عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس



قرارگاه ضد صهیونیستی کمیل | درباره کمیل

يادش به خير !

معلم کلاس اول خانم خداخواه هر جا كه هستند سلامت باشند . ازما پرسيد :   - سوال تکراری همه سالهای گذشته و آينده - : « وقتی بزرگ شدید ، می خواهید چه کاره شوید ؟ »

بچه‌ها هم طبق معمول پاسخ های تکراری سالهای گذشته را تکرار کردند : « دکتر. دکتر. مهندس. دکتر. پليس . مهندس. مهندس . دكتر . وكيل . فضانورد . دکتر. مهندس يه پسر كوچولو هم گفت : فرهنگي ».

نگاه اول : همه می‌خواستند وقتی بزرگ شدند به « جامعه » خدمت کنند .

هنوز نخستین حروف الفبا را نيز نیاموخته بودند . هنوز دنیا را ندیده بودند . هنوز کشور را نمی‌شناختند . هنوز راي نداده بودند . هنوز نماينده نداشتند . هنوز وارد كار نشده بودند . هنوز متاهل نشده بودند . هنوز گرفتار نون شب نشده بودند . هنوز بچه نداشتند . هنوز شب تا صبح بچه بيمار خود را تيمار نكرده بودند . هنوز درد را نميشناختند ...! هنوز هنوز هنوز ...

نگاه دوم : اما پدرها و مادرها و رسانه‌ها کار خود را اساسي و خوب انجام داده بودند !

یادشان داده بودند که اینجا سرزمین دکترها و مهندس‌ها و وكلاست . یادشان داده بودند که اینجا « مدرک » ، خود یک « شغل » است . يادشان داده بودند كه اينجا حرف « پ » خيلي مهم است .یادشان داده بودند که وقتی بزرگ شدی و خواستگاری رفتی ، اگر بگویی مهندسی ، کسی نمیگوید شغلت چیست .

یادشان داده بودند که فضا ، فضای نا امنی است .

یادشان داده بودند که این جماعتی که در اطرافتان زندگی می‌کنند ، دوست دارند شما « دکتر و مهندس » شوید . و تو اگر می خواهی رسوای جماعت نباشی ، همرنگ جماعت باش.

حتی یادشان داده بودند که در خلوت خود ، به خانه و ماشین و ثروتی که دکترها و مهندسها دارند فکر کنند و در کلاس خود ، از « خدمت به جامعه » بگویند .

پدرها و مادرها ، تنها نکته‌ای را که برای نگون بختی فرزندانشان لازم بود ، خوب آموزش داده بودند . خیلی خوب . یادشان دادند که برای انتخاب آرزوهایت ، به آرزوهای اطرافیانت فکر کن ، نه به میزان رضایتی که پس از تحقق آرزوهایت تجربه می‌کنی.

بچه‌ها ، آرزوهایشان را گفتند . یا بهتر بگویم : آرزوهای پدرها و مادرهایشان را تکرار کردند .

بچه‌ها ، به همکلاسی خود که قرار بود فرهنگي شود ، خندیدند . او تنها کسی بود که آرزوی خودش را گفت .

دوازده سال گذشت.

برگه‌ای را پیش رویشان قرار دادند با هزار خانه سفید و یک قلم که با آن می‌توانستند سرنوشتشان را خط‌‌ خطی کنند . با دقت و تمرکز. هیچ خانه‌ای نباید نیمه سیاه می‌شد . یا بايد سیاه سیاه مي شد یا سفید سفید .

در اینجا ، باید منتظر می‌ماندند تا دانشگاه‌ها ، آنها را انتخاب کنند و به آنها بیاموزند که باید چه چیزی را دوست داشته باشند .

یکی که در دلش همیشه دوست داشت باستان ‌شناس شود ، مهندس شد .

یکی که در دلش دوست داشت مهندس شود ، حسابدار شد .

آنکس که می‌خواست حسابدار شود ، پزشک شد .

تنها کسی که راه خودش را رفت ، آن فرهنگي دوران دبستان بود که رویایش را خودش انتخاب کرده بود . او بزرگتر شد و دنیا را بهتر شناخت . وقتی دفاع مقدس را دید ، مدتی تصمیم گرفت خلبان شود اما دوباره به رویای دوران کودکی اش بازگشت و فرهنگی شد .

او بعدها آموخت :

در جامعه‌ای که مردم ، تو را مانند خودشان می‌خواهند ، مانند خودت بودن حتی از خلبان شدن هم سخت‌تر است . سخت تر از سخت ...!


موضوعات مرتبط: مرد اردیبهشتی ، پیشنهاد مدیر ، دل نوشته ها ، درباره کمیل
برچسب‌ها: خلبان , اول ابتدایی , خانم خداخواه , دکتر و مهندس


تاريخ : ۱۳۹۸/۰۳/۲۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

در دنيايى كه زناش پا به پاى مردا كار مى كنن مردهاش بايد ياد بگيرن خستگى رو با چاى از تن همسرشون درآرن.
در دنيايى كه زناش با مفهوم چک و قسط و وام عجين شدن ، شرم دارد مرداش با دستور قورمه سبزى و ته ديگ ماكارونى بيگانه باشن .
من برا کمیل همسرى قدرتمند آرزو ميكنم . زنى كه تمام لذتش در خريد خلاصه نشه . زنى كه سياست رو بفهمه ، شعر ببافه ، كتاب بخونه و از دنياى اطرافش بى خبر نباشه .
برا اینكه پسرم شايسته چنان زنى باشه بايد ياد بگيره چاى دارچينى درست كنه . باید ياد بگيره آشپزى كنه . لالايى بخونه . نوازش كنه و جملات عاشقانه بگه . کمیل باید یاد بگیره چطوری باید با یه همسر شایسته رفتار شایسته داشته باشه . شاید اونروز رو نبینم ، شاید . اما تمام تلاشم بر اینه که کمیل یه مرد تربیت بشه . مردی که یه زن شایسته بتونه بهش به عنوان یه مرد ؛ تکیه کنه .


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم ، دل نوشته ها ، درباره کمیل
برچسب‌ها: فرزندم کمیل , پدر و پسر , آشپزی , چای


تاريخ : ۱۳۹۷/۱۲/۲۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

http://komeil.info/wp-content/uploads/2018/11/49676_600_800.jpg

ماجرای کانال کمیل و شهادت مظلومانه تعدادی از رزمنده های گردان کمیل در عملیات والفجر مقدماتی را خیلی ها شنیده اند ولی خود گردان، عملکردش در دوران دفاع مقدس و بچه های با صفای آن ناشنیده، غریب و گمنام هستند.

این کتاب تلاشی است برای معرفی گردان خط شکن "کمیل بن زیاد" لشکر 27 محمد رسول الله (ص) که در عملیات های متعددی حماسه آفرینی کرد.


موضوعات مرتبط: معرفی کتاب ، درباره کمیل
برچسب‌ها: کمیل هنوز زنده است , معرفی کتاب , گردان کمیل , قرارگاه کمیل


تاريخ : ۱۳۹۷/۰۸/۳۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

نام کتاب : زنده باد کمیل

نویسنده : م‍ح‍س‍ن‌ م‍طل‍ق‌

ناشر : حوزه‌ هنری سازمان تبلیغات اسلامی

http://komeil.info/wp-content/uploads/2018/11/37571_600_800.jpg

کتاب " زنده‌ باد کمیل "

خاطرات محسن مطلق در زمان جنگ ایران و عراق از گردان کمیل است. حضور نویسنده کتاب در جمع رزمندگان گردان کمیل در سال‌های آغازین جنگ و مشاهده خصوصیات و ویژگی‌های رزمندگان این گردان، وی را بر آن داشته است تا مشاهدات خود را به رشته تحریر درآورد.

در این کتاب از صمیمیت و اخلاص، نیایش‌ها و مناجات شبانه، دلاوری‌ها و ایثارها، مأموریت رفتن‌ها و برگشتن‌ها، آموزش‌ها، شوخی‌ها و خنده‌ها، ضجه ‌‌زدن‌ها و توسل‌ها، پرپرشدن و به دیدار حق شتافتن افراد گردان، همچنین اقامت در اردوگاه کرخه، اردوگاه کارون، بهمن ‌شیر، سنگر و چادرها و حتی از نخلستان‌ها نیز صحبت شده است.

محسن مطلق در سراسر کتاب از حضور و مشاهدات خود در گردان کمیل می‌گوید و در آخر هم از دلتنگی‌های خود برای پیوستن به همرزمان و دوستانش می‌نویسد . کتاب زنده‌ باد کمیل دارای نثری ساده و صمیمی است که بخشی از واقعیت‌های دوران دفاع مقدس را نشان می‌دهد.

استفاده از طنز و شوخی‌های رزمندگان به عنوان یکی از نقاط عطف -سبب جذابیت این اثر شده است.این کتاب، 3 سال پس از پایان جنگ در سال 1370 نگارش و پس از آن چندین بار تجدید چاپ شده است.

از دستاوردهای کتاب زنده باد کمیل، کسب رتبه دوم در بخش خاطرات جایزه ۲۰ سال ادبیات پایداری در سال 1379 می‌باشد. همچنین "اریک بوتل" محقق فرانسوی بعد از ترجمه این کتاب به زبان فرانسه، پایان‌‌نامه ۱۰۰۰ صفحه‌ای مقطع دکتری‌ خود را در رشته جامعه‌شناسی با عنوان زنده باد کمیل درباره این کتاب ۱۲۰ صفحه‌ای نوشته و شرح و تفسیر کرده است.

محسن مطلق در سال ۱۳۴۸ در تهران به دنیا آمده است. وی در سن چهارده سالگی برای اولین بار به جبهه‌های جنگ رفت و تحت‌تأثیر آن فضا تا پایان جنگ در جبهه ماند. کتاب زنده باد کمیل، اولین کتاب مطلق درباره جنگ و دفاع مقدس است.

مقام معظم رهبری بر کتاب زنده باد کمیل یاداشتی بدین شرح داشته‌اند :

« از این نوشته عطر اخلاص به مشام می‌رسد و چه زیباست که روایت صحنه‌هایی که از اخلاص و ایثار سرشار است نیز از سر اخلاص باشد .. خوشا به حال این جوانان نورانی که در یکی از استثنایی‌ترین فرصت‌های الهی در تاریخ، بیشترین بهره را بردند و به مدد اراده و ایمان و فداکاری، به مدارج عالی انسانی رسیدند. این کتاب همچنین به خاطر شیرینی زبان روایتش و طنزی که در خیلی جاها نمک نوشته کرده است ، از بعضی دیگر از خاطره‌های مکتوب ، خواندنی‌تر است ؛ باید ترجمه شود . »


موضوعات مرتبط: داستان ، خاطرات ، معرفی کتاب ، درباره کمیل
برچسب‌ها: زنده باد کمیل , کتاب , معرفی کتاب , قرارگاه کمیل


تاريخ : ۱۳۹۷/۰۸/۳۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

از کمیل تا کمال ، سیری در زندگی کمیل بن زیاد نخعی 

نوشته « حسین روحانی نژاد »

انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

http://komeil.info/wp-content/uploads/2018/11/IMG09022056.jpg

 

کمیل یکی از چهره‌های شاخصِ مکتب عرفانی اهل بیت (علیه‌السلام) و از«اصحاب سرّ» امیرمؤمنان (علیه‌السلام) است. وی از چنان ظرفیت عظیم روحی برخوردار بود که وقتی سینه سرشار از علوم امام علی(ع)، لبریز می شد، از شمه‌ای از حقایق و اسرار بهره‌مند می‌گردید. از این رهگذر کمیل، راوی ماندگارترین مناجات‌های عارفانه امیر مؤمنان(ع) است. او یکی از ده یار مورد اطمینان علی(ع) بود که تیرطعنه‌ها از تبهکاران اموی را به جان خرید و پس ازگذراندن آزمون‌های دشوار، جان بر سر پیمان ولایت نهاد.

« از کمیل تا کمال ، سیری در زندگی کمیل بن زیاد نخعی » نوشته « حسین روحانی نژاد » توسط انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شد


موضوعات مرتبط: معرفی کتاب ، درباره کمیل
برچسب‌ها: از کمیل تا کمال , کتاب , کمیل , علی ع


تاريخ : ۱۳۹۷/۰۸/۳۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

به هر حال آن روزها يكي پس از ديگري مي‌گذشت تا اين كه خبر رسيد خط را تحويل ارتش خواهيم داد. صبح آخرين روز اقامت ما در خط فرا رسيد. من هم كه تازه از پست نگهباني بر گشته بودم وسائلم را سريع جمع و جور كرده با بچه‌ها مهياي حركت شديم، بعد از نماز صبح و زيارت عاشورا، بچه‌ها حال عجيبي داشتند. با اين كه مدت زيادي توي خط نبوديم، بچه‌ها انس و الفت خاصي با منطقه گرفته بودند. به همين جهت دل كندن از آنجا برايشان مشكل بود. دقايق آخري كه در خط بوديم، عراق شروع به ريختن آتش سنگيني كرد كه در اين بين دو تا از بچه‌هاي كم سن و سال و با صفاي گروهان به سوي معبود پر كشيدند.

با علي گو ز ياران كميل

نام گردان كميل ابن زياد                نرود تا ابد از خاطرو ياد
خاطراتش چو قرين باغم شد            بر دل سوختگان مرهم شد
يادم از خاطره ياران بود              از شهيدان و سبكبالان بود
آنطرف بود عزيزي به سجود              پشت سر داده خيالات وجود
اين طرف از سر شب تا به سحر            رنجه با ياد خدا برده به سر
سوره واقعه از بر كرديم              يادي از زندي و ديگر كرديم
آري آن دامن پر مهر و صفا               موسوي عاشق شبهاي دعا     
الغرض يار به ياري بايد                جنگ با ظلم تباهي بايد
همه اسرار شهادت آموخت هر                كه از عشق رخ جانان سوخت
با علي گو زياران كميل ما                همه بنده اويئم به ميل


موضوعات مرتبط: درباره کمیل
برچسب‌ها: گردان کمیل , قرارگاه کمیل , کمیل , حنظله


تاريخ : ۱۳۹۷/۰۸/۳۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

پسرم خیلی داستان های امیرالمؤمنین (ع) رو دوست داره، همه جنگ‌های امام‌علی رو حفظه، دیگه داستان کم آورده بودم. داستان ابوبکر و سقیفه و اینارو براش تعریف کردم.

فرداش اومده میگه بابا داستان بابک رو بگو. میگم بابک کیه؟ میگه همونی که دیروز تعریف کردی، میگم ابوبکره، بابک کیه. خیلی سوسولیش کردی. فکر کردم بابک زنجانی رو میگه.

میگه بابا مگه بابک تو تیم امام‌علی نبود😳
میگم مگه فوتباله؟ میگه تو جنگ خیبر مگه باهم نبودن. درست میگفت. چون تو جنگ خیبر اول ابوبکر رفت به میدان و نتونست و برگشت. بعد عمر رفت اونم نتونست و فرار کرد. پیغمبر پرچم رو دست امام علی داد و حضرت رفت با پهلوان غول‌پیکر اونا یعنی مرحب جنگید و اونو کشت. دشمن به قلعه خیبر پناه برد. علی‌مولا درب قلعه خیبر رو کند و پیروز شدند.

دیشب باهام داشت همین جنگ خیبر رو بازی می‌کرد. گفت تو مرحبی، منم علی‌مولا. یه شمشیر داد بهم یه شمشیرم خودش. چنان ضربه‌ای زد تو کلّم که نزدیک بود فرقم شکافته بشه.

چون امیرالمؤمنین هم ضربه محکمی به سر مرحب زد که کلاه‌خود و سر رو باهم شکافت. پسرمم همینطوری می‌زنه. قدش هم نمی‌رسید میره از رو مبل می‌پره میزنه. دیگه آخراش از پشت می‌پرید و می‌زد، که گفتیم آقااا امام‌علی دیگه نامردی نمی‌کرد از پشت بزنه. تاریخ رو تحریف نکن .

خلاصه پسرم انقدر جنگ‌های امام‌علی رو حفظه می‌تونه الان براتون مطلب بنویسه😊

دوتا داستان جنگ خیبر و خندق رو از فایل صوتی استاد عباسی ولدی پسرم گوش میداد، که عالی وحماسی این داستان رو نقل میکنن، پیداش میکنم میفرستم اینجا

 

داستان جنگ خندق برای کودکان ۳ سال به بالا ، استادعباسی‌ولدی

 

داستان جنگ خیبر برای کودکان ۳ سال به بالا ، استادعباسی‌ولدی

قصه میلاد امیرالمومنین ، استاد عباسی ولدی

 


موضوعات مرتبط: دل نوشته ها ، درباره کمیل
برچسب‌ها: حضرت امیر , امام علی , کمیل , علی


تاريخ : ۱۳۹۷/۰۸/۰۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

از یکی از مسئولین اطلاعات پرسیدم "یعنی چی گردانها محاصره شدن آخه عراق که جلو نیومده اونها هم که توی کانال سوم (کمیل) و دوم (حنظله) هستن".

اون فرمانده هم جواب داد "کانال سومی که ما تو شناسایی دیده بودیم با این کانال فرق داره، و این کانال و چند کانال فرعی دیگه رو عراق ظرف همین دو سه روز درست کرده. این کانال درست به موازات خط مرزی بود ولی کوچکتر و پر از موانع.

گردانهای خط شکن برای اینکه زیر آتیش نباشن رفتن داخل کانال. با روشن شدن هوا تانکهای عراقی هم جلو اومدن و دو طرف کانال رو بستن... عراق هم همینطور داره رو سر اونها آتیش میریزه.

میدونی عراق شانزده نوع مانع سر راه بچه ها چیده بود... میدونی عمق موانع نزدیک چهار کیلومتر بوده... میدونی منافقین تمام اطلاعات این عملیات رو به عراقی ها داده بودن..."

خیلی حالم گرفته شد... با بغض گفتم "حالا باید چیکار کنیم؟" گفت "اگه بچه ها بتونن مقاومت کنن یه مرحله دیگه از عملیات رو انجام می دیم و اونها رو میاریم عقب"

در همین حین بیسیم چی مقر گفت "از گردان های محاصره شده خبر اومده"
همه ساکت شدن... بیسیم چی گفت "میگه برادر یاری با برادر افشردی (شهید حسن باقری) دست داد" این خبر کوتاه یعنی فرمانده گردان حنظله به شهادت رسید...

عصر همان روز هم خبر رسید حاج حسینی (شهید علیرضا بنکدار) و محمود ثابت نیا، معاون و فرمانده گردان کمیل هم به شهادت رسیدند. توی قرارگاه بچه ها ناراحت بودند و حال عجیبی در آنجا حاکم بود...

بیستم بهمن ماه، بچه ها آماده حمله مجدد به منطقه فکه شدند. صبح، یکی از رفقا را دیدم که از قرارگاه می آمد پرسیدم "چه خبر؟" گفت "الان بیسیم چی گردان کمیل تماس گرفته بود و با حاج همت صحبت کرد و گفت: شارژ بیسیم داره تموم میشه، خیلی از بچه ها شهید شدن، برای ما دعا کنید، به امام هم سلام برسونید و بگید ما تا آخرین لحظه مقاومت می کنیم"

با دلی شکسته و ناراحت گفتم "وظیفه ما چیه؟ باید چیکار کنیم؟ گفت "توکل به خدا، برو آماده شو که امشب مرحله بعدی عملیات آغاز میشه"

غروب بود که بچه های توپخانه ارتش با دقت تمام خاکریزهای دشمن رو زیر آتش گرفتند و گردان ها بار دیگر حرکت خودشان را شروع کردند و تا نزدیکی کانال کمیل و حنظله پیش رفتند. تعداد کمی از بچه های محاصره شده توانستند در تاریکی شب از کانال عبور کنند و خودشان را به ما برسانند ولی این حمله هم ناموفق بود و به خط خودمان برگشتیم. در این حمله و با آتش خوب بچه ها بسیاری از ادوات زرهی دشمن منهدم شد.

صبح روز بیست و یکم بهمن هنوز صدای تیراندازی و شلیک های پراکنده از داخل کانال شنیده میشد، بخاطر همین مشخص بود که بچه های داخل کانال هنوز مقاومت می کنند، ولی نمیشد فهمید که پس از چهار روز با چه امکاناتی مشغول مقاومت هستند.

غروب امروز پایان عملیات اعلام شد و بقیه نیروها به عقب بازگشتند. یکی از بچه هایی که دیشب از کانال خارج شده بود را دیدم می گفت "نمیدونی چه وضعی داشتیم، آب و غذا که نبود مهمات هم که کم، اطراف کانال هم پر از انواع مین، ما هم هرچند دقیقه تیری شلیک میکردیم تا بدونن ما هنوز هستیم، عراقی ها هم مرتب با بلندگو اعلام می کردن تسلیم شوید"

لحظات غروب خورشید بسیار غمبار بود. روی بلندی رفتم و با دوربین نگاه میکردم. انفجارهای پراکنده هنوز در اطراف کانال دیده میشد. دوست صمیمی من ابراهیم آنجاست و من هیچ کاری نمی توانم انجام دهم. آن شب را کمی استراحت کردم و فردا دوباره به خط بازگشتم.

عراقی ها به روز بیست و دوم بهمن خیلی حساس بودند لذا حجم آتش آنها بسیار زیاد شده بود به طوری که خاکریزهای اول ما هم از نیرو خالی شده بود و همه رفته بودند عقب. باخودم گفتم شاید عراق می خواهد پیشروی کند اما بعیده چون موانعی که به وجود آورده جلوی پیشروی خودش رو هم میگیره.

عصر بود که حجم آتش کم شد. با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشم. آنچه می دیدم باور نکردنی بود. از محل کانال سوم فقط دود بلند میشد و مرتب صدای انفجار می آمد. سریع رفتم پیش بچه های اطلاعات عملیات و گفتم " عراق داره کار کانال رو یه سره می کنه" اونها هم آمدند و با دوربین مشاهده کردند. فقط آتش و دود بود که دیده میشد اما من هنوز امید داشتم. باخودم گفتم ابراهیم شرایط بسیار بدتری از این را هم سپری کرده، اما وقتی به یاد حرف هایش قبل از شروع عملیات افتادم دلم لرزید.

کتاب سلام بر ابراهیم – ص 208
زندگی‌نامه و خاطرات پهلوان بی‌مزار شهید ابراهیم هادی


موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس ، شهدا ، درباره کمیل
برچسب‌ها: گردان کمیل , قرارگاه کمیل , کمیل , حنظله


تاريخ : ۱۳۹۷/۰۷/۰۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

یه روزی آرزوی شهادت داشتم، هر چی گذشت دیدم این حرف برای دهنم بزرگه...


موضوعات مرتبط: دل نوشته ها ، درباره کمیل
برچسب‌ها: شهید , شهادت , آرزو , دفاع مقدس


تاريخ : ۱۳۹۷/۰۴/۳۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

" کانال کمیل و پروانه ی تنها "

عصر بود که حجم آتش کم شد ، با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشم.
آنچه می دیدم باور نکردنی بود .
از محل کانال فقط دود بلند می شد و مرتب صدای انفجار می آمد .
اما من هنوز امید داشتم . با خودم گفتم:
ابراهیم شرایط بسیار بدتری از این را هم سپری کرده ، نزدیک غروب شد.
من دوباره با دوربین به کانال نگاهی انداختم .
احساس کردم از دور چیزی پیداست
 و در حال حرکت است.با دقت بیشتری نگاه کردم . کاملاً مشخص بود،سه نفر در  حال دویدن
به سمت ما بودند ودرمسیر مرتب زمین می خوردند و بلند می شدند
و زخمی و خسته به سمت ما می آمدند .
معلوم بود از کانال می آیند.فریاد زدم و بچه ها را صدا کردم .
به بقیه هم گفتم تیراندازی نکنید.بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند  و  پرسیدم : از کجا می آیید.
حال حرف زدن نداشتند. یکی از آنها خواست . سریع قمقمه رو به او دادم.
دیگر دیگری هم از شدت ضعف وگرسنگی بدنش می لرزید .
وسومی بدنش غرق به خون بود.
وقتی سرحال آمدند گفتند : از بچه های کمیل هستند.
با اضطراب پرسیدم: پس بقیه بچه ها چی شدن ؟
در حالی که یکی از آنها سرش را به سختی بالا می آورد گفت:
فکر نمی کنم کسی غیراز ما زنده باشد .
هول شده بودم . دوباره وبا تعجب پرسیدم : این پنج روز چه جوری مقاومت کردید ؟
 با همان بی رمقی اش جواب داد زیر جنازه ها مخفی شده بودیم اما یکی بود که این پنج روز کانال رو
سر پا نگه داشته بود.
عجب آدمی بود!  یک طرف آر پی جی می زد و یک طرف تیربار شلیک می کرد.
یکی از اون سه نفر پرید توی حرفش و گفت: همه شهدا رو ته کانال هم می چید .
آذوقه و آب رو پخش می کرد ، به مجروح ها می رسید . اصلاً این پسر خستگی نداشت.
گفتم :مگر فرمانده هاي دوتا گردان شهید نشدن ، پس از کی داری حرف می زنید ؟
گفت:یه جوونی بود که نمی شناختیمش ، موهایش این جوری بود ... ،
 لباسش اون جوری و چفیه... . داشت روح از بدنم جدا می شد.
سرم داغ شده بود . آب دهانم را قورت دادم . اینها همه مشخصه های ابراهیم بود.
با نگرانی نشستم و دستانش را گرفتم و گفتم : آقا ابراهیم الان کجاست ؟
گفت: تا آخرین لحظه که عراق آتش می ریخت زنده بود و به ما گفت :
تا می تونید سریع بلند بشید و تا کانال رو زیر و رو نکردند فرار کنید.
یکی ازاون سه نفر هم گفت : من دیدم که زدنش . با همون انفجار اول افتاد روی زمین.
این گفته ها آخرین اخباری بود که از کانال کمیل داشتیم
و ابراهیم تا به حال حتی جنازه ای هم ازش پیدا نشده ، همیشه دوست داشت گمنام شهید شود.

چند سال بعداز عملیات تفحص شهدا، محمودوند از بچه های تفحص
که خود نیز  به درجه رفیع شهادت رسید نقل می کند:
یک روز در حین جستجو، در کانال کمیل
 شهیدی پیدا شد که دروسایل همراه او دفترچه یادداشتی قرار داشت
که بعد از گذشت  سالها هنوز قابل خواندن بود، درآخرین صفحه این دفترچه نوشته شده بود:
"امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم ،
 آب و غذا را جیره بندی کردیم ،
شهدا انتهای کانال کنارهم قرار قرار دارند، دیگر شهدا  تشنه نیستند .
فدای لب  تشنه ات پسر فاطمه (س)"


موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس ، شهيدان يعقوبي ، شهدا ، درباره کمیل
برچسب‌ها: خاطره از شهيد , ابراهيم هادي , شهدا , شهيد


تاريخ : ۱۳۹۲/۱۰/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


"مادر سادات"

يكي از بچه‌هاي محل كه همراه ابراهيم به جبهه آمده بود. در ارتفاعات بازي دراز

به شهادت رسيد و پيكرش جا ماند. ابراهيم وقتي مطلع شد، خيلي تلاش كرد كه

  به سمت ارتفاعات برود. ولي به علت حساسيت منطقه و حضور نيروهاي دشمن،

فرماندهان اجازه چنين كاري را به او ندادند. ابراهيم هم روي حرف فرماندهي

چيزي نگفت و اطاعت كرد. يك ماه بعد كه منطقه آرام شد. يك شب ابراهيم بالاي

 ارتفاعات رفت و توانست پيكر اين شهيد را پيدا كند و با خودش به عقب منتقل كند.


نحوه شهادت شهید ابراهیم هادی

بعد با هم مرخصي گرفتيم و به همراه جنازه اين شهيد

به تهران اومديم و در تشييع پيكر شهيد شركت كرديم.

چند روزي تهران ماندیم كه كارهاي شخصي را انجام

دهيم.در روز بازگشت با ابراهيم به مسجد محمدي

رفتيم. بعد از نماز، پدر همان شهيد جلو آمد و سلام

و عليك كرد و ضمن عرض تشكر گفت:




"آقا ابراهيم، ديشب پسرم رو تو خواب ديدم كه از دست شما ناراحت بود".

ابراهيم كه داشت لبخند مي‌زد يكدفعه لبهاش جمع شد و با چشماني

بزرگ شده پرسيد: "چرا حاج آقا؟! ما با سختي پسرتون رو آورديم عقب

" پدر شهيد با كلامي بغض‌آلود ادامه داد: "مي‌دونم، اما پسرم توي خواب

گفت: اون يك ماه كه ما گمنام توي كوه افتاده بوديم مرتب مادر سادات

حضرت زهرا (س) به ما سر مي‌زد و خيلي براي ما خوب بود. اما از زماني

كه پيكر ما برگشته ديگه اين خبرا نيست و مي‌گن اين افتخار براي شهداي

گمنامه ." ابراهيم كه اشك توي چشمانش جمع شده بود ديگه نتونست

خودش رو كنترل كند و گريه‌اش گرفت. پدر شهيد هم همينطور. بعد از

آن بود كه هميشه در دعاهاي ابراهيم آرزوي شهادت و آرزوي گمنام‌شدن

 كنار هم قرار گرفت و آرزو مي‌كرد شهيد گمنام باشه. بعد از اين ماجرا نگاه

ابراهيم به جنگ و شهداي جنگ بسيار تغيير كرد و مي‌گفت:

ه

"ديگه شك ندارم كه شهداي جنگ ما چيزي از اصحاب رسول خدا (ص)

و اميرالمؤمنين(ع)كم ندارن. مقام اونها پيش خداوند خيلي بالاست". بارها ‌شنيدم

كه مي‌گفت:  "اگر كسي آرزو مي‌كرده كه همراه امام حسين (ع) تو كربلا باشه،

حالا وقت امتحانه" ابراهيم ديگه مطمئن بود كه دفاع مقدس محلي براي 

رسيدن به مقصود و سعادت و كمال انسانيه. براي همين هر جا مي‌رفت

از شهدا مي‌گفت. از رزمنده‌ها و بچه‌هاي جنگ تعريف مي‌كرد.


 اخلاق و رفتار خودش هم روز به روز عوض مي‌شد. به طوري كه در همان مقر كمتر

مي‌ديدم كه شبها پيش بچه‌ها باشه. معمولاً دو سه ساعت اول شب رو

مي‌خوابيد و بعد مي‌رفت بيرون و براي نماز صبح برمي‌گشت و بچه‌ها

رو صدا مي‌زد. يكبار با خودم گفتم: "چند وقته كه ابراهيم شبها رو اينجا

 نمي‌مونه " يك شب دنبال ابراهيم رفتم و ديدم شب‌ها براي خواب می‌ره

پيش بچه‌هاي آشپزخونه سپاه كه نزديك ميدون شهر قرار داشت. روز بعد از يكي

 از پيرمردهاي داخل آشپزخانه كه از رفقاي قديمي بود پُرس وجوكردم و فهميدم:

چون بچه‌هاي آشپزخونه همگي اهل نماز شب هستن، براي همين ابراهيم

اونجا مي‌ره و ديگر به قول بر و بچ "تابلو نمي‌شه"اما اگه بخواد داخل مقر نمازشب

بخونه هم مي‌فهمن. حركات و رفتار ابراهيم اين اواخر من رو ياد اين حديث انداخت.



ابراهیم هادی



امام علي (ع) به نوف بكالي مي‌انداخت كه فرمودند:


/شيعه من كساني هستند كه عابدان شب و شيران


روز باشند/ميزان‌الحكمه حديث  3421  ص 311 






موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس ، شهيدان يعقوبي ، شهدا ، درباره کمیل
برچسب‌ها: خاطره از شهيد , ابراهيم هادي , شهدا , شهيد


تاريخ : ۱۳۹۲/۰۶/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

http://hadinet.ir/i/avatars/1341062004179103.png


"مرام ابراهيم هادي"


مادر بهش گفت: ابراهیم، سرما اذیتت نمی کنه؟

گفت: نه مادر، هوا خیلی سرد نیست.

هوا خیلی سرد بود، ولی نمی خواست ما را توی خرج بیندازد.

دلم نیامد؛ همان روز رفتم و یک کلاه برایش خریدم. صبح فردا، کلاه را سرش کشید

و رفت.ظهر که برگشت، بدون کلاه بود!

گفتم: کلاهت کو؟ گفت: اگر بگم، دعوام نمی کنی؟ گفتم: نه مادر؛ مگه چی شد؟

گفت: یکی از بچه های مدرسه مون با دمپایی میاد؛ امروز سرما خورده بود؛

دیدم کلاه برای اون واجب تره تا من.


" ملتمس دعايت هستم ، ابراهيم "


موضوعات مرتبط: شهيدان يعقوبي ، خاطرات ، شهدا ، درباره کمیل
برچسب‌ها: خاطره از شهيد , ابراهيم هادي , شهدا , شهيد


تاريخ : ۱۳۹۲/۰۶/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

از گردان حنظله 

   چیزی  میدانی ؟ اگر آری چقدر ؟ در داخل یکی از کانال ها محاصره شدند
و با تشنگی مفرط به شهادت رسیدند.


در آن موقعیت عراقی ها از بچه ها می خواستند که تسلیم شوند ،
ولی در جواب با آخرین رمق صدای «الله اکبر» می شنیدند.

 
ساعت های آخر مقاومت بچه ها در کانال ،
بی سیم چی گردان حنظله حاج همت را خواست .
حاجی آمد پای بیسیم و گوشی را به دست گرفت.
صدای ضعیف و پر از خش خش را از آن سوی خط شنیدیم که می گوید:
فلانی رفت، فلانی هم رفت.


باطری بیسیم دارد تمام می شود .
عراقی ها عن قریب ما را خلاص می کنند ؛
من هم خداحافظی می کنم .
حاج همت که قادر به شکستن محاصره ی تیپ های تازه نفس دشمن نبود ،
همان طور که پهنای صورت اشک می ریخت ، گفت :
بی سیم را قطع نکن ... حرف بزن.


هر چه دوست داری بگو اما تماس خودت را قطع نکن.
صدای بیسیم چی را شنیدم که می گفت:


سلام ما را به پدربزرگ برسانید . از قول ما به ايشان بگویید :
همان طور که فرموده بود ، حسین وار مقاومت کردیم ، ماندیم و تا نفر آخر جنگیدیم

موضوعات مرتبط: شهيدان يعقوبي ، شهدا ، درباره کمیل
برچسب‌ها: گردان كميل , كميل , يعقوبي , شهيد


تاريخ : ۱۳۹۲/۰۴/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

"ماجرای عجیب شهید ابراهیم هادی "



كسي اومده بود مسجد و سراغ دوستان شهید "هادی" رو میگرفت.

بهش گفتم : کار شما چیه؟! بگین شاید بتونم کمکتون کنم.

گفت: هیچی! می خواهم بدونم این شهید ابراهیم هادی کی بوده؟

قبرش کجاست؟

مونده بودم چی بهش بگم…..بعد از چند لحظه سکوت گفتم:

شهید ابراهیم هادی مفقود الاثره ، مزار نداره…..

چرا سراغشو می گیری؟



با یه حزن خاص قضیه رو برام تعریف کرد:

کنار خونه ی ما تصویر یه شهید نصب کردند که مال شهید

ابراهیم هادی هستش. من دختر کوچیکی دارم که هر روز

صبح از جلوی این تصویر رد میشه و میره مدرسه . یه

روز بهم گفت: بابا این آقا کیه؟

گفتم: اینا رفتند با دشمنا جنگیدن و نذاشتن دشمن به

ما حمله کنه و شهید شدند.



از زمانی که این مطلب رو به دخترم گفتم، هر وقت از جلوی عکس

رد میشه بهش سلام می کنه.


چند شب پیش این شهید اومده به خواب دخترم بهش گفته من

ابراهیم هادی ام ، صاحب همون عکس که بهش سلام

می کنی؛ بهش گفته:دختر خانوم ! تو هر وقت به

 من سلام می کنی من جوابت رو میدم ؛




«چون با این سن کم ، اینقدر خوب حجابت رو رعایت می کنی


دعات هم می کنم»

بعد از اون خواب دخترم مدام می پرسه:

این شهید ابراهیم هادی کیه؟

قبرش کجاست؟….

بغض گلوم رو گرفته بود….

حرفی برا گفتن نداشتم

فقط گفتم: به دخترت بگو اگه می خواهی شهید هادی همیشه

هوات رو داشته باشه

مواظب نماز و حجابت باش…




موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس ، شهيدان يعقوبي ، شهدا ، درباره کمیل
برچسب‌ها: خاطره از شهيد , ابراهيم هادي , شهدا , شهيد


تاريخ : ۱۳۹۲/۰۲/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

شعری در مورد گردان کمیل


آی دونه دونه دونه                          نون و پنیر و پونه

قصه بگم براتون؟                            قصه ای عاشقونه

یه وقت نگین دروغه                        یه وقت نگین که وهمه

اون که قبول نداره                          نمی تونه بفهمه

بریم به اون فصلی که                      اوج گرمیه ساله

ماجرای قصه مون                         داخله یک کاناله


شعر كامل در ادامه مطلب


موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس ، شهدا ، درباره کمیل
برچسب‌ها: كميل , شهداي گردان كميل , گردان كميل , كميل ابن زياد

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۹۱/۰۹/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

   کمیل پرورش یافته علی(علیه السلام)

کمیل پرورش یافته علی (علیه السلام)

چکیده
 
یکی از برجسته‌ترین و نامدارترین یاران امام علی (علیه السلام ) کمیل بن زیاد نخعی (رضوان الله تعالی علیه ) است که اگر چه بیشتر مردم با نام و یاد این شخصیت بزرگ از راه دعای شریف «کمیل» آشنایند، اما اهمیت و عظمت این مرد الهی را تنها در تلقین دعای مذکور نباید دید؛ بلکه ایشان از یاران دیرین امام علی (علیه السلام) است که در سفری که حضرت به یمن عزیمت نمودند، به محضر آن حضرت شرف حضور یافت و از آن پس اصحاب خاص حضرت شد و در جنگ‌های جمل و صفین و نهروان حضور چشمگیری داشت و از ولایت علوی دفاع نمود. این مقاله سرگذشت کمیل از بدو آشنایی‌اش با علی (علیه السلام ) تا شهادتش را به طور اجمال بیان داشته است .

 

جهت مطالعه كامل اين مقاله به ادامه مطلب برويد



موضوعات مرتبط: درباره کمیل
برچسب‌ها: كميل , كميل ابن زياد , نخعي , علی

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۹۱/۰۹/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


http://hadinet.ir/i/avatars/1341062004179103.png

امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم،

آب و غذا را جیره بندی کردیم،

شهدا انتهای کانال کنارهم قرار دارند،

دیگر شهدا تشنه نیستند

فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه(س)





موضوعات مرتبط: درباره کمیل
برچسب‌ها: ابراهيم هادي , شهيد , جانباز , جبهه


تاريخ : ۱۳۹۰/۱۰/۱۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

در محضر کميل بن زياد

کميل بن زياد نخعي يماني(1) از ياران امام علي و امام حسن(عليهما السلام) است. رجال شناسان او را به صفات «شجاع، زاهد و عابد» ستوده اند. وي از بزرگان تابعين و يکي از هشت عابد و زاهد معروف کوفه در زمان خود بود.(2) از عبرتهاي تاريخ اين است که برادر او حارث بن زياد شخصي آلوده و از ياران عبيدالله بود; کسي است که طفلان مسلم را براي گرفتن جايزه، به شهادت رساند.(3)

کميل بن زياد در سال اول بعثت و به نقلي در سال 12هـ .  ق. متولد شد.(4)

مدافع ولايت

کميل از ياران خاصّ امام علي(عليه السلام) است که در تمام مراحل زندگي، از ولايت آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . طايفه «نخع»، از بزرگترين و مشهورترين طوايف يمن بودند که به کوفه مهاجرت کردند. پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله)اين طايفه را ستوده و در حق آنها فرمود: «أَللّهُمَّ بارِکْ فِي النَّخَع» (حماسه آفرينان، هادي دست باز، ج1، ص105).

2  . عباد و زاهدان معروف کوفه هشت نفر بودند «اويس قرني، عمرو بن عتبة، يزيدبن معاوية النخعي، ربيع بن خثيم، همّام بن حارث، معضد الشيباني، جندب بن عبدالله و کميل بن زياد» (تاريخ دمشق، ج50 ، ص250).

3  . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، ص599

4  . حماسه آفرينان، ج1، ص101


صفحه 189


حضرت دفاع کرد، هنگامي که اعتراضات مردم کوفه به والي آن ديار و عملکرد عثمان زياد شد، کميل و عمرو بن زراره فرزند قيس نخعي جزو اولين کساني بودند که پيشنهاد خلع عثمان و خلافت امام علي(عليه السلام) را مطرح کردند. آن دو، مردم را دور خود جمع کرده و در جمع آنها به سخنراني پرداخته و گفتند:

«اي مردم، عثمان در حالي که حق و باطل را به خوبي از هم تشخيص مي دهد، عمداً آن را پشت سر انداخته و ناديده گرفته است. اشخاص پست و ناشايست را بر جان و مال پاکان و صلحاي شما مسلّط کرده و به آنها قدرت و حکومت داده است... .»(1)

خاطرات کميل

کميل بن زياد به عنوان صاحب سرّ امام علي(عليه السلام) شناخته مي شود. در طول مدت معاشرت با مولا، خاطرات زيادي از آن بزرگوار دارد که به مواردي از آن
اشاره مي کنيم:

1 . جريان مقدس نما

کميل برخي از شبها همراه امام علي(عليه السلام) در مسجد کوفه به عبادت مي پرداخت. شبي امام علي(عليه السلام) و کميل پس از انجام عبادت از مسجد به طرف منزل حرکت کردند، در مسير راه از منزلي، صداي حزيني به گوش رسيد که کسي آيه } أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ...{ را با صوتي بسيار حزين و جانسوز مي خواند، کميل از اين حالت متأثر شد و در ذهن از او تعريف کرد. بدون آنکه سخني به زبان آورد، مولا اميرالمؤمنين(عليه السلام) متوجه درون او شد و فرمود:

«از زمزمه اين مرد تعجب نکن، او اهل آتش است. خبرش را در آينده به تو خواهم داد.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . نقش عايشه در تاريخ اسلام، علامه سيد مرتضي عسکري، ج1، ص173


صفحه 190


کميل از حرف امام متعجب شد. مدت زماني گذشت تا اينکه جنگ نهروان پيش آمد و همانطور که امام خبر داده بود، عده زيادي از خوارج کشته شدند. پس از جنگ، امام علي(عليه السلام) در حالي که شمشيري به دست داشت، که از آن خون مي چکيد، از ميان سرهاي بريده خوارج مي گذشت; نزد کميل آمد و شمشيرش را روي سر بريده اي گذاشت و فرمود: يا کميل! } أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ...{ ، کميل فهميد که اين شخص همان شخصي است که آن شب با سوز و گداز به راز و نياز مشغول بود، در اين لحظه خود را روي پاهاي امام انداخت و استغفار کرد.(1)

2 . گفتگو با مردگان

کميل نقل مي کند:

«همراه علي بن ابي طالب از شهر خارج شديم، هنگامي که به گورستان رسيديم، امام علي(عليه السلام) نظري به قبرستان انداخت و فرمود: «يَا أَهْلَ الْقُبُورِ، يَا أَهْلَ الْبَلاءِ، يَا أَهْلَ الْوَحْشَةِ، مَا خَبَرُ مَا عِنْدَکُمْ؟ فَإِنَّ الْخَبَر عِنْدَنا قَدْ قُسِمَتْ الاَْمْوَالُ و أيتمَتِ اْلأوْلادِ وَ اسْتبدِلَ بِالاْزْواجِ، فَهذا خَبَرٌ عِنْدَنا، فَمَا الْخَبَر عِنْدَکُمْ؟»;
«اي اهل قبور، اي اهل بلا، اي اهل وحشت، چه خبري نزد شماست؟ خبري که نزد ماست اين است که، همانا اموالتان تقسيم شد، فرزندانتان يتيم شدند و همسرانتان ازدواج کردند، اين خبري است که نزد ماست، چه خبري نزد شماست؟ سپس رو به من کرد و فرمود: اي کميل اگر به آنها اذن مي دادند در
جواب مي گفتند: }فَاِنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقوي{ ،(2) سپس گريه کرد و فرمود: «يا کُمَيل، الْقَبرُ صُنْدُوقُ الْعَمَلِ وَ عِنْدَ الْمَوْتِ يَأْتِيْکَ الْخَبَر»; «اي کميل، قبر صندوق عمل است و هنگام مرگ، ديده مي شود.»(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . سفينة البحار، دارالاسوه، ج7، ص538

2  . بقره : 197

3  . تاريخ دمشق، ابن عساکر، ج50 ، ص251


صفحه 191


راوي حديث

کميل بن زياد از راويان حديث به شمار مي آيد. او از امام علي(عليه السلام) ، خليفه دوم، عبدالله بن مسعود، ابوهريره، عبدالله بن عمر و عثمان روايت نقل مي کند.

برخي از محدثان نيز از کميل روايت مي کنند که عبارتند از: عباس بن ذريح، عبدالله بن يزيد صهباني، عبدالرحمن بن عابس، ابواسحاق سبيعي، اعمش، عبدالرحمن ابن زياد.(1)

فرماندار هِيت(2)

در سال 39هـ . ق. کميل بن زياد از طرف اميرالمؤمين(عليه السلام) به فرمانداري شهر هيت منصوب شد. پس از مدتي خبر به وي رسيد که ياران معاويه به فرماندهي «سفيان بن عوف» قصد يورش به هيت را دارند، به خيال اينکه آنها در «قرقيسا»(3) هستند، بدون اجازه امام علي(عليه السلام) 50 نيروي مسلح را براي دفاع در شهر گذاشت و خود و يارانش به طرف آنجا حرکت کرد، تا در جنگ پيشدستي کرده باشد. سپاهيان معاويه از فرصت استفاده کرده به هيت حمله کردند و به غارت پرداختند. امام علي(عليه السلام) نامه اي به کميل بن زياد نوشت و او را سرزنش کرد.(4)

«پس از ياد خدا و درود! سستي انسان در انجام کارهايي که بر عهده اوست،
و پافشاري در کاري که از مسؤوليّت او خارج است، نشانه ناتواني آشکار،
و انديشه ويرانگر است. اقدام تو به تاراج مردم «قرقيسا» در مقابل
رها کردنِ مرزهايي که تو را بر آن گمارده بوديم و کسي در آنجا نيست تا آنجا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . کميل بن زياد النخعي، ص38

2  . هِيْت، يکي از شهرهاي مرزي ميان عراق و شام، در کنار فرات است که امروزه جزو ايالت رَمادي است که کاروان ها از آنجا به حلب مي رفتند. هيت شهري آباد و داراي حصاري محکم بوده است. تربت عبدالله بن مبارک در آنجا قرار دارد. (لغتنامه دهخدا، ج43، ص353)

3  . شهري است در منطقه بين النهرين در انتهاي نهر فرات، سر راه بازرگاني عراق و شام.

4  . سفينة البحار، ج7، ص539


صفحه 192


را حفظ کند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، انديشه اي باطل است. تو در آنجا پلي شده اي که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت هجوم آورند، نه قدرتي داري که در کنار تو نبرد کنند، و نه هيبتي داري که از تو بترسند و بگريزند، نه مرزي را مي تواني حفظ کني، و نه شوکت دشمن را مي تواني درهم بشکني، نه نيازهاي مردم ديارت را کفايت مي کني، و نه امام خود را راضي نگه
مي داري.»(1)

کميل از اينکه اسباب ناراحتي امام را فراهم کرده بود، به شدّت رنج مي برد و دنبال فرصتي مي گشت که ضعفش را جبران کند تا اينکه «شيب بن عامر ازدي» کارگزار امام در «نصيبين» نامه اي به کميل نوشت که «عبدالرحمان بن غياث» از طرف معاويه براي غارت سرزمين تحت فرمان اميرالمؤمنين، به طرف ما مي آيد، نمي دانم قصد هيت دارد يا نصيبين. کميل تصميم گرفت جلوي مهاجمان را بگيرد، او 600 نفر پياده نظام، براي حفاظت از شهر گمارد و همراه 400 سواره نظام به جنگ مهاجمان رفت و توانست آنها را شکستي سخت دهد. او سپس پيروزمندانه به هيت بازگشت و طي نامه اي خبر پيروزي قاطع خود را براي امام نوشت. امام علي(عليه السلام) در جواب نوشت:

«اما بعد، حمد و ستايش از آن خدايي است که هرگونه بخواهد عمل مي کند. پيروزي را بر هرکس که بخواهد نازل مي کند. پس پروردگارمان نيکو مولا و سروري است. همانا تو براي مسلمانان خوب عمل کردي و امامت را حمايت کردي در گذشته، حسن ظن من نسبت به تو اين گونه بود، پس تو و گروهي که همراهت براي جنگ دشمن رفتند، بهترين پاداش را داريد. پاداش صبر کنندگان مجاهد را. پس از اين دقت کن به جنگ نرو(2) و بعد از اين گامي به سوي نبرد بر ندار تا اينکه از من درباره آن اجازه گرفته باشي، خدا ما و تو را از حمايتِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، ص599

2  . شيوه امام علي(عليه السلام) در جنگ شيوه تدافعي بود و تا دشمن حمله نمي کرد او پيشدستي نمي کرد. لذا به کميل توصيه مي کند تو به جنگ آنان نرو.


صفحه 193


ستمگران حفظ کند. او غالب و پيروز و حکيم است. سلام خدا و رحمت و برکاتش بر تو باد.»(1)

دعاي کميل

دعاي کميل، يادگار امام علي(عليه السلام) از دعاهاي معروف و مشهور ميان شيعيان است که آن را شبهاي جمعه با سوز و گداز قرائت مي کنند. مولاي عارفان اين دعا را که به دعاي «حضرت خضر» نيز مشهور است، به کميل بن زياد نخعي آموخت. کميل در اين باره مي فرمايد:

«با مولايم در مسجد بصره نشسته بودم، عده اي از اصحاب امام، دور او را گرفته بودند، يکي از اصحاب از امام پرسيد: مراد از فرمايش خداوند که مي فرمايد: } فِيها يُفْرَقُ کُلُّ أَمْر حَکِيم{ ،(2) چيست؟ حضرت فرمود: مراد شب نيمه شعبان است. به آن کسي که جانم در دست اوست، بنده اي از بندگان خدا نيست مگر اينکه آنچه از نيک و بد بر او جاري مي شود در شب نيمه شعبان تا آخر سال در مثل چنين شبي براي او تقسيم مي گردد و هيچ بنده اي آن شب را احيا نمي دارد و دعاي خضر را نمي خواند مگر اين که دعاي او مستجاب مي شود.

سپس حضرت به منزل رفت، شبانگاه به خانه مولا رفتم و در را کوبيدم، فرمود: اي کميل، تو را چه مطلبي است؟ جواب دادم: اي اميرالمؤمنين، درباره دعاي خضر آمده ام. حضرت فرمود: بنشين و چون اين دعا را حفظ کردي در هر شب جمعه يا در ماهي يک بار يا سالي يک بار يا در عمرت يک بار، آن را بخوان که خدا براي تو چاره مي سازد و ياري ات مي کند و روزي ات مي دهد و مغفرت الهي شامل تو مي شود. اي کميل، طول مدت رفاقت تو با ما واجب شد که خواهش تو

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . سيماي کارگزاران علي بن ابي طالب اميرالمؤمنين، علي اکبر ذاکري، ج1، ص299

2  . دخان : 4


صفحه 194


را انجام دهيم. سپس فرمود بنويس: «اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِي وَسِعَتْ کُلَّ شَيْء...»(1)

مرگ سرخ

هنگامي که حجّاج بن يوسف والي عراق شد، ياران و اصحاب اهل بيت(عليهم السلام) را تحت تعقيب قرار داد. روزي حجاج از «هيثم اسود» سراغ کميل را گرفت تا او را به قتل برساند. اسود جواب داد: او پيرمرد سالخورده اي است. حجاج گفت: شنيده ام که بين جمعيتها تفرقه مي اندازد. سپس دستور داد که کميل را دستگير کنند، هنگامي که کميل از قصد حجاج آگاه شد، از کوفه گريخت. چون حجاج به او دست نيافت، براي اينکه او را تحت فشار، تسليم کند، حقوق قبيله اش را که از بيت المال تأمين مي شد، قطع کرد.(2) هنگامي که کميل بن زياد از اين جريان آگاه شد، گفت: از عمرم چند سالي باقي نمانده، چرا باعث قطع روزي جماعتي شوم، لذا وارد کوفه شد و به دارالاماره رفت. و خود را تسليم کرد، حجاج به او گفت:

ـ اي کميل خيلي دنبالت گشتم تا تو را کيفر دهم.

ـ هر چه خواهي بکن که از عمر من جز اندکي باقي نمانده و عنقريب بازگشت من و تو به سوي خداست. مولايم به من خبر داده که قاتل من، تو خواهي بود.

در اين هنگام حجاج نام امام علي(عليه السلام) را برد و کميل صلوات فرستاد. حجاج که به شدت عصباني شده بود گفت:

«تو در شمار قاتلان عثماني. به خدا قسم فردي را بر تو مي گمارم که کينه اش نسبت به علي از محبت تو به او بيشتر باشد.»

آنگاه «ادهم قيسي» را که در دشمني با اهل بيت(عليهم السلام) معروف بود، بر او گمارد و او

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . الاقبال بالاعمال الحسنه، سيد رضي الدين ابن طاووس، ج3، ص331

2  . تاريخ دمشق، ج 50، ص 256


صفحه 195


سر کميل را از بدن جدا کرد.(1)

شهادت کميل در 82 هـ . ق. در سن نود سالگي به وقوع پيوست.(2)

آستانه

پس از شهات کميل، او را در سرزمين ثويّه دفن کردند. ثويّه منطقه اي در اطراف کوفه بود که زندان نعمان بن منذر حاکم حيره در اين منطقه قرار داشت.

در اين سرزمين، بسياري از اعلام و بزرگان ياران امام علي(عليه السلام) مدفونند که در حال حاضر اثري از قبور آنها نمانده است. برخي ياران امام علي که در اين سرزمين مدفونند، عبارتند از:

1 . خبّاب بن اَرَت، از مسلمانان صدر اسلام است که در مکه آسيب فراوان ديد تا آنجا که مشرکين پشت او را داغ کردند،(3) وي از فضلاي مهاجرين به شمار مي رفت که جنگ بدر را درک کرده بود. نيز در جنگ صفين و نهروان شرکت داشت و در سال 39هـ .  ق. فوت کرد و امام علي(عليه السلام) بر جنازه او نماز خواند. امام علي(عليه السلام) درباره او مي فرمايد:

«خداوند خباب بن ارت را رحمت کند، با رغبت مسلمان شد و از روي فرمانبرداري هجرت کرد و با قناعت زندگي گذراند. از خدا راضي بود و مجاهد زندگي کرد.»(4)

2 . جويرية بن مُسْهِر عبدي، به دستور ابن زياد، دست و پايش قطع و در کوفه به صليب کشيده شد.

3 . احنف بن قيس تميمي، وي نيز از ياران امام علي در جنگ صفين بود و در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . منتهي الآمال، ج1، ص394 ; معجم رجال حديث، ج14، ص538 ; تاريخ دمشق، ج50 ، ص256

2  . تهذيب الکمال في اسماء الرجال، ابن الحجّاج يوسف المزي، ج6، ص176

3  . نهج البلاغه، محمد دشتي، ص635

4  . نهج البلاغه، حکمت 43


صفحه 196


سال 67 هـ .ق. در کوفه فوت کرد.

4 . سهل بن حنيف انصاري، والي امام علي در مدينه، در سال 38هـ . ق. در کوفه جان سپرد و امام علي بر جنازه وي نماز خواند.

5 . عبدالله بن ابي اوفي، از شاهدان بيعت رضوان و آخرين صحابي پيامبر که در کوفه به سال 86هـ . ق. جان سپرد.

6 . عبدالله بن يقطر، برادر رضاعي امام حسين(عليه السلام) و سفير اعزامي امام به کوفه. وي توسط ابن زياد همچون قيس بن مسهّر صيداوي، از بالاي قصر به زمين افتاد و به شهادت رسيد.

7 . عبيد الله بن ابي رافع، کاتب مخصوص امام علي.(1)

در حال حاضر قبر هيچ يک از اين بزرگان معلوم و مشخص نيست فقط مقبره کميل بن زياد، معروف و مشهور است. اين مقبره در زمان حکمراني عثماني ها و به دليل عدم توجه دولت وقت، رو به ويراني نهاد و متروک ماند. پس از سقوط امپراتوري عثماني اين مقبره و مسجد حنانه توسط شيخ باقر عبدالنبي دروبي بازسازي و تکميل شد. پس از تکميل مقبره، خودش توليت آستان و پذيرايي از زائران را بر عهده گرفت. اين افتخار نسل به نسل در اين خانواده ادامه يافته است.(2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . کميل بن زياد النخعي، علي بن الحسين الهاشمي الخطيب، ص96

2  . همان، ص93


موضوعات مرتبط: درباره کمیل


تاريخ : ۱۳۸۸/۱۲/۱۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

کمیل از اصحاب سر امیر المومنین

اشاره: در این سلسله مقالات بر آنیم که نشان دهیم عرفان و معنویت علمای شیعه امری وارداتی نبوده، بلکه این رود خروشان از سرچشمه اهل بیت علیهم السلام نشئت یافته است و جلسات و حلقه‌های معرفتی اهل بیت علیهم السلام با برخی از شاگردان خاص خود در همان زمان وجود داشته و در طول تاریخ توسط علمای ربانی ادامه پیدا کرده است.. به این منظور به زندگینامه اصحاب و حواریون اهل بیتعلیهم السلام علیهم السلام پرداختیم و این سلسله را با جناب کمیل شروع کردیم. در شماره‌های قبل تاریخ زندگانی افتخار آمیز او را در از نظر گذراندیم و در این مقاله، به عظمت شخصیت کمیل و جایگاه او در نظر حضرت امیرمؤمنانعلیهم السلام علیهعلیهم السلام السلامعلیهم السلام و استعداد و ظرفیت بالای ایشان اشاراتی خواهیم کرد و عنایت خاص آن حضرت را به ایشان نشان خواهیم داد.


منزلت کمیل در نظر حضرت امیر علیه السلام
با دقت در سیره تربیتی اهل بیت علیهم السلام ، آشکار می‌گردد که این بزرگواران در تربیت انسان‌ها استعداد و ظرفیت افراد را رعایت می‌کردند و همه را با یک روش و با یک نوع برخورد تربیت نمی‌کردند بلکه کلمات و جملات آنان سطوح مختلفی داشت. از این رو، بعضی فقط شاگرد مباحث فقهی اهل بیت: بودند و در این سطح از این بزرگواران، بهره می‌بردند، برخی در مباحث کلامی استعداد داشتند، بعضی در آداب و سنن، عده‌ای هم در مسائل اخلاقی از این دریای بیکران بهره می‌بردند. اهل بیت علیهم السلام با هرکدام از یارانشان،‌ در حد و اندازه خودشان مراوده داشتند، اما بعضی که از استعداد کاملی برخوردار بودند، شاگرد خصوصی این بزرگواران می‌شدند و اسرار معرفتی و توحیدی و ولایی بزرگی را که به افراد دیگر نمی‌فرمودند و حتی از آنان مخفی می‌کردند، برای این دسته از شاگردان خود بیان می‌فرمودند و با قلم تکوین خود در جان آنان می‌نوشتند. اساساً برنامه و روشی خاص برای زندگی ایشان ترتیب می‌دادند که با عموم مؤمنان متفاوت بود. جناب کمیل بن زیاد نخعی قدس سره در همین شمار بود؛ رادمردی که به شدت مورد توجه آقا امیرمؤمنان علیه السلام بود و از شواهد زیادی می‌توان دریافت که در زمره بهترین شاگردان مکتب معرفتی حضرت علی علیه السلام جای داشت. عنایات و برخوردهایی که آن حضرت در مورد این شاگرد تشنه‌شان نشان می‌دادند،‌ در مورد کمتر کسی نقل شده است که به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌کنیم:

1. جناب کمیل نقل می‌کند که بعد از نماز مغرب و عشاء حضرت دست مرا گرفت و همین‌طور که دست من در دست ایشان بود، با هم قدم زنان تا بیرون شهر رفتیم و وارد بیابان شدیم و در حالی که هنوز دست من در دست ایشان بود، بعضی از اسرار و معارف الهی را به من تعلیم دادند.1

از نوع برخورد حضرت معلوم می‌شود که آن حضرت می‌خواسته اسرار بلند و معارف متعالی را در اختیار کمیل بگذارد؛ چرا که او را در دل شب به بیرون شهر می‌برد و در سایه آرامش و سکوت شب، جان او را از نغمه ملکوتی لبریز می‌کند.

2. آن حضرت، کمیل را همراه خود به قبرستان می‌بردند و او را موعظه می‌فرمودند و با اهل قبور صحبت می‌کردند.2

3. در نقلی دیگر آمده که کمیل قدس سره می‌فرماید: حضرت مرا سوار بر مرکب خود کرد؛ در حالی که من پشت سر حضرت نشسته بودم و حضرت مرا به بیرون شهر بردند و معارفی را به من تعلیم دادند.

4. امیرمؤمنان در قضیه ای به کاتب خود می‌فرمایند که ده نفر از افراد مورد وثوق من را خبر کن تا به آنان مطلب مهمی را بگویم و یکی از آن ده نفر، جناب کمیل است.3


همه این امور،‌ حکایت از آمادگی و استعداد فوق العاده جناب کمیل و عنایت و اطمینان خاص حضرت به این دلداده خود دارد؛ چنان که حضرت هنگام تعلیم «دعای کمیل» به ایشان می‌فرمایند: «یا کمیل أوجب لک طول الصحبة لنا أن نجود لک بما سألت؛4 ای کمیل، مصاحبت طولانی تو با ما باعث شد که ما درخواست تو را به تو عنایت کنیم».

آرى، آن حضرت به سان پیر طریق، کاملاً بر احوال شاگرد خود اشراف داشت و برنامه سالکانه ویژه‌ای برای شاگرد خود ترسیم می‌فرمودند. جناب کمیل قدس سره نقل می‌کند که امیرمؤمنان علیه السلام به من فرمود:5

«گوشه گیرى اختیار کن. خویش را مشهور مگردان و شخصیت خود را از مردم پنهان بدار. نام خود را بر سر زبان‌ها مینداز. بیاموز و عمل کن. خاموش باش تا سلامت بمانى. خوبان را شادمان کن؛ گرچه فاجران خشمگین شوند. باکى بر تو نیست که هر گاه احکام دین خویش را آموختى، مردم تو را نشناسند یا تو آنان را نشناسى. هر کس که همواره دل و فکر و اندیشه و زبانش به ذکر خدا مشغول باشد، خدا دلش را از ایمان و رحمت و حکمت و نور لبریز سازد و همانا اندیشه کردن و عبرت گرفتن از دیگران از دل مؤمن سخنان حکمت آمیزی بیرون آورد که هر گاه دانشمندان آن را بشنوند، خشنود می‌شوند و خردمندان فروتن می‌گردند و حکیمان در شگفت آیند.»6


چنان که گذشت، ائمه علیهم السلام به اندازه سطح فهم و ایمان افراد با آنان سخن می‌گفتند. در برخی روایات آمده است: «انا معاشر الانبیاء امرنا اَن نکلم الناس علی قدر عقولهم»7 از پاسخ امیرمؤمنان علیه السلام به سؤالات کمیل و از التفات آن حضرت به او، شأن والای کمیل نمایان می‌گردد. از این رو، حضرت به شاگرد خود، چگونگی شهادتش را نیز خبر دادند؛ چنان که وقتی جناب کمیل از طرف حجاج تهدید به مرگ شد، ایشان فرمود که مولایم علی فرموده بود که به دست تو کشته خواهم شد.8


برخی از اسرار کمیل
از سفارش‌های مهم اهل بیت‌ علیهم السلام این است که با هر شخصی به اندازه درک و فهم او باید سخن گفت.9 و اگر کسی ظرفیت و مقدمات درک مطلبی را ندارد، باید آن را از او مخفی کرد. این‌گونه مطالب را «سر» نامیده‌اند. بعضی در تعریف «سر» گفته‌اند: «سخنی» است که مستمع تحمل درک آن را ندارد، حتی اهل بیت: هشدار داده‌اند که اگر چنین مطالبی را به اشخاص نا اهل گفتید و آنان گمراه شدند، شما مقصر هستید.10

به همین جهت، جناب کمیل از تعالیمی برخوردار بود که مردم آن زمان از درک آنها عاجز بودند. هرچند فهم و پذیرش بعضی از این اسرار در زمان حاضر، برای عموم متدینان دیگر سرّ نیست، اما برای مردم آن زمان که در همان امامت ظاهری مولا مشکل داشتند، سخن از ولایت کلیه حضرت، سرّ به شمار می‌رفت. در ادامه به نمونه‌هایی از این اسرار و دستورهای سلوکی و عرفانی اشاره می‌کنیم.

سعید بن زید بن ارطاة... 11 می‌گوید: کمیل بن زیاد را ملاقات کردم و از او دربارة فضیلت و برترى امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام پرسیدم. کمیل گفت: آیا تو را از وصیت على علیه السلام به من خبر دهم؛ سفارشی که از دنیا و آنچه در آن است، برای تو بهتر است؟ گفتم: آرى. گفت: روزى على علیه السلام به من چنین سفارش فرمود:

1. ای کمیل، هر روز نام الله را یاد کن و بگو: لاحول و لاقوة إلّا بالله؛ و بر خدا توکّل و ما را یاد کن و نام ما را ببر و بر ما صلوات فرست. و به وسلیه ما به خدا پناه ببر و بدینگونه از خودت و آنچه برایت مهم است، شر را دور کن که اگر چنین کردى، از شر آن روز رهایی می‌یابى، إن شاء الله.

از جمله اسرار بزرگ این است که این سخن حضرت اشاره به تأثیرات اسامی اهل بیت: در حل مشکلات و حفظ از شرور دارد. گفتن این‌گونه مسائل به جناب کمیل در زمانی که مردم حتی توان و ظرفیت اعتقاد به بعضی امور ساده و عادی حضرت را نداشتند، خود نشان دهنده جایگاه و استعداد والای جناب کمیل در نظر حضرت است.

2. اى کمیل! همانا خداوند عزوجل رسول خدا صلی الله علیه و آله را تربیت کرد و او مرا تربیت نمود و من مؤمنان را تربیت می‌کنم برای مردمان گرامى ادب را به ارث می‌گذارم».

«سرّ» دیگری آن حضرت بیان فرموده، آن است که خود را به عنوان مربی اخلاق و معرفت برای مومنین معرفی می‌کند و صراحتاً تأدیب مؤمنان را به خود نسبت می‌دهد و این به صراحت، اعلان موجودیت برای دستگاه عرفانی شیعه در زمان حضرت به شمار می‌رود.

3. «اى کمیل، جز از ما، مگیر تا از ما باشى. اى کمیل! حرکتى نیست، مگر اینکه تو در آن حرکت نیازمند شناخت هستى.

4. «اى کمیل، از جدال بپرهیز؛ زیرا خود را به نادانان مى چسبانى و برادران را تباه می‌کنى. اى کمیل، هر گاه درباره خدا بحث می‌کنى، جز با خردمندان روبه‌رو مشو و این سخن، واجب است».

5. «اى کمیل، در هر حال سخن حق را بگو، و پرهیزکاران را دوست بدار، و از فاسقان دورى جوى. اى کمیل، از دورویان و همنشینى با خائنان دوری کن. اى کمیل، زینهار زینهار، مبادا درب ستمگران را بکوبى و با آنان رفت و آمد کنى و از آنان طلب معاش کنى. مبادا تعظیمشان کنى و در مجلس‌هایشان حضور یابى؛ زیرا در این صورت خداوند بر تو خشم می‌کند».

6. «اى کمیل، هر گاه ناچار شدى در مجلس ستمگران حضور یابى، ذکر خداى تعالى و توکل بر او را ادامه ده و از شرشان به خدا پناه ببر و با آنان سخن مگو و کردارشان را به دلت انکار کن و آشکارا تعظیم خداى تعالى کن تا آنان بشنوند؛ زیرا با این کار تأیید می‌شوی و از شرشان کفایت می‌یابی».

7. «اى کمیل، هر گاه برادرت را دوست نداشته باشى، پس تو برادرش نیستى. اى کمیل، همانا مؤمن کسى است که سخن ما را بگوید و هر کس از سخن ما برگردد؛ در حق ما کوتاهى کرده و کسى که در حق ما کوتاهى کند، به ما ملحق نمی‌شود. آن که با ما نباشد، در درجه پآیین از آتش است».

8. «اى کمیل، هر کس که سینه اش از دوستى ما پر شود، نمى تواند آن را نگه دارد، اما نباید آن را آشکار کند و هر گاه آشکار کرد و حال اینکه به پنهان داشتن آن مأمور است، تو پنهان دار. مبادا آشکار کنى که اگر آشکار سازى، توبه اى نیست و هر گاه هم توبه اى نبود، پس برگشت به سوى جهنم است».

9. «اى کمیل، فاش نمودن راز آل محمّد صلی الله علیه و آله را خداى تعالى نمی‌پذیرد».

10. «اى کمیل، آنچه را که براى تو گفته اند بجز مؤمن اهل یقین به کسی دیگری مگو.

11. «اى کمیل، اخبار ما را به کافران میاموز که بر آن اخبار اضافه می‌کنند، سپس آنها را بر شما ظاهر کنند، روزى که آنها را دنبال کنند».

این عبارت‌ها بخوبی نشان می‌دهند که کمیل اسرار فراوان و مهمی را از امام علیه السلام فراگرفته که این‌چنین بر او تأکید می‌شود که اسرار را فاش نکند و به او به شدت هشدار می‌دهند که اگر فاش کردى، برای تو توبه‌ای نیست.

12. «اى کمیل، در وقت هر سختى، بگو: "لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظیم" تو را در وقت هر نعمتى، بگو: "الحمد للَّه"، خداوند آن نعمت را فراوان گرداند. هر گاه روزی‌ات دیر برسد، بگو: "استغفر الله" خداوند روزى تو را فراخ گرداند».

13. «اى کمیل، هر گاه شیطان در سینه ات وسوسه کرد، پس بگو: "أعوذ بالله القوی من الشیطان الغوی و أعوذ بمحمد الرضی من شر ماقُدّر و قضی و أعوذ باله الناس من شرّ الجنة و الناس اجمعین؛ پناه می‌برم به خداى توانا از شیطان گمراه کننده و پناه می‌برم به محمد پسندیده از شر آنچه مقدر شده و گذشته بر قلم قدرت و پناه میبرم بخداى مردم از شر تمامى جن و انس". و تسلیم خدا شو که شر شیطان و دیوهاى با او را دفع می‌کند؛ اگر چه دیوها هم مانند ابلیس‌اند.

باز مسئله پناه بردن به محمد صلی الله علیه و آله خود سرّ عظیمی است که حضرت در آن زمان فقط برای کمیل بیان می‌فرمایند؛ چرا که می‌دانند تنها او و مانند او هستند که با بینش وسیعی که دارند، توهّم شرک نمی‌کنند.

14. «اى کمیل! دیوها تو را با نفس‌هایشان فریب دهند و هر گاه نپذیرى، با نیکو نشان دادن میل‌ها و بخشیدن آرمان‌ها و اراده ات فریبت دهند و تو را فراموش کنند فرمان دهند و جلوگیرى کنند و گمان تو را به خدا نیکو گردانند تا به خدا امیدوار باشى و به این امید مغرور گردی و فریب بخوری و سپس نافرمانى خدا را کنى، پاداش نافرمانى آتش است».

15. «اى کمیل، همانا شیطان از خودش وعده نمی‌دهد، بلکه از خدا وعده می‌دهد تا مردم را به گناه وادار کند. پس ایشان را گرفتار می‌کند».

16. «اى کمیل، همانا شیطان با مهربانى و فریبش نزد تو می‌آید. پس فرمانت می‌دهد به آنچه می‌داند که تو به آن انس دارى، به وسیله اطاعتى که آن را وانمی‌گذارى. پس تو گمان می‌کنى آن شیطان؛ فرشته اى گرامی‌است، اما او شیطان رانده شده است. پس هر گاه به او آرامش یافتی و خاطر جمع شدى، تو را وادار به نابودی‌هاى بزرگى کند که اصلاً نجاتى با آنها نیست».

17. «اى کمیل، از اینکه شیطان با تو در مال و فرزندت شریک شود، با دوستی ما خود را نجات ده».

اینکه دوستی اهل بیت: عاملی است برای جلوگیری از داخل شدن شیطان در مال و فرزند و نسل انسان ، خود از اسرار بلند ولایی است.

18. «اى کمیل، طول نماز و روزه و صدقه مردم تو را فریب ندهد».

19. «اى کمیل، شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرمود که شیطان هر گاه مردم را به زنا و شراب خوردن و ربا و مانند اینها از گناه و فحشا مایل می‌کند، بعد از آن، عبادت و فروتنى و رکوع و سجود را محبوب آنها قرار می‌دهد و آنان را به ولایت پیشوایانى که به آتش دعوت می‌کنند، سوق می‌دهد و روز قیامت یارى نمى شوند».

20. «اى کمیل، ایمان دو قسم است: ثابت و غیر ثابت. زینهار مبادا از آنان باشى که ایمانشان غیر ثابت است».

21. «اى کمیل، از واجبات نمى توان سر پیچید و فشارى هم در مستحبات نیست. اى کمیل، همانا خداى عزوجل جز از واجبات نمى پرسد و همانا ما مقدم داشتیم انجام دادن نافله را براى ترس و بیم و سختى روز قیامت. اى کمیل، همانا واجبات براى خدا بالاتر از این است که مستحبات و اعمال شایسته مزاحم به جای آنها آورده شوند، ولى کسى که بعد از واجبات مقدم داشتیم مستحبات را انجام دهد، برایش بهتر است».

این سخنان دقیقاً بیانگر مهالک و مواقف خطرناکی است که ممکن است برای سالکین پیش بیاید که امامِ سالکان، آن را به کمیل و امثال او هشدار می‌دهد و بدین گونه، اساس عرفان شیعی را بنا می‌گذارند.

22. «اى کمیل، همانا گناهانت بیشتر از ثواب‌هایت و بى خبری‌ات بیشتر از یادآورى و نعمت هاى خدا بیشتر از کردار تو است».

23. «اى کمیل، مبادا از آنها باشی که خداى عز و جل درباره شان فرموده: "نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ؛ خدا را فراموش کردند. پس خدا هم خودشان را از یادشان برد...". اى کمیل، بزرگى تنها در نماز خواندن و روزه گرفتن و صدقه دادن تو نیست، بلکه بزرگى در این است که تو با دلى پاک نماز گزارى و کردارت پیش خدا پسندیده باشد و ترس از او و کوشش در آنها باقى دارى.

24. اى کمیل، قسم به خدا ما آنانی هستیم که پرهیزکارند و نیکوکار. اى کمیل، خداى عزوجل، کریم، حلیم و عظیم و رحیم است. ما را به خوى خویش راهنمایى کرده و به گرفتن همین صفات پسندیده فرمان داده و به مردم نیز امر می‌کنیم تا آنها را از ما بگیرند. پس ما آن را به مردم رساندیم، بدون اختلاف و بدون نفاق و آنها را تصدیق کردیم نه تکذیب، پذیرفتیم بدون شک».

25. «اى کمیل، ما ثقل کوچکیم و قرآن ثقل بزرگ. رسول خدا به مردم رساند و آنان را گرد آورد».

26. «اى کمیل، رسول خدا به من سخنى گفت؛ در حالی که مهاجر و انصار فراوان بودند. روزى بعد از عصر روز نیمه ماه رمضان، رسول خدا بر من ایستاد. فرمود: على از من است و دو فرزندم حسن و حسین از اوست و پاکان از من‌اند و من از ایشان و اینان پاکان‌اند بعد از مادرشان و ایشان کشتى نجات‌اند. هر کس سوار شود، نجات مى یابد و هر کس از آنها دورى کند، نابود شود و هر کس نجات یابد، در بهشت خواهد بود و هر کس هلاک شود در جهنم».

27. «اى کمیل، برترى به دست خدا است. به هر کس بخواهد مى بخشد و خدا صاحب فضلى بزرگ است. اى کمیل، چرا مردم بر ما حسد می‌برند. خدا پیش از آنکه مردم ما را بشناسند، ما را آفریده. پس مى بینى اینان را به سبب حسدشان ما را از پروردگارمان جدا کنند».

این بیان بلند اشاره دارد به خلقت نوری و اتصال حضرات معصوم به حضرت حق و مقامات بلند عرفانی ایشان که از اسرار بزرگ ایشان است.

28. «اى کمیل، هر کس ساکن بهشت نشود، مژده ده او را به عذاب سخت و دردناک و پستى جاویدان، زنجیرها و گرزهاى آهنین و رشته هاى زنجیر طولانى و پاره هاى آتش و نزدیکى دیوها، شراب‌هاى چرکین، لباس‌هاى آهنین، دربانان بدخوى، آتش شعله کشنده، درهاى محکم بسته. فریاد می‌زنند و جواب نمی‌شوند. پناه می‌خواهند، بر آنان رحم نمی‌شود. فریادشان این است که اى مالک، پروردگارت باید در باره ما حکم کند. مالک می‌گوید: همانا شما در اینجا درنگ کنید. مسلماً ما حق را مى آوریم، ولى بیشتر شما حق را خوش ندارید».

29. «اى کمیل، ما به خدا سوگند حقى هستیم که خداى عز و جل فرموده: "وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ"».

30. «ای کمیل، هیچ علمی نیست، مگر اینکه من باب آن را می‌گشایم و قائم ما آن را ختم می‌کند».


هشدار به کمیل
در یکی از شب‌ها که کمیل به همراه مولای خود بعد از نماز مغرب و عشا از کوچه‌های کوفه رد می‌شدند، از منزلی صدای حزینِ تلاوت قرآنِ شخصی به گوش رسید. جناب کمیل که در دل با خود گفتند که چه حال خوشی دارد و به حال او غبطه خوردند، ولی سخنی بر زبان نیاوردند. حضرت متوجه او شدند و فرمودند: «کمیل، از صدای او تعجب نکن که او از اهل آتش است و من در آینده به تو خبر خواهم داد».

مدتی گذشت تا اینکه جنگ نهروان پیش آمد. جنگی که در آن عده ای به ظاهر مقدس، بر امام خوبی‌ها حضرت علی‌ علیه السلام شوریدند و ولیّ خدا را گنهکار خواندند. در اثنای جنگ در حالی که از شمشیر حضرت خون می‌چکید و سرهای دشمنانشان بر روی زمین افتاده بود، حضرت مرا صدا زدند و یکی از سرها را نشان دادند و فرمودند که این همان شخصی است که آن شب تو از قرآن خواندنِ او تعجب کردى.

در این حال، کمیل بیش از پیش متوجه احاطه حضرت بر امور ظاهر و باطنی شدند و عاشقانه روی پای حضرت افتادند و پای مبارک حضرت را بوسیدند و استغفار کردند و بر مولای خود درود فرستادند.


نکته
از این قضیه نیز توجه و اهتمام حضرت به شاگرد خود و اصلاح افکار و حالات او نمایان است و همچنین عشق و ارادت وافر جناب کمیل به مولای خود به خوبی دیده می‌شود؛ چرا که در میدان جنگ به پای حضرت می‌افتد و با بوسیدن قدوم مبارک آقای خود و درود فرستادن بر او، عشق سرشار خود را نشان می‌دهد.

این استعداد و استقامت کمیل و توجه آن حضرت از کمیل شخصیتی ساخت که در بین مردم به زهد و عبادت و شجاعت شهرت یافت و همگان بر بزرگی او اقرار داشتند
 


موضوعات مرتبط: درباره کمیل
برچسب‌ها: كميل , منزلت كميل , دعاي كميل , تعليم به كميل


تاريخ : ۱۳۸۸/۱۲/۱۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
 
عظمت کمیل

جناب شیخ کامل مکمّل، کمیل‏بن زیاد نَخَعی از موحدان و دارای سرّ حضرت امیرالمؤمنین علی‏بن ابی طالب
 
علیه‏السلام است. در واقعه صفین و اوقات دیگر در خدمت امیرالمؤمنین علیه‏السلام ملازمت داشت.
 
امیرالمؤمنین را رسم بود که چون بحار علوم و اسرار در گنجینه سینه مبارکش سرشار شدی و موج از موج
 
برآوردی، و خواستی که از آن دریای بی‏منتها گوهر عرفانی به مخزن اسرار درافکند، کمیل را پیش خواندی و
 
بحر وجودش را به جواهر اسرارْ پر بهای فرمودی.
 
سخن علی علیه‏السلام به کمیل درباره اخلاق
علی علیه‏السلام به کمیل فرمود: ای کمیل! اهل و عشیرت خود را فرمان کن تا در کسب اخلاق ستودهْ
 
شب خیز باشند، و شبانگاه در اسعاف حاجت خاموشان جنبش کنند، و ایشان را شاد خاطر گردانند،
 
سوگند به آن کسی که نیروی شنوایی‏اش جمله اصوات را پذیرنده است، نیست کسی که در قلب مردم
 
سرور جای دهد، جز آنکه خداوند جل و علا ازین کردارش لطفی و لطیفه تولید نماید.
 

کمیل می‏گوید: روزی امیرالمؤمنین علیه‏السلام دست مرا بگرفت و به راه اندر شد، چون به صحرا درآمدیم
 
مانند حسرت زدگان آهی سخت برکشید و فرمود: این دل‏ها خزانه‏ایست تا مخزن علوم و معارف گردند، و آن
 
دل که نیک‏تر فرا گیرد نیکوتر است.
 
مردم بر سه نوعند
کمیل فرمود: روزی حضرت علی علیه‏السلام به من فرمود: ای کمیل! آنچه می‏فرمایم به خاطر در سپار:
 
مردمان بر سه نوع باشند، گروهی عالم ربّانی هستند که در معارف حقه و علوم مبدأ و معاد دانا و بینایند، و
 
گروهی متعلم هستند، و ایشان از بهر آنکه خود را از ظلمات جهل و تاریکی نادانی برهانند، روزگار خویش را
 
به کسب علوم به پای برند. گروه سوم که عوام الناس می‏باشند، ریزه مگسان را مانند که از کمال
 
فرومایگی و بی‏باکی از پی هر بانگی ناپروا پرواز گیرند و با هر باری جنبش جویند، نه به فروز علمی فروغی
 
یابند، و نه بر رکنی وثیق و استوار پناه گیرند.
 
 
برتریِ علم
حضرت علی علیه‏السلام به کمیل می‏فرمود: ای کمیل! علم از مال بهتر است، چه علمْ تو را از ذلت جهل و
 
بسا لغزش‏ها نگاهبان و حارس است، لکن مال را تو باید حفظ کنی و حراستش را بر خویش رنج نهی، و از
 
آن گنج جز وبال اندوخته نداری، و نیز از مال چون نفقه کنی نقصان پذیرد، لکن از گنجینه علوم و معادن دانش
 
هر چند به مردمان گذارش و تراوش دهی بیشتر زایش نماید.
 
 
کسب علم
ای کمیل‏بن زیاد! شناسائی و کسب علم خود یک نوع عبادتی است، چه به سبب علم و فروز دانشْ انسان
 
تا زنده است به راه طاعت پوید، و چون از این جهان درگذرد، نام نیکویش در صفحه روزگار بماند، ای کمیل!
 
دانایان تا پایان روزگار زنده‏اند، اگر صورت ایشان از نظرها پوشیده بماند معنی و آثار ایشان در دل‏ها موجود
 
است.
 
 
شهادت کمیل
وقتی حَجّاج به قدرت رسید، [یاران علی علیه‏السلام را خوشه‏چین کرد] کمیل نیز چون اندیشه او را در قتل
 
خویش بدانست، از وی بگریخت، چون حجّاج بدو دست نیافت، عطائی که در بیت المال در حق آن مردمِ
 
سپاهی که از اقوام کمیل بود قطع نمود.
 
چون کمیل بشنید، گفت که از روز من نه آن چند به جای مانده است که سبب قطع روزی جمعی بشوم،
 
پس به نزدیک حجاج درآمد. حجاج گفت: ای کمیل! تو را می‏جستم و دوست همی داشتم که به دست
 
آویزی خونت بریزم. همانا تو خون امیرالمؤمنین عثمان را بریختی.
 
کمیل گفت: ای مرد ثَقَفی! این چند بر من میاشوب و چون گرگ درنده بر من ستیز مجوی سوگند به خدای
 
از عمر من مدتی بَس قلیل به جای مانده است، به هر چه خواهی حکم کن چه میعاد ما در حضرت یزدان و
 
حساب ما با اوست، و مولای من امیرالمؤمنین علیه‏السلام مرا خبر داده است که تو قاتل من هستی. پس
 
آن ظالم غدّار دستور داد تا آن مرد بزرگوار را به قتل رسانیدند.
 
 
بهانه برای قتل
پس از شهادت کمیل، مردی را به حضور حجاج درآوردند، حجاج گفت: مردی را می‏نگرم که گمان نمی‏برم بر
 
کفر خویش شهادت دهد و از این سخن خواست او را بفریبد و به غیرت درآورد تا بر کفر شهادت ندهد و به
 
قتل برسد، لکن آن مرد مکنون خاطر حجاج را بدانست و گفت: مرا به خدعه و فریب درافکنی تا به قتل
 
درآوری، دانسته باش که من از تمامت مردم روی زمین، بلکه از فرعون هم کافرترم. حجاج را خنده فرو گرفت.
 
او را براه خویش گذاشت.
 

موضوعات مرتبط: درباره کمیل


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۵/۱۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حضرت على (عليه السلام ) به كميل بن زياد نخعى درباره خصوصيات و كيفيت اقامه نماز مى فرمايد:


يا كميل ! ليس الشان ان تصلى و تصوم و تتصدق ،...


اى كميل ! شان و قدر و منزلت در عبادت و اطاعت خدا به اين نيست كه نماز بگزارى و روزه بدرى و صدقه

بدهى بلكه شان و منزلت اين است كه نماز را با قلب پاك بگزارى و سليم النفس باشى و عملى خدا

پسندانه و با خشوع كه سراپاى وجودت را فراگيرد، انجام دهى . (يعنى صرف نماز و روزه و تصدق اموال

كافى نيست ، بلكه عمل ، نيت پاك مى خواهد) بنگر در آن چيزى كه در آن و بر آن به نماز ايستاده اى كه

اگر غصبى و حرام باشد نماز او قبول نيست و فايده اى ندارد


موضوعات مرتبط: درباره کمیل


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۵/۱۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


کمیل بن زیاد نخعی
دانشمندان و علمای بزرگ چه شیعه مسلک، و چه سنی مذهب کمیل را به قوت ایمان، و قدرت روح، و اندیشه پاک، و خلوص نیت، و متخلق به اخلاق حمیده، و آراسته به اعمال شایسته ستوده‏اند.

بزرگان هر دو مسلک بر عدالت و جلالت و عظمت و کرامت او اتفاق نظر دارند.

کمیل از خواص و بزرگان اصحاب امیرالمؤمنین و حضرت مجتبی علیهما السلام است. (1)

امیرالمؤمنین علیه السلام کمیل را یکی از ده نفر یاران مورد اطمینانش به حساب آورده است. (2)

کمیل از بهترین شیعیان و عاشقان ، و محبان ، و علاقه‏مندان به امیرالمؤمنین علیه السلام بوده است. (3)

مسائل و سفارشات و وصایایی که امیرالمؤمنین به کمیل داشته از ایمان عظیم و معرفت فوق العاده کمیل حکایت دارد. (4)

حتی اهل سنت، کمیل را در همه امور مورد اطمینان معرفی کرده‏اند. (5)

عرفا و صاحبدلان، و اهل سیر و سلوک، و مشتاقان لقای محبوب کمیل را صاحب سر امیرالمؤمنین، و خزینه معارف معنوی مولی‏الموحدین می‏شناسند.

کمیل هیجده سال روزگار نورانی، و عصر بابرکت پیامبر بزرگ اسلام را دریافت و از انوار ملکوتی مقام نبوت بهره‏مند شد.

کمیل انسانی بزرگوار، و موجودی شریف و پاک است، که به خاطر لیاقتش به دست‏حجاج بن یوسف ثقفی به شرف شهادت نایل آمد، شهادتی که محبوبش علی علیه السلام از وقوعش به او خبر داد.

حجاج بن یوسف خونخوار، زمانی که از جانب حاکم ستمگر اموی والی عراق شد به جستجوی کمیل برخاست تا او را به جرم محبت اهل‏بیت، و به گناه شیعه بودن که در فرهنگ بنی‏امیه بالاترین گناه بود به قتل برساند.

کمیل خود را از حجاج پنهان داشت، حجاج حقوق منسوبان و اقوام کمیل را از بیت المال قطع کرد، زمانی که کمیل از قطع حقوق اقوامش آگاه شد، گفت از عمر من چیزی نمانده، شایسته نیست وجود من سبب قطع رزق و روزی گروهی شود، لذا از محل و مرکزی که پنهان بود درآمد و به نزد حجاج رفت، حجاج گفت‏برای به کیفر رساندنت در جستجوی تو بودم، کمیل گفت : آنچه از دستت‏برآید انجام ده، از عمر من جز زمانی اندک نمانده است، در این نزدیکی بازگشت من و تو به سوی خداست، مولای من به من خبر داده، که قاتل من توئی، آنگاه حجاج فرمان داد تا سر مقدس آن مرد الهی و چهره ملکوتی را در حالی که در آستانه سن نود سالگی قرار داشت ، از بدن جدا کردند، اکنون مرقد مطهر او در منطقه ثویه بین نجف و کوفه معروف خاص و عام، و زیارتگاه اهل دل است.

دعای کمیل
عارفان عاشق، و عاشقان عارف، بیدار دلان منصف، و شایستگان به حقایق متصف، جایگاه دعای کمیل را در میان همه دعاها چون جایگاه انسان در میان همه موجودات می‏دانند، یعنی چنانکه انسان را اشرف خلایق به حساب می‏آورند، دعای کمیل را اشرف دعاها می‏شمارند و از آن تعبیر به انسان الادعیه می‏کنند.

نظر و رای دقیق علامه کم نظیر، محقق خبیر و حدیث‏شناس آگاه حضرت مجلسی بر این است که دعای کمیل بهترین دعاهاست.

مجلسی بزرگوار در کتاب «زادالمعاد» ، به نقل از کتاب «اقبال‏» سید بن طاوس می‏نویسد: کمیل گفته: روزی در شهر بصره خدمت مولایم علی علیه السلام نشسته بودم، سخن از شب پانزدهم شعبان به میان آمد، حضرت فرمود: هر که آن شب را به عبادت زنده بدارد، و دعای حضرت خضر را بخواند یقینا دعایش مستجاب می‏شود، وقتی حضرت به منزل بازگشت، خدمتش مشرف شدم، چون مرا دید فرمود: برای چه کاری آمده‏ای؟ گفتم به طلب دعای خضر به حضورت آمده‏ام. فرمود: بنشین، سپس به من خطاب کرد: ای کمیل هنگامی که این دعا را حفظ کنی در هر شب جمعه یا ماهی یکبار، یا سالی یکبار، یا به عمر یکبار بخوان، خواندن این دعا تو را از شر دشمنان کفایت می‏کند، یاری می‏شوی، روزیت می‏دهند، و گناهانت آمرزیده می‏شود.

ای کمیل طول مصاحبت و خدمتت‏سبب شد که تو را به چنین نعمت و کرامتی سرافراز کنم، سپس فرمود بنویس و دعا را به من تلقین فرمود.

عالم ربانی، مناجاتی عارف، مرحوم کفعمی، در کتاب باعظمت مصباح صفحه 555 می‏نویسد: امیرالمؤمنین علیه السلام این دعا را در حال سجده قرائت می‏کرد! !

خواننده این دعا در شب جمعه پس از رعایت‏شرایط دعا بهتر است دعا را به سوی قبله، و با بدنی فروتن، و دلی خاشع، و نیتی خالص و چشمی اشکبار ، و صدایی محزون قرائت کند، بدون شک دعا با چنین کیفیتی به مقام اجابت نزدیک، و ظهور آثارش حتمی است. (6)

چشم اشکبار در پیشگاه حضرت حق از اعتباری عظیم، و ارزشی والا برخوردار است، و اشک چشم، و گریه با سوز، سبب آمرزش گناه، و خاموش شدن آتش غضب رب، و عامل جذب رحمت‏حق به سوی گریه کننده است. (7)

از حضرت صادق علیه السلام روایت‏شده: چیزی نیست مگر اینکه برای آن پیمانه و وزنی است جز گریه، قطره ای از آن دریاهائی از آتش را خاموش کند، هنگامی که چشم به اشک بنشیند، چهره تیرگی و خواری نبیند، و چون اشک روان گردد، خدا آن را بر دوزخ حرام گرداند، به راستی اگر در امتی یک گریان باشد، همه مورد ترحم قرار گیرند. (8)

و نیز آن حضرت فرمود: هر دیده‏ای در قیامت گریان است مگر سه دیده، دیده‏ای که از آنچه خدا حرام کرده بر هم نهاده شده، و دیده‏ای که در راه خدا بیداری کشیده، و دیده‏ای که در دل شب از بیم خدا گریسته. (9)

بسم الله الرحمن الرحیم

شروع دعای شریف کمیل با منبع نوری بی‏نهایت چون بسم الله، احتمال دارد به سبب چند دلیل باشد:

1- امیرالمؤمنین (ع) از رسول خدا (ص) و رسول خدا از پروردگار جهانیان روایت کرده که: پروردگار فرمود: «کل امر ذی بال لم یبدء ببسم الله فهو ابتر; (10) هر کار بزرگی که در آن ابتدا به نام خدا نشود، تباه و ضایع است، و به محصول و نتیجه نمی‏رسد.»

2- طبرسی در کتاب پرقیمت «مکارم الاخلاق‏» از موسی بن جعفر (ع) روایت می‏کند: «ما من احد دهمه امر نعمه او کربة کربه فرفع راسه الی السماء ثم قال ثلاث مرات بسم الله الرحمن الرحیم الا فرج الله کربته و اذهب غمه; هیچ کس نیست که او را غم و غصه‏ای فرا گیرد و سر خود را به آسمان بردارد و سه بار بسم الله الرحمن الرحیم بگوید، مگر این که خدا ناراحتیش را برطرف کند، و غصه‏اش را از میان بردارد.»

3- در حدیث‏بسیار مهمی آمده: «لا یرد دعاء اوله بسم الله الرحمن الرحیم; دعایی که ابتدایش بسم الله الرحمن الرحیم باشد، مردود درگاه حق نمی‏شود.»

4- رسول خدا (ص) زبانه‏های آتش دوزخ را نوزده عدد شمرده‏اند و فرموده‏اند: کسی که بخواهد خدای تعالی او را از این نوزده زبانه رهایی بخشد، اشتغال به خواندن بسم الله الرحمن الرحیم که نوزده حرف است پیدا کند، تا خدای مهربان هر حرفی از آن را سپر و حایلی از آن نوزده زبانه قرار دهد.

5- از رسول خدا (ص) روایت‏شده: هرگاه آموزگاری بسم الله الرحمن الرحیم را به کودکی بیاموزد، خدای تعالی برای آن کودک و پدر و مادر و آموزگارش برات آزادی از دوزخ ثبت کند.

6- از پیامبر اسلام روایت‏شده: امتم را در قیامت‏به جایگاه محاسبه اعمال نگاه دارند، و اعمالشان را به ترازوی سنجش نهند، خوبیهایشان بر بدیهایشان سنگینی کند، امت‏های گذشته فریاد برآورند که با خوبیهای اندکشان، چرا کفه خوبیها از بدیها سنگین‏تر آمد؟ پیامبرانشان پاسخ گویند: برای اینکه ابتدای گفتارشان سه نام از نام‏های حق بوده: الله، رحمن، رحیم. که اگر آن نام‏ها را در کفه‏ای نهند، و دیگر حسنات و سیئات بنی‏آدم را در کفه‏ای، کفه آن سه نام سنگین‏تر آید.

7- از حضرت رضا (ع) روایت‏شده که بسم الله الرحمن الرحیم (اسم اعظم حق) از سیاهی چشم به سپیدی آن نزدیک‏تر است.

بدون شک، اگر دعا (بخصوص دعای کمیل) با اسم اعظم حق شروع شود، یقینا به اجابت می‏رسد و خواننده‏اش همراه با خواسته‏هایش مورد پذیرش حق قرار گیرد.

بسم الله شراب طهوری است که وقتی کام جان و گلوی قلب از دست‏ساقی عشق سر کشد، وجد و حالی و نشاط و شوری بیرون از توصیف پیدا می‏کند و مجذوب جاذبه معشوق می‏شود و تا رسیدن به وصال محبوب سر از پا نشناخته بدون خستگی و سستی راه را طی می‏کند.

از می‏عشق مست‏خواهم شد

وز نگاهی ز دست‏خواهم شد

پیش بالای سر و بالایی

خواهم افتاد و پست‏خواهم شد

غمزه یار اگر بود ساقی

باده ناخورده مست‏خواهم شد

گر از این دست‏باده‏ای خواهد

می‏کش و می‏پرست‏خواهم شد

در ره او زپای خواهم ماند

رفته رفته زدست‏خواهم شد

گرچه در عشق نیست گشتم فیض

باز از عشق مست‏خواهم شد

دورنمایی از اشارات و لطائف بسم الله
کلمه اسم بنا به اعتقاد بزرگان علم صرف و نحو، برگرفته از سمو به معنای رفعت و بزرگی و بلندی و برتری است.

خدای مهربان، لفظ اسم را با اتصال به حرف (با) در این کلام نورانی و اثربخش آورد، تا انسان به هنگام جاری کردنش بر زبان توجه داشته باشد که می‏خواهد با ذکر اسم دوست‏به حضرت دوست متوسل شود و بداند که توسل به دوست‏با جاری کردن اسم او فقط به زبان میسر نمی‏شود، بلکه تا صفحه دل را از آلودگیهای اخلاقی و آئینه جان را از ناپاکیهای معنوی پاک نکند و زبان را به آب استغفار از سخنان یاوه و بیهوده و ذکر اغیار نشوید، روح توسل و زمینه جلوه محبوب بر باطن وجود فراهم نگردد، و به این معنای مهم و حقیقت اهم عنایت داشته باشد که بدون طهارت دل و پاکی جان و اخلاص در نیت و توجه به فقر ذاتی خود، و بی‏نیازی حضرت دوست، جاری کردن نام مبارکش بر زبان کمال بی‏ادبی و گستاخی است.

هزار بار بشویم دهان به مشک و گلاب

هنوز نام تو بردن کمال بی‏ادبی است

حضرت حق در برترین مراتب پاکی و تقدس است و انسان خاکی در پست‏ترین مقام تعلق و تدنس، و این پست‏ترین مقام، بدون واسطه و سبب از مرحله رذالت‏به اوج عزت و جلالت ترقی نمی‏کند. به همین خاطر، خدای مهربان بسم الله را بین خود و انسان وسیله و واسطه قرار داد تا انسان با اتصال به معنا و مفهوم این کلام عرشی، و تجلی دادن حقایق آن در جان فرشی، قدم همت‏بر نردبان رفعت نهد و زمینه جلوه قابلیت مشاهده جمال و جلال از روزنه غیب بر او فراهم آید.

عارفی عاشق و صاحبدلی آگاه گفته: حرف (یا) اشاره به هدایت و شروع حرکت و سلوک است، و از (با) تا حرف سین - که رمزی از سر معرفت است - بیابانی بیکران و بادیه‏ای بی‏پایان است. محو شدن (الف) اسم در بیابان بیکران و بادیه بی‏پایان بین (با) و (سین)، اشاره به این دارد که سالک این راه تا انانیت و منیت و خودی و خودیت را در پرتو انوار توحید محو نکند و در آتش عشق و محبت دوست نسوزاند و جز حال تسلیم و بندگی از او باقی نماند، به سر معرفت نرسد و در عرصه نورانی (میم) مراد راه نیابد.

گروهی از اهل حال برآنند که (با) اشاره به بر و نیکی او به همگان است و اغلب به عوام از مردم تعلق دارد که اهل نفوسند، و (سین) عبارت از سر او به خواص است که ارباب قلوبند، و (میم) نشانه محبت اوست که نصیب اخص الخواص است که اصحاب اسرارند.

در کتاب شریف کافی، توحید صدوق، معانی الاخبار و تفسیر عیاشی از حضرت صادق (ع) روایت‏شده که هر حرفی از این حروف سه گانه، اشاره به اسمی از اسماء حسنی است: (با) بهای الهی (سین) سمای الهی است که به معنای بلندی و رفعت نور اوست، و (میم) مجد و بزرگواری حضرت حق است.

جمعی از مجذوبان عاشق گفته‏اند: (با) اشاره به بصیر، و (سین) کنایه از سمیع، و (میم) گویای کلمه محصی یعنی شماره کننده است.

گویا قرائت کننده بسم الله را به این معانی آگاهی می‏دهد که بصیرم; پس ظاهر و باطن همه اعمال و کارهایت را می‏بینم، و سمیعم; در نتیجه همه گفته‏ها و دعاهای تو را می‏شنوم، و محصیم ; نهایتا نفس‏هایت را شماره می‏کنم. بنابراین، در سایه بصیرتم از ریا و خودنمایی در عمل اجتناب کن تا تو را لباس پاداش ابدی بپوشانم، و در سایه سمیعی‏ام از گفتار بیهوده و باطل بپرهیز تا تو را خلعت فیض و صفا و غفران و اصلاح دهم، و در سایه محصی بودنم، یک نفس غافل مشو تا عوض آن حضور لقایت‏بخشم.

عارفان عاشق و سالکان مجذوب و سوختگان آتش محبت محبوب می‏گویند: از معانی و مفاهیم ملکوتی و عرفانی و عرشی بسم‏الله، کسی بهره‏مند شود که بر بلای دوست صبر کند و سر و باطن خود را به سلوک در صراط مستقیم فنا مشغول سازد، تا به فضای نورانی (میم) مشاهده برسد.

تا به دامان تو ما دست تولا زده‏ایم

به تولای تو بر هر دو جهان پا زده‏ایم

تا نهادیم به کوی تو صنم روی نیاز

پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زده‏ایم

در خور مستی ما رطل و خم و ساغر نیست

ما از آن باده کشانیم که دریا زده‏ایم

همه شب از طرب گریه مینایی و جام

خنده بر گردش این گنبد مینا زده‏ایم

تا نهادیم سر اندر قدم پیر مغان

پای بر فرق جم و افسر دارا زده‏ایم

جای دیوانه چه در شهر ندادند هما

من و دل چند گهی خیمه به صحرا زده‏ایم

کلمه مبارکه الله، اسم جامع و نام کاملی است‏برای ذات مقدسی که مستجمع همه صفات کمال است. و گفته‏اند: سه معنا در آن مندرج است:

1- دایم ازلی، قائم ابدی و ذات سرمدی است.

2- عقول و اوهام، در معرفت او متحیر و سرگردانند و ارواح و افهام در طلب او سرگشته و ناتوانند.

3- مرجع رجوع و بازگشت همه خلایق و موجودات است.

اصحاب لطائف و اشارات گفته‏اند: الله، اسم اعظم است و اساس توحید بر آن است، و کافر به سبب گفتن این کلمه از پستی کفر به اوج ایمان انتقال یابد، البته در صورتی که نیت صادقانه دلش، گفتار زبانش را بدرقه کند.

کافر با گفتن این کلمه از دنیای غفلت و ناپاکی، و از عرصه تنهایی و وحشت‏به دایره هشیاری و پاکی و انس و امنیت درآید. اگر به جای لااله الا الله، لا اله الا الرحمان یا نام دیگر گوید، از کفر بیرون نیاید و وارد دایره اسلام نشود، رستگاری و فلاح بندگان در گرو ذکر این نام نورانی و کلمه طیبه و اسم عرشی است.

منقبت کمال ذاکران به شرف این اسم، کامل و تمام است، شروع و ابتدای هر کار به آن درست آید، و پایان و اختتام به آن انتظام یابد. استحکام قواعد رسالت‏به اوست که: محمد رسول الله، و استواری و تایید پایه‏های ولایت‏به آن است که: علی ولی الله از خواص این اسم آن است که چون الف آن را حذف کنند «لله‏» باقی می‏ماند که «لله الامر من قبل و من بعد» . و اگر لام اول را بیندازند «له‏» باقی خواهد ماند که «له الملک و له الحمد» . و اگر لام دوم را بیندازند «هو» باقی ماند که دلالت‏بر ذات دارد، «قل هو الله احد» پس نامی که این همه ویژه‏گی دارد، اسم اعظم است.

خوشا آن سر که سودای تو دارد

خوشا آن دل که غوغای تو دارد

ملک غیرت برد، افلاک حسرت

جنونی را که شیدای تو دارد

دلم در سر تمنای وصالت

سرم در دل تماشای تو دارد

فرود آید به جز وصل تو هیهات

سر شوریده سودای تو دارد

چو ماهی می‏طپم بر ساحل هجر

که جانم عشق در پای تو دارد

چگونه تن زند از گفت و گویت

چو در سر فیض هیهای تو دارد

کلمه رحمن ریشه و پایه‏اش لغت «رحمت‏» است، و بنا به عقیده بزرگان علم نحو و صرف و آگاهان لغت‏شناس، صیغه مبالغه است و دلالت‏بر کثرت دارد. نزد دانشمندان دین و متخصصان معارف الهیه نیز به معنای بخشنده رحمت عام است‏بر همه موجودات و مخلوقات، بی‏سابقه خدمت و عبادت. و در زبان اهل کشف و یقین به معنای افاضه وجود و کمالات به کل ذرات به حسب مقتضای حکمت و تحمل قابلیت است که اگر این افاضه نبودی، نه از وجود خبری بود نه از کمال اثری!

اهل بصیرت گفته‏اند: معنای رحمن اراده حق است‏به رساندن خیر و دفع شر از همه موجودات.

همه نعمت‏های ظاهری و باطنی از جهتی جلوه رحمانیت‏حق است و گوشه‏ای از این جلوه رحمانی در آیات سوره مبارکه الرحمن بیان شده است:

اول دفتر به نام ایزد دانا

صانع و پروردگار و حی و توانا

اکبر و اعظم خدای عالم و آدم

صورت خوب آفرید و سیرت زیبا

از در بخشندگی و بنده نوازی

مرغ هوا را نصیب و ماهی دریا

حاجت موری به علم غیب بداند

در بن چاهی به زیر صخره صما

جانور از نطفه می‏کند شکر از نی

برگ‏تر از چوب خشک و چشمه زخارا

از همگان بی‏نیاز و بر همه مشفق

از همه عالم نهان و بر همه پیدا

بارخدایا مهیمنی و مدبر

وزهمه عیبی منزهی و مبرا

سعدی از آنجا که فهم اوست‏سخن گفت

ورنه کمال تو وهم کی رسد آنجا؟

کلمه «رحیم‏» به عقیده اربابان علوم عربیت، صفت مشبهه است و از این جهت دلالت‏بر ثبات و دوام دارد; یعنی خدایی که رحمت و مهربانیش همیشگی و ثابت است.

اهل دین گفته‏اند: رحمت رحیمیه ویژه مردم مؤمن و صاحبان یقین است که به سبب پذیرش هدایت و رعایت‏حلال و حرام حق و آراسته بودن به حسنات اخلاقی و سپاسگزاری در برابر نعمتها سزاوار و شایسته آن شده‏اند.

در آثار اسلامی آمده که رحمت رحمانیه، به معنای روزی بخشیدن به عموم موجودات و همه انسانها (چه مؤمن و کافر، و چه نیک و بد) است. و رحمت رحیمیه به معنای افاضه کمالات معنوی به نوع انسان، و به معنای آمرزش اهل ایمان در دنیا و آخرت است. در رحمانیت و رحیمیت، معنای عافیت مندرج است: یکی عافیت دنیوی، و دیگر عافیت اخروی.

البته رحمت رحیمیه شامل مطیعان است، به قبول حسنات و عبادات، و شامل عاصیان از اهل ایمان است‏به آمرزش و محو سیئات.

لذا نیکان و نیکوکاران به سبب بندگی، به انتظار نزول رحمتند و بدان و بدکاران به علت نیازمندی و مفلسی و بیچارگی و شرمندگی، امیدوار این موهبتند.

ابن مبارک گفته: رحمان آن است که چون از او درخواست کنی دست گیرد، و رحیم آن که اگر چیزی از او نطلبی خشم گیرد!

عارفی فرموده: رحمان است‏به روزی دادن به جانداران، رحیم است‏به آمرزش سیئات اهل ایمان، در رزق و روزی به رحمانیتش اعتماد کن، ولی کسب و تجارت را از دست مگذار که خلاف شرع و عقل است، و در آمرزش گناهان به رحیمیتش تکیه کن نه بر عمل خود، ولی عمل را ترک مکن که خلاف خواسته حق و همراهی با شیطان است.

گروهی از اهل سر گفته‏اند: بنده را سه حالت است: اول حالت معدومی که نیاز به هستی داشت، دوم حالت هستی و موجودیت که محتاج به اسباب بقاست، سوم: حالت‏حضور در قیامت و احتیاج به آمرزش و مغفرت، و این سه حال، در این سه اسم مندرج است: الله یعنی مستجمع همه صفات کمال اوست، اندیشه کن که چگونه ترا از دیار نیستی و عدم به عرصه هستی و وجود آورد، رحمان اوست، بنگر که چگونه اسباب و ابزار بقا و زندگیت را فراهم آورد. رحیم اوست، باش تا فردای قیامت‏ببینی که ترا در پناه رحیمیت آورد و پرده آمرزش بر گناهانت فرو پوشد.

اربابان بصیرت، و صاحبان درایت و عاشقان حقیقت گفته‏اند: انسان را قلب و نفس و روح است; نفس را هوای رزق و احسان است، و قلب را تمنای معرفت و ایمان، و روح را درخواست رحمت و رضوان; و هر یک از آنها به اسمی از این اسماء نصیب خود گیرند، قلب از نام الله ذوق معرفت و ایمان یابد، و نفس از اسم رحمن به رزق و احسان رسد، و روح از اثر رحیم پوشیده به رحمت و رضوان شود.

کسی که قلب و جانش با مفاهیم این سه نام مبارک درآمیزد، از بندگی و عبادت هر معبودی جز خدا خلاصی یابد، و نسبت‏به بندگان خدا منبع بخشایش و بخشندگی شود و همه را از لطف و مهربانی خود بهره‏مند کند.

ذکر این کلام نورانی، و گنجینه فیض ربانی، در تمام اوقات بیداری و ابتدای هر کاری مطلوب و محبوب است، و گوینده چون با توجه به معانی آن و با خلوص نیت و به قصد توسل به حضرت حق، و به خاطر تصفیه باطن از کدورات مادیات و تعلقات بیجا و رفع تالمات و مشکلات گوید، از آثار عظیمه و فائده‏های ارزنده آن بهره‏مند شود.

از رسول خدا (ص) روایت‏شده که هر کس روزی ده بار بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم گوید، از گناهان پاک گردد، و خدای متعال او را از هفتاد بلا که از آن جمله برص و جذام و فلج است‏حفظ کند!

و نیز از آن حضرت روایت‏شده که هر کس بسم الله را بخواند، حق‏تعالی به عدد هر حرفی از آن چهار هزار حسنه برای او بنویسد و چهار هزار سیئه را از او محو کند.

در روایت آمده است: هر کس هنگام غذا خوردن بسم الله بگوید شیطان هم غذای او نشود ولی اگر مشغول غذا خوردن شود و از خواندن آن غفلت ورزد، شیطان رفیق او گردد. (11)

ای کرمت هم نفس بی‏کسان

جز تو کسی نیست کس بی‏کسان

بی‏کسم و هم نفس من تویی

رو به که آرم که کس من تویی

ای زجمال تو جهان غرق نور

نور به طوق تو حجاب ظهور

جز تو کسی نیست‏به بالا و پست

ما همه هیچیم تویی هر چه هست

ای دو جهان محو تماشای تو

جز تو کسی نیست‏شناسای تو

پی‏نوشت‏ها:

1. مستدرکات علم الرجال ج‏6، ص‏314.

2. رسائل سید مرتضی.

3. بحار، ج‏33، ص‏399.

4. همان، ج‏77، ص‏266.

5. مستدرکات علم الرجال، ج‏6، ص‏314.

6. محجة‏البیضاء، ج‏2، ص‏288- 295.

7. محجة‏البیضاء، ج‏2، ص‏288- 295.

8. اصول کافی، ج‏6، ص‏54- 56.

9. اصول کافی، ج‏6، ص‏54- 56.

10. این روایت در اکثر کتب تفسیر و منابع حدیث نقل شده است.

11. شرح و تفصیل حقایق و اشارات و لطائف مربوط به بسم الله الرحمن الرحیم را می‏توانید در کتابهای کافی - معانی الاخبار، توحید صدوق، مفاتیح الغیب، تفسیر فاتحة‏الکتاب تالیف یکی از دانشمندان پس از عصر فیض کاشانی ملاحظه کنید.
 


موضوعات مرتبط: درباره کمیل
برچسب‌ها: كميل , كميل بن زياد , نخعي , جناب كميل


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۵/۰۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

عظمت کمیل


جناب شیخ کامل مکمّل، کمیل‏بن زیاد نَخَعی از موحدان و دارای سرّ حضرت امیرالمؤمنین علی‏بن ابی طالب علیه‏السلام است. در واقعه صفین و اوقات دیگر در خدمت امیرالمؤمنین علیه‏السلام ملازمت داشت. امیرالمؤمنین را رسم بود که چون بحار علوم و اسرار در گنجینه سینه مبارکش سرشار شدی و موج از موج برآوردی، و خواستی که از آن دریای بی‏منتها گوهر عرفانی به مخزن اسرار درافکند، کمیل را پیش خواندی و بحر وجودش را به جواهر اسرارْ پر بهای فرمودی.

سخن علی علیه‏السلام به کمیل درباره اخلاق
علی علیه‏السلام به کمیل فرمود: ای کمیل! اهل و عشیرت خود را فرمان کن تا در کسب اخلاق ستودهْ شب خیز باشند، و شبانگاه در اسعاف حاجت خاموشان جنبش کنند، و ایشان را شاد خاطر گردانند، سوگند به آن کسی که نیروی شنوایی‏اش جمله اصوات را پذیرنده است، نیست کسی که در قلب مردم سرور جای دهد، جز آنکه خداوند جل و علا ازین کردارش لطفی و لطیفه تولید نماید.

دل
کمیل می‏گوید: روزی امیرالمؤمنین علیه‏السلام دست مرا بگرفت و به راه اندر شد، چون به صحرا درآمدیم مانند حسرت زدگان آهی سخت برکشید و فرمود: این دل‏ها خزانه‏ایست تا مخزن علوم و معارف گردند، و آن دل که نیک‏تر فرا گیرد نیکوتر است.

مردم بر سه نوعند
کمیل فرمود: روزی حضرت علی علیه‏السلام به من فرمود: ای کمیل! آنچه می‏فرمایم به خاطر در سپار: مردمان بر سه نوع باشند، گروهی عالم ربّانی هستند که در معارف حقه و علوم مبدأ و معاد دانا و بینایند، و گروهی متعلم هستند، و ایشان از بهر آنکه خود را از ظلمات جهل و تاریکی نادانی برهانند، روزگار خویش را به کسب علوم به پای برند. گروه سوم که عوام الناس می‏باشند، ریزه مگسان را مانند که از کمال فرومایگی و بی‏باکی از پی هر بانگی ناپروا پرواز گیرند و با هر باری جنبش جویند، نه به فروز علمی فروغی یابند، و نه بر رکنی وثیق و استوار پناه گیرند.

برتریِ علم
حضرت علی علیه‏السلام به کمیل می‏فرمود: ای کمیل! علم از مال بهتر است، چه علمْ تو را از ذلت جهل و بسا لغزش‏ها نگاهبان و حارس است، لکن مال را تو باید حفظ کنی و حراستش را بر خویش رنج نهی، و از آن گنج جز وبال اندوخته نداری، و نیز از مال چون نفقه کنی نقصان پذیرد، لکن از گنجینه علوم و معادن دانش هر چند به مردمان گذارش و تراوش دهی بیشتر زایش نماید.

کسب علم
ای کمیل‏بن زیاد! شناسائی و کسب علم خود یک نوع عبادتی است، چه به سبب علم و فروز دانشْ انسان تا زنده است به راه طاعت پوید، و چون از این جهان درگذرد، نام نیکویش در صفحه روزگار بماند، ای کمیل! دانایان تا پایان روزگار زنده‏اند، اگر صورت ایشان از نظرها پوشیده بماند معنی و آثار ایشان در دل‏ها موجود است.

شهادت کمیل
وقتی حَجّاج به قدرت رسید، [یاران علی علیه‏السلام را خوشه‏چین کرد] کمیل نیز چون اندیشه او را در قتل خویش بدانست، از وی بگریخت، چون حجّاج بدو دست نیافت، عطائی که در بیت المال در حق آن مردمِ سپاهی که از اقوام کمیل بود قطع نمود.

چون کمیل بشنید، گفت که از روز من نه آن چند به جای مانده است که سبب قطع روزی جمعی بشوم، پس به نزدیک حجاج درآمد. حجاج گفت: ای کمیل! تو را می‏جستم و دوست همی داشتم که به دست آویزی خونت بریزم. همانا تو خون امیرالمؤمنین عثمان را بریختی.

کمیل گفت: ای مرد ثَقَفی! این چند بر من میاشوب و چون گرگ درنده بر من ستیز مجوی سوگند به خدای از عمر من مدتی بَس قلیل به جای مانده است، به هر چه خواهی حکم کن چه میعاد ما در حضرت یزدان و حساب ما با اوست، و مولای من امیرالمؤمنین علیه‏السلام مرا خبر داده است که تو قاتل من هستی. پس آن ظالم غدّار دستور داد تا آن مرد بزرگوار را به قتل رسانیدند.

بهانه برای قتل
پس از شهادت کمیل، مردی را به حضور حجاج درآوردند، حجاج گفت: مردی را می‏نگرم که گمان نمی‏برم بر کفر خویش شهادت دهد و از این سخن خواست او را بفریبد و به غیرت درآورد تا بر کفر شهادت ندهد و به قتل برسد، لکن آن مرد مکنون خاطر حجاج را بدانست و گفت: مرا به خدعه و فریب درافکنی تا به قتل درآوری، دانسته باش که من از تمامت مردم روی زمین، بلکه از فرعون هم کافرترم. حجاج را خنده فرو گرفت. او را براه خویش گذاشت
 


موضوعات مرتبط: درباره کمیل


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۴/۰۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

سرداري که يک روز پس از قبول قطع نامه وصيت خود را نوشت
شهيد خانجاني تنها وصيت نامه خود را يک روز پس از قبول قطعنامه مي نويسد. با خواندن وصيت مرتضي حس و حال رزمندگان بعد از قبول قطعنامه به خوبي مشخص مي شود.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، «شهيد مرتضي خانجاني» فرزند مرادعلي به تاريخ 1/10/ 1345 در ملاير به دنيا آمد. مرتضي در سال 1361 به عضويت سپاه پاسداران درآمد و در سن 17 سالگي و با آغاز جنگ تحميلي به جبهه رفت. شهيد خانجاني در چند عمليات از جمله عمليات مهران از ناحيه شکم مجروح شد. مرتضي در 22 سالگي چند روز بعد از نوشتن اولين وصيت نامه خود، در تاريخ 5/5/1367 بر اثر اصابت ترکش به زير گلويش در حاليکه فرماندهي «گردان کميل» لشگر 27 محمدرسول‌الله (ص) را بر عهده داشت در عمليات «غدير» و در منطقه عملياتي «کوشک پاسگاه زيد» به شهادت رسيد. مزار شهيد مرتضي خانجاني در ملاير، «بهشت هاجر» مي‌باشد.
ويژگي شهيد خانجاني اين است که  تنها وصيت نامه خود را يک روز پس از قبول قطع نامه نوشته و به فاصله کمتر از ده روز به شهادت مي رسد. با خواندن وصيت مرتضي حس و حال رزمندگان بعد از قبول قطعنامه به خوبي مشخص مي شود.

 


وصيت نامه شهيد مرتضي خانجاني

«هم اکنون که اين قلم سياه را بدست گرفته و بر روى برگه سفيد و بى‏آب و رنگ مى‏نويسم شب چهارشنبه 28/4/67 مى‏باشد. عددهاى نگاشته شده در تاريخ گوياى شرايط سخت اين برهه براى هر خواننده اين نوشتار مى‏باشد.

غم و اندوه هجر ياران، مظلوميت حزب‏ا... و امام، سقوط افکار چندين و چند ساله بچه بسيجى‏هاى نشسته بر بال ملائک، آن عارفان الهى و سالکان طريقت و عشق، همه و همه دردهاى بى‏درمان ساعتها و لحظه‏هاى روزهاى تلخ ترک جبهه است که در واقع بايد گفت روزهاى سخت بدرود گفتن ارزشهاى نهفته در جبهه و جنگ. در اين حال و هوا مبادرت به نوشتن وصيتنامه نمودم، کارى که چند سال در جنگ بودم اما هرگاه که خواستم وصيت‏نامه بنويسم اراده‏ام يارى ننموده احساس مى‏نمايم هنوز هم وصول به توفيق شهادت ممکن است.

در اين لحظات با تمام وجود از خداوند طلب شهادت را مى‏نمايم چرا که به خداوندى خدا دگر تاب تحمل فراق را ندارم و مرا توان زيست در اين جامعه و دنياى زشت نمى‏باشد. خدايا به آن بدنهاى قطعه‏قطعه شده و عشق‏آلود حسين و ديگر شهدا قسم مى‏دهم تو را نگذار شاهد نامردى‏ها و خيانت‏ها و در کنارش دلسوختگى باشم. پروردگارا چندين سال به عشق وصال و لقاء تو در مصاف با دشمن بودم، بدن خود را آماج تير و ترکشهاى دشمنان تو قرار دادم تا شايد روزى خود را در جوار رسول‏ا... و ائمه اطهار ببينم، محبوبا اگر مرا از اين فيض عظيم محروم گردانى چگونه به عدالتت شک نکنم!

خدايا گفته‏هايم نزديک به کفر گشته اما تو مى‏دانى و خود مى‏دانم که جز تو را طلب نمى‏کنم.

دوستان و رفقا، اى عزيزان همسنگر که اين وصيت‏نامه را قرائت مى‏نمائيد، شما را توصيه مى‏نمايم به حمايت و پيروى از پير جماران، او را دريابيد، نگذاريد تاريخ تکرار شود. اما شما اى عزيزان هوشيار باشيد و صحنه‏هاى سوختن به دور شمع ولايت را تکرار کنيد و بدانيد که اگر براى خدا جنگيده‏ايد هم اکنون نيز براى خدا تحمل کنيد و پيرو پير جماران باشيد. و بدانيد که اگر به آن نتيجه مطلوب در جنگ نرسيديم نبايد از حفظ انقلاب غافل باشيم و خداى نخواسته راه پيموده طى چند سال انقلاب را به يکباره برگرديم و موجبات دفن اسلام را فراهم آوريم.

پدر و مادر عزيزم، همسرم، خواهرم و برادرم، فرزندم، هشيار باشيد. شيطان وسوسه ها دارد، دشمنان و منافقان و راحت طلبان زخم زبان مي زنند، تحمل کنيد، همچون زينب و علي و فاطمه و محمد و حسن و زين العابدين و سالار شهيدان کربلا. اين چند روزه زندگي با همه سختي و مشکلات دردآورش اتمام خواهد يافت و بالاخره روز حسابرسي و برقراري عدالت خواهد رسيد، نکند خدا نکرده عملي مرتکب شويد که موجبات رنجش روح شهدا شود.

با شمايم اي دوستان و اقوام با وفا! بشنويد اما تو را به مظلوميت امام عمل کنيد.

در آخر، از تمامى کسانى که از بنده رنجشى داشته‏اند، طلب عفو مى‏نمايم و از کليه کسانى که ادعاى دوستى با من را دارند تقاضامندم خانواده شهدا را فراموش نکنند.

والسلام عليکم ورحمةالله و برکاته

پادگان دوکوهه - انديمشک

28/4/67- ساعت 9.5 شب»

 


موضوعات مرتبط: شهدا ، درباره کمیل
برچسب‌ها: شهید مرتضی خانجانی


تاريخ : ۱۳۸۴/۰۷/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
.: :.