جنگ روانی پیشینهای طولانی در تاریخ جوامع دارد. این نوع جنگ از ارتباط چهره به چهره تا اجتماعات بزرگ و کوچک را در بر میگیرد؛ با این حال، درست پس از جنگ دوم جهانی بود که این اصطلاح به محافل علمی آمریکا و اروپا و واژگان سیاسی راه یافت و معناهای گوناگونی از آن مراد شد.
عملیات جنگ روانی ممکن است کوتاهمدت یا درازمدت باشد اما جهت تأثیرگذاری بیشتر و قویتر، معمولا از شیوهها و تکنیکهای خاصی که به آنها تکنیکهای جنگ روانی گفته میشود، متوسل میشوند. مطلبی که از پی میآید، به تشریح این تکنیکها میپردازد.
برچسبزدن
براساس این تکنیک، رسانهها واژههای مختلف را به صفات مثبت و منفی تبدیل میکنند و آنها را به آحاد یا نهادهای مختلف نسبت میدهند. گاهی هدف از این عملکرد آن است که ایده، فکر یا گروهی محکوم شوند؛ بیآنکه استدلالی در محکومیت آنها آورده شود.
گاهی اصحاب رسانهها میکوشند تا با القاب مثبت یا منفی، برداشتهای اولیه ما را نسبت به موضوعات مورد نظر تحتتأثیر قرار دهند. او توضیح میدهد که به کارگیری بعضی عناوین مثبت مانند دمکرات، آزادیخواه، نجاتبخش یا بعضی عناوین منفی مانند تروریست، متحجر و... ممکن است ما را به نتیجهای متفاوت سوق دهد و نوع برداشت ما را نسبت به یک فرد و یا مفهوم خاص متأثرسازد.
برخی، برچسبزنی را اسمگذاری بر یک فکر یا یک عقیده خاص یا گروهی مشخص میدانند که برای تحریک به رد فکر، عقیده یا آن گروه مورد نظر بدون بررسی شواهد، مورد استفاده قرار میگیرد. ۲مثال از اسمگذاری یا برچسبزدن، «تروریست» و «تروریسم» است. سورین و تانکارد این مثال معروف را مطرح میکنند که تروریست از نظر یک نفر، ممکن است برای نفر دیگر مبارز آزادی باشد.
معنی شناسان میگویند آنچه ما شخصی را بدان میخوانیم، بستگی به مقاصد، فرافکنیها و ارزیابیهای ما دارد. آنها توضیح میدهند که تروریست و تروریسم، کلیشههایی برای رسیدن به معنی هستند و اجماع جهانشمولی راجع به اینکه چه کسی تروریست است، وجود ندارد زیرا اهداف سیاسی و راهبردی، دولتهای مختلف را به طرز متفاوتی تحتتأثیر قرار میدهد. تعریف، فارغ از ارزش وجود ندارد.
توسل به ترس
در مورد تکنیک توسل به ترس، از حربه تهدید و ایجاد رعب و وحشت میان نیروهای دشمن، بهمنظور تضعیف روحیه و سستکردن اراده آنها استفاده میشود. به نظر او، متخصصان جنگ روانی ضمن تهدید و ترساندن مخاطبان به طرق مختلف، به آنان چنین القا میکنند که خطرها و صدمههای احتمالی و حتی فراوانی بر سر راه آنان کمین کرده است و از این طریق، آیندهای مبهم و توأم با سختیها و مشکلات را برای افراد دشمن ترسیم میکنند.
پراتکانیس از کاربردهای دیگر این تکنیک سخن گفته و معتقد است از تکنیک توسل به ترس، گاهی برای بسیج جبهه در مقابل یک تهدید خارجی نیز استفاده میشود.
او جوزف گوبلز، مدیر نظام داخلی تبلیغاتی آلمان هیتلری را مثال میآورد که همواره از عبارت تئودور کافمن بهره میگرفت که گفته بود «آلمان باید نابود شود» و گوبلز از این طریق ادعا میکرد که متفقین در پی نابودی آلمان هستند. آدولف هیتلر در اشاره به تهدید کمونیسم، همواره پیوستن به حزب نازی را بهعنوان راهحل ارائه میکرد. او توانست با علمکردن تهدید یهودیان و کمونیستها و منسجمساختن حزب نازی، تا حدی به اهداف توسعهطلبانه خود دست پیدا کند.
تکرار
همچنانکه از واژه «تکرار» برمیآید، برای زندهنگهداشتن موضوع، با تکرار زمانبندیشده، سعی میکنند موضوع تا زمانی که نیاز هست، زنده بماند. در این روش، با تکرار پیام، سعی در القای مقصودی معین و جاانداختن پیامی در ذهن مخاطب دارند؛ «تکرار از لحاظ روانشناسی در تشکیل عادت، بسیار مفید است؛ بهویژه اگر با دقت توأم باشد.
بدون تکرار، تثبیت و تقویت دقیقتر عادت میسر نخواهد شد. روش تکرار، از قواعد خاصی پیروی میکند زیرا فاصلههای تکرار فعل نباید چندان دراز باشد که سبب محوشدن آثار قبلی شود و نه چندان کوتاه باشد که ملالانگیز و خستهکننده شود.»
به عبارت دیگر، تکرار مثل ضربههای پیاپی چکش است که سرانجام میخ را به داخل میراند. بنابراین فرستنده پیام امیدوار است که این شکل از ضربه زدن مداوم، باعث دریافت نکات پیام شود. لئونارد دوب به بهترین وجه، تمرکز روی تکنیک تکرار را توصیف کرده است؛ «بسیاری از مردم درباره تبلیغ میاندیشند.
آنها مشاهده کردهاند که ظاهرا تکرار میتواند معجزههای روانشناسانهای انجام دهد. البته تکرار در حقیقت مهم است اما نباید در این اهمیت مبالغه کرد یا درباره آن به خطا رفت.»
تظاهر به بیطرفی
بسیاری از رسانههای خبری برای القای بیطرفی خود به مخاطبان و در نتیجه جلب اعتماد آنان، از تاکتیک تظاهر به بیطرفی استفاده میکنند. در این تاکتیک، سخنان و دیدگاههای مخالفان به اشکال مختلف نظیر گزارش، مصاحبه و خبر منعکس میشود. رسانه بهدلیل اتخاذ یک موضع بیطرف، اعتبار بیشتری در میان مخاطبان خود کسب میکند.
همچنین رسانه با حفظ پوشش بیطرفی، میتواند پیامهای خود را به آسانی به مخاطب القا کند و اهداف مورد نظر خود را تأمین سازد. در این اصل، ضمن اظهار بیطرفی و حفظ احترام مخالفان، اقدام به پخش سخنان و نظرات مخالفان میکنند و بهدنبال آن، مطالب خود را القا میکنند. در واقع با پوشش خبری به شکل بیطرفانه و بهطور مودبانه، سعی میشود حمایتهای لازم یا تخریبهایی در راستای اهداف مورد نظر اعمال شود.
اهریمنسازی
در تکنیک اهریمنسازی، مبلغ تلاش میکند تا تنفر و دشمنی جمعیت مخاطب را نسبت به عقیده گروه یا کشورهایی خاص برانگیزد؛ بهنحوی که اگر گروهی (از دیدگاه رسانه) سیاست خارجی را پشتیبانی کند، صرفنظر از درست یا نادرستبودن آن، وجهه منفی گروه حامی این سیاست را بزرگنمایی میکند و از این طریق، بر مواضع جمعیت مخاطب اثر میگذارد. پراتکانیس در این خصوص، نکته جالب توجهی را مطرح میکند. او معتقد است یکی از زیانبارترین پیامدهای تبلیغات جنگی، تسهیل نابودی افراد یک ملت به وسیله افراد ملت دیگر بدون عذاب وجدان است. جنگ، نابودی و آسیبهای فراوانی به بار میآورد.
در چنین وضعیتی، مُبلغ برای کاهش ناهماهنگی شناختی احتمالی در جبهه خودی، سعی در بهحداقلرساندن ماهیت انسانی قربانیان اعمال خود یا بهحداکثررساندن استحقاق آنان در آنچه نصیبشان شده است، خواهد داشت. از اینرو کارشناسان جنگ روانی، با ترسیم چهره دردمند و سختی کشیده قربانیان، خشم و غضب مردم خودی و احساس همدردی با قربانیان را برمیانگیزند.
تافلر مثالی را مطرح میکند. او مینویسد: «زمانی که یک دختر ۱۵ساله کویتی، در برابر کنگره آمریکا شهادت داد که سربازان عراقی در کویت، نوزادان را میکشتند و دستگاههای نگهداری نوزادان را به عراق منتقل میکردند، دل خیلی از مردم جهان به درد آمد؛ درحالیکه به جهانیان گفته نشد که وی دختر سفیر کویت در واشنگتن و عضو خانواده سلطنتی است و شهادت او کاملا صحنهسازی شده است».
ایجاد تفرقه و تضاد
از جمله اموری که در فرایند جنگ روانی مورد توجه قرار میگیرد، تضعیف دشمن بهویژه به لحاظ روانی است. دشمن باید با شکستخوردن انس بگیرد. آنچه در این زمینه میتواند مؤثر باشد، ایجاد یا تلقین تضادهای مختلف در جبهه دشمن است. رسانه میتواند با ایجاد یا تلقین درگیری میان اقلیتها، قومیتها، نخبگان و حاکمیت، وحدت را بین نیروهای دشمن متزلزل سازد.
در فرایند سقوط دولت صدام حسین و اشغال عراق، پیشزمینههای رسانهای و تبلیغی نقش مهمی را ایفا کردهاند. او توضیح میدهد که چگونه فشار و اختناق ۲۳ساله دیکتاتوری صدام در عراق، موجبات نارضایتی عمومی را در بخشهای وسیعی از کشور فراهم کرده بود و رسانههای تبلیغی آمریکا با استفاده از این نقاط ضعف دولت او، اقدام به پخش شایعات وسیعی در مورد صدام و وابستگان حزب بعث کردند. این امر به افزایش شکاف بین حاکمیت و مردم منجرشد و زمینه مساعدی را برای اضمحلال و سقوط نظام بعث در عراق فراهم آورد.
ترور شخصیت
در شیوههای جدید، ترور فیزیکی جای خود را به ترور شخصیت داده است. در زمانهای که نتوان فردی را ترور فیزیکی کرد یا نباید افراد مورد ترور فیزیکی قرار گیرند، سعی میکنند از طریق عوامل تبلیغاتی جنگ روانی و با استفاده از وسایل ارتباط جمعی شخصیتهای مطرح و مؤثر در جناح مقابل را به زیر ذرهبین کشیده و با بزرگنمایی نقاط ضعف، آنان را ترور شخصیت کنند.
هدف، ترور شخصیتهای سیاسی و مهم از طریق بهتصویرکشیدن نقاط ضعف و حرکات نادرست آنهاست. این عوامل باعث میشوند رهبران ذینفوذ نزد مخاطبان، دچار بیمنزلتی و تخریب چهره شوند.
دروغ
تاکتیک قدیمی دروغ که هنوز هم برخی رسانهها بهطور فراوان از آن استفاده میکنند، عمدتا برای مرعوبکردن حریف یا حتی برای مرعوبکردن افکار عمومی مورد استفاده قرار میگیرد؛ بدین معنی که پیامی را که به هیچ وجه واقعیت ندارد، بیان میکنند. معروفترین استفاده این تاکتیک، در زمان هیتلر و توسط گوبلز بوده است. گوبلز میگوید: دروغ هر چه بزرگتر باشد، باور آن برای مردم راحتتر است.
شایعه
شایعه جایی مطرح میشود که زمینه دسترسی به اخبار موثق امکانپذیر نباشد. شایعه انتقال شفاهی پیامی است که برای برانگیختن باور مخاطبان و همچنین تأثیر در روحیه آنان ایجاد میشود. مطالب کلی شایعه باید حول محورهای اساسی و مهمی باشد که مخاطب نسبت به آنها حساسیت بالایی دارد. «بهترین شیوه برای القای پیام مورد نظر فرستنده پیام، در زمانهایی که پخش پیام بهطور شفاف و روشن امکان پذیر نیست یا در مواقعی که فکر میکنند با مشکلات قانونی روبهرو میشوند، استفاده از کنایه و اشاره است.
کنایه بهدلیل غیرصریح بودن آن، معمولا تأثیرات عمیقی بر شنونده دارد. استفاده از حربه کنایه، به وفور در تبلیغات به چشم میخورد. برای نمونه، گفته میشود «میگویند فلانی با تروریستها ارتباط دارد» یا «شنیده میشود فلان گروه در حمایت از تروریستها فعالیت میکنند» و یا «به نقل از شاهدان عینی، حقوق بشر در فلان کشور مراعات نمیشود» که به هر صورت، ارتباط با تروریسم و نقض حقوق بشر را به افکار عمومی القا میکند.
کلیگویی
محتوای واقعی بسیاری از مفاهیمی که از سوی رسانههای غربی مصادره و در جامعه منتشر میشود، مورد کنکاش قرار نمیگیرد. تولیدات رسانههای غربی در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی، مملو از ارزشها و مفاهیمی مانند جهانیشدن، لیبرالیسم، اقتصاد باز، امنیت ملی، پلورالیسم، نظام نوین جهانی، حقوق بشر، دمکراسی، تروریسم و... است.
اینها مفاهیمی هستند که بدون تعریف مشخص، در جهت اقناع مخاطبان در زمینهای مشخص به کارگرفته میشوند. در واقع، کلیگویی عبارت است از مرتبطساختن عقیده یا سیاستی خاص با مفهومی ویژه، تا مخاطب بدون بررسی شواهد و دلایل، عقیده یا سیاست مورد نظر را بپذیرد.
موضوعات مرتبط: عمليات رواني
برچسبها: جنگ روانی , عملیات روانی , جنگ , نظامی
جنگافزارِ روانی در جنگ به تاکتیکهایی اشاره دارد که
هدفشان کاستن از روحیه و اراده طرفِ مخالف برای جنگیدن است.
جنگافزارِ روانی در جنگ به تاکتیکهایی اشاره دارد که هدفشان کاستن از روحیه و اراده طرفِ مخالف برای جنگیدن است. این تاکتیکها میتوانند با ترس، فریب، ارعاب و شگفتی مرتبط باشند. نظامیان در طول تاریخ از جنگافزارهای روانی برای برتری یافتن به جنگافزارِ روانی در جنگ به تاکتیکهایی اشاره دارد که هدفشان کاستن از روحیه و اراده طرفِ مخالف برای جنگیدن است. این تاکتیکها میتوانند با ترس، فریب، ارعاب و شگفتی مرتبط باشند. نظامیان در طول تاریخ از جنگافزارهای روانی برای برتری یافتن به رقیب استفاده کردهاند که به آنها اجازه میداد بدونِ آنکه جان سربازان یا سلاحهای ارزشمند را بهخطر بیاندازند، به موفقیتهای بیشتری دست پیدا کنند.رقیب استفاده کردهاند که به آنها اجازه میداد بدونِ آنکه جان سربازان یا سلاحهای ارزشمند را بهخطر بیاندازند، به موفقیتهای بیشتری دست پیدا کنند.
جنگافزارهای روانی همچنین در طولِ دوران صلح برای ایجاد ترس در بینِ رقبا برای به تأخیر انداختن یا ترک کردنِ مداخله نظامی استفاده میشود. در این مقاله به عجیبترین و تاثیرگذارترین جنگافزارهای روانی عصر باستان و مدرن نگاهی انداختهایم و توضیح میدهیم که چگونه نظامیان به کمک این جنگافزارها، حتی در زمانی که ضعیفتر بودند، به رقبایشان برتری یافتند. امروز، جنگافزار روانی یا عملیاتِ روانی ابزارِ رایجی در برنامهریزیهای نظامیِ مدرن محسوب میشود.
جنگافزارِ روانی در جنگ به تاکتیکهایی اشاره دارد که هدفشان کاستن از روحیه و اراده طرفِ مخالف برای جنگیدن است. این تاکتیکها میتوانند با ترس، فریب، ارعاب و شگفتی مرتبط باشند. نظامیان در طول تاریخ از جنگافزارهای روانی برای برتری یافتن به رقیب استفاده کردهاند که به آنها اجازه میداد بدونِ آنکه جان سربازان یا سلاحهای ارزشمند را بهخطر بیاندازند، به موفقیتهای بیشتری دست پیدا کنند.
جنگافزارهای روانی همچنین در طولِ دوران صلح برای ایجاد ترس در بینِ رقبا برای به تأخیر انداختن یا ترک کردنِ مداخله نظامی استفاده میشود. در این مقاله به عجیبترین و تاثیرگذارترین جنگافزارهای روانی عصر باستان و مدرن نگاهی انداختهایم و توضیح میدهیم که چگونه نظامیان به کمک این جنگافزارها، حتی در زمانی که ضعیفتر بودند، به رقبایشان برتری یافتند. امروز، جنگافزار روانی یا عملیاتِ روانی ابزارِ رایجی در برنامهریزیهای نظامیِ مدرن محسوب میشود.
۱. فیلهای جنگی
به عنوانِ بلندترین حیوانات خشکی که روی سیاره زندگی میکنند، فیلها از معدود جانورانی هستند که میتوان برای ایجاد ترس و وحشت از آنها استفاده کرد. اگر به آنها زره جنگی و مقداری تیغه و میخ به عاجشان اضافه شود، آنوقت یک هیولای جنگیِ ترسناک خواهید داشت! فیلهای آفریقایی و آسیایی در هند و آفریقا در ارتش گنجانده شده بودند. فیلهای جنگی در هند آنقدر رایج بود که تقریباً کل بدنه ارتش را فیلها تشکیل میدادند. فیلها کاملاً شکستناپذیر نبودند، اما میتوانستند با حرکتِ سرشان به طرفین سربازان را از سر راه بردارند.
معروف بود که اسبها اغلب از فیلهای بزرگ میترسند و از مواجه شدن با آنها در میدانِ نبرد خودداری میکنند. اما این ترفندِ روانیِ جنگی که برای ایجاد ترس در مخالفان استفاده میشد میتوانست کاملاً برعکس عمل کند. در یک مثال معروف، خوکهای شعلهور برای ترساندنِ فیلها استفاده شدند و باعث شدند که سربازانِ خودی در هنگام تلاش برای فرار از دستِ فیلهایی که رَم کرده بودند، زیر دستوپای آنها له شوند؛ بنابراین استفاده از فیلهای جنگی استراتژی پرخطری بود. اگرچه رومیها توانستند ـ با هزینه گزاف ـ در جنگ با مصریها و کارتاژها بر فیلهای جنگی فائق بیایند، اما برخی از این فیلها را فقط برای سرگرمی و تماشا نگه داشتند.
۲. معامله مغولی
هزار سال بعد از آنکه فیلهای جنگی رومیها را ترساندند، این ارتشِ پیادهنظامِ امپراتوریِ مغول بود که شهرها، از دریای آرام تا اوکراین امروزی را، به وحشت انداخت. مغولها از جنگافزارِ روانی مؤثری علیه شهرها استفاده میکردند. آنها به شهرها پیشنهاد یک معامله را میدادند: یا تسلیم شوید و به امپراتوری مغول خراج بدهید یا همهجا را با خاک یکسان خواهیم کرد. این پیشنهاد نسبتاً سخاوتمندانه باعث شده بود که تصورِ جنگی وحشیانه علیه ارتشِ مغولها، که به خوبی آموزش دیده و منظم بودند، به مراتب دردناکتر به نظر برسد. بنابراین، بسیاری از شهرها و استحکامات انتخاب کرده بودند که به جای جنگیدن با مغولها به تابعیت آنها دربیایند و به امپراتوری مغول مالیات بدهند.
مغولها برای آنکه مطمئن شوند همه جمعیت تصمیم گرفتهاند تسلیم باشند، تعدادی از نجاتیافتگانِ قتلعامهایشان را رها میکردند تا به گوش همگان برسانند که مغولها تاچهحد میتوانند بیرحم باشند. مغولها به سرعت توانستند از طریقِ همین معامله بسیاری از دشمنانِ احتمالیشان را آرام کنند و قلمروشان را گسترش دهند. در داستانی مشابه، پابلو اسکوبار، سلطانِ کوکائین در دهه ۱۹۸۰ در کلمبیا، از معاملهای با عنوانِ پلاتا او پلامو (نقره یا سرب) استفاده میکرد تا بسیاری از افسران نیروی انتظامی را مجاب کند چشمشان را به روی فعالیتهای غیرقانونی او ببندند. اسکوبار به اصطلاح سیاست چماق و هویج را در پیش میگرفت و وقتی مخالفان بالقوه هویج را برمیگزیدند او بیشترین سود را میبرد. درست مثلِ مغولها، این سیاستِ اسکوبار به سرعت باعثِ گسترشِ فعالیتش و پرهیز از حمله مسلحانه شد. اما درست مثلِ امپراتوری مغولها که درنهایت از هم گسست، امپراتوریِ مواد مخدر اسکوبار نیز دچار فروپاشی شد. این سلطان مواد مخدر در دوم دسامبر سال ۱۹۹۳ درحالیکه از پلیس فرار میگیرد، در مِدیلین در کلمبیا، تیر خورد و کشته شد؛ این اتفاق میتوانست خیلی زودتر رخ دهد.
۳. نمایشِ ولادِ میخکشنده
مغولها اگر به چالش دعوت میشدند، این قدرت را داشتند که بر هر دشمنی غلبه کنند و میتوانستند به بیرحمانهترین شکل ممکن رفتار کنند. اما ولادِ میخکشنده واژه «بیرحمی و قساوت» را بهکل به سطحِ دیگری ارتقاء داده بود. ولادِ سومِ والاشیا در سال ۱۴۵۶ در سن ۲۵ سالگی، توانست نخستین مدعیِ رهبری، ولادیسلاوِ دوم، را در نبردی تنبهتن شکست دهد و به رهبر منطقه ترانسیلوانیا، در رومانی امروزی، تبدیل شود. او با بیرحمی هر کسی را که دوست نداشت، از مجرمان گرفته تا مخالفانِ احتمالیِ سیاسی و اعضای خانوادهاش، اعدام میکرد. معروف است که تنبیه موردِ علاقه او به میخکشیدن بود.
بهمیخکشیدنِ دشمنان روی تیرهای عمومی به ولاد امکان میداد تا دشمنانِ احتمالی دیگر را به وحشت اندازد. ولاد، علیرغمِ شدتِ خشونت و قساوتش، در سراسر اروپا موردِ تحسین و مدارا بود و علتش آن بود که او مسلمانانِ امپراتوریِ عثمانی را شکست داده و ترسانده بود. معروف است که سلطان عثمانی، محمد دوم، وقتی با هزاران جسدِ بهمیخکشیده شده در بیرونِ شهر تارگویسته مواجه شد، برگشت. نمایشِ بیمارگونه ولاد حداقل آن یکبار از یک جنگِ خونین پیشگیری کرد. بعدها، روشِ وحشیانه ولاد میخکشنده به مرگِ وحشیانه خودش در سال ۱۴۷۶ منجر شد. برایش دام گذاشتند و وقتی میخواست وارد میدان نبرد شود سرش را از تنش جدا کردند. شخصیت ولاد بعدها الهامبخش برام استوکر برای نگارش رمان «دراکولا» شد.
۴. جنگِ بوئر و محاصره مافهکینگ
در دهه ۱۸۹۰، بریتانیا میخواست همه آفریقای جنوبی را به شکلِ یک مستعمره متحد درآورد. جمهوریخواهانِ بوئر، که در درجه اول میراثِ هلندیها بودند، در برابر هجوم بریتانیاییها مقاومت کردند. در پاییز سال ۱۸۹۹ بین امپراتوری بریتانیا و نیروهای کمتر، اما بامهارتتر و مصمترِ جمهوریخواهانِ بوئر جنگ درگرفت.
بوئرها چندین شهرِ بریتانیا و برخی پادگانها را محاصره کردند و نیروهای نظامیای که برای کمکِ بریتانیاییها آمده بودند را شکست دادند که جهان را شوکه کرد. بوئرها با استفاده از سلاحهای مدرن و تاکتیکهای چریکی توانستند از نیروهای بریتانیایی که فقط به مبارزه با بومیانِ بدونِ سلاح عادت داشتند، پیشی بگیرند. یکی از استحکاماتی که بوئرها محاصره کردند، مافهکینگ بود، اینجا همانجایی بود که اوضاع به نفعِ بریتانیا تغییر کرد. در این محل تعدادی از سربازان بریتانیایی از چند ترفندِ هوشمندانه برای فریب دادنِ بوئرهای محاصرهکننده استفاده کردند. آنها میخواستند بوئرها باور کنند که از مافهکنیگ به شدت دفاع میشود. بریتانیاییها تظاهر کردند که اطراف این استحکامات را مینگذاری کرده و با نردههای سیمخاردار محصور کردهاند که تصور آن باعث شد بوئرها حتی نزدیکِ استحکامات هم نشوند. بعد از ۲۱۷ روز محاصره نیروهای تازهنفسِ بریتانیایی به کمک آمدند و محاصره در مه ۱۹۰۰ شکسته شد.
۵. پروپاگاندای جنگجهانی و توزیع اعلامیه کاغذی
درحالیکه اغلب مردم با استفاده از تبلیغاتِ سیاسی برای تقویتکردنِ حمایت از جنگ در جبهههای داخلی آشنایی دارند، جنگ جهانی اول شاهد استفاده از تبلیغاتِ ضدجنگ با هدفِ تضعیف روحیه دشمن و متقاعدکردنِ آنها برای تسلیمشدن بود. سربازانِ آلمانی همان موقع از جنگِ صنعتی در عذاب بودند. این جنگ شاهدِ استفاده گسترده از تفنگهای خودکار، توپخانههای مدرن، گاز سمی به عنوان جنگافزار و حتی نخستین تانکهای زرهی بود. در این فضا بود که سربازان آلمانی با اعلامیههای کاغذی که روی آنها نوشته شده بود تلاشهایشان بیهوده بوده است، بمباران میشدند. برخی سربازان آلمانی تسلیم شدند و خواستار تخصیصیافتنِ جیرههایی شدند که در آن اعلامیهها وعدهاش داده شده بود و با اینکار پایان جنگ را تسریع کردند.
جنگهای آینده شاهد استفاده از اعلامیههای سیاسی از سمتِ هر دو طرف بود. این اعلامیهها از طریق هواپیماها یا توپخانههای زرهی روی سربازان میریختند. سربازان هر دو جبهه متفقین و متحدین در سراسرِ جنگ جهانی دوم با اعلامیههایی از طرفِ جبهه مخالف بمباران میشدند. این اعلامیهها تلاش میکردند سربازان را مجاب کنند تسلیم شوند و به آنها میگفتند که ملعبه نخبگان هستند. آلمان و ژاپن، علاوهبر استفاده از اعلامیههای کاغذی، از رادیوهای انگلیسیزبان برای پخشِ تبلیغاتِ سیاسی استفاده میکردند. هر دو جبهه متفقین و متحدین تلاش میکردند با بیانِ این ادعا که جنگ دارد بر اساسِ برنامههای آنها پیش میرود روحیه سربازانِ طرفِ مقابل را تضعیف کنند.
۶. گردهمآییهای نازیها قدرتِ نظامی جعلی
آلمان بعد از جنگِ جهانی اول مجبور به خلع سلاح شد. در دهه ۱۹۳۰، آدولف هیلتر، رهبرِ حزب نازی، به صدراعظمی آلمان رسید و سیاستِ دوباره مسلح کردنِ آلمان را آغاز کرد. یکی از ویژگیهای زیباییشناسانه نازیها راهانداختنِ گردهمآییهای بزرگی بود که قدرت و نشاطِ آنها را به نمایش میگذاشت و هدفش این بود که از طرفی به آلمانیها روحیه بدهد و از طرفی دشمنانِ احتمالی را بترساند. معروف است که در این گردهمآییها بیشاز یکصد نورافکن که رویشان به سمتِ آسمان بود، استفاده میشدند. برای ساختنِ این کلیسای جامعِ نور از اکثریتِ نورافکنهای آلمان استفاده شده بود، اما استفاده از آنها در گردهمآییهای سیاسی، کشورهای فرانسه و بریتانیا را فریب داده بود که باور کنند آلمانیها باید بسیار بیشتر از این تعداد نورافکن داشته باشند.
استفاده از گردهمآییهای گسترده و تبلیغاتِ سیاسیِ تهاجمیِ نازی بود که احتمالاً باعث شد بریتانیا و فرانسه تلاشی برای بررسیِ مسلحشدنِ مجدد آلمان نکنند. آلمان مجدداً راینلند را اشغال کرد و کنترل چکسلواکی را در سال ۱۹۳۸ به دست گرفت. با نگاهی به گذشته، میتوان به این نتیجه رسید که آلمانیها در سال ۱۹۳۸ برای جنگیدن با فرانسه و بریتانیا به لحاظِ نظامی آماده نبودند؛ و مسامحه در برابر آلمان در کنفرانس مونیخ بود که باعث شد اروپا بیشازپیش در مسیر جنگ جهانی دوم قرار بگیرد. اما تبلیغاتِ سیاسیِ ماهرانه نازیها در دهه ۱۹۳۰ بسیاری را متقاعد کرد که این کشور آماده و مشتاق جنگیدن و پیروز شدن است.
۷. ارتشِ ارواح دربرابرِ خرابکارانِ نازی
هرچند جنگ جهانی اول شاهد حفر خندقهای طولانی به عنوان جنگافزارهایی برای نبرد، بهخصوص، در جبهه غربیِ فرانسه بود، جنگِ جهانی دوم بهمراتب پیچیدهتر بود و از قدرتِ مانورِ بالاتری برخوردار بود. بعد از حمله روزِ D به فرانسه در ژوئن سال ۱۹۴۴، آمریکا از ارتشِ ارواح متشکل از ابزارِ مصنوعی و سبک شاملِ تانکهای بادی برای فریب دشمن استفاده کرد. ارتشِ ارواح نهتنها شاملِ تلههای فیزیکی بود، بلکه از پچپچهای جعلیِ رادیویی و صداهایِ عملیاتِ نظامی که توسطِ بلندگوها پخش میشد، استفاده میکرد تا آلمانیها را متقاعد کند نیروها در جایی غیر از جایی که واقعاً هستند، مستقرند... یا اینکه بسیار بزرگتر واقعیت هستند. آلمانیها که باور کرده بودند ارتش آمریکا ۳۵ تا ۴۰ برابر بزرگتر از واقعیت است، تصمیم گرفتند که برای نجاتِ جانِ هزاران سربازِ متحدین دست از جنگیدن بردارند.
بااینحال، آلمانیها هم جنگافزارهای روانی خودشان را داشتند. در اواخر سال ۱۹۴۴، وقتی که آلمان آخرین حمله بزرگ خود را برای بازپسگیریِ قلمروهای ازدسترفته در فرانسه و بلژیک برنامهریزی کرد، رهبرِ کماندوهای خود، اوتو اسکورزینی را برای یک عملیاتِ جاهطلبانه خرابکارانه برگزید. اسکورزینی که معروف بود دیکتاتورِ ایتالیایی، بنیتو موسولینی را در سپتامبر سال ۱۹۴۳ از زندان نجات داده است، مخالفی ترسناک بود.
هدف از عملیاتِ گریف پاشیدنِ بذر ترس و سردرگرمی در میان خطوط آمریکا در طی حمله آردن و از طریقِ جایگزین کردنِ مأمورانِ آلمانی به جای مأمورانِ آمریکایی بود. این مأموران یونیفرمهای آمریکاییها را به تن میکردند و به زبان انگلیسی مسلط بودند. آنها سپس تجهیزاتِ آمریکایی را تخریب میکردند، اطلاعاتِ جعلی را گسترش میدادند و جنونآمیز رفتار میکردند. کشف اتفاقی که در جریان بود باعث ایجاد رعب و وحشتِ موقتی در میانِ نیروهای آمریکایی شد، اما اثرِ کمی روی عملیاتِ نظامی داشت.
۸.واندرواف
بعد از نبردِ ناموفقِ آردن که در ایالات متحده با عنوانِ نبردِ بولج شناخته میشود، فقط یک راه برای آلمان باقیمانده بود تا بتواند بدونِ شکستِ کامل جنگ را خاتمه دهد: سلاحهای واندرواف. این «سلاحهای شگفتانگیز» شگفتیهای هوانوردی با تکنولوژی بسیار بالا بودند که شاملِ جت جنگنده Me-۲۶۲، موشکِ جنگنده Me-۲۶۳، بمبهای سوتزن با موتورِ جتِ V-۱، و موشکهای دوربردِ V-۲ میشد. از سپتامبر سال ۱۹۴۴ تا اواخر جنگ، موشکِ V-۲ ضرباتِ دردناکی را بر پیکر مناظرِ لندن وارد کرد. V-۲ به این علت که فراصوت و غیرقابلِ توقف بود، ترسناک بود؛ نمیتوانستید صدای آمدنش را بشنوید یا جلویش را بگیرید.
اگرچه V-۲ فقط جانِ ۲۷۰۰ نفر را در بریتانیا گرفته بود، اما آمریکاییها میترسیدند که این موشک از روی کشتیهای مستقر در اقیانوس اطلس به سمتِ شهرهای آمریکا شلیک شود. درحالیکه آلمانیها تردیدی نداشتند ترس از واندرواف متحدین را به میز مذاکره میکشاند، اما این ابزار جنگی احتمالاً باعث شد که آنها خیلی سریعتر بدونِ هیچ شرطی تسلیم شوند. نهایتاً بهدستآوردنِ جتهای جنگنده Me-۲۶۲ و موشکهای V-۲ توسطِ آمریکاییها در پایانِ جنگ جهانی دوم، به پیشرفتِ تکنولوژی هوانوردی در آمریکا کمک بسیار بزرگی کرد.
۹. حلقههای جاسوسی و ترسِ قرمز
جاسوسی همیشه بخشی از جنگ بوده است، اما کشورهای اندکی بودند که در جاسوسیِ مدرن فعالتر از شوروی باشند. در پایان جنگ جهانی دوم مشخص شد که جاسوسان به شوروی کمک کرده بودند به اسرارِ پروژه منهتن دست پیدا کند. حلقههای جاسوسیِ شوروی به اتحاد جماهیر شوروری کمک کردند تا سالِ ۱۹۴۹ بمب اتمِ خودش را بسازد و با این کار کارتِ برندۀ آمریکا را بسوزاند. تا اواخر سال ۱۹۴۵ معلوم شد که جاسوسیِ شوروی فقط مختصِ اسرار اتمی نبوده و شاملِ اطلاعاتِ طبقهبندیشده عمومی هم میشده است. در سال ۱۹۵۹ مشخص شد که نشانِ بزرگِ ایالات متحده که روی چوب کندهکاری شده بود و توسطِ شوروری به سفیر آمریکا در این کشور داده شده بود، حاویِ ابزار شنود بوده است.
در اوایل جنگ سرد جنونِ فراگیری درباره شیوع کمونیسم در جامعه آمریکا وجود داشت. دومینِ ترسِ قرمز که در اواخر دهه ۱۹۴۰ و اوایل دهه ۱۹۵۰ رخ داد، شاهدِ تحقیقاتِ گسترده درباره سیاستمداران، کارمندانِ دولت، و شخصیتهای رسانهای میشد که گمان میرفت با کمونیسم ارتباط داشته باشند. پیروزیِ کمونیستها در جنگِ داخلیِ چین منجر به خیزشِ ارتشِ سرخ چین و افزایشِ تنشها شد. وقتی کرهشمالیِ کمونیست سال بعدش به کره جنوبی حمله کرد و درنتیجه آن، آمریکا واکنشی نظامی نشان داد، ترس از رشد کمونیسم بیشتر هم شد. خوشبختانه هیچکدام از جاسوسیها به جنگ بینِ آمریکا و شوروی ختم نشد.
۱۰. ضبطِ شبحوار در مقابلِ تلههای انفجاری
دهسال بعد از جنگ کره، آمریکا ارتشِ خود را علیه کمونیستها در ویتنام بسیج کرد. اینبار به جای جنگافزارهای مرسوم از جنگافزارهای چریکی در محیطی جنگلی استفاده میشد. هم ارتش آمریکا و هم ارتشِ ویتنامِ شمالی (و متحدِ چریکش ویتکنگ) به دنبال استفاده از جنگافزارهای روانی برای تضعیف روحیه نیروی مقابل بودند. آمریکا در عملیاتِ روحِ سرگردان از نوارهای ضبطشده ترسناکی استفاده میکرد که دست روی خرافاتِ ویتنامیها میگذاشتند و هدفشان این بود که با ایجاد وحشت در بینِ آنها باعث شوند که آنها پستهایشان را ترک کنند. این کار همیشه هم موفقیتآمیز نبود؛ گاهی سربازانِ دشمن حیله را کشف میکردند و به بلندگوها و ضبطها شلیک میکردند، گاهی سربازانِ ویتنامِ جنوبی و شهروندانِ عادی وحشتزده میشدند و بعضیاوقات هم اهدافِ موردِ نظر میترسیدند.
سربازانِ ویتنامِ جنوبی و ویتکنگ هم با اضطرابِ آمریکاییها بازی میکردند. آنها از تلههای انفجاریِ جعلی برای تضعیفِ روحیه سربازانِ آمریکایی استفاده میکردند. دانستنِ اینکه میتوانید در هر نقطهای، حتی بدونِ حضورِ دشمن، معلول یا کشته شوید، باعث شد که سربازان از جنگ انتقاد کنند. با بهدرازا کشیدنِ جنگ، بین سالهای ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۱، روحیه ارتشِ آمریکا به شدت تضعیف شد و بهنظر میرسید که موفقیتِ چندانی حاصل نشده است. برخی سربازان در ویتنام به مواد مخدرِ غیرقانونی روی آورده بودند تا بتوانند با شرایطِ سخت و اضطراب دائمی کنار بیایند.
۱۱. صدای بلند موسیقی اراده دشمنان را درهممیشکند
هرچند هدف جنگافزارهای روانی عمدتاً ترساندن یا فریبدادنِ دشمن است، اما برخی از این جنگافزارها با هدفِ خسته کردنِ دشمنان استفاده میشوند. در دسامبر سال ۱۹۸۹، آمریکا به پاناما حمله کرد تا دیکتاتورِ قاچاقچیِ مواد مخدر، مانوئل نوریگا، را که نیروی پلیسش آمریکاییها را تهدید کرده بود، از این کشور اخراج کند. آمریکا به دلیلِ کنترل کانال پاناما در حدود ۱۳۰۰۰ سرباز در این کشور مستقر داشت، اما برای جنگ ۱۳۰۰۰ نیروی دیگر را به این کشور اعزام کرد؛ بنابراین بدونِ مشکل پاناما را شکست داد، اما نوریگا توانست به سفارتِ واتیکان در پاناماسیتی فرار کند. حمله به سفارت خارجی یک ممنوعیت اجتماعی-سیاسی است؛ بنابراین، آمریکا انتخابی جز صبر نداشت. ارتش آمریکا برای شکست اراده نوریگا موسیقی راک را با صدای بلند از سفارتخانهاش پخش میکرد. نوریگا بالاخره تسلیم شد. آمریکا استفاده از عملیاتِ روانی موسیقی بلند را در جنگِ خلیجفارس (۱۹۹۰-۹۱) نیز ادامه داد تا سربازانِ عراقی را وادار به تسلیمشدن کند. استفاده از بلندگوهای پرقدرت و پخش اعلامیه در بینِ سربازان عراقی، ۱۴۰۰ سرباز را مجاب کرد تا خودشان را به نیروهای دریاییِ آمریکا که تعدادش بسیار کمتر از عراقیها بود، تسلیم کنند.
نتیجهگیری
همه جنگافزارهای روانی برای آسیب زدن به سربازانِ دشمن طراحی نمیشوند. برای مثال طرحهایی مثلِ «ربودنِ قلوب و ذهنها» که توسطِ آمریکا اجرا شد، به نیروهای آمریکایی کمک کرد تا جمعیتهای محلی را به سمتِ خود جذب کنند. اگر مردمِ محلی با آمریکاییها همدردی میکردند و سمتِ سربازانِ آمریکایی میایستادند، سربازانِ دشمن به خودیخود منابعِ اندکی برای مبارزه با آمریکا داشتند. آنچه سربازان را فرسوده میکند، اضطرابِ ناشی از نشناختنِ منبع تهدید است. امروز، جنگافزارهای روانی بخشی عادی از برنامهریزیهای نظامی هستند.
موضوعات مرتبط: نظامی ، عمليات رواني
برچسبها: جنگ روانی , عملیات روانی , جنگ , نظامی
جنگ روانی امریکا برای جلوگیری از رسیدن پهپادهای ایرانی به روسیه!
سفر رئیسجمهور روسیه به تهران و ماجرای خرید پهپاد ایرانی توسط روسها به بدترین شکل ممکن امریکاییها را به هم ریخته است. مقامات مختلف امریکایی در تلاش هستند تا با شگردهای خاص خود هم طرف روس و هم ایرانی را در یک جنگ روانی و کلامی انداخته تا مانع از شکلگیری همکاریها میان تهران و مسکو شوند. پس از انتشار خبر تهدید ایران مبنی بر روی آوردن به تحریم شدید!! علیه ایران در صورت فروش پهپاد به روسها، حالا که فهمیدهاند طرف ایرانی برای حرفهای مقامات امریکایی و تهدیدهای مسخرهشان تره هم خورد نمیکند، تلاش کردهاند تا روسها را در یک رودربایستی تاریخی قرار دهند.
هر چند جنگ روانی آنگلوساکسونی در برابر حمله روسها به مزدوران ناتو در اوکراین کارساز نبود و روسها باوجود آتش شدید و سنگین رسانههای غربی مقاومت کرده و تاب آوردند، اما به نظر میرسد تلاش برای اثرگذاری بر روی نقاط ضعف روسها تنها راه باقیمانده برای سران کاخ سفید باشد. امریکاییها در طول چهار دهه گذشته متوجه شدهاند که ایرانیها در چارچوب فکری خود در برابر تهدیدات این کشور کوتاه نمیآیند و دست به مبارزهطلبی میزنند، اما اینکه آخرین حقهبازی آنها در برابر روسها به نتیجه برسد یا نه، آن دیگر بر عهده پوتین و سران کرملین است که تا چه اندازه حاضر به شنیدن حرفهای اینچنینی هستند.
حقیقت امر آن است که حضور چند ساعته پوتین در تهران و استقبال ویژه از او در کنار انتشار تصاویر ویژهتر از وی در کنار عالیترین مقام جمهوری اسلامی ایران و همچنین اعلام موضع بسیار نزدیک به ایران در مورد تحولات بینالمللی و منطقهای توسط مقامات دو کشور، برای امریکاییها غیر قابل تحمل است. آنها که همچنان در فضای مسخره پلیس جهان و نظام تکقطبی سیر میکنند، هنوز هم در توهماتی اینچنین به سر میبرند که کسی نباید بدون اجازه آنها سفر کند! تصمیم بگیرد یا اینکه بخواهد مستقل باشد؛ به باور آنها سفر پوتین با این حجم تبلیغات علیه وی و تهدید و تطمیع ایران، دود شدن همه حساب و کتاب آنها را نشان میدهد.
برای آنکه بدانید طرف امریکایی به چه شکل تلاش دارد تا در یک رودربایستی روانی، بر اساس شخصیتشناسی از پوتین و رفتارهای او، روابط تهران – مسکو را خراب کند، صحبتهای هماهنگ کننده ارتباطات راهبردی شورای امنیت ملی کاخ سفید را باید بخوانید که در یک کنفرانس خبری در این مورد صحبت کرده است. جان کربی در پاسخ به اینکه ارزیابی آمریکا از سفر ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه به ایران چیست و چرا در چنین موقعیتی خواسته است با رهبر ایران دیدار کند، گفت: به خود آقای پوتین وا میگذارم که درباره تصمیمش برای رفتن به این سفر در این برهه زمانی بخصوص صحبت کند. اما سه نکته درباره این سفر میگویم:
این که این سفر نشاندهنده درجه انزوای آقای پوتین و روسیه است. حالا آنها باید برای کمک به ایران رو کنند. دو: این که این سفر نشان دهنده این است که زیربنای صنایع دفاعی او تا چه اندازه برای همراهی با جنگ بیدلیلش در اوکراین در مضیقه است. ما قبلا میدانستیم که آنها[روسیه] در رابطه با تهیه مهمات هدایت شونده دقیق و سیستمهای پیشرفته که در تانکها، حتی هواپیماها استفاده میشود مشکل دارند. فکر میکنم سومین نکته این است که پوتین مطلقا قصدی برای توقف جنگ، حسن نیت و مذاکره با زلنسکی، رییس جمهور اوکراین را ندارد.
با دقت موارد سهگانه برشمرده شده توسط جان کربی را بخوانید! پوتین منزوی است و ناچار شده به ایران رو کند! به لحاظ سلاح و مهمات کم آورده و ناچار شده به سراغ ایران برود! در حالی که از 192 کشور جهان 170 کشور حاضر به موضعگیری علیه حمله روسیه به اوکراین نشدند، و ایران امروز به عنوان یک قدرت بزرگ محل رفت و آمد مقامات کشورهای مختلف است، میزان انزوای تهران و مسکو را نشان میدهد!
کربی اما در ادامه در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر این که جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا گفته بود ایران قرار است پهپادهایی با قابلیت حمل سلاح به روسیه بفروشد و نیروهای روسی را برای استفاده از آنها آموزش بدهد، آیا آمریکا اطلاعی دارد که این آموزشها آغاز شده است یا نه و آیا ایران واقعا این پهپادها را به روسیه داده است، گفت: ما اطلاعی نداریم که فروش[این پهپادها] واقعا انجام شده است یا نه. بنابراین، هیچ سرنخی نداریم که آموزشی به آنها داده شده است یا نه. نمیخواهم در این زمینه وارد جزئیات شویم. ایرانیها توان تولید داخلی پهپاد را دارند و این پهپادها توانمندیهای مهلکی دارند. ما خودمان در حملاتی که در عراق و سوریه علیه نظامیان و تاسیساتمان در آنجا انجام دادهاند، شاهدش بودهایم. بنابراین، ما به دقت رصد میکنیم.
موضوعات مرتبط: راهبرد و تحلیل
برچسبها: جنگ روانی , آمریکا , روسیه , پهباد ایرانی
مقصود از «جنگ اطلاعاتی»، عملیاتهای تهاجمی و تدافعی است که توسط سازمانهای تشکیلاتی یا فردی با سیاستهای خاص و اهداف راهبردی برای بهرهبرداری و یا تخریب اطلاعات موجود در رایانهها یا شبکه اینترنت و دیگر سیستمهای اطلاعات شبکهای به کار گرفته میشود.
جنگ اطلاعاتی یک ویژگی درگیریهای نظامی است که سامانههای اطلاعاتی به طور مستقیم یا غیرمستقیم مورد تهاجم واقع شده یا از آنها دفاع میشود تا بدین ترتیب دادهها، دانش، باورها یا پتانسیل جنگجوئی دشمن افت کرده یا کاملا نابود شود و در عین حال دادهها،دانش، باورها و میل جنگجوئی نیروهای خودی حفظ شود.
پدافند غیرعامل / جنگ نرم / روشهای جنگ نرم / تکنیکهای جنگ روانی / پدافند روانی
دایره المعارف "ویکی پدیا" پس از معرفی جنگ فرماندهی و کنترل جامع ترین تعریف ممکن را برای جنگ اطلاعات ارائه می دهد:"جنگ فرماندهی و کنترل عبارت است از کاربرد یکپارچه امنیت عملیات، فریب نظامی، عملیات روانی، جنگ الکترونیک و تخریب فیزیکی برای تاثیرگذاری، افت کیفیت، یا تخریب توانمندیهای فرماندهی و کنترل دشمن و در عین حال حفاظت از توانمندیهای فرماندهی و کنترل خودی در برابر اقدامات مشابه دشمن. زمانی که هدف اصلی چنین جنگی چیزی بیش از فرماندهی و کنترل و ارتباطات دشمن باشد از اصطلاح عمومی تر جنگ اطلاعاتی استفاده میشود که در سطوح غیرنطامی همچون جنگ دیپلماسی و سیاسی و دیگر اشکال ارتباطات نیز کاربرد دارد.
امنیت اطلاعاتی: امنیت اطلاعاتی عبارت است از فرایند شناسایی و تحلیل اطلاعاتی که برای عملیات های نیروهای خودی حیاتی می باشد و شامل موارد زیر است:
شناسایی اطلاعاتی که سامانه های اطلاعاتی دشمن می توانند آن را مشاهده نمایند.
تعیین شاخصهایی که نشان میدهد سامانههای اطلاعاتی مهاجم چگونه اطلاعات حیاتی را در زمان مناسب برای بهرهبرداری نیروهای دشمن استخراج میکنند.
گزینش و اجرای اقداماتی که آسیب پذیری برای اقدامات نیروهای خودی را در برابر سوء استفاده نیروهای دشمن از بین برده یا کاهش میدهند.
اصطلاح جنگ اطلاعاتی برای نخستینبار در سال 1975 میلادی مورد استفاده قرار گرفت و کشور های پیشرفته در زمینه تکنولوژی به اهمیت آن پی بردند و تلاش کردند در زمینههای سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی آن را بکار ببرند.
در اواخر دهه 90 اصطلاح جنگ اطلاعاتی دامنه وسیع تری یافت و به عملیات اطلاعاتی معروف گشت و منظور از آن هر گونه عملیات نظامی یا غیر نظامی با هدف سلطه بر تفکر دشمن بود به گونه ای که به دلخواه ما فکر کند و اجرای تصمیمهایش منافع مارا تامین کند و از طرف دیگر ممانعت از اینکه دشمن همانند این عملیات را بر علیه ما بکار ببرد.
تکوین جنگ اطلاعاتی مستقیماً با پیشرفت های سریع در تکنولوژی های اطلاعاتی جدید مثل شبکه های الکترونیک در طی دو دهه اخیر مرتبط است.
مفهوم شناسی:
اطلاعات: اطلاعات در اینجا به معنای محتوا یا معنی یک پیام است هدف از جنگها همیشه تاثیر گذاری بر سیستم های اطلاعاتی دشمن بوده است. در معنای گسترده تر، سیستم های اطلاعاتی دربردارنده نوعی وسیله یا شیوه ای هستند که بدان طریق بتوان به آگاهی یا اعتقادات خاصی دست پیدا کرد در معنای محدود آنکه سیستم های اطلاعاتی مجموعهای کامل از دانش، اعتقادات و فرایندهای تصمیم گیری دشمن هستند نتیجه مطلوب نیز آن خواهد بود که دشمن پیام هایی را دریافت کند که او را به توقف جنگ متقاعد سازد.
نبرد Warfare: نبرد مجموعهای از تمام فعالیتهای مهلک و غیر مهلک است که برای غلبه بر اراده حریف یا دشمن انجام میشود. در این معنا Warfare مترادف (War) و نیازمند اعلام جنگ نیست و در عین حال با شرایطی که وضعیت جنگی نامیده میشود همراه نمیگردد نبرد میتواند از سوی گروههای دولتی، گروههای مورد حمایت دولتی یا [گروه های] غیر دولتی، یا بر ضد آنها صورت گیرد. هدف از نبرد لزوماً کشتن دشمنان نیست بلکه فقط مهم تحت کنترل درآوردن آنان است.
جنگ اطلاعاتی
جنگ اطلاعاتی عبارتست از استفاده از شبکههای الکترونیکی برای تخریب یا از کار انداختن و غیر عملیاتی کردن زیر ساخت های اطلاعاتی دشمن که هم میتواند علیه یک جامعه (اهداف غیر نظامی) و هم علیه ارتش یا نیروی نظامی آن جهت گیری شود. جنگ اطلاعاتی علیه ارتش یا نیروی نظامی میتواند مرکب از جنگ کنترل و فرماندهی (C2W) جنگ جاسوسی محور و جنگ الکترونیکی باشد و علیه جامعه و نیروهای غیر نظامی میتواند مرکب از جنگ اطلاعاتی/ اقتصادی و جنگ روانی، سرقت یا تخریب اطلاعات کامپیوتری باشد.
فرق جنگ اطلاعاتی با جنگ با تکنولوژی و تسلیحات پیشرفته
استفاده از شبکه های الکترونیکی برای اهداف مزیت اطلاعاتی بخش عظیمی از جنگ اطلاعاتی را تشکیل میدهند اصطلاح جنگ اطلاعاتی که روز به روز استفاده از آن گسترده تر میشود اغلب به اشتباه جنگ با تکنولوژی و تسلیحات پیشرفته که ارتش های بزرگ و پیشرفته از ان استفاده میکنند اشتباه گرفته میشود. در حالی که باید توجه داشت از تکنولوژی اطلاعاتی پیشرفته در زمینه بالا بردن دقت، افزایش برد و تقویت قدرت کشندگی سلاح های متعارف استفاده میشود، اما در جنگ اطلاعاتی هیچ کدام از این عناصر کاربرد ندارند. جنگ اطلاعاتی صرفاً به اطلاعات و دادهها که در قالب ذرات الکترونیک شناخته میشوند محدود نمیگردد. حتی تخریب فیزیکی مبادلات مخابرات نیز جنگ اطلاعاتی محسوب نمیشود، اما از کارانداختن سیستم سوئیچینگ تلفنها با ویروس، جنگ اطلاعاتی نامیده میشود.
اصولاً، جنگ اطلاعاتی نتیجه ظهور جامعه اطلاعاتی است که هنوز در بسیاری از کشورها معمول نشده است در جوامع اطلاعاتی تمامی مبادلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهگی ماهیتاً دیجیتال شده اند و البته وابسته به کامپیوتر. یعنی در جامعه اطلاعاتی بیشتر اتفاقات معنادار بین افراد و سازمانها با واسطه کامپیوترها و شبکه های کامپیوتری صورت میپذیرد. وضعیت در این جوامع به گونهای است که مقادیر زیادی از اطلاعات سیستم های پیچیده شامل شهرها، بازارهای مالی، بهداشت، ثروت و ذخایر، تولید و حتی توزیع را در داخل خود جای داده اند.
سطوح جنگ اطلاعاتی
جنگ اطلاعاتی را باید در دو سطح مورد توجه قرار داد: در سطح تاکتیکی و در سطح استراتژیک.
سطح تاکتیکی: شکل های سنتی حملات اطلاعاتی مانند اقدامات ضد رادار در حوزه فرماندهی، نظارت، ارتباطات، نیز رخنه کامپیوتری و عملیات روانی است که از ویژگی های زیر برخوردار میباشد:
روش های اقدام و ضد اقدام
اهداف، منطقهای هستند و دورنمای محدودی دارند وصرفاً در یک عملیات رزمی خاص قابلیت هماهنگی وجود دارد
از فعالیت های نظامی پشتیبانی میکند.
این شکل از حملات در سطح تاکتیکی انجام میشود و نیاز به دانستن مشخصات تکنیکی و روش های عملیاتی دارد و میتواند در قالب چند عملیات همزمان و پی در پی انجام شود. در اینجا، صحنه نبرد گسترش مییابد و از محدوده مرزهای جغرافیایی و زمانی در زمان صلح، بحران و یا صحنه نبرد گسترش مییابد.
سطح استراتژیک: جنگ افزارهای استراتژیک جنگ اطلاعاتی به طور گستردای باعث کاهش اهمیت فاصله و مسافت میشوند، به طوری که آسیب پذیریهای C3I در میدان جنگ اهمیت کمتری از آسیب پذیری های زیر ساخت های غیر نظامی ملی پیدا میکند.
اهداف
اصولاً هدف نهایی این رویارویی، روند تصمیم گیری رقیب و دشمن است در تعریف گسترده مشترک از جنگ اطلاعاتی، اهداف واقعی جنگ اطلاعاتی صرفاً بر روی سیستم های تهاجمی دشمن متمرکز نمیباشند بلکه بر روی روندهای تصمیم گیری دشمن طراحی میشود. به همین دلیل باید گفت که طراحی حملات جنگ اطلاعاتی بر اساس مشخصات سیستم های تهاجم نیست بلکه، بر پایه تاثیر گذاری در سطوح بالای فرماندهی است مثلاً در یک عملیات جنگ الکترونیک، حملات اختلالی علیه حس گرها بر اساس دانستن مشخصات تکنیکی و عملیاتی حس گرها میباشد، در حالی که در جریان حمله جنگ اطلاعات، طراحی و هدایت آن علیه اطلاعاتی که حس گرها از وضعیت منطقه برای نیروهای تهاجم بدست میآورند، مد نظر میباشد.
اهداف جنگ اطلاعاتی را میتوان در سه سطح یا لایه از هم متمایز کرد که در هر سطحی یک پیامد خاص ایجاد میشود:
لایه سیستم اطلاعاتی: این سطح شامل عناصر مادی، تولید، انتقال و ذخیره میباشد و حملات علیه سیستم های اطلاعاتی باعث ایجاد پیامدهای تکنیکی میشود
لایه مدیریت اطلاعاتی در این سطح روندهای پردازش اطلاعات و مدیریت آن مورد حمله قرار میگیرد و باعث ایجاد پیامدهای کارکردی میشود
لایه تصمیم گیری این سطح مربوط به تصمیم گیری و استفاده از اطلاعات در امر تدوین و تنظیم سیاست و تصمیمات است. حملات در این سطح، میتواند پیامدهای عملیاتی ایجاد کند.
ویژگی جنگ اطلاعاتی دارای یکسری ویژگی های خاص خود است که بررسی آنها به درک بیشتر آن کمک میکند. مهمترین ویژگی هایی که برای این جنگ برشمرده اند عبارتند از:
کم هزینه بودن ورود به جنگ اطلاعاتی: داشتن تخصص در سیستم های اطلاعاتی و شبکه های الکترونیکی یا داشتن متخصص در این زمینه و دسترسی به شبکه های الکترونیکی از شرایط لازم مهم برای ورود به این قسم از جنگ میباشد.ساز و برگ جنگ اطلاعاتی برای پیشبرد از جنگ با بسیج شهروندان نیاز دارد و نه به بسیج منابع ، به جای آن فقط به جذب لبه های پیشرو نوآوری های صنعتی برای مقاصد تکیه میکند مثل مهندسی الکترونیک، کامپیوتر، مخابرات، هوافضا و... .
فناوری فوق العاده پیچیده : ساز و برگ جنگ اطلاعاتی با استفاده از فناوری های فوق العاده پیچیده هدایت میشود.
انعطاف پذیری : به دلایل گوناگون، ساز و برگ جنگ اطلاعاتی به برنامه ریزی نیاز دارد، اما این برنامه ریزی برای پاسخی انعطاف پذیر است برای جنگی که تحرک، انعطاف پذیر و واکنش سریع را در اولویت قرار میدهد. برنامه ریزی ازقبل: به خاطر چنین پیچیدگی در برنامه ریزی برای انعطاف پذیری است که بسیاری از جنبه های ساز و برگ جنگ اطلاعاتی را از پیش برنامه ریزی میکنند، و از آن طریق دست جنگ جویان واقعی را کوتاه میسازند.
خدشه در مرزبندی های سنتی: متعدد بودن مخالفان و دشمنان احتمالی، تنوع در جنگ افزارها و گوناگونی استراتژیها موجب میشود که شناسایی منابع تهدید در این جنگ به طور فزایندهای با مشکلات فراوانی رو به رو شود، به طوری که اغلب اوقات با دشواری میتوان بین منابع داخلی و خارجی تهدیدهای جنگ اطلاعاتی تفاوت و تمایز قایل شد. حتی نمیتوان به راحتی دریافت که چه کسی مورد حمله قرار گرفته و چه کسی متهم به حمله کردن است مرز بین زمان صلح و جنگ به طور فزایندهای کدر میشود.
افزایش اهمیت و نقش دستکاری: در جنگ اطلاعاتی این امکان وجود دارد تا با تکیه بر تکنیک های اطلاعاتی، توانایی فریب و دستکاری را افزایش داد.
مشکلات سخت هشدار تاکتیکی و ارزیابی حمله: در حال حاضر هیچ گونه سیستم هشدا دهنده تاکتیکی با کفایتی که قادر باشد بین حملات استراتژیک جنگ اطلاعاتی و دیگر انواع فعالیت های ارتباطات کامپیوتری نظیر جمع آوری اطلاعات یا حوادث اتفاقی تمایز ایجاد میکند وجود ندارد. نتیجه آنکه نمیتوان تشخیص داد که دقیقاً چه زمانی حمله میشود، از کجا حمله میشود، چه کسی حمله میکند و تهاجم چگونه هدایت میشود.
چالش جدید جاسوسی: در جهان سایبر سپس جایی برای پنهان شدن وجود ندارد. با افزایش ماهوارهای متصل به شبکه های الکترونیکی توان مراقبت الکترونیکی بی نهایت افزایش مییابد.
دشواری ایجاد و نگهداری ائتلاف: متعدد بودن مخالفان و دشمنان احتمالی که میتوانند به صورت فردی نیز ظاهر شوند و تنوع در جنگ افزارها و استراتژیها و کاهش توانایی پیش بینی متحدان و دشمنان، ایجاد ائتلاف و نگهداری آن را با مشکل فزاینده روبرو میکند.
انواع و اشکال جنگ اطلاعاتی:
جنگ فرماندهی و کنترل (Command and control warfare): هدفش قطع ارتباط بین ساختار و فرماندهی دشمن از بدنه زیر فرمانش است.
از این نوع جنگ با نام (C4I) نیز نام برده شده که مخففand communication Command, control است که از چهار C پدید آمده است فرماندهی، نظارت و کنترل، رایانه و ارتباطات. که خود به دو صورت انجام میشود.
هدف قراردادن سرفرمانده (Antihead) در گذشته همواره این نوع عملیات بر حذف فیزیکی فرماندهی عالی جنگ متمرکز بوده و به طور کلی حذف آنها تاثیرات قابل توجهی بر نتایج جنگ داشته است امروزه علاوه بر اهمیت نقش فرماندهان مراکز فرماندهی به عنوان مولفهای بسیار مهم این نوع عملیات ایفای نقش میکند حمله به یک مرکز فرماندهی بویژه اگر به موقع انجام گیرد، م یتواند حتی بدون زدن یک فرمانده عالی رتبه دشمن، عملیات را مختل کند.
هدف قراردادن گردن فرمانده (Antineck) : این عملیات علیه خطوط ارتباطی و اطلاعاتی فرماندهی و بخش های مختلف صحنهی عملیات صورت میگیرد. قطع این ارتباط الکترونیکی منجر به ضعف و شکست میشود.
جنگ اطلاعات - محور [یا جنگ مبتنی بر اطلاعات - عملیات ] (Intelligence Based Warfare [IBW])
این نوع جنگ زمانی رخ میدهد که اطلاعاتی به گونهای مستقیم عملیاتها را دارد (به خصوص در تعیین هدف و ارزیابی خسارت های جنگی) هدایت کند، به جای اینکه اطلاعات به عنوان یک داده به فرماندهی و کنترل منتقل و مورد استفاده قرار گیرد این جنگ منجر به کاربرد مستقیم فولاد (بمب) علیه دشمن میشود (به جای اینکه بایتها را خراب کند). این جنگ در دو محور انجام میشود.
جنگ اطلاعات- محور آفندی ( جنگ تهاجمی) (Offensive IBW) : افزایش سریع قدرت در مقایسه با قیمت فناوری های اطلاعاتی (بویژه فناوریهای سیستم های پخش متمرکز) طرح های جدیدی را برای جمع آوری و پخش اطلاعات عرضه میکند محیط جنگ های آینده دارای حس گرهای گوناگونی خواهد بود که به طور کامل میدان جنگ را نشان میدهند بدین ترتیب فرمانده میتواند طرحها و برنامه های نبرد را اجرا کند.
جنگ اطلاعات- محور پدافندی (جنگ تدافعی) (Defensive IBW)
در اینجا آنچه مهم است ایجاد روش دفاعی به منظور افزایش شکاف میان تصویر و واقعیت در میدان جنگ است . [یعنی کاری کنیم که حس گرهای دستگاه های جمع آوری اطلاعات دشمن، یا به اطلاعاتی نرسند یا اگر رسیدند منطبق با واقعیت نباشد].
جنگ الکترونیکی (Electronic Warfare): جنگ الکترونیکی برای کاهش دادن ارتباطات، چه در سطح فیزیکی ( از طریق پارازیت در رادارها یا مخابرات) و چه در سطح ترکیبی (بوسیله رهگیری یا حقه زدن) انجام میشود.
انواع جنگ الکترونیکی :
ضد رادار (Antiradar): از طریق ایجاد پارازیت ها، کارایی رادار را مختل میکند.
ضد مخابرات (Anti communications) یا هدف قراردادن ارتباطات
رمزنگاری (cryptography): مخابره پیامها به صورت رمز در بین نیروهای خودی
جنگ روانی (Psychological Warfare): استفاده از اطلاعات بر علیه ذهن و فکر افراد و انسانها.
اشکالات آن عبارتند از :
عملیات علیه اراده ملی (counter-will)
عملیات علیه فرماندهی دشمن
عملیات علیه نیروهای نظامی
جنگ فرهنگی (kulturkampf)
جنگ نفوذگر (مزاحم رایانهای هکرها) (Hacke warfare): حمله هکرها به سیستم های اطلاعاتی نظامی و امنیتی
جنگ اطلاعاتی اقتصادی (Economic Information warfare) از راه تحریم اطلاعاتی حاصل میشود به طوری که بتوان با تحریم اطلاعات، موانعی را در تجارت و اقتصاد آن کشور هدف ایجاد کرد البته امکان فیزیکی تجارت، از بین نمیرود.
جنگ سایبر یا اینترنتی (cyber warfare): استفاده از کامپیوتر و اینترنت برای جنگیدن در فضای سایبر.
شیوههای حمله در این نوع جنگ :
خرابکاریهای اینترنتی (Web Vandalism): حملاتی جهت تغییر محتوا و مشکل صفحات وب یا اخلال در سرویس دهی
گردآوری داده ها: دسترسی به اطلاعات طبقه بندی شده برای جاسوسی
حملات گسترده اخلالی در سرویس دهی
اخلال در تجهیزات (equipment Disrupation) مهاجمان میتوانند فرمانها و ارتباطات را در فعالیت های نظامی که در آنها از رایانه و ماهواره برای هماهنگی استفاده میشود. رهگیری کرده یا تغییر دهند.
حمله به زیرساخت های حیاتی: نیروگاههای برق، تاسیسات آبرسانی و سوخت رسانی، ارتباطات، حمل و نقل و ... .
جنگ ادراکی: عملیات هایی که به منظور تاثیرگذاری بر عقاید و رفتار مردم، از رسانهها جمعی در دسترس آنها سوء استفاده میکنند. جنگ ادراکی هدفی مشابه عملیات روانی دارد اما حوزه عمل آن از حوزه عملی عملیات روانی گسترده است.
ابزارهای جنگ اطلاعاتی :
ویروس ها: ویروسها برنامه هایی میباشند که قادر به تکثیر خود برنامه های بزرگتر هستند. برنامه های ویروس وقتی فعال میشوند که برنامه میزبان شروع به فعالیت کند و دنبال آن ویروس خود را تکثیر میکنند و برنامه های دیگر را آلوده مینمایند ویروسها در هر محیط کامپیوتری ساخته میشوند. پس تعجب آور نیست که به مثابه جنگ افزار اطلاعاتی مورد استفاده قرار بگیرند . وقتی یک عامل ویروس های کامپیوتری را به داخل شبکه های کامپیوتری رخنه داده باشد، در آن حالت شبکه هدف از کار میافتد و یا حداقل نارسایی های وسیعی در آنها ایجاد میشود.
کرم ها: کرمها یک برنامه مستقل است که به طور شعله ور خودش را تکثیر میکند و از یک کامپیوتر به کامپیوتری دیگر و اغلب بر روی شبکهها میورد و برخلاف ویروس ها، برنامه های دیگر را تغییر نمیدهد. پیامدهای مخرب این جنگ افزار دو زمینه قابل بررسی است: یکی نابودی منابع موجودی اطلاعاتی در شبکه و دیگری تغییر شکل و انتشار در شبکه.
اسب ترویا: اسب های ترویا برنامه هایی هستند که در داخل سایر برنامهها پنهان میگردند و برنامه خود را به اجرار در میآورند. اسب ترویا میتواند خود را استتار کند و حتی در برنامه های ایمنی شبکه مانند SATAN قرار بگیرند.
بمب منطقی: بمب منطقی یک نوع اسب ترویاست که برای آزاد کردن ویروسها و یا سیستم های تهاجمی دیگری استفاده میشوند و میتواند به صورت یک برنامه مستقل که توسط برنامه نویس و طراح در سیستم جاسازی میشود عمل کند. نظر به این که تعداد زیادی نرم افزار از امریکا صادر میشود، پیشنهاد شده است که در هر نرم افزار صادراتی اسب ترویا نصب شود. این عامل مخفی میتواند در شرایطی که آن کشور علیه امریکا وارد جنگ شد، از راه دور فعال شده و اثرات مخرب آن میتواند شامل فرمت کردن دسک سخت و ارسال اسناد به سازمان سیا باشد.
درهای پشتی یا دامی: این شامل سازوکارهایی است که طراح نرم افزار در زمان ساخت نرم افزار تعبیه میکند تا در زمانی که سیستم حفاظت کامپیوتر به طور طبیعی کار میکند به طراح امکان میدهد تا به طور مخفیانه وارد سیستم شود. این مکانیزم در زمان جنگ اطلاعاتی قادر است سیستمها و اطلاعات ذخیره شده در کشورهای خارجی را مورد کاوش و جستجو قرار دهد این مهمترین مسئله و برنامه ریزی در استراتژی نظامی و منبعی برای فراهم آوردن اطلاعات حیاتی برای بخش جاسوسی است.
تخریب چیپس ها: همانطور که نرم افزار میتواند کارهای غیر منتظره انجام دهد، میتوان همان کارکرد را درون سخت افزار تعبیه کرد. چیپس های امروزی شامل میلیونها مدار مجتمع میبانشد که سازنده آن به راحتی میتواند در آنها تغییر شکل دهد و همچنین قادر است کارهای غیرمنتظره انجام دهند. چیپسها میتوانند بعد از زمان خاصی از کار بیافتند یا بعد از رسیدن علائمی منفجر شوند و یا امواج رادیویی از خود صادر کنند که باعث تعیین دقیق محل آنها شود.
میکروب ها: اینها میتوانند باعث تخریب های شدید در سیستمها بشوند و برخلاف ویروسها میتوانند بر روی سخت افزار و نه نرم افزار موثر واقع شوند.با توجه به این که میکروبهایی وجود دارند که نفت میخورند این پرسشها وجود دارد که آیا میتوان آنها را برای خوردن ماده سلسیم پرورش داد؟ در صورت عملی بودن، میتوان پیش بینی کرد که بتوان کلیه مدارهای مجتمع را تخریب کرد.
اختلالات الکترونیکی: استفاده از اختلالات کامپیوتری برای سد کردن ارتباطات و در مرحله پیشرفته دادن اطلاعات غلط و بیش از حد.
بمب های EMP و تفنگ های HERF : HERF امواج رادیویی با قدرت زیاد است که میتواند امواج رادیوییی پر قدرت را به اهداف الکترونیکی شلیک کند و آنها را از بین ببرد. تخریب این وسیله میتواند کم شدت باشد و فقط موجب خاموش شدن و روشن شدن مجدد آن گردد و باعث صدمه به سیستم سخت افزاری(به طور فیزیکی) شود.اهداف آن میتواند یک مین فریم در داخل یک ساختمان و یا کل یک شبکه در داخل ساختمان باشد. حتی هدف میتواند یک وسیله متحرک باشد که به تجهیزات الکترونیک مجهز است.
پالس های الکترومگنتیک: که منبع آن میتواند انفجارات هستهای و یا غیر هستهای باشد و میتواند توسط نیروهای ویژهای که داخل منطقه دشمن نفوذ کرده اند در نزدیک مراکز الکترونیک منفجر شود و باعث تخریب قسمت های الکترونیک تمام کامپیوترها و سیستم های مخابراتی در منطقه کاملاً وسیع شود.
این پدیده که در آغاز به عنوان اثر جنبی آزمایش های هستهای کشف شد. اکنون به مولد های غیر هستهای گسترش یافته است این مولدها میتوانند یک EMP ایجاد نمایند که سیستم های الکترونیکی حافظ را ناتوان سازد این بمبها خساراتی را بوجود میآورند که دائمی است.
کاربردهای جنگ اطلاعاتی :
کاربردهای جنگ اطلاعاتی را در عرصه نظامی میتوان به صورت زیر خلاصه کرد :
آمادگی
در صحنه نبرد؛ 2- مدیریت یکپارچه در صحنه نبرد (آمادگی درگیری شدید در صحنه نبرد، حمله در زمان مناسب و تدارک به موقع)
پدافند
جلوگیری از قطع ارتباطات کامپیوتری در صحنه نبرد.
آفند
سعی در قطع ارتباطات کامپیوتری در حوزه فرمتندهی ، نظارت ، ارتباطات کامپیوتری و جمع آوری اطلاعات و مراقبت و شناسایی .
جنگ اطلاعاتی با انقلاب اطلاعات ظهور پیدا کردهاست. این انقلاب به دلیل دامنه وسیع و تاثیرات گسترده آن میتواند سبک نوینی از جنگ را ارائه بدهد.
مارتین لیبیکی، از محققان برجسته موسسه مطالعات استراتژیک در دانشگاه دفاع ملی، در کتاب «جنگ اطلاعاتی چیست؟» مینویسد «تلاش برای درک مفهوم جنگ اطلاعاتی مانند این است که چند نفر نابینا بخواهند با لمس کردن بخشهای مختلف یک فیل بگویند که این موجود چیست. جنگ اطلاعاتی نیز شامل بخشهای مختلف و متعددی م یشود.» تلاش برایداشن نگرش جامعه نگرانه در تعریف جنگ اطلاعات نکته ایست که باید حتماً به آن توجه شود.
مگان برنز در سال ۱۹۹۹ با نگرشی کلی تریف زیر را ارئه میدهد «جنگ اطلاعاتی طبقه یا مجموعهای از تکنیکها شامل جمع آوری، انتقال، حفاظت، ممانعت از دسترسی، ایجاد اغتشاش و افت کیفیت در اطلاعات است که از طریق آن یکی از طرفین درگیر بر دشمنان خود به مزیتی چشمگیر دست یافته و آن را حفظ میکند.»
مارتین لیبیکی ضمن وفادارماندن به تعریف کاملاً نظامی از جنگ اطلاعاتی هفت شکل مختلف جنگ اطلاعاتی را به شرح زیر نام میبرد
جنگ فرماندهی و کنترل که هدف آن قطع کردن سر دشمن، یعنی از بین بردن مغز متفکر دشمن، است .
جنگ برپایه اطلاعات که متشکل از طراحی، حفاظت و ممانعت از دسترسی به سیستم هائی است که برای برتری بر فضای نبرد در جستجوی دانش کافی هستند .
جنگ الکترونیک تکنیکهای رادیوئی، الکترونیک، یا رمزنگاری .
جنگ روانی که در آن از اطلاعات برای تغییر ذهنیت و طرزفکر دوستان، بی طرفها، و دشمنان استفاده میشود .
جنگ هکرها که در آن به سیستمهای رایانهای حمله میشود .
جنگ اطلاعاتی اقتصادی ایجاد مانع در برابر اطلاعات یا تسهیل جریان اطلاعات با هدف کسب برتری اقتصادی .
جنگ سایبر ترکیبی از همه موارد شش گانه بالا .
موضوعات مرتبط: نظامی ، آموزش ، نفوذ ، سیستمهای اطلاعاتی
برچسبها: پدافند غیرعامل , جنگ نرم , تکنیک , جنگ روانی