تولد
دوباره روز تولدت رسید ...
آره .. دوباره روز تولدت رسید ... روزی که سعي مي كنم غصه سراغم نیاد
روزی که دستای تنهایی من ... بیشتر از همیشه دستاتو میخواد
حال امسال من در روز تولدت خیلی با سالهای قبل فرق داره ...
حال دلم توی این یکي دو سال خیلی عوض شده ...
ولی دلم می خواد امروز به جای همه دنیا ، برات خوشحال باشم ...
می خوام امروز بخاطر دل تو گریه نکنم ... اگه بتونم !
تو دلم برات یه جشن کوچیک بگیرم
آخه نمی خوام روز تولدت با اشکام و با حرفام دلت رو بشکنم ...
تولد 42 سالگیت مبارک ...
می دونم الان حس عجيبي داري ، يه حس غريب ...
درست نميگم ؟!
من هم برات خوشحالم ...
مهم نیست که الان تنهايي .. اصلا مهم نيست ..
مهم نيست كه كسي تولدت رو يادش بود يا نه ، واقعا مهم نيست !
يه روزي برات همه تولد ميگيرن ، حتي همه فاميل دور نزديك هم دعوت ميشن ..
حتي همسايه ها و دوستات رو هم باخبر ميكنن ..
اون روز خيلي دير نيست !
فقط دلم می خواد تو خوشحال باشی ...
خيلي دلم برات تنگ شده ، خيلي زياد ...
دلم مي خواست برات كادو بگيرم ، نميدونم از چي خوشت مياد ..
نه اينكه ندونم ، ميدونم .. اما ..
نميتونم !
ميدونم ... بارها بهم گفتي ..
جا موندي ؟ دوستات رفتن ؟ ميدونم .. به خدا ميدونم ..
ولي چيكار كنم كه نميتونم كاري برات بكنم ..
منو ببین ... اصلا نمی خوام امروز ناراحت باشم ... نمی خوام گریه کنم...
دوست ندارم اشکامو ببینی ...
نمی خوام تنهایی هامو حس كني ...
می خوام امروز خوشحال باشم تا دلت نگیره ...
می خوام بخندم تا تو هم بخندی ...
نمی خوام روز تولدت ناراحتت کنم ...
راستی کادوی تولد دوسال پيشت يادت هست ؟
دقيقا همون ساعتاي به دنيا آمدنت بود !
اذان ظهر بود كه به دنيا اومدي ... يادته ؟
كادوي تولدت رو همون ساعت گرفتي ..
يادت مياد وقتي از سفر برگشتي و نزديك خونه كه شدي صداي اذان ميومد ..
همون لحظه كادوي تولدت رو گرفتي ...
گريه ميكني ؟ چرا ؟ مگه خوشحال نيستي ؟
امروز تولدته ... روز تولد مگه گريه ميكنن پسر ؟
گفتم پسر ؟ ببخش .. تو ديگه يه مردي ..
يه مرد كه با كوله بار سنگين مشكلاته ، اما تو ميتوني
تو فقط يه مرد نيستي ، تو پدري
پدر كميل ، يه پسر پاك و زيبا و معصوم
نمي خواد بگي خيلي فكرا براش داري .. خودم مي دونم !
بگذريم ...
من اومدم پیشت ... اومدم تولدت رو تبریک بگم
البته چند باري صدات كردم تا بيدار شدي ...
تازگيها چقدر خوابت سنگين شده !
ميدوني اين حسي كه امروز داري رو ، فكر ميكنم يه بار قبلا هم ديدم ..
بذار فكر كنم ... آره .. آره .. يادم آمد
يه شب تنها ، پشت ديوار خونه ، ساعت از 1 شب گذشته بود ..
منتظر بودي خونواده بخوابن .. نميدونم چرا ولي ميگفتي خجالت ميكشي بري خونه ...
تكيه كرده بودي به ديوار ، سرت رو به آسمان بود ..
آره ، خودشه . همون حسه ..
گفتم اين حس يه بوي آشنائي برام داره ...
يادت اومد ؟
باز هم بگذريم ...
ببخشید قرار بود حرفای ناراحت کننده نزنم ...
ببخشید اگر ناراحتت کردم ...
اما بهم قول بده دلتنگی نکنی ...گریه نکنی ...
روز تولدت خوشحال باش ...
بخند تا هر وقت چشمامو می بندم خنده هات رو ببينم ..
جلوی چشمامه چشمای بارونیت ...
دیگه مزاحمت نمیشم ...
فقط آمدم كه بگم تولدت مبارک باشه ...
راستي ..
هيچي .. مهم نبود ..
خدانگهدار
محمد
برچسبها: دلنوشته هايم , تولد , مرگ , زندگي
بعضیها فکر میکنند که آدمها توی قیافههاشان زندگی میکنند ؛ برای همین ، هر روز خود را به یک تیپ و شکل درمیآورند ، ولی آرامش پیدا نمیکنند . بعضیها فکر میکنند که آدمها توی خانههایشان زندگی میکنند ؛ برای همین ، هر روز خانههای خود را به یک شکل و با یک دکور خاصی تزیین میکنند ، ولی باز آرامش پیدا نمیکنند .
و اینها در اشتباهاند ، باید بدانند که آدمها توی دلهاشان زندگی میکنند و نه توی قیافهها ، خانهها و ...
روز عاشورا سیدالشهداء(ع) به خداوند چه گفت ؟
خدایا! ما از تو ممنونیم که جَعَلتَ لَنا اَفئِدَةً ، تو به ما دل دادی و ما را اهل دل کردی .
سیدالشهداء(ع) و یاران نازنینش اهل دل بودند . و درس بزرگ عاشورا یکی همین است که آی آدمها ! بیایید اهل دل شوید . آی آدمها ! اگر آرامش و آسایش میخواهید ، باید دلهای خود را آباد کنید .
موضوعات مرتبط: جملات زيبا ، مثل ... ، دل نوشته ها
برچسبها: قيافه , آرامش , زندگي , امام حسين
در برخورد با کسی که تو خیابون تراکت یه رستوران رو پخش میکنه ، میتونی بیتوجه عبور کنی . میتونی تراکت را بگیری و کمی دورتر – جایی که اون نمیبینه – بندازي تو سطل زباله . اما به نظر من يه كار بهتري هم هست كه ميتوني انجامش بدي ..
میتونی وقتي که تراکت را از اون میگیری ، بپرسی : « بهترین غذای این رستوران کدومه ؟». شاید پاسخ رو ندونه . اما احتمالاً تحقیق ميكنه و فردا به دیگر رهگذرا ، همزمان با ارایه اون تراکت ، ميگه : « اگه به رستوران رفتين ، شیشلیک رو سفارش بدید . خوشمزه تر از باقی غذاها شونه و سالمتره ».
اون پسر، دیگه یه روبوت مکانیکی پخش کاغذ نیس . اون یک مشاور تغدیه اس ! یک جمله بیشتر نگفتید اما حال خودتون و حال اون رو بهتر کردید و به زندگی اون پسر و خودتون ، معنا دادين . به نظر من با معنا دادن به زندگي ديگران ، آدم به زندگي خودش معنا ميبخشه .
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: معنا بخشيدن , زندگي , ديگران , مشاور تغذيه
اين روزها زياد مي شنوم كه به من مي گويند اين حجم كار كردن و اين همه درگيري ذهني و اين همه مشغوليت و .. چرا ؟
چرا براي خودت وقت نميگذاري ؟ چرا به خودت فكر نمي كني ؟
عده اي هم كه مرا از نزديك نميشناسند ، گاهي وقتها مي گويند : اين همه پول را براي چه مي خواهي ؟!!
چرا به آرامشت فكر نميكني ؟ آخرش چه ؟
احساس مي كنم حرفهاي گلوگير زيادي در دلم سنگيني مي كند كه مي شود اينجا برخي از آنها را بيرون ريخت و در قالبي خاص به بيان آن پرداخت .
كودك كه بودم به من مي گفتند كه روزي دنيا را ترك خواهيم كرد و به آرامش ابدي خواهيم رسيد .
به اين حرف گونه اي ديگر هم مي توان نگريست كه در روزهاي سالخوردگي مي تواند مايه آرامش باشد .
اما من كه ديگر كودك نيستم كه با چنين حرفهائي آرام بگيرم . سالخورده هم نيستم كه با آن حرف آرام شوم . من آرامشم را در لحظه ها مي جويم .
جداشده از انبوده لحظه هاي گذشته خودم و بي اتصال به درياي لحظه هاي آينده .
آرامش را در نگاه به همين شعله مصنوعي شومينه خانه ام ، كه نه با چوپ و ذغال ، بلكه با گاز شعله ور شده .
من آرامشم را در شنيدن صداي تو از پشت تلفن ، وقتي كه مي گوئي كميل من هستم ... ميبينم
و اصلا توجهي به آن ندارم كه ثانيه اي بعد ، اختلال شبكه ... همين صدا را نيز از من مي گيرد ..
من آرامشم را در كلبه اي موقتي و محقر با سقف شيرواني كه ساعاتي را ميزبان تو باشم جستجو مي كنم .. بي فكر به آنكه گرفتن مدرك بالاترتو ، لحظاتي ديگر ، ما را كيلومترها از هم دور خواهد كرد ..
من آرامشم را در دروغهائي كه از زبان يك فرد كه خود را دوستدار من مي ناميد ، جويا بودم ... بي توجه به آنكه ، ميدانستم تمام آنها دروغي بيش نيست ...
من آرامش خود را در صداي مادرم و در صداي بي صداي پدرم جستجو ميكنم . بدون فكر كردن به اينكه اين صدا تا كي به گوشم خواهد رسيد ..
آرامشم را در لبخند غريبه اي كه در كافي شاپ شهر كتاب ، كه مي گويد مرا به نام مي شناسد و من او را به چهره هم ياد ندارم ، ميبينم . و به اين نمي انديشم كه تا لحظاتي ديگر هر دو ميز خالي شده .
آرامشم در خوابي است كه در آن خواب خوشي ميبينم و در همان خواب مي دانم كه تنها خواب است ..
من آرامشم را در اشكهايي كه در خلوت با خودم و براي خودم ميريزم مي بينم ، بي آنكه بدانم چرا و براي چه اشك ميريزم ...
آرامش خود را در گوش دادن به صداي سراج ، به نواي اصفهاني و به فريادهاي ناظري و به خش صداي چاوشي بي آنكه دنبال ارتباطشان باشم ، جستجو مي كنم ..
آرامش خود را در چند دقيقه حرف زدن با يك دوست ، كه ارزشش برايم شمردني نيست ميبينم ..
آرامش را در شوخي كردن با دانشجويانم ، وقتي كه مي فهمند تازه ميبينند . تازه دارند مي شنوند و بلند خنديدن آنها كه ديگر التيام بخش دردهايم است ، ميدانم . هر چند ميدانم خنده هايشان ، به دليل داشتن هزاران قصه و غصه ، از ته دل نيست .
من آرامشم را در لبخند آن شاگرد تعويض روغني مي بينم كه فكر مي كرد با حساب و كتاب غلط هزار تومان بيشتر گرفته و لبخند خاص آن ديگر شاگرد كه با حساب و كتاب درست در روز ديگر و جاي ديگر از من هزار تومان طلب انعام داشت .
آرامش را در نگاه سرشار از موفقيت راننده اي كه در ازدحام خيابان ، از خط عابر پياده با چراغ قرمز ماشين خود را يه ماشين جلو انداخت و شاد شاد شد ..
و نگاه سرشار از رضايت راننده ديگر ، كه حتي با سبز شدن چراغ ، كه مي توانست عبور كند ، اما را به من داد .
من آرامش را در لبخند گل فروش سر چارراه و واكسي كنار پياده رو و دعاي پس از نماز سجاده نشين جسنجو مي كنم .
من آرامشم را در همين چيزهاي كوچكي كه گفتم جستجو مي كنم ...
تو را به خدا از من نپرس كه چقدر لحظه هاي شاد داشتي و چقدر لحظه هاي ناشاد
كه من آرامش خود را در چشم بستن بر حساب و كتاب و شمارش و ارزيابي و گزينش جسنجو مي كنم ...
موضوعات مرتبط: جملات زيبا ، دل نوشته ها
برچسبها: آرامش من , جستجو , دنيا , آخرت
بسم الله الرحمن الرحیم
نمیدانم دیده اید بعضی ها در مقابله با یک افسر راهنمایی و رانندگی چگونه بر خورد می کنند یا نه !؟ سلسله مراتب نظامی خب طبق درجه دسته بندی می شود، گاهی بعضی ها یک افسر را جناب سرهنگ خطاب می کنند و یک سرهنگ را جناب سروان!
عشق به خودی خود شاید زیباترین احساس آدمی است که خداوند آنرا درون وجود انسان قرار داده است، دنیایی که بر اساس محبت متقابل آفریده شده است و احساسی که ریشه در فطرت انسان دارد. این را که کسی منکر نمی شود. لکن گاهی در این مساله ی مهم می شویم شبیه همان طرف مقابل جناب سرهنگ! در برخورد با این احساس قدرتمند و عزیز الهی نگاهمان بجای اینکه به صاحب این احساس باشد می رود سمت مسائل و اتفاقاتی که حول و حوش و حاشیه ی این مساله اتفاق افتاده است و به کل فراموش می کنیم که اصلا چه خبر است!
روز ولنتاین را طبق یک ماجرای تاریخی قدیمی که در اروپا اتفاق افتاده است، "روز عشق" نامگذاری کرده اند. حالا دراینکه آن ماجرا چگونه اتفاق افتاده است و چه شده است و اصلا برای یک ایرانی قابل پذیرش است صحبتی نمی کنیم اما مدتی است که این روز و این ماجرا به عنوان نماد مهرورزی و عشق در جامعه ی ایرانی مطرح شده است. دراین باره چند پرسش خودم را دوست دارم که مطرح کنم :
یک : برای ایرانی جماعت که در فرهنگ ادبی اش تا دلتان بخواهد داستان های زیبای عاشقانه و محبت آمیز هست چگونه قصه ی یک کشیش که برای سربازان روم باستان عقدشان را جاری می کرده است می شود سمبل عشق و علاقه؟!
دو : اصلا کسی فکر کرده است که در همان مکتبی که این کشیش زندگی خود را صرف آن کرده است، ازدواج حرام اعلام شده بود؟!
سه : الزاما برای ابراز محبت و علاقه باید منتظر روزی باشیم که آنرا ولنتاین می نامند؟ و به یادبود جناب ولنتاین کشیش به معشوق خود هدیه می دهند؟!
چهار : کسی حواسش هست که اگر بهانه ای برای ابراز علاقه بهتر از ولنتاین هست سراغش برود؟ در فرهنگ داخلی خودمان و فرهنگ دینی خودمان – که بشدت نزدیک به فرهنگ ملی است – آیا بهانه های خوب و متعدد و منطقی نیست که ولنتاین را بخشی از جامعه ما به عنوان روز عشق پذیرفته است؟
پنج : به نظر شما صرف غربی بودن و نام "ولنتاین" نیست که این مناسبت در فرهنگ ما جا افتاده است؟ یعنی چیزی شبیه کالا های بسته بندی شده ی زیبا و دلفریب غربی؟
هر طوری که بخواهیم به این روز نگاه کنیم می بینم که آن جان و روح و اصالت خاصی که در نژاد ایرانی هست را ندارد، اما انگار پرسش آخری که مطرح کردم یک ذره جدی تر از بقیه است، حالا باز یک عده الان می گویند که شما توهم توطئه دارید و این حرف ها!! اما واقعا اگر دقیقتر به این موضوع نگاه کنیم می بینم که خانواده در ایران بسیار قدرتمند تر از غرب است.
خانواده نقطه ضعف بزرگ غرب است و در این هیچ شکی نیست، با این حال نسخه های مسمومی که از آن جا برای ما صادر میشود بسیار مسموم است.
شاید لازم باشد در فرهنگ دینی و ملی مان در رابطه با کلید واژه "ابراز علاقه" و "عشق" جستجویی مجدد کنیم، فرهنگی در آن پیامبر مهربانی ها می گوید وقتی یک مرد به همسرش می گوید که "دوستت دارم" این جمله هیچگاه از ذهن زن پاک نخواهد شد... و برای این ابراز علاقه هیچ زمان خاص و هیچ بهانه ای را معین نمی کند... مکتبی که در آن خَلق مهربانانه ترین و عاشقانه ترین لحظات برای عاشق و معشوق یک فریضه است.
همین رفتارهای ساده و همین صمیمیت ها و همین راه و روش است که زندگی ایرانی و اسلامی را شکل می دهد... چیزی که به آن می گویند (( سَبک))
زیر لب زمزمه می کنم: ولنتاین میان جمع ما نامحرم است!
موضوعات مرتبط: نفوذ
برچسبها: ولنتاين , زندگي , عشق , ازدواج
تلاش زن و مرد برای جلب محبت همسر خود قابل توجه است ،
خصوصا در زمانه ای که جلوه های بیرون از خانواده برای زوجین متنوع و زیاد گشته است.
تشکر از همسر به شیوه های مختلف کمک میکند تا انسان به راحتی بتواند
محبت طرف مقابل را به خود جلب نماید.
ایجاد جو تشکر و قدردانی در خانواده می باشد.
1- رشد معنوی
تشکر از همسر حتی در زمانی که کار ناقصی را انجام داده باعث رشد معنوی می شود.
این به این معنا است که برای رشد یافتن در زمینه معنویت
جدا شدن از خانواده و جامعه کمک چندانی نمیکند،
بلکه بودن در کنار افراد دیگر و داشتن یک رابطه صحیح میتواند انسان را
در رسیدن به معنویت کمک شایانی نماید.
2- خوشحال نمودن طرف مقابل
یکی از دغدغه های زوجین انجام دادن کاری برای خوشحال نمودن طرف مقابل است.
این کار برخی اوقات منجر به تحمل زمان و هزینه های زیادی نیز میگردد.
اما یک راه ساده و کم هزینه به جهت خوشحال نمودن طرف مقابل تشکر و قدردانی نمودن از
فعالیت های صورت گرفته در خانواده است.
این روش میتواند با یک عمل یا گفتار ساده صورت گیرد.
3- جلب محبت
تلاش زن و مرد برای جلب محبت همسر خود قابل توجه است ،
خصوصا در زمانه ای که جلوه های بیرون از خانواده برای زوجین متنوع و زیاد گشته است.
تشکر از همسر به شیوه های مختلف کمک میکند تا انسان به راحتی بتواند
محبت طرف مقابل را به خود جلب نماید.
4- ارضای نیاز به قدردانی
هر انسانی نیاز به قدر دانی از فعالیتهایش را دارد که اگر این نیاز به خوبی در خانه بر طرف شود
رابطه خانواده را مستحکم خواهد نمود.
ضمن اینکه برآورده نشدن نیازها عامل بوجود آمدن عقده ها و افسردگی میباشد.
5- ایجاد گرمی و صمیمیت
تشکر نمودن از همسر میتواند سردی روابط بین زوجین را گرما ببخشد.
6- دلگرمی در کارهای خانه و بیرون
داشتن این حس که فعالیت های من در خانه و یا بیرون از منزل از چشم همسرم پنهان نبوده
و او به خاطر این فعالیتها از من تشکر میکند،
این دلگرمی را بوجود می آورد که شخص با تمام وجود به کار خود ادامه دهد.
ضمن اینکه می توند در تکمیل کارهای ناقص نیز مۆثر باشد.
7- ایجاد دلبستگی و علاقه
معمولا توجه به موقع و لازم میتواند یک علاقه خوب را فراهم نماید و این مهم،
با تشکر از کار همسر که همان توجه به موقع است حاصل می گردد.
8- تأثیر در رفتار و اخلاق
انسان بنده کسی است که به کار او اهمیت دهد و احساس کند
زحماتش نزد او ارزشمند است، لذا ایجاد حسن خلق و رفتار مطلوب را به دنبال خواهد داشت.
9- امتیاز دادن به طرف مقابل
مرد زمانی که همسرش از او تشکر کند به همسر خود امتیاز داده
و حس میکند که او را دوست دارد.
زیرا مردها بیش از اینکه از زنها کار بخواهند، می خواهند آنها را دوست بدارند و قدردان باشند.
10- احساس ارزشمند بودن
در تشکر در واقع پذیرش فعل انجام شده و قبول فی الجمله ای آن است،
به این بیان که فرد خود را ارزشمند تلقی میکند.
11- احساس مفید بودن
تشکر کردن از افعال دیگران این حس را در شخص ایجاد میکند که او فردی مفید و کارآمد است
در مقابل عدم تشکر فرد را دچار توهم بی فایده بودن میکند.
12- احساس رضایتمندی
در خانواده کسی بابت انجام کارهای خود مزد و یا حقوقی دریافت نمیکند
و تکرار برخی کارها ممکن است ملال آور شود که راهکار عدم ایجاد ملالت،
تشکر از فعالیت انجام شده است، و این تشکر احساس رضایتمندی را در افراد تقویت مینماید.
13- تحمل مشکلات
زندگی مشترک سرشار از مشکلات فراوانی است
که باید زوجین این مشکلات را تحمل کرده تا زندگی شیرینی را تجربه کنند.
تشکر از همسر این کمک را می نماید که شخص در رویارویی با مشکلات
در راه رفاه خانواده خود بیشتر و بهتر اقدام کند ،
و این تشکر اعطای دلگرمی به فرد را در برخورد با مشکلات را می دهد.
14- آرامش
برای آرامش عوامل زیادی برشمردند اما از علل مهم و کارآمد می توان به تشکر اشاره کرد
زیرا عدم این کار باعث ایجاد اضطراب و نگرانی از فعالیت انجام شده می شود.
به این بیان که وقتی از کار انجام شده تشکر نشود ،
فرد احساس میکند کاری که انجام داده و زمان و پول و ...
را که برای این کار صرف کرده بی ارزش تلقی شده
و یا نتوانسته کار مناسب را انجام دهد . این خود سلب آرامش را به دنبال دارد.
اگر از اقدامات صورت گرفته به هر میزان تشکر صورت پذیرد،
به فرد این آرامش را میبخشد که کارش بی ارزش نبوده و یا اینکه مورد قبول واقع شده است.
15- تداوم فعالیت ها
هر انسانی زمانی که بعد از انجام دادن یک کار تشویق شود
مطمئنا به دنبال تکرار آن کار برمی آید.
اما عدم تشویق و توجه باعث سردی در انجام مجدد کار شده و یا اگر مجبور به تکرار باشد
از انجام آن لذت نبرده که هیچ، ممکن است رنج نیز ببرد.
امام صادق علیه السلام می فرمایند: سپاس گذاری کن از کسی که به تو احسانی نموده ،
این امر باعث پایداری احسان می شود و اگر سپاسگذاری نکنی احسان دوام نمی یابد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده
برچسبها: زنان , روانشناسي , زندگي , همسر
1. خانم ها فکر می کنند دوره کمالشان محدود است. زن جوانتر و زیباتری به راحتی می تواند جانشین او شود. جوانی رفیق نیمه راه یک زن است.
2. خانم ها فکر می کنند زنان دیگری وفاداری همسرشان را کنترل می کنند.
3. خانم ها تصور می کنند که میزان زیبایی جسمی شان به شانس مربوط است و برخلاف چیزی است که بتوانند آن را کنترل کنند.
بقيه در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده
برچسبها: زنان , روانشناسي , زندگي , همسر
ادامه مطلب

خانم ها به طور غیرمستقیم با هم رقابت می کنند زیرا نیاموخته اند چگونه امیال،احساسات و اهداف درونی خود را بشناسند و آن ها را به سمت واقعیت هایی ملموس هدایت کنند...
"شاید با خواندن عنوان این مطلب شوکه شده باشید ، خانم ها شاید اعتراض کنند اما اگر کمی با دقت به اطرافتان نگاه کنید متوجه موضوع خواهید شد ، خانم ها معمولا با هم کنار نمی آیند و این موضوع چیزی نیست که با سهل انگاری از کنار آن رد شویم ، آنها عالی هستند وهر کاری را به بهترین شکل انجام می دهند اما گویی یک رقابت درونی دائمی میان آنها در میان است ، چیزی که گاهی حتی از وجود آن آگاه نیستند ."
بقيه در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم
برچسبها: زنان , روانشناسي , زندگي , همسر
ادامه مطلب
بقيه در ادامه مطلب
برچسبها: نامزدي , زندگي , همسر , رفزند
ادامه مطلب
راه هایی برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی
در برخی از روزهای کاری حس دونده مسابقه ماراتنی را دارید که تا خط پایان
فاصله بسیار زیادی دارد. صبح زود وارد دفتر کارتان میشوید تا با کوهی از
کار که انتظارتان را میکشد مواجه شوید. صندق ایمیلتان پر شده و تقویمتان
جایی برای اضافه کردن قرار ملاقات جدید ندارد. جای تعجب هم ندارد، خیلی از
کارمندان با موضوع تا دیروقت کار کردن و کار را به خانه بردن آشنا هستند.
بر اساس مطالعاتی که اخیرا توسط Accenture در رابطه با اینکه آیا افراد شغل موفقی دارند یا خیر انجام گرفته است، تعادل کار و زندگی، پیش از پول، به رسمیت شناخته شدن و استقلال، برای بیش از نیمی از زنان و مردان، تعیینکننده اساسی است و اگر بهطور منظم شبها تا دیروقت کار کنید و یک شیفت شبانه هم کار در منزل انجام دهید تعادل کار و زندگیتان به خطر میافتد.
انجام کلیه وظایف در ساعات کاری تعیین شده ممکن نیست و در ضمن برای آنکه در کارتان بهترین باشید انجام همه کارها ضروری است.
اینجا برایتان میگوییم چگونه کار را در محل کار بگذارید:
از خودتان انتقاد کنید
اگر 40 ساعت کار در هفته شما به 60 ساعت در هفته تبدیل شده است، بررسی این مسئله را به خودتان بدهکارید. ببینید بیشترین زمان در طول ساعات کاری صرف چه کاری میشود تا بتوانید مدیریت زمان و بهرهوری خود را افزایش دهید. اگر به این نتیجه رسیدید که بخش اعظم زمانتان را صرف مدیریت ایمیلهای رسیده و برنامه ملاقاتهایتان میکنید، احتمالا وقت تجدید نظر رسیده است.
ابتدا کارهای بزرگ را تمام کنید
برنامه روزانهتان را طوری تنظیم کنید که مطمئن شوید میتوانید کارهای بزرگتر را به محض رسیدن به دفتر کارتان انجام دهید. در واقع در ابتدای صبح بهترین عملکرد ممکن را دارید، بنابراین انجام کارهای بزرگ در ابتدای صبح به این معناست که احتمالا دستاورهای بیشتری نیز خواهید داشت. کارهایی که از اهمیت کمتری برخوردارند به بعد از ناهار موکول کنید.
برنامه زمانبندی بسازید
از روی بیعلاقگی و فقط برای رفع تکلیف یک فهرست کارهای روزانه نسازید، یک قدم به جلو برداشته و برای روز کاریتان برنامه زمانبندی بسازید. برای مثال، اگر دارید برای هشت ساعت کار برنامهریزی میکنید، برای هر کاری زمان مشخصی اختصاص دهید؛ حتی برای پروژههای بزرگ.
از افتادن در دام وقت تلف کردن برای پاسخ به ایمیلهایی با اهمیت کمتر یا پاسخ به تماسهای از دست رفته امتناع کنید. در عوض تنها روزی 30 دقیقه را به این موارد اختصاص دهید.
اجتناب از وقفه
برای ایجاد محیط کاری فارق از هرگونه عاملی که موجب پرت شدن حواس میشود بکوشید. همه تبهای غیرضروری را در مرورگرتان ببندید، موبایلتان را روی حالت بیصدا قرار دهید و اگر این کار کمک میکند بهتر کار کنید، هدفون خود را روی گوشهایتان بگذارید.
خلبان خودکار
بعضی وقتها هنگامی که دارید به سرعت کار میکنید تا فهرست کارهای روزانه را به اتمام برسانید، به راحتی میتوانید کارتان را در حالت autopilot به پایان ببرید. استراحتهای کوتاه واقعا به فعالیت کارآمد و موثر کمک میکند به محض اینکه یک کار بزرگ را به پایان رساندید، از پشت میزتان بلند شوید، بدنتان را کش و قوس دهید، چیزی بنوشید و پیش از نشستن دوباره پشت میز، ذهنتان را برای رفتن به سراغ موضوع جدید آماده کنید.
نه گفتن را یاد بگیرید
روز پرمشغلهای را پیش رو دارید و هنوز هم به تلفنهای دعوت به کنفرانس پاسخ میدهید. گاهی اوقات فراموش میکنیم که وقتی سرمان شلوغ است "نه گفتن" تا چه اندازه مهم میشود. درست است که همیشه ممکن نیست دعوت به هر جلسهای را نپذیریم اما سعی کنید در مواقعی که خیلی مشغله دارید بهترین کار را در این مورد انجام دهید. مثلا میتوانید کمی زودتر جلسه را ترک کنید و یا از کسی بخواهید که یادداشتهایش از جلسه را در اختیارتان قرار دهد.
چشمانداز
با کارهای خرده ریز خودتان را بیش از آنچه لازم است درگیر نکنید. به سادگی روی انجام کارها در زمان تعیین شده تمرکز کنید. اگر نگران برنامه کاری روز بعد یا هفته پیش رویتان هستید (که ممکن است دلیل کار کردنتان تا دیروقت همین باشد)، برنامه زمانبندیتان را پیش روی خود گذاشته و نگاه دقیقتری به آن بیاندازید تا بدانید چه کارهایی لازم است به انجام برسند تا به زمانبندیهای تعیین شده برسید.
بدانید کی کارتان کامل شده است
از اینکه هر بعدازظهر وقتتان را در اداره صرف دوبارهکاری روی پروژهها کنید تا عالی شوند، دست بردارید. برای خودتان از نتیجه نهایی تعریف داشته باشید، وقتی به آن نتیجه رسیدید آن کار را انجام شده بدانید. کار نکردن تا دیروقت و انجام کار تنها در محیط اداره اصولا موجب مدیریت بهتر زمان میشود .
برچسبها: آغاز يك كار , كسب و كار , تعيين حقوق , قرارداد
من پايه و اساس كارم رو بر پايه اعتماد به كارمند و مشتري استوار كرده بودم و ايمان داشتم كه كار درست رو انجام ميدم و به پرسنل شركت اعتماد كامل داشتم و بهشون آموزشهاي لازم بازار و تجارت رو ميدادم و راه و مسير كار كردن رو براشون هموار مي كردم و بهشون پا ميدادم كه خوب بتونن استعدادشون رو بروز بدن .
در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: داستان
برچسبها: داستان زندگي من , داستان , زندگي , مديرعامل
ادامه مطلب
خب مشكلاتي هم داشتم اما خيلي مهم نبودن و با توجه به درآمد خوبي كه داشت سختيها قابل تحمل بود .
در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: داستان
برچسبها: داستان زندگي من , داستان , زندگي , مديرعامل
ادامه مطلب
در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: داستان
برچسبها: داستان زندگي من , داستان , زندگي , مديرعامل
ادامه مطلب
هیچ کس زنده نیست... همه مُردند
دوستی می گفت: خیلی سال پیش که دانشجو بودم، بعضی از اساتید عادت به حضور و غیاب داشتند. تعدادی هم برای محکم کاری دو بار این کار را انجام می دادند، ابتدا و انتهای کلاس، که مجبور باشی تمام ساعت را سر کلاس بنشینی. هم رشته ای داشتم که شیفته یکی از دختران هم دوره اش بود. هر وقت این خانم سر کلاس حاضر بود، حتی اگر نصف کلاس غایب بودند، جناب مجنون می گفت: استاد همه حاضرند! و بالعکس، اگر تنها غایب کلاس این خانم بود و بس، می گفت: استاد امروز همه غایبند، هیچ کس نیامده!
در اواخر دوران تحصیل، باهم ازدواج کردند و دورادور می شنیدم که بسیار خوب و خوش هستند. امروز خبردار شدم که آگهی ترحیم بانو را با این مضمون چاپ کرد است:
هیـــچ کس زنده نیست... همــه مُردند
موضوعات مرتبط: داستان
برچسبها: همه مردند , حاضر , غايب , زندگي
ابتدا به شدت سعی داريم تا دبیرستان را تمام کنيم و دانشکده را شروع کنيم ،
سپس به شدت سعی داريم تا دانشگاه را تمام کرده و وارد بازار کار شويم ،
بعد تمام تلاشمان این است که ازدواج کنيم و صاحب فرزند شويم ،
سپس تمام سعی و تلاشمان را برای فرزندانمان بکار ميبريم تا آنها را تا حد مناسبی پرورش دهيم ،
سپس می توانيم به کار برگرديم ، و برای بازنشستگی تلاش کرديم ،
اما اکنون که در حال مرگ هستيم ، ناگهان فهمیده ايم که فراموش کرده ايم زندگی کنيم .
لطفا اجازه ندهید این اتفاق برای شما تکرار شود .
قدر دان موقعیت فعلی خود باشید و از هر روز خود لذت ببرید .
برای به دست آوردن پول ، سلامتی خود را از دست ندهيد .
سپس برای بازیابی مجدد سلامتی پول تان را از دست می دهید .
گونه ای زندگی نکنیم که گویا هرگز نخواهیم مرد و گونه ای نمیریم که گویا هرگز زندگی نکرده ایم ...
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، داستان ، جملات زيبا
برچسبها: جملات , زندگي , مرگ , زيبا