دوستان عزیزم :
من سعی دارم به نوعی با همکاری و همفکری دوستان بتوانم برخی از مشکلات که به نوعی گریبان همنوعانمان را گرفته رفع و یا کمرنگ نمایم .
به نظر من می توان با گفتگو و تبادل نظر به نوعی مشکلات روحی و گرفتاریهایی که عقلب اوقات دیگران باعث آن هستند را رفع و یا کم رنگ نمود .
پس خواهش می کنم آنچه را که در دل دارید بیرون بریزید و بگذارید همه به شما کمک کنند . ما هیچگاه به تنهایی نمی توانیم با تمام مشکلات خصوصا مشکلات درونی مقابله کنیم . و چاره درست تر را بکار گیریم .
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
|
موضوعات مرتبط: روان شناسی
|
موضوعات مرتبط: روان شناسی
بهترین بخشش ، ادب و تربیت
وظایف اساسی پدر
یك پدر نمونه و شایسته دارای وظایف اساسی است كه در اینجا به سه وظیفه اشاره می كنیم:
1- مدیریت زندگی و تعیین مشی و نظام آن.
2- تأمین نیازها.
3- مسئولیت تربیت.
مدیریت زندگی و تعیین مشی و نظام آن
:یكی از وظایف اساسی پدر، مطلب بالا می باشد. پدر رهبر یك خانواده است و كارهایی كه یك پدر در خانواده انجام می دهد عبارتند از
:الف ) سازمان دهی تقسیم وظایف
ب ) تعیین برنامه برای زندگی
ج ) تنظیم اوقات
د ) صیانت و مراقبت
ه ) تعیین قواعد انضباطی و
...تأمین نیازها
:دومین وظیفه پدر تأمین نیازهاست. رئیس خانواده مدیر و مدبر خانه است. او با اندیشه و آگاهی خود موجبات سعادت و نیكبختی افراد را فراهم كرده و امكانات و رفاه و آرامش را برای همه مهیا می سازد. البته مادران در رفع نیازمندیهای كودك، سعی و تلاش می كنند، ولی طفل در اكثر اوقات چشم به دست پدر و اقدامات او دارد
.حقوق كودك
اول: حق فرزند برگردن پدر
امام سجاد (علیه السلام) در مورد حق فرزند بر پدر می فرمایند:
بدان كه او پاره ای از وجود تو است
.در دوران حیات در رابطه با خیر و شرش، تو باید از او مراقبت كنی
.تو مسئول ادب و تربیت نیكویش هستی
.تو باید او را به سوی پروردگارش جهت دهی
.این تو هستی كه باید او را كمك كنی تا به اطاعت خدا بپردازد
.اگر درباره اش احسان كنی، پاداش می بری
.اگر درباره اش بدی كنی، معاقب و مورد كیفر واقع می شوی
.دوم: اساس و دامنه حقوق كودك
پدر در رابطه با كودك مسئول است. مسئول سلامت جسم، روان، ذهن و... باید او را نیكو پرورش دهد، نیكو ادبش كند و هیچ بخششی بهتر از ادب و تربیت نیست.
در دامنه و اساس حقوق كودك می توان موارد زیر را نام برد
:1- حق آموزش
2- حق پرورش
3- و سایر حقوق...
دامنه پرورش نیز بسیار وسیع و شامل همه ابعاد وجودی انسان است و شامل موارد زیر است
:1- در جنبه بدن
2- در جنبه ذهن
3- در پرورش روان
در جنبه بدن:
والدین وظیفه رشد و پرورش بدن فرزند، تقویت عضلات و ماهیچه ها، حفظ كردن فرزند از بیماریها و... را به عهده دارند
.در جنبه ذهن
:والدین وظیفه پرورش ذهن، تخیل، هوش فرزند را به عهده دارند. این مسأله پرورش، با خرید كتابهایی در مورد هوش آزمایی كودك صورت می گیرد
.در پرورش روان
:والدین وظیفه دارند كه مسائل مربوط به اندیشه های عالی مثل ایثار، عدالت و... را به كودك یاد دهند. یكی دیگر از مسائلی كه پدران در پرورش فرزندان باید به آن توجه كنند، زمینه سازی برای هدفداری هاست. اصولاً در اسلام همه كارها بر اساس نیت و هدف مشخصی می باشد كه این اهداف خود باید مبتنی بر فلسفه حیات باشد
.باید پدران به فرزندان این نكته را بیاموزند كه انسانها كیستند و چرا زنده اند. چرا كار می كنند، چرا می میرند و راز و رمز زندگی در چیست
.داشتن هدف در زندگی باعث می شود كه آدمی اندیشیده گام بردارد، نیكو پیش رود، حركت و تلاشش نیز جهت دار باشد. از دیگر حقوق كودك می توان حق پذیرش، حمایت، كنترل، بهداشت، امنیت، پوشاك، مسكن مناسب و...را نام برد و پدر باید این شرایط را فراهم كند تا كودك از آن استفاده ببرد
.موضوعات مرتبط: روان شناسی
فطرتی که خدایی است
حقوق فرزندان
یكی از حقوق فرزندان تعلیم و تربیت است. هر كودكی كه متولد می شود همچون آینه ای زلال و شفاف است. پدر و مادر می توانند با تربیت صحیح، فرزندان را به سعادت برسانند و مواظب این باشند كه فرزندان باعناصر غلط آشنا نشوند.
خداوند در سوره روم آیه 30 می فرمایند
:«...
فطرت الله التی فطرالناس علیها...»...
خداوند مردم را بر اساس فطرت خدایی آفریده است ...بنابر فطرت توحیدی، سعادت و هدایت در وجود طفل به ودیعه نهاده شده است و والدین گرامی نباید اجازه دهند كه این فطرت از مسیر اصلی خویش كه همان سعادت و هدایت است خارج شود. حق فرزند بر پدر این است كه نام نیك برایش انتخاب كند، اورا خوب تربیت كند و به او قرآن یاد دهد
.نقش پدر در رابطه با فرزند
پدر در رابطه با فرزند دارای نقشهای فراوانی می باشد كه ما این نقشها را بطور اجمال در اینجا ذكر می كنیم اما بعداً این نقشها در فصلی قرار می گیرند و نقش پدر به قبل از تولد كودك و حتی قبل از انتخاب همسر برمی گردد. آن نقشها عبارتند از :
1- نقش مذهبی
2-
نقش فرهنگی3-
نقش اجتماعی و اخلاقی4-
نقش سیاسی5-
نقش اقتصادی.نقش مذهبی پدر
از ضروری ترین نیازهای هر فرد، نیاز به مذهب است. پرورش مذهبی از حقوق كودكان و از وظایف و مسئولیتهای پدر می باشد. پرورش مذهبی عاملی برای سعادت افراد و بازدارنده او از عوامل جنائی است. پدر باید شوق به كمال را در نهاد فرزند قرار داده و موجبات تثبیت آن را فراهم كند. پدر از راه عرضه عقاید و افكار می تواند فرزند خود را با آداب دینی آگاه نماید و با عملكرد خود، فرزند را متدین بارآورد. پدر در رابطه با نقش مذهبی، وظایفی داردكه عبارتند از:
1 – ارتباط و معرفی خدا
2 – واداشتن فرزند به عمل
پدر در این زمینه مسئولیت سنگینی را به عهده دارد. غفلت و سهل انگاری او در مورد رفتار كودك در آینده مشكل ساز خواهد بود.
اگر پدری پای بند به اصول مذهبی باشد فرزندش نیز مقید به اصول مذهبی می شود و اگر پدری لاابالی باشد و بخواهد كه فرزندش پای بند به اصول باشد، این امكان پذیر نیست زیرا فرزند از پدر ومادر الگو برداری می كند. وقتی الگوهایش نامناسب باشند مسلماً راهش صراط مستقیم نخواهد بود
.البته در همه موارد اینچنین نیست. اگر فرزند این اراده را داشته باشدكه در صراط مستقیم قدم بردارد می توان با توكل به خدا و استقامت و اراده محكم و پابرجا در این راه قدم بگذارد
.نقش فرهنگی پدر
پدر مسئول دادن آگاهی لازم و پرورش فرهنگی فرزندان است. در این جا این سؤال مطرح می شو دكه پدر تا چه میزان به كودك چیز می آموزد؟
پدر معلم و راهنمای فرزنداست. وقتی كودك در خانه باشد، همه اطلاعات مورد نیا ز را به كودك می دهد. وقتی هم به مدرسه می رود، به ترمیم نقص ها و جبران كمبودها در این رابطه می پردازد.
وظایف عمده و اساسی پدر در نقش فرهنگی عبارتند از
:1-
معرفی دنیا2-
معرفی و توضیح فلسفه زندگی3-
آداب و رسوم4-
در جنبه ادبیات و هنر5-
در جنبه ارزشها و...در معرفی دنیا
:دنیای اطراف كودك سرشار از شگفتی هاست و كودك مشتاق این است كه از همه چیز سر در آورد. پدر این مسئولیت را دارد كه قدم به قدم با كودكان همراه گردد، با آنها مكالمه و صحبت كند و پدیده های جهان را به كودك بشناساند و راه بهتر استفاده كردن از پدیده ها را به كودك یاد دهد
.معرفی و توضیح فلسفه زندگی
:اگر پدر همه فكر و ذكر خود را صرف رفع نیازهای جسمی كودك كند، وظیفه خود را ادا نكرده است.از وظایف عمده و اساسی پدر این است كه به فرزند خود كمك كند تا هدف زندگیش را بشناسد و برای اعمال و رفتارش دلایلی بیابد تا بداندكه چرا زنده است؟ چرا می میرد؟ مشكلات چیست و چگونه می توان آنها را حل كرد
.در جنبه آداب و رسوم
:آداب و رسوم سازنده انسان و فكر و اندیشه فرد می باشد. پدر وظیفه دارد كه طفل را در معرض آداب و رسوم سازنده قرار دهد. آداب و رسوم باید برای كودك درس باشد تا او براساس آداب و رسوم جهت روشنی را در زندگی پیدا كند و به آنها عمل نماید
.در جنبه ادبیات و هنر
:پدر در جنبه ادبیات وظیفه دارد كه شعر، نظم، كنایات و... را برای كودك به گونه ای انتخاب كند كه بر اساس مصالح و مبانی فطرت او در طریق خیر و سعادت كودك باشد. در جنبه هنر پدر وظیفه دارد كه هنر متعهد را به كودك آموزش دهد و ذوق هنری را در او زنده سازد
.در جنبه ارزشها
:در هر جامعه ای یكسری ارزشهای سازنده و یكسری ارزشهای مخرب وجود دارد. پدر وظیفه دارد كه ارزشهای سازنده را در ذهن كودك تثبیت كند. پدر می تواند زندگی خوبی را بر اساس قبول و پیروی از ارزشهای راستین در كودك ایجاد كند
.موضوعات مرتبط: روان شناسی
دختران خود را بهتر درک کنیم !
پدری میگوید: «چگونه با دختر هفدهسالهام رفتار کنم؟»
مادری میپرسد: «چگونه با دختر پانزده سالهام حرف بزنم؟»، «چگونه میتوانم به دخترم کمک کنم که بهدرستی با احساسها و عواطفش روبهرو گردد؟» و ...
محبت، بال پرواز در کودکان
کودک از زمانی که به دنیا میآید، دارای غریزهها و تمایلهایی میباشد که برخی از آنها، بالقوه هستند و مانند آتش زیرخاکستر به وقت خود، فعلیت پیدا میکنند . مانند ثروتاندوزی، امورجنسی و ...
برخی دیگر از تمایلهای کودک، بالفعل هستند یعنی پس از تولد، رشد ونمو میکنند مانند خوردن، گریه کردن، خوابیدن و ...
کودک در رحم مادر، بهطور کامل، متوجه کردار، گفتار و هیجانهای بیرون، از طریق شریانهای حیاتی مادر میباشد. پس از تولد نیز بهطور کامل، در معرض کردار و رفتار اطرافیان قرار میگیرد و از سن دو سالگی به بعد، آمادهی بهرهبرداری میشود . بنابراین، دست نوازش پدر و مادر بهویژه پدر برای او، دارای اهمیت است.
توصیه میشود مادران و پدران، کودکان را بر سینه بفشارند تا ضربان قلب آنان با ضربان قلب کودک، درهم آمیخته شود و گرمی و حرارت محبت را لمس کنند.
آیا روشهای تربیتی دختران با پسران تفاوت دارد؟
پدر و مادر باید بدانند از آن جایی که تمایل پسران با دختران فرق میکند، در برخی مسائل هم تفاوت دارند . نباید فراموش کرد که پسران، رفتار با جنس مخالف را از مادر میآموزند و دختران از پدر یاد میگیرند. بنابراین، اگر پدری طبیعت وجودی دختر خردسالی را نشناسد و آنطور که خودش میخواهد، با او رفتار کند، این مساله بین پدر و دختر، فاصله میاندازد.
دختران نیاز دارند کسی به صحبتهایشان گوش دهد نه اینکه بدون شنیدن احساسهایشان، از ابتدا راهحل ارائه شود. دربارهی پسران نیز مادران با مشکل مواجه میشوند زیرا پسران حتی اگر کوچک باشند، اعتماد به نفس را در این میبینند که خودشان از عهدهی مشکلهایشان برآیند و نیاز به کمک بیش از حد یا ناز و نوازش ندارند.
درک رفتار
برخی از ما بهطوركلی انتظار داریم که دختران در کارها همراهیمان کنند و پسران، یاغی و تنبل باشند، دختران را همیشه تشویق میکنیم که به مادرانشان کمک کنند اما از پسران، انتظار کمک نداریم .
فرزندانتان را آنطور که هستند، بپذیرید، نه آنگونه که میتوانند باشند .
اگر میخواهیم فرزندانمان، خود را انسانهایی با ارزش تصور کنند ، باید آنان را با تمام کاستیهایشان بپذیریم. ما باور داریم که برای فرزندانمان، ارزش قائلیم و گاهی نیز آن را بازگو میکنیم اما بیشتر وقتها، رفتار ما با گفتارمان تناسب ندارد. ما باید به آنان ثابت کنیم بدون توجه به اینکه چگونه عمل میکنند، برای آنان به عنوان یک فرد، ارزش قائلیم.
روبهرو شدن با یک دختر خشمگین
وقتی دختری از روی خشم، مادرش را بیارزش میخواند، به احتمال زیاد به علت خشمی است که او نسبت به خود، احساس میکند. از اینرو، این احساس را روی مادرش، فرافکنی میکند. بیشتر مواقع، وقتی یک دختر نوجوان، عصبانی میشود، نه تنها با آشوب هورمونها و احساسهایش روبهروست، بلکه احساس بیارزشی میکند. دختر نوجوان در این سن و سال، با یک به همریختگی درونی و بیرونی روبهورست. این احساس را که به او دست داده، دوست ندارد و به همین دلیل، احساس خود را روی مادرش، فرافکنی میکند. مادری که به او اعتماد دارد، او را میشناسد و به شکلی عمیق، او را درک میکند.
مادر یک دختر نوجوان باید صبر و شکیبایی زیادی داشته باشد . باید دیدگاهی وسیع داشته باشد و او را به شکلی که لازم است، درک کند. مادر میتواند اعتماد و اطمینان دخترش را نسبت به خود، بیشتر کند و برای رسیدن به این مهم، لازم است که سرنخهای احساسی و عاطفی او را پیدا کند.
مادر مدیر و دانا، خشم دخترش را در این مرحله از زندگی، به حساب در حال رشد بودن او میگذارد. البته گاهی وقتها مادر باید به دخترش بیاموزد که خشمش را کنترل کند. اینکه بیاموزیم خود را کنترل کنیم، بخشی از برنامهی رسیدن به بلوغ و بزرگی است.
مواقعی هست که باید بگذارید دخترتان فریاد بکشد. احساسهای ناخوشایندش را آنقدر تخلیه کند تا به آرامش برسد. در بسیاری از مواقع، وقتی دختر به شدت خشمگین میشود، بهتر است مادرش از صحنه بیرون برود و بگوید: «من نمیتوانم حرفهای تو را تحمل کنم. بهتر است که نیم ساعت، تنها بمانم.» اگر ترک کردن اتاق، امکانپذیر نباشد، شاید چند ثانیه سکوت، نتیجهی دلخواهی بدهد.
تغییر کردن با دخترانمان
برای آنکه در دوران نوجوانی دخترمان، به او نزدیکتر بمانیم، باید در کنار او و با او تغییر کنیم. این بدان معناست که
برای آنکه به دخترانمان نزدیکتر شویم، لازم است به آنان، آزادی بیشتری بدهیم و مسوولیتهای جدیدی را به آنان واگذار نماییم.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
روابط نا موفق(1)
بعضی اوقات به این می اندیشید که آیا انتخاب درستی کرده اید؟ چگونه می توانید اطمینان حاصل کنید که او همان شخصی است که شما می خواهید؟ چگونه می توانستم بفهمم که سر انجامی نخواهد داشت؟ مطمئن بودید که او همسر ایده ال شماست؟
با توجه به خلقت دو گانه انسان همواره مسائل ارتباطی بین زن و مرد جزء مباحث مهم و بحثانگیز روانشناسی بوده است. ما در چند مقاله پی در پی ده نوع رابطه را که به درد و یأس میانجامد مورد بحث و بررسی قرار میدهیم . تا با آگاهی افزون تر، از وقوع آن ها پیشگیری کنید ویا در بهبود آن بکوشید.
1- رابطهای که در آن بیش از آنچه همسرتان به شما عشق میورزد، به او عشق میورزید.
احتمالا این احساس برایتان آشنا است. وقتیکه در کنارتان نیست، مدام به او فکر میکنید.
در صورتی که یکی از طرفین در اکثر اوقات به لحاظ روحی تعقیب کننده احساسات باشد رابطه سالم نخواهد بود و محکوم به شکست.
چگونه بدانید که همسرتان به شما عشق میورزد یا نه؟
این شمایید که از لحاظ فیزیکی مبادرت به ابراز محبت میکنید، نهایت تلاشتان را میکنید کارهایش را انجام دهید.
این شمایید که اکثر برنامهریزیها را بر عهده دارید، هدیههای شما شخصی بوده و روی آنها فکر شده در حالی که او هدیههایش غیرشخصی است، وقتی درباره رابطهتان و احساستان صحبت کنید، سکوت اختیار میکند،
این شمایید که خود را با عادت و برنامههای او وفق میدهید.
چرا بیش از آنچه به شما عشق میورزند، عشق میورزید؟
- الگویی را از دوران کودک خود باز تکرار میکنید. اگر یکی یا هر دو والدتان عشق و توجهی را که بدان نیاز داشتید به شما نمیدادند و تصمیم گرفتید باید سخت تلاش کنید تا دوستتان بدارند.
- نقشی که یک والدتان در قبال دیگری بازی میکرد را بازی میکنید.
2- رابطهای که در آن بیش از آنچه عشق میورزید به شما عشق میورزند.
در این نوع رابطه وقتی همسرتان از احساسات شما جویا میشود، آن را انکار میکنید. از درون میدانید آنگونه که او به شما عشق میورزد نسبت به او احساس علاقه نمیکنید. در این نوع رابطه در قبال اعتراضات همسرتان حالت تدافعی میگیرید. احساس میکنید او متکی و محتاج است و نیاز به آزادی بیشتر دارید.
راهحل: از همان ابتدا رابطه به این موضوع که آیا به همان میزان که عشق میورزید عشق نیز دریافت میکنید یا نه، با خود صادق باشید.
3- رابطهای که در آن ماموریت نجات همسرتان را بر عهده دارید.
معتادین به نجات دیگران نه از آن رو که با همسرشان تفاهم دارند، بلکه به این دلیل که احساس میکنند مجبورند به او کمک کنند، به روابط وارد میشوند. احساس اجبار در محبت به کسی که شکننده است و یا او را دوست نداشتهاند شما را به یک مامور نجات افراد مبدل میکند.
اگر ...
علاقمند به فردی با مشکلات جدی روحی، جسمی یا اقتصادی شدید هستید.
مدام در حال دلداری و آرام کردن کسی هستید که احساس سردرگمی، ناتوانی و عجز میکند.
او به ندرت نقش حماتیگر را در حق شما ایفا میکند و بیشتر شمایید که در این نقشها ظاهر میشوید.
خود را در دام این روابط انداختهاید و همان احساس گناهی که در ابتدا شما را به رابطه کشاند میتواند شما را مدتها بعد از آنکه میدانید باید او را ترک کنید، در رابطه نگاه دارد.
کسانی که ماموریت نجات دیگران را به عهده دارند، غالبا «ترحم» را با عشق اشتباه میگیرند.
راهحل: رمز موفقیت کلمه «احترام» است. شما نه تنها باید به همسر خود عشق بورزید بلکه باید نسبت به او احساس «احترام» داشته و به او افتخار کنید.
موضوعات مرتبط: روان شناسی

خدایا!من آموخته ام با تو بودن چه قدر آسان است.
خدایا!من آموخته ام در کنار تو بودن یعنی همه چیز.
خدایا!من آموخته ام با یاد تو بودن یعنی اندیشیدن در عمق.
خدایا!من آموخته ام تو را صدا کردن یعنی آرامش خاطر.
خدایا! کمکم کن تا بیاموزم این زندگی را که تو به من هدیه کرده ای، شاداب تر و سالم تر بسازم.
خدایا! من آموخته ام که در هر لحظه به درگاه تو نیایش کنم و شکر گزار دریای بی کران رحمت تو باشم.
من آموخته ام که در درون لحظه ها زندگی کنم، نه برای لحظه ها و حتی به دنبال لحظه ها بروم.
من آموخته ام که به خود نگاه کنم و از عقل بی کرانم استفاده نمایم و عشق را در خود و دیگران ببینم و زندگی را یک راز بدانم زیرا به دنبال راز رفتن، به من زیبایی می دهد.
من آموخته ام که زندگی مانند یک پازل است که به موقع باید قطعه های آن را کنار هم بگذارم و در نهایت از شاهکاری که در حال ساختن آن هستم، لذت ببرم.
این پازل، مال من است و منحصر به فرد است از تولد تا مرگ.
من خودم را با خود، مقایسه می کنم چون پازل من با دیگری فرق دارد حتی با فرزندم، همسرم، اطرافیانم و انسان های دیگر.
مسأله های دوران زندگی ام که تا به امروز گذشته و قطعه های پازل آن را چیده ام، در زندگی ام نقش بسته است، پس نمی توانم همان پازل را برای دیگران و حتی برای فرزندم بخواهم، چون با تولد فرزندم در پازل زندگی ام، او هم دارای یک پازل می شود و هرچه این پازل توسط اطرافیان، کم تر دستکاری شود، او با رشد خود و تصمیم به موقع و برخوردار بودن از خلاقیتش، پازل زیباتری نسبت به زمان خود می سازد و از شاهکار خود لذت می برد. چون در درون لحظه ها می تواند با فکر خود و انتخاب صحیح قطعه ها حتی با کم ترین اشتباه، شاهکار زندگی زیبایش را بسازد.
این شاهکار به طور دقیق مشخصه ی تعهد ریشه دار و پایدار اوست که باعث می شود بر زندگی تسلط یابد. در حقیقت، من با آموختن زندگی زیبا و خود را عامل حرکت دانستن، قطعه های پازل را کنار هم می چینم. در واقع صحیح چیدن قطعه هاست که مرا ساخته و پرداخته می کند.
بگذارید داستانی از دو برادر دوقلو برای تان بگویم:
دو برادری که یکی در فقر و اعتیاد و دیگری در تحصیلات، ثروت و زندگی زیبا به سر می بردند، در یک مصاحبه از آنان سؤال شد که عامل بدبختی و خوشبختی شما چه بوده است؟
اولی گفت پدرم، دومی گفت پدرم.
در حقیقت، پدر آنان، یک فرد فقیر و معتاد بود.
اولی با مقصر دانستن پدر و سرزنش خود و دیگران، پازل پدر را تکرار کرد.
ولی دومی با اراده ی خود و عدم مقصر دانستن فردی، پازل منحصر به فرد خود را نقش بست.
موضوعات مرتبط: روان شناسی

فرياد کشيدن تقريباً صداي عادي صحبت کردنشان شده بود. وقتي با آن ها، جلوي آپارتمانشان رو در رو مي شدي، نمي توانستي باور کني، اين مادر و پدر آرام همان هايي هستند که در طول روز صداي فريادشان را مي شنوي. همان هايي که با داد و فرياد دستورات تربيتي صادر مي کنند تو گويي فرياد و بلندگويي در حکم تخليه اي براي بخار ديگ جوشان اعصابشان است و شايد گاهي اوقات هم بي اثر نبوده است.
باور کنيد که جيغ زدن اشتباه است و نه تنها رفتار کودک را کنترل نمي کند، اکثراً واکنش منفي داشته و باعث برانگيختگي بيشتر کودک مي شود. تحقيقات دکتر ناتان بلوم در دانشگاه پنسيلوانيا(1) نشان مي دهد «فرياد کشيدن حس هيجان زدگي بيش از حد را در کودکان ايجاد مي کند». در واقع کودکان بيش از پيش رفتار ناهنجار را از خود نشان مي دهند.
چنانچه بخاطر کشمکش دو کودک 3 يا 4 ساله سر فرزندتان فرياد بکشيد، او مي تواند چنين برداشت کند که شما را برانگيخته (به او توجه کرده ايد) پس کارش را ادامه مي دهد و گاهي رفتارش شديدتر نيز خواهد بود. در صورتيکه عدم توجه شما مي توانست مشکل را زودتر حل نمايد .داد و فرياد شما در اين حالت نيز خاتمه نمي يابد زيرا کودک به اين نتيجه خواهد رسيد که اگر مادر يا پدر بخواهند مقصودشان را به ما بفهمانند، حتماً فرياد خواهند کشيد؛چرا که هميشه اين کار را کرده اند. پس اگر فريادي نمي زنند حتماً موردي نيست و کارم را مي توانم دنبال کنم. باز هم قصه تربيتي ما در اينجا پايان نمي يابد، کودکان مي آموزند که تنها راه منطقي براي ارتباط فرياد است و بس.
چنانچه کسي بخواهد ديگران به او و خواسته هايش توجه کند، بيشتر بايد فرياد بکشد و خواسته هايش را به صورت امري و دستوري با صداي بلند مطرح کند.
همسايه هاي عزيز ما، شايد هرگز باور نکنند که اين خشم مهار نشده و افسار گسيخته تا چه حد به کودک صدمه مي زند. اصلاً مهم نيست که چه مي گويند، نکته اصلي و قابل تعمق عدم رفتار توام با احترام ما نسبت به کودکان است که اعتماد به نفس را در آن ها تضعيف مي کند. دکتر چارلز- شافر معتقد است «فرياد زدن تجاوزي است به حس ايمني کودک»
شايد شما به کرات کودکي را ديده ايد که در قبال فريادهاي مادر يا پدر پاهاي او را گرفته ، به گريه افتاده و عذرخواهي کرده است. گويا با اين حرکات مي خواهد حفاظي براي خود ايجاد کند و پدرومادر را آرام نمايد. بيائيد تصميم بگيريد در رفتار خود تجديد نظر کنيد. بياد داشته باشيد در غير اينصورت اين عادت در ما توسعه مي يابد و از کانون خانواده به محيط جامعه سرايت مي کند.
*بپذيريد که داد کشيدن يک عادت و اعتياد است. پس بايد بدنبال راهکارهاي مهار خشم باشيم، قبل از آنکه از حد متعادل خارج شود.
*نقطه هاي جوش را پيدا کنيد (منطقه مين گذاري را شناسايي کنيد). به مدت يک دقيقه، روزهايي را که عصباني شده ايد و علل آن را بنويسيد. بعد از يکهفته شما نموداري داريد که نقاط جوش را مشخص کرده است.
مثلاً:
سرويس مدرسه آمده ، بچه هنوز حاضر نيست. آخر شب متوجه شده ايد که تکاليفش را انجام نداده. شام حاضر است اما او پاي تلفن است. همسرم قرار بود چيزي بخرد اما فراموش کرده. بايدها، شايدها... فراموش شده ها و ...
با توجه به اين نمودار متوجه مي شويد که مشکل شما (فريادها) در نتيجه يک ناهماهنگي در برنامه ريزي خانوادگي است، نه مشکل روحي رواني شما، با يک برنامه ريزي دقيق تر، مي توانيد ميزان فريادها را کاهش دهيد.
* از دريچه چشم کودکان به خودتان نگاه کنيد.
از فرزندتان بخواهيد تصويري از شما در حالت فرياد کشيدن رسم کند. زن و مردي با ابرواني درهم کشيده، چشماني درشت و سوراخي سياه و بزرگ به نام دهان. بد نيست به جاي برچسب هايي که به درب يخچال مي زنيد، اين تصوير را بچسبانيد.
"آگاهي و ادراک شخصي اولين گام به سوي کنترل رفتار است" دکتر شافر.
بنابراين با ديدن تصوير خودتان، حتماً تغييري در رفتارتان به وجود خواهيد آورد. امتحان کنيد.
* گمان کنيد يک تماشاچي خيالي داريد.
آيا در حضور ديگران باز هم فرياد مي کشيد. گمان کنيد معلم فرزندتان يا والدين شما، نظاره گر رفتارتان هستند. در لحظه انفجار افکارتان را به سوي اين تماشاچي هاي خيالي معطوف کنيد.
* به علائم شروع طوفان توجه نمائيد.
وقتي علائم انفجار را احساس کرديد، (دستهايتان تبديل به مشت شده، احساس خفقان مي کنيد، ضربان قلبتان بالا رفته) براي بازي نقش دير شده است در اينجا بايد به خودتان فرصتي براي فکر کردن بدهيد (Time out) و 5 تا 10 دقيقه به اتاقتان برويد و چند نفس عميق بکشيد (60 ثانيه اي) و با خودتان تکرار کنيد «اين نيز مي گذرد». فضاي حمام هم براي تنها بودن مفيد است.
* پيامتان را يکبار بگوييد نه چند بار
گاهي در قبال رفتاري چشمهايمان را مي بنديم و گاهي براي کاري جزئي تر فرياد مي زنيم. براي رفتاري که به آن اعتقاد داريد، هميشه يکسان برخورد کنيد. ديوار براي نقاشي کردن نيست. قبل از غذا خوردن بايد دستهايت را بشوئي. و … بنابراين به جاي استفاده از جملات متفاوت يکبار براي هميشه نظر خود را بيان کنيد.
* براي صحبت کردن فاصله را کم کنيد.
در ارتباط کلامي بهتر است به جاي فرياد زدن براي شنيده شدن پيام ، فاصله را کم کنيد. نزديک بودن برخورد چشمي و ديدن عکس العمل ديگران را به دنبال دارد، در نتيجه رفتارتان کنترل شده تر است.
* قاطع صحبت کنيد نه بلند
در اين مرحله بجاي استفاده از پاراگراف هاي بلند به جمله اي کوتاه بسنده کنيد. يک جمله حتي يک کلمه که مفهوم را برساند کافي است، در صورتيکه صداي شما يک درجه از تُن صداي نرمال شما بلندتر باشد، مي تواند تاثير خود را بگذارد. شنونده فرياد به جاي پيام به رفتارهايتان خيره مي شود.
* دستورات را با تقاضا مخلوط نکنيد.
بيان يک امر، شايد به صورت تقاضا مودبانه به نظر برسد. اما براي کودک اين سوءتفاهم به وجود مي آيد که مي تواند انتخاب کند و اين زمينه ساز اختلاف خواهد شد. «ميشه سفره را بچيني؟» نه مامام کار دارم. «لطفاً سفره را بچين» آيا اين جمله بهتر نيست و شما را به مقصود نمي رساند؟
* بگذاريد اعمالتان بلندتر از صداي شما عمل کنند.
چند بار به علت رفتاري خاص کودکتان را تهديد به تنبيه کرده ايد؟ معمولاً از هشدارهاي ساده «لطفاً بس است» «ديگه اين کار را نکن» شروع مي کنيم تا محروم سازي «دوچرخه ات را از تو مي گيرم» «حق نداري يکهفته تلويزيون نگاه کني» و ... ادامه پيدا مي کند. چند درصد تهديدات اجرا مي شوند. معمولاً ما در يک لحظه بحراني تصميماتي مي گيريم که نه فقط منطقي نيست بلکه کاملاً نادرست است. به خود زماني براي فکر کردن بدهيد و راه حلي صحيح پيدا کنيد و به اشتباه خود اعتراف کنيد.
آيا بهتر نيست به جاي سرزنش کودک در هنگام رفتار نادرست، کارهاي خوب او را ببينيم، ستودن کارهاي خوب و رفتارهاي مناسب علاوه بر ترغيب آن ها به انجام رفتار مناسب، مي تواند علتي براي کنترل رفتار شما باشد.
صداي فرياد همسايه دوباره بلند شده است. نفس عميقي بکشيد، چشمهايتان را ببنديد، صورت زيبا و نگاه مهربان فرزندتان را مجسم کنيد. حتماً صدايش را خواهيد شنيد که به شما مي گويد«چقدر دوستتان دارد»
چهره تان با لبخند زيباست نه با فرياد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
وقتى بدن ما اهميت موضوعى را احساس كند، تابعى مطلق از روان مىشود .بدن تربيتپذير است و حتى در زمان ناهوشيارى نيز در خدمت روان قرار مىگيرد; از جمله موارد عجايب جسم كه در هماهنگى با روان ، خود را مطيع مىنماياند ؛ ساعتبيولوژيك است .
ساعت بيولوژيک گاه چنان قابليت آموزش و برنامه ريزى و مرتب شدن دارد كه در صورت استفاده درست از آن، مىتوانيم شاهد شگفتىها باشيم .
نمونهاى كه براى خيلى از افراد اتفاق افتاده و به سادگى از كنار آن گذشتهاند، ساعات بيدارى است . وقتى قرار استبه علت ضرورت و پيش آمدن امرى مهم مثلا ساعت 5 صبح بيدار شويم و جالب اينكه ساعت را هم تنظيم مىكنيم، درست اندكى پيش از صداى زنگ ساعتبيدار مىشويم . گويا كسى يا عاملى ما را بانگ مىزند . اين همان ساعتبيولوژيك است .
روان شناسان معتقدند، گاه اين ساعت در مورد برنامههاى ديگر نيز به كار مىافتد; براى مثال، اگر شما دانشجوييد و قرار است فردا استاد از مطالب هفته گذشته بپرسد و عادت داريد هميشه 2 ساعت از وقتتان را با آرامش و سكوت به مطالعه اختصاص دهيد; وقتى ناگزير فرصت مطالعه به دست نمىآوريد و با خانواده در ميهمانى به سر مىبريد، تا هنگامى كه دو ساعتبه زمان استراحت و خواب باقى است، چندان اضطراب نداريد; ولى كافى است كه زمان بگذرد، ميهمانى طولانى شود، كم كم تاخير نمودار گردد و جبران آن غير محتمل به نظر رسد .
امروزه اين حالت را ترس، شرم يا اضطراب مىخوانند; ولى ممكن است همكلاسى ديگرتان اين حالت را تجربه نكند . چرا براى شما اين اتفاق مىافتد؟ جواب ساده است; بدن و روان شما در تنظيم زمان لازم ، به يقين رسيده است. بدين سبب، احساس ترس و واهمه به شما دست مىدهد; حتى در ارتباط با ديگران تمركز را از دست مىدهيد و دوست داريد فورا مجلس پايان پذيرد .
براى مقابله با اين حالت و اسارت در دامهاى متوالى مشكلات ، بايد زود و قبل از آنكه فشار روحى از دسترس خارج شود، به هشدارهاى بيولوژيك بدن توجه كرد .
وقتى احساس مىكنيد فكرتان خيلى با سرعتحركت مىكند، وقت آن است كه عقبگرد كنيد و دوباره تحملتان را به دست آوريد .
وقتى برنامه زمانى از دسترس خارج مىگردد، نشانه آن است كه بايد كمى آهستهتر حركت كنيد; فهرست كارها را ديگر بار ارزيابى كنيد; به آنچه واقعا مهم است، پردازيد و نيروى خود را صرف تمام كردن فهرست نكنيد . وقتى حس مىكنيد آنچه بايد انجام دهيد، در حال حاضر از كنترل شما خارج شده و از انجام دادن همه آنها دلسرد و نوميديد، به جاى آنكه دستها را بالا بزنيد و «وارد عمل» شويد، بهتر است آرام باشيد، چند نفس عميق بكشيد و به يك پياده روى كوتاه برويد .
خواهيد ديد كه ساعتبيولوژيك بدن به تامل نياز دارد . وقتى فشار روحى خود را زود دريابيد و مچ خود را همان ابتداى كار بگيريد - قبل از آنكه از كنترل شما خارج شود - فشار روحىتان متوقف مىشود .
فشار روانى چون گلولهاى برفى است كه از دامنه يك كوه بلند به پايين مىلغزد . هنگامى كه گلوله كوچك است، به راحتى مىتوان آن را مهار كرد; اما پس از آنكه نيرويى فزاينده مىيابد، متوقف كردن آن - اگر ناممكن نباشد - بسيار دشوار خواهد بود .
نياز نيست درباره ي عدم توفيق در انجام دادن كليه كارها نگران باشيد . وقتى فكرتان پاك و آرام شود و ميزان فشار در شما كاهش يابد، كاراتر مىشويد و لذت بيشترى خواهيد برد . وقتى ميزان تحمل خود را در مقابل فشار روحى پايين بياوريد، خواهيد ديد كه با فشار كمترى روبهرو مىشويد و براى از بين بردن فشار باقى مانده، ايدههاى نو و خلاق در خود خواهيد يافت .
همت، تلاش، پشتكار و شناخت هر چه بيشتر ما از خود و ساختار وجودى جهان پيرامونمان ، ما را به بسيارى از شگفتىها و حيرتها رهنمون مىشود .
بسيارى از ما سالها عمر مىكنيم و اين توانهاى بالقوه را دست نخورده و بكر با خويشتن به زير خاك مىبريم .
پس هيچ گاه نبايد اين سه اصل را در برنامه ريزىها فراموش كنيم:
1 . اعتنا نكردن به افكار منفى
2 . شناختبيشتر خود و تفكر در آنچه داريم نه آنچه مىخواهيم .
3 . تغيير رابطه خود با مشكلات
موانع و مشكلات بخشى از زندگىاند شادى واقعى زمانى است كه از دست آنها خلاص شويم كه معمولا پيش نمىآيد يا كمتر حاصل مىشود . پس بايد رابطه خود را با مشكلات تغيير دهيم . و نوعى هماهنگى برنامه ريزى شده بين توان بيولوژيك بدن و امور برقرار سازيم .
موضوعات مرتبط: روان شناسی
خدا می گوید :همه چیز امکان دارد .
تو می گی : من خسته شده ام .
خدا می گوید : من به تو آرامش می دهم .
تو می گی : من نمی توانم ادامه بدهم .
خدا می گوید : من با تو خواهم آمد .
تو می گی : من توانا نیستم .
خدا می گوید : من به تو هر آنچه را که نیاز داری داده ام .
تو می گی : من نمی توانم آن را تصور کنم .
خدا می گوید : من آن را به تو نشان می دهم .
تو می گی : من نمی توانم آن را انجام بدهم .
خدا می گوید : تو می توانی هر چیزی یا کاری را انجام بدهی .
تو می گی : هیچکس مرا حمایت نمی کند .
خدا می گوید : من تو را دوست دارم و حمایت می کنم
موضوعات مرتبط: روان شناسی
از خداوند نیرو خواستم ،
ضعیفم آفرید که تواضع بندگی را بیاموزم
ناتوانم آفرید که کارهای بهتری انجام دهم .
فقرم بخشید که عاقل باشم .
شکستم بخشید که بدانم پیوسته به او نیازمندم .
از او همه چیز خواستم که از زندگی لذت ببرم ،
زندگیم بخشید که از همه چیز لذت ببرم .
آنچه خواستم به من نداد ،
آنچه بدان امید داشتم را به من بخشید .
و دعاهای ناگفته ام را مستجاب کرد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
1-
پنهان کردن اطلاعات مهم از ترس طرد شدن
2- خود خواهی احمقانه
آزادی و حق خود را برای انجام کارهای مورد علاقه مهم تر از احساسات و نیازهای طرف مقابل دانساتن
3- ریز بینی احمقانه
از کاه کوه ساختن
4- قدرت طلبی احمقانه
در هیچ بحثی بازنده نشدن و هیچ چیز را فدا نکردن . همیشه مسلط بودن
5- اولویت های احمقانه
تمام وقت و انرژی خود را صرف کار ، سرگرمی ها و ماموریت ها کردن رابطه زناشویی را در درجه چندم قرار دادن
6- خوشبختی احمقانه
توسل به هر چیزی برای ارضای نیاز بچگانه خود برای احساس خوبی داشتن و نه واقعا خوب بودن
7- بهانه های احمقانه
به جای پذیرش خطاهای خود و به عهده گرفتن مسئولیت آنها ، به بهانه ها متوسل شدن که نتیجه ای جز خسارت بیشتر ندارد .
8- روابط احمقانه
چسبیدن به فامیل و دوستانی که آشکارا تاثیرات بد و مخربی به خودتان و رابطه تان دارند . اجازه دادن به این افراد برای آزردن همسرتان
9- ناهمگونی احمقانه
علائم خطر را به وضوح دیدن ، اما باز هم ماندن و تلاش کردن برای انجام ماموریت ناممکن . نداشتن این که چه موقع باید رفت و جلوی ضرر بیشتر را گرفت
10- جدایی های احمقانه
قطع ارتباط به دلایل یکسر نادرست
موضوعات مرتبط: روان شناسی
در بين عامه مردم باورهاي غلطي شكل گرفته كه تعدادي از اين باورها ناشي از اعتقاد غلط گذشتگان و تعدادي از آنها ناشي از فقر دانش و ميزان همنوايي بالا در ميان مردم است كه البته اين باورهاي غلط در زمينه هاي گوناگون به چشم مي خورد و زمينه ساز بسياري از كج انديشي ها و تصميم هاي غلط در زندگي بسياري از ماست.
وقتي عامه مردم درباره همه چيز و خارج از حيطه تخصص خود حكم صادر كنند، بستر بي اعتمادي فراهم مي شود.اين مقاله درباره تعدادي ازاين باورهاي غلط در ارتباط با روانشناسان توضيح مي دهد.
1 - روانشناسان عصباني نميشوند!
در باور فوق، ما به كلمه هيچ وقت برميخوريم كه يك كلمه مطلق است و اين خود اولين نكته منفي درباره اين باور است. چون درباره خصايص رواني و هيجاني انسانها هيچ كلمه مطلقي نميتوانيم استفاده كنيم، چون انسان موجودي بسيار پيچيده، متفكر و انتخابگراست. ضمن اين كه عصبانيت جزو مكانيزمهاي متعادلساز روانآدمي است كه توسط خداوند در ذهن انسانها به وديعه نهاده شده است ،چرا كه اگر همين عصبانيت وجود نداشت انسان به مثابه ديگ بخاري بودكه سوپاپ اطمينان نداشت و بنابراين پس از گذشت چندين ساعت از كار اين ديگ بخار ،ما شاهد انفجار اين ديگ ميبوديم.
و مهمتر از همه اين كه اگر خشم و عصبانيت به هر دليلي ابراز نشوند خود ميتواند زمينهساز كينه، نفرت، دشمني و انواع و اقسام بيماريهاي رواني و جسماني در آينده شود كه به مراتب بدتر از ابراز خشم بهوجود آمده در آن موقعيت مشخص است. بنابراين چگونه ميتوان انتظار داشت كه يك روانشناس كه خود به خوبي از عملكرد اين فعاليت در ذهن و بدن خويش آگاه است خشم خود را فروخورد تا به او مهر تأييد روانشناس زبده را بزنند. در حالي كه او قادر است با مكانيزمهاي دفاعي پخته و پيشرفته همچون شوخطبعي باور فوق را به اين شكل اصلاح كند.
روانشناسان هم همچون ديگر مردم عصباني ميشوند، اما از شيوههاي سالم براي ابراز آن بهره ميگيرند.
2 - خودشان ديوانهاند!
اين هم يك باور غلط شايع در ميان مردم است كه به هيچ عنوان علمي و منطقي نيست، چرا كه اگر ما بخواهيم يك حكم كلي در ارتباط با گروهي از مردم بدهيم نيازمند آنيم كه تحقيق علمي در سطحي وسيع انجام دهيم و با انجام روشهاي آماري ادعاي فوق را اثبات كنيم.
همانطور كه يك مكانيك اتومبيل هنگامي كه خودرواش در معرض نقص فني احتمالي قرار دارد زودتر از ديگر افراد مطلع ميشود اين قاعده در ارتباط با روانشناسان نيز صادق است، چرا كه آنان به دليل آگاهي از بيماريهاي رواني بسيار زودتر مطلع شده و به دليل اطلاع از مشكلات پيش آمده احتمالي بر اثر بيماريهاي رواني خيلي زودتر به سمت و سوي درمان و حل مشكل خويش روان ميشوند.
ما نميتوانيم بگوييم چون روانشناسان با بيماران رواني بسياري درگيرند خود نيز قطعاً از اين بيماريها بيبهره نخواهند ماند، به همان دليل كه اشخاصي كه در بيمارستانها در بخش مراقبت از بيماران عفوني كار ميكنند اگر مراقب خودشان نباشند قطعاً به اين بيماريها مبتلا خواهند شد. بنابراين باور فوق را به شكل زير اصلاح ميكنيم.
روانشناسان هم همچون ديگر مردمان اگر مراقب خود نباشند در معرض بيماريهاي رواني قرار دارند.
3 - ما خودمان روانشناسيم
بله اين جملهاي است كه كارل راجرز، يكي از روانشناسان بزرگ و پايهگذار روانشناسي انسانگرا بر آن معتقد بود. او اعتقاد داشت كه هر كس خودش بهترين درمانگر خويش است اما سئوالي كه پيش ميآيد اين است، پس چرا همه روزه تعداد كثيري از مردم به كمك و دخالت روانشناسان نيازمند هستند؟ جواب اين است به همان دليل كه همه ما بالقوه ميتوانيم به قله دماوند صعود كنيم اما به شرطي كه شخصي نتواند راهنمايي ما را به عهده بگيرد. يعني راه را به ما نشان دهد و تجهيزات لازم را به ما معرفي كند.
براي حل مشكلات شخصي هم ما نياز به كمك يك روانشناس زبده داريم كه نه براي ما بلكه با ما حركت كند تا به حل مشكلاتمان نائل شويم و از همه مهمتر اين كه ذهن انسان از3 بخش عمده هشيار، نيمههشيار و ناهشيار تشكيل يافته است كه اگر ما خيلي توانا باشيم حداكثر به نيمه هشيار ذهنمان دسترسي پيدا ميكنيم كه البته براي حل مشكلات كافي نيست.
بنابر اين نيازمند كمك كسي هستيم كه بتواند به ناهشيار ذهن ما وارد شده و از اين انبار متروكه پروندههاي دردناك بايگاني شده گذشته را بيرون آورده و از نو رسيدگي كند.بنابراين باور فوق را به شكل زير اصلاح ميكنيم.
هيچ كس بيشتر از خود انسان به احوالات خودش آگاه نيست اما بدون كمك يك روانشناس هرگز بدان احوالات دسترسي نخواهد داشت. روانشناسان با يك نگاه ميتوانند همه چيز را درباره ما بدانند.
4 - روانشناسان حلال مشكلاتند
اين باور، روانشناسان را به جادوگراني مبدل ميسازد كه قادرند فكر ما را بخوانند شود، كه اين موضوع به هيچ عنوان صحت ندارد، چرا كه براي شناختن افراد در روانشناسي روشهاي گوناگوني همچون مشاهده تجربي يعني در نظر داشتن رفتار افراد بدون آنكه خودشان متوجه باشند، مصاحبه با نزديكان و خويشاوندان ،اجراي آزمونهاي رواني همچون پرسشنامه، تست و آزمونهاي فرافكني و در نهايت مصاحبه با خود شخص كه از انواع مختلفي برخوردار است در نظر گرفته مي شود.
در نهايت ميتوان گفت پس از انجام اين آزمايشها و آزمونها شايد با احتياط بتوان گفت از شخص مورد نظر نيمرخ رواني بهدست آوردهايم. كه باز هم در پارهاي از موارد بي نقص نخواهد بود. بنابراين باور فوق را به شكل زير اصلاح ميكنيم.
روانشناسان هرگز با يك نگاه نميتوانند همهچيز را درباره ما بدانند.
5 - نياز به مشورت ندارند
اين هم يك باور غلط ديگر است، چرا كه روانشناسان هم همچون آرايشگران قادر به اصلاح سر خويش نيستند، هرچند كه آرايشگر قابلي باشند. به اين دليل كه مشكلات رواني هميشه صرف نظر از داشتن لايههاي منطقي از لايهاي هيجاني نيز برخوردارند، بنابراين با توجه به اصل نيروگذاري رواني (يعني مقدار مشخصي انرژي رواني ميتوان در ذهن به فعاليتي خاص صرف شود) وقتي بخشي از نيروهاي ذهني ما در هيجانات ما صرف شده است نميتوانيم انتظار داشته باشيم كه با آگاهي و اشراف كامل دست به حل مسئله بزنيم، بنابراين، نياز داريم از شخص ديگري كه البته رابطه خويشي و دوستي با ما ندارد كمك بگيريم تا او با صددرصد توان به كمك ما براي حل مسائل بيايد. البته اين قاعده شامل حال تمام افراد ميشود؛ چه مشاوران و چه روانشناسان. پس باور فوق را به شكل زير اصلاح ميكنيم. روانشناسان هم نياز به مشورت دارند.
6 - روانشناسان داناي كل هستند
اين باور غلط و غيرمنطقي در بين مردم شايع است. البته متأسفانه اين به دليل ضعف حرفه روانشناسي در ايران است كه اگر شما به اكثر روانشناسان شاغل در ايران مراجعه كنيد قادرند از مشكل شب ادراري كودكتان تا لكنت زبان همسرتان، دعاوي خانوادگي، ترس و اضطراب و وسواس و... همگي آنها را درمان كنند.
در صورتي كه در كشورهاي پيشرفته شايد هر روانشناس حداكثر در 2-3 موضوع مرتبط تخصص دارد و داوطلبانه اعلام ميكند كه فقط قادر به حل مشكل ترس و اضطراب شماست، نه به عنوان مثال مشاوره شغلي و تحصيلي هم انجام دهد. ضمن اينكه در باور فوق زندگي كردن واژهاي كلي و مصاديق آن وسيع است، بنابراين باور فوق به شكل زير اصلاح ميشود.
هر روانشناسي قادر به حل بعضي از مشكلات خاص و مشخص مراجعانش ميباشد.
7 - سرنوشت را تغيير مي دهند
اين هم يك باور عجيب ديگر كه اصلاً نميتواند درست باشد. بزرگي ميگفت: مراقب افكارت باش چون به حرفهايت بدل ميشود. مراقب حرفهايت باش چون به اعمالت تبديل ميشود. مراقب اعمالت باش چون به عادتهايت مبدل ميشود. مراقب عادتهايت باش چون به شخصيت تو تبديل ميشود. مراقب شخصيت خود باش چون به سرشت تو تبديل ميشود و مراقب سرشت خويش باش چون به سرنوشت تو تبديل ميشود.
فكر ميكنم اين بزرگ بهخوبي حق مطلب را ادا كرده، چرا كه تا انسانها خود نخواهند، به هيچ تغيير پايداري در زندگيشان نخواهند رسيد. مگر آنكه دست خويش را در دست راهنمايي دلسوز چون يك روانشناس زبده دهند تا او را از كوره راههاي زندگي به سرمنزل خوشبختي و سعادت رهنمون كند. روانشناسان قادر به پيشگويي و تغيير سرنوشت افراد نيستند مگر با همكاري و مساعدت خود آنها.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
يكى از نيازهاى اساسى انسان، شاد زيستن است، زيرا انسان متعادل، خود و جامعه خود را در پرتو آن مىسازد؛ از اين رو همه به دنبال شادى اند. البته اگر ما به اطراف خود بنگريم، صحنه هايى از غم و شادى را به وضوح مشاهده خواهيم كرد كه هر كدام در جاى خود لازمه زندگى بشر است.
بهار طربانگيز، آبشارهاى زيبا، گلهاى رنگارنگ، سرخى طلوع خورشيد، صبح زيبا، نغمه خوانى پرندگان قشنگ، رويش گياهان، و از طرف ديگر، فصل خزان و برگ ريزان، لحظه غروب خورشيد، پژمرده شدن گلها و ريزش شكوفهها، بيمارى و مرگ، تنگ دستى و حوادث تلخ، دو روى سكه زندگى انسان را تشكيل مىدهند.
گاهى غم، و زمانى شادى به سراغ انسان مىآيد، اما او فطرتاً از غم گريزان و به شادى متمايل است. در اين ميان، جوانى كه به مرحله شكفتگى، پويايى و نشاط دوران بلوغ پا نهاده، بيش از ديگران به شادى مىانديشد و آن را با خود آرايى و... ظاهر مىسازد. اين حق جوان است كه در جامعه شاد باشد و از زندگى خود لذت مشروع ببرد.
قطعاً اسلام كه دينى فطرى و تأمين كننده صلاح دنيا و آخرت انسان است، مخالف شادى نيست، بلكه حامى و پشتيبان آن نيز مىباشد.
نظر به اهميت اين موضوع، در اين شماره، نقش شادى در همه عرصههاى زندگى، عوامل فرحانگيز و شادى آفرين و ديدگاه اسلام را در باره شادى به بحث مىنشينيم. اميدواريم مورد استقبال جوانان قرار گيرد.
معناى شادى
شاد در لغت، به معناى خشنود، خوش حال، خوش وقت، بى غم، خوش و خرم زيستن، زندگى كردن، و زندگانى كردن، و شادى به معناى شادمانى، خوش حالى، و خوش دلى آمده است.(1) علم روانشناسى تعريفهاى مختلفى از نشاط ارائه كرده است، اما به طور اجمال مىتوان گفت: يكى از جنبههاى هيجان، شادى است كه با واژه هايى چون: سرور، نشاط و خوش حالى هم معناست. در اين جا به چند تعريف از شادى اشاره مىكنيم:
«شادى، احساس مثبتى است كه از حس ارضا و پيروزى به دست مىآيد. شادى، عبارت است از مجموع لذتها منهاى دردها. شادى، تركيبى از عاطفه مثبت بالا و عاطفه منفى پايين است.»(2)
شادكامى و نشاط، حالتى است كه از آن به سرزندگى و آمادگى براى پيشرفت ياد مىشود. استاد مطهرى در اين باره مىگويد: «سرور، حالت خوش و لذت بخشى است كه از علم و اطلاع به اين كه يكى از هدفها و آرزوها انجام يافته يا انجام خواهد يافت، به انسان دست مىدهد. و غم و اندوه، حالت ناگوار و دردناكى است كه از اطلاع بر انجام نشدن يكى از هدفها و آرزوها به انسان دست مىدهد.»(3)
ضرورت شادى
شادى براى انسان، يك امر ضرورى است. در سايه شادى و نشاط، زندگى معنا و مفهوم خاصى پيدا مىكند و دلها به هم نزديك، و ترس و بدگمانى و ناكامى و نگرانى بى اثر مىگردد. شادى، نه تنها بر روح و روان انسان تأثير مىگذارد، بلكه جسم او را نيز تحت تأثير قرار مىدهد، به طورى كه گفتهاند: حتى قادر است از رشد و نماى بيمارى سرطان (كه در حالت كمون است) پيشگيرى كند.(4) ارسطو مىگويد: شادى، بهترين چيزهاست و آن قدر اهميت دارد كه ساير چيزها براى كسب آن هستند.(5)
در شرايطى كه آمار مبتلاين به افسردگى و بيمارىهاى روحى رو به تزايد است، به طورى كه گفتهاند: در جهان 415 ميليون نفر از بيمارىهاى روانى رنج مىبرند و در كشور ما پنج ميليون نفر به افسردگى مبتلا هستند(6) و تعداد زيادى از جوانان، به ويژه دانشجويان با اين بيمارى دست به گريبان اند، همگان را متوجه رويكرد جديد به موضوع شادى نموده است.
ويژگىهاى افراد با نشاط
در بحث نشاط، اين سؤال مطرح است كه ويژگىهاى افراد شاد چيست؟ آيا تنها لبخند زدن، نشانه شادى است يا شادى علائم و نشانههاى ديگرى نيز دارد؟
برداشتهاى گوناگونى از شاد زندگى كردن مطرح شده است. ارسطو مىگويد: مردم عادى، لذت را شادى فرض مىكنند. افراد موفق، عملكرد خوب را برابر با شادى مىشمارند و دانشمندان، زندگى متفكرانه و جست و جو گرانه را معادل شادى مىدانند. زنوسيتيومى، بنيان گذار فلسفه رواقى مىگويد: شادى معادل با برآورده شدن آرزوهاست. جان لاك معتقد است كه شادى بستگى به تعداد لذات زندگى دارد. همچنين پرفسور مك گيل، شادى را به لذتهاى تمايلاتِ ارضا شده مربوط دانسته است. برتراند راسل مىگويد: رغبت، همگانىترين نشانه انسان شاد است. برخى از مردم هم، خنديدن دائمى و بگو مگو نداشتن در زندگى را شادى مىدانند.(7)
شايد بتوان گفت قدر مشترك همه تعابير فوق، احساس خوش بختى در زندگى شخصى و رضايت مندى از زنده بودن است كه در اصول زير تجلى مىكند:
1 . قدردانى كردن از خوبى ديگران؛ 2 . ديگران را به خوبى ياد كردن؛ 3 . اعتراف به ارزشهاى خود؛ 4 . دوست شدن با مردم خوب و شاد؛ 5 . لذت بردن از مواهب الهى؛ 6 . زندگى در حال؛ 7 . انتظار شادى از خود و ديگران؛ 8 . دوست داشتن ديگران؛ 9 . چهره گشاده داشتن؛ 10 . خودآرايى و آراستگى ظاهر؛ 11 . وقت شناس بودن؛ 12 . مسئوليت پذيرى؛ 13 . انتقاد پذيرى؛ 14 . رضايت از زندگى؛ 15 . عفو و گذشت.
دين دارى و شادى
بعضى تصور مىكنند نمىتوان هم دين دار بود و هم شادمان، از اين رو ناگزير بايد يكى را انتخاب كرد. استاد مطهرى مىگويد: بعضى از مقدس مآبان و مدعيان تبليغ دين، به نام دين با همه چيز به جنگ بر مىخيزند؛ شعارشان اين است: اگر مىخواهى دين داشته باشى، به همه چيز پشت پا بزن، دنبال مال و ثروت نرو، حيثيت و مقام را ترك كن، زن و فرزند را رها كن، از علم بگريز كه حجاب اكبر و مايه گمراهى است، شاد مباش و شادى نكن، از خلق بگريز و به انزوا پناه ببر و امثال اينها.(8) وى اين نظر را خلاف منطق اسلام مىداند و مىگويد: يكى از مختصات دين اسلام اين است كه همه تمايلات فطرى انسان را در نظر گفته و هيچ كدام را از قلم نينداخته است، و معناى فطرى بودن قوانين اسلامى، هماهنگى آن قوانين و عدم ضديت آنها با فطريات بشر است.(9)
برداشت نادرست از آيه «فليضحكوا قليلاً و ليبكوا كثيراً جزاءً بما كانوا يكسبون؛(10) آنها بايد كمتر بخندند و بسيار بگريند؛ اين جزاى كارهايى است كه انجام مىدهند»، باعث شده كه عدهاى تصور كنند اسلام با خنده و مظاهرشادى، مخالف و طرفدار گريه و اندوه است؛ در حالى كه آيه فوق در مورد شادى خاصى است كه منافقان به منظور تضعيف اراده مسلمانان از خود نشان مىدادند؛ كسانى كه از شركت در جنگ تبوك سرپيچى كردند و با عذرهاى واهى در خانههاى خود نشستند و ديگران را هم دلسرد و منصرف مىنمودند و مىگفتند: در اين گرماى سوزان تابستان به سوى ميدان نبرد حركت نكنيد. آنان از اين عمل خود، خوش حال بودند و قهقهه سر مىدادند و بسيار مىخنديدند. قرآن مجيد به منافقان اخطار مىكند كه بايد كم بخندند و بسيار بگريند؛ گريه براى آينده تاريكى كه در پيش دارند. از اين رو در آخر آيه مىفرمايد: اين جزاى اعمالى است كه آنها انجام مىدادند.(11) نتيجه اين كه آيه فوق، در صدد نفى شادى به صورت مطلق نيست.
آيه ديگرى كه ممكن است شاهدى براى مذمت شادى تلقى شود، درباره داستان قارون است كه از زبان قومش مىفرمايد: «اذ قال له قومه لا تفرح ان الله لا يحب الفرحين؛(12) به خاطر بياور هنگامى كه قوم قارون به او گفتند: اين همه شادى مغرورانه مكن كه خداوند شادى كنندگان را دوست ندارد»، در حالى كه اين آيه نيز، شادى خاصى را مذمت كرده و آن، شادى مستانه و مغرورانه است كه با گناه، غفلت و فساد همراه است.
شادى در سيره معصومان
موضوع شادى به عنوان يكى از نيازهاى اساسى آدمى و عنصرى تأثير گذار در زندگى، همواره مورد توجه پيشوايان دينى قرار گرفته است، به طورى كه امير مؤمنانعليه السلاماين حالت عاطفى را به «فرصت» تعبير كرده است: «اوقات السرور خلسة؛(13) مواقع شادمانى، فرصت است»؛ يعنى فرصتِ اندوختن توانايى و نشاط بيشتر. آن حضرت يكى از صفات مؤمنان را چهره بشاش و شاد داشتن دانسته و فرموده است: «المؤمن بِشره فى وجهه و حزنه فى قلبه؛(14) شادى مؤمن در چهرهاش و اندوهش در دلش است.»
امام علىعليه السلامخود به اين صفت آراسته بود. استاد شهيد مطهرى در اين باره مىگويد: «على، مردى بود بشاش، بر خلاف مقدس مآبهاى ما كه هميشه از مردم ديگر بهاى مقدسى مىخواهند، هميشه چهرههاى عبوس و اخمهاى در هم كشيده دارند و هيچ وقت حاضر نيستند يك تبسم به لبشان بيايد؛ گويى لازمه قدس و تقوا، عبوس بودن است. مؤمن، اندوه خودش را در هر موردى در دلش نگه مىدارد، وقتى با مردم مواجه مىشود، شادىاش را در چهرهاش ظاهر مىكند. علىعليه السلامهميشه با مردم با بشاشت و با چهره بشاش رو به رو مىشد؛ مثل خود پيغمبر. علىعليه السلامبا مردم مزاح مىكرد مادام كه به حد باطل نرسد؛ همچنان كه پيغمبر مزاح مىكرد. يگانه عيبى كه براى خلافت به علىعليه السلامگرفتند اين بود كه گفتند: عيب علىعليه السلاماين است كه خنده روست و مزاح مىكند؛ مردى بايد خليفه شود كه عبوس باشد و مردم از او بترسند.»(15)
پيشوايان دين در تقسيم بندى اوقات و نظم روزانه، براى مسرت و شادى جايگاه خاصى در نظر گرفتهاند. امام رضاعليه السلاممىفرمايد: كوشش كنيد اوقات روز شما چهار ساعت باشد: ساعتى براى عبادت و مناجات با خدا، ساعتى براى تأمين معاش، ساعتى براى معاشرت با برادران مورد اعتماد و كسانى كه شما را به عيبهايتان آگاه سازند و در باطن به شما خلوص دارند، و ساعتى را هم به تفريحات و لذايذ اختصاص دهيد و با اين بخش از زندگى، قادر خواهيد بود آن سه بخش ديگر را به خوبى انجام دهيد.(16)
در اين حديث، به نكته مهم تربيتى و روان شناختى اشاره شده و آن، تأثير نشاط و شادمانى در آمادگى روحى و روانى انسان است، زيرا آدمى در پرتو شادمانى، با نيرويى مضاعف به فعاليتهاى روزمره خود مىپردازد.
آن حضرت در حديثى ديگر مىفرمايد: از لذايذ دنيوى (كه قطعاً يك مورد از آنها شادمانى است) نصيبى براى كام يابى خويش قرار دهيد و خواهشهاى دل را از راههاى مشروع و حلال بر آوريد، اما در اين كار به مردانگى و شخصيت شما آسيب نرسد و زياده روى نكنيد. در اين صورت با استفاده از لذايذ دنيوى، بهتر به امور دنياى خويش موفق خواهيد شد.(17)
اقسام شادى
نكته مهم و اساسى آن است كه اسلام هر گونه شادى را تأييد نمىكند، بلكه براى آن حد و مرزى قائل است. هر چند شادى يك هيجان طبيعى براى انسان قلمداد مىشود و از اين حيث نمىتوان آن را نوع نوع كرد، اما با توجه به عامل پديد آورنده، انگيزه شادى، موقعيت زمانى و مكانى و عوارض ديگر، چه بسا بار مثبت و منفى پيدا مىكند. از اين رو با نگرش دينى، شادى به دو قسم پسنديده و ناپسند تقسيم مىشود:
الف) شادى پسنديده
از نگاه دين، شادى پسنديده آن است كه جهتگيرى الهى داشته باشد و يا مقدمهاى براى انجام وظايف شرعى باشد، چون طبق نظام ارزشى اسلام، مطلوب واقعى، تقرب به خداست و همه حركات و سكنات و افعال انسان بايد در راستاى آن انجام گيرد تا تكامل حاصل گردد. با توجه به معيار كلى گفته شده، مىتوان براى شادى پسنديده ويژگىهاى ذيل را بر شمرد:
1 . همراه با گناه نباشد؛ 2 . با غفلت از خدا مقرون نشود؛ 3 . اعتدال و ميانه روى در آن رعايت گردد.
اينك به چند نمونه از شادىهاى پسنديده اشاره مىكنيم:
1 . شادى در وقت اطاعت خدا: بهترين شادى براى مؤمن، لحظهاى است كه خدا را بندگى و اطاعت كرده و از اين كه توفيق انجام تكاليف را به دست آورده، احساس خوش حالى مىكند. امام علىعليه السلاممىفرمايد: سرور المؤمن بطاعة ربّه و حزنه على ذنبه؛(18) شادى مؤمن به طاعت پروردگارش، و غمش بر گناه و عصيان است». پيامبر اكرمصلى الله عليه وآلهدر وصيت خود به امام علىعليه السلامفرمود: اى على! براى مؤمن در دنيا سه خوش حالى است: ديدار با برادران دينى، افطار از روزه، و شب زنده دارى در آخر شب.(19) شخصى شادمان و مسرور خدمت امام جوادعليه السلامرسيد، حضرت فرمود: چيست كه تو را شاد مىبينم؟ عرض كرد: از پدرت شنيدم كه مىفرمود: بهترين روزى كه سزاوار است بنده خدا در آن روز شاد باشد روزى است كه توفيق خدمت و دستگيرى از برادران مؤمن نصيب او گردد و امروز من موفق شدم به ده نفر از برادران فقير بخشش نمايم. حضرت فرمود: «به جان خودم سوگند، تو شايسته اين شادى هستى. اگر آن انفاق خود را به وسيله منت گذاشتن نابود نكرده باشى.»(20)
2 . شادى براى احياى حق: امام علىعليه السلامدر نامه خود به عبد الله بن عباس مىفرمايد: «شادى تو بايد براى احياى حق يا نابودى باطل باشد.»(21)
3 . شاد كردن ديگران: اگر كسى بتواند با چهره گشاده و لبخندى صميمى، غمى را از دل دوستش بزدايد، با اين كار، علاوه بر اين كه خود به نشاط رسيده، عبادت خدا را نيز به جا آورده است. امام كاظمعليه السلامبه يكى از كارگزاران مىنويسد: «به درستى كه زير عرش خدا سايهاى است كه ساكن نمىشود در آن مگر كسى كه كار خيرى را براى برادر دينى اش انجام دهد، يا گرفتارى او را رفع و يا قلبش را شاد نمايد.»(22)
امام صادقعليه السلاممىفرمايد: «كسى كه از چهره برادر دينى اش رنج و اندوهى را بردارد، خداوند به پاداش آن، ده حسنه در نامه اعمالش مىنويسد».(23) در روايتى ديگر امام باقرعليه السلاممىفرمايد: «در نزد خدا، عبادتى محبوبتر از شاد كردن مؤمنان نيست».(24) روايات در اين باره زياد است، به طورى كه در كتابهاى روايى باب مخصوصى به اين موضوع اختصاص يافته است.
البته شاد كردن ديگران از راههاى مختلفى انجام مىگيرد؛ گاهى با توجه كردن، نگاه كردن، محبت ورزيدن، كلامى را به زبان آوردن و يا دادن هديهاى، مىتوان شخصى را مسرور كرد و گاهى با قرض دادن و كمك مالى كردن، مىتوان خاطرى را خرسند ساخت. احاديث فوق، تمام مراتب را در بر مىگيرد.
خواهى چو خليل كعبه بنياد كنى
وان را به نماز و طاعت آباد كنى
روزى دو هزار بنده آزاد كنى
بِه زان نبود كه خاطرى شاد كنى
البته واضح است كه شاد كردن ديگران وقتى عبادت است كه از راه گناه و غير مجاز انجام نگيرد.
4 . شادى در روزهاى شادى معصومان: يكى از شادىهاى پسنديده، تشكيل مجالس جشن و سرور به مناسب مواليد ائمه معصومينعليهم السلاماست. امام رضاعليه السلامبه ريان بن شبيب فرمود: «اگر دوست دارى در درجات عاليه بهشت با ما باشى، به حزن ما محزون و به شادى ما شاد باش.»(25)
ب) شادى ناپسند
بعضى شادىها كه با هدف تكاملى انسان سنخيت ندارد و يا با گناه، لهو و لعب، اتلاف وقت، هيجان كاذب و اذيت و آزار ديگران توأم است، از نظر شرع مقدس، مذموم و ناپسند است. در اين جا به مهمترين آنها اشاره مىكنيم:
1 . شادى از طريق گناه: كسى كه با گناه و معصيت خدا به شادى بپردازد، با اين كار دو عمل زشت انجام داده است: يكى، خودِ معصيت، و ديگرى شادى به گناه. امام علىعليه السلاممىفرمايد: «شادى به گناه، از انجام آن زشتتر است.»(26)
2 . شادى در برابر افراد محزون: شادى در برابر فرد مصيبت زده و غصهدار، دور از ادب و جوانمردى است. امام حسن عسكرىعليه السلاممىفرمايد: «از ادب انسانى دور است كه آدمى در برابر افراد محزون، اظهار شادى كند.»(27)
گر لب پر خنده دارى شادمان باش ولى
ترك شادى كن چو ديدى چشم گريان كسى
3 . شادى تمسخرآميز: يكى از شيوههاى مستكبران در برابر حق طلبان، شادى تحقيرآميز به منظور تضعيف روحيه آنان است؛ همان گونه كه فرعون در مواجهه با معجزات روشن حضرت موسىعليه السلامخنديد و شادى ظاهرى خويش را اظهار كرد.(28)
4 . شادى در برابر لغزش ديگران: بعضى افراد با ديدن لغزش ديگران يا وقوع حادثهاى مانند زمين خوردن يا تپق زدن فرد در سخن گفتن، خوش حال و شاد مىشوند. اين شادى از نظر اسلام، مردود است. امام علىعليه السلاممىفرمايد: «به لغزش ديگران خوش حال مشو، زيرا تو نمىدانى كه زمانه با تو چه خواهد كرد».(29) تجربه نيز اين موضوع را ثابت كرده است كسى كه به ديگران خنديده، ديگران نيز بر او خنديدهاند.
5 . شادى مغرورانه: افراد كم ظرفيت، با دست يابى به مال و ثروت و مقام، چنان به شادى مىپردازند كه از خود بى خود مىشوند. اين نوع شادى، ناپسند است، چون حاكى از غرور و غفلت مىباشد. قرآن كريم مىفرمايد: «اگر آدمى را پس از محنت، به نعمتى رسانديم، مىگويد: دوران زحمت و رنج به سر آمد و در اين حال، سرگرم شادمانى و فخر فروشى مىگردد.»(30)
6 . شادى با حركات موزون: يكى از شادىهاى ناروا، شادى با رقص و سوت و دست زدن در مجالس لعو و لهب و شهوتآميز همراه با مفاسد و گناهان ديگر است. البته به نظر اكثر فقها، اگر كف زدن به نحو غنايى نباشد؛ مثلاً تشويق كردن كسى، اشكال ندارد؛ اما اگر شكل غنايى به خود بگيرد، از نظر شرع، گناه محسوب مىشود. رقص نيز اَشكال مختلفى دارد؛ مانند: رقص مفسدهانگيز و بدون مفسده، رقص مختلط با نامحرم و رقص مردان در جمع مردان و زنان در جمع زنان و...، كه هر يك احكام جداگانهاى دارند و بايد هر كس نظر مرجع تقليد خود را در مورد آن جويا شود.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
رنگ، رنگ و باز هم رنگ. این بار هم به سراغ رنگ در منازل میرویم. چه کار کنیم تا فضایی شادتر و متنوعتر داشته باشیم؟ تحقیقات شگفتانگیز جدید نشان میدهند که رنگ در خانه و در قسمتهای مختلف آن کمک میکند تا محیطی سالمتر و شادابتر داشته باشیم. محققان دریافتهاند که استفاده از رنگهای مختلف میتواند تأثیر مثبتی بر روی فشار خون، کاهش استرس و افزایش انرژی داشته باشد. همچنین رنگها میتوانند موجب یک خواب راحت برای ما باشند.
برای مثال، رنگ قرمز توانایی انتقال سلولهای انرژیزا را افزایش میدهد. یکی دیگر از ویژگیهای این رنگ افزایش نفس برای ورزشکاران و دوندگان است. حالا حتماً علت استفاده از زمین قرمز در بیشتر مسابقات دوومیدانی را متوجه شدهاید.
اما در مورد رنگ آبی، در مورد این رنگ تحقیقات نشان میدهد که موجب کاهش درد مخصوصاً در بیمارانی که از رماتیسم رنج میبرند، میشود.
● رنگهای گرم، رنگهای انرژیزا
در میان هفت رنگ موجود در رنگین کمان (قرمز، زرد، نارنجی، سبز، آبی، بنفش و نیلی) رنگهای گرم قرمز، نارنجی و زرد، سرشار از انرژی هستند. از این رنگهای گرم در آشپزخانهتان استفاده کنید. اگر در اتاقی صبحها و هر موقع دیگری ورزش میکنید، در آن میتوانید از این رنگها بهره بگیرید.
در دیگر قسمتهای خانه که در آنها فعالیت و آمد و شد زیاد است، میتوانیم از این رنگها استفاده کنیم. به طور مثال رنگ زرد در آشپزخانه میتواند القاکننده یک روز آفتابی و پرنور باشد. قطعاً کسی وجود ندارد که مایل به استفاده از این فضا نباشد.
● رنگهای خنثی و دقت در بینایی
رنگ سبز برای چشم از بهترین رنگهاست. این رنگ موجب میشود که شما در زمان خواندن قدرت بیشتری پیدا کنید و زیاد به چشمانتان فشار نیاید. رنگ سبز باعث متمرکز شدن چشم به نقطه دلخواه میشود و این امر سبب آرامش و افزایش توانایی چشم خواهد شد. برای اتاقها و یا قسمتهایی از خانه که در آن قصد مطالعه کردن و نوشتن دارید، از این رنگ بهره بگیرید. همچنین برای انجام کارهایی که در آن نیاز به تمرکز در جزئیات است، پیشنهاد میشود رنگ سبز را به کار بگیرید.
● آرامش با رنگهای خنک
رنگهای سرد و خنکی مثل آبی، نیلی و بنفش به ایجاد آرامش در فضای خانه کمک خواهند کرد. پس از یک روز کاری سخت ورود به خانه و استراحت در قسمتی که با این رنگها تزیین شده، باعث فراهم شدن محیطی آرام میشود. رنگهای خنک که به آن اشاره شد را سعی کنید در قسمتهایی از خانه به کار ببرید که میخواهید در آن فعالیتی نداشته باشید و استراحت کنید. بیشتر کاربرد این قبیل رنگها به اتاقهای خواب بزرگسالان و یا کودکان معطوف میشود.
قابلیت دیگر استفاده از این رنگها به حمام مربوط میشود. هنگامی که میخواهید بعد از یک روز کاری طولانی به حمام بروید، حتماً نیاز به آرامش دارید. این رنگها به شما این اجازه را میدهند که در فضایی آرام قرار بگیرید.
موضوعات مرتبط: روان شناسی












برای اطمینان از قیمت و مرغوبیت کامپیوترهای کرسی (دسکتاپ و نوت بوک) تا 5 روز در هر کجای ایران بدون سوال پس گرفته میشوند.
یکسال گارانتی تعویض بدون قید و شرط
کليه قطعات بکار رفته در سیستمهای آماده کرسی توسط کرسی رایانه گارانتی شدهاند و در صورت بروز هرگونه اختلال بمدت یک سال تمام از تاریخ فاکتور فروش بطور رايگان تعویض میگردد.
در صورتیکه قطعهی معیوب به علت کمبود در بازار یافت نشود کرسی رایانه قطعه مشابه و یا بالاتر از آنرا بدون دریافت هیچ وجه اضافی در اختیار مشتری قرار خواهد داد و یا قطعه معیوب را تعمیر خواهد کرد.
خدمات پس از فروش دائم
کلیه کامپیوترهای کرسی پس از اتمام گارانتی تا زمانیکه در اختیار شماست، پشتیبانی میشوند و هیچ هزينهای جز هزینهی تعویض قطعه از شما دریافت نخواهد شد.
اقساط بلند مدت
با توجه به پروژه هر ایرانی يک رایانه، کرسی بر آن است که با طولانی کردن مدت اقساط، کاربران رایانه را در ایران افزایش دهد.
تمديد گارانتی
در صورت نیاز به گارانتی در سال دوم خریداران میتوانند با پرداخت مبلغ 25000 تومان برای مدت 12 ماه گارانتی خود را تمديد کنند.
تولید انبوه
با توجه به اینکه قطعات کامپیوتر حساس بوده و دست به دست شدن این قطعات باعث کوتاهی عمر آنها میشود در نتیجه با تولید انبوه کیفیت برتر، قیمت کمتر و همچنین اصلی بودن قطعات، تضمین میگردد.
سیستمهای قابل ارتقاء
کامپیوترهای کرسی مادامالعمر دارای خدمات پس از فروش بوده و در صورت نیاز به ارتقاء سیستم، فقط قیمت قطعه تعویض شده، از خریدار دریافت شده و هیچ هزینهی دیگری ندارد.
دورههای آموزشی رایگان
با توجه به پروژه هر ایرانی يک رایانه، آموزش کامپیوتر یک امر اجتناب ناپذير است و کرسی بر آن است که سطح اطلاعات جامعه را در این راستا افزایش دهد.
بالاترین استاندارد در سرویسدهی
کلیه کامپیوترهای کرسی پس از اتمام گارانتی تا زمانیکه در اختیار شماست پشتیبانی میشوند و هیچ هزينهای جز هزینهی تعویض قطعه از شما دریافت نخواهد شد.
مرغوبیت قطعات
کامپیوترهای کرسی با توجه به تولید انبوه دارای بهترین کیفیت بوده و از این نظر نیز گارانتی شدهاند. برای اطمينان از مناسب بودن کیفیت و مرغوبیت کامپیوترهای کرسی خریداران میتوانند پس از خرید سیستم تا 5 روز بطور رایگان از آن استفاده کرده و در صورت عدم رضايت سیستم خود را به کرسی استرداد دهند.
نازلترين قیمت
کامپیوترهای کرسی با توجه به تولید انبوه دارای نازلترین قیمت بوده و از این نظر نیز گارانتی شدهاند. برای اطمينان از مناسب بودن قیمت، خریداران میتوانند پس از خرید سیستم تا 5 روز قیمت را مقایسه کرده و در صورت عدم رضايت سیستم خود را به کرسی استرداد دهند.
گارانتی نرم افزار
در صورت بروز هرگونه مشکل نرم افزاری برای کامپیوترهای شما کرسی با دریافت فقط 5000 تومان کامپیوتر شما را به حال اول برمیگردانند.
کرسی رایانه با توجه به نیاز و بازار ایران بر آن است تا تولید رایانه در ایران را متناسب با روحیه و اقتصاد ایرانی تدوین کند. با این هدف که کامپیوترهای خود را از مرغوبترین قطعات ثبت شده در دنیا گردآوری نموده و با بالاترین استاندارد سرویس دهی (گارانتی) و با توجه به تولید انبوه به قیمتهای مناسب با درآمد ایرانی ارائه دهد.

مدل | اقساط 24 ماهه (تومان) | قيمت (تومان) | ارزش (تومان) | |
Acer Extensa 5620Z |
44900 |
757,000 |
912,000 | |
مدل | اقساط 24 ماهه (تومان) | قيمت (تومان) | ارزش (تومان) | |
HP Pavilion dv6768se |
72900 |
1,295,000 |
1,596,000 | |
HP Pavilion dv9620us |
72900 |
1,295,000 |
1,596,000 | |
Toshiba Satellite A205-S6808 |
72900 |
1,295,000 |
1,596,000 | |
مدل | اقساط 24 ماهه (تومان) | قيمت (تومان) | ارزش (تومان) | |
Acer Aspire 4520 |
62900 |
1,099,000 |
1,368,000 | |
HP Pavilion dv6636nr |
62900 |
1,099,000 |
1,368,000 | |
مدل | اقساط 24 ماهه (تومان) | قيمت (تومان) | ارزش (تومان) | |
HP Pavilion dv6604nr |
52900 |
898,000 |
1,104,000 | |
Toshiba Satellite A215-S4697 |
52900 |
898,000 |
1,104,000 | |
مدل | اقساط 24 ماهه (تومان) | قيمت (تومان) | ارزش (تومان) | |
Corci MM-77A اين کامپیوتر برای کارهای گرافيکی و بازیهای نیمه سنگین طراحی شده است. |
39900 |
698,000 |
852,000 | |
Corci MM-77B کامپيوتری مناسب برای بازيهای سهبعدی. |
46900 |
757,000 |
912,000 | |
Corci MM-77H کامپيوتری حرفهای مناسب برای بازيهای سهبعدی و طراحیهای سنگين. |
57900 |
989,000 |
1,224,000 | |
Corci MS-11D کامپيوتری مناسب برای طراحی و اجرای انيميشنهای سبک. |
29900 |
529,000 |
612,000 | |
Corci MS-11i |
34900 |
599,000 |
720,000 | |
Corci OS-11A کامپیوتری مناسب برای کارهای اداری. |
19900 |
359,000 |
432,000 | |
Corci OS-11B کامپيوتری دارای قابليتهای بالا و قيمتی پايين |
24900 |
429,000 |
528,000 |
سعي کنيد تا صفحات مرتبط را دريک پوشه قرار دهيد . براي مثال اطلاعات رسمي شرکت را دريک پوشه و تصاوير و عناصر وابسته را در پوشه ديگر قرار دهيد . و در مواقع ضروري نيز از زير پوشه ها استفاده کنيد.اين نوع سازماندهي به شما کمک مي کند تا به آساني سايت را مديريت کنيد و در آن به جستجو بپردازيد.
در اين حالت مي توانيد با قرار دادن تمامي تصاوير در يک موقعيت مناسب عمل کنيد بطوريکه پس از وارد کردن يک تصوير به داخل صفحه، بدانيد که در کجا به آن دسترسي پيدا خواهيد کرد. مي توانيد پوشه اي با نام Assets را در سايت ايجاد کنيد و تمامي آيتم ها و عناصر سايت را که html نيستند درآن پوشه ها ويا زير پوشه ها ي آن قرار دهيد.( همانند پوشه Images براي تصاوير، پوشه sounds براي فايلهاي صوتي، پوشه Photos براي عکس ها و ....)
6- ايجاد نماي طراحي
اگر قبل از اجراي عملي طرح بندي و صفحه بندي سايت اقدام به طرح ريزي کنيد مي توانيد در زمان و وقت خود صرفه جويي نماييد . ساده ترين روش پياده سازي طرح سايت مورد نظر بر روي کاغذ است. و يا در روش حرفه اي تر استفاده از برنامه ها يي همچون فري هند و يا فايرورکز مي باشد.داشتن هماهنگي و انسجام در طراحي و طرح بندي نيز حائز اهميت است به عبارتي ديگر بازديد کنندگان و کاربران بايد بتوانند بدون گيج شدن در سراسر سايت مفاهيم را بخوبي کليک کنند و استفاده لازم را از برنامه ببرند و براحتي بدانند که در کجاي سايت شما قرار دارند.
7- طراحي الگوي مرور و جستجو
محيط ديگري که به طرح بندي شما نتيجه مطلوبي مي دهد محيط مرور است . هنگام طراحي سايت به تجربه بازديد کنندگان سايت فکر کنيد . يک بازديد کننده چگونه مي تواند از صفحه اي به صفحه ديگر باز گردد. توانايي مرور و راهنماي موضوعي مي تواند به آنها در يافتن موضوعات و مطالبي که به دنبال آن هستند کمک شاياني نمايند.امکان مرور بايد در سراسر سايت در دسترس قرار داشته باشد و سعي کنيد تا يک نوار مرور را در قسمت بالايي تمامي صفحات تان حفظ کنيد.
8- طرح ريزي و گرد آوري متعلقات:
هر زمان که دريافتيد طرح بندي و صفحه بنديتان چگونه بايد باشد مي توانيد اقدام به جمع آوري و گرد آوري متعلقات مورد نيازتان کنيد (عکس ها، تصاوير ، صداها، و متون ويا.....) و درسايت اين متعلقات را به نحو سازماندهي کنيد که به آساني به آنها دسترسي داشته باشيد.با به کارگيري الگوها و عناصر کتابخانه اي به آساني امکان استفاده مجدد از طرح هاي صفحه و عناصر صفحه وجود دارد و در واقع اعمال الگوها و عناصر کتابخانه اي موجود بسيار آسان تر از ايجاد صفحات جديد مي باشد.
1- الگوها يا Templates :
هنگامي که قصد ايجاد صفحاتي با طرح بندي يکسان داريد مي توانيد يک الگوي پايه اي را براي طرح ريزي ايجاد نماييد. و درصورتي که پس ازاتمام طراحي ها نياز داشته باشيد تا تغييري در تمامي صفحات ايجاد کنيد کافي است تا به آساني و فقط فايل الگوي اصلي را تغيير دهيد تا تغييرات به تمامي صفحات اعمال شود. البته ايجاد تغييرات در الگوها داراي محدوديتهايي نيز مي باشد. الگوها بيشتر در محيطهاي گروهي و چند کاربره مورد استفاده قرار مي گيرند تا مطمئن شويد که هر شخصي از يک محيط صفحه و طرح بندي استفاده مي کند. در خارج از محيط هاي گروهي بکارگيري آيتم هاي کتابخانه اي انعطاف پذيري بيشتري دارد.
2- آيتم هاي کتابخانه اي يا Library Items :
اگر فکر مي کنيد که يک آيتم همچون يک فايل تصويري در صفحات زيادي از سايت شما مورد استفاده قرار مي گيرد مي توانيد از آيتم هاي کتابخانه اي استفاده کنيد .مفهوم مورد نظرتان را يکبار طراحي کرده و سپس آن را بعنوان يک آيتم کتابخانه اي تعريف نماييد.سپس اگر آن آيتم را بعدها تغيير دهيد تمامي نسخه هاي مربوط به آن آيتم که در سايت مورد استفاده قرار گرفته اند بروز آوري مي شوند
موضوعات مرتبط: آموزش ساخت وبلاگ و سایت
براي کسب نتايج بهتر در پياده سازي صفحات و سايت هاي وب بايد قبل از ايجاد هر صفحه بايد اقدام به طرح ريزي و برنامه ريزي در آن نمود . « سايت وب » مجموعه اي از اسناد لينک شده به يکديگر با ويژگي هاي مشترک ، همانند موضوعات مرتبط ، طرح يا هدف مشترکاست. قبل از شروع به فکر کردن در خصوص ايجاد يک سايت وب ، براي اطمينان از موفقيت آميز عمل کردن سايت بايد با ساتفاده از برنامه ريزي حساب شده و معيني شروع به کار کنيد . حتي اگر سايت شما شامل يک يا چند صفحه ساده است که تنها برخي از دوستان و آشنايانتان از آن بازديد مي کنند، عمل طرح ريزي به شما اطمينان مي دهد که هر کسي قادر خواهد بود بدون مشکل به آن دسترسي داشته باشد .
1- تعييين اهداف
تصميم گيري در خصوص اهداف سايت اولين مرحله اي است که بايد مد نظر قرار گيرد. از خودتان سوال کنيد که با داشتن اين سايت وب چه اتفاقي مي افتد، اهداف خود را يادداشت کنيد بطوريکه آنها را در سراسر مراحل طراحي به ياد داشته باشيد و به آنها توجه کنيد. درواقع داشتن درک درستي از اهداف به شما کمک مي کند تا بر روي سايت وب تان متمرکز شده و آن را براي نياز هاي خاص مسير دهي کنيد.مسلماً نماي سايت وبي که اخبار و اطلاعاتي را در موضوع مشخصي مطرح مي کند با نماي سايتي که به مبحث خريد و فروشOnline در اينترنت اختصاص دارد متفاوت است .اهداف پيچيده تر در مسير يابي، ابزار ايجاد کننده اي که بکار مي گيريد ( بکارگيريFlash,Director و مشابه آنها ) و حتي نما و حس سايت ، همه و همه در طراحي موثر مي باشند .
2- انتخاب تنوع بازديد کنندگان
بعد از تعيين اهداف ، بايد در خصوص گروه بازديد کنندگان سايت تصميم گيري نمائيد. از آنجا که طراحان صفحات و سايت هاي وب يا اداره کنندگان چنين سايت هايي مايلند تا تمام مردم از سايت آنها ديدن کنند ، شايد طرح اين مسئله کمي عجيب به نظر برسد .اما با توجه به اينکه مردم در سراسر کره زمين از مرورگرهاي مختلفي در سيستم شان استفاده مي کنند و حتي با داشتن يک مرورگر مشابه ممکن است از نسخه هاي مختلف آن بهره ببرند ، با سرعت هاي مختلفي به اينترنت دسترسي داشته باشند ، يا سيستم صوتي و تصويري مناسبي در سيستم شان نصب نشده باشد، توجه به اين موارد در طراحي سايت بسيار مهم است و بايد تمامي فاکتور هاي فوق الذکر را در آن مد نظر قرار داد و به همين دليل بايد اهداف بازديد کنندگان تان را تعيين نمائيد.درباره افرادي که جذب سايت خواهند شد يا افرادي که بطور اتفاقي به آن علاقه مند مي شوند و همچنين نوع سيستم کامپيوتري آنها فکر کنيد . اينکه از چه سيستم عاملي اســتفاده مي کننــــــد ؟ ( ويندوز ، مکينتاش، لينوکس يا ....) سرعت ارتباطي آنها در اينترنت چقدر است ؟
چه نوع مرورگري دارند يا حتي ابعاد مانيتور آنها چيست و از چه بزرگنمائي در تنظيم کارت گرافيک شان استفاده مي کنند ؟آيا سايت شما در يک شبکه اينترانت داخلي مورد استفاده قرار مي گيرد که تماس کاربران از سيستم مرورگر مشابهي استفاده مي کنند. تمامي اين فاکتورها براي مشاهده صفحات وب شما مفيد و توجه به آنها حائز اهميت است.
3- ايجاد سايتهاي سازگار با مرورگرها
هنگاميکه سايت را ايجاد مي کنيد بايد از انواع مرورگرها که به طور معمول بازديد کنندگان از آن استفاده مي کنند اطلاع و آگاهي داشته باشيد. حتي اگر تنها مرورگرهايIE ياNS بعنوان هدف و مقصد شما است، کداميک بوسيله اکثريت کاربران استفاده مي شود و اينکه آيا کسي از نسخه هاي قديمي تر اين مرورگرها استفاده مي کند يا خير؟اگر سايت تان در وب قرار دارد ممکن است بزودي و در آينده نزديک از طريق مرورگرهاي جديدي مورد بازديد قرار گيرد يا حتي بوسيله مرورگرهاي قديمي يا متني همانند مرورگرlynx .
در بيشتر شرايط، براي سايت هاي وبي که بعنوان يک محل عمومي طراحي شده اند، قابل مشاهده بودن سايت در اغلب مرورگرها يک هدف بسيار مناسب است. هر چند ايجاد چنين سازگاري بسيار مشکل و پيچيده است ولي شما مي توانيد يک يا دو مرورگر را بعنوان مرورگر کاري خود انتخاب کرده و سايت را براي آن دو مرورگر طراحي کنيد. سپس سعي کنيد تا سايت تکميل شده را با ديگر مرورگرها نيز مشاهده کنيد تا مفاهيم ناهماهنگ در سايت را يافته و حتي الامکان از بکار بردن آنها اجتناب کنيد.
همچنين مي توانيد پيغامهايي را براي چند تن از دوستانتان ارسال کرده و از آنها درخواست کنيد تا از سايت شما بازديد کنند و نتيجه آن را به شما اعلام نمايند . اين امر روش مناسبي براي بازخورد از يکسري بازديد کنندگان مي باشد.تمام مرورگرها نمي توانند جاوا اسکريپت ها را اجرا کنند . براي مثال يک صفحه متني که از هيچ کارکتر خاصي استفاده نمي کند بطور قطع در تمامي مرورگرها قابل مشاهده است. اما چنين صفحاتي بالطبع جاذبه کمتري خواهد داشت، همانند طرح بندي ، گرافيک ها يا آثار فعل و انفعال.
در طراحي سايت بهتر است سعي خود را برآن بگذاريد که بين طراحي افکت ها و حداقل توانايي مرورگرها برابري برقرار کنيد. يک روش مفيد نيز ايجاد چندين نسخه از صفحات مهم همانند صفحه اصلي سايت است که هريک با مرورگر خاصي عمل مي کنند. براي مثال از آنجا که فريم ها يکي از عناصري هستند که برخي مرورگرها آنها را نشان نمي دهند، مي توانيد از يک صفحه هم نسخه اي داراي فريم و هم نسخه اي بدون فريم را ايجاد کنيد سپس در صفحه وب عملکردي را قرار دهيد که بطور اتوماتيک بازديد کنندگان عادي را به صفحه داراي فريم و ساير بازديد کنندگان را که قادر به مشاهده فريم نيستند را به صفحه مطابق با نسخه بدون فريم مرورگر ارجاع دهد.
4- سازماندهي ساختار سايت
سازماندهي دقيق سايت زمان عمل را براي شما حفظ مي کند. اگر اسنادتان را بدون فکر در خصوص طبقه بندي پوشه هايتان قرار دهيد ، احتمالاً در پايان با يک پوشه بزرگ نامرتب پر از فايل مواجه خواهيد شد يا با فايلهاي پراکنده در پوشه هايي با نام هاي مشابه.
روش معمول ايجاد يک پوشه در هارد ديسک است که تمامي فايلها و پوشه هاي مربوط به سايت را در خود جاي داده (پوشه سايت محلي) و ويرايش يا ايجاد اسناد جديد در داخل آن پوشه مي باشد.در مرحله بعد و هنگاميکه آماده انتشار سايت شده ايد نيز فايلها را به يک سرور کپي خواهيد کرد تا به عموم افراد اجازه مشاهده آن را بدهيد.
دراين روش مي توانيد تغييرات سايت محلي را قبل از دسترس قرار دادن عموم آزمايش کرده و سپس هنگاميکه کليه مراحل را به پايان رسانيد ، فايلهاي محلي را به سرور منتقل کرده وتمام سايت عمومي را در يک زمان بروزآوري کنيد.
موضوعات مرتبط: آموزش ساخت وبلاگ و سایت
محتواي گفتگو
صحبتهاي رد و بدل شده بين آنها چيزي شبيه ايـن بـود: ( توجه داشته باشيد كه آن دو پسر افرادي نابغه و بسيار تيزهوش نبودند.)
امير: جون من علي، خواهش مي كنم، ازت درخواست ميكنم، بيا امشب با من بريم، تو آخرين اميد مني.
علي: بهت كه گفتم خستم، ميخوام برم خونه بگيرم بخوابم.
امير: بيا ديگه، خوش ميگذره مثل روزاي قبل. من خيلي دوست دارم برم.
علي: من خيلي بيحالم. يك روز ديگه ميريم.
امير: دوست خوبي باش ديگه، اين لطف بمن بكن. من امشب ميخوام با همسر آيندم آشنا بشم اما دوست ندارم تنها باشم.
علي: بيخيال شو من ميرم خونه بخوابم.
امير: ببين 2 ثانيه گوش كـن. اون يه دوسـت خوشـگل بـنـام مـريم داره. من تورو به اون معرفي ميكنم. مطمئن باش از اون خوشت مياد.
علي: باشه پس من ميرم خونه حاضر شم. كي مياي دنبالم؟
هنر متقاعد كردن
از شما خانم ها و آقايون باهوش آيا كسي مي داند كه امير با وجود خستگي زياد و يك دندگي علي چگونه توانست او را متقاعد كند كه همراهش به ميهماني بيايد؟
دوستان من، پاسخ اين است: بوسيله هنـر ظريف ( البته در اين مورد نه چندان ظريف) متقاعد سازي. قبل از توضيح بيشتر مايلم بـدانيد كه چرا امير در ابتدا نتوانست علي را متقاعد كند.
به عبارتي ساده، امير چيز ارزشمند و جالبي كه بـتـوانـد بـاعـث آمدن علي شود، به او پيشنهاد نكرد. امير مي خواست عـلي فـقط به عنوان يك همراه با او به ميهماني بيايد. او سعي كرد به علي بگويد كه خـوش خـواهد گذشت. علي خسته بود - به او در تخت خواب بيشتر خوش ميگذشت.
سپس او از علي خواست كه به او لطف كند. دوبـاره علـي بدليـل خـسـتگي زيـاد، قبول نكرد. لطف كردن به امير براي علي چه سـودي خـواهد داشـت؟ تـخت خـواب و بالـش او جالب تر از ميهماني رفتن در آن شب بود.
پس در نهايت امير چگونه علي را متقاعد كرد؟
چه نفعي براي من دارد؟
امير مطمئن ترين راه را براي متقاعد كردن علي براي انجام خواسته اش برگزيد. او علي را نه ازطريق يادآوري عواطف، رفاقت، احساس مسئوليت و ماجراجوييش، بلكه بوسيله روي آوردن به منافع و مصالح شخصيش توانست او را متقاعد نمايد.
مردم دوسـت نـدارند بـپذيـرند كه در اغلب موارد، افراد خود خواهي هستند. در واقع اكثر انسانها راهي طولاني را طي مـي كنـنـد تا بـتوانند "بازيگر نقش يك شخص پرهيزگار" شوند و به اين وسيله به ديگران نشان دهند كه افرادي فارق از نفس بوده و آماده اند به سهم خود اعمال پسنديده بزرگتري را انجام دهند.
نكته ظريف درهمين "نقش" است كه اغلب مردم تصورميكنند اين طبيعت فارق ازنفس، شخصيت واقعي فرد ميباشد. سپس متقاعد كننده سعي مينمايد "بازيگر" را بر اساس خصيصه هاي كاذب شخصيتي كه او فقط "تظاهر" به داشتن آنها ميـكنـد، قانـع كـنـد در حالي كه در واقعيت فردي كاملا" متفاوت ميباشد. بنابراين متقاعدكننده روي به مواردي مي آورد كه اهميت چنداني براي "بازيگر" ندارد و در نتيجه شكست خواهد خورد.
هرگاه فردي عملي را پيشنهاد دهـد كه بـراي نـفر دوم داراي منفعت شخصي باشد، آن فرد دوم گير مي افتد. به محض اينكه امير به علي گفت كه او را با دوسـت هـمسر آينده خود آشنا مي كند، او را در اختيار خود گرفت. او به هدف زد. پيشنهاد امير دقيقا" چيزي بود كه علي به دنبالش بود، ولي از ابرازش خودداري ميكرد بنابراين بمحض اينكه امير او را در آن مسير قرار داد، تقاضايش را پذيرفت.
پس ديديد دوستان، وقتي امير ميخواست كه علـي را از طـريق بيان خواسته هاي خود متقاعد كند، موفق نشد ولي بمحض اينكه تاكتيك خود را تغيير داده و اين كار را بوسيله بيان خواسته هاي علي بانجام رساند، بسرعت نتيجه گرفت و پيروز شد.
در تجارت نيز همانند زندگي
نكته موجود در اينجا اين است كه در كار و تـجـارت نـيـز هـمـانـنـد زنـدگي شخصي، هنر واقعي متقاعدسازي در اين نهفته است كه نيازها و خواسـتـه هـاي حـقيـقي ديگران را شناخته و همين خواسته ها را به آنها پيشنهاد دهيد. به محض اينكه آنها به خواسته هايشان رسيدند، همگام و همسو با شما حركت خواهند كرد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
|
موضوعات مرتبط: مذهبی
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
|
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده
موضوعات مرتبط: پزشکی
مقدمه
اگر به آدمهاي گوناگوني كه از كنار شما در خيابان مجاور و شلوغ عبور ميكنند، اندكي تأمل كنيد، دربارة هر كدام كه داراي تيپ و شكل و شمايل خاصي هستند، چه قضاوتي ميكنيد؟
افراد با كت و شلوار، پيراهنِ آستينكوتاه، چادر يا روسري، كفش كتاني، در حال جويدن آدامس، با لباس تعميركاري و يا اتوكشيده، كرواتي و اُدكلاني، همراه با كيف دستي پارچهاي و يا سامسونت، موهاي بلند از پشت بسته يا كوتاه همراه با تهريش، قيافه عبوس و اخمو و يا شاداب و خندان، صورت و چهره زمخت با سبيل كلفت و يا باوقار و آرام، لباسهاي تنگ و چسبان و كوتاه، رنگارنگ و يا تيره و... بهراستي درباره هر يك از اينها چه قضاوتي ميكنيد؟
آيا ژوليدگي ظاهر و آشفتگي و برافروختگي چهره، و يا وقار و طمأنينه ظاهر و آراستگي آن، در نوع شخصيت آدمي تأثيرگذار است؟ آيا ميتوان گفت نوع پوشش آدمي برگرفته از جهانبيني اوست و انسانهاي ماديگرا و يا وابسته به مكاتب نهيليسم با دينداران و مؤمنان الهي در نوع پوشش متفاوتند؟! آيا پوشش برگرفته از فرهنگ آدمي است؟
اين قلم بر آن است كه به پرسشهايي از اين دست در قالب چند نكته پاسخ دهد.
الف) پوشش و شخصيت
1. نوع پوشش آدمي ميتواند بيانگر نظام فكري و جهانبيني و ارزشها و افقهاي فكري حاكم بر او باشد. در هر جامعهاي نوع پوشش آدميان، علاوه بر اينكه تابع شرايط اقليمي و محيطي است، حكايت از جهانبيني، ارزشها و هنجارهاي حاكم بر فرهنگ آن جامعه دارد. زنان مسلمان در يك جامعه ديني با پوشش مناسب در اجتماعات ظاهر ميشوند.
2. نوع و سبك پوشش و آرايش و رويآوري به تنوع پوششي و نوآوري در پوشش و بهرهگيري از مدهاي متنوع ميتواند حاكي از شخصيت آدمي و خط فكري او ميباشد. آدمهاي دمدميمزاج و مدپرست و كساني كه هر روز به دنبال مد و پوشش خاصي ميروند و دائماً پوشش و سبك آرايش ظاهر خويش را تغيير ميدهند، معمولاً از ماهوارهها و آن سوي آبها آرمان خويش را جستوجو ميكنند و بهنوعي، افرادي وابسته به فرهنگ بيگانه، غريبه و خودباخته تلقي ميشوند. دمدمي مزاجي، تقليد افراطگونه، فقدان ثبات رأي و ... از ويژگيهاي اين گونه افراد است.
3. در همه جوامع، تغيير و تحول و نوآوري همواره امري پسنديده و واپسگرايي، تحجر، كهنهگرايي و ركود، امري مذموم و ناپسند است و آراستگي ظاهري روزانه، تغيير سبك مو، ظاهر و اُتوي لباسها، پيرايش موها در حد اعتدال، چينش اثاثيه منزل و محل كار به سبك زيبا، بهرهگيري از رنگهاي جديد، نو و شاد و بهطور كلي آراستگي خود و محيط زندگي و كاري، و تغيير، تحول و نوآوري در آن، حكايت از برخورداري فرد از انضباط دروني، غريزه فطري، وقار، شادابي و خوشسليقگي او دارد. از سوي ديگر، تحجر، آشفتگي، ژوليدگي، بينظمي، عدم تغيير، يك شكلي و بيشكلي و ... نشان از انزواگزيني، ركود و رخوت فرد دارد.
4. تغيير، تحول و نوآوري بايد متعادل باشد. اگر نوآوري به معناي گرايش به ايجاد راههاي جديد و نوين، و اصلاح راههاي پيشين، براي دسترسي سريع به اهداف مورد نظر باشد، امري پسنديده است. اما اگر نوآوري و تغيير و تحول بر اساس معيارهاي عقلاني و منطقي صورت نگيرد، به انحراف كشيده شده، موجب ساختشكني، شكستن هنجارهاي موجود و پذيرش افراطي و بيحد و حصر هر نوع تغيير و تحولي در جامعه ميشود.
5. نوع پوشش آدميان بيانگر تعلق خاطر آنان به فرهنگ دارد. استفاده و بهرهگيري از پوشش مناسب با فرهنگ ملي و ديني ايراني تناسب دارد. استفاده از رنگهاي شاد و لباسهاي مناسب، نشانه شخصيت ايراني و ديني مستقل و حكايت از عزت نفس و وابستگي به فرهنگ اين مرز و بوم دارد. همانگونه كه استفاده از كروات، بهرهگيري از لچكهاي كوتاه، لباس تنگ و چسبان و پوشش ناكافي براي مردان و زنان و اهميت ندادن به نوع پوشش و حضور در اجتماعات با پوشش نامناسب، حاكي از عدم تعلق خاطر چنين فردي به فرهنگ بومي، ملي و ديني دارد و نشانه وابستگي او به فرهنگهاي بيگانه است.
ب) آثار و پيامدهاي پوشش
علاوه بر آنچه گذشت، پوشش افراد، پيامدها و آثاري نيز در پي دارد و تأثيرگذار بر شخصيت و حاكي از هيمنه آدمي است؛ به برخي از آنها در اينجا اشاره ميگردد:
1. آراستگي ظاهري و خودآرايي فرد و نظافت ظاهري و پاكيزگي او، نقش بهسزايي در جاذبة ظاهري او داشته، او را از شخصيتي با ثبات و باوقار برخوردار كند.
2. همواره ظاهر آدمي تا حدود زيادي برگرفته و حاكي از باطن او دارد. ظاهر جذاب، شيك، آراسته، نظيف و ... ميتواند حكايت از دروني آرام، منظم و فاقد هرگونه آشفتگي باشد.
3. خودآرايي و آراستگي، عاملي براي آرامش روحي و رواني آدمي است. در مقابل، آشفتگي ظاهري و به هم ريختگي، عاملي در بيثباتي و عدم آرامش خاطر و طمأنينه روحي او دارد. آدمهاي باوقار، آراسته و نظيف كه فرصت رسيدگي به ظاهر خود دارند، حداقل غافل از پردازش باطني نخواهند بود اينان از آرامش دروني برخوردارند و افرادي صبور و با حوصلهاي خواهند بود كه كمتر عصباني ميشوند.
4. اگر خودآرايي و آراستگي ظاهري، توأم با رسيدگي باطني فرد باشد و فرد همزمان با آراستگي ظاهري، اصلاح و آراستگي دروني را بياغازد، اين امر موجب تعادل شخصيت آدمي، يكرنگي ظاهر و باطن او خواهد شد. يكرنگي، پرهيز از دورويي و ريا و عدم تعادل شخصيت فرد و دمدمي مزاجي، از آفات يكبعدينگري است.
اگر خودآرايي و آراستگي ظاهري توأم با خودآرايي و رسيدگي به درون باشد، موجب نفوذ فرد در دل ديگران ميشود. به عبارت ديگر، محبوبيت و نفوذ در دل و جذابيت ظاهري، ناشي از خودآرايي و رسيدگي به درون و تهذيب نفس است.
5. لباس زيبا و پوشش مناسب، موجب تقرب به خدا نيز هست. امام صادق عليهالسلام ميفرمايند: «خود را به وسيله لباس، زيبا كنيد؛ زيرا خداوند زيباست و زيباييها را دوست دارد.[1]» بنابراين، وقتي آدمي احساس ميكند با پوشيدن لباس زيبا رضايت محبوب را جلب نموده، زمينه شادابي و نشاط روحي خود را فراهم كرده است. اين امر تأثير فراواني بر شخصيت او دارد.
6. لباس تميز و زيبا و آراستگي ظاهري، غم و اندوه را از انسان ميزدايد؛ چرا كه تميزي و زيبايي، شادابي و نشاط ميآورد و جايي در دل انسان براي غم و اندوه باقي نميگذارد. در مقابل، استفاده از لباسهاي تيره، تنگ و چسبان، دل را سياه ميكند و آدمي را غمدار. اين نكته ، در بسياري از روايات نيز بیان شده است.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
هر چند ممکن است بعضیها خلاف این را به شما بگویند امّا واقعیت این است که علم روانشناسی و کاربردهای بالینی آن در رواندرمانی، دارای محدویتهای خاصی است که در زیر به برخی از آنها اشاره شده است:
1- میل
روان درمانی میتواند امیال ناخودآگاه یا ناهشیار شما را برایتان آشکار سازد امّا حق ندارد به شما بگوید که به چه چیز باید تمایل داشته باشید.
2- سیاست
سیاست یک سیستم خصمانه است که در آن، افراد مانع برآورده شدن اهداف رقیبان خود میشوند و آرزوی از میان برداشتن و حذف همه رقیبان را دارند. امّا روانشناسی باید بر پایه امید برقراری صلح و آرامش با «دشمنان» درونی به منظور شفایابی باشد. به این جهت، هیچ چیز در روانشناسی نیازی به بیان کردن با عبارتهای سیاستمدارانه ندارد زیرا روانشناسی میخواهد به شما کمک کند که «دریابید» چکار میخواهید بکنید، نه این که به شما «بگوید» چکار کنید. یا به عبارت دیگر، در حالی که سیاست تلاش می کند که رفتار «دیگران» را دیکته کند، روانشناسی به شما کمک میکند که با میل و رغبت به تغییر رفتار «خودتان» بپردازید. بنابراین به یاد داشته باشید که با استفاده از سرزنش، نفرت و پرخاشگری نمیتوان کس دیگری را وادار به رفتار مهربانانه کرد. و به همین دلیل، رفتارهایی که ممکن است از نظر سیاسی درست باشند در مطب رواندرمانگر جایی ندارند. در این اتاق فقط برای سه نفر جا هست: شما، رواندرمانگر شما و ذهن ناخودآگاه یا ناهشیار شما.
3- مشاوره
باید بین «مشاوره» و «رواندرمانی» فرق قائل شد زیرا این دو فرایند، جنبههای مختلف روانشناسی را در بر میگیرند و دارای فلسفههای متفاوتی هستند. هیچکدام «بهتر» از آن دیگری نیست امّا باید تفاوت آنها را درک کرد. مشاور، چه مشاور مدرسه و چه مشاور ترک اعتیاد و چه هر نوع مشاور دیگر، فردی است که تلاش میکند شما را به انجام کاری وادارد. مثلاً اگر اعتیاد دارید، مشاور سعی میکند که شما را وا دارد تا آن را ترک کنید. اگر در محل کارتان اخلال میکنید، مشاور سعی میکند که شما را وادارد تا قوانین و مقررات را رعایت کنید. بنابراین، «لصول اخلاقی و حرفهای» مشاور درباره واداشتن شما به سازگاری و عمل مناسب در نقشهای اجتماعی خاص است.
هر چند روان درمانگری که آموزش کافی ندیده باشد از نظر «اصول اخلاقی و حرفهای» تفاوت چندانی با مشاور ندارد، امّا یک روان درمانگر ورزیده و خوب آموزش دیده باید به شما کمک کند تا به جای آن که پایبند و دنبالهروی تمایلات روان درمانگر باشید، خود را از تمایلات دنیای پیرامونتان رها سازید.
بدنیست مثالی را در این مورد در نظر بگیریم. فرض کنید فردی در کنار آمدن با مرگ یکی از نزدیکانش با مشکل روبروست. رویکرد مشاور، سعی در کاهش عوارض این حادثه به منظور برگشت هر چه سریعتر فرد به محیط کار است. در حالی که رویکرد روان درمانگر ممکن است در ابتدا بر روی استوارسازی فرد متمرکز باشد. امّا میتواند به کار بر روی جنبههای نهفته (و غالباً ناخودآگاه) مانند احساس گناه یا مشکلات ارتباطی نیز بیانجامد. در این رویکرد، فرد ممکن است جنبههایی را کشف کند که در تمام این سالها برای او مخفی مانده بود و اکنون مشکل ساز شدهاند و همچنین فرد با آموزش چگونگی قبول آنها و پذیرش صادقانه محدودیتهای خود و با اعتماد به تواناییهای خود ممکن است در انتها به کشف یک شیوه جدید برای زندگی کردن نائل شود.
البته از این مثال نباید چنین نتیجهگیری کرد که روان درمانی میتواند رازهای درونی و عمیق یک «زندگی واقعی» را برای شما آشکار سازد. بلکه روان درمانی میتواند به شما نشان دهد چگونه به عنوان یک انسان، با شخصیتی یکپارچه و سازگار و با صداقت زندگی کنید. آنچه از آن بعد میکنید دیگر کاملاً به خودتان مربوط است.
4- تمایل روان درمانگر
روانشناسی یک حرفه است و روان درمانگر باید تنها یک خواسته داشته باشد: کمک به شما برای نزدیک شدن به انگیزههای ناخودآگاهتان و تغییر آنها در صورتی که برایتان مشکل ساز شده باشند. روان درمانگر نباید از شما بجز حقالزحمه عادلانه برای کار شایستهای که انجام داده است، چیز دیگری بخواهد. گاهی اوقات روان درمانگر برای یک سازمان یا نهاد دولتی کار میکند و بیشتر نگران نیازهای خود است تا شما. توصیه میشود شرایط را تشخیص دهید و دقیقاً درک کنید که درمان شما، تمایلات چه کسی را ارضاء میکند.
این حق شماست که بدانید روان درمانگر یا مشاور درباره این نکات چگونه فکر میکنند. شاید کسی نخواهد برای راهنمایی زندگی خود به کسی که درباره طبیعت و محدودیتهای کارش دید روشنی ندارد، اعتماد کند.
یک نکته را فراموش نکنید: دنیای ما دنیای تبعیضآمیز و ناعادلانهای است و روان درمانگر یا مشاور شما باید به شما کمک کنند که با این دنیا کنار بیائید، نه این که ادعا کنند که میتوانند دنیا را «عادلانهتر» سازند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
شاد باش! دنیا پر از آفتاب است
غالباً در زندگی اتفاق هایی می افتد كه واقعاً از اختیار ما خارج است. فعالیت شركتی كه ما در آن كار می كنیم محدودتر می شود و ما را كنار می گذارد، همسرمان از ما جدا می شود، یكی از اعضای خانواده بیمار می شود، یكی از نزدیكانمان می میرد و یا دولت جلو یكی از طرح های ما را می گیرد و ...
در چنین شرایطی است كه حس می كنیم كاری از دستمان ساخته نیست و نمی توانیم بهبودی در وضع خود ایجاد كنیم.
وقتی راه تازه ای را امتحان می كنیم تمام توانایی های خود را به كار می گیریم و باز به هدف خود نمی رسیم، غالباً از این كه به كوشش تازه ای دست بزنیم می ترسیم. چرا؟
علتش این است كه از رنج گریزانیم! هیچ كس دلش نمی خواهد شكست بخورد. اغلب ما پس از چندبار تلاش و تقلا نومید می شویم و دست از كوشش می كشیم! و در این وقت است كه شما خود را درمانده می پندارید. اما در اشتباهید. شما قادر به انجام كارهایی هستید كه می توانید از همین امروز شروع كنید. توماس ادیسون می گفت: «من دلسرد نمی شوم زیرا هر اشتباهی كه می كنم مرا یك قدم به جلو می راند.»
اغلب اوقات اشخاص به این دلیل می گویند قادر به انجام كاری نیستند كه در گذشته كارهایی را انجام داده و نتیجه نگرفته اند. اما به خاطر داشته باشید كه گذشته شما با آینده تان فرق دارد. كاری كه دیروز كرده اید مهم نیست، بلكه كاری كه هم اكنون انجام می دهید، دارای اهمیت است.
«جین وبستر» در كتاب «بابالنگ دراز» می نویسد:
«باید برای حال زندگی كرد ؛ نباید به خاطر گذشته ها افسوس خورد و نباید چشم به راه آینده ماند. بلكه باید از همین لحظاتی كه داریم حداكثر استفاده را ببریم. بیشتر مردم زندگی نمی كنند بلكه فقط با سرعت می دوند . آنها سعی می كنند به هدفی دست یابند كه در افقی دور دست قرار گرفته و در گرما گرم تلاش خود به حدی هیجان زده و خسته می شوند كه تمام مناظر زیبای محیط آرامی كه در آن عبور می كنند از نظرشان دور می ماند و بعد وقتی به خود می آیند كه پیر و فرسوده شده اند و در آن زمان دیگر رسیدن یا نرسیدن برای آدم فرقی نمی كند.
برای این منظور كافی است مطالعه ای بر روی زندگی افراد موفق كه در گوشه و كنار ما زندگی می كنند انجام دهید.
بیشتر افراد موفق چندین و چندبار شكست خورده اند ولی با نیروی عظیمی به نام «پشتكار» باز هم دست از تلاش برنداشته اند و موفق شده اند.
یك تصمیم واقعی
خیلی از مردم فكر می كنند افراد ثروتمند و موفقی كه در زمینه ای صاحب شهرت شده اند از اول ثروتمند بوده اند اما این یك فكر منفی است. خیلی ها با وجود داشتن ثروت بی شمار، بدون فكر و عمل ، تمام دارایی خود را از دست می دهند. افراد موفق یك تصمیم واقعی گرفته اند.
تصمیم می تواند زندگی همه را تغییر دهد. می تواند رؤیاهای ما را به واقعیت تبدیل كند. امور نامریی را به امور مریی تبدیل كند و این كه می تواند ما را به عنوان یك انسان به بیش از آن چیزی كه هستیم تبدیل كند.
از تصمیم گیری غلط نباید بترسیم. هر كسی حتی بهترین افراد هم همیشه تصمیم درست نگرفته اند.بلكه گاهی آنها هم تصمیم اشتباه گرفته اند. به علت این كه موفقیت نتیجه قضاوت صحیح است و قضاوت درست ناشی از تجربه است و تجربه غالبا چیزی به جز قضاوت غلط نیست.
متأسفانه عده ای وقتی دچار مشكل می شوند دنیا در نظرشان به پایان می رسد و مثلاً تصمیم به خودكشی می گیرند . ولی هیچ شخص یا هیچ مشكلی ارزش آن را ندارد كه به خاطرش دست به خودكشی بزنیم. زندگی همیشه ارزش زیستن دارد و همیشه چیزی هست كه می توان به خاطرش سپاسگزار بود چون می دانیم خداوند بندگانش را دوست دارد. بنابراین چیزی به نام شكست وجود ندارد اگر دست به كاری بزنید كه ظاهراً هیچ نتیجه ای نگرفته اید، دست كم نكته ای می آموزید كه در آینده به دردتان خواهد خورد و آن وقت واقعاً موفق خواهید شد.
پس همه چیز به خود ما بستگی دارد. ما یك زندگی ارزشمند و واقعی در اختیار داریم كه با هیچ چیز دیگر قابل معاوضه نیست. به ما امتیازات و فرصت هایی اعطا شده است كه مسئولیم با توسعه وجود خود بخشی از دینی را كه به گردن داریم ادا نماییم.
«آنتونی رابینز» در كتاب «یادداشت های یك دوست» می نویسد:
دوست من «دابلیو میچل» در یك حادثه وحشتناك موتورسیكلت دو سوم بدنش سوخت. هنگامی كه در بیمارستان بستری بود تصمیم گرفت به هر قیمتی كه شده، راهی برای كمك به اطرافیان خود پیدا كند، صورت او چنان سوخته بود كه شناخته نمی شد. معذلك اعتقاد داشت كه لبخندش می تواند دنیای دیگران را روشن كند و چنین شد. او معتقد بود كه می تواند موجب شادمانی دیگران شود، به درددل مردم گوش كند و به آنان آرامش ببخشد و چنین كرد. چند سال بعد حادثه دیگری برایش اتفاق افتاد. در یك سانحه هوایی از كمر به پایین فلج شد. آیا امید خود را از دست داد؟
خیر. بلكه توجه او به پرستار زیبایی كه در بیمارستان خدمت می كرد جلب شد. از خود پرسید:«چگونه می توانم دل او را به دست آورم؟»
دوستانش او را ابله خواندند. شاید در دل خود حرف آنها را تصدیق می كرد، با وجود این هرگز از رؤیاهای خود دست برنداشت. دابلیو میچل آینده خود را در كنار این زن بسیار تابناك می دید. بنابراین از فنون جلب توجه و هوش و شوخ طبعی، روح آزاده ، و شخصیت پویای خود برای جلب توجه او كمك گرفت و سرانجام با وی ازدواج كرد.
بیشتر مردم اگر در شرایط او باشند برای رسیدن به چنین هدفی كمترین تلاشی هم نمی كنند ، اما او بخت خود را آزمود و زندگیش برای همیشه تغییر كرد.
پس تعلل نكنیم و بدانیم كه ما بهترین افراد برای داشتن یك زندگی عالی هستیم. بنابراین نباید خود را محدود كنیم. با خودتان دوست شوید، بابت اتفاق هایی كه در گذشته رخ داده خود را مجازات نكنید بلكه خود را از مشكلات برگیرید و به راه حل ها فكر كنید. اهداف و آرزوهای خود را در برگه سفیدی بنویسید و برای آنها زمان معین كنید. باور كنید اگر روزی دوبار در جای آرامی بنشینید و چند دقیقه ای به هدفتان فكر كنید حتماً به آنها دست می یابید. لذت، غرور، هیجان ناشی از رسیدن به آرزوها را احساس كنید و در صفحه ذهن خود جزئیات شگفت انگیز آن موفقیت را به چشم ببینید و به گوش بشنوید. لازم نیست تنها به خودتان فكر كنید بلكه كسان دیگری را هم كه در زندگیتان نقشی دارند در نظر بگیرید. اگر دلیل كافی برای نیل به هدف های خود داشته باشید واقعاً می توانید هر كاری را در این جهان انجام دهید.
پس به امید آرزوهای شاد برای همه شما
موضوعات مرتبط: روان شناسی
کافی است بیش از حد احساس راحتی کنید و خودمانی شوید، قوانین پنهان اجتماعی را زیر پا بگذارید و در نتیجه به راحتی خود را نابود کنید، در حالی که هیچ وقت نمی فهمید چرا؟ در متن زیر ده دستور آداب معاشرت آورده شده، که توصیه می کنیم به دقت آنها را بخوانید و سعی کنید به اندازه بیماری وبا از آنها دوری کنید. اگر همکاران بی احتیاطتان می خواهند به این محدوده ممنوعه پا بگذارند، به خودشان مربوط است ولی بهتر است شما حواستان را جمع کنید که درگیر چنین دردسرهایی نشوید.
ـ عدم توجه:
روی برگرداندن از شخصی که در حال صحبت با شماست، نشانه بی ادبی است. بذل توجه یکی از اصلی ترین نشانه های آداب معاشرت، و بهترین تمجید از طرف مقابل است. برای کسب نتیجه بهتر، می توانید با حالت های مختلف صورت و بدن حرکات بدن نشان دهید که به بحث علاقه مند هستید.
ـ شـُل دست دادن:
این حرکت نشان دهنده عدم اطمینان شما به خود است. به نرمی دست بدهید. این کار بیانگر اعتماد به نفس، خونگرمی، گشاده رویی و صداقت است. ولی مراقب باشید زیاده روی نکنید و دست طرف مقابل را خیلی محکم نفشارید، چون آن وقت فکر می کند که شما آدمی سلطه جو و طالب برتری هستید.
ـ پشت کردن به دیگری:
زبان بدن (ایما و اشاره ها) شما می تواند شخصیتتان را نشان دهد. اگر به خوبی با همکار خود برخورد نکنید، اعلام کرده اید که هیچ علاقه ای به صحبت ندارید. این کار به نوعی توهین است و می تواند منجر به ایجاد احساسات و تفکرات منفی و حتی خصمانه دیگران نسبت به شما شود.
ـ سیگار کشیدن:
امروزه، در بیشتر قرارملاقات های عمومی از سیگار کشیدن به شدت اجتناب می شود. امتحانش مجانی است؛ در جمع سیگار آتش بزنید تا چه غیر سیگاری ها و چه سیگاری های مطیع قانون از شما بیزار شوند!
ـ برداشتن ظرف نوشیدنی با دست راست:
همیشه نوشیدنی خود را با دست چپ بردارید. این طوری می توانید هنگام برخورد با دیگری، بدون دردسر و ریختن نوشیدنی روی لباس های خود یا طرف مقابل، با او دست بدهید. به علاوه دست راستتان گرم می ماند، چرا که نگهداری نوشیدنی با یخ، دستتان را سرد و مرطوب می کند.
ـ نپوشیدن کت:
هیچ وقت لباسی مانند کت را در نیاورید یا اگر فرضاً برای کلاس گذاشتن کراوات زده اید، گره کراوات خود را شل نکنید مگر این که میزبان پیش از شما، چنین کاری بکند. به طور کلی، لباس نامرتب در نشست های عمومی بسیار ناپسند است.
ـ بیش از حد نزدیک ایستادن:
هر یک از ما برای خود یک «حد آسودگی» داریم (که درافراد مختلف، متفاوت است) و دوست نداریم دیگران بدون اجازه به این فضای شخصی تجاوز کنند. اگر هم کسی این کار را بکند سعی داریم از او دوری کنیم و از متجاوز به خاطر نزدیکی بیش از حد بیزار می شویم.
ـ بلند صحبت کردن:
با صدای بلند صحبت نکنید. این کار شما را مغرور و از خود راضی جلوه می دهد. صدایتان باید آرام و یکنواخت باشد و لحنتان باید با زمان و موقعیت حاضر در آن هماهنگ باشد.
ـ زمان پایان میهمانی:
یک مهمانی رسمی هیچ وقت نباید بیشتر از دو ساعت طول بکشد. ساعت ۶ بعدازظهر شروع شود و حداکثر تا ساعت ۸ به پایان برسد. تا نیم ساعت پس از ساعت پایان مهمانی باید آنجا را ترک کرده باشید.
ـ صحبت همزمان:
وقتی شخص دیگری صحبت می کند، بهترین روش اهانت کردن پریدن وسط حرف اوست! قبل از پاسخ دادن، اجازه دهید حرفش را تمام کند. به این ترتیب نشان می دهید که فرد مؤدبی هستید و طرف مقابل هم بهتر می تواند گفته های شما را بشنود و بفهمد. در ضمن راز سخنور خوب شدن، خوب گوش کردن است.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
اعتماد به نفس با ارزش و اعتبار شما رابطه مستقيم دارد. اولين قدم براي ساختن زندگي بهتر و شادي اعتماد به نفس است.
اعتماد به نفس باعث ميشود اطمينان و آرامش شما افزايش يابد.اگر به خود اطمينان داشته باشيد به خود احترام ميگذاريد.اگر به خود احترام بگذاريد ميتوانيد به ديگران احترام بگذاريد و روابط خود با ديگران را ارتقاء دهيدو در نتيجه دستاوردها و شادي روحي خود را افزايش دهيد.
اعتماد به نفس پايين باعث افسردگي، احساس بدبختي، ناامني، اطمينان پايين ميشود كه ممكن است سبب شود خواسته هاي ديگران را بر خواسته هاي خود مقدم بدانيد.سرزنش هاي دروني مدام شما را آزار ميدهند، باعث زمين خوردن شما در هر رقابتي ميشود و آنها را براي شما غير ممكن نشان ميدهد.
چگونه اعتماد و اطمينان را افزايش دهيم
ميخواهيد اعتماد به نفس خود را در محل كار افزايش دهيد. از رويارويي با ديگران و ارائه نظراتتان لذت ببريد و در روابطتان با ديگران موفق باشيد.
با ترس خود روبرو شويد. آنها به آن بدي كه فكر ميكنيد نيستند. روبرو شدن با آنچه از آن ميترسيد باعث افزايش اعتماد به نفس ميشود.
خطاهاي خود را فراموش كنيد. واز آنها درس بگيريد و از تكرار دوباره همان خطا جلوگيري كنيد. اما خود را به خاطر اشتباه خود و اينكه ممكن است موفق نشويد محدود نكنيد. دوباره سعي كنيد، حالا شما باتجربه تر قوي تر و عاقل تر هستيد. خود را در تله گذشته نيندازيد.
بدانيد چه ميخواهيد و آن را بدست آوريد. براي به حقيقت پيوستن رويايتان بايد خود را سزاوار آن بدانيد.
وقتي موفقيت كسب ميكنيد به خود پاداش بدهيد. هيچ كس ديگري اين كار را نخواهد كرد! هيچ كاري از اين آسانتر نميشود وقتي كه شما براي كمك به خود وقت ميگذاريد.
صحبت كنيد. اغلب اوقات در مورد يك موقعيت يا يك شخص دچار توهماتي ميشويم كه درست نيستند اگر شك و ترديدو سؤالي براي شما پيش بيايد و آنرا رفع نكنيد اين شك و ترديد روي رفتار شما تأثير منفي ميگذارد.
مغلوب نشويد! چيز ديگري را انتخاب كنيد. شما كه با يك تجربه ناموفق مغلوب نميشويد؟ آياهيچ كس قبل از موفقيت شكست نخورده است؟ تنها چيزي كه احتياج داريد يك راه متفاوت است.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
هر ازدواجی لحظات خوب و بد و شیرین و تلخی دارد؛ ولی آنچه باعث خوشبختی و یا شكست یك ازدواج در طولانی مدت می شود، چیست؟
در دو دهه اخیر، محققان در حال تحقیق و بررسی عواملی هستند كه باعث می شود یك ازدواج به خوبی و تفاهم متقابل بینجامد و در مقابل، ازدواج دیگر شكست بخورد.
گروهی از محققان، تحقیق خود را روی زوجهایی انجام دادند كه آنها را در لابراتوارهای زوجین از نزدیك ، مطالعه و بررسی كردند، به طوری كه تمام عمل و عكس العمل های آنان مطالعه شد. (این شیوه تحقیق، بررسی یا شیوه دلیل خوانی نامیده می شود.)
یكی از محققان، گروهی از زوجین عادی را از جامعه انتخاب كرد و با این شیوه، راه مطمئنی برای مطالعه درباره علل شكست یا موفقیت ازدواج ها یافت. این آزمایش ها معمولاً به صورت اندازه گیری ضربان قلب همسر و یا چگونگی نشان دادن احساسات با تغییرات چهره و این كه با چه زبانی با یكدیگر و اطرافیان صحبت می كنند، صورت گرفته است. در حال حاضر محققان با تقریبی بیش از 90 درصد می توانند تخمین بزنند كه كدام زندگی موفق ، و كدام ناموفق است. در متن زیر شما می توانید تعدادی از پیشنهادهایی كه براساس تحقیقات بسیار معتبر به دست آمدهبرای راهیابی به یك زندگی زناشویی موفق و محكم بخوانید:
خیلی زود در جستجوی كمك بر آیید
یك زوج عادی معمولاً در حالت عادی، 6 سال پس از ازدواج به فكر كمك خواستن از دیگران می افتند (این در حالتی است كه بیشتر طلاقها در 7 سال اول ازدواج اتفاق می افتد) بدین ترتیب در مدت 6 سال اول ازدواج، بیشتر زوجین با ناراحتی ها و مشكلات مكرر، به زندگی زناشویی خود ادامه می دهند.
خودتان را اصلاح كنید
بنا به توصیه محققان ، ما باید بتوانیم احساسات خود را بیان كنیم و بگوییم چه چیزی در درجه اول برای ما اهمیت دارد. زوجهای موفق و خوشبخت احساسات خود را در مواقع حساس به راحتی بیان می كنند.
مواظب لحن خود در مشاجرات باشید
بیشتر درگیری ها زمانی آغاز می شوند كه یكی از زوجین با لحن منتقدانه از دیگری ایراد می گیرد. ذهنیات خود را بیان كنید، ولی به صورتی كه شنیدنش، هم برای شما و هم برای طرف مقابلتان راحت باشد.
تأثیر پذیر باشید
یك ازدواج زمانی موفق است كه شوهر بتواند از همسرش تأثیر بپذیرد. تأثیرپذیری شوهر از همسرش (برخلاف زن از شوهرش) بسیار مهم است. تحقیقات نشان داده است كه زنان در حالت عادی آماده تأثیر پذیری از شوهرانشان هستند. پس ازدواجی موفق است كه هر دو طرف به یك میزان از دیگری تأثیر بگیرند.
استانداردهای خودتان را بالا ببرید
زوجهایی كه تازه ازدواج كرده اند و یا زوجهای خوشبخت معمولا توقع بالایی از یكدیگر دارند. خوشبخت ترین زوجها معمولاً توقع رفتارهای زننده از یكدیگر را ندارند، هر چه میزان تحمل رفتارهای زشت طرفین در اول ازدواج كمتر باشد، در طولانی مدت، زوجین در مسیر ازدواج خوشبخت ترند.
یاد بگیرید چگونه یك مشاجره را آرام كنید و یا آن را خاتمه دهید
زوجهای موفق می دانند یك مشاجره را چگونه خاتمه دهند و می دانند چگونه می توان یك مسئله پیچیده را ترمیم كرد پیش از آن كه مشاجره به طور كامل از كنترل خارج شود.
شیوه ترمیم یك مشاجره به این شرح است:
موضوع بحث را با یك موضوع كاملاً بی ربط عوض كنید. از طنز استفاده كنید. طرف مقابل را با یك جمله كه نشان دهنده اهمیت دادن به اوست، متوجه كنید؛ مثلا من می دانم این مسئله برای تو سخت است و به این ترتیب او را متوجه این نكته كنید كه هر دوی شما در این مورد وضع مشابه دارید. مثلاً بگویید این مشكل هر دوی ماست. از مشاجره عقب بكشید. در زندگی زناشویی گاهی شما باید كوتاه بیایید تا برنده شوید. اهمیت دادن و قدردانی از احساسات همسر بسیار مؤثر است؛ مثلاً من می خواهم از تو تشكر كنم. اگر یك مشاجره خیلی به بن بست رسید، 20 دقیقه به خود فرصت دهید و پس از این كه هر دو خونسردی خود را به دست آوردید، دوباره گفتگو كنید.
بر نیمه روشن تمركز كنید
در یك ازدواج موفق، زوجین معمولاً 5 بار بیشتر از دیگران از جملات مثبت استفاده می كنند، (مثلاً ما زیاد می خندیم) به جای به كار بردن جمله منفی (به ما اصلاً خوش نمی گذرد).
نكته آخر
یك ازدواج خوب باید شامل منبع غنی ای از موجهای مثبت باشد. در بانك احساسات خود بیشتر پس انداز كنید تا وزن نكات مثبت زندگی از منفی های آن بیشتر شود. از ازدواج باید مراقبت كرد و به آن اهمیت داد تا محكم و پر معنا بماند
موضوعات مرتبط: روان شناسی
هرفكرخوب، كلمه و عبارت دلنشين و هراحساس و عمل نيك و محبتآميز، همه محمل و هدايتكننده وضعيت فعلي و جهتگيري "بودن" شما به سوي افقها وچشماندازهاي جديد و تازه است
به عبارتي، همه تصويرسازيهاي ذهني شما براي ايجاد ارتباط با خود و ديگران به صور مختلف؛ ابراز احساسات و كليه ارتباطات ميانفردي و اجتماعي، در واقع نقشهايي است كه خودتان آگاهانه و يا ناخودآگاه برقالي شفاف وجودتان به تصويرميكشيد.
پس اگرامروز اين گلها پلاسيده، بيآب و رنگ و آويزانند و همه چيز بوي تكرار و كهنگي و درماندگي ميدهد و خلاصه بدجوري يخ زدهايد...ترديد نكنيد كه خود نقش اول را داريد.
مراقب باشيد كه سريع بايد يخشكنهاي مناسب پيدا كنيد چرا كه اين يخها ازنوع معمولياش نيستند كه به خودي خود آب شوند، بايد راهها و وسايلي براي ذوبكردنش تدارك ديده باشيد كه بهرحال قابل دسترسي باشند و تازه، نه تنها خودشان آب نميشوند؛ بلكه با گذشت زمان، هرچه محكمتر شده و شكستن و ذوبكردن آنها سختترميشود.
واقعيت اين است همان قدركه شما به رفتار و گفتارخوب و دلنشين روي ميآوريد و بيشتر بر ديدن زيباييها و لطافتهاي انساني تاكيد داريد و تحرك و پوياييتان را بالاتر ميبريد؛ زندگي و دنياي جديدي در برابر شما ظاهر ميشود كه سرشاراز راههاي متنوع براي رشد و حركت به سوي افقهايياست كه شايد قبلا غيرقابل دسترسي به نظرميرسيد.
ميدانيد هيچ محدوديتي براي افزايش تحرك شما نيست، زيرا هيچ محدوديتي براي آنكه شما بتوانيد افكارخوب را دنبال كنيد و يا با كلمات و عبارتهاي دلنشين و محبتآميز صحبت كنيد، وجود ندارد.
اين نوع نگاه و رفتارباعث ميشود كه نه تنها بتوانيد زندگي خودتان را دگرگون كنيد بلكه قادرخواهيد بود بررشد و پويايي زندگي ديگران نيز تاثيرجدي و قابل توجه داشته باشيد.
انرژي تحرك مثبت شما، مانند سنگي كه وقتي داخل آبي انداخته ميشود و موج ايجاد ميكند؛ سياره ما و هرموجود زندهاي كه درحال زندگي برروي آن است را تحت تاثيرقرارميدهد. به عبارتي، هرچقدر شما به افقهاي بلندتري دست يابيد، درواقع دنيايي را حركت داده و با خودتان بالا خواهيد كشيد.
بنابراين نقش تصويرسازيهاي ذهني خود را كه منجربه رفتارو بيان متفاوت ميشوند؛ جدي بگيريد تا رويدادهاي زندگي آن گونه كه علاقهمنديد رخ نشان دهند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
یکی از راه هایی که موجب پیشرفت نظام خانواده در اجتماع می شود، وجود اخلاق نیکو در بین اعضای خانواده است. اخلاق حسنه متضمن سعادت و خوشبختی و باعث دلگرمی بیش تر افراد و اعضای کانون خانواده است.
رسول اکرم ص فرمود: انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛
به درستی که من برای تکمیل مکارم اخلاق به پیامبری مبعوث شدم. نیز می فرمود: احبکم الی الله احسنکم اخلاقا؛ محبوب ترین شما نزد خدا کسی است که اخلاقش بهتر و نیکوتر باشد.
با وجود عشق و اخلاق در زندگی بشر، تمام نارسایی ها و کمبودها و کاستی ها در زندگی روزمره حل می شود. از این جهت، وجود اخلاق نیکو در خانواده موجب نشاط و دلگرمی اعضای خانواده به زندگی است.
عشق و اخلاق معجونی شفا بخش و التیام دهنده دردها و ضعف ها و کاستی های موجود در نظام خانواده می باشد.
لذا در کلام ائمه ع، صاحبان اخلاق پسندیده مورد تمجید و تعریف واقع شدند، چنانچه در روایت آمده است:
کسی که خلق و خوی پسندیده دارد مانند کسی است که همیشه در حال نماز و روزه باشد. بر عکس، صاحب اخلاق بد و زشت اگر نماز و روزهای مستحبی به جا بیاورد از فیض درک ثواب آنها محروم خواهد بود.
روایت ذیل موید همین مطلب است:
در مدینه، اصحاب پیامبر نزد آن حضرت از زنی که بسیار عبادت می کرد، تعریف کردند آن حضرت فرمود:
لاخیر فیها لانها توذی جیرانها بلسانها؛
خیری در او نیست؛ چون او با زبانش همسایگان را آزار می دهد.
خانمی که برای گرفتن طلاق و شکایت از شوهرش به دادگاه مراجعه کرده بود،می گفت:
در آمد ماهیانه شوهرم به 5 میلیون تومان می رسد، ولی چون اخلاق ندارد خانه برایم جهنم شده. از او متنفرم و از زندگی سیر شده ام. حاضرم بمیرم ولی چنین مردی را نبینم. او فاقد اخلاق است.
امام حسن ع در جواب شخصی که برای انتخاب داماد با آن حضرت مشورت کرده بود، فرمود:
و ان کان سوء الخلق لا تزوجه،
اگر خواستگار دختر تو شخصی بداخلاق است دخترت را به ازدواج او در نیاور.
پیامبر ص فرمود: مهریه ها را سنگین نگیرید، زیرا مهر و محبت را خدا باید به وجود بیاورد.
دیل کارنگی در مورد اخلاق و احترام متقابل بین زوجین می نویسد:
تحقیر و قدرنشناسی زن نسبت به شوهر یا شوهر نسبت به زن، خیانت به شمار می رود.
وی همچنین اضافه می کند: وظیفه زن و شوهر نسبت به همدیگر این است که یکدیگر را در انظار بالا ببرند و در این صورت است که خودشان احترام خود را حفظ می کنند.
مادری می گفت:
به خانه دخترم زنگ زدم، ولی دیدم کسی گوشی را بر نمی دارد. دلواپس شدم و سراسیمه به طرف خانه او دویدم. هر چه در زدم، کسی در را باز نکرد. بالاخره با کلیدی که داشتم، در را باز کردم. وارد خانه شدم دیدم از داخل حمام صدای آب می آید.
دخترم را صدا زدم دخترم گفت: مادر، وضع لباسم مناسب است، بیا داخل. داخل حمام شدم، دیدم تمام بدن دخترم سوراخ سوراخ است.
گفتم: مادر چه شده؟ بدنت چرا این جور است. دخترم گفت:
مادر، چیزی نیست. اصرار کردم، دخترم گفت: مادر این ها جای نوک سیگار شوهرم است می گوید:
من خوشم می آید نوک سیگار را به بدن تو بگذارم و تو بسوزی و چیزی نگویی؛
و گرنه باید به خانه پدرت بروی و من هم برای حفظ آبرو و زندگی ام، می سوزم ولی حرف نمی زنم.
ناپلئون در مورد وجود اخلاق در اجتماع می گوید:
هیچ جامعه ای بدون اخلاق نمی تواند به زندگی خود ادامه دهد.
ملک الشعرای بهار در این مورد می سراید:
اقوام روزگار به اخلاق زنده اند
قومی که گشت فاقد اخلاق آن قوم مردنی است
در مورد جایگاه والای اخلاق به سخنی از امام صادق ع بسنده می کنیم که فرمود:
ما یقدم المومن علی الله عزوجل بعمل بعد الفرائض احب الی الله تعالی من ان یسع الناس بخلقه
مومن در روز قیامت، هیچ عملی پس از واجبات، به پیشگاه خداوند متعال نمی آورد که از خوش خلقی فراگیر همه مردم، نزد خداوند متعال محبوب تر باشد
موضوعات مرتبط: روان شناسی

در روانشناسی رنگها میخوانیم كه رنگ سیاه نمایانگر مرز مطلق است . (1) لذا كسی كه رنگ سیاه میپوشد، میخواهد نشان دهد كه مرزی را ایجاد كرده است . اما این كه این مرز برای چیست، در موقعیتهای مختلف ممكن، است متفاوت باشد . گاه لباس سیاه را در ماتم و عزا میپوشند، برای آن كه نشان دهند بین آنها و عزیزشان فاصله افتاده و مرز زندگی آنها را از هم جداكرده است و یا برای آن كه نشان دهند كه در حریم خانه و خانوادهی آنها حادثهای رخ داده است كه انجام برخی از كارهای معمولی كه سایر خانوادهها انجام میدهند، برای آنان میسر نیست .
اما گاهی هم سیاه میپوشند، نه برای عزا و ماتم بلكه برای مشخص كردن مرزها و حریمهای اجتماعی و حجاب یك خانم مسلمان با چادر سیاه از این دسته است .
وقتی كه خانمی چادر مشكی به سر میكند و با وقار و متانت تمام قدم به عرصهی اجتماع میگذارد، با این نحوهی پوشش میخواهد نشان دهد كه هركسی حق ندارد به این حریم پاك، مقدس و خصوصی وارد شود . این حریم، حریم حرمت، حیا و احترام است، نه جای هرزگی، آلودگی و هوس بازی . در واقع او با حجاب مشكی و چادر سیاه، بین خود و مردان نامحرم موزی عاقلانه ایجاد میكند، او با این سیاهی ظاهری اما ریشه دار در درون خود میخواهد نگاه تیز و برندهی هرزگی و ابتذال را بشكند و نگذارد در حریم عفاف، پاكی و نجابت اونامحرمی وارد شود و حرمت او را از بین ببرد . لذا چادر مشكی به منزلهی حرمت و احترام است . مرز ادب، كرامت، حیا و عفت است . مرز آداب است و نشان میدهد كه در این محدوده باید حریم را نگه داشت و به صاحب حرم بادیدهی احترام و ادب نگریست .
از نظر روانی نیز وقتی انسان پارچهی سیاهی را میبیند، دیگر چندان رغبتی به نگاه كردن پیدا نمیكند و خود به خود نظر را بر میگرداند . نگاه به رنگهای روشن چشم ار باز و رغبت مشاهده و تمركز بردیدن را دوچندان میكند، به عبارت دیگر از دیدگاه روانشناسی رنگها، نگاه به رنگهای تیره، به ویژه رنگ سیاه كه بی رنگی مطلق است، تقریبا تمام رغبتها را از بین میبرد .
روان شناسان امروز میگوید: «سیاه به معنای «نه» بوده و نقطهی مقابل «بله» یعنی سفید است» (2) با این نگاه باید گفت: آن كس كه در مقابل نامحرم سیاه میپوشد، در واقع میخواهد به او «نه» بگوید و آن كسی كه رنگ جذاب میپوشد، در واقع خواسته یا ناخواسته خود را در معرض نگاههای هرزه و آلوده قرار میدهد و وسیلهی آلودگی و انحراف خود و جامعه را فراهم میكند .
در روانشناسی رنگها میخوانیم كه «سفید به صفحهی خالی میماند كه داستان را باید روی آن نوشت، ولی سیاه نقطه پایانی است كه در فراسوی آن هیچ چیز وجود ندارد» (3) بنابراین زنی كه در برابر نامحرم و در بیرون از خانه لباس سفید و رنگارنگ میپوشد، از ایمنی كمتری برخوردار است، ولی زنی كه چادر سیاه میپوشد، حداكثر ایمنی را برای خود ایجاد كرده است و نشان میدهد كه اینجا نقطهی پایان نگاههای نامحرمان است و در فراسوی این حجاب، جایی برای نفوذ نگاهها و نیتهای ناپاك نیست .
در جای دیگری در بحث روانشناسی رنگها میخوانیم كه: «سیاه، نشانگر ترك علاقه یا انصراف نهایی بوده ... و از تاثیر قوی برهر رنگی كه در همان گروه (دركنارآن) قرار گرفته باشد، برخوردار است و خصلت آن رنگ را مورد تاكید و اهمیت قرار میدهد . . » (4)
از این رو كسی كه چادر مشكی میپوشد، میخواهد با رنگ سیاه چادر دائما جلوه و نمای خود را نفی كند و خود را از نگاههای دیگران دورنگه دارد . آن كس كه چادر مشكی میپوشد، رنگ مشكی چادر او نشان گر ترك علاقه یا انصراف نهایی است، یعنی چادر مشكی به نگاههای نامحرم میگوید هیچ جایگاهی برای نگاه شما در من وجود ندارد .
بنابراین باید به روانشناسی و جامع نگری زن ایرانی آفرین گفت كه برای حفظ حرمت، عفت و پاكی خود و همچنین پاسداری از مرزهای خویش و جامعهی خویش و برای سالم سازی محیط اجتماعی خود، بهترین حجاب، یعنی چادر و مناسبترین رنگ یعنی مشكی را انتخاب كرده است .
زنان و دختران نجیب ایرانی برای حفظ حرمت و احترام خود و برای سالم سازی محیط اجتماعی خویش و برای دورماندن خود و جامعه از آلودگیها، وقتی كه از خانه بیرون میآیند، چادر مشكی برسر میكنند و پس از انجام كارهای روزمره و ضروری خود با قلبی آرام و فكری آزاد و سالم وقتی كه به خانه بر میگردند، یا در محیطی كه از نگاههای مشكوك و آلوده به دور است قرار میگیرند، چادر مشكی را از سر بر میدارند و در حدود مرزها و مملكتخویش با پوشیدن بهترین لباسها و با جذابترین رنگها، طراوت، زیبایی، گرمی و شادابی خود را برای اهل خانه، برای همسر و همدم و مونس خویش به نمایش میگذارند و به محیط خانه صمیمیت، صفا و آرامش میبخشند و به شریك زندگی خود و یا به والدین خود با كمال سرافرازی و صداقت اعلام میدارند كه امانت وجودم را در صیانت صدف محكم چادر مشكی بدون دستبرد نگاههای آلوده به خانه برگرداندهام و منتظر دریافت نگاههای گرم و محبتآمیز صاحبان حرم خود هستم .
بنابراین بهترین حجاب زنان در بیرون از خانه و در محیط اجتماع به طور كل در برابر نامحرمان، چادر مشكی است كه علم تجربی روان شناسان روز نیز آن را تایید میكند . باید صمیمانه از مادران و والدین تشكر و سپاسگزاری كنیم كه به بركت تقوای الهی و نورانیت تعالیم دین مبین اسلام، این گونه زیبا، به جا و دقیق، چادر مشكی را برای حجاب خود و دختران عفیفشان برگزیدهاند و در آن زمان كه هنوز علم روانشناسی به شكل امروزی خود از مادر علم متولد نشده بود، با دیدی كارشناسانه و به عبارت دقیقتر با دیدی الهی، روان شناختی و جامعه شناسانه با ما رفتار كرده و رفتار كردن را به ما آموختهاند .
موضوعات مرتبط: روان شناسی
قدرت بزرگي دروجود شماست كه قويتر و دربرگيرندهتر از هرقدرت ديگري است
اين قدرت درواقع، نيرويي را در شما برميانگيزد كه ميتواند به عنوان بزرگترين قدرت وجودي شما عمل كند. به گونهاي كه وقتي آن را بكارميگيريد، همه آشفتگيها و همه منفيديدنها را ازميان ميبرد. و آنچنان پايدار و تمامنشدني است كه هيچ نوع منفيگرايي و فردگرايي، قدرت نمود و ظهورنمييابد.
به عبارتي، هرموقعيت و اتفاق منفي درزندگي شما، دربرابر اين قدرت نامحدود و سرشار از زيبايي، مهرو محبت و انسانيتي بسيارعميق و غني، امكان ايستادگي ندارد و به سادگي ازبين ميرود و كمرنگ ميشود.
نكته اينجاست كه خاصيت اين نيرو همچون معنا و ذات وجودياش، اين است كه هرچه بيشتر بكارگرفته ميشود؛ قدرتمندتر و اصيلتر ميشود.
شايد ملموسترين و فراگيرترين نمود اين نيرو و به عبارتي اوج اين قدرت، درارتباط بين انسان و خدايش نمود يابد. آن گونه كه دربيان مولانا متبلورميشود؛ چرا كه غرق درعالم معني بود.
به قول استاد ابراهيم ديناني، "هيچ وقت نميخواست قافيه بگويد و تصنع شعري به كارببرد و نميخواست درقيد وزن گرفتارشود... در كلام مولانا معنا ميجوشد و لفظ متناسب با خودش را پيدا ميكند و طبيعي است آن لفظي كه به طور طبيعي و متناسب با معني آمده است اثرگذار خواهد بود. به همين سبب سخن او ساده و همه كس فهم است. هم درزمان مولانا زبان او را مي فهميدند و هم امروز ميفهمند.
خلاصه آنكه دركلام مولانا معني برلفظ غلبه دارد، خشونت در كلامش نيست و پيامش پيام صلح است، پيام دوستي است؛ بنابراين حتي درزمان خودش مسلمان، يهود و نصارا اين پيام را ميفهميدند."
اين قدرت، همان نيروي عشق است كه وقتي فوران ميكند شكوفههاي زيباي آن به پهنايي غيرقابل تصور، زمان ومكان را درمينوردد و به زندگي با همه سختيها، مرارتها، نامردميها، منفعتجوييها و خودگراييها معنا و لطافت انساني ميبخشد.
پس ترديد نكنيم و اين نيرو را درخود كشف كنيم و آن را آگاهانه با تمرينهاي مختلف بارور سازيم. از هرفرصتي استفاده كنيم و با جاري كردن آن در درون و خارج از خودمان، آثار گرانبهايش- كه قابل مقايسه با هيچ اثرمادي نيست- را در زندگي خود ببينيم.
اما ديدن اين نتايج نيز آمادگي خاص خود را ميطلبد. اينكه از كليه وابستگيها و تعلقات دروغين و بيمايه خود را پاك سازيم و به قول سهراب سپهري، چشمهايمان را بشوئيم تا بتوانيم نظاره گر اتفاقهاي جديد پرشور، پرهيجان و بالنده درزندگي باشيم.
درواقع ما بايد "خودمان" را پيدا كنيم و به آن عشق بورزيم و به زايش نيرويي دست يابيم كه چيزي براي بخشيدن به ديگران داشته باشيم. چرا كه به واقع،بخشش نيز توشه و تواني ميخواهد.
وقتي توانستيد انرژيهاي منفي اطراف خود را كه همچون ابري برآسمان زندگي شما سايه افكنده، ببينيد؛ جا نزديد ، ايستاديد و خودتان را پذيرفتيد؛ قطعا جواب خواهيد گرفت. چراكه خودتان بهتراز هركسي ميدانيد؛ بهرحال اين تجربه را درمواردي داشتهايد و اين اشاره تنها از باب يادآوري است.
روانپزشكان و راويان زندگي، آنها كه پرتلاش، مصمم، بيريا و صبورند، همچنين بريك نكته تاكيد ميكنند اينكه اين كار تداوم ميخواهد؛ اگريك روز سراپا عشق باشيد و يك روز سراپا خشم، به جواب نميرسيد.هم زمان با تقويت نيروي عشق، خشم را كاهش دهيد تا آن قدر كم رنگ شود كه تنها عشق بماند... تنهاي تنها... تا لذت و شيريني زندگي را دريابيد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
بنام خدا
با توجه به یافته های روانشناسان که در رابطه با رشد انجام داده اند وآن را از لحظه انعقاد نطفه تا لحظه مرگ در نظر گرفته اند ،می توان رشد اجتماعی را نیز همانند تمامی ابعاد رشد (جسمی ،شناختی ،عاطفی )در همین محدوده در نظر گرفت ، البته رشد اجتماعی بیشترین نمود خود را پس از تولد نشان می دهد از زمانی که نوزاد در می یابد که وجود مادر برای ارضای نیازهایش ضروری است وهمچنین با اولین تماس چشمی که با مادر برقرار می کند اولین زمینه های آگاهی از عوامل اجتماعی شکل می گیرد .
در حدود سه چهار ماهگی با هیجانهای خوشایند شادی وخنده وصداهای مخصوص سعی در پاسخگویی به عوامل محیطی وبرقراری ارتباط می کند .سال دوم زندگی از نظر رشد اجتماعی اهمیت بسیار دارد ،کودک در این سن باید ضمن احساس امنیت وآرامش در محیط ، براحتی احساسات وتمایلات خود را نشان دهد تا تدریجا"استقلال واتکای به نفس در او رشد کند . همانطور که توجه بیش از اندازه به کودک باعث متکی شدن وعدم رشد استقلال وتأخیر دررشد هیجانی کودک می شود ،طرد کودک وعدم توجه به او نیز برای کودک بسیار خطرناک و دردناک است و واکنش های متفاوتی از جمله بی تفاوتی ،پرخاشگری ونارضایتی را به دنبال دارد .روابط اولیه کودک ومادر اهمیت فوق العاده ای در چگونگی اجتماعی شدن ورشد شخصیت او دارد .
در سال سوم زندگی ارتباط با همسالان کودک وسعت بیشتری می گیرد وبیشتر دوست دارد که با کودکان دیگر ارتباط برقرار کند ودر او تمایل به همکاری آشکار می شود گروه همسالان نیز همچون خانواده می تواند در شکل گیری شخصیت کودک مؤثر باشد همیشه مو.ردی برای تقلید وهمانند سازی در گروه وجود دارد از سن دبستان به بعد کودک بیشتر از مصاحبت همسالان لذت می برد.
در دوره پیش از بلوغ همساللان محبوب با معیارهایی ازقبیل فعال بودن ،مهارت دربازی ها ،داشتن شوق وذوق ،شوخ طبعی وجرات داشتن و...
مشخص می شوند که این معیارها در دوره بلوغ وپس از آن تغییر می یابد .
دردوره پیش از بلوغ میل به گروه همسالان به شدت افزایش می یابداز دیدگاه روانشناسی رشد وروانشناسی اجتماعی گروه نقش مهمی در رشد اجتماعی کودک ونوجوانان بازی می کند ،تأثیرات گروه برکودکان می تواند به صورمثبت ومنفی باشد ازجمله تأثیرات مثبت :1- زمینه های استقلال کودک را ازبزرگسالان فراهم می کند .2- تعاون وهمکاری با دیگران را آموزش می دهد .3- نحوه رقابت با دیگران رایاد می دهد .
4- پذیرش مسؤلیت وانجام دادن آن را یادمی دهد و...البته از جمله تأثیرات منفی آن می توان به 1- کودک از پذیرش ارزشهاو اصول والدین سر پیچی می کند .2- وقت زیادبه ارتباط با همسالان واعضای گروه صرف می کند .3- گرایش بیشتر کودک به گروه همسالان وتعصبات او به بافت اجتماعی –فرهنگی گروه نیز بیشتر می شود .و...
به خاطر چنین تاثیراتی خانواده ها باید دراین سنین خاص توجه زیادی
نسبت به گروههای دوستی فرزاندانشان داشته باشند وبه صورت
غیر مستقیم تحت نظارت و کنترل داشته باشند . البته به گونه ای
که شخصیت کودک ونوجوان خود را زیر سوال نبرند.
رشد اجتماعي در دورهء نوجواني
بلوغ قبل از هر چيز سبب افزايش فاصله عاطفي بين نوجوان والدين مي شود وبه تدريج استقلال بيشتري را براي او به بار مي آورد . فاصله گرفتن از والدين وكم توجهي نوجوان به خواست والدين و بزرگسالان نشانه اي از خود مركز بيني او هست كه دلايل زيادي دارد كه اولين آنها بروز تواناييهاي جديد مغزي وخودآگاهي نوجوان است وديگري اشتغالات ذهني نوجوان به تغييرات نا گهاني جسمي خود است ،اما اين خود مركز بيني به تدريج كم مي شود و نوجوان به تجديد مناسبات اجتماعي خود مي پردازد وبه رشد اجتماعي مي رسد .
تغيير رفتار اجتماعي در نوجواني :رفتار اجتماعي پسران نوجوان در برخي قسمت ها با دختران تفاوت دارد بنابراين به ذكر تفاوتهاي جنسي در رشد اجتماعي مي پردازيم :الف)دگرگوني رفتار اجتماعي در پسران :1- مرحله تقليد : اين دوره از 12 سالگي شروع وتقريبا"در 15 سالگي پايان مي يابد . 2- مرحله افتخار به شخصيت : اين مرحله بعد از 15 سالگي شروع مي شودو مشخصات آن اين است كه نوجوان مي كوشد در بازيها ورقابت ها پيروز شود و در اين كار زياده روي مي كند .
3- مرحله تعادل اجتماعي : از اواخر نوجواني آغاز مي شود ،نوجوان از سركشي وتهور خود مي كاهد وآن رفتار ها را نشانه عجز وبچگي تلقي مي كند .
ب)دگرگوني رفتار در دختران نوجوان : 1- مرحله اطاعت :اين دوره پيش از نوجواني آغاز وتا اوايل آن ادامه مي يابد مشخصات اصلي آن تابع نظرات بزرگان خانواده وخويشاوندان بودن وتظاهر به خجالتي و كمرو بودن مي كنند .
2- مرحله اضطراب وتشويش : از اوايل نوجواني تا 15 سالگي ادامه مي يابد ،با اضطراب واختلال تعادل مشخص مي شود مثل زياده روي در واكنش به انگيزه هاي ساده وپرداختن به خود وظاهر آرايي افراطي .
3 - مرحله تقليد از پسران :اين دوره از 15 سالگي آغاز وگاهي تا 16-17 سالگي ادامه مي يابد . در اين دوره دختران از حيث رفتار وروش گفتگو از پسران تقليد مي كنند .
4- مرحله تعادل اجتماعي :كه دراواخر نوجواني واوايل جواني ظاهر مي شود ،به اين صورت كه دختران نوجوان رفتار صحيح زنانه پيدا مي كنند ودر گفتار وكردار خود حالت زنانه دارند.
عوامل مؤثر در رشد تكامل اجتماعي نوجوان :الف)اثر خانواده در رشد اجتماعي نوجوان ،1- ارتباط كودك با والدين واثر آن در نوجواني :حمايت بيش از حد وعدم توجه به كودك در نوجواني در رفتار اجتماعي او از جمله از جمله اعتماد به نفس واستقلال او تأثير مي گذارد .
2- فضاي روحي موجود در خانواده :شخصيت سالم ،جز در محيطي كه اطمينان ،وفاداري ،محبت والفت در آن معمول وحكمفرماهستند ايجاد نمي شود .تشويش واضطراب مانع رشد صحيح نوجوان مي شود .
3-از شير گرفتن روانشناختي :وظيفه اصلي خانواده در دوره نوجواني فرزندشان اين است كه سعي كنند به آزادي واستقلال او كمك كنند و در رعايت وحمايت از او زياده روي نكنند واجازه دهند كه احتياجات شخصي خود را به تنهايي انجام دهندوحتي گاهي آنها رادر حل بعضي مسايل خانوادگي شركت دهند وعقايد آنان رامحترم شمارند .
4- وضع ومؤقعيت اجتماعي واقتصادي خانواده :محيط خانواده در تعيين فعاليتهاي افراد آن بسيار مؤثر است .رفتار فرد با اختلاف در خانواده مختلف مي شود وهر طبقه از طبفات اجتماعي ،روش خاص ومعيني در زندگي دارد.
ب)اثر مدرسه در رشد اجتماعي نوجوان :وظيفه مدرسه است كه با ايجاد وتشكيل فعاليتهاي اجتماعي گوناگون نوجوان را در رشد وكمال و نضج كمك كند. به همكاري وفعاليتوكارهاي دسته جمعي كمك كند ،وبدين ترتيب راه ورسم رقابت هاي مطلوب را بشناسد وياد بگيرد .نوجوان در رشد وتكامل اجتماعي خود از چگونگي ارتباط وعلاقه اش نسبت به معلمان وميزان نفرت يا محبت خود به آنها متأثر مي شود .
ج)اثر همسالان در رشد اجتماعي نوجوان :گروه همسالان در نوجواني از افرادي تشكيل مي شود كه از حيث زماني وعقلي به هم نزديك هستندوميان خود يك وحدت ناگسستني ايجاد مي كنند .گاهي اثر اين گروه دراين دوره از زندگي بيش از اثر خانه ومدرسه مي شود . به تدريج كه نوجوان به رشد وكمال نزديك مي شود از گروه خود كمتر پيروي مي كند واز شدت انتصابش بدان كاهش مي يابد .
در حالي كه رشداجتماعي دوره نوجواني اساسا"متمركز برصميميت با دوستان وتجديد ارتباط اجتماعي با خانواده وبزرگسالان است .مسايل رشد اجتماعي در دوره جواني به اموري بسيار فراتر از ملاحظات شخصي در ارتباط با ديگران گسترش مي يابد . انديشه ها واستدلالهاي مربوط به امور اجتماعي ومدني در ميان جوانان برسه موضوع اساسي ،ايده ا لهاي اجتماعي ،ادراك انتزاعي از مسايل اجتماعي ومدني وواقعيتهاي زندگي اجتماعي ومدني متمركز است .
از جمله پرسش هاي مطرح شده در دوره جواني اين است كه چرا جامعه به صورت كنوني سازمان يافته است ؟ براي بهبود مناسبات اجتماعي وتمدني چه مي توان كرد ؟ چگونه مي توان خود را به رعايت موازين اخلاقي ملزم كرد در حالي كه اين همه رفتار هاي غير اخلاقي در جامعه وجود دارد؟ هر فردي با توجه به رشد شناختي خود به اين پرسش ها پاسخهاي متفاوتي خواهد دادكه رسيدن به پاسخ اين پرسش ها به رشد اجتماعي فرد نيز كمك خواهد كرد .
نظريه ها
از جمله نظريه هايي كه به اجتماعي بودن انسان اشاره كرده است نظريه روان شناسي فردي آلفرد آدلراست كه برجنبه اجتماعي بودن انسان تأكيد مي ورزد . از بين اصول نظريه آدلربه اصل علاقه اجتماعي مي توان اشاره كرد ،آدلراعلام كرد كه آدمي اجتماعي به دنيا مي آيد وبه اجتماعي بودن خود علاقه مند است . اين علاقه اجتماعي در نوع آدمي فطري وذاتي است اما مانند بسياري از غرايز فطري ديگر نياز به تماس داشتن با عالم بيرون وراهنمايي وتربيت دارد .تماس كودك با عالم خارج در آغاز از طريق مادر و خانواده ءخود ،بعد از طريق مدرسه ومعلمان وهمكلاسيها وبالاخره در جامعه با مردمان ديگر صورت مي گيرد .مجموعه اين تماسها سبب پرورش حس اجتماعي وآموختن احساس مسؤليت وهمكاري مي شود از سوي ديگر ،احساس برتري جويي او كه در آغاز شخصي وفردي بود كم كم جنبه اجتماعي پيدا مي كند ،مثلا"فرد ديگر در جريان زندگي به مصالح اجتماعي وبه همنوع دوستي مي انديشد وكمال خود را در اين زمينه ها مي جويد .
- در نظريه ديگري كه به رشد اجتماعي اشاره شده است نظريه ياد گيري اجتماعي آلبرت بندورا است كه معتقد است ياد گيري از طريق مشاهده ،تقليد والگو برداري صورت مي گيرد .ورشد اجتماعي را از يك سو به محيط فيزيكي ،خانواده ،گروه همسالان وساير تأثيرات اجتماعي مربوط مي داند واز سوي ديگر معتقداست كه تواناييها ي شناختي ،خصوصيات جسمي وباورها ونگرش ها ي كودكان ونوجوانان تأثير متقابل خود را برمحيط باقي مي گذارند واين دو عامل محيطي وشناختي در ارتباط متقابل با رفتارهاي فرد است .
- رابرت سلمان نيز از ديگر نظريه پردازان يادگيري اجتماعي است كه نظريه ايفاي نقش اجتماعي را مطرح كرده است ولي معتقداست كه ياد گيري هويت بزرگسالي از طريق تجربه نقشها در موقعيتهاي گوناگون اجتماعي (مدرسه ،فعاليت ورزشي ،ارتباط خانواده و...)در نوجواني صورت مي گيرد . نظريه پرداز ديگر يادگيري اجتماعي ،ديويد الكيند ،براين باوراست كه نوجواني عبارت است از يادگيري اجتماعي گذار از خود مركزي به جامعه مركزي .
موضوعات مرتبط: روان شناسی
برای رسيدن به آنچه توانايیاش را داريد هيچگاه دير نيست. جرج الويت
در لحظاتی که زندگی خويش را مرور میکنيم، معمولا به خودمان، به ويژه به توانايیهای جسمی يا ذهنيمان فکر میکنيم. در برخی موارد شخصيت ما تنها بر يک کيفيت استوار است: «من يک دانشجو هستم»، «من يک مهندس هستم». چيزی که برای ما ثبات به همراه دارد حقيقتی قابل اطمينان است که در اين دگرگونی سريع و نامنظم جهان از آن آگاهی داريم. حال چه اتفاقی میافتد اگر دانشجو بينايیاش را از دست بدهد يا دستهای مهندس به دليل ورم مفاصل ناتوان گردد؟ يا هر يک از ايندو و به بيماری سخت دچار شوند و به بيمارستان چنان گسارش بايد که بر که بر کارشان اثرگذارد؟ شخصی به طور ناگهانی با بيماری مواجه میگردد نه تنها فقدان کنترل برای او ناتوانی جسمی بهبار میآورد، بلکه مرگ هويت و منزلت کاری او نيز فرا میرسد. چه اتفاقی میافتد هنگامی که بدنمان بيمار میشود و از اينرو ديگر ميلی به خواستههايمان يا حتی انجام حرکات ساده نداريم؛ علمی که خود باعث تشديد درد روانی در ما میگردد؟ فقدان خود را بهصورت پيامدهای هيجانی و روانشناختی متجلی میسازد. همگی دير يا زود خواهيم مرد. هنگامی که با مرگ مواجه میشويم، راههای بسياری برای مواجه با آن داريم. میتوانيم بهترين استفاده را از زمان باقيمانده ببريم يا اينکه چه زاری و افسوس خوردن آن را از دست بدهيم. اگر بتوانيم هر حسی را بهطور طبيعی حفظ کنيم يا باورهای دينی خود را از دست ندهيم، قطعا به انتخابی روشن دست زدهايم. با اين وجود ترس میتواند بر منطق يا عقيده ما غلب آيد. ترس میتواند ما را از باثباتترين عقايدمان دور نمايد. بنابراين در برخورد با بيماری و مشکلات خاص يا فقدان ترس نقشی کليدی ايفا میکند. توزيع جهانی بيماريها به تدريج در حال تغيير است. اين تغيير از دهه ۹۰ ميلادی آغاز شده و هم اکنون در حال شتاب گرفتن است. جهت اصلی اين تغيير تبديل عوامل اصلی مرگومير از بيماریهای واگيردار عفوني و سو تغذيه به بيماریهای غير واگير نظير افسردگی و بيماریهای قلبی است. انتظار اين است که در ظرف ۲۰ سال آينده بيماریهای غير واگيردار در کشورهای رو به توسعه عامل ۷ مرگ از هر ۱۰ مرگ باشد. در کشور ما نيز چنين انتظاری بديعی است. به تدريج در سطح جامعه اين احساس تبديل به يگ اعتقاد میگردد که همراه با ناپديد شدن بيماریهای خطرناک و کاهش انواع بيماریهای عفونی شناخته شد، بيماریهای قلبي، اختلالات روانی و رفتاری در حال افزايش است. دليل اين امر البته افزايش سطح خدمات بهداشتی درمانی در سطح کشور است. سهم عمدهای از افزايش بار بيماریهای غير واگير و افزايش اختلالات روانی به عهده دارد. يافتههای مطالعات سازمان بهداشت جهانی حاکی است که از تلفات ۵ ميليون نفر ناشی از صدمات در سال ۱۹۹۰ «جوان» بيشترين سهم را داشته و پس از حوادث رانندگی خودکشی و --- علت اين مرگها بوده است. در همين سال، در ميان زنان پانزده تا چهلوچهار ساله به عنوان مهمترين علت مرگ تنها سل جلوتر از خودکشی قرار دارد و فقط در چين ۱۸۰،۰۰۰ زن خود را کشتهاند.
تعريف خودکشی
خودکشی از دو لغت داراي ريشه لاتين Sui به معنی «خود» و Caedere به معنی «کشتن» مشتق شده است و در حال حاضر نه به صورت «خودکشتن» که بهصورت خودکشی استعمال میشود. اولين با اين اصطلاح در سال ۱۷۳۷ توسط دفونن فرانسوی بهکار گرفته شد.
بر اساس تعريف مورد توافق جهانی خودکشی تنها راه و آخرين راه از بين بردن خودآگاهی فرد در مورد خود است.
اصطلاح خودکشی تنها زمانی مورد استفاده قرار میگيرد که اولا شخص آگاهانه اقدام کرده باشد و ثانيا منجر به از دست رفتن خود گردد. اما در صورتی که فردی اقدام به خودکشی نموده اما نتيجه مرگباری نداشته باشد به آن «اقدام به خودکشی» يا «شبه خودکشی» (ParaSuicide) میگويد.
در شبه خودکشی انگيزه اصلی معمولا مرگ نيست بلکه فرد برای انتقامجويی، قدرتنمايی، اعمال فشار يا جلب توجه به اين کار میپردازد، ولی ممکن است منجر به مرگ هم شود.
علل خودکشی
الف- عوامل اجتماعی
مشکل تنها زندگی کردن، فقدان حمايت خانوادگی و وجود عوامل فشار (مانند طلاق، بيکاری --، از دست دادن نزديکان، شکست در تصحيل و زندگی، سو استفاده جنسی، از دست دادن آبرو و حيثيت و ...)
ب- عامل روانشناختی و پزشکی
افکار و احساس پوچی، نوميدی، احساس گناه، افسردگی، اعتياد، احساس شکست، بحرانهای حاد عاطفی، بيماریهای شديد روانی بيماریهای جسمی مانند سرطان، ايدز و هپاتيت و ...
گروههای در معرض خودکشی
افراد زير بيشتر در معرض خطر خودکشی قرار دارند کسانی که:
- افسردهاند و افکار نوميد کننده دارند.
- سابقه اقدام به خودکشی دارند.
- سابقه اقدام به خودکشی در يکی از اعضای خانواده آنها وجود دارد.
- والدين آنها طلاق گرفته و يا از هم جدا شدهاند.
- در خانواده آنها درگيری و اختلافات خانوادگی وجود دارد.
- مشکلات قانونی در امور مربوط به خود دارند.
- در زندگی و يا تحصيل شکست خوردهاند.
- مورد سو استفاده عاطفی و يا جنسی قرار گرفتهاند.
- از بيماری جسمی مزمن و طولانی رنج میبرند.
- اعتياد به مواد مخدر دارند.
- شکايت از سير شدن از زندگی خود داشته و از خودکشی صحبت میکنند.
- اتفاقات ناگواری برای آنها رخ داده باشد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
آیا به هنگام تغییر فصول از تابستان به پاییز زمستان تغییرات عاطفی قابل پیش بینی داشته اید؟1-آیا متوجه شده اید که در طی زمستان وپاییز نیرویی کمتر از معمول دارید ؟ 2-آیا در طی زمستان وپاییز بیشتر خوابیده ولی هنوز به هنگام بیداری احساس خستگی می کنید؟3-آیا تغییرات خلقی را تجربه کرده اید ؟آیا به هنگام زمستان وپاییز احساس اضطراب وتحریک پذیری ،غمگینی ویا افسردگی را بیشتر احساس می کنید؟4-آیا در طی زمستان وپاییز فعالیت های ثمر بخش وخلاقانه ی شما کاهش مییابد.5-آیا در طی زمستان پاییز دریافته اید که کنترلتان بر اشتها ورفتارتان کمتر شده است ؟6-آیا به هنگام زمستان وپاییزمشکلات حافظه ای وتمرکز بیشتری پیدا می کنید؟
اگر پاسخ شما به دو یا بیشتر از دو مورد از موارد فوق بله باشد شاید شما نیز یکی از بسیار افرادی باشید که گرفتار اختلال خلقی فصلی می باشید.اختلال خلقی فصلی یک نوع دوره ای از افسردگی است که معمولا"در پاییز وزمستان تجربه می شود و علت آن نور نا کافی است به موازات کوتاهتر وابری شدن هوا در پاییز وزمستان بسیاری از مردم افزابش در نشا نه های اختلال خلقی فصلی راتجربه میکنند علت این اختلال هنوز مشخص نشده است اما فکر میشود که تغییرات فصلی در نور ودما ،نقش کلیدی را در آن بازی می کند .مشخص شده است که نور روشن تغییرات فیز یولوژيكي در بدن شما ایجاد میکند قرار گرفتن بیشتر در معرض نور روشن سطوح خونی هورمون حساس به نور ملاتونین را کاهش میدهد این هورمون در دوره های بخصوصی از روز بصورت غیر عادی بالاست همچنین بدن دارای یک ساعت درونی است که توسط آن ریتمهای روزانه ی درمانی بدن ،ترشح هورمون والگوی خواب را کنترل می کند نور روشن ،بسته به زمان استفاده از آن می تواند ساعت درونی را دچار تاخیر ویا شتاب کند.
شیوع الگوی فصلی نوع زمستان با توجه به اقلیم سن وجنسیت متفات است میزان شیوع در اقلیم های مرتفع(نواحی کوهستانی) بیشتراست سن نیز یک پیش بینی کننده ی قوی افسردگی فصلی است افراد جوان در معرض خطر بیشتری برای ابتدابه دوره های افسردگی در زمستان قرار دارد .زنان شصت تا نود درصد مبتلایان به افسردگی فصلی را تشکیل میدهند ولی هنوز مشخص نیست که جنسیت مونث یک عامل خط ویژه برای عود مجدد افسردگی اساسی میباشد .
پیشنهاد هایی برای مقابله با اختلال خلقی فصلی
تفاوت اختلال عاطفی فصلی با(دل گرفتگی زمستانی )چیست؟ دل گرفتگی ناشی از زمستان معمولا"با افزایش فعالیت جسمانی وافزایش مقدار نور در محیط کار وزندگی برطرف میشود ،مبتلایان به اختلال عاطفی فصلی به درمان بیشتری نیاز مندند به ویژه درمان از طریق ضد افسردگی ها ونور درمانی .
1-نشانه های خود را با پزشك یا مشاور بهداشت روانی خود مورد بحث قرار دهید.ضد افسردگیها،در درمان بعضی از افراد مبتلا می تواند موفق باشد .
2-جهت بدست آوردن حمایت وتوجه خانواده ودوستان نزدیک خودتان وآنها را در مورد ماهیت اختلال عاطفی فصلی آموزش دهید.
3-در فصل زمستان تا آنجا که ممکن است از نور استفاده کنید درساعات روزازمکانهای تاریک اجتناب نمایید .
4-وقتی دما مناسب است اجازه دهید تا دنور طبیعی از درها وپنجره های باز بتابد سعی کنید شاخ وبرگها ار از جلو پنجره دور کنید دیوارها را با رنگهای روشن نقاشی کنید ،از لامپهای روشنتر استفاده کنید ،پرده های زخیم را بردارید .
5-بطور روزانه جهت استفاده از نور طبیعی ترجیحا"در بیرون از منزل ورزش کنید اگر مجبور به ورزش در فضای بسته هستید سعی کنید آن را در محیطهای برخوردار از نور روشن وطبیعی آفتاب و با مکانهای دارای روشنایی درخشنده انجام دهید .
6-سعی کنید بطور کوتاه ومکرر در طول روز جلوی پنجره ی جنوبی که نور گیر است بنشینید تا آنجا که میتوانید از نور خورشید استفاده کنید.
7- فضای کاری خود را در منزل واداره در نزدیک پنجره قرار دهید ویا محیطها ی کاری خودتان را با نور براق روشن کنید.
8-هر گاه ممکن باشد در غذا خوریها ،کلاس درس ،ماشین وغیره در نزدیک پنجره بنشینید .
9-چرخه ی خواب وبیداری منظمی داشته با شید افراد دارای اختلال عاطفی فصلی که در مواقع شخصی در صبحها بیدار شده وموقع مشخصی نیز می خوابند در مقایسه با افرادی که در اوقات متغیر بیدار شده ویا می خوبند در طول روز هوشیارتر بوده وکمتر احساس خستگی می کنند .
10-نسبت به دمای بیرون هوشیار بوده واز لباسهایی استفاده کنید که سرما وگرما را حفظ کنند.افراد دارای اختلال عاطفی فصلی به هوای سرد شدید حساسیت دارند .
11-اواخر پاییز ودر طی زمستان به هنگام رفتن به بیرون از عینکهای آفتابی استفاده کنید .
12-فعالیتهای اجتماعی وبیرون رفتنهای خود در طی فصل زمستان در طول روز یا اوایل عصر انجام دهید از بیرون ماندن زیاد که ممکن است برنامه ی خواب یا ساعت زیست شناختی بدنتان را مختل کند خودداری نمایید .
13-اگر برایتان مقدور باشد تعتیلات زمستانی خود را در نواحی کرم وآفتابی بگذرانید .
14-ریتمهای زیست شناختی بدن خود رابه هنگام پاییز وزمستان یاداشت کنید .دفترچه ی یادداشت روزانه در مورد تغییرات آب وهوا ،سطح انرژی "خلق ،اشتها،وزن ،اوقات خواب وفعالیتهای خود داشته باشید.
موفق باشید
موضوعات مرتبط: روان شناسی
(سينكالويس)
۲- ازدواج كنيد، به هر وسيله اي كه مي توانيد. زيرا اگر زن خوبي گيرتان آمد بسيار خوشبخت خواهيد شد و اگر گرفتار يك همسر بد شويد فيلسوف بزرگي مي شويد. ( سقراط)
۳- قبل از رفتن به جنگ يكي دو بار و پيش از رفتن به خواستگاري سه بار براي خودت دعا كن .
( يكي از دانشمندان لهستاني )
۴- من تنها با مردي ازدواج مي كنم كه عتيقه شناس باشد تا هر چه پيرتر شدم، براي او عزيزتر باشم.
( آگاتا كريستي)
۵- زن ترجيح مي دهد با مردي ازدواج كند كه زندگي خوبي نداشته باشد، اما نمي تواند مردي را كه شنونده خوبي نيست، تحمل كند.
( كينهابارد)
۶- اصل و نسب مرد وقتي مشخص مي شود كه آنها بر سر مسائل كوچك با هم مشكل پيدا مي كنند.
( شاو)
۷- هيچ زني در راه رضاي خدا با مردي ازدواج نمي كند.
(ضرب المثل اسكاتلندي)
۸- دوام ازدواج يك قسمت روي محبت است و نُه قسمتش روي گذشت از خطا.
(ضرب المثل اسكاتلندي )
۹- زناشويي غصه هاي خيالي و موهوم را به غصه نقد و موجود تبديل مي كند. (ضرب المثل آلماني )
۱۰- ازدواج قرارداد دو نفره اي است كه درهمه دنيا اعتبار دارد.
(مارك تواين )
۱۱- قبل از ازدواج درباره تربيت اطفال شش نظريه داشتم، اما حالا شش فرزند دارم و داراي هيچ نظريه اي نيستم.
( لرد لوچستر)
۱۲- ازدواج پيوندي است كه از درختي به درخت ديگر بزنند، اگر خوب گرفت هر دو " زنده " مي شوند و اگر " بد " شد هر دو مي ميرند.
( سعيد نفيسي )
۱۳- ازدواج بيشتر از رفتن به جنگ " شجاعت " مي خواهد.
( كريستين )
۱۴- با همسر خود مثل يك رمان رفتار كنيد و فصل هاي خسته كننده او را اصلاً نخوانيد.
(سوني اسمارت)
۱۵- ازدواج مثل اجراي يك نقشه جنگي است كه اگر در آن فقط يك اشتباه صورت بگيرد جبرانش غير ممكن خواهد بود.
( بورنز )
۱۶- ازدواج ، زودش اشتباهي بزرگ و ديرش اشتباه بزرگتري است.
( ضرب المثل فرانسوي )
۱۷- ازدواج كردن وازدواج نكردن هر دو موجب پشيماني است.
(سقراط)
۱۸- اگر خواستي اختيار شوهرت را در دست بگيري اختيار شكمش را در دست بگير.
( ضرب المثل اسپانيايي)
۱۹- مردي كه به خاطر " پول " زن مي گيرد، به نوكري مي رود.
( ضرب المثل فرانسوي )
۲۰- هنگام ازدواج بيشتر با گوش هايت مشورت كن تا با چشم هايت.
( ضرب المثل آلماني)
موضوعات مرتبط: روان شناسی
ما همگي با ترس واضطراب آشناييم در اين دنياي پهناور كمتر كسي پيدا مي شود كه دچار اين احساس نشود وشايد نتواند علت منطقي آن را درك كند . هر قدر فعاليت هاي اجتماعي ما افزون ترمي شود برميزان و شدت اضطراب بي ريشه وبيهودهءما نيز افزوده مي گردد ومحيط زندگي را براي ما بصورت كابوسي درمي آورد .
مغز ما در هرلحظه تحت تأثير محركات زيادي قرار دارد كه بعضي از آنها آگاهانه يا ارادي و بسياري ديگر ناآگاهانه و غير ارادي است . اين محركات از سه ناحيه به وجود مي آيند :محيط خارج – بدن – مغز . تحريكات محيط خارج از طريق حواس پنجگانه به مغز ما مي رسد محركات عاطفي مثل عشق ونفرت وسوءظن وسوءتفاهم كه از مغز نشأت مي گيردودر سطح ضمير آگاه طبقه بندي مي شود .غالبا"اضطرابها وبخصوص تجارب اضطراب آلود گذشته نا خواسته ما رادر خود مي گيرند وهمين است كه روزگار مان را سياه مي كند وشيريني زندگي را از ما مي ستاند
واكنش بدن در مقابل اضطراب : ضربان قلب افزايش پيدا مي كند ،فشار خون بالا مي رود و خون از ساير اعضاءبدن متوجه عضلات مي شود ومردمك چشم گشاد مي گردد وجسم حالت آماده باش در مقابل خطر به خود مي گيرد .
واكنش شخص در مقابل اضطراب :هر كس دربرابر هجوم نگراني ها به نحو خاصي عكس العمل نشان مي دهد مثلا" عده اي از كار وفعاليت خود مي كاهند وبه مرخصي مي روند واز برخورد با عوامل ناراحت كننده دوري مي كنند ويابه قرص هاو دارو هاي آرامبخش ومسكن رو ميآورند .در صورت محركات خارجي انجام اين تدبير ها مي تواند چاره ساز باشد ولي اگر محركات از ضمير نا خود آگاه باشد بايد شيوهءديگري براي مبارزه با اين عارضه رواني در نظر گرفت .
علايم كلي اضطراب به صورت هاي مختلف مشخص مي شود از جمله : اضطراب فكري (دلهره- ناراحتي اعصاب – تند مزاجي – بيخوابي – خستگي – افسردگي – فقدان دقت وتمر كز – برخورد با دوستان وآشنايان – بيقراري – فوبيا – وسواسي ها – لكنت زبان )
اضطراب جسماني :تپش قلب – سوء هاضمه عصبي – يبوست – اسهال عصبي – آسم وتنگي نفس – جوش هاي عصبي – سردرد ها وميگرن هاي عصبي.
بحران اضطراب در نوجواني :به ندرت اتفاق مي افتد كه در خلال فرايند نوجواني ، بحرانهاي اضطراب مشاهده نشوند . گاهي اين اضطرابها به طور ناگهاني و زماني به صورت تدريجي ظاهر مي شود . گاهي فراگيراست وزماني به احساس مبهم وپراكنده اي محدود مي گردد ،گاهي هفته ها طول مي كشد وزماني بالعكس ، فقط در خلال چند ساعت پايان مي پذيرد .اما صرف نظر از چگونگي بروز ،شدت و مدت آن ،اضطراب يك احساس بنيادي است كه كمتر نوجواني با آن بيگانه است . در خلال نوجواني سه شيوهءبيان اضطراب رامي توان متمايز كرد .
- تحريك بدني پراكنده كه براساس تظاهرات بدني متعدد نمايان مي شود .
- اضطراب رواني فراگير كه علامت مشخصه آن ، ترس مفرطي است كه زندگي رواني را فرا مي گيرد .
- اضطراب به منزله ء«علامت محرك – نشانه »كه در آن «من» در مقابل يك خطر بالقوه اضطراب را برمي انگيزد .
از روشهاي درماني در اختلال اضطرابي تعميم يافته درمانگري هاي متمركز بر اختلال ،به ويژه در مانگري هاي شناختي ،«آموزش ادارهء تنيدگي خود »(از جمله روشهاي متداول مانند « خود اموزش دهي »«تنش زدايي »و« پسخوراند زيستي »)وهمچنين استفاده از دارو هاي ضد اضطرابي است كه مي تواند به مبتلايان به اختلالهاي اضطرابي تعميم يافته كمك كند .
مؤثرترين روش درمان اضطراب :همانطور كه به هنگام ابتلا به بيماري جسمي سعي مي كنيم به بستر برويم فعّالیت جسماني خود را محدود مي كنيم تا بدن بتواند در حين استراحت به مقابله با بيماري برخيزد به هنگام ناراحتي واضطراب كه نوعي بيماري روحي است مي بايستي نظير اين كار را انجام دهيم غالبا" چنين تصور مي كنندكه بهترين راه مقابله با نگراني ها وهيجانات استفاده از قرص ها وآمپولهاي مسكن وآرام كننده است ولي ما به عكس طبيعي ترين روش را پيشنهاد مي كنيم .
آرام سازي : چگونه تمرين كنيم ؟برروي مبلي مي نشينيم ويا بر كاناپه اي دراز مي كشيم وچشمها را مي بنديم، افكارمان را متمركز مي سازيم وبه خود مي گوييم : بهتر است آرام باشيم . آرام بودن طبيعت مااست .طبيعي ترين روش براي آرامش بخشيدن به ما مي باشد . آنگاه بدن را به نحوي آرام مي سازيم تا هر نوع كشش وانقباض عضلاني از پيكرمان بيرون رود البته عضلات بدن در حالت معمولي نيز دچار انقباض مي باشد كه اين حالت انقباض در زمان اضطراب افزايش مي يابد .بنابراين كار را بايد از آرام سازي عضلات شروع كنيم . درواقع شعور آگاهانه از احساس آرامش سهم مهمي در تمرين ها وعمليات ما به عهده مي گيرد .
پس ابتدا بايستي از آرام سازي عضلات ران وساعد آغاز كنيم دستتان را روي رانتان بگذاريد با دستان عضلات رانتان را لمس كنيد وآنرا آزادو آرام نماييد .حال همين تمرين را با عضلات دستتان انجام دهيد .اكنون به خوبي از انقباض ورها شدن عضلات اين دو عضو بدنتان آگاه شده ايد بعد از دو سه بار تمرين كنترل آنها را كاملا"به دست خواهيد گرفت .اينك وقت اجراي تمرين هاست ابتدا اين افكار را به سر خود راه مي دهيم ، دربارهءساق پاو عضلات آن فكر مي كنيم ،آنها را شل وآزاد مي سازيم ،آرامش آنها را احساس ميكنيم به قدري كه وزنشان را بركف اتاق حس مي كنيم .آرامش راحت ودلپذيري رادرخود حس مي كنيم .دستهاي ما اينك در دو طرف مبل سنگين شده اند پس از آنكه وزن وسنگيني آنها را احساس كرديم معلوم است كه آرام شده اند .حال كه عضلات بدن ما به طور طبيعي آرام شده است اين حالت را ميتوانيم به فكر خود نيز سرايت دهيم واحساس آرامش بيشتري نماييم.اينك تمامي بدن ما در مرحله آرامش مطلق قرار دارد عضلات چهره مان رانيز بايستي هماهنگ سازيم ،ابتدا از آرواره مان شروع مي كنيم تا به جايي كه لبهايمان وحتي عضلات اطراف چشمها يمان را آرام وشل احساس نماييم.بعد به پيشاني خود مي رسيم وآن را نيز تحت كنترل خود درمي آوريم وآرام مي سازيم .
اين افكاري است كه در سر ما مي گذرد نبايد آن را با صداي بلند بگوييم بلكه اين را بايستي به شكل احساس در خويش درآوريم ، تكرار وتمرين ها به دفعات صورت مي گيرد و احساس آرامش به صورت يك واقعيت انكار ناپذير در مي آيد .فراموش نكنيم كه اجراي تمرينها نبايد با عجله وخشونت صورت بگيرد همه چيز بايد در محيط آرام وطبيعي انجام شود .
به خاطر داشته باشيم كه همه اينها به سادگي ميسر نخواهد شد در بدو امر بايد سعي كنيم احساس خود را از ارام سازي پيدا كنيم وآن را در ذهن خود بياوريم وگام به گام پيش برويم ما بي به سهولت انجام خواهد شد .برخي افراد شكايت مي كنند كه آرام سازي بدن كاري ندارد ولي آرام سازي فكر از محالات است ،اما به اين نكته بايد اشاره كنيم كه هر كس كه بتواند برجسم خويش تسلط يابد سلطه برنفس وفكرش آسان تر خواهد بود .
به اميد روزي كه تمامي ما انسان ها در اين عصر استرس وفشار بتوانيم برجسم وفكر وروح خود تسلط يابيم و خود را از اضطرابهاي ناشي از بود ونبود هاي اين دنيا رها سازيم .
موضوعات مرتبط: روان شناسی
انسان نياز به حرکت و جنبش دارد و بازي بخش مهمي از اين نياز است. هر فرد براي رشد ذهني و اجتماعي خود، نيازمند انديشه و تفکر است و بازي خمير مايه اين تفکر و انديشه است. آمادگي جسمي و روحي براي مقابله با مشکلات بخشي از فلسفه ي بازي کودکان است، بنابراين، بازي هر چه گسترده تر، پيچيده تر و اجتماعي تر باشد کودک از مصونيت رواني بيشتري برخوردار مي شود. کشف دنياي اطراف بخش ديگري از فلسفه بازي است که کودک حس کنجکاوي خود را از اين طريق ارضا مي کند. بازي تن و روان کودک را ايمني مي بخشد و مسؤوليتهاي اجتماعي و اقتصادي را که در آينده بايد بدون کشيد به او مي آموزد. کودک با بازي کردن موقعيتي بدست مي آورد تا اعتقادات، احساسات و مشکلات خود را پيدا کند و مهارتهاي زندگي را بياموزد.\" رابرت وايت\" ميگويد: «ساعات زيادي را که کودکان صرف بازي مي کنند نمي توان به هيچوجه تلف شده تلقي نمود، بازي ممکن است شادي بخش باشد ولي در دوران کودکي يک کار جدي است ». بدون ترديد بازي بهترين شکل فعاليت طبيعي هر کودک محسوب ميشود. تعـــــريف بـــازي : به هرگونه فعاليت جسمي يا ذهني هدفداري که به صورت فردي يا گروهي انجام پذيرد و موجب کسب لذت و اقناع نيازهاي کودک شود، بازي مي گويند.
نقش بازي در رشـــد اجتماعـــي کـــودک:
موجب ارتباط کودک با محيط بيرون مي شود و دنياي اجتماعي او را گسترش مي دهد. موجب شکـــوفايـــي استعدادهاي نهفته و بروز خلاقيت مي شود. همکاري ، همياري و مشارکت کــودک توسعه مي يابد. با رعايت اصول و مقــــررات آشنا مي شود. همانند سازي با بـــــزرگسالان را مـــــي آموزد. با مفهــــوم سلسله مــــراتب آشنا شده و آنــــرا رعايت مي کند. رقابت را مي آموزد و شکست را بطور واقعــــي تجربه مي کند. قدرت ابراز وجود پيدا مي کند و از ترس، کمرويـي و خجالت بيهوده رها مي شود. حمايت از افــــراد ضعيف را مـــي آموزد.
نقش بازي در رشــد عاطفـــي کــــودک:
نياز به بـــرتري جويــــي را ارضا مي کند. موجب ابراز احساسات، عواطف ، ترس ها و ترديدها ، مهر و محبت ، خشم و کينه و نگراني ها مي شود. تمايل به جنگجويــي و ستيـــزه گــــري را کم مي کند. « برون نگــــري» کــودک را افــزايش مي دهد. نقش بـــازي در رشد جسمـــي کـــودک : مـــوجب رشد هماهنگ دستگاهها و اعضاي مختلف بدن مي شود. باعث تقويت حواس کــــودک مي شود. نيـــرو و انرژي بدن را به بهتـــرين شکل مصرف مي کند. کـــودک به تــوانمندي هاي فکـــري و بدني خود آگاهـــي پيدا مي کند.
نقش بــــازي در رشد ذهنــــي کـــودک :
در يادگيــــري زبان نقش بسزايــــي دارد. در رشــــد هـــوشــــي کـــودک بسيار مؤثــــر است. با مفاهيــــم ساخت، فضـــا و شکــــل آشنا مـــــي شــود. رفتــارهاي هـــوشمندانه کـــودک تقويت مي شود. موقعيت استفاده از قوه تخيل در کـــودک به وجود مي آيد. زمينه بهتـــــري بـــراي تفکــــر فـــراهم مي کند. انــــواع بازي هـــا: کودکان روحيات متفاوتي دارند و با توجه به ويژگيهاي خود، بازيهاي مختلفي را تجريه مي کنند.
عواملي که در انتخاب نوع بازي کودکان دخالت دارند عبارتند از :
تفاوتهاي فردي، ميزان سلامتي، سطح رشد جسمي و حرکتي، بهره هوشي، جنسيت، خلاقيت، فرهنگ خانواده و موقعيت جغرافيايي بر همين اساس بازي به انواع گوناگون تقسيم مي شود:
۱- بـــازي هاي جسمــــي : از قديمي ترين نوع بازيهاست، به ابزار مخصوص نيازمند است ، هم به صورت انفرادي و هم به صورت گروهي انجام مي شود، براي مصرف انرژي اضافي بدن و نجات يافتن از خستگي و کسالت بسيار مفيد است و رفتارهاي ناآرام و پرخاشگري توأم با عصبانيت کودک را کاهش مي دهد.
۲- بــــازي هاي تقليــــــدي : کودک به تقليد نقش هايي مي پردازد که آنها را باور کرده است. معمولاً بهترين شخصيت ها براي شروع ايفاي نقش ، والدين، برادران ، خواهران و دوستان هستند. کودک از ايفاي نقش آنان لذت برده و تجربه کسب مي کند. در دوره ي دبستان بيشتر نقش معلمان را تقليد مي کند، در حالي که در دوره ي نوجواني از تقليد رفتار بزرگسالان دوري مي کند و به تقليد رفتار همسالان مي پردازد که اين خود آغازي است براي هماهنگي و همسو شد با گروههاي اجتماعي و ايفاي نقش هاي واقعي زندگي.
۳- بـــازي هاي نمايشــــي : کودک در تقليد از بزرگترها از لباس و وسايل مخصوص آنها نيز استفاده مي کند، مانند پسر کوچکي که کت پدر را به تن کرده، عينک او را به چشم مي زند و يا دختر بچه اي که کفش پاشنه دار مادر را پوشيده و به زحمت راه مي رود.
۴- بــــازي هـــــاي نمــــادي: زماني که کودک دستيابي به ابزار و وسايل مورد نياز خود را غيرممکن مي بيند، نيازها و آرزوهاي خود را با استفاده از وسايل نمادين و از طريق بازي بيان مي کند. براي مثال بر تکه اي چوب سوار شده، اين طرف و آن طرف مي رود، مانند اين که سوار بر اسبي شده و آن را هدايت مي کند. اين نوع بازي ها يکي از بهترين شيوه هاي بازي درماني محسوب مي شوند.
۵- بــــازي هاي آمــوزشـــي : مهمترين وسيله آموزش کودک ، استفاده از وسايل بازي مناسب است، مانند مکعب هاي چوبي که کودک با جور کردن و دسته بندي کردن آنها مي تواند با مسائل اساسي اما ساده و آسان رياضي آشنا شود. از خانه ي کوچک اسباب بازي براي آشنا کردن کودک با واقعيت هاي موجود زندگي مي توان استفاده کرد. بازي هاي آموزشي موجب تقويت حواس و رشد قواي ذهني و اجتماعي کودک مي شوند، به شرط آن که سعي کنيم کنترل اصلي بازي در اختيار کودک باشد و جهت و مسير آن را او تعيين کند.
۶- بــــازي هاي خلاقيتـــــي : کودک از طريق به وجود آوردن چيزي، عقايد و احساساتش را اظهار مي کند ، مانند نقاشي، موسيقي ، خميربازي، شن بازي و يا استفاده از لغات که او را قادر مي سازد تا در آينده داستان شعر و نمايشنامه بنويسد.
تـــوصيه هايـــي بــــراي والــــديــــن :
۱- به بازي کـــودکان اهميت دهيم، زيرا زندگي آنها در بازي، شکل واقعي به خود مي گيرد.
۲- تلاش کنيم تا بازيهاي کودکان متناسب با فرهنگ و ارزشهاي خانواده باشد.
۳- با دقت در تفکرات خلاق و پويايي کودکان در حال بازي مي توانيم با چگونگي شخصيت آنها بيشتر آشنا شويم.
۴- در بازي کودکان دخالت نکنيم اما راهنما و کمک کننده خوبي باشيم.
۵- با همبازي شدن با کودکان راه دوستي ها را باز کنيم و راه پنهان کاري هاي دوره نوجواني را ببنديم.
۶- کاري کنيم که بازي به صورت تجربه اي لذت بخش در ذهن کودک باقي بماند.
۷- بـــراي متوقف کردن بازي از امـــر و نهي استفاده نکنيم.
۸- با توجه به روحيه ي کنجکاو کودک، به گونه اي او را راهنمايي کنيم که به تفکر مثبت و انديشه خلاق و سازنده دست يابد.
۹- مراقب باشيم که محيط بازي موجب آسيب جسمي، فکري و يا رواني نشود.
۱۰- در انتخاب نوع بازي، به سن ، جنس و توانايي هاي فرزندمان توجه کنيم.
۱۱- نوع و مدت زمان بازي فرزندمان را طوري کنترل کنيم که از فشارهاي هيجاني و روحي بيش از حد دور باشد( به ويژه بازي هاي رايانه اي).
۱۲- بـــراي انتخاب الگوهاي صحيح، زمينه مناسبي را براي بازي هاي تقليدي کـــودکانمان فراهم نماييم.
۱۳- از محدود کـــردن کـــودک در هنگام بازي بپــرهيـــزيم.
۱۴- وسايل بازي را مناسب سن و رشد جسمي و ذهني کودک تهيه کنيم
۱۵- آداب اجتماعي و چگونگي رفتار با ديگران را ضمن همبازي شدن با کودکان مي توانيم به صورت غيرمستقيم به آنها بياموزيم.
۱۶- به مطالب و نحوه ي بيان کودکان در بازي به خوبي توجه کنيم، زيرا احساسات و مشکلات زندگي واقعي آنها در بازي منعکس مي شود.
۱۷- براي انتخاب همبازي هاي خوب، فرزندمان را غير مستقيم راهنمايي کنيم، زيرا رفتارهاي يک همبازي خود تأثير بسيار مثبتي در آينده ي او خواهد داشت.
۱۸- اگر در حضور فرزندمان با وسايل موجود در خانه براي او اسباب بازي (ماشين ، عروسک و ...) بسازيم، ارتباط عاطفي ميان ما و کودکانمان تقويت خواهد شد.
۱۹- براي تقويت حس همکاري و مسؤوليت پذيري فرزندمان با او توافق کنيم که پس از بازي، اسباب بازي هاي خود را جمع کرده و سرجايش بگذارد و گرنه دفعه بعد اجازه استفاده از آنها را نخواهد داشت.
۲۰- از فرزندمان بخواهيم که اجازه دهد تا همبازي هايش از اسباب بازي هاي او استفاده کنند، زيرا اين کار موجب تقويت حس نوع دوستي و تسهيل در ارتباط با ديگران مي شود.
۲۱- اسباب بازي گران قيمت ممکن است وسيله بازي مفيدي نباشد. هنگام خريد توجه داشته باشيم که اسباب بازي بايد بتواند قدرت خلاقيت و سازندگي فرزندمان را رشد دهد. وسايل بازي جورکردني، پازل ها، خميربازي، گل رس و .... اسباب بازي هاي مناسبي به شمار مي روند.
۲۲- اگر کودکان در هنگام بازي با هم اختلاف پيدا کردند اجازه بدهيم خودشان مشکل را حل کنند. در صورتي که اختلاف تشديد شود فقط آنها را از هم جدا کنيم و هرگز از يکي از طرفين ، جانبداري نکيم.
۲۳- در محيط هاي بازي گروهي مثل زمين بازي کودکان در پارک ها، اجازه دهيم بچه ها با هم دوست شوند و بازي کنند، از وارد شدن به محيط بازي کودکان بپرهيزيم.
۲۴- از همبازي شدن کودکان با افراد بزرگتر از خود به ويژه «نوجوانان و جوانان» اکيداً جلوگيري کنيم.
۲۵- کودکان همواره نيازمند بازي هستند، پس اسباب بازي هاي مناسب هر مکان را همراه خود داشته باشيم.
۲۶- کودکان بايد به مجموعه اي از بازي هاي جسمي، اجتماعي، عاطفي و ذهني بپردازند. هنگامي که فقط يکي از بازي ها را انجام مي دهند(مثلاً بازي هاي رايانه اي) از رشد اجتماعي، جسمي و عاطفي محروم شده و احتمال بروز عصبانيت و پرخاشگري در آنها افزايش مي يابد. آخــــر اینکـــه : « بــازی دنيای کــــودکان است، با دنيـــای کــــودکان بازی نکنيد. »
موضوعات مرتبط: روان شناسی
نقاشی زبان کودکان است . کودکان بر خلاف بزرگسالان هستند . آنها از طریق نقاشی کشیدن قصه گویی بازی کردن و ... شناخته می شوند . نقاشی به ما کمک می کند تا به دنیای درونی و روح کودک پی ببریم و بدانیم چه نیازهایی دارد ؟ آیا کودک ناسازگار یا بیمار است ؟ در بزرگسالی می خواهد چه کاره شود ؟ و... .ما در اینجا مفهوم خورشید ماه آسمان زمین اتوموبیل و حیوانات را بررسی خواهیم کرد. لطفا" توجه داشته باشید که شما به کودک موضوع نقاشی نمی دهید و خودش آزادانه نقاشی می کند .1- خورشید و ماه : در اغلب نقاشی های کودکان خورشید دیده می شود . خورشید نشانه امنیت خوشحالی گرما قدرت و به قول روانشناسان خورشید به معنی پدر است . وقتی رابطه کودک و پدر خوب است کودک خورشید را در حال درخشیدن می کشد و وقتی رابطه آن دو مطلوب نیست کودک خورشید را در پشت کوه ناپدید می کند . ترس کودک از پدر به رنگ قرمز تند و یا سیاه در نقاشی دیده می شود . البته با یک نقاشی ما به قضاوت نمی پردازیم بلکه باید چندین نقاشی کودک را بررسی کرد . ماه نشانه نیستی است . اغلب کودکان ماه را کنار قبر و قبرستان می کشند . کودکان در نقاشی خود ماه را با مرگ معنی می بخشند . 2- اسمان وزمین : آسمان به معنی الهام و پاکی است . ولی زمین به معنی ثبات و امنیت می باشد . کودکان خیلی کوچک هیچ وقت خطی برای نشان دادن زمین ترسیم نمی کنند ولی در سن 5 یا 6 سالگی که آغاز به درک دلایل منطقی می کنند به کشیدن زمین نیز می پردازند . 3- اتوموبیل : در جامعه امروزی ماشین نشانه قدرت است به همین دلیل در نقاشی های کودکان مخصوصا" پسر بچه ها ماشین زیاد دیده می شود . وقتی یکی از اعضای خانواده که اغلب پدر و گاهی خود کودک است رانندگی می کنند از دیدگاه برون فکنی اهمیت پیدا می کند . بیشتر نوجوانان به بهانه اینکه کشیدن تصویر آدم حوصله شان را به سر می برد یا سخت است از کشیدن شکل آدم خودداری می کنند اما به دلیل اعتقاد روانشناسان ترجیح دادن کشیدن ماشین در این دوره خود به خود نشان دهنده وابسته بودن شخص به دنیای خارج و زندگی ماشینی است . البته این مسائل بستگی به سن فرهنگ و عوامل ذهنی و ... نوجوان دارد . 4- حیوانات : اگر در نقاشی کودک شما تصاویر حیوانات دیده می شود ممکن است دلایل مختلفی وجود داشته باشد که شما با صحبت کردن با کودک پی به آن می برید . کودکی که در روستا زندگی می کند و یا حیوان خانگی دارد و یا عاشق حیوانات باشد و یا حتی زیاد به باغ وحش برود طبیعی است که حیوان بکشد . پس فرهنگ و طرز زندگی کودک در خانواده از اهمیت زیادی برخوردار است . گاهی ممکن است کودک احساس گناه و تقصیری را که تجربه کرده و جرات نکرده آن را ابراز کند در نقاشی و در قالب حیوان نشان دهد . مثلا" کودکی ممکن است به دلیل اینکه دیشب در رختخواب خرابکاری کرده و سرزنش احساس گناه کرده باشد و در نقاشی اش شکل مارمولک بکشد . کشیدن حیوانات درنده نشانه فشارهای درونی مخفی کودک است . مثلا" کودکی که نسبت به برادر کوچکتر تازه به دنیا آمده اش حسادت می کند در نقاشی ممکن است گرگ بکشد که این نشان دهنده ترس و دلهره کودک از تازه وارد کوچولو است . توجه داشته باشید که شما نباید موضوع نقاشی کودک خود را تعیین کنید و نباید بالای سر او بنشینید وبه او مدادرنگی به میل خودتان بدهید . او در نقاشی کردن باید آزادی کامل داشته باشد . در پایان نقاشی از کودک بخواهید که در مورد تصاویر کشیده شده برای شما حرف بزند . کودکان را به کشیدن تشویق کنید اما آنها را مجبور نکنید که همین الان برای شما نقاشی بکشند .
موضوعات مرتبط: روان شناسی
ورزش کنید
هرچند امروزه مردم از لحاظ جسمی فعالیتهایی دارند ولی فعالیتهای بدنی آنها معمولا فعالیتهای سالمی نیستند و و در اغلب اوقات خود موجب ایجاد استرس می شوند . مثل دویدن با سرعت برای رسیدن به اتوبوس . این فعالیتها جزء فعالیتهای سالم به شمار نمی روند و در نتیجه فرد را بی نیاز از فعالیتهای ورزشی نمی کنند . بنابر این لازم است ساعاتی برای ورزش با هدف خود ورزش کردن نه چیز دیگر ، اختصاص داده شود و تمرینات ورزشی سالمی انجامگیرد . کسانی که در برنامه های ورزشی شرکت می کنند فواید زیادی نصیبشان می شود . علاوه بر فواید فیزیکی ورزش شامل جلوگیری از بیماری قلبی ، اضافه وزن ، پوکی استخوان و ... دارای فواید روانشناختی عمیق است از جمله کاهش افسردگی ، کاهش اضطراب و مهمتر از آن ایجاد حفاظت در مقابل استرس
تاثیر ورزش در پیشگیری و درمان استرس بسیار مهم و شناخته شده است این امر ممکن است به علت اثر ورزش بر روی دستگاه ایمنی بدن باشد . ورزش باعث افزایش فعالیت آنتی کورها میشود و نیز باعث میشود که لنفوسیتهای نوع تی افزایش پیدا کند که حامل آنتی کورها هستند . فواید ورزش در ارتقا و گسترش رفتارها و نگرش های مثبت و بالا بردن اعتماد به نفس و خود شناسی و عزت نفس که از عوامل مهم در کاهش استرس هستند شناخته شده است
تغذیه مناسب داشته باشید
تغذیه نقش مهمی در سلامت جسمی و روانی افراد دارد . همانگونه که مصرف برخی مواد غذایی در حالت افراط و تفریط بیماریهایی چون فشار خون ، کلسترول بالا ، انواع سرطانها را موجب موجب می شود مقاومت افراد را در برابر انواع استرس نیز تحت تاثیر قرار می دهد . واکنش افراد در مقابل استرس ها با نوع تغذیه آنها ارتباط دارد . مصرف مشروباط الکلی ، سیگار ، غذاهای آماده ، ادویه جات با افزایش استرس رابطه نشان می دهند . بنابراین توصیه می شود برنامه غذایی افراد به خصوص افرادی که در معرض استرس بیشتری قرار دارند به صورت سالم تری برنامه ریزی شود . در این برنامه های غذایی علاوه بر رعایت میزان کالری مورد نیاز برای هر جنس و هر گروه سنی بهتر است از یک مواد غذایی استفاده بهینه به عمل بیاید . مصرف ویتامین ها به خصوص ویتامین ث وویتامین های گروه ب در این میان اهمیت اساسی دارد . استفاده از میوه جات گوناگون نیازهای طبیعی بدن را برآورده می کند . در مین میوه ها برخی خواص بیشتری در درمان استرس از خود نشان می دهند . خواص کیوی در این میان برای مبارزه علیه استرس و بیماریهای دیگر شناخته شده است . شیر نیز استرس را کاهش می دهد . مصرف شیر به خصوص قبل از خواب ایجاد آرامش نموده و خواب راحت تری را برای فرد فراهم می کند . مصرف شیر در ساعات پر استرس توصیه می شود .
خواب خود را تنظیم کنید
خواب یک فاکتور مهم در چرخه استرس است . عوامل مختلفی ممکن است ایجاد استرس کرده و به این ترتیب خواب فرد را تحت تاثیر قرار دهند و فرد را دچار بی خوابی یا بد خوابی کنند . از سوی دیگر هر عامل دیگری که موجب بی خوابی شود برای فرد تولید استرس کرده و با کاهش توان جسمی و روانی تحمل فرد را برای مقابله با رخدادهای روزمره زندگی کاهش می دهد . تلاش کنید بهداشت خواب خوبی داشته باشید و نکاتی را که به فراهم ساختن یک خواب آرام بخش کمک می کند ، رعایت کنید . مثلا چند ساعت قبل از خواب شام خود را صرف کنید و بلافاصله بعد از صرف غذا به رخت خواب نروید .
یکی از تکنیکهای مدتیستین را به صورت روزانه انجام دهید
مدتیستین انواع گوناگونی دارد ولی آثار همه آنها در وحله اول معمولا ایجاد آرامش جسمی و روحی است به کار بردن مداوم این تکنیکها با فراخوانی آرامش به روح و جسم شما ، توان مقابله شما را در برابر استرس ها افزایش خواهد داد و به شما کمک خواهد کرد که استرس های فعلی خود را درمان کنید. شیوه زندگی خود را تغییر دهید
در اکثر اوقات افراد پر استرس دارای شیوه زندگی نادرستی هستند ، تغذیه ناسالم دارند ، برنامه ریزی مناسب ندارند و اغلب اوقات سرشان بی خود و بی جهت شلوغ است . سر و سامانی به زندگی خود بدهید و هر چیزی را سر جای خود قرار دهید . این کار را می توانید با اولویت بندی امور بر اساس ارزشی که در زندگی شما قرار دارند انجام دهید .
موضوعات مرتبط: روان شناسی
تعریف پرخا شگری :
پرخاش گری معمولا به رفتاری اطلاق می شود که قصد آن صدمه رساندن ( جسمانی یا زبانی) به فرد دیگر با نابود کردی دارایی افراد است . کاپلان در مورد پرخاش گری می گوید : " پرخاش گری عبارت است از رفتاری است که در جهت صدمه زدن و یا آسیب رسا نیدن به موجود زنده ای بروز کرده به گونه ای که این موجود قاعدتا از چنین رفتاری اجتناب oroidance می ورزد .
در عین حال که پرخاش گری یک رفتار مطلوب در مسیر رشد طبیعی کودک است ولی اگر تحت کنترل صحیح نباشد می تواند به صورت هیجان از هم پا شیده ای در آید . پرخاش گری بیش از حد نمایانگر آن است که کودک در یاد گیری رفتار های مطلوب در مواجهه با محرک هایی که خشم او را بر می انگیزد شکست خورده است .
پرخاش گری بر حسب زمان در شبانه روز موقعیت میزان آشنایی با کودکان دیگر و حضور یا غیبت بزرگسالان تغییر می کند . پرخاش گری معمولا در زمان خستگی کودک و یا قبل از غذا خوردن و یا خوابیدن او شدید تر می گردد . کودکان نسبت به همسالانی که می شناسد و نیز در حضور بزرگسالانی که به توجه و یا حمایت آنان نیاز دارند رفتار پرخا شگرانه بیشتری از خود نشان می دهند .
عوامل تعیین کننده در پرخاش گری :
در اکثر جوامع بشری چه از جنبه تاریخی و چه در زمان معاصر چند نهاد (institution) اساسی را در شکل گیری شخصیت افراد موثر می دانند که عبارتنداز : اجتماع society – خانواده family – همنوعان fellowmen – مدرسه school ...
ممکن است عواملی مانند وسائل ارتباط جمعی و تبلیغات و ایدئولوژیهای خاص تاثیر این نهاد را تا حدودی تحت الشعاع قرار داده باشد . لیکن به هر تقدیر تاثیرات بنیادی این نهادها را در افراد و اجتماعات نمی توان نادیده گرفت .
شناخت این عوامل به خصوص در رابطه با بهداشت روانی امری ضروری است زیرا در طرح ریزی و ایجاد و تکوین شخصیت اهمیت بسیار دارند .
علل پرخاشگری در کودکان :
اعمال پرخا شگرانه کودکان در زمانهای خاص موقعیت های ویژه در رابطه با افراد و اشیاء خاص و برخی تحریکات شخص انجام می شود یعنی کودکان به ندرت به طور کورکورانه پرخاش گری می کنند . برخی تعاملات والدین در دراز مدت موجب بروز رفتار هایی پرخاش گرانه در کودکان می شوند زیرا این رفتار ها تقویت می شوند سپس سودمند ی و فواید پرخاش گری را به موقعیت های دیگر هم تعمیم می دهند .
برخی دیگر از شرط هایی که موجب بر انگیختن پرخاش گری می شوندعبارتنداز :
تجارب آزاد دهنده ای همچون خشونت تهدید های لفظی و عواملی که موجب ناکامی کودک می شوند برخی از آنها نیز می توانند نقش محرک پرخاش گری را بازی کنند .
برخی از صاحب نظران نیز معتقدند که علل پرخاش گری ممکن است :
1ـ از ناکامی های بنیادی ناشی می گردد .
2ـ تحقیقا ت نشان می دهد که پرخاش گری در خانواده های سخت گیر که تنبیه بدنی را در تربیت کودک ضروری می دانند بیشتر دیده می شود .
3ـ اعتقاد بر این است که برخی از انواع پرخا شگری ها در خانواده هایی که اجازه هر نوع پرخا شگری داده می شود و هرگز به طور سریع این رفتار ها تنبیه نمی شود رشد بیشتری داشته است .
4ـ پرخا شگری معمولا در زمان خستگی کودک یا قبل از غذا خوردن و یا خوابیدن او شدید تر می گردد .
زیان های پرخا شگری :
پرخاش گری معایب متعددی دارد ولی میزان معینی از پرخا شگری موجب تقویت مهارتهای رهبری در کودک می شود و زمینه مناسبی را برای یادگیری فراهم می آورد و به این ترتیب کودکی که بیاموزد چگونه از پرخاش گری به نحوه احسن سود جوید به یک برتری موثر دست می یابد .
بر اسا س اهمیت دوره کودکی گفته شده است : در دوره حسی ـ حرکتی هر نوع موفقیت و یا شکست در عمل در اعمال بعدی کودک اثر می گذارد به این معنی که موفقیت به او اعتماد می بخشد و حا ل آنکه شکست وی را مضطرب می کند دچار دلهره می سازد و اعتماد وی را ضعیف می کند .
بنایراین پرخاشگری های مستمر و پی در پی و بدون کنترل در دراز مدت موجب پیدایش انواع اختلا لا ت شده و منجر به خود آسیبی و یا رساندن ضرر به دیگرا ن می شود .
در جنبه های اجتماعی نیز فرد به مرور زمان با از دست دادن پایگاه اجتماعی و پشتیبان دوستان و خانواده و خویشان احساس تنهایی و انزوا پیدا کرده و از جامعه طرد و منزوی می شود همه این آثار و علایم به تدریج دست به دست هم داده و زمینه بیماریهای روانی را فراهم می سازد .
درمان پرخا شگری :
برای درمان پرخا شگری باید نخست به علت یابی و ریشه یابی رفتار پرخا شگرانه پرداخت و پس از شناخت انگیزه های پرخاش گری در کودک متناسب با هر یک از انگیزه های طرح شده اقدام نمود ولی به طور کلی می توان به کمک ایجاد فرصت های مناسب و کانال های صحیح و مورد قبول اجتماع مانند خانواده درمانی فعالیت ها و مسابقا ت ورزشی و نقاشی و انواع هنرهای در اما تیک به افراد پرخاش گر کمک نمود .
موضوعات مرتبط: روان شناسی
برای هوش تعریف های بسیاری از جمله :سازش... حل مسأله ... یاد گیری ... همنوایی... پاسخ دادن وادراک بیان شده است .که به دو تعریف مختصر می پردازیم ،یادگیری :گروهی از روانشناسان هوش را یاد گیری کلی دانسته اند و معتقدند کسانی که بتوانند آموزش و اصول کلی آن را به خوبی درک واستدلال کنند وداوری درست وسنجیده داشته باشند از آنهایی که چنین استعدادی ندارند با هوشترند .همنوایی: به عقیده دیوید وکسلر روانشنا س معروف آمریکایی هوش عبارت است از آنگونه توانمندی که فرد برای همنوایی با دیگران از رفتار مؤثری را به نمایش می گذارد .
تیزهوشی برتری هوشی ، شناختی ،خلاقبت وانگیزه های زیاد در کودک به طوری که وی را از اکثر همسالان متمایز ساخته وقادر می سازد که چیزی با ارزش به جامعه ارائه نماید .کودکان تیز هوش در مقایسه با کودکان همسن خود به طریقی برتری دارند .علاوه برکلمه تیزهوش اصطلاحات دیگری برای توصیف افرادی که به طریقی سرآمد هستند به کار می رود از قبیل«با استعداد»«خلاق »«بصیر»«نابغه »«پیشرفته»،استعداد یعنی داشتن توانایی خا ص در یک رشته معین ،خلاقیت یعنی ابراز افکار نو ومفید ،کشف روابط جدید ،نبوغ یعنی تواناییهای هوشی نادر ،بصیرت یعنی جدا ساختن اطلاعات درست از نادرست وترکیب دوباره آنها به راههای جدید ومفید .افرادی که از نظر هوش سرآمد هستند وحد اقل استعداد نبوغ در آنها نهفته است گاه در زندگی نا شناخته می مانند .گاهی کودکان ونوجوانان تیزهوش به علت اینکه خانواده ها ودوستانشان ارزش بخصوصی برای استعدادهای ویژه آنان قائل نمی باشند هرگز شناخته نمی شوند .این کودکان گاهی به این علت کشف نمی شوند که فرصت ها وآموزشهای لازم به آنها داده نمی شود به خصوص در مواقعی که کودکان تیزهوش متعلق به خانواده های فقیر ویا اقلیت ها باشند
.روشهای تشخیص کودکان تیزهوش : 1- تشخیص با استفاده از آزمونها: استفاده از آزمونهای تصویری وسؤالی .2- تشخیص به وسیله معلمان : از طریق توجه به رفتارهای دانش آموزان سر کلاس توجه به استدلالها ونوع سؤالات آنها وروش تحلیل وترکیب آموخته های آنها .3- تشخیص به وسیله والدین : از طریق توجه به استعدادها وعلایق فرزندان توجه به سؤالات وکنجکاوی های آنها .عوامل مؤثر در هوش : از جمله عوامل مؤثرعوامل بدنی ،استفاده از فرصتهای تربیتی ،عامل فرهنگی ،موقعیت اقتصادی واجتماعی ،محیط سر اولین نشانه برتری هوش می باشد . به طور کلی تحقیقا ت نشان داده اند که کودکان تیزهوش در مجموع از نظر جسمانی برتر از کودکان کم هوشند ودر خصوصیاتی نظیر قد ،وزن ،جاذبیت وسلامت در بزرگسالی از این کودکان برترند با وجود این که هنوز روشن نیست که آیا این خصوصیات برتر جسمانی معلول محیط بوده است ویا عامل هوش در ایجاد آن نقش داشته است . از جمله شرایط محیطی که به رشد تیزهوشی کمک می کنند عبارتند از فرصت هایی برای یادگیری مهارتهای پیشرفته ،راهنمایی وتشویق والدین یا سایر بزرگتر ها ،داشتن مدلها والگو های منا سب برخورداری از تشویقهایی به منظور اکتشاف در امور مورد علاقه ومناسب باتوانایی ها ،در اختیار بودن معلمان ویژه ،داشتن انتظارات روشن برای موفقیت وشناخت لازم برای پیشرفت . خصوصیا ت اجتماعی وعاطفی کودکان تیزهوش : به طور کلی این کودکان اغلب شادمان ومورد علاقه دیگران می باشند .تعداد زیادی از آنها سمت رهبری را در فعالیتهای مدرسه به عهده دارند اغلب از نظر عاطفی با ثبا ت ومتکی به نفس هستند ودر برابر اختلالات عصبی وروانی کمتر از کودکان معمولی آسیب پذیرند آنها از علایق وسیع ومتنوعی برخور دارند نسبت به خود نظر مثبتی دارند .یک تصور عمومی ودایمی اما نادرست درباره افراد تیزهوش ،بخصوص آنهایی که در هنر سرآمد هستند ،این است که آنها در برابر بیماری های روانی آسیب پذیرند .این فکر که جنون با نبوغ همراه است ،موردی بوده است که رهایی از آن کار ساده ای نمی باشد . برنامه های آموزشی کودکان تیزهوش : ایلات ومناطق محلی برنامه های متعددی برای داننش آموزان تیزهوش ونابغه به وجود آورده اند عبارتند از: غنی سازی (یعنی ارائه تجربه های اضافی به دانش آموزان بدون ارتقای آنها به کلاس بالاتر )ترفیع یا جهش تحصیلی :یعنی ارتقای دانش آموزان به کلاس بالاتر از همسالان ) هفت روش مختلف برای طبقه بندی وتعدیل برنامه برای دانش آموزان تیزهوش ونابغه به وسیله ویس وگالاگر (1982)به شرح زیر است:1-غنی سازی برنامه ها در کلاس درس:این برنامه عبارتست آز فراهم ساختن برنامه های تحصیلی متفاوت برای دانش اموزان تیز هوش توسط معلم در داخل کلاس های معمولی بدون اینکه از کمک های منابع خارجی ویا معلم مشاور استفاده شود.2-برنامه استفاده از معلم مشاور : دراین برنامه آموزشهای متفاوتی در داخل کلاس معمولی وتوسط معلم ارایه می گردد وعلاوه بر آ ن از کمک های تخصصی یک معلم مشاور که به همین منظور تربیت شده نیز استفاده می شود. 3-اتاقهای مرجع: در این برنامه دانش آموزان تیز هوش طبق برنامه ای منظم کلاس های معمولی را ترک می کنند و در خارج از ان از اموزش های متفاوتی توسط معلم ویژه و دوره دیده برخوردار می شوند.4-برنامه مشاوره در جامعه:در این برنامه دانش اموز تیز هوش به طور انفرادی با برخی از اعضای برگزیده در سطح جامعه برای مدتی معین روی موضوع مورد علاقه خود ارتباط برقرار می کند. 5- برنامه مطالعات فردی :در این برنامه اموزش های متفاوتی که شامل پروژهای تحقیقی و فردی است،به وسیله یک بزگسا ل شایسته ارایه می گردد . 6-کلاس ویژه :دانش اموزان تیز هوش گروه بندی می شود و توسط معلم ویژه و دوره دیده آموزش می بینند. 7- مد رسه ویژه: تمامی دانش اموزان مدرسه تیز هوش می باشند که آموزش های متفاوتی که به همین منظور تاسیس شده دریافت می دارند.8_ جهش تحصیلی در برخی دروس که به استدلال نیازمند و متکی بر تجربه های اجتماعی نمی باشند کار مناسبی است .اما برای دانش اموزانی که در مهارتهای کلامی واستدلال اجتماعی استعداد دارند استفاده از غنی سازی برنامه مناسب تر است
.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
در سالهاي اخير (1991 ) پژوهش جالبي توسط دو تن از روانشناسان بنامهاي پن بيكر واسترلينگ درباره رابطه داستان نويسي و سلامت انجام شده است.به عقيده آنان گفتن داستان يا نوشتن آن امري طبيعي است و اين كار به فرد در يادآوري _ يكپارچگي وسازماندهي افكارو احساسات كمك ميكند.اين فرآيند از طريق معنادهي- سازماندهي ومديريت رويدادهاي هيجاني زندگي باعث بهبود مهار هيجاني فرد مي شود.آنان اين داستان گويي را به عنوان يك روش درماني درنظر ميگيرند ومعتقدند ساخت داستان معنادار ممكن است موجب تسكين درماندگي هيجاني شود.بنظر ميرسد اين روش ساده براي گروههاي مختلف مفيد باشد. اين روش درد را كاهش مي دهد و موجب بهبودي نظام ايمني بدن مي گردد.لازم به ذكر است محتوي داستان اهميت ندارد\" بلكه يافتن هيجانها وافكار منعكس شده در داستان مهم است. روانشناسان يادشده نظريات خود را با آزمايشات متعددي روي دو گروه آزمايشي و گروه كنترل به اثبات رسانده اند مطابق اين ديدگاه هرچه لغات هيجاني مثبت در داستان بيشتر و درمقابل كلمات با بار هيجاني منفي كمتر باشد\" بهبودي ببشتري در سلامت فرد ديده مي شود. پن بيكر در بررسي دقيق تري به اين موضوع پرداخت كه چرا داستان نويسي چنين آثاري را در پي دارد. انسانها همواره در زندگي در جستجوي معنا هستند.داستان گويي در پاسخ به سؤالهايي مانند چرا او اينگونه به من نگاه كرد- چرا من در جشنها احساس خوبي ندارم- چرا من اين قدر از تلافي متنفرم- به آنها سازمان ميدهد وآنها را براي فرد ساده ميكند وارتباط وپيوستگي بيشتري ايجاد مي كند. اساسا داستان (نويسي) باعث مي شود ما اين موضوعها را كم كم فراموش كنيم ودر مسير زندگي به حركت خود ادامه دهيم. اگرچه داستان نويسي در باره هيجانهاي درگير در موقعيتهاي استرس زا – در آغاز موجب افزايش هيجانهاي منفي وكاهش هيجانهاي مثبت مي شود اما در نهايت در يك دوره طولاني- به بهبود سلامت كمك مي كند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
تلويزيون از همان آغاز زندگي كودكان نقش مهمي دراجتماعي كردن آنان دارد.تلويزيون دريچه اي به جهان خارج است كه مدتها قبل ازآنكه كودكان با مدرسه وهمسالان سروكار داشته باشند ازطريق آن اطلاعات وارزشهايي راكسب مي كنند.كودكان از دوران شيرخوارگي تلويزيون تماشا مي كنند. بسياري ازوالدين مي گويندكه بچه هاي خود را درصندلي بچه وجلوي تلويزيون ميگذارند\"زيرا تلويزيون توجه بچه راجلب مي كند وبچه را ساكت ميكند.كودكان بطورمتوسط 12تا35 ساعت در هفته تلويزيون تماشا ميكنند(در جوامع مختلف متفاوت است)
نفوذ والدين در تلويزيون تماشا كردن كودكان:
تحقيقات نشان ميدهد كه حضور والدين باعث تقويت عادت تماشاي تلويزيون مي شود.وقتي كه والدين وكودكان باهم تلويزيون تماشا ميكنند والدين ميتواننداين تجربه رابراي كودكان سودمند كنند\"هرچندكه هميشه ازاين فرصت استفاده نميكنند.براي مثال كودكان ازبرنامه آموزشي تلويزيون در صورت همراه بودن با يك بزرگسال بيشتر سودميبرند تاوقتيكه تنها سرگرم تماشا ميشوند.وقتي كودكان بسيارخردسال برنامه هاي آموزنده تماشا ميكنند(مانند كارتون)والدين ميتوانندبافرزندان خود حرف بزنندوبه يادگيري آنان كمك كنند. والدين كودكان بزرگتر مي توانند ازتلويزيون به عنوان وسيله اي براي بحث درباره ارزشها \"اخلاقيات واطلاعات واقعي استفاده كنند.
تلويزيون جانشيني براي ساير فعاليتها :
تلويزيون در نحوه گذراندن اوقات فراغت تاثير ميگذارد.تلويزيون بعضي ازفعاليتها را بيش از فعاليتهاي دیگر تحت الشعاع قرار مي دهد.وقتي كودكان با تلويزيون مواجه مي شوند كمتراز رسانه هاي ديگر مانندسينما استفاده مي كنند.تلويزيون سبب مي شودكه كودكان درفعاليتهاي گروهي كمتر شركت كنندبخصوص ورزش ومهماني رفتن. تحقيقات نشان داده است يكي ازعلل چاقي دركودكان تماشاي تلويزيون وتحرك كم وخوردن درحين تماشاي تلويزيون است.تلويزيون سبب نمي شودكه افراد خانواده كمتر دورهم جمع شوند ولي تبادلات بين آنان راكمتر ميكند.
كودكان از تلويزيون چه مي آموزند؟
كودكان تا حدودي دانش خود درباره روابط اجتماعي ورفتار را ازتلويزيون مي آموزند.زندگي پرماجرا و رؤيايي شخصيتهاي تلويزيون براي نوجوانان وجوانان جذاب است وترجيح مي دهندكه زندگي آنان راسرمشق وراهنماي خود قرار دهندتا زندگي يكنواخت والدينشان را.
خشونت در تلويزيون :
درتلويزيون امريكا خشونت به وفوربه نمايش درمي آيدودرجامعه امريكا اعمال خشونت آميزدامنه گسترده اي دارد.ميزان آدمكشي ونمايش خشونت ازتلويزيون درامريكا درمقايسه باساير كشورها به مراتب بيشتر است.
رفتارهاي جامعه پسند :
كنش متقابل جامعه پسند مانند نوعدوستي وهمدلي نيزغالبا\" ازتلويزيون نشان داده مي شود.كودكان وقتي كه براي حل مسئله روشهاي جامعه پسندانه (مثل مذاكره) را ازتلويزيون ببيند آنرا مي آموزند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
يكي از مسايل عمده كه نوجوان با آن روبرو مي شود مسأله شكل گيري هويت فردي است.جستجوي هويت شخص متضمن اين است كه شخص تشخيص دهد كه براي او چه چيزهايي مهم وچه كارهايي ارزشمند است ونيز متضمن تنظيم معيار هايي است كه وي بر اساس آنها بتواند رفتار خود وديگران را هدايت وارزيابي كند . در جوامع ساده به جهت محدوديت الگو هاي همانندسازي ونقش هاي اجتماعي هويت يابي تا حدودي به آساني صورت مي گيرد اما در جوامع پيچيده كه به سرعت در تغيير وتحول است هويت يابي كاري دشوار و طولاني مي شود .
تلاش براي هويت يابي به گونه هاي چندي پايان مي پذيرد برخي از نوجوانان پس از يك دوره آزمايش وكند وكاو دروني ،متعهدانه به هدفي در زندگي دل مي بندندودرراه نيل به آن گام برمي دارند،برخي ديگر ممكن است هرگز "بحران هويت "را تجربه نكنند.اين نوجوانان ارزشهاي والدينشان را بدون چون وچرا پذيرفته اند وبراي خود نقشهايي برگزيده اند دسته اي ديگراز نوجوانان هويت انحرافي برمي گزينند . هويتي مغاير با ارزشهاي جامعه اي كه درآن زندگي مي كنند .گروهي ديگر از نوجوانان نيز ممكن است يك دوره ءطولاني سر در گمي هويتي را تجربه نمايند وخويشتن يابي برايشان بسيار دشوار باشد .- رشد هويت را معمولا"يكي از جنبه هاي "رشد خود "به حساب مي آورند . رشد خود يك مبحث مهم در روانشناسي رشد است كه مهمترين موضوعهاي آن عبارتنداز :رشد خود انگاره يا مفهوم خود ، عزت نفس يا ارزش نهادن برشايستگي هاي خود ،رشد انگيزش پيشرفت وخود انگاره تحصيلي ،رشد كنترل خود، رشد شناخت ديگران يا رشد شناخت اجتماعي ورشد هويت . در اين مبحث به توضيحاتي چند در هر زمينه مي پردازيم : -رشد مفهوم خود :درسن وسال نوجواني ، خود انگارهء فرد كاملترو انتزاعي تر مي شود ونه تنها شامل توصيف صفات كيفي او (حالات ، باورها وارزشها ) بلكه دربرگيرنده دانش وي در باره چگونگي تعامل اين ويژگيها با يكديگر و عواملي كه بر رفتار او تأثير مي گذارد نيز هست .
-عزت نفس : يا ارزش گذاشتن به ويژگيهاي خود در آغاز دورهءنوجواني در گروهي از نوجوانان قدري كاهش مي يابد. اما بسياري از نوجوانان مي توانند با تغييرات بدني و رواني و اجتماعي خود سازگار شوند و به تدريج كه سال اول بلوغ را پشت سر مي گذارند عزت نفس بيشتري پيدا مي كنند . عزت نفس در نوجواناني كه از يك سو در محيط خانوادگي گرم وحمايت كننده و آزاد زندگي مي كنند واز سوي ديگر در مسايل تحصيلي وشخصي و اجتماعي توفيق كافي دارند قويتر است. عزت نفس نتيجه ارزشيابي خود انگاره است. بيشتر نوجوانان به طورفزاينده اي يك خود ايده ال را كه در مقايسه دايمي باخود واقعي انان است. در خويشتن رشد مي دهند. نتيجه اين ارزشيابي احساس خوب بودن يا خوب نبودن خود است. همزمان با فاصله گرفتن از برزگسالان و مبارزه براي استقلال دراوايل نوجواني خود اگاهي وانتقادازخود در نوجوان زياد ميشود. انگيزش پيشرفت : خود انگاره تحصيلي وانگيزش پيشرفت در دانش اموزان با نوع اسناد هايي كه به موقيت هاي خود مي دهند بستگي دارد. دانش اموزاني كه موفقيت هاي خويش را به كوششهاي خود وشكست ايشان را به كم كاري خويش وضعف هاي دروني زود گذر نسبت مي دهند. روي هم رفته موفقيت بيشتري دارند. اما كودكاني كه ضعف رواني دارندو شكست ايشان را به ضعف هاي ثابت دروني خود نسبت مي دهند موفقيت ايشان در درسها نيز كمتر است. به تدريج ممكن است به اين نتيجه برسند كه پيشرفت وموفقيت از عهده انان ساخته نيست. مشكل اين كودكان ضعيف را مي توان با استفاده از باز پروري اسنادي ( يعني عادت دادن انان به اين روحيه كه ضعف هاي خود رابه علت هاي زودگذر مانند كم كاري نسبت مي دهند.) حل كرد. كنترل خود: ظرفيت ديگري در خود است كه موجب مي شود رفتار فرد به جاي انكه از بيرون وتوسط عوامل محيطي كنترل شود به سطحي از نظم دهندگي شخصي برسد كه عملكرد هاي او را از درون كنترل كند. تاخير كامروايي از جوانب مهم كنترل خود است كه با بالا رفتن سن افزايش مييابد كه با ان مي تواند ارزش نظم دهندگي شخصي وكنترل خود را دريا بد. توانايي خويشتنداري وتاخير كامروايي صفات مورد توجه بزرگسالان مي باشد كه باعث مي شود عزت نفس نوجوانان بالاتر برود. ودر بزرگسالي نيز موفقيت هاي بيشتري يابند. رشد تدريجي اين صفات در فرد يكي ازضرورتهاي مهم در تربيت است. رشد هويت: پديده نوجواني با اين پرسش اساسي همراه است كه نوجوان از خود مي پرسد من كيستم؟ اين پرسش را كه در چند سال ادامه خواهد يافت (( جستجوي هويت )) مي نامند. نوجواني كه با اين پرسش اساسي روبروست مي داند كه به زودي بايدمسـئوليت زندگي خويش را به عهده گيرد واز خود مي پرسد :بايد چگونه زندگي كنم ؟چه حرفه اي را بايد انتخاب كنم ؟با كدام باورها و ارزشها بايد زندگي كنم ؟در زندگي خانوادگي آتي خود چه خواهم كرد ؟پاسخ به اين پرشسها آسان نيست ومعمولا"با مقداري تشويش همراه است . شايد بتوان گفت تشويش والدين نيز كمتراز خود نوجوان نيست . گام اصلي در رشد هويت ، جدا شدن خود انگاره نوجوان از خود انگارۀعمومي خانواده است.اين جدايي خود از آغاز زندگي كودك به صورتهاي مختلف (جدا شدن از آغوش مادر ، تشخص طلبي سالهاي سوم وچهارم زندگي ، همانند سازي با والد همجنس در سالهاي پنجم وششم ، همانند سازي با معلم و همسالان در سالهاي دبستاني )مشاهده مي شود ، در نوجواني به اوج خود مي رسد وفرد را بتدريج به يك جوان متمايز ومستقل كه راه خاص خويش را در زندگي دنبال خواهد كرد تبديل مي كند . -عوامل مؤثر بر شكل گيري هويت : رشد هويت نوجواني تحت تأثير عوامل مختلفي از جمله :
- عوامل شناختي :رشد شناختي تأثير مهمي در شكل گيري هويت دارد ،وقتي كه فرد در دورۀنوجواني به مرحله تفكر عمليات صوري مي رسد امكان بهتري به دست مي آورد كه هويت آتي خود را ترسيم كند وبه مسايل آن بيانديشد . - عوامل مربوط به والدين :نوع ارتباط نوجوان با والدين در چگونگي شكل گيري هويت آنان مؤثر است .نوجواناني كه در حالت پراكندگي هويت هستند غالبا"كساني اند كه از جانب والدين خود به فراموشي سپرده شده ويا طرد شده اند .وقتي نوجوان وابستگي شديدي به والدين داشته باشد و مدام از آنها فرمان ببرد هويت او حاكي از تسليم طلبي در مقابل والدين خواهد بود زيرا ممكن است هيچ وقت به خود اجازه ندهد كه اقتدار آنان را زير سؤال ببرد .برعكس نوجواناني كه هويت محكمي به دست مي آوردند غالبا"كساني هستند كه از غواطف محكم وآزادي كافي در محيط خانواده برخوردارند واجازه پيدا مي كنند كه فرديت خود را داشته باشند . - عوامل مربوط به مدرسه :موفقيت هاي تحصيلي در طول سالهاي مدرسه وقبول شدن بعدي نوجوان در دانشگاه معمولا"عامل مؤثري در شكل گيري هويت است زيرا راههاي زندگي آينده او را هموارتر مي سازد واز نظر هويت حرفه اي نيز اطمينان بيشتري براي او ايجاد مي كند .
- عوامل اجتماعي –فرهنگي :تأثير زمينه هاي اجتماعي – فرهنگي بر چگونگي شكل گيري هويت نوجوانان از ساير عوامل بيشتر است .
- ترتيب تولد وفاصله سني فرزندان در خانواده. - رفتار نوجوان با والدين وساير اعضاءخانواده. - گفتگودر جريان تعارضات باعث كسب اطلاعات بيشتر نوجوان ،رشد تفكر انتزاعي ومعرفي خود به عنوان يك فرد متفاوت به بزرگسالان مي شود . - خيال پردازي نوجوانان منبع ديگري براي ايفاي نقشها ورفتارهاي آنان است.برخي از نوجوانان نيزبا مطالعه به كشف هويت فردي خويش مي پردازند . آنچه درشكل گيري هويت دشوار است زمان نسبتا"طولاني آن است وممكن است نوجوانان را براي مدتي با سردر گمي وتزلزل در تصميم گيري وانتخاب راه زندگي بزرگسالي مواجه سازد .همه نوجوانان به نوعي سردرگمي وبي ثباتي موقت را تجربه مي كنند .اما اقليتي ازآنان،به ويژه كساني كه با مشكلات ودرگيريهاي خانوادگي دست به گريبانند يا درمحيطهاي نامساعد اجتماعي فرهنگي زندگي مي كنند دچار بحران وتعارض هاي شديد خواهند شد .
- درمان مشكلات هويت: اساسا"بايد با تشخيص نقطه توقف نوجوان در جريان تحول او از وابستگي كودكي به استقلال دورۀنوجواني انجام مي شود . تشخيص موقعيت نوجوان در فرايند رشد هويت وتعيين اين نكته كه او در كدام يك از زير مرحله هاي اوايل ،اواسط واواخر دورۀنوجواني (زير مرحله هاي فاصله گرفتن از وضعيت پيشين كودكي ، جدايي براي تدارك استقلال و ورود مجدد به مناسبات اجتماعي به عنوان يك بزرگسال )راه را براي درمان مؤثر وي مي گشايد : - اگر نوجوان در اوايل بلوغ ودر دورۀفاصله گرفتن از وضعيت كودكي است مي توان به او كمك كرد تا راههاي مناسب براي فاصله گرفتن از خانواده را در پيش بگيرد . - اگر نوجوان در اواسط دورۀجدايي براي تدارك استقلال است مي توان به او كمك كرد تا به جاي نقش هاي خطر ناك يا مخاطره آميز را ايفا كند ، ياد بگيرد نقشهاي مولد وثمر بخش را بر عهده بگيرد . - بالاخره اگر نوجوان دراواخر بلوغ ودر دورۀورود مجدد به مناسبات اجتماعي به عنوان يك بزرگسال است مي توان اقداماتي را انجام دادكه او بتواند جنبه هاي گوناگون خود را كه با خود تثبيت شده بزرگسالي همانند باشد قدم به قدم وبه طور منظم كشف كند .البته درمان افراد در اواخر دورۀنوجواني اساسا"يك درمان روانشناختي وانتزاعي است
موضوعات مرتبط: روان شناسی
موضوعات مرتبط: روان شناسی
انرژی موسیقی و تاثیر موسیقی بر طعم غذا
موسیقی عینا مانند اخبار که توانایی تغییر آنتروپی مغز را دارد ، حاوی انرژی است و بالاتر از آن حتی انرژیی دارد که علاوه بر تحریک مغز پا فراتر گذاشته و می تواند در تمام اعضای بدن انسان تغییر آنتروپی ایجاد کند . همانگونه که هر خبری توانایی تغییر آنتروپی مغز را ندارد هر موسیقی ای هم این قدرت را برای هر فردی ندارد . دلیل آن به ساختار مغزی انسان که نتیجه آن علایق و رفتار انسان ها است برمی گردد
فردی ممکن است با خواندن یک مطلب علمی تغییر آنتروپی مغزی داشته باشد و فردی ممکن است با خواندن یک مطلب هنری و دیگری سیاسی . دقیقا در موسیقی هم ساختار مغزی و رفتاری انسان مشخص می کند که کدام نوع موسیقی می تواند آنتروپی این سیستم بیولوژیکی را کاهش دهد .
بدلیل تفاوت ساختار مغزی و ذهنی انسان ها یک نوع موسیقی توانایی کاهش آنتروپی مغز در همه انسان ها را ندارد . برای بسیاری از مردم موسیقی آرام توانایی ایجاد تغییرات شدید در آنتروپی مغز را دارا می باشد و برای بسیاری دیگر همان میزان تغییرات را ممکن است یک موسیقی تند یا حتی نوای یک پرنده ایجاد کند . سیستم های عصبی و یا ماهیچه های عضلات دست وپای بسیاری از مردم در اثر موسیقی تغییر آنتروپی پیدا می کنند که نتیجه آن چیزی جز بوجود آمدن حرکات موزون به نام رقص نیست ، در بسیاری از مردم هم این پدیده رخ نمی دهد چرا که بین سیستم بدنی آنها و موسیقیی که در حال پخش است هیچ گونه مسیری برای جریان یافتن سیال موسیقی پیدا نمی شود . آیا هیچ دقت کردید که وقتی صدای موسیقی را بلند می کنید د ربسیاری از موارد درک شما از موسیقی بیشتر می شود . این موضوع را می توان اینگونه معنی کرد که با بلند کردن صدا مقاومت میان منبع اطلاعاتی موسیقی و بدن شما کمتر شده و سیال راحت تر به جریان می افتد و آنتروپی منفی سریعتر به سیستم بدنی شما تزریق می شود .با گوش دادن به موسیقی آهنگسازان با توجه به میزان مقاومت در دریافت موسیقی ، پس از گذشت زمان سطح پتانسیل اطلاعاتی ما نسبت به یک قطعه خاص با آهنگ ساز آن یکی شده و دقیقا درک خواهیم کرد که او در زمان ساخت آهنگ چه احساسی داشته و پیامش چه بوده است ؟
یک رستوران مشهور انگلیسی از مهمانان دعوت می کند در هنگام صرف غذا به موسیقی گوش فرادهند ، زیرا سر آشپز آن معتقد است این کار طعم غذا را بهتر می کند .به نقل از مجله اسکوارمیل چاپ انگلیس رستوران فت داک در غرب لندن که در سرو غذاهای عجیب و غریب شهرت دارد از مشتری ها می خواهد با شنیدن صدای موسیقی از غذای خود لذت بیشتری ببرند.هستون بلومنتال سر آشپز این رستوران می گوید بر اثر سه سال تحقیق به همراه روانشناس مشهور چارلز اسپنس در دانشگاه آکسفورد به این نتیجه رسیده است
تاثیر موسیقی بر رشد عاطفی و تعادل روحی کودکان
بررسی ها نشان می دهد که گوش دادن به موسیقی های خاص و شاد بدون کلام به تعادل روحی و عاطفی کودکان کمک می کند . در ضمن لذت بردن از موسیقی باعث افزایش روحیه و سرحال شدن کودکان و افزایش کوتاه مدت توانایی های آنها می شود .همچنین به گفته محققان نوع موسیقی که گوش داده می شود باید مورد پسند فردی که گوش می دهد باشد تا بتواند بر روحیه وی تاثیر مثبت بکذارد . با این وجود بهتر است از موسیقی هایی با نت مشخص و منظم استفاده شود
موسیقی درمانی برای کودکان. فواید موسیقی درمانی برای کودکان
.موسیقی درمانی بر رفتارهای کودکان تاثیر بسیار مثبتی دارد و با ایجاد یک سری تجربیات موسیقي در تسهیل گسترش ارتباطات کودکان ، احساسات اجتماعی ، اعصاب و افزایش هوش آنها بسیار موثر است .موسیقی درمانی می تواند کیفیت زندگی کودک را در عرصه های مختلف بالا ببرد ، نظیر ارتباط کودک با کودک دیگر ، کودک و خانواده ، ارتباط کودک و پزشک درمانگر یا معلم ، وغیره
بیشترین تاثیر این روش درمانی هنگامی است که کودک اجازه می یابد تا خود لذت اجرای موسیقی را تجربه کند .موسیقی در عین تهییج کنندگی می تواند آرامش دهنده نیز باشد .ثابت شده است که موسیقی می تواند میزان تحمل درد در کودکان را به هنگام بیماری یا موقعیت های شامل استرس افزایش دهد .موسیقی می تواند مشوق اجتماعی تر شدن کودکان شود و توانایی آنها را در نشان دادن نظرات و احساسات و نیز برقراری ارتباط با دیگران افزایش دهد .تاثیر موسیقی بر هر دو نیمکره مغز باعث می شود تا ارتباط این قسمت ها با یکدیگر تسهیل شده ، بهره لحظه ای هوشی بالا رود . این هماهنگی همچنین برای درمان لکنت کلام بسیار مفید است.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
من انسان منفی بافی هستم . هیچوقت نیمه پر لیوان را نمی بینم ، فقط نیمه خالی آن را می بینم .اگر هم لیوان کاملا پر باشد ، نگران این هستم که نکند کسی آن را خالی کند . پیتر ویلیامز
آیا شما هم منفی گرا هستید ؟ انسان منفی گرا کسی است که آگاهانه یا نا آگاهانه به سمت تفکرات منفی گرایش دارد . منفی بینی ممکن است به شکل عادت در آید اما قطع کردن این عادت کار چندان دشواری نیست . ولی اگر این بدبینی دست خودتان نباشد چه ؟ مخالف بودن ، مردد یا محتاط بودن ممکن است با شما عجین شده باشد ، یا اینکه دچار عدم تعادل عصبی باشید
تاثیرات مغزی
در تحقیقاتی که در سال 2002 انجام شد ، " تاثیر منفی " به عنوان زمینه ای برای اضطراب ، بی منطقی ، عصبانیت و انواع دیگری خصوصیات ناخوشایند تعریف شده است . تاثیر منفی با بالا رفتن فعالیت در قشر جلوی مغز ایجاد می شود . با اینکه این حالتی ثابت و ماندنی است اما می توان آن را کنترل کرد .زمانیکه بدبینی نتیجه مستقیم از دست دادن شغل ، قطع رابطه با یکی از دوستان یا مرگ کسی که دوستش داریم باشد ، به عنوان واکنشی در مقابل این ناراحتی تلقی می شود و موقتی است .چه این خصوصیت با وجودتان عجین شده باشد و چه فقط واکنشی موقتی به یک حادثه باشد ، با ایجاد تغییراتی در مغز شما همراه است . مغز از میلیون ها سلول سلول عصبی تشکیل شده است که پیام ها را به اعضا مختلف بدن رسانده و دریافت می کنند . ممکن است این پیام ها با ایجاد نا تعادلی شیمیایی مختل شوند .خجالت ندارد اگر برای مداوای این عدم تعادل و بالاتر بردن کیفیت زندگیتان دنبال مشاوره باشید . اگر احساساتی مثل نا امیدی ، کمبود انرژی و ناتوانی در انجام کارها دو هفته ادامه پیدا کرد ،می توانند علائمی از افسردگی به حساب آیند . می توانید برای دوباره به دست آوردن کنترل مغزتان دنبال درمان باشید .اگر این منفی بافی های شما نتیجه عادت است نه حالت های قابل درمان پزشکی ، راه هایی برای مقابله با آن وجود دارد . در اینجا به چند نکته اشاره می کنیم که به مثبت اندیشی شما کمک می کند
انگیزه تان را مشخص کنید
آگاه باشید چه زمانی تفکرات منفی بر شما غلبه می کنند . زمانی که خسته یا گرسنه هستید یا زمانی که فشار کاریتان زیاد است . ممکن است تفکرتان تغییر پیدا کند . کنترل افکار منفی به شما کمک می کند که انگیزه و سبب آن را بفهمید و این باعث می شود که بتوانید دو باره کنترل خودتان را در دست بگیرید
عیبجویی از خود را کنار بگذارید
در مسیرتان انتظار دست انداز هم داشته باشید و آن ها را بپذیرید . افکار منفی ، بدگویی و عیب جویی از خود را از ذهنتان بیرون کنید . در مورد مسائل و اتفاقات گذشته فکر نکنید ، فقط از آنها تجربه بگیرید و به راهتان ادامه بدهید . تغییر دیدگاهتان در مورد دنیا به شما اجازه می دهد تا در مشکلات و گرفتاری ها دنبال شانس باشید
خود را با شرایط وفق دهید
زمان هایی را که در گذشته منفی بینی به سراغتان آمده را به یاد آورید و به خود یاد آور شوید که چگونه آن را پشت سر گذاشته اید . حتی برای یک فرد مبتلا به منفی بینی یا کسی که دچار افسردگی است هم امید همیشه وجود دارد . سعی کنید اعتماد به نفستان را بالا ببرید و با این کار ، رفتارهایتان جنبه مثبت بیشتری خواهند گرفت
قبل از اینکه چیزی بگویید فکر کنید
خود را مجبور کنید که برای چند روز هیچ حرف منفی بر زبان نیاورید . قبل از اینکه حرفی بزنید ، در مورد آن خوب فکر کنید . این عادت جدید را در خود ایجاد کنید که برای خود و دیگران ارزش بیشتری قائل شوید و قبولشان داشته باشید
دیدگاهتان را تغییر دهید
به افراد نیازمند کمک کنید ، چون این باعث می شودکه جنبه های مثبت زندگی خودتان را بهتر ببینید لازم نیست حتما این کمک شما مالی باشد، شما می توانید هر طور که می توانید به دیگران و کسانی که دوستتان دارند کمک کنید
همچنین منفی بافی های ما بیشتر به این دلیل است که برای جلو رفتن ، بالا رفتن درآمدمان و بیشتر کردن ثروتمان صبر نداریم
از دوستتان کمک بگیرید
از یک دوست مطمئن بخواهید که وقتی بدبین شدید یا شروع به منفی بافی کردید به شما اطلاع دهد . برای این کار علامتی در نظر بگیرید تا دیگران از آن بویی نبرند . بعد از متوجه شدن ، سریعا درصدد جبران برآیید و آن فکر یا عمل بدبینانه را اصلاح کنید . مهم تغییر رفتارتان و تعویض آن با عادت های جدید و سالم تر است
از افراد بدبین دوری کنید
.افراد منفی باف و بدبین را از زندگیتان بیرون کنید ، زیرا ممکن است تحت تاثیر آنها قرار گیرید . اگر تمایلی به تغییر ندارند ، ارتباطتان را با آنها محدود کنید . به امیال خود توجه کنید .ببینید چه چیزی برای زندگی شما خوب و مناسب است ؟ دقت کنید چه چیزی باعث می شود شما از زندگی لذت ببرید ؟ گاهی دوری از کسانی که دوستشان دارید باعث می شود شما در مورد آنها افکار منفی داشته باشید، اما بودن در کنار آنها باعث آرامش خاطر شما می شود و این آرامش از بروز افکار منفی جلوگیری می کند .
به امید اینکه همه از زندگی خود لذت ببریم
موضوعات مرتبط: روان شناسی
یکی از علل احساس بی ارزشی این است که مرتب و به دور از هر گونه واقع بینی خود را آماج حملات بی رحمانه ی انتقاد قرار می دهیم و محکوم می شویم . اغلب به اشاره ای ، شعله های سرکش انتقاد وجودتان را در بر می گیرد . علتش این است که راه برخورد با انتفاد را نمی شناسیم و با روشهای مؤثر مقابله با آن آشنا نیستیم ؛ و حال آنکه احاطه به هنر و مهارت مبارزه ی کلامی و برخورد آگاهانه با انتقاد کار ساده ای است . می توانید بی آنکه به عزت نفستان خدشه ای وارد شود با انتقاد برخورد حساب شده کنید. علت بسیاری از افسردگی ها انتقاد دیگران است . تنها شما نیستید ، حتی روان شناس ها هم که به ظاهر باید با انتقاد برخورد واقع بینانه تری داشته باشند، واکنش های حساب نشده نشان می دهند. از جمله می توان به روان شناسی به نام " جيمز" اشاره کنم که از انتقاد بیمارش برآشفته شده بود . بیمار به او گفته بود که بسیاری از اظهار نظرهایی که درباره ی او می کند درست نیست . " جيمز" با شنیدن صحبت های بیمار به شدت ناراحت می شود و پیش خود می گوید : ( آه خدای من . حالا حتی بیمارها هم می دانند که چه آدم بی ارزش و بی احساسی هستم . حتما از بیمارستان اخراجم می کنند) چگونه است که بعضی ها در معرض یک انتقاد ساده اینهمه آسیب پذیر هستند و برخی دیگر در برابر شدیدترین انتقادها به راحتی مقاومت می کنند؟ شما هم می توانید اگر بخواهید در برابر انتقادهای بیجای دیگران راه آنها را انتخاب کنید . برخورد مؤثر با انتقاد به تمرین و ممارست نیاز دارد. اما کار دشواری نیست ، می توانید خیلی راحت مهارت های لازم را پیدا کنید و به عزت نفس خود بیافزایید .
پیش از صحبت درباره ی برخورد حساب شده با انتقاد باید دید چرا بعضی ها نسبت به انتقاد حساس تر از دیگران هستند ؟ اجازه بدهید جان کلام را بگویم : این انتقاد کننده یا صحبت های او نیست که شما را ناراحت می کند ؛ تکرار می کنم تاکنون حتی یک بار هم پیش نیامده که از انتقاد کسی ناراحت شده باشید . تیغ انتقاد هر اندازه هم که تیز باشد نمی تواند به خودی خود به شما آسیب بزند . بعبارت ديگر در دنیا تنها یک نفر می تواند دخلتان را بیاورد و آن یک نفر جز خود شما کسی نیست . موضوع از این قرار است که وقتی کسی در مقام انتقاد از شما حرفی می زند ، افکار منفی به خصوصی در ذهنتان جاری می شود . واکنش احساسی شما نه ناشی از صحبت انتقاد کننده که حاصل این افکار منفی است . افکار مسبب نگرانی و ناراحتی شما دقیقا : تعمیم مبالغه آمیز ، طرز تلقی هیچ یا همه چیز ، فیلتر ذهنی و برچسب زدن است . به عنوان مثال ، اجازه بدهید موضوع " جيمز" را باهم مرور کنیم .
ناراحتی جيمز همه اش برای آن بود که به خودش می گفت : « این انتقاد نشان می دهد که آدم بی ارزشی هستم . » اشتباه ذهنی جيمز کجاست ؟ نخست آنکه جيمزشتابزده و بدون دلیل موثق نظر بیمار را تایید می کند . ناراحتی او از همین جا شروع می شود و به علاوه ، بدون دلیل حرف های بیمارش را قبول کرده است . البته ممکن است که حرف های نسنجیده زده باشد ، ممکن است بی ملاحظه صحبت های نادرستی کرده باشد ، اما اشتباهش در این است که فکر می کند راهی برای اصلاح گفته هایش ندارد ( اشتباه پیشگو ) ، بی دلیل گرفتار تعمیم مبالغه آمیز شده و پیش خود نتیجه گرفته که دیگر هیچ بیماری را درست معالجه نخواهد کرد و بنابراین به خدمتش در بیمارستان خاتمه خواهند داد .
به استناد یک اشتباه خودش را یک بازنده به حساب آورده و فراموش کرده که قبلا بسیاری از بیمارانش را درمان کرده است ( دست کم گرفتن خود و بی توجهی به امر مثبت ) و دست آخر پیش خود نتیجه گیری کرده که من آدم بی ارزش و بی احساسی هستم . برچسب زدن. در رابطه با انتقاد ، فرایندهای ذهنی شما بیش از هر عاملی مهم هستند : ببینید با شنیدن انتقاد چه افکاری در ذهنتان جاری می شود. بهترین کار این است که افکار منفی ناشی از انتقاد را یادداشت کنید .
با این کار می توانید به تحلیل افکارتان بنشینید و به افکار غیر منطقی و اشتباه خود پی ببرید . با نوشتن افکار منفی نوبت نوشتن واکنش های منطقی تر می رسد. از منفي به مثبت.... تصور کنید انتقاد نوع مخرب-نوع منفی- را دریافت کرده اید. چطور می توانید آن را به چیزی مثبت تبدیل کنید؟ ابتدا باید اطمینان یابید که منظور را فهمیده اید. کار خود را توجیه نکنید چون ممکن است می توانسته اید کار خود را بهتر انجام دهید. حال به مرحله ی بعد می رویم: از منتقد بپرسید چه چیزی را در کارتان اشتباه دیده است و چرا و بعد از او راه های اصلاح و درست کردن آن را سوال کنید. اگر نتوانستند سوال شما را جواب دهند، انتقاد را نادیده بگیرید و فکر کنید که کارتان را خوب انجام داده اید. چون بعضی افراد ذاتاً منفی باف هستند. اما فکر کنید انتقاد صحیح بوده است. می توانید با فرد منتقد در مورد راه های اصلاح کارتان گفتگو و مشورت کنید.
قدم آخر انجام اصلاحات و تغییرات در کارتان است. یادتان باشد که حتماً باز با فرد منتقد چک کنید تا ببینید اصلاحاتتان را درست انجام داده اید یا خیر. اگر سعی کنید همه ی انتقادها را با دیدی مثبت ببینید و به روش های بالا به آن جواب دهید مطمئناً نتایج خوبی خواهید گرفت و در پیشبرد اهدافتان موفق خواهید شد. .
موضوعات مرتبط: روان شناسی
اصل اساسي در روان درماني،آن رابطه عاطفي و انساني است كه بيمار و متخصص با يكديگر برقرار مي كنند.در اين جريان،بيمار تجارب و رفتارهاي جديدي فرا مي گيرد كه او را در برطرف كردن مشكلات و سازگاري با محيطش كمك مي كند. روان درماني نه جلسه پند و اندرز است و نه به منظور درد دل كردن بيمار با روانكاو. روان درماني فرآيندي است كه در آن بيمار عواطف،احساسات ورفتارهاي ناصحيح را از دست بدهد و بجاي آن رفتار صحيح تر،مناسب تر ومفيدتر را مي آموزد.
اهداف روان درماني عبارتند از: * تغيير الگوهاي آسيب زاي رفتاري *بهبود احساس ارزشمندي *حل و فصل تعارضها معيارهاي روان درماني معيارهاي روان درماني،تا اندازه اي به روشهاي مختلف درماني بستگي دارد. معيارهاي مشترك در روشهاي روان درماني هاي مختلف: 1- شخصي كه مشكلي دارد،براي گرفتن كمك به متخصص مراجعه مي كند و به او پول مي دهد تا او را در حل مشكلش ياري دهد. 2- ييمار براي حل مشكلي،بدليل اينكه خود از حلٌ آن عاجز است،نزد متخصص مي رود. 3- بر خلاف معيارهاي اجتماعي،روان درماني به بيمار اجازه داده مي شود تا درباره هر موضوعي،حتي اگر از نظر اجتماعي و اخلاقي بشدت ممنوع باشد،صحبت كند. 4- عدم سوءاستفاده از مطالبي كه روانشناس درباره بيمار بدست مي آورد. و به همين ترتيب روانشناس نبايد از اتكايي كه بيمار به او پيدا كرده است به نفع خود استفاده كند.
ترتيب جلسات روان درماني 1-مدت وتعداد جلسات: الف) معمولاٌ مدت جلسه يك1 ساعت است واگر فقط هفته اي يك جلسه باشد مدت آن دو2 ساعت خواهد بود ب) جلسات روانكاوي كلاسيك هفته اي پنج5 بار در هفته و در انواع جديد روانكاوي 1-2 جلسه در هفته خواهد بود. 2-نحوه قرار گرفتن بيمار: در روانكاوي كلاسيك معمولاٌ بيمار روي نيمكت ويا تخت مخصوص دراز مي كشد و روانكاو به نحوي بالاي سر بيمار مي نشيند كه مريض او را نبيند.و روانكاو بيماررا راهنمايي مي كند كه هرچه به فكرش مي رسد،آزادانه بيان كند. اين روش امتيازاتي دارد ولي معقول نيست تا دراولين جلسات اجرا شود زيرا براي بيماران اين حالت اضطراب انگيز وناراحت كننده است.
محاسن اين روش:
بيمار وقتي با روانكاو روبرو نمي شود،آزادانه و بدون اضطراب صحبت مي كند.ساكت وبيطرف بودن روانكاو،او را تحريك مي كند تا عواطف واحساسات شديد خود را نسبت به روانكاو بيان كند و به اين طريق رابطه انساني او اصلاح شود. معايب اين روش: محيط روانكاوي را خيلي اسرارآميز مي كند و دور از زندگي واقعي جلوه گر مي سازدو از همان لحظه اول،باعث وحشت بعضي از بيماران از روانكاوي مي شود. در بسياري از كلينيكها بيمار روي صندلي راحتي،روبروي روانشناس مي نشيند و بروش معمولي مصاحبه،جلسات روان درماني را برگزار مي كنند.و بدين ترتيب روانشناس از مريض مي پرسد كه ميل دارد در چه زمينه اي صحبت كند،يا ممكن است منتظربماند تا بيمار صحبت را آغاز كند.
خصوصيات جلسه اول:
در اين جلسات، روان شناس سعي مي كند بيشتر گوش دهد و كمتر به طور مستقيم به راهنمايي بيمار بپردازد.همچنين در گفتار وكردار او مداخله نكند ويا به تفسير بيماري او نپردازد، بلكه كوشش او بيشتر به منظور تشويق بيمار به صحبت كردن درباره ي خودش خواهد بود. روابط عاطفي در روان درماني : روان شناس با تجربه مي تواند بدون اينكه عواطف خود را با عواطف بيمار در آميزد از خود صميميت نشان دهد .
روان شناسان كلاسيك معتقد هستند كه روانكاو بايد به عنوان يك انسان براي بيمار ناشناخته بماند بنابراين او بايد حتي الامكان با بيمار رابطه اي آرام،ساكت، دوستانه داشته ودرعين حال هميشه بي طرف وخويشتن دار باشد.
نكته: اعتراضي كه بعضي از روانشناسان به مداخله روانشناس در جريان روان درماني دارند، اين است كه اگر احتياجات نوروتيك روان شناس كنترل نشود ، ممكن است بيمار صدمه ببيند. اگر روان شناس ندانسته با بيمار رابطه برقرار كند ودر آن، ارضاي احساس برتري ، تسلط وميل جنسي خود را بجويد ، بي شك حالت بيمار بدتر خواهد شد .
تفسير در روان درماني : هدف اصلي تفسير، افزايش آگاهي بيمار است .به عبارت ديگر ، مقصود از تفسير در روان درماني اين است كه بيمار خود را بهتر ببيند ونه اينكه مطالبي را در باره ي خود باور كند. روشهاي تفسير : 1) يكي از ساده ترين انواع تفسير ، عبارت است از اشاره كردن به عواطف و محركهاي بيمار . مثلاً ممكن است بيمار با هيجان زياد بگويد: «از حرفي كه دوستم به من زد، بسيار رنجيدم وچنين انتظاري از او نداشتم.» روان شناس مي تواند از او بپرسد : « شايد حرف دوستت تو را عصباني كرده؟ » به اين ترتيب ، او مطلب را به حساسيت بيمار در مقابل انتقاد بيمار مي كشاند . 2) تذكر دادن شباهت دو وضع يا موقعيتي است كه باعث ناراحتي بيمار شده است . مثلاً روانشناس ممكن است بگويد« به نظر ميرسد در هر دو شرايطي كه شما ناراحت شده ايد،شخص مسلط وزور گويي وجود داشته است وشما در برابر او احساس نا تواني كرده ايد؟» 3) روانشناس علل وضع كنوني او را در گذشته جستجو مي كند مثلاً روانشناس به بيمار تذكر مي دهد كه رفتار كنوني او نسبت به افراد قوي ومسلط ، مانند رفتار كودكي او ، در برابر پدرش است. ويا احساس عدم كفايت جنسي او ، به طرز فكر وعواطفي كه نسبت به مادر خود داشته است ، مربوط مي شود . 4) آشكار ساختن علل ومفاهيم نا خود آگاه واهميت علائم وسمبل ها : به ويژه علائمي كه در خواب ظاهر مي شود . البته، علائم منحصر به خواب نمي شود ، بلكه حالتهايي كه بيمار در جلسه روان درماني نشان مي دهد ، مانند آه كشيدن، جويدن ناخن به طور ممتد ، مشت كردن دستها ، انداختن اشيا وامثال آن نيز شامل اين عوامل هستند .
پذيرفته شدن تفسير از جانب بيمار: معمولاً بيمار از پذيرفتن تفسيري كه روانشناس در مورد روحيات او مي دهد ،شك خواهد كرد . علل ترديد بيمار: 1) چون مقدار زيادي از تفسير بر اساس حدس وگمان است ، بيمار در صحيح بودن آ ن ترديد نشان مي دهد. 2) تفسير ، بيمار را مضطرب وناراحت مي كند و او آن را به صورت تهمت وعيب جويي تلقي ميكند .بنابراين اغلب اوقات صحت آن را انكار مي كند . بعضي اوقات شدت عكس العمل بيمار ، نشان مي دهد ،كه تفسير صحت دارد وعلت ناراحتي بيمار همبن است. روانشناس بايد در نظر داشته باشد كه نبايد بيمار را مجبور كرد تا ناگهاني ويكباره با حقايق خصوصيات رواني خود روبرو شود ، مگر اينكه علل اين خصوصيات تا حدي بر بيمار روشن باشد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
خود کشی پدیده ای روانی- اجتماعی ،موضوعی چند وجهی ییچیده است وقتی شخصی مرتکب خودکشی می شود ،معمولا"وابستگان ودوستان او متعجب و حیران می شوند چرا که معتقدند او آرام بود وزندگی می کرد ،اما پس از بررسی دقیق سر نخ ها یی به دست می آید که در عین دشواری ،ضرورت پیگیری وجستجوی کمک وخدمات تخصصی را آشکار می سازد .بنابراین ،پیش بینی خودکشی حتی برای متخصصان امری آسان ودقیق نیست ،از این رو بررسی دقیق علايم ونشانه های خطر خود کشی برای تشخیص به موقع ومناسب ،بسیار کمک کننده است.
تعریف و ماهیت خود کشی
:خود کشی در فرهنگ فارسی به معنای «خود را به وسیله ای کشتن »«انتحار » «خود را کشتن»آمده است .خودکشی به عنوان عملی که شخص برای معدوم کردن خود ،در حالی که اختیار مرگ وزندگی را دارد وبه لحاظ اخلاقی نیز به انجام آن موظف نیست ،تعریف شده است .در فرهنگ روانشناسی ، خود کشی به عنوان نابود کردن آگاهانه خویش برای رها شدن از موقعیتی غیر قابل تحمل تعریف شده واشاره دارد که خود کشی هایی که با انگیزه ملاحظات مذهبی واخلاقی (فرار از عملی مغایر با شرف ،سر بار دیگران نبودن )صورت می گیرد ،نوعی فداکاری تلقی می شود و آنها را با خودکشی هایی که ناشی از عواطف مختل ،مشوش و...است متفاوت می دانند . رفتار های خودکشی گرا را می توان به افکار (فرایند های ذهنی )ویا براساس پیامدهای مهلک (مرگ آور )مثل خود کشی وپیامدهای غیر مهلک از قبیل اقدام به خود کشی (شبه خود کشی )یا اعمال خود –آسیبی طبقه بندی کرد .شبه خود کشی عبارت است از :«اقدام به عملی غیر مهلک که در آن فرد به عمد یا از روی نقشه ،قصد خود آسیبی (مجروح ومسموم ساختن خود را )دارد اما منجر به مرگ نمی شود .»
ده ویژگی خود کشی از دیدگاه شنایدمن
:1- شایع ترین هدف خود کشی جستجوی راه حل است .2- هدف معمول در خود کشی وقفه وقطع هشیاری است. 3- رایج ترین محرک در خود کشی ،درد روانشناختی غیر قابل تحمل می باشد .4- عمده ترین فشارزا در خودکشی نیازهای روانی ناکام شده است .5- عمده ترین هیجان در خودکشی ناامیدی – درماندگی است. 6- عمده ترین حالت شناختی در خودکشی دوسو گرایی است. 7- شایع ترین حالت ادراکی در خودکشی احساس بن بست است .8- شایع ترین عمل در خود کشی خروج است.9- عمل مرسوم در خود کشی ،بیان و ابراز کردن(کلامی – غیر کلامی )قصد خود کشی است . 10 – همسانی معمول در خود کشی دشواری الگوهای مقابله ای مداوم است .
علل خود کشی
درخصوص علل خودکشی دودیدگاه عمده وجود دارد.دیدگاه اول مسئولیت خود کشی را بردوش جامعه می گذارد .(مثل دورکهایم واستنگل )دیدگاه دوم که روانشناختی است بیشتر بیانگر مسئولیت وتصمیم گیری فردی است (مثل فروید )هرچند به نظر می رسد تعامل وترکیبی از عوامل اجتماعی وفردی بیشتر تعیین کننده موضوع باشد .با این حال ،رویکرد های مختلف تبیین های متفاوتی برای خودکشی ارائه می کنند. نظریه یادگیری وبه نوعی رفتارگرایی ،براهمیت اکتسابی بودن رفتارهای خودکشی تأکید دارد وموضوعاتی همانند انتقام،پیوستن به فرد مورد علاقه واز دست رفته ،وآرامش مطلق رابرای خودکشی تقویت کننده می دانند .از این منظر چون این رفتارها یاد گرفته شده اند ،بنابراین ،می توان با ایجاد شرایط یاد گیری آنها راتغییر داد. نظر پردازان شناختی خودکشی را نمونه ای از رفتار حل مسأله بیان می کنند .احتمالا"در طول سال رشته ای از رویدادهای منفی که درکنترل شخص نیستند ،پیش از اقدام به خود کشی ،رخ می دهند وموجب می شود که منابع حمایتی خویش را از دست داده (مثلا"طلاق یا فقدان عزیزی در زندگی )وبه لحاظ ارزیابی شناختی دچار محدودیت واز دیدن تمامی ابعاد یک موضوع با دشواری مواجه می شود .از این دیدگاه ،خودکشی ممکن است ازارزیابی شناختی شخص از موقعیت به عنوان شرایطی نا امید کننده وازمرگ به عنوان راهی برای خلاص شدن از مشکلات ،نشأت بگیرد.چرا افراد خودرا می کشند ؟ - انتقام وخشم - افسردگی - ناتوانی - فقدان وضعف عزت نفس - توهم و باورهای هذیانی روان پریشی - تصمیم گیری های به ظاهر منطقی ،مبتنی بردورنمای زندگی وشکست در آنها .درد فیزیکی ،عاطفی یا معنوی)
عوامل خطر آفرین خودکشی
اکنون شیوه ای یاد یار به نام «تبسم جوانان »برای استفاده مشاوران / روان درمانگران در ارزیابی ابعاد خطر مراجعان خودکشی گرا ارائه وپیشنهاد می گردد. این «یاد یار »اکثر عوامل خطری را که در ادبیات خودکشی مشخص شده اند پوشش می دهد: ت به معنای تفکر غیر منطقی : تفکرمنطقی ،کنترل افکار واحساسات از مهارتهای اساسی در زندگی است .از ویژگی افراد خودکشی گرا به ویژه نوجوانان ،نداشتن مهارتهای مقابله ای مناسب ،بالاخص تفکر منطقی می باشد .ازاین رو ندیدن گزینه های مختلف ،عدم انعطاف پذیری ،تکانه ای عمل کردن از ویژگی هایی است که در بررسی افراد پر خطر ،اهمیت بسیار دارد .ب به معنای بیماری : بیماری جسمانی وروانی همبستگی قابل توجهی با خودکشی دارد ،سابقه طبی قبلی ومراجعه درمانی دامنه ای از 32 تا 80 درصد افراد خودکشی کننده در شش ماه قبل از انتحار به علت بیماری را نشان می دهد .س به معنای سن :در گذشته خطر خودکشی با بالا رفتن سن افزایش می یافت ولی در بررسی های جدید نشان می دهد خودکشی درمیان نوجوانان 15 تا 19 ساله به شدت رو به رشد است .همچنین در بزرگسالان به ویژه از دهه ششم زندگی به بعد افزایش بالایی دارد . م به معنای مصرف نا به جای مواد مخدر :مواد مخدر به ویژه الکل خطر خودکشی را به شدت افزایش می دهد .در هرحال ،استفاده نا به جا و سوء مصرف الکل ،به طور کلی مواد مخدر در افزایش خودکشی بسیار تأثیرگذارند .ج به معنای جنسیت : زنان سه برابر مردان اقدام به خودکشی می کنند اما کمتر از آنان می میرند .به عبارتی ،مردان ،خودکشی (چهارتا پنج برابر زنان) وزنان ،اقدام به خودکشی (چهار تا هشت برابر مردان )بیشتری دارند .و به معنای وضعیت تأهل :میزان خودکشی در میان افراد متاهل نسبت به گروه مطلقه وبیوه بسیار پایین تر است .به طور کلی ،خودکشی درافرادی که مجرد ،جداشده وتنها هستند بیشتر می باشد .مطلقه وبیوه بودن 4 تا 5 برابر خطر خودکشی را افزایش می دهد .این امر ازسویی اهمیت تأهل واز سوی دیگر ،نقش فقدان حمایت اجتماعی در افزایش خطر خود خودکشی را نمایان می سازد .الف به معنای افسردگی : افسردگی توأم با نا امیدی از نشانه های جدی خطر خودکشی است .داده های تحقیقی بیانگر نتایج مختلفی است از جمله 10 تا 15 درصد افراد افسرده خودکشی می کنند .همچنین ،بیش از 60 درصد کسانی که به وسیله خودکشی مرده اند از افسردگی عمده در رنج بوده اند .ن به معنای نداشتن حمایت اجتماعی : از متغیر های اساسی سلامت روان وجود سیستم های حمایت اجتماعی مناسب است .الف به معنای اقدام قبلی :خودکشی درافرادی که اقدامهای قبلی داشته اند ،بسیار بالاست . ن به معنای نقشه سازمان یافته :هرچه نقشه فرد برای خودکشی دقیق تر وجزئیات بیشتری داشته باشد ،خطر آن بیشتر است .ازاین روبه نظرمی رسد کسانی که واقعا" قصد خودکشی دارند ،نقشه وطرح دقیق تری برای خوددارند .خودکشی افراد اغلب به گونه ای است که کارهای نیمه تمام را تکمیل ومرتب می کنند .همچنین ممکن است اشیاءباارزش خودراببخشند ،به قرارها ،بدهی ها یا وثیقه ومواردی از این قبیل رسیدگی نمایند .
آمار خودکشی درایران
به دلایل مختلفی ازجمله انجام نگرفتن تحقیقات گسترده وجامع ،بازداری های اجتماعی وفردی ،به ویژه نبود مرکزی برای جمع آوری وپردازش اطلاعات مربوط به اختلالات ومشکلات روانی – اجتماعی در کشور در خصوص شیوع وبروز خودکشی واقدام به آن ،آمارهای مؤثق وقابل اتکایی در دسترس نمی باشد .با این حال به برخی نتایج اشاره می شود .میزان خودکشی در ایران درسال 1375 ،5 نفر در 000/100 نفر اعلام شده است که کرمانشاه با 9/12 وایلام 10 در 000/ 100 نفر بالاترین وسیستان وبلوچستان با 1/1 در 000/100 نفر پایین ترین میزان خودکشی را در کشور داشته اند .میزان اقدام به خودکشی در سال 1376 در استان ایلام با 52 در 000/100 نفر نسبت به سالهای قبل افزایش داشته است .نکته قابل توجه دیگر آن است که میزان خودکشی واقدام به خودکشی در میان دانش آموزان این استان 70 در 000/100 نفر بود که نسبت به سال 1375 ، 25 % افزایش داشته است .تعداد خودکشی زنان در استان اردبیل نیز طی سالهای 78-75 در هر هزار نفر 05/6 -38/1 – 20/1 – 17 /0 بوده است که نشان دهنده کاهش میزان می باشد .
راهکارهای پیشگیری از خودکشی
خودکشی سومین عامل مرگ جوانان ایرانی است که به این مسأله وبحران توجه خاصی داشته باشیم ساماندهی امور ومطالبات جوانان به عنوان برنامه ای ملی ،تأمین اشتغال مولد ،ازدواج به موقع ،ارزشگذاری مناسب به پسران ودختران ومعرفی الگوهای مناسب ،احترام به حقوق فردی تمامی افراد جامعه ،آموزش مهارتهای زندگی ،برقراری امنیت شغلی مردان ،حرفه آموزی وتوانمندی های آنها و... از عواملی هستند که باید مورد توجه خانواده ها ومسئولان جامعه قرار گیرند .
محورهای عمومی مداخله
- آموزش همگانی (عمومی )
- مسئولیت رسانه ها در ارائه گزارش
- برنامه های مبتنی برمدرسه
- شناسایی ودرمان افسردگی وسایر اختلالات روانی
- توجه به افراد دارای سوء مصرف مواد (الکل ودارو)
- توجه به افراد با رنج ناشی از بیماری جسمی
- کاهش دسترسی به روشهای مهلک
- افزایش دسترسی به خدمات بهداشت روان
- بهبود ارزیابی اقدام به خودکشی
- مداخله ثانویه
- مداخله در بحران
- خط مشی اشتغال وبیکاری
- آموزش متخصصان سلامت
موضوعات مرتبط: روان شناسی
به بياني ديگر عزت نفس عبارت است از احساس ارزشمندبودن كه اين احساس ارزشمند بودن از مجموع افكار، احساسا ت ،عواطف و تجربياتمان كه در طي زندگي كسب مي كنيم به دست مي آيد.
به عنوان مثال مي انديشيم كه فردي باهوش يا تنبل هستيم ؟احساس مي كنيم كه منفوريادوست داشتني هستيم و اينكه مورد قبول و اطمينان هستيم يانه ؟ همه افراد صرف نظراز سن ،جنس ،زمينه فرهنگي ،جهت ونوع كاري كه در زندگي دارند نيازمند عزت نفس مي باشند.عزت نفس يعني خود باوري واقعي ، يعني خودمان را آن گونه كه هستيم باور كنيم و تلاش كنيم .
علايم و نشانه هاي عزت نفس در نوجوانان :
1)مستقل عمل مي كنند.
2)مسئوليت پذير هستند.
3)به پيشرفتهاي خود افتخارمي كنند .
4)به چالش هاي جديد مشتاقانه روي مي آورند.
5)دامنه وسيعي از هيجانات و احساسات را بروز مي دهند.
6)ناكاميها رابه خوبي تحمل مي كنند.
اما شايد اين سوال به ذهن شما خطور كند كه عزت نفس قوي ويا ضعيف در دوران مختلف چه فايده اي دارد؟ در پاسخ به اين سوال بايد گفت كه عزت نفس قوي باعث تقويت عملكردفرددر زندگي خواهد شدو موفقيت در دوره اي از زندگي باعث مي شود فرد از لحاظ رشدي و ويژگيهاي رشدي مختص به آن دوره زندگي درسطحي خوب عمل كند كه اين كار باعث رشد بهتر وكاملتري در مراحل بالاتر رشد خواهد شدبه عنوان مثال رشد عاطفي –هيجاني .
اما توصيه هايي براي كساني كه ازعزت نفس ضعيف برخوردارند:
1)برتوانايي خود تكيه كنيدوبراي هر كاري كه مي كنيد ارزش قايل شويد ودر اين راه توانايي و تمركز خود را معطوف به كارهايي كه مي توانيد انجام دهيد و به خاطر تلاشهايي كه داريد خودتان راتشويق كنيد وراجع به نتيجه كارهايتان فكر كنيد و تنها بر توانايي خود متمركز شويد چرا كه اين امر به شما كمك ميكند كه بتوانيد با محدوديتهاي اجتناب ناپذير زندگي خود كنار بيايد .
2)ريسك كنيد و روي تجربيات جديد با ديد يادگيري بيشتر تاكيد كنيد و فعاليت نماييد و از برد وباخت نهراسيد و جلوي پيشرفت شخصي خودتان را نگيريد و حس خويشتن پذيري را در خود تقويت نماييد.
3)با خودتان صحبت كنيد صحبت كردن باخود بيشتر در زمينه مقابل مفروضات مضر مطرح مي شود كه شما خودتان مي توانيد اين فرضها را شناسايي كنيد و فرضهاي مثبت را جايگزين كنيد و در واقع تصويرذهني مثبتي در رابطه با توانائي هاي خودداشته باشيد.
4)خودتان را ارزيابي كنيد و ياد بگيريد اين ارزيابي را خودتان شخصا انجام دهيد و در جهت جلوگيري از احساس ناراحتي در خود روي نقطه نظرات ديگران تاكيد نمائيد و تمركز اصلي خودرا روي رفتار ،كار و ساير جنبه هاي زندگي تان بگذاريد.
اگر ثروتمند نيستيد مهم نيست بسياري از مردم ثروتمند نيستند ،اگر سالم نيستيد،هستند افرادي كه با معلوليت و بيماري زندگي مي كنند ،اگر زيبا نيستيد ،مي توانيد برخوردي درست با خود داشته باشيد. اگر جوان نيستيد همه چهره ها باپيري روبروخواهند شد،اگر تحصيلات عالي نداريد با كمي سواد هم مي توان زندگي كرد ....اگر عزت نفس نداريد پس بايد گفت كه هيچ نداريد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
1 - خود را دوست داشته باشيد تا هرگز گرفتار خشمهاي مخرب نخواهيد شد.
2 - خود را از شر توقعاتي كه از ديگران داريد نجات دهيد.
3 - رفتارهاي خشم برانگيز را بررسي كنيد و راهي صحيح براي ابراز احساسات خود بيابيد.
4 - در هنگام عصبانيت سعي كنيد پيش كسي برويد كه براي او احترام خاصي قايل هستيد و او را دوست داريد.
5 - لحظات عصبانيت خود را با قيد زمان و مكان و واقعهاي كه باعث عصبانيت شما شده يادداشت كنيد.
6 - از شخصي كه دوستش داريد بخواهيد تا هنگام عصبانيت، به شما با گفتار يا اشارههاي توافق شده، هشدار دهد.
7 - پس از بروز خشم اعلام كنيد كه خطا كردهايد.
8 - ياد بگيريد كه اگر چيزي را دوست نداريد. اما از آن عصباني هم نشويد.
9 - ياد بگيريد كه هر كس حق دارد چيزي باشد كه خودش انتخاب كرده.
10 - اداي عصبانيت را در آوريد.
11 - عصبانيت خود را به تعويق اندازيد.
12 - در لحظه خشم، از افكار خود آگاهي پيدا كنيد.
13 - شوخ طبعي را در خود پرورش دهيد.
14 - زمان حال خود را با خشم و عصبانيت به هدر ندهيد.
15 - زندگي را سخت نگيريد.
16 - خود را ارزشمند بدانيد و اجازه ندهيد ديگران اختيار شما را در دست بگيرند.
17 - ياد بگيريد تا اعمال و عقايد ديگران شما را پريشان و آشفته نسازد.
18 - به خاطر داشته باشيد كه ديگران حق دارند با آن چه دلخواه شماست همراه نباشند.
19 - به ياد داشته باشيد كه ديگران نميتوانند هميشه به ميل شما رفتار كنند.
20 - اگر فكر ميكنيد كه با بلندتر كردن صدايتان طرف مقابل ساكت ميشود. بياموزيد تا احساس خود را به او نشان دهيد، اما كاري نكنيد كه عصباني شود.
21 - ياد بگيريد كه در برابر يأس و ناكامي به شكل تازهاي از خود واكنش نشان دهيد.
22 - خشم خود را به نحوي كه آثار مخرب نداشته باشد، ابراز كنيد.
23 - بياموزيد كه دنيا هرگز آن طور كه شما ميخواهيد، نخواهد بود.
موضوعات مرتبط: خوب زندگی کنیم
به مردان قدرت دهيد، تا صميميت فوران كند، مرد موجودي عاشق قدرت است. مرد از اين كه قدرتمند باشد حظ ميكند. در آسمان اوج ميگيرد و شما را نيز همراه خود ميبرد. از اين كه توانا باشد و يا احساس توانايي كند، لذت ميبرد. تا وقتي به گشتن اين احساس در مردان مشغوليد، بدانيد كه تنها ميتوانيد خواب خوشبختي را ببينيد.
اگر قدرت مرد را ناديده بگيريد و يا از آن انتقاد كنيد بدانيد كه ديگر پري روياهايش نخواهيد بود. او به دنبال كسي است كه به قدرت هايش ايمان داشته باشد و حتي ضعفهايش را در جهت تقويت تواناييهايش مثبت جلوه دهد. پس مراقب باشيد و بدانيد كه:
1 - اگر خودتان داراي درآمد هستيد.
هرگز درآمد و پولتان را به رخ همسرتان نكشيد. حتي اگر درآمد بيشتري داريد هرگز به روي خودتان هم نياوريد. بگذاريد همسرتان احساس كند كه همه چيز در دست اوست و اداره امور مالي خانواده به دست قدرتمند همسرتان اداره ميشود.
2 - مطلقاً او را با كسي مقايسه نكنيد:
نگوييد شوهر خواهرم دوتا خانه دارد. فلاني اينقدر درآمد دارد و تو هميشه مثل گداهايي. اگر واقعا به بهبود اوضاع مالي فكر ميكنيد او را براي تلاش بيشتر تشويق كنيد. انتقاد دشمن صميميت است.
3 - تو بيعرضهاي! فاتحه خواندن بر صميميت است.
تو بي عرضهاي! يعني فرو ريختن مرد. يعني به دست خود خانه را خراب كردن. هر مفهوم مشابه تو بيعرضهاي فاتحهاي بر صميميت و عشق متقابل مرد است.
4 - شوهرِ خود را حلال مشكلات بدانيد.
مشكل را به او بگوييد و از او بخواهيد آن را حل كندو تأييد كنيد كه تنها او قادر به حل اين مسئله است.
5 - به مردان اندرز ندهيد و نصيحت نكنيد.
مردها دوست دارند كه مشكلاتشان را به تنهايي حل كنند و اگر به شما چيزي نميگويد يعني به تنهايي قادر است موضوع را حل و فصل كند و در صورت لزوم با شما در ميان ميگذارند. با نصيحت نكردن، زندگي خود را عاشقانه كنيد.
6 - سكوت مردان را نشكنيد.
اين اشتباه خانمهاست كه وقتي مرد ساكت است، مدام به سمت آنها ميروند و با آنها حرف ميزنند. اگر او ساكت است به سكوت نيازمند است و احترام به اين سكوت يعني صميميت بيشتر. سكوت طولاني در زنان ممكن است به معني آزرده خاطر بودن باشد اما در مورد مردها اين طور نيست.
7 - به مردان فضا بدهيد.
گاهي شوهر خود را رها كنيد تا با خود خلوت كند. با دوستانش به ورزش برود و به خانوادة خود تنها سر بزند! مدام دنبال او نباشيد فضاي رها شدن، اين چيزي است كه آنها گاهي به آن نياز دارند. اگر به آنها اين فضا را هديه كنيد، آنها نيز به شما عشق ميورزند.
8 - مرد دوست دارد كه از او قدرداني شود.
تشكر به مرد قدرت پرواز ميدهد. از هر كار كوچكي كه براي شما انجام ميدهد. تشكر و قدرداني كنيد تا او نيز بي حساب به شما عشق بورزد.
9 - مرد بايد تأييد شود.
تواناييهاي همسرتان را تأييد و مدام تأكيد كنيد او صاحب بهترين تواناييها و شايستهترين شوهر است و تأييد مردها يعني فوران صميميت.
10 - بايد مورد اطمينان باشد.
به او اعتماد كنيد. با اطمينان خاطر به اين كه او ميتواند و شما نيز ميتوانيد به راحتي بسياري از كارها را به او بسپاريد.
11 - مردها را تشويق كنيد.
مرد عاشق تشويق است. كف زدنها را فراموش نميكند و پشت او زدن به علامت تشويق را حس ميكند. مرد، آفرين شما را تا عمر دارد به خاطر ميسپارد.
من نيز لبخند شما را بعد از اجراي اين قوانين طلايي، تا هميشه به خاطر دارم!
موضوعات مرتبط: خوب زندگی کنیم
همة ما علاقهمنديم يادمان در دلهاي اطرافيان باقي باشد و اين تنها با سلاح خُلق خوش حاصل ميشود. هنگامي كه به خاطرات پررنگمان با آشنايان مراجعه ميكنيم افراد مهربان و خوش اخلاق از ماندگارترين شخصيتها در ذهن و رحمان ميباشند. چنين ماندگاري در قلبها آرزوي همه ماست و اين مهم به دست نميآيد مگر آن كه از رموز آن آگاه باشيم.
يكي از مهمترين رازهاي رسيدن به آن جذابيت است و قبل از هر چيز بايد بدانيم كه جذابيت چيزي غير از زيبايي است. شخص ميتواند صورت زيبايي نداشته باشد اما بسيار جذاب باشد و هم چنين ميتواند بسيار زيبا باشد اما اصلاً جذابيت نداشته باشد. جذابيت و گيرايي يك ويژگي كاملاً اكتسابي است و به راحتي ميتوانيم صاحب آن باشيم:
1 - ظاهري آراسته داشته باشيد.
تميز و مرتب باشيد، هماهنگي و پاكيزگي شما، ناخودآگاه شما را جذاب ميكند. بعضي از افراد براساس تصوري اشتباه براي جذاب شدن به زحمت زيادي ميافتند و خود را به شكلهاي عجيب و غريبي درست ميكنند. مهمترين مسئله اين است كه مرتب و هماهنگ و در عين حال ساده باشيد. نامرتب بودن حتي حرفهاي قشنگ، مثبت و تأثيرگذار شما را ضايع ميكند. فرزندي كه هميشه پدر و مادر خود را آراسته و با ظاهري مرتب ميبيند، ظاهر آراسته فردِ ناآشنا او را نميفريبد. چون ممكن است جذب ظاهر آراسته كسي شوند كه تأثير منفي او از اثرات مثبتش به مراتب بيشتر باشد.
2 - بيشتر سكوت كنيد:
غالباً افراد به اشتباه براي اين كه جذابتر شوند، بيشتر شلوغ ميكنند و به خطا ميروند. سكوت، يك تأثير ذهني و رواني بسيار قوي ميگذارد. در سكوت، فرد پيرامون خود خلاء ايجاد ميكند و هر خلايي، جذب را سبب ميشود. آنها كه بيشتر صحبت ميكنند و كمتر ميشنوند از جذابيت خود ميكاهند، حال آن كه سكوت و گوش دادن بيشتر به واقع شما را عاقلتر و قابل اطمينانتر معرفي ميكند و اين زمينهاي مساعد براي صميميت بيشتر است. سكوتي سرشار از اعتماد به نفس سرچشمه صميميت است.
3 - نرم و ملايم سخن بگوييد:
هنگامي كه نرم و ملايم صحبت ميكنيد افراد را جذب خود ميكنيد و به راحتي ميتوانيد بر روي آنها تأثير بگذاريد. آدمهاي خشن و داد و بيدادي افراد مناسبي براي اطمينان كردن، نيستند.
4 - فرد محترمي باشيد:
بياحترامي به خود، به ديگران و بياحترامي و بي ادبي در كلام و رفتار همگي از جذابيت شما ميكاهد. شما بايد هم در ظاهر آراسته باشيد و هم در باطن وارسته. افراد مؤدب و متين و محترم بي ترديد جذابند و اين جذابيت از درون موج ميزند.
محترم و مؤدب و باشخصيت باشيد، خواهيد ديد خود به خود جذاب ميشويد.
5 - زياد شوخي نكنيد اما بسيار تبسم كنيد:
شوخي فراوان از انرژي ذهني و جذابيت شما ميكاهد چرا كه شوخي فراوان به تدريج مرزهاي لازم بين افراد را از بين ميبرد متبسم باشيد كه تبسم به چهره شما جذابيتي عميق و ژرف ميبخشد. در تبسم، سنگيني و متانت و جذابيت است.
6 - قاطعيت يعني جذابيت:
كساني كه شخصيت قاطعي دارند و هدفها و ارزشهاي معيني دارند، بياستثنأ ميتوانند افراد جذابي باشند. زيرا شخصيتهايي جذاب و تأثيرگذارند كه بسيار مصمم هستند و اعتماد به نفس دارند. به دنبال اهداف مشخصي بودن و به آنها رسيدن اعتماد به نفس زيادي به ارمغان ميآورد و جذابيت از وجود چنين شخصي موج ميزند.
آسان بود، اين طور نيست؟ فكر ميكنم شما هم ميتوانيد يكي از جذابترين و ماندگارترينها باشيد. معطل نشويد دست به كار شويد!
موضوعات مرتبط: خوب زندگی کنیم
«راستي روز مادر، براي مادرت چي خريدي؟» «ميخواهم براي روز پدر براي پدرم يك ساعت عتيقه بخرم.» چقدر جملات آشنايي هستند، همة ما بارها و بارها اين حرفها را شنيدهايم و يا خودمان گويندة آن بودهايم. براساس تصورات اشتباهي اين انديشه غلط در ذهن ما شكل گرفته است كه اگر ميخواهيم كسي را خوشحال كنيم و يا از زحمات و يا خوبيهايش تشكر كنيم حتماً بايد هديه گرانبهايي برايش بخريم و غافل از اين كه روح انسان بسيار آسمانيتر و پاكتر از اين است كه بتوان با هديهاي زميني آن را خوشحال كرد. ممكن است بسياري از ما از داشتن لباس خوشحال شويم و يا اگر آن كيف چرمي را داشته باشيم احساس خوبي برايمان به ارمغان بياورد اما نكتة اصلي و مهم اين است كه هيچ چيز به غير از يك درك صحيح و انساني روح بشر را شاد نميكند و او را تعالي نميبخشد. در بسياري از اوقات تنها يك لبخند، يك تشكر واقعي و از ته قلب انسان را آنقدر خوشحال ميكند كه شايد اگر به او يك سكه طلا ميداديد چنين خوشحال نميشد. در روابط انساني توجه و درك آنچه كه ديگران برايمان انجام ميدهند و به طور متقابل آنچه كه ما براي ديگران انجام ميدهيم، تعيين كننده بسياري از حالات روحي ما ميباشد. پس از بررسيهاي فراوان به اين نتيجه رسيدهام كه با ايجاد يك تقابل از محبت در بين انسانها، بسياري از مسايل و مشكلات روحي از بين ميرود و از عمدهترين مسايلي كه ايجاد ناراحتي شديدي در بين ما ميكنند اين است كه احساس كنيم ارزش كارمان درك نميشود و انسان قدرشناسي در اطراف ما نيست. در اينجا به بررسي علتهاي عدم قدرشناسي ميپردازيم كه تنها با كمي دقت ميتوانيم با رعايت آنها از يك سري روابط مطلوب و دوست داشتني لذت ببريم:
1 - بيتوجهي و عدم دقت
من نميتوانم ابراز تشكر كنم. زيرا اصلاً درك نكردهام كه چه به من داده شده است. پس توجه و دقت من كجا بوده است؟ هنگامي كه تنها به غُرغُر كردن مشغوليم هيچ كدام از هدايا و موهبتهايي را كه زندگي هر لحظه به ما ميدهد و يا براي ما آماده ساخته است را دريافت نميكنيم.
2 - عدم درك و ديد واقعي از زندگي
گاهي اوقات متوجه نيستيم كه چه چيز و يا چيزهايي را دريافت كردهايم، تا اين كه كمي وقت گذاشته و به بررسي، نگرش و درك زندگي واقع بينانه خود بپردازيم. ابتدا بعد از اين كه اين دقت و نيرو را گذاشتيم درك ميكنيم كه از چه ويژگيها و نعمتهايي در تمام موقعيتهاي ويژه زندگي برخوردار بودهايم و قدر تمام زحماتي را كه ديگران در اين مواقع برايمان كشيدهاند را متوجه ميشويم. عميق شدن در زندگي باعث ميشود تا ما بفهميم تا چه اندازه زندگيمان توسط هدايا، محبت و خدمات ديگران پربارتر شده است.
3 - ديگران بايد بدانند كه من چقدر قدردان و سپاسگزارم
گاهي اوقات احساس قدرداني را نسبت به كسي كه كاري را برايم انجام داده است دارم اما از گفتن آن تنبلي ميكنم در صورتي ميتوانيد چنين رفتار كنيد كه طرف مقابل شما، خيلي صميمي و نزديك باشد و حالات روحي شما را بشناسد و بداند محبتي را كه در حقتان انجام داده است را درك ميكنيد در غير اين صورت اگر او را خيلي نميشناسيد حتماً مراتب قدرداني خود را به اطلاعش برسانيد.
4 - فراموشي
آنقدر تشكر كردن از كسي را از روي تنبلي به تأخير مياندازم، كه فراموش ميكنم. تهيه يك ليست كوچك از كارهايي كه ديگران برايم انجام دادهاند، را در اين كار ما را ياري ميكند.
آلبرت شوايتزر درخصوص تشكر و قدرداني كردن ميگويد: «فردي كه به وي مديون هستيد، نبايد براي شما فردي عادي ميان افراد ديگر باقي بماند، بلكه بايد شخص ويژهاي براي شما بشود، مانند چيزي كه مقدس باشد.» قدرشناسي و سپاس بدان معني است كه چشمانمان را براي حمايتهاي زيادي كه از محيط اطراف خود دريافت ميكنيم باز نگه داشتهايم. اگر به اين روش زندگي كنيم كمتر فرصت رنج و درد كشيدن را پيدا ميكنيم زيرا توجه خود را براي كارهاي بهتري صرف ميكنيم. بيشتر از قبل به چيزهايي كه به ما داده ميشود، پي ميبريم و از كمك و ياري كه به ما ميشود خشنود ميشويم و خودمان هم در عمل به اطرافيان كمك ميكنيم و از آنچه كه تاكنون دريافت كردهايم مقداري را هم به ديگران برگرداندهايم. با ابراز هر تشكر توجه را از خودخواهي دور ساخته و متوجه ديگران ميشويم. اين توجه ما تعيين كننده نوع زندگي ماست.
موضوعات مرتبط: خوب زندگی کنیم
زنها را درك كنيد تا صميميت فوران كند. تنها حسي كه اين موجود آسماني را هراسان ميكند عدم درك متقابل از سوي همسرش ميباشد. همانقدر كه مردان از عدم شايستگي ميترسند، زنان از اين كه احساسات و عواطفشان درك نشود، بيمناك هستند.
اگر ميخواهيد شوهري نمونه باشيد، بايد بدانيد كه:
1 - زنان را درك كنيد.
نيازها، عواطف و حضور همسرتان را درك كنيد. شما بايد شادي، ناراحتي، سرزندگي و كسالت و همة حالات آنها را درك كنيد.
2 - زن بايد حرف بزند، تا راحت شود.
زنان بايد صحبت كنند، آنان با صحبت كردن آرام ميشوند. همين كه شروع به تعريف كردن ميكنند، انگار كه آن مسئله به بهترين شكل حل شده است. هرگز او را از تعريف كردن و صحبت كردن، باز نداريد.
3 - گوش كنيد.
فراوان و فراوان به حرفهايش گوش دهيد. وانمود نكنيد كه ميشنويد بلكه با دقت به حرفها و درد دلش گوش كنيد. گوش كردن به صحبت هايش بذر صميميت را در دل شكنندة او ميكارد. هنگامي كه صحبت ميكند صميمانه نگاهش كنيد و گوش دهيد.
4 - راه حل ندهيد.
سريع پيشنهاد و راه حل ندهيد. زن نميگويد كه شما مشكل را حل كنيد. او ميگويد چون تنها ميخواهد كه گفته شود و نميخواهد مسئله حل شود. اگر ميگويد: سرم درد ميكند. نگوييد برو دكتر. بگذاريد به صحبتش ادامه دهد.
5 - زن به توجه شما نياز دارد.
به او توجه كنيد. به نيازهايش به لباسهايش، به صورتش و آرايش جديدش. به فعاليتهاي روزانهاش و به تمام صبوريهايش. وقتي وارد خانه ميشويد، نگاهش كنيد. به مهماني كه ميرويد بين مردم غرق نشويد و هراز گاهي به دنبال او نيز بگرديد. هم توجه كنيد و هم به آنها فضا بدهيد. او كفش تازه خريده و به شما ميگويد، چطوره؟ و شما ميگوييد: خوبه! او خودش هم ميداند كه كفش خوبي خريده است. چيزي بيش از اينها ميخواهد. او بايد بشنود كه: به پاهاي تو فوق العاده است.
6 - زن دوست دارد مرد مقتدر باشد.
مرد نبايد ضعيف باشد. زنان از تماشاي قدرت همسرشان لذت ميبرند. مقتدر باشيد. دست كم نشان دهيد كه مقتدريد. تلاش كنيد. با شخصيت و محترم باشيد. ورزش كنيد. خرابيهاي خانه را سريع تعمير و اصلاح كنيد. مسؤوليتپذير باشيد.
7 - زن دوست دارد كه به او احترام بگذاريد.
به او احترام بگذاريد. تنها خدا ميداند كه احترام گذاشتن به او چقدر برايش لذتبخش است. مرد و زن در جلوي در ايستادهاند. زن كيف ميكند اگر شما بگوييد: اول خانمها و او جلو برود. هرگز زن را جلوي ديگران خرد نكنيد. پيش بچهها، فاميل و حتي غريبهها با او خيلي محترمانه صحبت كنيد.
8 - زن به اعتبار نياز دارد.
تنها شما ميدانيد كه ميتوانيد اعتبار مورد نياز خانمها را به آنها بدهيد. زن را يكي از معتبرترين و شايد دقيقاً معتبرترين فرد خانواده معرفي كنيد. البته بدون لطمه زدن به شخصيت خودتان.
9 - به همسرتان قوت قلب دهيد.
به او اطمينان دهيد. به او بگوييد كه دوستش داريد. بگوييد كه هميشه حمايتش ميكنيد و تنهايش نميگذاريد. بگوييد كه او يك كانون محبت است و خانه بدون او روح ندارد. قوت قلب، يك بمب صميميت است.
اين قوانين بسيار ساده، اما مهم را اجرا كنيد، خواهيد ديد كه صاحب بهشت روي زمين خواهيد شد!
موضوعات مرتبط: خوب زندگی کنیم
1 - همسرتان را به عنوان يك مرد بپذيريد و براي شناخت دنياي مردانه او دانش و آگاهي خود را افزايش دهيد.
2 - همسر خود را به چشم يك شيء مسؤول ننگريد. بلكه به شخصيت وجودي او احترام بگذاريد.
3 - جنبه يا بخشهايي از شخصيت شوهرتان را كه باعث تمايز او از سايرين ميشود مورد توجه و تحسين قرار دهيد.
4 - براي اين كه همسرتان با شما روراست باشد سعي كنيد او را درك كرده و براي افكار و احساساتش ارزش قايل شويد. اگر حرفها و گفتههاي او مطابق ميل شما نيست از خود واكنش تند نشان ندهيد زيرا به اين وسيله بذر بياعتمادي در زندگي خود ميكاريد.
5 - وقتي همسرتان با شما درد دل ميكند و راز دلش را با شما در ميان ميگذارد، احساساتش را بپذيريد و به او نگوييد كه اسرار درونش ناخوشايند و بيرحمانه است.
6 - به طور مداوم از شوهرتان انتقاد نكنيد زيرا انتقاد پياپي باعث ميشود كه شوهرتان از شما فاصله بگيرد.
7 - او را به درك نكردن، عدم صميميت و بياحساس بودن متهم نكنيد. زيرا او درك كردن، صميميت و با احساس بودن را به شيوه مردانه نشان ميدهد.
8 - نيازهاي واقعي شوهرتان را دريابيد. اين امر اتفاق نميافتد مگر اين كه همسرتان اين نيازها را باز گويد و به همين جهت در مواقع مناسب با لحن ملايم در مورد نيازهايش از وي سؤال كرده و ديدگاههاي واقعي وي را نسبت به خود و زندگيتان دريابيد و در نهايت جوابي را كه شوهرتان ميدهد بدون انتقاد و جبههگيري بپذيريد.
9 - زماني كه همسرتان با شما صحبت ميكند به دقت به حرفهاي او گوش فرا دهيد زيرا عدم توجه شما به گفتههاي او عدم علاقة شما را نشان ميدهد.
10 - هيچ وقت از كارهايي كه همسرتان براي جلب محبت شما انجام ميدهد انتقاد نكنيد براي مثال وقتي او به شما محبت ميكند، آن را بيش از اندازه لوس ندانيد او به شيوة خود ابراز محبت ميكند.
11 - او را به شيوه خودتان دوست نداشته باشيد بلكه به وجود او نيز اهميت بدهيد. به عنوان مثال اگر در سالگرد ازدواجتان، هديهاي به او ميدهيد سعي كنيد از قبل در مورد هدية مورد علاقهاش اطلاعاتي به دست آوريد.
12 - از همسر خود انتظار نداشته باشيد كه با تمامي طرحها و ايدهها و افكار شما موافق باشد و آنها را تحسين كند. واقع بين باشيد و به او اجازه دهيد كه نظرش را هر چند كه برخلاف ميل شما باشد، بيان نماييد.
13 - اصرار زيادي براي جلب محبت همسرتان نداشته باشيد و اين نكته را زماني كه وي عصباني است بيشتر مراعات كنيد. در بسياري اوقات حالت روحي او براي ابراز محبت به شما مناسب نيست و اصرار زياد شما منجر به مخالفت شديد او ميشود.
14 - براي همسر خود نقش يك زن حساس و شكننده را بازي نكنيد. زيرا اين حالت شما باعث ميشود كه همسرتان فكر كند شما ضعيف و بي طاقتيد و اگر چيزي بگويد باعث رنجشتان ميشود. بنابراين سعي ميكند كه ارتباط كلامي كمتري داشته باشد و همين امر باعث ناراحتي شما ميگردد.
15 - سعي كنيد كه در ارتباط با همسرتان همواره هويت خود را به عنوان يك زن و همسر حفظ كنيد. زني كه توجه به روابطش به قيمت از دست دادن هويتش تمام شود به خود و روابطش صدمه ميزند. زيرا اين مسئله باعث ميشود كه وي خود را بخشندهتر و دوست داشتنيتر از شوهرش ببيند و فكر كند كه همسرش بينهايت خودخواه و ناسپاس است. مردها با زني به عنوان همسر در ارتباط دايمي باقي خواهند ماند كه هويت مستقل و قوي خود را حفظ كند.
16 - اگر احساس ميكنيد كه در روابط خود با همسرتان از عزت نفس پاييني برخورداريد و ميل داريد كه او را واداريد تا در اين زمينه به شما كمك كند كه از احساس خوبي برخوردار شويد اشتباه ميكنيد. اين مسئله مشكل شماست شخصاً روي آن كار كنيد و در صورت لزوم از يك روانشناس كمك بخواهيد.
17 - زماني كه همسرتان از فشار عصبي رنج ميبرد سعي نكنيد از لحاظ احساسي به او نزديك شويد. زيرا اگر براي صميميت و نزديك شدن به او فشار آوريد فقط او را عصبانيتر كرده و از خود دور ميكنيد. زماني كه استرس او كم شود به حالت عادي خودش بر ميگردد.
18 - در زندگي زناشويي خويش سعي كنيد خود را مسؤول خوشبختي خود بدانيد. زني كه مسؤوليت خوشبختي زندگي مشترك را فقط بر عهده شوهرش ميگذارد يك همسر آزرده و افسرده به بار ميآورد.
19 - او را به دوست نداشتن و گريزان بودن از همسر و زندگي متهم نكنيد. زيرا وي اعتقاد دارد كه شريك زندگياش را دوست دارد و از او گريزان نيست ولي به نظرش او را متهم به چيزي ميكنيد كه در موردش صدق نميكند و اين مسئله موجب كدورت در روابط ميشود.
20 - وقتي شما در مييابيد كه در ايجاد مشكلات زندگي خود سهم داشتهايد و آن را به همسرتان بگوييد عشق و محبت بار ديگر در زندگيتان شكوفا ميشود. زيرا بعد از آن همسرتان نيز سهم خود را ميپذيرد و با كمك شما درصدد رفع مشكل بر ميآيد.
موضوعات مرتبط: خوب زندگی کنیم
شايد شما هم مانند من از ارسال فايلها توسط ابزار ذخيره سازي (مانند CD، ديسك و...) خسته شده ايد در اين قسمت قصد داريم به بررسي يكي از قابليتهاي جذاب و كمتر شناخته شده ويندوز كه توانايي بالايي در ارسال و دريافت فايلهاي مختلف به نام Hyper Terminal بپردازيم.
HyperTerminal چيست؟
HyperTerminal برنامه اي است كه توسط آن مي توانيد با استفاده از خطوط تلفن (و بدون نياز به اينترنت) فايلهايي را از هر نوع به دوستانتان ارسال و يا از آنها فايلهايي را دريافت نماييد. در صورت كار با اين برنامه در بسياري از موارد شما ديگر نيازي به استفاده از اينترنت نخواهيد داشت، بنابراين قادريد در هزينه هاي اتصال به اينترنت تا حد زيادي صرفه جويي كنيد.
برنامه Hyper Terminal به صورتي كاملاً ساده و آسان طراحي گرديده به صورتي كه شما با چند بار كار كردن با آن مي توانيد با نحوه كار كاملاً آشنا گرديد.
نكته: براي استفاده از HyperTerminal شما به امكانات خاص نياز نداريد فقط كافي است كه كامپيوتر شما و فردگيرنده به يك مودم مجهز باشد تا شما از طريق خط تلفن فايل مورد نظرتان را ارسال و يا دريافت نماييد.
نحوه استفاده از Hyper Terminal
براي فعال نمودن HyperTerminal در ويندوز xp به روي كليد Start كليك نموده و از منوي كشويي ظاهر شده به ترتيب Accessories All programs < Hyper Terminal> Communications را انتخاب كنيد تا پنجره Connection Description در روي صفحه نمايش ظاهر گردد.
در كادر فوق يك نام را براي اتصال وارد كرده و از قسمت Icon يك آيكون را به دلخواه انتخاب نموده و بر روي كليد OK كليك كنيد.
در پنجره Connect To از منوي كشويي Country / region كشور محل سكونت خود ( كه در اينجا IRAN را بايد انتخاب نماييد مگر اينكه خارج از ايران زندگي مي كنيد) ، AreaCode كد كشور، phonenumber شماره تلفن تماس و از منوي ConnectUsing ابزار مورد استفاده (كه در اين جا مودم مي باشد) را انتخاب كرده و برروي كليد OK كليك نماييد.
نكته: در قسمت phone number شما بايد شماره تلفن شخصي كه مي خواهيد براي او فايل مورد نظرتان را ارسال كنيد را وارد نماييد.
در پنجره Connect شما كافي است بر روي كليد Dial كليك كنيد تا شماره گيري انجام گيرد. در اين مرحله در صورتي كه مي خواهيد تغييري در شماره تلفن تماس و يا محل سكونت خود دهيد كافي است برروي كليدهاي Modify يا Dialing properties كليك كرده و در كادرهاي محاوره اي ظاهر شده تغييرات مورد نظر را اعمال نماييد. بعد از چند لحظه شماره گيري توسط مودم انجام مي شود.
تنظيماتي كه فرد گيرنده بايد انجام دهد
براي دريافت يك فايل از طريق HyperTerminal فقط كافي است در پنجره اصلي برنامه از منوي Call گزينه Wait For a Call را انتخاب نماييد. بعد از چند لحظه شما مي توانيد فايلهاي ارسالي را دريافت كنيد.
ارسال فايلها
بعد از اينكه در پنجره Connect تنظيمات مربوطه را انجام داديد و توسط شماره گيري به شماره مربوطه متصل شديد. براي مشخص كردن فايلهاي ارسالي از منوي Transfer گزينه Send File را انتخاب كنيد تا كادر محاوره اي Send File در روي صفحه نمايش ظاهر گردد.
در كادر محاوره اي ظاهر شده براي انتخاب فايل مورد نظرتان بر روي كليد Browse كليك كنيد تا كادر محاوره اي Select File to Send در روي صفحه نمايش ظاهر گردد.
در كادر محاوره اي فوق شما كافي است فايل مورد نظرتان را انتخاب نموده و بر روي كليد Open كليك نماييد و در كادر محاوره اي Send file بر روي كليد Send كليك كنيد تا عمل ارسال انجام پذيرد.
ارسال پيغام به صورت متن
بعد از اينكه به شماره مورد نظرتان متصل شديد در پنجره اصلي برنامه Hyper Terminal شما به صورت مستقيم مي توانيد متن مورد نظرتان را تايپ نماييد. متن تايپي در اين قسمت براي دوست شما كه به كامپيوتر او توسط برنامه Hyper Terminal متصل شديد نيز قابل مشاهده مي باشد.
مشخص كردن محلي براي ذخيره سازي فايلهاي دريافتي
شما به سادگي مي توانيد محلي را براي ذخيره سازي فايلهاي دريافتي از طريق برنامه را به صورت پيش فرض تعريف نماييد. براي اين منظور از منوي Transfer گزينه Receive File را انتخاب نماييد تا كادر محاوره اي مربوطه در روي صفحه نمايش ظاهر گردد. در كار محاوره اي فوق شما با كليك نمودن كليد Browse مي توانيد محلي را براي ذخيره سازي فايل دريافتي تعيين نماييد.
ذخيره سازي اتصال
بعد از برقراري ارتباط از طريق برنامه Hyper Terminal، شما مي توانيد اتصال فوق را براي استفاده مجدد ذخيره نماييد. براي اين منظور از منوي كشويي File گزينه Save را انتخاب كنيد. با اين كار اتصال شما با اسمي كه شما براي آن مشخص نموده ايد ذخيره مي گردد، براي برقراري اتصال براي دفعات آتي، در زير منوي Accessories < All Programs > Start HyperTerminal Communications كافي است به روي نام اتصال فقط كليك كنيد.
قطع نمودن اتصال
بعد از اينكه فايل هاي مورد نظرتان را براي دوستانتان ارسال كرديد و يا از آنها دريافت كرديد، براي قطع نمودن اتصال به روي گزينه Disconnect كليك نماييد تا اتصال شما قطع گردد.
نوار ابزار برنامه Hyper Terminal
در نوار ابزار برنامه HyperTerminal مجموعه دستورات پراستفاده به صورت آيكونهايي در دسترس شما قرار گرفته است. در صورتي كه نوار ابزار برنامه در زير نوار منوها وجود نداشت از زير منوي View گزينه Toolbar را انتخاب كنيد.
موضوعات مرتبط: کامپیوتر و اینترنت
|
با اینکه اینروزها ISP های معتبر با ارائه خطوط متعدد E1 و یا آنالوگ مشکل اشغالی خطوط خود را حل نموده اند ولی کاربران هنوز از اشغالی گله مند میباشند . 2 ) حال در شکل زیر وارد صفحه Option ( فلش بالا ) شوید :
در شکل زیر میزان Time betweenredial attempts را به 1 second تغییر دهید تا بلافاصله پس از عدم اتصال سیستم خود شماره را تغییر دهد. ( هرگاه خواستید از علت عدم اتصال خود آگاه شوید این مقدار را زیاد کرده و به شماره پیغام Error داده شده توجه نمائید. انشااله بزودی انواع گزارش خطاهای عدم اتصال را نیز توضیح خواهیم داد )
3 ) حال در شکل زیر با فشردن دکمه Add میتوانید شماره های دیگر را دارد نمائید :
|
موضوعات مرتبط: کامپیوتر و اینترنت
مادر ای آفتاب زندگیم ، مادر ای تجلی گاه عشق ، مادر ای باشکوه و با عظمت
همچنان که تو را می ستایم ، دستاهای پر مهرت را نیز بوسه باران میکنم و خالق بزرگ را برای ایجاد
وجودت شکر میگویم . اگر تو نبودی من نیز نبودم و اگر روزی نباشی من هم نخواهم بود .
وبلاگ آوزشی کمیل روز مادر را به تمام مادران با محبت ایرانی تبریک گفته و از خداوند منان طلب
سلامتی و سعادت برای این فرشتگان آسمانی دارد .
باشد که قدر مادرانمان را بدانیم و آنان را ارج نهیم
شايد نشه با خوندن مهمترين آموخته زندگی يکنفر به جای اون قرار گفت و زندگی کرد ولی ميشه حداقل همون نيرو زمان و .... براش صرف نکرد و اون تجربه رو بدست آورد. اينها يه چند نمونه از اين موارده که من خودم که خيلی باهاشون حال کردم.
1- من آموختم که هر چقدر بزرگتر می شوم کمتر به من توجه می شود.(۶ساله)
۲ـ من آموختم که هيچ وقت برای التيام بخشيدن به يک رابطه صدمه ديده دير نيست.(۵۷ساله)
3ـ من آموختم که هر موفقيت بزرگی در ابتدا نا ممکن به نظر رسيده است.(۴۷ ساله)
4ـ من آموختم که برای اينکه روز خوبی داشته باشی در طبيعت به دنبال نشاط و زيبايی باش. گوش کن تا صدای زيبا بشنوی . با ديگران سخن مهر آميز بگو و برای يک نفر بدون اينکه خودش بفهمد،يک کار خوب انجام بده.(۸۵ساله)
۵ـ من آموختم که تقريبا هيچ کلالی مرغوبی ارزان نسيت.(۵۲ ساله)
۶ـ من آموختم که بچه دار شدن مشکلات زناشويی را حل نمی کند.(۲۴ساله)
۷ـ من آموختم که ديدن درد و غم ديگرای بدترين درد است.(۴۶ساله)
8ـ من آموختم که هنوز خيلی چيزها هست که بايد ياد بگيرم.(۹۲ساله)
۹ـ من آموختم که نمی توانم از ديگران انتظار داشته باشم که مشکلات مرا حل کنند.(۳۴ساله)
۱۰ـ من آموختم که انسانهای سخاوتمند کمتر دچار مشکلات ذهنی و احساسی می شوند.(۵۱ساله)
۱۱ـ من آموختم که اگر می خواهی ميهمانی بروی بايد خودت هم ميهمانی بدهی.(۳۸ساله)
۱۲ـ من آموختم که عشق قلب آدم را ميشکند ولی ارزشش را دارد.(۲۶ ساله)
۱۳ـ من آموختم که بهترين دوستانم آنهايی هستند که مرا دچار مشکل ميکنند.(۱۱ساله)
۱۴ـ من آموختم که هر وقت به مسافرت می روم آرزو می کنم که کاش در خانه بودم و هر وقت در خانه هستم دلم می خواهد در مسافرت باشم.(۵۹ساله)
۱۵ـ من آموختم که موفق زندگی کردن مثل نواختن ويلون است که بايد هر روز تمرين کنی.(۷۰ساله)
۱۶ـ من آموختم که لازم است اجازه دهيد کودکان شما کودک باشند.(۳۷ساله)
۱۷ـ من آموختم که هيچ گاه نبايد قبل از حل و فصل مجادله ای به رختخواب برويد.(۷۳ ساله)
۱۸ـ من آموختم که نمی شود يک تکه کلم را در يک ليون شير پنهان کرد.(۷ساله)
۱۹ـ من آموختم که اعتماد ، تنها عامل مهم در روابط شخصی و کاری است.(۲۰ساله)
۲۰ـ من آموختم که بيشتر چيزهايی که درباره آنها نگران هستيم اتفاق نمی افتند.(۶۴ساله)
۲۱ـ من آموختم که مهمترين تصميمی که در زندگی می گيری اين است که ببينی با چه کسی می خواهی ازدواج کنی.(۹۵ساله)
۲۲ـ من آموختم که همواره بايد به آينده فکرکنم ، هنوز کتابهايی برای خواندن ، غروبهايی برای تماشا کردن و دوستانی برای ديدن وجود دارند.(۸۶ساله)
۲۳ـ من آموختم کسانی هستند که تو را عاشقانه دوست دارند فقط نمی دانند چطور اين احساس را نشان بدهند.(۴۱ساله)
۲۴ـ من آموختم که پدرم می تواند خيلی حرفها بزند که من نمی توانم.(۸ساله)
۲۵ـ من آموختم که اگر کسی حرف ناشايستی درباره ام زد من به زندگی ادامه بدهم تا بقيه چنين چيزی را باور نکنند.(۳۹ساله)
۲۶ـ من آموختم هنگامی که بازسازی می کنی همه چيز دو برابر آن مقداری که فکر می کردی طول می کشد و هزينه بر ميدارد.(۴۸ساله)
۲۷ـ م آموختم که ۹۰ درصد اتفاقاتی مه برای من رخ ميدهند خوب و فقط ۱۰ درصد آنها بد هستند و برای اينکه خوشحال باشم بايد روی آن ۹۰ درصد تمرکز کنم.(۵۴ساله)
۲۸ـ من آموختم که بدون مخاطره کردن نمی شود قهرمان شد.(۴۳ساله)
۲۹ـ من آموختم که هر چه خلاق تر باشی چيزهای بيشتری را درک می کنی.(۵۱ساله)
۳۰ـ من آموختم که آدم نبايد خودش را با بهترين کاری که بقيه می کنند مقايسه کند، آدم بايد خودش را با بهترين کاری که خودش می تواند انجام دهد مقايسه کند.(۳۱ساله)
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
تاآنجا که به یاد دارم همواره به دنبال این نوع آزادی درونی در خود بوده ام . همواره در سفری خودآگاهانه و متعهدانه برای کشف حقایقی درباره ی زندگی بوده ام که به من کمک کنند بتوانم به موجودیت و زندگی ام در این جا ، بر روی این کره ی خاکی معنا و مفهوم بخشم .
راز اول:تمامی آنجه به منظور خوشحالی و خوشبختی واقعی بدان نیاز دارید در درون خود شماست.
این جمله بدان معناست که کلید خوشحالی و خوشبختی واقعی هم اکنون در درون خود شماست.این حالت درونی شماست که انتخاب می کند خوشحال باشید یا نباشید.آنچه پیرامون شما رخ می دهد اهمیتی ندارد.
ممکن است در زیباترین جای دنیا باشید اما اگر قلبتان شکسته است و رنجیده اید یا ذهنتان مغشوش و پریشان است،احساس خوشبختی نخواهید کرد بلکه احساس بدبختی خواهید کرد.شاید در بدترین جای دنیا باشید اما اگر احساس درونی خوبی داشته باشید و احساس تمرکز و شادمانی کنید،میتوانید احساس خوشبختی کنید و حتی آنجا را برای خودتان بهشت کنید.
هر کدام از مافهرستی از انتظارات خودش در زندگی دارد و احساس خوشحالی و خوشبختی ما بسته به این است که کدام یک از این توقعات و انتظارات ما برآورده شده و کدام برآورده نشده است.
خوشحالی و خوشبختی تصمیمی است که شما می گیرید؛این تصمیم که موقعیت،حادثه یا هر رویدادی را به طرزی خاص و دیدی متفاوت ببینید وتلقی کنید.احساس خوشبختی و بدبختی چیزی نیست که از بیرون بر سرشما نازل شود
بلکه این احساسات نیز انتخاب درونی خودتان است.
درک این اصل اولین قدم در راه آزادی روحی و معنوی ماست.اینکه بفهمیم آچه احساس می کنیم ،در هر لحظه تمام و کمال در دست خودمان است.این نوع آزادی چیزی نیست که کسی بنتواند آن را به شما بدهد،این نوع آزادی دستاورد خود شماست،آن هم از طریق زندگی کردن با اتکا به درون خود.
«تنها احمق ها خوشبختی و خوشحالی را در دوردست می جویند.انسان عاقل خوشحالی و خوشبختی را در زیر پای خود می جوید.»
راز دوم:«هدف زندگانی آن است که تمامی توانایی های بالقوه ی خود در مقام انسان را شکوفا و بهترین خویشتن خویش ونیز بیشترین رشد و شکوفایی را از خود ظاهر سازید»
این راز نمی گوید هدف زندگانی این است که همسر مناسبی بیابید،موفق شوید،ازدواج کنید و تشکیل خوانواده دهید وبه تحقق آرمان هایی ارزشمند روی این کره خاکی کمک کنید یا حتی احساس خوبی داشته باشید.این راز میگوید هدف این است که رشد کنید.
زندگی روی کره زمین یک کلاس درس است ومن و شما دانش آموزانی هستیم که باید درس هایی را بیاموزیم.قرار نیست زندگی خیلی راحت و بی دردسر باشد.قرار نیست همه چیز عالی و بی عیب و نقص باشد.قرار بر این است که ما با چالش هایی روبرو شویم و باید متحمل سختی مصائبی شویم.ما از یاد برده ایم که هدف زندگانی این است که بیاموزیم.
آیا تازگی احساس بدی نسبت به خودتان دارید؟شاید به این دلیل است با دید درستی به زندگی خود نگاه نکرده اید.چراکه معیارها و ارزشهایی که شما با آنها خود و زندگی تان را ارزیابی می کردیددیگر در مورد شما صدق نمیکند.بدین معنی که شما باید تعریف شخصی خود از موفقیت و پیروزی را ارزیابی وآن را « باز تعریف» کنید.
فرض کنید شغلتان فروشندگی است و هفته گذشته مدام با مشتریان بدقلق مواجه شدید و سرانجام هیچ چیز به آنان نفروختید.اگر ملاک ارزیابی خودتان فروش اجناس،پول درآوردن باشد شما می گویید هفته بدی را پشت سر گذاشته اید. اما چنانچه ملاک و ارزیابی شما در زندگانی رشد و تغییر باشد،آن یک هفته می تواند بهترین هفته ی زندگانی شما باشد.اگر هرگز از مرام و منش شایسته ی خود در مقام یک فروشنده عدول نکرده باشیدو با مشتریان بدقلق و سختگیر خود خوشرو و مهربان بوده باشید.
«الماس همان تکه زغال سیاه و بی ارزشی است که هیچ وقت جا نزد و از کار و تلاش باز نایستاد»
راز سوم:«تغییر نه تنها میسرو امکان پذیربلکه اجتناب ناپذیر است بنابراین خود را تسلیم جریان زندگی سازید.»
هنگامی که در مقابل تغییر مقاومت می کنیم در واقع در برابر جریان و حرکت طبیعی زندگی به سمت رشد و انبساط و بزرگتر شدن و بسط یافتن مقاومت کرده ایم.هنگامی که در مقابل تغییر مقاومت می کنیم زندگی را متوقف می کنیم و هیچ چیز غیر طبیعی تر از این نیست.این کار مثل این است که سعی کنید مانع جریان رودخانه شوید و اقیانوس را از هرگونه تموج بازدارید یا نفس کشیدن خودتان را متوقف کنید.این همان مرگ است.مرگ در واقع حالتی است که در آن هیچ چیز در شما و زندگی تان تغییر نمی کند. تلاش برای ثابت نگه داشتن زندگی و جلوگیری از تغییرات انتخابی در جهت مرگ نه زندگی.مقاومت بیهوده است.چرا که تغییر اجتناب ناپذیر است.چه بخواهیم و چه نخواهیم تغییر خواهیم کرد.چه با آن همکاری بکنیم و نکنیم.در واقع هرچه در مقابل تغییر از خودمان مقاومت بیشتری نشان دهیم درد و رنج بیشتری را هم برای خودمان هم برای دیگران می خریم.تغییر از ضروریات رشد محسوب می شود.هرگز نمی توانید بدون آنکه تغییر کنید رشد کنید. سپس روزی فرامی رسد که وقایع و اتفاقاتی که خارج از اراده ی شماهستند،مدام بر سر شما نازل می شوند و زندگی تان را زیرورو می کنند.رازهای شماره دو و سه به ما میگویند که هدف از زندگانی رشد است و تغییر نیز اجتناب ناپذیر.
اگر رشد و تغییر را خودتان انتخاب نکنید ،آن گاه چیزی دیگری باید به شما کمک کند تا تغییر کنید.حال می خواهید اسم آن را خداوند بگذارید یا هوش برتر یا نیروی متعالی.آنچه درک آن حائز اهمیت است این است که حق انتخاب دیگری ندارید.
بدین معنی که هرگز نمی توانید رشد و تغییر نکنید.رشد نکردن به اختیار شما نیست وشما تغییر خواهید کرد چرا که هدف از زندگی و بودن شما در این کره ی خاکی تغییر است.
آنچه تغییر را خیلی ترسناک می کند ناشناخته ها است.ما می ترسیم تغییر کنیم زیرا نمی دانیم آن طرف خط چه چیز منتظر ماست.دست کم می دانیم جایی که الان ایستاده ایم کجاست.این همان دو راهی است که ما هنگام تغییر با آن روبرو می شویم.
حال اگر خداوند لب می گشود و به ما می گفت «به تو قول می دهم اگر از شغلت استعفا کنی به مدت شش هفته بیکار بمانی.اما بعد از شش هفته سرمایه ای را که برای راه اندازی کسب و کارت به آن احتیاج داری به تو خواهم داد »بی معطلی از شغلتان استعفا می دادید.ما در این مواقع اگر این چنین تضمین هایی داشتیم مطمئناً یک لحظه هم برای تغییر منتظر نمی ماندیم .اما دنیا این طور نیست .خیلی از جاها مجبورید تغییر کنید حتی اگر از نتیجه آن اطلاعی نداشته باشید.خیلی از جاها باید رها کنید قبل از آنکه چیز جدیدی بدست آورده باشید.
دنیا هیچ وقت سعی نمی کند چیزی به شما بدهد،آن هم وقتی که دست شما پر است.وقتی زیاد از حد چیزی برداشته ایدو در هر دستتان چند عدد هندوانه دارید،به بار شما چیزی اضافه نمی کند.منتظر می شود تا جایی بازشود و شما آمادگی دریافت چیزی تازه و نو را داشته باشید،سپس چیزی به دست شما می دهد.این بدان معناست که به منظور دریافت یک چیز جدید می بایست آن چیزی را که قبلاًبه آن چسبیده بودید رها کنید.
رازچهارم : « تمامی مشکلات و موانع و مصائب زندگی در واقع درس هایی آموزنده اند که به لباس مبدل درآمده اند، بنابراین آن ها را گرامی بدارید و از آنها بیاموزید.»
آموزگار معنوی باربارا برای او تعریف کرد که :«چند نفر مردی را نزد من آوردند تا برای اولین بار با او آشنا شوم. بعد از اینکه او را به من معرفی کردند،خودش با تمام غرور و افتخار تمام اعلام کرد که به تازگی در هندوستان با یک مرتاض فوق العاده آشنا شده اشت. او گفت:این مرتاض به من گفت قادر است تمام مشکلات و موانع زندگی را از سر راهم بردارد.همین کار را هم کرد و مطمئنم که دیگر در زندگی ام با مشکلی مواجه نمی شوم.»
آموزگار ادامه داد:«وقتی این داستان را از زبان این مرد شنیدم برای مرشد خود پیغامی به این مضمون فرستادم:خدا را شکر که شما هرگز با من چنین نکردید.چرا که بدون مشکلات و موانع ،نمی توانستم عشق،اعتماد،صبرو حوصله و ایمان را بیاموزم.»
مشکلات و موانع بخش اجتناب ناپذیر زندگی ما را تشکیل می دهند که به شخصیت ما شکل و به روان ما جلا می دهند.در واقع مشکلات و موانع به این دلیل سر راه ما قرارمی گیرند که بزرگترین آموزگاران ما باشند. درست است ،هنگامی که با مشکلات دست و پنجه نرم می کردم؛نق نق می کردم و شکایت داشتم،اما همین مشکلات بود که مرا قوی و شجاع کرد و ایمانم را به کمال هستی وراه های اعجاز گونه ی او برای رشد ما انسانها جلا داد. آیا واقعاً نباید به جای گله و شکایت و ناشکری،خدا را برای مشکلاتمان شکر بگوییم؟
راز پنجم:«برداشت شما از واقعیت ساخته و پرداخته ی فکر و ذهن شماست، بنابراین بیاموزید که ذهنتان را دوستدار خود کنید.»
این یکی از کهن ترین حقایق زندگی است که از هزاران سال پیش نیز به جا مانده.«فکر خلاق است.دنیا همان گونه است که آن را می بینید.شما همانی هستید که فکر می کنید.»
قدرت و نیروی ذهن شما نامحدود و بی نهایت است.ذهن شما در هر لحظه با واکنش ها و تعبیرها و تفسیرها و فرافکنی های خود واقعیت شما و برداشت شما از واقعیت را رقم میزند.چنانچه آن را به حال خود رها کنید می تواند درد و رنج زیاد یا خوشبختی و رضایت فراوان را برای شما به ارمغان بیاورد.میتواند شما را زندانی یا آزاد و رها کند. ذهنی که مهار نشده باشد می تواند یک لحظه خنثی را به لحظه دردناک تبدیل کند.می تواند از کاه، کوه بسازد. می تواند از خوشبختی ،بدبختی و بیچارگی رقم بزند.
این بدان معناست که تلقی شما از واقعیت بسیار ذهنی،درونی.شخصی است.به عنوان مثال اگر من گمان کنم شما ازدست من عصبانی هستید،عملاًعصبانیت شما را نیز احساس خواهم کرد.اگر گمان کنم اطرافیانم معذب و ناراحت هستند،ممکن است معذب بودن و ناراحتی آنان را هم احساس کنم.بسته به میزان اقتدار افکارم،به همان درجه احساس و ادراک من نیز نمودی قوی تر و واقعی تر ازواقعیت خواهد داشت.
راز ششم:«ترس، سرزندگی و نشاط را از شما می رباید.بیاموزید که جرأت و شهامت تان را از ترستان قوی تر سازید.»
فیلسوف و نویسنده ی بزرگ مارک تواین می گوید:شجاعت،مقاومت در برابر ترس،تسلط و چیرگی بر آن است نه فقدان ترس.راز تغییر رابطه ای که با ترس خود دارید این نیست که بکوشید آن را نابود کنید،بلکه باید جرأت،شهامت،دانش و خودآگاهی تان را از ترستان فراتر ببرید.باید رویاهایتان را از ترس هایتان نیرومندتر سازید.باید عشق به خوشتن را ار ترستان بزرگتر سازید.
ترس شما به این معنی نیست که :قدم از قدم برندارید،خطری سر راهتان کمین کرده.
ترس شما به این معناست که:تا مطمئن نشده اید چه چیزی در پیش است ادامه ندهید.
ترس شما به این معناست که:آماده باشید،خود را مهیا سازید.یکی از رویاهای شما در شرف به حقیقت پیوستن است.تا آنجا که توان دارید از آن حمایت کنید.
ترس شما به این معناست که:موانعی در سر راه شما وجود دارد.این موانع را به تو نشان می دهم تا بتوانی چاره ای بیندیشی و یک بار برای همیشه از شرشان خلاص شوی.
حضور ترس در زندگیتان بدین معناست که:رویاهاتان هنوز نمرده اند و زنده اند.
ترس می آید و می رود،اما من همیشه اینجا هستم .دید و بصیرتم،جرأت و شهامتم،وعشق و محبتم،اینها هستند که می مانند.
جایی که ترس هایم از آنجا رخت بربسته و رفته،هیچ چیز باقی نخواهد ماند.تنها من هستم که باقی می مانم و واقعی خواهم بود.
راز هفتم:«تا زمانی که خودتان را دوست نداشته باشید و به خودتان عشق نورزید قادر نخواهید بود به کسی عشق بورزید یا از عشق کسی بهره مند شوید.»
باید عشق را درون خود بیابید.باید با رفیق شفیق درونی خود آشتی کنید وگرنه هرگز در کنار هیچ کس طعم عشق را نخواهید چشید.مژده آنکه عشق همواره در درون خود شما وجود دارد.این،بزرگ ترین و گران بها ترین گنجینه است که در اختیار دارید.این همان چیزی است که تمام قدیسان و فرزانگان نیز گفته اند:«خدا در درون تک تک تمامی شما وخود دارد» یا:«عشق همانا خود شماست.»
عشق شما قلمرو بهشت درونی شماست.تنها پس از آنکه بهشت درونی خود را یافتیم از تمام نعمات و موهبت های دیگر نیز بهره مند خواهیم شد.
همان گونه که عارف و صوفی بزرگ مولوی به زیبایی گفته:
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید
رازهشتم:«تمامی روابط آیینه هایی هستند که خودتان را به شما نشان می دهند و تمامی مردم نیز آموزگار شما به شمار می آیند.»
زندگی از جزئی ترین رویدادها استفاده می کند تا به شما کمک کند رشد کنید.هدف روابط شما نیز چیزی جز این نیست که رشد کنید و به قوی ترین و مهربان ترین انسان ممکن تبدیل شوید.پس انسانهایی که سر راه شما قرار می گیرند و با شما رابطه برقرارمی کنند به این منظور آنجا هستند که به شما کمک کنند رشد کنید.اینان به نوعی آموزگارشما هستند.همگی به طریقی باعث می شوند فراتر از محدودیت های خود گام بردارید و به مهارت های احساسی جدیدی را که قبلآً فاقد آنها بودید در خود رشد دهید و به بصیرت،روشن بینی و آگاهی برسید وانسانی کامل ترو مهربان تر باشید.در بسیاری از مواقع آنان این مهم را با نشان دادن نقطه ضعف ها و کاستی هایمان انجام می دهند.حتی برخوردهای کوتاه و موقتی با انسان هابه شما این فرصت را می دهد که برخی ویژگی ها را در خود ایجاد کنید یا ارتقاء دهید.به طور مثال:
انسان های کند ذهن و کم هوش، به شما صبر وبردباری می آموزند.
انسان های عصبانی مزاج،آرامش و خونسردی را به شما می آموزد.
انسان های تحقیرگر، عزت نفس را به شما می آموزند.
انسان های بی احساس و بی اعتنا، عشق بی قید و شرط را به شما می آموزد.
انسان های دورو،صداقت را به شما می آموزند.
انسان های لجباز، انعطاف پذیری را به شما می آموزند.
انسان های ترسو، جرأت و شهامت را به شما می آموزد.
راز نهم:«آزادی واقعی در نحوه ی پاسخ دهی،واکنش و رفتار شما در قبال دنیا و آنچه برایتان اتفاق می افتد نهفته است نه در بخت و اقبال و سهل گیری ایام و روزگار»
آزادی ربطی به آنچه در بیرون شما روی می دهد ندارد.آزادی همان قابلیت و توانایی شما در جستن و یافتن هدیه و موهبتی است که در لحظه به لحظه ی زندگی شما وجود دارد.آزادی،قابلیت و توانایی درس گرفتن از هر تجربه و رویداد زندگی به منظور آموختن و رشد کردن و حفظ تمرکز درونی،صرف نظر از آنچه پیرامون شما روی می دهد است.راز نهم یادآور می شود که اقتدار شخصی شما در انتخاب هایتان نهفته است.
شما هستید که واکنش خود در قبال آنچه را دنیا سر راه شما قرار می دهد و مقابل تان می گذارد،انتخاب می کنید
شما هستید که ادراک خود از آنچه را در بیرون شما اتفاق افتاده است انتخاب می کنید .
شما هستید که احساسات خود را در قبال آنچه اتفاق افتاده انتخاب می کنید.
شما هستید که تصمیم می گیرید با وجود این پیشامدها چه کاری صورت دهید.
راز دهم:«پرسش هرچه باشد، پاسخ همواره عشق است.»
صرف نظر از اینکه من و شما هر کدام با چه مشکلی روبرو هستیم،پاسخ همواره عشق است.راه حل واقعی تمام مشکلات همان عشق است.عشق بیشترو نه کمتر.مهر بیشتر،نه کمتر.پذیرش بیشتر،نه کمتر.زندگی همواره ما را در موقعیت هایی قرار می دهد که از آن ها بیاموزیم صرف نظر از اینکه چه پیش آمده و با چه چالشی روبرو هستیم،خودمان را دوست بداریم.خودمان و چالش هایی را نیز که با آن ها مواجه شده ایم دوست بداریم.هر قدر هم که در مقابل آن ها سرسختی به خرج دهیم،همواره عشق را پوشیده و پنهان به سوی رضایت و خرسندی ما خواهد بود.
چنانچه از هیچ کدام از نُه رازی که قبلاً راجع به آن توضیح دادیم استفاده نکنید،جای آن است که راز دهم را با تمام وجود درک و عمل کنید.چنانچه چنین کنید زندگی خود را متحول ساخته اید.چنانچه بیاموزید خود را از پشت دیدگان عشق بنگرید،آرامش درونی و واقعی بیشتری ایجاد خواهید کرد.
چنانچه راه عشق را برگزیده باشید به چیزی جز عشق نخواهید رسید.گذشته ی خود را دوست داشته باشید و به آن عشق بورزید.با پذیرش گذشته ی خود و بخشیدن خود،به روزهای کنونی زندگی خود عشق بورزید.با تسلیم شدن به گذشته و رها کردن آن(نه سرسختی کردن در مقابل آن)به خود عشق بورزید.تنها با عشق ورزیدن به گذشته و حال است که عشق را به آینده خواهید برد.
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
ما اکنون ساختمانهاى بلندترى داريم اما سقف تحملمان کوتاهتر شده است.
• جادههاى پهنترى داريم اما ديدگاهمان باريکتر شده است.
• بيشتر خرج ميکنيم ولى کمتر بهدست ميآوريم.
• بيشتر از سابق خريد ميکنيم ولى شادى کمترى نصيبمان ميشود.
• خانههاى بزرگترى داريم با خانوادههاى کوچکتر.
• راحتى بيشترى داريم ولى وقت کمتر.
• درجات تحصيلى بالاترى کسب ميکنيم ولى فهم و ذوقمان پائينتر آمده است.
• دانش بيشترى داريم ولى قدرت تشخيص کمتر.
• تجربه بيشترى داريم ولى مشکلاتمان هم بيشتر شده است.
• بيشتر از سابق دارو ميخوريم ولى سلامتى کمترى داريم.
• نوشيدنى زياد ميخوريم، سيگار زياد ميکشيم، بيپروا خرج ميکنيم، بسيار کم ميخنديم، با سرعت زياد رانندگى ميکنيم، زود عصبانى ميشويم، شبها دير ميخوابيم، صبحها خسته از خواب بيدار ميشويم، بسيار کم ميخوانيم، بسيار زياد تلويزيون تماشا ميکنيم و بهندرت دعا ميکنيم.
• مقدار چيزهايى که در اختيار داريم بسيار بيشتر از سابق است ولى ارزش خود ما کمتر شده است.
• بيشتر حرف ميزنيم و کمتر فکر ميکنيم.
• کمتر عشق ميورزيم و بيشتر نفرت داريم.
• ياد گرفتهايم چگونه زندگى را بگذرانيم ولى نميدانيم چگونه زندگى را بسازيم.
• ما سالهاى زندگيمان را افزايش دادهايم ولى زندگى سالهايمان کاهش يافته است.
• ما تا ماه ميرويم و بر ميگرديم ولى از کوچه رد نميشويم تا به همسايه جديدمان سرى بزنيم.
• کارهاى بزرگترى انجام دادهايم ولى نه بهتر.
• اتم را شکافتهايم ولى پيشداوريهايمان دست نخورده باقى ماندهاند.
• بيشتر برنامهريزى ميکنيم و کمتر کار.
• هميشه عجله داريم و کمتر صبر ميکنيم.
• کامپيوترهاى بيشترى ميسازيم و اطلاعات بيشترى در آنها نگاهدارى ميکنيم ولى ارتباطمان با همديگر کمتر و کمتر شده است.
• با سيستم تغذيهاى که داريم، چاقتر از سابق شدهايم ولى شخصيتمان نحيفتر و لاغرتر شده است.
• حالا زن و مرد هر دو کار ميکنند و درآمد خانواده بيشتر شده است ولى ميزان طلاق هم افزايش يافته است. خانهها شيکتر ولى خانوادهها کوچکتر و شکستهتر
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
به خود قول بدهيد كه:
آن قدر قوي باشيد كه هيچ چيز نتواند آرامش فكريتان را بهم بزند.
با هر فردي كه مواجه ميشويد، درباره سلامتي، خوشبختي و سعادت حرف بزنيد.
كاري كنيد كه همه دوستانتان احساس كنند كه نقطه قوتي منحصر به فرد در آنان وجود دارد.
به جنبه مثبت قضايا بنگريد و خوشبين باشيد.
فقط به چيزهاي خوب بينديشيد، فقط براي رسيدن به بهترينها تلاش كنيد و فقط در انتظار بهترينهاباشيد.
نسبت به موفقيت و پيشرفت ديگران همان اندازه از خود شور و شوق نشان دهيد كه در موردموفقيتها و پيشرفتهاي فرديتان خوشحال ميشويد.
اشتباهات گذشته را فراموش كنيد و به سوي موفقيتهاي بيشتر در آينده گام برداريد.
ظاهري بشاش و متبسم داشته باشيد و با هر موجود زندهاي با لبخند مواجه شويد.
براي بهتر شدن خود آن قدر وقت اختصاص دهيد كه وقتي براي انتقاد كردن از ديگران نداشته باشيد،
در دل آن قدر شاد باشيد كه جايي براي نگراني، خشم و وحشت وجود نداشته باشد.
طرز تلقي مثبتي نسبت به خود داشته باشيد و اين حقيقت را نه با صداي بلند، بلكه با اعمال ورفتارتان به دنيا نشان دهيد.
با اين باور زندگي كنيد كه تا زماني كه تمام ويژگيهاي نيكتان را به دنيا اختصاص ميدهيد، همه دنيادوستدار شما هستند.
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
سالها سال قبل، هنديهاي شجاع براي افزايش توان و بنيه جسمانيشان، مدتي را در انزوا سپريميكردند. طي اين مدت در درههاي زيبا و جنگلهاي انبوه و سرسبز پيادهروي ميكردند و با سختيزندگي را ميگذراندند تا قدرت جسماني خود را افزايش دهند. روزي يكي از اين مردان كه در درهايراهپيمايي ميكرد، سرش را بلند كرد و با ديدن كوهستانهاي سر به فلك كشيده، هوس كرد كه نوكقلهاي را فتح كند كه پوشيده از برف بود. با خود فكر كرد: “با تلاش براي فتح آن قله، خودم را امتحانخواهم كرد”. سپس زره خود را پوشيد، شال گردنش را دور خود پيچيد و به سمت قله برف پوش به راهافتاد. وقتي پس از تلاش فراوان، سرانجام به قله رسيد، آنجا ايستاد و به دنياي زير پايش خيره شد. همهجا را ميتوانست ببيند و احساس ميكرد كه كل جهان را تصرف كرده است. قلبش مالامال از غرور وافتخار شده بود و خود را تحسين ميكرد. ناگهان صداي خش خشي را از زير پاهايش شنيد. نگاهي به آنسمت انداخت و ماري را ديد. قبل از آنكه بتواند حركتي بكند، مار فش فش كنان با او حرف زد: “مندارم ميميرم. اينجا خيلي سرد است و غذايي پيدا نميشود. مرا زير زره ات بگذار و پايين ببر”.مردجوان گفت: “نه، امكان ندارد. من جنس شما موجودات موذي را خوب ميشناسم. تو يك مار زنگيهستي. به محض آنكه تو را زير زرهام بگذارم، نيشم ميزني و مرا ميكشي!” مار التماس كنان گفت: “نهاين طور نيست. قول ميدهم نيشت نزنم و رفتار خوبي با تو داشته باشم. اگر كمكم نكني، اينجا از سرما وبيغذايي ميميرم.” مرد جوان مدتي در برابر خواسته مار زنگي مقاومت كرد و بعد مار آن قدر چربزباني و التماس كرد تا سرانجام او را راضي كرد.
مرد جوان مار زنگي را زير زرهاش قرار داد و از كوه پايين رفت. بعد به آرامي مار زنگي را روي زمينگذاشت. يك دفعه، مار حلقه زد، فش فشي كرد، جستي زد و پاي مرد جوان را نيش زد. مرد جوان كه ازفرط درد به خود ميپيچيد داد زد: “ولي تو به من قول داده بودي”.
مار در حالي كه فش فش كنان ميخزيد و از مردجوان دور ميشد، گفت: “تو هم وقتي مرا زير زرهاتقرار دادي، جنس مرا خوب ميشناختي!”
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
تمام افرادي كه ما با آنها در ارتباطيم به دنبال گمشدة خود در اين دنياي بزرگ ميگردند. خود ما نيز به دنبال كسي هستيم كه اگر اوقاتي را با او سپري ميكنيم اين دقايق از بهترينها و به ياد ماندنيترين لحظات زندگي مان باشد و هر چه شناخت ما از خود و سپس از اطرافيان بيشتر باشد ارتباطمان شكل بهتري به خود ميگيرد. اگر بتوانيم در چند برخورد اول مخاطبمان را بشناسيم شايد بتوانيم از تنش و درگيريهاي بعدي جلوگيري كرده باشيم و يا شايد سرعت برقراري ارتباطمان بيشتر باشد.
افراد را از نظر روحي ميتوانيم به سه دسته 1 - بصري 2 - سمعي 3 - لمسي تقسيم كنيم و اين از ضروريترين دانستنيها ميباشد. ممكن است كسي هر سه حالت را داشته باشد اما به طور حتم يكي از اين حالتها غالب است. حالا ببينيم كه اين كيفيتها چگونهاند:
افراد بصري:
اين افراد بيشتر به كيفيتهاي ديداري توجه دارند و تصاوير براي آنها اهميت بيشتري دارد. سريع صحبت ميكنند و... از حركات دست بسيار استفاده ميكنند و هر آنچه را تعريف ميكنند به گونهاي ميگويند كه مخاطب تصوير آن را در ذهن خود ببيند.
افراد سمعي:اين افراد بيشتر به شنيدهها توجه دارند. كلام و طنين و آهنگ را به خاطر ميسپارند. هيجان كمتري دارند. آهسته صحبت ميكنند و سعي ميكنند كه بيانشان شيوا و رسا باشد.
افراد لمسي: اين افراد بيشتر به كيفيتهاي لمسي توجه دارند و از آنچه لمس كردهاند صحبت ميكنند. خيلي آرامند حتي يك نوع رخوت و سستي را ميتوان در آنها ديد. احساس آنها از ديگران عميقتر است. براي شناخت اين افراد تنها كافيست اين قصه را به دقت بخوانيد:
سه دوست با كيفيتهاي حسي متفاوت با هم به باغي ميروند و هنگامي كه برگشتند كافي است كه از هر يك از آنها بپرسيم كه گردش چطور بود؟ نفر اول ميگويد: آنقدر زيبا بود كه حد نداشت. آسمان آبي و درختها سرسبز، آب آنقدر زلال بود كه كنار رودخانه معلوم بود. كاش با خودمان دوربين برده بوديم... آفرين، او يك فرد بصري است. نفر دوم اينگونه تعريف ميكند: آدم واقعاً نياز دارد گاهي از سر و صداي شهر دور باشد و به صداي طبيعت گوش دهد. صداي رودخانه آنقدر لذتبخش بود. باور كن پرندهها قشنگتر ميخواندند... درست حدس زديد، او يك فرد سمعي است. نفر سوم ميگويد: در آن سايه خنك كه روي پوستمان وزش نسيم را كاملاً حس ميكرديم و از همه بهتر وقتي بود كه پاهايمان را در آب خنك فرو ميبرديم... اين كه ديگر از همه راحتتر بود. او يك فرد لمسي است. متوجه شديد كه به راحتي ميتوان اين حالتها را در افراد مختلف تشخيص داد. حال دانستن اين موضوع شما را در ارتباط قويتر و صميميت و تأثير گذاري بيشتر كمك ميكند. با هر تيپي از افراد بايد مثل خودش و براساس كيفيت حسي خودش رفتار كرد. اين به معناي خلاف ميل خود عمل كردن نيست، بلكه براي تأثيرگذاري بيشتر است. اگر لازم است از رئيس خود چيزي بخواهيد، فرزندتان را در مورد موضوعي نصيحت كنيد و يا همسر خود را راهنمايي كنيد با دانستن اين كه با هر كسي با كيفيت حسي متفاوت چگونه رفتار كنيد، بهتر ميتوانيد ارتباط برقرار كنيد و اطلاعات لازم را انتقال دهيد.
با بصريها چگونه رفتار كنيم؟ افراد بصري به هر آنچه به چشم آيد بيشتر توجه ميكنند. بصريها عاشق گل اند. دوستدار هديه دادن و هديه گرفتن هستند. به كاغذ كادو و هديه علاقهمندند. به اين كه از ديد ديگران چگونهاند، خيلي اهميت ميدهند. با بصريها بايد پرشورتر و پرهيجانتر بود. بايد خلاصه صحبت كرد. توضيح و تفسير زياد حوصلة آنها را سر ميبرد. از حركات دست و چهره در هنگام صحبت بهره ببريد. براي بصريها كادو ببريد. رفتاري مؤدبانه و محترمانه داشته باشيد به احترام آنها بلند شويد، آنها از آدمهاي شُل و وِل متنفرند و عاشق هيجاناند.
با سمعيها چگونه رفتار كنيم؟ سمعيها به شنيدهها توجه دارند. به گفتار مؤدبانه و محترمانه. به اظهار علاقه گفتاري «به دوستت دارم.» به موسيقي و صداي خوش توجه نشان ميدهند. با سمعيها كمي آرامتر از بصريها صحبت كنيد. شمرده و متين باشيد. تشويقتان بيشتر كلامي باشد. يك «آفرين» و «دوستت دارم» براي يك سمعي هزار مرتبه بيشتر از «يك هديه» ميارزد. تند صحبت كردن با آنها بيادبي تلقي ميشود.
با لمسيها چگونه رفتار كنيم؟
لمسيها بسيار ملايم اند. آنقدر كه به نظر بعضيها شل و ولند. اما در ملايمت آنها متانت است. لمسيها به آنچه با دست حس ميكنند خيلي ميانه گرمي دارند. لمسيها را بايد در آغوش كشيد. دستانشان را به گرمي فشرد. آنقدر كه با نوازش و در آغوش كشيدن و بوسيدن ميتوان محبت را به لمسيها ابراز كرد با «دوستت دارم» و «هديه» اين كار ميسر نيست. با لمسيها ملايم صحبت كنيد.
مثل اين كه ديگه بهتر از اين نميشه، همة عزيزانمان را ميتوانيم شاد كنيم. اما مواظب باشيد درست تشخيص دهيد.
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
خانم جوانی در سالن فرودگاه منتظرنوبت پروازش بود .
از آن جایی که باید ساعات بسیاری را در انتظار می ماند ، کتابی خرید . البته بسته ای کلوچه هم با خود آورده بود . او روی صندلی دسته داری در قسمت ویژه فرودگاه نشست تا در آرامش استراحت و مطالعه کند.
در کنار او بسته ای کلوچه بود ، مردی نیز نشسته بود و مجله اش را باز کرد و مشغول خواندن شد. وقتی او اولین کلوچه را برداشت ، مرد نیز یک کلوچه برداشت . در این هنگام احساس خشمی به او دست داد ، اما هیچ نگفت . فقط با خود فکر کرد : " عجب رویی داره ! اگر امروز از روی دنده چپم بلند شده بودم چنان نشانش می دادم که دیگه همچین جراتی به خودش نده!"
هر بار که او کلوچه ای بر می داشت مرد نیز با کلوچه ای دیگر از خود پذیرایی می کرد . این عمل او را عصبانی تر می کرد اما نمی خواست از خود واکنشی نشان دهد.
وقتی که فقط یک کلوچه باقی مانده بود ، با خود فکر کرد :" حالا این مردک چه خواهد کرد ؟" سپس ، مرد آخرین کلوچه را نصف کرد و نیمه آن را به او داد . " بله ؟! دیگه خیلی رویش را زیاد کرده بود."
تحمل او هم به سر آمده بود . بنابراین ، کیف وکتابش را برداشت و به سمت سالن رفت .
وقتی که در صندلی هواپیما قرارگرفت ، در کیفش را باز کرد تا عینکش را بردارد ، ودر نهایت تعجب دید که بسته کلوچه اش ، دست نخورده ، آن جاست .
خیلی از خودش خجالت کشید !! متوجه شد که کار زشت در واقع ازجانب خود او سر زده است . مرد بسته کلوچه اش را بدون آن که خشمگین ، عصبانی یا دیوانه شود با او تقسیم کرده بود ،... درست موقعی که او از این فکر که مرد از بسته کلوچه او برمی دارد کاملا آتشی شده بود ، و اکنون دیگر زمانی باقی نبود که او در مورد رفتار خود توضیحی دهد ... یا عذرخواهی کند!
چهار چیز هرگز قابل جبران نیست :
سنگی که پرتاب شده باشد .
حرفی که از دهان خارج شده باشد .
فرصتی که از دست رفته باشد .
زمانی که سپری شده باشد .
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
یادمون نره یه روز خیلی ساده و بی ادعا پا به این دنیا گذاشتیم تا شوق زنده بودن رو تجربه کنیم . وقتی تازه شروع کردیم بی خیال بی خیال خیلی بهمون خوش می گذشت . اما هر چی جلوتر رفتیم و بزرگ تر شدیم ، دیدیم داره پستی ها وبلندی های زندگی بیشتر می شه . دیگه نمی شه مثه قبل قدم به قدم جلو رفت بدون این که تو مسیر ، سنگ های جاده پاهاتو آزار نده . به هر ایستگاهی که رسیدیم وهر مانعی که پشت سر گذاشتیم کلی تجربه ازش کسب کردیم و کوله بارمون رو پرتر از قبل روی شونه هامون گذاشتیم و پیش به سوی آینده . آ ره اگه تا الان نمی دونستی از همین حالا بدون ، تمام عمرت در حال امتحان دادن بودی وتا وقتی هم که برسی به آخر خط در حال امتحان دادن باقی می مونی . اینا اهمیت نداره ، مهم اینه که از چندتا امتحام سربلند بیرون امدی و در چندتا رد شدی . امیدوارم جزء اون دسته از آدمایی باشی که کلی از امتحاناشونو با نمره های خوب پاس کردن اما اگه خوب هم ندادی دلگیر نشو همیشه هر شکست پلی برای پیروزی های بعدیه . خلاصه این که حواستو خیلی جمع کن تا امتحانای بعدی رو خراب نکنی و آخر این راه بازنده بازی تو نباشی و بتونی با نمره قبولی از دانشگاه زندگی فارغ التحصیل بشی . به قول دوستی زندگی مثه یه امتهان دیکته اس مدام غلط می نویسی و پاک می کنی هی می نویسی و پاک می کنی غافل از این که یه روز می گن ورقا بالا!!!
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آن ها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه ی قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چه قدر عمیق است به دو قورباغه گفتند که دیگر چاره ای نیست و شما به زودی خواهید مرد. دو قورباغه این حرفها را نادیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند اما قورباغه های دیگر دائماً به آنها می گفتند که دست از تلاش بردارید چون نمی توانید از گودال خارج شوید. بالاخره یکی از دو قورباغه، تسلیم شد و دست از تلاش برداشت.او بی درنگ به داخل گودال پرتاب شد و مرد. اما قورباغه دیگر با حداکثر توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد.وقتی از گودال بیرون آمد ،از او پرسیدند:
مگر تو حرفهای ما را نشنیدی؟
اما قورباغه فقط لبخند زد و جواب نداد.معلوم شد که قورباغه ناشنوا است،در واقع او تمام مدت فکر می کرد که دیگران او را تشویق می کنند.
تا به حال شده که خودمونو به نشنیدن بزنیم ، اونم در مقابل کسایی که می خواهند ما را از تصمیم مون منصرف کنند ؛ یا در مقابل افکار منفی و بهانه جوی خودمون که ما را دچار تردید می کنند؟
من همون جزیره بودم ، خاکی و صمیمی و گرم ، واسه عشق بازی موجها ، قامتم یه بستر نرم ...
یه عزیز دردونه بودم ، پیشه چشم خیسه موجها ، یه نگین سبز خالص ، توی انگشتر دریا ...
تا که یک روز تو رسیدی ، توی قلبم پا گذاشتی...!!! غصه های عاشقی رو ، تو وجودم جا گذاشتی...
زیر رگبار نگاهت ، دلم انگار زیرو رو شد ، برای داشتن عشقت ، همه جونم آرزو شد.
تا نفس کشیدی انگار ، نفسم برید تو سینه ، ابر و باد و دریا گفتن ، حس عاشقی همینه.
اومدی تو سرنوشتم ، بی بهونه پا گذاشتی ، اما تا قایقی اومد ، از منو دلم گذشتی؟؟؟
رفتی با قایق عشقت ، سوی روشنی فردا ، منو دل اما نشستیم ، چشم به راهت لب دریا...
دیگه رو خاک وجودم ، نه گلی هست نه درختی ، لحظه های بی تو بودن ، می گذره اما به سختی!
دل تنها و غریبم ، داره این گوشه میمیره ، ولی حتی وقت مردن ، باز سراغتو میگیره.....
میرسه روزی که دیگه ، قعر دریا میشه خونم ، اما تو دریای عشقت ، باز یه گوشه ای می مونم.
من همون جزیره بودم ، خاکی و صمیمی و گرم ، واسه عشق بازی موجها ، قامتم یه بستر نرم ...
یه عزیز دردونه بودم ، پیشه چشم خیسه موجها ، یه نگین سبز خالص ، توی انگشتر دریا ...
لبخندهايش به حالت تعليق درامده.ازوقتي تکرارشادي هايش راحلق اويزکرده
زنها دو وقت گريه مي کنن : ?- وقتي فريب مي خورن ! ?- وقتي مي خوان فريب بدن
زندگی همچون بادکنی است در دستان کودکی، که همیشه ترس از ترکیدن آن لذت داشتنش را از بین می برد.
کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود، ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم ، ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم
بي وفا ديگه دوستم نداري . . . خيلي خب ، قلادتو باز مي كنم بري
عشق مرگ نيست زندگي است. سخت نيست عين سادگي است. عشق عاشقانه هاي باد وگندم است . اولين پناهگاه کودکي آخرين پناهگاه آدم است. زندگي زيباست حتي اگر کور باشي ؟ خوش آهنگ است حتي اگر کر باشي مسحور کننده است حتي اگر فلج باشي؟ اما بي ارزش است اگرثانيه اي عاشق نباشي اگر مي دانستي دل ترک خورده ي من با ياد چشمان باراني ات شکسته تر مي شود هيچ گاه به من پشت نمي کردي اگر مي بيني کسي به روي تو لبخند نمي زند علت را در لبان فرو بسته خودت جستجو کن.
ويكتور هوگو مي گه هرگز به كسي كه دوستش داري نگو دوستت دارم ... ويكتور هوگو غلط كرده دوست دارم دوست دارم دوست دارم
نه دل در دست محبوبي گرفتار، نه سردرکوچه باغي برسردار، از اين بيهوده گرديدن چه حاصل ؟؟ پياده مي شوم، دنيا نگهدار
چقدر حقيرند مردماني که نه جرأت دوست داشتن دارند ، نه ارادهي دوست نداشتن ، نه لياقت دوست داشته شدن و نه متانت دوست داشته نشدن، با اين حال مدام شعر عاشقانه ميخوانند
بی تو بودن کار من نیست، تا دلت نرفته برگرد...
من در این کلبه خوشم تو در ان اوج که هستی خوش باش من به عشق تو خوشم تو به عشق هر که هستی خوش باش.
نظامي ترين جمله عاشقانه: توي اردو گاه قلبتء منم يه اسير جنگيء تو منو شکنجه ميديءتوي اين قلعه ي سنگي
اي كه از درد دلم با خبري / قرص دل درد مرا كي مي خري؟
موضوعات مرتبط: اس ام اس های خوب