عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس



قرارگاه ضد صهیونیستی کمیل | روان شناسی


۱) اجرا بزرگ ترین مساله مطرح نشده در مدیریت امروز است و نبود آن بزرگ ترین مانع موفقیت و بیش تر ناکامی هایی است که به اشتباه به گردن علل دیگر گذاشته می شود.

۲) شرکت هایی که برای کارهای درست وقف شده اند و برای مسوولیت های اجتماعی خود تعهدنامه ای دارند که براساس آن کار کنند سودآورتر از آن ها یی هستند که این کارها را نمی کنند.

۳) به جای پرداختن به برنامهء استراتژیک, به تفکر و ایده های استراتژیک روی آورید.

۴) در بازاریابی نوین (بازاردانی)به جای داشتن سبد محصولات باید به داشتن سبد مشتریان توجه داشت.

۵) رمز برد و پیروزی روشن است: بکوشیم تا در یک زمینه دوبار بازنده نشویم.

۶) انسان در بازی گاهی می برد و گاهی چیز یاد می گیرد.

۷) هنر بازاریابی امروز ,فروش یخچال به اسکیمو نیست, بلکه اسکیمو را به عنوان یک مشتری خشنود همواره در کنار داشتن است.

۸) مشتریان زبان گویایی دارند, اگر بی واسطه با آن ها در ارتباط بوده و گوشی شنوا داشته باشیم می توان از ایشان چیزهای زیادی یاد گرفت.

۹) مسیر ناهموار تحول باید به کوشش خود مدیر پیموده شود, زیرا تحول چیزی نیست که مدیر فرمان دهد و دیگران اجرا کنند.

۱۰) به جای شغل, در پی مشتری باشید, اگر انسان بتواند محصولی عرضه کند که خواهان داشته باشد, از بیکاری نجات یافته است.

۱۱) دنیا را دوگونه می توان تغییر داد: با قلم(کاربست اندیشه) و با شمشیر (کاربست زور)

۱۲) می توان مدیر مردم نبود ولی آنان را دوست داشت, اما بدون عشق به مردم نمی توان آن ها را مدیریت کرد.

۱۳) مدیریت یعنی هنر جلب پیروی داوطلبانهء دیگران.

۱۴) موفقیت اغلب باعث غرور شده و غرور باعث شکست می شود.

۱۵) برای پیروزی ابلیس, کافی است آدم های خوب دست روی دست بگذارند.

۱۶) هزینهء به دست آوردن یک مشتری تازه, حداقل پنج برابر هزینه خشنود نگه داشتن مشتریان کنونی است.

۱۷) هر کس می تواند سررشته کار خویش را به دست گرفته و آن را به مسیر دلخواه ببرد.

۱۸) مدیریت هنر گوش دادن به دیگران است. چنانچه به سخنان کسی خوب گوش فراندهید, نمی توانید درون او را بشناسید.

۱۹) توان یادگیری و به کار بستن با شتاب آموخته ها, بزرگ ترین امتیاز رقابتی را در اختیار سازمان می گذارد.

۲۰) اولین روش برآورد هوش یک فرمانروا این است که به آن هایی که در اطرافش گرد آمده اند بنگریم.

۲۱) اگر بتوانید همهء کارکنان یک سازمان را به سوی یک هدف مشترک بسیج کنید, در هر رشته و در هر بازار و در برابر هر رقیبی, در هر زمانی موفق خواهید شد.

۲۲) بیش تر انسان ها ترجیح می دهند بمیرند اما فکر نکنند, خیلی ها هم فکر کردن را بر مرگ ترجیح می دهند.

۲۳) مدیر عامل آگاه کسی است که به جای رویین تن شدن, به همکاران خود اعتماد کند.

۲۴) تمایز یک محصول باید در راستای ذهنیت مصرف کننده صورت گیرد, نه مخالف آن.

۲۵) در طول تاریخ بیش تر کامیابی در دست یابی به منابع طبیعی مانند زمین, طلا و نفت بوده است, اما اکنون ناگهان ورق برگشته و دانش به جای آن نشسته است.

۲۶) در بیش تر موارد, کشورهای فقیر از نظر دارایی ها ، ثروتمند اما از نظر سرمایه فقیرند, دارایی را نمی توان تبدیل به سرمایه کرد مگر آن که قانون حاکم باشد.

۲۷) آن هایی که از جای خود می جنبند, گاهی می بازند و آن هایی که نمی جنبند, همیشه می بازند.

۲۸) اگر همه چیز مهم باشد, پس بدان که هیچ چیز مهم نیست.

۲۹) مدیران پیروزمند دنیای امروز, رمز پیروزی سازمان خود را بهره مندی از انسان ها فرهیخته می دانند.

۳۰) حداکثر شادی و خشنودی انسان ها زمانی به دست می آید که در شغل هم راستا با شخصیت (هوشمندی)خود, به کار گمارده شوند.

۳۱) نقش مدیر این است که به درون فرد نفوذ کند و هوشمندی بی همتای او را کشف کند و به عملکرد تبدیل نماید.

۳۲) مدیران برجسته نه تنها تفاوت کارکنان را می پذیرند, بلکه بر این تفاوت ها سرمایه گذاری می کنند. شاگرد تنبل, احمق یا ضعیف وجود ندارد, تنها چیزی که وجود دارد معلم خوب یا ضعیف است.

۳۴) زندگی ارزشمندتر از آن است که تنها به امید فرارسیدن دوران بازنشستگی کار کنیم.

۳۵) نه پیروزی پایدار است و نه شکست مرگ آور.

۳۶) به کارکنانتان بگویید هیچ گاه اجازه ندهند قربانی واقع شوند; اما اگر چنین احساسی دارند بهتر است بروند جای دیگری کارکنند.

۳۷) صدای کردار, از صدای گفتار بلندتر است.

۳۸) هرگاه در بازی شطرنج در حال باختن هستم, به طور پیوسته از جای خود بلند شده و سعی می کنم صفحه را از پشت سر رقیبم نگاه کنم, آن گاه به حرکت های احمقانه ای که انجام داده ام پی می برم.

۳۹) دانستن کافی نیست, باید اقدام کرد. خواستن کافی نیست, باید کاری کرد.

۴۰) اگر می خواهید دلیل خوب کار نکردن کارکنانتان را بدانید, کنار آینه بروید و دزدانه بدان نگاه کنید.

۴۱) جلسه ای که خوب اداره نشود, حاصلی جز اتلاف زمان ندارد.

۴۲) بهترین راه پیش بینی آینده, ساختن آن است.

۴۳) یک مشتری خشنود, رضایتش را به سه نفر می گوید, اما یک مشتری ناخشنود ?? نفر را باخبر می کند.

۴۴) کسی را سرزنش نکنید, به جای بحث دربارهء این که چه کسی باعث وقفه در پیشرفت است, در مورد این که چه چیز مانع پیشرفت است بحث کنید.

۴۵) زمانی دست از کار بکشید که کار شما انجام شده باشد, نه آنگاه که خسته شده اید.


 


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، امور تجاری


تاريخ : ۱۳۹۰/۰۵/۰۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


خواب یکی از ضروری ترین نیازهای انسان است که اهمیت آن خصوصا در دوران کودکی و رشد بسیار مهم است. زمان خواب می تواند برای کودک اوقات شیرینی باشد و از طرفی هم ممکن است جدایی از اعضای خانواده، هراس و نگرانی زیادی را برای او به همراه داشته باشد. یکی از نگرانی های والدین مشکلات خواب فرزندشان است، چرا که خواب و استراحت ناکافی تأثیرات نامطلوبی در رشد کودک دارد.



● ویژگی های خواب کودکان
اگر مراحل و ساعات مختلف خواب را در نظر بگیریم، کودک از تولد تا ۳ماهگی ۱۶تا ۱۷ساعت در شبانه روز می خوابد، طوری که معمولا ۳ساعت خواب و یک ساعت بیدار است. از ۳تا ۶ماهگی، ۵۰تا ۷۰درصد بچه ها ۷ساعت در شب می خوابند. از ۶تا ۹ماهگی شب ها را کامل می خوابند. از سن ۹تا ۱۲سالگی بچه ها غالبا ۷ساعت شب می خوابند و ۲ساعت روز استراحت می کنند.

● کابوس های کودکانه
کابوس در واقع رویای بد و ناراحت کننده است که غالبا به خاطر عوامل ترسناک در روز بروز می کند. این عوامل می تواند از جانب والدین، تماشای تلویزیون و اضطراب های خاص کودکانه باشد. همچنین تحقیر شدن کودک در سن ۳تا ۵سالگی، گم شدن و پیدا نکردن راه خانه، از دست دادن عشق مادر به خاطر از شیر گرفته شدن علل مهم کابوس شناخته شده است. کابوس تقریبا نزدیک صبح که زمان خواب عمیق است دیده می شود، بیشتر از چند دقیقه طول نمی کشد و کودک با حالت جهشی و ترس از خواب می پرد. در این زمان بچه کاملا نسبت به پدر و مادر و محیط پیرامون آگاهی دارد، می تواند اشیا را شناسایی کند، اما با جیغ و گریه و اضطراب از خواب بیدار می شود. نسبت به خواب و چیزهایی که دیده، آگاهی دارد و آنها را به یاد می آورد.
در این باره باید به کابوس پس ضربه ای هم اشاره کرد. به این معنی که کودک در دوره ای از زندگی در شرایط وحشتناکی مثل آتش سوزی، تصادف و... قرار داشته که بعداً همان صحنه ها را در خواب می بیند. کابوس های کودکانه اگر تا دوران بلوغ ادامه یابد، نشان دهنده مشکلات درون خانواده است.

● شرایط سنی مختلف کودکان در رابطه با کابوس دیدن
هنوز اطلاع دقیقی در دست نیست که نوزادان کابوس می بینند یا نه که البته احتمال آن خیلی ضعیف است. به طور کلی مفهوم رویا از ۲سالگی کم کم شکل می گیرد. از ۱تا ۳سالگی ممکن است کابوس دیدن شروع شود که خیلی کم پیش می آید و کابوس محتوای ساده ای دارد. حدود ۳تا ۵ سالگی، سن شایع کابوس دیدن است. بچه ها در سنین ۳ تا ۶سالگی دچار اضطراب هایی می شوند که مشکلات خواب را در پی دارد و غالبا برای خوابیدن مقاومت می کنند. از ۶تا ۱۰سالگی هم ممکن است کابوس ببینند اما احتمال آن کمتر است که علت آن می تواند فیلم ها و داستان های ترسناک باشد. همچنین کابوس در این سن می تواند راهی برای ابراز احساسات تهاجمی باشد. این حالت معمولا در بین کودکان با ادب و شایسته ای مشاهده می شود که چون کمتر احساسات و رفتار منفی خود را بروز می دهند، به شکل کابوس دیده می شود.

● رفتار صحیح والدین با این مشکل
وقتی کودک با اضطراب از خواب بیدار می شود، پدر و مادر باید ترس او را از بین ببرند و به او آرامش دهند و لزومی ندارد تا از او بپرسند چه چیزهایی در خواب دیده است. اما مهم ترین عامل، کم کردن مشاجرات خانوادگی است چرا که این مسائل عوامل تهدید کننده ذهن است. به علاوه باید تلویزیون دیدن فرزندان نیز کاملا کنترل شود و اصلا تصاویر ناراحت کننده و خشن نبینند.

● وحشت شبانه
وحشت شبانه حالتی است که کودک با ترس و هراس از خواب می پرد، در رختخواب می نشیند، تقاضای کمک می کند، دستانش را به این طرف و آن طرف تکان می دهد و به یک مهاجم حمله می کند. با اینکه چشمانش باز است اما اطرافیان را نمی شناسد، ممکن است به نقطه ای خیره شود. وحشت شبانه در ساعات اول شب اتفاق می افتد و بیش از ۵تا ۱۰ دقیقه طول نمی کشد. کودک خودش هم دوباره می خوابد و اگر صبح از او در این باره سؤال کنیم، چیزی به خاطر ندارد. این حالت در سنین ۴تا ۷ سال رایج تر است و بیشتر در بین کودکان باهوش، مضطرب و فعال دیده می شود. تفاوت آن با کابوس در این است که کابوس ممکن است تا بزرگسالی هم ادامه داشته باشد، اما وحشت شبانه فقط منحصر به دوران کودکی و موقتی است.

● عوامل پدیدآورنده وحشت شبانه
بار دیگر باید به شرایط روحی روانی کودک اشاره کنیم. مسائل خانوادگی و والدین در این زمینه بسیار حائز اهمیت است. اما علاوه بر آن، خستگی و مسافرت های طولانی که ریتم خواب کودک را به هم می زند، افسردگی و مصرف برخی داروها نیز می تواند وحشت شبانه را در پی داشته باشد. اگر همه شرایط روحی کودک مساعد بود، شرایط جسمانی مثل پایین آمدن قند خون، تب، اختلالات گوارشی و... می تواند علل زمینه ساز باشد. برای برطرف کردن مشکل نیز باید در وهله اول وضعیت خانواده بررسی شود و بعد شرایط کودک، زیرا در این باره خانواده درمانی بسیار مهم است.

● راه رفتن کودکان در خواب
این مشکل تقریباً به ندرت دیده می شود و بیشتر از چند بار در زندگی کودک اتفاق نمی افتد. ادامه یافتن این حالت تا دوران بلوغ نیز مانند وحشت شبانه بسیار نادر است. کودکان بی قرار، حساس، عصبانی، هیجانی و تب دار بیشتر مستعد ابتلا به این اختلال هستند. راه رفتن در خواب خطرناک است اما باعث صدمه نمی شود.
عوامل ارثی، شرایط خانوادگی، خصوصاً کمبود محبت، روابط والدین، کیفیت آن و مسائل روحی عاطفی در بروز این حالت دخیل است.
کودک در این حالت با چشمان باز، کورمال کورمال راه می رود، طوری اطراف را لمس می کند که انگار به دنبال چیزی می گردد. معمولا به طرف دستشویی یا اتاق مادر می رود و نسبت به اطرافش آگاهی ندارد.
در صورت مشاهده این حالت، والدین باید دست او را گرفته و آرام به رختخواب برگردانند. بهتر است در و پنجره ها بسته باشد تا کودک از ارتفاع سقوط نکند. مراقب باشید فرزندتان قبل از خواب حتماً به دستشویی برود و شب ها غذای سنگین نخورد. طبق نظریه زیست شناختی قطع کنترل قشر مغز با اعصاب محیطی می تواند زمینه ساز این اختلال باشد؛ زیرا قشر مغز خواب و اعضای محیطی بیدار هستند. گاه در چنین شرایطی دارو تجویز می شود. اصولا به خاطر اینکه در زمان خواب ارتباط با عالم واقعی قطع می شود کودکان با خوابیدن مشکل دارند.

اگر فرزندتان حاضر نیست تنها بخوابد...
چنین بچه هایی اصولا از چیزی می ترسند که رایج ترین آن دوری از مادر است. برای جدایی آنها باید قدم به قدم پیش رفت. اگر هر شب پیش شما می خوابد، در شب های بعد کم کم فاصله او را از خود بیشتر کنید. در واقع باید حساسیت او را نسبت به این مسئله از بین ببرید. اول با او صحبت کنید، برایش داستان هایی با همین مضمون تعریف کنید، اگر تنها خوابید پاداشی در نظر بگیرید تا به این صورت بتواند بر مشکلش غلبه کند.

● عوامل کمک کننده به خواب بهتر بچه ها قصه گویی پیش از خواب تأثیر بسیار مثبتی در خواب دارد. بچه ها خیلی دوست دارند خودشان قهرمان داستان باشند. داستان های تخیلی یا حتی اتفاقاتی که طی روز روی داده را در قالب شخصیت خودش تعریف کنید. خاطرات دوران نوزادی و عکس های آن زمان برای او بسیار خوشایند است. قدرت تخیل کودک بالاست، به همین خاطر تجسم سازی به او کمک می کند. خوابیدن اعضای خانواده در یک زمان نیز یکی دیگر از عوامل کمک کننده است. لحظه آخر جدایی از فرزند باید با کلمات مهربانانه، نوازش و بوسیدن همراه باشد.


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک


تاريخ : ۱۳۹۰/۰۵/۰۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |



بسیاری از پدران و مادرانی که در نخستین تجربه فرزندداری خود به سر می برند از بی قراری و نا آرامی های نوزاد خود گله دارند و این مسئله حتی باعث ترس و وحشت و گاهی نیز عصبی شدن آنها         می شود.



پزشکان معتقدند، این دوران باید سپری شود تا نوزاد با محیط جدیدی که به آن وارد شده، آشنا شود اما علاوه بر همه این موارد، راهکارهایی ساده نیز وجود دارد تا نوزاد شما راحت تر با دنیای کنونی کنار بیاید. با هم می خوانیم:

● راهکارهایی برای خواباندن کودک

▪ ماشین سواری: اگر از اینکه مرتب فرزندتان را در آغوش بگیرید و دور خانه را بچرخید یا اینکه او را روی پای خود بگذارید و ساعت ها تکان دهید تا به خواب برود، خسته و کلافه شده اید، به شما پیشنهاد می شود که او را سوار ماشین کنید. کودک را در صندلی مخصوص قرار دهید و حدود ۲۰دقیقه الی نیم ساعت، در خیابان های اطراف محل زندگی تان بدون اینکه توقف کنید، دور بزنید. بعد از طی این مدت زمان به خانه برگردید و فرزندتان را در حالی که در خواب ناز است، به آرامی به تختش منتقل کنید. می توانید برای جلوگیری از بیدارشدن کودک، او را با همان صندلی به خانه منتقل کنید و به آرامی روی تخت بخوابانید. البته پدرها نیز می توانند این مسئولیت را به عهده بگیرند تا مادر در نبود آنها کمی استراحت کند! و اگر هر دو، وقت اضافه داشتند، می توانند همراه فرزندشان سوار ماشین شوند. مطمئن باشید تجربه جالبی است و شاید بتوانید در طول مسیر گفت وگویی هم با همسرتان که پس از تولد نوزادتان، زمانی برایش نداشتید انجام دهید.

▪ قدم زدن: یکی از بهترین و سالم ترین راه های آرام کردن و خواباندن کودک، قدم زدن است. بسیاری از اوقات، گریه کودک تنها با تغییر مکان متوقف می شود. شما می توانید با توجه به محل زندگی تان حین پیاده روی از مناطقی مثل پارک ، ساحل ، خیابان های خلوت یا محل هایی که دارای درخت، فواره و... هستند ، عبور کنید. بهتر است زمان پیاده روی را صبح ها انتخاب کنید ، زیرا در این صورت متوجه می شوید که حدود نیم تا یک ساعت پیاده روی، تا چه حد روحیه تان را تغییر می دهد و از اضافه وزن تان نیز جلوگیری می کند! به خصوص پیاده روی به مادرانی که بعد از زایمان به علائم افسردگی مبتلا شده اند اکیدا توصیه می شود، زیرا در اثر پیاده روی و ورزش از مغز «ایندروفین»ترشح می شود که ترشح آن زایل کننده ناآرامی های روحی و ذهنی بدن است.

● صداهای آرامش بخش

تحقیقات نشان داده که بسیاری از صداها تأثیر آرام بخشی روی کودک دارد. به خصوص صداهایی که مکان اولیه کودک را به یاد او بیندازد. صداهای آرام بخش برای کودک، اصولا صداهایی یکنواخت هستند که زیر و بم کم و نامحسوسی دارند. بسیاری از مؤسسات تحقیقاتی در کشورهای پیشرفته، اقدام به تهیه موسیقی هایی مناسب برای خواب و آرام سازی کودک کرده اند که در اصطلاح به آن «صداهای سفید» می گویند. البته اگر شما دسترسی به این نوع موسیقی ندارید، اصلاً نگران نباشید. لیست زیر می تواند جایگزین مناسبی برای موسیقی های آرام بخش خاص کودک باشد.

۱) صدای تیک تاک ساعت

۲) صدای جاروبرقی (البته باید این صدا را امتحان کنید . به این ترتیب که اگر کودک تان از این صدا خوشش آمد، آن را برایش ضبط کنید و برای آرام کردن و خواباندن او استفاده کنید ).

۳) پنکه ای که با دور کند، کار کند.

۴) صدای ضبط شده آبشار یا امواج دریا و اقیانوس

۵) صدای ماشین ظرفشویی، لباسشویی، ماشین ریش تراش

۶) لالایی های خانگی

 می توانید صدای خود را روی کاست ضبط کنید. سعی کنید در این کاست صدای خود را در حال گفتن: «بخواب فرزندم، کوچولوی نازنینم می خواد بخوابه» یا «الان وقت خوابه» به صورت موزون و آهنگین ضبط کنید یا حتی آهنگ های محلی و دوست داشتنی کودک را با صدای خودتان ضبط کنید.

۷) موزیک های کلاسیک

 اکثر نوزادان به موسیقی های کلاسیک علاقه مندند؛ موسیقی هایی که ضرباهنگ آرام و یکنواختی دارند.

۸) گریه کودک تان را ضبط کنید و بعد در هنگام گریه کردن او برایش پخش کنید

 این مسئله باعث تعجب کودک می شود و برای لحظاتی او را در سکوت فرو می برد. مطمئن باشید بعد از آن هم، آنچنان تحت تأثیر شوک تشخیص صدای خودش قرار گرفته که یادش می رود باید گریه و ناآرامی را شروع کند!

● اعجاز تصاویر در آرام کردن کودک

۱) آینه: کودک تان را در حالی که گریه می کند یا ناآرام است، جلوی آینه برده و به او اجازه دهید که چهره خود را در آینه ببیند. صورت یا پای او را جلوی آینه ببرید و به سطح آینه بمالید، در این حالت به کودک تان نگاه کنید که چگونه به آینه خیره شده و دیگر صدایی از او به گوشتان نمی رسد.

۲) چهره خندان و اداهای بامزه: زمانی را برای برقراری ارتباط چهره به چهره با کودک تان قرار دهید. صورت او را مقابل صورت خود قرار دهید و مرتب حالت چهره تان را عوض کنید و حالت های بامزه و خنده دار به خود بگیرید. مثلا لپ تان را باد کنید یا حالت چشم هایتان را عوض کنید. البته بهتر است این تمرین ها را در حالی که کودک تان آرام و سرشوق است انجام دهید و به خاطر بسپارید که از کدام صورت شما خوشش آمده تا در هنگام گریه کردن او، فورا آن حالت را برایش به نمایش بگذارید!!

۳) اشیا و اشخاص متحرک: یکی دیگر از راهکارهای آرام کردن کودک آن است که او را مقابل اشیا یا اشخاص در حال حرکت، مانند پاندول ساعت، پنکه سقفی، آکواریوم پر از ماهی، برگ درختان، آتش شومینه، ماشین های در حال حرکت، افراد در حال ورزش یا دوچرخه سواری، امواج ساحل یا بازی بچه ها در حیاط یا پارک مقابل تان قرار دهید.

● نوازش های آرامش بخش

▪ نوازش های پدرانه: یکی از روش های نوازش که پدران به راحتی می توانند آن را اجرا کنند، این است که پدر روی زمین یا تخت دراز بکشد، به حالتی که گوش های کودک مقابل قلبش قرار بگیرد.
در این حالت متوجه خواهید شد که آرامش عجیبی به کودک دست می دهد و حتی تنفس او هماهنگ با صدای قلب شما خواهد شد. در این هنگام به خاطر سکوت و آرامش شگرفی که کودک دارد، به تدریج مچ دست او رها و عضلات بدنش شل می شود. این روش برای نوزادان ۴، ۳ماهه بسیار مفید است.

▪ نوازش سر کودک: طی تحقیقات به عمل آمده، مشخص شده است که بسیاری از کودکان، هنگامی که تحت نوازش ناحیه سر خود قرار می گیرند، به طوری باور نکردنی دچار آرامش می شوند. البته مطمئنا اگر این حالت نوازش را همراه با جملات مثبت و قربان صدقه رفتن همراه کنید، تأثیر آن چند برابر خواهد شد.


 


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک


تاريخ : ۱۳۹۰/۰۵/۰۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

۱-در سلام کردن پیشقدم باشید و جواب سلام را هم به گرمی بدهید.
آیا برای شما هم پیش آمده که به فروشگاه و یا شرکتی مراجعه کنید که در آن فرد مسئول، نه تنها به شما سلام نمی کند بلکه جواب سلام شما را هم نمی دهد ؟ تازه اگر به شما خیلی هم لطف بکند بدون اینکه به شما نگاهی بیندازد زیر لب چیزی شبیه سلام می گوید !در فرهنگ ما سلام معمولا اولین کلمه در شروع ارتباط است .در روایات دینی هم تاکید شده که جواب سلام واجب است. بنابراین تا حد ممکن شما اولین نفری باشید که سلام می کند و در پاسخ دادن به سلام هم با استفاده از لحن مناسب و حالت گشوده چهره و افزودن کلماتی مثل "خوش آمدید" و"در خدمت شما هستم" و... پذیرنده بودن خود را به مشتری القا کنید.

2-قصدتان کمک کردن باشد.حتی اگر سود مستقیمی در کار نباشد.
متاسفانه بسیاری از فروشندگان به محض اینکه می فهمند یک مشتری بالقوه   خریدی از آنهانخواهد کرد، بدون حوصله به باقی سوالات وی پاسخ می گویند و حاضر نیستند هیچ کمکی به مشتری بکنند .بعضی پارا فراتر گذاشته و با نصب برگه هایی از این قبیل "فلان چیز را نداریم سوال نفرمایید "جلوی بهانه های ارتباطی با مشتری را می گیرند. این افراد اگر می دانستند با یک ارتباط سازی ساده ، چگونه می توانستند در دفعات بعدی به همان مشتری فروش داشته باشند هیچگاه اینگونه رفتارهای  به دور از مشتری مداری از خود بروز نمی دادند .کاری کنید تا مشتری باز هم به شما رجوع کند.حتی اگر از شما آدرسی را پرسیدند با جان و دل راهنمایی کنید.

3-مشاور مشتری خود باشید.
اگر نگرش شما این باشد که با کشف نیازها و خواسته های مشتری، به عنوان یک مشاور، او را برای یک خرید صحیح و با ارزش  راهنمایی کنید به شما تبریک می گویم، زیرا این گونه، مشتری خود را برای مدتی طولانی حفظ خواهید کرد. اگر مشتری احساس کندکه شما قبل از اینکه به سود خود توجه داشته باشید ،منافع او را در نظر می گیرید، به شما اعتماد می کند و اعتماد یکی از مهمترین ارکان فرایند فروش است.بنابراین لازم است قبل از اینکه به ارائه توضیحات محصول خود بپردازید، با پرسش های خوب، هر چه بیشتر در مورد مشتری و نیازهایش اطلاعات کسب کنید وآنگاه در راستای کمک به اوبرای خرید مناسب ، از هیچ تلاشی دریغ نکنید.

4-دیگر کافی است. دست از قضاوت بردارید.
شما به عنوان یک فروشنده ،آن هم در موارد فروش چکی و اقساطی، حق دارید در خصوص اعتبار سنجی مشتری خود تحقیق لازم را انجام دهید، اما در زمان مکالمه با مشتری، دست از قضاوت در مورد شخصیت و نگرش او بردارید، چون این امر نه تنها باعث می شود که از فضای گوش دادن فعالانه، که یکی از ملزومات یک فروشنده حرفه ای است خارج شوید بلکه سبب ایجاد اختلال در تبادل احساسی میان شما و مشتری خواهد شد .مشتری شما از طرز نگاه و زبان بدنتان به راحتی به احساس بدی که منتقل می کنید پی خواهد برد. یادمان باشد ما اساسا صلاحیت قضاوت کردن دیگران و بر چسب زدن به آنها را نداریم.بنابراین در زمان ارتباط با مشتری باید تمام حواسمان به او و صحبتهایش باشد.

5-یکپارچگی شخصیت و هویت داشته باشید .
هیچ کس از آدمی که دمدمی مزاج باشد خوشش نمی آید. اینکه یکبار حالتان خوب باشد و با مشتری خوش برخورد باشید و دفعه بعد که اعصابتان از جای دیگر خراب بود جواب سلام مشتری راهم ندهید شخصیت شما را در ذهن مشتری به عنوان یک انسان دمدمی مزاج شکل می دهد .آنگاه روی شما حساب خاصی باز نخواهد کرد و تکلیفش با شما معلوم نخواهد بود . بنابراین اگر مجبور نباشد به شما مراجعه نخواهد کرد و شما ممکن است فروش هایی را به همین خاطر از دست بدهید. بنابراین روی مدیریت احساستان کار کنید تا دیگران هم تکلیفشان را با شما بدانند

6-به ظاهر و بهداشت خود توجه کنید.
شما با لباستان اولین تاثیر را در ذهن مخاطب می گذارید. آیا لباسی که به تن دارید با تصویری که دوست دارید دیگران از شما در ذهنشان داشته باشند همخوانی دارد ؟آیا به بوی بدن و دهانتان توجه کرده اید ؟آیا به آرایش موی خود اهمیت می دهید؟ اولین چیزی که ارائه می کنید خودتان هستید. برای خریداران امروزی مهم است که از چه کسی خرید می کنند.

پوشیدن یک لباس تمیز و مرتب که با اندام شما سازگاری داشته باشد، تصویری مثبت از شما بر جای می گذارد. بنابراین برای ظاهر خود اهمیت بیشتری قائل شوید.

 


7-به پرسش مشتری ،تک کلمه ای پاسخ ندهید .
بارها پیش آمده وارد فروشگاهی شدم و از فروشنده سوال کردم (فلان محصول را دارید ؟) و فروشنده بدون توجه کافی به من در جواب فقط از کلمه "نه " استفاده نمود، در صورتی که اگر با احترام بیشتری برخورد می کرد و حداقل می گفت "نه متاسفانه "باعث مکث بیشتری در من می شد و ممکن بود با گفتن "اما فلان چیز را داریم .دوست دارید بیارم خدمتتون ؟"باعث می شد من خریدی انجام دهم.پس به سوالات مشتری با حوصله و احترام جواب دهید و در صورت امکان، پیشنهاد خرید بیشتری را هم به وی بدهید، زیرا قرار است سهم بیشتری از هر مشتری داشته باشیم.

8-در زمان مکالمه با چهره گشوده و متبسم با مشتری برخورد کنید .
لبخند مسری است .بنابراین با استفاده از این اصل، احساس بهتری در مشتری خود ایجاد کنید. زمانی که مشتری احساس خوبی داشته باشد فرایند فروش تسهیل می گردد. بنابراین به دفعات به چهره خود در آینه نگاه کنید. تبسم را تمرین کنید. قرار نیست با صدای بلند بخندیم ،کافی است چهره ای گشوده و متبسم  داشته باشیم .بسیاری از فروشندگانی که با آنها برخورد داشته ام چهره ای عبوس داشته اند و به صورت ناخوداگاه  به مشتری می گویند: "سریع خریدت را انجام بده و برو بیرون! "  شما معمولا چگونه برخورد می کنید؟

9-با مشتری بحث نکنید .
متاسفانه گاهی اوقات فروشندگان برای اثبات حرف خود، با مشتری وارد بحث شده و گفته های مشتری را نقض می کنندبدترین کاری که می توانید بکنید این است که به یک مشتری بگویید "تو اشتباه می کنی ".هیچ کس از شنیدن این جمله احساس خوبی نخواهد داشت .در چنین حالتی مشتری هم حالت دفاعی به خود گرفته و آماده می شود تا با شما بجنگد و به شما اثبات کند "کسی که اشتباه می کند شما هستید "پس شدیدا مراقب جملاتی که به کار می برید باشید.

10-حرفهایتان راساده و قابل فهم بزنید .
در ارتباط با مشتری تا جایی که ممکن است تلاش کنید واضح و شفاف سخن بگویید .عدم پیچیدگی در بیان مطالب، به شما کمک می کند ارتباط بهتری برقرار سازید .استفاده از واژه ها به تناسب سطح کلام مشتری و به کار بردن مثال های روشن کننده، شما را در هدایت مشتری به سمت خرید یاری می نماید.از به کاربردن اصطلاحات فنی و پیچیده در زمانی که با مشتری غیر فنی روبرو هستید شدیدا خودداری کنید.

11- در پاسخ به درخواست مشتری سرعت عمل به خرج دهید .
هیچگاه مشتری را معطل نکنید .به مشتری توجه کنید. به سوالاتش به درستی پاسخ بگویید و کاری که باید انجام شود را در سریعترین زمان ممکن انجام دهید. امروزه مشتریان ما آدم های پر مشغله ای هستند که معمولا فرصت کافی ندارند. بنابراین سرعت عمل در پاسخگویی یکی از امتیازات شما محسوب خواهد شد.

12- در رفتار خود نشان دهید که  مشتری شما فرد مهمی است .
این را به عنوان یک باور در ذهن خود داشته باشید که مشتری شما فرد مهمی است .باور کنید که مشتری رئیس شماست. فقط به امروز نگاه نکنید شاید در شرایطی باشیدکه مشتری مجبور باشد با هر اخلاق و رفتار شما بسازد و از شما خرید کند اما اگر تا کنون برای کسب و کار شما اتفاق نیفتاده به زودی منتظر باشید:" اگر احساس خوبی در مشتری خود ایجاد نکنید او دیگر شما را انتخاب نخواهد کرد". همه انسان ها دوست دارند به آنها توجه شود. بنابراین کاری کنید تا مشتری در کنار شما احساس بهتری داشته باشد. این باعث می شود بیشتر بخواهد در کنار شما باشد و لا جرم بیشتر از شما خرید خواهد کرد.

13-از نام مشتری استفاده کنید .
تاحد ممکن نام مشتریان خود را یاد بگیرید و در زمان مکالمه از آن استفاده کنید. در اکثر کسب و کارها شما این فرصت را دارید که از مشتری نامش را بپرسید. دوستی دارم که مسئول بخش ارتباط با مشتری در یکی از هتل ها در یک کشور غربی بود .او می گفت فردی که مسئول حمل چمدان مشتری موظف بود در طول مسیر،از میز پذیرش  تا اتاق ،حداقل 3 بار با فاصله از نام مشتری استفاده کند. به عنوان مثال می گفت "به هتل ما خوش آمدید آقای وفایی "...."آقای وفایی شما می توانید از استخر هتل هم استفاده نمایید "........."آقای وفایی، امیدوارم این چند روز بهتون خوش بگذره "

فقطبه این نکته توجه داشته باشید که در فرهنگ ما ،در روابط کاری،  باید از نام خانوادگی افراد استفاده کرد، جز اینکه با مشتری به فضای صمیمی تری وارد شده باشید. ضمنا بگذارید مشتریان هم نام شما را یاد بگیرند.

14-به چشمان مشتری نگاه کنید.
یکی از مهمترین ابزارها برای برقراری ارتباطات "چشم" است .پیام های بسیاری از طریق چشمان شما به دیگران منتقل می شود. وقتی مشتری با شما صحبت می کند حتما به چشمانش نگاه کنید .نگاه شما نباید خیره باشد بلکه با مهربانی و توجه و احترام آمیخته باشد. خیلی وقتها نگاه نکردن به مشتری به عنوان بی احترامی تلقی می شود . اما مراقب باشید در این کار افراط به خرج ندهید و مخصوصا در حالت فروشگاهی مشتری را با نگاه تعقیب نکنید ، مشتری ایرانی خوشش نمی آید کسی در زمان خرید مزاحمش باشد بنابراین در استفاده از فرمول هایی که در فرهنگ های دیگر رایج است احتیاط کنید. منظور ما استفاده  از تماس چشمی در زمانی است که مشتری در حال صحبت با شماست و یا تازه وارد محل کار شما شده و یا قصد خروج دارد.

15-خداحافظی خوبی داشته باشید.
خداحافظی هم به اندازه سلام مهم است. چه مشتری شما خرید کرده باشد و چه نکرده باشد، برای شما بهتر است که به خوبی او را بدرقه نمایید. با لحن مناسب و چهره متبسم از مشتری خداحافظی کنید. شما با این کاراحتمال  بازگشت مشتری را افزایش می دهید. هیچ کس احساس خوبی به فروشنده ای که فقط به فروش فکر می کند ندارد، بنابراین در پایان هم احساس خوبی در وی ایجاد کنید ، نه مثل برخی فروشندگان که اگر از آنها خریدی انجام نشود، جواب خداحافظی مشتری را هم نمی دهند.برای ما ایرانی ها توجه به اینگونه تعارفات حیاتی است پس برای رونق کسب و کارتان عوامل فرهنگی را فراموش نکنید.


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، امور تجاری


تاريخ : ۱۳۹۰/۰۴/۱۸ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
 

سلامتی:

1- آب فراوان بنوشید.

 2- مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید..

 3- بیشتر از سبزیجات استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده. 4

- بااین 3 تا E زندگی کنید:   Energy  ( انرژی )      

 Enthusiasm  (شور و اشتیاق)

Empathy (دلسوزی و همدلی) .

 5- از ورزش کمک بگیرید.

 6- بیشتر بازی کنید.

 7- بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید.

8- روزانه 10 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.

 9- 7 ساعت بخوابید.

 10- هر روز 10 تا 30 دقیقه پیاده‌روی کنید و در حین پیاده‌روی، لبخند بزنید. 

  شخصیت:

11- زندگی خود را با هیچ کسی مقایسه نکنید: شما نمی‌دانید که بین آنها چه می‌گذرد.

12- افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید.

13- بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.

 14- خیلی خود را جدی نگیرید.

 15- وقتی بیدار هستید بیشتر خیال‌پردازی کنید.

16- حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.

17- گذشته را فراموش کنید.. اشتباهات گذشته شریک زندگی خود را به یادش نیاورید. این کار آرامش زمان حال شما را از بین می‌برد.

18- زندگی کوتاه‌تر از این است که از دیگران متنفر باشید. نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید.

 19- با گذشته خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید...

20- هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما.

 21- بدانید که زندگی مدرسه‌ای می‌ماند که باید در آن چیزهایی بیاموزید. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر می‌باشند.

 22- بیشتر بخندید و لبخند بزنید..

 23- مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید. زمانی هم مخالفت وجود دارد. 

   جامعه:

 24- گهگاهی به خانواده و اقوام خود زنگ بزنید.

 25- هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید.

 26- خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخشید.

 27- زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سال بگذرانید.

 28- سعی کنید حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنید.

29- اینکه دیگران راجع به شما چه فکری می‌کنند، به شما مربوط نیست.

 30- زمان بیماری ،شغل شما به کمک شما نمی‌آید، بلکه دوستان شما به شما مدد می‌رسانند، پس با آنها در ارتباط باشید. 

  زندگی:

 31- کارهای مثبت انجام دهید.

 32- از هر چیز غیر مفید، زشت یا ناخوشی دوری بجویید.

33- عشق درمان‌گر هر چیزی است.

34- هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است.

 35- مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید، لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید.

 36- مطمئن باشید که بهترین هم می‌آید.

 37- همین که صبح از خواب بیدار می‌شوید، باید شاكر خداوند باشيد.

 38- بخش عمده درون شما شاد است، بنابراین خوشحال باشید.


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۹۰/۰۴/۱۸ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

رابرت كيوفسكي نويسندهء كتاب «پدران پولدار، پدران فقير» مي‌گويد كه آموزش مسايل اقتصادي به كودكان را بايد از سن كم شروع كرد. او مي‌گويد كه تجربه نشان داده كه اگر به كودكان اصول سادهء اقتصاد آموخته شود آن‌ها در بزرگسالي بهتر مي‌توانند مسايل مالي خود را مديريت كنند و كم‌تر پول خود را هدر مي‌دهند، اين‌ها توصيه‌هاي دكتر رابرت كيوفسكي براي در ميان گذاشتن مسايل اقتصادي با كودكان و چگونگي طرح اين مسايل است.

 استفاده از چك‌هاي شخصي را به كودكان خود ياد بدهيد
 پول ماهانهء كودكان خود (پول توجيبي) آن‌ها را به صورت يك جا پرداخت نكنيد. به آن‌ها بگوييد كه در طول يك ماه در آن حدي كه شما در نظر گرفته‌ايد اعتبار دارند. هر زمان كه به پولي نياز داشتند بايد با يك كاغذ به شكل چك آن مقدار پول را دريافت كنند. در صورتي كه در يك ماه مبلغ مورد نظر آن‌ها از مبلغي كه شما در نظر گرفتيد بيش‌تر شد به آن‌ها توضيح بدهيد كه اين پول را از حساب ماه بعد آن‌ها كسر خواهيد كرد. اگر در اين شيوه سخت‌گيري به خرج دهيد آن‌ها متوجه معناي واژه‌هايي چون اعتبار داشتن و بدهكار بودن را به خوبي متوجه خواهند شد.

از كودكان خود بخواهيد كه پس‌انداز كنند
 كودكان و نوجوانان معمولا به راحتي پول خرج مي‌كنند و علاقه‌اي به پس‌انداز كردن ندارند اما بايد اين مساله را به آنان آموخت كه پس‌انداز كردن يكي از بهترين مسايل زندگي پيش روي آن‌هاست با هدف قرار دادن يك چيز مهم و دوست داشتني براي كودكان، مثلا يك دوچرخه يا يك بازي كامپيوتري يا يك عروسك مي‌توان پس‌انداز كردن را به آن‌ها آموخت. كافي است به كودك تفهيم شود كه براي خريد هر كدام از اين موارد بايد در هر ماه مبلغ مشخصي از پولش را كنار بگذارد و به آن دست نزند. براي تشويق كودك مي‌توان پس از چند ماه باقي ماندهء پول را به عنوان جايزه به او داد.

 آموزش سه شيوهء پس‌انداز
 پس از اين كه به كودكان شيوهء پس‌انداز كردن را آموختيد به آن‌ها بگوييد كه پس‌انداز كردن را مي‌توان در سه بخش مجزا تعريف كرد.
  بهتر است براي آموزش اين سه نوع پس‌انداز به كودكان از سه شيوه استفاده كرد. كيوفسكي اين گونه پيشنهاد مي‌دهد: «بهتر است كه براي كودكان سه فرم را در اين گونه تعريف كرد، اول پس‌انداز طولاني مدت كه بهتر است در اين فرم كودكان پول معيني را در هر سال به شما بسپارند تا براي خريد وسايل مورد نياز خودشان در آينده از آن استفاده كنند، در فرم كوتاه‌مدت مي‌توان قلك يا جعبه‌اي به كودك داد تا پول هفتگي يا ماهانهء خود را در آن نگه دارد و خود مسوول دخل و خرج آن باشد. در مورد سوم كه در نظر گرفتن آن كاملا اختياري است مي‌توان از كودك خواست كه پول‌هاي خرد و بسيار كم را كه به نظرش ارزشي ندارند براي مصارف خيريه و اعانه دادن پس‌انداز كند، كودك با تمرين پس‌انداز كردن‌هاي اين گونه مفاهيم اقتصادي زيادي را متوجه خواهد شد.»
 


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک


تاريخ : ۱۳۹۰/۰۴/۱۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

۱- هرگز به ميزان درآمدتان خرج نكنيد . مخارج كمتر شما نسبت به درآمدتان باعث ثروتمند شدن سريع شما مي شود.


2- دستمزد دادن بهتر از دستمزد گرفتن است . حداقل مفيدتر است.


3- هرگز كاري را كه مي توانيد بدهيد تا ديگري برايتان انجام دهد خودتان انجام ندهيد . كاري كه ديگري براي شما انجام مي دهد زمان و انرژي بيشتري به شما براي انجام كارهاي ديگر مي دهد .


4- هرگز كاري را كه مي تواني با طفره رفتن به فردا اندازي امروز انجام نده . كارهاي زيادي وجود دارد كه مي تواني امروز انجام دهي . اصولاً بيشتر كارهايي كه امروز مجبور نيستي انجام دهي كارهاي مهمي نيستند .


5- هميشه خريدار باش نه فروشنده . اگر به اندازه كافي هوش براي پول دار شدن داشته باشي مي داني كه يك ريسك بهتر از دو ريسك است .


6- هرگز كاري را انجام نده اگر مي تواني با شخص ديگري انجام دهي . چرا با يك شخص يا اشخاص ديگر در هر شغل يا خط كاري رقابت مي كني مادامي كه براي تو انحصار در ضمينه هاي ديگر ممكن است ؟


7- اگر مقتضيات تو را مجبور كند تا شغل هايي را پيگيري كني يا از يك سري خطوط كاري پيروي كني كه مورد تعقيب افراد ديگر است ، بهتراست كه كارت را در ضمينه اي كه ديگران توان رقابت با تو را ندارند قرار دهي . اين هميشه يك راه خوب ، بهتر و بهترين راه است .


8- هر آنچه كه تو براي يك بار انجام مي دهي ، هر چند راهي كه تو براي انجام كاري به عهده مي گيري ، كار مشابهي را دوباره انجام نده يا كاري را در مسير مشابه انجام نده . اگر يك راه انجام كاري را بداني بايد اين را هم بداني كه مسلماً راه بهتري براي انجام آن وجود دارد .


9- اگر در كاري موفق شدي ، اجازه نده ديگران از موفقيت تو اطلاع يابند.


10- وقتي ثروتمند شدي ، چنانچه اگر نصايح مرا گوش كني ثروتمند مي شوي، اجازه نده ديگري راز موفقيت تو را بداند .


11- يكي از بزرگترين دارايي ها كه هر فردي مي تواند كسب كند شهرت براي بي قاعدگي است .
12- هرگز از كسي متنفر نباش .


13- مرد عاقل رفتارش را با دليل تنظيم مي كند نه با غريزه .


14- دانستن كاري كه نبايد انجام دهي مهمتر از دانستن كاري است كه بايد انجام دهي .


15- آيندگان هرگز كاري را براي تو انجام نمي دهند . بنابر اين هيچگونه سرمايه گذاري براي اولادت نكن . البته وارثانت پس از مرگ بر سر املاكت نزاع مي كنند.


16- يك مرد هر كاري را كه بخواهد در جهان انجام دهد انجام مي دهد .


17- بايد پولت را ذخيره كني.


18- احمق ها مي گويند كه پول ، پول مي آورد ولي من مي گويم كه پول ، پول نمي آورد . فقط انسان است كه پول مي آورد .


19- دو گناه نابخشودني در جهان اقتصاد است : يكي دادن چيزي براي هيچي و ديگري گرفتن چيزي براي هيچي .


20- اگر شما يكي از ورثه هاي پدر يا شخص ديگري هستي ، توصيه مي كنم كه قبول نكني كه فقط يك وارث باشي .


21- از كارهاي كوچك نفرت نداشته باش بلكه به آن كارها احترم بگذار.


22- پول درآوردن آسانتر از خرج كردن آن است .


23- سخت ترين كار از كارهايي كه انسان انجام مي دهد تفكر است .

 


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۹۰/۰۴/۱۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
 
1- اگر در کاری شکست بخورید، بازنده هستید
این اتفاق ممکن است در تمام طول دوران تحصیلی و یا دوران شغلی برای ما اتفاق بیفتد. همه انتظار دارند که ما همیشه برنده، برنده، و برنده باشیم. شما باید این عقیده را در ذهن خود پرورش دهید که اگر چیزی را امتحان کردید، و در آن شکست خوردید، باید آنقدر آنرا تکرار کنید تا به نتیجه مطلوب دست پیدا کرده و پیروز شوید. اگر شما معتقد باشید که اگر در کاری شکست خوردید، آنوقت بازنده هستید پس باید بدانید که با این تفکر تمام مردم دنیا بازنده محسوب می شوند. با یک چنین اعتقادی فقط خودتان را از صحنه پیشرفت دور نگه می دارید. یک ایده نوین را جایگزین این تفکر غلط کنید.
2- اگر اجباری به تغییر نیست چرا تغییر کنیم
منظور من این نیست که به خاطر اصل تغییر و تحول در زندگی خود تغییر ایجاد کنید. بلکه نظر من این است که افراد باید با پیشرفت تکنولوژی خودشان را وفق داده از نوآوری ها بهره بیشتری در کارهای خود ببرند. ما باید تغییر کنیم تا بتوانیم در زندگی به جلو پیش برویم. تا آنجایی که می توانید از افرادی که به سکون تمایل دارند و از تغییر و تحول خوششان نمی آید پرهیز کنید. اگر متوجه تغییری می شوید که می تواند در زندگی شما پیشرفت ایجاد کنید حتماً آن را امتحان کنید.
3- تو به اندازه کافی مهارت نداری که از پس آن بربیایی
هیچ کس در زندگی از همان ابتدا به اندازه کافی در کاری مهارت بالا نداشته و همه بالاخره از یک جایی کار خود را شروع کردند.اگر تصمیم دارید کاری را انجام دهید، پس از همین حالا شروع کنید، به این دلیل که خیلی چیزها را در مورد آن مطلب نمی دانید، به خود استرس ندهید. حتماً نباید مدرک دانشگاهی داشته باشید تا بتوانید از عهده کاری بر بیایید. باید آنقدر تلاش کنید تا به هدف خود برسید. منابع دیگری بجز دانشگاه هم هستند که می توانند اطلاعات مفیدی را در زمینه های مختلف در اختیار شما قرار دهند. فقط باید راه و روش مناسب را پیدا کنید. اگر کارهایتان را به درستی انجام دهید و از راه درست وارد شوید و ارزش های خود را دست کم نگیرید، به راحتی دیگران متوجه توانایی های شما خواهند شد.
4- برای شروع کاری تازه خیلی دیر شده
میانگن عادی سن در اروپا برای آقایون 75 و برای خانم ها 79 است. این ارقام در امریکا و اروپا نسبت تقریباً مشابهی دارند. البته این رقم هر روزه در حال افزایش است و شاید روزی برسد که میانگین سن انسان ها به 100 سال نیز افزایش پیدا کند. این بدان معناست که هیچ وقت برای شروع کار تازه ای دیر نمی شود. شروع یک کار یا معامله تازه، راه مناسبی است که ذهن خود را فعال نگه دارید. همچنین این کار می تواند اشتیاق لازم برای انجام سایر کارها را نیز در اختیار شما قرار دهد. به هر حال هر کسی در یک سنی از دنیا می رود، اگر بخواهید منتظر روز مرگ خود بنشینید، آنوقت به هچ کاری نمی رسید، پس فقط هر کار تازه ای را امتحان کنید، اینطوری از زندگی لذت بیشتری خواهید برد.
5- پذیرش جبر مطلق
این شما هستید که زندگی خود را کنترل می کنید و هیچ کس دیگری نمی تواند این کار را بدون خواست و اراده شما انجام دهد. خداوند در درون شما نهفته است و نیروهای درونی شما را تقویت می کند. زمانی که نماز می خوانید، نه تنها شکر خداوند را به جا می آورید، بلکه خودتان را به یک زندگی بهتر ترغیب می کنید. زمانیکه از او طلب بخشش می کنید، از خودتان بخشش می خواهید. هیچ کس در جهان هستی نمی تواند واکنش های شما را کنترل کند. هیچ گاه اجازه ندهید یک چنین ایده ای به ذهن شما خطور کند. نباید به هیچ چیز و هیچ کس اجازه دهید که کنترل زندگیتان را به عهده بگیرند. برای خودتان زندگی کنید و به دیگران هم کمک کند که این کار را انجام دهند.
6- قدر و لیاقت شما محدود نیست
این حقیقت که شما زنده هستید و زندگی می کنید، باعث می شود که از شما یک انسان منحصر بفرد بسازد. اگر می خواهید در تمام مراحل زندگی از دیگران برتر باشید باید برای آن زحمت بکشید و تلاش کنید. همه افراد دارای استعدادها و توانایی هایی هستند که خودشان هم از آنها خبر ندارند. همه چیز را امتحان کنید تا بالاخره چیزی را که به آن علاقه دارید پیدا کنید. من به شدت اعتقاد به تغییر و تحول دارم. حتماً لازم نیست که در تمام طول عمر خود تنها یک کار را تکرار کنید. شیوه زندگی کردن خود را آنقدر تغییر دهید تا اینکه به راهی برسید که از صمیم قلب آنرا دوست می دارید.
7- جهان اطراف ما تغییر نمی کند
دنیا از شما تشکیل شده. هر فردی که بر روی این کره خاکی زندگی می کند، یک دنیای متفاوت در ذهن خود دارد. تو دنیا را همانند من نمی بینی و من هم دنیا را مانند تو و خیلی از افراد دیگر نمی بینم. بنابراین همه چیز در دنیا به شما بستگی دارد. حالا به من بگویید: برای تغییر دنیای خود قصد دارید چه کاری انجام دهید؟
8- هیچ کس مرا قبول ندارد
من به شما اطمینان دارم اما نظر من هیچ ارزشی ندارد، نظر هیچ کس مهم نیست؛ شما خودتان هستید که باید به خود اعتماد کنید. به محض اینکه به خودتان ایمان پیدا کردید دیگران هم به شما اعتماد پیدا می کنند، اما سعی کنید خودتان را به نظریات دیگران وابسته نکنید.
9- من هیچ وقت نمی توانم خیلی پولدار شوم
من این جمله را بارها و بارها از زبان دیگران شنیده ام. ذهن ما همان قدر پول در می آورد که انتظارش را دارد. اگر من دائماً به خودم بگویم: "هیچ راهی وجود ندارد که من بتوانم میلیونی پول در بیاورم" ذهنم دیگر دنبال راههای نمی گردد که از طریق آن بتوانم میلیون ها تومان پول بدست آورم. اصلاً مهم نیست که افکار شما تا چه حد بلند پروازانه باشد حتی اگر به نتیچه هم نرسید حداقل یک ایده جدید را خلق کرده اید.
10- هیچ کاری در این مورد از دستم بر نمی آید
ناآگاهانه است! شما می توانید جنبه های مختلف زندگی خود را تغییر دهید. برخی از افراد نمی توانند یک چنین نگرشی را در ذهن خود ایجاد کنید و این مسئله واقعاً شرم آور است. زندگی ممکن است دشواری های بسیار زیادی را داشته باشد و تصمیم گیری هم دل و جرات زیادی می خواهد، اما شما توانایی تغییر همه چیز را دارید. بدانید که از زندگی خود چه می خواهید، ببینید چه مراحلی را باید طی کنید و بعد هم همه چیز را تغییر دهید.
 

موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۹۰/۰۴/۱۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 
قرآن از اولیای خدا این‌گونه یاد می‌کند: «لا خوف علیهم و لا هم یحزنون: نه ترسی دارند، نه اندوهی»؛ آنها بی‌ترس و اندوه زندگی می‌کنند؛ شاد و آرام...
شادی و آرامش دغدغه همیشگی بشر بوده و بسیاری از فعالیت‌های بشر در جهت تحقق همین دو آرمان بوده است. اختراع و اکتشاف بسیاری از لوازم زندگی برای تمرکز و تمدد اعصاب بوده است؛ برای این که بتوانیم زندگی راحت‌تری داشته باشیم و در این دنیای شلوغ و پرهیاهو حداقل ساعاتی ذهنمان را از بیم‌ها و نگرانی‌ها برهانیم. ولی واقعا آیا با مایکروفر و صندلی‌ ماساژور و انواع لوازم برقی کنترل از راه دور و یوگا و چیزهایی از این قبیل می‌توانیم به آرامش برسیم یا اینکه برای رسیدن به آرامش باید به راه‌های دیگری هم متوسل شویم؟
در سوره مبارکه فتح آمده است: «او کسی است که آرامش را در دل‌های مومنان نازل کرد تا ایمانشان را بیفزاید.» این آیه از رابطه دوسویه و مستقیمی بین ایمان و آرامش حکایت می‌کند و از این حقیقت پرده برمی‌دارد که آنکه به نیرویی ماورای نیروی بشریت اتکا و ایمان دارد، در زندگی‌اش مأیوس و ناامید نمی‌شود و اضطراب و تشویش به دلش پیدا نمی‌کند.
● دل آرام گیرد به یاد خدا
«الا بذکر‌الله تطمئن القلوب: آگاه باشید که با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌گیرد.» این آیه توصیه می‌کند که اگر به دنبال آرامش‌اید، از ذکر و یاد خدا غافل نشوید. اگر همیشه به یاد خدا باشیم و در گفتار و رفتارمان او را ناظر ببینیم، هیچ‌گاه دروغ نمی‌گوییم، تهمت نمی‌زنیم، گناه نمی‌کنیم و با یاد او دل به محبت دیگران می‌بندیم و قدم‌هایمان را در جهت رضایت او برمی‌داریم و در نتیجه، وقتی در پایان روز به کارنامه روزانه‌مان می‌نگریم، هیچ نقطه سیاهی در آن نمی‌بینیم و آرامشی وصف‌ناپذیر تمام وجودمان را فرامی‌گیرد.
● توکل، توبه، دعا، عبادت
توکل یا تکیه بر خدا، توبه یا بازگشت به سوی حق و حقیقت، دعا یا طلب استمداد از پروردگار و عبادت یا همان شکرگزاری نعمت‌های خدا، ۴ اصل موثر در رسیدن به آرامش هستند. اگر ما همیشه احساس بخشیده شدن و احساس اعتماد کردن یا کمک طلبیدن بی‌منت از سوی کسی را داشته باشیم، دلهره‌ و پریشانی به درون‌مان نفوذ نمی‌کند و همیشه می‌توانیم به داشتن زندگی‌ای سعادتمند و آرام دل ببندیم و در عوض بخشیده شدن چنین موهبت ارزشمندی شکرگزار خالقش باشیم.
● مثبت‌اندیشی
برای از بین بردن تشویش و دودلی و دوری از افکار منفی، بهتر است همیشه نیمه پر لیوان را ببینیم و دیدی واقع‌بینانه به زندگی داشته باشیم. واقع‌بینی و مثبت‌اندیشی ۲ قطعه یک پازل‌اند که اگر در کنار هم قرار گیرند، موجب آرامش می‌شوند. مثلا اگر یک روز با یکی از دوستان قدیمی‌تان روبه‌رو شدید و او زیاد تحویل‌تان نگرفت، فورا ذهن‌تان به این سمت نرود که: «او خیلی مغرور است ... یا این‌قدر در زندگی پیشرفت کرده که دیگر افرادی مثل من برایش بی‌ارزش شده‌اند...» نه، ممکن است او به تازگی یکی از نزدیکانش را از دست داده یا از کار اخراج شده باشد یا شاید هم اجاره‌خانه عقب‌افتاده‌‌اش، فکرش را مشغول کرده...
مثبت‌اندیش‌ها دید خود را به زندگی و اطرافیان عوض می‌کنند و قبل از قضاوت، به دیگران اجازه توضیح درباره اعمال و رفتارشان را می‌دهند.
● زندگی بدون حسد
یکی از موثرترین عوامل مخل آرامش روان انسان‌ها حسد است. فرد حسود با حسدش نه طرف مقابل خودش را، بلکه خودش را به ورطه نابودی می‌کشاند و آرامش را از خود و اطرافیانش می‌گیرد. آموزه‌های دینی به ما می‌گویند که برای ترک حسد باید شکرگزار نعمت‌هایی باشیم که خدا به ما عنایت کرده و برای آنها که نسبت به‌شان حسد می‌ورزیم، از صمیم دل دعا کنیم. لذت بندگی و شکرگزاری خداوند، جای حسد و یأس را در دل ما پر خواهد کرد.
● محبت در حق دیگران
محبت، خدمت و خوشحال کردن دیگران از جمله‌ کارهایی است که به انسان انرژی مثبت می‌دهد و باعث می‌شود روح و روانش سرشار از آرامش گردد. آموزه‌های دینی به ما آموخته‌اند: «کسانی که اهل احسان به دیگران هستند و اسباب امنیت و آرامش دیگران را فراهم می‌نمایند، امنیت و آرامش در دنیا و آخرت نصیب‌شان می‌شود.» استفان لواین، نویسنده، در یکی از کتاب‌هایش به مخاطبان خود توصیه می‌کند که: «اگر کسی را دوست دارید، سریعا و از هر طریقی شده (از طریق تلفن، اس‌ام‌اس یا نامه) این را به او بگویید و این انرژی مثبت را پخش کنید؛ چرا که شاید دیگر هیچ‌وقت در زندگی یک چنین فرصتی به سراغ‌تان نیاید.»
● عصبانیت، ممنوع!
حتما تا حالابرای خیلی از شما پیش آمده که حسابی عصبانی شوید و تنها راه رسیدن به آرامش پس از عصبانیت را هم کشیدن سیگار، داد زدن، کوبیدن محکم در یا ناسزا گرفتن و شکستن همه شکستنی‌های اطرافتان بدانید اما مطمئن باشید که هیچ‌کدام از اینها راهش نیست؛ چون بعد از فروکش کردن عصبانیت‌تان هم متحمل کلی ضرر مالی شده‌اید، هم ریه‌هایتان را به خاطر دود کردن سیگار یک قدم به نابودی نزدیک‌تر کرده‌اید و هم به خاطر ناسزاهایی که گفته‌اید حرمت بین خود و طرف مقابل‌تان را از بین برده‌اید. پس چاره چیست؟ بهترین توصیه در مواقع عصبانیت این است که ابتدا یک نفس عمیق بکشید، بعد محل را ترک کنید و در یک فضای باز کمی قدم بزنید. این طوری اکسیژن بیشتری به مغزتان می‌رسد و زودتر آرام می‌شوید. وقتی آرام‌تر شدید، به موضوعی که خشم‌تان را برانگیخته بود، فکر کنید و اگر احساس کردید که خودتان مقصر بوده‌اید با یک معذرت‌خواهی، ماجرا را تمام کنید و در غیر این صورت، سعی کنید با منطق و آرامش با طرف مقابل‌تان به نتیجه برسید. این را هم فراموش نکنید که برای رسیدن به آرامش در زندگی، گذشت کردن و صبر می‌توانند بهترین مددکاران شما باشند و شاید برای همین است که حافظ می‌گوید: «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است / با دوستان مروت با دشمنان مدارا»
● ۶ قدم به سوی آرامش
۱) تمام طول روزتان را به کار یا درس نگذرانید. یکی دو ساعت از روز را به کارهایی اختصاص بدهید که واقعا دوست دارید.
۲) گریه بر هر درد بی‌درمان دواست! هیچ عیبی ندارد که گاهی اگر دلتان از دست زمین و زمان پر است، خلوتی پیدا کنید و برای رسیدن به آرامش، های‌های بزنید زیر گریه!
۳) ترجیحا یک دوست صمیمی داشته باشید یا حداقل با یکی از اعضای خانواده‌تان آن‌قدر صمیمی باشید تا بتوانید با طرح مسایل و مشکلات‌تان پیش او به یک تخلیه روانی و آرامش دست یابید.
۴) پوشیدن لباس‌های مناسب، نه خیلی تنگ و نه خیلی گشاد، در محل کار و حتی خانه نیز می‌تواند به آرامش شما کمک کند.
۵) حسرت روزهای گذشته را نخورید. حال را غنیمت بشمرید و نهایت لذت را از آن ببرید.
۶) سیگار نکشیدن یا ترک آن هم در کنار ورزش منظم یکی از سودمندترین راه‌های رسیدن به آرامش است.
 

 


موضوعات مرتبط: قرآن کریم ، روان شناسی


تاريخ : ۱۳۹۰/۰۳/۳۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

مرد درحال تمیز کردن اتومبیل تازه خود بود که متوجه شد پسر۶ ساله اش تکه سنگی برداشته و بر وری ماشین خط می اندازد .

مرد با عصبانیت دست کودک را گرفت و چندین مرتبه ضربات محکمی بر دستان کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که در دستش بود شود

در بیمارستان کودک به دلیل شکستگی های فراوان انگشتان دست خود را از دست داد .

وقتی کودک پدرخود را دید با چشمانی آکنده از درد از او پرسید : پدر انگشتان من کی دوباره رشد می کنند ؟

مرد بسیار عاجز و ناتوان شده بود و نمی توانست سخنی بگوید ، به سمت ماشین خود بازگشت و شروع کرد به لگد مال کردن ماشین .
و با این عمل کل ماشین را از بین برد و ناگهان چشمش به خراشیدگی که کودک ایجاد کرده بود خورد که نوشته بود :

( !دوستت دارم پدر )

روز بعد مرد از غصه میمیرد.

عصبانیت و عشق محدودیتی ندارند .

یادمان باشد چیزها برای استفاده کردن هستند و انسان ها برای دوست داشتن .

مشکل دنیای امروزی این است که انسانها مورد استفاده قرار می گیرند و این درحالی است که چیزها دوست داشته می شوند


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم


تاريخ : ۱۳۹۰/۰۲/۲۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

با به كار بردن روش‌ها و برنامه‌ریزی‌های خاصی در زندگی روزمره و در فضای آموزشی كودكان، می‌توان قدرت تفكر و هوش آنها را پرورش داد.

همه انسان‌ها دوست دارند كودكانی باهوش داشته باشند. هوش علاوه بر زمینه ژنتیك، تا حدی هم اكتسابی است و در طول زندگی و به نسبت شرایط محیطی از آغاز تولد تا بزرگسالی و براساس آموزش‌های فرد در او شكل می‌گیرد.

در واقع با این كه هوش انسان، هم ارثی و هم اكتسابی است یا به عبارتی هوش پدیده‌ای ژنتیك و استعدادی خدادادی است، توانایی‌های ذهنی افراد در طی دوران زندگی و از دوران كودكی آنها كم‌كم شكل می‌گیرد. براساس تحقیقات علمی انجام شده، با به كار بردن روش‌ها و برنامه‌ریزی‌های خاصی در زندگی روزمره و در فضای آموزشی كودكان، می‌توان قدرت تفكر و هوش آنها را پرورش داد. شما هم می‌توانید از این روش‌ها برای باهوش‌تر كردن فرزندتان استفاده كنید.

بازی برای هوش:
شطرنج، جدول، پازل و دیگر بازی‌های فكری، همگی برای مغز كودك همچون ورزش هستند. بازی‌هایی مانند جدول اعداد علاوه بر این كه می‌توانند سرگرمی لذتبخشی برای كودك شما باشند، تقویت‌كننده توانایی تفكر، استراتژیك، حل مشكلات و تصمیم‌گیری در وضعیت‌های پیچیده هستند. انواع بازی‌های فكری را در خانه داشته باشید و علاوه بر این، گاهی مسائلی را به طور خیالی طراحی كنید و برای حل آن از فرزندتان كمك بخواهید.

در جستجوی دانش باش:
محققان معتقدند والدینی كه كودكان خود را با ارائه نظرات و ایده‌های جدید تشویق كرده و كنجكاوی آنها را مورد توجه و احترام قرار می‌دهند، درس بزرگی به آنها داده‌اند. این كه جستجوی دانش اهمیت زیادی دارد. از كودكانتان در زمینه سرگرمی‌ها و علایقشان سوالاتی بپرسید و از كنجكاوی آنها حمایت كنید. نكات و موارد جدید مربوط به سرگرمی‌هایشان را به آنها یاد دهید و برای تشویق كنجكاوی‌هایشان، آنها را به گردش‌های آموزشی ببرید. گردش در موزه‌های تاریخی و طبیعی، رصدخانه و پارك‌های حیوانات از این جمله‌اند.

ورزش، ورزش، ورزش:
مطالعات نشان داده ارتباط مستقیمی بین فعالیت‌های ورزشی كودكان دبستانی و موفقیت تحصیلی آنها وجود دارد. شركت كردن كودكان در فعالیت‌های ورزشی، افزایش میزان اعتماد به نفس، مهارت در كارهای گروهی و توانایی‌های مدیریتی و رهبری را به دنبال دارد. همچنین ثابت شده بیشتر زنانی كه در موقعیت كاری در نقش‌های مدیریتی و ریاست موفق بوده‌اند، در دوران كودكی و نوجوانی در فعالیت‌های گروهی و تیمی ورزشی شركت داشته‌اند. پس به جای این كه پس از خوردن شام، جلوی تلویزیون بنشینید، بهتر است با فرزندتان توپ‌بازی كنید یا به پیاده‌روی بروید. بهتر است كودك را به شركت در تیم‌های ورزشی مدرسه‌اش تشویق نمایید.

الفبای موسیقی، الفبای هوش:
شاید شنیدن سر و صدای ناهنجار كودكتان در حالی كه مشغول تمرین نوازندگی و آموختن موسیقی است، اصلا لذت‌بخش نباشد. اما باید بدانید كه این سرگرمی لذت‌بخش كودكان، یكی از مواردی است كه نیمكره راست مغز آنها را پرورش می‌دهد. بنابر تحقیقات دانشمندان دانشگاه تورنتو، برنامه‌ریزی دوره‌های آموزش موسیقی برای كودكان منجر به افزایش ضریب هوشی و توانایی‌های علمی آینده آنها خواهد شد. هرچه سال‌های آموزش موسیقی آنها بیشتر باشد، میزان این تاثیر و افزایش هوش در آنها بیشتر خواهد بود. مطالعات انجام شده نشان می‌دهد آموختن موسیقی در دوران كودكی باعث كسب نمره‌های بهتر در دوران دبیرستان و ضریب هوشی بالاتر در دوران بزرگسالی می‌شود، پس اجازه دهید موسیقیدان درونی كودكتان خودش را نشان دهد.

شیر مادر، عصاره هوش:
شیر مادر اولین غذای مغز كودك است. شیر مادر از 2جهت برای كودك مفید است: یكی این كه از خطر احتمالی ابتلای كودك به بیماری جلوگیری می‌كند و دیگر این كه به تنهایی یك غذای كامل برای نوزاد است تغذیه نوزاد از سینه مادر، كودك را هم سالم‌تر و هم باهوش‌تر می‌كند. مطالعات نشان داده است كودكانی كه در دوران نوزادی 9 ماه شیر مادرشان را خورده‌اند، بسیار باهوش‌ترند.

رایانه در خدمت هوش:
شاید تعجب كنید، چون بازی‌های رایانه‌ای شهرت بدی پیدا كرده‌اند و بسیار مورد انتقاد قرار می‌گیرند. درست است كه بسیاری از آنها وحشیانه، بی‌فایده و غیرفكری هستند اما ما در مورد انواعی از بازی‌های رایانه‌ای صحبت می‌كنیم كه مهارت‌های فكری و استراتژیك و قدرت تصمیم‌گیری و خلاقیت كودك را پرورش داده و كار گروهی را به او آموزش می‌دهند. كودكانی كه انواع بازی‌های رایانه‌ای آموزشی را بازی می‌كنند نسبت به آنهایی كه این بازی‌ها را تجربه نكرده‌اند از قدرت درك و تجسم تصویری برخوردارند.

خوب بخور تا با هوش شوی:
خوردن صبحانه باعث تقویت‌ حافظه، تمركز و قدرت یادگیری می‌شود. كودكانی كه صبحانه نمی‌خورند، معمولا زودتر خسته شده و كم‌طاقت‌تر و زودرنج‌تر هستند همچنین از سرعت عمل كمتری برخوردارند. قند، چربی‌های اشباع و دیگر خوراكی‌های بی‌فایده را از برنامه غذایی كودكان حذف كنید و به جای آن، مواد مغذی و مفیدی كه به رشد ذهنی آنها كمك می‌كند، جایگزین كنید.

سال‌های اولیه دوران كودكی بویژه 2 سال اول بسیار اهمیت دارد و لازم است تمام مواد لازم را در رژیم غذایی كودك قرار دهید. تحقیقات نشان می‌دهد میزان مقاومت در برابر بیماری‌ها در كودكانی كه تغذیه سالمی ندارند بسیار كم است. بنابراین تغذیه نادرست باعث می‌شود كودكان از مدرسه و همسالان خود عقب بمانند و دچار افت تحصیلی شوند. پس اگر می‌خواهید كودكتان در مدرسه نمره بهتری بگیرد، به تغذیه او هم توجه كنید.

دوستی كه هوش هدیه می‌دهد:
كتاب یكی از روش‌های مفید قدیمی است كه امتحانش را پس داده اما بعضی مواقع در مقابل روش‌های تكنولوژیك امروزی برای تقویت هوش، دست‌كم گرفته می‌شود. در حالی كه كتاب قابل دسترس‌ترین، كم‌هزینه‌ترین و در عین حال موفقیت‌آمیزترین روش برای آموزش و رشد ذهنی كودكان در تمام سنین است. برای كودكانتان از سنین پایین‌تر كتاب خواندن را شروع كنید. آنها را برای عضویت در كتابخانه ثبت ‌نام كنید و كتابخانه منزلتان را پر از كتاب كنید.


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک


تاريخ : ۱۳۹۰/۰۲/۱۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

چند بار برایتان اتفاق افتاده که حرفی بزنید و بعد متوجه شده باشید که فرد یا افراد مقابل به درستی متوجه منظور شما نشده اند و مخالف میلتان عمل کرده اند؟


تا کنون برایتان اتفاق افتاده که در یک کنفرانس و یا انجمن سخنرانی کرده باشید، اما پس از اتمام مراسم آرزو کنید که ای کاش ارائه بهتری از خود به نمایش گذاشته بودید و مفهوم را به شیوه بهتری بیان می نمودید؟


در این مقاله قصد نداریم به شما آموزش دهیم که چگونه می توانید در حین یک مکالمه خونسردی خودتان را حفظ کرده و عصبانی نشوید، البته این مسئله به نوبه خود یک امر مهم در ارتباط با دیگران محسوب می شود! اما می خواهیم در این مقاله به شما آموزش دهیم که در حین صحبت کردن چگونه می توانید تاثیر بیشتری بر روی اطرافیان خود بگذارید و آنها را بهتر متوجه منظور خود کنید.


چقدر احتمال دارد که پیش از صحبت کردن چند لحظه صبر کرده و فکر کنید؟ بیشتر ما در لحظه ای که شروع به صحبت کردن می کنیم فقط به چیزی که میخواهیم به آن برسیم فکر می کنیم و بعد هم دهانمان را باز می کنیم و حرف می زنیم. اگر احساس میکنید که جزء این افراد هستید، باید بدانید که در گروه اکثریت قرار دارید؛ اما در عین حال باید توجه داشته باشید که اگر حتی برای چند لحظه به سایر عوامل دخیل در مکالمات روزمره خود دقت کنید، به تاثیر گذاری بیشتری در افراد مقابل خواهید رسید.



امری که می تواند به شما کمک کند تا تاثیر خود را بهبود بخشیده و ناکامی را تا میزان زیادی کاهش دهید، این است که بدانید: "مصداق ارتباط، پاسخی است که از طرف مقابل دریافت می کنید."



ارقام متداول نشان دهنده این امر هستند که وقتی ارتباط رودررویی با طرف مقابل داریم، تنها 70% از کل پیام ما با لغات و زبان کلامی به شخص مقابل منتقل می شوند و ما بقی تاثیر از روی حرکات بدن و تن صدای شما انتقال می یابند. هر چند لغات به نوبه خود سهم کوچکی را به خود اختصاص داده اند، و باید با سایر المان ها همخوانی داشته باشند تا بتوانند معنای واقعی را به طرف مقابل انتقال دهند، اما به هر حال یکی از موارد ضروری در ارتباطات به شمار می روند.



واقعاً عجیب است؛ چرا که ما آموزش های کافی برای نحوه صحیح برقراری ارتباط را نمی بینیم و اصلاً متوجه نیستیم که تنها صحبت کردن مهم نیست و گوش دادن نیز یکی از فاکتورهای ضروری در مکالمات محسوب می شود. در دنیای بزرگسالان اکثر راههای برقراری ارتباط به ارتباط لفظی ختم می شود. کمی به گذشته و دوران تحصیل خود فکر کنید، ببینید که چقدر وقت صرف یادگیری خواندن و نوشتن کرده اید؟ هر چند در حال حاضر میزان باسوادی در کل جهان پیشرفت چشمگیری داشته، اما باید توجه داشت که در طول این دوران هیچ گونه آموزش خاصی در مورد نحوه برقراری ارتباط صحیح، به دانش آموزان داده نمی شود.



زمانیکه ارتباط رودرویی را با دیگران داریم برای اینکه بتوانیم بالاترین تاثیر را برر وی آنها بگذاریم -چه مخاطب ما یک فرد باشد چه اشخاص زیادی باشند- بهتر است کمی صبر کنیم و به چند مسئله جزئی دقت کنیم. اولین چیزی که باید پیش از هر چیز به آن توجه کنید این است که ببینید مخاطبتان چه کسی است.



زمانیکه ما پیام های ارتباطی را "دریافت" می کنیم، این ارتباط از "فیلتر"های مختلفی می گذرد تا به ما برسد. این فیلتر ها می توانند شامل موارد زیر باشند:



حالت روحی فردی ما و احساساتی که داریم

نظر ما نسبت به فرستنده پیام

ارتباطات قبلی با فرد مورد نظر

اینکه پیام چه اثری می تواند برای ما در بر داشته باشد

میزان درک فردی ما از لغاتی که می توانند مورد استفاده قرار بگیرند

نحوه تجزیه تحلیل لغات توسط ما

"برنامه" باطنی ما



به عنوان یک فرستنده پیام، تا کنون چقدر وقت گذاشتیم تا به این موارد فکر کنیم؟ چند لحظه به خودتان وقت بدهید، در مورد مخاطبین خود فکر کنید، اگر بتوانید با مخاطبین خود ارتباط برقرار کنید، آنها خوشان به شما کمک می کنند تا بتوانید منظور تان را واضح تر برایشان تشریح کنید. همه افراد برای بیان یک مطلب شیوه های متفاوتی را انتخاب می کنند و همه سعی بر این دارند تا میزان تاثیرگذاری خود را افزایش دهند. شاید شما در مورد ضرب المثل قدیمی "خودتان را جای آنها بگذارید" چیزهایی شنیده باشید. افرادی که در برقراری ارتباط با دیگران موفق هستند، این کار را انجام می دهند حال چه به صورت آگاهانه چه به طور ناخودآگاه. اگر شما مواضع فرد مقابل را در نظر گرفته و دنیا را از چشم های او مشاهده کنید، دید بازتری پیدا کرده و راحت تر می توانید پیام خود را به او انتقال دهید. این امر شما را قادر می سازد تا راههای متعددی برای بیان مطلبی که در ذهن دارید پیدا کنید.



همچنان که زندگی می گذرد و ما به عرصه های جدید آن قدم می گذاریم، نوعی تکنیک فردی برای برقراری ارتباط با دیگران بر می گزینیم. کلید طلایی تاثیر گذاری بیشتر این است که انعطاف پذیری خود را افزاش دهید تا قادر شوید پیام خود را آنچنان که مناسب حال مخاطب است به او انتقال دهید.



چند لحظه وقت بگذارید و بر روی حق انتخاب هایی که دارید تمرکز کنید. به عنوان مثال فرض کنید که می خواهید یک اقامتگاه تفریحی را تشریح کنید.



آسمان آبی دریای آرام و دلپذیر که اشعه های نور خورشید بر روی آن طنین انداخته اند. شن های سفید ساحل، رستوران کوچک ساحلی که مردم در حالیکه افتاب سوخته شده اند، اطراف آن نشسته اند و همچنان که با هم صحبت می کنند، لبخند بر روی لبانشان نقش بسته. منظره جزیره از کلبه ها و ساختمان های سفیدی تشکیل شده و از بالای تپه برگ های سبز زیتون قابل مشاهده است.



شاید شما بتوانید گرمای خورشید و شن های ساحل را احساس کنید. زمانیکه پایتان را بر روی شن های ساحل می گذارید، آب به شما خوش آمد می گوید، وقتی هم که از آب بیرون می آیید و به سمت رستوران می روید، اندیشه صرف یک لیوان نوشیدنی خنک به شما آرامش می دهد. بوی انواع کباب هایی که در فضای باز درست میشود، شما را گرسنه کرده و دلتان می خواهد چیزی بخورید.



یا، سکوت ساحل که با رفت و آمد گاه و بی گاه جت اسکی در هم می شکند! زمانیکه به سمت رستوران می روید، صدای صحبت کردن افراد مختلف با لهجه های متفاوت را می شنوید. همچنان که به موزیک گوش می دهید، می توانید به صحبت کردن با دیگران نیز فکر کنید و برای شام برنامه ریزی کنید. پرنده ها صبح ها و بعد از ظهرها آواز می خوانند.



همه این موارد در حال توصیف همان محل و همان تعطیلات هستند. کدام یک از آنها برای شما جذاب تر است؟



یکی از فاکتورهای اساسی در برقراری ارتباط، نحوه ارائه "لغات" مختلف و چیدن آنها در کنار یکدیگر است.



نمی توانیم بگوییم که کدام یک از موارد بالا به طور قطع "بهتر" از سایرین است. حقیقت اینجاست که در مقوله برقراری ارتباط، افراد مختلف را می توان در این گروه ها دسته بندی کرد: "بصری" ، "احساسی" و "شنیداری." به هر حال همه افراد توانایی استفاده از هر سه مورد را دارند، اما همیشه یکی از موارد بر سایرین برتری دارد و از یکی از موارد دیگر به عنوان عامل پشتیبان استفاده می شود. بنابراین زمانیکه اتفاقات مختلف را مرور می کنیم، از یکی از مواردی که برایمان طبیعی تر است استفاده میکنیم. کسی که معمولاً از کانال ارتباط بصری خود استفاده می کند، ما برای به تصویر کشیدن یک مکان رویایی برای سپری کردن تعطیلات، باید از زبانی استفاده کنیم که اشکال و صحنه ها را درذهن او به تصویر بکشد و آنها را قادر کند که محل مورد نظر را در ذهن خود مجسم کنند. به هر حال با هر کسی که می خواهید صحبت کنید باید با زبان خودش با او حرف بزنید. شما فکر می کنید که خودتان به کدام یک از این گروهها تعلق دارید؟



زمانیکه ما قصد صحبت کردن با دیگران را داریم - چه با تیم کاری خود در محل کار چه یک دوست - باید به این امر توجه داشته باشیم که کلیه افراد از فروشنده گرفته تا خریدار، شیوه خاصی برای تجزیه تحلیل اطلاعات دارند. شما زمانیکه می خواهید با آنها به درستی ارتباط برقرار کنید، باید حتماً به شیوه خودشان سر صحبت را باز کنید. به هین دلیل هم هست که در آغاز این گفتار اشاره داشتیم که باید میزان انعطاف پذیری خود را افزایش دهید.



زمانیکه می گوییم "قبل از حرف زدن فکر کنید" شما را به انجام چند ترفند مفید ترغیب می کنیم. در اولین مرحله به مخاطب یا مخاطبین خود فکر کنید. در مورد آنها چه میدانید؟ واکنش آنها نسبت به حرف های شما چیست؟ چقدر از حرف های شما را می توانند درک کنند؟ زمانیکه برای بررسی یک چنین مطالبی وقت بگذارید، می توایند منظور خود را به درستی به دیگران منتقل کنید.



مرحله بعدی این است که در مورد مخاطب خود فکر کرده و ببیند به کدام یک از گروهای بصری، احساسی و شنیداری بستگی دارند. البته انجام این کار زمانیکه طرف مقابل شما تنها یک نفر باشد، ساده تر است . زمانیکه در مقابل گروهی از افراد قرار می گیرید، باید طوری حرف بزنید که با گفته های خود هر سه گروه را تحت پوشش قرار دهید، البته اکثر افرا بصری و شنیداری هستند.



برای اینکه میزان آگاهی خود را از دیگران افزایش دهید، می توایند به دنبال چند "شاخص" اصلی باشید. شاید پاسخ کلی را به شما ندهند، اما می توانند شما را در مسیر مناسب هدایت کنند.



افراد "بصری" معمولاً در حرف های خود از لغات تصویری استفاده می کنند. دایره لغات آنها از رنگ ها، تصاویر و صحنه ها تشکیل شده است. آنها با حرف های خود مناظر و صحنه ها را نقاشی می کنند. آنها همچنین خیلی تندتر صحبت می کنند، سرزنده تر هستند، و حرکات بیانگر بدنی شان بیشتر است و از دستان خود برای تقویت تصاویر استفاده می کنند. حرکات دست آنها از بالای سینه به سمت خارج بیشتر است.



افراد احساسی از حرف های احساسی استفاده می کنند. آنها در این مورد که چه احساسی دارند، صحبت می کنند؛ نیاز دارند که چیزی را در دست بگیرند، احساس آنها در مورد چیزهای ملموس بیشتر است مثلاً یک شیء چقدر نرم یا زبر است، و به طور کلی بیشتر در مورد احساست خود نسبت به چیزهای مختلف صحبت می کنند. آنها کمی آرامتر صحبت می کنند، برای فکر کردن چند لحظه صبر می کنند و به احساسات خود بیش از هر چیز اهمیت می دهند. آنها حرکات بیانگر بدنی زیادی از خود بروز نمی دهند و حرکات دست هایشان بیشتر به سمت داخل است. ممکن است خودشان را با دست هایشان بگیرند و یا چیزی را در دستشان بگیرند.



شنیداری ها از صحبت کردن در مورد مسائل مختلف لذت می برند! آنها معمولاً سؤال های زیادی می پرسند و میخواهند در مورد موضوعات مختلف با هم بحث کنند. آنها خیلی ریز بین هستند و درکشان کمی مشکل است. آنها گوش هایشان در همه حال تیز است، حرکات بیانگر بدنی شان ریتمیک بوده و بیشتر به دهان، سر و گوش ها توجه دارند.



شاید تا کنون به این نتیجه رسیده باشید که پیش از صحبت کردن باید موارد بسیار زیادی را در نظر بگیرید، اما اگر دقت کنید متوجه خواهید شد که مدت زمان زیادی را در زندگی خود صرف صحبت کردن می کنید و این کار ارزشش را دارد که مهارت های گفتاری خود را ارتقا بخشید. اگر توانایی انجام یک چنین کاری را نداشته باشید، آنوقت مجبور می شوید که همیشه دیگران را محکوم به درک نکردن منظور خود کنید. به هر حال همیشه تقصیر با طرف قمبال نیست. به عنوان فرستنده یک پیام باید مطمئن باشیم که آنرا به درستی به گیرنده انتقا داده ایم. نه تنها باید سطح آنها را در نظر بگیریم و واکنش احتمالی شان را پیش بینی کنیم، بلکه باید به قول معروف طول موجمان را نیز با آنها هماهنگ کنیم. باید همیشه به یادمان باشد ممکن است با فردی که برای او پیغام می فرستیم تنظیم نشده باشیم. با فکر کردن در مورد اولویت های خود می توانیم بفهمیم که کدام شیوه پردازش را محاسبه نکرده ایم. از اینجا به بعد می توانیم بر روی افزایش قابلیت انعطاف پذیری برای استفاده از زبان مناسب برای پوشش ذهنی دیگران استفاده کنیم.



توجه – "مصداق ارتباط، پاسخی است که از طرف مقابل دریافت می کنید"

از این دنیا که می رویم و به جان آفرین می پیوندیم ، از ما نمی پرسند که چرا مسیحا یا رهبری نامدار نشدی ؟ رمز و رازهای عظیم حیات را از ما نمی پرسند . تنها سوال این خواهد بود که :

چرا خودت نشدی ؟

انسانی کاملا فعال و تحقق یافته که تنها خودن توان شدنش را داشتی .


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۹۰/۰۲/۱۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

تحقیقات جدید نشان می‌دهد خواهر داشتن شما را شادتر و امیدوارتر می‌کند، این در حالی است که داشتن برادر ممکن است این اثر را در شما نداشته باشد.همچنین این بررسی‌ها نشان می‌دهد خانواده‌هایی که حداقل دارای یک دختر هستند بهتر می‌توانند با مشکلات مواجه شوند و با آنها کنار بیایند.

دختران عشق و علاقه را در بین اعضای خانواده مستحکم‌تر می‌کنند و اعضای خانواده را تشویق می‌کنند بهتر با یکدیگر ارتباط داشته باشند.دکتر تونی کاسیدی از دانشگاه Ulster که این بررسی را انجام داد در این باره گفت: خواهرها کمک می‌کنند تا اعضای خانواده سلامت ذهنی بهتری داشته باشند.
این بررسی‌ها نشان می‌دهد دخترها اعضای خانواده را به ارتباط بیشتر تشویق می‌کنند این درحالی است که برادرها این گونه نیستند. احساسات بسیار برای سلامت ذهن انسان‌ها مفیدند و داشتن خواهر سبب می‌شود این موضوع در خانواده‌ها بیشتر به چشم بیاید.همچنین این مطالعات نشان می‌دهد دخترانی که دارای خواهر هستند در زندگی خود باهوش‌تر و مستقل‌ترند و زندگی موفق‌تری دارند.
بررسی‌ها نشان می‌دهد زمانی که در خانواده‌ای طلاق رخ می‌دهد خواهران بهتر می‌توانند وضعیت موجود را مدیریت کنند و از دیگر اعضای خانواده حمایت بیش‌تری به عمل می‌آورند.
تحقیقات نشان می‌دهد معمولاً پسرهایی که فقط دارای برادر هستند نسبت به دیگر پسرها در مدرسه عملکرد ضعیف‌تری دارند و نمرات پایین‌تری می‌گیرند.شاید یکی از دلایل این امر آن باشد که پسرها به طور طبیعی تمایل کم‌تری برای گفت‌وگو کردن با دیگران دارند. زمانی که در یک جمع خانوادگی همه بچه‌ها پسر باشند معمولاً چندان جو گفت‌وگو بین اعضای خانواده و این کودکان حاکم نمی‌شود در حالی که وجود دختر در یک خانواده می‌تواند این جو را بشکند.

 این تحقیق روی نزدیک به 571 نفر که بین 17 تا 25 سال سن داشتند صورت گرفت و در مورد وضعیت خانوادگی و وضعیت روحی و احساسی اعضای خانواده سؤالاتی از آنها مطرح شد.
در این بررسی‌ها مشخص شد داشتن خواهر باعث می‌شود دیگر فرزندان شادتر و امیدوارتر باشند و نتایج بهتری در مدرسه به دست بیاورند.
وجود خواهر باعث می‌شود ارتباطات بسیاری بین اعضای خانواده صورت بگیرد و خواهر و برادرها از یکدیگر حمایت عاطفی بیش‌تری داشته باشند


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده


تاريخ : ۱۳۹۰/۰۲/۱۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
تاريخ : ۱۳۹۰/۰۲/۰۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 
بهترین سن برای یادگیری زبان دوم برای کودکان ! 
 
 

دانشمندان به والدین با ملیت های مختلف توصیه كردند كه فرزندان خود را پس از این سن در معرض گوش دادن به اشكال مختلف زبان های خود قرار دهید ...

 پژوهشگران فرانسوی دریافتند كه ذهن كودكان از 20 ماهگی برای یادگیری پایه های زبان دوم آمادگی لازم را پیدا می كنند. به اعتقاد دانشمندان دانشگاه پاریس دسكارته، كودكان در 20 ماهگی شروع به توسعه فرایندهای شناختی مفید برای یادگیری زبان می كنند و به نظر می رسد كه بیشترین آمادگی را برای آموختن یك زبان خارجی به دست می آورند، حتی اگر در این سن شناخت عمیقی از زبان مادری خود نداشته باشند.
در این تحقیقات، محققان برای گروهی از كودكان فرانسوی یادگیری مختصر زبان انگلیسی را تجویز كردند.
نتایج این تحقیقات نشان داد كه كودكان بالای 20 ماه توانستند به همان روشی كه فرانسوی را حرف می زدند به انگلیسی نیز مسلط شوند. به گفته این محققان، ذهن كودكان در این سن به طور مطلوبی می تواند اشكال مختلف واژگانی زبان های مختلف را درك و یاد بگیرد.

براساس گزارش دیلی اكسپرس، این دانشمندان به والدین با ملیت های مختلف توصیه كردند كه فرزندان خود را پس از 20 ماهگی در معرض گوش دادن به اشكال مختلف زبان های خود قرار دهند. به این ترتیب ذهن كودك می تواند اطلاعات مختلف را دسته بندی كرده و هر دو زبان را تا سن 5/2سالگی با یك كیفیت یاد بگیرد.


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک


تاريخ : ۱۳۹۰/۰۱/۱۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

حضور هیجانی پدر در خانه

یک پدر تازه

آیا پدر فقط نقش مکمل مادر را در تربیت بچه‏ها دارد؛ یعنی چیزی در حد دستیار و کمک کار؟ روان‏شناسان عقیده دیگری دارند: پدر باید نقش خاص خودش را در خانواده ایفا کند، نقشی مستقل و مهم: «پدر بودن»
معمولاً هر گاه حرفی از تربیت فرزند به میان می‏آید، مخاطب پیشنهادها و هشدارها، «مادران» فرض می‏شوند اما به اهمیت پدر و تاثیر رفتار و عملکرد او روی فرزندان، نه فقط به عنوان مکمل نقش مادر بلکه در قالب نقشی مستقل کمتر توجه می‏شود. پدران می‏توانند در سطوح مختلف ارتباط فعال با فرزندانشان  با یکدیگر تفاوت داشته باشند.
پدران به شیوه‏هایی بر فرزندانشان تأثیر می‏گذارند که مادران توانایی آن را ندارند؛ مخصوصاً در حیطه‏هایی چون روابط کودک با همسالان و موفقیت در مدرسه، کودکان با پدرانی بهتر می‏شود که حضور هیجانی داشته باشند، پذیرنده باشند و بتوانند به هنگام آشفتگی فرزند خود را آرام کنند. به همین دلیل پدران عیب‏جو، تحقیر کننده یا سرد و بی‏عاطفه، آسیب شدیدی به فرزندان می‏رسانند.
پدران به شیوه‏هایی بر فرزندانشان تأثیر می‏گذارند که مادران توانایی آن را ندارند؛ مخصوصاً در حیطه‏هایی چون روابط کودک با همسالان و موفقیت در مدرسه.

تغییری که پدر به وجود می‏آورد

اما ممکن است این سوال پیش بیاید که وقتی پدر سرد و غایب بوده یا ذهنش درگیر باشد، کودک چه چیزی را از دست می‏دهد؟ پژوهش درباره رشد کودک می‏گوید که کودکان در این مرحله چیزی فراتر از «دستیار مادر»  را از دست می‏دهند. رابطه پدران با فرزندان با رابطه مادر و فرزند متفاوت است، یعنی ارتباط پدر موجب رشد مهارت‏های متفاوت، به‏ویژه در زمینه روابط اجتماعی است و این تأثیرات از سن بسیار کم آغاز می‏شود بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که در آغاز پدران با بازی کردن بر فرزندان خود تأثیر می‏گذارند. پدران معمولا نه تنها بخش زیادی از وقت خود را صرف بازی و شوخی با فرزندانشان می‏کنند بلکه در مقایسه با شیوه تعاملی مادران، در بازی‏های آنها فعالیت‏های جسمی و هیجانی بیشتری وجود دارد. برعکس، بازی مادران به شیوه‏ای است که هیجان‏های کودک در طول بازی یکنواخت باقی می‏ماند پدران با فرزندان خود بازی‏های پر سر و صدا و پر جنب‏وجوش می‏کنند؛ مثل بالا بردن کودک یا قلقلک دادن او معمولا پدران با بچه‏ها
کودکان و پدر بازی‏های غیر معمول هیجانی و پرتحرک می‏کنند، در حالی که مادران بیشتر وقت بازی‏هایی چون دالی موشه، شعرخواندن، کتاب‏خواندن، بازی با اسباب‏بازی یا پازل انجام می‏دهند بسیاری از روان‏شناسان باور دارند شیوه‏بازی پر سر و صدا و پرجست وخیز پدران وسیله مهمی برای کمک به کودک جهت آموختن هیجان‏هاست. وقتی پدر این حالت‏های هیجانی را شروع می‏کند و خاتمه می‏دهد، کودک می‏آموزد چگونه با هیجان برخورد کند و سپس آرامش خود را از حالت هیجان‏زدگی باز یاید وقتی کودک وارد دنیای ناآرام و خشن‏همبازی‏ها می‏شود، چنین مهارت‏هایی برای او بسیار کارآمد است با داشتن چنین بازی‏های خشنی با پدر، کودک می‏تواند به نشانه‏های اوج گرفتن احساسات در دیگران پی‏ ببرد و بداند که چگونه برای خودش بازی‏های پرهیجان به وجود آورد و به شیوه‏هایی که نه بسیار آرام و نه پرشتاب و خارج از کنترل باشند به دیگران واکنش نشان دهد. در واقع او یاد می‏گیرد چگونه هیجان‏هایش را در سطحی مطلوب برای بازی سرگرم کننده حفظ کند پژوهش ها نشان داده کودکانی که پدران آنها سطوح بالایی از بازی‏های جسمانی را داشتند بیشترین محبوبیت را در بین همسالانشان دارند؛ البته به شرطی که این شیوه بازی آمرانه و زورگویانه نباشد.
رابطه پدران با فرزندان با رابطه مادر و فرزند متفاوت است، یعنی ارتباط پدر موجب رشد مهارت‏های متفاوت، به‏ویژه در زمینه روابط اجتماعی است و این تأثیرات از سن بسیار کم آغاز می‏شود
وقتی پدران تعامل با فرزندانشان را در حالتی مثبت حفظ کنند و به کودکان اجازه دهند در مدیریت و جهت‏دهی بازی سهیم  باشند بهترین مهارت‏های اجتماعی در کودکان شکل می‏گیرد. کودکانی بیشترین موفقیت را در رابطه با همسالان و پیشرفت تحصیلی داشتند که پدرانشان احساسات آنها را می‏پذیرفتند و انجام کار را در آنان تحسین می‏کردند چنین پدرانی آموزشگر هیجان بودند و هیجان‏های منفی فرزندانشان را انکار نمی‏کردند بلکه آنها را می‏پذیرفتند، با فرزندان خود همدلی می‏کردند و آنان را برای رویارویی با احساسات منفی راهنمایی می‏کردند. جالب اینجاست که در مقایسه با پاسخ‏های پدر به کودک، نوع ارتباط کودک با مادر به اندازه پدر پیش‏بینی کننده موفقیت‏های بعدی با شکست در مدرسه در رابطه با دوستان نیست.

تقویت پیوند‏های عاطفی بین پدر و کودک

توصیه ما به پدرها این است از همان دوره حاملگی همسرتان در مراقبت از کودک حضور فعال داشته باشید و تا دوره‏های
پدر بعدی به این کار ادامه دهید پژوهش‏ها نشان می‏دهند حضور فعال پدر در دوران حاملگی همسرش زمینه را برای زنجیره کلی تعاملات مثبت خانوادگی که به نفع زندگی زناشویی، به نفع کودک و تقویت کننده پیوند پدر- کودک است آماده می‏سازد.

تعادل بین زندگی شغلی  و خانوادگی

بیشتر وقت‏ها مردان برای برقراری تعادل بهتر بین زندگی شغلی و خانوادگی ناگزیر به از خود گذشتگی برای تامین مالی خانواده و پیشرفت شغلی هستند. در خیلی از موارد پدران نیازمند کاهش فشار شغلی هستند. سپری کردن روزهای ناخوشایند در محل کار یکی پس از دیگری می‏تواند برای رابطه‏ پدر با فرزندانش آسیب‏زا باشد.
رضایت شغلی می‏تواند مهارت‏های والدینی را بهبود بخشد؛ گر چه پیامد این رضایت برای پدران سپری کردن وقت کمتری با فرزندانشان هم هست. احساس استقلال شغلی برای پدر موجب تفاوت‏های بسیاری می‏شود. پژوهش‏ها نشان داده است که وقتی پدران استقلال بیشتری در کار داشته باشند، به فرزندان خود هم استقلال بیشتری می‏دهند. اما اگر در کارشان تحت نظارت زیادی باشند، از فرزندان خود انتظار دنباله روی و فرمان برداری بیشتری دارند و بیشتر شیوه تنبیه بدنی را به کار می‏گیرند.


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم


تاريخ : ۱۳۸۹/۱۰/۰۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

وسايل موردنياز: به وسيله خاصي نياز ندارد. اهداف: آشنايي با احساسات، هيجانات و تقويت مهارت‌هاي كلامي. شايد شما هم بچه‌هايي را ديده باشيد كه از موضوعي عصباني هستند ولي حاضر به صحبت درمورد آن نيستند؛ يا خوشحالند ولي نمي‌توانند آن را بيان كنند.
حتي ممكن است شما بخواهيد با آنها در اين موارد صحبت كنيد اما آنها منكر اضطراب يا ترسشان شوند. اين مسئله دلايل گوناگوني دارد. يكي از دلايل آن آشنانبودن بچه‌ها با احساسات خودشان است.
روش:
* روبه‌روي كودكتان با كمي فاصله روي زمين بنشينيد؛ طوري كه او بتواند كاملا صورت شما را ببيند.
* براي شروع از احساسات ساده و ملموس‌تر استفاده كنيد؛ مثل خوشحالي، عصبانيت يا ترس. احساساتي مثل خجالت‌كشيدن، احساس گناه يا حسادت را – كه براي كودك خيلي ملموس نيست – براي مراحل بعدي يا سنين بالاتر بگذاريد.
* حالت صورت خود را به شكلي كه كاملا نشان‌دهنده احساس موردنظرتان باشد دربياوريد. مثلا در عصبانيت اخم كنيد، چشمانتان را كمي گرد كرده و دهانتان را بسته نگه داريد، سپس از كودكتان بخواهيد كه حدس بزند شما چه احساسي داريد.
* بعد از آنكه كودكتان حدس زد – بدون دادن جواب درست – داستاني را تعريف كنيد كه در آن، اين احساس به شما دست داده است. به عنوان مثال، شما قيافه خنداني داريد، پس داستان‌تان مي‌تواند درمورد گرفتن هديه يا يك نقاشي از كودكتان باشد.
در رابطه با داستان، توجه داشته باشيد موضوعاتي را مطرح كنيد كه براي كودكتان ملموس بوده و او نيز آنها را تجربه كرده باشد.
* بعد از تعريف داستان، درمورد احساس مطرح‌شده با كودكتان صحبت كنيد؛ درمورد موقعيت‌هاي ديگري كه مي‌توانند اين احساس را ايجاد كنند. سعي كنيد از اتفاقات چند روز گذشته – كه براي او افتاده – استفاده كنيد. نكته مهم ديگر – كه بايد در رابطه با آن صحبت شود – نحوه برخورد صحيح با اين احساس است. به عنوان مثال زماني كه از موضوعي مي‌ترسيم، چه كارهايي مي‌توانيم انجام دهيم كه ترسمان كمتر شود يا انجام چه كارهايي اشتباه است.
مثلا صحبت با يك بزرگتر مي‌تواند به ما در پيداكردن راه‌حل براي ترسمان كمك كند ولي جيغ‌كشيدن يا فرار فايده‌اي ندارد.
* در مرحله بعد، نوبت كودك است كه با تغيير حالت صورت، براي شما معما طرح كند.


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک ، خانه و خانواده


تاريخ : ۱۳۸۹/۱۰/۰۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

بازی

یکی از هنر های یک مادر خوب ، توانایی او در بر قراری ارتباط مناسب با فرزندش در سنین مختلف می باشد. اولین ارتباط که می تواند خیلی مهم و مفید باشد، بازی کردن با کودک است.

انداختن، قل دادن و گرفتن توپ، موجب افزایش هماهنگی بین دست و چشم او می‌شود و سرعت و مهارت‌های حركتی كودك را افزایش می‌دهد.

 

كودك شما بین 3 تا 7 ماهگی یاد گرفته است كه اشیای مختلف را با دست بردارد، اما هماهنگی كامل دست كه او را قادر می‌كند توپ را قل بدهد یا به سمت چیزی یا كسی پرتاب كند، معمولا بین 18 ماهگی تا 3 سالگی حاصل می‌شود.

 

او ابتدا قل دادن توپ، سپس پرت كردن آرام را روی زمین یاد می‌گیرد، بعد برداشتن توپ و پرتاب آن به سمت پایین و در نهایت پرتاب توپ به سمت بالا را فرا خواهد گرفت. پس اگر كودك شما هنوز 2 ساله نشده است، آموزش نحوه استفاده از توپ را با بازی‌هایی كه شامل حركت دادن آن روی زمین و به اصطلاح قل دادن توپ می‌شوند و برای او راحت‌تر هستند و كمتر او را می ترسانند، آغاز كنید.

وقتی یك توپ آرام روی زمین به سمت او می‌آید، او نمی‌ترسد اما یك توپ كه در هوا با سرعت زیاد مستقیم به طرف سر یا بدن او حركت كند، ممكن است برای كودك ترسناك باشد. در داخل منزل می‌توانید از توپ‌های نرم یا اسفنجی به همراه یك سطل یا سبد به عنوان هدف، استفاده كنید. اگر در منزل شما یك راهروی طولانی وجود دارد، می‌توانید یك بازی بولینگ ساده برای او ترتیب بدهید.


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک ، خانه و خانواده


تاريخ : ۱۳۸۹/۱۰/۰۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

با قدری حوصله و خلاقیت می توان از وقت هایی كه به راحتی تلف می شوند، استفاده كرد و به جای خمودگی و خستگی، نشاط و ارتباط مناسب ایجاد كرد.

« كودك » و « بازی » دو واژه ای هستند كه تداعی كننده یكدیگرند. گویی كودكان شغلی به جز بازی ندارند و بازی فقط مربوط به عالم كودكان است. بازی از قوی ترین ابزارهای آموزشی والدین است. در حالی كه والدین معمولاً نگران تداخل دردسرهای روزمره و مشغله های زندگی با زمان ِ بازی با كودك هستند. آنها اغلب شكایت دارند كه " بازی با كدام وقت؟ با كدام حوصله؟"

 البته به طور ایده آل ، بازی با كودك زمانی است كه پدر و مادر وقت خود را كاملاً به او اختصاص می دهند. ولی برای آن دسته از والدین كه واقعاً گرفتارند نیز راه حل هایی وجود دارد. در زندگی شهری امروز، بسیاری از زمان های مفید ما در ترافیك ، صف ، سالن های انتظار و... به هدر می رود. بسیاری از مردم با افزودن برنامه ای به این زمان هدر رفته ، سعی می كنند به نحوی از وقت خود استفاده مطلوب تری ببرند، مثلاً گوش دادن به موسیقی در اتومبیل، خواندن روزنامه یا انواع كتاب های جیبی در صف و گاهی هم تماشای تلویزیون در بعضی سالن های انتظار. یكی از برنامه های جالب در زمان های كشته شده مثل ترافیك های سنگین یا حتی ترددهای طولانی بدون ترافیك، برای اولیاء می تواند بازی با كودكانشان در اتومبیل باشد. وقتی كودك در اتومبیل نشسته است، به تماشاگری می مانـَد كه در سالن سینما به پرده چشم دوخته است، پس او را در تماشای این فیلم روزمره و تكراری ( از نظر خودتان ) تنها نگذارید، چرا كه در دنیای او این فیلم  تكراری عبور از فضای شهری وقتی می تواند هیجان انگیر باشد كه شما بازی با او را به گونه ای كه احساس ِبا او بودن را به كودك بدهد، به نحوی دلپذیر اجرا كنید. بازی در اتومبیل به كودك كمك می كند از كلافه شدن و مزاحمت های بی مورد در این زمان به دور بماند و در درجه ی بعد به شما به عنوان "ولی" این امكان را می دهد تا در ضمن درگیری ها و مشغولیت های روزمره ، در ایجاد رابطه ای عاطفی با كودك خود موفق شوید. یك نمونه از این نوع بازی ها را كه در داخل اتومبیل و در فضاهای شهری قابل اجراست دنبال می كنیم. به این ترتیب، اتومبیل  را به اتاق بازی دلچسبی برای كودك خود تبدیل می كنید. البته خود شما نیز می توانید در طرح بازی های دیگر، خلاقیت داشته باشید.

1- بازی الفبا: تعداد شركت كننده: دو نفر یا بیشتر

-موارد لازم: دانستن الفبا

سن: 5 تا 8 سال

مدت بازی: حداقل 20 دقیقه

قوانین بازی: بازیكنان در طول مسیر سعی می كنند كه حروف الفبا را به این ترتیب كه اول حرف نخستین كلمه ای را كه پیدا می كنند از روی پلاك ماشین ها ، تابلوهای تبلیغاتی ، علایم راهنمایی، اسم مغازه ها و … جمع كنند. اولین نفری كه یك كلمه معنی دار را تكمیل كند، برنده می شود. یا می شود به كودك گفت به دنبال كلماتی بگردد كه با یك حرف بخصوص ( مثل كلماتی كه با حروف "ا" شروع می شوند : ایستگاه ، آتش نشانی ، ... ) شروع می شود.

2- بازی بیست سؤالی

تعداد شركت كننده:دو نفر

موارد لازم : توان كنار هم گذاردن اطلاعات و حدس زدن

سن: 3 تا 8 سال

مدت بازی: 5 تا 30 دقیقه

قوانین بازی :یكی از بازیكنان به چیزی كه در خیابان قرار دارد، فكر می كند. دیگری سعی می كند  حدس بزند كه آن چه چیزی است و با پرسیدن سؤال ، با جواب های بله و خیر راهنمایی می شود. اگر بازیكنی موفق به حدس زدن شد، موضوع بعدی را او در نظر می گیرد.

اولیاء می توانند محدودیتی برای سؤال قائل نشوند و از آن به عنوان یك روش برای آموزش كودك و آشنایی وی با مسائل خیابان استفاده كنند. همچنین سن كودك را در نظر بگیرید، چرا كه در سن كمتر، كودك فقط می تواند موضوعات كلی و آسان را حدس بزند.

3- المپیك خیابان

تعداد: دو كودك و یك بزرگتر

موارد لازم: مداد ، كاغذ و توانایی نوشتن

مدت بازی: از 5 دقیقه تا پایان مسیر

قوانین بازی: قبل از شروع حركت، یك فهرست از 10 موردی كه ممكن است در سر راه ببینید ، درست كنید ؛ مثل دیدن یك تابلوی قرمز تبلیغات ، دیدن یك ماشین پلیس ، دیدن دوچرخه سوار، شنیدن آهنگ بخصوصی از رادیو، دیدن پلاك ماشین مربوط به شهر خاص، دیدن یك پیرمرد با عصا و ... در طول مسیر بچه ها این فهرست را به هنگام پیدا كردن مورد، علامت می زنند ( برای كودكان كوچكتر می شود نقاشی موارد را كشید) و هر كسی كه زودتر فهرست را علامت بزند، برنده می شود.

4- استان های كشور

تعداد: دو نفر یا بیشتر

موارد لازم: توان خواندن و نوشتن نام استان ها

سن: 6 تا 8 سال

مدت بازی: به طول مسیر بستگی دارد

قوانین بازی: یك فهرست از استان های كشور بنویسید یا نقشه ایران را برای بازیكنان كپی كنید. آنها باید در طول مسیر، پلاك خودروهای مربوط به شهرهای مختلف را پیدا كنند و روی نقشه یا فهرست علامت بزنند. البته بعضی شهرها كه كمتر پلاك دارند سخت تر پیدا خواهند شد. در پایان، كسی كه بیشترین استان ها را پیدا كرده ، برنده می شود.

این چند مثال می تواند در ذهن شما جرقه ای ایجاد كند تا به عنوان " ولی"  بازی های مختلفی را در طول یك مسیر و در اتومبیل خود با كودكتان تجربه كنید. هدف عمده این مقاله، ایجاد این نگرش در شما بوده كه علیرغم زندگی پر مشغله امروز می توان از زمان هایی كه به هدر می روند، برای رفع احتیاجات عاطفی كودك به نحو مطلوبی استفاده كرد.


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک ، خانه و خانواده


تاريخ : ۱۳۸۹/۱۰/۰۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

 


يادگيري يك سرگرمي يا انجام برخي اعمال پيچيده به كمك والدين و اتكا به آنها در دوران طفوليت مي‌تواند از ظهور اختلالات شخصيتي در آينده جلوگيري كند.

وقت گذاشتن براي كودكان هنگام مطالعه يا انجام تكاليف منزل يا آموختن مهارت‌هاي سازماني به آنها به سلامت رواني كودكان در بزرگسالي كمك بهتري مي‌كند. ارتباطات ميان فردي قوي و مهارت‌هاي اجتماعي كه كودكان در نتيجه تعامل سالم و فعال با بزرگ‌ترها مي‌آموزند نقش مثبتي در توسعه و پرورش روان‌شناختي كودك دارد. به اين وسيله كودك سيستم پيوندجويي يا همان ارتباط با دنياي افراد را پرورش مي‌دهد و بدون آن ارتباط كودك با انسان‌هاي اطراف بسيار سخت شده و آسيب مي‌بيند.

آنچنان كه محققان دانشگاه بينگهامتون در نيويورك دريافته‌اند اين اختلال باعث ظهور علائم اختلال شخصيت اسكيزوئيد در دوران بزرگسالي و پس از آن مي‌شود.

تحقيقات انجام گرفته توسط محققان اين دانشگاه بر درگيري فعالانه كودك طي گذر زمان و فرآيند رشد كه وابستگي زيادي به فعاليت‌هاي روزانه، تماشاي تلويزيون، نوع بازي‌هاي كامپيوتري (واقعيت مجازي)‌ دارد، تاكيد مي‌كند. از طريق فرآيندهاي قوي و تعاملات معمولي همراه با مراقبت، والدين مي‌توانند در پيشرفت تجربه‌هاي روان‌شناختي و متمايز بودن كودك نقش مهمي ايفا كنند. اين كار باعث مي‌شود كه كودك ميل بيشتري به تعامل با ديگران داشته باشد كه اساس روان‌شناختي تجارب بشري است، اما براي بعضي از افرادي كه دچار اختلال شخصيت (PD)‌ هستند. اين اشتياق براي برقراري ارتباط با ديگران به شكل محسوسي غايب است (وجود ندارد)‌.

سال‌ها دانشمندان در اين فكر بودند كه آيا عوامل محيطي مي‌تواند در ايجاد يا افزايش خطر PD موثر باشد يا خير. به عنوان مثال آسيب‌هاي رواني دوران كودكي نقش مهمي در اين موضوع دارند. اگرچه تا به امروز تحقيقي در رابطه با اين كه چه عواملي در صورت وجود مي‌تواند از اين اختلال شخصيت جلوگيري ‌كند انجام نشده است، اما امروز مي‌دانيم كه نقش فرآيندهاي مجاور در جلوگيري از آن بسيار مهم است.

با استفاده از داده‌هاي به دست آمده ناشي از مطالعات طولي اختلال شخصيت (LSPD)‌ كه از سال 1991 آغاز شده پروفسور مارك لنزنوگر توانست از فاكتور زمان استفاده بهينه‌اي كرده و افراد را در طول زمان مورد بررسي قرار دهد. LSPD تقريبا شكل جديدي براي محاسبه اين كه چگونه افراد در طي يك دوره‌ زماني تغيير مي‌كنند است. پروفسور لنزنوگر اميدوار است در آينده اطلاعات به دست آمده از DNA تمامي افراد بتواند در پيشگويي تغييرات شخصيتي، ثبات شخصيت و اختلالات شخصيتي در طول زمان به آنها كمك كند. تمركز روي عوامل بيولوژيكي و اجتماعي مي‌تواند چشم‌انداز روشن‌تري از چگونگي تغيير شخصيت انسان در طول عمر را ميسر ساخته و ما را به مرزهايي كه هنوز ناشناخته مانده‌‌اند برساند.


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک ، خانه و خانواده


تاريخ : ۱۳۸۹/۱۰/۰۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


هه افراد در زندگي مشترک به دنبال صميميت و عشق هستند. اگر شما هم مي خواهيد رابطه تان با همسرتان گرم و محکم باشد، توصيه هاي زير را جدي بگيريد.
* محبت کردن: اگر به اندازه اي به همسرتان محبت کنيد که او باور کند واقعاً دوستش داريد، خواسته تان تأثير گذار خواهد بود و فرصت هاي بي شماري را به دست مي آوريد.
* تکريم: با تکريم و احترام به همسرتان، محبت او را به دست مي آوريد، در نتيجه سخن تان را مي پذيرد.
* نصيحت و موعظه: نصيحت از روي خيرخواهي، تأثيرگذار خواهد بود.
* تشويق: به معني آگاهي دادن است و در صورتي که روش هاي ديگر اثرگذار نباشد، از آن استفاده مي گردد. تنبيه بايد متناسب با رفتار نامطلوب همسر باشد که البته کسي در آگاهي دادن (تنبيه) ديگران موفق مي شود که اول، خود را ادب کرده باشد و رفتارش در آن مورد، الگو باشد.
* رشد علمي: سعي کنيد به رشد علمي همسرتان بيفزاييد. بدين منظور، خود بايد عالم باشيد.
* بلند همتي: سعي کنيد که در زندگي بلندهمت باشيد و تا جايي که برايتان امکان دارد، رضايت همسرتان را به دست آوريد.
* يادآوري زيبايي ها: زيبايي هاي ظاهري همسرتان را براي او بازگو کنيد. اين امر به خصوص براي خانم ها اهميت فراواني دارد. به زيبايي هاي باطني همسرتان نيز توجه کنيد که البته زيبا ديدن اشخاص و اشياء تا حد زيادي به تفکر و نگرش شما بستگي دارد. اگر به لطافت روحي رسيده باشيد، باور مي کنيد که زيبايي هاي ظاهري، گذرا بوده و ممکن است با يک حادثه از بين برود اما زيبايي هاي دروني و سيرت هاي نيکوي آدمي، هميشه ماندگار است. بنابراين در مورد ظاهر همسرتان، حساس نباشيد و او را همان گونه که هست، بپذيريد.
هميشه سعي کنيد خواسته ها و تمايلات يکديگر را برآورده کنيد و تنها به دنبال گرفتن سهم خود از زندگي نباشيد. عارفانه فکر کنيد زيرا سخن عرفا اين است که «مي خواهم که نخواهم.»


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۹/۲۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

اگر تازه ازدواج کرده‌ايد، از اين خطاها بپرهيزيد
زوج‏هاي جوان شباهت زيادي به دانشجوهاي سال اول دانشگاه دارند. آنها تازه مشغول يادگيري خم وچم زندگي مشترك‌اند. آگاهي از اشتباهات معمول در اوايل ازدواج مي‏تواند كمك كند كه مانع بروز آنها شويم. در پيچ و خم دل‌دادگي و حرف‌هاي نگفته جواني، واقعيت‌هاي يک عمر زندگي در کنار يکديگر و تجربه حوادث تلخ و شيرين و مهارت‌هاي لازم براي شناخت و تجزيه و تحليل مشکلات زندگي فراموش مي‌شود. يادآوري چند نکته به همه ما کمک مي‌کند تا مسافتي دورتر از شروع زندگي مشترک و روياپردازي‌هاي عاشقانه را مشاهده کنيم...

1. فکر نکردن به فرداي ازدواج
 

بعضي از همسران جوان آن چنان سرگرم جشن ازدواج مي‌شوند كه نمي‌دانند درگير چه مسايلي شده‌اند. شما متاهل شده‌ايد. جشن ازدواج شايد سرگرم كننده باشد اما فقط يك روز است. اكنون شما ناچاريد با يكديگر زندگي كنيد، با هم كنار بياييد و خانواده خودتان را تشكيل دهيد. از برنامه‌هاي جشن و بازتاب آن، از تماشاي فيلم عروسي تا تجديد خاطرات با دوستان لذت ببريد، اما تمام مدت، تصوير بزرگ‌تري را در ذهن داشته باشيد.

2. تلاش براي عوض کردن خلقيات همسر
 

به احتمال قوي، شما به اين دليل با همسر خود ازدواج كرده‌ايد كه عاشقش بوده‌ايد. اگر اين طور باشد، هيچ دليلي وجود ندارد كه او را تغيير دهيد. بدون شك، افراد بالغ به طرز چشم‌گيري تغيير نمي‌كنند. پس بهترين اطمينان شما اين است كه همسر خود را قبول كرده و او را به خاطر منحصر به فرد بودنش و تفاوت‌هايي كه با ديگران دارد، دوست بداريد. تلاش براي عوض كردن همسرتان فقط احساسات او را جريحه‌دار كرده و زندگي مشترك شما را خراب مي‌كند.

3. رابطه بد با خانواده همسر
 

اگر تا اين لحظه به رابطه شما لطمه وارد شده، دست به هر كاري بزنيد تا رابطه خود با خانواده همسرتان را بهبود ببخشيد. اولين نفري باشيد كه صلح را برقرار مي‌كند، زيرا هنگام دعواي شما با خانواده همسرتان، تنها كسي كه آزرده خاطر مي‌شود، همسرتان است كه احساس مي‌كند بين شما گير افتاده است.

4. مشاجره به‌جاي گفتگو
 

پرخاشگري و فرياد زدن و جيغ كشيدن در حل مشكل يا اختلاف نظرها به شما و همسرتان كمكي نمي‌كند. گفتگوي آرام و منطقي شما را به پيش خواهد برد. اگر هنگام مجادله با همسرتان، نتوانيد خودتان را كنترل كنيد، زندگي تان را به مخاطره مي‌اندازيد. پس هر كاري را كه شامل اين موارد است از استراحت در ميانه بحث تا طلب كمك به وسيله روش‌هاي درماني انجام دهيد.

5. کوتاه بودن افق ديد
 

هيچ‌كس دوست ندارد درباره مسايل سنگيني مثل كنترل مسايل مالي، راه‌هاي ممكن در صورت بچه‌دار نشدن، نحوه آمادگي براي اتفاقات پيش‌بيني نشده‌اي مثل مرگ، بحث كند. با اين حال اكنون كه متاهل شده‌ايد، چاره‌اي جز صحبت درباره اين موضوعات نداريد. ازدواج شما به اين مسايل وابسته است. عاقل باشيد و در مورد تمامي اين مسايل با همسر خود صحبت كنيد. در صورت لزوم با ديگران مشاوره داشته باشيد اما اين مسايل را ناديده نگيريد. زندگي، تنها تفريح و مهماني و خوشي نيست. درخود توانايي پذيرش مشكلات بزرگ‌تر را داشته باشيد.

6. دعواهاي بيهوده
 

هر انسان متاهلي با همسر خود بر سر مسايلي بحث مي‌كند، از باز گذاشتن سر خميردندان تا آويزان كردن لباس روي دستگيره در كه در نظر ديگران بي معني است. بحث‌هاي خود را براي مسايل مهم‌تري نگه داريد. اين دلخوري‌ها را به حال خود بگذاريد. به راستي اگر تنها اشتباه همسر شما انداختن جوراب‌هاي كثيف روي زمين است، بايد خودتان را خوش‌شانس بدانيد.

7. حسادت
 

همسرتان شما را براي زندگي انتخاب كرده است. حسادت باعث اتلاف وقت شده و موجب اهانت به همسرتان مي‌شود كه تصور مي‌كند شما به او اعتماد نداريد. اگر او هميشه قابل اعتماد بوده است، نبايد با حسادت خود حتي براي او ايجاد مزاحمت كنيد. اين براي رابطه سم است.

8. زندگي کردن مانند مجردها
 

اكنون زمان آن رسيده كه بزرگ شويد. گردش شبانه رفتن با دوستان، زماني اشكال نداشت كه شما مجرد بوديد و هيچ كس در منزل منتظر شما نبود. به عنوان يك فرد متاهل، انجام بعضي كارها شايسته نيست. شما مي‌دانيد درست و غلط چيست. پس كار درست را انجام دهيد.

9. غرور در زندگي مشترك
 

زن يا شوهري كه بعد از هر مشاجره بر عذرخواهي اصرار دارد، هميشه برنده است و كسي كه مهر و محبت همسر خود را انكار مي‌كند، هيچ كار مفيدي براي زندگي مشترك‌شان انجام نمي‏دهد. او اجازه مي‌دهد غرور و روش‌هاي حل مشكلات و عشق و علاقه او به همسرش راه پيدا كند و رابطه آنها به نتيجه برسد. بايد ملايم‌تر باشيد و راهي پيدا كنيد كه مسووليت اعمال خود را به گردن بگيريد.

10. با هم نبودن
 

بايد مانند يك گل از زندگي مشترك خود مراقبت كنيد. گل، بدون آب، نور خورشيد و مراقبت هرگز رشد نخواهد كرد. بنابراين، بايد برنامه‌ريزي كنيد تا مدت زمان بيشتري را در كنار همسر خود باشيد.

موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۹/۲۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


عشق را مي توان چنين تعريف کرد:
عشق يک احساس شديد عاطفي ست که به صورت پنهان و آشکار نسبت به فرد ديگري که معمولاً جنس مکمل (جنس مخالف) است، ابراز مي شود. با توجه به اين که زن و مرد مکمل هم بوده و همديگر را تکميل مي کنند، به جاي ذکر جنس مخالف، بهتر است بگوييم جنس مکمل، عشق يک وضعيت کاملاً پيچيده و چندبعدي است. مبادله ي مهر و محبت، يک نياز انساني ست. براي اين که دوست مان بدارند، مي بايست ديگران را دوست بداريم. عشق به جنس مکمل، پديده ي شگفت انگيز و بسيار ارزشمندي ست که زندگي افراد را سرشار از نشاط و شادماني مي کند. عشق انسان را متحول مي کند و به او شجاعت و جسارت مي بخشد و ترس، کم رويي و... را از بين مي برد.
عشق باشکوه، دريچه اي ست به نيروي بي کران هستي؛ عشق، بالاتر از هر چيز بوده و حد و مرزي ندارد و انسان را افسون مي کند آرامش و قرار او را مي ربايد.
هر کسي از عشق، احساس و درک خاصي دارد.
«اريک فروم»، روان شناس نامدار مي گويد: «عشق، احساس شخصي ست که هرکس فقط خودش آن را مي تواند درک کند.»
«فرويد» مي گويد: «انسان سالم، کسي است که هم بتواند خوب کار کند و هم خوب عشق بورزد.»
«پائولوکوئيلو» مي گويد: «عشق، آن چيزي ست که «روح جهان» را وادار به دگرگوني و تکامل مي کند.»
«ماريا کوري» مي گويد: «زندگي بدون عشق، خالي از نشاط و شادماني ست.»
انسان هاي سالم، استعداد عاشق شدن را داشته و عملاً طعم شيرين عشق را مي چشند. نياز جنسي، يکي از نيازهاي اساسي و فيزيولوژيک انسان هاست که پسران و دختران، مردان و زنان را به سوي هم مي کشاند. دختران و پسران در سنين نواجواني، بيش تر تحت تأثير احساسات ناپايدار و هيجان هاي زودگذر، وارد قلمرو عاطفي يکديگر شده و ماجراهاي عشقي به وجود مي آورند. در اين ماجرا، نوجوانان و به ويژه دختران توقع دارند که روابط عشقي و عاطفي آنان به ازدواج ختم شود، بدون توجه به اين که اين ازدواج در اين سن و با اين شرايط، درست است يا نادرست، معقول است يا نامعقول، به موقع است يا بي موقع! اين عشق ها و ازدواج ها معمولاً آخر و عاقبت ندارند و در بيشتر مواقع با شکست روبه رو شده و به طلاق و جدايي منجر مي شوند.
بايد توجه داشت که برخي ازدواج ها علاوه بر تداوم نسل و رفع نيازهاي احساسي، عاطفي و جنسي، به علت گريز از تنهايي، ترک خانه ي پدري، کسب ثروت و مکنت و ارتقاي شغلي و موقعيت هاي اجتماعي، داشتن فرزند و... صورت مي گيرد.
عشق همانند هر پديده ي ديگري، تحت تأثير عواملي ست که باعث پايداري يا زوال آن مي شوند.
در هر عشقي سه عامل «صميميت»، «جذابيت و هيجان» و «تعهد» نقش اساسي و محوري در زندگي مشترک بازي مي کنند به طوري که فقدان يک يا دو عامل باعث مي شود که عشق واقعي بين زن و شوهر برقرار نشده و تدوام پيدا نکند. حال ببينيم که سه عامل ذکر شده در انواع عشق ها چگونه ظاهر شده و چه نقشي را به عهده دارند:
* عشق رومانتيک: در عشق هاي رومانتيک، صميميت و جذابيت بين زن و مرد وجود دارد اما دو طرف نسبت به هم تعهدي ندارند.
* عشق افلاطوني: در چنين عشق هايي صميميت و تعهد وجود دارد ولي از جذابيت و ميل جنسي، اثر کم تري ديده مي شود.
* عشق ظاهري: در عشق هاي ظاهري، پختگي لازم براي ايجاد روابط مؤثر بين دو طرف وجود ندارد. طرفين ممکن است تظاهر به عشق و دلدادگي کنند، در حال که از صميميت عميق و تعهد واقعي خبري نيست.
* عشق پوچ: در عشق هاي پوچ، از صميميت و جذابيت واقعي خبري نيست و هر دو زوج يا يکي از آنان، به شدت نسبت به ديگري احساس مالکيت کرده و سعي مي کند همسرش را تحت نفوذ خود قرار دهد و با کنترل، اعمال زور و فشار، تعصب ورزي، سلب آزادي و اختيار همسر، عملاً اعتماد به نفس او را به حداقل مي رساند. کسي که اين نوع تفکر را دارد، فرد سالمي نبوده و بيمار به حساب مي آيد.
* عشق يک طرفه: همان طور که از اسمش معلوم است، يکي از طرفين از مهر و محبت ديگري، يا خبر ندارد و يا پذيراي عشق او نيست. اين چنين عشق هايي به هيچ جا نمي رسد چراکه عاشق به صورت مجازي، معشوق را مخاطب ذهني خود قرار مي دهد، با او حرف مي زند، به جاي او فکر کرده و تصميم گيري مي کند. اين نوع عشق ها محکوم به شکست هستند.
* عشق دروغين: در اين نوع عشق، از تعهد و صميميت واقعي خبري نيست. يکي از طرفين به خاطر زيبايي، پول، شهرت يا موقعيت اجتماعي طرف ديگر، جذب او شده و به عشق و دلدادگي تظاهر مي کند. اين نوع عشق ها عاقبت به خير نمي شوند.
* عشق لحظه اي: جذابيت و هيجان در اين عشق ها نقش اصلي را به عهده دارد و از دو عامل ديگر، اثري ديده نمي شود. اين نوع عشق ها کوتاه مدت و کم دوام بوده و بي حاصل هستند.
* عشق ابلهانه: به طوري که از اسمش بر مي آيد، هيچ تناسبي بين ويژگي هاي طرفين وجود ندارد؛ درست مثل اين که چوپاني عاشق دختر پادشاه شود! ممکن است جذابيت ظاهري يا معروفيت و قدرت، اساس اين نوع عشق ها را تشکيل دهد.
* شيفتگي يا عشق کاذب: بسياري از افراد، شيفتگي را با عشق واقعي اشتباه مي گيرند. در اين نوع رابطه، يکي از طرفين تمام زيبايي ها، خوبي ها و نيکي ها را در فرد مورد علاقه ي خود مي بيند وعيب و نقص و حتي ناهنجارهاي ديگري را يا نمي بيند و يا به آن ها اهميت نمي دهد. در عشق هاي کاذب، يکي يا هر دو طرف نسبت به هم، وابستگي شديد پيدا مي کنند. اين نوع رابطه، دوام زيادي نخواهد داشت.
* عشق واقعي: در عشق هاي واقعي سه عامل «صميميت»، «جذابيت و هيجان» و «تعهد» بر روابط زوج ها حاکم است. عشق واقعي سرشار از شور، نشاط و رضايت است. عشق واقعي از درون مي جوشد. قبول مسؤوليت، خواهان رشد و تعالي، احترام به استقلال، آزادي، رفاه و شادي، به نيازهاي هم توجه کردن، در سختي ها ونا اميدي ها در کنار هم بودن و باقي ماندن، ابراز صميميت، وفاداري و حمايت بدون قيد و شرط و از حضور هم لذت بردن و از غيبت ديگري احساس بدي نداشتن، هم بستگي، نه وابستگي و... از علائم ديگر عشق واقعي به شمار مي رود.
عشق ورزيدن همانند ديگر مهارت ها، آموختني و يادگرفتني است. افرادي که عشق ورزي را به خوبي ياد نگيرند، آن را گدايي خواهند کرد!
در ظهور عشق و ازدواج موفق، بلوغ فکري، رشد عاطفي و بلوغ سني چه نقشي دارد؟
آيا فردي که ازدواج مي کند داراي تفکر سازمان يافته است؟ آيا مي تواند با مسائل و مشکلات، به درستي مواجه شود؟
در مواجهه با موانع و مشکلات، با ديگران به ويژه متخصصان مشاوره مي کند؟ يا در برخورد با مشکلات، با انديشه و هدفمند عمل مي کند يا بدون تفکر وبه سرعت وارد عمل شده و آن چنان را آن چنان تر مي کند؟ هيجان هاي خود را به درستي نشان دادن و به موقع آن ها را مديريت و کنترل کردن، نشانه ي بلوغ فکري به حساب مي آيد.
در مورد بلوغ سني و رشد عاطفي بايد گفت براي اين که دختران و پسران زندگي مشترک موفقي بسازند، نياز دارند تجربه هاي لازم را داشته باشند. زوج هايي که در سنين پايين و قبل از کسب مهارت هاي لازم ازدواج مي کنند، به علت اين که تجربه و پختگي لازم را ندارند، نمي دانند چگونه با موانع به درستي برخورد کرده و بر احساس ها و عواطف خود مديريت کنند و با مسائل، بدون تفکر لازم برخورد مي کنند، در حالي که زوج ها هرچه باتجربه تر و آگاه تر باشند، مي توانند با هم ارتباط بهتري برقرار ساخته و زندگي موفقي را به وجود آورند. به همين سبب، ازدواج در سنين پايين از طرف مشاوران و روان شناسان، توصيه نمي شود.


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۹/۲۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

*آرامش داشته باشيد و نخ احساس تان را به دست کسي ندهيد.
*فضاي اطراف خود را خوشايند کنيد، عکس هاي زيبا و رؤياهاي تان را به اطراف اتاق تان بچسبانيد.
*خودتان را بشناسيد. چه دوست داريد؟ تنها يک بار فرصت زندگي به هر کس داده مي شود؛ آن هم يک روز، يک روز کم مي شود، پس آن چه را دوست داريد، بخوريد، بپوشيد و بنوشيد.
*از بودن خود لذت ببريد و خودتان را دوست بداريد؛ تا کسي خودش را دوست نداشته باشد، امکان ندارد ديگران را دوست بدارد.
*به خود احترام بگذاريد؛ امکان ندارد شما لباس نامرتب داشته باشيد و احساس شادابي و نشاط کنيد.
*بدانيد چه کاري مي خواهيد انجام دهيد؛ امروز چه کاري؟ فردا چه کاري؟
*ضعيف ترين و قوي ترين حلقه ي ارتباط خود را مشخص کنيد؛ ضعيف ها را نگه داريد، مبادا پاره شود! قوي ترين ارتباط را قوي تر کنيد.
*شادي، حالتي از فکراست؛ پس مواظب فکرتان باشيد و آن را سطل زباله ي ديگران نکنيد.
*هميشه لبخند بزنيد چون با لبخند، جذاب تر مي شويد.
*با قدرت، با زندگي بازي کنيد؛ وقتي بزرگ مي شويد، مسائل را کوچک مي بينيد، بنابراين روح تان را بزرگ کنيد.
*ايمان تان را قوي کنيد چراکه به پيشرفت تان کمک مي کند. ايمان به خدا، زيربناي يک زندگي شادمانه است.
*موهبت هاي خود را بشماريد و به صداي قلب تان گوش دهيد.
*در هر شرايطي، خبرهاي خوب وجود دارد؛ آن ها را بيابيد! در گذشته کيمياگران، فلز پست را به طلا تبديل مي کردند. شما نيز در وراي هر اتفاق بد و ناهنجاري، مي توانيد فايده ي پنهاني را دريابيد.
*اگر کاري را انجام مي دهيد، با شادي انجام دهيد و از آن لذت ببريد.
*هميشه به دنبال راهي براي شادي باشيد و فکر و انديشه ي خود را به سمت يافتن شادي هدايت کنيد.
*سعي کنيد ارتباط مثبت را بيش تر کنيد.
*همه ي موارد زندگي را اولويت بندي کنيد، حتي مهماني ها را.
*ديگران را در تصميمات خود شريک کنيد اما اجازه ندهيد نظرشان را به شما تحميل کنند.
*مراقب رابطه ي خود با دوستان و اطرافيان باشيد؛ يکي از دلايل کم شدن شادي و خنده، همين است.
*اجازه ندهيد ديگران روزتان را خراب کنند. خودتان هم روز ديگران را خراب نکنيد. پيش نياز اين مسأله، فقط آن است که دست از زودرنجي برداريد.
*هميشه از ديگران، خوبي بگوييد.
*روي کلمه ي «توقع» براي هميشه، يک خط قرمز بکشيد و از ديگران انتظار نداشته باشيد.
*بخشش داشته باشيد؛ ببخشيد تا احساس آزادي و سبکي کنيد.
*به ازاي هر چه مي گيريد، فکري براي جبران و پس دادن کنيد تا محبوب بمانيد.
*برکت باشيد؛ خيرخواهان هميشه برکت و رحمت اند.
*هميشه به ياد خدا باشيد.
*ذهنيت تنبيه را از خود دور کنيد و تشويق را سرلوحه ي کارهاي تان قرار دهيد.
*خوش بين باشيد زيرا خوش بين ها چندبرابر بدبين ها عمرمي کنند.
*مثبت فکر کنيد. هميشه فکر مثبت، انرژي دهنده است و فکر منفي، انرژي گيرنده.
*هرگز اجازه ندهيد فکر منفي به سراغ تان بيايد. فکر منفي را زود تحويل کاغذ دهيد و پاره کنيد.
*بين خواسته ها و امکانات تان، تعادل ايجاد کنيد. مهم ترين راه سعادت و شادي، همين است.

موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۹/۲۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


 آزموني که در زير آمده، به شما کمک مي کند تا دريابيد چه اندازه در عشق، قرباني شده ايد. اين آزمون، شامل ده نشانه ي خطر است که به شما در شناسايي قربانيان عشق کمک مي کند. مي توانيد آزمون را براساس رابطه اي که هم اکنون داريد يا روابط گذشته ي خود پاسخ دهيد؛ کافي ست هر يک از جمله هاي خبري اين آزمون را بر حسب اين که تا چه حد در مورد شما صدق مي کند، با يکي از گزينه هاي (بسيار زياد، اغلب، گاه به گاه و به ندرت) صادقانه پاسخ دهيد. ممکن است اعتراف کردن به ضعف خود، براي تان خوشايند نباشد اما بدانيد روبه رو شدن با اين حقيقت، اولين قدم در جهت تغيير آن است.
1- احساس مي کنيد که بايد در نزديکي نامزد يا همسرتان، پاورچين پاورچين راه برويد تا مبادا او را ناراحت کنيد.
2- احساس مي کنيد نامزد يا همسرتان، با شما با احترام رفتار نمي کند.
3- در محل کار يا هنگامي که با دوستان خود هستيد، با اعتماد به نفس و از موضع قدرت بيش تري برخورد مي کنيد.
4- از اين که انرژي منفي به نامزد يا همسرتان بدهيد، احساس امنيت و راحتي نمي کنيد.
5- از اين که نيازها و خواسته هاي تان را از نامزد يا همسرتان مطالبه کنيد، مردد هستيد و بعضي اوقات نگران ايد که مبادا بيش از حد، محتاج جلوه کنيد.
6- احساس مي کنيد رفتار نامزدتان يا همسرتان با شما، به مراتب بدتر از رفتار شما با اوست.
7- هنگامي که نامزد يا همسرتان رفتار مهربانانه اي با شما ندارد، به اميد جلب محبتش، تلاش مي کنيد تا هرچه بيش تر با او مهربان باشيد.
8- احساس مي کنيد براي اين که به نامزد يا همسرتان نشان دهيد که از عشق، محبت، آزادي و برابري سهمي داريد، بايد خيلي تلاش نماييد تا او متقاعد گردد.
9- بيش تر اوقات مجبوريد در مورد رفتار همسر يا اوضاع و شرايط زندگي تان، براي ديگران عذر و بهانه بياوريد و از او دفاع کنيد.
10- به خاطر دست کم گرفتن و زير پاگذاشتن عزت نفس خود در مقابل همسرتان، بيش تر اوقات از دست خودتان عصباني مي شويد، گرچه به خودتان قول داده بوديد هرگز چنين رفتاري نکنيد، اما هم چنان اجازه مي دهيد با عشق و محبت، کم تر از آن چه به راستي استحقاقش را داريد، با شما رفتار کنند.

کليد آزمون:
 

حال امتيازهاي خود را جمع ببنديد:

 

امتیاز

بسیار زیاد

0

اغلب

4

گاه به گاه

8

به ندرت

10

امتياز بين 80 تا 100: شما در رابطه ي خود، از موضعي برابر با همسرتان برخورداريد و هرگز آن چه و آن که هستيد را به خاطر عشق بيش تر، فدا نمي کنيد. به منظور جلوگيري از بروز مشکلات در آينده، روي مواردي که امتياز کم تري گرفته ايد، کار کنيد.
امتياز بين 60 تا 79: شما يک قرباني عشق با مشکل جدي نيستيد اما در بسياري از جاها، در روابط خود از موضع ضعف برخورد مي کنيد. توجه نماييد که ترس از دست دادن و تأييد، شما را از درخواست آن چه استحقاقش را داريد، باز مي دارد. سعي کنيد در راستاي عشق ورزيدن، با خودتان کار کنيد.
امتياز بين 40 تا 59 (اخطار): چه بخواهيد و چه نخواهيد، اعتراف کنيد که در روابط خود با همسرتان، قرباني عشق هستيد زيرا اجازه مي دهيد با شما بدرفتاري کند. به منظور احقاق حق خود، در مقابل همسرتان نمي ايستيد و چنان در فدا کردن خود، جهت عشق بيش تر، متخصص شده ايد که ديگر از ياد برده ايد راحت بودن کنار ديگري، به چه معناست و چگونه احساسي مي باشد. اندکي از اين عشق را به خودتان هديه دهيد!
امتياز بين صفر تا 39 (اورژانسي): شما يک قرباني حرفه اي عشق هستيد. به احتمال زياد نسبت به خود، از احترام شخصي بسيار ناچيزي برخورداريد و يا اصلاً از آن برخوردار نيستيد؛ با توجه به رفتارهاي بسيار بدي که در زندگي با شما مي شود، مي توان گفت که اعتماد به نفس تان نيز بسيار پائين است. تا زماني که خود را دوست نداريد، انتظار نداشته باشيد به شما عشق بورزند. وقت آن رسيده که برخيزيد و مانند يک فرد قوي باشيد. مشاوره و کمک حرفه اي بگيريد و از فداکردن خود، دست کشيده و عزت نفس را دوباره بازيابيد.

موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۹/۲۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 
آيا از لحظه ي حال لذت مي بريد يا منتظريد ابتدا به آرزوهاي خود برسيد، بعد لذت ببريد که اگر اينطور باشد، لحظه ي گران بهاي زمان حال خود را از دست داده ايد! آيا شما هم خوشبختي را در آرامش فکري و روحي مي بينيد؟
آرامش، واژه اي زيبا و پرمعناست که به زندگي، مفهومي خاص مي بخشد و همه ي ما در تلاشيم که به آن برسيم. همه ي ما پس از به دنيا آمدن، محکوم به زندگي کردن هستيم، پس بايد خوب فکر کنيم و کيفيت زندگي براي مان مهم باشد. هدف از اين همه کار و تلاش و رسيدن به هدف هاي خود، همه رسيدن به آرامش است. برخورداري از آرامش فکري و روحي در زندگي، نعمت بسيار بزرگي ست که در صورت برخورداري از آن، بدون شک انسان خوشبختي هستيم چراکه با داشتن فکري آرام، جسمي سالم هم خواهيم داشت و دير يا زود به هدف هاي خود، خواهيم رسيد. با داشتن فکري آرام و روحيه اي شاد، روابط صميمانه تري نيز با اطرافيان مان خواهيم داشت و با مشکلات زندگي، راحت تر و بهتر کنار خواهيم آمد که اين يعني همان آرامش و خوشبختي.
اگر ما با تلاش هاي مکرر يا با مديريتي خوب در زندگي، خود را به آرامش برسانيم، اين آرامش را خواسته يا ناخواسته، به اطرافيان خود نيز انتقال خواهيم داد و در نهايت، خانواده و جامعه اي آرام خواهيم داشت، پس براي رسيدن به آرامش بايد تلاش کرد، صبور بود، گذشت کرد، بخشش کرد، لبخند زد و با مهرباني، با ديگران برخورد نمود. هميشه بايد وجدان خود را قاضي کنيم و خود را جاي ديگران بگذاريم. بعضي ها با درآمد کم و مشکلات مالي زياد، زندگي آرامي دارند و انسان هاي خوشبختي هستند. آنان مي دانند از زندگي چه مي خواهند اما عده اي با وجود درآمد زياد و ملک و املاک فراوان، از نعمت آرامش در زندگي محروم اند، پس به زبان ساده، پول دار بودن دليل خوشبختي نيست، مهم بينش و انتظار ما از زندگي است.
اگر آرامش را سرلوحه ي زندگي خود قرار دهيم، رسيدن به خوشبختي، خيلي هم سخت نيست چراکه راه هاي رسيدن به آرامش، هزينه ي چنداني ندارد. البته داشتن پول، بي تأثير هم نيست، پس اگر از موقعيت مالي خوبي برخوردار هستيم، قدر اين موقعيت را بدانيم، با اطرافيان خود مشورت کنيم و از تجارب آنان استفاده کنيم تا از يک زندگي خوب همراه با آرامش برخوردار باشيم و اگر از نظر مالي در وضعيت خوبي نيستيم، توقعات خود را کم نماييم، به آن چه داريم، فکر کنيم و از داشتن آن لذت ببريم؛ چه بسا بعضي از صفات خوبي که داريم، همانند سرمايه است که ما از آن بي خبريم و قدر آن را نمي دانيم، براي نمونه، داشتن احساس خوب. ممکن است ما يک کارگر ساده باشيم اما احساس خوشبختي کنيم و طعم آرامش را بچشيم اما يک فرد پول دار، اين احساس را نداشته باشد، پس مهم، احساس خوشبختي ست که با پول، قابل مقايسه نيست و داشتن اين احساس، خيلي هم سخت نيست.
اين را هم بدانيم که همه ي آرزوهاي دنيا، دست يافتني ست، مشروط بر اين که ما بخواهيم، پس هدف هاي بزرگ و کوچک خود را تقسيم بندي کنيم و با برنامه ريزي دقيق تر و داشتن پشتکار، به هدف هاي مان برسيم. بسياري از ما با داشتن اين احساس که از زندگي عقب مانده ايم و بايد پيشرفتي جهشي داشته باشيم تا خود را به ديگران برسانيم، به نوعي خود را دچار درگيري ذهني نموده و ذهن و به دنبال آن، جسم خود را خسته کرده ايم. ترس از آينده، قسط، هزينه ي تحصيل، کرايه خانه، چک، مسوؤليت سنگين و... افکار مزاحمي هستند که مانع تمرکز ما روي اهداف مان مي شوند. از طرفي، کار مداوم و خستگي ناشي از آن و اين همه افکار پريشان و خواستن هايي که با داشتن، فاصله ي زيادي دارد، انرژي لازم را از ما مي گيرد؛ به طوري که گاهي اوقات بعضي از ما، دچار يأس و نااميدي مي شويم و انگيزه ي خود را براي ادامه ي زندگي و رسيدن به موفقيت از دست مي دهيم. اين افکار و مشکلات را تقريباً همه دارند! حال چه بايد کرد؟ بايد مقاوم بود و مبارزه کرد، بايد انسان هاي موفق را الگو قرار داد وبا توانايي که خداوند متعال به همه ي ما عطا کرده، در برابر مشکلات تسليم نشويم و بدانيم خواستن، توانستن است. هر آن چه که ما بخواهيم، مي توانيم به دست بياوريم، پس به آن فکر کنيم، آن را به ضمير ناخودآگاه خود بسپاريم و در راه رسيدن به آن تلاش کنيم، در نتيجه همه ي ما مي توانيم به موفقيت برسيم و از يک زندگي خوب برخوردار شويم، زندگي خوب همراه با آرامش.

موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۹/۲۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

کاش پدر و مادرم به حرف هايم گوش مي دادند ؛کاش کمتر سر به سرم مي گذاشتند ؛کاش با آنها راحت بودم و مي توانستم به شان بگويم که من هم عقايدي براي خودم دارم.من هميشه بيشتر وقت آزادم را در اتاقم تنها مي گذراندم و کمتر با خانواده ام بودم چون آنها مرا درک نمي کنند ....»اين گوشه اي از نامه يکي از نوجوانان خواننده «سلامت»است که به دستمان رسيده .روان شناسان مي گويند بدترين حالت براي يک نوجوان ،آنجاست که حس کند درک نمي شود .واقعيت اين است که پدر ومادر بودن ،وقت و انرژي و مهارت مي طلبد و حوصله مي خواهد.خيلي ها قبول ندارند که والد بودن ساده نيست و گمان مي کنند ازدواج کردن و بچه دار شدن آسان است اما همه محققان بر اين باورند که براي اين که پدر و مادر توانمندي باشيد ،به زمان و انرژي زيادي نيازمنديد .اينکه بخواهيد يک پيوند عميق عاطفي و سالم با فرزندتان داشته باشيد،نيازمند دانستن نکات مهمي است که عدم به کارگيري هر يک از آنها بين شما و موقعيت فاصله مي اندازد .

بقیه در ادامه مطلب


موضوعات مرتبط: روان شناسی

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۸۹/۰۹/۲۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
 راههاي ساده اي وجود دارند که مي‌توانند بدون اينکه حرفي به زبان بياوريد، به همسرتان ثابت کنيد که دوستش داريد. 

قابل توجه خانمها و آقايان....
گفتن "دوستت دارم" معمولاً براي افراد بسياري دشوار بوده و نيازمند يک زمان مناسب است؛ اما حتماً لازم نيست که عبارت "دوستت دارم" را بر زبان بياوريد تا طرف مقابل متوجه احساسات دروني شما بشود. هر چند اين عبارت مي‌تواند گوياي احساسات بديهي باشد، اما مي‌توان از راههاي ديگر نيز عشق را اظهار نمود، که چه بسا مي‌تواند تاثيرگذار تر بوده و رابطه را بيش از پيش شاداب، سرزنده و سالم نگه دارد.
راههاي ساده اي وجود دارند که مي‌توانند بدون اينکه حرفي به زبان بياوريد، به همسرتان ثابت کنيد که دوستش داريد.

1- تاييد کرده، تشکر کنيد و قدردان باشيد.
يکي از خصلت‌هاي طبيعي هر انساني اين است که به دنبال تاييد از طرف کساني است که دوستشان مي‌دارد. به همين دليل کاملاً معقول مي‌باشد که تا جايي که مي‌توانيد تلاش کنيد تا مطمئن شويد که شريک زندگيتان مي‌داند که تا چه اندازه او را دوست مي‌داريد و برايش ارزش و احترام قائل هستيد.
 در ميان گذاشتن اين امر که چه احساسي نسبت به همسرتان داريد، اصلاً نيازي به صرف وقت آنچناني ندارد. اگر هم احساس مي‌کنيد که او در حال حاضر مي‌داند که شما چه احساسي نسبت به او داريد، بد نيست گاه و بي گاه يادآوري‌هاي کوچکي داشته باشيد تا او هم بيشتر ترغيب به عشق ورزي نسبت به شما شود.
تا جايي که مي‌توانيد تلاش کنيد تا مطمئن شويد که شريک زندگيتان مي‌داند که تا چه اندازه او را دوست مي‌داريد و برايش ارزش و احترام قائل هستيد
همه ما دوست داريم تا به خاطر کارهايي که انجام مي‌دهيم، مورد تاييد و پذيرش سايرين قرار بگيريم. حال چه اين کار تامين مالي خانواده باشد، چه پرورش مناسب فرزندان باشد، نحوه انجام کارهاي فردي، نحوه نگاه ما به مسائل مختلف، و يا ساير موفقيت‌هايي که در زندگي بدست مي‌آوريم.
بنابراين اگر دائماً بخواهيد نقد کنيد و فقط جنبه‌هاي منفي شريک زندگي خود را ببينيد، گفتن "دوستت دارم" نمي تواند کاري را از پيش ببرد. در حقيقت با اين کار بدتر ارزش خود را زايل کرده و به راحتي او مي‌تواند متوجه شود که حرف‌هايتان از ته دل نخواهد بود.
متاسفانه بيشتر ما چنين کاري را انجام مي‌دهيم. در قدم اول ابتدا بايد آسيب‌هايي را که به طرف مقابل وارد آورده ايد را شناسايي کنيد و سعي کنيد تا انتقادهايتان آزار و اذيتي را به طرف مقابل وارد نسازد. بايد راه نبرد خود را به درستي انتخاب کنيد و با شيوه‌هاي مسالمت آميز از او انتقاد کنيد.
به جاي اينکه تمام توجه خود را بر روي اشتباهات و عيوب طرف مقابل متمرکز نماييد، بايد سعي کنيد در مسائلي که او توانايي بيشتري دارد را تاييد، و تصويب کرده و از او قدرداني نماييد. به عنوان مثال زمانيکه همسرتان مثلاً با بيرون بردن زباله‌ها قصد دارد تا به نوعي، عشق و محبت خود را به شما نشان دهد و يا روغن ماشين شما را تعويض مي‌نمايد،
يادتان نرود که از عباراتي به اين شرح استفاده کنيد.: "مرسي از اينکه.....را انجام دادي" و يا "از تو سپاسگزاري مي‌کنم که....." و يا "من تو را تحسين مي‌کنم که........" سعي کنيد محدوده استفاده از اين کلمات و عبارات را افزايش دهيد.

2- کاري کنيد که احساس کند شماره يک است .
سرسپردگي و تعهد ،به ويژه در روابط خانوادگي ، اساس يک رابطه را تشکيل مي‌دهد. هر چند در يک زندگي مشترک زن و شوهر مسائل مربوط به روابط زناشويي خود را بايد در اولويت کارهاي خود قرار دهند، اما هيچ شکي وجود ندارد که هر يک از افراد کارهاي بسيار زياد ديگري نيز براي انجام دادن در دست دارند.
شغل، فرزندان، دوستان، ساير افراد فاميل و قوم و خويش و ساير مسئوليت‌هاي اجتماعي معمولاً وقت بسيار زيادي را از شما گرفته و اجازه نمي دهند آنطور که بايد و شايد به مسائل زناشويي توجه کنيد. با انجام ساير کارها به راحتي توجه تان مي‌تواند از زندگي گرفته شده و زماني هم که بچه‌ها را به زندگي مشترک اضافه کنيم، ديگر صحنه دشوار تر از هر زمان خواهد شد.
شرکاي زندگي، به ويژه مادرها زمانيکه بچه دار مي‌شوند، فکر مي‌کنند که تنها الزامي که در زندگي دارند چيزي نيست جز مراقبت و نگهداري از فرزندانشان. تحت اين شرايط طرف ديگر زندگي مشترک به کنار زده مي‌شود.
مي‌بايست به اين مطلب توجه داشته باشيد که همسرتان هم مانند ساير التزام‌هايي که در زندگي داريد، پراهميت است و بايد مانند ساير مسائل به او توجه کنيد و اين امر ميسر نخواهد شد مگر با صرف وقت و مهر و علاقه. تنها گفتن "دوستت دارم" کاري را از پيش نمي‌برد و کافي هم نيست. اين امر نيازمند عمل کردن از جانب شما مي‌باشد.
 بايد سعي کنيد که وقتي را براي همسر خود در نظر گرفته و در آن زمان توجه و تمرکز خود را به طور کامل در اختيار او قرار دهيد. به نيازهاي او بي توجهي نکنيد و به خاطر مسائل جزئي با ساير خواست‌هاي او مخالفت نکنيد. به خاطر اشتباهاتي که انجام مي‌دهد، او را اينگونه تنبيه نکنيد که وقتتان را با او صرف نکنيد.
 اگر تصميم بگيريد که هر شب با دوستانتان بيرون برويد، اين امر به هيچ وجه به او ثابت نمي کند که شما دوستش مي‌داريد و قصد داريد وقت بيشتري را با او صرف کنيد. اين بر عهده شماست که يک تعادل مناسب ميان کارهايتان برقرار کنيد.

3- کارهاي کوچک خيلي به چشم مي‌آيند.
با ملاحظه بودن و ابتکار عمل به خرج دادن براي وارد کردن شادي به زندگي يکي ديگر از راهکارهاي ساده اي است که مي‌تواند "دوستت دارم" را به طرف مقابل اثبات کند.
مهرباني و توجه، به ويژه زمانيکه فردي بوده و نشأت گرفته از صميميت موجود ميان دو نفر باشد، نشان مي‌دهد که شما براي طرف مقابل ارزش قائل هستيد. سعي کنيد تا جايي که مي‌توانيد به خواست‌ها و نيازهاي همسرتان با روي باز برخورد کنيد و پيش از آنکه چيزي را از شما درخواست کند، نيازهايش رامرتفع سازيد.
با به ياد آوردن رويدادهاي مهم زندگي، سعي کنيد که هميشه يک قدم جلوتر باشيد. سعي کنيد نيازهاي او را پيش از آنکه آنها را ابراز کند، پيش بيني نموده و او را در کارهايش کمک وهمراهي نماييد.
به عنوان مثال اگر قرار بوده در محل کار در مورد مسئله ي مهمي سخنراني کند، دست پيش بگيريد و به او زنگ بزنيد تا ببيند نتيجه کارش چطور شده. کاري را که از شما درخواست نکرده برايش انجام دهيد. منتظر نباشيد تا از شما درخواست کند تا شانه‌هايش را پس از يک روز سخت کاري بماليد. پيش از اينکه فرصت مطرح کردن اين درخواست را پيدا کند، شما بايد آنرا انجام داده باشيد.
ياد بگيريد که شنونده خوبي باشيد، حتي اگر در مورد چيزي صحبت مي‌کرد که براي شما اصلاً اهميتي نداشت و سعي کنيد که نصيحت‌هاي غير معقول را براي خودتان نگه داريد.

4- همه چيز او باشيد.
چه در دوران نامزدي به سر مي‌بريد، چه ازدواج کرده ايد، موقعيتتان خيلي مهم تر از عنواني است که بر روي شما گذاشته اند. شما بايد دوست، معشوقه و محرم اسرار او باشيد. حتي اگر فرزند دارد، مي‌توانيد مادر فرزندانش هم باشيد.
سعي کنيد که همه اين نقش‌ها را به طور 100% انجام دهيد. دوستي باشيد که شاد و صادق است. معشوقه اي باشيد که پراحساس و صميمي است و و محرم اسراري باشيد که قابل اعتماد است. بايد يک گوش شنوا براي او باشيد و فردي باشيد که هر موقع خواست، بتواند به شما تکيه کند.
همسرتان هم مانند ساير التزام‌هايي که در زندگي داريد، پراهميت است و بايد مانند ساير مسائل به او توجه کنيد و اين امر ميسر نخواهد شد مگر با صرف وقت و مهر و علاقه
در صورت داشتن همسر، اگر بتوانيد يک مادر متعهد باشيد، او متوجه مي‌شود که به اندازه کافي دوستش داريد که از بچه‌هايي که با هم آنها را به وجود آورده ايد مراقبت و نگهداري کنيد.
اگر بخواهيد همه چيز او باشيد، بايد تلاش کنيد و زمان و انرژي صرف نماييد؛ اما اين تلاش‌هاي شما بيش از گفتن هر گونه "دوستت دارم" به او اثبات ميکند که دوستش مي‌داريد.
زمانيکه چنين شيوه‌هاي متفاوت گفتن دوستت دارم را در زندگي روزانه خود تمرين مي‌کنيد، مطمئن باشيد که پاسخ مثبتي را از سوي شريکتان دريافت خواهيد کرد و حتي چه بسا او واکنش‌هاي بهتري در مقابل شما انجام خواهد داد.
خوب بنابراين همين حالا دست به کار شويد و به شريک زندگيتان ثابت کنيد که چقدر او را دوست مي‌داريد.


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۹/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

«ابراهام لینکلن» گفته است اغلب مردم تقریباً به همان اندازه ای شاد هستند که انتظارش را دارند. در واقع آنچه که در زندگی برای ما رخ می دهد آنقدر ها تعیین کننده شادی ما نیست، بلکه بیشتر نوع واکنش ما نسبت به آن رخدادهاست که نقش تعیین کننده دارد. 

فردی که تازه کارش را از دست داده است ممکن است این پیشامد را به فال نیک بگیرد. پیشامدی که می تواند منجر به بروز موقعیتی تازه برای یک تجربه شغلی جدید، کشف قابلیتهای تازه و محک زدن استقلال او در محیط کار گردد. در شرایط مشابه ممکن است تصمیم بگیرد که خود را از یک ساختمان بیست طبقه پایین بیندازد و مشکل را تمام کند.

بنابراین در برابر یک موقعیت یکسان یکی ممکن است به وجد بیاید و دیگری اقدام به خودکشی کند. یکی بدبختی و فلاکت را می بیند و دیگری موقعیتها و فرصتهای تازه را.

شاید در اینجا مساله را کمی بیش از اندازه ساده فرض کرده باشیم اما به هر حال این واقعیت به قوت خود باقیست که ما خود تصمیم می گیریم که در زندگی چگونه تحت تاثیرقرار بگیریم. حتی اغلب کسانی که کنترل روانی خود را از دست می دهند باز هم تصمیم به این امر می گیرند در واقع این افراد به خود می گویند: مثل اینکه زندگی کمی بیش از اندازه برای من دشوار شده است شاید بهتر باشد برای مدتی کنترل ذهنم را از دست بدهم.

اما شاد بودن همیشه آسان نیست. شاد بودن می تواند یکی از بزرگترین مبارزات ما در صحنه زندگی باشد و گاه می تواند تمام پافشاری ها، انضباط فردی و تصمیماتی را که برای خود فراهم آورده ایم مخدوش کند. معنای بلوغ، قبول مسئولیت شادی خویش و تمرکز بر داشته ها بجای نداشته ها ست.

از آن جایی که انسان افکار و اندیشه های خود را بر می گزیند الزاماً تعیین کننده میزان شادی های خویش است. برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم اما ما غالباً بر عکس عمل می کنیم. اغلب تعریف ها و تمجیدها را ناشنیده می گیریم اما حرفهای ناخوشایند را مدتها در ذهن نگه کی داریم.

اگر اجازه بدهید که یک تجربه یا یک حرف رکیک ذهن شما را به خود مشغول کند خود شما از عواقب آن رنج خواهید برد. یادتان باشد که شما زیر سلطه ذهن خود هستید.

اغلب مردم تعریف ها و تمجیدها را ظرف چند دقیقه فراموش می کنند اما یک اهانت را سالها بخاطر می سپارند. آنها مانند آشغال جمع کن هایی هستند که هنوز توهینی را که بیست سال پیش به آنها شده است با خود حمل می کنند.

مثلاً مریم می گوید: من هنوز یادم هست که در سال ۱۳۴۰ او چطور به من گفت که چاق و احمق هستم. احتمالاً مریم حتی تعریف و تمجیداتی را که دیروز از او شده است بخاطر نمی آورد اما هنوز سطل زباله ۳۰ سال پیش را به این طرف و آن طرف می کشد.

یادم می آید بیست و پنج ساله بودم که یک روز صبح از خواب بیدار شدم و به خود گفتم: تا امروز به اندازه کافی گرفته و غمگین بوده ای، اگر تصمیم داری که روزی در زندگی آدم واقعاً شادی بشوی چرا از همین حالا شروع نمی کنی؟ تصمیم گرفتم که آن روز بسیار شادتر از گذشته باشم و این تصمیم واقعاً کارساز شد.

بعدها از آدمهای شاد دیگر پرسیدم: شما چطور به این شادیها رسیدید؟ در تمام موارد جوابهای آنها دقیقاً بازتاب تجربه خود من بود. می گفتند: ما به اندازه کافی بیچارگی و درد و رنج و تنهایی کشیده بودیم و تصمیم گرفتیم که این وضعیت را تغییر بدهیم.

خلاصه کلام :  گاه شاد بودن می تواند کاری بس دشوار باشد. لازمه شاد زیستن، جستجوی زیباییها و خوبیهاست. یکی زیبایی منظره را می بیند، دیگری کثیفی پنجره را. این شما هستید که انتخاب می کنید چه چیز را ببینید و به چه جیز بیندیشید. کازانتزا کیس گفته است:

« قلم و رنگ در اختیار شماست. بهشت را نقاشی کنید و بعد، وارد آن شوید.»


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۸/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

چگونه در مقابل پیشنهاد روابط جنسی نه بگوئید ( مخصوص خانوم ها)

  دختر خانم  كه در فرهنگی مشترك با ما در كشورهای فارسی زبان زندگی می كنی . مهم نیست كه پایبند كدام آیین و دین هستی ، ما مطمئن می باشیم كه شما دختران فارسی زبان می دانید كه در فرهنگ و سنت سرزمین شما باكره بودن یك اصل بزرگ برای دختران  بشمار می رود . ما به شما اطمینان می دهیم حتی پسرانی كه در دوره تجرد با دختران زیادی رابطه جنسی دارند ، در هنگام ازدواج به دنبال دختران باكره می گردند و باكره بودن دختر را یكی از شروط همسر خود اعلام می كنند . این را مشاوره های صورت گرفته با این سایت تایید می كند . ما مطمئن هستیم شما یك رابطه عاشقانه را به بی بندوباری جنسی ترجیح می دهید .اما برای كمك به شما در گفتن “ نه”  تلاش خواهیم كرد.

مهارت نه گفتن مهارتی است که با تمرین و ممارست فراگرفته میشود ولی در اینجا برخی از عبارتهایی که معمولا” توسط فرد مقابل بکار برده میشود تا شما را متقاعد کند که با او رابطه جنسی داشته باشید را آورده ایم . در مقابل عباراتی را که شما می توانید در پاسخ به او بکار ببرید تا او را منصرف نمائید پیشنهاد کرده ایم.

عبارت های بکار رفته توسط فردی که تلاش میکند شما را متقاعد کند که با او تماس جنسی داشته باشید.

پاسخ های احتمالی و پیشنهادی توسط شما برای نه گفتن مؤثر .

این روزه ها همه دختر ها و پسر ها  تماس جنسی دارند

پس حالا تو می تونی کس دیگری رو پیدا کنی؛ من هر کسی نیستم؛ من برای خودم فردی مجزا و خاص هستم

تو هنوز یک دختر باکره هستی (تمسخر)

من افتخار میکنم که هنوز باکره هستم. من می تونم در ظرف چند ثانیه شبیه تو بشم اما هرگز  تو نمی تونی مثل من بشی

به من نشون بده که چقدر منو دوست داری  

تو هم  با انتظار کشیدن تا زمان ازدواج  به من نشون بده که  چقدر منو دوست داری

چطور من بفهمم که تو می تونی بچه دار بشی؟

آیا تو فقط زمانی می تونی منو دوست داشته باشی که من از تو بچه داشته باشم؟

تو با اولین تماس جنسی باردارنمی شوی

من به بلوغ رسیده ام البته من می تونم باردار بشم

هیچکس نخواهد فهمید

خدا می بیند؛ من خواهم دانست، و تو هم خواهی دانست

تو فکر میکنی ممکنه من ایدز داشته باشم  

آیا من مثل یه احمق هستم ، هر کسی میدونه که تو می تونی سالها عفونت ایدز را در خود داشته باشی قبل از اینکه به ایدز تبدیل شود

نگران نباش من کاندوم استفاده میکنم  

اگر نه تماس جنسی داشته باشم و نه کاندوم مصرف کنم من هرگز نگران نخواهم شد

ما به هر حال  با هم ازدواج میکنیم

پس ما می تونیم صبر کنیم و شب ازدواجمان را یک شب بیاد ماندنی بکنیم

تماس جنسی چیز نرمال و طبیعی است  

مثل مرگ ، من فکر میکنم من صبر خواهم کرد تا زمان مقرر شده توسط خدا برای هر دومون برسه

من بدنبال کسی دیگر خواهم رفت اگر تو نمی خواهی تماس داشته باشی  

پس برو پیدا کن

من به تو روشهای عالی رو نشون میدهم  

خدا رو شکر! برای انتظار تماس جنسی با همسرم عالی خواهد بود 

ما می تونیم با همین یک بار خلاص بشیم

من ممکنه از نظر جسمی از شر اون خلاص بشم اما نمی تونم از احساسات یا وجدان خودم خلاص بشم


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۵/۱۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

مسائل مهم در دوران نامزدی خانمها

دختران

چند نکته‌ی مهم برای دخترخانم‌ها (قبل از برقراری ارتباط عاطفی عمیق در دوران نامزدی)

در زیر، نکته‌هایی برای دخترخانم‌هایی که قصد ازدواج دارند، ارائه شده که لازم است در دوران اولیه‌ی آشنایی با همسر آینده‌شان به آن‌ها توجه و دقت کافی داشته باشند. باعجله و بدون ‌آگاهی عمل کردن، موجب یک عمر پشیمانی خواهد شد. به توصیه‌های زیر که به شما در شناخت مرد مناسب زندگی‌تان کمک می‌کند، توجه کافی داشته باشید:

بقيه در ادامه مطلب . . .


موضوعات مرتبط: روان شناسی

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۸۹/۰۵/۱۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

کلینیک اینترنتی رایگان

دهان های بدون دهنه!

هو الشافی

 

نوع بیماری: بد زبانی

بد زبانی و ناسزاگوئی یکی دیگر از بیماریهای روحی است که از جمله آفات زبان به شمار می رود و آن عبارتست از اینكه انسان از امور قبیح و مستهجن با عبارات و الفاظ صریح تعبیر كند و كلمات ناشایست و دور از شان آدمی را بر زبان جاری نماید كه در اصطلاح به آن سب یا فحش می‌گویند. فحش مفهوم وسیعی دارد كه شامل نسبت‌های زشت ناموسی نیز می‌شود.

البته الفاظ و عباراتی كه اراذل و اوباش در سخنان خویش بكار می‌گیرند دارای مراتب مختلفی است كه بعضی از آنها از بعضی دیگر زشت تر است و بحسب عادات و موارد با هم فرق می‌كند لذا بعضی از فحش‌ها حرام و بعضی دیگر مكروه و مذموم است.

بقیه در ادامه مطلب . . .

 


موضوعات مرتبط: قرآن کریم ، روان شناسی ، دین

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۸۹/۰۴/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

امام صادق (علیه السلام ) فرمود: هر کس از شیعیان ما "بسم الله "را ترک کند، خداوند متعال او را به پیشامد بد آزمایش مى کند تا بر شکر و سپاسگزارى آگاهش سازد و گناهى را که در اثر ترک بسم الله مرتکب شده محو کند و از بین ببرد.

 

موضوعات مرتبط: قرآن کریم ، روان شناسی ، دین

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۸۹/۰۴/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

سیره و گفتار ائمه (ع) در تعامل با همسران

 

زیباترین روش زن داری 

بدون تردید رسیدن به سعادت دنیا و آخرت و حیات طیبه انسانی، آرزوی مشترك تمامی انسان ها است كه ریشه در فطرت آنان دارد. در این راستا زنان و مردان هر كدام جایگاه و نقش خاص خود را دارند كه در صورت ایفای نقش و رسالت واقعی و درست خود غرض خلقت را حاصل می كنند. این همان مطلبی است كه خداوند با عبارت و عاشروهن بالمعروف (سوره نساء آیه 19) آن را مورد تاكید قرارمی دهد.امام صادق (ع) درحق زنان می فرماید: من اخلاق الانبیاء حب النساء؛ محبت نسبت به زن از اخلاق انبیاء است.

یك مرد فهیم كه دارای سلامت روحی و روانی است، به دور از تعصب و خودخواهی، خویش را در غم و شادی همسرش شریك می داند و سعادت خانواده را درگرو یاری و همكاری متقابل با همسر خویش می شناسد و زمانی احساس خوش بختی می كند كه همسر او نیز از دل و جان لبخند رضایت برلب داشته باشد. بدین گونه برای حفظ و بقای یك زندگی موفق، هر دو عنصر اصلی زندگی، یعنی «زن و مرد» باید آگاهانه رفتار كنند. دانش و آگاهی دراین زمینه، بسیار وسیع و گسترده است و نیاز به مطالعات و كسب تجارب و تمرین دارد.

بقیه در ادامه مطلب . . .


موضوعات مرتبط: روان شناسی

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۸۹/۰۴/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

پرسش:


فرق بین حیوانات و هستی انسان در چیست؟ آنچه من از فلسفه آموختم این است که فرق کمی بین

بشر و حیوانات وجود دارد. آیا تفاوتی اساسی بین این دو نوع موجود زنده وجود دارد؟

 
پاسخ:


تفاوت عمده و اساسی انسان با دیگر جانداران در دو حوزه است: 1. بینش ها 2. گرایش ها .

در ناحیه بنیش و آگاهی، آگاهی حیوان تنها به وسیله حواس ظاهری است و از این رو سطحی و ظاهری است و همچنین محدود به منطقة خاص و زمان خاصی است که حیوان در آن زندگی می کند.

در ناحیه گرایش، نیز خواسته های حیوان در محدوده ای خاص محصور می باشد زیرا اولاً مادی است یعنی از محدود خوردن و آشامیدن و خوابیدن و بازی کردن و استفاده از جنس مخالف بالاتر نمی رود ثانیاً شخصی و فردی است و ثالثاً محدود به زمان و مکانی است که حیوان در آن قرار دارد.

اما انسان: در ناحیه بینش و معرفت، دارای شناختی عمیق است که از ظاهر اشیاء عبور کرده و تا درون ذات آنها نفوذ می کند و به زمان و مکان خاصی هم محدود نیست.

در ناحیه گرایش هم خواسته های  انسان می تواند سطح مطلوب و والایی داشته باشد زیرا انسان موجودی ارزش جو و آرمان خواه است و آرمان هایی را جستجو می کند که محدود به خود و خانواده اش نیست و به محدوده خاصی از زمان و مکان محصور نمی شود.

انسان آنچنان آرمان خواه است که گاهی ارزش عقیده او فوق همة ارزشها قرار می گیرد و آسایش و خدمت به دیگران را از آسایش خود بالاتر می داند و حاضر است همه چیز خود را در راه عقیده اش فدا نماید.

فرق اساسی دیگر این است که انسان اختیار دارد و  بر اساس آن بینش و گرایش، یک راهی را برای زندگی خود انتخاب می کند ولی حیوان چنین اختیاری را ندارد .

ادامه دارد . . .
 


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۴/۱۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

خداوند متعال برای هر کاری اسبابی قرار داده است که برای به نتیجه رسیدن آن، باید از طریق اسباب آن عمل کرد.
راه پیدا کردن همسر مناسب، تحقیق و شناسایی دقیق است، البته در این راه باید از خداوند هم کمک خواست تا ما را در شناخت صحیح هدایت کند و تلاش¬های ما به نتیجه ی مطلوب برسد.
دعاهایی که در روایات و از زبان ائمه(ع) بیان شده است همگی باید به همراه تلاش و کوشش و تحقیق همه جانبه برای انتخاب همسر باشد.
یکی از دعاهایی که در این زمینه از ائمه(ع) نقل شده، دعایی است که از حضرت علی(ع) نقل شده است، ایشان فرمودند: «هر یک از شما که خواست ازدواج کند باید ابتدا دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت سوره ی فاتحةالکتاب و سوره ی یس را بخواند، وقتی که ازنماز فارغ شد بعد از حمد و ثنای پروردگار این گونه بگوید:
پروردگارا، همسری مهربان و بچه آور و شکرگزار و باغیرت به من عطا کن که اگر به او نیکی کردم شکرگزار باشد، و اگر به او بدی کردم مرا ببخشد، و اگر یاد خدا کردم مرا یاری کند، و اگر خدا را فراموش کردم مرا به یاد خدا بیندازد، و اگر از نزد او خارج شدم (اسرار و اموال و آبروی مرا) حفظ کند، و اگر بر او وارد شدم مرا خوشحال سازد، و اگر او را به کاری امر کردم مرا اطاعت کند، و اگر بر علیه او قسم خوردم (که او کاری را انجام دهد) او (آن کار را انجام داده) و مرا از آن قسم بریءالذمّه کند، و اگر بر او غضب کردم مرا راضی سازد. ای پروردگار صاحب جلال و اکرام، چنین همسری را به من ببخش! پس به درستی که من او را از تو خواسته¬ام و به من نمی رسد مگر آن چیزی که تو منت می گذاری و عطا می کنی.»


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۴/۱۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

اختلاف،لج بازی

جر و بحث‌ های زنا شویی و اختلاف ‌نظر‌های همسران مساله ‌ای است که همه زوج ‌ها آن را تجربه می ‌کنند، اما اهداف زوج‌ ها با هم در این میان متفاوت است و گاهی خودشان از این موضوع آگاه نیستند. بعضی‌ ها دوست دارند هر چه زودتر جر و بحث و بگو مگو را پایان دهند و دوباره آرامش را به رابطه خود برگردانند و به هر چیزی برای بدست آوردن آرامش متوسل می ‌شوند، بعضی ‌ها نیز این بگو مگو‌ها را میدان جنگی تصور می ‌کنند که باید پیروز آن شوند و اینها نیز به هر کاری برای پیروز شدن دست می ‌زنند، این افراد با لجبازی تمام بحث را کش می ‌دهند و نمی ‌خواهند اشتباهات خود را بپذیرند و در برابر هر حرفی جوابی می ‌دهند و در برابر هر عملی رفتاری از خود نشان خواهند داد .


موضوعات مرتبط: روان شناسی

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۸۹/۰۴/۱۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
دوستي

  

 

کاهش سن دوستي هاي خياباني زنگ خطر را براي خانواده ها به صدا در آورده است.اما از نگاه جرم شناختي با رسيدن فصل تابستان و فراغت جوانان از تحصيل، آمار دوستي هاي خياباني و جرايم آن افزايش مي يابد.


موضوعات مرتبط: روان شناسی

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۸۹/۰۴/۱۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

خوشبینی مفرط و ساده اندیشی برخی زوجین ، این تصور را پیش می آورد كه با گذشت چند سالی از زندگی و آشنایی اجمالی هر یك با روحیات همسر، در اركان زندگی هیچ گونه خللی وارد نمی شود و روابط متقابل آنها و میزان تفاهم ، خود به خود درهمان سطح مطلوب اولیه باقی می ماند و در نتیجه یك نوع آرامش كه توأم با نگرش سطحی  نسبت به مسائل خانواده می باشد، به وجود می آید . چنین موقعیتی خواه ناخواه ، یك نوع ركود و فقر ارتباطی و اخلاقی را فراهم می آورد و در نتیجه روح های آنها از هم بیگانه تر و دورتر می شود و رفته رفته اولین نشانه های بحران در زندگی خانوادگی به چشم می خورد.

بقیه در ادامه مطلب


موضوعات مرتبط: روان شناسی

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۸۹/۰۴/۱۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

این روزها عبارت عدم تفاهم مورد بحث اغلب خانم هاست و مردانی كه از عدم تفاهم با همسرشان شكایت دارند، شاید به ثلث یا ربع زنان ناراضی از همسر خود نمی رسند. عده زنانی كه از عدم تفاهم با همسرشان شكایت دارند بسیار است و حتی بعضی از آنان قدم را آن قدر پیش گذاشته اند ، تا آنجا كه پس از سی سال زندگی و داشتن چند فرزند برومند اظهار می دارند كه پس از این همه سال هنوز زبان یكدیگر را نمی فهمند.

تفاهم چیست ؟ تفاهم در زبان عربی از باب تفاعل ، و معنای آن درك دو طرف از زبان یكدیگر است. مرد و زن باید دل یكدیگر را درك و طبق میل و خواسته همدیگر عمل كنند، ولی مگر این امر امكان پذیر است ؟

مگر خداوند دو فرد را یكسان آفریده است كه این تشابه و توافق به وجود آید؟ مگر امكان دارد زن و مردی فقط به علت همسری بتوانند كلیه خواسته های یكدیگر را برآورند.

افراد باهم قابل مقایسه نیستند تا مردی یا زنی بتواند فكر ، هوش ، حافظه ، استعداد و سایر مواهب خدادادی خود را با دیگری مقایسه كند. اجتماع نیز به ما می آموزد كه در هر جمع بدون این كه خود متوجه  باشیم ، كسی كه از نظر فكر و عقل و هوش و سایر مواهب خدادادی برتر است ، مسلماً به تدریج ریاست را به دست خواهد آورد و حتی به صلاح سایر افراد است كه در مواقع لزوم او را به عنوان پیشوا انتخاب وطبق گفتار و رفتارش عمل كنند. حتی می توان گفت دزدان نیز بین خود كسی را كه از نظر هوش و درایت و كوشش و قدرت متمایز است ، به ریاست خود انتخاب می كنند.

روی این اصل ، در زندگی زناشویی نیز آن كه دم از تفاهم می زند ، اگر میل به فرمانروایی بی چون و چرا نداشته باشد ، طرف مقابل را كه داناتر ، پیش روتر و بیناتر است ، انتخاب می كند و گفتار او را به كار می بندد و از فكر و هوش و قدرتش استفاده می كند و می داند هرگونه مقابله و لجبازی به زیان خود و خانواده اش تمام خواهد شد.

در قرآن مجید آمده است كه مردان مراقب و مسئول اداره زنان هستند. اما دنباله ی همان آیه فرموده است: به دلیل این كه خداوند به بعضی از آنان فضیلت هایی داده است . بنابراین آن كس كه فضیلتی ندارد نمی تواند مراقب ومسئول باشد یعنی مراقبت و مسئولیت حفظ شئون و اداره خانواده به دست آن كسی است كه از نظر مواهب خدادادی بر دیگری برتری دارد و در چنین حالی چون خداوند مزایای ویژه ای به او داده است، مسلماً باید آن را در راه رفاه و حفظ خانواده خود صرف كند و بدون تند خویی ، در حل مشكلات بكوشد و از این كه با داشتن این مواهب خدادادی می تواند در محیط خانواده مفید واقع شود . كمال رضایت را داشته باشد . درست مثل برادری كه چون سرمایه فراوان دارد آماده است كه دست برادر و یا دوست خود را نیز از نظر مالی بگیرد و بدون هیچ گونه منتی به او كمك كند.

متأسفانه افراد ، همیشه میزان هوش و استعداد و مزایای دیگران را با خود مقایسه می كنند و مثلاً از این كه همسرشان فلان مطلب ساده اجتماعی را درك نمی كند تا طبق نظر آنان عمل كند، نگران و نالان اند در حالی كه افراد باهم مساوی نیستند و هریك طبق ژنهایی كه از راه ارث دریافت داشته اند و یا تعلیم وتربیت مخصوص خود، فردی مستقل است و طرز فكر واندیشه و قدرتش با دیگری قابل قیاس نخواهد بود . دو یا سه دوست كه در راهپیمایی به سوی قله كوهی روان اند ، هریك به میزان قدرت پا و نفس خود می تواند صعود كند و آن كه با قدرت و تمرین قبلی سرعت بیشتری دارد ، نمی تواند و نباید به دیگران فخر بفروشد و یا كسی را كه نمی تواند به سرعت و قدم او راهپیمایی كند ، با طعن و كنایه عقب افتاده و معیوب بخواند و به قول حافظ شیراز :

كمال صدق و محبت ببین نه نقص و گناه     كه هركه بی هنر افتد نظر به عیب كند

آری . مواهب خدادادی افراد باهم متفاوت است و اگر در زناشویی فردی از نظر مواهب خدادادی برتری دارد، به تدریج ،  خود ریاست واقعی را به دست خواهد آورد و در این حال او نیز بدون این كه میزان قدرت و هوش و فهم خود را ملاك قرار دهد و طرف مقابل را خوار و خفیف شمارد و از عدم تفاهم با او شكایت كند ، باید نادانی و بی اطلاعی سایرین را ببخشد و در صورت امكان هر لحظه به كمك روانی آنان بشتابد و آنان را راهنما باشد. البته باید در نظر گرفت كه اظهار عدم تفاهم ، علل روانی دیگری نیز دارد . مثلاً ممكن است فردی به صورت غیر مستقیم با بزرگ بینی خود ، دیگری را بی ارزش و فاقد صلاحیت بداند و از این كه تقدیر ، آن دو را با هم شریك زندگی گردانیده شاكی باشد ، كه البته غرور ، خود یك بیماری روانی و محتاج به درمان است .

در پایان سفارش ما به مردان و زنانی كه از عدم تفاهم با همسر خود شكایت دارند دست كم این است كه ترك همسر و جدایی مشكل را حل نمی كند ،  باید همسرداری را آموخت.


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۴/۱۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


نكته اول:

نخستین نكته این است كه انجام دادن هر كاری به مهارت و دانش نیاز دارد . یعنی برای یك همسر توانا شدن،باید دانائی ها ، دانش ها و مهارت های لازم را كسب كرد . از این رو توصیه می شود با مطالعه كتاب های مربوط به تعلیم و تربیت ، روان شناسی خانواده و آئین همسرداری و با شركت در جلسه های آموزش خانواده به دانش و مهارت خود بیفزائید .


نكته دوم:

در ادامه مطلب


موضوعات مرتبط: روان شناسی

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۸۹/۰۴/۱۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

قابل توجه خانمها !

امتیاز دادن مردها با زنها متفاوت است. هر بار که زن از مرد برای انجام کاری قدردانی کند، مرد محبت زن را احساس کرده و به او امتیاز می دهد. برای تساوی امتیازها در روابط ، مرد نیاز به چیزی جز محبت ندارد. زنها متوجه قدرت عشق خود نیستند و بارها بدون آن که لزومی داشته باشد ، برای دریافت محبت مرد، کارهایی می کنند که خودشان هم نمی خواهند. وقتی که زن از کار مرد قدردانی می کند ، او بیشترین میزان عشق مورد نیازش را دریافت می نماید .

به یاد داشته باشید که مردها به قدردانی نیاز دارند

.

رمز به کمال رساندن مرد این است که یاد بگیریم چگونه محبتمان را از طریق احساسات هم به او بیان کنیم، نه فقط از طریق رفتار ؛

از نظر فلسفی ، وقتی که زنی احساس محبت می کند ، رفتارش خود به خود آن محبت را بیان می نماید.

گاهی اوقات زنها از این که مردها واقعاً چه زمانی به عشق و محبت نیاز دارند، غافل هستند.

به چند مورد از مواردی که زن می تواند از مرد امتیاز به دست بیاورد، اشاره می کنیم:

1.مرد اشتباه می کند و زن او را سرزنش نمی کند.

2.مرد او را مأیوس می کند، ولی زن او را مجازات نمی کند.

3.مرد در مسافرت راه را گم می کند و زن او را سرزنش نمی کند.

4. مرد فراموش می کند چیزی را که قراربود، بخرد وبه منزل بیاورد اما زن می گوید: " عیبی ندارد، دفعه بعد که بیرون رفتی این کار را انجام بده. "

هر یک از موارد بالا، این مساله را روشن می کند که چه زمانی مرد آسیب پذیرترازهمیشه است و اگر زن بتواند از او حمایت نموده ،  محبتش را آن طور که باید ارائه نماید ، مرد می تواند درامتیاز دادن بسیار بخشنده باشد.


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۴/۱۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

 خانواده ، نهادی مقدس است که هسته اولیه آن از پیوند ازدواج زن و مرد، شکل می گیرد. این دو موجود هر کدام با سرشت و ویژگی های منحصر به فردشان، طرحی نو در می اندازند تا در کنار یکدیگر، مسیر حیات خویش را به گونه ای مشترک و با حال و هوایی متفاوت از زمان مجرد طی نمایند.

 


موضوعات مرتبط: روان شناسی

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۸۹/۰۴/۱۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

به مردان قدرت دهيد ، تا صميميت فوران كند . مرد موجودي عاشق قدرت است . مرد از اين كه قدرتمند باشد حظ ميكند . در آسمان اوج ميگيرد و شما را نيز همراه خود بالا مي برد.
از اينكه توانا باشد يا احساس توانايي كند لذت ميبرد. تا وقتي كه مشغول كشتن اين احساس در مردان هستيد بدانيد كه تنها ميتوانيد خواب خوشبختي را ببينيد. ا

گر قدرت مرد را ناديده بگيريد يا از آن انتقاد كنيد بدانيد كه ديگر پري روياهايش نخواهيد بود.او دنبال كسي است كه به قدرتهايش ايمان داشته باشد. و حتي ضعفهايش را در جهت تقويت تواناييهايش مثبت جلوه دهد.پس بدانيد كه:

1- اگر خودتان داراي درآمد هستيد ،هرگز درآمد و پولتان را به رخ همسرتان نكشيد.حتي اگر درامد بيشتري داريدهرگز به روي خودتان هم نياوريد.بگذاريد همسرتان فكر كند كه همه چيز در دست اوست.و اداره امور خانه به دست قدرتنمد او اداره ميشود.

2- مطلقا او را با كسي مقايسه نكنيد.شوهر خواهرم دو تا خانه داردفلاني اينقدر درامد دارد و تو مثل گداها هستي.اگر واقعا به بهبود اوضاع مالي فكر ميكنيد او را براي تلاش بيشتر تشويق كنيد.انتقاد دشمن صميميت است.

3- تو بي عرضه اي ، فاتحه خواندن بر صميميت است. تو بي عرضه اي يعني فرو ريختن مرد. يعني به دست خود خانه را خراب كردن. هر مفهوم مشابه " تو بي عرضهاي " فاتحه اي بر صميميت و عشق متقابل مرد است.

4- شوهر خود را حلال مشكلات بدانيد. مشكل را به او بگوييد و از او بخواهيد آن را حل كند.و تاييد كنيد كه تنها او قادر به حل اين مسئله است.

5- به مردان اندرز ندهيد.مردان دوست دارند كه مشكلات را به تنهايي حل كنند.و اگر به شما چيزي نميگوينديعني به تنهايي قادر است موضوع را حل كند.و در صورت لزوم با شما در ميان ميگذارند.با نصيحت نكردن زندگي خود را عاشقانه كنيد.

6- سكوت مردان را نشكنيداين اشتباه خانمهاست كه وقتي مرد ساكت است مدام به سمت آنها ميروند و با آنها حرف ميزنند.اگر او ساكت است به سكوت نيازمند است.و احترام به اين سكوت يعني صميميت بيشتر. سكوت طولاني در زنان ممكن است به معني آزرده خاطر بودن باشد اما در مردها اين طور نيست.

7- به مردان فضا بدهيد گاهي او را رها كنيدتا با خود خلوت كندبا دوستان به ورزش برود و به خانواده خود تنها سر بزند.مدام دنبال او نباشد. فضاي رها شدن! اين چيزي است كه مردان گاهي به آن نياز دارند. اگر به انها اين فضا را هديه بدهيد. انها نيز به شما عشق ميورزند.

8- مرد دوست دارد كه از او قدر داني شود. تشكر به مرد قدرت پرواز ميدهد.از هر كار كوچكي كه براي شما انجام ميدهدتشكر و قدر داني كنيد.تا او نيز بي حساب به شما عشق بورزد.

9- مرد بايد تاييد شود.تواناييهاي مرد را تاييد كنيدو تاكيد كنيد او صاحب بهترين تواناييها و شايسته ترين همسر( شوهر) است.

10- بايد مورد اطمينان باشد. به او اعتماد كنيدبا اطمينان خاط از اينكه او ميتواند ، شما ميتوانيد به راحتي بسياري از كارها را به بسپاريد.

11- مردها را تشويق كنيدمرد عاشق تشويق است.كف زدن ها را فراموش نميكند.. مرد، افرين شما را تا عمر دارد به خاطر ميسپارد.

من نيز لبخند شما را بعد از اجراي اين قوانين طلايي براي هميشه به خاطر دارم.

نكاتي كه در بالا ذكر شد شايد در نگاه اول بسيار ساده و سطحي و بي اهميت جلوه كند ولي باور كنيد كه با رعايت همين نكات ساده ( و البته بي هزينه ) بسياري از مشكلات مربوط به نبود صميميت بين همسران حل مي شود.

موارد بالا براي خانمها است . به همين صورت نكاتي هم وجود دارد كه اقايان بايد رعايت كنند كه با رعايت انها از سوي اقايان و رعايت نكات بالا از سوي خانمها قطعا" صميميت در زندگي پر رنگ تر خواهد شد .آري صميميتي كه اگر در خانه حاكم باشد همه مشكلات كم رنگ ميشوند و حاضر نخواهيد بود كه انرا با دنيا عوض كنيد.

مگر ما از زندگي چيزي جز صميميت و يكدلي و فضايي با عشق و محبت ميخواهيم؟ مگر نه اينست كه حتي ان كسي كه بدنبال كسب ثروت است هدفش رسيدن به آرامش است؟


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، فقط خانمها ، خانه و خانواده


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۴/۱۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 
 
قدر خانواده همسرتان را بدانید

از نظر خیلی ها «خانواده همسر» نوعی حس مبارزه جویی در افراد ایجاد می کنند اما به خاطر داشته باشید که باید به خاطر طبیعت ازدواج، فداکاری هایی را بپذیرید. مشکلات افراد با خانواده همسرشان تقریباً اجتناب ناپذیر است. این مشکلات ناشی از پیشینه و تربیت خانوادگی متفاوت (مانند دیدگاه های متفاوت مذهبی، دیدگاه های مختلف نسبت به نقش والدین و افراد در خانواده ، نظم، شیوه خرج کردن و پس انداز کردن، اهمیت صرف وقت با خانواده و ...) هستند ولی همسران باید آنها را بپذیرند. چون علی رغم تفاوت های احتمالی فراوان، بیشتر روابط با خانواده همسر می تواند بسیار محبت آمیز و توأم با احترام متقابل باشد.

بهترین شیوه برای ایجاد رابطه بهتر با خانواده همسر، تأکید شما بر حق شناسی از آنان است: با وجود تمام تفاوت هایی که میان شما و آنها وجود دارد، بهتر است به جای کشمکش و درگیری با آن تفاوت ها، به ابراز قدرشناسی (شکر و سپاسگزاری) بپردازید.

 شما می توانید از والدین همسر خود گله مند باشید، با زبان تلخی از آنها و رفتارهایشان یاد کنید، آرزو کنید که ای کاش کسان دیگری والدین همسرتان بودند... و یا بالعکس، می توانید روی عادات و رفتارهای آزاردهنده و خصوصیات فردی خاص آنها کمتر تأکید کنید و بیشتر به مواردی که موجب سپاس و امتنان شما می شود بیندیشید.

آدم ها خیلی آسان فراموش می کنند. اگر شما همسر خود را دوست دارید، پس مدیون خانواده او هستید و باید نسبت به آنها قدرشناس باشید. اگر آنها همسر شما را به دنیا نیاورده بودند، ممکن بود با شخص دیگری ازدواج کنید یا اصلاً تنها بمانید! مسلماً هر دوی آنها یا لااقل یکی از آنها، به پرورش و آموزش همسرتان همت گماشته اند، پس آنها نقش مهمی در تربیت همسر شما داشته اند.

قدر خانواده همسرتان را بدانید

دست نگه دارید!

قبل از این که به بیان خصوصیات منفی همسرتان بپردازید، به یاد بیاورید که عکس قضیه نیز صادق است. (قطعاً همسر شما خصوصیات مثبت فراوانی هم دارد) پس اگر می خواهید والدین همسرتان را به خاطر این خصوصیات منفی سرزنش کنید، جا دارد که به خاطر توانایی آنها در تربیت همسرتان نیز اعتباری برای آنها قائل شوید.

... با وجود تمام تفاوت هایی که میان شما و آنها وجود دارد، بهتر است به جای کشمکش و درگیری با آن تفاوت ها، به ابراز قدرشناسی (شکر و سپاسگزاری) بپردازید.

از آن گذشته اگر شما بچه دارید، فرزندان شما حامل بخشی از ژن آنها (ترکیب فیزیکی ژن آنها) نیز هستند. اگر آنها نبودند، فرزندان شما نیز اینگونه نبودند. اگر فکر می کنید فرزندان نازنینی دارید (مثل همه والدین!) این ویژگی ها از والدین همسرتان نیز به بچه ها ارث رسیده است.

البته نمی خواهیم سرمان را زیر برف فرو کنیم و وانمود کنیم همه چیز عالی است. این قبول که بعضی از والدین همسران، خصوصیات نه چندان خوشایندی دارند، ولی این همان وضعیتی است که در آینده در سراشیبی عمر، خودِ ما با عروس ها و دامادهایمان خواهیم داشت. وانگهی، آیا گزینه دیگری هم وجود دارد؟ شما می توانید از والدین همسر خود گله مند باشید، با زبان تلخی از آنها و رفتارهایشان یاد کنید، آرزو کنید که ای کاش کسان دیگری والدین همسرتان بودند... و یا بالعکس، می توانید روی عادات و رفتارهای آزاردهنده و خصوصیات فردی خاص آنها کمتر تأکید کنید و بیشتر به مواردی که موجب سپاس و امتنان شما می شود بیندیشید.

پس بر حق شناسی تمرکز کنید.

احتمالاً با این روش می توانید روابط موجود را به نحوی قابل قبول بهبود ببخشید.


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۴/۱۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

 
براى حفظ ایمان جوانان باید به امورى توجه داشت :
1_اصلاح روابط خانوادگی: از آن جا که محیط خانواده اولین کانون آموزش علوم و معارف و مهم ترین نهاد تأثیر گذار است، از این رو در روایت آمده است: «خداوند رحمت کند پدر و مادرى را که فرزندش را در کار نیک یارى نمایند».(1)
در فرایند شکل گیرى شخصیت نوجوانان بیشترین نقش متوجه الگوهاى رفتارى است. خمیر مایة شخصیت افراد در کانون خانواده شکل مى گیرد. به سخن دیگر: همة آموخته ها، عادت ها و رفتارهاى ما ناشى از مربیان و یادگیرى هاى مستقیم و غیر مستقیم است. بر این اساس رعایت اصول اخلاقى و التزام عملى به دستورهاى مذهبى توسط والدین اثر مستقیمى در گرایش جوانان به مذهب دارد. اگر رفتار والدین مناسب نباشد فرزندان مدل رفتارى خوبى نخواهند داشت. امام کاظم(ع) مى فرماید: «رفتار کودکان در اثر رفتار درست والدین اصلاح مى شود».(2)
2_انتخاب دوست مناسب: دوستان نقش مهمى در شکل گیرى رفتار جوانان دارند. چه بسا جوانانى که در اثر همنشینى با دوستان ناباب به انحراف کشیده شده اند و به فرمایش قرآن کریم خود را در روز قیامت ملامت مى کنند که چرا فلانى را دوست خود گرفته بودند.(3)
تو اوّل بگو با کیان دوستى که تا من بگویم که تو کیستی
3_پرکردن اوقات فراغت: بیکارى و فراغت جوانان را به انحراف مى کشاند. علی(ع) مى فرماید: «اگر شغل و کار زمینة فعالیت فرد است، فراغت زیاد باعث تباهى و فساد است».(4)
براى حفظ ایمان جوانان باید زمینة کار و فعالیت را فراهم کرد و اوقات فراغت آن ها را با برنامه هایى مانند ورزش و تفریح سالم پر نمود.
4_تدارک ازدواج: جوانان در دوران جوانى با طوفان غریزة جنسى مواجه اند که اگر به طور صحیح ارضا نشود به انحراف کشیده مى شوند. مهم ترین امر در این مقطع که غریزة جنسى را تعدیل مى کند ازدواج است. از این رو رسول اکرم(ص) مى فرماید: «هر کس ازدواج کند نیمى از دینش را حفظ کرده است».(5)
پی نوشت ها:
1. مستدرک الوسائل، چاپ قدیم، ج 2، ص 625.
2. بحارالأنوار، ج68، ص 236.
3. فرقان( ) آیه 28.
4. ارشاد مفید، ج 1، ص 297.
5. سفینة البحار، ج 1، ص 561.


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، دین


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۴/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

قرآن از همسر خوب و نیکو به خیر تعبیر کرده است.خیر به معنای چیزی است که گرایش و رغبت همگانی بدان وجود دارد، به این معنا که همسر خوب کسی است که از نظر همگان مورد تایید و توجه است و هر کسی آرزو دارد دارای چنین همسری باشدزیرا ملاک های انسانی را چنان فراهم آورده که هر کسی به طور طبیعی آن را می ستاید و می پسندد.از نظر زیبایی، انسانی طبیعی و در حد اعتدال کامل است و نقص وعیبی در ظاهر وی نیست.از نظر بینشی و نگرشی و اخلاق فردی و رفتار اجتماعی نیز در مسیر تکاملی انسان قرار دارد و اصول و مبانی فطری را در خود بروز و ظهور داده است.
نمونه های عینی آن را قرآن در آسیه (سلام الله علیها ) و مریم دختر عمران(سلام الله علیها ) در میان زنان و حضرت ابراهیم(علیه السلام ) و دیگر پیامبران(علیهم السلام ) در میان مردان مطرح می کند.در این میان پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ) الگوی برتر در میان مردان است و در حوزه همسری بهترین و کامل ترین ایشان به شمار می آید.در آیات و سوره های چندی به الگوی دیگری به عنوان خانواده برتر و نمونه اشاره شده است که از هر نظر در کمال بینشی و نگرشی و رفتاری هستند
این خانواده که در سوره هل اتی (الانسان) به عنوان خانواده کامل و راستین ومحبوب خدا مطرح شده است،همان خانواده علوی است که ترکیبی از انسان های معصوم و کامل است که در آیه تطهیر به کمال و محبوبیت ایشان اشاره شده است.خانواده علوی از هر لحاظ الگوی کامل در حوزه انتخاب همسر و زندگی و پدر ومادری و فرزندی است.فرزندان همه به گونه ای تربیت شده اند که بهتر از ایشان نمی توان یافت.از این رو افزون بر آن چه در این نوشتار بدان پرداخته می شود شایسته بلکه بایسته است تا با گردآوری و مطالعه زندگی و سیره ایشان در منابع و کتابهای دیگر همه ابعاد زندگی خانواده نمونه به دست آید و براساس این الگوهای رفتاری عمل شود.
زن و مرد، مکمل یکدیگر
قرآن زندگی خانوادگی را بهترین و کامل ترین نوع زندگی برمی شمارد و آن را براساس فطرت و غریزه طبیعی انسان می داند و هرگونه زندگی در بیرون از چارچوب زندگی خانوادگی را زندگی ناقص و معیوب قلمداد می کند،زیرا در تحلیل قرآنی از همان آغاز آفرینش مرد، جفت و زوجی برای همسری وی از نفس و جانش آفریده شده که افزون بر نیازهای روحی و روانی و جنسی، زمینه تکامل و کمال یک دیگر را فراهم می آورند.
زن و مرد در تحلیل قرآنی موجود مستقل هستند و از روح و روان جداگانه برخوردار می باشند،از این رو هر کسی می بایست پاسخ گوی رفتار و کردار و افکار خویش باشد و هرکسی بار خویش بر دوش می کشد و در قیامت زن و مرد هر یک جداگانه دارای اراده و خواسته های مستقل خواهند بود و مجازات و پاداش مستقلی می گیرند اما با این وجود در زندگی دنیوی به گونه ای آفریده شده اند که باید مکمل یک دیگر باشند.
به سخن دیگر زن و مرد در زندگی خلقی و دنیوی خویش موجوداتی وابسته به یک دیگر هستند و مرد به عنوان قوام و ستون زن و همسر خویش شناخته می شود که بدان تکیه کرده به کمال خویش می رسد. از این رو در تحلیل قرآن از زن در دنیا به عنوان جفت و همسر مرد یاد می شود که باید با تکیه بر مرد و قوامیت او به کمال خویش دست یابد. این گونه است که زن و مرد به عنوان همسران می بایست در کنار هم باشند تا به کمال لایق و شایسته خویش برسند وگرنه دچار نقص و کمبود و عیب خواهند بود.
همسر خوب، خیر برتر
بر این اساس قرآن همسر خوب و نیکو و زندگی خانوادگی را خیر می شمارد. (نساء آیه ۱۹)و در آیه ۲۲۱ سوره بقره همسران مؤمن را به عنوان خیر برتر از هر همسر دیگر می شمارد؛ زیرا زن مؤمن به جهت ایمان و رفتارهای برخاسته از آن می تواند مرد را به کمال خویش برساند ولی زن مشرک به جهت شرک و باورهای نادرست که در کردارها و رفتارهای او نیز نمود خواهد یافت دست کم سد راه تکامل همسر خویش خواهد بود اگر گفته نشود که عامل گمراهی و یا تغییر رفتاری همسر مؤمن خود نیز خواهد شد.
در حقیقت همسر مؤمن، خیر است و موجبات تکامل و آرامش و آسایش شخص را فراهم می کند.
بنابراین انسان اگر بخواهد به کمال برسد و از مواهب دنیا برای دست یابی به تکامل و کمال و حتی آسایش و آرامش دنیوی بهره برد می بایست همسری را انتخاب کند که زمینه رشد و تکامل و آسایش او را فراهم آورد و آرامش را در خانه اش جای دهد. چنین همسری را می توان در میان زنان و مردان مؤمن یافت.
در آیات قرآنی به مسئله انتخاب زن مؤمن اشاره می شود؛ زیرا به طور طبیعی در میان عربها و حتی بسیاری از اقوام جهان، انتخاب همسر از سوی مردان بوده و هست و زنان بیش تر پس از خواستگاری به پذیرش آن روی می آورند. از این رو هرگونه پذیرش، مربوط به زنان و دختران است ولی خواستگاری و انتخاب نخست، به عهده پسران و مردان می باشد؛ بر این اساس در آیات قرآن به مسئله انتخاب زن خوب و مؤمن اشاره شده است ولی می توان از این به دست آورد که انتخاب در هر حال دو سویه است و زنان و مردان مؤمن می بایست همسری مؤمن برگزیند.
زیبائی همسر، شرط مهم اما نه ضروری
قرآن به این مسئله طبیعی نیز اشاره می کند که انسان ها موجوداتی هستند که زیبایی را می پسندند و بدان گرایش دارند. زیبایی خواهی و زیبارویی جویی از امور طبیعی و غریزی بشر است. قرآن با شناخت مساله علاقه ها و گرایش های بشر به این نکته اشاره می کند که زیبایی هر چند ملاک و معیاری مهم در انتخاب همسر است ولی نباید زندگی خود را تحت الشعاع آن قرار داد. البته به نظر می رسد که اصل زیبایی در آیات انکار نشده و از مردان و زنان خواسته شده که همسری انتخاب کنند که از نظر ایشان زیبا باشد. در حقیقت اصل زیبایی هرگز مورد انکار قرآن و آیات آن قرار نگرفته و نوعی خلط و اشتباه در این جا پیش آمده است؛ زیرا آن چه از آیات فهمیده می شود این است که انسان هر گاه میان زیبارو و زیبارویان شگفت انگیز قرار گرفت می بایست در این جا ملاک و معیار را ایمان قرار دهد. اصل آن است که شخص همسری زیبارو از نظر خویش برگزیند ولی هرگاه همسری را یافت که زیبایی شگفت انگیزی دارد ولی کافر و مشرک و یا انسانی غیرمتعادل اخلاقی و فکری است باید زیبارو را برگزیند و زیبارویان شگفت انگیز را به کناری نهد. (بقره آیه ۲۲۱)
پس می توان گفت که در تحلیل قرآن هرگز از شخص خواسته نشده که همسری زشت از نظر خود را به همسری برگزیند هر چند که مؤمن باشد؛ بلکه از وی خواسته شده که هرگاه میان دو شخص زیبای مومن و زیباروی شگفت انگیز غیرمومن قرار گرفت، زیباروی مومن را برگزیند. به سخن دیگر از آن جایی که مردان و زنان زیباروی شگفت انگیز به ویژه زنان شگفت انگیز، دل و ایمان مردان را می ربایند و ممکن است شخص، کنترل و مهار خویش را از دست دهد، لذا از مردان خواسته شده که خود را کنترل کنند و چشم از این زیبارویان شگفت انگیز فرو بندند و به همان زنان مومن زیباروی بسنده نمایند.
به هر حال انسان به طور طبیعی گرایش به زیبایی دارد و هر کسی برای ازدواج باید همسری برگزیند که از نظر وی زیبا باشد هر چند که از نظر خیلی ها زیبا جلوه نکند با اینکه در تعریف علمی زیبایی به مساله سازواری و همانندی میان اجزا اشاره می شود ولی هر کسی دقیقاً همان چیز را زیبا نمی داند که دیگری می داند. به سخن دیگر زیبایی امری نسبی است و انسان می بایست دست کم زیبایی را ازنظر خود حل کند و شخصی را انتخاب کند که این معیار را داشته باشد. حال اگر زیبارویان شگفت انگیزی را نیز با دیگر معیارها چون ایمان یافت چه بهتر که با آنان ازدواج کند.
معیارهای یک همسر نیکو و شایسته از نظر قرآن
قرآن برای همسری که بتوان وی را خیر و نیکو دانست معیارهایی را بیان می کند. یکی از مهم ترین این معیارها غیر از حسن و زیبارویی (بقره آیه ۲۲۱ و احزاب آیه ۵۲) ایمان به خدا (بقره آیه ۲۲۱ و تحریم آیه ۵) است؛ زیرا انسان بی ایمان، باوری به رفتارهای اخلاقی و دور از شئونات زناشویی نخواهد داشت و چون به قیامت و حساب و کتاب عقیده ندارد ممکن است به شوهر خیانت کند و با دیگری جمع شود. و لذا هم در زندگی خصوصی و هم در زندگی اجتماعی و تربیت فرزندان بر پایه اصول ایمانی خیانت می کند و زندگی خانوادگی را به تباهی می کشاند. معیار دیگری که قرآن در همسران به عنوان خیر مطرح می کند اطاعت از فرمان های خداوند است . (تحریم آیه ۵)
همسری که مطیع فرمان های الهی است در حقیقت کاری برخلاف اصول اخلاقی و هنجاری انجام نمی دهد و در مسیر تکاملی حرکت می کند. تسلیم در برابر خدا و نیز شوهر (تحریم آیه ۵) از ملاک های همسر نیکو و خیر است.
زنی که در برابر شوهر تسلیم است می تواند زندگی خوبی را فراهم آورد؛ زیرا در هر مجموعه ای یکی می بایست رهبر و دیگری فرمانبر باشد وگرنه همواره تضاد رفتاری پیش خواهد آمد و هر کسی راهی را می رود که مخالف دیگری است و در نتیجه آرامش از خانه و زندگی سلب می شود. دوشیزه بودن از ملاک های همسر برتر و نیکو است. (تحریم آیه ۵) از این رو در بهشت به مردان بشارت داده می شود که با زنان و حوریان سیه چشمی ازدواج می کنند که هرگز از سوی جن و انسی مورد تصرف قرار نگرفته اند و همواره دوشیزه هستند.
دوشیزه بودن دختر موجب می شود تا شخص ارتباط سالمی با همسر برقرار کند و تنها محبت و عشق او در دلش جای گیرد. ارتباط با دیگری موجب می شود که سلامت زندگی به خطر بیافتد. اصولا مردان به دوشیزگان متمایل هستند و مایلند همه وجود زن در اختیار آنان باشد. البته همانند مساله زیبارویان و زیبارویان شگفت انگیز در این جا اگر مردی با دو مورد مواجه شود که یکی دوشیزه هرزه گو و دیگری بیوه زن رازنگه دار باشد باید بیوه را مقدم دارد (تحریم آیه ۳ و ۵) از این جا دانسته می شود که زن خیر و نیکو زنی است که رازدار می باشد.
از این رو برتری ازدواج با زنان بیوه بر ازدواج با زنان فاش کننده رازهای همسران، در آیات قرآن بیان شده است.(همان)
توبه از گناهان (تحریم آیه ۵)، دعوت به بهشت و دور شدن از دوزخ (بقره آیه ۲۲۱)، دعوت به آمرزش خواهی و استغفار (همان)، روزه داری (تحریم آیه ۵)، عبادت خدا (همان)و هجرت همراه همسر برای حفظ ایمان (تحریم آیه ۵) از دیگر ملاک های همسر خیر و برتر در آیات قرآنی است.


موضوعات مرتبط: قرآن کریم ، روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۴/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


 

امروز مي‌خواهيم به ذهنيت راضي كردن ديگران، يورش مستقيم ببريم. مي‌خواهيم «بايد»‌هاي خود را در «ده فرمان مهرطلبي» بازنويسي كنيم.
ده‌فرمان مهرطلبي در ادامه مطلب، فهرست شده است. آنها را به صداي بلند بخوانيد. سعي كنيد تا حد امكان، اينها غيرمنطقي و متوقعانه به نظر برسند. سنگيني اين بايدهاي به خود تحميل شده را احساس كنيد. احساس گناه و خشم موجود در پس آن را احساس كنيد.
ده فرمان مهرطلبي
١. هميشه بايد انتظارات و خواسته‌هاي ديگران را برآورده كنم.
٢. بايد از همه كساني كه به نوعي با من در رابطه هستند، مراقبت كنم.
٣. بايد هميشه به مشكلات ديگران گوش بدهم و براي حل و فصل آنها اقدام كنم.
٤. بايد هميشه خوب و مهربان باشم و احساسات كسي را جريحه‌دار نكنم.
٥. بايد هميشه ديگران را بر خودم مقدم بدانم.
٦. هرگز نبايد به كسي كه به من احتياج دارد، جواب نه بدهم.
٧. هرگز نبايد كسي را از خودم نوميد كنم.
٨. بايد هميشه شاد و سر حال باشم و احساسات منفي‌ام را به ديگران نشان ندهم.
٩. هميشه بايد ديگران را راضي كنم و آنها را از خودم شاد سازم.
١٠. هرگز نبايد از كسي بخواهم برايم كاري انجام بدهد.
هدف، اين است كه اين ده عبارت را بازنويسي كرده، هر يك را با انديشه‌اي درست تعويض كنيد. همان‌طور كه مي‌دانيد، انديشه درست حكم مي‌كند كه از خواسته‌ها و اميال خود حرف بزنيد.
حالا از فرمان شماره يك استفاده كنيد و به ترتيب تا فرمان شماره ده برسيد. به هنگام بازنويسي هر عبارت، به جاي «بايد»ها و «نبايد»ها، انديشه‌هاي اصلاح‌كننده بنويسيد. براي مثال به جاي «هميشه بايد به خواسته‌ها و انتظارات ديگران جواب مثبت بدهم.»، بنويسيد: «هر زمان كه بخواهم، به انتخاب خودم، خواسته‌ها و انتظارات ديگران را برآورده مي‌كنم.»
در مثالي كه خوانديد، خواسته ديگران به طرق مختلف اصلاح مي‌شود. مي‌توانيد عبارت اول ده فرمان خود را به شكل زير اصلاح كنيد:
به جاي «هميشه بايد به خواسته‌ها و انتظارات ديگران جواب مثبت بدهم.»، بنويسيد: «مي‌دانم كه هميشه مجبور نيستم به خواسته‌ها و انتظارات ديگران جواب مثبت بدهم. مي‌توانم به انتخاب خودم، به هر كسي كه مايلم كمك كنم و خواسته او را برآورده سازم.»
روش‌هاي متعددي براي اصلاح كردن ده فرمان مهرطلبي هست. مهم اين است كه بدانيد چگونه بايد عبارت خود را تعديل كنيد تا رهايي‌بخش و درمان‌كننده باشد.
در نگاه اول، بي‌جهت تحت تأثير درست بودن عبارت، قرار نگيرد. از آنجايي، كه شما سال‌ها تحت تأثير بيماري راضي كردن ديگران و مهرطلبي بوده‌ايد، ده‌فرمان مهرطلبي، در نگاه اول به نظرتان منطقي و مسلم مي‌رسند. اما حالا مي‌دانيد كه اين ذهنيت مخدوش و نادرست است. اين را هم مي‌دانيد كه پايبندي به اين بايدها، نشانه‌هاي بيماري شما را ادامه‌دار مي‌سازد.
وقتي ده فرمان مهرطلبي را بازنويسي كرديد، جملات اصلاح شده را با صداي بلند بخوانيد. به كلمات مبالغه‌آميز «هميشه» و «هرگز» توجه كنيد. انديشه‌هاي اصلاح‌كننده بايد منطقي و انعطاف‌پذير باشند.
وقتي از عبارات بازنويسي شده احساس رضايت كرديد، عبارات جديد را با صداي بلند بخوانيد. لحن محكم و مجاب‌كننده‌اي داشته باشيد. جملات اصلاح شده را با دست‌خط خوانا در دفترچه يادداشت و يا روي يك صفحه كاغذ بنويسيد. به ده فرمان قديم، عنوان جديدي بدهيد. «ذهنيت جديد من بعد از بهبودي از بيماري راضي كردن ديگران.» مي‌توانيد در صورت تمايل اين ده فرمان را در يك قاب زيبا قرار دهيد.
چند نسخه از ده فرمان اصلاح شده را تهيه كنيد و آنها را در منزل و يا در محل كار در نقاط مناسبي قرار دهيد. جايي كه روزي چند بار نگاه‌تان به آنها بيفتد.


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۴/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 
نوجوان بسیاری از کارشناسان بر این باورند که همه ما ممکن است در سنین نوجوانی، بیشتر از هر سن دیگری، بی‌واهمه دست به رفتارهای پرخطر بزنیم و حتی از آن لذت ببریم؛ مثلا خودمان را به خواب بزنیم و این‌قدر صبر کنیم که پدرمان بخوابد و آن‌وقت آرام‌آرام به جیب کت او نزدیک شویم، سوییچ ماشین را برداریم و بی‌ترس از خطرات رانندگی در خیابان‌ها برانیم و لذت ببریم....

اما نکته اینجا است که چگونه می‌توان یک نوجوان را از خطر این رفتارهای پرخطر آگاه کرد؟ دکتر کتایون خوشابی، فوق تخصص روان‌پزشکی کودکان و نوجوانان و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، به این سوال پاسخ می‌دهد.

▪ خانم دکتر! چرا نوجوانان از کارهای پرخطر نمی‌ترسند؟

ـ رشد و نمو غدد داخلی و تغییرات فیزیولوژیک به واسطه ترشحات هورمون‌های مختلف موجب افزایش خطر ریسک‌پذیری در نوجوان می‌شود و ریسک ابتلا به رفتارهای پرخطر را در آنها افزایش می‌دهد. البته تاثیر دوستان، تلویزیون، محیط، اینترنت و ... را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. در این بین بسیاری از خانواده‌ها سعی می‌کنند با نصیحت و بازگو کردن تجربیات ناگوار خود، نوجوان‌شان را از انجام رفتارهای پرخطر بازدارند و حتی با ریسک‌پذیری این سنین مقابله کنند؛ مثلا به نوجوان خود می‌گویند: «من ۱۶ سال‌ام بود که ماشین پدرم رو بدون اجازه برداشتم و چیزی نمونده بود با یه بچه تصادف کنم. میدونی اگه این اتفاق می‌افتاد تا آخر عمر چه عذاب وجدانی داشتم؟ ما اینارو تجربه کردیم و شما باید از تجربیات ما بزرگ‌ترها استفاده کنید و خودتون رو توی دردسر نندازید...» اما به ندرت این راهکارها و نصیحت‌ها نتیجه‌بخش است زیرا اولا نوجوان از این احساس خطر لذت می‌برد و دوم اینکه تا خودش این تجربه را تکرار نکند، دست‌بردار نیست.

▪ پس والدین باید در مقابل نوجوان خود چه عکس‌العملی نشان بدهند؟

ـ هرچه روابط میان خانواده و نوجوان صمیمی‌تر باشد، نوجوان نیز بیشتر عقاید خود را در خانواده مطرح می‌کند؛ البته به شرطی که قضاوتی از سوی پدر و مادر درباره عقاید او صورت نگیرد. مثلا اگر نوجوان ما درباره ارتباط با جنس مخالف نظرش را بیان می‌کند، والدین نباید درباره این عقیده راجع به او قضاوت کنند؛ مثلا به او بگویند که این فکر خجالت‌آور است و باید شرم کنی، بلکه باید اجازه بدهند او بدون ترس از پدر و مادر، آزادانه صحبت کند و مسایل و مشکلات خودش را با خانواده در میان بگذارد. والدین باید شنونده‌های خوبی باشند. مسلما اگر نوجوان شما مطمئن شود که خانواده از حرف‌های او استقبال می‌کنند و سرزنش و نصیحتی در کار نیست، همه مسایل زندگی‌اش، حتی خصوصی‌ترین‌ها را هم با شما در میان می‌گذارد و حتی در مورد مشکلات‌اش از شما به عنوان یک دوست کمک می‌خواهد اما خواسته والدین از بچه‌ها نباید امری باشد.

▪ مهم‌ترین رفتارهای پرخطری که از نوجوانان سر می‌زند، چیست؟

ـ هر کار پرهیجان و پرخطری ممکن است توسط نوجوانان تجربه شود اما گرایش به گروه‌های دوستی ناسالم، استعمال سیگار و مواد مخدر، رانندگی خطرناک و بدون گواهینامه و به ویژه برقراری روابط ناسالم با جنس مخالف از جمله مهم‌ترین آنهاست.

▪ به رابطه با جنس مخالف اشاره کردید. تمایل به برقراری این نوع ارتباطات در سنین نوجوانی با نوعی کنجکاوی و هیجان همراه است. در مقابل این رفتار نوجوان چه باید کرد؟

ـ قرار گرفتن نوجوانان در گروه‌های سالم، موجب کاهش رفتارهای پرخطر نوجوانی می‌شود. این گروه‌ها می‌تواند شامل گروه‌های فامیلی، ورزشی، علمی، هنری و ... باشد و عضویت نوجوانان در چنین گروه‌هایی موجب می‌شود که نوجوان سرگرم باشد و کمتر به سمت کارها و رفتارهای پرخطر برود. در عین حال، بهترین راهکار پیشنهادی این است که والدین به جای اینکه مانند یک تماشاچی فقط نظاره‌گر باشند و یا برخورد شدیدی از خود نشان دهند، کاملاً در آموزش این مسایل به فرزندان‌شان سهیم باشند و مسوولیت آموختن روش صحیح زندگی را به نوجوان‌شان شخصاً برعهده بگیرند، چرا که در صورت ندادن آموزش‌های رسمی یا خانوادگی، نوجوان به سوی یادگیری از گروه هم‌سال، رسانه‌ها و یا تجربه جنسی مخاطره‌آمیز کشیده می‌شود.

▪ شما در این شرایط چه توصیه‌ای به والدین دارید؟

ـ پدر و مادر‌ها باید در رابطه با ارتباط‌های صحیح و مطلوب به نوجوانان‌شان کمک کنند. نوجوانانی که ارتباطی صمیمی با والدین‌شان دارند، این دوران را به سلا‌مت طی می‌کنند. در عین حال، با وجود دلا‌یل بسیاری که موجب می‌شود والدین در مطرح کردن این مسایل راحت نباشند، کاملا ضروری است که ارتباط‌های بین فرزندان و والدین قبل از دوران نوجوانی با بحث‌هایی در مورد روابط سالم و اهداف زندگی آغاز شود و بعد‌ها این گفتگو‌ها به همه ابعاد توسعه یابد.

با صحبت کردن با نوجوانان در مورد ابعاد مختلف روابط و بحث کردن در مورد عواقب و نتایج روابط جنسی زودهنگام و آموزش نوجوانان به اینکه در مورد آنچه می‌شنوند یا می‌بینند به دقت فکر کنند، والدین می‌توانند برای برخورد با مشکلات به نوجوانان قدرت دهند. از طرفی صحبت کردن نوجوان در مورد احساسات و عواطف‌اش با توجه به اینکه در دوران برزخ بین بچگی و بلوغ به سر می‌برد، سخت است، چه برسد به اینکه احساسی را در خود پیدا کند که نمی‌داند در صورت مطرح کردن‌اش چه برخوردی با او می‌شود. بسیاری از نوجوانان پس از یک‌بار سوال کردن از طرف والدین‌شان با برخوردی مواجه می‌شوند که ترجیح می‌دهند دیگر هرگز با والدین خود حرفی نزنند.

به والدین توصیه می‌شود که ابتدا گوش کنند، بدون اینکه نظری بدهند و بدون اینکه صحبت نوجوان را قطع کنند. پس از آن، نظر او را درباره آن مطلب جویا شوند و ببینند که خود او در مورد آن مساله چگونه فکر می‌کند و بعد راجع به آن با هم صحبت کنند. نوجوان در این سن بیشتر دوست دارد یک حریم خصوصی برای خود ایجاد کند، به طوری که اهمیتی که حفظ حریم خصوصی در این دوره دارد در هیچ دوره‌ای از زندگی فرد وجود ندارد و والدین نباید در زندگی نوجوان خود سرک بکشند.


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک ، خانه و خانواده
برچسب‌ها: جوان , نوجوان , خطرات , تهدیدات


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۲۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

از حس تملک زنانه چه مي دانيد؟

حس تملک

حسادت نوعي خشم دروني است که مرتبه هايي از آن در همه افراد وجود دارد ولي ممکن است در بعضي کمتر و در برخي بيشتر ديده شود؛اما آنچه در ادبيات قديم ايرانيان يافت مي شود اين است که زنان حسودتر از مردان دانسته شده و حتي در روان شناسي امروز نيز برخي معتقدند که زنان در روابط بين فردي و در رابطه با جنس مخالف حساس تر، خودمحورتر و حسودتر از مردان هستند. حسادت مي تواند خود را در رقابتي پايدار و يا در کناره گيري از همه رقابتها آشکار سازد. بين مردان حسادت بيشتر جنبه رقابت دارد و رقابت آنها در مسايل خارج از مالکيت مشاهده مي شود. اما به نظر مي رسد که حسادت در  زنان شکل ديگري به خود گرفته و آنها بيشتر نسبت به مقوله هايي به شدت تحريک مي شوند که تصور مي کنند تحت مالکيت آنهاست و يا مي خواهند با تلاش خود آن را تحت کنترل و مالکيت خود قرار دهند.

اشتباه نکنيد در اين مقاله سعي نداريم در مورد حسادت(در معناي عام) يعني آنچه با چشم و هم چشمي و رقابت بر سر تامين تجملات زندگي و .. است صحبت کنيم بلکه آن نوع حسادت در زنان را مي خواهيم بررسي کنيم که با مفهوم "حس تملک زنانه" مترادف است يعني همان احساسي که گاه زنان را بدان جهت سوق مي دهد که در مورد تمام روابط و مناسبات همسرشان حساس شده و حتي همسرشان را به خاطر ارتباط صميمانه با محارم خويش (مادر و خواهر و ..) مورد بازخواست قرار مي دهند. يعني به نوعي همسرشان را مختص خود مي خواهند و دوست ندارند او با هيچ زن ديگري در سطحي ترين روابط قرار گيرد. اين حس همان حسي است که عمدتا باعث ايجاد اختلاف و کشمکش بين عروسها و مادر شوهر ها و يا عروسها و خواهر شوهرها مي شود.

حسادت مي تواند خود را در رقابتي پايدار و يا در کناره گيري از همه رقابتها آشکار سازد. بين مردان حسادت بيشتر جنبه رقابت دارد و رقابت آنها در مسايل خارج از مالکيت مشاهده مي شود.

تصور کنيد مردي ازدواج کرده و در يک زمان واحد ميان محبت دو زن (مادر و همسر خود) قرار گرفته است. در اين ميان هر يک از دو طرف سعي دارند مرد مذکور را به سمت خود جذب کرده و حتي امکان دارد براي رسيدن به هدف خود از برخي ترفندها و راهکارهاي زنانه استفاده کنند. مسلما نتيجه چنين کشمکشي در معمولي ترين شرايط ايجاد درگيري ميان طرفين است.

البته اين يک نياز طبيعي است که هر زني همسرش را تنها براي خود بخواهد و در مورد روابط و مناسبات او با ساير زنان حساسيت نشان دهد اما گاه اين حس تملک از شکل طبيعي خود خارج شده و همان طور که گفتيم باعث ايجاد تنش و درگيري در زندگي مشترک مي گردد. اگر بخواهيم اين احساس را طوري توصيف کنيم که شما بتوانيد بهتر متوجه آن شويد بايد بگوييم که "حس تملک زنانه" تقريبا معادل با " غيرت مردانه" است. يعني هر دو اين مفاهيم را مي توان هم رديف هم به شمار آورد به جز اينکه اين ويژگي ها، تحت تاثير شرايط جنسيتي فرد قرار مي گيرد.

اين نوع حسادت (يا همان حس تملک) وقتي از شکل طبيعي خود خارج مي شود، باعث مي گردد که زن بر روي روابط همسر خود حساس شده و نسبت به هر ارتباطي که با زنان ديگر دارد(اعم از سلام و احوال پرسي و يا صحبتهاي معمولي) واکنش شديد نشان دهد. در برخي از زنان اين ويژگي چنان شدت مي يابد که مسير نگاههاي همسرشان را در کوچه و خيابان دنبال مي کنند تا ببينند آيا او به زنان ديگر نظر مي افکند يا نه؟ و يا حتي برخي از مردان هنگام مراجعه به مشاور از اين مساله شکايت دارند که حتي جرات تماشاکردن فيلمها، سريالها و يا برنامه هايي را که زنان در آن حضور دارند را نمي کنند.

البته فراموش نکنيد که درست است که عده معدودي از زنان دچار اين مشکل بوده و زندگي را براي خود و همسرشان

مرد

سخت مي کنند اما برخي ديگر از زنان به واقع حق دارند تا اين نوع حساسيتها را در ارتباطات همسر خود نشان دهند . براي مثال اين دسته از زنان داراي همسراني هستند که :

- در روابط و صحبتهاي خود با زنان نامحرم يا غريبه بيش از حد گرم گرفته و به بذله گويي مي پردازند

- سابقه اي از بي وفايي نسبت به همسرشان را دارند

- در حضور همسرشان از زنان ديگر(چه از لحاظ ظاهر و چه از لحاظ نوع عملکرد و ...) تعريف و تمجيد مي کنند

- مرز بين روابط شخصي و روابط کاري را نمي دانند يعني در منزل هم که هستند با همکاران خانم خود در تماس و يا در حال اس ام اس زدن هستند و بسياري از دلايل ديگر...

بنابراين با توجه به طبع حساس زنانه کاملا طبيعي است که يک زن نسبت به همسر خود و با مشاهده اين صحنه ها در روابط همسرش دچار وسواس شده و دايما سعي کند او را تحت کنترل خود قرار دهد.

در ادامه اين مقاله چند توصيه اجمالي براي مرداني داريم که رفتارها و روابط شان کاملا در چارچوب  و مطابق با عرف و شرع است اما متاسفانه باز هم تحت کنترل دايم همسرشان هستند:

- با خودتان خلوت کنيد و بررسي نماييد که چرا همسرتان تا اين حد در مورد رفتارهاي شما حساس بوده و شما را کنترل مي کند؟ آيا شما شوهر خوبي براي همسرتان هستيد؟ آيا توجهي را که نيازمند آن است به وي ارايه مي دهيد؟ آيا رفتارهايتان با زنان ديگر در حد و حدود طبيعي خود است يا اينکه پا را از حد و مرز خود فراتر مي نهيد؟...

"حس تملک زنانه" تقريبا معادل با " غيرت مردانه" است. يعني هر دو اين مفاهيم را مي توان هم رديف هم به شمار آورد به جز اينکه اين ويژگي ها، تحت تاثير شرايط جنسيتي فرد قرار مي گيرد.

- دقت کنيد و ببينيد چه زمانهايي شدت کنترل و حساسيت همسرتان نسبت به شما کاهش يا افزايش مي يابد؟ ببينيد در آن زمانها چه رفتاهايي را انجام داده ايد و از انجام چه رفتارهايي خودداري کرده ايد؟

با همسرتان صحبت کنيد و در مورد رفتار و عملکرد او به بحث بنشينيد. از او به خاطر رفتارش توضيح بخواهيد و در مقابل براي همسرتان توضيح دهيد که وقتي شما را مورد کنترل دايم قرار مي دهد، چه احساسي داريد . براي مثال اين گونه براي ايشان توضيح دهيد:

وقتي دايم تماسهاي تلفن همراه مرا چک مي کني احساس مي کنم که...(سپس احساس خود را کاملا براي همسرتان وصف کنيد)

موفقيت زناشويي

- از همسرتان دوستانه بخواهيد که رفتارش را مورد تجديد نظر و تغيير قرار دهد و خودش را به جاي شما بگذارد و ببيند آيا دوست دارد که دايما او را تحت نظارت دايم قرار داده و به وي اعتماد نداشته باشيد.

- به طور منظم به همسرتان ابراز علاقه کرده و به او بگوييد که " تنها زن زندگي من تو هستي و تو را با تمام نقاط قوت و ضعفي که داري دوست دارم و ..." به اين ترتيب هميشه به همسرتان اطمينان خاطر را هديه دهيد.

و توصيه آخر اينکه...

اگر ملاحظه مي کنيد رفتار همسرتان(بدون دلايل منطقي) ادامه دار شده و تلاش براي بهبود اين وضعيت تاثير مطلوبي نداشته ، مراجعه نزد مشاور خانواده را به شما و همسرتان توصيه مي کنيم. گاهي اوقات متخصصان ، متوجه جزيياتي مي شوند که شايد شما و همسرتان با ساعتها گفتگو و يا حتي مجادله نيز قادر به يافتن آن نباشيد.


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۲۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

ناخن جویدن و مکیدن شصت جزءاختلالات کلیشه ای است . و تا سن 7 سالگی شایع است و بعد ازان کاهش می یابد و در مواردی بیشتر ادامه می یابد . در دخترها شایع تراست و علت اصلی اضطراب است .


توصیه ها :
1-اضطراب و وسواس والدین نسبت به این مسئله در تشدید این مسئله موثر است . لذا باید به ارامش با کودک بر خورد کنید . 7-به کودک اموزش دهید ناخن هایش را خودش کوتاه کند و پاداش بگیرد . 4-سعی کنید کودک را از تماشای فیلم ترسناک و اضطراب آور باز دارید . 6-سعی کنید با ایجاد سرگرمیهایی کودک را سرگرم کنیدو کودک بیکار نماند . 2-در مورد کودک سعی کنید بی تفاوت باشید واز تنبیه و تهدید کودک دست بردارید . 3-اگر درگیری و اختلافی در خانواده هست رفع کنید و محیط را امن کنید . 5-شرایطی که کودک دران بیشتر ناخن می جود بررسی کرده و سعی در تغییر ان داشته باشید .(عوامل پیشایند را بررسی و تغییرا ت لازم را انجا م دهید ) 8-کودک را تشویق کنید با اب و صابون مرتب دستهایش را بشوید تا از ابتلا به بیماریهای عفونی پیشگیری شود . 9-اگر شدید است به تناسب دفعاتی درروز درنظر بگیرید که کودک درروز یک دقیقه شصت خود را بمکد و به مرور این عمل از اضطراب کودک جدا شود . 10-در ارتباط با عواملی که درمدرسه منجر به ناراحتی واضطراب در کودک می شود بررسی لازم صورت گیرد و با معلم کودک هماهنگی شود .


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۲۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

 سوء استفاده هر رفتاري است كه به قصد ايجاد كنترل و انقياد يك انسان ديگر انجام مي گيرد و مي تواند استفاده از ترس, توهين و تجاوز كلامي يا جسمي را شامل شود. سوء استفاده عاطفي نوعي سوء استفاده است كه ماهيتاً عاطفي و هيجان است نه جسمي. سوء استفاده عاطفي هر چيزي را شامل مي شود. سوء استفاده كلامي و انتقادگونه و فنون ظريفتري چون سرزنش, دستكاري و ترشرويي همه مثال هايي از سوء استفاده عاطفي هستند.سوء استفاده عاطفي مثل شستشوي مغزي است كه در آن بطور منظم اعتماد به نفس, ارزش شخصي, اعتماد به دريافت هاي شخصي و خود پنداره افراد تخريب مي شود. سوء استفاده عاطفي چه بوسيله زخم زبان و تحقير مداوم انجام گيرد و چه بوسيله تشر زدن يا تحت عنوان "راهنمايي" , "آموزش" و "پند" , نتيجه هميشه يكسان است. در واقع سوء استفاده شونده, هويت و ارزش شخصي خود را از دست مي دهد. سوء استفاده عاطفي به هسته دروني شخص آسيب وارد مي كند, زخمهايي ايجاد مي كند كه عميق تر و مزمن تر از جراحت هاي بدني است.

 انواع سوء استفاده عاطفي

 سوء استفاده عاطفي اشكال مختلفي دارد. سه الگوي عام رفتار سوء  استفاده گرايانه عبارتند از: پرخاشگري, انكار و ناچيز شماري.

        پرخاشگري

 ?         بد زباني, متهم سازي, سرزنش, تهديد و دستور دادن, شكل هاي پرخاشگرانه سوء استفاده مي باشند. رفتارهاي پرخاشگرانه معمولاً مستقيم و آشكار هستند. مقام بلامنازعي كه سوء استفاده كننده از طريق بي اعتبار ساختن سوء استفاده شونده به دست آورد تعادل و خود مختاري حاكم بر روابط سالم بزرگسالي را از بين مي برد. اين الگوي ارتباطي والد _ كودك (كه شايعترين شكل سوء استفاده كلامي است) زماني به آشكارترين وجه, خود را نشان مي دهد كه سوء استفاده كننده وضع و حالت پرخاشگرانه به خود مي‌گيرد.

?         سوء استفاده پرخاشگرانه گاه مي تواند شكل غير مستقيم به خود بگيرد و حتي با رفتار "ياري كردن" خلط شود. انتقاد, نصيحت, ارائه راه حل ها, موشكافي, استنطاق و پرسش از يك شخص ديگر مي تواند تلاشهاي صادقانه براي كمك تلقي شود ولي در برخي موارد اين رفتارها تلاشي در جهت تحقير و كنترل يا خوار سازي است نه كمك. سوء استفاده كننده وقتي مي گويد "من اين را بهتر از همه مي دانم" در لحن او قضاوت پنهاني است كه براي آن موقعيت نامناسب است و در روابط هم سطح, نابرابري ايجاد مي كند.

        انكار

?         سوء استفاده كننده به منظور تحريف يا تكذيب دريافت هاي سوء استفاده شونده از جهان, ي اعتبار سازي را به كار مي بندد. بي اعتبار سازي وقتي رخ مي دهد كه سوءاستفاده كننده از قبول واقعيت امتناع مي ورزد و آن را نمي پذيرد. براي مثال اگر سوء استفاده شونده اظهار دارد كه سوء استفاده كننده به او توهين كرده است سوء استفاده كننده مصرانه مي گويد "من هرگز اين كا را نكردم", "من نمي دانم تو درباره چه صحبت مي‌كني" و غيره.

?         مضايقه كردن يك شكل ديگر انكار كردن است و شامل امتناع از شنيدن, امتناع از رابطه برقرار كردن و قهر كردن مي شود. اين شيوه انكار, گاه "اصلاح از طريق سكوت" خوانده مي شود.

?         مقابله كردن زماني اتفاق مي افتد كه سوء استفاده كننده شخص تحت سوء استفاده را بخشي از خود تلقي مي كند و هر نظر يا احساسي را كه بين آنها تفاوت ايجاد مي كند, انكار مي كند.

        ناچيز شماري

?         ناچيز شمردن شكل افراطي انكار است. در اين شيوه سوء استفاده كننده حادثه اي را كه اتفاق افتاده انكار نمي كند ولي تجربه يا واكنش عاطفي سوء استفاده شونده را در قبال آن حادثه زير سؤال مي برد. عباراتي چون "تو بيش از حد حساس هستي", "تو خيلي اغراق مي كني" يا "تو از كاه كوه مي سازي" همگي بيان‌كننده اين نكته هستند كه عواطف و دريافت هاي سوء استفاده شونده معيوبند و نبايد به آنها اعتماد كرد.

?                                              ناچيز شماري زماني رخ مي دهد كه سوء استفاده كننده مي گويد آنچه شما انجام داده  ايد يا گفته ايد, نامربوط و بي اهميت است. اين فن شكل ظريف ناچيز شماري است.

       انكار كردن و ناچيز شماري, آسيب زننده هستند. اين دو روش علاوه بر پايين آوردن عزت نفس, ايجاد تعارض و نامعتبر ساختن واقعيت, احساسات و تجارب, در واقع مي توانند دريافت ها و تجربه عاطفي شما را زير سوال ببرند و بي اعتبار سازند.

       درك روابط سوء استفاده گرانه

هيچ كس نمي خواهد در يك رابطه سوء استفاده گرانه قرار گيرد ولي افرادي كه از سوي والدين يا اشخاص مهم ديگر مورد سوء استفاده كلامي قرار مي گيرند اغلب خودشان در مقام يك بزرگسال در موقعيت هاي مشابه, سوء استفاده گرانه عمل مي كنند. اگر والدين بر تجارب و هيجانات شما نام بگذارند و درباره رفتارهاي شما داوري كنند شما ياد نمي گيريد معيارهاي خاص خودتان را شكل دهيد, ديدگاه خاص خودتان را بپرورانيد و بر احساسات و دريافت هاي خود متكي باشيد. در نتيجه وقتي يك سوء استفاده كننده عاطفي در برابر شما شكل و حالت يك كنترل كننده را مي گيرد همان احساسات پيشين و حتي آرامش بخش به شما دست مي دهد هر چند چنين احساساتي مخرب هستند.

افراد مورد سوء استفاده قرار گرفته اغلب گرفتار احساساتي چون ناتواني, آزار, ترس و خشم هستند: نكته طنز آميز اين است كه سوء استفاده كننده ها هم گرفتار همين احساسات هستند خود سوء استفاده كننده احتمالاً در يك محيط عاطفي سوء استفاده گرانه بار آمده و در چنين محيطي است كه آنها سوء استفاده گري را به عنوان شيوه مقابله با احساسات ناتواني, آزار, ترس و خشم خود انتخاب مي كنند.

در نتيجه سوء استفاده كننده ها به سوي اشخاصي جذب مي شوند كه خودشان را ناتوان و درمانده مي يابند, كساني كه ياد نگرفته اند براي احساسات, دريافت ها يا ديدگاه هاي خود ارزش قائل شوند, چنين واكنش هايي  به سوء استفاده كننده ها اجازه مي دهد تا احساس امنيت و كنترل بيشتري كنند و از مقابله با احساسات و دريافت هاي خود اجتناب كنند.

نخستين گام به سوي تغيير, شناسايي الگوي روابط شما مخصوصاً با اعضاي خانواده و ساير اشخاص مهم است. فقدان صراحت و وضوح در نوع رابطه اي كه شما با اشخاص مهم برقرار مي كنيد مي تواند به شيوه هاي مختلف خود را نشان دهد. براي مثال, ممكن است در برخي موارد به عنوان يك " سوء استفاده كننده" عمل كنند و در برخي موارد ديگر به عنوان يك " سوء استفاده شونده"، شناختن خود و درك گذشته خود مي تواند از ايجاد مجدد روابط سوء استفاده گرانه در زندگي شما پيشگيري كند.

        آيا شما از خود سوء استفاده مي كنيد؟

معمولاً به اشخاصي كه مطابق انتظار ما رفتار مي كنند اجازه ورود به زندگي خود را مي دهيم. اگر در خود احساس حقارت و اهانت كنيم دوستان يا اشخاصي را در زندگي انتخاب مي كنيم كه اين احساسات را در ما برانگيزند. اگر برخورد منفي ديگران را تحمل مي كنيم يا با ديگران برخورد منفي مي كنيم, ممكن است با خود نيز به شيوه يكسان برخورد كنيم. براي اينكه بدانيد آيا يك سوء استفاده كننده هستيد يا سوء استفاده شونده, به نحوه رفتار و برخورد با خود توجه كنيد. چه چيزهايي به خود مي گوئيد؟ آيا افكاري چون "من يك احمقم" يا "هرگز نشده كاري را درست انجام دهم" در ذهن شما مسلط هستند؟ عشق ورزيدن به خود و دل نگراني درباره خود, عزت نفس را افزايش مي دهد و امكان روابط سالم را فراهم مي سازد.

       حقوق پايه در يك رابطه

اگر شما روابط عاطفي سوء استفاده گرانه داشته ايد، ايده روشني  درباره رابطه سالم نداريد. نكات زير حقوق پايه اي است كه مي بايد هميشه در روابط دو سويه و متقابل مد نظر باشند.

حق داريد انتظار نيت و رفتار خوب از ديگران داشته باشيد.

حق داريد مورد حمايت عاطفي قرار بگيريد.

حق داريد ديگران به شما گوش فرا دهند و احترام آميز پاسخ گويند.

حق داريد نظر خاصي داشته باشيد حتي اگر دوست شما نظر متفاوتي داشته باشد.

حق داريد به احساسات و تجربه شما به عنوان امري واقعي نگاه شود.

حق داريد بابت هر شوخي و رفتار بي ادبانه اي, عذر خواهي صادقانه اي دريافت كنيد.

حق داريد بابت سؤالاتي كه مي توانيد بپرسيد پاسخ هاي روشن و مطلع كننده دريافت كنيد.

حق داريد به دور از تهمت و سرزنش زندگي كنيد.

حق داريد به دور از انتقاد و داوري زندگي كنيد.

حق داريد در مورد كار و علايق شما با احترام صحبت شود.

حق داريد تشويق شويد.

حق داريد به دور از تهديد عاطفي يا فيزيكي زندگي كنيد.

حق داريد به دور از خشم و نفرت زندگي كنيد.

حق داريد با نام و عنواني كه ارزش شما را كاهش مي دهد, خوانده نشويد.

حق داريد به جاي دستور گرفتن, احترام آميز از شما درخواست شود.

       چه مي توانيد انجام دهيد؟

اگر مايليد درباره سوء استفاده عاطفي بيشتر بدانيد مي توانيد به مركز مشاوره دانشگاه مراجعه كنيد. يك مشاور با تجربه مي تواند منافع مفيد در اختيار شما بگذارد و به شما كمك كند تا تاثيرات سوء استفاده عاطفي را بشناسيد و شيوه هاي سالم رابطه برقرار كردن با ديگران و توجه به نيازهاي موجود خود را ياد بگيريد.


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۱۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

هر کسي دوست دارد برنده باشد، اما برخي از افراد هستند که "وسواس رقابت" آنها را در بر مي گيرد. اين افراد تمايل دارند که هميشه نفر اول باشند، بهترين بوده، و دلشان مي خواهد که در هر کاري که وارد مي شوند، برنده خارج شوند. اين حس رقابت طلبي سبب ايجاد تنش در روابط فردي و اجتماعي آنها مي شود. دکتر فيل روانشناس معروف به ما هشدار مي دهد که: "عشق و رقابت مانند روغن و آب هستند، و هيچ گاه با هم مخلوط نمي شوند." او پيشنهادات زير را براي افراد رقابت جو مطرح کرده و به آنها توصيه مي کند که ياد بگيرند آرام باشند و از همان چيزهايي که دارند نهايت لذت و استفاده را ببرند.

به جاي رقابت با برادر و خواهر، سعي کنيد از موفقيت هايشان لذت ببريد.

گاهي اوقات برخي از افراد هستند که حتي در مورد خواهر و برادرهاي خودشان هم احساس بدي پيدا مي کنند. اين قبيل افراد به ظاهر و چگونگي برادر و يا خواهر خود حسادت مي مي ورزند. اگر شما جزء اين گروه هستيد، به هيچ وجه نبايد به خودتان اجازه بدهيد که در کارهاي آنها دخالت کرده و خرابشان کنيد. دکتر فيل به مهمانان برنامه ي خود، خواهرهاي دوقولوي 46 ساله اي را معرفي مي کند که در تمام طول عمر خود با هم در حال رقابت بوده اند. وي سپس اظهار مي دارد: "زمانيکه با خواهر خودتان رقابت مي کنيد تا برنده شويد، بايد از او يک بازنده بسازيد." به اين موضوع فکر کنيد؛ آيا واقعاً احساس مي کنيد که مي توانيد با غرور بگوييد: "من از خواهرم يک بازنده ساختم؟" زمانيکه بر سر مسائل جزئي و سطحي با هم رقابت مي کنيد، با اين کار صرفاً محبت يکديگر را از دست مي دهيد و چيز ديگري هم عايدتان نخواهد شد.

به جاي اينکه همواره در حال رقابت با يکديگر باشيد، خودتان را جاي او بگذاريد. از موفقيت هاي که به دست مي آورد احساس غرور کرده و به او افتخار کنيد. "اصيل ترين و خالص ترين عشق در اين دنيا عشقي است که ما نسبت به خانواده ي خود داريم، چرا که احساس رقابت نسبت به اعضاي خانواده ي خود نداريم. و به اين واسطه ميتوانيم تسلي بخش خاطر خود و آنها باشيم."

خود حقيقيتان را کشف کنيد.

ببينيد که واقعاً چه کسي هستيد و خود حقيقي تان را بپذيريد. دکتر فيل مي گويد: "شما نيازي نداريد که خودتان را با ديگران مقايسه کنيد تا بتوانيد زماني که در آينه نگاه مي کنيد به خود بباليد." هميشه به خاطر داشته باشيد که شما شخصيت منحصر بفرد خودتان را داريد و ديدگاه ديگران در مورد شما تنها بر اساس کارهايي که انجام مي دهيد شکل مي گيرد، نه از طريق مقايسه ي شما با ديگران.

تصميم بگيريد که اينقدر حس رقابت جويي نداشته باشيد.

يکي از ميهمانان برنامه به دکتر فيل مي گويد در هر کاري که انجام مي دهد روحيه رقابت جويي بسيار بالايي دارد. از تخته بازي کردن گرفته تا قرارهاي ملاقات عاشقانه. او اظهار مي دارد که نميتواند طبيعت رقابت کننده ي خود را متوقف سازد. اما دکتر فيل به او اطمينان مي دهد که مي تواند يک چنين کاري را انجام دهد. دکتر به او مي گويد: "تو يک فرد بالغ هستي، براي خود تصميم گيري مي کني و مي تواني در زندگي نقشه هاي ذهني ات را متجلي سازي." همه چيز به خودتان بستگي دارد. اگر تصميم بگيريد که با هر کس در هر شرايطي رقابت نکنيد، مطمئن باشيد که مي توانيد از پس آن بر بياييد. مسئوليت تمام کارهايي را که انجام مي دهيد به عهده بگيريد و تصميم بگيريد که تغيير کنيد. رقابت حقيقي اين است که بهترين انساني باشيد که مي توانيد.

متوجه باشيد که نياز شما به بردن جستجويي براي يافتن اعتبار و تاييد از خارج است.

دکتر فيل به ميهمانان برنامه خود مي گويد: "ارزش فردي شما نبايد وابسته به تاييد و تصديق ديگران باشد. اگر همان کسي که هستيد را نشان بدهيد، شايد ديگر لازم نبينيد که در هر موقعيتي رقابت کنيد تا رتبه اول نصيبتان گردد.

دکتر فيل خطاب به يکي ديگر از مهمان هاي برنامه مي گويد: "شما گفتيد که ميخواهيد بهترين باشيد، بنابراين چرا سعي نمي کنيد بهترين کسي باشيد که مي تواند تعادل را در زندگي فردي خود ايجاد نمايد؟" دکتر فيل در ادامه صحبت هاش مي گويد: "اگر دائماً استرس بهتر بودن را به خود تحميل نماييد، نه تنها از نظر رواني، بلکه از نظر فيزيکي نيز به مشکل برخورد خواهيد کرد. تنها چيزي که من از شما مي خواهم اين است که آنقدر به خودتان اعتماد داشته باشيد و براي خودتان ارزش و احترام قائل باشيد که براي جلب توجه و محبت ديگران نياز به برد در شرايط مختلف را احساس نکنيد. در نهايت بايد بگويم که لازم نيست حتماً شما خودتان به دنبال پذيرش برويد، گاهي اوقات بد نيست اجازه دهيد که آنها به سوي شما بيايند."


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۱۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

هر کسي دوست دارد برنده باشد، اما برخي از افراد هستند که "وسواس رقابت" آنها را در بر مي گيرد. اين افراد تمايل دارند که هميشه نفر اول باشند، بهترين بوده، و دلشان مي خواهد که در هر کاري که وارد مي شوند، برنده خارج شوند. اين حس رقابت طلبي سبب ايجاد تنش در روابط فردي و اجتماعي آنها مي شود. دکتر فيل روانشناس معروف به ما هشدار مي دهد که: "عشق و رقابت مانند روغن و آب هستند، و هيچ گاه با هم مخلوط نمي شوند." او پيشنهادات زير را براي افراد رقابت جو مطرح کرده و به آنها توصيه مي کند که ياد بگيرند آرام باشند و از همان چيزهايي که دارند نهايت لذت و استفاده را ببرند.

به جاي رقابت با برادر و خواهر، سعي کنيد از موفقيت هايشان لذت ببريد.

گاهي اوقات برخي از افراد هستند که حتي در مورد خواهر و برادرهاي خودشان هم احساس بدي پيدا مي کنند. اين قبيل افراد به ظاهر و چگونگي برادر و يا خواهر خود حسادت مي مي ورزند. اگر شما جزء اين گروه هستيد، به هيچ وجه نبايد به خودتان اجازه بدهيد که در کارهاي آنها دخالت کرده و خرابشان کنيد. دکتر فيل به مهمانان برنامه ي خود، خواهرهاي دوقولوي 46 ساله اي را معرفي مي کند که در تمام طول عمر خود با هم در حال رقابت بوده اند. وي سپس اظهار مي دارد: "زمانيکه با خواهر خودتان رقابت مي کنيد تا برنده شويد، بايد از او يک بازنده بسازيد." به اين موضوع فکر کنيد؛ آيا واقعاً احساس مي کنيد که مي توانيد با غرور بگوييد: "من از خواهرم يک بازنده ساختم؟" زمانيکه بر سر مسائل جزئي و سطحي با هم رقابت مي کنيد، با اين کار صرفاً محبت يکديگر را از دست مي دهيد و چيز ديگري هم عايدتان نخواهد شد.

به جاي اينکه همواره در حال رقابت با يکديگر باشيد، خودتان را جاي او بگذاريد. از موفقيت هاي که به دست مي آورد احساس غرور کرده و به او افتخار کنيد. "اصيل ترين و خالص ترين عشق در اين دنيا عشقي است که ما نسبت به خانواده ي خود داريم، چرا که احساس رقابت نسبت به اعضاي خانواده ي خود نداريم. و به اين واسطه ميتوانيم تسلي بخش خاطر خود و آنها باشيم."

خود حقيقيتان را کشف کنيد.

ببينيد که واقعاً چه کسي هستيد و خود حقيقي تان را بپذيريد. دکتر فيل مي گويد: "شما نيازي نداريد که خودتان را با ديگران مقايسه کنيد تا بتوانيد زماني که در آينه نگاه مي کنيد به خود بباليد." هميشه به خاطر داشته باشيد که شما شخصيت منحصر بفرد خودتان را داريد و ديدگاه ديگران در مورد شما تنها بر اساس کارهايي که انجام مي دهيد شکل مي گيرد، نه از طريق مقايسه ي شما با ديگران.

تصميم بگيريد که اينقدر حس رقابت جويي نداشته باشيد.

يکي از ميهمانان برنامه به دکتر فيل مي گويد در هر کاري که انجام مي دهد روحيه رقابت جويي بسيار بالايي دارد. از تخته بازي کردن گرفته تا قرارهاي ملاقات عاشقانه. او اظهار مي دارد که نميتواند طبيعت رقابت کننده ي خود را متوقف سازد. اما دکتر فيل به او اطمينان مي دهد که مي تواند يک چنين کاري را انجام دهد. دکتر به او مي گويد: "تو يک فرد بالغ هستي، براي خود تصميم گيري مي کني و مي تواني در زندگي نقشه هاي ذهني ات را متجلي سازي." همه چيز به خودتان بستگي دارد. اگر تصميم بگيريد که با هر کس در هر شرايطي رقابت نکنيد، مطمئن باشيد که مي توانيد از پس آن بر بياييد. مسئوليت تمام کارهايي را که انجام مي دهيد به عهده بگيريد و تصميم بگيريد که تغيير کنيد. رقابت حقيقي اين است که بهترين انساني باشيد که مي توانيد.

متوجه باشيد که نياز شما به بردن جستجويي براي يافتن اعتبار و تاييد از خارج است.

دکتر فيل به ميهمانان برنامه خود مي گويد: "ارزش فردي شما نبايد وابسته به تاييد و تصديق ديگران باشد. اگر همان کسي که هستيد را نشان بدهيد، شايد ديگر لازم نبينيد که در هر موقعيتي رقابت کنيد تا رتبه اول نصيبتان گردد.

دکتر فيل خطاب به يکي ديگر از مهمان هاي برنامه مي گويد: "شما گفتيد که ميخواهيد بهترين باشيد، بنابراين چرا سعي نمي کنيد بهترين کسي باشيد که مي تواند تعادل را در زندگي فردي خود ايجاد نمايد؟" دکتر فيل در ادامه صحبت هاش مي گويد: "اگر دائماً استرس بهتر بودن را به خود تحميل نماييد، نه تنها از نظر رواني، بلکه از نظر فيزيکي نيز به مشکل برخورد خواهيد کرد. تنها چيزي که من از شما مي خواهم اين است که آنقدر به خودتان اعتماد داشته باشيد و براي خودتان ارزش و احترام قائل باشيد که براي جلب توجه و محبت ديگران نياز به برد در شرايط مختلف را احساس نکنيد. در نهايت بايد بگويم که لازم نيست حتماً شما خودتان به دنبال پذيرش برويد، گاهي اوقات بد نيست اجازه دهيد که آنها به سوي شما بيايند."


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۱۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

روان‌شناسان می‌گویند غم غربت در ابتدای مهاجرت کاملا طبیعی است اما راه‌هایی وجود دارد که از این غم پیشگیری یا دوره آن را کوتاه‌تر کنیم.

روان‌شناسان می‌گویند غم غربت در ابتدای مهاجرت کاملا طبیعی است اما راه‌هایی وجود دارد که از این غم پیشگیری یا دوره آن را کوتاه‌تر کنیم. سال اول دانشگاه بود. ۵ نفر سال اولی با هم توی یک اتاق بودیم و تقریبا همه‌مان از یک استان دور آمده بودیم. کسی که خانه‌اش از همه به دانشگاه نزدیک‌تر بود، ۱۰ ساعت تا پدرو مادرش فاصله داشت و کسانی که دورتر بودند، فاصله‌شان به ۱۵ ساعت هم می‌رسید. چند تا از بر و بچ که بیشتر به خانه و خانواده وابسته بودند، وقتی دلشان هوای خانه را می‌کرد کار جالبی می‌کردند؛ کاری که هیچ‌وقت یادم نمی‌رود؛ شب که می‌شد چراغ‌ها را خاموش می‌کردند، به یکی که صدایش غمگین‌تر بود می‌گفتند بخوان و هرکس می‌رفت روی تخت خودش، زیر پتوی خودش و می‌زد زیر گریه! «غم غربت» در روزهای اول مهاجرت بیداد می‌کرد اما کم‌کم، هم غم غربت کمتر شد و هم بچه‌ها دیگر توی اتاق گریه‌و‌زاری نکردند! این آدمیزاد هم معلوم نیست چه‌جور موجودی است؛ اگر بگذاری در همین محیط آشنای خودش روزهایش را بگذراند، کم‌کم از روزمرگی حالش به هم می‌خورد و شروع می‌کند به شعاردادن که «آب هم اگر یک جا بماند می‌گندد»؛ حالا همین آدمیزاد را اگر از همین روزمرگی‌ها که گذشته و خاطره‌هایش را ساخته‌اند جدا کنی و بگذاری‌اش توی یک محیط جدید، چنان نوستالژی گذشته می‌گیردش که می‌دهد با خط خوش و جوهر طلا برایش بنویسند «به یاد یار و دیار آن‌چنان بگریم زار / که از جهان ره و رسم سفر بر اندازم». حتی اگر آن‌قدر پوست‌کلفت باشد که مثل آن امیر دوره رودکی چندین و چند سال با غربت حال کند، یکدفعه یک شعر چنان دگرگونش می‌کند که کاروان راه می‌اندازد و هی از رودکی می‌خواهد که بخوان «بوی جوی مولیان آید همی!». اصلا مانایی یک دوبیتی مشهور نشان می‌دهد که غریبی یکی از غم‌های سه‌گانه همیشگی ما ایرانی‌هاست.
نگویید شما تابه‌حال بیت «سه غم اومد به جونم هر سه یک‌بار/ غریبی و اسیری و غم یار...» را زیر لبتان زمزمه نکرده‌اید. از طرف دیگر اصلا این آمیزاد مشتاق است که حالش گرفته باشد؛ حالا چه به بهانه قرارگرفتن در سن خاص (بحران ۳۰ سالگی که یادتان هست؟) و چه به بهانه قرار‌گرفتن در مکان خاص. خلاصه اینکه این آدمیزاد، همیشه خدا، بین دوتاقطب فرار از محیط آشنا و نوستالژی به محیط آشنا گیر کرده بوده است و نشانه‌اش هم، همین ضرب‌المثل‌ها و بیت‌ها که ذکرش رفت. هوای خانه چه دلگیر می‌شود گاهی ظاهرا روان‌شناس‌ها قبلا با تحقیق درمورد غم غربت بیشتر حال می‌کرده‌اند. اواسط قرن هفدهم میلادی یک بابایی آمد واژه «نوستالژی» را ابداع کرد و این را انداخت توی دهان جماعت. بعدها روان‌شناس‌ها یک واژه اختصاصی‌تر برای غم و غصه اول مهاجرت در نظر گرفتند؛ "Home sick" که معنای تحت‌اللفظی‌اش می‌شود «بیماری خانه» و معنایش همان غم غربت است. جالب است بدانید که فروید حتی اسهال و یبوست روزهای اول مسافرت را هم به اضطرابی که مکان جدید و خود سفر برای آدم به وجود می‌آورد ربط می‌داد. از ۳۰ سال گذشته به این طرف که مهاجرت‌ها خیلی گسترده‌تر و طولانی‌مدت‌تر شده‌اند و مخصوصا جهان‌سومی‌ها ترجیح می‌دهند کشورهایی کاملا دور از وطن و فرهنگ وطن را به عنوان مقصد انتخاب کنند، هم این بحث «غم غربت» دارد جدی‌تر دنبال می‌شود و هم بحث‌های جدی‌تری مثل بحران هویتی که نوجوانان نسل دوم مهاجرت با آن درگیر می‌شوند؛ بحران هویتی که دوبرابر شدیدتر از بحران هویت نوجوانان بومی است. آنها، هم باید با بحران معمول نوجوانی کنار بیایند و هم باید با ارزش‌های جامعه پدری و ارزش‌های جامعه فعلی درگیر باشند. از آنجا که همشهری جوان بین‌المللی نیست(!) و بیشتر ما در سطح کشور خودمان مهاجرت می‌کنیم و با همان «غم غربت» معمول باید کنار بیاییم، بی‌خیال بحران هویت در غربت می‌شویم. حالا بگذریم از اینکه توی همین مملکت خودمان هم گاهی آن‌قدر تفاوت فرهنگی بین ۲ شهر کوچک و بزرگ، عمیق است که نوجوانان نسل دوم پدر و مادران مهاجر، کمی بیشتر بحران‌زده می‌شوند!
نگاه مردم بیگانه در دل غربت... «غم غربت» یک حس طبیعی تنهایی و سردرگمی در موقعیت غربت است. حالا بعضی‌ها می‌گویند که این غربت کاری به مکان ندارد و آدم از کارهای روزمره که خلاص شد، توی ننوی خانه پدری هم که باشد «غم غربت» می‌آید سراغش. بعضی‌ها حتی معناهای ماوراء‌الطبیعی به این قضیه می‌دهند و آن را ربط می‌دهند به دوری بنی بشر از وطن اصلی‌اش که همانا بهشت باشد. بعضی‌ها هم معنا‌های فلسفی به آن می‌دهند و می‌گویند این حیرت و سردرگمی که بعد از فراغت از روزمرگی پیش می‌آید، اتفاق مبارکی است و اصلا فلسفیدن و پرسش از چیستی و چرایی جهان از همین‌جا شروع می‌شود و خلاصه اینکه اگر این سردرگمی‌ها را جدی بگیرید کم‌کم‌اش می‌شوید «دریدا». ادبیاتی‌ها هم دست از سر غم غربت بر نداشته‌اند. میلان کوندرا در کتاب زیبای «جهالت» غم غربت را با یک تحلیل زبان‌شناسانه به بی‌خبری ربط می‌دهد و می‌نویسد: «تو از من دوری و من از تو بی‌خبرم. کشورم از من دور است و نمی‌دانم آنجا چه خبر است». اما متاسفانه ما روان‌شناسیم و می‌خواهیم غم غربت را در معمولی‌ترین معنایش در نظر بگیریم. در این معنا از نظر فیلسوفان چیپ و پیش پا افتاده، غم غربت وقتی سراغ آدم می‌آید که فرد از خانواده یا محیط همیشگی‌اش جدا می‌شود؛ حالا هرچه این جدایی همیشگی‌تر و دورتر باشد، احتمال بیشتری دارد که غم غربت شدید‌تر بیاید سراغ آدم.
غم غربت ربطی به سن ندارد ولی خب، قبول کنید که هرچه آدمیزاد بزرگ‌تر بشود، سنگدل‌تر (شما بخوانید دل‌گنده‌تر و دانشجویان روان‌شناسی بخوانند تمایزیافته‌تر!) می‌شود؛ به همین خاطر است که کودکان دور از خانه، بیشتر از جوانان، و جوانان بیشتر از بزرگسالان غم غربت می‌آید سراغشان. جالب است بدانید که کودکان مثل بچه آدم غم غربتشان را با غمگینی نشان نمی‌دهند؛ آنها کارهایی می‌کنند که بیشتر جلب توجه کند. مسلما مسئولین یک مدرسه شبانه‌روزی بیشتر به معده درد، گلودرد، سردرد و تهوع توجه می‌کنند تا به یک غم پیش پا افتاده. خب، کودکان هم در ناخودآگاه‌ترین شکلش همین نشانه‌ها را نشان می‌دهند و در خودآگاه‌ترین حالتش تمارض می‌کنند و نمی‌روند مدرسه؛ به همین راحتی! اگر آن نظر اول - که گفتیم غم غربت را به فراغت از روزمرگی ربط می‌دهد - را با نظر دوم - که غم غربت را به جدایی فیزیکی ربط می‌دهد - ترکیب کنیم نتیجه‌اش این می‌شود که ما زمانی بیشتر احساس غربت می‌کنیم که هم در شهر غریبی زندگی کنیم و هم موقع استراحت‌مان باشد و تقریبا کاری برای انجام نداشته باشیم. اول صبحگاه و آخر شامگاه پیش از رفتن به خواب شیرین، بیشتر احتمال دارد که اشک غربت گوله گوله از چشم‌هایمان بریزد.
بعضی آدم‌ها هم هستند که به دلایل پیچیده روانکاوانه بیشتر مستعد غم غربتند. مثلا آدمی‌ که طلاق گرفته‌ یا کسی که در کودکی یک فقدان بزرگ مثل از دست دادن مادر را تجربه کرده‌، ممکن است نگاهش به جهان جور دیگری باشد؛ ممکن است فرض اولیه‌ او این شده باشد که کلا جهان و اهل جهان کمر بسته‌اند که چیزها و کسانی را از او بگیرند. حالا که غربت دوباره در شکل یک «از دست دادن» ظاهر می‌شود، فرض اولیه او دوباره تایید می‌شود و خب، معلوم است که از آدم‌های دیگر غمگین‌تر می‌شود و ممکن است حتی غمگینی‌‌اش به افسردگی تبدیل شود. بعضی‌ها هم بر عکس، کمتر غم غربت را تجربه می‌کنند؛ مثلا کسانی که خودشان غربت را انتخاب کرده‌اند و به اجبار دیگران یا شرایط مهاجرت نکرده‌اند یا کسانی که کلا شخصیت‌شان جوری شکل گرفته است که به تجربه‌های تازه اشتیاق بیشتری دارند. همان‌طور که از اول متن هی داریم تکرار می‌کنیم، غم غربت طبیعی است و معمولا با خوگرفتن به محیط جدید از بین می‌رود یا در مواقع خیلی کمتری به سراغتان می‌آید. اما ممکن است که همین غربت باعث شود یک افسردگی پایه‌ای‌تر در وجودتان زنده شود یا بدنتان شروع کند به پارازیت انداختن. این‌جور موقع‌ها بهتر است که سری به یک روان‌شناس یا پزشک بزنید. غریبی و اسیری چاره داره... همان‌طوری که شاعر شیرین‌سخن، قرن‌ها پیش‌تر از ما تشخیص داده است «غریبی و اسیری چاره دارد» و خدا به «غم یار و غم یار و غم یار» مبتلایتان نکند! ما نمی‌دانیم چاره‌هایی که در ذهن آن شاعر غلیان می‌کرده، چه بوده است اما چاره‌های مدرن غم غریبی اینها هستند:

۱) نشانه‌های پیوستگی را با خودتان ببرید همان‌طور که میلان کوندرا می‌گوید، هر چیزی می‌تواند نوستالژی شما را زنده کند؛ یک مزه، یک منظره، یک صدا و حتی یک بو. در مورد این آخری یعنی ربط بو و خاطره حتی پای عصب‌شناس‌ها هم به قضیه باز شده است و آنها فهمیده‌اند که به این خاطر بوی گذشته بدجوری خاطره‌ها را تحریک می‌کند که مرکز بویایی و مرکز تشکیل حافظه در مغز همسایه‌اند. اینها را گفتیم که به اینجا برسیم که می‌توانید همین واقعیات را خودتان مدیریت کنید؛ یعنی به جای اینکه یکدفعه با رسیدن بوی گندم در مرکز تحقیقات کشاورزی کرج یاد گندمزارهای ولایت‌تان بیفتید، خودتان از اول نشانه‌هایی همیشگی از خانه را با خودتان داشته باشید. آوردن یک قاب عکس، یک مجسمه، یک کتاب قدیمی، یک شیشه عطر، یا یک سفره کوچک از خانه پدری به خوابگاه یا خانه مجردی باعث می‌شود با گذشته احساس پیوستگی کنید، احساس نکنید که یکدفعه جدا افتاده‌اید و لااقل اشیایی فیزیکی شما را به گذشته‌تان وصل ‌کنند.

۲) با یک نفر از غم غربت حرف بزنید چه روان شناس‌ها بگویند و چه نگویند، همه عالم و آدم می‌دانند که حرف‌زدن درباره غصه‌ها، آدم را سبک کرده و هیجان‌ها را خالی می‌کند. اما مهم این است که با چه کسی از غم غربت حرف بزنیم. بدترین انتخاب کسانی هستند که هنوز در وطن حضور دارند. تصور کنید شما در روزهای اول دانشگاه‌تان زنگ بزنید به مامان جانتان و با او از غربت بدجور دم غروب حرف بزنید؛ با این کارتان هم یک نفر دیگر را غصه‌دار می‌کنید و هم با صدای مادر که خواهش می‌کند پیشش برگردید، غم و غصه خودتان شدیدتر می‌شود. بهتر است به جای این «بچه ننه» بازی‌ها، زنگ بزنید به یکی از نزدیکان‌تان که از شما باتجربه‌تر است و قبلا غم غربت را پشت‌سر گذاشته؛ مثلا خواهر و برادر بزرگ‌تری که قبلا دانشگاه را در یک شهر دور گذرانده‌اند یا اینکه دارند سال‌های آخر را می‌گذرانند. اگر هم هیچ‌کس را پیدا نکردید، در مرکز مشاوره دانشگاه و مراکز مشاوره سطح شهر همیشه به روی شما باز است؛ رو‌به‌روی یک متخصص می‌نشینید که هم شما را از طبیعی‌بودن غم غربت مطمئن می‌کند، هم خودتان خالی می‌شوید و هم دست خالی بر نمی‌گردید؛ یعنی دیگر دلتان پر نیست اما دست‌تان پر است!

۳) به غربت یک‌جور دیگر نگاه کنید تصور کنید که شما تا آخر عمرتان در همان شهر خودتان می‌ماندید. از بالا به این کره خاکی نگاه کنید و خودتان را تصور کنید که فوق فوقش دارید در دورترین خیابان‌های شهر خودتان ورجه ورجه می‌کنید. حالا یک خط بکشید از شهر خودتان به یک شهر دیگر. آن آدم کوچولو را از این خط عبور دهید و وارد شهر جدید کنید؛ یک عالمه آدم جدید، جای جدید، هنجارها و نابهنجاری‌های جدید، رسم و سنت‌های جدید و خلاصه یک دنیای جدید. حالا فکر کنید آن آدمی که تا آخر عمرش توی شهر خودش می‌ماند داناتر، بالغ‌تر و برای ادامه زندگی آماده‌تر است یا شمایی که از این خط فرضی گذشته‌اید و دنیای دیگری را تجربه کرده‌اید؟ زود درمورد مکان جدید قضاوت نکنید و با تمام بدی‌ها و خوبی‌هایش آشنا شوید. شاید بدی‌های فراوان روزهای اول به ناآشنایی شما برگردد وگرنه «چیزهایی هم هست» به قول سهراب.

۴) صبور باشید البته غم غربت اگر هیچ کاری انجام ندهید، به خودی خود حل نمی‌شود. اگر شما تا ابد توی اتاق خودتان بمانید، تا ابد غم غربت رهایتان نمی‌کند. یکدفعه وسط امتحان‌های میان‌ترم یا وقتی تازه دارد کارتان می‌گیرد، «بوی جوی مولیان» نزند زیر دماغ مبارک‌تان و بروید خانه؛ ببینید کی سرتان خلوت‌تر است که به خانه بروید. وقتی هم زنگ می‌زنید به اعضای محترم خانواده، از حال و احوال خودشان بپرسید و از حال و احوال خودتان – البته غیر از غم غربت- بگویید. این‌طوری حس می‌کنید در جریان کارهای ولایت قرار دارید و یک جورهایی انگار در آنجا حضور دارید. خلاصه آن «بی‌خبری» میلان کوندرایی باعث غم غربت‌تان نمی‌شود.

۵) دوستان جدیدی پیدا کنید این یکی به همین سادگی‌ها هم نیست. برای اینکه دوستان محترم توزرد در نیایند، بهتر است آنها را به واسطه یک جای دیگر بشناسید؛ یعنی یکدفعه در اتوبوس طرح دوستی با یک نفر نریزید. شرکت در کلاس‌هایی که به آنها علاقه دارید، هم سرگرم‌تان می‌کند و هم شما را با یک عالمه آدم آشنا می‌کند که هم با شما علایق مشترک دارند و هم ممکن است همدم و همراه شما باشند در غم غربت.

موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۱۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

آيا احساس مي كنيد كارهايي كه به اتمام رسانده‌ايد به اندازه كافي خو ب نيستند ؟

آيا نوشتنن مقالات وطرحها را با هدف انجام دقيق آنها به تعويق مي اندازيد ؟

آيا احساس مي كنيد كه كارهها را بايد صد درصد درست انجام دهيد و در غير اينصورت فردي متوسط و يا حتي بازنده هستيد؟

اگر چنين باشد در آن صورت شما به جاي حركت در مسير موفقيت سعي در كامل بودن داريد. كمال گرايي به افكار و رفتارهاي خود تخريب گرانه‌اي اشاره مي كند كه هدف آنها نيل به اهداف به شدت افراطي و غير واقع گرايانه است .در جامعه امروزي ، به اشتباه كمال‌گرايي چيزي مطلوب و حتي لازم براي موفقيت در نظر گرفته مي شود .

بهر حال مطالعات اخير نشان مي دهند كه نگرش كمال گرايانه موجب اخلال در موفقيت مي شود.آرزوي كا مل بودن هم احساس رضايت از خودتان را از شما مي گيرد و هم شما را بيش از ساير مردم (كساني كه اهداف واقع گرايانه تري دارند)، در معرض ناكامي قرار مي دهد.

علل كمال گرايي

اگر شما فردي كمال گرا باشيد، احتمالا در كودكي ياد گرفته‌ايد كه ديگران با توجه به ميزان كارآيي شما در انجام كارها به شما بها مي‌دهند درنتيجه احتمالا شما ياد گرفته‌ايد در صورتي به خود بها دهيد كه مورد قبول ديگران واقع شويد.(فقط بر پايه ميزان پذيرش ديگران به خود بها دهيد).بنابراين عزت نفس شما ، بر اساس معيارهاي خارجي ، پايه ريزي شده است . اين امر مي تواند شما را نسبت به نقطه نظرها وانتقادات ديگران ،آسيب پذير و به شدت حساس سازد.)

تلاش براي حمايت از خودتان و رهايي از اينگونه انتقادات ،سبب مي‌گردد كامل بودن را تنها راه دفاع از خود بدانيد، بعضي از احساسات ، افكار و باورهاي منفي ذيل ،احتمالا با كمال گرايي مرتبط هستند:

-    ترس از بازنده بودن ـ افراد كمال گرا ، غالبا شكست در رسيدن به هدف هايشان را با از دست دادن ارزش و بهاي شخصي مساوي مي‌دانند.

-    ترس از اشتباه كردن ـ افراد كمال گرا، غالبا، اشتباه را مساوي با شكست مي‌دانند. موضع آنها در زندگي، حول و حوش اجتناب از اشتباه است. كمال‌گراها فرصت‌هاي يادگيري و ارتقاء را از دست مي‌دهند.

-    ترس از نارضايتي ـ افراد كمال گرا در صورتي كه ديگران شاهد نقايص يا معايب كارشان باشند، غالبا بدليل ترس از عدم پذيرش از سوي آنان ، دچار وحشت مي‌گردند. تلاش براي كامل بودن در واقع روشي جهت حمايت گرفتن از ديگران به جاي انتقاد ،طرد شدن يا نارضايتي مي‌باشد


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۱۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


قسمت اول : ترس سا لم هم وجود دارد ؟
پیشگفتار موضوع
ترس داشتن : این احساس را هر کسی دارد و از هزاران شرایط مختلف بوجود می آید . چند روز گذشته ما بعنوان اولین فامیل رفتیم برروی مشهور ترین پیست یخ در Brunner Weihers. در وسط این بزرگترین پیست یخ ناگهان ترک خورد و ما در همان لحظه احساس ترس کردیم و گفتیم اگر یخ می شکست چه می شد ؟
من کودکم را هر روز صبح می آورم بطرف سرویس مدرسه و هنوز هوا نیمه روشن است سه اتوبوس دیگر در همان اطراف نگهداشتند و اگر در همان لحظه ماشین سواری گذر کند و در من ترس ایجاد میشود که چه اتفاقی برای تمام کودکان و کودک من خواهد افتاد آیا آنها سالم به مقصد می رسند ؟
در چند روزپبش من در جلوی یک سوپر مارکت با ماشین پارک کرده بودم که بروم خرید که ناگهان چشمم به یک سایه شخصی افتاد که از پشت نردها در محل پارگینگ ایستاده بود و به اطرافش نگاه می کرد که ناگهان ترس در من ایجاد شد که اگر من دراین نزدیگی زندگی می کردم چه اتفاقی برایم روخ می داد کسی به کمکم می آمد یا نه؟
من ازاینکه یح بشکند وحشت دارم . من از اینکه کودکم در تصادف مجروح شود وحشت دارم . یک روزی که پیر بشوم ترس دارم که به خانه سالمندان بایستی بروم . اینها ترسهای من هستند و خیلی بیشتر که هنوز من نام نبردم .
این ترسها روزانه با من هستند و چگونه میتوانم با آنها برخورد بکنم .
الف – ترس چه معنی دارد ؟
هر کس از ما ترس دارد و درهرشرایطی بوجود می آید . لغت Angst"ترس" از هندوژرمنی anghu"beengend- به زحمت قورت دادن که ترس بوجود می آید. Angustus= die Enge-und angor=
ترس چیزی نیست که فقط درقسمت" سر" ما اتفاق بی افتد ترس در تمام بدن ما قرار دارد وقتی که ما درشرایط تهدید قرار بگیریم مردمکهای چشم مان گشاد می شوند شنیدن ناگهان حساس می شود .
تنش در ماهیچه ها بالامی رود و انرژی زیادی آماده می شود .
قلب ما طپش پیدا می کند و سریع فشار خون با لا می رود و ما تند تند اشتباه تنفس می کنم .
بعضی ها شروع به عرق ریختن و لغزش می کنند .
بعضی وقتها من از ترس فلج می شوم .
از کجا ترس آمده ؟
از زمانی که انسانها وجود دارند احساس ترس هم وجود دارد .
قبلا" شکارکردن خرسها خطر ناک بود و ترس در انسانها بوجود می آورد. ویا ترس از یک زمستان سخت و با سرما و یخ بندان برای آنهایکه خیلی تجربه نداشتند . یا ترس از جنگ .
امروزه ترسهای ما نامفهم شده است :
ترس در نزد نوجوانان که اورا در محیط دوستانه می توانند قبول بکنند. چونکه موبایلش جدید نیست یا لباسش از دور خارج است . ترس در نزد بزرگسالان که اگر اعتراض به رئیس بکنند بطور دقیق نمی دانند که آیا آنها را اخراج بکند. و دیگری در این فکراست که اگر من اشتباهی بکنم مرا عوض خواهند کرد . این ترس در رابطه زنان و مردان است که برای هم دیگر بطور کافی فعال نباشند ترس از اینکه یکی از آنها با کسی دیگر آشنا بشود و خانواده را ترک کند.
ما بخاطر همین همیشه ترس داریم برای خیلی از ما این پیش می آید : من بعنوان یک انسان بزرگسال بایستی بدانم که چه می خواهم ، برایم بایستی معلوم و مشخص شود و همزمان بایستی خودم را با آماده کنم که به انسانهای دیگر بتوانم تطبیق بدهم . و یا حتی بپذیرم که من در مورد کارم توانا هستم اینطور می توانم در جمع دوستانم باشم و با یک دیگر زندگی مشترک بکنیم.
شما به این خواسته ها چگونه حدس می زنید که انتظارات در واقع در مقابل هم قرار دارند یکی را بهتر می توانم و دیگری را کمتر، یک خولسته را به سختی می توانم و خواسته دیگری مرا در تگنا می گذارد . وهمین در من ایجاد ترس میکند .


ترس سالم و ترس بیمارگونه
در ابتدا برای یاد آوری : ترسی که مرا هوشیار و با احتیاط می کند اساسا" این یک ترس سالم است. زندگی من که در خطر است این ترس سالم مرا از آن حفظ می کند . او بما کمک می کند که کودکانمان را از خطر حفاظت بکنیم .
این ترس یک احساس مهم است .
در کنار آن ترسهایی که بیمار گونه هستند ، ترس بیمار گونه اینگونه هستند : در این مورد اگر ترس در شما ایجاد شد بدون هیچ علت قابل تشخیصی وجود داشت . خیلی از انسانها امروز با آن برخورد می کنند هرکسی که با این ترسها بقول معروف گره خورده نیاز به کمک دیگران دارد . او بایستی نزد پزشک برود و یا روانشناس قابل اعتماد خودش .

فرستنده این مقاله : دوست عزیزم جناب سعود رجایی ( مترجم زبان آلمانی )


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۱۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

 احساس گناه و رنجش حالت‌هايي رواني هستند كه عشق و محبت را تخريب كرده و درد ورنج به بار مي‌آورند. در ظاهر امر آنها توسط رخدادها ايجاد مي‌شوند ولي در واقع اينطور نيست. رنجش و گناه حاصل شيوة ارتباط شما با رخدادهاست ( يعني چگونگي ارتباط دادن حوادث با خود).خوشبختانه چون خودتان آنها را ايجاد كرده‌ايد، خودتان نيز قادر به ترك آنها هستيد. اين نوشته به شما ياد مي‌دهد كه چگونه خود را از دست آنها خلاص كنيد.

       احساس گناه

وقتي احساس گناه مي‌كنيد، در واقع تائيد نكردن خود را تقويت مي‌كنيد. شما اعتماد به نفس و احترام به خود را از دست مي‌دهيد. احساس ناشايستگي كرده و خود را گير مي‌اندازيد .

نكته كليدي براي رهايي از احساس گناه بازشناسي اين واقعيت است كه ما همه در زندگي مي‌كوشيم تا كارها را به بهترين وجه انجام دهيم، اما ممكن است در هر زمان  از مهارتها آگاهي‌هاي محدودي داشته باشيم.

متاسفانه، آگاهي‌هاي ما بندرت كافي است. در نتيجه ما اشتباه مي‌كنيم. بعضي مواقع ممكن است اشتباهات بزرگي داشته باشيم.

اشتباه كردن بخشي از ماهيت انسان است. اشتباه به ما مي‌آموزد كه چگونه ( شيوه درست) را 9 ياد بگيريم.

 هرگاه كه اشتباه مي‌كنيد، چيزي در مورد زندگي ياد مي‌گيريد. بنابراين با هر اشتباه عاقل‌تر و آگاه‌تر مي‌گرديد. پنج سال بعد   نسبت به امروز داناتر خواهيد بود اما دانايي پنج سال بعدشما به درد امروزتان نمي‌خورد. زيرا همين الان شما آن را نداريد.

همين طور دانايي كه امروز از آن برخورداريد را نمي‌توانيد به گذشته، يعني زماني كه اشتباهي را انجام داده‌ايد ببريد. زيرا شما آنچه را كه امروز مي‌دانيد در آن زمان نمي‌دانستيد. شما در آن زمان فقط آنچه را كه مي‌دانستيد، از آن آگاه بوديد.

براي لمس اين واقعيت در زندگي خودتان، به زماني برگرديدكه در آن اشتباهي را مرتكب شده‌ايد. توجه كنيد كه در آن دوران شما حالت رواني خاصي داشته و به شيوه‌اي خاص به زندگي نگاه مي‌كرديد. توجه كنيد كه شما در آن لحظه متناسب با آنچه كه در آن قرار داشتيد عمل كرده‌ايد.

اگر شما ازآنچه كه  امروز ه مي‌دانيد با خبر بوديد، احتمالا به شيوه‌هاي ديگر عمل مي‌كرديد، اما با خبر نبوديد. حتي اگر فكر مي‌كنيد كه بهتر مي‌دانستيد، باز هم قادر نبوديد به مانند امرو ز نتايج را پيش بيني كنيد.

بنابراين، در اينجا سؤالي بزرگ مطرح مي‌شود: آيا حاضريد خود را به خاطر آنچه كه نمي‌دانستيد، بيخشيد؟

آيا حاضريد خود را به خاطر اينكه داناتر و آگاه‌تر نبوديد ببخشيد؟ شما قادر به انجام اين كار هستيد. اگر دقت كنيد، مي‌بينيد كه در هر لحظه از زمان و در هر جايي از مكان مي‌توانيد بهترين كار را انجام دهيد.

به خود اجازه انسان بودن بدهيد!

       رنجش

وقتي از كسي مي‌رنجيد، خود را در بن بست قرار مي دهيد. زبانتان تندو طعنه آميز شده و قادر به ابراز عشق و علاقه نمي‌گرديد. سرزنده بودن و لذت را از دست مي‌دهيد. مثل اينكه در اطراف خود ديوار كشيده و زندگي را براي خود مشكل‌تر مي‌سازيد.

ترك و رها كردن رنجش براي ديگران سودي ندارد. سود رها كردن رنجش مال خود شماست زماني كه از كسي مي رنجيد با قدرت مي گوئيد كه اشكال از فلان كس است نه از شما و شما با قدرت ديگران را سرزنش كرده و فرصت پرداختن به خود را از دست مي دهيد.

اگر به خودتان نگاه كنيد، تمام آسيب ناشي از اتفاق رخ داده را تجربه خواهيد كرد .شما در اين صورت تمامي آسيب  و ناراحتي ناشي از به اندازة كافي خوب نبود ، ارزش محبت نداشتن يا ساير اشكال تائيد نكردن خود را ، احساس خواهيد كرد. براي اجتناب از اين آسيب وناراحتي ، شما مي رنجيد.

اولين قدم در كاهش رنجش اين است كه حاضر به احساس اين آسيب و ناراحتي باشيد. احساس رنجش را بررسي كرده و آسيب و ناراحتي را پيدا كنيد. احساس خوب نبود‌ن يا ارزش محبت نداشتن را كه تا حال از آن اجتناب مي‌كرديد، پيدا نمائيد. سپس به ابراز آن بپردازيد. اگر مي‌توانيد گريه كنيد. اگر قادر به احساس اين ناراحتي باشيد، نيازي به رنجش نخواهيد داشت.

با شناسايي و التيام مسائل دروني كه زندگي شما را در بر گرفته، دلتان را شفا دهيد.

گام بعدي توجه به اين نكته است كه كسي كه شما از او رنجيده‌ايد، حالت روان شناختي خاص خود را داشته و دنيا و زندگي را به شيوه‌اي خاص مي‌بيند. توجه كنيد كه آن شخص آگاهي‌هاي محدودي داشته ومتناسب با توانايي‌ها و مهارتهاي محدود خود عمل مي‌كند.اكنون به اين موضوع دقت كنيد كه اگر اين شخص عاقل‌تر وآگاه‌تر بود، شايد طور ديگري عمل مي‌كرد. اما او داناتر و آگاه‌تر نيست. اين شخص فقط آگاهي‌هاي محدودي از آنچه كه هست، دارد.

توجه كنيد كه او بر اساس توانايي محدودش به بهترين وجه ( ازديدگاه خودش ) رفتار مي‌كند. به اين نكته توجه كنيد كه چقدر او به دليل محدوديت در توانايي‌هايش رنج مي‌كشد.اكنون از خود بپرسيد، آيا حاضريد او را به خاطر آن كه داناتر وآگاه‌تر نيست ببخشيد؟ آيا حاضريد او را به خاطر اين كه متناسب با توانايي هاي محدودش رفتار كرده‌، ببخشيد؟ آيا حاضريد او رابه خاطر آسيبي كه باعث شده است، ببخشيد؟

فراموشي نكنيد كه (سود ) بخشيدن براي شماست نه براي ديگران. بخشش يك انتخاب است. رنجش را به كنار گذاشته وبه زندگي بپردازيد.


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۱۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

روز بدي را پشت سرگذاشتن, احساس گرفتگي و دمغي, غمگيني و سوگ همگي اجزاي طبيعي تجارب زندگي آدمي محسوب مي شوند. اين تجارب به سبب دگرگوني‌هاي طبيعي در چرخه هاي زيست شناختي آدمي روي مي دهند و نوعي پاسخ طبيعي به دشواريهاي زندگي مانند نوميدي, فقدان ها و رويدادهاي هيجاني دردناك به شمار مي آيد. شناخت اين دست از تجارب, حرف زدن درباره آنها با دوستان و اعضاي خانواده و قرار دادن آنها در دورنما از زمره بهترين روشهاي مقابله با چنين احساسات طبيعي هستند.

 سوگ: كنار آمدن با مرگ يا فقدان

با بكارگيري روش زير مي توانيد حتي با دشوارترين احساسات خود مانند سوگ هاي سنگين كنار بيائيد. در واكنش هاي حاد مانند (سوگ متعاقب مرگ يا فقدان شخصي مهم در زندگي تان ) حرف زدن با يك مشاور به شما كمك مي كند تا خود را در آن موقعيت تك و تنها تصور نكنيد؛ حرف زدن با كسي كه احساس شما را مي فهمد, درگذر موفق شما از اين مرحله ياري رسان خواهد بود. اغلب گفته مي شود كه تجربه سوگ طبيعي است؛ ولي كساني كه در سوگ به سر مي برند, اغلب در نظر آنها امور بسيار غير طبيعي جلوه مي كند؛ احساسات آشفته و مشوش دارند, گاهي احساسي توان كاه همه وجودشان را در بر مي گيرد, تمركز و توجه شان دستخوش تغيير مي گردد و زندگي شان به نحوي غريب مختل مي شود. در چنين شرايطي, مشاوره مي تواند در آگاه شدن از دورنماي تجربة تان به شما كمك كند و به شما ياري دهد تا به سلامت از اين درياي سوگ بگذريد و حس سلامت و شادماني را در زندگي طبيعي تان باز يابيد.بعضي اوقات انتقالي تدريجي از اين فراز و نشيبهاي طبيعي و يا دشواريهاي طبيعي زندگي به افسردگي باليني وجود دارد.

    نشانه هاي افسردگي باليني

?                              اختلال در تمركز

?                               لذت نبردن از فعاليتهايي كه سابقاً براي فرد لذت بخش بودند

?                              اختلال در خواب: دشواري در به خواب رفتن, صبح زود بيدار شدن ناتواني در دوباره به خواب رفتن, خواب مفرط توام با خستگي حتي پس از ساعتها خوابيدن

?                             تغيير در عادات غذايي: معمولاً كاهش اشتها و بي مزه رسيدن غذا, گاه پرخوري بدون افزايش اشتها

?                            احساس گناه, درماندگي و / يا نوميدي

?                            افزايش افكار خود _ متقدانه

?                            افكار خودكشي

?                           دوري گزيدن از دوستان

?                           افزايش بي بند و باري جنسي يا از دست دادن علايق جنسي

?                           افزايش مصرف الكل / مواد

در صورتي كه كسي اكثر نشانه هاي پيش گفته را به مدت بيش از دو هفته تجربه كند, احتمالاً به افسردگي باليني دچار شده است.

افسردگي باليني به سادگي با انجام مشاوره و يا درمان علاج پذير است.

افسردگي باليني, بدون درمان 9_12 ماه يا بيشتر به طول مي انجامد؛ در حالي كه بنابر گزارش افرادي كه به سراغ درمان رفته اند, مي توان بين 4تا 6 هفته از اين بيماري رهايي يافت.

اگر فكر مي كنيد به افسردگي باليني دچاريد بي درنگ در پي درمان آن برآئيد.

عدم درمان آن معمولاً اوضاع را وخيم تر مي كند.

در اين گونه موارد مي توانيد با مركز مشاوره (6419504) تماس بگيريد.

    اگر فكر كنم دوستي محتاج كمك است, چه كنم؟

عموماً در چنين شرايطي براي او وصف رفتارهايي كه شما به آن ها توجه كرده ايد سودمند است (مثلاً, متوجه شدم تازگيها به كلاس نمي آيي, در اتاقت مي ماني و مثل سابق شاد نيستي), نگرانيتان را راجع به وي بر زبان بياوريد و به او پيشنهاد كنيد به مركز مشاوره مراجعه و با كسي حال خودش را بررسي كند. مي توانيد به همراه او به مركز مشاوره بيائيد, البته اگر فكر مي كنيد كه همراهي تان مفيد است.

اگر شخصي افكار خودكشي دارد، با مركز مشاوره تماس بگيريد تا در اسرع وقت او را ملاقات كنند.

اگر مايليد كه از نگرانيهايتان درباره نزديك شدن و يا نحوه نزديك شدن به دوست خود, كه به نظر محتاج كمك است, با كسي صحبت كنيد؛ با مركز مشاوره تماس بگيريدو با يكي از مشاوران به گفتگو بنشينيد.


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۱۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

از ديرباز،شوق وآرزومندي براي رسيدن به نزديكان مضمون نوشته هاي نويسندگان وشعرا بوده است . اكثر ما به زادگاهمان يا محلي كه آن را خانه مي ناميم به شدت وابسته‌ايم .هرگاه نتوانيم براي كسب آرامش وامنيت درخانه خود حضور يابيم ، بسيار آزرده مي شويم .

وقتي شما خانه را به قصد حضور در دانشگاه ترك ميكنيد، چه بسا درجاتي از غم غربت ودلتنگي راحس كرده باشيد.برخي دانشجويان چنان غرق در هيجان دوستان وفعاليت‌هاي جديد مي‌شوند كه كاملا زندگي پيشين خود را از ياد مي‌برند.بعضي دانشجويان فقط در همان چند دقيقه اول هيجان زده هستند وسپس دلشان براي همه آن چيزهايي كه برايشان آشنا و صميمي بود تنگ مي‌شودودر آرزوي ديدار خانواده و دوستانشان به سر مي‌برند.عده‌اي ديگر ، از همان ابتداي ورود به محيط نا آشناي دانشگاه وشهر در وحشتند .آنها براي مدتي ،از چند روز تا يك ونيم سال تحصيلي ، غمگين اند و تا حدودي احساس بيچارگي مي‌كنند.اين مشكل براي دانشجوي خارجي يا غير بومي دشوارتر است ،دسته اخير دانشجويان برخلاف دانشجويان بومي از عوامل حمايتي محرومند ،عواملي نظير دوستان هم شهري كه با يك زبان و گويش وعلاقمندي مشترك با يكديگر سخن بگويند.ما به هر محيط جديدي پا بگذاريم ومجبور شويم نيازهايمان را به نحوي متفاوت با قبل وبا افرادي ديگر تأمين كنيم ،دچار غم غربت ودلتنگي مي‌شويم .هريك از ما براي تغيير وآموختن روش‌هاي مختلف كنار آمدن با محيط هاي جديد،آستانه تحمل خاصي داريم .غم غربت ،اصطلاحي كلي است كه اندوه ، غمگيني ،از دست دادن معنا ،ترس از تغيير،پيش بيني نوكيدي يا احساسات تنهايي را دربر مي‌گيرد.گاهي اگر دانشجو نتواند نيازهاي دوست داشتن وتعلق خود را با افراد جديد تأمين  كند.چه بسا دچار افسردگي جدي شود.درچنين شرايطي ،دانشجوي جديد(يا دانشجويي كه غم غربت دارد)درپي كمك هاي حرفه‌اي بر مي‌آيد تا از دغدغه‌ها و نگراني- هايش سخن بگويد.

غم غربت شفاي عاجلي ندارد،ولي هرگاه به شدت غمگين شويد،اگر با كسي حرف بزنيد،حتما حالتان بهتر مي‌شود اغلب  اوقات ،مشاوران مي‌توانند معناي تازه‌اي از خودمان و زندگي را به ما نشان دهند،آن ها ما را به حل مشكلات ودرك جديدمحيط ترغيب مي كنند .غم غربت ،اغلب روشي است براي گفتن اين كه ما از مواجهه با آينده مي ترسيم يا در كنا رآمدن با آن ترديد داريم.حرف زدن با دوستان جديد،درگير شدن دربرخي فعاليت‌ها ي تازه (تا زمان مأنوس شدن با آنها )يا حرف زدن با مشاور يا معلم مورد علاقه‌تا ن راهي است براي تخفيف ناگوارترين حزن‌ها .

q                              راهنمائيهاي براي غلبه بر غم غربت:

1-         بپذيريد كه به آن دچاريد.{بخش اعظم خاطرات شما و آنچه مي توانيد بدان تكيه كنيد، درخانه قبلي تان است}.غم غربت پاسخي طبيعي به اين احساس فقدان است.

2-         با خواهر وبرادر بزرگتان يا دوستي كه اوهم از خانه دور است،دراين باره صحبت كنيد قدرت زيادي لازم است تا اين واقعيت را بپذيريدكه چيزي شما را رنج مي دهد وبايدبا آن روياروشويد.

3-         چند وسيله آشنا و مانوس را از خانه تان به محل جديدبياوريد.چيزهايي مانند عكس ،گياهان ،حتي حيوانات خشك شده حس تداوم به فرد مي‌دهند وشوك حاصل از محيط جديد را نزد وي تسهيل مي كند.

4-                          با محيط جديد خود آشنا شويد.دراطراف قدم بزنيد.اگر بدانيد ساختمانها ،كلاسهاوخدمات دركجا مستفرند،بهتر مي‌توانيد برخود مسلط شويد.

5-         از ديگران بخواهيد شما را دركشف محيط تازه همراهي كنند.دوست يابي قدمي بزرگ درتخفيف غم غربت است .

6-         با اعضاي خانواده‌تان درتماس باشيد،اما تلفن‌هاي خودرا محدود كنيد. برايشان درباره فعاليت‌ها وتجربه‌هاي جديدتان بنويسيد. آنها را متوجه سازيد كه شما هم مايليد از حال وروزگار آنها مطلع باشيد.

7-         قراري را براي رفتن به خانه تنظيم ومقدمات آن را فراهم كنيد .اين روش از احتمال بازگشت ناگهاني شما به خانه مي‌كاهد و شما را روي هدفهاي محل اقامت جديدتان متمركز مي‌كند.

8-         آرزوها  و انتظارات (توقعات )خود را بررسي كنيد.همه ما دوست داريم مشهور ، خوش لباس ،سامان يافته و خوب سازگار يافته باشيم .خوب ،ولي نيستيم .شما با تنظيم يك هدف كمال‌گرايانه خود را به دردسر مي‌اندازيد.به اشتباهاتتان بخنديد.چرا كه مي‌خواهيد بياموزيد.

9-         درپي فرصت‌هاي جديد برآييد .همان اندازه كه ديدن مردم ،كلاسها ،ساختمانها و ديگر موارد محيط جديد وحشت انگيز بنظر مي‌رسند ،درعين حال فرصت آشنايي با مردمي را پيش مي‌آورند كه بين شما و آنها زمينه علايق مشتركي وجود دارد. دركلاس‌هايي كه براي شما جالبند ،ثبت نام كنيد وبه فعاليت‌هاي مورد علاقه‌تان سرگرم شويد،يا فعاليت تازه‌اي را امتحان كنيد.

10ـ كاري كنيد .منتظر نشويد تا غم غربت خود برطرف شود.مشكلات مدفون شده اغلب بعدها درچهره مشكلاتي مانند :سردرد،خستگي ،بيماري،يا كمبود انگيزه رخ  مي‌نمايانند.


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۱۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

ترک عادت

دكتر حميد كمرزرين، روان‌شناس باليني درباره ماهيت عادت‌ها مي‌گويد: عادت‌ها سلسله‌اي از رفتارها هستند كه به ما كمك مي‌كنند كمتر فكر كنيم و فعاليت‌هاي روزمره‌مان را سريع‌تر پيش ببريم. در ذهنتان تصور كنيد اگر قرار بود هر كدام از ما در طول شبانه‌روز براي جزءجزء كارهايي كه انجام مي‌دهيم فكر كنيم، زمان بسيار زيادي را از دست مي‌داديم، در صورتي كه عادت‌ها با حذف تامل‌هاي طولاني، برش‌هاي زماني بيشتري را در اختيار ما قرار مي‌دهند.

 

يكي از پديده‌هايي كه براي اغلب انسان‌ها آشناست مبارزه با مجموعه‌اي از رفتارهاي منفي است كه در فرد تثبيت شده است. در واقع عادت‌هاي منفي نظير وسواس، اعتياد ، دروغ ، حسادت و ... مي‌تواند تجارب ناخوشايند ، اما گريزناپذيري براي هر كدام از ما باشد. حتما تا به حال خود تجربه كرده‌ايد يا نمونه‌هاي مشابهي از تمايل به ترك عادت‌‌هاي منفي را در ديگران ديده‌ايد. بسياري از ما دوست داريم رفتارهاي منفي‌مان را كنار بگذاريم ، مدتي با اين رفتارها ستيز مي‌كنيم، اما اغلب به همان نقطه اول برمي‌گرديم، نظير فردي كه دوست دارد سيگار كشيدن را كنار بگذارد يا دروغ نگويد ، اما بيشتر از 3 - 2 روز در برابر ميل به سيگار كشيدن يا دروغ گفتن نمي‌تواند مقاومت كند ، سرانجام نيز به همان نقطه اول مي‌رسد.

دكتر حميد كمرزرين درباره « بازگشت به نقطه اول در مبارزه با عادت‌ها» مي‌گويد: ديدگاه‌هاي مختلفي درخصوص اين اتفاق وجود دارد كه از جمله آنها مي‌توانيم به ديدگاه زيستي اشاره كنيم. مطابق با اين ديدگاه، در مغز انسان يك‌سري مدارهاي تقويت شده عصبي وجود دارد كه وقتي سعي در تضعيف يا از بين بردن اين مدارها مي‌شود مقاومت شكل مي‌گيرد.

وقتي ما به رفتاري عادت مي‌كنيم نسخه‌اي از آن در حافظه بلندمدت ما ضبط مي‌شود. به عنوان مثال شما ممكن است خانه‌تان را به جاي ديگري منتقل كنيد. روزهاي اول اين احتمال وجود دارد كه شما از سر عادت به محل سكونت اولتان برويد ، البته اين عادت بعد از گذشت زمان ضعيف و ضعيف‌تر مي‌شود.

 

اين وضعيت در رفتارهايي نظير اعتياد نيز تكرار مي‌شود. زماني كه فرد تصميم مي‌گيرد اعتيادش را ترك كند ، روزهاي اول تمام اجزاي بدني او اتوماتيك‌وار خواهان ماده‌اي هستند كه ماه‌‌ها يا سال‌ها دريافت كرده‌اند. طبيعي است مقاومت بسيار شديدي از ناحيه عادت‌هاي منفي در برابر تصميم‌ها اتخاذ مي‌شود ، از طرفي هر چقدر عادت‌ها نهادينه و تثبيت شده‌تر باشند، موج مقاومت را قوي‌تر مي‌كنند ، با اين همه گذر زمان به سود فردي است كه تصميم‌ گرفته رفتار منفي‌اش را كنار بگذارد.

اگر شخصي در برابر خواسته‌اي كه ناشي از عادت‌هاي منفي اوست مقاومت كند روزبه‌روز از قدرت آن موج منفي كاسته خواهد شد ، مقاومت و تكرار نكردن رفتار منفي به مغز اين فرصت را مي‌دهد كه خود را با شرايط جديد وفق داده و به سمت مولفه‌‌هاي جديدي برود.

اين روان‌شناس، تحليل‌ ديگر بازگشت دوباره ما به عادت‌هاي منفي خوگرفته را از ديد روانكاوي اين‌گونه بيان مي‌كند: واقعيت آن است كه ناخودآگاه ما در قبال عادت‌ها تمايل به بازگشت دارد. كودكي را در نظر بگيريد كه وقتي احساس ترس مي‌كند ، از سر عادت انگشتش را مي‌مكد يا كسي كه بشدت عصباني است به سيگار رو مي‌آورد. در واقع وقتي فرد با شكست‌ها و اتفاقات نااميدكننده در زندگي روبه‌رو مي‌شود ، به شخصيت اول خود برمي‌گردد. همان شخصيت نهادينه شده كه تصميم به ترك آن را گرفته. فرد وقتي به شخصيت اصلي‌اش برمي‌گردد ، از تكرار رفتاري كه مي‌‌خواست با آن مبارزه كند ، لذت مي‌برد. اين لذت نيز يك نوع واپسگرايي منفي ايجاد مي‌كند. وي استرس‌هاي محيطي و دروني را به عنوان دو عامل مهم در بازگشت فرد به عادت‌هاي منفي نام مي‌برد .

ترک عادت

در تغيير عادت‌ها نبايد حس محروميت ايجاد شود

برخي افرادي كه عادت‌هايشان را كنار مي‌گذارند ، ابتدا با نوعي كسالت و افسردگي روبه‌رو مي‌شوند. به اعتقاد دكتر كمر زرين، اگر عادت‌ها به شكل مصرفي باشد حتما بايد زير نظر پزشك متخصص و مشاور ترك شوند ، حتي ممكن است تعدادي داروهاي آرامبخش براي افراد تجويز شود. طبيعي است افرادي كه اقدام به ترك اعتياد مي‌كنند ابتدا با اختلال در عملكردهاي شيميايي مغز، با كمبود انرژي روبه‌رو مي‌شوند، هر چند اين نوع افسردگي در رژيم‌هاي غذايي سفت و سخت و خودسرانه نيز ديده مي‌شود.

گام اول براي مقابله با عادت‌هاي بد ، شناخت صحيح نسبت به آنهاست، تا زماني كه اين شناخت اتفاق نيفتد كاري از پيش نخواهد رفت، بعد از شناخت هم استدلال (استدلال براي همه افراد يكسان نيست، استدلال براي يك بزرگسال با استدلال براي كودك متفاوت است)‌ و رفتارگرايي بايد مورد توجه قرار گيرد.

مثبت‌انديشي ، پايه برخورد با عادت‌هاي منفي

زهرا قيامي، كارشناس ارشد روان‌شناسي به اهميت شناخت،‌ مثبت‌انديشي و اعتماد به نفس در پايداري تصميم‌ها و عدم گرايش دوباره به عادت‌هاي پيشين تاكيد مي‌كند و معتقد است: شناخت پيدا كردن به جوانب عادت‌هايي كه به آنها خو گرفته‌ايم، در عدم بازگشت به عادت‌هاي منفي مساله كليدي است. در واقع برخوردهاي احساسي و يكباره نخواهد توانست هدف ما را تامين كنند. چراكه طراوت و انرژي اين برخوردها بعد از چند ساعت يا چند روز كمرنگ خواهد شد.

 

مساله مهم ديگر مثبت‌انديشي و اعتماد به نفس است. اين دو لازم و ملزوم يكديگرند و از همديگر تغذيه مي‌كنند. مثبت‌انديشي مي‌تواند تمام وجوه و جزييات زندگي فرد را تحت تاثير خود قرار دهد ، بنابراين كسي كه به عناصر زندگي‌اش با ديدي مثبت نگاه كند ، بهتر خواهد توانست در برابر عادت‌هاي بد ايستادگي كند.

در واقع همه ما به نوعي در معرض خطا و رفتارهاي غلط قرار داريم، اما آنچه مهم به نظر مي‌رسد شيوه برخورد ما با رفتارهاي غلط است. افرادي كه عزت نفس بالايي دارند ، اگرچه ممكن است دست به خطا بزنند ، اما بينش بالايشان اجازه نخواهد داد اين رفتارها شكل يك عادت را به خود بگيرد.

اتكا به توانايي‌ها و استعدادها در ترك عادت‌هاي ناپسند بسيار حياتي است، افراد مي‌توانند به دفعات جمله «من مي‌توانم» را در ذهن شان تكرار كنند.

 جنس برخوردهاي اطرافيان نيز تاثيرات فوق‌العاده‌اي دارد. اطرافيان اگرچه ممكن است نگران فردي باشند كه تصميم به ترك يك عادت گرفته است، اما بروز اين نگراني نبايد به گونه‌اي باشد كه فرد را در معرض فشارهاي رواني و انتظارات بيش از حد قرار دهد. گاهي حتي لازم است خانواده نسبت به يك موضوع خاص بي‌تفاوت باشد تا فرد راحت‌تر بتواند مساله را حل كند.


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۱۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

 در طي زندگي، هر كدام از ما روابطي را با ديگران برقرار مي كنيم كه آن روابط معنايي خاص براي ما دارد. آنها مي توانند والدين، ساير اعضاي خانواده، دوستان، معلمان و افراد ديگري باشند. اينها كساني هستند كه به شيوه هاي مختلف از ما مراقبت و حمايت مي نمايند. در طي زندگي مان، هر كدام از ما مرگ كسي كه مورد علاقه مان است را نيز تجربه مي كنيم. صرفنظر از اينكه مرگ آنها ناشي از بيماري، تصادف يا حادثه اي ديگر باشد، ما با تركيبي از افكار و احساسات باقي مي مانيم. ما عميقاً فقدان آنها را احساس مي كنيم. پيشنهاد هاي زير به ما در فهم فرايند سازنده سوگ و اهميت ياد آوري شخص مورد علاقه مان كمك مي كند.

مسئله مهم، پذيرش خودتان است

سوگ يك تجربه طبيعي و جهاني است. بهر حال، هر كدام از ما سوگ را به شيوه خاصي كه متناسب با نوع تربيت و شخصيت مان است، تجربه مي كنيم، در حالي كه عوامل مشتركي در فرايند سوگ وجود دارند، ولي هيچ فرمول يا جدول ثابتي كه بايد با آن مطابق باشد، در سوگ وجود ندارد، پذيرفتن خودتان گامي مهم به سوي فرآيند سالم سوگ  است.

احساسات شما طبيعي است

بدنيال فقدان شخص محبوب، تعداد وسيعي از حالات عاطفي تجربه مي شوند. اين احساسات شامل غمگيني، ترس، يأس، سردرگمي خشم، احساس گناه و حتي بي حسي است. اين عواطف در درجات مختلف شدت و در دوره هاي زماني متفاوت تجربه مي شوند. الگوهاي معمول زندگي ما ممكن است خاطراتي را در مورد فقدان و احساسات مرتبط با آن برانگيزد. مراسم خانوادگي، تعطيلات، مكانهاي مورد علاقه، موسيقي و تجارب ديگري كه با شخص از دست رفته داشته ايم، به عنوان منبعي براي درد و رنج برايمان باقي مي ماند. در اواسط سوگواري با شگفتي، كاهش غم و اندوه امري طبيعي مي باشد. در طي زمان خاطرات ما با شخص محبوب باقي خواهد ماند ولي واكنشهاي هيجاني شديدمان به طرف متوسط ميل خواهد كرد. گر چه يادآوري اين مسئله بسيار مهم است كه حتي بعد از سالها نيز ما شخص از دست رفته را فراموش نخواهيم كرد. بهتر است به سوگواري به عنوان يك چرخه نگاه كنيد كه در آن بطور دوره اي فقدان و احساسات مرتبط با آن را يادآوري خواهيد كرد.

زندگي روزمره شما ممكن است دچار تغيير گردد.

بدنبال مرگ يك شخص مهم در زندگي حالت احساسي شما امكان دارد كاملاً تغيير كند. ممكن است از نظر جسماني احساس خستگي نماييد، در الگوهاي معمول خوابتان مشكل پيدا كنيد، در تمركز براي مدت طولاني مشكل داشته باشيد و اشتهاي طبيعي خود را از دست بدهيد. همچنين ممكن است متوجه شويد كه علائق شما به كار، فعاليت هاي اجتماعي و بودن با ديگران تا اندازه اي كاهش يافته است. فعاليت ها و افرادي كه شما معمولاً از آنها لذت مي برند. جذابيت خود را براي شما از دست  مي دهند. در اين دوران، بعضي از مردم اشتغالات كاري و فعاليت هاي اجتماعي خود را جهت مشغول كردن ذهن و انرژي شان از يك طرف و اجتناب از احساسات ناراحت كننده مرتبط با فقدان از سوي ديگر، افزايش مي دهند.

 بهر حال هر شخصي شيوه اي را براي انطباق انتخاب مي كند.ومسئله مهم اين است كه شخص ارتباط ها را با ديگران حفظ كند وبراي آن  ارزش قائل شود و حجم متناسبي از كار، فراغت و استراحت رابراي خود در نظر بگيرد. براي انجام بعضي از تمرينات آرامش و فعاليت جسماني از قبيل پياده روي با مشاركت يك شخص ديگر بر نامه داشته باشيد. اگر تغييرات آنقدر معني دار بود كه توانايي كاركرد شما در مسائل روزمره را تحت تاثير قرار دهد، در آن  صورت جهت مشاوره و دريافت كمك تخصصي بايد به سراغ يك متخصص برويد.

 

آينده اي پر اميد براي خود بسازيد

با خود مهربان باشيد

در مورد توانايي و نيروي خود براي قبول مسئوليت هاي جاري انتظارات موجه داشته باشيد. موضع گرفتن بر عليه طرحهاي جديد خيلي زود است. به خاطر داشته باشيد كه سوگواري با درجات مختلف خود امري طبيعي و فرايندي اساسي براي ياد آوري محبوب (از دست رفته) است.

  براي ياد آوري شخص مورد علاقه از دست رفته راههايي را ايجاد كنيد.

آداب و رسوم به ما كمك مي كند كه جنبه هاي مثبت ارتباطمان را يادآوري كرده و خود را به جامعه متصل سازيم فعاليتهايي از قبيل خاطره نويسي، مراقبه، عبادات، پياده روي، آواز خواني . ديدن جاهايي كه قبلاً با هم بوديد مي توانند روزنه هايي خلاق براي افكار و احساسات شما باشند. اينها همچنين ارزش زندگي را نيز به ما ياداوري مي كنند.

 

از نظر روحي خود را در مركز توجه قرار دهيد

اهدافي را كه برالي خودتان در نظر گرفته ايد، يادآوري كنيد و شيوه هايي كه شخص مورد علاقه تان جهت كمك به رشد و موفقيت شما داشت، را بخاطر بياوريد. يك هدف آتي و شيوه هاي مورد   علاقه تان جهت مشاركت با ديگران در آن هدف را تجسم كنيد. خودتان را در اشكال مختلفي از زندگي كه مي تواند برايتان معني دار باشد مورد بازنگري قرار دهيد. اگر مذهبي هستيد، نمادها، فعاليتها و گروههاي مرتبط با آن را جهت بدست آوردن راحتي و يافتن چشم اندازي جديد براي زندگي مورد استفاده قرار دهيد.

آينده اي پر اميد را براي خود تجسم كنيد

افكار و احساسات خود را براي ديگران بگوييد. به آنها اجازه دهيد كه در اين مقطع بسيار حساس از زندگي همراه شما باشند. سعي كنيد از نظر جسماني فعال مانده و به زيبايي هاي اطراف زندگي خود حساس باشيد. تجسم كنيد كه معنايي براي زندگي آينده شما وجود دارد. تجسم كنيد عشقي را كه به شخص از دست رفته داشتيد اساسي براي فعاليت خلاقانه شما در آينده خواهد بود.

 

به هنگام سوگواري به ديگران كمك كنيد.

علائق خود را براي شخص ديگر بيان كنيد

... مكالمه را شروع نماييد، به او گوش دهيد، و در مورد فقدان صحبت كنيد.

در دسترس باشيد

... به شخص سوگوار اجازه دهيد تا مطمتن شود شما در صورت نياز در دسترس هستيد.

از قضاوت در مورد احساسات شخص به هنگام سوگواري خودداري كنيد

... مردم افكار و احسااست خود را به اشكال مختلف كه از نظر شدت و مدت متفاوت است، بيان مي كنند.

خود براي اين موضوع كه شخص سوگوار سوالات سختي در مورد زندگي و مرگ خواهدداشت و شما پاسخهاي آسان نخواهيد داشت، آماده كنيد.

متناسب بودن سوالها را تاييد و صحبت كردن را تشويق نماييد.

اهميت مراسم سالانه، جشنها و فعاليتهايي كه شخص از دست رفته در آنها شركت مي كرد را بخاطر داشته باشيد.

... به خاطرات مربوط به اوقات و فعاليتهاي ويژه كه براي شخص سوگوار باقي مانده است، حساس باشيد.

 ارزش رابطه تان را مورد تاييد ... قرار دهيد

... اهميت هر نوع ارتباط از قبيل ارتباط با دوست، همكلاسي، عضو خانواده، همسايه، همكار، همسر يا شخص صميمي را مورد تذكر قرار دهيد.

به ماهيت دوره اي فرايند سوگ حساس باشيد

صبور باشيد. به خاطر داشته باشيد كه آشكار شدن و از بين رفتن سوگ به دليل آشكار نياز ندارد. زمان خاصي براي اتمام سوگواري وجود ندارد.


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۱۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

براي شما که قلبتان شکسته

چگونه بر مشکلات عاطفي غلبه کنيم؟

قلب شکسته

از آنجا که عواطف بخش مهمي از زندگي ما انسانها به خصوص نوجوانان و جوانان را تشکيل مي دهد، مشکلات عاطفي نيز بخش جدايي ناپذير زندگي ما هستند. نمي دانم تا به حال براي شما اتفاق افتاده که عزيز ترين تان را از دست دهيد و يا تجربه يک نامزدي و يا ازدواج ناموفق را داشته ايد؟ و يا حتي ممکن است تجربه تلخ از دست دادن پدر ، مادر، فرزند و ... را پشت سر گذاشته باشيد.

اينها جز آن دسته رخدادهايي هستند که چالشهاي عاطفي بسيار بزرگي براي ما انسانها به وجود آورده و در اصطلاح عاميانه باعث" شکستن قلب " افراد مي گردد. وقتي افراد دچار اين حالات مي گردند ديگر مطمئن مي شوند که با از دست دادن فرد مورد علاقه خود هرگز نمي توانند به شرايط اوليه زندگي خود بازگردند ولي ما در اين مقاله سعي داريم شما را راهنمايي کنيم تا بتوانيد اين رنج انبوه را پشت سر گذاشته و تسکيني بر قلب شکسته تان باشيم.

 

روزهاي اول و دوم

گام اول

فراموش نکنيد که اين شرايط بسيار سخت است اما کشنده نيست بنابراين بهتر است که در روزهاي نخستين اين اتفاق ناگوار به اندازه کافي به خودتان فرصت و استراحت دهيد. همچنين به خودتان اجازه دهيد که در برابر اين اتفاق به سوگواري پرداخته و حتي تا جايي که دوست داريد گريه کنيد. اگر شاغل هستيد مرخصي استعلاجي بگيريد و يا اگر دانشجو يا دانش آموز هستيد به خودتان مرخصي دهيد. تمام روز را بخوابيد و سعي کنيد از خوراکي هاي شيرين مانند بستني و ... استفاده کنيد.

گام دوم

فقط نيمه خالي ليوان را نبينيد بلکه به جنبه هاي مثبت اين رويداد نيز توجه داشته باشيد. وقتي ما با مشکلات عاطفي

نيايش

 شديد مواجه مي شويم و قلبمان مي شکند، يعني يک انسان عاطفي هستيم و اين امتياز کمي نيست؛ سعي کنيد براي کنار آمدن با اين مساله دايما از خودگويي هاي مثبت استفاده کنيد مانند "اين اتفاق هم مي گذرد" و يا " من تحمل اين فشار شديد را دارم" و ... برخي ديگر از افراد نيز سعي مي کنند از اذکار مذهبي و يا دعا و نيايش (براي کسب آرامش) بهره گيرند.

گام سوم

ارتباط نزديک تري با دوستان و اقوام خود بر قرار کنيد. اين اقدام به شما کمک مي کند تا غم و اندوه خود را با آنها تقسيم کنيد . از ديدن فيلمهاي پريشان کننده و يا موسيقي غمگين خودداري کنيد و در ازاي آن سعي کنيد فيلم هاي کمدي و يا تصاويري که تضمين کننده احساس خوب در شما هستند،  استفاده کنيد.

 

ماه اول

گام اول در هفته اول

سعي کنيد خودتان را وادار کنيد که از خانه خارج شده و روابط اجتماعي برقرار کنيد حتي اگر اين کار برايتان مشکل است به يک پياده روي طولاني برويد. در طي مسير سعي کنيد به طور طبيعي هيجانات خود را ابراز کنيد. حتي مي توانيد در اوقاتي که در منزل هستيد، بنويسيد، نقاشي کنيد، موسيقي گوش دهيد و يا ورزش نماييد. ترشح آندروفين ناشي از ورزش کردن به شما کمک مي کند که زودتر روحيه از دست رفته تان را بازيابيد.

وقتي ما با مشکلات عاطفي شديد مواجه مي شويم و قلبمان مي شکند، يعني يک انسان عاطفي هستيم و اين امتياز کمي نيست

يک کاغذ برداريد و تمام احساسات و ناراحتي هاي خود را بر روي آن يادداشت کنيد. آخر هفته را به خارج از شهر رفته و نفسي تازه کنيد. حتي برخي از مشاوران توصيه مي کنند که هر خاطره ناراحت کننده و رنج آوري را که از اين اتفاق اخير داريد بر روي کاغذ نوشته و داخل يک جعبه بگذاريد و بعد جعبه را به داخل آب بيندازيد.

گام دوم در هفته دوم

تمام اوقات خود را با دوستانتان پر کنيد. اين اقدام به شما کمک مي کند تا در زمانهايي که در کنار دوستان خود هستيد کمتر احساس رنجش و ناراحتي بکنيد.

يک ليست از اقداماتي را تهيه کنيد که فکر مي کنيد به شما کمک خواهد کرد تا اعتماد و اطمينان از دست رفته تان را دوباره به دست آوريد. براي مثال ليستي از دوستان و يا چيزهايي که دوست داريد، آنچه را که آرزو داريد در ده سال اينده انجام دهيد و ... را تهيه نماييد.

به خودتان بيشتر رسيدگي کنيد مثلا آرايش ظاهر(مانند طرز لباس پوشيدن) يا حتي طرز پيرايش موهاي خود را تغيير دهيد. به گردشگاهها و يا مراکز خريد برويد و يا هر کاري را که در گذشته از انجام آن لذت مي برديد انجام دهيد و ...

اندوه

گام سوم در هفته سوم

تجربه اي را که در اثر اين رويداد به دست آورده ايد مشخص کنيد. مثلا اگر يک نامزدي يا عقد ناموفق را پشت سرگذاشته ايد شايد به اين نتيجه برسيد  که براي انتخاب همسر مورد علاقه تان بايد بيشتر توجه مي کرديد و يا بايد به صحبتهاي والدين خود بيشتر بها مي داديد و يا اگر فردي هستيد که يکي از عزيزان خود را از دست داده ايد شايد اين رويداد تلخ باعث شده باشد که بيشتر بتوانيد شرايط افراد داغديده ديگر را درک کرده و همچنين بيشتر قدر ساير اطرافيان خود را بدانيد و ..

فعاليتهايي را انتخاب کنيد که همه وقت شما را پر کند، ذهن شما را به خود مشغول کند و حتي حواستان را پرت کند تا اعتماد از دست رفته تان را به دست آوريد. هر روز به مدت مشخصي شروع به دويدن کنيد. به کلاسهاي يوگا برويد و يا حتي سعي کنيد يک زبان جديد بياموزيد. فراموش نکنيد که نبايد غم و اندوه را در درون خود حبس کنيد بلکه آن را تخليه کرده و با ديگران در ميان بگذاريد.

گام چهارم در هفته چهارم

به طور پيوسته فعاليتهاي اجتماعي خود را حفظ کنيد و به ورزش ادامه دهيد در ضمن تا جايي که امکان دارد به سراغ استفاده از داروهاي آرام بخش و يا مصرف دخانيات نرويد. هر گاه احساس رنجش شديد کرديد حتما با يکي از نزديکان خود صحبت کنيد بنابراين به حفظ رابطه دوستانه بسيار توجه کنيد و به خاطر داشته باشيد که هيجاناتي مانند غم، خشم، ترس، گناه و ... از ويژگي هاي طبيعي شرايط شماست. تمرکز بيش از حد و يا ناديده گرفتن اين هيجانات فرآيند سلامتي شما را به شدت تحت تاثير قرار مي دهد  بنابراين بنويسيد، گريه کنيد، درددل کنيد و ... اما احساساتتان را محبوس نکنيد.

تمام اوقات خود را با دوستانتان پر کنيد. اين اقدام به شما کمک مي کند تا در زمانهايي که در کنار دوستان خود هستيد کمتر احساس رنجش و ناراحتي بکنيد

ماههاي سوم تا ششم

گام اول

اگر شما جز آن دسته افرادي هستيد که در فرايند نامزدي خود با شکست مواجه شده ايد و يا با شکست عاطفي شديدي رودر رو شده ايد، شايد وقت آن رسيده باشد که مجددا به فکر ازدواج و انتخاب همسر باشيد. حتي به بسياري از افرادي که فرزند خود را از دست داده اند، توصيه مي شود که با مشورت و صلاحديد پزشک، به فکر برنامه ريزي براي آوردن يک فرزند جديد باشند و ... نبايد فراموش کنيد که زندگي شما بايد به روال طبيعي خود بازگردد.

گام دوم

اگر ملاحظه مي کنيد که با گذشت 3-6 ماه علايم افسردگي مانند غم و اندوه شديد، بي خوابي يا پرخوابي، کاهش اعتماد به نفس، از دست دادن تمرکز و يا گريه بيش از حد را داريد از يک روان شناس يا روانپزشک کمک بگيريد.

ترشح آندروفين ناشي از ورزش کردن به شما کمک مي کند که زودتر روحيه از دست رفته تان را بازيابيد.

گام سوم

فراموش نکنيد که به دست آوردن سلامت کامل فرآيندي بسيار  زمان بر است. يعني در زماني که شما فکر مي کنيد کاملا بهبود يافته ايد، ممکن است دوباره علايم غم، خشم،گناه، ترس و ... را در خود ملاحظه کنيد. لذا به قلب شکسته تان فرصت ترميم دهيد.

 

يک سال بعد

ديگر وقت آن رسيده که بتوانيد به اندازه کافي با مشکل خود کنار بياييد بنابراين، اين تجربه را در حافظه خود جمع بندي و سپس حل و فصل  کنيد مانند:    

" قلب من يکبار شکسته، اين اتفاق واقعا به من آسيب رساند و من را براي مدت طولاني تحت تاثير قرار داد اما بالاخره توانستم بر اين غم انبوه غلبه يابم و اين توانايي را در خود پرورش دادم".

سخنان حکمت آمیز نهج البلاغه در بسیاری موارد حال و هوای انسان را تغییر میدهند...


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۱۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

تنهايي نوعي احساس تهي بودن و خلاء دروني است. شما احساس انزوا كرده و از دنيا جدا مي‌شويد،‌ از كساني كه دلتان مي‌خواست با آنها رابطه داشته باشيد،‌مي‌بريد. انواع و درجات مختلفي از احساس تنهايي وجود دارد . شايد تنهايي را به صورت يك احساس مبهم از درست نبودن امور تجربه كنيد. اين حالت نوع خفيف احساس تهي بودن است. شايد هم تنهايي را به صورت محروميت و درد بسيار شديد تجربه نمائيد. يك نوع ازتنهايي به گم كردن يك شخص خاص، بدليل مرگ او يا دوري‌اش مربوط مي‌شود. نوع ديگر تنهايي ناشي از فقدان تماس با مردم است به اين دليل ممكن است واقعا بصورت فيزيكي به خاطر كار در شيفت شب يا اقامت در ساختماني كه مردم بندرت به آنجا رفت وآمد مي‌كنند، از ديگران جدا شده باشيد. شما حتي ممكن است از نظر عاطفي احساس تنهايي كنيد، در حالي كه در ميان مردم هستيد ولي در برقراري رابطه با آنها دچار مشكل باشيد.

احساس تنهايي با تنها بودن صرف متفاوت است

در اينجا ضروري است كه تأكيد شود احساس تنهايي مساوي با تنها بودن نيست . هر شخصي هميشه زماني را براي تنها بودن در نظر مي‌گيرد . تنها احساس تنها بودن و غمگين شدن به خاطر آن است والبته همه ما گاهي احساس تنهايي مي‌كنيم .فقط زماني كه در دام تنهايي‌گير مي‌افتيم، آن تبديل به يك مشكل واقعي مي‌شود.

چطور ممكن است در احساس تنهايي مان نقش داشته باشيم

تنهايي يك احساس انفعالي است . ابقا وتداوم آن ناشي از اجازه منفعلانه ما ازيك سو وانجام ندادن هيچ چيزي براي تغيير آن از سوي ديگر است. ما اميدواريم كه آن خودش از بين خواهد رفت وبنابراين هيچ كاري براي رفع آن انجام نمي‌دهيم و اجازه مي‌دهيم كه ما را در بربگيرد. شگفت آور اين كه در بعضي از موارد حتي ما به اين احساس خوشامد مي‌گوئيم. پذيرفتن تنهايي و غرق شدن دراحساسات مرتبط با آن معمولا به احساس افسردگي و درماندگي منتهي مي شود، آن نيز به نوبه خود، به احساس انفعال بيشتر و افسردگي افزونتر منجر مي‌گردد.

راههاي تغيير احساس تنهايي

 احساس تنهايي را شناخته و آن را بيان داريد.

براي متوقف كردن احساس تنهايي، اول بايد بپذيريم كه احساس تنهايي مي‌كنيم. گاهي اوقات پذيرفتن آن كاري مشكل است .سپس بايد احساس تنهايي را به شيوه‌اي ابراز داريم. مي‌توانيم آن را در دفترچه يادداشت روزانه بنويسيم، يا از طريق نوشتن يك نامه تخيلي به يك دوست يا فاميل ابراز داريم، از طريق كشيدن و رنگ كردن يك تصوير، آواز خواندن يا انجام هر كار ديگري كه باعث ابراز احساسات دروني‌مان گردد.شامل صحبت با ديگران. نيز مي‌توانيم احساس تنهايي‌مان را بيان داريم. بيان اين احساسات ممكن است به كشف اين نكته منجر شود كه ما چيزهاي زيادي را احساس مي‌كنيم كه با حساس تنهايي‌مان مرتبط هستند، از قبيل غمگيني، خشم و ناكامي. ممكن است قادر به شناسايي نواحي باشيم كه اين احساسات از آنجاها مي‌آيند‌، يعني متوجه شويم كه چگونه با زندگي ما ارتباط يافته‌اند. به موازات توانايي‌مان در ديدن اين ارتباط، توانايي‌مان در تغيير آنها نيز افزايش مي‌يابد.

فعال تر باشيد

بزرگترين تغيير، البته، متوقف كردن حالت انفعال و فعال‌تر شدن است. اگر ما كسي را گم كرده‌ايم، از قبيل والدين، خانواده يا دوستان، مي‌توانيم به آنها تلفن بكنيم ، نامه بنويسيم ، با پست الكتريكي پيام بفرستيم و يا به ملاقاتشان برويم. صحبت كردن با يك دوست فهيم نيز به تغيير خلقياتمان كمك خواهد كرد. اگر دوست فهيم نداريم صحبت با يك روحاني، معلم يا مشاور مي‌تواند نقطه‌اي براي شروع باشد.اگر احساس تنهايي بدليل  مردن شخص مورد علاقه باشد ابراز اندوه ناشي از فقدان او و ياد آوري خاطرات شاد خودمان با وي و توجه به اين كه اين خاطرات هميشه با ماست ، مي تواند به ما در دور شدن از احساسات تنهايي كمك كند. اين الگو را مي‌توان در مورد از دست دادن دوستي‌ها و يا روابط عشقي مورد استفاده قرارداد.

  در فعاليت‌ها يا باشگاها شركت كنيد

شركت در فعاليت يا باشگاه چندين چيز را مي‌تواند بدنبال داشته باشد.شركت در فعاليت‌هاي لذت بخش ذهن ما را از احساس تنهايي دور مي‌گرداند . اين فعاليتها از طريق فوق مي‌تواند بطور مستقيم خلق ما را تغيير دهند. اين اعمال همچنين فرصتي را فراهم مي‌كنند تا افراد داراي علائق مشابه را ببينيم و مهارتهاي ملاقات با ديگران رادر خود افزايش دهيم. آن همچنين ساختاري را به زندگي ما داده و احساس مي‌كنيم كه چيزي براي آينده وجود دارد. فعاليت‌ها همچنين به ما ياد آوري مي‌كند كه چگونه به هنگام انجام مشابه همين كارها در گذشته احساس بهتري پيدا مي‌كرديم. در بعضي موارد اين اثرات خيلي سريع ودر مواردي ديگر به كندي بدست مي‌آيند. ما واقعا نياز داريم كه خود را مجبور كنيم كه به ديدار ديگران رفته با آنها صحبت كرده وفعاليتهاي متعدد را مورد توجه قرار دهيم، قبل از اينكه در رابطه با آنچه كه مي‌خواهيم انجام دهيم احساس راحتي داشته باشيم و سپس به مشاهده و پيشرفت بپردازيم.

شايد چيزي كه بايد از آن خودداري كرد اين باشد كه بكوشيم به باشگاه يا يك سازمان يا حتي يك رابطه جديد به اين خاطر ملحق شويم كه فكر مي‌كنيم آن ما را بهتر كرده و يا به شخصي جذاب تبديل خواهد كرد. راهبرد بهتر اين است كه در فعاليت‌ها به اين خاطر درگير شويم كه آنها قبلا در ما ايجاد لذت مي كرده اند ويا اينكه فكر ميكنيم برايمان خوب خواهند بود. اين باعث مي‌شود كه از انجام فعاليت‌ها با مردم وبودن با مردمي كه از اين امورات لذت مي‌برند، لذت ببريم. همچنين ممكن است دريابيم كه بعضي از مردم همان طوري هستند كه ما هستيم. يك امتياز اضافي نيز اين است كه در مي‌يابيم قادريم بعضي از فعاليت‌ها و علائق را انتخاب و به تنهايي انجام دهيم  بدون اينكه احساس تنهايي بكنيم .

نتيجه گيري

هر كسي در دوره‌هايي از عمر احساس تنهايي مي‌كند. استفاده از پيشنهادهاي فوق كمك مي‌كند تا با اين احساسات بهتر مقابله كنيم .


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۱۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

یک فرمول ساده می‌گوید خنده صادق، خنده‌ای است که با جمع شدن و چروک خوردن چشم‌ها همراه باشد.

خیلی از ما قدرت یک نوازش ساده، یک لبخند ملایم، یک کلمه محبت‌آمیز، یک گوش‌شنوا یا یک تعریف و تمجید صادقانه را نادیده می‌گیریم؛ در حالی که تک‌تک این حرکات ظاهرا کم‌اهمیت، گاهی این توانایی را دارند که به ما و دیگران زندگی دوباره بدهند. همه ما شاد به دنیا آمده‌ایم و می‌توانیم این شادی را مثلا با یک لبخند ساده نشان بدهیم....

همه ما تا اندازه‌ای می‌توانیم خنده واقعی را از غیر واقعی تشخیص بدهیم. شاید این فرمول برای آن تشخیص، موثر باشد: خنده واقعی با جمع شدن و چروک خوردن چشم‌ها همراه است. پس درس امروز این است: با چشم‌های‌تان بخندید تا خنده را واقعا احساس کنید و خنده واقعی در چهره‌تان نمایان شود.

خندیدن به همان اندازه که ساده است، قدرتمند هم هست و آثار قابل‌توجهی دارد؛ از جمله:

▪ جذب دیگران: افراد به سمت انرژی شما کشیده می‌شوند. هر چه بیشتر لبخند بزنید، یک نوع انرژی مثبت و اعتماد و صمیمیتی در شما ایجاد می‌شود که دیگران به سمت آن کشیده می‌شوند. افراد به سمت شما می‌آیند زیرا می‌دانند که در نزدیکی شما احساس بسیار خوب و لذت‌بخشی به آنها دست می‌دهد. افراد ناآشنای داخل خیابان، همکارهای تان در سرکار و نیز دوستان‌تان. همه ما انسان‌های شاد و خوش‌رو و بشاش را دوست داریم و ترجیح می‌دهیم اطراف آنها باشیم. این‌طور نیست؟

▪ خوش‌بینی: شما احساس مثبتی نسبت به خودتان و جهان اطراف‌تان پیدا خواهید کرد.

▪ شادی و لذت: لبخند زدن یک حالت ظاهری است که در اثر شادی و لذت بردن از چیزی در صورت‌ پدیدار می‌شود. خندیدن احساس شادی‌ای را که دارید درون شما افزایش می‌دهد و بیشتر احساس می‌کنید که خوشحال هستید.

▪ سلامت: خنده می‌تواند ذهن و درون‌تان را تحت تاثیر قرار دهد؛ اثری که می‌تواند نتیجه‌ای فیزیولوژیک روی سلامت جسمی و روانی شما داشته باشد.

▪ صمیمیت و مهربانی: خنده حالتی بسیار مهربانانه است که باعث می‌شود افراد در حضور شما احساس راحتی کنند.

▪ خوشحال کردن دیگران: خنده شما نیرویی دارد که باعث می‌شود دیگران هم نسبت به خودشان احساس خوبی پیدا کنند. این نیرو کشش و صمیمیت قلبی است و توانایی آن را دارد که فورا لبخند را بر لب دیگر افراد بیاورد. وقتی شما از عمق وجودتان می‌خندید، دیگران خیلی سریع و راحت در تله خنده‌تان گرفتار می‌شوند و احساسی ناشی از خنده‌ شما در درون‌شان تجربه می‌شود که آنها را به خنده وامی‌دارد.

▪ لبخندی تقدیم به غریبه‌ها: حتما تجربه کرده‌اید که گاهی اوقات به طور ناخودآگاه و کاملا اتفاقی به یکدیگر خیره می‌شویم و در چشم‌های یکدیگر زل می‌زنیم و ناگهان هر دو بدون لطافت و خیلی نامهربان نگاه‌های‌مان را از روی هم برمی‌داریم و وانمود می‌کنیم که جای دیگری را نگاه می‌کرده‌ایم! جالب‌تر و هیجان‌انگیزتر این است که به یکدیگر لبخند بزنیم؛ یک لبخند واقعی با نشان دادن دندان‌ها و جمع شدن چشم‌ها. دیپاک چوپرا، نویسنده سرشناس کتاب‌های موفقیت، از تجربه شخصی‌اش در این باره می‌گوید : «من به آنها یک لبخند هدیه می‌کنم. چرا که نه؟ مجانی است! به علاوه، لذت‌بخش‌تر از آن است که نگاه‌های مان را بی‌عاطفه برگردانیم و وانمود کنیم همدیگر را ندیده‌ایم. من عاشق این هستم که عکس‌العمل افرادی را که به آنها لبخند می‌زنم و آنها انتظارش را نداشته‌اند، ببینم. بعضی‌ها از خجالت سرخ می‌شوند و بعضی‌ها هم شگفت‌زده لبخندی به شما برمی‌گردانند. این عکس‌العمل‌ها باعث می‌شود خونگرمی و صمیمیتی را درون‌ام احساس کنم.»

▪ لبخندی تقدیم به گدایان سمج: آنها هم مانند همه ما خوب و خوشایند هستند و خیلی به توجه و تصدیق موجودیت‌شان از طرف ما احتیاج دارند. پس به آنها هدیه‌ای باارزش‌تر از پول بدهید. دفعه بعد وقتی کسی از شما طلب پول کرد، سعی نکنید وی را رد کنید. به طرف او برگردید و با لبخندی گرم به او بگویید که چه احساسی دارید و اگر دوست ندارید پول بدهید، فقط بگویید: «متأسف‌ام پولی همراه‌ام ندارم.» و اگر دست‌فروشی سعی کرد به شما چیزی به اجبار بفروشد، خیلی ساده به سمت‌اش برگردید و با لبخند بگویید: «نه! خیلی ممنون.» من به واقع دریافته‌ام لبخند زدن خیلی کمتر از با جدیت برخورد کردن و رد کردن آنها، انرژی‌مان را هدر می‌دهد، پس لبخند بزنید و با خوش‌رویی‌تان روز یک نفر را بسازید.

 

 

▪ کامل بخندید:‌ هیچ می‌دانستید که ما وقتی می‌خواهیم مؤدب برخورد کنیم یک لبخند نصفه و نیمه تحویل می‌دهیم؟ مثل وقتی که در آسانسور هستیم یا وقتی ناگهانی جلوی در با کسی برخورد می‌کنیم یا اینکه توی صف ایستاده‌ایم چرا سعی نمی‌کنید یک لبخند واقعی بزنید؟ لبخند واقعی هم مهربانانه‌تر است و هم شما می‌توانید با انرژی‌ لبخندتان روز یک نفر دیگر را بسازید و یا اینکه یک دوست جدید پیدا خواهید کرد.زندگی، خیلی از ما را به آدم‌هایی تبدیل می‌کند که با شتاب سرکار می‌رویم و خیلی سریع کار می‌کنیم؛ گویی هدف‌مان فقط سرکار رفتن است و به راحتی افراد اطراف‌مان را فراموش می‌کنیم اما چاره این است که تمرین خوش‌رویی کنیم. با لبخند به محل کارمان برویم و بشاش باشیم و سعی کنیم کاملا از دیدن افرادی که ملاقات می‌کنیم خوشحال شویم و این هدف را موضوع تمرکزمان قرار دهیم که شادی بیشتری را به زندگی دیگران ببریم. با صمیمیت واقعی و باانرژی از آنها بپرسیم: «حال‌تان چه‌طور است؟» و لبخند روی صورت‌شان را ببینیم.

 

● لبخند از کجا می‌آید؟

من به این نکته پی برده‌ام که آگاه بودن نسبت به چیزهایی که ما را خوشحال و شاد می‌کند و باعث خندیدن‌مان می‌شود، بسیار مفید است و حتی می‌توانید لیستی از چیزهایی که باعث خنده‌تان می‌شود را تهیه کنید:

▪ کتاب خنده: برای دو هفته لحظات و اتفاقاتی که باعث خنده‌تان شده است را در دفترچه‌ای یادداشت کنید و هرگاه احساس کردید ناراحت و افسرده‌اید و یا از چیزی عصبانی هستید فورا نگاهی به آن کتابچه بیندازید و لحظات شادتان را مرور کند. این یک واقعیت است که نمی‌توانید هم‌زمان دو حس مخالف داشته باشید. مثلا عصبانی باشید و در همان زمان بخندید. ثابت شده است که اگر کاری را انجام دهید که با احساس درونی‌تان متضاد باشد، احساس درونی‌تان به سمت احساس ناشی از عمل بیرونی‌تان تغییر پیدا می‌کند و این‌گونه می‌توانید هنگام ناراحتی و عصبانیت با خواندن کتابچه‌تان احساس‌تان را تغییر دهید.

▪ شوخ‌طبعی: زمان‌هایی را برای تماشای برنامه‌های کمدی و یا رفتن به نمایش‌های خنده‌آور تنظیم کنید و یا بیشتر وقت‌تان را با افرادی که شما را می‌خندانند، بگذرانید.

▪ قرار ملاقات: وقتی احساس می‌کنیم که با خودمان ارتباط قوی داریم، احساس لذت‌بخشی پیدا خواهیم کرد و به طور طبیعی تمایل پیدا خواهیم کرد که بیشتر بخندیم.

▪ در جستجوی پاکی: بچه‌ها سرشار از پاکی و معصومیت هستند و خیلی راحت و آزاد بازی می‌کنند. به پاکی‌شان بنگرید و از حضورشان و حضور خودتان با آنها لذت ببرید. دارید لبخند می‌زنید؟ آیا با آنها احساس شادی می‌کنید؟ این به خاطر ارتباطی است که با معصومیت آنها برقرار کرده‌اید.


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۱۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

دست‌آوردهای جدید شاخه‌های نوین علم اعصاب و روان، ارتباط مستقیم و لحظه‌ای بین جسم و روح و ذهن انسان را به خوبی اثبات می‌کند.

دست‌آوردهای جدید شاخه‌های نوین علم اعصاب و روان، ارتباط مستقیم و لحظه‌ای بین جسم و روح و ذهن انسان را به خوبی اثبات می‌کند. حتی اگر علم هم این ارتباط را ثابت نمی‌کرد، وجود یک حس‌گر غیر قابل انکار در دل همه‌ی آدم‌ها به تنهایی بهترین گواه ربط داشتن چهره و اندام اشخاص با افکار و باطن آن‌هاست.

استادان باطنی از قدیم می‌گفتند اگر می‌خواهید بدانید فردی سالم و راست‌گو و قابل اعتماد است، کافی است به این حس‌گر درون دل‌تان اعتماد کنید و بدون قضاوت و پیش داوری فقط به چهره و حتی تصویر او خیره شوید. اگر در فضای زیر قفسه‌ی سینه و بالای ناف یعنی همان جایی که شبکه‌ی خورشیدی نام دارد حالت دل‌آشوبی و ناراحتی حس کردید و از دیدن چهره آن شخص خاص، حس و حال ناخوشی به شما دست داد، شک نکنید که آن شخص همان چیزی است که حس می‌کنید. یعنی موجودی ناخوشایند. اما برعکس وقتی با نظر انداختن در چهره‌ی کسی آرامش یافتید و بدون این‌که با آن شخص هم‌نشین باشید احساس کردید که می‌توانید به او اعتماد کنید، تردید نداشته باشید که دل‌تان درست گواهی می‌دهد. البته همه‌ی این‌ها به شرطی است که در حالت بدون پیش داوری اولیه و ذهن خالی از قضاوت قرار داشته باشید که معمولا" کم نصیب انسان می‌شود.

نسل جدید شیفته‌ی زیبایی و زیباتر جلوه کردن است. باید هم این‌گونه باشد. در فرهنگ ما این جمله معروف است که خدا زیباست و زیبایی را هم دوست دارد. اما نکته این‌جاست که منظور از این زیبایی فقط زیبایی جسمی نیست و زیبایی اصلی متعلق به فکر و ذهن و روح است که نقش اصلی را در زیبانمایی و اثرگذاری چهره و ظاهر اشخاص به عهده دارد. متأسفانه خیلی‌ها از این نکته‌ی ظریف غافلند و بی‌اعتنا به آن، تمام تلاش شبانه‌روزی خود را صرف زیباسازی جسم مادی خود می‌کنند. آنها بهترین و زیباترین لباس‌ها را برای خود می‌خرند؛ از مرغوب‌ترین مواد و لوازم بهداشتی و آرایشی استفاده می‌کنند و خلاصه به هر شیوه‌ای تلاش می‌کنند تا همان چیزی را که هستند به زیباترین و بهترین شکل نمایش دهند. اما همین افراد در کمال حیرت متوجه می‌شوند که در قیاس با معمولی‌ترین آدم‌ها جذابیت زیادی ندارند و انسان‌ها از بودن با آن‌ها احساس آرامش و شادی نمی‌کنند و اگر اجبار جایگاه برتر و زور و قدرت و پول بیش‌تر آن‌ها نباشد اکثر اطرافیان‌شان سعی می‌کنند به بهانه‌ای خود را از آن‌ها خلاص کنند و فاصله بگیرند. برعکس آن‌ها خیلی از آدم‌های معمولی با وجود سادگی و معمولی بودن، فوق العاده آرام‌بخش و دوست‌داشتنی‌اند و هر جا که هستند اطرافیان سعی می‌کنند به شکلی سر صحبت را با آن‌ها باز کنند و تقریبا" تمام افراد چه خوب و چه بد، برای دوستی با ایشان سر و دست می‌شکنند.

تفاوت جذابیت آدم‌ها نه در زیبایی جسم مادی آن‌ها بلکه در زیبایی باطن و فکر و روان آرام آن‌هاست. هرچه شخص فرهیخته‌تر و خردمندتر و خوش‌فکرتر باشد، نگاه و رفتار و حرکات و سکناتش دل‌نشین‌تر و جذاب‌تر است.

در حقیقت تفاوت جذابیت آدم‌ها نه در زیبایی جسم مادی آن‌ها بلکه در زیبایی باطن و فکر و روان آرام آن‌هاست. هرچه شخص فرهیخته‌تر و خردمندتر و خوش‌فکرتر باشد، صرف نظر از این‌که شکل و فرم و استخوان‌بندی چهره و اندامش چه باشد، نگاه و رفتار و حرکات و سکناتش دل‌نشین‌تر و جذاب‌تر است. اگر درخت از ریشه‌اش آب می‌خورد چهره و رنگ رخسار انسان هم از باطن و ضمیر او خبر می‌دهد. وقتی فرد دائما" افکار منفی و ناخوشایند را به ذهن خود راه می‌دهد، جسم او بلافاصله شروع به هم‌شکلی با این افکار می‌کند و بلافاصله چشمان و نگاه و حرکات عضلات سر و صورت و اندام فرد این افکار را به شکلی کاملا" مشخص و محسوس نمایان می‌سازد. اگر به چهره‌ی آدم‌های فریب‌کار و متقلب و به اصطلاح بدجنس دقت کنید به راحتی می‌توانید این انعکاس سریع و بی‌واسطه باطن و درون این اشخاص را در آیینه‌ی جسم‌شان مشاهده کنید. نیازی به سند و مدرک هم نیست. فقط کافی است به زبان جسم و بدن او دقت کنید. خواهید دید که آن‌ها بی‌آنکه حتی یک کلمه حرف بزنند در حال لو دادن افکارشان هستند.

برعکس کسی که ظاهر و باطنش یکی است و صداقت و درست‌اندیشی مرام اوست، وقتی به انسان نگاه می‌کند، صافی و پاکدامنی‌اش به راحتی در دل انسان راه می‌یابد و پاکیزگی روح و ذهنش بلافاصله در نگاه و چهره‌اش منعکس می‌شود و همه‌ی آدم‌ها حتی همان اشخاص بداندیش نیز به صداقت و راست‌کرداری آن‌ها گواهی می‌دهند. برای زیبا شدن موازی زیباسازی جسم باید مواظب فکر و ذهن و روح‌مان هم باشیم و اجازه ندهیم که افکار نازیبا و ناخوش حتی لحظه‌ای به ذهن‌مان راه یابند. شاید به ظاهر چنین به نظر برسد که چاردیواری ذهن ما خصوصی و متعلق به خودمان است، اما باید بدانیم که واقعیت چیز دیگری است و ارتباطی نامرئی بین جسم و ذهن برقرار است که بلافاصله انعکاس افکار را در بدن ما و به خصوص چهره‌ی ما ظاهر می‌سازد. به همین خاطر اگر می‌خواهید در تمام طول شبانه‌روز و عمر خود زیبا و دوست‌داشتنی و دل‌نشین باشید، اکیدا" توصیه می‌کنیم به شدت مواظب افکار خود باشید. چرا که همیشه "رنگ رخساره خبر می‌دهد از سر ضمیر" و آن زیبایی که خدا بیش‌تر دوست می‌دارد زیبایی باطن و درونی است.


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۱۸ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

توالت فرنگی برای کودکان ممنوع !!

متخصصان هشدار دادند: کودکان از صندلی‌های توالت فرنگی استفاده نکند، زیرا ...

یک تحقیق جدید نشان داده است که قسمت نشیمنگاه توالت‌های فرنگی می‌تواند پوست کودکان را تحریک کرده و سبب انتشار عفونت‌های پوستی در بین آنها شود.

متخصصان بهداشت پوست کودک در مرکز اطفال هاپکینز در این مطالعات تاکید کردند که احتمال بروز این قبیل عفونت‌ها در بین کودکان در کشورهای توسعه نیافته به مراتب بیشتر است.

دکتر برنارد کوهن و دستیاران وی اطلاعات حاصل از کشورهای هند و آمریکا را در این پژوهش مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند.

آنها خاطر نشان کردند که مواد شیمیایی شوینده و توالت‌هایی که صندلی چوبی دارند مهمترین عوامل بروز این عفونت‌ها هستند.

ایوان لیتوینوف محقق دانشگاه مک‌ گیل در مونترال کانادا در این باره متذکر شد:" برخی از کودکان سال‌ها پیش از این که نتایج تحقیقات ما مشخص شود با این مشکل مواجه بودند، در حالی که علت بیماری آنها تشخیص داده نشده بود."


محققان تاکید کردند:" با توجه به این یافته‌ها اکنون تمام کودکانی که توالت فرنگی دارند در معرض خطر ابتلا به این عفونت هستند و بنابراین والدین و مسوولان مدارس باید حتما این موضوع را در نظر گرفته و بویژه مراقب توالت‌های فرنگی چوبی و نوع مواد شوینده آنها باشند."


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۰۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 غذاهایی که سلامت كودك را تهدید می كنند!!

آیا می دانید بسیاری از غذاها هستند که سلامتی کودک شما را تهدید می کنند و حتی مادران از آنها آگاهی ندارند.

دندان های کودک تا سن ۴ سالگی قادر نیست، مواد غذایی را کاملاً خرد کند، بنابراین مواد غذایی کوچک یا سفت را که جویدن آنها مشکل است به کودک ندهید ، زیرا ممکن است باعث خفگی او شوند.

 


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک
برچسب‌ها: کودک , تربیت , غذای سالم , وعده غذایی

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۰۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

دانستنيهای بسيار مهم درباره تغذيه در كودكان

حفظ تعادل مواد غذایی در كودكان به آسانی میسر نیست زیرا نیازهای غذایی آنها با رشدشان تغییر می‌كند علاوه بر این كه سلیقه و عادات غذایی و میزان فعالیت‌شان نیز متغیر است.

 
نیازهای غذایی یك كودك براساس سن ، سایز و متابولیسم بدن، شرایط سلامت آنها و سایر عوامل عوض می‌شود.
نوزادان همه نیازهای غذایی‌شان را از طریق شیر مادر یا شیر خشك تامین می‌كنند.
سنی كه در آن كودك می‌تواند غذای جامد دریافت كند متفاوت است. تغذیه كودكان بالای دو سال به استثنای میزان كالری مورد نیازشان مانند بزرگسالان است.

موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۰۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
ازدواج یکى از قدیمى ترین پیوندهاى انسانى است که ارضاکننده و رشددهنده شخصیت آدمى به شمار مى آید

 
کلیشه ها و باورهای غلط را فراموش کنید
ازدواج یکى از قدیمى ترین پیوندهاى انسانى است که ارضاکننده و رشددهنده شخصیت آدمى به شمار مى آید
و اکثر قریب به اتفاق افراد حداقل یکبار در زندگى خود، دست به این تجربه و انتخاب مى زنند.

افزایش روزافزون اختلافات زناشویى و خطر بروز جدایى و اثر منفى آن بر سلامت روانى زوجین و فرزندان، موجب شده است تا مشاوران و آنانکه با خانواده و زوجین سروکار دارند. راهکارهایى ارائه دهند تا تلاش خود را در جهت تحکیم این پیوند مقدس به کار ببندند.


موضوعات مرتبط: روان شناسی

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۸۹/۰۳/۰۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

دسته بندی زیبای انسانها از دید دکتر شریعتی!

دسته بندی زیبای انسانها از دید دکتر شریعتی!

 

ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و ...

 

دکتر شریعتی انسان ها را به چهار گروه زیر دسته بندی کرده است

دسته اول 
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند. 

دسته دوم 
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌شان یکی است. 

دسته سوم 
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند
آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم. 

دسته چهارم 
آنانی که وقتی هستند نیستند ، وقتی که نیستند هستند
شگفت‌انگیزترین آدم‌ها در زمان بودنشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، اطلاعات عمومی ، متفرقه ، دل نوشته ها


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۲/۰۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

تربيت مهمترين مسئوليت پدر و مادر نسبت به فرزند است. آينده ي كودك در گرو رفتار صحيح والدين و نشان دادن عكس العملهاي مناسب در موقعيتهاي خاص است. در عين حساس بودن تربيت صحيح، با عمل به چند نكته مي توان با موفقيت بدان رسيد. ما به عنوان والدين موفق بايد فرزندانمان را به گونه اي ترغيب كنيم كه از درون، احساس خوبي نسبت به خود داشته باشند و اعتماد به نفسشان تقويت شود و احساس كنند مورد علاقه ما هستند. اگر فرزندان توسط ما در چنين شرايطي قرار گيرند ديگر برآورده نشدن نياز به قدرت يا محبت، آنها را به سمت انحراف نمي كشد. چند روش زير به كودكان ما كمك مي كند كه حس بهتري نسبت به خود پيدا كنند و احساس امنيت كنند.

 

از لحظاتـــــي كه با هـــم هستيد استفـــاده كنيد.

اعتماد به نفس كودك شما تحت تأثير كيفيت اوقاتي است كه شما با او صرف مي كنيد، نه مقدار و زيادي اين زمان! در زندگي هاي بسيار شلوغ اين زمانه اكثر ما در فكر كارهاي بعدي يا عقب افتاده و مشغله هاي روزمره هستيم و در حاليكه فرزندمان با ما صحبت مي كند صد درصد حواسمان متوجه او نيست. اكثراً وانمود مي كنيم كه گوش مي دهيم! خيلي اوقات هم تلاش فرزندان را كه سعي مي كنند با ما ارتباط برقرار كنند ناديده مي گيريم. اگر اوقات مفيدي را هر روزه به كودك اختصاص ندهيم (اوقاتي كه فقط متوجه او باشيم) كم كم ناهنجاريهاي رفتاري در او بروز خواهد كرد. از نظر كودك، اگر به او عكس العمل (حتي) منفي نشان دهيم بهتر از آن است كه به او بي توجهي كنيم. مهم است كه به درستي احساسات كودك را درك كنيم و اين گونه مسئله را نبينيم كه آيا احساسات او درست هستند يا غلط . وقتي كودك مي گويد: "مامان، تو هيچ وقت به من توجه نداري" (در حالي كه شما تازه با او بازي كرده ايد) او فقط احساسش را بيان كرده. در اين موقع بهتر است به احساسش ارزش دهيد و بگوييد: " بله، احساس مي كنم خيلي وقت است كه با هم بازي نكرده ايم". عمل بهتر از حرف است. آمار نشان مي دهد كه ما هر روز صدها درخواست از فرزندانمان مي كنيم. عجيب نيست كه آنها گوششان از حرفهاي ما پر است! به جاي آنكه مرتب اظهار گله مندي كنيم، از خود بپرسيم "الان چه رفتار مؤثري مي توانم داشته باشم؟ "

 

به كـــــودك كمك كنيد كه احساس تــــــوانمندي كند.

اگر اين راه را شما نشانشان ندهيد خودشان راه هاي نامناسبي براي كسب احساس قدرت پيدا مي كنند. راه هاي مناسب عبارتند از: از آنها مشورت بخواهيد، به آنها اجازه انتخاب بدهيد، بگذاريد در محاسبه حساب و كتابهاي مخارج كمكتان كنند، بعضي وقتها پخت و پز يا خريد را به عهده آنها بگذاريد. يك كودك دو ساله مي تواند در شستن ظروف ملامين يا سبزيجات كمك كند يا كفشها را جابجا كند. ما اغلب خودمان همه كارها را انجام مي دهيم چون برايمان بي دردسرتر است. ولي نتيجه اش آن است كه آنها احساس بي اهميتي مي كنند.

 

بگذاريد تا نتايج طبيعــــي كارها را تجــــربه كند.

از خود بپرسيد " اگر من در اين مورد دخالت نمي كردم چه مي شد؟" وقتي ما در هر مسئله اي حتي مواردي كه نيازي به ما نيست دخالت مي كنيم، كودك را از تجربه كسب كردن و ديدن نتايج طبيعي اعمالش محروم مي كنيم. وقتي مي گذاريم نتايج كارها به تجربه كودك بيفزايد، ديگر با نق زدن و نصيحت زياد، روابطمان را با او خراب نمي كنيم. مثلاً اگر فرزندتان ناهارش را فراموش مي كند، شما آن را يادآوري نمي كنيد تا خودش راه درست را پيدا كند و اهميت به خاطر سپردن را درك كند.

 

بگـــــذاريد با قـــانون خـــانه آشنا شـــود.

بسياري از مواقع، رسيدن به نتايج امور آنقدر طولاني است كه نمي توان آنها را به سادگي تجربه كرد.در اينگونه موارد دريافت "عواقب منطقي" راهكاري مناسب است.در چنين حالتي نتيجه اي كه كودك از كار خود مي بيند بايد با نوع عملكرد او مرتبط باشد. مثلاً اگر او فراموش كرد كتاب داستانش را از منزل دوستانش بياورد و شما يك هفته به او كم محلي ميكنيد، اين موضوع فقط باعث رنجش خاطرش و به جاي ماندن يك خاطره تلخ براي او میشود. اما اگر كتابش را برگردانيد و به او بدهيد و فقط به اندازه قيمت كتاب از پول هفتگي اش كم كنيد،با قانونمندي خانه آشنا مي شود بدون آنكه كدورتي پيش آيد.

 

از بـــــــرخورد اجتنــــاب كنيد.

ممكن است فرزندتان شما را در يك موقعيت خاص مثلاً با اظهار خشم يا حرفهاي غير دوستانه بيازمايد. در اين حالت بهتر است اتاق را ترك كنيد يا به او بگوييد اگر تكرار كند شما به اتاق ديگري مي رويد. البته با حالت عصبانيت و خشم خارج از كنترل محل را ترك نكنيد.

 

رفتـــــارها را از كُننده آن جــــدا كنيد.

هرگز به كودك نگوييد كه "تو بدي". زيرا اعتماد به نفسش را خراب مي كند. به او بفهمانيد كه شما از خود او بدتان نمي آيد بلكه خيلي هم دوستش داريد، فقط از آن رفتار ناخرسند هستيد. او بد نيست بلكه آن رفتار بد است! براي آنكه كودك اعتماد به نفس داشته باشد بايد بداند كه بدون هيچ قيد و شرطي دوستش داريد. بدون توجه به اين كه چه مي كند، به هر حال دوستش داريد. او را مدام به دريغ كردن عشقتان و اظهار اينكه "دوستت ندارم" تهييج نكنيد. هرگاه نسبت به عملكرد خود ترديد داشتيد از خود بپرسيد " آيا قانونمندي و قيود من به اعتماد به نفس كودكم كمك مي كند؟ "

 

همـــــزمان مهــــربان و محكــــم باشيد.

مثلاً به او بگوييد: "تا يك ربع ديگر تو را سوار اتومبيل مي كنم و به مدرسه مي برم. لباست را مي تواني تا آن موقع بپوشي". شما در عين حال كه سر وقت به حرفتان عمل مي كنيد از اين كه احتمالاً لباسش را نپوشيده عصباني نشويد. چون اين كار را در اتومبيل هم مي تواند انجام دهد. هميشه ببينيم كه درخواستمان از كودك از روي عشق است يا خشم؟ 

 

عاقبت انديشـــــــــــي مهــــم است.

اكثر ما مي خواهيم خيلي فوري همه ي امور را تحت كنترل درآوريم و دنبال راههايي براي رسيدن به اين هدف هستيم. درنتيجه فرزندان احساس مي كنند تحت فشار و زور هستند. اما هر قدر نكات بيشتري را از آنها انتظار داريم خودمان هم بايد در رفتارمان ملاحظه ي بيشتري داشته باشيم. مثلاً اگر عصباني شويم و كودك را تنبيه بدني كنيم او از رفتارمان خواهد آموخت (حتي اگر خلاف آن را به او نصيحت كنيم) كه براي به دست آوردن آنچه مي خواهد بايد متوسل به زور شود.

 

صـــــريح و شفــــاف صحبت كنيد.

اگر نظرتان اين است كه در فروشگاه نبايد برايش آبنبات خريده شود اين مسئله را با اخم يا بگومگو يا عصبانيت اظهار نكنيد. به سادگي آن را با خوشرويي بگوييد و به آن نيز عمل كنيد. اگر دو پهلو صحبت نكنيد و نظرتان را ساده و شفاف بگوييد، كودكتان مي آموزد كه به شما احترام بيشتري بگذارد.

 

" تربيت صحيح امر پيچيده اي نيست ولي عمل به آن همت و دقت مي خواهد و همسران براي رسيدن به آن بايد توافق و عزم مشترك داشته باشند. "


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک ، خوب زندگی کنیم


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۲/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

¬اهانت و تحقيـــر كــودک، سرزنش هاي مداوم و انتقادهاي بيجا و به كارگيري تعبيرات غيرمحترمانه از مهمترين عواملي هستند كه بذر كينه و نفرت را در دل كودك مي پاشند.

 

¬ نــوزاد پس از تولد به ارتباط جسمي با مــادر نياز فراوان دارد، از اين رو نبايد ساعات طولاني از مادر جدا بماند. تحقيقات نشان داده است كه از شش ماهگي تا سه سالگي، حضور مادر نه تنها در رشد عاطفي كودك ، بلكه در رشد بدني و عقلي او نيز تأثير بسزايي دارد.

 

¬ در مقايســـه بيـــن فــــــرزندان، كودكي كه امتياز نمي آورد دچار احساس خود كم بيني مي شود و اعتمادش را نسبت به پدر و مادر از دست مي دهد.

 

¬ اگــــر بيش از حــد، سرعت فراگيري را در فرزندانمان تقويت كنيم، امكان باروري و تحكيم مفاهيم را در مراحل بعدي كاهش خواهد داد. سرعت اوليه و تشديد آهنگ رشد ، منجر به تأخير قابل ملاحظه اي در مراحل بعدي مي شود.

 

¬ هــرگـــز عيب فرزندتان را در رفتارها بزرگتــر از آنچه هست جلوه ندهيد، و هرگـــز عيب هايش را نزد ديگـــران بازگو نكنيد.

 

¬ همبــــازي شدن با كــــودک، علاوه بر اين كه او را غرق لذت و شادي مي كند و صميميت را افزايش مي دهد اعتماد به نفس و احساس ارزشمندي را در كودك تقويت مي كند.

 

¬ تحقيقـــات نشان مي دهــــد كه كودكان پرورش يافته در منزل نسبت به كودكان مهد كودك ، ماهانه از رشد قدي بيشتري برخوردارند.

 

¬ تـــربيتي كه آزادي را به كلي در كـــودک ناديده بگيرد و انتخاب و ميل قلبي را از وي سلب كند و تنها مبتني بر ترس و آداب خشك و بي روح ظاهري باشد، نه تنها دوام نمي يابد بلكه در نهايت به ركود وعصيان كودك مي انجامد.

 

¬ يك كارشناس مسائل رواني كودكان در اتريش مي گويد: چنانچه در روابط نوزاد با پدر ممنوعيتي ايجاد شود، نوزاد در حس وفاداري و دوستي دچار نقيصه مي شود و در سال هاي آينده توانايي ارتباط سالم را نخواهد داشت.

 

¬ كــــودكان بايد با رنج ها و مشكـــلات طبيعــي زندگـــي آشنا شوند تا افـــرادي شكننده، رفاه زده و پــر توقع بار نيايند.

 

¬ اگرچه جنبه هاي تخيلي داستان براي كودك لذت بخش و مفيد است لكن نبايد در آن افراط كرد، داستان نبايد ترس آور باشد؛ داستان بايد الگوي صحيح و متناسب با سن كودك را ارائه كند، بيان زيبايي ها و نيكي ها، با روح لطيف  كودك سازگاراست.


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۲/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

همه پدران و مادران دوست دارند كه كودكشان شاد باشد. اما آيا مي‌توانيم همان‌طور كه به كودكان مي‌آموزيم فوتبال بازي كنند يا زبان دومي را ياد بگيرند، به آنها بياموزيم كه شاد و خوشحال باشند؟ آيا بعضي از كودكان ذاتاً شاد متولد مي‌شوند و بقية آنها بايد بار سنگين سختي‌ها را به‌دوش بكشند؟ به‌نظر بيشتر دانشمندان، ژن‌هايي كه كودكان هنگام تولد به ارث مي‌برند بر قدرت شاد بودن آنها تأثير مي‌گذارد. گفتة مذكور به اين معنا نيست كه شما نمي‌توانيد براي لذت بردن او از زندگي كار زيادي انجام دهيد. با تشويق كودك، به او مي‌آموزيد كه بيشتر اوقات، خود را در بالاترين حد شاد زيستن قرار دهد. در ادامه، 10 راز پرورش كودكي شاد ارائه مي‌شود.

 

۱. به كــــودكتان عشق بورزيد.
متخصصان مي‌گويند كه اولين راز پرورش كودكي شاد تمجيد از اوست. ادوارد ام. هالوول، نويسندة كتاب ريشه‌هاي كودكي شادي در بزرگسالي، مي‌گويد:عشق مطلق والدين مهم‌ترين عامل در شادي كودكان است. وقتي كودكان بزرگ مي‌شوند، دانستن اينكه علايق، عقايد، خصوصيات و استعدادهايشان باارزش تلقي مي‌شود پايه‌گذار شادي سال‌هاي بعدي زندگي‌شان خواهد بود. البته پذيرش كودك به معناي چشم‌پوشي هميشگي از خطاهايش نيست. ياد بگيريد كه عملكرد كودك را نقد كنيد نه شخصيت او را. همچنين، آنچه را كه از كودك مي‌خواهيد به او بگوييد نه آنچه را كه نمي‌خواهيد.

 

۲. "نه، من نمـــي‌توانم" را به "بله، من مي‌توانــــم" تبديل كنيد.
وقتي كودك شما بداند كه به او اطمينان داريد و باورش كرده‌ايد، احساس مي‌كند كه دست يافتن به همه‌چيز برايش امكان‌پذير است. افكار كودك نسبت به خود بيشترين اهميت را دارد. بنابراين والدين بايد افكار مثبت به كودك خود القا كنند. وقتي كه در مدرسة ابتدايي، معلم پسر مك بلدسو، نويسندة كتاب پرورش فرزند با متانت، به او گفت كه هيچ استعدادي براي بازي فوتبال ندارد، وي به پسر سرزنش‌شده‌اش گفت كه هرگز اجازه ندهد كسي به اهداف و روياهايش راه پيدا كند. امروز پسر او بازيكني حرفه‌اي در يكي از تيم‌هاي مطرح كشور است. القائات فكري مثبت بلدسو در ذهن پسرش زندگي او را متحول كرد.

 

۳. مقـــــررات منصفانه وضع كنيد و به آنها پايبند باشيد.
كودكان كم‌سن‌وسال با احساس امنيت شاد مي‌شوند. فرض كنيد كه در بالاي آبشار مرتفعي ايستاده‌ايد، در صورتي از ايستادن در آنجا لذت خواهيد برد كه حفاظي در برابرتان باشد، در غير اين صورت، دچار اضطراب خواهيد شد. كودكان هم اين‌گونه‌اند. وقتي كه چارچوب محكمي براي رفتارهايشان وجود داشته باشد، آنها پيشرفت مي‌كنند. در حقيقت، كودكان در جست‌وجوي ساختارند.

 

۴. ابعاد مثبت را بــــرجسته كنيد.
به كودك خود بفهمانيد كه هيچ مشكلي وجود ندارد كه به اتفاق هم نتوانيد آن را حل كنيد. همچنين به او بياموزيد كه خوش‌بين باشد. اگر اتفاق بدي افتاد، با صداي بلند فكر كنيد و بگذاريد او افكار شما را بشنود: «واي، نه... باورم نمي‌شود كه اين اتفاق افتاده، اما درستش مي‌كنم، چيز مهمي نيست.» يادگيري خوش‌بيني مهم است، زيرا كودك مشتاق و آرزومند به احتمال زياد بزرگسالي شاد خواهد شد. افراد ناراضي و ناخشنود بر حوادث منفي زندگي متمركز مي‌شوند، درحالي‌كه افراد شاد به وقايعي مي‌انديشند كه چشم‌انداز بهتري از آينده به آنها مي‌دهد.

 

۵. حلقة شادي كـــــودكتان را كامــل كنيد.
والدين در پي معلمان و مربياني هستند كه بتوانند حلقة شادي كودكانشان را كامل كنند. به كودكتان كمك كنيد ارتباطات دوستانه‌اش را حفظ كند و گسترش دهد. داشتن ارتباطات قوي و مهارت برقراري آن از شروط اصلي شاد زيستن در آينده است.

 

۶. كـودكان را به تحرك بيشتر واداريد.
كودكان امروز سنگين ‌وزن‌ترند و اين براي سلامت و شادابي آنها مضر است. كودكان چاق، در مقايسه با ساير كودكان، اعتمادبه‌نفس كمتري دارند و افسرده‌ ترند. اگر كودكان سرگرميهاي پرتحرك خارج از خانه را جانشين فعاليتهاي كم‌تحرك خانگي كنند و به‌جاي غذاهاي آماده‌اي كه فاقد ارزش غذايي است، غذاهاي سالم و طبيعي بخورند، از فوايد شاد زيستن بهره خواهند برد. كودكي كه خوب غذا ميخورد و ورزش ميكند مغزش موادي شيميايي به نام اندورفين ترشح ميكند كه به او احساس شادي مي‌بخشد. با فراهم كردن ميان‌وعده‌هاي طبيعي ازجمله ميوه‌هاي تازة فصلي، پرهيز از قرار دادن تنقلات در دسترس كودكان و جانشين كردن غذاهاي سالم خانگي، به سلامت كودك خود كمك كنيد. كودكتان را به انجام دادن ورزش و سرگرميهاي خارج از منزل تشويق كنيد. بازي با ساير كودكان قدرت خلاقيت كودكتان را تقويت مي‌كند و مهارت‌هاي اجتماعي را به او مي‌آموزد.

 

۷. شــــادي را در جعبة يادگاري‌ها ذخيــــره كنيد.
اشياي مورد علاقة كودكتان، عكس‌ها، كارت‌پستال‌ها، يادگاري‌ها، كاردستي‌هايي را كه يادآور خاطرات شاد براي كودك هستند داخل جعبه‌اي قرار دهيد. هرگاه كودكتان بيمار است يا غمگين و به لبخندي ساده نياز دارد، آنها را از جعبه بيرون آوريد و به او نشان دهيد.

 

۸. لحظات جادويــي ارتباط را بيابيد.
اخيراً مطالعه‌اي بر روي 2000 كودك 5 تا 17 ساله انجام شده است. از آنان پرسيده شد كه خواهان چه چيزي هستند كه با پول نمي‌شود خريد. همة آنها در پاسخ گفته بودند كه والدين و توجه آنها هستند. كودكان ما مي‌خواهند كه به آنها فكر كنيم. برنامه‌هايي ترتيب دهيد كه همة اعضاي خانواده بتوانند در آن شركت كنند و لذت ببرند (كوهنوردي، پياده‌روي...). كودكان را در فعاليت‌هاي روزمره‌تان مانند انجام دادن كارهاي خانه، خريد و آبياري باغچه شريك كنيد.

 

۹. ژن تلاش دوباره را به كـــودك خود منتقل كنيد.
دختر شما همة فكر و ذهنش اين است شاگرد اول كلاس شود، ولي در اين رقابت همكلاسش برنده شده است. يك راز اصلي شاد زيستن برخورداري از قدرت پشت سر گذاشتن مشكلات است. سعي نكنيد كودك خود را از همة ناراحتي‌ها دور نگه داريد. به او كمك كنيد بياموزد چگونه با آنها مواجه شود. اگر شكست درسي يا غيردرسي او را نااميد كرده، كمك كنيد تا هرچه سريع‌تر به وضعيت عادي خود برگردد. تشويقش كنيد تا احساسات خود را در قالب نوشته يا نقاشي بيان كند. شما الگوي كودكتان هستيد. مطمئن شويد كه الگوي مناسبي در مقابل اوست. روحية خود را در هيچ شرايطي نبازيد.

 

۱۰. در او شگفتـــي ايجاد كنيد.
هنگامي كه كودك با چيزي بزرگ‌تر از خودش مواجه مي‌شود، خواه پديده‌اي فيزيكي باشد يا معنوي، احساس رضايت خاطر مي‌كند. با كودكان دربارة عقايد خود، خداوند و مقدسات ديني صحبت كنيد. لازم نيست كه او همة جزئيات را درك كند. با او در جنگل قدم بزنيد، به ستارگان خيره شويد، به تماشاي يك كرم كوچك در گل‌ولاي بنشينيد. احساس مراقبت و توجه در كودكان را پرورش دهيد.

 

پيــــــام عشق بــــراي كـــودكان

۱. بگــوييد كه دوستش داريد.

اين جمله بايد اولين چيزي باشد كه كودكتان صبح‌ها، پس از بيدار شدن از خواب، مي‌شنود و نيز آخرين جمله‌اي باشد كه پس از شنيدن آن به خواب مي‌رود. موقع دعوا و مشاجره و هر زماني كه انتظارش را ندارد، بگوييد كه دوستش داريد.


۲. بنــــويسيد كه دوستش داريد.

در كيف مدرسه‌اش، يادداشت كوچك يا كارت‌پستالي بگذاريد كه بر رويش نوشته‌ايد:"دوستت دارم"خوب است يادداشت‌هايتان را درون كمد لباس‌ها، جعبة اسباب‌بازي‌ها يا زير بالشتش پيدا كند. ابراز عشق و علاقة شما، با اين نوشته‌ها، به كودكتان نشان مي‌دهد كه به او فكر مي‌كنيد، حتي زماني كه نمي‌توانيد كنار هم باشيد.


۳. در آغــــوشش بگيريد.

هيچ مانعي براي در آغوش گرفتن كودكتان وجود ندارد.


۴. لمســش كنيد.

آرام به پشت او بزنيد، بازوهايتان را دور شانه‌هايش حلقه كنيد، موهايش را به‌هم بريزيد.


۵. در بازي‌اش شريك شويد.

توپ بزنيد، براي پرندگان دانه بريزيد، بادبادك هوا كنيد و با او مسابقه دهيد.


۶. گــــوش دهيد، واقعاً گوش دهيد.

در حين گوش دادن، جملاتي به زبان بياوريد كه نهايت توجه‌تان را به صحبت‌هاي او نشان دهد. جملاتي مانند «نه‌بابا!»، «واي، چه جالب!»، «من اصلا ً نمي‌دانستم!»، «بيشتر در اين مورد توضيح بده!»


۷. بدون به زبان آوردن كلمـــــه‌اي، با او حرف بزنيد.

به تماشاي بازي او در مدرسه يا زمين بازي بنشينيد. لحظه‌هايي كه به شما نگاه مي‌كند يا نگاهتان با هم تلاقي مي‌كند، به او لبخند بزنيد. بد نيست از چشمك زدن هم براي ايجاد ارتباط با او استفاده كنيد. علائم خاصي براي رابطه‌تان تعريف كنيد كه فقط خودتان دو نفر معني آنها را بدانيد.

 

اخـــــــــر اینکــــــــه :

  • اولين راز پرورش كودكــــي شاد تمجيد از اوست.
  • عملكرد كــــودك را نقد كنيد و نه شخصيت او را.
  • افكـــار مثبت و تأييد‌كننده را به كــــودكتان القا كنيد.
  • كـــودكان كم‌سن با احساس امنيت شــــاد مي‌شوند.
  • به كـــودكان بياموزيد كه خوش‌بين باشند.
  • كـــودكان چاق، در مقايسه با ساير كـــودكان، افســـرده‌ترند.
  • سعــــي نكنيد كــــودك خود را از همة ناراحتي‌ها دور نگه داريد.

موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک ، خوب زندگی کنیم


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۲/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

قسمت اول - شما باید صمیمی باشید

زندگی صمیمانه، لذت بخش تر است.
همسرانی که صمیمیت را تجربه کرده اند خوب می دانند که صمیمیت یعنی عشق متقابل یعنی درک متقابل. در یک جو صمیمانه، نیازهای همه برآورده می شود.
پدر و مادری که با فرزند خود صمیمی می شوند بهتر می توانند ارزشهای فکری خود را انتقال دهند.
وقتی شما می توانید ارتباطی صمیمانه برقرار کنید؛ به شما پیشنهادی جالبی داده می شود. ازدواجی مناسب. شغلی عالی. فکری نو و خلاق. برنامه ای تفریحی و ...
فکر می کنم خود شما بارها شاهد بوده اید که اشخاصی در کمترین زمان، چنان در دیگران تاثیر مثبت و خوبی گذاشتهاند کهبه راحتی درخواستهایی بزرگ، پاسخ مثبت دریافت کرده اند و حال آنکه افراد دیگری، علیرغم ارتباط طولانی چنین شانسی نداشته اند.
خودتان هم گاهی وقتها پیشنهادهای جالب خود را به دوستان قدیمی، همکاران با سابقه، اعضای خانواده ودوستان صمیمی نداده اید بلکه این پیشنهادها را به کسانی داده اید که تازه با شما آۀشنا شده اند اما در پهنه قلب شما نفوذ کرده اند.
حتی علیرغم آنکه روابط عمومی سازمانها وموسسه ها و شرکتها، شرایطی را برای استخدام در نظر می گیرند؛ تقریبا همه چیز، در مصاحبه حضوری تعیین کننده است. ارتباط موثر و صمیمانه شخصی که جویای کار است حتی ذهنیت مدیر عامل رااشغال می کند. تحصیلات، سابقه کار، ضامن و معرف و ... همه و همه، متاثر از ارتباط اولیه است. ارتباطی صمیمانه، با نفوذ و تاثیر گذار.
دکتر اسبورن در کتاب پرورش خلاقیت خود، ایجاد یک ارتباط صمیمانه را یک برخورد خلاق می داند که شخص را تکامل می دهد.
آنتونی رابینز در کتاب خود، ماجرایی را شرح می دهد که مضمون بسیار جالبی دارد: از ده نفر می خواهند که به ایالتهای دیگر بروند و بدون آشنا، پارتی، ضامن و معرف و حتی کارت شناسایی از بانک آن ایالت وام بگیرند و از این عده تنها یکی دونفر که قادر بودند ارتباطی صمیمانه و تاثیر گذار، برقرار کنند؛ موفق می شوند.
ارتباط صمیمانه، شما را سریع تر و راحت تر به هدف می رساند
نیازهایتان را برآوده می کند.
شما را در پرتو پیشنهادهای جالب توجه قرار می دهد.
شما را دوست داشتنی تر و خواستنی تر می کند.
شما را موثرتر، مفیدتر و با نفوذتر می کند.
و ... ادامه دارد


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، راههای نفوذ ، نفوذ ، خوب زندگی کنیم


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۱/۱۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

قسمت دوم : شیوه های انتقال اطلاعاتمان به مخاطب
ما اطلاعاتمان را از سه راه به مخاطب خود منتقل می کنیم:
الف- کلام:
بیشتر ارتباطهای ما از راه کلام صورت می گیرد و شما غالبا برای انتقال مطالب خود، سخن می گویید. در حالی که صحبت کردن و سخن گفتن، به تنهایی، بدترین و کم اثرترین شیوه انتقال است.
تحقیقات نشان داده است که تنها %70 اطلاعات ما از طریق کلام منتقل می شوند. وقتی شما دو ساعت تمام برای یک نفر یا یک عده سخنرانی می کنید، بدون اینکه از سایر راههای انتقال مطالب استفاده کنید؛ عملا فقط %70 گفته هایتان به مخاطب یا مخاطبتان انتقال پیدا کرده است. چیزی کمتر از هشت و نیم دقیقه آن!
اگر مخاطب یا مخاطبین شما بی توجهند یا حوسشان پرت است یا به عالم هپروت رفته اند؛ و یامدام خمیازه می کشند، اغلب به خاطر این است که شما صرفا صحبت می کنید و در بیان ضعف دارید؛ یعنی از راههای دیگر انتقال اطلاعات که مجموعا %93 انتقال از راه آنها صورت می گیرد؛ بهره نمی جویید.
بر دیگران خرده نگیرید که چرا گوش نمی کنی؟ حواست کجاست؟ و ... به خودتان خرده بگیرید که در برقراری ارتباط، ضعف دارید.
به خاطر داشته باشید اگر چه کلام، اولین راه برقراری ارتباط است؛ اما کم اثرترین است.

ب- لحن و طنین:
%38 اطلاعات ما از طریق لحن و طنین صدای ما منتقل می شود. یعنی چیزی بیش از 5 برابر کلام.
در روان شناسی یادگیری و توجه، گفته می شود که اساسا یا باید محرک تغییر کند یا تحریک پذیر تاتوجه و گیرایی تحریک پذیر، باقی بماند و همچنان جهت گیری کند.
مثلا وقتی شما از پشت بام منزل خود صدای پایی می شنوید؛ خیز بر می دارید و جهت می گیرید و چون احتمال می دهید دزد آمده باشد؛ توجه فراوان می کنید. هر چه قدر که صدای پا متغیرتر باشد مثلا کم و زیاد شود و همچنین هر چقدر که شما متغیرتر باشید مثلا خود را به صدا نزدیکتر یادورتر کنید؛ توجه شما افزایش می یابد.
امااگر شما در رختخواب، ثابت و یکنواخت باشید و صدای پا هم یکنواخت باشدغ خیلی زود به شدت، از توجه شما کاسته می شود. شما به خواب خوشی فرو می روید تا دزد هم با خیال راحت کار خودش را بکند و برود!
صدای پا در این مثال محرک است و شما تحریک پذیر سخنران و گوینده هم حکم محرک را دارد.
کسی که صحبت را آغاز می کند، مدام باید لحن و طنین صدای خود را تغییر دهد.
کسانی که از اول تا آخر صحبت خود، با یک تن صدا صحبت می کنند؛ مخاطبان خود را از دست می دهند و فقط به خاطر همین یک ضعف عملا %38 تاثیر گذاری و نفوذ خود را از دست می دهند و مطالبشان، چنان که باید و شاید انتقال پیدا نمی کند.
به کلام خود آهنگ بدهید. صدایتان را بالا و پایین ببرید. برای خودمعین کنید کاز ابتدا آنچه مهمتر است با صدایی بلندتر یا پایین تر بگویید.
لحن و طنین خود را تغییر دهید تا مخاطب، توجه پایدارتری داشته باشد.
متاسفانه اکثر سخنرانها بیشتر به آنچه می گویند، توجه می کنند، به واژه ها و به جمله بندیها.
اما آنچه به واژه ها و جمله ها روح می دهد و جان کلام را به جان شنونده پیوند می زند لحن و طنین شماست.
گاهی آنقدر آهسته صحبت کنید که شنونده را به زحمت و جهت گیری وادارید و گاهی چنان کوبنده و محکم بگویید که درونشان نفوذ کنید.
عده ای، به غلط، اول خیلی آهسته سخن می گویند و بعد بتدریج تن صدای خود را بالا می برند.
این افراد، همان ابتدا، مخاطب خود را از دست می دهند. شنونده فقط وقتی زحمت شنیدن صدای آهسته را به خودش می دهد که قبلا چیزی برایش جلب توجه کرده باشد.
ابتدا اشتیاقی برای شنیدن عبارت یا واژه ای ایجاد کنید. سپس آن را با تنی دیگر بگویید.
صدای یکنواخت و تغییر نکردن لحن و طنین، یکی از مهمترین علتهای حواس پرتی، چرت زدن و یا خمیازه کشیدن مخاطب است که شما را به ناراحتی وا می دارد.
تمرین کنید آنچه را که باید امروز در میان بگذارید؛ با تغییر لحن و طنین موثر بیان کنید.
لحن قاطعانه- لحن مودبانه- لحن شاد- لحن آرام- لحن تاکیدی- لحن شوخ طبعانه و ...
شما خود تجربه کرده اند که در محاوره ها، روحیه شما، خواه ناخواه لحن و کلام شما راتغییر می دهد، اما در انتقال اطلاعات به صورت سخنرانی یا تدریس و .. از این خصوصیت استفاده نمی کنید. تمرینن کنید که با تغییر لحن و طنین به سخن خود روح دهید. جان و روح محتوای واژه ها را با آهنگ کلام خود به مخاطبتان القاء کنید تا شنونده های فعال و خوبی داشته باشید.

ج- حرکات:
آنچه تا کنون گفتیم یعنی کلام و طنین در مجموع %45 اطلاعات ما را منتقل می کند. %55 بقیه، یعنی بیش از نیمی از آن، از طریق حرکات منتقل می شود.
این حرکات، بیش از همه به حرکات موزون و هماهنگ دست وابسته است و پس از آن به تغییر چهره، قیافه (حرکت عضلات صورت) وتغییر حالت و ژست و یا اصلا تغییر مکان.
دقت کنید بیش از نیمی از اطلاعات ما را حرکات ما منتقل می کنند. پس: متناسب با کلام خود حرکت کنید. دست خود را حرکت دهید.
گاه لبخند بزنید. گاه چهره درهم بکشید. گاه لخت و بی اعتنا باشید و گاهی محکم و نرم چشم به جایی بدوزید.
شاید فقط با حرکت لبها و چشم، دهها چهره متفاوت بتوان ایجاد نمود.
به کلام خود شکل تصویری بدهید.
اگر به شما ده تصویر ثابت (اسلاید) و یک تصویر متحرک (فیلم) نشان داده شود؛ بیش از همه به خاطر آن تصویر متحرک در ذهن شما حک می شود. انسان، به تصویرهای متحرک هم توجه بیشتر نشان میدهد و هم علاقه فراوان تری دارد.
خود را به نرمی برای شنونده به تصویر بکشید؛ با حرکات هماهنگ خود؛ به همین سادگی.
اگر شما در فاصله 20 سانتیمتری مخاطب خود بنشیند یا بایستید و چون مجسمهای سرد و بی روح و بی حرکت سخن بگویید و شروع کنید مقاله خود را بخوانید؛ عملا به حضار می گویید: به من بی توجه باشید. اصلا به من اعتنا نکنید. هر کسی به کار خودش بپردازد و در عالم خودش فرو برود.

ادامه دارد


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، راههای نفوذ ، نفوذ ، خوب زندگی کنیم


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۱/۱۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

برای نفوذ کلام و تاثیر گذاری مطلوب، شما باید سه شیوه کلام ولحن و حرکت را با هم استفاده کنید. این، بدان معنا نیست کشما هنگام صحبت کردن، باید خود را به در و دیوار بکوبید. ابدا.
منظور از تغییر لحن و طنین و حرکتف این است که شما به تناسب کلام خود، تنوع موزون و هماهنگی را در لحن و حرکات خود به وجود آورید.
در این تغییرات نباید افراط کنید که ناآرامی گوینده حمل بر اضطراب او می شود و در نتیجه مخاطبان خود را از دست می دهید.
تغییر لحن و طنین به تناسب کلام و حرکت و تغییر وضعیت نیز به تناسب کلام. آن هم نهمداوم و پشت س رهم و افراطی.
نرم و ملایم در عین حال پرشور و جذاب وتاثیر گذار باشید.
سخنرانهای برجسته و معلمان واستادان نمونه، بیش از همه به تاثیر ترکیب منطقی کلام و لحن و حرکات واقفند و از صمیمیت ایجاد شده نیز بهره فراوان می برند.

ادامه دارد ...


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، راههای نفوذ ، خانه و خانواده ، نفوذ


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۱/۱۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

ما اغلب برای آنکه توجه دیگران را به خود جلب کنیم و محبوبیت و صمیمیت! ایجاد کنیم؛ به تکاپو می افتیم و تقلا می کنیم که بگوییم و هر چه بیشتر بگوییم.
تند وتند اطلاعات می دهیم و خاطره تعریف می کنیم و شوخی می کنیم و نظر می دهیم وحرف می زنیم و حرف می زنیم.
حرف زدن، ضد صمیمیت است. با صحبتهای خود رشته های صمیمیت را پنبه می کنید.
این اشتاه را معمولا افرادی مرتکب می شوند که می خواهند در جمعی محبوب و نقل مجلس! باشند، اگر چه خودشان این تصور را ندارند، به زودی عشق و محبت اطرافیان خود را از دست می دهند و نفرت وانزجار آنها را بر می انگیزند.
آنها در جمع دوستان و بستگان خود با هیجان از هر چیزی صحبت می کنند و به دیگران کمتر فرصت می دهند.
انسانها بیشتر تمایل به گفتن دارند تا شنیدن.
هر چه بیشتر سکوت کنید و سکوت کنید و گوش بدهید صمیمی تر و با نفوذتر می شوید.
همه ما دوست داریم که صحبت بکنیم و به کسانی که به صحبتهای ماخوب و مشتاقانه گوش می دهند، علاقه مند می شویم.
یکی از علل محبوب شدن برخی روانکاوان و یا از بین رفتن محبوبیت بعضی دیگر از آنها، همین شنیدن و یا گفتن است.
روانکاوی که میکروفون را به بیمار می سپارد به قابل قبول بودن و محبوبیت خود، کمک کرده است و سوژه از اینکه می گوید و می گوید وکسی وسط حرفهایش نمی پرد، لذت و سبکی و علاقه ژرفی را احساس می کند. روانکاوی که سریع راه حل ارائه می دهد و دراره راه حل ها گفتگو می کند؛ عملا تاثیر گذاری خود را کم می کند.
باید خیلی بیشتر از آنچه که می گویید بشنوید. از قدیم گفته اند دو چندان که می گویی، می شنو.
کسی که زیاد حرف می زند؛ نیاز به گفتن دارد و سکوت شما ایننیاز را در او مرتفع می سازد و صبر شما تاثیر صمیمانه خود را می گذارد.
محبوبیتی که شما به دنبال آن هستید؛ با سکوت میسر می گردد نه با گفتن.
بشنوید. بشنوید. و باز هم بشنوید.
اشخاصی که مدام نصحیت می کنند، فراوان راهنمایی می کنند و انتقاد می کنند و مثل کلاغ، قارقار می کنند؛ شما را کلافه و منزجر می سازند.
خانمی که به محض ورود شوهرش به منزل، شروع می کند به گفتن و گفتن؛ از تاثیر گذاری خودمی کاهد و آقایی که از شنیدن گفته های خانم اجتناب می کند و حوصله شنیدن ندارد از صمیمیت موجود می کاهد.
در جمه دوستان و بستگان که قرار می گیرید، مراقب باشید بیش از همه گوش کنید و کمتر از همه، حرف بزنید. حتی به دیگران، علاقه مندی خود را برای شنیدن نشان دهید.
وقتی کمتر حرف می زنیم؛ کمتر هم دروغ می گوییم؛ مبالغه می کنیم؛ مسخره و انتقاد می کنیم و کمتر پشت سر دیگران حرف می زنیم؛ و همین موضوع، شخصیت مثبت تری را در ذهن دیگران از ما ایجاد می کند که به صمیمیت ما کمک می کند.
حتی فروشنده ها، به جای آنکه خودشان از محصولات خود تعریف وتمجید کنند. (که اغلب مشتریها هم به این تعریف کردنها بدبین هستند) بهتر است که بگذارند مشتری صحبت کند، از چیزی که قبلا خریده. از جنسهایی که قبلا دیده از چیزهایی که نیاز دارد و ...
حتی اجازه دهید که از گرانی اجناس بگوید. فروشنده ها باید شنونده های قابل و پرحوصله های باشند تا خریدار با آنها صمیمی شود. اگر خریدار، داد و بیداد می کند که گران است، خیلی وقتها فقط برای آناست که گفته باسد و مخالفت فروشنده که: «نه، ارزان است»، «کیفیت بهتری دارد» و ... در بدو امر، بسیار غلط است.
خریداری که می بیند باواکنش منفی از سوی شما مواجه نشده؛ کم کم از شما خوشش می آید و از شما خرید می کند. ضمن آنکه سکوت شما، بی طرفی شماو حتی اینکه شما حق را به مشتری می دهید، در ذهن او القاء می کند. فروشنده ای که در صورت نارضایتی مشتری،دفاع و مقابله را شروع می کند و قصد دارد توجیه و تفسیر برای مشتری بیاورد و می گوید و می گوید؛ عملا مشتری خود را زا دست می دهد.
هر چه سکوت شما نسبت به گفته های شما کمتر باشد؛ ارزش بیشتری به کلمات و گفته های شما داده می شود و شما شخصیت قابل قبول تری برای مخاطب خود می شوید و این، نفوذ شما را افزایش می دهد.

ادامه دارد


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، راههای نفوذ ، نفوذ ، خوب زندگی کنیم


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۱/۱۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

وقتی یک نفر رو در رو برای شما صحبت می کند، یکی از بهترین روشها سوال کردن است. وقتی سوال می کنید نشان می دهدی که واقعا حواستان به صحبتهای اوست. حتی اگر همه چیز برایتان واضح و روشن است سوال را بکنید تا گوینده اطمینان خاطر بیابد که توجه شما جلب شده و دارید کاملا به حرفهای او گوش می کنید.
ولی آنچه مهم است، نحوه، کیفیت و تعداد این سوالهاست.
بهترین پرسشها، پرسشهایی هستند که حالت قیدی دارند و بیشتر بر مکان؛ زمان وضعیت تاکید می کنند. سوالات قیدی به گوینده دو چیز را نشان می دهند:
1- حواس شما کاملا جمع است. 2- حتی زمان و مکان برایتان اهمیت دارد.
درک این موضوع، گوینده را به گفتن بیشتر و بیشتر علاقمند می کند و با شور و حوصله بیشتری می گوید.
سوالاتی مثل: «کی»؟ «کجا» و ... سوالاتی عالی هستند و احساس خوبی را در گوینده نسبت به شما ایجاد می کند.
بر عکس، سوالاتی مثل «چی؟» «چه گفتی؟» و ... سوالات بسیار بدی هستند کهتاثیر منفی در ذهن گوینده می گذارند. این سوالات، ضد صمیمیت هستند.
«چه گفتی؟» یعنی اینکه: من اصلا حواسم نبود و هیچ چیز از موضوع رادرک نکردم واین ناراحت کننده است.
در حالیکه سوالات قیدی یعنی همه چیز را کاملا فهمیدم به غیر از زمان یا مکان.
دانش آموزان یا دانشجویانی کهاز معلم یا استاد خود می خواهند مطلبی را بار دیگر تکرار کند؛ عملا او را کلافه می کنند. چون درخواست دوباره گفتن مطلب، یعنی شما در تمام مدتی که اوداشته آن مطلب را توضیح می داده، کاملا بی توجه بوده اید. دقیقا مشخص کنید و بخش کوچکی را بخواهید.
به مثال زیر توجه کنید:
- دیروز رفته بودم خانه آقای علوی.
- کی؟
- دیروز. راستی نزدیک خونه شون یه پارک درست کردن
- خونه شون کجاست؟
- خیابان
- پارکش بزرگه؟
- خیلی هم بزرگ نیست. اما خب با یانکه عصر دوشنبه بود، خیلی شلوغ بود. اصلا انتظار نداشتیم که اینطوری باشه. مخصوصا که هوا هم هیچ خوب نبود.
- چطور؟ سرد بود؟
- نه. منتها خیلی باد می آمد. چنان خاکی بلند شده بود که ...
البته، سوالات اگر چه عالی اند و یک محرک بسیار خوب برای بیشتر گفتن گوینده محسوب می شوند؛ نباید پشت سر هم و فراوان باشند. چرا ک ان خود کلافه کننده است. شما در سکوت گوش دهید. هر جا که احساس کردید حواستان دارد پرت می شود یا گوینده احساس می کند که شما گوش نمی دهید، یک سوال کنید.
سوال شما در عین حال علاقه مندی شما را برای بیشتر شنیدن و بیشتر دانستن نشان می دهد.
یک نوع دیگر از سوالات، که در کلینیکهای روانکاوی هم فراوان استفاده می شود تا بیماران یا مراجعین، تشویق شوند که بیشتر بگویند، سوالاتی است که با تکرار یکی از کلمات گوینده (معمولا آخرین کلمه) با تغییر آهنگ پرسیده می شود.
این سوالات هم، خیلی عالی و موثرند.
این هم نمونه ای از این نوع سوالات:
- راستش را بخواهید من یک مشکل بزرگ دارم.
- مشکل بزرگ؟
_ آره. همه اش بر می گرده به پسر عموی مادرم.
- پسر عموی مادرت؟
- آره. اون یک پسر حسود و کینه ایه.
- کینه ای؟
افراط در این سوالات هم اشتباه است. هر جا ضرورت دیدید یک سوال از واژه هایی که گوینده به کار برده؛ بپرسید تا توجه خود را به صحبتهای او به او نشان دهید.

ادامه دارد ...


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، راههای نفوذ ، خوب زندگی کنیم


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۱/۱۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 


این روز ها موقعی از ساله که همه به فکر اهداف خودشان برای سال آینده هستند و به این فکر می کنند که در سال جدید چه کار هایی بیشتر بکنند و چه کار هایی کمتر. اینکه به آینده فکر کنید و تمام آن چیز هایی که می خواهید به دست آورید را برای خودتان مجسم کنید چیز بدی نیست اما اکثر ما در دام «فکر کردن» گرفتار شده و «انجام دادن» را از یاد می بریم. سر سفره هفت سین با خودمان قول و قرار می گذاریم که امسال این کار و آن کار را خواهم کرد و… اما یک هفته بعد از تعطیلات قول و قرارمان را از یاد می بریم.

برای اینکه سال 1389 را به بهترین شکل بگذرانیم اینجا هفت نکته مهم را با هم مرور می کنیم.


1- دید تان را عوض کنید: تحقیقات و تجربه ثابت کرده است افرادی که به خواسته های خود می رسند دید و درک خودشان را نسبت به «آنچه که می توانند انجام دهند» تغییر می دهند.
تغییر دادن دید این نیست که آن چه امروز باور دارید که صحیح است را فردا اشتباه بپندارید. بلکه در اینجا یعنی آن راه فکری ای را که برای تصمیم گیری طی می کنید را کمی متفاوت تر طی کنید.
به عنوان مثال، خیلی از ما به طور خودآگاه یا ناخودآگاه همواره فکر می کنیم شکست های گذشته مانع به دست آوردن موفقیت های جدید است. در اینجا با تغییر دید یا نحوه فکر کردن باید این فیل.تر مغزی را دور زده و باور کنید که شما توانایی انجامش را دارید.


2- اطلاعات خود را افزایش دهید: اگر می توانید قبل از تعطیلات یک کتاب خوب در رابطه با کاری که قصد دارید در سال آینده انجام دهید تهیه کنید و شروع به مطالعه کنید. روزی 10 صفحه بخوانید. تا جایی که می توانید اطلاعات جدید در رابطه با اهداف خود بدست بیاورید.
مثلآ اگر می خواهید زبان انگلیسی تان را قوی کنید می توانید روزی پنج کلمه جدید در رابطه با موضوع مورد علاقه تان را یاد بگیرید. بگویید از روز اول فروردین تا سیزده به در روزی پنج کلمه جدید یاد خواهم گرفت و هر روز کلمات روز های قبل را هم دوره خواهم کرد.


3- کار های بیهوده را کنار بگذارید: یکی از معمول ترین مشکلاتی که همه از آن گله می کنند چیه؟ «وقت ندارم!» اینو عمومآ از کیا می شنویم؟ اکثرآ افرادی از کمبود وقت گله می کنند که اگر به برنامه روزانه شان نگاه کنید متعجب خواهید شد و آنها که دم از کمبود وقت نمی زنند برنامه هایی حتی چند برابر شلوغ تر از خیلی های دیگه دارند. من شخصآ خودم بارها دقت کرده ام، هر چقدر سرم شلوغ تر باشد و برنامه های بیشتری داشته باشم از روزم استفاده بهتری می کنم ولی اگر روزی برنامه ام خالی باشه خیلی راحت تر آن روز را هدر می دهم.
البته اینکه در روز دو سه ساعت وقت به خودتان و تفریح های شخصی و… اختصاص دهید هیچ مشکلی ندارد و بلکه خوب هم هست. اما اگر روزی فقط سه ساعت در فرندفید (برو بالا؟!) چرخ می زنید و دو ساعت هم روستای مجازی خودتان را گسترش می دهید بهتر است به خودتان بیایید و فکر کنید که می توانید از وقت تان استفاده بهتری هم بکنید.
پیشنهاد می کنم در روز های آینده از وقت فیلم دیدن و در اینترنت چرخیدن تان کمی کم کنید و یک کار مفید دیگر بکنید. زیاد هم نه! فقط نیم ساعت، مثلآ وقتی پشت کامپیوتر هستید و ساعت 6 هست بگویید الان کامپیوتر را روی sleep می گذارم و تا 6:30 کمی ورزش می کنم یا کار هایی که این هفته باید بکنم را مرور و یادداشت می کنم.


4- در تعریف کردن اهداف خود به شدت واقع بین باشید: لازم نیست اهداف خیلی بزرگ برای خودتان تعیین کنید. بلکه بالعکس اهداف بیشتر اما کوچک تر تعیین کنید. این طوری خیلی راحت تر به آن ها می رسید و حس خوب موفقیت را بار ها و بارها تجربه کرده و به قدرت خود ایمان میاورید. اما اگر اهداف خارج از حد توان تان تعیین کنید فقط از اینکه نتوانستید به آنها برسید نا امید خواهید شد. قبل از اینکه هدف را برای خودتان مشخص کنید تنها بنشینید و دقیق فکر کنید که این کاری که می خواهید بکنید واقعآ چقدر زمان نیاز دارد و مهم تر از آن، اینکه شما چقدر زمان دارید؟!


5- از دیگران کمک بگیرید: اگر می خواهید وزن کم کنید در یک باشگاه ورزشی ثبت نام کنید. اگر می خواهید کار با نرم افزار های گرافیکی را یاد بگیرید در انجمن های اینترنتی مرتبط عضو شوید. همیشه افرادی هستند که به شما کمک کنند تا راه خود را راحت تر بپیمایید. سعی کنید افرادی را پیدا کنید که رویایی مشترک با شما دارند. با کمک کردن به همدیگر سریع تر و با لذت بیشتری به خواسته های خود خواهید رسید.


6- صبر و استقامت را از یاد نبرید: از آمدن سال جدید زیادی ذوق زده نشوید که منطق را کنار گذاشته و خیال پردازی کنید. آن پانزده کیلو اضافه وزن در یک ماه ایجاد نشده که بخواهید یک ماهه با شکنجه کردن خودتان آن را از دست بدهید. برای هر کاری صبر کافی و استقامت داشته باشید. به معنی این کلمات توجه کنید، صبر یعنی برای گرفتن نتیجه بردبار باشید و استقامت یعنی هر چند زمین خوردید باز هم نا امید نشوید و ادامه دهید. رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.


7-توکل به خدا را از یاد نبرید و از همین حالا شروع کنید: می توانید از همین حالا شروع کنید. اگر می خواهید وزن کم کنید و سلامتی خود را افزایش دهید همین امروز یک پیاده روی نیم ساعته بکنید. وقتی برگشتید تنقلات اضافه را دور بریزید و یک لیست خرید سالم پر از میوه و سبزیجات بنویسید. در عید هوا خوب و تمیز خواهد بود و شهر خلوت، هر روز صبح نیم ساعت در پارک قدم بزنید بعد نان تازه بخرید و از خوردن صبحانه با خانواده تان لذت ببرید. در دید و بازدید ها هم بیشتر میوه بخورید تا شیرینی.


امیدوارم سال خیلی خوبی داشته باشید...


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۱/۱۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

از عشقتان زندان نسازید

قلب

خانواده مهم‌ترین نهاد اجتماعی و کوچک‌ترین هسته جامعه است که از زن و مرد و فرزندان آنان تشکیل می‌شود. اساس و رکن اصلی خانواده (به عنوان زیربنای جامعه)، ازدواج است. بدین ترتیب، ازدواج، بزرگ‌ترین و مهم‌ترین حادثه زندگی هر انسان است، به طوری که احساس موفقیت و یا شکست هر یک از زوجین می‌تواند سرنوشت‌ساز باشد. به همین جهت، ازدواج باید بر پایه اصولی صحیح صورت گیرد تا موجبات رشد و شکوفایی افراد و در نتیجه جامعه را فراهم آورد. پس بر هر دختر و پسری لازم است که قبل از ازدواج در مورد انتخاب همسر آینده خود اطلاعات کافی کسب کند و سپس اقدام به ازدواج نماید.

تفاهم ، محور زندگی

تفاهم عبارت است از: همدیگر را فهمیدن و علّت رفتارهای همدیگر را درک کردن و به دیگری در سلیقه‌ها و باورها و رفتارهای شخصی‌اش حق دادن. در زندگی برای رسیدن به تفاهم باید عوامل و شرایطی مهیا باشد که قبل از ادواج، زن و مرد با توجه و عنایت کافی به آنها تفاهم هر چه بیشتر را در زندگی فراهم آورند. زن و مرد باید تفاوت‌های فردی (که حاصل عوامل ارثی، محیطی و رشد در طول زمان است) یکدیگر را درک کنند ، زبان یکدیگر را بفهمند ، تفاوت در سلیقه‌ها را بشناسند و در عین تلاش برای خودسازی و تکامل، یکدیگر را همان گونه که هستند بپذیرند. از جلوه‌های تفاهم می‌توان به روحیه مهرورزی و گذشت، حُسن خلق، بردباری، گفتگو، انتقاد دلسوزانه و مُدارا اشاره کرد.

تفاهم عبارت است از: همدیگر را فهمیدن و علّت رفتارهای همدیگر را درک کردن و به دیگری در سلیقه‌ها و باورها و رفتارهای شخصی‌اش حق دادن.

اصول هفتگانه تفاهم

تنها زمانی می‌توانید فرد مناسبی را برای زندگی خود پیدا کنید که خودتان فرد مناسبی شده باشید. حتّی اگر فرد مناسبی نباشید، ارتباط شما ناچار به شکست منجر خواهد شد. افراد زیادی هستند که درجستجوی فرد مناسبی هستند، پیش از آن که تلاش کنند تا خود، فرد مناسبی شوند.

 اگر به فکر ازدواج هستید یا در آینده قصد ازدواج دارید، این ملاک‌ها در انتخاب همسر به شما کمک خواهد کرد:

1 . قبل از زادواج، هر دو نفر باید مستقل و پخته باشند: هر چه دو نفری که می‌خواهند با هم ازدواج کنند پخته‌تر و مستقل‌تر باشند ، ایجاد ارتباط صمیمانه، راحت‌تر و ساده‌تر خواهد بود. استقلال و پختگی اغلب در طول زمان و گذر عمر همراه با افزایش سن به دست می‌آید، بهترین عامل پیش‌بینی کننده ازدواج موفق بر اساس تحقیقات، سنّ افراد در هنگام ازدواج است. هر چه سنّ آنها پایین‌تر باشد، احتمال طلاق افزایش می‌یابد. به نظر می‌رسد که علّت امر این باشد که افراد مسن‌تر ثبات بیشتری دارند و دقیق‌تر می‌دانند که از ازدواج چه می‌خواهند.

2 . هر دو نفر به همان اندازه که دیگری را دوست دارند خودشان را هم دوست داشته باشند: در روابط صمیمانه، داشتن عزّت نفس بسیار مهم است. به واقع اگر شما به خودتان عشق نورزید، سخت است که به دیگری عشق بورزید. پیش از این که بتوانید عشق بورزید و دریافت کننده عشق باشدی، نیاز به احساس امنیت و عزّت نفس دارید.

تعادل بین «باهم بودن» و « باهم نبودن » یا تعادل بین « همراهی » و « دوری » در یک ارتباط صمیمانه، نقش مهمّی دارد.

3 . هر دو نفر بتوانند همان گونه که از با هم بودن لذّت می‌برند از تنها بودن نیز لذّت ببرند : تعادل بین «باهم بودن» و « باهم نبودن » یا تعادل بین « همراهی » و « دوری » در یک ارتباط صمیمانه، نقش مهمّی دارد. یک ارتباط صمیمانه به هر دوی آنها نیاز دارد. برای ایجاد این تعادل، همسران باید بتوانند از فعالیت‌های جداگانه، در اوقاتی که با هم نیستند، لذّت ببرند. زیاد باهم بودن می‌تواند به رفتارهای مخرّب و منفی مثل کنترل همسر  منجر شود.

4 . هر دو نفر در شغل و حرفه خود، ثبات داشته باشند: شغل یا حرفه باثبات و رضایت‌آور، در عین حال که می‌تواند امنیت مالی به همراه داشته باشد، ایجاد امنیت هیجانی می‌کند. زمانی که شغل و حرفه فرد به خوبی پیش می‌رود، او می‌تواند زمان بیشتر و انرژی بالاتری را صرف ارتباط خود با دیگری کند. از طرف دیگر هر چه دل‌مشغولی و استرس فرد نسبت به کار و فعالیت بیشتر باشد، انرژی کمتری برای ارتباط خواهد داشت.

5 . هر دو نفر، از خود، آگاه باشند و خود را بشناسند: یک ارتباط صمیمانه ، نیاز به گشادگی ، درستکاری و صداقت بین دو نفر دارد. هر فردی باید بتواند توانمندی‌های خود را ارزیابی کند و ضعف‌های خود را به طور واقع‌بینانه بشناسد و مشکلات را از دیگران نداند. در ضمن لازم است که هر طرف بداند که از دیگری چه می‌خواهد و انتظاراتش از او چیست و نیز این که در این ارتباط چه می‌تواند به دیگری ارایه کند و چه انتظاری را می‌تواند برآورده سازد. آشنایی می‌تواند در این راه به افرادی که خواهان ازدواج باهم هستند ، کمک زیادی بکند.

مراقبت، بدون انحصار طلبی و توجّه بدون حسادت، همسر را تشویق می‌کند تا به ظرفیت‌های بالقوه خود بپردازد و توانمندی‌های نهفته درونی خود را بشناسد و این یعنی سود بردن هر دو نفر.

6 . هر دو نفر بتوانند نظرات و خاسته‌های خود را قاطعانه بیان کنند: یکی از کلیدهای رشد صمیمیت، جسارت است. جسارت به این معنی که آنچه را می‌خواهید به طور شفاف، مستقیم و به شیوه درست بیان کنید. افرادی که جسارت ـ با معنی بیان شده ـ ندارند، اغلب در روابط خود ، منفعل یا پرخاشگر هستند، یا این که تلاش می‌کنند دیگران را فریب دهند و در برقراری ارتباط، نقش بازی کنند. هر چه که همسران خواسته‌های خود برسند بیشتر است. جسارت را نباید با خشونت اشتباه گرفت. خشونت تلاش برای سلطه بر دیگری است و جسارت بیان ساده نیاز و میل فرد، با شفافیت و صراحت همراه با رعایت ادب و حقوق دیگران است.

7 . هر دو نفر سعی کنند که خود خواه نباشند و خواسته‌های دیگری را برآوده کنند: وقتی که ما به نیازهای دیگران توجّه می‌کنیم، آنها نیز به نیازهای ما توجّه می‌کنند. این یک قانون است و قانون «جلب توجه روشن‌بینانه» نام دارد. اصل بر این است که خودخواهی کمتر، بهترین صلاح فرد است؛ چرا که به روابط همکارانه و صمیمانه کمک می‌کند و برای همه سودمند است. مراقبت، بدون انحصار طلبی و توجّه بدون حسادت، همسر را تشویق می‌کند تا به ظرفیت‌های بالقوه خود بپردازد و توانمندی‌های نهفته درونی خود را بشناسد و این یعنی سود بردن هر دو نفر.


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۱/۱۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

1- چه فکري کردي که به خودت اجازه دادي با شخص ديگري وارد رابطه شوي؟

دلايل بسيار زيادي وجود دارند که به طور طبيعي از ورود افراد به منطقه ممنوعه جلوگيري مي کنند. ارزش هاي فردي، و آسيب هايي که بعدها ممکن است به موجب اين اشتباه پديد آيد، همه و همه باعث ايجاد افکار بازدارنده اي در ذهن مي شوند، و کماکان فرد را از ورود به يک رابطه نامشروع باز مي دارند. يکي از ابتدايي ترين افکاري که ممکن است به ذهن هر کسي برسد، اين است که آيا اصلا شريک خيانتکار ملاحظه دارد؟ و مي تواند نتايج و عواقب درگير شدن در يک چنين رابطه اي را در ذهن خود به تصوير کشد؟ آيا به هيچ وجه به اين مطلب فکر مي کند که امکان دارد همسرش او را در حين ارتکاب به جرم به دام اندازد؟

فرض کنيم مهرداد (که در حال حاضر با مريم نامزد کرده) تصميم مي گيرد بر روي همه چيز پا گذاشته و به يک نهار مخفيانه با سميرا برود؛ واقعا او چه چيز در سر دارد؟ و چه پيش بيني ميکند؟ لازم به ذکر است که يک ارتباط کاملا دوستانه مي تواند پس از مدتي، به راحتي، تبديل به يک رابطه عاشقانه شود. وقتي مردم به جنس مخالف خود اعتماد مي کنند و با او در مورد مشکلات زندگي مشترکشان صحبت مي کنند، نه تنها نقاط ضعف خود را در معرض نمايش مي گذارند و بلکه همزمان اعلام آمادگي مي کنند که تمايل دارند با او وارد رابطه عاطفي شوند. اگر چه خانم ها احساساتي هستند و به سرعت مي توانند با افراد بسيار زيادي ارتباط برقرار کنند (به ويژه خانم هاي ديگر)، اما در مقايسه، مردها زماني مي توانند احساسات واقعي خود را تخليه کنند که در يک ارتباط عاشقانه قرار گرفته باشند. در نتيجه با توجه به حقيقت وجود جنس مذکر، زمانيکه يک ارتباط از نظر احساسي ميان آنها و يک جنس مونث صميمي شود، تمايل پيدا مي کنند که رابطه جنسي را نيز به آن اضافه کنند.

شروين در طي بحثي که با همسرش لادن داشت، به هيچ نتيجه اي نمي رسيد که چرا؟! و چگونه؟! به خودش اجازه داده با الهام (همکار جديدش در محل کار) وارد رابطه عاشقانه شود. فقط مي دانست ارتباط از جايي شروع شد که او براي موقعيت الهام دلسوزي نموده و نسبت به او ترحم مي ورزيد. الهام براي اغوا کردن شروين خود را اينطور جلوه داده بود که قبلا يک ازدواج ناموفق داشته و متاسفانه از آن چيزي جز يک کودک معمول برايش باقي نمانده است. او همچنين در حرف هايش گفته بود که با پدر پيرش زندگي مي کند که به شدت بيمار است و به طور تمام وقت نيازمند کمک و مراقبت هاي ويژه است.

شروين قبول مي کرد که الهام با او به عشق ورزي و عشوه گري مي پرداخته و او هم به طور ناخودآگاه در ذهن خود لادن (همسر اولش) را با او مقايسه مي کرده و به اين نتيجه مي رسيده که لادن هيچ احساسي نسبت به او ندارد و نمي تواند او را از نظر عاطفي تطميع نمايد. شروين خودش را مانند يک حامي در برابر الهام تصور مي کرده، کسي که مي تواند مانند يک منجي او را از درد، رنج، و تمام  مشکلات زندگي برهاند. از اينرو رفته رقته الهام در ذهن شروين جايگاه يک زن ايده آل را پيدا کرد. يک روز سرد تعطيل، الهام براي نخستين بار با او تماس مي گيرد تا به خانه اش برود و باتري خرابش را شارژ کند. شروين اين بار جريان را با لادن در ميان مي گذارد. اما متاسفانه لادن روي خوشي از خود نشان نمي دهد و به همسرش مي گويد که ديگر نمي خواهد هيچ چيز در مورد اين دختر بشنود. شروين هم به خواست همسر خود عمل مي کند و ابتدا مکالمه هاي تلفني و سپس رفت و آمدهاي آخر همفته خود را از او مخفي نگه   ميدارد تا اينکه ارتباطش با الهام تبديل به يک پيوند عاطفي و احساسي مي شود. صميميت جنسي بين آنها آنقدر افزايش پيدا مي کند که شروين خالصانه اعتراف مي کند که "عاشق" الهام شده است. در اين مرحله شخص هم از نظر احساسي و هم از نظر جنسي با شريک زندگي اوليه خود فاصله مي گيرد.

الهام در يک خانواده متوسط رو به پايين، و بدون وجود هيچ گونه امکانات رفاهي بزرگ شده بود. زمانيکه شروين او را به يک نهار معمولي، آن هم در يک رستوران سلف سرويس دعوت مي کرد، آنقدر هيجان زده مي شد که قلبش به تپش مي افتاد. اما در مقايسه زمانيکه لادن را به يک رستوران 5 ستاره مي برد، او به اين کار به عنوان يک روند عادي زندگي نگاه مي کرد و هيچ شادي خاصي بروز نمي داد. شروين از اينکه توانسته بود به زندگي آشفته يک دختر بي پناه لذت و شادابي اضافه کند، احساس غرور و افتخار مي کرد و هيچ چيز برايش شيرين تر از اين احساس نبود.

در ابتدا شروين تنها از روي ترحم با الهام ارتباط برقرار مي کرد، اما به دليل بي توجهي لادن اين ترحم و دلسوزي رفته رفته تبديل به يک پيوند عاطفي شديد شد که شروين خودش هم از اين موضوع آگاهي نداشت و نمي دانست در چه منجلابي فرو رفته. او زماني به خود آمد که لادن دست او را گرفته و به جلسات مشاوره برد. او قول داد که در آينده مرزهاي محکمي در مقابل خانم هاي زخم خورده و معصوم اما در عين حال فريبنده و جذابي که قصد لمس کردن قلب مهربانش را دارند، بکشد.

2- آيا پس از برقراري اولين ارتباط جنسي، احساس گناه نکردي؟

مقوله احساس گناه، تا حد زيادي به ارزش هاي فردي شريک خيانتکار بستگي دارد. برخي از افراد زمانيکه حرف از برقراري ارتباط جنسي نامشروع با شخص ديگري به ميان مي آيد، به هيچ وجه احساس گناه نمي کنند. اما افراد ديگري نيز هستند که قبل از برقراري رابطه جنسي به هر ترتيبي ارتکاب به گناه را لمس کرده و ترس به دل خود راه مي دهند. همين احساس گناه به عنوان نيروي بازدارند عمل کرده و آنها را از ارتکاب به عمل نامشروع باز مي دارد، همچنين سبب مي شود زمانيکه بر سر دوراهي قرار ميگيرند، در اکثر موارد گزينه صحيح را انتخاب کنند. عده ديگري نيز هستند که پس از ارتکاب به گناه احساس ندامت و پشيماني به آنها دست مي دهد ولي باز هم اين امر سبب نمي شود که آنها از ارتکاب به "گناه بعدي" دست بکشند.

برخي از افراد پس از برقراري اولين رابطه غير زناشويي و غير اخلاقي، احساس تنفر بسيار شديدي نسبت به خود پيدا مي کنند و همين امر باعث مي شود که پس از آن تا مدت ها نه با همسر خود همبستر شوند و نه با معشوقه. گروه ديگري نيز هستند که به برانگيزاننده هاي جنسي صرفا به عنوان وسيله اي براي رهايي و نجات از روزمرگي هاي زندگي نگاه مي کنند و قصد دارند تا از اين طريق بر پوچي ها و بي فايدگي هاي شخصيت خود غلبه کنند. دسته ديگري از افراد هم وجود دارند که با دليل و منطقي فردي، خود را راضي نگه مي دارند و به کارهاي کثيفشان ادامه مي دهند. آنها با توجيه هاي عقلاني به خود مي قبولانند که هيچ کس در اين رابطه آسيب نخواهد ديد؛ با خود تصور مي کنند که چون چيزي از نظر مادي از همسر و يا فرزندان اصلي خود مضايقه نمي کنند، پس اعمال نامشروعشان قابل توجيه است. در نهايت، افراد بسيار کمي هم وجود دارند که احساس گناه آنقدر در آنها شديد است که پس از اولين اشتباه ديگر طاقت نمي آورند، قبول مي کنند که مرتکب عمل حقيري شده اند و به اين فکر مي افتند که پيش از آنکه کسي از قضيه بويي ببرد به کارهاي نامشروع خود پايان بخشند.

3- اگر مي دانستي در اشتباه هستي چرا رابطه براي مدتي طولاني ادامه داشت؟

وارد شدن در يک رابطه عاشقانه نا مشروع هم کار کثيفي به حساب مي آيد و هم در عين حال محصور کننده و فريبنده است. ذات ممنوعه  و هويت متزلزل و ناپايدار عشق هاي مخفي باعث مي شود تا علاقه و هوس براي مدت زمان طولاني مانند روز اول تر و تازه باقي بماند. افراد خيانت کار معمولا يک حالت اعتياد نسبت به معشوقه هاي خود پيدا مي کنند. آنها بارها و بارها تصميم مي گيرند تا به اين رابطه نا سالم خاتمه دهند، اما هر بار چيزي جز شکست عايدشان نمي شود. آنها قصد دارند اين کار را متوقف کنند، اما درست مثل قدرت جاذبه آهن ربا دو مرتبه به سمت او جذب مي شوند. بايد اذعان داشت که تنها در سايه عظمي راسخ و اراده اي استوار است که مي توان طلسم را شکست و به ارتباط نادرست پايان بخشيد.

اين مطلب که رابطه چطور شروع شده است و اينکه که چه چيز چراغ آنرا همچنان فروزان نگه مي دارد، دو مقوله کاملا متفاوت و جدا از هم هستند. شايد رابطه به دليل يک علاقه مشترک نسبت به موضوعي خاص و يا به دليل جاذبه جنسي آغاز شده باشد، اما تنها در صورتي مي تواند ادامه پيدا مي کند که گونه اي از علاقه عميق احساسي ميان دو نفر پديد آيد. البته عکس اين موضوع نيز صحت دارد، به اين معنا که دو نفر احساس مي کردند داراي پيوندهاي عاطفي ناگسستني هستند، اما رابطه صرفا به اين دليل ادامه پيدا مي کند که هر دو طرف به شدت از رابطه جنسي که با يکديگر برقرار مي کنند راضي بوده و نهايت لذت را مي برند. اين احتمال هم وجود دارد که رابطه به اين خاطر شروع شده باشد که زندگي مشترک هر يک از آنها رو به نابودي مي رفته اما به اين دليل ادامه پيدا کرده که کم کم حالت يک زندگي جداگانه را پيدا نموده و طرفين درگير تصور مي کردند که ارتباط آنها هيچ ربطي به زندگي مشترک اوليه شان ندارد.

همچنين بايد بدانيد که راه پايان بخشيدن به رابطه هاي اينچنيني و  روش معلق سازي آن براي مدت زماني کوتاه دو مطلب کاملا مجزا مي باشند که درک مناسب هر يک از آنها از اهميت ويژه اي برخوردار است. اگر رابطه عاشقانه توسط خود فرد بي وفا پيش از رسوايي خاتمه پيدا کند، خيلي بهتر از اين است که با اولتيماتوم هاي همسر اول به پايان رسد. به علاوه اگر رابطه کم کم کاهش پيدا کرده تا نهايتا به پايان رسد خيلي بهتر از اين است که يک مرتبه همه چيز قطع گردد. اگر شما کسي باشيد که تصميم به قطع رابطه مي گيرد آنوقت فراموش کردن خاطرات برايتان خيلي راحت تر است.

4- آيا تو اصلا به من فکر مي کني؟

در درجه اول اگر فرد خيانت کار به احساسات و عواطف فرد مورد خيانت قرار گرفته فکر مي کرد، به هيچ وجه به فکر خيانت کردن به او نمي افتاد. معناي ناجوانمردي به کسي که مورد خيانت مي گيرد برنمي گردد بلکه به کسي مربوط مي شود که عمل خيانت از سوي او انجام پذيرفته است. افرادي که مورد خيانت قرار مي گيرند اغلب خود را مرکز تمام وقايع قرار مي دهند. آنها سوال مي کنند:"چطور توانستي يک همچين کاري را در حق من انجام دهي؟" حقيقت اينجاست که طرف درگير رابطه دوم، آنقدرها که بايد و شايد همسر خود را اصلا به حساب نياورده. آنها فقط خيانت مي کنند و به ندرت اتفاق مي افتد که عواقب تراژديک، حزن انگيز، و درد و رنجي را که به همسرانشان تحميل مي کنند را پيش بيني کنند.

اين واقعا براي کسي که مورد خيانت قرار گرفته سخت و عذاب آور است و به هيچ وجه نمي تواند درک کند که همسرش چگونه حضور او را در خانه ناديده گرفته و همه چيز را زير پا گذاشته. افکار مسموم ناخوانده دائما او را آزار مي دهند و براي يک لحظه هم که شده او را رها نمي کنند. نمي تواند تشخيص دهد که همسرش چگونه به خود اجازه داده که وارد يک رابطه نامشروع و بدون مجوز اجتماعي گردد.

5- به او در مورد رابطه مان چه گفتي؟

اين سوال به طور مستقيم مقوله وفاداري در ازدواج اول و ذات صميميت احساسي در رابطه دوم را مخاطب قرار مي دهد. همسر اول به طور حتم مي خواهد بداند که شريکش چه ميزان در مورد ازدواج و زندگي مشترکش با معشوقه اش صحبت کرده. او همچنين مي خواهد بداند که همسرش چه تصويري از او در ذهن معشوقه اش بر جاي گذاشته.

برخي از افراد خيانتکار در مورد زندگي مشترک خود نکات مثبتي به معشوقه هايشان مي گويند و از همسرشان تعريف مي کنند تا حس اندوه و تحقير معشوقه هايشان را برنگيزند. اما برخي ديگر همسران خود را همانند افرادي بي روح، سرد و غير صميمي به تصوير مي کشند. سخت است که بتوان تشخيص داد علت اين کار صرفا به عنوان تلاشي براي فريب دادن معشوقه است و يا اصلا آنها به طور طبيعي در درک پيمان هاي ازدواج در اشتباه هستند. به هر حال در هر دو حالت فرد پيمان شکن موظف است که با همسر خود در مورد مشکلات حقيقي رابطه صحبت کند مخصوصا در مورد آن مواردي که ترجيح مي دهد تنها با معشوقه خود در ميان بگذاريد. اين امر به زوجين کمک ميکند که يک بار ديگر زندگي مشترک خود را از ابتدا مرور کنند و سپس با مشکلات زناشويي به صورت کاربردي برخورد نمايند.

اگر از زندگي مشترک اوليه حفاظت نشود و طرفين هيچ گاه در مورد مشکلات با يکديگر گفتگو نکنند، فرصت حل مشکلات را از دست داده و هر يک از آنها اين تمايل را پيدا ميکنند که احساسات خود را در جايي ديگر تخليه کنند. برخي از افراد بي وفا سعي مي کنند با جداسازي اين دو مقوله از يکديگر هر دو زندگي را به طور جدا دنبال کنند. آنها اينطور خودشان را فريب مي دهند که چون براي ازدواج اول خود ارزش بسيار زيادي قائل هستند هيچ گاه دوست ندارند آن را به اتمام برسانند، اما از سوي ديگر مشکلات بسياري در رابطه اوليه وجود دارد آنها مجبور مي شوند که براي فرار از معايب ارتباط اول به نفر دوم روي بياورند.

6- آيا با هم در مورد عشق يا آينده هم صحبت مي کنيد؟

صحبت کردن در مورد عشق به احتمال قوي از وجوه اشتراک کاذب پرده برداري مي کند. شخص خيانتکار ممکن است تصور کند که عشق و ازدواج جزئي از يکديگر هستند. اگر معشوقه اعتراف کند که عاشق شده است، اين اعتراف آنقدر قشنگ همه چيز را توجيه ميکند که هيچ انکاري باقي نمانده و هر دو نفر با نهايت ظرافت گناهان و اشتباهات خود را مي پذيرند.

اگر شما شريک نامشروع هستيد نبايد در مورد رابطه جديد خود براي همسرتان داستان سازي کنيد و اطلاعات جعلي به او بدهيد. چرا که اين امکان وجود دارد که روزي پي به همه چيز ببرد، و آنوقت افکار ديگري را در سر بپروراند که نه تنها با حقيقت فاصله بسيار زيادي دارند بلکه بسيار دردناک تر از مسائل واقعي نيز هستند. اگر با معشوقه خود به اين فکر مي کنيد که: "زير گرما و نور خورشيد در کنار هم بنشينيد" و يا به او گفتيد که "دوستت دارم" لازم است که تمام اين مطالب را با همسر خود در ميان بگذاريد. اگر همسر شما خودش يک روزي متوجه شود که شما در مورد آينده و يا عشق با معشوقه خود صحبت مي کرديد و به او مي گفتيد که رابطه تان عشقانه نبوده و تنها يک دوستي معمولي به شمار مي رفته، آنوقت ديگر کاري از دستتان ساخته نيست، تمام تلاش هايتان نتيجه معکوس مي دهند، و آسيب هاي روحي - رواني جبران ناپذيري را به او وارد مي کنيد.

اگر شما کسي هستيد که مورد خيانت قرار گرفته ايد بايد تلاش زيادي بکنيد تا دريابيد داستان از چه قرار بوده. البته بدون اينکه در برابر او جبهه گيري کنيد و يا حرف هاي او را از صافي خودتان عبور داده و با عينک بدبيني شخصي به آن نگاه کنيد. خيانت حتي بدون وجود عشق هم مي تواند اتفاق بيفتد. شما بايد ازمسائلي که با سيستم فکري شما در مغايرت هستند با روي باز استقبال کنيد و آنها را قبول کنيد مگر اينکه يک مدرک معتبري پيدا کنيد که ثابت کند او قصد دارد يک تفسير ماست مالي شده تحويلتان دهد.

7- در معشوقه چه چيز خاصي مي بيني ؟

کسي که مورد خيانت قرار مي گيرد پس از مدتي يک تصويري از معشوقه دوم همسر خود در ذهن خود مجسم مي کند. اما البته هيچ گاه اين تصوير، تصوير کاملي از او نيست. تمام افرادي که تحت خيانت قرار مي گيرند، تمايل دارند تمام گناهان بر سر معشوقه ها بيندازند و قصد دارند اينطور به خود بقبولانند که همسران گول خور و بيچاره شان را آن معشوقه ها اغفال کرده و به دام انداخته اند.آنها نمي خواهند قبول کنند که فردي را که با او ازد.اج کرده اند، نقش بسيار فعالي در اين زمينه بازي مي کند و به همين دليل نفرت و خشونت بسيار زيادي را بر روي معشوقه وارد مي آورند.. بايد توجه داشت که اگرفرد پيمان شکن و بد عهد، يک شريک کامل و همه جانبه در زندگي خود داشته باشد، اهتمال اينکه خيانت شکل بگيرد تا حد بسيار زيادي کاهش پيدا مي کند.

مونا و امير به تازگي در مورد اينکه رابطه آقا با زري که کارمندش بوده در حال زياد شدن است جر و بحث مي کنند. مونا تصورش از زري يک زن بدکاره  است که تنها هدفش بدست آوردن پول هاي امير است. اما از سوي ديگر امير او را يک فرد کارآمد و شايسته تلقي مي کند و به حس وظيفه شناسي او افتخار مي نمايد. اما هر چه امير ببشتر در مورد زري با همسرش صحبت مي کرد بيشتر به اين تتيجه مي رسيد که نمي تواند ارتباط بلند مدتي را با او برقرار کند زيرا او فرد دمدمي مزاجي است که هر ثانيه اخلاق و رفتارش در حال تغيير کردن است. از سوي ديگر مونا هم کم کم به اين درک دست پيدا کرد که امير به اين دليل از زري تقدير به عمل مي آورد که انرژي زيادي دارد و براي او ارزش و احترام زيادي قائل مي شود. در نتيجه آنها با هم يک تصوير کلي از زري به دست آورندن و آن هم اين بود که او يک دختر سخت کوش است که در عين حال رفتارها و شخصيت اخلاقي نابهنجاري دارد و براي بدست آوردن چيزهايي که ميخواهد از ناز و عشوه استفاده مي کند.

کساني که مورد خيانت قرار مي گيرند دودل هستند که به معشوقه ها حسد بورزند و به عنوان يک رقيب غير قابل مقايسه و بي همتا به آنها نگاه کنند؛ يا اينکه آنها را بي اعتبار کنند و به چشم يک انسان پست به آنها نگاه کنند. آنها با مطرح کردن سوالاتي در زمينه مشخصات فيزيکي، چهره، شخصيت، و دانش و عقل سعي بر اين دارد که دريابند آيا همسرشان به دنبال جاذبه هاي جنسي طرف مقابل بوده و يا به دنبال پيشرفت ها و موفقيت هاي او هستند. اين سوالات چندان کمکي به شما نخواهند کرد به اين دليل که هيچ گاه نمي توانيد پاسخ درست آنها را پيدا کنيد و دليل اصلي تمايل همسرتان به معشوقه ها را بيايد.

8- چه چيز رابطه نامشروع رو دوست داري؟ در کجاي آن احساس متفاوتي به تودست مي دهد؟

به جاي اينکه تمرکز خود را بر روي اين مطلب بگذاريد که معشوقه چه شکلي دارد و .... بهتر است از خلاقيت خود کمک بگيريد و بر روي اين تمرکز کنيد که همسرتان در رابطه نامشروع خود به چه چيزهايي مي رسد که در رابطه مشروع خود با شما از آنها محروم است. رابطه هاي جديد به افراد اين امکان را مي دهد که متفاوت باشند: احساس مثبت بودن بکنند، احساس سبکي کرده و بخشنده تر به نظر برسند. بسته به خصوصيات معشوقه، فرد بي وفا اين امکان را پيدا مي کند که بازي کردن در نقش هاي جديدي را امتحان کند: يک همسر بي علاقه و غير حساس از طريق تلقين شخصي و از خودگذشتگي تبديل به يک فرد پر انرژي مي شود. همسر او که از نظر جنسي اصلا از خود علاقه اي نشان نمي داد به واسطه شهوت جديد و اوهام شهواني همسرش به وجد مي آيد.

يک سوال خوب از فرد خائن اين است که "تو چه چيزي را در رابطه عاشقانه جديد تجربه کردي که دوست داشتي در زندگي زناشويي ات تجربه مي کردي؟" به هر حال کسي که زندگي اش را دوست داشته باشد مي تواند همسر خود را از اين لحاظ تغذيه کند و مانع انحراف او شود. در حقيقت براي کسي که مورد خيانت قرار گرفته خيلي سخت است که ببيند همسر بد عهدش دلش مي خواهد چيزها را که دوست دارد اول با معشوقه اش تجربه کند.

9- آيا قبلا هم موارد بي وفايي و خيانت وجود داشته و اگر پاسخ مثبت است شباهت آنها به اين دفعه چيست؟

اين يک موقعيت عالي براي بررسي طرح هر گونه بي وفايي و پرده برداري از آن به شمار مي رود. با يکديگر در مورد اينکه با وسوسه ها و فريب هاي گذشته چگونه مبارزه کرده و بر آنها فائق آمديد بحث و گفتگو کنيد. حتي اگر در موارد قبلي هيچ گاه پايتان از روي خط اصلي خارج نشده بود. در مورد هوس هاي گذشته و افتادن ها و لغزش ها کند و کاو و جستجو کنيد.


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۸/۱۲/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

آيا تابه حال متوجه شده ايد که بعضي ها فقط اعصابتان را خرد مي کنند؟ چه به خاطر بي کفايتيشان باشد، چه دروغگوييشان، چه بددهني ها و قلدري کردنشان. خيلي ها هم هستند که همه اين صفات را يکجا دارند! اگر غارنشين نباشيد، حتماً تا حالا با چنين آدم هايي برخورد داشته ايد. حتي در خانواده خودتان هم ممکن است کسي از اين خصوصيات اخلاقي داشته باشد-اين يعني واقعاً محبوري به طريقي با آنها کنار بياييد. خوب، چطور بدون اينکه خونتان به جوش بيايد با چنين افرادي برخورد مي کنيد؟ البته لازم است که حتماً بين خودتان و اين افراد حد و مرزي ايجاد کنيد تا زياد به شما نزديک نشوند. اما حتي اگر اينکار را هم با موفقيت انجام داديد، باز هم داريد کنترل خسارت و آسيب گيري مي کنيد. اما اگر ياد بگيريد که چطور با محبت با اين افراد سرسخت برخورد کنيد، از درون احساس بهتري پيدا مي کنيد و احتمال اصلاح شدن آن فرد نيز بيشتر است. خوشبختانه دو سوال هست که مي تواند بلافاصله هر ناراحتي و آزردگي را به بخشش و قضاوت را به درک تبديل کند. من آنها را سوالات دلسوزانه مي نامم.

اما قبل از اينکه اين سوالها را برايتان فاش کنم، بهتر است ببينيم چرا بعضي از افراد اينقدر پرآزار هستند. اول اينکه، اين افراد به خاطر داشتن تجربه هاي بد در زمان گذشته و تربيت آسيب زا، معمولاً اعتماد به نفس پاييني دارند. به خاطر اينکه عشقي که بايد را بعنوان يک کودک از اطرافيان دريافت نکرده اند، در بزرگسالي براي نشان دادن خود و جلب توجه راه هاي مخرب و آزاردهنده اي را انتخاب مي کنند. دوم اينکه، اين افراد معمولاً از تاثير رفتار خود بر ديگران غافلند. از اين گذشته، آنچه که واقعاً دنبال آن هستند عشق است اما روش رفتارشان به آن منجر نمي شود. سوم اينکه، وقتي مورد قضاوت ديگران قرار مي گيرند، احساس اعتماد به نفس بسيار پاييني مي کنند و درنتيجه آزار و اذيتشان بيشتر مي شود. ازآنجا که وقتي ديگران را قضاوت مي کنيم آنها احساس ترس و تهديد بيشتري مي کند، بهترين راه براي برخورد با ايندسته از افراد اجتناب از قضاوت کردن آنهاست. وقتي احساس کنند که شما آنها را درک کرده و قبول داريد، آرامتر مي شوند و کنار آمدن با آنها راحت تر مي شود. گفتن اين حرفها راحت است اما اگر در زندگيتان با چنين فردي برخورد داشته باشيد مي دانيد که بخشيدن آنها و فراموش کردن کارشان خيلي سخت است. به همين خاطر نياز به روشي است که بلافاصله تمرکز شما را از روي آن چيزي که اذيتتان مي کند تغيير دهد و بگذارد روي درد احساس آن فرد آزاررسان تمرکز کنيد. اين دقيقاً همان چيزي است که اولين سوال دلسوزانه امکانش را فراهم مي کند. وقتي کسي طوري که براي شما آزاردهنده است رفتار مي کند، از خودتان بپرسيد، "اين فرد ممکن است چه دردي در گذشته تجربه کرده باشد که باعث شده الان اينطور رفتار کند؟"

بعد از اينکه اين سوال را از خودتان پرسيديد، سعي کنيد پاسخ آن را در ذهنتان مجسم کنيد. آيا در بچگي کسي او را دوست نداشته؟ آيا والدين يا معلم هايش با او بدرفتاري کرده اند؟ احتمالاً همه از او انتقاد کرده و او را پس مي زده اند و نتيجه آن دردي شده است که شما مي بينيد. وقتي ديگران را کودکاني کوچک و بيچاره تصور کنيد، مطمئناً کمي برايشان دلسوزي خواهيد کرد. وقتي دلتان را باز کرده و اجازه مي دهيد کمي دلسوزي و شفقت وارد آن شود، ناراحتيتان از بين مي رود. با ديدن و احساس کردن درد آن فرد، ديگر نخواهيد توانست از دست او عصباني شويد.

دومين راه براي بخشيدن افراد و احساس دلسوزي براي آنها اين است که رفتار آنها را چيزي مثل رفتار خودتان ببينيد. ما معمولاً بيشترين رنجش را از کساني داريم که رفتار آزاردهنده اي شبيه به رفتارهاي خود ما دارند—رفتاري که سعي داريم از خودمان پنهانش کنيم. مثلاً، من خودم عادت داشتم که از دست همخوانه ام که خيلي در آشپزخانه سروصدا مي کرد، عصباني شوم. فکر مي کردم که خيلي آدم بي ملاحظه اي است. يک روز به خاطر محکم بستن در کابينت ها و سروصداي ظرف و ظروف که ايجاد کرده بود با او دعوا کردم. او در پاسخ سر من داد کشيد که، "ببين کي داره اين حرفو ميزنه، خودت که هميشه صداي ضبطو مي بري بالا يا با اون گيتارت و صداي گوشخراشتان روي اعصاب من هستي."

درواقع حق با او بود. من چون نمي خواستم باور کنم که درحق ديگران بي ملاحظگي مي کنم، هر حرفي که مي توانستم را به او حواله داده بودم. وقتي بدانيد که خودتان هم گاهي کاري شبيه به آن فرد آزار رسان انجام مي دهيد، مطمئناً بيشتر درک کرده و او را راحت تر خواهيد بخشيد. پس سوال دلسوزانه دوم اين است که، "کار اين آدم چقدر شبيه به رفتار خود من است؟" هرچه رفتار خودتان را دقيقتر بررسي کنيد مطمئناً راحت تر مي توانيد از رفتار آزار دهنده آن فرد چشمپوشي کنيد.

بعضي از افراد نگران اين هستند که با دلسوزي و مهرباني دربرابر اينگونه افراد باعث شوند که آن فرد سوارشان شود. اينطور نيست. با اين روش شما فقط از ديدگاهي روشن تر و بازتر به مسئله نگاه مي کنيد. وقتي يکي از اين سوالات را ازخود بپرسيد، بهتر خواهيد توانست موقعيت آن فرد آزار رسان را درک کنيد. و به جاي اينکه آتش آنرا تندتر کنيد، روند التيام آنرا سرعت مي بخشيد.

از همه اين حرفها گذشته، همه ما آدمها خيلي شبيه به هم هستيم. همه ما حالات بدي را تجربه کرده ايم و همه ما با خيلي ها بدرفتاري کرده ايم. وقتي در چنين وضعيتي باشيم، فقط از طريق درک و محبت اطرافيان است که مي توانيم از آن حالت بيرون بياييم. سوالات دلسوزانه روش بسيار خوبي است. اين سوالات مي تواند سريعاً قضاوت هاي شما را به بخشش و پذيرش تبديل کند. و به خاطر همين قدرت اين سوالات است که ذهنتان ممکن است در برابر آن مقاومت کند. به جاي اينکه از اين سوالها در برابر کساني که خشمگينتان مي کنند استفاده کنيد، سعي کنيد اول در برابر کسانيکه از نظر ذهني آزارتان مي دهند از آنها استفاده کنيد. وقتي ديديد که اين روش دربرابر اين افراد تقريباً جواب مي دهد، مي توانيد آنها را دربرابر کسانيکه واقعاً باعث ناراحتي و عصبانيتتان مي شوند هم امتحان کنيد. وقتي در تبديل آزار به محبت مهارت پيدا کرديد، آنوقت است که مي توانيد قلب خود و ديگران را التيام بخشيد


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۸/۱۲/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

خيلي گستاخانه است که بخواهيم درمورد طريقه نصيحت کردن، نصيحتتان کنيم اما درميان گذاشتن ايده ها، نظرات و تجربيات همديگر به اين طريق مي تواند بسيار مفيد باشد. نصيحت خوبي که به درستي منتقل شود واقعاً ارزشمند است اما براي بد رساندن پند و اندرز به کسي راه هاي زيادي وجود دارد.

بايد ياد بگيريم که اگر ميخواهيم کسي را نصيحت کنيم، اينکار را به بهترين شکل ممکن انجام دهيم چون به اين طريق هميشه مورد احترام اطرافياني قرار مي گيريم که به واسطه نصيحت هاي ما فهم، اعتماد به نفس و کنترل بيشتري نسبت به زندگي خود پيدا کرده اند.

براي اينکه کسي را به درستي نصيحت کنيم، کليد کار  دانستن تفاوت بين درددل منفعل و درخواست فعال است. وقتي کسي از شما براي پند و اندرز، کمک مي خواهد، بايد طوري به اين موقعيت نزديک شويد که مربيان زندگي به کارشان نزديک ميشوند. يعني نه با جواب دادن سوالها، بلکه با پرسيدن سوال هاي درست.

اگر مي خواهيد بدانيد که چطور بايد بهترين نصيحت و اندرز را به اطرافيانتان ارائه کنيد، به راهنمايي هاي زير توجه کنيد:


درددل و گوش کردن

درددل کردن تجربه اي ارضاءکننده است. چند روز است که مسئله اي فکرتان را مشغول کرده است و به طور ناگهاني سر درددلتان براي يکي از دوستان باز مي شود. فقط درمورد آن موضوع سر صحبت را باز کرده ايد اما اين عمل به تنهايي فکرتان و روانتان را تصفيه مي کند و حتي راه حلهايي هم پيش رويتان قرار مي دهد. بعد، دوستتان اشتباهات کارتان را به شما نشان مي دهد و به شما مي گويد چه بايد بکنيد و او اگر جاي شما بود چه ميکرد.

نصيحت زماني بهترين تاثير را دارد که طرف مقابل خودش از شما بخواهد. بدترين نصيحت هايي که در عمرتان شنيده ايد يا به کسي داده ايد، نصيحت هايي است که بدون تقاضا مطرح شده اند. تقاضا مهمترين بخش فرايند کشف است و بهتر است به دوستتان اجازه دهيد خودش درمورد مشکلاتش از شما کمک بخواهد و درغيراينصورت بهتر است که توصيه ها و نصيحت هايمان را براي خودمان نگه داريم.

اين مسئله به خصوص اگر طرف مقابلمان خانم ها باشند اهميت بيشتري پيدا ميکند. اگر ميخواهيد خانمي را در کارهايش راهنمايي کنيد بهتر است اجازه بدهيد خودش از شما بخواهد آنوقت شنونده اي حامي و سنگ صبور باشيد و صبر کنيد تا طرفتان خودش نظرتان را جويا شود. اگر چنين اتفاقي نيفتاد، مي توانيد از او سوال کنيد که "نظر من را مي خواهي؟" و بعد منتظر جواب او بمانيد.

سوال پرسيدن

اگر از شما خواسته شده که نصيحت کنيد و پند بدهيد، و مي خواهيد مقدس و همه چي تمام جلوه نکنيد، موثرترين راه اين است که سوال بپرسيد، چون:


- طرف را وادار مي کند همه جنبه هاي مشکلش را خوب بررسي کند.
- به او اين امکان را مي دهد که راه حلهايي براي خود پيدا کند و تصميمات و نتيجه آنها را تحت کنترل خود درآورد.
- به شما اين امکان را مي دهد که از دادن پاسخي که ممکن است نادرست باشد يا آمادگيش را نداشته باشيد، جاخالي دهيد.
- قديس و واعظ جلوه نخواهيد کرد چون وانمود نمي کنيد که همه پاسخ پيش شماست

با اينکه هيچ فرمول قدم به قدمي براي سوالهايي که بايد بپرسيد وجود ندارد اما بايد بتوانيد اين پرسشها را در قالب پنج پرسش کليدي، چه چيز، چه وقت، چرا، چه کسي، و چطور  نگه داريد. اين سوالات اگر خاص و صريح باشند و پاسخي که به آنها داده مي شود هم به همان اندازه صريح باشد، بهترين فرصت را براي تاثيرگذاري در اختيارتان قرار مي دهد.

براي مثال، اين داستان رادر نظر بگيريد: دوستتان نگران اين است که شايد دوست دخترش معتاد شده باشد، و از شما مي خواهد کمکش کنيد که آيا بايد اين مسئله را با کسي درميان بگذارد يا نه.

چه چيزي: او چه کاري انجام داده که باعث شده فکر کني که مشکلي دارد؟ فکر مي کني به چه موادي اعتياد دارد؟ آيا درمورد مسائل کوچک دروغ مي گويد؟ آيا چيزي را از شما پنهان مي کند؟

چه کسي: وقتش را با چه کسي مي گذراند؟ آيا تو اين افراد را مي شناسي؟ وقتي به فکر درميان گذاشتن اين مسئله با ديگران مي افتي، چه کساني به ذهنت مي رسند؟ آيا با آنها در اين مورد صحبت کرده اي؟

چرا: چرا فکر مي کني که بايد مشکل را با ديگران درميان بگذاري؟ قبل از اينکه اينقدر پيشروي کنيد آيا با خودش صحبت کرده اي؟ آيا مستقيماً از خودش پرسيده اي؟ از دوستانش چطور؟

چطور: تصور کن که بقيه راهم از اين موضوع باخبر کردي، فقط عده ديگري را در اين مسئله درگير و نگران کرده اي، بدون اينکه حتي مطمئن باشي که چنين مسئله اي صحت دارد. آنها را وارد اين اتاق مي کني و به دوست دخترت به دروغ مي گويي که مي خواهي جاي ديگري بروي.

چه زمان: فکر ميکني کي اينکار بايد انجام شود؟ فوراً؟ آيا او وارد موقعيت هاي خطرناکي شده است؟ اگر موضوع را با خودش درميان گذاشتي و او همه چيز را انکار کرد چه؟


دست کمک

در وضعيت ايدآل اين پروسه سوال پرسيدن—و پرسيدن سوالات بيشتر برحسب پاسخ هايي که دريافت مي کنيد—مي تواند خيلي از شک ها و ابهامات مسئله را از بين ببرد و وقتي اين پرسش و پاسخ ها تمام شد، طرف مقابلتان به يک راه حل درست و حسابي رسيده است. اينکار باعث مي شود فرد بهتر بفهمد که در آن موقعيت چه کار بايد بکند و چه انتخاب هايي پيش رو دارد. مطمئن باشيد اگر همه چيز همينطور پيش برود، او باز هم براي کمک به سراغتان مي آيد.


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۸/۱۲/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

آیا میدانید برای اینکه روابط زناشویی تان تداوم بیشتری داشته باشد ، همه چیز را نباید به همسر خود بگویید ! آیا میدانید چه صحبتهایی را باید به همسر خود بگویید و چه سخنانی را باید مطرح نسازید ؟


اولین گام در روابط زناشویی نحوه ی صحبت کردن است ، طرز صحیح صحبت کردن با همسرتان تاثیر بسزایی را در روابظ شما میگذارد البته لازم به ذکر است نه هر صحبتی .
بعضی از خانمها یا آقایان عادت دارند تمام اتفاقاتی را که در طول روز برای شان اتفاق افتاده است را برای همسر حود تعریف کنند . با این وجود گاهی اوقات صحبت کردن بسیار خظرناک است و توصیه نمیشود که مدام صحبت نکنید ، سکوت در بسیاری از موارد بهتر از صحبت کردن میباشد .

در این مقاله توصیه و پیش نهادهایی را برای شما ارائه خواهیم کرد :

از دیدگاه روان شناسان انسانها از این منظر به چند دسته تقسیم میشوند

1- افرادی که همه مطالب زندگی خود چه در حال ، چه در گذشته را برای همسران خود بازگو میکنند به بلوغ فکری نرسیده اند ، ذهنشان مانند دوران نوجوانی شان عمل میکند که عادت داشتند همه چیز را برای خانواده خود تعریف کنند .

2- افرادی که در تعاریف خود ، صحبتهای شان اغراق میکنند و حتی گاهی وقتها به دروغ نیز متوسل میشوند ، افرادی هستند که اعتماد به نفس کمی به خود دارند ، با این کار قصد دارند تا اعتماد به نفس خود را افزایش دهند . امروزه پیوند بین زوجهای با ازدواجهایی که در سابق صورت میگرفت کاملا متفاوت میباشد . در زمان امروز اکثر زوجین هر دو با هم به کار بیرون از خانه اشتغال دارند ، زمان کمی را برای صحبت کردن با یکدیگر دارند ، هنگامی که فرصتی برای صحبت کردن پیش میآید در اغلب موارد راجع به کار بیرون از خانه ی خانم یا آقا میگذرد ، به ندرت پیش میآید که زوجین در مورد رابطهی خودشان ، زندگی دو نفره ای یا چهار نفرهاشان به صحبت بنشینند .

حال به توضیح این موضوع میپردازیم که چرا نباید تمام صحبتهای خود را به همسرتان بازگو کنید ؟ این سوال چندین پاسخ دارد

1- از دیدگاه بعضی از روانشناسان افرادی که گذشته تلخ و سخت داشته اند باید توجه کنند که ، هنگامی تجربه های تلخ گذشته باید چراغ راه آینده باشد و بس. سعی کنید با گذشته های تلخ تان خداحافظی کنید و با عنوان کردن تجربه ها ذهن همسر تان را مغشوش نکنید . توجه کنید که شما دیگر در دوران مجردی به سر نمیبرید ، شما تشکیل خانواده داده اید و از همان روز اول که وارد زندگی زناشویی میشوید باید سعی کنید همهی گذشته ی خود را فراموش کنید ، و الان زمان آن است که زندگی دو نفره ی که در آینده خواهید داشت فکر کنید ، صحبتهایتان نیز باید حول زندگی مشترکتان باشد نه گذشته تلختان .

2- اگر از اشتباهات گذشته عبرت گرفته اید و تحول خاصی در رفتارتان ایجاد کرده اید لزومی به بازگو کردن اشتباهات گذشته تان نیست چون ممکن است بر دیدگاه طرف مقابل به شما اثر منفی بگذارد و یا برخی قابلیت های فعلی تان نادیده گرفته شود. مگر در مواردی که بازگو کردن تجربه شما میتواند مانع تکرار اشتباه برای طرف مقابلتان شود.

3- صحبتهایی را از گذشته ، حال برای همسرتان باز گو و تعریف کنید اما سعی کنید وارد جزییات نشوید ، مسائل را برای او کاملا باز نکنید و نشکافید .


حال چه صحبتهایی را نباید مطرح کرد

1- اسرار تان را به همسرتان نگویید .منظور از اسرار چیست ؟
مشکلاتی که در دوران قبل از ازدواج برایتان بوجود آمده و بازگو کردن آن تنها باعث مشغول کردن ذهن همسرتان میشود. نا گفته نماند که مسائلی است که گفتن آنها به همسرتان ضروری است مثلا تجربه نامزدی ناموفقی اگر در گذشته داشته اید به همسر تان بگویید اما آیا واقعا لازم است همسرتان از جزئیات آن مطلع باشد؟ مشکلاتی که با پدرو مادر، خواهر یا برادر تان داشته اید و عنوان کردن آنها به دیدگاه همسرتان نسبت به خانواده تان خدشه وارد میکند ، کمبودهایی که در زندگی با آنها مواجه بوده اید ، رنجها و مشقتهایی را که متحمل شده اید ، و مسائلی مانند این موضوعات بهتر است بازگو نکنید.

2- اگر زمانی به همسرتان ، رفتارهایی که انجام میداده شک کردید و در وفاداریش نسبت به خودتان مردد بودید
هرگز این موضوع را مطرح نسازید ، زیرا ممکن است شما به اشتباه چنین فکری را داشته بودید در این صورت احساس وفاداری که بین شما و شوهرتان وجود داشته است در همان زمان از بین میرود


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۸/۱۲/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

1- فعالتر باشيد

اگر پدران پيشقدم نباشند، هرگز قادر نخواهند بود مسووليتهاي پرورش و تربيت فرزند (تكاليفي كه خودشان مي خواهند و كودكشان نيز بدانها نياز داشته و استحقاق آنها را نيز دارد) بر عهده بگيرند. به جاي اينكه اجازه دهيد همسرتان نوزاد در حال گريه يا نوزادي را كه جاي خود را خيس كرده است از شما بگيرد، بهتر است بگوييد «فكر مي كنم خودم از پس اين كار بر بيايم» يا «بهتر است خودم انجام اين كار را تمرين كنم».

البته مي توانيد از همسرتان بخواهيد كه شما را راهنمايي كند: هر كدام از شما چيزهايي مي دانيد كه ديگري مي تواند از آنها استفاده كند.
2- بيشتر تمرين كنيد

فكر نكنيد كه اطلاعات همسر شما در زمينه بچه داري، به طوري مرموز و جادويي بيشتر از شما است. هرچه كه او در مورد بزرگ كردن بچه مي داند، با تمرين كردن ياد گرفته است و اين قاعده در مورد هر كار ديگري نيز صدق مي كند. تنها راهي هم كه براي افزايش مهارتهاي شما در اين زمينه وجود دارد، تمرين كردن است.

اگر در مورد چيزي شك داريد يا فكر مي كنيد كه هنوز آمادگي انجام يكي از وظايف پدري خود را به طور كامل نداريد، از كمك خواستن از ديگران پرهيز نكنيد. كلاسهايي وجود دارند كه به پدران كمك مي كنند تا اصول مراقبت از كودك را ياد بگيرند.

يادگيري ايفاي نقش يك پدر فعال و مسووليت پذير، تنها به دوره پس از تولد كودك محدود نمي شود. مشخص نيست كه آيا اين دوره در يادگيري اينگونه مهارتها نقش كليدي تري دارد، يا در برقراري ارتباط عاطفي با كودك.
3- به روشهايي كه براي برقراري ارتباط با فرزندتان بر مي گزينيد، افتخار كنيد

مردان و زنان، به روشهاي متفاوتي با فرزندان خود ارتباط برقرار مي كنند. مردان بيشتر بر كارهاي فيزيكي و انرژي بر تمركز مي كنند، در حالي كه زنان بيشتر به روابط روحي و اجتماعي توجه مي كنند. شايد شما با فرزند خود بازي مي كنيد، روي تخت بالا و پايين مي پريد، و ... ؛ اجازه ندهيد كسي اين فكر را به شما القاء كند كه كارهايي كه شما انجام مي دهيد، ارزش كمتري نسبت به ارتباطهاي دخترانه همسرتان با كودك دارد.

فيزيكي و شايد نسبتا خشن بودن پدر، درسهاي مهمي در مورد تنظيم و مديريت برخي از احساسات مانند هيجان و تحريك پذيري به كودك مي دهد. كودكاني كه ارتباط فيزيكي مناسبي با پدر خود دارند، در مدرسه موفق ترند، اجتماعي ترند و احتمال گرايش آنها به مواد مخدر، الكل يا بزهكاري، كمتر از كودكاني است كه با پدران خود فاصله دارند.
4- از لحاظ عاطفي نيز نيازهاي فرزندان خود را تامين كنيد

رابطه فيزيكي، مسلما بخش مهمي از رابطه پدر- فرزندي را تشكيل مي دهد، اما تامين نيازهاي عاطفي كودك نيز اهميت حياتي دارد.

آقاي John Gottman، نويسنده كتاب "نكات كليدي در ايفاي نقش پدري يا مادري" مي گويد: «مردان بايد از احساسات خودشان آگاه باشند تا بتوانند احساسات كودك را نيز درك كنند. آنها بايد هر كاري را كه لازم است انجام دهند تا خود را براي پاسخگويي به نيازهاي عاطفي كودك آماده كنند».
5- شريك همسر خود باشيد، نه كمك كار او

صرف نظر از حسرت و تلاش برخي منتقدان اجتماعي محافظه كار در جهت محقق كردن يك مدل ايده آل از خانواده هاي مدرن چند دهه گذشته، بايد گفت كه مدل "پدر در مسائل مربوط به كودك، صرفا يك كمك كار است" قديمي و تاريخ مصرف گذشته است و در جامعه و خانواده امروزي جواب نمي دهد. اگر مردان مي خواهند كه تعهد و مشاركت خود را به طور كامل نشان دهند، بايد مسووليتها و وظايف خانه داري و مراقبت از كودكان را فعالانه بين خود و همسرشان تقسيم كنند.
6- همواره آماده كمك باشيد

براي اينكه نقش پدري خود را فعالانه و موثر پياده كنيد، در تصميم گيري براي همه امور روزمره اي كه بر زندگي كودكتان اثر مي گذارد، مشاركت كنيد. اگر همه چيز را بر عهده همسرتان بگذاريد، در واقع فرصت استفاده از موارد جزئي و كوچكي را كه به واقع به زندگي فرزند شما معنا مي دهند، از دست داده ايد.

بدون مشاركت در كارها، فعاليتها و برنامه هاي روزمره كه فلا عمده زندگي كودك را تشكيل مي دهند، پدران قادر نخواهند بود فرزندان خود را آنگونه كه شايسته يك پدر حساس و وظيفه شناس است (دقيق، ظريف، و از نزديك)، بشناسند.
7- به همسر خود احترام بگذاريد

يك پدر متعهد و همراه بايد بتواند كه روشهاي همسر خود براي اداره امور خانواده را به رسميت بشناسد. به تصميماتي كه او در غياب شما مي گيرد، احترام بگذاريد و اگر در برخي امور با او موافق نيستيد مي توانيد با احترام در مورد موضوع بحث كرده و روشهاي پيشنهادي خود را مطرح كنيد.
8- بدانيد كه به برقراري ارتباط با همسر خود نياز داريد

اگر از وضعيت فعلي راضي نيستيد، اين مطلب را با همسر خود در ميان بگذاريد. اگر او در ابتدا مايل نيست كه بخشي از وظيفه غذا دادن به كودك را به شما بسپارد، فكر نكنيد كه او با شما مشكل دارد. به او فرصت دهيد تا درك كند كه شما واقعا مي خواهيد در اين امور مشاركت بيشتري داشته باشيد، و واقعا صلاحيت و ميل صادقانه براي همكاري با او را داريد.
9- حقوق قانوني خود را بدانيد

تغييرات قانوني، حقوق بيشتري را براي خانواده ها قائل شده است تا آنها بتوانند بين مسائل خانه و كار، تعادل برقرار كنند؛ اما بايد براي استفاده از منافع اين قوانين، مطالعه داشته باشيد يا آموزش ببينيد. به عنوان مثال، تحقيق كنيد كه همسر شما چه مدت مي تواند پس از زايمان در خانه و كنار فرزندتان بماند. مي توانيد شيفت كاري خود را تغيير دهيد و حتي اگر استحقاق دريافت مرخصي را داريد؛ مي توانيد طوري برنامه ريزي كنيد كه نقش پدري بهتري را براي خانواده ايفا كنيدشايد بتوانيد از مرخصي بدون حقوق، بلافاصله پس از تولد كودك يا چند ماه بعد، استفاده كنيد.
10- حتي پس از طلاق يا جدايي، باز هم با فرزند خود ارتباط داشته باشيد

شايد براي بحث در اين مورد خيلي زود باشد اما بهتر است بدانيد كه پس از طلاق، كمتر مردان، بخشي از حق حضانت را به صورت اختصاصي يا اشتراكي، به دست مي آورند؛ و اكثر كساني كه حق حضانت را به دست نمي آورند، به تدريج از زندگي كودك خارج مي شوند.

اما حتي پس از طلاق نيز مردان مي توانند به روشهاي متعدد، نقش فعالي در زندگي فرزند خود ايفا كنند. مهمترين نكته اين است كه با همسر سابق و فرزند خود در تماس باشيد: حضوري، تلفني، با ايميل يا با فرستادن نامه. همچنين سعي كنيد از مدت زماني كه قانونا مي توانيد با فرزند خود بگذرانيد، بيشترين بهره را ببريد.

كودك خود را واسطه پيغام بردن و آوردن بين خود و همسر سابقتان نكنيد. دعواهاي قديم خانوادگي را در رابطه خود با كودك، وارد نكنيد. والدين بايد به خاطر سرنوشت كودكانشان، با يكديگر همكاري كرده و از هم حمايت كنند.


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۸/۱۲/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

معمولا گمان نمي رود كه پدرها بتوانند در آرام كردن يا غذا دادن به كودك، چندان موفق باشند. اما اگر با اكثر پدران صحبت كنيد متوجه خواهيد شد كه علاوه بر عشق و علاقه، آنها راههاي مناسبي را نيز براي آرام كردن نوزادان پيدا كرده اند. چگونه؟ هر كس مي تواند روش خاصي براي خودش انتخاب كند كه بر حسب شرايط و شخصيت وي انتخاب شود. ممكن است اين روش براي فرد ديگري كارآيي نداشته باشد. با اين حال بد نيست اين قبيل تجربيات را در كنار هم بگذاريد. شايد ايده جديدي به ذهن شما نيز برسد. نكته مهم اين است كه بدانيد يك نسخه عمومي وجود ندارد!

يك روش ممكن است براي برخي پدران مفيد باشد، و براي برخي ديگر اصلا جواب ندهد. برخي به جاي راههاي معمول مانند استفاده از پستانك يا سوار ماشين شدن و گشت زدن در شهر در نيمه شب، راههاي مختلفي را پيشنهاد داده اند و توجه به بعضي نكات زير را توصيه مي كنند:
سعي كنيد درد كودك خود را حس كنيد

توجه داشته باشيد: گذاشتن موسيقي محبوب كودك، گرسنگي او را برطرف نخواهد كرد؛ عوض كردن پوشك نيز درد كودكي را كه دارد دندان در مي آورد تسكين نخواهد داد! به بيان ديگر، ابتدا بايد بتوانيد مشكل يا درد اصلي كودك را پيدا كنيد. اين توصيه كاملا منطقي است؛ اما مشكل آن است كه وقتي كودك شروع به گريه مي كند، منطق فراموش مي شود!
از انگشت كوچك خود استفاده كنيد

اگر نمي دانيد كه مشكل چيست، انگشت كوچك خود را به كودك بدهيد تا بمكد. اين، يك روش كلاسيك است! در واقع، پس از اولين روش محبوب پدران براي آرام كردن كودك يعني: دادن بچه به مادرش!، اين روش را مي توان دومين روش كلاسيك و بسيار محبوب نزد پدران دانست! هنگام استفاده از اين روش دقت كنيد كه دستتان تميز باشد و نوك انگشت شما روي زبان كودك قرار گيرد، تا ناخنهاي شما، سقف دهان كودك را زخم نكند.
يك نوشيدني بياوريد

البته براي كودك، نه براي خودتان! اگر مادر كودك در دسترس نيست (برخي مردان در اين حالت ترجيح مي دهند فورا بچه را به مادرش بدهند تا شير بخورد)، مي توانيد از يك شيشه شير خشك ولرم يا شيري كه مادر كودك قبلا دوشيده و در يخچال گذاشته است، استفاده كنيد.
كودك را در بغل گرفته، تكان دهيد

بچه ها از حركت خوششان مي آيد! و چه كسي بهتر از پدرشان با بازوهاي قوي و مردانه اش مي تواند آنها را بغل كرده و تكان بدهد؟ اين كار يك حركت دومنظوره است: هم كودك را آرام مي كند و هم يك ورزش مناسب براي شانه و بازوها است! البته با بزرگتر شدن كودك ممكن است ديگر فقط روي يك ساعد شما جاي نگيرد و شايد لازم باشد براي اين كار از گهواره يا تاب استفاده كنيد.
يك رقص كوچولو ترتيب دهيد

مي توانيم اين روش را هم پيشنهاد كنيم: كودك خود را بالا بيندازيد، و سپس او را بگيريد! هر چند نوزاد از اين بازي لذت خواهد برد، اما مخالفت همسر شما هم طبيعي است! پس از يك روش جايگزين استفاده نماييد: كودك خود را تا شانه هايتان بالا بياوريد و دستهايش را دور گردنتان بيندازيد؛ سپس نرم و آرام، برقصيد؛ عقب و جلو برويد و يكي دوبار دور خودتان بچرخيد؛ با پا به زمين ضربه بزنيد و آواز بخوانيد. مطمئن باشيد كه اين روش جواب خواهد داد. آنچه براي كودك مي خوانيد چندان اهميت ندارد، زيرا نوزاد چندان متوجه معني آن نمي شود، فقط بايد ريتم آن با ريتم رقص هماهنگ باشد. وقتي احساس كرديد كودكتان در حال آرام شدن يا خوابيدن است، صداي خود را به تدريج پايين بياوريد. موفق باشيد!
برخي حركات ساده و بامزه انجام دهيد

صداهايي كه مي توانيد دربياوريد؛ قيافه هاي عجيب و غريب؛ زمين خوردن؛ همه اين شيرين كاريهاي عملي كه از دوران بچگي تا به حال ياد گرفته ايد، الان به دردتان مي خورد! مثلا يك پيشنهاد اين است كه يك چيزي روي سرتان قرار دهيد، سپس بگذاريد كه آن چيز بيفتد و بگوئيد «آه، دوباره افتاد» و يك اداي بامزه با صورت تان در آوريد!
او را تكان دهيد و برايش آواز بخوانيد

شايد براي برخي از افراد، اين تكنيك هم بخشي از همان تكنيك قبلي (حركات ساده و بامزه) باشد. شايد بتوانيد حتي با خواندن يك آهنگ غم انگيز براي كودك، او را آرام كنيد؛ اما نگران نباشيد، بچه از مفهوم آهنگ چيز زيادي نخواهد فهميد. حركت دادن كودك هم نقش مهمي در آرام شدن او دارد، و اين آواز شما نيست كه او را آرام مي كند. با اين حال، به ذائقه و سليقه كودك خود نيز احترام بگذاريد.
باز هم تماس پوستي ... كودك را به پوست سينه خود بچسبانيد

يك حمايل يا آغوش را برداريد، كودك را درون آن بگذاريد و سرش را به سينه تان بچسبانيد. گرماي بدن شما، ضربان منظم قلب شما، دم و بازدم و حركت سينه شما و كلا حركات بدن شما در هنگام راه رفتن، ظرف چند دقيقه موجب خواهد شد ... كه حداقل يكي از شما دو نفر خوابش ببرد!
منتظر بمانيد

شايد اين روش به نظر برخي از مادران، بيش از حد خشن و مردانه باشد، اما واقعيت اين است كه بچه ها بعضي وقتها فقط دلشان مي خواهد گريه كنند؛ و بعضي وقتها هم دوست دارند كه شما به گريه آنها گوش بدهيد! اگر كودك شما مريض يا گرسنه نيست، و جايش را هم خيس نكرده است، همچنين بغل كردن يا نكردن او هم تاثيري در گريه اش ندارد، بگذاريد به گريه اش ادامه بدهد؛ حداقل تا وقتي كه مي توانيد صداي گريه او را تحمل كنيد!
آخرين تكنيك: بچه را به همسرتان بدهيد!

گاهي اوقات مجبور مي شويد كه از همان حربه قديمي استفاده كنيد: كودك را به همسرتان بدهيد و اعتراف كنيد كه خسته و كلافه شده ايد!


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده


تاريخ : ۱۳۸۸/۱۲/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

آيا دوست نداريد در كنار افراد ديگري كه همگي به تازگي پدر شده اند بنشينيد، و از آنها بپرسيد كه زندگي به همراه نوزاد كوچكشان واقعا چگونه است؟ اين دقيقا همان برنامه اي است كه در 50 بيمارستان در سراسر ايالات متحده اجرا مي شود.

آقاي Greg Bishop، موسس اين برنامه ها كه خودش پدر چهار فرزند است، مي گويد: «بچه ها ممكن است براي والدين، خصوصا پدرها، كمي ترسناك باشند. بايد كساني را كه به تازگي پدر شده اند به اينگونه جلسات دعوت كرد، تا بتوانند احساس كنند كه واقعا پدر خوب و شايسته اي هستند».

پس با هدف كمك به مردان براي لذت بردن از زندگي با نوزادشان، و اينكه بتوانند از ابتدا در امور مربوط به نوزاد با همسرشان همكاري كنند، او يك برنامه جديد براي آنان كه بچه دار شده اند ابداع كرد: از پدرها خواست تا به همراه نوزادانشان به كلاس بيايند و نقش معلم را ايفا كنند، تا ساير افراد، يعني مردهايي كه در انتظار به دنيا آمدن اولين فرزندشان هستند، به عنوان آموزش گيرنده سر كلاس بنشينند و سوالات خود را درباره همه چيز؛ از بغل كردن نوزاد تا تشخيص صداي انواع مختلف آروغ ها، از معلم ها بپرسند. افرادي كه در كلاس حاضر مي شوند، يك قرار ساده با هم مي گذارند و همين قرار ساده، ضامن موفقيت و پايداري كلاسها است: آموزش گيرندگان قول مي دهند پس از اينكه نوزادشان به دنيا آمد، سر كلاس بيايند، معلم شوند و پدران جديد را راهنمايي كنند.

فعلا برگزاري چنين كلاسهايي براي ني ني سايت امكانپذير نيست، در عوض بخش تبادل نظر مي تواند محل مناسبي براي انتقال تجربيات پدران باشد.

ده نكته مهم كه مي تواند ضامن موفقيت آن مردهايي باشد كه منتظر به دنيا آمدن نوزادشان هستند عبارتند از:
از بهترين كساني كه مي توانند به شما كمك كنند، ياد بگيريد

از پرسنل شيرخوارگاه بيمارستان بخواهيد تا نحوه تعويض پوشك، قنداق كردن و حمام كردن نوزاد را به شما ياد بدهند. شايد برخي از پدرها بخواهند كه خودشان (در بيمارستان، در بين پرستاران و اعضاي خانواده)، اولين پوشك بچه را عوض كنند؛ آنها با اين كار مي خواهند اعلام وجود كنند. اما اگر از اين روش خوشتان نمي آيد، افراد باتجربه تر به شما پيشنهاد مي كنند كه از پرستاران بخواهيد روش انجام دادن اين "كارهاي اصلي" را به شما ياد بدهند. اين كار، به نفع شما خواهد بود: ديگران در مورد شما قضاوت متفاوتي خواهند داشت. احتمالا با خود خواهند گفت كه شما از آن پدرهاي قديمي و سنتي كه در نگهداري از بچه به زنان كمك نمي كنند، نيستيد؛ مي توانيد به سرعت در زمينه يكي از كارهاي مربوط به نوزاد، حرفه اي شويد و مي توانيد مسووليتها و كارها را بين خود و همسرتان تقسيم نماييد.

واقعيت اين است كه دوران حاملگي گذشته است؛ حتي اگر در آن دوران هم به همسر خود كمك نمي كرديد، الان زمان آن فرا رسيده است كه روش خود را تغيير دهيد. بجنبيد! هر چه كارهاي بيشتري از نوزاد را انجام دهيد، احساس دلبستگي بين شما و او زودتر پديد مي آيد.
به غريزه خود اعتماد كنيد

پس از مدتي، شما در امور مربوط به نوزاد خود، متخصص خواهيد شد. برخي از پدرها به قدري دستپاچه هستند كه حتي از بغل كرن نوزاد خود نيز مي ترسند. اگر نوزاد ديگري را به آنها بدهيم تا بغل كنند، اكثر آنان، هر چند مي خواهند اين مار را بخوبي انجام دهند اما در ابتدا آنقدر دستپاچه اند كه نوزاد را خيلي محكم به خود فشار مي دهند. ولي پس از 5 دقيقه، آرامش خود را پيدا مي كنند و نوزاد را به آرامي در آغوش مي گيرند.

كافي است تنها چند بار از چنين مشوقهايي استفاده كنيد تا پدران پيشرفت فوق العاده اي از خود نشان داده و ماهر شوند. آنهايي كه در اوائل تولد نوزاد خود از جمله اين پدران دستپاچه بوده اند، به آنهايي كه در انتظار تولد اولين فرزند خود به سر مي برند، مي گويند كه آنها به هر حال بايد با كودك خود ارتباط برقرار كرده و بخشي از كارهاي او را بر عهده بگيرند: پوشك او را عوض كنيد، كودك را بغل كرده و آرام كنيد، به غريزه خود اعتماد كنيد، و ظرف دو روز، شما هم از دستپاچگي درآمده و به يك پدر عادي و نرمال تبديل خواهيد شد!
صبور و مطمئن باشيد

صحبت كردن و حمايت از مادران جديد، كليدهاي اصلي رابطه عاطفي والدين در دوران جديد هستند. پدرها عمدتا مي گويند كه مهمترين وظيفه اي كه در هفته هاي اول بر عهده آنها بود، صبوري كردن و مراقبت از همسرشان بوده است. پدرهاي باتجربه تر معمولا به "تازه كارها" توصيه مي كنند كه به همسرشان سخت نگرفته و فرصت دهند كه خودش را پيدا كند: همسر شما، يعني مادر نوزاد، در حال تحمل مشكلات فيزيكي ناشي از زايمان است و همه زندگي او در اثر تولد نوزاد وارونه شده است، هرچند اين تغيير ممكن است بسيار هم شيرين باشد.

در عين حال، حتي اگر يك روز كارتان بسيار هم سنگين بود، اما براي همسر شما مانند اين است كه شما به مرخصي رفته ايد، زيرا كار او در خانه بسيار سنگين تر بوده است. پس صبور بوده و پشتيبان او باشيد. توصيه استاندارد اين است: بعدازظهر به همسر خود تلفن بزنيد؛ زيرا او يك نيم روز سخت و سنگين را پشت سر گذاشته و شايد از شدت خستگي در اين فكر باشد كه چرا روز تمام نمي شود؛ پس به او بگوييد كه قدر تلاشهاي او را مي دانيد.
موضع خود را حفظ كنيد

به هيچ كس اجازه ندهيد كه شما را از كودكتان جدا كند: نه مادر همسرتان، نه دوستانتان، و نه رييس تان در شركت. ممكن است شرايطي به سادگي پيش بيايند كه يك پدر تازه كار حس كند از مراقبت و نگهداري از كودك، كنار گذاشته شده است، يا اينكه احساس كند از عهده هيچ كاري بر نمي آيد. شايد برخي از كارها را پدران به گونه اي متفاوت از مادران انجام دهند. اين مسئله طبيعي است. اگر مشكلي وجود دارد (مثلا كسي با روش شما مخالفت مي كند)، نوزاد را به يك اتاق ديگر برده و آنچه را فكر مي كنيد صحيح است انجام دهيد. مدت زماني را براي سپري كردن با نوزاد خود اختصاص دهيد. خصوصا در يك ماه اول، بطوريكه فقط شما و نوزادتان باشيد؛ بدون حضور هيچ كس ديگر.

شايد شما در اين مسير با مشكلاتي مواجه شويد؛ اما نكته كليدي آن است كه بايد از پس اين مشكلات برآييد: اگر به يك روش نشد روش ديگري را امتحان كنيد. وقتي موفق شويد، اضطراب شما نيز از بين خواهد رفت.

پدران با تجربه همگي بر اين عقيده اند كه اگر مدت زماني را با كودكتان به تنهايي سپري كنيد، موجب مي شود واقعا احساس "پدر بودن" به شما دست بدهد. همچنين، اين تنها راهي است كه به شما كمك مي كند تا پيشرفت كنيد: مثلا ياد بگيريد هنگامي كه كودك گريه مي كند او را آرام كنيد، نه اينكه يك نفر ديگر (مثلا همسرتان) را صدا كرده و كودك را به او بدهيد تا آرام كند. در واقع اگر به پدران فرصت داده شود، آنها در حل مسائل و مشكلاتشان، بسيار خلاقانه عمل خواهند كرد. اين مسئله مي تواند آرام كردن كودك در حال گريه باشد، يا يادگيري نحوه گذاشتن كودك در رختخوابش به صورتي كه از خواب بيدار نشود.
سعي كنيد مسائل مختلف را به صورت خانوادگي (فقط شما، همسرتان و نوزاد) ياد بگيريد

اجازه ندهيد كمكهاي ديگران، حالت دخالت در زندگي شما را پيدا كند. اقوام يا دوستاني كه مي خواهند به شما كمك كنند، ممكن است دردسرهايي هم درست كنند، مثلا همسر شما و مادرش ممكن است به گونه اي عمل و برخورد كنند كه نقش شما به عنوان «پدر» كمرنگ شده و در عمل به حاشيه رانده شويد. بسياري از پدرها مي گويند كه تا زماني كه اقوام دور و بر آنها را گرفته بودند، نتوانستند واقعا "پدر" باشند. اما اين روزهاي آغازين پس از تولد، مرحله اي بسيار حياتي در شكل گيري خانواده است. يك توصيه خوب: مي توانيد چند روز اول را به همراه همسر و نوزاد خود در هتل بگذرانيد، و از اقوام و دوستان بخواهيد كه در امور منزل به شما كمك كنند نه در نگهداري از نوزاد. به اين صورت، مادر، پدر و نوزاد مي توانند بر روي ارتباط بين خود تمركز نمايند.
كودك شما قابل حمل است!

شما مي توانيد نوزاد خود را همه جا ببريد، پس لازم نيست دستپاچه شده و نگران باشيد كه آيا مثلا فلان كار را مي توانيد بكنيد يا نه. مطمئن باشيد كه اگر خواب روزانه كودك خارج از خانه نيز انجام شود، نوزاد با مشكلي مواجه نخواهد شد. در واقع، نوزادان مي توانند هرجايي كه هستند بخوابند. نوزاد را هم به همراه خودتان بيرون ببريد. در غير اين صورت، شايد احساس كنيد در خانه گير افتاده ايد.
البته گاهي، احساس درماندگي خواهيد كرد

در اين حالت، كمي تمدد اعصاب داشته باشيد؛ به عقب برگرديد؛ تامل كنيد (مثلا تا 10 بشماريد)؛ و دوباره فكر كنيد.

شايد مواردي پيش بيايد كه كودك دست از گريه برندارد و شما هم علت گريه او را ندانيد؛ در اين حالت، احساس درماندگي خواهيد كرد. هنگامي كه همه دلايل احتمالي ناراحتي كودك را بررسي كرده ولي به نتيجه اي نرسيده ايد، بهتر است بدانيد كه ممكن است وقتي عاشقانه به بچه ها خيره مي شويد، احساس مي كنند كه بايد گريه كنند؛ اما توان شما محدود است پس بهتر است اين محدوديتها را نيز بدانيد. گاهي اوقات مي توانيد كودك را به اتاقش برده و در تختش بخوابانيد، سپس از اتاق خارج شده و در آن را ببنديد، تا بتوانيد تمدد اعصاب داشته و افكار خود را جمع و جور كنيد. اشكالي ندارد؛ از اين روش استفاده كنيد.
با نوزاد "ارتباط چشمي" داشته باشيد.

چگونه مي توان با يك نوزاد بازي كرد؟ با نگاه كردن و صحبت كردن با او. او هم به شما نگاه خواهد كرد. برقراري ارتباط چشمي، مرحله مهمي در برقراري پيوند بين شما و نوزاد و همچنين گذارندن زمان با او است.
به ياد داشته باشيد: اين نيز بگذرد!

هنگامي كه احساس مي كنيد اوضاع برايتان بسيار دشوار شده است، به خاطر بياوريد كه نوزادتان، بسيار زودتر از آنچه فكرش را هم بكنيد، بزرگ خواهد شد.
راحت باشيد و از وقت گذراني با هم لذت ببريد

بررسي پاهاي كوچك او، بازي با نوزاد، ماساژ دادن و آواز خواندن برايش را به بخشي از عادات روزانه خود تبديل كنيد. پدران باتجربه غالبا مي گويند كه هيچ چيز آرامش بخش تر از آن نيست كه نوزاد، در آغوش و روي سينه شما به خواب رود. اين ممكن است بسيار جالب و بامزه به نظر برسد، اما اكثر مردان نمي دانند نوزادشان و اين دوره از زندگي آنها چقدر اهميت دارد.

بچه دار شدن غالبا در دوره اي از زندگي مردان اتفاق مي افتد كه مجبور هستند 60 ساعت در هفته يا بيشتر كار كنند. برخي از پدران بر اين باورند كه اين كمبودها را بعدا مي توانند جبران كنند. اما واقعيت اين است كه ديگر وقتي براي جبران اين اوقات وجود ندارد. پس حتما زماني را به كودك خود اختصاص دهيد، حتي اگر اين زمان، فقط يك ساعت در هفته است، آنرا با او به تنهايي بگذرانيد


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده


تاريخ : ۱۳۸۸/۱۲/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

1 )سالروز تولدو یا حتی سالروز ازدواج مادرشوهرتان را به خاطر داشته باشید.معمولا خیلی کم پیش می آیدکه یک خانم جوان با به خاطر داشتن سالروز تولد مادر شوهرش,بدون آنکه از هیچ یک از اعضای فامیل و نزدیکانو یا همسرش سئوال کند برنامه ای غیر منتظره ترتیب داده و موجب خوشحالی بی اندازه مادر شوهرش شود.اما شما می توانید یکی از آنها باشید.


2 )هر از گاهی و البته با توجه به فاصله محل زندگی و مشغله کاری که دارید به اتفاق همسرتان سری به مادر شوهرتان بزنید.البته این روزها استفاده از تلفن ابزاری رایج و کار آمد تر تصور می شود اما بپذیرید رفتن به در خانه و ملاقات حضوری با مادر شوهر در حالی که می داند شما می توانستید با یک تماس تلفنی جویای حالش شویدتا چه حد موجب احساس غرور وی نسبت به شما شده و صد البته با این کار مهر و محبت خود را به وی نشان داده اید.نکته مهم این است که با این کار همسرتان را که هیچ اطلاعی از این برنامه نداشته بسیار خوشحال کرده اید.


3هر گاه مادر شوهرتان را می بینید,حتی اگر مناسبتی هم نداشته باشد,برایش شاخه گلی تهیه کرده و با تمام وجود به وی تقدیم کنید.شما ممکن است همانند برخی از خانواده های دیگر ,پاره ای مشکلات با مادر شوهر خود داشته باشید.سعی کنید این مسائل را برای مدت موقتی هم که شده نادیده گرفته و با ملاقات مادر شوهرتان به تدریج و به گونه ای ناخواسته این کدورت ها را کمرنگ کنید.


4 )اگر فرزند یا فرزندانی دارید آنها را به نوعی تربیت کنید که مادر شوهرتان را دوست نزدیک خود دانسته تا آنجائی که حتی برخی خواسته ها و نظراتشان را هم با وی مطرح کنید.مطمئنا هم همسر و هم مادر شوهرتان با مشاهده چنین رفتارها و تعامل ها یی از این نکته آگاه می شوند که تربیت شما و تاثیر گذاری ذهنی شما موجب بروز چنین رفتاری از سوی فرزندانتان شده است


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده


تاريخ : ۱۳۸۸/۱۲/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

این که زن و شوهر یکدیگر را دوست می دارند، جای هیچ سخنی نیست؛ ولی در مواردی، به آن علت، کدورت پدید می آید که آن را بر زبان نمی آورند و در این هنگام است که نسبت به یکدیگر متزلزل شده و درباره دوستی خود، به شک و تردید می افتند. اسلام از ما می خواهد که دوستی و محبت خود را نسبت به هرکس که دوستش داریم، ابراز کنیم.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
«ذکر جمله "تو را دوست می دارم" از طرف شوهر به زن هرگز از ذهن زن زدوده نخواهد شد. پیوند زناشویی با ابراز محبت و علاقه استحکام پیدا می کند و دوام می یابد. شما می دانید که در زندگی زناشویی، در عین وجود انضباط، علاقه و محبت باید حکومت کند، نه قانون و مقررات.

خود آرایی و پاکیزه بودن:
در زمینه تحکیم روابط ضروری است زن و شوهر خود را برای یکدیگر بیارایند و از لباس و سر و وضع ظاهری خود، مراقبت کنند.
توصیه های اسلامی در زمینه مسواک کردن، استحمام، روغن مالی، شانه کردن موی سر، ناخن گرفتن، عطر زدن و خوب لباس پوشیدن است و این امور سبب رغبت طرفین نسبت به یکدیگر می شود.

امام موسی بن جعفر (علیه السلام) فرموده اند:
«خود آرایی و آمادگی مرد، سبب افزایش عفت زن می شود و برخی از زنان که در روزگاران گذشته آلوده شده اند، از این بابت بوده که شوهرانشان خود را نمی آراستند».

پس همانطور که مرد نیاز به آرایش زن دارد، زن هم چنین نیازی را از طرف شوهر احساس می کند. شما به عنوان شوهر اجازه دهید همسرتان درباره لباس شما اظهار نظر کند و زیباترین لباس را بر اندام شما بپسندد.

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
«وظیفه زن این است که خود را برای شوهر بیاراید و در کنار او خوشبو و معطر باشد».

رابطه همسری و تداوم آن:

در سایه ازدواج که زن و شوهر با حفظ استقلال نسبی خود، تن به این رابطه می دهند، هم به خاطر تسکین غرایز و هم به خاطر حفظ وحدت، تداوم و بقای نسل است. البته داشتن رابطه، تنها به خاطر جنبه غریزی آن، نوعی حیوانیت است و ازداواج تنها به خاطر وصول به چنین هدفی موجب پدید آمدن فجایعی می شود که از جمله بی تفاوتی نسبت به هم پس از ارضای غریزه است.

در روابط باید جنبه معنوی آن، یاد خدا، جلب رضایت و انجام وظیفه الهی و تبعیت از حکم و فرمان خدا، و نیز اجرای سنت پیامبر مطرح باشد. وجود چنین احساس و عاطفه ای، سبب رشد شخصیت انسانی، و تحکیم بنای زندگی است.

عفت و پاکی:

حفظ عفت و پاکدامنی، برای زن و مرد، سبب حفظ حیات زوجین و تحکیم روابط خانوادگی است. برای داشتن یک زندگی مشترک، ضروری است مرد خود را از هوسهای حسادت آمیز دور نگه دارد و زن هم بکوشد عفت خود را حفظ کند و در پاکدامنی خویش بکوشد؛ آن چنان که مرد دریابد محبت فردی جز او را در دل نمی پروراند. این امر، ضمن این که وظیفه شرعی زن و شوهر است، آنان را در داشتن یک زندگی آرام و مبتنی بر تفاهم کمک خواهد کرد.

بقای نسل انسان:

یکی از مهمترین نیایج ازدواج، تولید مثل و بقای نسل انسان است. داشتن فرزند، به زندگی زن و شوهر طراوت و زیبایی و نیز شادابی و استحکام می بخشد.

قرآن کریم می فرماید:

«پدید آورنده آسمان ها و زمین، برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید و از چارپایان هم جفت ها، تا بر شمار شما بیفزاید. هیچ چیز مانند او نیست و اوست شنوای بینا» (سوره شوری/آیه 11)

آنان که به طمع بهره مندی بیشتر از زندگی و دوری از مزاحمت کودک در سالهای اول ازدواج از تولد فرزند جلوگیری می کنند، پس از اندک مدتی در می یابند که زندگی شان آن طراوت و شادابی را نداشته و به سردی گراییده است. داشتن فرزند روابط را غنی تر و دوام زندگی را بیشتر میکند


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده


تاريخ : ۱۳۸۸/۱۲/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

هموطن-اگر بخواهید به‌طور مداوم روی مشکلات زندگی زناشویی‌تان متمرکز شوید، باعث می‌شود رابطه‌تان حتی بدتر از آنچه که واقعاً هست به نظر برسد.
اگر همیشه به اشتباهاتی که مرتکب شده‌اید و اینکه چقدر از همسرتان عصبانی و ناراحت هستید فکر کنید، عصبانیت‌تان بیشتر و بیشتر خواهد شد و خاطره‌های خوشی که با هم داشته‌اید را خراب می‌کند.
وقتی این اتفاق می‌افتد، دیگر نمی‌توانید یک تصویر متعادل از زندگی‌تان ببینید.


هرچه انرژی بیشتری را صرف پرداختن به مسائل منفی زندگی‌تان کنید، همه چیز بدتر و ناامیدانه‌تر به نظر خواهد رسید. وقتی به بخش منفی زندگی‌تان غذا می‌دهید، انرژی خلاقانه یخ زده و از بین می‌رود. در نتیجه، دیگر توانایی کشف راه‌حل‌های یاری‌رساننده یا داشتن دیدگاهی تازه و بکر را نخواهید داشت. با افکارتان، اعتقادات‌تان، رفتار و اعمال‌تان روی دیدگاه‌تان از واقعیت تاثیر می‌گذارید.
به گفته کاترین مانسفیلد: برای تغییر رفتارمان، نه تنها باید به زندگی از یک دید متفاوت نگاه کنیم، بلکه زندگی هم خود، متفاوت خواهد شد.
ظاهر زندگی به این دلیل متفاوت می‌شود و تغییر می‌کند که رفتارها و عملکردهای خود ما تغییر کرده است. در هر زمان، این شما هستید که تصمیم می‌گیرید، در مورد اتفاقات و رویدادهای زندگی‌تان و انسان‌های درون آن، با چه دیدی نگاه کنید. این تعبیرها تجربه شما را از واقعیت شکل می‌دهد و بر ظرفیت شما همچنین بر انتظارات و توقعات
" کاترین مانسفیلد: برای تغییر رفتارمان، نه تنها باید به زندگی از یک دید متفاوت نگاه کنیم، بلکه زندگی هم خود، متفاوت خواهد شد.... "

شما در زندگی اثر می‌کند. وقتی انتخاب کنید که خصوصیاتی مثل محبت، صداقت، آرامش و لذت را در خودتان ایجاد کنید، این خصوصیات خیلی راحت زندگی و ازدواج‌تان را از این رو به آن رو خواهد کرد.
وقتی تصمیم می‌گیرید که حس خشونت، دشمنی، عصبانیت، حقه و نیرنگ و ترس را در زندگی‌تان کم کنید و از بین ببرید، انرژی بیشتری برای تولید راه‌حل‌های خلاقانه برای مشکلات زناشویی‌تان پیدا می‌کنید.
هرچه مثبت‌تر شوید، انرژی مثبت بیشتری به درون رابطه تان با همسرتان می‌آورید و وقتی این اتفاق می‌افتد، اتفاقات بسیار جالب و شگفت‌انگیز در زندگی‌تان روی خواهد داد. نکات زیر می‌تواند به شما کمک کند که چطور به خودتان یاد بدهید که روی نقاط مثبت در ازدواج و زندگی‌تان تمرکز کنید:
1- هر روز وقت بگذارید و چیزهایی را که به خاطر آن در زندگی‌تان ممنون و شکرگذار هستید، لیست کنید. حتی چیزهای خیلی کوچکی که معمولاً نادیده گرفته می‌شوند مثل سه وعده غذایی که در روز می‌خورید، حمام داغ، گرما، یخچال و اجاق گاز، آب لوله کشی، امکانات پزشکی، و دوستانتان.
2- هر روز نقاط مثبت و ویژگی‌های مثبت همسرتان را به خودتان یادآور شوید. به خاطر بیاورید که اولین بار چه ویژگی همسرتان شما را به او جذب کرد. یادتان بیاورید که چطور همسرتان پایه‌های رشد و ترقی شما را بنا کرد و چقدر از این تجربه استفاده کردید.
3- در دفتر خاطرات روزانه‌تان درمورد ویژگی‌ها مثبتی که درخودتان وجود دارد که می‌خواهید آنها را رشد داده و ارتقا بخشید، بنویسید. اینها رفتارها، باورها، و ارزشهایی را شامل می‌شود که می‌خواهید روی آنها متمرکز شوید.
4- به کتابخانه یا کتاب‌فروشی بروید و چند نمونه کتاب و CD الهام‌بخش خریداری کنید. هر روز وقت بگذارید و این کتاب‌ها را مطالعه کنید یا به این نوارها گوش دهید. مطمئنا بسیار مثبت و اثربخش خواهد بود.
5- وقت کمتری را با دوستان یا اعضای خانواده‌تان که افرادی منفی‌باف هستند و جز حس ناامیدی و افسردگی چیزی به شما نمی‌دهند، بگذرانید. این افراد که انرژی مثبت شما را می‌گیرند و از بین می‌برند، مثل ابلیس هستند. در عوض سعی کنید دوستان جدیدی پیدا کنید که حمایت‌کننده و نیروبخش باشند


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده


تاريخ : ۱۳۸۸/۱۲/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

مردانی که حلقه ازدواجشان را دستشان نمی‌کنند، حس تعهدشان کمتر است
▲حلقه ازدواج، محافظ فرزندان شماست - ‌‌آذین محبی نژاد
نکاتی جالب درباره حلقه ازدواج در آقایان
یک حلقه شما را یاد چه می اندازد؟ ازدواج ، عشق و شاید بشود گفت وفاداری.امروزه در اکثر کشورهای دنیا این حلقه البته- اگر در انگشت انگشتری دست چپ باشد-

نماد ازدواج و به دست داشتن آن نشانی از دوام این رابطه است.اما برخی از متاهل ها به دلایل مختلف این نماد را همیشه به همراه ندارند.بعضی‌ها به خاطر شغلی که دارند (شاید جالب نباشد که نماد عشق آدم دائم توی خمیر نان باشد یا بخواهی با آن دستکش جراحی به دست کنی یا...)،

بعضی‌ها به خاطر حساسیت پوستی و هزار دلیل دیگر.اما اگر قبلا فقط همسرتان حق داشت از شما بخواهد حلقه‌تان را دست کنید،حالا یک دلیل محکم وجود دارد که شما به دستور بچه هایتان باید این حلقه را به انگشت بیندازید!

یک روانشناس اجتماعی از دانشگاه آلبرتای کانادا، ادعا می کند کسانی که حلقه ازدواجشان را به دست نمی‌کنند در مقایسه با کسانی که آن را همیشه به دست می‌کنند،بیشتر بچه‌هایشان را فراموش می‌کنند. دکتر اندرو هارل همچنین می‌گوید:<جوانان جذابی که این عادت را دارند،فراموش کارترین والدین برای فرزندانشان هستند.>

دکتر هارل که مدیر یک آزمایشگاه پژوهشی جمعیت شناسی است،برای انجام این پژوهش تعدادی از والدین و فرزندان را که در مجموع 862 نفر بودند در 14 فروشگاه بزرگ آلبرتا مخفیانه مورد مطالعه قرار داد و به نتایج جالبی رسید. او دریافت که 14 درصد از همراهان بچه ها دست کم یک بار آن قدر از او غافل می‌شوند که بچه از دید آن ها خارج شده و نزدیک به 300 متر دور می‌شود و این فاصله برای پیشگیری از اکثر حوادثی که می‌تواند در کمین کودکان یک تا 7 ساله مورد مطالعه بوده باشد، خیلی زیاد است.

نکته جالب دیگر اینکه این سهل انگاری در مورد پدران جوان، بیشتر از مادران جوان بوده و در حالی‌که مردان جوان بدون حلقه 25 درصد مواقع کودکانشان را فراموش می کردند،این رقم در مورد زنان جوان بدون حلقه تنها 19 درصد بود.دکتر هارل می‌گوید: <تحقیقات قبلی ما نشان داده بود کسانی که حلقه ازدواجشان را دست نمی‌کنند، نسبت به ازدواجشان تعهد عاطفی کمتری دارند.اما این پژوهش نشان داد این عدم تعهد عاطفی نسبت به کل خانواده است.>

وی می گوید: <حقیقت این است که بودن به دنبال روابط عاطفی خارج از حیطه ازدواج توجه فرد را به فرزندانش نیز کاهش می‌دهد و این موضوع می‌تواند در هر جایی اتفاق بیفتد، حتی جایی مانند فروشگاه که بیشتر برای خرید کردن است نه برای خلق روابط عاطفی.>دکتر هارل نتایج این تحقیق را در هفدهمین کنفرانس سالانه جمعیت شناسی دانشگاه آلبرتا ارائه کرد،مجمعی که سال گذشته با نتایج تکان دهنده یک تحقیق دیگر او به شگفت آمده بود.

سال گذشته در همین کنفرانس دکتر هارل اعلام کرد که بر اساس پژوهش های او والدین از کودکان خوشگل بیشتر مراقبت می‌کنند! امسال نیز او ادعا کرد که در این تحقیق هم کودکان زیبایی که سن آنها از 3 سال کمتر بود ،بیشتر مورد توجه والدین قرار داشتند. وی همچنین می‌گوید از میان آنهایی که حلقه ازدواجشان را به دست داشتند، والدینی که خود زیباتر بودند بیشتر به فرزندشان توجه داشتند و
استدلال می‌کند شاید والدین زیباتر مشکلات و دغدغه های کمتری در مورد زندگی و سلامتشان دارند و به این ترتیب بهتر می‌توانند به کودکانشان توجه نشان دهند. وی می‌گوید:<با وجودی که می‌دانم بیان این نتایج اندکی خشن است اما ما باید دلیل حوادثی را که برای بچه ها رخ می دهند پیدا کنیم و با تغییر رفتارمان بهتر مراقب آنها باشیم


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم


تاريخ : ۱۳۸۸/۱۲/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

در روابط قبل از ازدواج، افراد مجرد را می‌توان بطور کلی در دو دسته قرار داد.
یکدسته افرادی هستند که  روی شخص بخصوصی تمرکز برای ازدواج ندارند اصولانمیخواهند ازدواج کنند.دسته ی دیگر آنهایی هستند که به فکر پیدا کردن آنفرد دلخواه برای عشق و همسر آینده خود می‌باشند.
1.میان این دسته اخیر افرادی با هم به اشتباه  جفت می‌شوند که هیچگونه هدف و راه مشخص زندگیشان با هم مشترک نیست و در واقع وقت خود را با هم به هدر می‌دهند. 
2.گروهی که می‌خواهم روی آنها در این جا تأکید کنم زوجهایی هستند  که نامزد کرده اند و قرار است به زودی زیر یک سقف بروند. آنها در مسیر هدفهای زندگیشان با هم همراه اند و بنظر می‌رسد که با هم جورهستند.  یکی از فرم هایی که این رابطه ها می‌گیرند اینست که یکی از طرفینو یا هر دو طرف باور دارند که نامزد  آنها و بطور کلی رابطه آنها خوب استبجز چند نکته و یا مسئله ای که اگر وجود نداشت رابطه کاملاً رضایت بخشمی‌شد.  این افراد به رابطه ادامه داده و  امیدوارند که نامزدشان به طریقیکه آنها می‌خواهند عوض بشود.  آنها ممکن است مدت طولانی به  این امیدرابطه ای را نگه دارند، بدون اینکه هیچ تغییری در فرد مورد نظر پیدا شود. اگر شما در این موقعیت در رابطه ای هستید و تصمیم گیری برایتان مشکل است،من در اینجا یک تمرین ساده پیشنهاد می‌کنم که شما را به تصمیم گیری کمکخواهد کرد.
 البته مشاوره با یک روانشناس رابطه و ازدواجلازم است.  برای کمک و آشنایی بیشتر به عمق مسائل رابطه، این تمرین شروعیاست که کمک می‌کند به تنظیم افکار شما درباره ی رابطه خود:
1-در یک صفحه سه ستون درست کنید.  روی ستون اوّل لیستی از خصوصیات نامزدتان که برای شما دوست داشتنی و قابل تحسین است بنویسید.
2- درستون دوّم یک لیست از ارزشها و هدف هایی که هر دو مشترک هستید بنویسید. (کار، تحصیل، بچه داشتن و تعداد بچه ها و غیره)
3- در ستون سوم لیستی از فعالیت هایی که مشترکاً دوست دارید،ورزشی، تفریحی، هنری و غیره بنویسید.این صفحه را کنار  بگذارید و در چندروز و هفته های بعد وقتی نکته ی دیگری به یادتان می‌آید به آن اضافه کنید.
4-روی صفحه ی دیگری لیستی از خصوصیات رفتاری فرد مورد نظر که شما دوست ندارید و آرزو می‌کنید که کاشکی عوض می‌شدند بنویسید.
5- بعد از چند روزی لیست شماره 4 را مرور کنید. در نظر داشته باشید که امکان اینکه نامزدتان در رابطه با این خصوصیات شخصیو رفتاری عوض بشود وجود ندارد، با آگاهی و تعمق یکایک رقم لیست خصوصیاتناخواسته را بسنجید و ببینید که آیا در میان این لیست خصوصیاتی که در عینحال که کاملاً دلخواه شما نیست ولی شما می‌توانید در زندگی با آنها کناربیائید وجود دارد؟
6- این خصوصیات مورد دلخواهم نیست ولی می‌توانم با آن کنار بیایم- به ستون دوم در همان صفحه منتقل کنید.  هر دو لیست های خود را برای چند روزی کنار بگذارید.
7- هر  چند روز و یا چند هفته ای به لیست ها مراجعه کنیدو ببینید آیا می‌توانید رقمی‌به لیست خصوصیات دوست داشتنی و مشترک و رضایتآمیز اضافه کنید.  و همچنین ببینید آیا می‌توانید از لیست ارقام مورددلخواه نبودن رقمی‌را به لیست - مورد دلخواهم نیست ولی می‌توانم با آنکنار بیایم منتقل کنید.
اگر بعد از چند دفعه کوشش در مورد این لیست هاهنوز رقمی ‌یا ارقامی‌در لیست مورد دلخواه نبودن وجود دارند و شمانمی‌توانید تصور زندگی با آن خصوصیات را داشته باشید بجا نیست که اینمساله را به امید عوض شدن آن خصوصیات ادامه بدهید.
در این مرحله  چند قدمی‌را پیشنهاد می‌کنم:  قدم اول اینست که از خود سئوال کنید که آیا من نظرم را با این فرد صادقانه در میان گذاشته ام؟ اگر جوابتان «نه» می‌باشد، در میان گذاشتن آن کمکی است برای شما ونامزدتان.  بیان این نکات فرصتی است برای صحبت و اظهار نظر و در نتیجهکمکی است به رشد شخصی هر دو طرف.  در بعضی موقعیت ها صحبت و تبادل نظرفرصتی است برای تغییر نظر و دیدگاه مسائل مطرح شده. 
در این مرحله صحبت و مشاوره با یک متخصص روابط ازدواج می‌تواند کمک خوبی باشد. تراپیست می‌تواند در روشن شدن مسائل کمک کرده که شما بتوانید ببینید کهآیا رقم های لیست شما چه نقشی در رابطه خواهند داشت و به چه طریقی اینخصوصیات در رابطه نقش گرفته و اثرات آن چه می‌تواند باشند.  همچنینتراپیست می‌تواند به شما کمک کند که خصوصیات و موقعیت ها را در زاویه هایجدیدی قرار داده و از نقطه نظرهای متفاوتی به آن نگاه کنید که ممکن استکاملاً معانی و دیدگاه های متفاوتی به شما بدهد که نکات مورد نظر شما دیگربصورت منفی دیده نشوند.  از طرف دیگر تراپیست می‌تواند کمک کند در شناساییخصوصیاتی که مورد دلخواه شما نیست که آیا این خصوصیات شخصیتی است و قسمتیاز کاراکتر فرد مورد نظر شما است.  زیرا که اگر خصوصیات شخصیتی باشندقسمتی از کاراکتر فرد مورد نظر می‌باشد و به ندرت تغییر می‌یابد.  در اینقسمت است که شما احتیاج به تصمیم گیری دارید که اگر نمی‌توانید تصور زندگیکردن با آن خصوصیات را بکنید، بهتر است جلو ضرر را از همین الان بگیرید.
 دراینجا باید اشاره بکنم که شما نمی‌توانید در فرصت کوتاهی مثلاً چند ماهی،مشخصات کاراکتری شخصی را بخوبی شناسایی کنید. .  البته این مدت هم بستگیدارد که شما فرصت تجربه کردن فرد مورد نظر خود را در محیط زندگی روزانهخودش و در محیط های مختلف و در رابطه یا افراد دیگر از جمله با خانوادهخودش و غیره داشته باشید.  همیشه شما شخص را در محیط آشنای خودش بهتر می‌توانید بشناسید و بسنجید


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم


تاريخ : ۱۳۸۸/۱۲/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

گرچه خیلی از ما گمان می‌‌كنیم ازدواج موفق به شانس و تصادف بستگی دارد اما با كمی دقت در انتخاب همسر، می‌‌توان ریسك آن را كاهش داد و با اطمینان بیشتری دست به انتخاب زد.

خیلی از ما قبل از ازدواج نشانه‌هایی را در فرد مورد بررسی خود می‌‌بینیم و تشخیص می‌‌دهیم كه این نشانه‌ها منفی و حتی شاید مخرب باشند اما به راحتی چشم خود را بر واقعیت می‌‌بندیم و با خود یك جمله معروف را تكرار می‌‌كنیم. این جمله معروف این است: “بعد ازدواج درست خواهد شد!” منكر این نیستم كه برخی رفتارهای زوجین، بعد از ازدواج تعدیل می‌‌شود، اما این به این معنا نیست كه همه علائم و نشانه‌های ناهنجاری، اختلال، بیماری یا… نیز بعد از ازدواج از بین می‌‌روند، بلكه برعكس، گاهی آسیب‌رسان‌تر و مخرب‌تر هم می‌‌شود.
به همین دلیل به شما می‌‌گوییم كه با چه كسانی ازدواج نكنید!! شاید تعداد این افراد چندان زیاد نباشد اما به هر حال حواستان را جمع كنید.

آدم‌های خودخواه!

اینها به شدت كنترل كننده‌ا‌ند. اصرار دارند همه تصمیم‌ها را خودشان بگیرند و برای همه تكلیف معین كنند. اغلب بی‌‌صبر و عجول‌اند و احساسات خود را بروز نمی‌‌دهند. حسودند و حس مالكیت زیادی دارند. اصرار دارند كه خودشان از عهده هر كاری برمی‌آیند. حاضرند هر كاری بكنند تا مبادا چیزی از كنترل‌شان خارج شود. بسیاری از اینها در كودكی توسط بزرگ‌ترها یا اوضاع و شرایط به شدت كنترل شده‌اند و این كنترل موجب این شده كه اینك اجازه ندهند كنترل چیزی از دستشان خارج شود.
می‌‌دانید چه كسانی جذب اینها می‌‌شوند؟ كسانی كه احتمالا خودشان مادر یا پدر كنترل‌گر داشته، یا كسانی كه تیپ قربانی دارند و منتظرند كسی بیاید به آنها بگوید چه کار کنند، حواستان باشد رابطه ای که در چنین حالتی ایجاد می‌‌شود، در نهایت به شدت محدود كننده و آزار دهنده است.

بچه‌هایی با هیكل بزرگ!

آیا كسانی را دیده‌اید كه حساب و كتاب كارهایشان را ندارند، كلید یا كیف‌های خود را همیشه گم می‌‌كنند، به همه مقروض‌اند و خلاصه دوست دارد كسی را پیدا كنند تا به او تكیه كنند؟
چنین كسانی در واقع شرایطی را فراهم می‌‌كنند تا همسرشان، نقش پدر یا مادر را برای آنها بازی كنند و آنها، همچنان یك كودك وابسته باقی بمانند! عمل نكردن به قول و وعده، فراموش كردن نكات مهم و نشناختن بایدها و نبایدها و شانه‌ خالی كردن از وظایف، از خصوصیات آن‌هاست. اینها اغلب هدف خاصی را دنبال نمی‌‌كنند و برنامه‌ریزی برای آینده ندارند، از مشكلات فرار می‌‌كنند و هر كاری را به بعد موكول می‌‌كنند.
افرادی كه به اصرار می‌‌خواهند از بزرگ شدن فرار كنند، اغلب در كودكی نادیده گرفته شده وتوجه و مراقبت لازم را دریافت نكرده‌اند، شاید هم والدینی بسیار كنترل شده داشته‌اند كه با اصرار و فشار خواسته‌اند آنها زود بزرگ شوند! متاسفانه ارتباط با چنین افرادی، به گونه‌ای است كه آخر سر احساس می‌‌كنید از شما سواستفاده شده و بازی‌تان داده‌اند و نهایتا هم نمی‌‌توانید برای آنها احترام قلبی قایل شوید!

اینها یك پوستین كلفت بر تن دارند!

نوع رابطه برقرار كردن (یا بهتر بگویم رابطه برقرار نكردن) این‌ها جوری است كه انگار همیشه یك پوستین كلفت بر تن دارند! از نظر عاطفی بیش از حد بسته و غیرقابل دسترس‌اند و آمادگی این را ندارند كه با كسی ارتباط برقرار كنند. اینها نمی‌‌توانند و نمی‌‌خواهند احساسات و عواطف خود را نشان دهند در نتیجه هیچ رابطه‌ای بین‌ آنها و طرف مقابل برقرار نمی‌‌شود و تنها چیزی كه میان آنها می‌‌تواند وجود داشته باشد یك قرارداد زندگی مشترك است نه یك رابطه عمیق و صمیمانه!
اینها نمی‌‌توانند به راحتی به كسی اعتماد كنند و تمایلی ندارند دیوارها و حصارهای دفاعی خود را فرو بریزند زندگی با اینها سرد و بی‌‌روح و گزنده است.

طلبكارهای مظلوم‌نما!

اینها همان‌هایی هستند كه همیشه از رنج و دردلذت می‌ برند و هر قدر آنها را تسلی بدهید، فایده‌ای ندارد، مستقیما از دست كسی عصبانی نمی‌‌شود، در عوض مدام گله و شكایت می‌‌كنند. رك و پوست‌كننده حرف دلشان را نمی‌‌زنند و شاید باید همه هوش و استعداد خود را به بگیرید تا علت ناراحتی‌ آنها را حدس بزنید یا به زور اطلاعاتی از آنها بیرون بكشید!
طلبكارهای مظلوم‌نما همیشه دیگران را مسئول بدبختی‌های خود می‌‌دانند و به خوشحالی و خوشبختی دیگران حسادت می‌‌كنند. نمی‌‌توانیم با آنها صحبت یا مذاكراه كنیم چون بلافاصله احساس می‌‌كنند مورد حمله واقع شده و ما را متهم می‌‌كنند كه آنها را درك نمی‌‌كنیم و دوستشان نداریم.
چنین رابطه‌ای به زودی، منجر به انزجار و دل‌زدگی می‌‌شود و به نظر من یكی از خسته‌كننده‌ترین روابط عالم است. در مقابل اینها، ما همیشه بدهكار شناخته می‌‌شویم!

مین‌های خطرناك!

اینها شبیه به مین‌های خطرناكی هستند كه اگر از نزدیكشان هم عبور كنیم، منفجر می‌‌شوند!
در واقع این افراد در مقابل هر چیزی كه مطابق میلشان نباشد از كوره در می‌‌روند. به شدت كم‌طاقت و كم ‌حوصله‌اند و آماده‌اند اطرافیانشان را تحقیر كنند. اینها در عرض چند ثانیه از حالت گرم و صمیمی به حالت خشمگین و عصبانی تغییر وضعیت می‌‌دهند و خشم خود را به انواع روش‌ها ابراز می‌‌كنند، مثلا با فریاد، بددهنی، تهدید، كوبیدن در، ترك كردن اتاق یا منزل، حتی با پرت كردن اشیا و هل دادن یا زدن اطرافیان!
بیش‌تر این افراد خشم‌های فرو خورده دارند. در كودكی‌ آزارهای جسمی یا كلامی دیده‌اند و توسط مادر، پدر یا هر دو، طرد شده‌اند. این احتمال هم وجود دارد كه درماندگی و ضعف عمیقی را در كودكی تجربه كرده باشند مثل زمانی كه یكی از والدین معتاد بوده و یا والد دیگر را به شدت مورد آزار قرار می‌‌داده و آنها اجازه ابراز احساس نداشته‌اند.
اگر كودكی نتواند غم و اندوه عظیمی را كه تجربه كرده احساس كند و با آن در تماس باشد، ممكن است سال‌ها بعد، آن را به شكل خشم شدید و عصبانیت بروز دهد.
متاسفانه كسانی هم كه جذب افراد تندخو می‌‌شوند و آنها را به عنوان همسر انتخاب می‌‌كنند خودشان هم بی‌‌مسئله نیستند! پدر یا مادر اینها، یا هر دو، بسیار تندخو بوده‌اند و عشق و خشم برای آنها با هم تداعی شده‌اند و از طرفی ظرفیت بالایی برای تحمل فشار‌های عصبی پیدا كرده‌اند متاسفانه، بعضی افراد كه در كودكی تحت آزار جسمانی زیادی بوده‌اند در بزرگسالی هم مستعد این هستند كه همسرانی كتك خورده بشوند! كسانی كه خودشان اعتماد به نفس پایین دارند و نمی‌‌توانند خشم و عصبانیت خود را هم بروز دهند، اغلب به سمت افراد تندخو جذب می‌‌شوند به هر حال رابطه با چنین افرادی بسیار بی‌ثمر و مخرب است و در بسیاری موارد منجر به جدایی یا آسیب‌های عمیق می‌‌شود.

زخمی‌ها

افرادی كه به هر دلیل از نامزد، یا همسر یا فرد مورد علاقه خود جدا شده‌اند ولی هنوز زخم‌شان التیام نیافته یا آسیبی را كه از آن رابطه درآن وارد شده، فراموش نكرده‌اند، یا از ضربه‌ عاطفی كه به آنها زده شده هنوز در شك به سر می‌‌برند، مناسب ازدواج نیستند.
بعضی از اینها هنوز خشم و انزجار فوق‌العاده‌ای از فرد قبلی دارند و این امكان وجود دارد كه این خشم‌های حل و فصل نشده و مقصر دانستن او، بر سر شما خراب شود!
بعضی هم در مقابل فرد قبلی احساس گناه می‌‌كنند و خود را مسئول می‌‌دانند مدام از او صحبت می‌‌كنند و اجازه می‌‌دهند نگرانی‌شان برای او، خوشحالی شما را تحت‌الشعاع قرار دهد. وقتی كسی تا به این حد آسیب دیده، بهتر است به او وقت دهیم تا خود را التیام بخشد زمانی با او وارد رابطه شویم كه به رابطه قبلی خود پایان داده باشد.

برده‌ها!

ارباب این‌ها، مواد مخدر است و كسی كه انتخاب كرده‌اید، یك برده است كه آزاد نیست! در این حالت در یك مثلث عشقی قرار می‌گیرد: شما، او و ماده‌ای كه برده‌ی آن است! ارباب كه بی‌شباهت به رقیب‌تان نیست، وقت، توجه و روح او را از شما منحرف می‌كند وبه خود اختصاص می‌دهد.
ضمنا قابلیت حس كردن و احساسات او را كرخت می‌كند و به تدریج او را نسبت به هرآن چه در دنیای بیرون یا حتی درون او می‌گذرد، بی‌خبر و بی‌اعتنا می كند.
می‌دانم دردناك است اما صبر، بردباری، درك و عشق هرگز قادر نخواهد بود كسی را از اعتیاد رها كند. به خودتان دروغ نگویید و با آتش‌بازی نكنید چون به احتمال قوی خواهید سوخت. پس، حواس‌تان باشد، همین‌ها زخمی‌ها و برده‌ها را هم از فهرست كسانی كه ممكن است همسری شما را طلب كنند حذف كنید. موفق باشید.

استعداد برای استرس!

آیا شما ازلحاظ ویژگی‌های فردی، مستعد استرس هستید؟
واقعیت این است كه هر كدام ازما، با عوامل استرس‌زا، به شیوه‌ی خاص خود برخورد می‌كنیم. این شیوه‌ی برخورد نیز، به خلق و خوی اولیه ما، به نحوه‌ی رشد و تربیت‌مان و البته به شرایط فعلی ما بستگی دارد. بعضی از ما نرمی و انعطاف‌پذیری بیش‌تری داریم و در مقابل سختی‌ها از خود مقاومت بیش‌تری نشان می‌دهیم و برخی دیگر شكننده‌تریم و برخوردهای سفت و سخت‌تری داریم.
خلق و خوی اولیه: همراه با شیوه‌ی تعلیم و تربیت و والدین، تیپ‌های شخصیتی خاصی را در فرد به وجود می‌آورند كه بعضی از این تیپ‌های شخصیتی، در مقابل استرس، آسیب‌پذیرهستند. در این جا به برخی از آنها، مختصر اشاره می‌كنم. كسانی كه خود را در یكی از این دسته‌ها می‌بینند، باید كمی‌ بیش‌تر به فكر خودشان باشند و هرچه سریع‌تر به دنبال روش‌ آرام‌سازی خود بگردند و عمر خود را صرف رنج كشیدن از استرس نكند.

نردبان‌های منظم!

از این اسم، تعجب نكنید: اینها همان تیپ‌های كمال‌گرا هستند كه به منظم و ترتیب زیاده از حد بها می‌دهند، از نظر اینها جزئیات بسیار بااهمیت بوده و اشتباهات غیرقابل گذشت‌اند!
اینها تا زمانی آرامش دارند كه همه‌ی كارهای ثابت و قابل پیش‌بینی باشند، اما برای مقابله با مسائل زندگی خصوصا در شرایط غیر منتظره، قدرت تصمیم‌گیری به موقع را ندارند.
به همین دلیل بزرگ‌ترین مشكل افراد كمال‌گرا، سازگاری با تغیرات است. اینها كمترین تمایلی به از دست‌دادن نظم عادی زندگی خود ندارند، و اگر خللی در امور روزمره زندگی خود مشاهده كنند، دچار استرس می‌شوند توجه بیش از حد آنها به جزییات باعث بروز استرس می‌شود.
شاید اگر بتوانند اولویت‌ها را در نظر بگیرند و به امور كم‌اهمیت كمتر ربط بدهند، از اوقات خود بهتر و بیش تر استفاده كنند.

بلند‌پروازان ناآرام!

افراد این گروه كه همان تیپ جاه‌طلب‌اند، خشن و پرخاشگرند و تمام انرژی خود را صرف انجام كارشان می‌كنند و اغلب برای تفریح و سرگرمی، زمان ندارند. آنها نمی‌توانند مسوولیت‌ها را به دیگران محول كنند زیرا از خود و دیگران بسیار انتقاد می‌كنند و از این كه كارها پیش رفت خوبی ندارند عصبانی وناآرام می‌شوند آنها قادر نیستند ساكت و آرام در جایی بنشینند و كاری انجام ندهند در نتیجه در حالت نشسته پای خود را تكان می‌دهند، با انگشتان خود به چیزها ضربه می‌زنند وخلاصه دایما در جنب و جوش‌اند.
زمانی كه افراد این گروه دچار استرس می‌شوند تمایل دارند چندین كار را در آن واحد انجام دهند. برای این ها مشكل است كه تمام حواس خود را متوجه گفت‌وگویی كنند كه نتیجه‌اش برای آنها روشن است به همین دلیل در هنگام گفت‌و گو، بیش‌تر به كاری كه بعدا می‌خواهند انجام دهند فكر می‌كند.
تلاش بلند‌پروازان ناآرام در جهت كنترل همه چیز و همه‌كس، موجب می‌شودكه این افراد از لحاظ جسمی و روانی تحت فشار قرار گیرند آنها از درك میزان واقعی توانایی ‌های خود عاجز اند وعمدتا با فشارخون بالا یا زخم معده دست و پنجه نرم می‌كنند. عامل مشترك در تمام انواع شخصیت‌های مستعد استرس، ترس است. ترس از این كه موفقیت آنها نادیده گرفته شود. اگر چه در هر دو تیپ، ویژگی‌های شخصیتی خاصی می‌تواند فرد را مستعد داشتن ترس كند. اما نوع تربیت فرد نیز در شكل‌گیری این ترس‌ها موثر است


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۷/۰۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

انتخاب همسر

 بيشتر رفتارهاي ما تابع افكار و احساساتمان هستند، اما بسياري افراد مي‌توانند و قادر هستند احساساتشان را كنترل كنند تا تاثير چنداني بر رفتارهاي لحظه‌اي و آني آنها نداشته باشد. گروهي هم قادر به اين كار نيستند و از رفتارشان مي‌توان حدس زد چه احساسي دارند.

در زندگي خانوادگي شايد خانم‌ها در بسياري از موارد دليل برخي از رفتارهاي آقايان را در نيابند. آنها در شرايطي بسيار مهربان هستند و گاهي نيز بنا به مصلحت سخنان خوشحال كننده مي‌زنند. گاهي به قدري عصباني هستند و حرفهايي مي‌زنند كه شايد ما تا به حال فكرش را هم نمي‌كرده‌ايم.

شايد گاهي اوقات دچار سردرگمي‌شويم كه رفتارهاي آنها چه مبنايي دارد اما بهتر است قبل از هر چيز آنها را درك كنيم و براي درك بهتر و عميق‌تر نيز بايد اطلاعات خود را در مورد آنچه احساس بهتري به آنها مي‌دهد افزايش دهيم، البته احساس بهتري نسبت به خودشان.

براي آنکه مردان رفتار بهتري داشته باشند ،بايد داراي احساس بهتري نسبت به خود و توانايي هايشان باشند.

لازم به ذكر است اين موضوع يعني احساسي كه مردان نسبت به خود در موقعيت‌هاي گوناگون پيدا مي‌كنند تابع هيچ سن خاصي نيست. از نوجواني تا كهنسالي رفتارها و گفتارشان تابع احساسي است كه نسبت به خود دارند.

پس براي داشتن رابطه بهتر و زندگي رضايت بخشتر بايد اطلاعات كافي در اين زمينه داشته باشيم. ما در اينجا به تعدادي از موارد اشاره كرده‌ايم.

- وقتي همسرتان مشغول پيدا كردن نشاني است يا رانندگي مي‌كند از اين‌كه به دنبال راه‌هايي است كه شايد حتي فقط 6 ثانيه نزديك‌تر باشد احساس خوبي داشته باشيد و او را سرزنش نكنيد.

 

- اگر براي دسترسي به او يا اطلاع از وضعيت او از كسي سوالاتي راجع به او مي‌كنيد حتما او را در جريان بگذاريد. حتي اگر اين موضوع در حد پرسيدن ساعت خروج او از محل كار از همكارش باشد.

 

- اين‌كه به آقايان نشان دهيد داراي قدرت اداره كردن امور هستند احساس خوبي به آنها مي‌دهد. اگر مواردي نياز به راهنمايي، كمك،‌ تعمير‌ و ... دارد، حتما در اين باره از آنها كمك بخواهيد و تشكر را فراموش نكنيد. در ضمن وقتي كاري انجام مي‌دهند در مورد اين‌كه چقدر سريع و خوب به نتيجه رسيدند نيز احساس خوبي داشته باشيد و اين موارد را بيان نماييد.

 

- در مكان‌هايي مانند مهماني‌هاي خانوادگي، مكان‌هاي شلوغ،‌ جلسات مدرسه فرزندان و اين‌گونه مكان‌ها همسرتان را همراهي كرده و در كنارش باشيد.

 

- برخي مواقع از بعضي كارهايش كه مورد پسندتان نيست چشم پوشي كنيد. حتي اگر در آن لحظه خيلي عصباني شده‌ايد.

 

- به خاطر موارد كوچك و بزرگ از او قدرداني كنيد و هر كاري را بخوبي انجام مي‌دهد ، وي را مورد تعريف و تمجيد قرار دهيد.

 

- وقتي همسرتان براي كمك به شما با ماشين لباسشويي يا وسيله ديگري خود را سرگرم مي‌كند حتي اگر نهايتا نتوانست آن را درست كند ، بگوييد احساس مي‌كنيد ايراد دستگاه مقداري بهتر شده است و بهتر كار مي‌كند.

 

- با اشتياق عكس‌هاي زمان كودكي او را مورد تعريف قرار دهيد.

 

- هر كسي در فيزيك و ظاهر خود ممكن است داراي اشكالاتي باشد كه آنها را دوست ندارد . براي مثال شكم بزرگي داشته باشد يا موهاي بسيار كمي‌روي سرش مانده باشد. در هر حال شما نشان دهيد كه او را با اين موارد هم بسيار دوست داريد و اين مورد موجب جذابيت بيشتر او برايتان شده است.

 

- هر از چند گاه در كنارش روي مبل نشسته و با هم تلويزيون تماشا كنيد. نه اين‌كه شما از آشپزخانه و او از پشت روزنامه فيلم را ببينيد.

 

- از اين‌كه مي‌تواند در رانندگي و ساير كارهايي كه به وي سپرده مي‌شود بخوبي مديريت كند تعريف كنيد.

 

- چيزي در او پيدا كنيد كه هميشه مورد توجه و علاقه شما بوده است.

 

- وقتي مدتي به دليل كار يا مشغله از منزل دور است با يك پيام يا تماس تلفني به او بگوييد كه چقدر جايش خالي است.

 

- به امور مربوط به همسرتان به طور كلي بنگريد. به اين‌كه او سعي خود را مي‌كند كه همسر و پدري خوب باشد. حالا اگر در اين راه برخي از موارد جزئي را رعايت نكرده چيز مهمي ‌نيست و آن را بزرگ جلوه ندهيد.

 

- وقتي در برخي از كارهاي كوچك نيز به شما كمك مي‌كند به او بگوييد كمك وي كارها را برايتان راحت‌تر مي‌كند و از اين بابت خوشحاليد.

 

- در حضور ديگران كارهاي مثبت او را مطرح كنيد نه كارهاي اشتباه و بعضا خنده‌دار وي را .

 

- وقتي مي‌شنويد فرزندتان در مورد او با بقيه صحبت مي‌كند و حرف‌هاي خوشايندي مي‌زند، بعدا اين موارد را براي همسرتان تعريف و نقل قول نماييد.


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۷/۰۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۵/۲۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

۱- تک فرزندان


نقاط مثبت: این افراد همان ها هستند که دنیا را متحول می کنند. افرادی تکلیف-گرا، مرتب و منظم، با وجدان و وظیفه شناس، و بسیار قابل اطمینان می باشند. آنها عاشق واقعیت، افکار و اندیشه ها، و جزئیات هستند. و از قبول مسئولیت های مختلف واهمه ای ندارند.



نقاط منفی: یکی از خصیصه های منفی این افراد سرسختی و خشونت شدید آنهاست. کمی کینه ای و پرتوقع هستند و معمولاً از قبول اشتباهاتشان سر باز میزنند.  به هیچ وجه انتقادپذیر نیستند. در برابر دیگران افرادی بسیار حساس و نفوذ پذیرند که احساساتشان خیلی زود جریحه دار می شود.   



۲-  فرزندان اول خانواده



نقاط مثبت:  آنها ذاتاً فرمانده به دنیا آمده اند. احتمالاً رئیس جمهورها، فضانوردان و مدیرعاملین همه فرزندان اول خانواده هستند. فکر می کنند که همیشه حق و اولویت در هر کاری با آنهاست. فرزندان اول به دو دسته تقسیم می شوند: پرورش دهندگان افراد مطیع یا متحول کنندگانی سلطه جو. هر دو یکسان هستند فقط از متدهای مختلفی استفاده می کنند. معمولاً فرزندان اول خانواده، افرادی ایرادگیر، مشکل پسند، و دقیق هستند و عاشق توجه به جزئیات مسائلند. افرادی وقت شناس، منظم، و با کفایتند که دوست دارند همه چیز به بهترین نحو انجام شود. از مسائل غافلگیر کننده نیز به هیچ وجه خوششان نمی آید.


نقاط منفی:  معمولاً این افراد کمی بداخلاق، ترشرو بی احساس به نظر می آیند. گه گاه به خاطر زورگویی و فشاری که بر سایرین می آورند، تهدید کننده و رعب آور هستند. چون فکر می کنند که همیشه حق با آنهاست و فقط خودشان همه چیز را می دانند، به دیگران اطمینان کمی دارند. ریاست مآب، ایرادگیر و نسبت به اشتباهات حساس و نکته سنج هستند.




۳-  فرزندان وسط خانواده



نقاط مثبت:  فرزندان وسطی، افرادی خانواده دوست هستند که دیگران از بودن با آنها لذت می برند. مهمترین نیاز آنها، آرام نگاه داشتن اقیانوس پرتلاطم زندگی است و شعار آنها "آرامش به هر قیمتی" است. اینها افرادی بسیار آرام و بی سر و صدا، شیرین و دوست داشتنی هستند و شنوندگان خوبی به شمار می روند. مهارت زیادی در حل مشکلات دارند چون همیشه هر دو جنبه ی یک مشکل را بررسی می کنند و دوست دارند همه را خوشحال کنند. همین مسئله باعث می شود که مشاوران و میانجیگران خوبی باشند.



نقاط منفی:  نسبت به فرزندان اول خانواده، احساس سلطه گری کمتری دارند، اما دوست دارند همه آنها را ستایش کرده و دوست بدارند-یا حداقل با آنها احساس شادی و خوشبختی کنند. از آنجا که سعی در راضی نگاه داشتن همه دارند، ممکن است به افرادی وابسته تبدیل شوند. نمی توانند خوب تصمیم بگیرند تا جایی که باعث رنجاندن دیگران می شود. همچنین برای شکست و اشتباهات دیگران، خود را سرزنش می کنند.




۴- فرزندان آخر خانواده  


نقاط مثبت:  افرادی شاد و سرزنده اند که این شادی و سرخوشی را با خود همه جا می برند و دیگران را نیز از آن بهره مند می کنند. مهارت های مردمی آنها بسیار قوی است و عاشق این هستند که دیگران را با حرف ها و کارهایشان سرگرم کنند. هیچ کس برای آنها غریبه نیست و به سرعت با همه صمیمی می شوند. افرادی برونگرا هستند که از وجود دیگران انرژی می گیرند. از ریسک کردن واهمه ای ندارند.



نقاط منفی:  خیلی زود خسته می شوند. از طرد شدن واهمه داشته و افق توجهاتشان کوتاه است. افرادی خود گرا هستند. معمولاً به خاطر توقعات غیر واقعیشان از رابطه، که تصور می کنند در همه ی رابطه ها باید همیشه خوشی و خنده برقرار باشد، رابطه های زیادی را به فنا می دهند. اما نمی دانند که عمر چنین رابطه هایی بسیار کوتاه است.


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۵/۲۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

در چند سال اخیر‌، روان‌شناسان و جامعه‌شناسان به بررسی اطلاعات درباره پرسشی پرداخته‌اند كه قبلاً‌ برای فلاسفه مهم بود: چه چیزی باعث رضایت ما می‌شود؟
پژوهشگران به این منظور تحقیقات گسترده‌ای در سراسر جهان انجام داده‌اند تا ببینند چگونه چیزهایی مانند پول، نگرش، فرهنگ، حافظه، تندرستی، نوع‌دوستی و عادات روزانه بر احساس بهروزی ما تأثیر می‌گذارد. حوزه جدید روان‌شناسی مثبت پر از یافته‌های جدیدی حاكی از آن است كه اعمال ما تأثیر چشمگیری بر احساس خوشبختی و رضایت ما از زندگی دارد. 10 راهبرد ثابت‌شده برای افزایش رضایت از زندگی عبارتند از:

1 – لحظات روزانه زندگی را درك كنید

هر از چندی مكث كنید تا گل سرخی را ببویید یا كودكان را حین بازی تماشا كنید. كسانی كه درنگ می‌كنند تا وقایعی را كه به‌طور عادی با عجله پشت سر می‌گذارند، ببینند یا در طول روز به وقایع خوشایند روزانه فكر می‌كنند، افزایش قابل توجهی را از نظر رضایت و كاهش افسردگی گزارش می‌كنند.


2 – از مقایسه بپرهیزید

چشم و هم‌چشمی جزئی از بسیاری از فرهنگ‌هاست اما مقایسه خودمان با سایرین می‌تواند به رضایت و عزت نفس لطمه وارد كند. به جای مقایسه كردن با دیگران، توجه خود را به دستاوردهای شخصی معطوف كنید تا به رضایت بیشتری دست یابید.


3 – بیش از اندازه به پول توجه نكنید

كسانی كه پول را در رأس فهرست اولویت‌های خود قرار می‌دهند، بیشتر در معرض افسردگی، اضطراب و عزت نفس پایین هستند. این امر در ملل و فرهنگ‌های گوناگون یكسان است. هر چقدر بیشتر رضایت را در كالاهای مادی بجوییم، كمتر آن را می‌یابیم. رضایت، عمر كوتاهی دارد و گذراست. پول‌دوستان نیز در آزمون پویایی و خودشكوفایی نمره اندكی می‌گیرند.


4 – اهداف معنادار داشته باشید

كسانی كه برای تحقق چیزی ارزشمند تلاش می‌كنند، بسیار راضی‌تر از كسانی هستند كه رؤیاها یا آرزویی ندارند. این اهداف می‌تواند به سادگی یاد‌گرفتن مهارتی جدید یا بار آوردن بچه‌ها به شیوه‌ای اخلاقی باشد. انسان همواره برای رشد به نوعی معنا نیاز دارد. به گفته دانشمندان، رضایت و خوشبختی در محل تلاقی لذت و معنا قرار دارد. هدف چه در محل كار و چه در خانه آن است كه فعالیت‌هایی انجام دهیم كه از نظر شخصی هم لذت‌بخش و هم مهم باشد.


5 – در كار ابتكار به خرج دهید

میزان رضایت شما از شغل تا حدی به ابتكاری كه به خرج می‌دهید، بستگی دارد. محققان معتقدند هنگامی كه خلاقیت به خرج می‌دهیم، به دیگران كمك می‌كنیم و راه‌های بهبود در امور را پیشنهاد می‌كنیم یا كارهای اضافی انجام می‌دهیم، از كارمان بیشتر احساس اغنا می‌كنیم.


6 – دوست پیدا كنید و به خانواده اهمیت دهید

افراد راضی معمولاً‌ خانواده دوست و روابط بهتری دارند. اما صرف كمیت رابطه با افراد كافی نیست، بلكه كیفیت آن نیز اهمیت دارد. انسان به رابطه نزدیك نیاز دارد؛ رابطه‌ای كه در برگیرنده تفاهم و توجه باشد.


7 – لبخند بزنید، حتی زمانی كه حالش را ندارید

به‌نظر ساده می‌رسد اما بسیار مؤثر است. افراد راضی امكانات موجود، فرصت‌ها و موفقیت را می‌بینند. وقتی آنان به آینده نگاه می‌كنند، خوشبین هستند و وقتی گذشته را مرور می‌كنند، معمولا گزینه‌های مثبت را می‌بینند. حتی اگر از بچگی اینگونه بزرگ نشده‌اید كه نیمه پر لیوان را ببینید، با تمرین نگرش مثبت به عادت تبدیل می‌شود.


8 - طوری تشكر كنید كه گویی واقعاً قدردان هستید

كسانی كه عادت به سپاسگزاری دارند، معمولاً‌ سالم‌تر و‌ خوشبین‌تر هستند و بیشتر به سوی تحقق اهداف پیشرفت می‌كنند. تحقیقات نشان می‌دهد افرادی كه به كسانی كه به آنان كمك كرده‌اند، نامه تشكرآمیز می‌نویسند، از نظر رضایت در سطح بالا و از نظر افسردگی در سطح پایینی قرار دارند. به علاوه اثر یك نامه تشكرآمیز تا هفته‌ها طول می‌كشد.


9 – از خانه بیرون بروید و ورزش كنید

تحقیقات نشان می‌دهد كه ورزش می‌تواند به اندازه داروها در درمان افسردگی مؤثر باشد و در عین حال هیچ‌گونه عوارض جانبی نیز نداشته باشد. به علاوه، هزینه آن نیز به‌مراتب كمتر است. ورزش منظم حس تحقق چیزی را به انسان می‌دهد، امكان تعامل با دیگران را فراهم می‌كند، هورمون‌های عامل احساس خوب را در بدن آزاد می‌كند و عزت نفس را افزایش می‌دهد.


10 – بخشش را فراموش نكنید

نوع‌دوستی و بخشش را به جزئی از زندگی خود تبدیل كنید و از این كار مقصودی را بجویید. محققان می‌گویند كمك به همسایه، داوطلب‌شدن برای انجام كارهای عام‌المنفعه یا اهدای كالا و خدمات باعث ایجاد احساس خوبی در شخص می‌شود كه مزایای زیادی از نظر تندرستی به همراه دارد كه از ورزش كردن یا ترك كردن سیگار هم بیشتر است. گوش كردن به درد دل دوست، یاد دادن مهارت‌ها، توجه به موفقیت‌های دیگران و روحیه گذشت نیز به رضایت می‌افزاید. محققان می‌گویند كسانی كه برای دیگران خرج می‌كنند، بیشتر از كسانی كه برای خودشان خرج می‌كنند، احساس رضایت می‌كنند.


موضوعات مرتبط: خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم ، روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۵/۲۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

خود آگاهي مثبت يا خودشناسي

افراد موفق كساني هستند كه از يك خودآگاهي واقعي برخوردارند. آنها در برابر پيش آمدهاي ناگوار، نيازي به داروهاي آرام بخش ندارند . آنها خود را به خوبي با مسائل و مشكلات زندگي تطبيق مي دهند. افراد موفق خود را مي شناسند و مي دانند كه هستند ، چه عقيده اي دارند و چه نقشي در زندگي ايفا مي كنند و استعداد آنها چقدر است.
ما نيز مي توانيم شخص موفقي شويم در صورتي كه:

1- چشم خود را به امكانات و راه كارهاي موجود باز كنيم .
2 - در تغيير وضع زندگي كنوني خود به نيروي كم نظير باطني خود متكي باشيم .

 افراد موفق در «حال» زندگي مي كنند


عزت نفس

«من خودم را دوست دارم و به آنچه كه از پدر و مادرم به من رسيده و در سرشت من به وديعه گذارده شده ارج مي نهم». اين گفته ها نظر يك فرد موفق است. اين گفته ها كليد اتكا به نفس در شخص است. شما مي توانيد از همين امروز از عزت نفس بيشتري برخوردار باشيد به شرط اين که :
ـ هميشه در زندگي آراسته باشيد .
ـ در هر مكالمه تلفني يا اولين ملاقات ابتدا نام خود را بر زبان آورده و خود را معرفي كنيد. با ارج نهادن به نام خود ، عادت مي كنيد براي خود ارزش قائل شويد.
3- هنگامي كه فردي از شما تقدير مي كند با كلمه ساده و مؤدبانه «متشكرم» جواب دهيد.
ـ هنگام شركت در سخنراني و كنفرانس ها در جلوترين صف بنشينيد و در صورت امكان بحث كوچكي در جلسه داشته باشيد .
ـ افراشته و مقتدرانه با حالت آرام و گام هاي بلند راه برويد، ثابت شده افرادي كه چنين راه مي روند به خود اعتماد دارند.
ـ با زبان مثبت و دلگرم كننده صحبت كنيد و همواره لبخندي بر لبان داشته باشيد.

كنترل خود و قبول مسئوليت

افراد موفق بر اين باورند كه خود آنها قادر به كنترل و جلوگيري ازحوادث زندگي بوده و هستند. ما هم از همين امروز براي تقويت حس قبول مسئوليت و كنترل خود وارد عمل مي شويم به شرط اين كه :
ـ آشكارا و شرافتمندانه مسئوليت وضع كنوني خود را به گردن گيريم .
2- هر روزه در هر كاري اين شعار مثبت را با خود داشته باشيم : «پاداش هايي كه من در زندگي دريافت مي كنم دليل خدماتي است كه انجام مي دهم».
3- يك برنامه زماني منظم براي كارهايتان در نظر بگيريد و كار امروز را به فردا واگذار نكنيد.
ـ لحظه بيداري خود را نيم ساعت جلو بكشيد و اين نيم ساعت را به اين سؤال پاسخ دهيد كه «چگونه وقت خودم را امروز براي انجام كارهاي مهم تقسيم نمايم ».

خود انتظاري مثبت ( انتظار پيش آمدهاي خوب براي خود )

ما معمولاً آنچه را كه انتظار داريم به دست مي آوريم . بهترين نشانه بارز و چشمگير يك فرد موفق، خود انتظاري مثبت او است كه در وي ايجاد يك خوشبيني كامل را مي كند. پس از همين امروز براي خود انتظاري مثبت بيشتري وارد عمل شويم به شرط اين كه :
ـ از صبح تا شام با خود از مسائل و مطالب مثبت صحبت كنيد و سعي كنيد هميشه سازنده و سودمند باشيد.
ـ به مشكلات به عنوان فرصتي براي كسب تجربه، به كار گرفتن خلاقيت و مهارت هايتان نگاه كنيد.
ـ به سلامت خودتان توجه كامل داشته باشيد و از استراحت كردن لذت ببريد. ورزش را فراموش نكنيد.
ـ مكالمات روزمره شما نشان دهنده هيجانات دروني و سلامت شماست. پس هميشه صحبت هاي دلچسب و تقويت كننده روحي به خود و ديگران بگوييد.
ـ با افراد خوشبين و موفق معاشرت داشته باشيد.
ـ با شادي و خوشحالي از خواب برخيزيد، در حمام آواز بخوانيد، صبحانه را با فرد خوشبين و با نشاط صرف كنيد. گاهي به موسيقي هاي شاد گوش كنيد. كتاب ها و مقالات آموزنده و الهام بخش را مطالعه كنيد .
 
وسعت نظر مثبت يا بلند نظري

افراد موفق در «حال» زندگي مي كنند . آنها از تجارب گذشته پند مي گيرند و از خاطرات خوش آن لذت مي برند. افراد موفق هدف هايي را براي آينده قابل پيش بيني خود در نظر مي گيرند كه موجب فعاليت روزانه آنها مي گردد. افراد موفق «مرگ» را آخرين مرحله زندگي نمي دانند. ما نيز مي توانيم وسعت نظر داشته باشيم به شرط اين كه :
ـ از ديگران مانند برادران و خواهران خود مراقبت كنيم.
ـ براي همسر يا آن كسي كه دوست داريم ارزش قائل شويم و با جمله «من تو را دوست دارم » او را دلگرم كنيم.
ـ به اشخاصي كه نياز دارند و منبع درآمدي ندارند كمك مالي بكنيم.
ـ يك يا دو زبان خارجي بياموزيم و عادات آن ملت ها

فیلسوف بزرگ یونانی، ارشمیدس گفته است : « یک اهرم با طول کافی و جای مناسب برای ایستادن به من بدهید. آنوقت من زمین را هم حرکت خواهم داد . »

شش نوع اهرم وجود دارد :

 
1-دانش دیگران:
نخستین اهرم، اهرم دانش دیگران است. انسان های موفق مانند صفحه رادار عمل می کنند، بررسی افق های زندگی شان ، جستجو در کتاب ها، مجله ها، نوارها، مقاله ها و کنفرانس ها برای یافتن ایده ها و الهاماتی هستند که آنها را در دست یابی سریع تر به هدفهایشان یاری دهد.


2-انرژی دیگران:
دومین اهرم، استفاده از انرژی دیگران است. انسان های بسیار مؤثر همواره به دنبال راه هایی برای واگذاری و ارجاع کارهای کم ارزش به دیگران.

-پول دیگران:
سومین اهرم، پول دیگران است. توانایی وام گرفتن از منابع مالی دیگران به شما امکان می دهد تا کارهای بزرگی را انجام دهید که اگر می خواستید هزینه آن را از منابع خودتان تأمین کنید امکان پذیر نبود.


4-موفقیت های دیگران:
چهارمین اهرم، استفاده از موفقیت های دیگران است. با مطالعه موفقیت های سایر مردم و سازمان ها می توانید کیفیت نتایج حاصله از کار خود را بسیار افزایش دهید
پنجمین اهرم، اهرم شکست های دیگران است. بنیامین فرانکلین می گوید: « انسان می تواند قدرت تشخیص خود را بخرد یا آن را قرض بگیرد. اگر آن را بخرد تمام بهای آن را برحسب زمان و هزینه پرداخت می کند. اما با درس گرفتن از شکست های دیگران و بدون صرف وقت و هزینه در واقع این توانایی را قرض می گیرد.»

۵-ایده های دیگران:
ششمین اهرم، ایده های دیگران است. برای ثروتمند شدن یک ایده خوب کافی است. هرچه بیشتر مطالعه، بحث و آزمایش کنید و بیشتر یاد بگیرید، بیشتر احتمال دارد به ایده ای برخورد کنید که پس از ترکیب با توانایی و منابع مالی تان از شما یک انسان موفق در رشته خودتان به وجود آورد.


۶-ارتباط با دیگران:
هفتمین اهرم، اهرم ارتباط با دیگران است. هر کسی را که می شناسید . شما افراد زیادی را می شناسید که بسیاری از آنها ممکن است برای شما مفید باشند. چه کسی را می شناسید که بتواند این در را باز کند و شما را به افرا مناسب معرفی کند ؟
چه کسی را می شناسید که شما را در دست یابی سریع تر به هدفهایتان یاری دهد ؟ یک معرفی به فردی کلیدی می تواند روند زندگیتان را کاملاً تغییر دهد .


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۵/۲۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
.: :.