
همچنين ميتوانيم يك خوراكي مختصر و ساده داخل كيسه اسرارآميز خود بگنجانيم. يك ميان وعده مختصر و مغذي نه فقط گرسنگي كودكان را برطرف ميكند بلكه ميتواند به موقع كسالت و يكنواختي ناشي از سفر را از بين ببرد.
خوراكيهاي سالمي كه مورد علاقه فرزندتان است و آشغال كمي توليد ميكند را انتخاب كنيد؛ ميوههاي تازه، پنير، سبزيجات، كشمش، گردو، ميوههاي خشك شده، شيرينيهاي ساده و غلات. در مورد نوشيدنيها، بطريهاي نوشيدني را همراه با ني انتخاب كرده و از شب قبل آنها را داخل فريزر بگذاريد تا منجمد شوند و براي روز سفر چندين ساعت خنك بمانند. اگر مواد داخل ساندويچهايي كه همراه ميآوريد فاسد شدني باشند، براي آنكه ديرتر فاسد شوند، ساندويچها را با نان يخزده تهيه كنيد.
من دستشويي دارم..
توقفگاههاي عمومي ميان راه خصوصا پاركها و بوستانها و مناطق جنگلي را مدنظر داشته باشيد. اكثر اين پاركها گذشته از توالت، مجهز به زمينهاي بازي هستند. به هنگام توقف در اين مكانها، ميتوانيد از فرصت استفاده كرده و كمي كرختي و كوفتگي ناشي از سفر را به در كنيد و كودكان نيز فرصت خواهند يافت تا انرژي سرشار خود را تخليه كنند.
يك توپ و يك طناب بازي همراه آورده و بازيهاي مختلفي انجام دهيد؛ در هر حال، مهم آن است كه قبل از ادامه دادن سفر، با جنبش و جستوخيز كوفتگي و خستگي ناشي از ساعتها رانندگي را كاملا از بدن دور كرده و اكسيژن كافي به بدنتان برسانيد. زمانيكه مجددا به حركت خود ادامه ميدهيد، در صورت امكان جاي خود را در داخل اتومبيل عوض كنيد. اگرچه عوض كردن جا، سفر را خوشايندتر و راحتتر ميكند، اما هرگز نبايد نكات ايمني سفر را ناديده گرفت.
خردسالان بايد هميشه روي صندليهاي مخصوصي بنشينند كه بنا به قدوقواره آنان تنظيم ميشود و كودكان كمتر از 12 سال هميشه بايد روي صندلي عقب اتومبيل بنشينند، خصوصا اگر اتومبيل مجهز به كيسههاي هوا باشد.پدر ي ميگويد:«دوست دارم خودم را با بچهها سرگرم كنم. اما در كنار آن مايلم لحظاتي را در آرامش به گفتوگو با بزرگترها يا حتي غرق شدن در روياها و افكارم سپري كنم.»
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده