عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس



قرارگاه ضد صهیونیستی کمیل | عمليات رواني

( عملیات روانی )

بحثی که پیش اومده اینه که خیلی از دوستان ما هنوز نمی‌دونن طالبان یه شورای رهبری داره که از بین این ۱۰ الی ۲۰ نفر عقیده های مختلفی وجود داره که بیشتر عقیده آنها بر خلاف عقیده طالبان پاکستانه (گروهک های تروریستی مثل جیش الظلم) .
بحث اول اینه ما باید طالبان رو علیه طالبان کنیم یعنی چه ؟

بین اینها فرماندهان و رهبرانی هستن که علیه تفکرات وهابی گری و نزدیک به ایران هستن . بایستی با نفوذ مون در افغانستان به اونا ضریب بدیم و نذاریم تفکرات طالبانی علیه ایران ضریب بگیره .

اگه این کارو نکنیم باید منتظر داعش خراسان باشیم . منتظر عملیات های تروریستی هم باید باشیم مثل شاهچراغ . خود طالبان هم با داعش خراسان مشکل داره و در درگیری ها چقدر از داعشیای خراسان رو به درک واصل کرده و یا در زندان های طالبان ، داعشیان خراسان نیز دیده می‌شن .

ما باید از این دید اونا رو تشویق به درگیری با داعش خراسان کرده و فرمانده های نظامی علیه ایران رو اول ترور شخصیتی کنیم .

طالبان ، خیانت را نمیبخشن . از این حیث می‌تونیم بهشون انگ خیانتکار و مزدور آمریکایی که در طالبان نفوذ کرده بدیم و بعد از ترور شخصیتی فرد مورد نظر در طالبان و بد بین شدن فرماندهان طالبان نسبت به وی ، به ترور فیزیکی وی دست زد .

به هیچ عنوان نباید بزاریم طالبان علیه ایران حتی فکر بکنه چه زسد به زاویه پیدا کردن .

تفکر اشتباهی که ما داریم اینه که آره موشک داریم ، پهپاد داریم و می‌تونیم با داشتن اینا در عرض ۱ ساعت افغاستان را به خاک تبدیل کنیم .
درست ، اما کجای افغانستان را ؟ کوه ها رو ؟

آمریکا چندین سال با اینا جنگید و جز کشته هیچ غنیمتی نگرفت . جنگیدن با طالبان اصلا درست نیست حتی شما مشاهده می‌کنید دشمنای ایران و سلبریتی ها و اصلاح طلب ها ایران رو دعوت به جنگ با طالبان میکنن .

و اما دست کم نگیریم اینا رو که چندین ساله در حال جنگیدن هستن ، عقیده های تکفیری گری بینشان هست ، چندین میلیون افغانی که به طالبان علاقه دارن در کشور حضور دارن .
از اینور دلایل بی شماری هست که میشه گفت جنگ با طالبان یعنی آغاز جنگ داخلی .


موضوعات مرتبط: آموزش ، راهبرد و تحلیل ، عمليات رواني
برچسب‌ها: عملیات روانی , طالبان , افغانستان , خیانکار


تاريخ : ۱۴۰۳/۰۶/۰۸ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

جنگ روانی پیشینه‌ای طولانی در تاریخ جوامع دارد. این نوع جنگ از ارتباط چهره به چهره تا اجتماعات بزرگ و کوچک را در بر می‌گیرد؛ با این حال، درست پس از جنگ دوم جهانی بود که این اصطلاح به محافل علمی آمریکا و اروپا و واژگان سیاسی راه یافت و معناهای گوناگونی از آن مراد شد.

عملیات جنگ روانی ممکن است کوتاه‌مدت یا درازمدت باشد اما جهت تأثیرگذاری بیشتر و قوی‌تر، معمولا از شیوه‌ها و تکنیک‌های خاصی که به آنها تکنیک‌های جنگ روانی گفته می‌شود، متوسل می‌شوند. مطلبی که از پی می‌آید، به تشریح این تکنیک‌ها می‌پردازد.

برچسب‌زدن

براساس این تکنیک، رسانه‌ها واژه‌های مختلف را به صفات مثبت و منفی تبدیل می‌کنند و آنها را به آحاد یا نهادهای مختلف نسبت می‌دهند. گاهی هدف از این عملکرد آن است که ایده، فکر یا گروهی محکوم شوند؛ بی‌آنکه استدلالی در محکومیت آنها آورده شود.

گاهی اصحاب رسانه‌ها می‌کوشند تا با القاب مثبت یا منفی، برداشت‌های اولیه ما را نسبت به موضوعات مورد نظر تحت‌تأثیر قرار دهند. او توضیح می‌دهد که به کارگیری بعضی عناوین مثبت مانند دمکرات، آزادیخواه، نجات‌بخش یا بعضی عناوین منفی مانند تروریست، متحجر و... ممکن است ما را به نتیجه‌ای متفاوت سوق دهد و نوع برداشت ما را نسبت به یک فرد و یا مفهوم خاص متأثرسازد.

برخی، برچسب‌زنی را اسم‌گذاری بر یک فکر یا یک عقیده خاص یا گروهی مشخص می‌دانند که برای تحریک به رد فکر، عقیده یا آن گروه مورد نظر بدون بررسی شواهد، مورد استفاده قرار می‌گیرد. ۲مثال از اسم‌گذاری یا برچسب‌زدن، «تروریست» و «تروریسم» است. سورین و تانکارد این مثال معروف را مطرح می‌کنند که تروریست از نظر یک نفر، ممکن است برای نفر دیگر مبارز آزادی باشد.

معنی‌ شناسان می‌گویند آنچه ما شخصی را بدان می‌خوانیم، بستگی به مقاصد، فرافکنی‌ها و ارزیابی‌های ما دارد. آنها توضیح می‌دهند که تروریست و تروریسم، کلیشه‌هایی برای رسیدن به معنی هستند و اجماع جهان‌شمولی راجع به اینکه چه کسی تروریست است، وجود ندارد زیرا اهداف سیاسی و راهبردی، دولت‌های مختلف را به طرز متفاوتی تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. تعریف، فارغ از ارزش وجود ندارد.

توسل به ترس

در مورد تکنیک توسل به ترس، از حربه تهدید و ایجاد رعب و وحشت میان نیروهای دشمن، به‌منظور تضعیف روحیه و سست‌کردن اراده آنها استفاده می‌شود. به‌ نظر او، متخصصان جنگ روانی ضمن تهدید و ترساندن مخاطبان به طرق مختلف، به آنان چنین القا می‌کنند که خطرها و صدمه‌های احتمالی و حتی فراوانی بر سر راه آنان کمین کرده است و از این طریق، آینده‌ای مبهم و توأم با سختی‌ها و مشکلات را برای افراد دشمن ترسیم می‌کنند.

پراتکانیس از کاربردهای دیگر این تکنیک سخن گفته و معتقد است از تکنیک توسل به ترس، گاهی برای بسیج جبهه در مقابل یک تهدید خارجی نیز استفاده می‌شود.

او جوزف گوبلز، مدیر نظام داخلی تبلیغاتی آلمان هیتلری را مثال می‌آورد که همواره از عبارت تئودور کافمن بهره می‌گرفت که گفته بود «آلمان باید نابود شود» و گوبلز از این طریق ادعا می‌کرد که متفقین در پی نابودی آلمان هستند. آدولف هیتلر در اشاره به تهدید کمونیسم، همواره پیوستن به حزب نازی را به‌عنوان راه‌حل ارائه می‌کرد. او توانست با علم‌کردن تهدید یهودیان و کمونیست‌ها و منسجم‌ساختن حزب نازی، تا حدی به اهداف توسعه‌طلبانه خود دست پیدا کند.

تکرار

همچنان‌که از واژه «تکرار» برمی‌آید، برای زنده‌نگه‌داشتن موضوع، با تکرار زمان‌بندی‌شده، سعی می‌کنند موضوع تا زمانی که نیاز هست، زنده بماند. در این روش، با تکرار پیام، سعی در القای مقصودی معین و جاانداختن پیامی در ذهن مخاطب دارند؛ «تکرار از لحاظ روانشناسی در تشکیل عادت، بسیار مفید است؛ به‌ویژه اگر با دقت توأم باشد.

بدون تکرار، تثبیت و تقویت دقیق‌تر عادت میسر نخواهد شد. روش تکرار، از قواعد خاصی پیروی می‌کند زیرا فاصله‌های تکرار فعل نباید چندان دراز باشد که سبب محوشدن آثار قبلی شود و نه چندان کوتاه باشد که ملال‌انگیز و خسته‌کننده شود.»

به عبارت دیگر، تکرار مثل ضربه‌های پیاپی چکش است که سرانجام میخ را به داخل می‌راند. بنابراین فرستنده پیام امیدوار است که این شکل از ضربه زدن مداوم، باعث دریافت نکات پیام شود. لئونارد دوب به بهترین وجه، تمرکز روی تکنیک تکرار را توصیف کرده است؛ «بسیاری از مردم درباره تبلیغ می‌اندیشند.

آنها مشاهده کرده‌اند که ظاهرا تکرار می‌تواند معجزه‌های روانشناسانه‌ای انجام دهد. البته تکرار در حقیقت مهم است اما نباید در این اهمیت مبالغه کرد یا درباره آن به خطا رفت.»

تظاهر به بی‌طرفی

بسیاری از رسانه‌های خبری برای القای بی‌طرفی خود به مخاطبان و در نتیجه جلب اعتماد آنان، از تاکتیک تظاهر به بی‌طرفی استفاده می‌کنند. در این تاکتیک، سخنان و دیدگاه‌های مخالفان به اشکال مختلف نظیر گزارش، مصاحبه و خبر منعکس می‌شود. رسانه به‌دلیل اتخاذ یک موضع بی‌طرف، اعتبار بیشتری در میان مخاطبان خود کسب می‌کند.

همچنین رسانه با حفظ پوشش بی‌طرفی، می‌تواند پیام‌های خود را به آسانی به مخاطب القا کند و اهداف مورد نظر خود را تأمین سازد. در این اصل، ضمن اظهار بی‌طرفی و حفظ احترام مخالفان، اقدام به پخش سخنان و نظرات مخالفان می‌کنند و به‌دنبال آن، مطالب خود را القا می‌کنند. در واقع با پوشش خبری به شکل بی‌طرفانه و به‌طور مودبانه، سعی می‌شود حمایت‌های لازم یا تخریب‌هایی در راستای اهداف مورد نظر اعمال شود.

اهریمن‌سازی‌

در تکنیک اهریمن‌سازی، مبلغ تلاش می‌کند تا تنفر و دشمنی جمعیت مخاطب را نسبت به عقیده گروه یا کشورهایی خاص برانگیزد؛ به‌نحوی که اگر گروهی (از دیدگاه رسانه) سیاست خارجی را پشتیبانی کند، صرف‌نظر از درست یا نادرست‌بودن آن، وجهه منفی گروه حامی این سیاست را بزرگنمایی می‌کند و از این طریق، بر مواضع جمعیت مخاطب اثر می‌گذارد. پراتکانیس در این خصوص، نکته جالب توجهی را مطرح می‌کند. او معتقد است یکی از زیانبارترین پیامدهای تبلیغات جنگی، تسهیل نابودی افراد یک ملت به وسیله افراد ملت دیگر بدون عذاب وجدان است. جنگ، نابودی و آسیب‌های فراوانی به بار می‌آورد.

در چنین وضعیتی، مُبلغ برای کاهش ناهماهنگی شناختی احتمالی در جبهه خودی، سعی در به‌حداقل‌رساندن ماهیت انسانی قربانیان اعمال خود یا به‌حداکثررساندن استحقاق آنان در آنچه نصیبشان شده است، خواهد داشت. از این‌رو کارشناسان جنگ روانی، با ترسیم چهره دردمند و سختی کشیده قربانیان، خشم و غضب مردم خودی و احساس همدردی با قربانیان را برمی‌انگیزند.

تافلر مثالی را مطرح می‌کند. او می‌نویسد: «زمانی که یک دختر ۱۵ساله کویتی، در برابر کنگره آمریکا شهادت داد که سربازان عراقی در کویت، نوزادان را می‌کشتند و دستگاه‌های نگهداری نوزادان را به عراق منتقل می‌کردند، دل خیلی از مردم جهان به درد آمد؛ درحالی‌که به جهانیان گفته نشد که وی دختر سفیر کویت در واشنگتن و عضو خانواده سلطنتی است و شهادت او کاملا صحنه‌سازی‌ شده است».

ایجاد تفرقه و تضاد

از جمله اموری که در فرایند جنگ روانی مورد توجه قرار می‌گیرد، تضعیف دشمن به‌ویژه به لحاظ روانی است. دشمن باید با شکست‌خوردن انس بگیرد. آنچه در این زمینه می‌تواند مؤثر باشد، ایجاد یا تلقین تضادهای مختلف در جبهه دشمن است. رسانه می‌تواند با ایجاد یا تلقین درگیری میان اقلیت‌ها، قومیت‌ها، نخبگان و حاکمیت، وحدت را بین نیروهای دشمن متزلزل سازد.

در فرایند سقوط دولت صدام حسین و اشغال عراق، پیش‌زمینه‌های رسانه‌ای و تبلیغی نقش مهمی را ایفا کرده‌اند. او توضیح می‌دهد که چگونه فشار و اختناق ۲۳‌ساله دیکتاتوری صدام در عراق، موجبات نارضایتی عمومی را در بخش‌های وسیعی از کشور فراهم کرده بود و رسانه‌های تبلیغی آمریکا با استفاده از این نقاط ضعف دولت او، اقدام به پخش شایعات وسیعی در مورد صدام و وابستگان حزب بعث کردند. این امر به افزایش شکاف بین حاکمیت و مردم منجرشد و زمینه مساعدی را برای اضمحلال و سقوط نظام بعث در عراق فراهم آورد.

ترور شخصیت

در شیوه‌های جدید، ترور فیزیکی جای خود را به ترور شخصیت داده است. در زمانه‌ای که نتوان فردی را ترور فیزیکی کرد یا نباید افراد مورد ترور فیزیکی قرار گیرند، سعی می‌کنند از طریق عوامل تبلیغاتی جنگ روانی و با استفاده از وسایل ارتباط جمعی شخصیت‌های مطرح و مؤثر در جناح مقابل را به زیر ذره‌بین کشیده و با بزرگ‌نمایی نقاط ضعف، آنان را ترور شخصیت کنند.

هدف، ترور شخصیت‌های سیاسی و مهم از طریق به‌تصویرکشیدن نقاط ضعف و حرکات نادرست آنهاست. این عوامل باعث می‌شوند رهبران ذی‌نفوذ نزد مخاطبان، دچار بی‌منزلتی و تخریب چهره شوند.

دروغ

تاکتیک قدیمی دروغ که هنوز هم برخی رسانه‌ها به‌طور فراوان از آن استفاده می‌کنند، عمدتا برای مرعوب‌کردن حریف یا حتی برای مرعوب‌کردن افکار عمومی مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ بدین معنی که پیامی را که به هیچ وجه واقعیت ندارد، بیان می‌کنند. معروف‌ترین استفاده این تاکتیک، در زمان هیتلر و توسط گوبلز بوده است. گوبلز می‌گوید: دروغ هر چه بزرگ‌تر باشد، باور آن برای مردم راحت‌تر است.

شایعه

شایعه جایی مطرح می‌شود که زمینه دسترسی به اخبار موثق امکان‌پذیر نباشد. شایعه انتقال شفاهی پیامی است که برای برانگیختن باور مخاطبان و همچنین تأثیر در روحیه آنان ایجاد می‌شود. مطالب کلی شایعه باید حول محورهای اساسی و مهمی ‌باشد که مخاطب نسبت به آنها حساسیت بالایی دارد. «بهترین شیوه برای القای پیام مورد نظر فرستنده پیام، در زمان‌هایی که پخش پیام به‌طور شفاف و روشن امکان پذیر نیست یا در مواقعی که فکر می‌کنند با مشکلات قانونی روبه‌رو می‌شوند، استفاده از کنایه و اشاره است.

کنایه به‌دلیل غیرصریح بودن آن، معمولا تأثیرات عمیقی بر شنونده دارد. استفاده از حربه کنایه، به وفور در تبلیغات به چشم می‌خورد. برای نمونه، گفته می‌شود «می‌گویند فلانی با تروریست‌ها ارتباط دارد» یا «شنیده می‌شود فلان گروه در حمایت از تروریست‌ها فعالیت می‌کنند» و یا «به نقل از شاهدان عینی، حقوق بشر در فلان کشور مراعات نمی‌شود» که به هر صورت، ارتباط با تروریسم و نقض حقوق بشر را به افکار عمومی القا می‌کند.

کلی‌گویی

محتوای واقعی بسیاری از مفاهیمی که از سوی رسانه‌های غربی مصادره و در جامعه منتشر می‌شود، مورد کنکاش قرار نمی‌گیرد. تولیدات رسانه‌های غربی در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی، مملو از ارزش‌ها و مفاهیمی مانند جهانی‌شدن، لیبرالیسم، اقتصاد باز، امنیت ملی، پلورالیسم، نظام نوین جهانی، حقوق بشر، دمکراسی، تروریسم و... است.

اینها مفاهیمی هستند که بدون تعریف مشخص، در جهت اقناع مخاطبان در زمینه‌ای مشخص به کارگرفته می‌شوند. در واقع، کلی‌گویی عبارت است از مرتبط‌ساختن عقیده یا سیاستی خاص با مفهومی ویژه، تا مخاطب بدون بررسی شواهد و دلایل، عقیده یا سیاست مورد نظر را بپذیرد.


موضوعات مرتبط: عمليات رواني
برچسب‌ها: جنگ روانی , عملیات روانی , جنگ , نظامی


تاريخ : ۱۴۰۳/۰۲/۲۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

جنگ‌افزارِ روانی در جنگ به تاکتیک‌هایی اشاره دارد که

هدف‌شان کاستن از روحیه و اراده طرفِ مخالف برای جنگیدن است.

جنگ‌افزارِ روانی در جنگ به تاکتیک‌هایی اشاره دارد که هدف‌شان کاستن از روحیه و اراده طرفِ مخالف برای جنگیدن است. این تاکتیک‌ها می‌توانند با ترس، فریب، ارعاب و شگفتی مرتبط باشند. نظامیان در طول تاریخ از جنگ‌افزار‌های روانی برای برتری یافتن به جنگ‌افزارِ روانی در جنگ به تاکتیک‌هایی اشاره دارد که هدف‌شان کاستن از روحیه و اراده طرفِ مخالف برای جنگیدن است. این تاکتیک‌ها می‌توانند با ترس، فریب، ارعاب و شگفتی مرتبط باشند. نظامیان در طول تاریخ از جنگ‌افزار‌های روانی برای برتری یافتن به رقیب استفاده کرده‌اند که به آن‌ها اجازه می‌داد بدونِ آنکه جان سربازان یا سلاح‌های ارزشمند را به‌خطر بی‌اندازند، به موفقیت‌های بیش‌تری دست پیدا کنند.رقیب استفاده کرده‌اند که به آن‌ها اجازه می‌داد بدونِ آنکه جان سربازان یا سلاح‌های ارزشمند را به‌خطر بی‌اندازند، به موفقیت‌های بیش‌تری دست پیدا کنند.

جنگ‌افزار‌های روانی هم‌چنین در طولِ دوران صلح برای ایجاد ترس در بینِ رقبا برای به تأخیر انداختن یا ترک کردنِ مداخله نظامی استفاده می‌شود. در این مقاله به عجیب‌ترین و تاثیرگذارترین جنگ‌افزار‌های روانی عصر باستان و مدرن نگاهی انداخته‌ایم و توضیح می‌دهیم که چگونه نظامیان به کمک این جنگ‌افزارها، حتی در زمانی که ضعیف‌تر بودند، به رقبای‌شان برتری یافتند. امروز، جنگ‌افزار روانی یا عملیاتِ روانی ابزارِ رایجی در برنامه‌ریزی‌های نظامیِ مدرن محسوب می‌شود.

جنگ‌افزارِ روانی در جنگ به تاکتیک‌هایی اشاره دارد که هدف‌شان کاستن از روحیه و اراده طرفِ مخالف برای جنگیدن است. این تاکتیک‌ها می‌توانند با ترس، فریب، ارعاب و شگفتی مرتبط باشند. نظامیان در طول تاریخ از جنگ‌افزار‌های روانی برای برتری یافتن به رقیب استفاده کرده‌اند که به آن‌ها اجازه می‌داد بدونِ آنکه جان سربازان یا سلاح‌های ارزشمند را به‌خطر بی‌اندازند، به موفقیت‌های بیش‌تری دست پیدا کنند.

جنگ‌افزار‌های روانی هم‌چنین در طولِ دوران صلح برای ایجاد ترس در بینِ رقبا برای به تأخیر انداختن یا ترک کردنِ مداخله نظامی استفاده می‌شود. در این مقاله به عجیب‌ترین و تاثیرگذارترین جنگ‌افزار‌های روانی عصر باستان و مدرن نگاهی انداخته‌ایم و توضیح می‌دهیم که چگونه نظامیان به کمک این جنگ‌افزارها، حتی در زمانی که ضعیف‌تر بودند، به رقبای‌شان برتری یافتند. امروز، جنگ‌افزار روانی یا عملیاتِ روانی ابزارِ رایجی در برنامه‌ریزی‌های نظامیِ مدرن محسوب می‌شود.

۱. فیل‌های جنگی

به عنوانِ بلندترین حیوانات خشکی که روی سیاره زندگی می‌کنند، فیل‌ها از معدود جانورانی هستند که می‌توان برای ایجاد ترس و وحشت از آن‌ها استفاده کرد. اگر به آن‌ها زره جنگی و مقداری تیغه و میخ به عاج‌شان اضافه شود، آن‌وقت یک هیولای جنگیِ ترسناک خواهید داشت! فیل‌های آفریقایی و آسیایی در هند و آفریقا در ارتش گنجانده شده بودند. فیل‌های جنگی در هند آن‌قدر رایج بود که تقریباً کل بدنه ارتش را فیل‌ها تشکیل می‌دادند. فیل‌ها کاملاً شکست‌ناپذیر نبودند، اما می‌توانستند با حرکتِ سرشان به طرفین سربازان را از سر راه بردارند.

معروف بود که اسب‌ها اغلب از فیل‌های بزرگ می‌ترسند و از مواجه شدن با آن‌ها در میدانِ نبرد خودداری می‌کنند. اما این ترفندِ روانیِ جنگی که برای ایجاد ترس در مخالفان استفاده می‌شد می‌توانست کاملاً برعکس عمل کند. در یک مثال معروف، خوک‌های شعله‌ور برای ترساندنِ فیل‌ها استفاده شدند و باعث شدند که سربازانِ خودی در هنگام تلاش برای فرار از دستِ فیل‌هایی که رَم کرده بودند، زیر دست‌وپای آن‌ها له شوند؛ بنابراین استفاده از فیل‌های جنگی استراتژی پرخطری بود. اگرچه رومی‌ها توانستند ـ با هزینه گزاف ـ در جنگ با مصری‌ها و کارتاژ‌ها بر فیل‌های جنگی فائق بیایند، اما برخی از این فیل‌ها را فقط برای سرگرمی و تماشا نگه داشتند.

۲. معامله مغولی

هزار سال بعد از آنکه فیل‌های جنگی رومی‌ها را ترساندند، این ارتشِ پیاده‌نظامِ امپراتوریِ مغول بود که شهرها، از دریای آرام تا اوکراین امروزی را، به وحشت انداخت. مغول‌ها از جنگ‌افزارِ روانی مؤثری علیه شهر‌ها استفاده می‌کردند. آن‌ها به شهر‌ها پیشنهاد یک معامله را می‌دادند: یا تسلیم شوید و به امپراتوری مغول خراج بدهید یا همه‌جا را با خاک یکسان خواهیم کرد. این پیشنهاد نسبتاً سخاوتمندانه باعث شده بود که تصورِ جنگی وحشیانه علیه ارتشِ مغول‌ها، که به خوبی آموزش دیده و منظم بودند، به مراتب دردناک‌تر به نظر برسد. بنابراین، بسیاری از شهر‌ها و استحکامات انتخاب کرده بودند که به جای جنگیدن با مغول‌ها به تابعیت آن‌ها دربیایند و به امپراتوری مغول مالیات بدهند.

مغول‌ها برای آنکه مطمئن شوند همه جمعیت تصمیم گرفته‌اند تسلیم باشند، تعدادی از نجات‌یافتگانِ قتل‌عام‌های‌شان را رها می‌کردند تا به گوش همگان برسانند که مغول‌ها تاچه‌حد می‌توانند بی‌رحم باشند. مغول‌ها به سرعت توانستند از طریقِ همین معامله بسیاری از دشمنانِ احتمالی‌شان را آرام کنند و قلمرو‌شان را گسترش دهند. در داستانی مشابه، پابلو اسکوبار، سلطانِ کوکائین در دهه ۱۹۸۰ در کلمبیا، از معامله‌ای با عنوانِ پلاتا او پلامو (نقره یا سرب) استفاده می‌کرد تا بسیاری از افسران نیروی انتظامی را مجاب کند چشم‌شان را به روی فعالیت‌های غیرقانونی او ببندند. اسکوبار به اصطلاح سیاست چماق و هویج را در پیش می‌گرفت و وقتی مخالفان بالقوه هویج را برمی‌گزیدند او بیش‌ترین سود را می‌برد. درست مثلِ مغول‌ها، این سیاستِ اسکوبار به سرعت باعثِ گسترشِ فعالیتش و پرهیز از حمله مسلحانه شد. اما درست مثلِ امپراتوری مغول‌ها که درنهایت از هم گسست، امپراتوریِ مواد مخدر اسکوبار نیز دچار فروپاشی شد. این سلطان مواد مخدر در دوم دسامبر سال ۱۹۹۳ درحالیکه از پلیس فرار می‌گیرد، در مِدیلین در کلمبیا، تیر خورد و کشته شد؛ این اتفاق می‌توانست خیلی زودتر رخ دهد.

۳. نمایشِ ولادِ میخ‌کشنده

مغول‌ها اگر به چالش دعوت می‌شدند، این قدرت را داشتند که بر هر دشمنی غلبه کنند و می‌توانستند به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن رفتار کنند. اما ولادِ میخ‌کشنده واژه «بی‌رحمی و قساوت» را به‌کل به سطحِ دیگری ارتقاء داده بود. ولادِ سومِ والاشیا در سال ۱۴۵۶ در سن ۲۵ سالگی، توانست نخستین مدعیِ رهبری، ولادیسلاوِ دوم، را در نبردی تن‌به‌تن شکست دهد و به رهبر منطقه ترانسیلوانیا، در رومانی امروزی، تبدیل شود. او با بی‌رحمی هر کسی را که دوست نداشت، از مجرمان گرفته تا مخالفانِ احتمالیِ سیاسی و اعضای خانواده‌اش، اعدام می‌کرد. معروف است که تنبیه موردِ علاقه او به میخ‌کشیدن بود.

به‌میخ‌کشیدنِ دشمنان روی تیر‌های عمومی به ولاد امکان می‌داد تا دشمنانِ احتمالی دیگر را به وحشت اندازد. ولاد، علی‌رغمِ شدتِ خشونت و قساوتش، در سراسر اروپا موردِ تحسین و مدارا بود و علتش آن بود که او مسلمانانِ امپراتوریِ عثمانی را شکست داده و ترسانده بود. معروف است که سلطان عثمانی، محمد دوم، وقتی با هزاران جسدِ به‌میخ‌کشیده شده در بیرونِ شهر تارگویسته مواجه شد، برگشت. نمایشِ بیمارگونه ولاد حداقل آن یک‌بار از یک جنگِ خونین پیش‌گیری کرد. بعدها، روشِ وحشیانه ولاد میخ‌کشنده به مرگِ وحشیانه خودش در سال ۱۴۷۶ منجر شد. برایش دام گذاشتند و وقتی می‌خواست وارد میدان نبرد شود سرش را از تنش جدا کردند. شخصیت ولاد بعدها الهام‌بخش برام استوکر برای نگارش رمان «دراکولا» شد.

۴. جنگِ بوئر و محاصره مافه‌کینگ

در دهه ۱۸۹۰، بریتانیا می‌خواست همه آفریقای جنوبی را به شکلِ یک مستعمره متحد درآورد. جمهوری‌خواهانِ بوئر، که در درجه اول میراثِ هلندی‌ها بودند، در برابر هجوم بریتانیایی‌ها مقاومت کردند. در پاییز سال ۱۸۹۹ بین امپراتوری بریتانیا و نیرو‌های کم‌تر، اما بامهارت‌تر و مصم‌ترِ جمهوری‌خواهانِ بوئر جنگ درگرفت.

بوئر‌ها چندین شهرِ بریتانیا و برخی پادگان‌ها را محاصره کردند و نیرو‌های نظامی‌ای که برای کمکِ بریتانیایی‌ها آمده بودند را شکست دادند که جهان را شوکه کرد. بوئر‌ها با استفاده از سلاح‌های مدرن و تاکتیک‌های چریکی توانستند از نیرو‌های بریتانیایی که فقط به مبارزه با بومیانِ بدونِ سلاح عادت داشتند، پیشی بگیرند. یکی از استحکاماتی که بوئر‌ها محاصره کردند، مافه‌کینگ بود، اینجا همان‌جایی بود که اوضاع به نفعِ بریتانیا تغییر کرد. در این محل تعدادی از سربازان بریتانیایی از چند ترفندِ هوشمندانه برای فریب دادنِ بوئر‌های محاصره‌کننده استفاده کردند. آن‌ها می‌خواستند بوئر‌ها باور کنند که از مافه‌کنیگ به شدت دفاع می‌شود. بریتانیایی‌ها تظاهر کردند که اطراف این استحکامات را مین‌گذاری کرده و با نرده‌های سیم‌خاردار محصور کرده‌اند که تصور آن باعث شد بوئر‌ها حتی نزدیکِ استحکامات هم نشوند. بعد از ۲۱۷ روز محاصره نیرو‌های تازه‌نفسِ بریتانیایی به کمک آمدند و محاصره در مه ۱۹۰۰ شکسته شد.

۵. پروپاگاندای جنگ‌جهانی و توزیع اعلامیه کاغذی

درحالیکه اغلب مردم با استفاده از تبلیغاتِ سیاسی برای تقویت‌کردنِ حمایت از جنگ در جبهه‌های داخلی آشنایی دارند، جنگ جهانی اول شاهد استفاده از تبلیغاتِ ضدجنگ با هدفِ تضعیف روحیه دشمن و متقاعد‌کردنِ آن‌ها برای تسلیم‌شدن بود. سربازانِ آلمانی همان موقع از جنگِ صنعتی در عذاب بودند. این جنگ شاهدِ استفاده گسترده از تفنگ‌های خودکار، توپخانه‌های مدرن، گاز سمی به عنوان جنگ‌افزار و حتی نخستین تانک‌های زرهی بود. در این فضا بود که سربازان آلمانی با اعلامیه‌های کاغذی که روی آن‌ها نوشته شده بود تلاش‌های‌شان بیهوده بوده است، بمباران می‌شدند. برخی سربازان آلمانی تسلیم شدند و خواستار تخصیص‌یافتنِ جیره‌هایی شدند که در آن اعلامیه‌ها وعده‌اش داده شده بود و با این‌کار پایان جنگ را تسریع کردند.

جنگ‌های آینده شاهد استفاده از اعلامیه‌های سیاسی از سمتِ هر دو طرف بود. این اعلامیه‌ها از طریق هواپیما‌ها یا توپخانه‌های زرهی روی سربازان می‌ریختند. سربازان هر دو جبهه متفقین و متحدین در سراسرِ جنگ جهانی دوم با اعلامیه‌هایی از طرفِ جبهه مخالف بمباران می‌شدند. این اعلامیه‌ها تلاش می‌کردند سربازان را مجاب کنند تسلیم شوند و به آن‌ها می‌گفتند که ملعبه نخبگان هستند. آلمان و ژاپن، علاوه‌بر استفاده از اعلامیه‌های کاغذی، از رادیو‌های انگلیسی‌زبان برای پخشِ تبلیغاتِ سیاسی استفاده می‌کردند. هر دو جبهه متفقین و متحدین تلاش می‌کردند با بیانِ این ادعا که جنگ دارد بر اساسِ برنامه‌های آن‌ها پیش می‌رود روحیه سربازانِ طرفِ مقابل را تضعیف کنند.

۶. گردهم‌آیی‌های نازی‌ها قدرتِ نظامی جعلی

آلمان بعد از جنگِ جهانی اول مجبور به خلع سلاح شد. در دهه ۱۹۳۰، آدولف هیلتر، رهبرِ حزب نازی، به صدراعظمی آلمان رسید و سیاستِ دوباره مسلح کردنِ آلمان را آغاز کرد. یکی از ویژگی‌های زیبایی‌شناسانه نازی‌ها راه‌انداختنِ گردهم‌آیی‌های بزرگی بود که قدرت و نشاطِ آن‌ها را به نمایش می‌گذاشت و هدفش این بود که از طرفی به آلمانی‌ها روحیه بدهد و از طرفی دشمنانِ احتمالی را بترساند. معروف است که در این گردهم‌آیی‌ها بیش‌از یک‌صد نورافکن که روی‌شان به سمتِ آسمان بود، استفاده می‌شدند. برای ساختنِ این کلیسای جامعِ نور از اکثریتِ نورافکن‌های آلمان استفاده شده بود، اما استفاده از آن‌ها در گردهم‌آیی‌های سیاسی، کشور‌های فرانسه و بریتانیا را فریب داده بود که باور کنند آلمانی‌ها باید بسیار بیش‌تر از این تعداد نورافکن داشته باشند.

استفاده از گردهم‌آیی‌های گسترده و تبلیغاتِ سیاسیِ تهاجمیِ نازی بود که احتمالاً باعث شد بریتانیا و فرانسه تلاشی برای بررسیِ مسلح‌شدنِ مجدد آلمان نکنند. آلمان مجدداً راینلند را اشغال کرد و کنترل چکسلواکی را در سال ۱۹۳۸ به دست گرفت. با نگاهی به گذشته، می‌توان به این نتیجه رسید که آلمانی‌ها در سال ۱۹۳۸ برای جنگیدن با فرانسه و بریتانیا به لحاظِ نظامی آماده نبودند؛ و مسامحه در برابر آلمان در کنفرانس مونیخ بود که باعث شد اروپا بیش‌از‌پیش در مسیر جنگ جهانی دوم قرار بگیرد. اما تبلیغاتِ سیاسیِ ماهرانه نازی‌ها در دهه ۱۹۳۰ بسیاری را متقاعد کرد که این کشور آماده و مشتاق جنگیدن و پیروز شدن است.

۷. ارتشِ ارواح دربرابرِ خرابکارانِ نازی

هرچند جنگ جهانی اول شاهد حفر خندق‌های طولانی به عنوان جنگ‌افزار‌هایی برای نبرد، به‌خصوص، در جبهه غربیِ فرانسه بود، جنگِ جهانی دوم به‌مراتب پیچیده‌تر بود و از قدرتِ مانورِ بالاتری برخوردار بود. بعد از حمله روزِ D به فرانسه در ژوئن سال ۱۹۴۴، آمریکا از ارتشِ ارواح متشکل از ابزارِ مصنوعی و سبک شاملِ تانک‌های بادی برای فریب دشمن استفاده کرد. ارتشِ ارواح نه‌تنها شاملِ تله‌های فیزیکی بود، بلکه از پچ‌پچ‌های جعلیِ رادیویی و صداهایِ عملیاتِ نظامی که توسطِ بلندگو‌ها پخش می‌شد، استفاده می‌کرد تا آلمانی‌ها را متقاعد کند نیرو‌ها در جایی غیر از جایی که واقعاً هستند، مستقرند... یا اینکه بسیار بزرگ‌تر واقعیت هستند. آلمانی‌ها که باور کرده بودند ارتش آمریکا ۳۵ تا ۴۰ برابر بزرگ‌تر از واقعیت است، تصمیم گرفتند که برای نجاتِ جانِ هزاران سربازِ متحدین دست از جنگیدن بردارند.

با‌این‌حال، آلمانی‌ها هم جنگ‌افزار‌های روانی خودشان را داشتند. در اواخر سال ۱۹۴۴، وقتی که آلمان آخرین حمله بزرگ خود را برای باز‌پس‌گیریِ قلمرو‌های از‌دست‌رفته در فرانسه و بلژیک برنامه‌ریزی کرد، رهبرِ کماندو‌های خود، اوتو اسکورزینی را برای یک عملیاتِ جاه‌طلبانه خرابکارانه برگزید. اسکورزینی که معروف بود دیکتاتورِ ایتالیایی، بنیتو موسولینی را در سپتامبر سال ۱۹۴۳ از زندان نجات داده است، مخالفی ترسناک بود.

هدف از عملیاتِ گریف پاشیدنِ بذر ترس و سردرگرمی در میان خطوط آمریکا در طی حمله آردن و از طریقِ جایگزین کردنِ مأمورانِ آلمانی به جای مأمورانِ آمریکایی بود. این مأموران یونیفرم‌های آمریکایی‌ها را به تن می‌کردند و به زبان انگلیسی مسلط بودند. آن‌ها سپس تجهیزاتِ آمریکایی را تخریب می‌کردند، اطلاعاتِ جعلی را گسترش می‌دادند و جنون‌آمیز رفتار می‌کردند. کشف اتفاقی که در جریان بود باعث ایجاد رعب و وحشتِ موقتی در میانِ نیرو‌های آمریکایی شد، اما اثرِ کمی روی عملیاتِ نظامی داشت.

۸.واندرواف

بعد از نبردِ ناموفقِ آردن که در ایالات متحده با عنوانِ نبردِ بولج شناخته می‌شود، فقط یک راه برای آلمان باقی‌مانده بود تا بتواند بدونِ شکستِ کامل جنگ را خاتمه دهد: سلاح‌های واندرواف. این «سلاح‌های شگفت‌انگیز» شگفتی‌های هوانوردی با تکنولوژی بسیار بالا بودند که شاملِ جت جنگنده Me-۲۶۲، موشکِ جنگنده Me-۲۶۳، بمب‌های سوت‌زن با موتورِ جتِ V-۱، و موشک‌های دوربردِ V-۲ می‌شد. از سپتامبر سال ۱۹۴۴ تا اواخر جنگ، موشکِ V-۲ ضرباتِ دردناکی را بر پیکر مناظرِ لندن وارد کرد. V-۲ به این علت که فراصوت و غیرقابلِ توقف بود، ترسناک بود؛ نمی‌توانستید صدای آمدنش را بشنوید یا جلویش را بگیرید.

اگرچه V-۲ فقط جانِ ۲۷۰۰ نفر را در بریتانیا گرفته بود، اما آمریکایی‌ها می‌ترسیدند که این موشک از روی کشتی‌های مستقر در اقیانوس اطلس به سمتِ شهر‌های آمریکا شلیک شود. درحالیکه آلمانی‌ها تردیدی نداشتند ترس از واندرواف متحدین را به میز مذاکره می‌کشاند، اما این ابزار جنگی احتمالاً باعث شد که آن‌ها خیلی سریع‌تر بدونِ هیچ شرطی تسلیم شوند. نهایتاً به‌دست‌آوردنِ جت‌های جنگنده Me-۲۶۲ و موشک‌های V-۲ توسطِ آمریکایی‌ها در پایانِ جنگ جهانی دوم، به پیشرفتِ تکنولوژی هوانوردی در آمریکا کمک بسیار بزرگی کرد.

۹. حلقه‌های جاسوسی و ترسِ قرمز

جاسوسی همیشه بخشی از جنگ بوده است، اما کشور‌های اندکی بودند که در جاسوسیِ مدرن فعال‌تر از شوروی باشند. در پایان جنگ جهانی دوم مشخص شد که جاسوسان به شوروی کمک کرده بودند به اسرارِ پروژه منهتن دست پیدا کند. حلقه‌های جاسوسیِ شوروی به اتحاد جماهیر شوروری کمک کردند تا سالِ ۱۹۴۹ بمب اتمِ خودش را بسازد و با این کار کارتِ برندۀ آمریکا را بسوزاند. تا اواخر سال ۱۹۴۵ معلوم شد که جاسوسیِ شوروی فقط مختصِ اسرار اتمی نبوده و شاملِ اطلاعاتِ طبقه‌بندی‌شده عمومی هم می‌شده است. در سال ۱۹۵۹ مشخص شد که نشانِ بزرگِ ایالات متحده که روی چوب کنده‌کاری شده بود و توسطِ شوروری به سفیر آمریکا در این کشور داده شده بود، حاویِ ابزار شنود بوده است.

در اوایل جنگ سرد جنونِ فراگیری درباره شیوع کمونیسم در جامعه آمریکا وجود داشت. دومینِ ترسِ قرمز که در اواخر دهه ۱۹۴۰ و اوایل دهه ۱۹۵۰ رخ داد، شاهدِ تحقیقاتِ گسترده درباره سیاستمداران، کارمندانِ دولت، و شخصیت‌های رسانه‌ای می‌شد که گمان می‌رفت با کمونیسم ارتباط داشته باشند. پیروزیِ کمونیست‌ها در جنگِ داخلیِ چین منجر به خیزشِ ارتشِ سرخ چین و افزایشِ تنش‌ها شد. وقتی کره‌شمالیِ کمونیست سال بعدش به کره جنوبی حمله کرد و درنتیجه آن، آمریکا واکنشی نظامی نشان داد، ترس از رشد کمونیسم بیش‌تر هم شد. خوشبختانه هیچ‌کدام از جاسوسی‌ها به جنگ بینِ آمریکا و شوروی ختم نشد.

۱۰. ضبطِ شبح‌وار در مقابلِ تله‌های انفجاری

ده‌سال بعد از جنگ کره، آمریکا ارتشِ خود را علیه کمونیست‌ها در ویتنام بسیج کرد. این‌بار به جای جنگ‌افزار‌های مرسوم از جنگ‌افزار‌های چریکی در محیطی جنگلی استفاده می‌شد. هم ارتش آمریکا و هم ارتشِ ویتنامِ شمالی (و متحدِ چریکش ویت‌کنگ) به دنبال استفاده از جنگ‌افزار‌های روانی برای تضعیف روحیه نیروی مقابل بودند. آمریکا در عملیاتِ روحِ سرگردان از نوار‌های ضبط‌شده ترسناکی استفاده می‌کرد که دست روی خرافاتِ ویتنامی‌ها می‌گذاشتند و هدف‌شان این بود که با ایجاد وحشت در بینِ آن‌ها باعث شوند که آن‌ها پست‌های‌شان را ترک کنند. این کار همیشه هم موفقیت‌آمیز نبود؛ گاهی سربازانِ دشمن حیله را کشف می‌کردند و به بلندگو‌ها و ضبط‌ها شلیک می‌کردند، گاهی سربازانِ ویتنامِ جنوبی و شهروندانِ عادی وحشت‌زده می‌شدند و بعضی‌اوقات هم اهدافِ موردِ نظر می‌ترسیدند.

سربازانِ ویتنامِ جنوبی و ویت‌کنگ هم با اضطرابِ آمریکایی‌ها بازی می‌کردند. آن‌ها از تله‌های انفجاریِ جعلی برای تضعیفِ روحیه سربازانِ آمریکایی استفاده می‌کردند. دانستنِ اینکه می‌توانید در هر نقطه‌ای، حتی بدونِ حضورِ دشمن، معلول یا کشته شوید، باعث شد که سربازان از جنگ انتقاد کنند. با به‌درازا کشیدنِ جنگ، بین سال‌های ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۱، روحیه ارتشِ آمریکا به شدت تضعیف شد و به‌نظر می‌رسید که موفقیتِ چندانی حاصل نشده است. برخی سربازان در ویتنام به مواد مخدرِ غیرقانونی روی آورده بودند تا بتوانند با شرایطِ سخت و اضطراب دائمی کنار بیایند.

۱۱. صدای بلند موسیقی اراده دشمنان را درهم‌می‌شکند

هرچند هدف جنگ‌افزار‌های روانی عمدتاً ترساندن یا فریب‌دادنِ دشمن است، اما برخی از این جنگ‌افزار‌ها با هدفِ خسته کردنِ دشمنان استفاده می‌شوند. در دسامبر سال ۱۹۸۹، آمریکا به پاناما حمله کرد تا دیکتاتورِ قاچاق‌چیِ مواد مخدر، مانوئل نوریگا، را که نیروی پلیسش آمریکا‌یی‌ها را تهدید کرده بود، از این کشور اخراج کند. آمریکا به دلیلِ کنترل کانال پاناما در حدود ۱۳۰۰۰ سرباز در این کشور مستقر داشت، اما برای جنگ ۱۳۰۰۰ نیروی دیگر را به این کشور اعزام کرد؛ بنابراین بدونِ مشکل پاناما را شکست داد، اما نوریگا توانست به سفارتِ واتیکان در پاناما‌سیتی فرار کند. حمله به سفارت خارجی یک ممنوعیت اجتماعی-سیاسی است؛ بنابراین، آمریکا انتخابی جز صبر نداشت. ارتش آمریکا برای شکست اراده نوریگا موسیقی راک را با صدای بلند از سفارت‌خانه‌اش پخش می‌کرد. نوریگا بالاخره تسلیم شد. آمریکا استفاده از عملیاتِ روانی موسیقی بلند را در جنگِ خلیج‌فارس (۱۹۹۰-۹۱) نیز ادامه داد تا سربازانِ عراقی را وادار به تسلیم‌شدن کند. استفاده از بلندگو‌های پرقدرت و پخش اعلامیه در بینِ سربازان عراقی، ۱۴۰۰ سرباز را مجاب کرد تا خودشان را به نیرو‌های دریاییِ آمریکا که تعدادش بسیار کم‌تر از عراقی‌ها بود، تسلیم کنند.

نتیجه‌گیری

همه جنگ‌افزار‌های روانی برای آسیب زدن به سربازانِ دشمن طراحی نمی‌شوند. برای مثال طرح‌هایی مثلِ «ربودنِ قلوب و ذهن‌ها» که توسطِ آمریکا اجرا شد، به نیرو‌های آمریکایی کمک کرد تا جمعیت‌های محلی را به سمتِ خود جذب کنند. اگر مردمِ محلی با آمریکایی‌ها همدردی می‌کردند و سمتِ سربازانِ آمریکایی می‌ایستادند، سربازانِ دشمن به خودی‌خود منابعِ اندکی برای مبارزه با آمریکا داشتند. آن‌چه سربازان را فرسوده می‌کند، اضطرابِ ناشی از نشناختنِ منبع تهدید است. امروز، جنگ‌افزار‌های روانی بخشی عادی از برنامه‌ریزی‌های نظامی هستند.


موضوعات مرتبط: نظامی ، عمليات رواني
برچسب‌ها: جنگ روانی , عملیات روانی , جنگ , نظامی


تاريخ : ۱۴۰۳/۰۲/۲۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

🔹 چند مورد از آنچه در این ایام، رسانه‌های معاند در عملیات روانی پرحجم و سنگین خود علیه ملت ایران بیشتر مستمسک قرار داده‌اند، همراه با مصداق روز آن را بررسی می‌کنیم:

۱. تعمیم: ﻣﻮﺿﻊ ﻳﺎ ﻓﻌﻞ یک ﺟﺰء ﺍﺯ یک ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ، ﻣﻮﺿﻊ ﻭ ﻓﻌﻞ ﻛﻞ ﺁﻥ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ تلقی میﺷﻮﺩ. اقدام جمع کوچکی از اراذل یک محله در یک ‌شهر به شعاردهی و آتش‌افروزی حقیرانه و انعکاس رسانه‌ای آن با عنوانی چون قیام و انقلاب و تعمیم اقدام آن جماعت به نام کل شهر، استان و حتی کل کشور!

۲. حلقه مفقوده: روایت از یک حادثه، بدون ذکر حلقه‌ای از ماجرا که مؤثر در قضاوت مخاطب است. جنجال خبری حول فوت مهسا امینی توأم با انکار سابقه بیماری مغزی و جراحی او.

۳. سانسور و بایکوت: در ﺩﻭ ﺭﻭﻳﻜﺮﺩ ﺍﻋﻤﺎﻝ میﺷﻮﺩ: یک. ﻋﺪﻡ ﺍﻓﺸﺎی ﻭﺍقعه‌ای و دو. ﻋﺪﻡ ﺍﺷﺎﻋﻪ ﺁﻥ. ﺩﺭ ﺷﻖ ﺩﻭﻡ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﺭﺩی ﻛﻪ ﺳﻨﺪی ﺑﺮ ﻳﻚ ﺍﺩﻋﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ، ﺳﻜﻮﺕ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ؛ ﭼﺮﺍﻛﻪ ﺩﺭ ﺗﻜﺬﻳﺐ، ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪﻥ ﻛﺬﺏ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻛﻨﻨﺪﻩ، ﻣﻄﻠﺐ ﻫﻢ ﻧﺎﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﺷﺎﻋﻪ ﭘﻴﺪﺍ میﻛﻨﺪ. بایکوت مطلق راهپیمایی‌های چند میلیونی مردم در حمایت از نظام و محکوم نمودن آشوب و اغتشاش در مواردی از جمله ۱۳ آبان بی‌سابقه اخیر.

۴. تکرار: ﺭﺳﺎﻧﻪ ﺑﻪ یک ﺑﺎﺭ ﺩﺭﺝ ﺧﺒﺮ ﻳﺎ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺍﻛﺘﻔﺎ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻭﺍﻳﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﺮ میﺩﻫﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﺑﺎ ﺗﻜﺮﺍﺭ، ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﭘﺬﻳﺮﺵ ﻣﻄﻠﺐ ﻧﺰﺩ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺑﺎﻻ میﺭﻭﺩ.

⚠️ ﻻﺯﻡ ﺑﻪ ﺫﻛﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﺮﻓﻨﺪ ﺑﻪ ﺩﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﻃﻮلی ﻭ ﻋرضی ﺑﻪ ﻛﺎﺭ می‌رﻭﺩ. ﺩﺭ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻃﻮلی ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﻂ ﺧﺒﺮی ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ، ﻧﻘﻄﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺧﻂ، ﻫﻤﺎﻥ ﻭﺍقعه‌ای ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﻗﺼﺪ ﺑﺰﺭگ ﻧﻤﺎیی ﻳﺎ ﺗﺜﺒﻴﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﻘﺎﻁ ﺑﻌﺪی ﺍﻳﻦ ﺧﻂ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﺭ ﺭﻭﻧﺪ یک ﺍﺗﻔﺎﻕ، ﻭﺍﻛﻨﺶ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺩﺭ پی ﺁﻥ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻋﺮضی، ﻫﻢ ﺩﺍﺳﺘﺎنی رسانه‌های همسو در پوشش همزمان یک خبر یا تحلیل است. تکرار مکرر یک خبر یا تحلیل دروغ نظیر کشته‌سازی‌هایی که یا اساسا وجود خارجی نداشتند، مانند دانش‌آموز اردبیلی؛ و یا به دلیل اختلالات روانی و اختلافات خانوادگی خودکشی کرده بودند، مانند نیکا شاکرمی.
تکرار طولی و ادامه خط آشوب با استفاده از ترفند برگزاری مراسم چهلم و سالگرد کشته شدگان و معدومین.
تکرار عرضی با پوشش همزمان همه رسانه‌های سعودی و انگلیسی.

۵. دگرگونی دعوا: دﺭ ﺩﻭ ﺣﺎﻟﺖ ﺑﻪ ﻭﻗﻮﻉ میﭘﻴﻮﻧﺪﺩ: ۱- ﺍﺗﻬﺎﻡ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﻭ ۲- ﻃﻠﺐ ﺩﻟﻴﻞ ﺑﺮ «ﻋﺪﻡ». ستیز با قواعد عقلی و حقوقی «اصل برائت» و «اصل عدم» در ادعاهای کشته‌سازی و اتهام‌زنی، و مطالبه اثبات ادعای خود از طرف مقابل!

۶. حرکت از پله دوم: شروع ﺑﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺍﺯ یک ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻧﻪ ﻣﺎﺟﺮﺍ، ﺑﺪﻭﻥ ﺑﻴﺎﻥ ﺭﻳﺸﻪ ﻭ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻋﻠﺖ ﻭ ﻣﻌﻠﻮلی ﺁﻥ.
مانور گسترده بر برخورد نیروی انتظامی با اغتشاشگران بدون بیان واکنشی و دفاعی بودن آن.

🔸 در میان راهکارهای مقابله و مصونیت با این ترفندهای زیر از همه مهمتر است:

۱. استفاده از خبرگزاری‌های معتبر.
۲. عدم اعتنا به مطالب مندرج در شبکه‌های اجتماعی.
۳. پیگیری اخبار و تحلیل وقایع از منابع خبری متضاد.
۴. عدم مراجعه یک‌سویه به رسانه‌های هم‌سو.
۵. عدم اکتفا به تیتر اخبار و مطالب.
۶. خوانش کامل متن خبر.

⚠️ در پایان متذکر می‌گردد که در حال حاضر تاکتیک «غرق مصنوعی» به‌طور ویژه در دستور کار رسانه‌های سعودی و انگلیسی قرار دارد که عبارت است از غرق کردن مخاطب در سیل فیک نیوزها به طوری که مخاطب حتی اگر بخواهد نتواند همه موارد ادعایی را بررسی کند و در نهایت با تسلیم القائات ادعایی آنان گردد .


موضوعات مرتبط: عمليات رواني
برچسب‌ها: عملیات روانی , تکنیک , عملیات , شبکه


تاريخ : ۱۴۰۱/۰۸/۲۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

در مورد بحث مهاجرتِ «کاربران ایرانی» به سمت سیگنال در چند سطح مورد بررسی قرار گرفته و جمع بندی شده است:
از سه منظرِ امنیتی، سیاسی و فرهنگی این مهاجرت نباید انجام شود اما از منظر آینده‌نگری دشمن‌شناسی این مهاجرت باید انجام شود. در نهایت اگر پیام‌رسان داخلی خوب و پرظرفیتی انتخاب شود می‌شود از این موج نهایتِ استفاده را برد اما در صورتی که در خصوص تبلیغ گسترده و کار اقناعی جایگزینی پیام رسان ایرانی پرظرفیتی چون روبیکا اقدامی صورت نپذیرد،انحام نشدن این مهاجرت، به صلاح است. تفصیلِ بحث در ادامه:

اول)   سطح امنیتی (مخالف مهاجرت): به قطع ساختار امنیتی سیگنال رمز‌گشایی داده‌ها را به این جهت که رمز‌گذاری در فضای ابری انجام «نمی‌شود» و به صورت «سراسری» انجام می‌شود سخت‌تر خواهد کرد. این که بگوییم رمز‌گشاییِ پایان به پایان ناممکن است حرفِ غلطی است اما این کار هزینه‌های بسیار زیادی را تحمیل می‌کند.  فلذا این مهاجرت از جهت امنیتی هزینه‌زاست.

دوم) سطح سیاسی (مخالف مهاجرت): مهاجرت‌های عمومی در فضای مجازی را باید یک پدیده‌ی سیاسی در نظر گرفت. همان‌طور که مهاجرت از وایبربه تلگرام و از تلگرام به دیگر سکو‌ها یک رخدادِ سیاسی بودند، این مهاجرت هم یک رخدادِ سیاسی خواهد بود. تا کنون مسائلِ مهاجرت‌ها در فضای مجازی «کاربری بهتر» یا «فیلترینگ» بوده است. اما تبدیل‌شدنِ مسئله‌ی «امنیت» و «خفای اطلاعاتی» به یک دلیل برای مهاجرت فضای مجازی می‌تواند تبعات شدیدِ سیاسی در سطح اجتماعی ایجاد کند. هم‌چنین ذهنیتِ «فرار از دولت یا نظام» را در سطوحِ گوناگونِ اجتماعی (از نوجوانان تا سالمندان و از کارگران تا دانشمندان) نیز یکی دیگر از این تبعات خواهد بود. علاوه بر این، فرم‌ها، قالب ها و سکو‌های فضای مجازی خودشان حمل‌کننده و انتقال‌دهنده‌ی محتوا‌های فرهنگی هستند؛ بنابراین یک پلتفرمِ اساسن امنیتی مانندِ سیگنال «فرهنگِ امنیتی» را نیز به جامعه تزریق خواهد کرد.  

سوم) سطح آینده‌نگری-دشمن‌شناسی (موافق مهاجرت): تصمیم واتساپ برای اشتراک‌گذاری اطلاعات از دو منظر رخ داده است. ۱) رقابتِ فیسبوک با گوگل برای جمع‌آوری اطلاعات. ۲)جلوگیری از تجزیه‌ی شرکت فیسبوک و جدایی واتساپ از فیسبوک. از این منظر و با توجه به این که فیسبوک از طریق اینستاگرام حجمِ عظیمی از داده‌های ایرانیان را در اختیار دارد این نکته باید مدِ نظر باشد که گوگل و فیسبوک مهم‌ترین ابزار‌های فعلی دشمن علیه جمهوری اسلامی هستند. با توجه به اتفاقات اخیر و قداره‌کشی‌های شرکت‌های تک در مقابل ترامپ پیش‌بینی‌ها در مورد قدرت‌گرفتنِ خود کمپانی‌ها و قرارگرفتنِ آن‌ها ذیل بازی صهیونیستی بیش از پیش تقویت می‌شود. در این سناریو فیسبوک نه ابزار بل  خودِ دشمن است. بنابراین شاید حتی مهاجرت عظیم به سیگنال در دراز‌مدت به نفع جمهوری اسلامی باشد ولو آن که وضعیت ایده‌آل نباشد.  

چهارم)سطح فرهنگی (مخالف مهاجرت): هر نوع مهاجرت عظیم، چه در فضای فیزیکی و چه در فضای مجازی، از منظرِ مردم‌شناسی، یک زخم عمیق و پابرجاست که تاثیرات خودش را در ناخودآگاه عمومی و به صورت تدریجی نشان می‌دهد. گاهی از اوقات حفظ آرامش اجتماعی و «تلقین ثبات» باید اولین اولویت باشد. تغییرات پرشتاب می‌تواند احساسِ «ناامنی»‌ و «بی‌خانمانی» را در سطح فرهنگی افزایش دهد و در نهایت به «از خود بیگانگی» و «بی‌ارزش‌شدنِ ارزش‌ها»، «افزایش جرائم سایبری» و «شکاف نسلی» منجر شود.


نتیجه بحث :
مهاجرت از واتس اپ به یک پیام رسان بسیار قوی و پرظرفیت ایرانی چون روبیکا کاملا در مسیر منافع ملی است.ولی در صورتی که سیگنال جایگزین واتس اپ شود این مهاجرت بر خلاف منافع ملی خواهد بود
 


موضوعات مرتبط: فنی ، آموزش ، راهبرد و تحلیل ، سخن روز ، عمليات رواني
برچسب‌ها: روبیکا , سیگنال , واتس آپ , منافع ملی


تاريخ : ۱۳۹۹/۱۰/۲۸ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

در جبهه انقلاب ، جریانی هست که با تمام وجود به ولایت فقیه اعتقاد نظری دارد

و از عمق جان به رهبری عشق می‌ورزد ؛

اما عمیقا معتقد است که با گفتمان رهبری نمی‌توان در انتخابات پیروز شد

و با مردم باید " آن سخن دیگر " گفت و بلکه " آن کار دیگر " کرد . 

دولت جوان حزب‌ الهی عبور از این تفکر است.


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، عمليات رواني ، نفوذ ، دل نوشته ها
برچسب‌ها: دولت جوان , حزب‌ الهی , رهبری , گفتمان


تاريخ : ۱۳۹۹/۰۹/۲۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

«عنوان سازی» یکی از مهمترین و در عین حال موثرترین روش های رسانه ای برای تاثیر مشخص بر مخاطب است. با این روش رسانه می تواند به صورت هدفمند مفهوم موردنظر خود را در ذهن مخاطب ایجاد و ضمن تکرار، آن را در ذهن نهادینه سازد.

آنچه در این روش رخ می دهد هدف گیری ضمیرناخودآگاه مخاطب است. در عنوان سازی، رسانه با استفاده از کلماتی با مفاهیم نزدیک بهم اما متفاوت در معنا، وارد عمل می شود و مخاطب بدون در نظر گرفتن بار معنایی متفاوت واژه ها، تحت تاثیر آنها قرار می گیرد.

به کلمات زیر دقت کنید و ببینید که به ظاهر همه آنها یک معنا دارند درحالی که در واقع بار معنایی و روانی هر کدام از کلمات با دیگری تفاوت دارد. همین عنوان سازی باعث می شود ما فردی را شهید اما بی بی سی کشته بخواند. همین روش باعث می شود ما برخی را منتقد اما رسانه هایی آنها را معترض بنامند. در ظاهر برای مخاطب هر دو اینها یکی است اما در عمل با یکدیگر فرق دارند.

✳️رزمنده ـ جنگجو ـ مبارز
✳️دولت ـ نظام ـ رژیم ـحکومت ــ حاکمیت
✳️واکنش ـ تلافي ـ دفاع
✳️عدم احراز صلاحیت ـ رد صلاحيت
✳️سانسورـ تحريف
✳️معترض ـ آشوبگر
✳️فرار ـ عقب نشيني
✳️اعتصاب ـ تحصن ـ تجمع ـ راهپیمایی ـ تظاهرات
✳️هلاکت ـ مرگ ـ وفات ـ شهادت
و......

واژه ها در اخبار، بی دلیل انتخاب نمی شوند. هر واژه بر روی مخاطب اثر خاص خود را دارد. حواسمان به واژه ها باشد.

 


موضوعات مرتبط: آموزش ، عمليات رواني ، اطلاعات عمومی
برچسب‌ها: واژه , مخاطب , عنوان سازی , رسانه


تاريخ : ۱۳۹۹/۰۴/۰۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/07/جنگ-نرم.jpg

۱- روشهای سخت (اقدام نظامی و خشونت آمیز)
(حمله نظامی و اشغال کشور ، ایجاد جنگ داخلی و حمایت از گروههای مسلح مخالف نظام اسلامی َ،ترور شخصیت های دلسوز، ایجاد جنگ مذهبی و جنگ قومی در کشور)
۲ – روش های نیمه سخت (سیاسی . امنیتی . اقتصادی )
مبارزه سیاسی ، کارشکنی های دیپلماتیک ، تحریم های سیاسی ، تحریم های اقتصادی ، نفوذ در ارگانهای سیاسی و امنیتی و اقتصادی ، ایجاد شورش داخلی ، حمایت از مخالفان نظام ، ایجاد هرج و مرج داخلی

۳- روشهای نرم ( فرهنگی . تبلیغی . رسانه ای )
با جنگ روانی ، شایعه سازی و نشر اکاذیب ،تهمت و افترا نسبت به مسئولان ، ترویج فساد و فحشاء و بی بند و باری ، نفوذ در مراکز علمی و دانشگاهی، تحقیر فرهنگ و ارزشهای اسلامی ، فریب ، شخصیت سازی کاذب ، جریان سازی وابسته ، سلب اعتماد مردم نسبت به مسئولان ، ایجاد یاس و ناامیدی در مردم نسبت به آینده خود و نظام اسلامی و ….
تمام مشکلات ما ریشه در هویت ایرانیان دارد که بخش قابل توجهی از آن وابسته  به باورهای مذهبی آنهاست .
پس بنابراین تلاش برای از بین بردن  و حتی کمرنگ نمودن مظاهر اعتقادی اسلامی مانند رعایت حجاب و… اولویت نخست عملیاتی ما است که در این مسیربه استفاده از  تمامی ابزارهایی که در اختیار داریم بویژه رسانه ها به شدت پایبندیم

یوزف اچ. یروشلمی Yosef H. Yerushalmi ،

مدیرمرکز مطالعات اسرائیل و یهود ، دانشگاه کلمبیا

با استفاده از هر ابزار و یا بهتر بگویم تمام ابزارها باید فضای دین گرایی واخلاق در جامعه جوانان ایران که اساسی ترین راهبرد برون رفت جمهوری اسلامی از چالشهای متعددی نظیر جنگ و تحریم و … می باشد  را پاک نمود و اخلاق دینی را از این جامعه دور کرد  که در غیر این حالت هر برنامه ای                                            با شکست روبرو خواهد شد

اگر به من بگویند استراتژی تقابل با ایران را در یک جمله بیان کن حتماً می گویم :
مبارزه با فرهنگ خاص ایرانیها

پروفسور یکوتیل گرشونی  Prof. Yekutiel Gershoni ،

رئیس گروه مطالعات آفریقا دانشگاه تل آویو عضو هیات سردبیری نشریه

Liberian Studies Journal  ( از ۱۹۹۵)؛
رئیس و معاون انجمن مطالعات لیبریا (در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱)؛

 رئیس گروه مطالعات خاورمیانه و افریقا، دانشگاه تل آویو (از سال ۲۰۰۰)

    بزرگترین سرقت تاریخ بشریت در قرون گذشته صورت گرفت و آن انتقال علم از مشرق زمین به غرب بود. واینک ما باید به بهترین شکل از باز گشت این ثروت به جز مواردی که در راستای منافعمان باشد به شرق و به طور خاص کشورهای اسلامی جلو گیری نماییم.

فیلیپ سی. ویلکاکس Philip C.Wilcox
 رئیس بنیاد صلح خاورمیانه

اساسی ترین عامل موفقیت

در خاورمیانه دور نمودن

جریانهای علمی و اعتقادی

از یکدیگر است.

به هر طریقی که می توانید باید
در مقابل حلقۀارتباطی اسلام و قرآن
با علوم نوین شکاف ایجاد کنید

تانیا ون دن بوش Tanya Van den Bosch

مسئول هماهنگی مرکز خاورمیانه، دانشگاه مک کواری در بیانیه راه اندازی شبکۀ

ارتباطات نوین مرکز در دانشگاه خطاب به مدیران دانشگاههای مجازی اقماری تابعه

Middle East Center, Macquarie University
تاریخ تاسیس: ۱۹۹۳م. – استرالیا (سیدنی)

دکتر درو زعاوی:(Dr.Dror Ze evi)

رییس گروه مطالعات خاورمیانه دانشگاه بن گورین

( نگو اسراییل، تأسیس  ۱۹۹۴م )

The Department of Middle East Studies, Ben- Gurton University of the Negev

ناکارآمد نشان دادن این سند

(چشم انداز ۲۰ ساله جمهوری اسلامی)مهمترین اولویت  عملیاتی  مرکز می باشد.چرا که صرفنظر ازمحتوای آن نیز آغاز حرکاتی است که با منافع ما در تضاد کامل است.

فرایند کلی جنگ نرم

تأثیرات ماهواره بر زندگی زناشویی و سبک زندگی

آسیب های مهم فضای مجازی و شبکه های اجتماعی وماهواره

اتلاف عمر و اختلال در مدیریت زمان

وابستگی بیش از حد رسانه ای در حد اعتیاد

کاهش ارتباطات عاطفی و تعاملات فرد به فرد یا رو در رو

دور شدن از واقعیت ها و خیال پروری و خیال پردازی

ابتلا به افسردگی و اختلال در خواب

نفوذ به حریم خصوصی افراد

افزایش فریب و رشد جرایم و خشونت

اشاعه فحشا و بی بند و باری

تضعیف اعتقادات و گسترش شبهات فکری با بدعت و خرافات

ترویج فرقه گرایی و عرفان های دروغین

حرمت شکنی و دگرگونی در تعامل فرزندان با والدین

هویت زدایی از مفهوم خانواده با فرد گرایی و زدودن تعهد،عفت و حیا در خانواد ها

تبلیغ تنوع طلبی جنسی و عادی جلوه دادن خیانت همسر

عادی جلوه دادن رابطه جنسی قبل از ازدواج تا حد باردار شدن دختران

تزلزل در نظام خانواده و اختلاف و طلاق

ترویج مفهوم زندگی مشترک با دیگران به جای ازدواج

تاثیر مخرب بر هویت یابی جوانان

ترویج فیمینیسم
جاسوسی و تهدید امنیتی

 ١ – توجیه جوانان و دانشجویان و دادن قدرت تحلیل به آنان.

۲- ایجاد توان کار و نشاط با امید بخشیدن و فضای محیط درس و دانشگاه را فضای امید کردن.

۳- میدان دادن به دانشجو برای اظهار نظر و تشکیل کرسی های آزاد اندیشی .

۴- محیط دانشگاه را محیط معنویت کردن.

۵- رساندن کشور به نقطه ای از لحاظ علمی ، اقتصادی و امنیتی که امکان آسیب پذیری‌اش نزدیک به صفر باشد.

۶- مواظبت و جلوگیری از تزلزل در کار علمی دانشگاه.

۷- رفتار مدبرانه و فکورانه و بدون تندروی ، افراط و تفریط در قضایای پیش رو.

۸- بازیابی حقیقی هویت اسلامی – ایرانی.


موضوعات مرتبط: عمليات رواني
برچسب‌ها: عملیات روانی , روش سخت , نظامی , دیپلمات


تاريخ : ۱۳۹۶/۰۴/۱۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

تحلیل فیلم « باباجون »

نخستین فیلم فارسی‌زبان سینمای رژیم صهیونیستی از منظر جنگ رسانه‌ای

سید محمدعلی شریعت‌ زاده/ پژوهشگر اندیشکده راهبردی تبیین 

http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/07/Baba_joon-2015.jpg

فیلم سینمایی باباجون به‌عنوان اولین فیلم فارسی‌زبان سینمای رژیم صهیونیستی، حکایت بی‌علاقگی فرزند یک خانواده‌ی ایرانی‌الاصل یهودی نسبت به شیوه‌ی زندگی پدران خود است. حاوی نکات قابل‌توجهی از منظر جنگ رسانه‌ای است. در این نوشتار تلاش شده تا از منظر جنگ رسانه‌ای، ضمن برشمردن نکات کلیدی فیلم، اهداف تولید چنین اثری با توجه به انواع مخاطبان آن مورد تحلیل قرار گیرد.

http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/07/116740_176.jpg

طبق تعریف جامع جنگ رسانه‌ای، «به‌کارگیری رسانه‌ها به‌عنوان ابزاری جهت تأثیرگذاری بر احساس و ادراک مردم و مسئولان جبهه‌ی مقابل، مطابق اهداف مدنظر خویش برای تصویرسازی از خود و جبهه‌ی مقابل، به‌وسیله‌ی فعالیت هنرمندان و اصحاب رسانه، و راهبری و خط‌مشی‌گذاری سیاست‌مداران، نظامیان و دستگاه‌های امنیتی، و با هدف نهایی تأثیرگذاری بر تصمیم‌گیری و رفتار مخاطبان در چارچوب نظام ارزشی و هنجاری حق یا باطل» را جنگ رسانه‌ای گویند.[۱]

در تقابل رسانه‌ای بین دو جبهه‌ی انقلاب اسلامی و جبهه‌ی استکبار، سینما به‌عنوان یکی از سلاح‌های تقابل نقشی کلیدی ایفا می‌نماید. در طول سال‌های بعد از انقلاب فیلم‌های سینمایی گوناگونی از سوی دو جبهه‌ی این نبرد ساخته‌شده است. هرکدام از این آثار را می‌توان به‌عنوان تحرکی در جبهه‌ی جنگ رسانه‌ای نگریست و از این زاویه مورد تحلیل قرار داد.

یکی از این آثار، فیلم سینمایی «باباجون»، ساخته‌شده در سال ۲۰۱۵، به‌عنوان اولین فیلم فارسی‌زبان رژیم صهیونیستی است که به خاطر ماهیت موضوع آن، از دیدگاه جنگ رسانه‌ای قابل‌توجه و تحلیل است. لذا این نوشتار به‌دنبال تحلیل فیلم سینمایی «باباجون» از منظر جنگ رسانه‌ای است.

آشنایی با فیلم سینمایی «باباجون»

http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/07/1757294.jpg

۱-   داستان فیلم

فیلم «بابا جون» که به زبان فارسی و در برخی موارد عبری ساخته‌شده زندگی یک خانواده‌ی یهودی ایرانی‌الاصل را به تصویر می‌کشد که سال‌ها پیش از ایران راهی اراضی اشغالی شدند و در دهکده‌ای کوچک زندگی می‌کنند. پدر این خانواده که رفتارهای تند و خشن دارد، به‌شدت اصرار می‌کند تا «موتی» تک‌فرزند نوجوان خانواده، حرفه و پیشه‌ی خانوادگی آنان که پرورش بوقلمون است را ادامه دهد؛ اما پسر به ادامه دادن این راه علاقه‌ای ندارد.

پدربزرگ موتی «باباجون» نام دارد که می‌خواهد نوه‌اش نیز همچون فرزند بزرگ‌ترش ادامه‌دهنده‌ی راه او باشد. مادر موتی در تلاش است تا مانع از پرخاش و سختگیری پدر نسبت به پسر شود. عموی موتی که به آمریکا مهاجرت کرده و فردی خوش‌پوش، جذاب، و خوش‌رفتار است، بعد از سال‌ها برای به دیدار خانواده آمده و از عدم علاقه‌ی موتی به شغل خانوادگی‌شان حمایت می‌کند.

موتی به‌عنوان نماد نسل آینده درواقع دو آینده در پیش روی خود می‌بیند: آینده‌ای همچون آینده‌ی پدرش که علی‌رغم میل باطنی‌اش راه پدربزرگ را ادامه داده یا آینده‌ای همچون آینده‌ی عمویش که راه پدربزرگ را کنار گذاشته…

در انتهای فیلم موتی در لانه را باز می‌کند و بوقلمون ها را فراری می‌دهد. پدربزرگ با عصبانیت یک کمربند به پدر موتی می دهد و از او می خواهد تا فرزندش را تربیت کند! پدر کمربند را گرفته نزد موتی می‌رود اما زانو زده و در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده، از موتی عذرخواهی و به شکست خود اعتراف می‌کند.

 

۲-   نویسنده و کارگردان

«بابا جون» نخستین اثر بلند داستانی یووال دلشاد است که پیش‌ازاین تجربه ساخت یک مستند را در کارنامه هنری دارد. این کارگردان ۴۳ ساله اظهار داشته که فیلم را بر اساس تجربیات خود زمانی که در کودکی به اراضی اشغالی فلسطین مهاجرت کرده نوشته است. او دراین‌باره می‌گوید: «راستش را بخواهید، پسری که در «باباجون» می‌بینید خودم هستم، این فیلم داستان زندگی من است، خواستم دشواری‌هایی که در دوران نوجوانی داشتم به تصویر بکشم، برای همین هم باباجون را ساختم. پیام اصلی من آزادی انتخاب بود و چهارچوب فیلم بر این اساس شکل گرفت.»[۲]

او در مورد داستان زندگی خانواده‌اش پس از مهاجرت که بن‌مایه شکل‌گیری این فیلم است به رادیو فردا می‌گوید: «پدر و مادرم در شیراز متولد شدند و قبل از انقلاب ۵۷ به اسرائیل مهاجرت کردند. بعد از انقلاب ۵۷ بقیه خانواده به اسرائیل مهاجرت کردند. مادر و پدر من یک سال قبل از انقلاب ۵۷ باز به ایران سفر کردند.»[۳]

 

 

۳-   تهیه‌کنندگان

«بابا جون» دو تهیه‌ی کننده اصلی دارد:

  1. Metro Communications

«مترو کامینیکیشن» یک شرکت تولید فیلم در رژیم صهیونیستی (تل‌آویو) است و همکاری نزدیکی با «یونایتددکینگ فیلمز» دارد.

دیوید سیلبر رئیس این شرکت، فارغ‌التحصیل دانشگاه اورشلیم در رشته‌ی فلسفه‌ی یهودی و کابالا بوده و در سال ۱۹۹۹ موسسه‌ی تولید و توزیع فیلم سینمایی خود را تأسیس می‌کند. [۴]

  1. United King Films

این شرکت که متعلق به دو یهودی با نام موشه ادری و لئون ادری است، به‌عنوان یک کسب‌وکار پیشرو در صنعت سرگرمی و بازاریابی و توزیع گسترده‌ی محصولات سرگرمی -از فیلم‌های تلویزیونی، توزیع خانگی دی‌وی‌دی، و طیف گسترده‌ای از محصولات موسیقی در رژیم صهیونیستی محسوب می‌شود. این شرکت تاکنون توزیع‌کننده‌ی آثار سینمای آمریکا، اروپا و آسیا در بازار رژیم صهیونیستی بوده است.[۵]

۴-   حامیان فیلم

مطابق اعلام وبگاه رسمی فیلم[۶]، «باباجون» با حمایت مراکز زیر ساخته‌شده است:

  • وزارت فرهنگ و ورزش رژیم صهیونیستی (Israel Ministry of Culture and Sport)
  • انجمن فیلم رژیم صهیونیستی (The Israel Film Council)
  • بنیاد رابینوویچ برای پروژه‌های هنری-سینمایی (The Rabinovich Foundation for the Arts – Cinema Project)
  • بنیاد لئون ریکانتری (Leon Recanati Foundation)
  • صندوق فیلم چند فرهنگی «گاشر»(Gesher Multicultural Film Fund)
  • یونایتد کینگ فیلم (United King Films)
  • بنیاد خانوادگی نظریان (Y&S Nazarian Family Foundation)
  • بنیاد ایما (Ima Foundation)
  • صندوق رژیم صهیونیستی برای تولید فیلم (Israel Fund for Film Production)

 

۵-   بازیگران

یوال دلشاد کارگردان فیلم، از بازیگران یهودی ایرانی ساکن رژیم صهیونیستی استفاده کرده و برای نقش پدر موتی، از نوید نگهبان بازیگر ایرانی آمریکایی فیلم دعوت به همکاری کرده است. او درباره این انتخاب به رادیو فردا می‌گوید: «وقتی فیلم‌نامه را دادم که بخواند چند بار دیدم اشک از چشمانش جاری شده. او شوکه شده بود و می‌گفت این زندگی من است.[۷]

دو بازیگر نسبتاً مشهور فیلم، «دیوید دیان» و «نوید نگهبان» هستند که هر دو در فیلم «سنگسار ثریا» نقش بازی کرده‌اند. سنگسار ثریا فیلمی است که در سال ۲۰۰۸ ساخته شد تا از سنگسار یک زن به‌عنوان سوژه‌ای علیه مجازات اسلامی استفاده کند.

نوید نگهبان، بازیگر ایرانی‌تبار این فیلم است، که ازجمله کارهای اخیر وی «آمریکن اسنایپر» (تیرانداز آمریکائی»، ساخته کلینت ایستوود، «دِ استونینگ آو ثریا اِم» (سنگسار ثریا)، ساخته سیروس نو راسته، و «هوملند» (زادگاه)، مانند «ابونظیر»(یکی از فرماندهان تروریست‌های القاعده)، برنده جایزه آمریکائی «اِمی»، می‌باشد.  او همچنین در فیلم‌های «دِ منتالیست»، «۲۴»، «لاو اند اوردر»، «سی اس آی»، و دیگر فیلم‌ها، نقش بازیگر میهمان را به عهده داشته است. 

 

۶-   جوایز

باباجون درمجموع نامزد ۴ جایزه و برنده‌ی ۵ جایزه از دو جشنواره‌ی صهیونیستی شده است[۸]:

همچنین این فیلم به‌عنوان نماینده سینمای رژیم صهیونیستی برای بخش بهترین فیلم غیر زبان انگلیسی ۲۰۱۷ اسکار معرفی شد که تمام این موارد نشان‌دهنده‌ی عملکرد جشنواره‌های داخلی رژیم صهیونیستی برای برجسته‌سازی فیلم و جلب‌توجه مخاطب به تماشای آن دارد.


بررسی و تحلیل

همچنین این فیلم به‌عنوان نماینده سینمای رژیم صهیونیستی برای بخش بهترین فیلم غیر زبان انگلیسی ۲۰۱۷ اسکار معرفی شد که تمام این موارد نشان‌دهنده‌ی عملکرد جشنواره‌های داخلی رژیم صهیونیستی برای برجسته‌سازی فیلم و جلب‌توجه مخاطب به تماشای آن دارد.

در قسمت بررسی و تحلیل، نکات برجسته‌ی فیلم در ابعاد گوناگون آن مطرح شده است تا جایگاه این اثر از منظر جنگ رسانه‌ای تبیین گردد.

ادعای همیشگی سیاسی نبودن

دلشاد می‌گوید به حساسیت‌هایی که کنار هم قرار گرفتن نام ایران و اسرائیل در نخستین فیلم بلند او ایجاد می‌کند آگاه است، اما «باباجون» را اثری کاملاً شخصی به شمار می‌آورد.[۹] او می‌گوید: «وقتی تصمیم گرفتم این فیلم را بسازم به خودم گفتم باید بهترین فیلمی باشد که می‌سازم، باباجون را برای دریافت جایزه نساختم، با کسی رقابتی ندارم؛ این فیلم را برای خودم ساختم. وقتی شنیدم که قرار است از طرف اسرائیل در اسکار شرکت کنم خیلی خوشحال شدم، چون می‌دانستم این موضوع باعث اکران فیلم در خارج از اسرائیل می‌شود و عده بیشتری می‌توانند این فیلم را تماشا کنند و با داستان زندگی من آشنا شوند؛ این بهترین جایزه‌ای است که دریافت کردم.»[۱۰] نوید نگهبان نیز به تارنمای صهیونیستی وای. نت گفته است با سیاسی کردن این فیلم مخالف است؛ این ادعا که «نخستین فیلم فارسی‌زبان اسرائیل» بوده، یا اینکه «فیلم فارسی‌زبان نماینده اسرائیل برای اسکار امسال شده» او را ناخشنود می‌کند زیرا شائبه سیاسی کردن فیلم را القاء می‌کند. به گفته نگهبان، این برچسب زدن‌ها به روح پاک فیلم و پیام بشردوستانه آن لطمه می‌زند.[۱۱]

علی‌رغم اظهارنظر همیشگی فیلم‌سازان این‌چنینی که مدعی سیاسی نبودن و کاملاً شخصی بودن آثارشان هستند، نهادهای رسمی حمایت‌کننده از فیلم به‌صراحت مشخص می‌کنند که اختصاص بودجه‌ی بلاعوض برای ساخت این فیلم نمی‌تواند بدون هدف‌گذاری مشخص حامیان آن باشد. چنان‌که خود فیلم‌ساز گفته است: «در اسرائیل سازمان‌هایی هست که از سینماگران حمایت می‌کند و کمک‌های مالی در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد. سناریوی باباجون را برای یکی از این سازمان‌ها فرستادم و آن‌ها نیمی از هزینه لازم را در اختیارم گذاشتند، نیم دیگر با کمک خانواده نظریان در لس‌آنجلس تأمین شد.»[۱۲]

نگاهی به فهرست حامیان رسمی فیلم همچون وزارت فرهنگ و ورزش رژیم صهیونیستی انجمن فیلم رژیم، صندوق رژیم صهیونیستی برای تولید فیلم و… -که در بخش‌های قبلی این نوشتار ذکر شد- به‌خوبی نشان می‌دهد که این اثر نه صرفاً فیلم شخصی کارگردان بلکه یک فیلم هدفمند و برنامه‌ریزی‌شده است.

 

اهداف تصویرسازی فیلم به‌تناسب مخاطبان

همان‌طور که در تعریف جنگ رسانه‌ای ذکر شد، یکی از مهم‌ترین کارکردهای جنگ رسانه‌ای، «تصویرسازی از خود و دیگران» در قلب و ذهن مخاطبان است. بنابراین به‌عنوان اولین سؤال در تحلیل فیلم باباجون باید پرسید که این سازندگان و حامیان این فیلم درصددند از آینده‌ی نسل آتی یک خانواده‌ی ایرانی یهودی ساکن اراضی اشغالی چه تصویری در نگاه مخاطبان داخلی و خارجی نشان دهند؟

برای فیلم باباجون چند دسته مخاطب کلیدی مطرح است که به تناظر هر دسته، اهدافی را می‌توان در نظر گرفت:

  • یهودیان ایرانی‌الاصل ساکن اراضی اشغالی فلسطین
  • ایرانیان مقیم ایران
  • یهودیان غیر ایرانی ساکن اراضی اشغالی فلسطین
  • ایرانیان ساکن خارج کشور و سایر مردم جهان

 

۱٫     یهودیان ایرانی‌الاصل ساکن اراضی اشغالی فلسطین

بر اساس تخمین‌ها بیش از ۳۵۰ هزار یهودی ایرانی‌الاصل در اراضی اشغالی زندگی می‌کنند که عمدتاً در سال‌های پیش از انقلاب و یا در آستانه انقلاب مهاجرت کرده‌اند.[۱۳] تصویر اصلی فیلم برای یهودیان ایرانی‌الاصل ساکن اراضی اشغالی این است که نباید نسل آینده را به تبعیت از سنت‌ها و سبک زندگی پیش از مهاجرت اجبار کرد؛ به عبارت صریح‌تر نسل آینده نباید همچون نسل‌های قبل از خود، دل‌بستگی‌ای به گذشته داشته باشد و باید دنیای جدید خود را بسازد. این فیلم روایت جدال دو نسل یا به عبارت دقیق‌تر دو طرز فکر است و اگرچه نام فیلم «باباجون» -پدربزرگ موتی- به‌عنوان نماد نسل قدیم حامی سنت است اما طبق روایت داستان و تصریح خود کارگردان، قهرمان داستان همان پسر نوجوان گریزان از سنت‌های خانوادگی است.

در این فیلم درحالی‌که تمامی نسل اول و دوم یهودیان ایرانی ساکن اراضی اشغالی یعنی پدربزرگ، پدر، مادر، عمو و همسایه‌ها به زبان فارسی سخن می‌گویند و پدربزرگ به نوه‌ی خود شعر «دلم می خواد به اصفهان برگردم…» را یاد داده است، تنها موتی که نماد نسل آینده‌ی است به زبان عبری صحبت می‌کند که این موضوع نیز نشان می‌دهد که نسل‌های آتی تمایلی به حفظ زبان پدری خود ندارند و باید زبان عبری را زبان خود بدانند.

 با نگاهی به وضعیت اجتماعی ساکنین اراضی اشغالی و شناخت «بحران هویت» در این منطقه می‌توان ابعاد پنهان‌تر تصویرسازی فیلم باباجون را بهتر درک کرد.  مهاجرت یهودیان به سرزمین‌های اشغالی و مهاجرت معکوس، همواره دو چالش جدی و حساسیت‌برانگیز برای مسئولین رژیم صهیونیستی بوده است. اصلی‌ترین عامل در اهمیت مهاجرین، جمعیت صهیونیست‌ها در مقابل فلسطینی‌هاست. یکی از چالش‌هایی که رژیم صهیونیستی همواره با آن روبرو بوده است، ناکامی در تکمیل فرآیند دولت- ملت‌سازی برای بقا است. در پایان سال ۲۰۱۷ جمعیت فلسطینیان ساکن در سرزمین‌های فلسطین در عدد ۶٫۳ میلیون با کل یهودیان صهیونیست برابر می‌شود. [۱۴]

طبق آمار منتشرشده از سوی آژانس مهاجرت رژیم صهیونیستی، مهاجرت به سرزمین‌های اشغالی در سال ۲۰۱۶ با کاهش روبرو بوده است. رژیم صهیونیستی برای غلبه بر این چالش، وزارت جذب و مهاجرت را ایجاد نموده است. این وزارت برای افزایش مهاجرت یهودیان به سرزمین‌های اشغالی، تسهیلات ویژه‌ای برای مهاجران و مشمولان استفاده از تسهیلات دولتی در نظر گرفته است. به‌طور مثال، مهاجرین تا دو سال می‌توانند از حقوق و مزایای شهروندی بهره‌مند شده و از پرداخت هزینه‌های معیشتی، سکونتی، آموزشی و… معاف خواهند بود. این وزارت خانه برای جذب مهاجر اقدام به تأسیس صندوقی (Absorption Basket) نموده است و امکانات اقامتی، آموزش زبان عبری و … را انجام می‌دهد.[۱۵]

همچنین از دیگر چالش‌های این رژیم، «چالش مقبولیت» است. در نظرسنجی «موسسه دموکراسی اسرائیل» از جامعه صهیونیستی در خصوص وضعیت کلی رژیم پرسیده شده است که نتایج جالبی به دست آمده است. میان گروه‌های سنی جوان، میان‌سال و ۵۵ سال به بالا، به میزان نسبتاً مشترکی از وضع کنونی رضایت وجود دارد، اما هر چه به گروه سنی پایین‌تر نزدیک می‌شویم، وضعیت رضایت متوسط از شرایط، افزایش چشم‌گیری می‌یابد. این امر می‌تواند نشان‌دهنده‌ی عدم اطمینان یا عدم ثبات وضعیت جوانان باشد.(جدول زیر) [۱۶]

 

نظرسنجی منتشرشده از سوی «Israel Democracy Institute» برای یافتن میزان موفقیت رژیم صهیونیستی در شکل دادن یک هویت مشترک که شهروندانش نسبت به آن احساس تعلق دارند یا غیر، این سؤال را مطرح نموده است: از اینکه یک «اسرائیلی» خطاب می‌شوید چه احساسی دارید؟ وقتی از آنان در خصوص افتخار به «اسرائیلی بودن» سؤال می‌شود، طیف وسیعی پاسخ قاطعی نمی‌دهند و تعلق‌خاطر محکم و قوی‌ای به ملیت خود ندارند.(جدول زیر)[۱۷]

 

همچنین یکی دیگر از نکات مهم نظرسنجی سیر نزولی احساس افتخار و تعلق نسبت به هویت «اسرائیلی» با جوان‌تر شدن جامعه است. جدول ۱۳ به‌خوبی نشان می‌دهد که میان جمعیتی که سنشان به تشکیل جعلی رژیم می‌رسد و جوانانی که زیر ۳۵ دارند، حداقل ۱۰ درصد در افتخار به «اسرائیلی» بودن اختلاف وجود دارد.(جدول زیر)[۱۸]

 

طبیعی است که رژیم خودخوانده‌ی صهیونیستی مجبور است برای حل بحران هویت و مقبولیت خود خصوصاً برای نسل‌های جوان، از ساکنین اراضی اشغالی «هویت زدایی» کند و هویت اصلی آن‌ها را کمرنگ نماید تا هویت صهیونیستی آن‌ها پررنگ شود و این مهاجران در وطن جدید خود «بمانند».

 

۲٫     ایرانیان مقیم ایران

فارسی‌بودن زبان فیلم نشان می‌دهد مخاطبان فارسی‌زبان اعم از فارسی‌زبانان ساکن اراضی اشغالی و یا ساکن ایران و مناطق دیگر در اولویت بوده «مخاطب‌هدف» اصلی هستند. به‌بیان‌دیگر، چندان منطقی نیست که پروژه‌ای با این نحو، صرفاً برای گروه کوچکی از فارسی‌زبانان مقیم اراضی اشغالی تولیدشده باشد و گروه هدف مخاطب این فیلم بی‌شک تمام فارسی‌زبانان هستند. حتی طبق گفته‌ی عوامل سازنده‌ی فیلم، آن‌ها نه توقع دریافت جایزه از جشنواره‌های بین‌المللی را داشتند و نه حتی جبران بودجه و بازگشت سرمایه. تنها هدف برای آن‌ها دیده شدن فیلم از سوی ایرانیان بوده است. خواندن جملاتی از عوامل سازنده‌ی فیلم، به‌خوبی مبین این نکته است.

  • کارگردان فیلم دراین‌باره می‌گوید: «حالا که نمایش فیلم من در ایران ممکن نیست، امیدوارم همه‌ی ایرانی‌ها بتوانند به نحوی آن را روی اینترنت تماشا کنند».[۱۹]«برایم مهم نیست فیلم به بازار سیاه برود. من می‌خواهم ایرانی‌ها این فیلم را ببیند. من به فرهنگ و مردم ایران احترام می‌گذارم و می‌خواهم ببینند چطور می‌توان بدون سیاست با هم حرف بزنیم. برای همین من از یک بازیگر مسلمان ایرانی برای فیلمم استفاده کردم نه یک بازیگر یهودی اسرائیلی.»[۲۰]
  • همچنین یکی از مدیران شرکت تهیه‌کننده فیلم نیز چند ماه قبل در مصاحبه‌ای ابراز امیدواری کرده بود مردم ایران هم بتوانند «بابا جون» را ببینند و با آن ارتباط برقرار کنند؛ حتی اگر مقامات ایران تصمیم بگیرند آن را «ممنوع کنند». کارگردان فیلم انتظار دارد موضوع فیلمش کنجکاوی مردم اسرائیل را برانگیزد و آن‌ها را به دیدن فیلم ترغیب کند اما می‌گوید بیش و پیش از هر چیز مشتاق است بداند مردم در ایران در مورد فیلمش چه فکر می‌کنند…[۲۱]

می‌توان گفت فیلم درصدد است برای مخاطب ساکن ایران، نسلی آینده را بی‌میل نسبت به سنت‌های دینی و مذهبی والدین و گریزان از اجبار بی‌منطق پدران خود تصویرسازی کند؛ درواقع پیام فیلم به ایرانیان مقیم ایران این است که باید سنت‌های متعصبانه‌ی ملی و مذهبی نسل‌های قبل از خود را تغییر دهید و رویکرد جدیدی مطابق میل و علاقه و پیشرفت خود در پیش بگیرید. وزارت امور خارجه‌ی رژیم صهیونیستی در وبگاه فارسی خود نوشته است: «دلشاد تصمیم گرفت این داستان را مانند یک نماد و تمثیل، درباره نبرد و مبارزه در جهت کسب استقلال و آزادی، در محیط و جوی محدود و دست و پاگیر، اعم از محدودیت خانوادگی، مذهبی، اجتماعی و یا محدودیت رژیم و نظام، به نمایش درآورد.»[۲۲]

همچنین می‌توان عادی‌سازی ماهیت رژیم صهیونیستی در منطقه و نزدیکی روابط ایرانیان با رژیم صهیونیستی، را هدف دیگر تصویرسازی این فیلم در نظر گرفت. همین‌قدر که مردم ایران به ساکنان اراضی اشغالی فلسطین به چشم مردمانی مانند مردم عادی همه‌ی نقاط جهان بلکه مردمانی همچون مردم شهرها و روستاهای ایران که آن‌ها نیز دارای بیم‌ها و امیدها و مشکلات و مسائل گوناگون هستند نگاه کنند و ماهیت جعلی بودن رژیم صهیونیستی و غصبی بودن اراضی اشغالی را در نظر نگیرند، بخشی از اهداف سازندگان فیلم محقق شده است.

فیلم‌ساز تلاش کرده تا همه‌ی موارد ظاهری فیلم همچون محیط فیلم‌برداری، نوع لباس پوشیدن بازیگران، چهره‌پردازی و… را مشابه شهرها و روستاهای ایران و سبک زندگی متداول خانواده‌های ایرانی طراحی کند و حتی برای موسیقی فیلم از موسیقی سنتی ایرانی (نوازی سه‌تار، تک‌نوازی نی، تک‌نوازی سنتور، و…) استفاده کرده تا فضا به‌زعم او، نزدیک به فضاهای ایرانی به نظر برسد. چنانکه کارگردان فیلم در مصاحبه با بی‌بی‌سی فارسی گفته است: «این فیلم نه از یک زاویه دید اسرائیلی، که از نگاه یک خانواده ایرانی در اسرائیل روایت می‌شود درنتیجه نگاهی همدلانه به فرهنگ ایرانی دارد. به همین خاطر فکر می‌کنم مخاطبان ایرانی بتوانند تصویر خود را در آن ببیند، درواقع در تمام فیلم نشانه‌هایی از ساختار و دینامیک خانواده‌های ایرانی مخفی شده که بیننده وقت تماشا آن‌ها را خواهد شناخت و امیدوارم که با آن‌ها ارتباط برقرار کند.»[۲۳]

 

۳٫     یهودیان غیر ایرانی اراضی اشغالی فلسطین

درصورتی‌که مخاطب فیلم را سایر ساکنین اراضی اشغالی در نظر بگیریم، می‌توان گفت همان مسئله‌ی بحران هویت و مقبولیت در اینجا نیز مطرح است؛ زیرا مسئله‌ی بحران هویت تنها مختص ایرانیان ساکن آن منطقه نیست. تمام ساکنین فلسطین اشغالی باید با هویت و ملیت پیشین خود خداحافظی کنند و هویت صهیونیستی را هویت اصلی خود بدانند. همچنین ساکنین پیشین اراضی اشغالی باید هویت جدید مهاجران را به رسمیت بشمارند و از شکاف‌های هویتی بپرهیزند. جدول زیر میزان پذیرش اعراب از سوی یهودیان به‌عنوان همسر، دوست، همسایه، همکار، شهروند و درنهایت در نقش یک توریست را در جامعه نشان داده است. پاسخ گروه‌های گوناگون حریدی‌ها، صهیونیست‌های سنتی، سنتی‌های غیرمذهبی و سکولارها نشان می‌دهد که همچنان حجم وسیعی از شهروندان سرزمین‌های اشغالی رویکرد نژادپرستانه‌ای دارند.[۲۴]

 

 

کارگردان فیلم نیز می‌گوید: «در آن دوران ایرانی بودن در اسرائیل -برخلاف مثلاً اروپایی بودن- چندان باعث افتخار و شأن اجتماعی به شمار نمی‌آمد. در چنین شرایط سختی بابا جون از هیچ شروع کرد به ساختن تنها چیزی که بلد بود: یک مزرعه بوقلمون. این اتفاقی است که برای هر مهاجری از هر ملیتی می‌تواند بیافتد. بچه‌ها زبان کشور مقصد را یاد می‌گیرند، دوستان جدید پیدا می‌کنند و جلو می‌روند اما خیلی وقت‌ها والدین به گذشته چنگ می‌زنند زیرا حس می‌کنند چیزی جز آن برایشان باقی نمانده است.»[۲۵]

 

  1. ایرانیان ساکن خارج کشور و سایر مردم جهان

این فیلم غیر از اراضی اشغالی فلسطین در کانادا، سوئد، اسلواکی، نروژ، آلمان توزیع و اکران شده است و اکران جهانی آن ادامه دارد.[۲۶] نوید نگهبان گفته است دریافت اسکار برای این فیلم برای او اهمیت ندارد؛ مهم برای او صحنه‌هایی است که برای مثال وقتی این فیلم با حضور خودش در تورنتو اکران شد، ایرانیان بسیاری به او نزدیک شده و گفتند، این فیلم انگار که زندگی آن‌ها نیز بوده است.[۲۷]

 

علی‌رغم اصرار عوامل فیلم بر ضد ایرانی نبودن فیلم و «واقعیت» آن، تصویرسازی این فیلم از یک خانواده‌ی ایرانی در نگاه مردم گوناگون جهان، همان تصویر اکثر فیلم‌های سیاه ضد ایرانی است. محیط روستایی بدوی و عقب‌مانده، لباس‌های نازیبا که عمدتاً محدود به زیرپوش مردانه است، نوع رفتار متعصبانه و خشن پدر خانواده، فقر و تنگدستی و… همگی تداعی‌کننده‌ی همان تصویر همیشگی مدنظر سینمای غرب از ایران است. ایرانیان مهاجرت کرده نیز بار دیگر با دیدن چنین فیلمی به‌درستی تصمیم خود برای مهاجرت و عدم بازگشت به زندگی بدوی ارائه‌شده در فیلم‌های ضد ایرانی پی می‌بردند. چنانکه پدر موتی در جایی از فیلم می گوید: «از ما بدبخت‌تر توی این دنیا وجود نداره…»

 جمع‌بندی

این نوشتار تلاش شد تا ضمن آشنایی اجمالی با پروژه‌ی فیلم سینمایی «باباجون» و اطلاعات پیرامونی آن، به تحلیل این اثر از دیدگاه جنگ رسانه‌ای پرداخته شود. به‌طورکلی این آثاری از این قبیل را نباید فیلم شخصی یک فرد در نظر گرفت و باید «هدف‌گذاری» و «تصویرسازی» مدنظر آن را بررسی کرد و با توجه به مخاطبان گوناگونی که پیش‌تر به آن‌ها اشاره شد، پیام فیلم را تحلیل کرد. خصوصاً باید «بحران هویت» ساکنان رژیم صهیونیستی را در تحلیل فیلم در نظر گرفت.

همچنین «باباجون» را باید در چارچوب دیپلماسی عمومی رژیم صهیونیستی تحلیل نمود. مواردی از این قبیل بیانگر اتخاذ راهبرد «تلطیف روابط مردم ایران با رژیم صهیونیستی» در دیپلماسی عمومی این رژیم دارد. آن‌ها سعی دارند تا ذهنیت مردم ایران نسبت به این رژیم را بهبود دهند. در گام اول یک هدف حداقلی همچون همزادپنداری با یک خانواده‌ی ایرانی ساکن فلسطین اشغالی مدنظر است و در گام‌های بعد، تلطیف احساسات نسبت به کلیه ساکنین این منطقه، و حتی قهرمان‌سازی از رژیم صهیونیستی در نگاه ایرانیان نیز سوژه‌ی تصویرسازی رسانه‌ای آن‌ها قرار گیرد.

طبیعتاً مجموعه‌ی رسانه‌ی جمهوری اسلامی –اعم از سینما و تلویزیون و…-  چه به صورت آفندی و چه به صورت پدافندی باید در صحنه‌ی جنگ رسانه فعال باشند و ضمن تثبیت هویت ایرانی اسلامی و ایجاد حس افتخار به آن، هویت جعلی رژیم صهیونیستی را به چالش بکشند.


منابع:

 

[۱] «جنگ رسانه‌ای و چیستی آن»، وبگاه اندیشکده راهبردی تبیین، قابل بازیابی در آدرس اینترنتی زیر:

[۲] From http://ir.voanews.com/a/iran-israel-cinema-film-babajoon/3049079.html

[۳] http://www.radiofarda.com/a/27315046.html

[۴] http://www.unitedking.co.il/Home/About_English

[۵] همان

[۶] http://www.babajoon.co.il/supporters

[۷] http://www.radiofarda.com/a/f8-babajoon/27314046.html

[۸] http://www.imdb.com/title/tt3757218/awards?ref_=tt_ql_op_1

[۹] http://www.bbc.com/persian/arts/2015/08/150823_l51_babajoon_cinema_toronto

[۱۰] From http://ir.voanews.com/a/iran-israel-cinema-film-babajoon/3049079.html

[۱۱] https://www.radiofarda.com/a/f8-navid-negahban-babajoon/27316126.html

[۱۲] همان

[۱۳] http://www.bbc.com/persian/arts/2015/08/150823_l51_babajoon_cinema_toronto

[۱۴] برای مطالعه بیشتر ر. ک: محمد محسن فایضی «بحران جمعیت، چالش اصلی دولت-ملت سازی در رژیم صهیونیستی». اندیشکده راهبردی تبیین، منتشرشده در تاریخ ۲۱ دی ۱۳۹۴، قابل بازیابی در پروند زیر:

http://tabyincenter.ir/11290/

[۱۵] مجید صفا تاج، «جذب و مهاجرت، وزارت» دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل؛ به نقل از محمد محسن فایضی، «مهاجرت یهودیان به سرزمین‌های اشغالی؛ فرآیندها و چالش‌ها»، ۹ بهمن ۹۵، قابل بازیابی در آدرس اینترنتی زیر:

http://www.tabyincenter.ir/16690/

[۱۶] محمد محسن فایضی، «میزان رضایت‌مندی از «اسرائیلی» بودن در سرزمین‌های اشغالی»، وبگاه اینترنتی اندیشکده راهبردی تبیین، ۳۰ بهمن ۹۵، قابل بازیابی در آدرس اینترنتی زیر:

http://www.tabyincenter.ir/17441

[۱۷] همان

[۱۸] همان

[۱۹] http://fa.rfi.fr/%C2%AB%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AC%D9%88%D9%86%C2%BB-%DB%8C%DA%A9-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C-20151221/%D8%AE%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87

[۲۰] http://www.radiofarda.com/a/f8-babajoon/27314046.html

[۲۱] http://www.bbc.com/persian/arts/2015/08/150823_l51_babajoon_cinema_toronto

[۲۲] http://mfa.gov.il/MFAFA/IsraelExperience/IraniansInIsrael/Pages/20140513-Israeli-Iranian-Film.aspx

[۲۳] http://www.bbc.com/persian/arts/2015/09/150922_l51_babajoon_isreal_awards

[۲۴] محمد محسن فایضی، «دموکراسی و اعتماد به نهادها در رژیم صهیونیستی»، وبگاه اندیشکده راهبردی تبیین، ۵ اسفند ۹۵، قابل بازیابی در آدرس اینترنتی زیر:

http://www.tabyincenter.ir/17673/

[۲۵] http://www.bbc.com/persian/arts/2015/08/150823_l51_babajoon_cinema_toronto

[۲۶] http://www.imdb.com/title/tt3757218/releaseinfo?ref_=ttco_sa_2

[۲۷] https://www.radiofarda.com/a/f8-navid-negahban-babajoon/27316126.html


موضوعات مرتبط: عمليات رواني ، صهیونیست ، خانه و خانواده ، نفوذ ، اخبار ، پیامها
برچسب‌ها: فیلم , صهیونیست , اسرائیل , تحلیل فیلم


تاريخ : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

🔺خلاصه مطالب ، دانشنامه جنگ . مجله ی  (War Word)

🔺دکتر  فرانس ژیرس استاد دانشگاه و مفسر جنگ  و رئیس اتاق جنگ  ناتو در اتحادیه اروپا، علت ناتوانی غرب در حمله به ایران را اینگونه توضیح می دهد :

🔺فرض بر اینکه جنگ بین ایران و عربستان  اغاز و شروع جنگ کلید خورده شود:

🔺در ساعت پنج صبح اولین روز نبرد:

❗️تنگه هرمز؛ ضمن مین گزاری وسیع با ناو گروه ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز کنترل خواهد شد

❗️هر روز سه نفت کش عظیم با توجه به حجم زیاد صادرات عربستان از تنگه هرمز عبور میکند که این سه نفت کش سریعا مصادره و تمام پرسنل ان اسیر میشوند.

❗️چهار سکو و میدان مشترک بین امارات و قطر با ایران سریعا توسط ایران بسته خواهد شد.  

❗️تنها با شلیک یک موشک از نوع شهاب یک کل سیستم میدان نفتی  وفاق قطر  تعطیل و منهدم خواهد شد
❗️شش فرودگاه بین المللی دوحه، دبی، ابوظبی، شارجه، ریاض، جده وبحرین سریعا هدف موشک های ایرانی قرار خواهند گرفت و کلیه مواصلات هوایی و تدارکاتی اعراب از طریق اسمان قطع خواهد شد.

❗️مسیر تردد دریا و اسمان به روی‌ کشورهای خلیج‌فارس تنها ظرف نیم ساعت از شروع شلیک تا انهدام  بسته خواهد شد.

❗️بیست و دو پایگاه نظامی ائتلاف عربستان حاشیه خلیج‌فارس با هجوم فراوان موشکهای نقطه زن ایران هدف گیری خواهد شد.

❗️و ظرف چند ساعت قدرت نظامی انان  به نصف کاهش پیدا خواهد کرد.

❗️موشکهای قاهر تحویل داده شده به انصارالله که فن اوری آن را به انان صادر کرده اند  که به سامانه یوم الست معروف است فقط به دستور تهران برای نابودی کل تاسیسات نفتی آرمکو عربستان کافیست.

❗️در صورت دخالت امریکا و متحدانش  چهار کشور که نیمی از ثروت جهان و چهار پنجم انرژی فسیلی جهان را در اختیار دارد  در یک ساعت به عصر حجر بر خواهد گشت.یعنی امارات ، قطر ، بحرین ، کویت.

❗️به همین دلیل انها جرات دخالت ندارند

❗️کل اقتصاد جهان و بورس های جهان که عمدتاً سرمایه گزاران عرب مالک آنها و سهام دار بزرگ آن هستند سقوط نود درصدی خواهد کرد.

 ❗️با انهدام سکوهای نفت هر بشکه نفت چهارصد دلار قیمت خواهد خورد و تمام این معادلات در یک ساعت بر جهان تحمیل خواهد شد.

❗️لازم به ذکر است  با هجوم‌ آتش و وضعیت تخریب موشک  های ایران:

🚫دبی با ۱۴ موشک. از نوع شهاب
🚫شارجه ۱۳ موشک‌
🚫منامه بحرین ۴ موشک‌
🚫ابوظبی ۷ موشک
🚫دوحه قطر ۱۱ موشک
🚫السالمیه و الکویت کویت ۲۲ موشک‌
🚫جده عربستان ۲۴ موشک‌
🚫ریاض ۲۸ موشک.
نابود خواهند شد.

🔺این تعداد موشک فقط  از دو پایگاه موشکی ایران شلیک خواهد شد و صد و ده پایگاه موشکی دیگر اصلا نیاز به عملیاتی شدن ندارد.
🔺کشورهای مينیاتوری (و ميکروسکوپي) حاشیه خلیج فارس که جمعا با هم نیمی از ثروت جهان را دارا هستند  فقط تا نابودی (کمتر از) یک ساعت فاصله دارند.

🔺دکتر  فرانس اضافه مي کند از عملیاتی شدن موشکهای‌ ایران تا دستور حمله و انهدام  و نابودی چهار کشور دنیا فقط یک ساعت زمان لازم است و قطع شاهرگهای حیاطی عربستان بسیار سهل و اسان  است.

🔺امریکا و متحدانش خوب می دانند که در صورت جنگ  فاتحه اقتصاد دنیا خوانده شده


موضوعات مرتبط: نظامی ، راهبرد و تحلیل ، عمليات رواني ، اخبار
برچسب‌ها: جنگ , ایران و عربستان , حمله به ایران , ناتو


تاريخ : ۱۳۹۵/۱۰/۰۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

سال محل کودتا توضیحات
1 1918 روسیه انقلاب حزب بلشویک روسیه در سال 1917 با مخالفت آشکار دولت «وودرو ویلسون»، رئیس جمهور وقت آمریکا روبرو شد. در سال 1918، نیروهای متحدین از جمله آمریکا به روسیه لشکرکشی نظامی کردند.
2 1949 یونان در سال 1949 آمریکا با فتنه‌انگیزی در یونان جنگ داخلی این کشور را به راه انداخت که 154 هزار نفر کشته، 40 هزار نفر بازداشت و زندانی و 6 هزار نفر به موجب احکام نظامی صادره توسط دادگاه نظامی یونان اعدام شدند.
«ماکویگ»، سفیر وقت آمریکا در آتن اعتراف کرد که تمام اقدامات تأدیبی و تکنیکی اتخاذ شده و به اجرا گذاشته شده توسط حکومت نظامی یونان طی سال‌های 1949 – 1947 توسط نظارت مستقیم و برنامه‌ریزی دقیق کاخ سفید صورت گرفته بود.
3 1949 سوریه در 3 مارس 1949 آژانس اطلاعات و جاسوسی آمریکا (سیا) کوتایی نظامی را در سوریه و به فرماندهی "حسنی الزعیم" به اجرا می‌گذارد که برنامه این انقلاب تماماً و کاملاً در سفارت آمریکا در دمشق ریخته شده بود.
در 14 آگوست 1949 شماری از افسران سوریه به دستور سفارت آمریکا در دمشق و در حالی‌که توسط این سفارت هدایت می‌شدند، اقدام به محاصره خانه «حسنی الزعیم» کردند که خود کودتای آمریکا را رهبری کرده بود، و پس از اینکه الزعیم حاضر نشد به دستورات آن‌ها تن دهد، او را به قتل رساندند.
4 1952 کوبا در 10 مارس 1952 آمریکا اقدام به حمایت از ژنرال «باتیستا» کرده و او را به کودتا در کوبا تشویق کردند و پس از اینکه باتیستا قدرت را در کشور به دست گرفت، دیکتاتوری وابسته به آمریکای خود را در این کشور به اجرا گذاشت.
5 1953 ایران در 19 آگوست 1953 سازمان سیا کودتایی را علیه دولت «مصدق» به راه می‌اندازد که به کودتای «25 مرداد» در ایران معروف است. طراح و برنامه‌ریز این کودتای آمریکایی کسی نبود جز «کیم روزولت»، نوه «تئودور روزولت» که طی سال‌های 1901 تا 1909 میلادی ریاست جمهوری آمریکا را برعهده داشت.
6 1953 آلبانی بین سالهای 1949 تا 1953 دولت آمریکا و بریتانیا در اقدامی مشترک دولت قانونی آلبانی که کوچک‌ترین و شکننده‌ترین دولت کمونیستی در اروپای شرقی بود را ساقط کردند.
7 1954 گواتمالا سازمان سیا از براندازی دولت گواتمالا که با رأی مردم انتخاب شده بود حمایت کرد. «جاکوبو آربنز» رئیس جمهور گواتمالا، با رأی مردمی به منصب قدرت نشسته بود. سازمان سیا در چند عملیات پنهانی که علیه وی و دولتش انجام داد، موفق به سرنگونی دولت وی نشد اما ناگهان ارتش کشورش علیه او برگشت و او به سادگی از قدرت کنار زده شد.
بعد از آنکه حکومت جدید زمین‌های متعلق به شرکت آمریکایی را ملی اعلام کرد، سیا اقدام به هدایت حمله مخالفان در تبعدید کرد؛ بمب افکن ها در نیکاراگوئه مستقر شدند. در 27 ژوئن 1954 پس از اینکه جنگنده بمب افکن‌های نیروی هوایی آمریکا اقدام به بمباران پایتخت گواتمالا و مناطق اطراف آن به واسطه جنکنده‌های «ب – 26» می‌کنند،‌ کودتایی نظامی را در این کشور انجام می‌دهند. سفیر آمریکا فهرست چندین نفر از افرادی که طبق سیاست‌های آمریکا می‌بایست اعدام می‌شدند را تهیه کرد و سرانجام با حمایت مستقیم ریگان، آرمز به عنوان رئیس جمهور گواتمالا منصوب شد. این امر منجر به شکل گیری جنگ داخلی در این کشور شد که نزدیک به 200 هزار کشته در پی داشته است.
8 1957 تایلند  
9 1958 لائوس بین سال‌های 1958 تا 1960 سیا حداقل مهندسی و طراحی سه کودتا را برای دور نگه داشتن گروه‌های چپ گرا از قدرت را بر عهده داشت. سیا حامی رهبر دست راستی و سرکرده باند مواد مخدر در لائوس ژنرال «فومی نوساوان» بود. نوساوان دلال مواد مخدر میان برمه، لائوس و ویتنام بود و آمریکا نیز از انحصار انتقال مواد مخدر توسط این شخص حمایت می‌کرد. در سال 1962 سیا با گرد آوری 30 هزار نفر از شبه نظامیان تحت فرمان خود در تایلند، کره، ویتنام و فلیپین علیه گروه‌های چپ در لائوس وارد نبرد شد که درنهایت پس از آشکار شدن ضعف آمریکا در مقابل لائوسی‌هایی چپ گرا، این کشوراقدام به تخلیه دو میلیون تن بمب بر سر مردم بی گناه لائوس کرد.
10 1958 لبنان در 15 جولای 1958 لبنان عملاً به واسطه ناوگان ششم نیروی دریایی آمریکا به اشغال نظامی این کشور در می‌آید تا کاخ سفید رسماً حمایت خود از "کمیل شمعون" را به دنبال انقلاب عراق که روز پیش از آن در این کشور (عراق) روی داده بود، اعلام کند.
11 1958 عراق در 1958 پس از اینکه پادشاهی تحت حمایت بریتانیا در عراق توسط «عبدل قاسم» فروپاشید سیا جوان 22 ساله ای را مأمور کرد که این رئیس جمهور جدید را ترور کند. صدام حسین جوان 22 ساله ای که مأموریت چنین اقدامی را داشت با حمایت مالی آمریکا به بیروت و قاهره سفر کند و در آنجا تبدیل به یکی از نیروهای اطلاعاتی مصر شد.
12 1959 کوبا سازمان سیا با اقدامات آیزنهاور و کندی تبعیدی‌ها و پناهندگان ضدکمونیست کوبایی را آموزش داد و تلاش کرد دولت فیدل کاسترو را سرنگون کند. بزرگ‌ترین و پیچیده‌ترین این تلاش‌ها عملیاتی بود که در سطح کاخ سفید انجام و به «عملیات خلیج خوک‌ها» مشهور شد.
13 1960 کنگو در سال 1960 هنگامی که پاتریس لومومبا که با مبارزات ضد استعماری‌اش راه را برای استقلال کنگو از بلژیک فراهم کرده بود، برای حل پاره‌ای از بحران‌های داخلی از شوروی طلب کمک نظامی کرد باعث شد دولت آیزنهاور و آمریکا عصبانی شوند. رئیس وقت سازمان سیا در آن زمان هشدار داد کنگو نیز در تلاش است تا به حکومتی کمونیستی تبدیل شود و باید دست به کار شد تا از پدید آمدن کوبایی دیگر جلوگیری شود. آیزنهاور به سازمان سیا اجازه داد تا با ریختن سم در غذا یا خمیردندان وی او را ترور کند. سازمان سیا نتوانست او را ترور کند اما استعمارگر سابق کنگو یعنی بلژیک را یاری داد تا لومومبا را عزل و او را مجبور به فرار کند.
14 1960 ترکیه  
15 1961 اکوادر  
16 1961 ویتنام جنوبی  
17 1963 جمهوری دومینیکن سازمان سیا از براندازی «رافائل تروخیو»، دیکتاتور جمهوری دومینیکن حمایت می‌کرد و سرانجام وی را کشت.
18 1963 کنگو امریکا بطور غیر مستقیم و با همکاری سربازان بلژیکی در امور کنگو مداخله کرد و با کمک عوامل داخلی چون (موسی چومبه)، رئیس جمهور کنگو (پاتریس لومومبا) را به قتل رسانده و دولت کنگو را سرنگون کردند.
19 1963 عراق در فوریه سال 1960، آمریکا کودتایی علیه دولت عراق طراحی کرد که «عبدالکریم قاسم» رئیس جمهور آن بود و دو سال قبل پادشاهی غرب‌گرای عراق را سرنگون کرده بود، طراحی کرد. دولت عراق از گسترش نفوذ حزب کمونیسم عراقی در زمان ریاست جمهوری وی نگران بود. خارج شدن عبدالکریم قاسم از پیمان «سنتو» و خرید اسلحه از شوروی اقداماتی بود که آمریکا و سیا را به براندازی حکومت وی ترغیب کرد. این کودتا سرانجام در سال 1963 موفق شد.
20 1963 ویتنام جنوبی  
21 1964 برزیل آمریکا رئیس جمهور برزیل، «گولارت» که با رأی مردم روی کار آمده بود را در مارس 1964 سرنگون کرد. در 1964 ژانرال «کاستلو برانسو» توانست با کمک و حمایت ایالات متحده آمریکا کودتایی را بر پا کند که در نتیجه آن بیست سال حکومت ظالمانه بر این کشور حاکم شد.
22 1964 بولیوی  
23 1965 اندونزی در این سال سازمان اطلاعات و جاسوسی آمریکا – سیا کودتایی نظامی به رهبری «سوهارتو» علیه «سوکارنو»، رئیس جمهور وقت اندونزی تدارک دیده و به اجرا می‌گذارد؛ سوکارنو اندونزی را ابتدا از چنگ ژاپنی‌ها و سپس هلندی‌ها رهانیده و آزاد کرده بود. به دنبال اجرای این کودتای بیش از یک میلیون شهروند اندونزیایی قربانی شدند. نقش آمریکا در کودتای 1965 ژنرال «سوهارتو» در اندونزی در ابتدا مخفی ماند، علی‌رغم این‌که سوهارتو هم تقریباً به اندازه مردم عراق از مردم اندونزی کشت. بعد از پایان ماجرا بود که مقامات آمریکا برای شریک شدن در افتخار این کودتا نقش خود را در کمپین قتل‌عام سوهارتو آشکار کردند.
24 1965 زئیر پاتریس لومومبا رهبر جنبش ملی این کشور که نبرد مردم این کشور را برای دستیابی به استقلال را رهبری کرد، در سال 1960 اولین نخست وزیر منتخب مردم این کشور شد. اما او طی کودتای آمریکایی «جوزف موبوتو» از قدرت خلع شد. موبوتو با انحلال انتخابات در سال 1965 خود را به عنوان رئیس جمهور زئیر اعلام کرد و برای مدت 30 سال دیکتاتور مآبانه در این کشور حمکرانی کرد.
25 1966 عراق کودتا شکست خورد
26 1967 یونان در 21 آوریل سال 1967، دولت مردمی یونان که عده‌ای گمان داشتد راه کمونیسم پیش گرفته بود، سرنگون شد. بعضی شواهد به نقش داشتن آمریکا در این کودتا گواهی می‌دهند؛ با این وجود، عده‌ای نقش آمریکا را انکار می‌کنند. نخست وزیر لیبرال یونان «گئورگیس پانادورئه» در کودتای آمریکایی سال 1967 از حکومت ساقط شد. پس از او فرزندش به عنوان اولین رئیس جمهور سوسیالیست یونان در 1981 به مسند قدرت تکیه زد.
27 1968 پاناما  
28 1969 غنا در دهه 1950 تا 1960 چهره ضد امپریالیستی به نام «کوام نکرومه» که در دوران استعمار بریتانیا نخست وزیر بود با کسب استقلال از انگلیس به عنوان رئیس جمهور غنا برگزیده شد. او در سال 1965 کتاب «استعمارنو: آخرین مرحله از امپریالیسم» را نوشت و در سال 1969 طی یک کودتای آمریکایی سرنگون شد. هر چند دولت آمریکا دخالت در این کودتا رانفی می‌کند اما بعدها یکی از جراید انگلیس افشا کرد که 40 نفر از افسران سیا به توزیع اسلحه و حمایت از مخالفان مخفی نکرومه کردند که درنهایت نیز با موفقیت این عملیات دولت آمریکا از آن‌ها تقدیر کرد.
29 1970 کامبوج زمانی که نیکسون دستور به بمباران پنهانی و غیر قانونی کامبوج در سال 1969 داد، هواپیماهای این کشور به گونه ای عمل کردند که هیچ ردپایی از جنایت‌های آمریکا در این کشور باقی نماند. طی این عملیات‌ها نیم میلیون نفر از مردم کامبوج بر اثر پرتاب موشک‌هایی که عدد آن‌ها بیش از تعداد بمب‌های فروریخته شده بر سر مردم آلمان و ژاپن در جنگ جهانی دوم بود کشته شدند. زمانی که «کومر راگ» در سال 1973 قدرت را به دست گرفت و حداقل دو میلیون نفر از مردم خود را کشت، در نهایت توسط ارتش ویتنام مجبور به ترک کشور شد. اما ایالات متحده از طریق سفارت خویش در بانکوک به حمایت‌های همه جانبه از راگ و سربازانش کرد.
30 1971 ترکیه  
31 1971 بولیوی در سال 1971، امریکا از کودتای بولیوی حمایت و آنرا رهبری کرد.
32 1973 شیلی دولت کندی تیمی متشکل از 100 مأمور سیا و وزارت خارجه را به شیلی فرستاد تا در انتخابات سال 1964 نتیجه را عوض کند. کمپین «ترس سرخ» با تصاویر تیرباران افراد و تانک‌های شوروی برای ترساندن زنان، تولید برنامه‌های رادیویی توسط سیا، پخش اخبار ساختگی، و موارد مشابه همه در همین راستا بود، و در نهایت «ادواردو فری» با رأی اکثریت زنان انتخابات 1964 را از آلنده برد. اما علی‌رغم همه کمپین‌های آمریکا، آلنده در سال 1970 علی‌رغم تحریم‌های اقتصادی و کمپین بی‌ثبات‌سازی آمریکا دوباره در انتخابات پیروز شد. دفتر زندگی آلنده در نهایت به دست ارتش ژنرال «پینوشه» با حمایت سیا و ارتش آمریکا بسته شد. در 11 سپتامبر 1973 سازمان اطلاعات و جاسوسی آمریکا کودتایی علیه «سالوادور آلنده»، رئیس جمهور وقت شیلی به اجرا می‌گذارد که در نتیجه آن نه تنها آلنده کشته می‌شود که این کودتا اعدام 30 هزار نفر و بازداشت و زندانی شدن 100 هزار نفر را در شیلی به دنبال دارد. در 8 سپتامبر 1974 «ویلیام کولب»، مدیر وقت سازمان اطلاعات و جاسوسی امریکا – سیا از نقش اساسی این سازمان جاسوسی جهت از پیش‌رو برداشتن سالوادور آلنده، رئیس جمهور وقت شیلی پرده برداشت و یادآوری کرد که دولت نیکسون طی سال‌های 1970 تا 1973 بیش از 8 میلیون دلار را به فعالیت‌های سازمان سیا در شیلی اختصاص داده بود تا موانعی برسر راه دولت آلنده و فعالیتش در این کشور ایجاد کند.
33 1973 اروگوئه امریکا با اجرای کودتای نظامی در اروگوئه، دولت این کشور را سرنگون کرد.
34 1976 آرژانتین دولت دموکراتیک آرژانیتین با کودتای نظامی سازمان سیا در 24 مارس 1976 سرنگون شد. بر اساس اسناد طبقه بندی نشده آمریکا در سال 2003، در اکتبر سال 1976 بین وزرای خارجه آمریکا و آرژانتین یعنی «هنری کسینجر» و «گوزیتی» بلافاصله پس از اینکه دولت نظامی و کودتا در این کشور به قدرت رسید گفتگوهای صورت گرفته است. در این سخنان به صراحت کسینجر از دولت کودتا حمایت کرده و بر جنگ نا عادلانه ای که در آن 30 هزار نفر که اکثر آن‌ها جوان بوده‌اند کشته شده و 400 کودک نیز به سرقت رفتند صحه گذاشته است.
35 1977 پاکستان  
36 1980 ترکیه پاول هنز، از مدیران ارشد سازمان سیا به انجام کودتایی در ترکیه در سال 1980 اعتراف کرد.
37 1980 کره جنوبی در سال 1980، امریکا در کره جنوبی کودتای نظامی کرد.
38 1981 جزایر سیسیل در 26 نوامبر 1981 سازمان اطلاعات و جاسوسی آمریکا – سیا با مشارکت سازمان اطلاعات و جاسوسی آمریکا آفریقای جنوبی (DONC) که توسط سیا حمایت مالی می‌شود، مزدوران خود را در قالب تیم راگبی راهی جزایر سیشیل می‌کند و این تیم در آنجا مأموریت داشت دست به کودتای نظامی بزند.
39 1982 چاد در 7 ژوئن 1982 دولت آمریکا موفق می‌شود، دست نشانده خود "حسین حبری" را پس از هزینه کردن بیش از 10 میلیارد دلار و دست زدن به قتل‌عام‌ها و کشتارهای گسترده در چاد به قدرت برساند.
40 1983 گرنادا در 25 اکتبر 1983 نظامیان آمریکایی به کشور "گرانادا" حمله کردند که کوچک‌ترین کشور جهان به شمار می‌آید. نظامیان آمریکایی با وحشی‌گری تمام به این کشور کوچک حمله و ساکنان آن را که به دفاع از کشورشان برخاسته بودند، قتل عام کردند. دستاویز آمریکا برای این حمله و این همه قتل و کشتار در معرض خظر قرار گرفتن دانشجویان آمریکایی مقیم این کشور بود. این کشور در آن زمان درگیرانقلاب مردمی بود. علت این حمله جلوگیری از قدرت یافتن حکومت طرفدار شوروی و کوبا در گرانادا بود.
41 1984 گینه  
42 1987 بورکینافاسو  
43 1989 پاناما در 20 سپتامبر 1989 نظامیان آمریکایی کشور پاناما را به دستور «جرج بوش»، رئیس جمهور وقت آمریکا به اشغال خود در آوردند تا ژنرال «مانوئل نوریگا»، رهبر وقت پاناما را بازداشت و در آمریکا محاکمه کنند. در این اشغال، بیش از دو هزار نفر کشته شدند.
44 1989 پاراگوئه  
45 1990 فیلیپین جت‌های آمریکایی پوشش هوایی به سود حکومت در برابر کودتاتشکیل دادند
دولت آمریکا نقش مهمی در وارد آوردن فشار بر «فردیناند ماکروس»، رئیس جمهور وقت فیلیپین برای کناره‌گیری از قدرت داشت؛ دولت آمریکا پیش از این برای دهه‌ها از فردیناند مارکوس حمایت کرده بود.
46 1991 نیکاراگوئه سازمان سیا بین سالهای 1981 تا 1990 قصد براندازی دولت «ساندینیستا» در نیکاراگوئه را داشت.
47 1990 السالوادور جنگ داخلی که در دهه 1980 در این کشور به وقوع پیوست، قیام مردمی علیه حکومتی بود که با نهایت سنگدلی و قساوت علیه مردم ظلم می‌کرد. در این جنگ داخلی نزدیک به 70 هزار نفر از مردم السالوادور کشته وهزاران نفر نیز ناپدید شدند. کمیته حقیقت یاب سازمان ملل پس از جنگ تشکیل شد و به این نتیجه رسید که 95% از کشته شدگان توسط دولت و تنها 5% توسط شبه نظامیان کشته شده‌اند. نیروهای نظامی دولت که مسئول این کشتار بودند به طور کامل از سوی سیا تأسیس، آموزش و مجهز و هدایت شدند.
48 1991 هائیتی بیش از 200 سال بعد از شورش بردگان که منجر به شکل گیری ملت هائیتی شد و بر نظامیان ناپلئون غلبه کردند مردم زجر کشیده این کشور درنهایت توانستند در یک انتخابات یک حکومت دموکراتیک واقعی را تحت رهبری «جین برتراند آرستید» در سال 1991 بر سر کار بیاورند. اما حکومت آرستید تنها پس از 8 ماه دوام، در یک کودتای نظامی مورد حمایت آمریکا سرنگون شد. هر چند دوباره آرستید با حمایت مردمی توانست در سال 2000 دوباره بر سر کار بیاید. اما کودتای سال 2004 که با اردوکشی و ایجاد خشونت هائیتی را به بی ثباتی کشاند، باعث شد تا بهانه برای آمریکا برای خارج کردن آرستید از قدرت ایجاد شود.
49 1994 هائیتی اعمال محاصره علیه حکومت نظامی؛ سه سال بعد از کودتا سربازان رئیس جمهور آریستید را دوباره به دفترش بازگرداندند.
50 1995 کامبوج دولت ریگان در پی به کارگیری «دکترین ریگان» برای کمک به جنبش‌های مقاومت ضد شوروی دست به حمایت از جبهه آزادی ملی خلق در کشور کامبوج زد و سرانجام در سال 1995 رژیم کمونیستی کامبوج را از قدرت ساقط کرد.
51 1996 اوگاندا  
52 1997 کلمبیا در سال 1997 «دیاگو موریلو- بجارانو» و همدستانش پس از دخالت نظامی آمریکا برای سرنگونی «پابلو اسکوبر» بر روی کار آمد. اگر چه بهانه آمریکا برای دخالت نظامی علیه اسکوبر مبارزه علیه مواد مخدر بود اما در عوض این کشور از گروهی در کلمبیا حمایت کرد که طی ده سال بعد مسئول 75% از قتل‌های وحشیانه مردم کلمبیا بود.
53 1999 پاکستان در سال 1999، در جریان کودتای نظامی «پرویز مشرف» در پاکستان، حمایت‌ها و نقش آمریکا در حذف تحریم اقتصادی علیه پاکستان کاملاً محسوس بود.
54 2002 ونزوئلا در آوریل 2002 کابینه بوش انجام کودتا را در ونزوئلا بر علیه (هوگو چاوز) رئیس جمهور این کشور صادر کرد. بعد از 2 ماه اعتصابات سراسری مردم در طرفداری از هوگو چاوز و محکوم شدن کودتا از طرف 19 کشور امریکای لاتین، کودتا با شکست مواجه شد و چاوز به قدرت بازگشت. امریکا عقب نشینی کرد، ولی به کمک‌های مالی خود به مخالفان چاوز به رهبری (پدرو کارمونا) یکی از کارتل های نفتی، ادامه داد. و خواستار رفراندم برای تائید و یا نفی چاوز شد. (این رفراندم در 15 اوت 2004 برگزار شد و 58% مردم دوباره چاوز را تائید کردند.)
55 2003 گرجستان در نوامبر 2003، امریکا با حمایت خود، (انقلاب نارنجی) را در گرجستان به پیروزی رساند و دولت «شواردنادزه» را سرنگون کرد و از «ساکاشویلی» حمایت کرد.
56 2004 هائیتی  
57 2005 اوکراین واشنگتن در اوکراین هم از زمان استقلال این کشور در سال 1991 برای حکومت احزاب و کاندیداهای طرفدار غرب تلاش کرد و نقطه اوج آن «انقلاب نارنجی» سال 2004 بود.
58 2005 ازبکستان در می 2005، ایالات متحده در ادامه پروسه مداخلات آشکار خود، ناآرامی‌هایی را در ایالت (اندیجان) ازبکستان ایجاد کرد تا دولت این کشور را نیز همانند نمونه‌های قبلی سرنگون کند، اما با برخورد نظامی شدید دولت با ناآرامی‌ها و کشته شدن بیش از هزار نفر از مردم بیگناه، امریکا در این براندازی ناموفق شد.
59 2005 قرقیزستان در مارس 2005 و در ادامه انقلاب اوکراین، آمریکا در قرقیزستان نیز انقلاب رنگین ایجاد کرد و دولت این کشور را نیز سرنگون کرد.
60 2009 هندوراس کودتای سال 2009 در هندوراس جدای از ابعاد سیاسی آن تلفات جانی فراوانی را به این کشور وارد کرد که طی آن بسیاری از مخالفان سیاسی، روزنامه نگاران و فعالین اتحادیه‌ها جان خودرا از دست دادند. در زمان وقوع کودتا دولت آمریکا هر گونه دخالت خود را انکار کرد. اما طی اسنادی که در ویکی لیکس افشا شد سفارت آمریکا در هندوراس، دلال اصلی انتقال قدرت دراین کشور بود که مدیریت شرایط پس از کودتا وتشکیل دولتی که منافع آمریکایی‌ها را محقق کند بر عهده داشته است.
61 2013 مصر دو سال بعد از انقلاب سال 2011 مصر و روی کار آمدن دولت مردمی «محمد مرسی» رژیم صهیونیستی و آمریکا که می دیدند با روی کار آمدن عضوی از اعضای اخوان المسلمین منافع شان در منطقه با خطر رو به رو شده است ، از ارتش مصر برای انجام کودتای نظامی حمایت کردند. آمریکا البته در ابتدای امر به نظر می رسید که مخالف این کودتا باشد اما بهبود روابط غرب با مصر بعد از این کودتا و به رسمیت شناختن دولت جدید توسط آمریکا نشان داد این کودتا نیز آمریکایی بوده است .
62 2014 اوکراین دولت‌های «ویکتور یوشچنکو» و «یولیا تیموشنکو» هم با حمایت غرب به سرنوشت دولت‌های دیگر تحت حمایت غرب گرفتار و به فساد کشیده شدند و «ویکتور یانوکوویچ» نخست‌وزیر سابق این کشور در سال 2010 به ریاست‌جمهوری انتخاب شد. آمریکا دوباره از تاکتیک‌های سنتی خود استفاده کرد و کودتای سال 2014 را رقم زد.

موضوعات مرتبط: آشنائي با برخي از عملياتها ، آموزش ، عمليات رواني ، راههای نفوذ ، اخبار ، سیستمهای اطلاعاتی
برچسب‌ها: 62 کودتا , آمریکا , کشورها , شیطان بزرگ


تاريخ : ۱۳۹۵/۰۹/۰۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

🔴  خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو!

لینک فیلم

کلیپ بالا 👆👆👆مصداق جالبي است از تاثير اجتماع بر رفتار هاي ما و تمایلات هر فرد برای همرنگ  شدن با دیگران که در اصطلاح سواد رسانه ای از آن به عنوان "همراهی با جماعت" یاد می شود.

👈 به دلیل همین خصلت در افراد بشر که اغلب بدون تفکر و بررسی، از رفتارها و حتی دیدگاه ها و عقاید دیگران تقلید و پیروی می کنند، تاجران و بنگاه های اقتصادی بزرگ، سیاسیون، رسانه ها؛ مانند برنامه های تلوزیونی و شبکه های خبری و  حتی افراد سودجو، از تکنیک اقناعی "همراهی با جماعت" برای وادار کردن دیگران به رفتار مطابق خواست  و اهداف خود استفاده می کنند.

🔴 "رسانه ها مشروعیت آورند"

🔹رسانه ها به دلیل دراختیار داشتن و استفاده از ابزارهای قدرتمند اقناعی  که به صورت های مختلف صوتی و تصویری، در قالب برنامه های مختلف به ما عرضه می شوند، اشکال گوناگونی از واقعیت را به خود می گیرند و خود را همراه و خیرخواه انسان ها معرفی می کنند، همواره از جایگاهی اطمینان بخش، معتمد و راستی آزمایی شده نزد افکار عمومی برخوردارند.تا جایی که هر کسی که در این جایگاه قرار بگیرد و برای مردم چهره ای شناخته شده باشد، می تواند روی رفتار، تفکر و حتی سبک زندگی مردم تأثیرگذار باشد.

🔹از این رو  کسانی که در جایگاه مالکیت، اداره و همراهی با رسانه قرار می گیرند، قادرند حتی نوع رفتار افراد را مطابق با خواست خود و اهداف برنامه ای که می سازند، تغییر دهند و برای چنین کاری، علاوه بر جایگاه مشروعیت یافته رسانه ای خود، از انواع تکنیک های اقناعی نیز استفاده می کنند.

🔹یکی از قوی ترین تکنیک های رسانه ای که مردم را وادار به رفتار مطابق با اهداف صاحبان رسانه ها می کند، تکنیک "همراهی با جماعت" است.

🔹تکنیکی که به ما می گوید افراد همواره تمایل دارند رفتاری  پسندیده از سوی دیگران داشته باشند و از طرف دیگران مورد تأیید قرار بگیرند، تا جایی که درصورت مغایرت با عقایدشان ، عقاید خود را پنهان و حتی کتمان می کنند. تکنیکی که  رسانه ها نیز به خوبی از آن  اگاهند و از آن بیش از همه بهره می برند.

🔹تمایل به تأیید یا تقلید از رفتار دیگران تا جاییست که افراد گاهی درمقابل دوربین رسانه ها نیز تن به رفتارها و کارهایی می دهند که ممکن است به ضرر آن ها باشد یا هیچگاه در حالت عادی از آنان سر نزند و یا چیزهایی بگویند که عقیده واقعی آنان نباشد.

🔹فرد در مقابل دوربین تلوزیون و در یک برنامه طنز، برای خوشایند دیگران یا مجری برنامه، آبروی خود را می برد و از نگفته ها و مسائل خصوصی زندگی خود پرده برمی دارد و گاه حتی ناچار به پاسخ گفتن به سؤالاتی می شود که به ضرر اوست و یا حتی مجبور به گفتن سخنان اختلاف برانگیزی می شود که می تواند بعد از چنین برنامه ای برای او مشکلات جدی خانوادگی ایجاد کند.

🔹گاهی حتی دونفر با یک دوربین و یک میکروفون که آرم برنامه ای خاص روی آن دیده می شود (که می تواند از اساس دروغ و فریب و یا متعلق به یک برنامه تلوزیون اینترنتی نامعتبر باشد )، به میان مردم رفته و تقاضای رفتاری نامعقول  و حتی ورود به حریم خصوصی آن ها می کنند و  مردم صرفا به دلیل حضور دوربین تلوزیونی و میکروفون همراه، تن به رفتار یا شنیدن گفتار ناشایست این افراد می دهند و دستمایه کلیپ های طنزی قرار می گیرند که هر روزه در فضای مجازی منتشر می شوند.
🔹در این باره تفاوت معناداری نیز بین مردم دنیا وجود ندارد.جز این که ممکن است مرز خطوط قرمز کشورها با هم متفاوت باشد. مثلا برخی رفتارهای نامعقول و ناشایستی که در برابر دوربین ها سر می زند، ممکن است  جزو خطوط قرمز مردم ما باشد در حالی که در برخی کشورهای دیگر، تنها رفتاری ناشایست و نامعقول به حساب بیاید.

🔹اما در هر صورت  در هر کشوری افراد به پشتوانه یک دوربین و یک میکروفون توانسته اند از خطوط قرمز  آن کشور عبور کنند و  همچنین ورود به حریم خصوصی افراد مختلف با استفاده از حضور دوربین و مشروعیت بخشی آن به اشکال مختلف صورت گرفته است.

🔹مثلا دوربین در کشور ما از زنی متأهل می خواهد که درمقابل همسر خود درباره تخیلات فانتزی و عشق های پیش از ازدواجش بگوید و همسر خود را با هنرپیشه  مردی که عاشقش بوده مقایسه کند، اما در کشوری اروپایی از افراد می خواهد که بدن آن ها را لمس کند.

🔹آنچه مسلم است رسانه ها همواره ازجایگاه بالایی نزد افکار عمومی برخوردار بوده اند؛ چراکه هر کسی به این جایگاه دسترسی نداشته و گفته می شود رسانه ها توسط فرهیختگان جامعه اداره می شوند.

 🔹بنابراین رسانه ها و چهره های رسانه ای همواره مورد پذیرش مردم قرار گرفته و افکار عمومی، آن ها را مرجع درستی برای تعیین هنجارهای اجتماعی می دانند.
🔹از این رو مردم با دیدن هر دوربین و میکروفونی بدون توجه به مرجعیت رسانه ای یا پرسش درباره جایگاه آن رسانه و حتی تفکر درباره درستی یا نادرستی و معقول یا نامعقول بودن درخواست و پیشنهاد ایشان، تنها بر مبنای اعتماد قبلی و برای همراهی با جماعت، به خواست آن ها رفتار می کنند و یا به صرف دیدن یک برنامه ویدیویی یا تلوزیونی به ظاهر معقول و مستدل، بدون تفکر و تحقیق، افکار و نظرات عرضه شده را می پذیرند و مبنای قضاوت های بعدی خود در زندگی قرار می دهند.


موضوعات مرتبط: آموزش ، عمليات رواني ، سیستمهای اطلاعاتی
برچسب‌ها: رسانه , اجتماع , رفتار , مشروعیت


تاريخ : ۱۳۹۵/۰۳/۱۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


عملیات روانی

از منظر نظامي، عمليات رواني، (Psychological Warfare)  اساساً معادل جنگ رواني فرض شده و به آن نوع عملياتي اطلاق مي شود كه متوجه يگان هاي معيني از نيروهاي دشمن در شرايط و وضعيت هاي ويژه منطقه نبرد باشد. دايره المعارف اطلاعاتي ايالات متحده عمليات رواني را شامل كنش ها و اقداماتي تعريف مي كند كه در جهت وارد آوردن فشار بر نيروهاي دشمن و شهروندان طراحي شده تا حمايت آنان را براي انجام جنگ جلب نمايد. (Watson, 1990, P552) واتسون، در جايي ديگر عمليات رواني، را معادل جنگ رواني تعريف كرده و به آن دسته فعاليت هاي سياسي، نظامي، اقتصادي و ايدئولوژيك رجوع مي دهد كه قبلاً طراحي شده و به سمت گروه هاي دوست، بيطرف با دشمن نشانه رفته است تا رفتار و عقايد آنها را به خدمت بگيرد.


به بيان ديگر، عمليات رواني، به آن گونه عمليات رواني اطلاق مي شود كه عموماً با استفاده از فرصت ها، تهديدات و نقاط آسيب پذير اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي، نظامي و اطلاعاتي حريف صورت گرفته و برعليه قسمت اعظم جمعيت كشور حريف اعمال مي شود.


اهداف عمليات رواني عبارتند از :
•    ـ ايجاد شك و ترديد در پيشرفت ها و اهداف جنگي، اقتصادي و اجتماعي رهبران.
•    ـ پشتيباني و تقويت عناصر ناراضي كشور دشمن به منظور ايجاد جنبش هاي مقاومت.
•    ـ ايجاد طغيان و شورش و تشكيل نهضت هاي صلح جويانه در خاك دشمن و انتشار سريع اخبار درباره حملات هوايي و ساير مسائل جنگ كه در جبهه ها اتفاق مي افتد.
•    ـ جلب همكاري و دوستي نزديك در بين دولت هاي بيطرف.
•    ـ ازدياد دوستي و همكاري بين متفقين خودي.
•    ـ ايجاد اصطحكاك و تشديد اختلاف در خاك دشمن بين گروه هاي مختلف مانند اختلاف بين مذاهب، گروه هاي اقتصادي، نژادها، قوميت ها و اقليت ها.
•    ـ كاهش كارايي سازمان هاي كنترلي داخلي حريف.
•    ـ سلب حس شهامت و فداكاري در نيروهاي خودي و بي طرف.
•    ـ ايجاد حس مساعد در نيروهاي خودي و بي طرف.
•    ـ تضعيف رابطه رهبري، حكومت و مردم.
زمينه هاي آسيب پذيري آماج در عمليات رواني را مي توان شامل موارد زير دانست:
•    ـ استفاده از زمينه هاي فرهنگي، قوميتي، مذهبي و نژادي.
•    ـ شناسايي وجود حس حقارت در عناصر حريف.
•    ـ زمينه هاي نامناسب ساختار اقتصادي حريف.
•    ـ مطالعه زمينه هاي جامعه پذيري سياسي حريف.
•    ـ وجود اختلافات و تضادهاي شديد طبقاتي.
•    ـ پايين بودن سطح توليد ملي، فقدان مواد اوليه و معوق ماندن طرح هاي كليدي.
•    ـ شناسايي وجوه چندگانگي اجتماعي ـ فرهنگي.
•    ـ شناسايي ضعف نيروهاي دفاعي حريف.


در طراحي عمليات رواني اولاً مي بايد از سخن‌پردازي‌هاي انتزاعي، پيچيده و مبهم اجتناب كرد، ثانياً از استهزاء افراطي دشمن (حريف) پرهيز نمود، ثالثاً عمليات رواني را مي بايد با عمليات نظامي همراه و قرين كرد، و رابعاً مي بايد تمامي تلاش را مصروف حقيقي جلوه دان تبليغات خودي نمود.

عملیات روانی تاکتیکی

در يك نگرش و رويكرد عام، عمليات رواني تاكتيكي (Tactical Psychological Operation)  به هر نوع عمليات رواني كه ناظر بر اهداف مرحله اي، خرد و مقطعي باشد، اطلاق مي گردد. ازمنظري نظامي، عمليات رواني اساساً معادل جنگ رواني فرض شده و به آن نوع عملياتي اطلاق مي شود كه متوجه يگان هاي معيني از نيروهاي دشمن در شرايط و وضعيت هاي ويژه منطقه نبرد مي باشد. دايرالمعارف اطلاعاتي ايالات متحده عمليات رواني تاكتيكي را شامل كنش ها و اقداماتي تعريف مي كند كه در جهت وارد آوردن فشار بر نيروهاي دشمن و شهروندان طراحي شده تا حمايت آنان را براي انجام جنگ تاكتيكي نظامي جلب نمايد. (Watson, 1990, P552)


در نگاهي كلي عمليات رواني تاكتيكي، روحيه و وفاق جمعي يك جامعه را مورد هدف قرار مي دهد. با رويكردي نظامي هدف اساسي عمليات رواني تاكتيكي عبارت است از تضعيف ارزش رزمي دشمن به وسيله تقليل روحيه او و از بين بردن ميل جنگجويي افراد دشمن از اين ديدگاه همچنين مي توان اهداف ديگري را براي عمليات رواني تاكتيكي برشمرد ازجمله :


•    ـ تضعيف روحيه نيروهاي دشمن
•    ـ تلقين اخلاق و عواطف بشردوستانه فرماندهان خودي به افراد دشمن
•    ـ تخطئه و سست نشان دادن تبليغات دشمن
•    ـ تهيه و پخش فوري اخبار صحيح از شكست هاي دشمن


ابزار متعارف اعمال عمليات رواني تاكتيكي عبارتند از :
ـ پخش پوستر و اعلاميه
ـ استفاده از راديو با طول موج هاي مشخص
ـ استفاده از بلندگو


موضوعات مرتبط: عمليات رواني ، نفوذ
برچسب‌ها: عملیات روانی , نظامی , شک و تردید , عناصر ناراضی


تاريخ : ۱۳۹۴/۰۸/۰۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


عوامل مؤثر در عمليات رواني
 1- عوامل ذهني :
الف- شناخت ذهني افراد مخاطب ب- انگيزه هاي فردي ج- گرايش هاي رواني
 2- عوامل محيطي :
الف-تفاوتهاي بينشي-مذهبي ب- تفاوتهاي قومي نژادي ج-تفاوتهاي طبقاتي

اين درجه بندي ها بر اساس دادن راهبردهاي مناسب براي در دست گرفتن تدبير و اداره كردن عمليات رواني در مواقع لزوم است .عمليات ضد جنگ رواني
عمليات ضد جنگي رواني به مجموعه اقداماتي اطلاق مي شود كه در جهت پشتيباني از فعاليتها و جنگهاي رواني خودي طرحريزي ، اجرا و هدايت مي شود و باعث شناسايي و رفع بستر هاي مورد استفاده دشمن ، شناسايي تاكتيكها و تكنينكهاي جنگ رواني مهاجم و تأثير آنها ، مقاوم سازي جامعه در برابر جنگ رواني دشمن ، بازيابي افراد آسيب ديده ، شناخت نقاط ضعف تاكتيكها و تكنيك هاي بكار گرفته شده در جنگ رواني توسط دشمن و در نهايت خنثي سازي آنها مي گردد .

اهداف و منظورهاي عمليات ضد جنگ رواني
الف) مؤثر کردن فعاليهاي رواني خودي
در اثر عمليات ضد جنگ رواني، کليت جامعه، مقاوم سازي مي شود که اين تقويت به آسيب نديدن افراد منجر مي شود و به موازات آن، فعاليت هاي رواني خودي نمود بهتري پيدا مي کند که در نتيجه پشتيباني عمومي را در پي خواهد داشت.

ب) بي اثر کردن جنگ رواني دشمن
با اجراي عمليات ضد جنگ رواني، آگاهي عمومي و فردي جامعه خودي ، نسبت به اهداف و نيات جنگ رواني دشمن افزايش مي يابد که در نتيجه آسيب پذيري آنان کاهش مي يابد که اين افزايش ضريب حفاظتي به بي اثر شدن جنگ رواني دشمن منجر خواهد شد.

ج) دلسرد کردن دشمن از اجرا و يا تداوم جنگ رواني
با اجراي عمليات ضد جنگ رواني، جنگ رواني دشمن بي اثر مي شود و لذا وي نسبت به دستيابي به اهداف تعيين شده خود دچار ترديد و با ادامه اين روند دچار دلسردي و در نتيجه باعث دست برداشتن آنها از تداوم جنگ رواني خود خواهد شد.

د) آسيب پذير کردن دشمن در برابر جنگ رواني خودي
دلسرد شدن دشمن از اثربخشي جنگ رواني خود، زمينه هاي آسيب پذيري وي را فراهم مي سازد و در نتيجه در برابر جنگ رواني خودي بشدت ضربه پذير خواهد شد.

ابزار جنگ نرم :1- شبکه هاي اجتماعي مجازي (جنگ سايبري)2-رسانه هاي شخصي کم دامنه (جنگ ديجيتالي ) 3- رسانه هاي ديداري و شنيداري ( جنگ امواج)

چند نکته اساسي در عمليات رواني :
1- استفاده از تبليغات جزء اصلي عمليات رواني است ولي همه آن نيست .

2- در عمليات رواني براي تغيير بهتر است روي احساسات و عواطف کار شود تا تغيير عقل و نگرش چون سريعتر جواب مي دهد و از اين طريق به اعماق درون فرد نفوذ مي کنيم .

3- عمليات رواني نياز به تمرکز زدايي دارد چرا که ممکن است يک طرح عمليات رواني که در يک استان تشکيل مي شود براي استان ديگر کار ساز نباشد .

4- در عمليات رواني ما علاوه بر گفتار و زبان به ظاهر فرد نيز بايستي دقت کنيم چون اثرگذاري بيشتري دارد .

5- جنگ رواني جديد ، بخشي از کشور داري است و در کنار ديگر ابزارهاي قدرت ملي جاگرفته است .

6- کارگزار عمليات رواني در مرحله اول بايد افکار عمومي کشور يا جامعه خود را همراه و همگام سازد تا بتواند در عمليات پيش بيني شده موفق باشد .

توانايي ها و محدوديت هاي عمليات رواني :
عوامل دروني
1-    وضع آموزش 2- دسترسي به تجهيزات و افراد 3- کيفيت اطلاعات از مخاطبان و منطقه مورد نظر

عوامل بيروني
1- دسترسي به ابزارهاي پخش (سازماني ، غيرسازمان يا در کل کشور) 2-توانايي همکاري با گروههاي مختلف و حتي کشوري

3- زمان کافي براي طرح ، توسعه و آزمودن اوليه توليدات و اقدامات عمليات روانينقش و مسئوليت ها
يگانهاي عمليات رواني مانند يگانهاي پشتيباني عمل مي کنند نه نيروهاي مستقل . در واقع نقش اوليه آنها حمايت از يگانهاي انتظامي و ديگر سازمانهاي دولتي براي رسيدن به اهداف ملي است .


موضوعات مرتبط: آموزش ، عمليات رواني
برچسب‌ها: عمليات رواني , جنگ نرم , قدرت ملي , انواع عمليات رواني


تاريخ : ۱۳۹۴/۰۷/۲۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

برخي شيوه ها و تکنيک هاي عمليات رواني
1- تحريف : دنياي واقعيت ها براي تمام مردم يکسان نيست آنچه ما آن را واقعي يا تحريف شده مي دانيم به تجربه هاي گذشته ما و خواست هاي کنوني و اميدهاي آينده ما بستگي دارد. تحريف طيف وسيعي از دروغ، کتمان حقايق را دربر مي گيرد و به شکل تحقير و بي ارزش کردن مخالفان جلوه گر مي شود .


2- تطميع : اصولاً طمع ، محرک نيرومندي بشمار مي رود و در بسياري از مواقع، پاداش مي تواند مخاطبان را به دگرگوني علايق، مقاصد و راهکارهايشان تشويق و آنان را تطميع کند. گاهي بدنبال نتايج پاداش حساب شده و مفيد، دشمنان سابق به نيروهاي بي هدف و يا به دوستان خوبي تبديل مي شوند.


3-روشنگري : اين روش شامل ارائه حقايق و آشنا ساختن مخاطبان با اهدافي است که بايد در پيش گيرند. به عبارتي در اين روش، تلاش بر اينست تا درکي منحرف و نامتوازن مخاطبان با حقيقت همسان و هماهنگ شود.


4- ترس و ارعاب : يکي از روشهاي مؤثر و کارآمد است که از ديرباز مورد استفاده طرف هاي درگير و متخاصم بوده است. اين شيوه به منظور تضعيف روحيه و سست کردن اراده طرف مقابل صورت مي پذيرد. مجريان عمليات رواني ضمن تهديد و رساندن مخاطبان با بهانه ها و دسيسه هاي گوناگون به آنان چنين القاء مي کنند که خطرها و صدمه هاي قطعي فراواني بر سرراه آنان کمين کرده است. بعنوان مثال : در سطح بين المللي مي توان به تهديد به حمله و مانورهاي عملياتي اشاره کرد .


5- القاي غيرمستقيم : اين روش معمولاً زماني بکار مي رود که مخاطبان نسبت به دريافت مستقيم پيام و اطلاعات، از خود مقاومت نشان مي دهند. در اين شيوه متخصصان عمليات رواني بدون موضع گيري آشکار، منظور خود را به مخاطبان منتقل مي کنند. به عبارتي آنان منظور خود را در قالب موضوعاتي به ظاهر بي ارتباط و يا دو پهلو بيان مي کنند و اين روش تا زماني کارساز است که مخاطبان نسبت به موضوع از خود حساسيت نشان دهند در غير اينصورت نتيجه عکس مي دهد.


 بعنوان مثال :Consign the Destiny of idrael to lore tribe
سرنوشت اسرائيل را به دست لرها بسپاريد.


6- شايعه : عبارتست از انتقال پيام يا خبر از طريق شفاهي که در اندک زمان محدودي ، مي تواند در سطح وسيعي انتشار يابد بدون آنکه منبع آن شناخته شود. شايعه در جنگهاي رواني نقش مؤثري دارد، شايعه مي تواند براي تخريب روحيه و گسترش بي اعتمادي و تفرقه ميان نيروهاي دشمن و متحدان آنها بکارگرفته شود. بعنوان مثال : در جنگ احد دشمن با اين شايعه که پيامبر خدا (ص) به قتل رسيده خواست تا در تضعيف روحيه ياران پيامبر اقدامي کرده باشد و جنگ را به نفع خود پايان دهند.


7- اغراق و مبالغه : در اين روش نقاط ضعف کوچک و بي اهميتي که مي تواند با تدبيري مختصر حل و برطرف شود به وسيله نيروهاي طرف مقابل به صورت نواقصي بزرگ و غيرقابل حل جلوه گر مي شود و با بزرگنمايي هر چه بيشتر به نمايش در مي آيد. اغراق و مبالغه نه تنها مي تواند در جهت بزرگ نشان دادن نقاط ضعيف باشد بلکه مي تواند از اهميت تواناييها و قابليتها نيز بکاهد و از طريق کوچک جلوه دادن نقاط مثبت صورت پذيرد.


8- تشجيع : در اين روش تلاش مي شود تا شور و شوق مخاطبان براي رسيدن به اهداف مورد نظر برانگيخته و عواطف و احساسات و رفتار آنان در اين زمينه تقويت شود . مانند تحريک حس دفاع از دين، وطن، نژاد و قوم و يا تقويت حس تنفر از دشمن متجاوز


9- تبخير : در اينجا شايعاتي بي اساس همراه با واقعيت هاي حقيقي بصورت ترکيبي پخش مي شود به طوري که پيام گيران نتوانند آنها را از يکديگر تشخيص دهند. مثل راديو بي بي سي که 80 درصد پيامهايش درست و 20 درصد دروغ است.


10- برچسب زدن : بر اساس اين تکنيک رسانه ها واژه هاي مختلف را به صفات مثبت و يا منفي تبديل مي کنند و آنها را به افراد و يا نهادهاي مختلف نسبت مي دهند. گاهي هدف از اين عملکرد آنست که ايده ، فکر و يا گروهي محکوم شوند. مثل گروه عبدالمالک ريگي که از جندالله به جندالشيطان شهرت يافتند.


11- قطره چکاني : در اين روش دشمن يک داستان يا سناريو را پخش مي کند و بعد در اختيار مخاطب قرار مي گيرد . مانند مرگ ندا آقا سلطان ، در اين روش اينگونه است که اسناد و مدارک را يک دفعه رو نمي کنند و بتدريج اطلاعات را جلو مي برند.


نقش رسانه در عمليات رواني و افکار عمومي
همانگونه که در عمليات نظامي استفاده از مهمات جنگي تنها هنگامي امکانپذير خواهد بود که آلات و ادوات مربوط نيز در اختيار باشد ، در عمليات رواني آنچه قرار است به اذهان عمومي القاء شود رسانه است. آينده نشان دهنده قدرت اعجاب برانگيز رسانه ها و دستگاههاي خبري و تبليغاتي جهان خواهد بود. بهترين مطلوب ترين رسانه براي عمليات رواني، رسانه اي است که مورد اعتماد مخاطبان باشد.

تاکيد بر ريزه کاريها و قرينه پردازيها و همچنين همراه کردن موضوع اصلي عمليات رواني با انبوهي از اخبار و گزارشهاي صحيح و قابل قبول از جمله شگردهاي رايجي است که امروزه توسط طراحان عمليات رواني به منظور افزايش ضريب اطمينان مردم نسبت به آن رسانه ها مي باشد.

 


موضوعات مرتبط: آموزش ، عمليات رواني
برچسب‌ها: عمليات رواي , تحريف , تطميع , روشنگري


تاريخ : ۱۳۹۴/۰۷/۲۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

تعاريف و اصطلاحات عمليات رواني
عمليات رواني عبارتست از استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ساير امکانات به منظور تأثيرگذاري بر افکار، احساسات، تمايلات و رفتار گروه هاي دوست، دشمن و بي طرف، براي دستيابي به اهداف ملي .
عمليات رواني، به آن دسته از تبليغات بر ضد دشمن را شامل مي شود که با اقدامات عملي داراي ماهيت نظامي ، سياسي و اقتصادي همراه باشد.


جنگ نرم
جنگ نرم در مقابل جنگ سخت و قدرت سخت است و شامل هرگونه اقدام رواني و تبليغاتي، رسانه اي است که جامعه هدف يا گروه هدف را نشانه مي گيرد و بدون درگيري نظامي و گشوده شدن آتش رقيب را به انفعال يا شکست وا مي دارد.


قدرت نرم
به آن دسته از قابليت ها و توانايي هاي يک کشور اطلاق مي شود که با به کارگيري ابزاري چون فرهنگ، آمال و يا ارزشهاي اخلاقي به صورت غيرمستقيم بر منافع يا رفتارهاي ديگر کشورها اثر مي گذارد و قدرت نرم در روابط بين المللي بيشتر مطرح است.


قدرت ملي
مجموعه توانمديهاي يک نظام که بتواند در مناسبات بين المللي، اهداف و منافع ملي را تأمين کند. مثل: توليد ناخالص ملي ، نفت، کشاورزي، بودجه و 000
امروزه ، ديگر اين عمليات (عمليات رواني) به زمان جنگ يا اعلام وضع فوق العاده محدود نمي شود، بلکه با در اختيار داشتن آن بعنوان قدرت ملي در هر زمان و دوره اي مي توان در جامعه هدف از آن استفاده کرد.


در عمليات رواني نظامي، اهداف عمليات، ساماندهي، نيروهاي عمل کننده، طرح ريزي، عمليات ابزارها و حوزه هاي ارتباطات، ميزان اعتبار مراجع خبري، اطلاعات و پيام هاي ارسالي نقش مهمي دارند و تأثير آن به ميزان هنر فرمانده در بکارگيري و ترکيب حساب شده و عقلاني اين موارد بستگي دارد.

به جرأت مي توان گفت که واژه عمليات رواني به عنوان پرکاربردترين واژگان در حوزه ادبيات سياسي تبديل گشته است. در دنياي امروز تبليغات و عمليات رواني به منزله يکي از مؤلفه هاي قدرت است و با بهره گيري از اين پديده مي توان بهتر از ديگر روشها اراده خود را بر ديگران تحميل کرد.

از طرفي نيروي انتظامي نيازمند مجاب سازي مخاطبان، کنترل بحرانها و اداره شهروندان است و يکي از موفق ترين اقدامات عمليات رواني اين نيرو در چند سال گذشته بستن کمربند ايمني بوده است که بحمدالله موفقيت چشمگيري داشته است.

عناصر عمليات رواني: الف) اهداف  ب) پايه  ج) انواع عمليات رواني  د) اهداف عمليات رواني
ـ اهداف فرهنگي، نظير تبليغات سايت هاي مختلف اينترنتي و مطبوعات که براي تغيير رفتارها و روشهاي مردم بويژه جوانان صورت مي گيرد که از آن به تهاجم فرهنگي و ناتوي فرهنگي ياد مي شود.
ـ اهداف سياسي ، نظيرتبليغات فارسي راديوهاي غربي با هدف ايجاد تفرقه در جامعه اسلامي ايران
ـ اهداف نظامي، نظير تبليغات دستگاه جنگ رواني يک واحد نظامي براي سست کردن انگيزه نيرو در افراد نيروي مقابل
ـ اهداف سياسي- نظامي : منظور اهدافي است که جنبه هاي سياسي و نظامي را درهم مي آميزد و نمي توان آن را در يکي از دو نوع جاي داد. نظير تبليغات زمان جنگ هر کشور که براي کشور ديگر با هدف اعمال فشار بر تصميمات دفاعي رهبران آن انجام مي گرفت .ب) عنصر پايه : سفيد ،خاکستري ، سياه
پايه سفيد يا تبليغات سفيد: در اين شيوه به وقايع آنگونه که هستند مي پردازد . در تبليغات سفيد (تبليغاتي که هويت منبع آن معلوم است) اغلب موارد عمليات رواني با عناوين رسمي مانند راديوهاي بيگانه و سايت هاي اينترنتي به اجرا در مي آيد. اين شيوه که در آن، ابتکارات بر مبنايي واقعي استوار است از قدرت اعتبارسازي بالايي برخوردار است.


تبليغات سياه : به تبلغاتي گفته مي شود که به منبع غيرواقعي نسبت داده مي شود . اين نوع عمليات، نيازمند مهارت بسيار است. تبليغات سياه کاملاً بر اطلاعات متکي است ، اين تبليغات با عمل کردن تحت پوشش مي تواند از داخل سرزمين دشمن منتشر شود و پيامهاي تبليغي خود را که براي مخاطبان خاصي به دقت تنظيم شده ارسال کند. اين شيوه وقايع را ناديده مي گيرد و وقايع جعلي و دروغ مي سازد نمونه هايي از تبليغات سياه عبارتست از ايجاد شايعه، جعل اسناد و اوراق بهادار، شعار و000


تبليغات خاکستري : اين نوع تبليغات از منبعي بي هويت منتشر مي شود (منبع انتشار، هيچ هويتي براي خود مشخص نمي کند) اين نوع تبليغات در مقايسه با ديگر انواع تبليغات در مقابل يک ضد تبليغ مؤثر، آسيب پذير است و بدليل تحليل هاي دراز مدتي که دشمن از محتواي نيت آن بعمل مي آورد آسيب پذيري آن را بيشتر مي کند . به عبارتي بين دو نوع سياه و سفيد قرار دارد يعني نه کاملاً حقيقي و نه کاملاً دروغ و حقيقت است که بصورت مبالغه آميز بيان مي شود. شايعه ها پايه هايي از نوع خاکستري يا سياه دارند.


وسايل عمده اي که در عمليات رواني مورد استفاده قرار مي گيرد عبارتند از :1- فناوريهاي ارتباطي- اطلاعاتي2- سيستم هاي مخابراتي مانند راديو، تلويزيون، ماهواره و اينترنت3-جزوات، اعلاميه ها و کتابها4- انتشار پيام به وسيله رسانه ها و مطبوعات در داخل و خارج کشور مورد نظر
5- انتشار خبر و پيام با روشهاي تبليغاتي نوظهور ( برچسبها، نشانه هاي روز لباسها، پيام روي اشياء و انتقال آنها به کشور دشمن)


موضوعات مرتبط: آموزش ، عمليات رواني
برچسب‌ها: عمليات رواني , جنگ نرم , قدرت ملي , انواع عمليات رواني


تاريخ : ۱۳۹۴/۰۷/۲۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


عمليات رواني عبارتست از استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ساير امکانات به منظور تأثيرگذاري بر افکار، احساسات، تمايلات و رفتار گروه و جامعه هدف.
در دنياي امروز ديگر سياستمداران و صاحبان قدرت کمتر در فکر جنگ هاي نظامي و مبارزات خشن هستند بلکه آنها به اين نتيجه رسيده اند که با فريب افکار عمومي مي توان به هر هدف دست نيافتني دست يافت.


در عصر حاضر ديگر نمي توان به شمشير و توپ و تانک و موشک دل خوش کرد. امروز صاحبان قدرت از سلاحي استفاده مي کنند که از هر جنگ افزاري برتر است « سلاحي بنام عمليات رواني » آنها ديگر در پي جان انسانها نيستند بلکه به مغزهاي آنان مي انديشند .


نمونه بارز عمليات رواني در جنگهاي سنتي صدر اسلام حيله ي بر سر نيزه کردن قرآنها که توسط عمروعاص طراحي و منجر به شکست خوردن سپاه در حال پيروزحضرت علي (ع) شد مي توان اشاره کرد.
امروزه جنگ رواني از كارآمدترين ، پوياترين و در عين حال خطرناكترين جنگها شمرده مي شود و يكي از مؤثرترين ابزارها در جنگها به حساب مي آيد ، زيرا انديشه ، بينش ، عقل و در نهايت رفتار نيروهاي درگير و مخاطبان را مورد هدف قرار مي دهد . روحيه آنان را خدشه دار مي كند تا عزم و اراده جنگي آنان را سست و متزلزل ساخته و در نهايت به سوي شكست و يا تسليم سوق مي دهد .


در همين زمينه « مارشال رومل » يكي از فرماندهان آلماني مي گويد : فرمانده موفق كسي است كه قبل از جسم دشمنانش به عقل آنان فائق و مسلط گردد بنابراين در عمليات رواني چون دشمن افکار مخاطبين را براي برآورده شدن مقاصد و اهداف خود همراه مي سازد يکي از موثرترين جنگ افزارهاي در جنگهاي عصر حاضر است . و ما ناچاريم تا با عناصر تشکيل دهنده اين جنگ آشنا شده و تکنيکها و اهداف آن را بشناسيم تا هم بتوانيم بموقع آن را دفع کنيم يا در برابر آن مقاومت نمائيم و در مواقع ضروري از همان طريق ضرباتي را به دشمن وارد نمائيم .


تاريخچه عمليات رواني
قدمت عمليات رواني به اندازه قدمت بشري است تاريخ پر از حوادثي است كه مي توان جهت روشن ساختن و توضيح كاربرد عمليات رواني ارائه كرد و از بارزترين نمونه هاي اين جنگ در صدر اسلام انتشار خبر رحلت حضرت رسول ( ص ) كه كفار اين را دستاويز قرار داده و شروع به آغاز جنگ رواني بر ضد مسلمانان نموده و مدعي شدند كه اسلام پايان يافته و ديگر رهبري براي آنان يافت نخواهد شد تا اينكه خليفه اول خطبه معروف را ايراد نمود كه " هر كس محمد ( ص ) را مي پرستد بداند كه محمد ( ص ) مرده است و هر كس خدا را مي پرستد بداند كه خدا زنده است و نمي ميرد و به اين شكل غائله را به نفع مسلمانان تغيير داد " و مي توان نمونه هاي بسياري را در تاريخ از اين قبيل مثال زد اگر چه سياستمداران روزگارهاي پيشين به طور تجربي مي دانستند كه چه گفته ها و اعمالي انسانها را به حركت در مي آورد اما امروزه پيشرفت علم توانسته است بسياري از نيروي خارجي را به تسخير مخلوق بشري در آورد به گونه اي كه بشر با نظم دادن آن بهتر و آسانتر اهداف خود را در اين خصوص به پيش ببرد .


همچنين اگر بخواهيم تاريخچه عمليات رواني در قرن معاصر را مورد اشاره قرار دهيم از جنگ جهاني اول و دوم اين اصطلاح بيشتر سر زبانها افتاد و در اين جنگها ابتدا آلمانها بودند كه با همان جمله معروف هيتلر كه نژاد ژرمن نژاد برتر است با اين ترفند توانستند ملت خود را متقاعد كنند كه به جنگي تجاوزگرانه راضي شوند و در ابتدا با استفاده از همين ترفند آلمانها به پيروزيهاي بزرگي نائل شدند .


خلاصه اينكه نمي توان مدعي شد كه اين جنگ چيز جديدي است ، چرا كه قدمت آن به قدمت تاريخ است . اختلاف ظاهري اين جنگ با آنچه در گذشته وجود داشته ، تنها در وسايل مورد استفاده و كاربرد آن است و هنوز هدف آن ، تأثير بر ذهن دشمن و از بين بردن روحيه اوست .




موضوعات مرتبط: آموزش ، عمليات رواني
برچسب‌ها: عمليات رواني , تبليغات , افكار عمومي , فريب


تاريخ : ۱۳۹۴/۰۷/۲۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

پشتيباني عمليات رزمي

جنگ رواني نيروهاي رزمي را به چند طريق پشتيباني مي‌كند :
1.    سربازان دشمن را تشويق به تسليم شدن مي‌كند .
2.     با حملات رواني تأثير سلاح هاي مرگبار افزايش مي‌يابد .
3.    براي مقابله با تبليغات دشمن به كار مي رود .
4.    بخشهايي از اطلاعات واقعي را كه گزينش شده به دشمن ارايه می كند .
5.    با تأكيد بر بي‌فايده بودن جنگ ، روحيه دشمن را تضعيف مي‌كند .
6.    براي پشتيباني از چريكهاي خودی مورد استفاده قرار مي‌گيرد .
7.    براي كنترل شهروندان در منطقه مقدم نبرد بكار گرفته مي‌شود .
8.    در زمينه كنترل خسارتها و دفاع در پشت جبهه به كار مي‌رود .
9.    براي اعلام و انتظار اعلاميه‌هاي نظامي استفاده مي‌شود .

 

متن كامل در ادامه مطلب


موضوعات مرتبط: عمليات رواني
برچسب‌ها: جنگ رواني , فيزيكي , عصبي , عمليات رواني

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


بعضاً مشاهده می‌شود كه در عرصه‌ی رسانه‌ای، «جنگ نرم» با برخی مفاهیم مشابه خصوصاً «جنگ روانی»، به صورت مترادف به كار می‌رود و اینگونه القا می‌شودكه این دو رابطه‌ی این‌همانی و هم‌نشینی دارند. این در حالی است كه جنگ روانی به هیچ عنوان جنگ نرم نیست.


امروزه برخی از فعالان و همچنین نخبگان محیط فكری ‌‌ـ‌ فرهنگی و اهالی رسانه در جهت تبیین و تعریف جنگ نرم مطالبی را بیان می‌كنند، اما بعضاً مشاهده می‌شود كه در عرصه‌ی رسانه‌ای، «جنگ نرم» با برخی مفاهیم مشابه خصوصاً «جنگ روانی»، به صورت مترادف به كار می‌رود و اینگونه القا می‌شودكه این دو رابطه‌ی این‌همانی و هم‌نشینی دارند. این در حالی است كه جنگ روانی به هیچ عنوان جنگ نرم نیست.


 برای تبیین مفهوم اصلی و مركزی در جنگ روانی و تفاوت‌های آن با جنگ نرم می‌بایست ابتدا جنگ روانی را مقوله‌بندی كنیم تا به یك مقوله‌ی اصلی برسیم كه سایر مفاهیم در درون جنگ روانی به آن برمی‌گردند و آن «تحریف واقعیت» است؛ چرا كه این مقوله شمولیت و عمومیت دارد.


واقعیت آن است كه هدف اصلی حوزه‌ی جنگ روانی، با هر كاركرد و نتیجه‌ای، تمركز بر مفهوم تحریف واقعیت است. البته تحریف واقعیت در جنگ روانی به صورت‌های مختلفی انجام می‌شود. در شكل فیزیكی و ساده، آنچه هست گفته می‌شود كه نیست یا آنچه نیست ادعا می‌شود كه وجود دارد.


 در نوع دوم، تغییر در موقعیت واقعیت است یا به عبارتی این بار واقعیت فیزیكی نیست كه تحریف می‌شود، بلكه جایگاهی كه واقعیت در آن قرار دارد جابجا می‌شود؛ یعنی مطلب و خبری كه می بایست در نقطه كانونی قرار بگیرد و مسئله‌ی اصلی باشد به حاشیه می‌رود و یا اگر مسئله ای حاشیه و فرعی باشد تبدیل به اصلی می‌شود. هر چند این بار در اصل خبر به معنای فیزیكی تحریف صورت نمی‌گیرد، اما در تمركز دادن افكار عمومی نسبت به واقعیت تحریف صورت گرفته و اهمیت و اولویت ها را در ذهن مخاطب تغییر می‌دهد.


شكل سوم تحریف واقعیت در جنگ روانی در واقع تعمیم‌بخشی به واقعیت منفرد است یا به عبارتی در واقعیتی منفرد، صورتی تعمیم‌یافته داده می‌شود؛ یعنی در موقعیت واقعیت به یك معنا تحریف ایجاد شده‌ است. به عنوان یك نمونه و مثال كلاسیك كه همه‌ی این سه عنصر را در جنگ روانی با خودش دارد، می‌توان به قتل «ندا آقاسلطان» اشاره كرد كه نمودی از این جنگ روانی بوده است و تبدیل به یك عنصر رسانه‌ای پُرقدرت در حوادث بعد از انتخابات سال 88 می‌شود.


 در این نمونه، از یك طرف می‌گویند كه قتل وی كار جمهوری اسلامی است؛ یعنی چیزی را  كه نیست می‌گویند هست. از طرف دیگر، یك موقعیت غیراصلی را تبدیل به موقعیت اصلی می‌كنند؛ یعنی یك واقعیت را تبدیل به واقعیت اصلی حوادث بعد از انتخابات تبدیل می‌كنند و خود انتخابات را به حاشیه می‌برند و به پشتوانه‌ی آن، تلاش می‌كنند تا واقعیت‌های واقعی‌تر و بزرگ‌تر از قتل «ندا آقاسلطان» در حاشیه قرار گیرند تا از دستور كار خارج شوند. البته با تعمیم‌بخشی از این واقعیت استفاده می‌كنند و آن ‌را به كلیّت جمهوری اسلامی تعمیم می‌دهند و با دمیدن در بوق و كرنا این گونه القا می‌كنند كه جمهوری اسلامی حكومتی خشن است و جان شهروندانش از دست عناصر و نهادهای آن در امان نیست؛ یعنی هر سه روش یادشده به صورت یك‌جا در این نمونه از سوی دشمن به كار می‌رود.


 بنابراین بین جنگ روانی با مفهوم جنگ نرم تفاوت‌هایی وجود دارد؛ چرا كه در جنگ نرم، بر اساس آنچه پیش از این گفته شد، مهم‌ترین اتفاقی كه باید بیفتد و پایه‌ی تغییر محسوب می‌شود تحولات ارزشی در یك جامعه است؛ به طوری كه تغییر از درون نیازمند به یك اراده‌ی جمعی است كه خواستار تغییر در مناسبات حاكم باشد و این تحول در دو گام واگرایی از ارزش‌های خودی‌ و هم‌گرایی با ارزش‌های رقیب حاصل خواهد شد.


 همان طور كه در بحث نقش رسانه‌ها در جنگ نرم بیان شد، مهم‌ترین مبنایی كه رسانه بر اساس آن در جنگ نرم موضوعیت و اهمیت پیدا می‌كند، ادعای رسانه‌ها مبنی بر بیان واقعیت است. اهمیت این موضوع در آن است كه بیان واقعیت، یك منبع معرفت است و معرفت‌سازی می‌كند. به بیان دقیق‌تر، واقعیت‌های مطرح‌شده از سوی این رسانه‌ها در حقیقت آزمایشگاه ادعاها، آرمان‌ها و ارزش‌های یك ملت، گروه یا فرد هستند؛ اما از آنجایی كه جنگ روانی نیز جهت بروز و ظهور در محیط اجتماعی از ابزارهای رسانه‌ای بهره می‌برد، با داشتن ویژگی‌های یادشده كه تحریف واقعیت در كانون آن‌ها قرار دارد، بدلِ كار رسانه‌ای است كه دنبال بیان واقعیت‌هاست.


آنچه مهم است اینكه دشمن از طریق رسانه‌ها، در واقع تلفیقی از كار روانی یا تحریف واقعیت و كار رسانه‌ای یا بیان واقعیت را به شكل پیچیده‌ای، جهت تقابل با نظام اسلامی، در دستور كار خود قرار داده است.
البته آنچه باید دقت كرد اینكه دشمن این دو كار را با فاصله‌ای بسیار كم دنبال می‌كند، چرا كه اگر بین جنگ روانی و كار رسانه‌ای كه انجام می‌دهد فاصله‌ی زیادی وجود داشته باشد، رسانه اعتبار و پایگاه مقبول خود را از دست خواهد داد.


دقیقاً همان اتفاقی كه در تفاوت دو رسانه‌ی بی‌بی‌سی و صدای آمریكا قابل لمس است و آن پیچیده عمل كردن شبكه‌ی فارسی‌زبان بی‌بی‌سی نسبت به هم‌سنگرانشان در صدای آمریكا، به دلیل فاصله‌ی زیاد بین كار رسانه‌ای و جنگ روانی آن در تقابل با نظام اسلامی، است.


 برای مثال، شبكه‌ی صدای آمریكا در پیشبرد اهداف خود در انجام جنگ روانی به صورت ناشیانه در گزارش راهپیمایی 22 بهمن ماه سال گذشته گزارش می‌دهد حدود 30 هزار نفر از طرفداران حكومت در میدان آزادی تهران تجمع كرده‌اند و این یعنی تحریف واقعیتی كه با واقعیت و كار رسانه‌ای فاصله‌ی خیلی زیادی دارد و ممكن است باعث شود طرفدارانش خوشحال شوند، اما همان طرفدان نیز می‌فهمند كه این گزارش صحت ندارد. این مسئله باعث می‌گردد تا رسانه‌ای همچون صدای آمریكا تا اندازه‌ای اُفت كند.

مهم‌ترین دلیل برای اثبات این مدعا راه‌اندازی شبكه‌ای دیگر به نام بی‌بی‌سی فارسی از سوی دشمنان نظام در آستانه‌ی انتخابات ریاست جمهوری سال 88 است. پس از آن مشاهده می‌شود كه رئیس‌جمهور كشور آمریكا برای انتقال پیام خود به ایرانیان، در حالی كه صدای آمریكا متعلق به دولت آمریكاست، اقدام به مصاحبه با بی‌بی‌سی فارسی می‌كند.


 از آنجا كه اساس جنگ روانی بر تحریف واقعیت است، اگر این تحریف واقعیت به صورت میان‌مدت یا درازمدت برنامه‌ریزی شود و نتیجه‌اش القای برخی جمع‌بندی‌های كلان در ذهن جامعه‌ی هدف باشد، به صورتی كه افكار عمومی اجتماع را به این نتیجه برساند كه آن ارزش‌هایی كه نظام حاكم بر مبنای آن شكل گرفته است موضوعیت ندارد یا كارآمد نیست، باعث خواهد شد تا نظام ارزشی آن ساختار قدرت سست شود.


 اما شبكه‌ی بی‌بی‌سی فارسی تلاش داشت تا با حفظ فاصله‌ی نزدیك بین جنگ روانی و كار رسانه‌ای، زمینه‌ی پیشبرد اهداف جریان‌های ضدانقلاب را در حوادث پس از انتخابات فراهم كند كه البته با هوشیاری مردم و راهنمایی‌های رهبری معظم انقلاب در تبیین موضوعات اصلی و فرعی و همچنین خطاهای رسانه‌ای، این شبكه به دلیل عدم شناخت عمیق از باورهای دینی و مذهبی مردم ایران، باعث گردید تا پس از واقعه‌ی عاشورای سال 88، این شبكه نیز كارویژه‌ی خود را در این خصوص تا حدود زیادی از دست بدهد.


 حال باید دید رابطه‌ی جنگ روانی با جنگ نرم در چیست؟‌ و این‌ دو مفهوم چگونه به هم مرتبط می‌شوند و بر هم تأثیر می‌گذارند؟ در این خصوص، باید گفت از آنجا كه اساس جنگ روانی بر تحریف واقعیت است، اگر این تحریف واقعیت به صورت میان‌مدت یا درازمدت برنامه‌ریزی شود و نتیجه‌اش القای برخی جمع‌بندی‌های كلان در ذهن جامعه‌ی هدف باشد، به صورتی كه افكار عمومی اجتماعی را به این نتیجه برساند كه آن ارزش‌هایی كه نظام حاكم بر مبنای آن شكل گرفته است موضوعیت ندارد یا كارآمد نیست، باعث خواهد شد تا نظام ارزشی آن ساختار قدرت سست شود.


 این مسئله باعث می‌شود تا آن نظام ارزشی، كه به لحاظ فكری و فلسفی ساختار قدرت را حمایت می‌كند و به آن مشروعیت می‌بخشد، به دلیل این جمع‌بندی‌‌های كلان، آسیب ببیند و در واقع با یك منطق عملی، یعنی ایجاد احساس ناكارآمدی اجتماعی از حكومت موجود، ارزش‌های متصل به این حكومت هم اُفت پیدا می‌كند. وقتی ارزش‌ها اُفت پیدا كرد، زمینه‌ی واگرایی از ارزش‌های خودی رقم می‌خورد و زمینه برای هم‌گرایی با ارزش‌های رقیب به وجود خواهد آمد.


  بنابراین رابطه‌ی جنگ روانی با جنگ نرم این است كه اگر جنگ روانی میان‌مدت یا درازمدت برگزار شود، به دنبال القای جمع‌بندی‌های كلان است كه با القای این جمع‌بندی‌های كلان، احساس ناكارآمدی از حكومت در جامعه ایجاد شود و به تناسب آن، از ارزش‌های متصل به حكومت نوعی واگرایی رخ دهد و زمینه برای هم‌گرایی نسبت به ارزش‌های رقیب به وجود آید. لذا بر همین اساس، جنگ روانی عین جنگ نرم نیست، اما در ذیل مجموعه‌ی جنگ نرم، به عنوان یك مفهوم كلیدی، قرار می‌گیرد.


موضوعات مرتبط: راهبرد و تحلیل ، عمليات رواني
برچسب‌ها: راهبرد , توصيه ها , راهبردي , چالش


تاريخ : ۱۳۹۴/۰۷/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


تاریخچه جنگ روانی
جنگ در معنی منحصربه‌فرد خودش دارای دو گونه‌است


•    جنگ فیزیکی
•    جنگ روانی ( عصبی )
جنگ فیزیکی امری کاملاً شناخته شده‌است و لازم نیست در موردش بیش تر گفته شود ولی معنی جنگ روانی در دیدگاه‌های بسیاری از مردم ناشناخته مانده‌است. تاریخچه جنگ روانی را می‌توان به سالها پیش و تمدن‌های اولیه یبشر بازگرداند.

به زمان جنگ‌ها و مبارزات قبایل و افراد با یکدیگر که علاوه بر عملیات جنگیدن (فیزیکی) از اداها و نمودهای خاصی نیز برای ترساندن حریف استفاده می‌کردند. بی شک بشر این فن را از طبیعت عاریه گرفته و به گسترش آن پرداخته‌است.

طبیعت که شامل موجودات غریزی پیرامون انسان می‌شود، با به کاربردن قوانین ساده در دل همدیگر رعب و وحشت ایجاد می‌کردند تا از نابودی خود جلوگیری کنند. جنگ فیزیکی و روانی در بیشتر جنبه‌ها با هم تفاوت دارند ولی در کل اگر بخواهیم آن ها را درست بررسی کنیم، جنگ روانی و جنگ فیزیکی در وجود دشمن با یکدیگر یکسانند.

زیرا وجود دشمن (همان نابود کننده ی طبیعی) موجبات انسجام گروه و یا دسته‌ها را فراهم می‌کند تا در برابر دشمن فرضی ایستادگی کنند. ولی در کل جنگ روانی بخشی از جنگ فیزیکی می‌باشد.


تعاریف جنگ روانی
همان طور که اشاره شد جنگ روانی یکی از پیش پا افتاده‌ترین اصول زندگی بشر بر روی کره ی زمین است و اصولاً راز بقای او علاوه بر جنگ کلاسیک و فیزیکی، جنگ روانی نیز بوده‌است ولی در چند دهه اخیر که رسانه‌ها و اطلاعات رشد بسیار زیادی کرده‌اند و به قولی ، انفجار اطلاعات رخ داده‌است ، دیگر جنگ روانی یک امر عادی و پیشپا افتاده برای بقاء محسوب نمی‌شود ، بلکه نبردی است برای تسلط بر افکار و اذهان حال این نبرد می‌تواند برای برتری بر یک کلیت باشد و یا می‌تواند تنها برای قبولاندن چیزی جزئی در ذهن مردم باشد.

بعد از گذرهای اخیر در جهان و الاخصوص بعد از جنگ جهانی دوم، دکترین‌های مختلفی برای ایجاد جنگ روانی و به چالش کشیدن اذهان به وجود آمد. از سخنرانی‌های مهیج هیتلر در مقابل سپاهیانش که به نوعی هیجان گرایی نازیستی منجر می‌شد بگیرید تا پیام‌های کوتاه و به ظاهر بی اهمیتی که هر روزه از تلویزون‌های ملی و جهانی پخش می‌شوند و به ترتیبی خاص افکار و سیاست‌ها را جهتگیری شده، به مردم تحویل می‌دهند. نقش مخاطب در باور کردن و یا نکردن این فوران‌های اطلاعاتی زیاد مورد اهمیت نیست، زیرا به هر ترتیب که شده این اطلاعات جهتگیری شده به خورد مخاطب (چه قبول فردی و چه قبول اجتماعی) داده می‌شوند.


یکی از اصول اساسی جنگ روانی جهل مخاطب است، زیرا مخاطب جاهل هیچ گاه به دنبال یافتن حقیقت نمی‌رود و یا اگر به حقیقت هم بر حسب اتفاق برخورد بکند، آنچه را که از قبل در ذهنش فرو کرده‌اند را قبول می‌کند تا حقیقتی بیرونی و ملموس تر.


جنگ روانی همچنین طیف وسیعی از فعالیتها تروریستی و خشونت مآبانه سمبلیک را(که بمنظور ارعاب ویا ترغیب مخالفان به تطبیق رفتار خود طراحی می‌شوند)را نیز در بر می‌گیرد. این دیدگاه فعالیتهای پنهانی نظیر جاسوسی، براندازی، آدم کشی ودیگر اشکال تروریسم و سانسور را در قلمرو جنگ روانی قرار می‌دهد و به عبارتی با دستکاری کردن ماهیت‌ها، به مقصودهای پلید خودش دست پیدا می‌کند. مهم‌ترین جنبه جنگ روانی، شکل دادن به نگرشهای عمومی ملت است حال این جنگ روانی ممکن است از طریق رسانه‌ها و به صورت شعار نمود یابد و یا به صورتی عملی تر به صورت قتل و ارعاب. درجه نزدیکی دولت‌ها به واژه‌هایی مانند دیکتاتوری، از واژه‌های اساسی که در جنگ‌های روانی و دکترین هایشان برداشت می‌شود، می‌باشد.


چگونه به وجود آوردن جنگ روانی
در بسیاری از متونی در رابطه با جنگ روانی بحث کرده‌اند، از متون ابتدای تمدن مانند کتاب دولت افلاطون تا دکترین‌های جدید و معتبر جهانی ولی در این میان می‌توان ۱۷۰ روش برای دامن زدن به جنگ روانی را نام برد. این روش‌ها گاهی سیاهترین و ننگ آورترین قوانینی است که برای فریب دادن ملت‌ها به کار گرفته می‌شوند و گاهی نیز دیدی مفیدتر بر آنها حکم فرماست و در صدد بهبود دادن ناخودآگاه مردم در رابطه با امور جاری زندگی و جامعه هستند.


عوامل موثر در جنگ روانی:
•    عوامل ذهنی الف:شناخت ذهنی افراد مخاطب ب:انگیزه‌های فردی ج:گرایشهای روانی
•    عوامل محیطی الف: تفاوتهای، بینشی - مذهبی ب:تفاوتهای قومی نژادی ج:تفاوتهای طبقاتی (ثروتی)
این درجه بندی‌ها بر اساس دادن راهبردهایی مناسب برای در دست گرفتن تدبیر اداره کردن جنگ روانی در مواقع لزوم می‌باشد.

عوامل ذهنی، بیشتر به نوع تأثیراتی که جنگ‌های روانی بر ذهن فردیت هر مخاطب می‌گذارند نظر دارد و می‌کوشد تا می‌تواند این تأثیرات را بهتر و بیشتر کند. عوامل محیطی، بر اصول حکمفرما بر جامعه ناظر است و سعی می‌کند از نقاط کوری که در دیدگاه‌های جامعه وجود دارد برای بهره برداری‌ها خود استفاده کند و یا مقرضانه به آنها نپردازد.


برخی از ویژگیهای کارکنان جنگ روانی که در خدمت رسانه‌ها و دولت‌ها خدمت می‌کنند باید اینها باشد: * از نزدیک با خصوصیات روانی و اجتماعی و روحییات فردی جامعه آشنایی داشته باشند. زیرا در این صورت مخاطبین بهتر به آنها اعتماد خواهند کرد و از طرفی بیشتر می‌توانند به خواص قومی و ملیتی نزدیک شوند.


•    تسلط کامل به زبان جامعه. راز ارتباط برقرار کردن با بومی‌های یک جامعه تسلط بر دایره واژگانی آنها است. کسی که برای این سرویس‌ها کار می‌کند باید مانند مردم کوچه و بازار (با کلمات و لحنها، مشکلات، دردها و بسیاری دیگر از شاخصه‌های آنها) باشد.
•    سطح بالای سواد و آگاهی در رابطه با مسایل مربوط به جامعه.
•    دارا بودن فکری خلاق وتحلیلی از مسایل سیاسی.


از دیگر جنبه‌های جنگ روانی می‌توان دلایل پذیرش و یا نپذیرفتن آن را نام برد. کسانی که تحت دکترین‌ها به تحقیق و تفحص در این موارد همت می‌گمارند باید از گفتن کلمات کلی و انتزاعی بپرهیزند و نیز از طرح مباحث ایدئولوژیک و عمیق نیز دوری کنند زیرا مخاطبین عامی اکثراً دانش فهم آن را ندارند و نمی‌توانند پیام مطلب را درست دریافت کنند برای همین پیام رسانی باید در عین سادگی انجام گیرد، مانند یک ارتباط ساده و معمولی که مردم در کوچه و خیابان با یکدیگر بر قرار می‌کنند ولی نقطه تفرق در این است که برای پذیرش و نهادینه کردن، از جلوه‌های ویژه و فنون خاص تصویری و یا جابه جایی کلامی در اخبار استفاده می‌شود البته شایان ذکر است که عواطف و عقاید مخاطب نباید مورد تاخت و تاز قرار گیرد، مخاطب تنها باید به تدریج در روند احساساتی تر شدن قرار گیرد تا در موقع لزوم طغیان کند و خودش به دست خودش عقایدش را دور بریزد.

 


موضوعات مرتبط: آموزش ، عمليات رواني
برچسب‌ها: جنگ رواني , فيزيكي , عصبي , عمليات رواني


تاريخ : ۱۳۹۴/۰۷/۲۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

کودتا سرنگونی ناگهانی یک حکومت است. کودتا معمولاً به وسیله گروه کوچکی انجام می شود که جایگزین چهره های بالای قدرت می شوند. کودتا با انقلاب متفاوت است. در انقلاب گروه بزرگ تری صحنه را می گردانند و از اساس تغییری در نظام سیاسی ایجاد می شود.

از نظر تاکتیکی، در یک کودتا معمولاً برخی از قسمت های فعال نظامی تحت کنترل قرار می گیرند در حالی که باقی مانده نیروهای مسلح یک کشور خنثی باقی می مانند. این گروه فعال رهبران حکومت را دستگیر یا اخراج می کنند و کنترل فیزیکی مراکز مهم دولتی، وسایل ارتباطی و زیرساخت های فیزیکی مانند خیابان ها و نیروگاه های برق را در دست می گیرند.

کودتاگران به طور معمول با استفاده از قدرت دولت موجود به کنترل اوضاع می پردازند. چنان که ادوارد لاتوک (Luttwak) در کتابش می نویسد: کودتا عبارت است از نفوذ در بخش کوچک اما مهمی از دستگاه دولت که سپس مورد استفاده قرار می گیرد تا باقی مانده حکومت نیز جایگزین شوند. در این معنایی که لاتوٍک ارایه می دهد، استفاده از نیروی نظامی یا نیروهای سازمان یافته دیگر ویژگی بارز یک کودتا به شمار نمی روند. از نظر لاتوک هر نوع تصرف دستگاه دولت با استفاده از تاکتیک های فراقانونی را می توان کودتا در نظر گرفت.

کودتاها مدت های طولانی بخشی از سنت سیاسی بوده اند. بسیاری از امپراطوران روم، مانند کالیگولا و جانشین او کلودیوس، از طریق کودتا به قدرت رسیدند. درواقع، ژولیوس سزار قربانی یک کودتا بود. دیکتاتورهای مدرن مانند فرانسیسکو فرانکو (در اسپانیا) و خوآن پرون (در آرژانتین) نیز از کودتا برای سرنگونی دولت و دستیابی به قدرت بهره بردند.

در اواخر قرن 20 میلادی، کودتاها اغلب در کشورهای در حال توسعه، به ویژه در منطقه آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا رخ دادند اما در اقیانوس آرام (فیجی) و اروپا (یونان، پرتغال، اسپانیا، اتحاد جماهیر شوروی) نیز به وقوع پیوستند. از دهه 1980 میلادی، از تعداد کودتاها تا حدودی کاسته شد. یک دلیل مهم کاهش تعداد کودتاها ناتوانی عمومی در حل مشکلات اقتصادی و سیاسی در کشورهای در حال توسعه بوده که نیروهای مسلح را به ویژه در امریکای لاتین به دخالت در سیاست بی میل تر کرده است.

از این رو برخلاف بحران های گذشته، نیروهای مسلح در طی بحران های اقتصادی مانند بحران اقتصادی در تایلند در سال 1998 یا بحران در آرژانتین در سال 2002 در حاشیه نشستند. ارتش تنها موقعی تمایل داشته وارد عمل شود که احساس کند خودش به صورت نهادی و تشکیلاتی به وسیله دولت غیر نظامی تهدید شده است. مثالی از این مورد مربوط به کودتا در پاکستان در سال 1999 است.

کودتا اغلب ابزاری برای کشورهای قدرتمند بوده تا از نتایج مطلوب و مورد نظر خود در کشورهای خارجی کوچک تر اطمینان حاصل کنند. به طور خاص، سازمان های اطلاعات و امنیت سیا (CIA) از آمریکا و کا گ ب (KGB) از شوروی به خاطر اجرای کودتاهای مهندسی شده در کشورهایی مانند شیلی و افغانستان معروف اند. این اقدامات جایگزین مداخله مستقیم نظامی بوده و می توانسته به صورت راز از مردم کشورهایشان پنهان شود و از دخالت آنها جلوگیری کند. دولت های فرانسه و انگلیس هم متهم به انجام کودتاهای مهندسی شده اند.

شکلی از مداخله نظامی که برخی آن را نیز به عنوان کودتا در نظر می گیرند، استفاده از تهدید نیروی نظامی برای حذف یک رهبر منفور است. این اتفاق دو بار در فیلیپین رخ داده است. برخلاف کودتاهای قبلی در این کودتاها ارتش به طور مستقیم قدرت را در دست نگرفته بلکه به صورت یک داور در مقابل رهبران غیرنظامی عمل کرده است.

انواع کودتاها

ساموئل هانتینگتون کودتاها را به سه دسته تقسیم بندی کرده است:

⇐ کودتاهای براندازانه (breakthrough coups)- در این نوع از کودتا ارتش انقلابی، دولت رسمی موجود را سرنگون می کند و نخبگان بوروکرات جدیدی را ایجاد می کند. کودتاهای براندازانه معمولاً به وسیله درجه داران یا افسران رخ می دهند و تنها یک بار در هر کشور اتفاق افتاده است. مثال ها عبارتند از کودتا در چین در سال 1911 و کودتا در مصر در سال 1956.

⇐ کودتاهای مصلحانه (guardian coups)- این کودتاها به صورت بازی صندلی با موسیقی نیز توصیف شده اند. اهداف این شکل از کودتا بهبود وضعیت نظم عمومی، کارایی یا پایان دادن به فساد بیان شده. در این نوع از کودتا معمولاً تغییر اساسی در ساختار قدرت وجود ندارد. در بسیاری از کشورها با کودتاهای مصلحانه انتقال قدرت های زیادی بین دولت های غیر نظامی و نظامی انجام شده است. مثال های این نوع از کودتاها را در کشورهای پاکستان، ترکیه و تایلند می توان مشاهده کرد.

⇐ کودتاهای وتو (veto coups) - این کودتاها زمانی رخ می دهد که ارتش مشارکت جمعی و بسیج اجتماعی را وتو می کند. در این موارد ارتش با مخالفت ها در مقیاس بزرگ و به طور گسترده مقابله می کند و و آنها را سرکوب می کند. در نتیجه در این کودتاها تمایل به سرکوب و خونریزی وجود دارد. مثال ها در این زمینه عبارتند از کودتا در شیلی در سال 1973 و کودتا در آرژانتین در سال 1975.

کودتاها را بر اساس سطح نظامیانی که کودتا را رهبری کرده اند هم می توان طبقه بندی کرد. کودتاهای وتو و کودتاهای مصلحانه معمولاً به وسیله افسران ارشد انجام می شوند. کودتاهای براندازانه اغلب به وسیله افسران جزء و یا درجه دارها انجام می گیرند. در مواردی که کودتا به وسیله افسران و مردان داوطلب خدمت سربازی انجام می گیرد، کودتا شورش هم هست که می تواند پیامدهای سنگینی را برای ساختار سازمانی ارتش به دنبال داشته باشد.

دسته معروفی از کودتاها به عنوان کودتاهای بدون خونریزی شناخته می شوند که در آن تهدید صرف خشونت کافی است تا حکومت وادار به کناره گیری شود. کودتاهای بدون خونریزی به این دلیل به این نام نامیده می شوند که دربر دارنده هیچ خشونتی نیستند و بنابراین بدون خونریزی اند. ناپلئون در سال 1799به این طریق به قدرت رسید. پرویز مشرف از پاکستان نیز در سال 1999 با چنین شیوه ای به قدرت دست یافت.

حکومت های پس از کودتای نظامی

پس از کودتا، ارتش با موضوع نوع حکومتی که باید ایجاد گردد مواجه می شود. در آمریکای لاتین معمولاً حکومت پس از کودتا به وسیله خونتا (junta) که کمیته ای متشکل از فرماندهان مختلف نیروهای مسلح بوده هدایت می شده. شکل رایج حکومت های پس از کودتا  در آفریقا مجمع انقلابی بوده است. این مجمع نهادی شبه قانونی بوده که از اعضای منتخب توسط ارتش تشکیل می شده. در پاکستان، رهبر نظامی معمولاً فرماندار نظامی ارشد هم هست.

به گفته هانتینگتون، بیشتر رهبران کودتا معتقدند که رویکرد صحیح برای دولت پس از کودتا صدور «فرمان های درست» است. این دیدگاه دولت مشکلات در راه اجرای سیاست های دولت و میزان مقاومت سیاسی احتمالی در برابر فرمان های خاص را دست کم می گیرد.

کودتاهای مهم قرن بیستم

    1935 کودتا در یونان.
    1943 کودتای نظامی در آرژانتین.
    1947 کودتا در تایلند.
    1948 کودتای در چکسلواکی.
    1936 ژنرال فرانسیسکو فرانکو گرفتن کنترل اسپانیا.
    1952 کودتای نظامی در مصر

    1953 کودتا بر ضد دکتر محمد مصدق در ایران (مترجم.)
    1963 کودتای نظامی در ویتنام جنوبی، سرنگونی نگو دین دیم.
    1964 کودتای نظامی در برزیل.
    1967 کودتای نظامی در یونان.
    1969 کودتای سرهنگ قذافی و سرنگونی نظام سلطنتی در لیبی.
    1973 کودتای نظامی در شیلی.
    1974 کودتای نظامی در پرتغال.
    1991 کودتای نافرجام در اتحاد جماهیر شوروی.

کودتا و یا تلاش برای انجام کودتا که به تازگی انجام شده است:
    1999 کودتای نظامی در پاکستان.
    2000 کودتای نظامی در فیجی.
    2002 کودتای ناموفق برای سرنگونی هوگو چاوز در ونزوئلا.
    2002 کودتا در ساحل عاج.
    2002 کودتای نظامی در جمهوری آفریقای مرکزی.
    2016 کودتای نافرجام در ترکیه.


موضوعات مرتبط: آموزش ، عمليات رواني ، راههای نفوذ ، سیستمهای اطلاعاتی
برچسب‌ها: کودتا , نافرجام , فرجام , براندازی


تاريخ : ۱۳۹۰/۰۴/۰۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
.: :.