مهدی ابریشمچی موسوم به برادر شریف از سال 1364 به عنوان رابط اصلی تحویل اطلاعات جمع آوری شده توسط سازمان مجاهدین خلق به مسوولان حزب بعث عراق شناخته می شود. این اطلاعات ابتدا توسط تیم های شنود در مرز ایران و عراق ضبط و جمع آوری می شد و سپس توسط بخش دیگری به نام " سیستم تخلیه اطلاعات تلفنی" که در آلمان و فرانسه فعالیت داشت تکمیل می گردید و در نهایت توسط ابریشمچی بطور حضوری در اختیار بالاترین مقامات حزب بعث قرار می گرفت. این اطلاعات عمدتا شامل این اهداف می شد:
- تعیین مراکز نظامی و تجمع نیروهای ارتش ایران که مورد هدف جنگنده های عراقی قرار می گرفت
- تعیین زمان و مکان حملات جبهه ای ایران و استعداد نیروی انسانی موجود در مراکز نظامی
- تعیین مختصات مراکز مهم دولتی در شهرهای بزرگ ایران جهت بمباران نیروهای صدام
- تعیین خسارات وارده بر شهرها پس از حملات بمباران هوایی
ابریشمچی در تمامی نشست های سری رجوی که با رییس وقت سازمان امنیت حزب بعث عراق (ژنرال حبوش) مبنی بر گرفتن امکانات ترور شخصیت ها در داخل ایران صورت می گرفت حضور داشته است.
وی که پس از اشغال خاک عراق توسط آمریکا مخفیانه به فرانسه اعزام شد، همسر اول مریم رجوی بوده و در جریان انقلاب ایدئولوژیک مریم را به مسعود رجوی بخشیده و در عوض دختر جوانی را که با وی 17 سال تفاوت سنی داشت تصاحب نمود.
نقشی که امروزه ابریشمچی بدان مشغول است برگزاری کنفرانس های خبری و ارایه اطلاعاتی است که دولت های غربی با پوش اپوزیسیون در اختیار منافقین قرار می دهند.
گفتنی است در گروهک منافقین مهدی ابریشمچی به "بی غیرتی" مشهور است.
موضوعات مرتبط: جنایات جنگی ، راههای نفوذ ، نفوذ ، اخبار ، پیامها
برچسبها: مهدی ابریشم چی , گروهک , منافقین , رجوی
مژگان پارسایی (رقيه مشهدی آقا ) متولد تربت جام بازجو و شکنجه گر گروه نفاق است که در قتل و آزار اعضایی که تمایل به جدا شدن داشتند نقش دارد.
مسؤوليت پادگان اشرف در مقطعی در اختيار پارسایی بود. وی در نشستهای درونی این سازمان می گفت : " ما جنگ مسلحانه را تعطیل نخواهیم کرد ولی بنا به مصالحی به تعویق خواهیم انداخت".
در جريان بازداشت مريم رجوی در پاریس مژگان پارسایی اولین کسی بود که بحث خودسوزی را پیش کشید و خودش اولین داوطلب خودسوزی بود. اولین جمله ای هم که در این رابطه گفت این بود که : برای آزادی مریم ارزش دارد که هست و نیست خودمان را در قرارگاه اشرف، برای او به آتش بکشیم جا دارد و باید برای همیشه همه چیزمان را برای مریم در قرارگاه اشرف به آتش بکشیم. البته اینها همه ترجمان پیام مسعود رجوی بود که از زبان مژگان بیان می شد. به این صورت که ما باید در هر نقطه از دنیا و از هر گونه توان و قدرت و امکانات برای آزادی مریم استفاده کنیم. می گفت: هر کجا که مجاهدی نفس می کشد در سراسر این کره خاکی باید آماده باشد که هست و نیست خود را در طبق اخلاص بگذارد و برای آزادی مریم به آتش بکشد.
مژگان پارسایی که بعد از حمله آمريکا به عراق به عنوان جانشين مسعود و مريم رجوی در اشرف تعيين شد پس از مدتی به علت طراحی نقشه فرار از عراق از سمت خود خلع گرديد.
موضوعات مرتبط: نفوذ ، اخبار ، پیامها
برچسبها: مژگان مشهدی آقا , گروهک , منافقین , رجوی
همچنین قبل از پیروزی انقلاب مادرم شبی او را به خواب می بیند که با لباس مرتبی در سالنی ایستاده و عده ای از جوانان در پیرامون او نشسته اند. مادر سوال می کند: مادر کجا هستی و چه می کنی، پاسخ می دهد: جوان ها را درس می دهم. مادر می گویند در زمانی که به دستور امام خمینی مدارس تعطیل شده و همه در اعتصاب هستند تو کلاس درس تشکیل داده ای؟ مادر این کلاس اسلام شناسی است و هرگز تعطیل نخواهد شد».
خانواده مجید شریف واقفی بعد از شهادت وی کماکان تحت فشار ساواک بودند. بنا بر اظهارات سیده مریم شریف واقفی «ما حتی بعد از شهادت ایشان هم تا پیروزی انقلاب باز تحت نظر بودیم مرتباً به ساواک احضار می شدیم و زیر فشار بودیم. و ارتباط ما با این دوستان و فامیل کم بود حتی تا پیروزی انقلاب اگر کسی به منزل همشیره (سیده مهین) به اصفهان می آمد یا با ما ارتباط داشت، او را بعداً تحت نظر می گرفتند که ببینند ارتباط وی با ما به چه صورت بوده است. فکر می کردند ما هم دنباله روی او شده ایم و به صورت تشکیلاتی عمل می کنیم... روزی یکی از اقوام دور ما به اصفهان آمده بود و یک شب در خانه خواهرم مهمان بود.
فردای آن روز که با اتوبوس به تهران رسیده بود ایشان را گرفته بودند برده بودند و شکنجه کرده بودند که چه ارتباطی داری و چه اطلاعاتی داری. به همین علت ارتباط فامیل با ما قطع شده بود. حتی دایی های ما ارتباطی با ما نداشتند، چون می ترسیدند. هر کس با ما ارتباطی پیدا می کرد مشکلاتی برای او ایجاد می شد به همین خاطر افراد مذهبی هم نمی توانستند به ما نزدیک شوند... ما بندرت می توانستیم به جلسات مذهبی برویم دو تا جلسه مخفی می رفتیم که با لو رفتن آن دیگر جایی نمی رفتیم.
از آنجایی که خانواده مجید شریف واقفی طبق درخواست ساواک به مصاحبه تلویزیونی و همکاری تن در ندادند مودر خشونت های مأموران ساواک قرار گرفتند در این رابطه سید مرتضی شریف واقفی می گوید:
«من زمان شهادت اخوی دبیر ریاضی بودم که همزمان با شهادت ایشان ممنوع التدریس شدم و الزاماً آمدیم به کادر اداره و ارتباطمان با دانش آموزان قطع شد... ما علاوه بر این که در کادر اداری قرار گرفتیم، ما را به زور از شهرضا منتقل کردند به اصفهان که تحت نظر باشیم... تا نزدیکی های پیروزی انقلاب ما تحت نظر بودیم و مرتباً احضار می شدیم.... آقای محمد واقفی نژاد، همسر مهین شریف واقفی، نیز گاه و بیگاه به ساواک احضار می شد و مورد شکنجه روحی قرار می گرفت.
متن کامل در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: آموزش ، راههای نفوذ ، نفوذ ، اخبار ، سیستمهای اطلاعاتی ، پیامها
برچسبها: گروهک , منافق , رجوی , تاریخچه
ادامه مطلب
آنچه در ادامه می آید، نگاهی است مختصر به وضعیت سازمان مجاهدین خلق:
راه اندازی سازمان مجاهدین خلق ایران و ایدئولوژی التقاطی
پس از سرکوب قیام 15 خرداد، محمد حنیفنژاد (م 1317)، سعید محسن (م 1318) و سپس علیاصغر بدیعزادگان (م 1319) که هر سه دانشجو و همسال بودند و پیشتر با جبهه ملی و نهضت آزادی همکاری میکردند، درباره شیوه مبارزه به گفت وگو پرداختند و به این نتیجه رسیدند که شیوههای مسالمتآمیز، مبارزات را به جایی نخواهد رساند و تنها راه سرنگونی رژیم، مبارزه مسلحانه است. اینان در سال 1344 بدون اینکه نامی بر خود بگذارند، هسته اولیه گروه را تأسیس کردند و گروه در ابتدا به عضوگیری پرداخت. آنها توانستند علی میهندوست، عبدالرسول مشکینفام، حسین روحانی و چند نفر دیگر را به عضویت گروه درآوردند. مطالعات گروه با خواندن کتابهای بازرگان، طالقانی و کسروی و قرآن و نهجالبلاغه آغاز شد و نتیجه مطالعات ایدئولوژیک گروه تهیه چند کتاب آموزشی برای اعضا شد. یکی از مباحث عمومی گروه، تعیین استراتژی و خط مشی بود.
گروه، پس از مباحث و مطالعات فراوان به این نتیجه رسید:
1 ـ تنها راه سرنگونی رژیم شاه جنگ مسلحانه است؛
2 ـ هماکنون شرایط مبارزه مسلحانه در جامعه بالقوه موجود است و روشنفکران انقلابی میتوانند با آغاز مبارزه، این قوه را به فعل تبدیل کنند؛
3 ـ برای آغاز عملیات، احتیاج به حداقل آمادگی نظامی است.
بر این اساس، در سال 1348 کادر رهبری (حنیفنژاد، سعید محسن، باکری، بهمن بازرگانی و بدیعزادگان) تصمیم گرفتند عدهای از اعضا را برای آموزش نظامی به اردوگاههای فلسطینی اعزام کنند. نخستین گروه از جمله بدیعزادگان و تراب حقشناس به سوریه رفتند و در پایگاه شهید سلاله به آموزش نظامی پرداختند. گروه دیگری در سال بعد رهسپار دبی شدند.
گروه شش نفره به اتهام سرقت در بازار دبی دستگیر شدند. پلیس دبی پس از بازجوییهای فراوان به این نتیجه رسید که دستگیرشدگان را به پلیس ایران بسپارد. مرکزیت در تهران تصمیم گرفت با راهنماییی دفتر الفتح، هواپیمای حامل دستگیرشدگان را برباید. تصمیم عملی شد و هواپیما توسط سه نفر از اعضای دیگر، حسین روحانی، سید محمد صادق دربندی و رسول مشکینفام ربوده و به عراق برده شد. دولت عراق که به ربایندگان هواپیما مشکوک شده بود، آنها را تحت شدیدترین شکنجهها قرار داد. ربایندگان هواپیما با پا درمیانی سازمان الفتح آزاد شدند.
اعضای اصلی سازمان که عملیات ربایش هواپیما را در آسمان خلیج فارس پیروزی بزرگی تلقی میکردند، اصرار میورزیدند که گروه هر چه زودتر باید وارد عملیات شود و موجودیت خود را اعلام کند. بر این اساس، مرکزیت تصمیم گرفت مقادیری سلاح و مهمات تهیه و خود را برای رویارویی با رژیم که در تدارک برگزاری جشنهای 2500 ساله بود، آماده کند. ناصر صادق، مسئول تهیه سلاح از اعضای مرکزیت با یکی از آشنایان منصور بازرگانی به نام مراد دلفانی تماس میگیرد و چند قبضه اسلجه از وی درخواست میکند. ساواک ظاهراً از طریق دلفانی پی بهک تشکیلات میبرد و همه مراکز رفت و آمد و خانههای تیمی آنها را شناسایی میکند. پلیس در روز 1 شهریور 1350، کلیه خانههای امن تشکیلات را مورد هجوم قرار داد و موفق شد تا آبان ماه، بیشتر کادر رهبری و اعضای آن را دستگیر نماید.
چند روز بعد، پنجم مهر، بدیعزادگان و چند روز بعد مشکین فام دستگیر شدند و سرانجام در روز سی ام مهر خانه امن حنیفنژاد مورد هجوم قرار گرفت و وی به همراه چند نفر دیگر دستگیر شدند و بدین گونه با دستگیری یازده عضو مرکزیت از چهارده عضو، این تشکیلات قبل از هر عملی منهدم شد. تنها اعضای باقی مانده؛ احمد رضایی، حسین روحانی و حقشناس ـ که در آن زمان خارج از کشور بودند ـ با کمک کاظم ذوالانوار و محمود شامخی دوباره مرکزیت را راهاندازی کردند؛ ولی احمد نیز در یازدهم بهمن ماه به محاصره نیروهای رژیم درآمد و مجبور شد با سیانور خودکشی کند.
متن کامل در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: آموزش ، جنایات جنگی ، راههای نفوذ ، اطلاعات عمومی ، اخبار ، سیستمهای اطلاعاتی
برچسبها: گروهک , منافق , رجوی , تاریخچه
ادامه مطلب