عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس



قرارگاه ضد صهیونیستی کمیل | احمقانه

آدم رویایی خاکستر رویاهای گذشته‌اش را بیخودی پس میزند

به این امید که در میانش حداقل جرقه کوچکی پیدا کرده و فوتش کند

تا دوباره جان بگیرند.

تا این آتش احیا شده، قلب سرما زده او را گرم کند

و همه آنهایی که برایش عزیز بودند، برگردند.

همان چیزی که تکانش داد، خونش را به جوش آورد.

اشک را از چشمانش سرازیر کرد و آنچنان باشکوه فریبش داد.

میدانی من به چه نتیجه ای رسیده ام؟

میدانی حالا باید سالگرد احساساتم،

احساسات گذشته ام و علاقه ام را به آنچه قبلا بوده

ولی هرگز عملا اتفاق نیوفتاده به یاد داشته باشم.

چون این سالگرد هم بایستگی

با همان رویاهای احمقانه غیرمحسوس مطابقت داشته باشد.

از خودت میپرسی اون رویاهات کجا هستند؟

سرت را تکان میدهی و میگویی :

سالها چه زود میگذرند و باز از خودت میپرسی :

تو با زندگی ات چه کار کردی؟

بهترین سالهای عمرت را کجا به خاک سپردی؟

زندگی کردی یا نه؟

ببین! به خودت میگویی دنیا چقدر دارد سرد میشود!

سالهای بیشتری میگذرند و با خودشان تنهایی ملال آوری را می آورند

و بعد پیری تکیه زده به یک چوب زیر بغل لرزان لرزان می آید

و درست بعدش بدبختی و خرد شدن!

دنیای خیالی تو تاریک میشود،

رویاهایت می پوسند و مثل برگهای زرد می افتند.

آیا تنها ماندن، تنهای تنها،

بدون اینکه چیزی برای تاسف خوردن داشته باشی، دردناک نیست؟

چون هرچه که من از دست میدهم، همه چیزهایی هستند که روزی هیچ میشوند.

یک هیچ احمقانه!

همه چیز به جز رویاها.


موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسب‌ها: احمقانه , زندگی , پیری , تنها


تاريخ : ۱۳۹۸/۰۴/۰۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
.: :.