بسم الله الرحمن الرحیم
و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
سلام علیکم جمیعا
امروز قصد دارم تا در مورد یک اتفاق بزرگ
که به احتمال قوی در آینده نزدیک رخ میده صحبت کنیم
و اما قبل از اون میخوام در مورد موضوعی که پیش مقدمه اون اتفاقه مطالبی رو بیان کنم
قصد این رو ندارم در مورد موارد تکراری پیرامون کرونا صحبت کنم
فقط یک مورد مهم رو عرض خواهم کرد که با کمی تعقل بلاشک به اون خواهید رسید
بنده قبلا این رو عرض کردم که کرونا یک بیماری برنامه ریزی شده توسط گلوبالیست ها
برای یک اتفاق عظیمه
و اون اتفاق چیه ؟
اصلا قصد گلوبالیستها برای ایجاد این اتفاقات چیه ؟
با توجه به پاندمی های قبلی مانند آنفولانزای اسپانیایی و خوکی و مرس
که تقریبا هر صد سال در جهان رخ داده میشه فهمید که کرونا اصلا یک پاندمی نبود
در واقع از کرونا به وسیله القا ترس رسانه ای یک پاندمی برای اهداف خودشون ایجاد کردن
معمولا پاندمی به بیماری های فراگیر جهانی گفته میشه که
درصد مرگ و میر بسیاری داشته باشه
مثلا در بیماری آنفلوانزای اسپانیایی که در سال١٩١٨ رخ داد
تلفاتی بالغ بر۵٠ تا ١٠٠ میلیون نفر گزارش شده
میشه گفت پاندمی کرونا درسته که باعث مرگ و میر میشد
ولی شرایط اون اصلا به اندازه آنفولانزای اسپانیایی سخت نبود
و بیشتر با فشار رسانه و ایجاد و القا ترس این بیماری رو ترسناک جلوه میدادن
اگر تعداد مرگ و میر تصادفات جاده ای جهانی رو جمع کنیم
اصلا با آمار مرگ و میر کرونا قابل مقایسه نیست
اما مقصودشون از ایجاد این پاندمی ساختگی چی بود ؟
این پاندمی ساخته شد برای یک هدف خاص
وقتی پروتکلهای بهداشتی WHo رو ملاحظه میکنید
میبینید که بیشترین تاکید اونها برای فاصله اجتماعی و ماندن در خانه بود
وقتی یک انسان در خانه بمونه
چند تا چیز نیاز داره
اولا نیاز به ایجاد روابط اجتماعی داره
پس سوق داده شد به سمت فضای مجازی و فضای اینترنت و شبکه های اجتماعی
دوما نیاز به اقتصاد داره
اما مجبورش کردن که مغازه اش رو تعطیل کنه و تو خونه بشینه ،
حالا مجبوره که مغازه مجازی بزنه و تو شبکه های اجتماعی محصولاتش رو بفروشه
پس اقتصاد مردم رو وابسته به فضای مجازی کردن
فقط در ایران در یک اپلیکیشنی مثل اینستاگرام چیزی بالغ بر سه میلیون شغل ایجاد شد
سومین چیز که اون انسان در قرنطینه نیاز داره آموزشه
و دیدیم که آموزشهای کودکان از ابتدایی تا دانشگاه هم به فضای مجازی منتقل شد
خیلی از کلاسهای آموزشی دیگه اعم از کاری و غیر کاری به صورت مجازی تشکیل شد
چهارمین چیز که اون انسان در قرنطینه نیاز داره کار کردنه
و دیدیم که حتی ادارات هم به صورت دورکاری انجام میشد
همه و همه اینها برای این بود تا ما هر چه بیشتر به فضای مجازی وابسته تر بشیم
میخوام یه مثال بزنم
یه چوپان وقتی میخواد گله رو به سمت طویله هدایت کنه
برای اون یک دالانی ایجاد میکنه
و گوسفندان هر چقدر هم که نافرمانی کنند
باز هم مجبورند مثل بقیه گوسفندان وارد اون فضای مورد نظر بشن
اینجوری گوسفندان مجبورن در پازل چوپان عمل کنند
و تحت کنترل کامل چوپان قرار بگیرند
الان دقیقا این اتفاق افتاده
به وسیله کرونا مردم رو سوق دادن تو فضای مجازی.
همه مردم رو به شدت وابسته اینترنت کردن.
به گونه ای که خیلی از مردم اگر اینترنت نداشته باشند دچار مشکل زیادی میشن
چه در حوزه کسب و کار
چه در حوزه آموزش
چه در حوزه های دیگه...
تمامی این کارها انجام شد تا مردم روز به روز وابسته تر بشن به فضای سایبری
کافیه به آمار استفاده مردم از فضای مجازی در قبل و بعد از کرونا دقت کنید
اونوقت متوجه میشید که مقدار استفاده مردم از این فضا چقدر بیشتر شده
و اما همه این کارها انجام شد تا
در راستای ایجاد دهکده جهانی و پاردایم نظم نوین جهانی
همه مردم بیشتر تحت کنترل قرار بگیرند
کلاوس شواپ رئیس مجمع جهانی اقتصاد (داووس)
در رابطه با پاندمی بعدی میگه که :
پاندمی بعدی یک پاندمی سایبری خواهد بود که کرونا در مقابل اون یک جوکه
گلوبالیستها قصد دارند با یک اتفاق عظیم سایبری
کل دنیا رو به چالش بکشند
برای مدیریت فضای مجازی آینده هم برنامه ریزی کامل انجام دادن
یعنی اینکه دارن الان از هوش مصنوعی
در خیلی از اپلیکیشن ها استفاده کرده
و روز به روز در حوزه لرنینگ و دیپ لرنینگ ،
هوش مصنوعی خودشون رو قوی میکنند
و جالبتر اینکه تمامی این هوشهای مصنوعی
دارن برای یک هوش مصنوعی بسیار عظیم
اطلاعات جمع آوری میکنند
تا آموزش ببینه و بتونه فضای مجازی آینده رو مدیریت کنه
حالا در فضای مجازی آینده قراره چه اتفاقی بیفته ؟
انسان قراره در کنترل کامل قرار بگیره
تمامی خدمات اجتماعی و بانکی و کاری و ... به صورت مجازی و اعتباری خواهد بود
یعنی کافیه دستوری از این هوش برای جامعه برسه
اگر کسی امتناع کنه از کلیه خدمات اجتماعی و بانکی و کاری و... محروم خواهد شد
مثلا کافیه که موقع رانندگی یک خلافی صورت بگیره
اونوقت قبل از رسیدن به منزل، پول جریمه از اعتبار شما کسر خواهد شد
و اگر شما اعتبار نداشته باشید
از کلیه خدمات محروم میشید و یا اینکه زندانی خواهید شد
در واقع میشه گفت
تمامی آدمها اسیر این سیستم مدیریتی گلوبالیستها خواهند شد
و اما برای مقابله با اون چه باید کرد؟
حضرت آقا در٢۶ آبان سال ١۴٠٠ فرمودن که
مدیریت دنیای آینده، مدیریت هوش مصنوعی خواهد بود
همانطور که دستور اقتصاد مقاومتی رو دادن
تنها راه مصون ماندن از این اتفاق و برنامه گلوبالیستها
ایجاد یک فضای مجازی مقاومتی و غیر وابسته به خارج کشوره
این یک هشدار بزرگه
متاسفانه ما برای این تقابل کمتر فکر کردیم
یعنی ما هنوز در داخل کشور یک پلتفرمی که
مورد قبول مردم باشه نداریم
چون غالبا یا دولتی هستند یا تحت کنترل دولتمند
حضرت آقا دستور دادن که ما باید در حوزه هوش مصنوعی
در بین ده کشور برتر دنیا قرار بگیریم
البته این رو بگم که ما استعدادهای عجیب و عظیمی
در رابطه با هوش مصنوعی داریم
جوانانی مستعد و باهوش
که اگر امکانات خوبی در اختیارشون قرار بگیره
میتونن با هوش مصنوعی دشمن تقابل کنند
اینجا یه پرانتز باز کنم
به زودی یک خبر عظیم و عجیب رو
به عنوان دست برتر ما
در تقابل با برنامه گلوبالیستها خدمتتون اعلام خواهم کرد
فقط اندکی تامل و صبر لازم داریم تا موقعش برسه
ما هر چه سریعتر باید وارد حوزه هوش مصنوعی
و ایجاد زیرساختهای سایبری برای پاندمی سایبری آینده بشیم
رک بگم همین الانش هم دیره واقعا
هشداری که حضرت آقا دادن رو باید جدی گرفت
شاید عوض شدن سورنا ستاری در آینده نزدیک
و جایگزینی یک نخبه هوش مصنوعی
به عنوان جانشین او هم در راستای این برنامه تقابلی باشه
اتفاقات خوبی در راهه
با ما باشید
والسلام علیکم و رحمت الله
موضوعات مرتبط: راهبرد و تحلیل
برچسبها: کرونا , گلوبالیست , فضای مجازی , پاندمی
شروع بیماری
درگیری همه افراد خانواده
پرستاری
بیماری خودم
درمان
تجربیات شخصی
کنسل شدن مشهد کمیل
دعوت آقا از کمیل به صورت مستقیم از حرم رضوی
و ...
شروع بیماری
یکی دو ماه قبل همسرم گفت میخوام ثبت نام کنم برای واکسن .
یادمه کلی با شوخی و خنده و جدی باهاش حرف زدم در این زمینه و بهش گفتم : من جای مسئولین بهداشت بودم اصلا اسم اینو واکسن نمیذاشتم و دنبال یه اسم منطقی تر میگشتم . همه ما از دوران کودکی و از بدو تولد با واکسن آشنا شدیم و تعریف عامیانه ای که از واکسنها داریم و دلیلی که برای زدن واکسن گفته میشه اینه که وقتی فردی واکسن یه بیماری رو میزنه یا دیگه درگیر اون بیماری هیچ وقت نمیشه یا اگرم بشه اینقد خفیفه که حتی ممکنه متوجه نشه و بعد از یکی دو روز عوارضش کاملا رفع بشه اما دارویی که الان به عنوان یه واکسن دارن به مردم تزریق میکنن و به نام واکسن من به نظرم اینجوری نیست و یا آدما رو شدیدا درگیر میکنه و یا میکشه خصوصا افرادی رو که مشکلات و بیماریهای دیگه ای داشته باشن که در اولویت مرگ و میر هستند . خلاصه من با شوخی و خنده اینارو میگفتم و اون بنده خدا هم ناباورانه نگام میکرد چون بعید بود از من که در مورد واکسن یه بیماری اینجوری نظر بدم . آخرشم با خنده گفت بالاخره بزنم یا نه ؟! گفتم وقتی میلیون میلیون آدم داره تزریق میکنه خب قطعا ما هم موظف به این کاریم . با خنده گفت : من که نفهمیدم تو موافقی یا مخالف و ماجرا با نوبت گیری و تزریق واکسن به خوبی و خوشی به پایان رسید .
همون روز بعد از تزریق خیلی حال خوشی نداشت با دکترا که صحبت کردیم گفتن این موارد طبیعیه و مشکل خاصی نیست و از اینگونه تجویزها . دو سه روزی گذشت کم کم سرفه به این وضعیت اضافه شد و بدینگونه داستان استارت بیماری بعد از تزریق کلید خورد .
درگیری همه افراد خانواده
کم کم همه خونواده درگیر بیماری منحوس کووید 19 شدیم . 4 نفر و هر نفر به یه شکل متفاوت دچار مشکل شده بودیم .
علی کوچولو با تب شدید با این بیماری روبرو شد .
آقا کمیل با کمی تب و سرفه های زیاد
همسرم وضعیت بدی داشت و درگیری ریه ها و سرفه های زیاد و بدن درد و ... از جمله عوارض بیماری بود
خودم شدیدا دچار خشگی دهان و گلو شده بودم . خشکی که مد نظرم هست اینشکلی بود که دهان و گلو به خشکی دستها میشد و احساس خفگی بهم دست میداد .
ماجرا از واکسن زدن همسر آغاز شد و بعد از دو سه روزی که از تزریق واکسن گذشت ، درگیر ماجرای پر پیچ و خم بیماری شدیم .
بعد از همسر ابتدا علی آقای کوچولو و بعد آقا کمیل و بعد نوبت به من رسید .
اولین کاری که من تونستم بکنم این بود که همسرم رو قرنطینه بکنم تو اتاقش تا رسیدگی ویژه داشته باشم و خیلی مستقیم با بچه ها و من درگیر نباشه
پرستاری
کارم تازه شروع شده بود و داستان مبارزه با مشکلات زندگی و روبرویی بدون کمک و تنها با مشکلات استارت خورد
کارم با رسیدگی به همسر جدا و رسیدگی به بچه ها جدا و رسیدگی به خودم با یه برنامه جدا آغاز شد
فعلا حال بدی نداشتم و راحت با یه برنامه ریزی دقیق همه چیز خوب و بدون مشکل پیش میرفت اما حجم کارها بسیار بالا بود
ذهنم شدیدا درگیر مشکلات شغلی بود که بی سر و سامان رها شده بود و از طرفی مشکلات معمول زندگی و این طرف درگیری همه اعضای خانواده با بیماری
به خاطر حجم بالای کار و مشکلاتی که از قبل ( ترمیم نیمه کاره دندان ) داشتم کم کم حال خودم بد شد و دچار مشکلات جدی شدم
اما باید روحیه خودم رو حفظ میکردم و ظاهر رو خوب و سرحال نشون میدادم که باعث نگرانی بیشتر خانواده نشم
اما بیماری و مشکلات دروغ نبود
داروهای آنتیوبتیک برای رفع عفونت دندان بدنم رو روز به روز ضعیف تر میکرد و از طرفی دست و پنجه نرم کردن با بیماری که باعث شده بود چند شبانه روز توان خوابیدن نداشته باشم روز پنجم منو به زمین کوبید .
درگیری خودم با بیماری
ماجرا اینجوری شروع شد که به دلیل خشکی بیش از حد گلو نمیتونستم بخوابم و هر سه چهار دقیقه باید آب و یا دمنوش و یا نرم کننده های گلو مصرف میکردم . به محض اینکه خوابم میبرد از شدت خشکی دهان و گلو و ایجاد خفگی بیدار میشدم و این نبود که بتونم سریع آب مصرف کنم برای رطوبت گلو . باید ابتدا آب رو میگرفتم داخل دهان و یه مقدار نگه میداشتم و قطره قطره آب رو به طرف گلوم هدایت میکردم تا اول از اون حالت خارج بشه بعد بتونم مقداری آب بخورم و از شدت بی خوابی و خستگی روزانه به خواب میرفتم و دوباره بعد از سه چهار دقیقه همین داستان و این برنامه چهار شبانه روز ادامه داشت و مصرف داروهای بی اثر در درمان و موثر در ایجاد ضعف و ناتوانی کشور عزیزمون و به همت داروسازان و پزشکان با تجربه و باسوادمون ، ادامه داشت .
روز پنجم که مثل چهار شب قبل در حال قدم زدن توی اتاق بودم و با نگاهی سرشار از بی کسی و تنهایی نگاه بچه های مظلوم و معصوم و بی گناهم میکردم که به دلیل نبود داروهای موثر دچار ضعف شده بودن و بی حال در خواب بودن میکردم و همزمان ذهنم درگیر مسئولین بی کفایت و بی فکری بود که بهترین موقعیت و امکانات و داروها در اختیارشون قرار داده میشه از بیت المال .
اما دائم شاکر خداوند سبحان بودم که بازم هم این توان در من بود که بتونم با تمام این مشکلات ( که سه چهارم مردم کشورم درگیر اون هستن ) مبارزه کنم و صبور باشم .
به خودم اومدم و رفتم توی آشپزخونه مثل چند روز گذشته برای آماده کردن صبحانه و جدا کردن داروها به صورت برای افراد خانواده .
در حال آماده کردن صبحانه بودم که احساس کردم دست و پام داره بی حس میشه . برای جلوگیری از اتفاق خاصی خیلی آروم برگشتم تو اتاق که برم چند دقیقه ای بشینم و بعد کارم رو ادامه بدم .
نیمه راه بی حال شدم و دیگه چیزی از ماجرا یادم نیست . وقتی یکمی به هوش اومدم و صداها رو میشنیدم دیدم صدای گریه و شیون میاد . آروم با هزار بدبختی چشامو باز کردم و دیدم افتادم روی مبل و علی و کمیل خودشون رو انداختن روی من و دارن های های گریه میکنن . همسرم هم با صورتی خیس از اشک داره میره بیرون از خونه برای کمک گرفتن از همسایه ها ...
با هر مصیبتی که بود دستمو بلند کردم و به اشاره ای که بفهمه اجازه ندادم بره . اومد طرفم و گفت میخوام برم به قلانی بگم بیاد ببره تو رو بیمارستان . کمیل به اورژانس زنگ زده بود و به مادرش گفت که تماس گرفته و الان میرسن . با هزار بدبدختی به کمیل گفتم تماس بگیره و اعلام کنسلی کنه و بگه مشکلی نیست .
خلاصه اینکه کمیل رفت یکمی دمنوش و مایعاتی که از قبل آماده کرده بودم برام اورد و یکمی میوه و این چیزا بهم دادن و کم کم حالم بهتر شد . برای اینکه از تلخی و ترس ماجرا کم کنم گفتم یکمی سرم گیج رفت گفتم اینجا دراز بکشم ولی خوابم برده بود . حالم خوبه و کلی از این چرندیات که کاملا مشخص بود حتی علی کوچولو هم باورشون نمیکنه زدم .
آروم آروم بلند شدم و پیش خودم گفتم اگه اینجوری ادامه بدم اینا کلا روحیه هاشون داغون میشه و همه زحماتم از بین میره . خودم رو جمع و جور کردم و بلند شدم رفتم به طرف آشپزخونه و تو مسیر آشپزخونه به همسرم گفتم شما برو استراحت کن من حالم خوبه خوبه و هیچ جای نگرانی نیست . با کلماتی به بچه ها هم یکمی آرامش دادم و وضعیت خونه یکمی آروم شد .
دوباره به کارم برگشتم و با هر بدبختی بود صبحانه آماده شد و داروها رو هم دسته بندی کردم برای خانواده و دوباره زندگی در حال مبارزه با خانواده آغاز شد .
درمان
نحوه درمان به دو روش شروع شد
روش اول امور پزشکی و بیمارستان و ...
روش دوم تجربیات خودم و مجموعه کارهایی که به عقلم میرسید انجام بدم
امور پزشکی و بیمارستان
کار ما شده بود هر روز صبح بریم بیمارستان برای کار سرم و تزریق همسرم . خوشبختانه این روند که با مشکلات بسیار بسیار جدی روبرو بود بیشتر از چهار روز طول نکشید . البته مراجعات روزانه جهت گرفتن سطح اکسیژن و فشار خون و این چیزا ادامه داشت اما دیگه خبری از اون تزریق دارو و سرم وحشتناک نبود . در این باره مشروح توضیح خواهم داد که چه بر ما گذشت به دلیل بی تدبیری کادر درمان عزیز .
از دوستی سوال کردم که آمپول تزریقی داخل سرم چی بود که همچین بلایی به سر همسرم اومد ایشون گفتن این آمپول از جمله دارو و یا واکسنهای بیماری ابولا هست که داخل رگ و یا سرم تزریق میشه . من اینو جای دیگه نشنیده بودم به غیر از یکی دو نفر از دوستان . این دیگه تخصص ما نیست و دقیقا نمیدونیم چی هست .
گاهی وقتا اجبارا باید علی کوچولو رو همراه خودمون میبردیم و من و علی آقا باید تو محوطه بیمارستان قدم میزدیم تا مادر علی آقا بعد از انجام امور پزشکی بیاد پیش ما و برگردیم منزل . برای همین دلهره هم داشتم که نزدیک همسر نبودم و از وضعیتش بی اطلاع . هر چند هر چند دقیقه یه بار تماسی میگرفتم و جویای احوال بودم اما دلم اونجا بود . از طرفی هم علی کوچولو دوست داشت تو محوطه بازی کنه و قدم بزنه و این برنامه های کودکانه و انتظار داشت من هم همراهیش کنم !
تجربیات خودم در امور درمانی خانگی
من همزمان که امور پزشکی و بیمارستانی خانواده پیش میرفت کمک درمانهای خانگی رو هم با یک برنامه ریزی دقیق پیش میبردم . از دمنوشهای مختلف میوه ای و گیاهی گرفته تا داروهای تقویتی مناسب برنامه ریزی شده به مصرف خانواده میرسید .
تمام سعی و تلاشم بر این بود که داروها و مایعات فراوان و به موقع سر ساعت به اعضای خانواده برسه برای همین دائم توی آشپزخونه و مسیر اتاقها در حال رفت و آمد بودم . خب هر کدام از اعضای خانواده رسیدگی خاص خودش رو داشت . به همسر در اتاق مجزا به شکلی باید خدمات رسانی می شد به علی کوچولو به شکلی دیگه و آقا کمیل هم به روش خودش . گرچه این وسط اکثر اوقات از خودم غافل می شدم اما همین که میدیدم اعضای خانواده هر روز وضعیت بهتری دارن برای من قوت قلب بود .
بیشترین مشکل من بی خوابی بود . بی خوابی باعث میشد طی روز انرژی بیشتری صرف کنم و خود این موضوع مشکلاتی رو همراه داشت اما باید تحمل می کردم .
در طول مدت درمان من به روشها و فرمولهای درمانی بسیار خوبی دست پیدا کردم که در بخشهای بعدی و یا در پستهای مجزا این تجربیات رو به اشتراک خواهم گذاشت .
کنسل شدن سفر زیارتی آقا کمیل به مشهد مقدس
از یه ماه قبل داشت کیف و وسیله آماده میکرد که برای زیارت به حرم مطهر آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام به مشهد مقدس مشرف بشه . هر روز یه چیزی به کوله پشتیش اضافه میکرد و دائم در مورد سفرش با دوست و فامیل حرف میزد . تا این که درگیر بیماری که میدونید شد . دائم به این امید داشت که تا روز سفر وضعیت جسمی روبراه میشه و میتونه بره زیارت . دائم در این باره سوال میکرد و تماس میگرفت با اطرافیان نزدیک .
تا اینکه یه روز مانده به سفر مربی و فرمانده پایگاه باهام تماس گرفت و بعد از کلی خوش و بش بهم گفت با توجه به وضعیتی که کمیل داره چیکار میخواید بکنید برای سفر ایشون ؟ منظورشو خوب فهمیدم اما نتونستم همون لحظه جواب بدم . به ایشون گفتم یه دقیقه به من فرصت بدید من جواب میدم . چند ثانیه ای فکر کردم و تماس گرفتم . به ایشون گفتم به نظر بنده به صلاح نیست کمیل به این مسافرت بیاد . در ادامه گفتم کمیل از دوره نقاهتش چند روز هم گذشته و حتی یه سفر تهران برای اجرای کارش رفته اما اگر به این سفر بیاد و خدای ناخواسته یکی از بچه ها به هر دلیل دیگری دچار هر بیماری بخواد بشه قطعا انگشت اشاره به طرف پسر من خواهد بود و این یقینا خوشایند هیچکدام از ما و شما نیست . برای همین به صلاح نیست ... خلاصه کنم . برنامه کمیل کنسل شد .
اما مجددا مسئولیت گفتن این خبر رو به ایشان واگزار کردم و گفتم من نمیتونم این خبر رو به کمیل بدم خود شما زحمتش رو بکشید . در جوابم ایشون گفتم فلانی ما الان 4 روزه که داریم مسئولیت این کار رو به دوش هم میندازیم . من به حاجی .. گفتم بگه ایشون واگزار کردن به آقای فلانی و .. در آخر قرعه به نام من افتاد و من با هزار بدبختی اول با شما تماس گرفتم که شما به ایشون بگید . در آخر ایشون مسئولیت رو پذیرفت و به کمیل اطلاع داد و جریان برو برای ایشون توضیح داد .
من هم که داشتم زیر چشمی به کمیل نگاه میکردم یه باره دیدم اشکی بی صدا تمام صورت کمیل رو خیس گرد و قطرات شفاف اشک از گونه های کمیل پشت سر هم روی گونه هاش سرسره بازی میکردن بدون اینکه بدونن در دل پسرم چی میگذره .
حالا وضعیت روحی من داغون و مادر کمیل هم که خودش رو در این ماجرا مقصر میدونست داغون تر و زار زار اشک میریخت و میگفت من باعث شدم این اتفاقات بیفته و کمیل از سفرش جا بمونه ...
از یه طرف قلبم داشت منفجر می شد و از طرف دیگه باید مادر کمیل رو آرام میکردم و از طرفی علی کوچولو رو دریابم . داستانی شده بود اون لحظات .
ساعتی از این ماجرا گذشت و من به خودم گفتم خدا رو شکر جو آروم شده و کمیل هم خبری از گریه هاش نیست . رفتم به طرف اتاقش که براش آب میوه ببرم . به در که رسیدم دیدم آهنگی و صدایی آشناتر از هر آشنایی به گوش میرسه که میگه : علی موس الرضا .. گر مرا از در برانی جای دیگر ندارم .. کمیل داشت شعر آقا رو میخوند و اشک میریخت .. یادم اومد که همین مداحی رو وقت ورود یه حرم مطهر آقا که سال قبلش مشرف شده بودیم توسط کمیل تو حرم آقا اجرا شد و همینطور که داشتیم به طرف ضریح مطهر میرفتیم بلند بلند کمیل اینو میخوند و چند جایی هم من برای یادگاری و ثبت وقایع ازش فیلم گرفتم ...
همونجا نشستم و بدون اینکه دست خودم و یا در کنترل خودم باشه اشکهام سرازیر شد و قلبم به در اومد . از یه طرف نمیخواستم پسرم رو تو اون حال خراب ببینیم از طرفی نمیخواستم این حالی که برای زیارت اقا بهش دست داده رو خراب کنم . لیوان به دست نشسته بودم و اشک میریختم و فکر میکردم که یهو سر و کله علی آقا پیدا شد و بلند گفت بابا چرا اینجا نشستی ؟!! منم که این وضع رو دیدم مونده بودم چیکار کنم دیدم صدا قطع شد و در باز شد . بابا اینجا چرا نشستی گفتم هیچی اومدم برات آب میوه آوردم که بخوری . اولش گفت میل ندارم بابا تازه خوردم . منم به زور بهش دادم خورد و سریع برگشتم تو آشپزخونه و مشغول کارای دیگه شدم . اصلا نمیدونستم دارم چیکار میکنم . این داستان تا چند روز تو خونه ما ادامه داشت و چپ و راست کمیل میرفت تو اتاقش در و میبست و شروع میکرد به خوندن این متن .
چند روز گذشت از این مورد و ما همچنان شاهد اشکهای گاه و بیگاه کمیل در احوال مختلف بودیم . تا اینکه عزیزی تماس گرفت و گفت فلانی از آقا کمیل دعوت شده که به زیارت آقا بره ! قیافه من که اون لحظه دیدنی بود ! ایشون هیچ ارتباطی به موضوع پایگاه کمیل و این داستانها نداشت . شماره ناشناس ، فرد ناشناس ، قیافه من ! افکاری که توی اون لحظه توی سرم جابجا می شد ! خلاصه اینکه کمیل برای زیارت آقا علی ابن موس الرضا علیه السلام به مشهد مقدس دعوت شد . خود این یه داستان مفصلی است که سر فرصت خواهم گفت . ان شاالله .
اینجا بود که فهمیدم دل شکسته چه کارها و چه معجراتی میکنه ! دل شکسته کودکی که هنوز به گناه آلوده نشده شق القمر میکنه ! با همسرم و نزدیکانم موضوع رو درمیان گذاشتم و همه چهره ها همچون چهره متعجب و ناباورانه من بودن ! عجب ساعاتی بود اون لحظات !
موضوعات مرتبط: بخشهایی از داستان زندگی من
برچسبها: داستان , کرونا , زندگی , تربیت
دوستان عزیز
قصد این رو دارم تا مسائلی رو پیرامون اتفاقات این روزهای چین و بالاخص استانهای شیان عرض کنم
موضوع استان شیان و تیانجین دو اتفاق داره می افته
اولین موضوع اینکه که در دولت چین در اجرای قرنطینه برای اکر کرونا بسیار جدی عمل میکنه
یعنی حتی به زور و فشار هم متوسل میشه
در استان شیان چندین مورد ابتلا به کرونا اعلام شده
به همین دلیل دولت به شدت کل شهر رو قرنطینه کرده تا دوباره تو چین پخش نشه
درسته که ١٣ میلیون نفر رو قرنطینه کرده اما از طرفی ١میلیارد و خرده ای جمعیتش رو نمیخواد دوباره مبتلا ببینه
برای همین داره شدت عمل نشون میده
از حربه ترس هم داره استفاده میکنه
و مردم رو می رسونه تا رعایت کنند
افراد مشکوک رو سریعا به کمپهای اجباری منتقل میکنند
و جالب اینکه اصلا شوخی هم ندارند
چند دلیل داره این موضوع که در ادامه عرض خواهم کرد
مردم اونجا دارای کدهای سلامت هستن
سه کد دارن
کدسبز
کد زرد
و کد قرمز
افراد کد سبز هیچ محدودیتی در رفت و آمدها ندارند
اونهایی که کمی مشکوک هستند سریعا کدوم رو زرد میکنند و تو خونه قرنطینه میکنند
اما اونهایی که مثبت اعلام شدن رو به کمک های قرنطینه منتقل میکنند
مردم کل شهر شیان باید روزی دو مرتبه تست PCR بدن
برای همینه که میبینید خیلی صفهای طولانی در کلیپها دیده میشه
این تست گرفتنه تا زمانی ادامه پیدا میکنه که همه شهر کدشون سبز بشه
کد که سبز شد قرنطینه ها برداشته میشه
اما چرا حالا با این همه شدت دارن برخورد میکنند
اولا اینها یک میلیارد و خرده ای جمعیتند
ابتلای دوباره همه مردم چین، کمر اقتصادشون رو میشکنه و اگر جلوگیری نکنند
همه هزینه هایی که برای واکسیناسیون عمومی و ... همه برباد میره و باید از اول شروع کنند
پس هیچ بیماری جدیدی نیست فقط کرونا ست
حالا شاید از جهش های جدید اون باشه
اما کلیپهایی هم داره تو فضای مجازی پخش میشه که مردم دارن شبیه زامبی میشن
در حالی که این اصلا ربطی به کرونا نداره
در آفریقا یک موجودی هست به نام موش سیاه
این حیوان بیماری رو از خودش منتشر میکنه که فقط جونده های دیگه میگیرند
و ابتلا اون به صورت تنفسی و یا لمسی نیست
باید حتما توسط اون حیوان گاز گرفته بشی تا بهت منتقل بشه
یا اینکه اون حیوان غذایی رو خورده باشه که بزاق دهانش به اون غذا یا گیاه خورده باشه اونوقت اون گیاه ناقل میشه
البته گزارشات خیلی معدودی هم از ابتلای انسانها در آفریقا ارائه شده ولیکن زیاد جدی نیست
حالا در چین در یک مزرعه توت فرنگی چند تا از این موشهای سیاه شروع به خوردن بوته های توت فرنگی کردن
و آدمهایی که از میوه این مزرعه استفاده
کردن به این بیماری مبتلا شدن
در این بیماری، شخص کاملا کنترل خودش رو از دست میده و از علائم اون تب و خونریزی از گلوی شخص بیماره
و اینها هیچ ربطی به علائم واکسن زده ها نداره
تعداد مبتلا شده ها هم تا الان بیشتر از ١٠ نفر نبوده
لطفا به شایعه های بی ریشه توجه نکنید
درسته که از یک طرف داریم از گلوبالیستها ضربه میخوریم
اما انصافا از یک طرف دیگه از یه سری انسان تند رو غالبا متوهم
که هر چیزی رو ربط میدن به واکسن بیشتر از همه ضربه خوردیم
یه روز میگن واکسن زده ها ایدز دارن
یه روز میگن بولوتوث دارن
یه روز میگن زامبی میشن
یه روز میگن دکلهای فایوجی رو اگر روشن کنند همه زامبی میشن
نقل اخباری هم که چند روز پیش تو همین گروه انجام شد
از منابعی مثل روزنامه دیلی میل بود
شدت قرنطینه دقیقا همونیه که کلیپها داره منتشر میشه
بنده فقط امروز علت اون شدت عمل رو توضیح دادم
والا هنوز که هنوزه دارن تو شیان درب و پنجره ها رو میبندن و پلمپ میکنند
قرنطینه از درب منزل رو دارن با شدت تمام انجام میدن
علت دومی هم که چین داره فشار میاره برای قرنطینه برای اینه که تا چند روز دیگه بازیهای المپیک زمستانی
و بازیهای آسیایی در چین باید انجام بشه
و اگر تو چین کرونا گزارش بشه این بازیها تعطیل میشه و این خودش یه ضربه بزرگ برای اقتصاد چینه
چون این رویدادهای بزرگ ورزشی باعث جذب بسیار زیاد توریست میشن
پس لطفا اشتباه نکنید
اخبار مربوط به شدت قرنطینه تو شیان چین درسته
یعنی اینکه با مشعل دارن ضد عفونی میکنند صحت داره
درب و پنجره ها رو دارن جوش میدن صحت داره
مردم رو به زور تو قرنطینه میبرن صحت داره
کمپ قرنطینه زدن برای افراد کد قرمز کاملا صحت داره
بنده خواستم بگم که این مسائل هیچ ربطی به دکلهای فایو جی و این حرفها نداره
چون شایعاتی داره تو فضای مجازی میپیچه که در چین دکلهای فایوجی رو روشن کردن
در ضمن همین الان در تهران و چندین شهر بزرگ دیگه دکلهای فایوجی روشنه
و داره کار میکنه
این یعنی باید تا الان اتفاقات خیلی بدتری می افتاد که نیفتاده
...
موضوعات مرتبط: شبکه ، سخن روز ، اخبار
برچسبها: چین , شیان , 5G , کرونا
✅ نتایج کارآزمایی بالینی داروی منسوب به «امام کاظم » امیدوار کننده نیست
🔹مدیر گروه طب ایرانی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان با بیان اینکه برای هیچ فردی #داروی_امام_کاظم را توصیه نکردهام چون هیچ شواهد و قرائن علمی برای آن نداریم، گفت: تنها یک کارآزمایی بالینی در مورد این داروی گیاهی انجام شده که نتایج آن امیدوار کننده نیست و نمی توان به آن استناد علمی کرد.
🔸متخصص طب سنتی ایران افزود: از نظر شرعی مردم باید به نظر مراجع تقلید توجه داشته باشند که سه مرجع تقلید یعنی آیت الله مکارم شیرازی، جوادی آملی و علوی گرگانی فتوا داده اند مومنین در مسائل پزشکی باید از نظر متخصصان استفاده کنند. همچنین وقتی می بینیم مقام معظم رهبری واکسن تزریق می کنند دیگر هیچ حرفی باقی نمی ماند.
🔹محمد مظاهری، اظهار کرد: واکسیناسیون در طب سنتی ایران تاریخچه ای قدیمی تر از "ادوارد جنر" دارد که واکسن آبله را به دنیا ارائه کرد. در این زمینه کتابی از زکریای رازی داریم به نام الجدری و الحصبه، در این کتاب وقتی آبله و سرخک مطرح می شود، رازی راهکاری ارائه می دهد که دست زخم را به پستان گاوی که آبله گرفته آغشته کنند تا میزان کمی از عامل بیماری زا وارد بدن شود. حتی قبل از فراگیر شدن واکسیناسیون در جهان، در قبایل کوج نشین ایرانی زنان سالخورده ترشحات فرد آبله گرفته را در دستمالی جمع می کردند و با سوزن به پوست بدن افراد دیگر تلقیح می کردند و سیستم ایمنی فرد را درگیر می کردند، یعنی همان کاری که با واکسیناسیون انجام می دهیم.
🔸وی در مورد داروی امام کاظم که برای درمان بیماران مبتلا به کرونا توصیه می شود، توضیح داد: این دارو گیاهانی دارد که ممکن است با توجه به مطالعات کامپیوتری، بر روی برخی بیمارانی که در فاز اولیه ابتلا به کرونا هستند اثربخشی داشته باشد، اما موقعی که ریه بیمار درگیر می شود این گیاهان به تنهایی یا مرکب نمی توانند کارآیی داشته باشند و حتما باید از درمان های استاندارد استفاده کرد.
موضوعات مرتبط: پیشنهاد مدیر ، اخبار ، پزشکی
برچسبها: دارو , امام کاظم ع , کرونا , درگیری ریه
♦️مدیر مسئول روزنامه کیهان نوشت: آقای رئیسی در همین فاصله ۴ روزه ریاست خود بر جمهوری اسلامی ایران، بسیاری از اصلاحاتچیها را که تاکنون زبانشان از انتقاد و اعتراض به پلشتیهای ۲ ساله کرونا و ۸ ساله دولت آقای روحانی بسته بود، شفا داده و قفل زبانشان را باز کرده است !
♦️ به این چند نمونه از اظهارنظرها و به اصطلاح انتقادهای مدعیان اصلاحات که فقط اندکی از بسیارها و مشتی از خروارهاست نگاهی بیندازید و در نظر داشته باشید که این انتقادها در حالی مطرح شده که فقط ۴ روز از مراسم تحلیف رئیسجمهور منتخب میگذرد
۱- آقای علی شکوریراد عضو سابق مرکزیت حزب منحله مشارکت و دبیرکل کنونی «حزب اتحاد ملت ایران اسلامی» ! توئیت کرده که؛
« هنوز به قله پیک پنجم کرونا نرسیدهایم و اوضاع روز به روز وخیمتر میشود. در واکسیناسیون بسیار عقب هستیم. علاوهبر کمبود تخت و خستگی کادر درمان، سرم و دارو هم کمیاب شده است. در این وانفسا دغدغه اصلی رئیسجمهور تشکیل دولت جدید است. مردم واقعاً بیپناه ماندهاند. خدا به خیر بگذراند» !!
از نظر این عضو دو آتشه مدعی اصلاحات! نزدیکشدن به قله پیک پنجم کرونا و کمیابشدن سرم و دارو و کمبود تخت و خستگی کادر درمان و... همه و همه تقصیر آقای رئیسی است که تازه ۴ روز از تحلیف او میگذرد و هنوز دولت ایشان هم تشکیل نشده است ! انتقاد این عضو حزب مشارکت هم علاوهبر آنکه خیلی عوامانه است، بسیار خندهدار نیز هست! مینویسد «در این وانفسا دغدغه اصلی رئیسجمهور تشکیل دولت جدید است» ! باید به این سوپر اصلاحاتچی گفت ۲ سال از اپیدمی کرونا و ۸ سال از تکیهزدن شما بر قوه اجرائیه میگذرد. چرا تاکنون زبان به کام گرفته و لام تا کام صدایتان در نمیآمد؟! وانگهی اگر دولت تشکیل نشود، کارها را چه کسی و کدام مرکزی باید انجام دهد؟!
۲- آقای محمدعلی ابطحی یکی دیگر از همین سوپر اصلاحاتچیها توئیتزده و نوشته است: «مهمانبازی تحلیف تمام شد. به فکر مردم باشید. دارند میمیرند هم وطنانمان» ! ظاهراً از نظر ایشان هم فوت هموطنانمان بر اثر کرونا در همین ۴ روزی که آقای رئیسی رئیسجمهور شده اتفاق افتاده است و پیش از این اصلاً از این خبرها نبوده است که احساسات انساندوستانه این مدعی اصلاحات را برانگیزد و فریادش به اعتراض بلند شود !
۳- آقای عباس عبدی، اصلاحاتچی چند آتشه دیگر نیز توئیت کرده و نوشته است: « آقای رئیسی؛ بیایید همین امروز یک کار قابل قبول انجام دهید.
دستور بدهید آمار ثبت احوال را به روز منتشر کنند تا مردم و از آن مهمتر، مسئولین از جمله خودتان بدانید که مرگ و میر واقعی ۲/۵ برابر بلکه بیشتر از آمار رسمی است. مسئله کرونا را کوچک کردند، حالا مردم هزینهاش را میدهند» ! ایشان که تقریباً همهروزه در روزنامه اعتماد (همان روزنامه که مقالات بیبیسی را با حذف نام نویسنده آن به نام خود چاپ میکرد) مقاله مینویسد، یادش رفته که ۲ سال از شیوع کرونا و اعلام آمار تلفات آن میگذرد و ایشان در تمام این مدت فراموش کرده بود از آقای روحانی بخواهد که دستور بدهد « آمار ثبت احوال را بهروز منتشر کنند تا مردم و از آن مهمتر، مسئولین از جمله خود آقای روحانی بدانند که مرگ و میر واقعی۲/۵ برابر بلکه بیشتر از آمار رسمی است» !
و تازه یادش افتاده که باید زبانش باز شود و آنچه را که طی ۲ سال کرونایی و ۸ سال ریاست جمهوری آقای روحانی درباره آن سکوت کرده بود، از آقای رئیسی که فقط ۴ روز از ریاست جمهوری ایشان میگذرد، مطالبه کند !
۴- یکی از خانمهای خبرنگار مدعی اصلاحات هم نوشته است: «جان انسان ارزشمندترین سرمایهش هست. هم جان خودش، هم جان عزیزانش. آقای رئیسی؛ این روزها جان ما مردم در خطره و این چیزی نیست که سرش کوتاه بیاییم. میفهمید سُرم (منظورش سِرم است) نیست؟ میفهمید در تهران هیچ تخت خالی نیست. بابا خجالت بکشید برای مملکتداری باید التماستون کنیم؟» ! از ایشان فقط باید پرسید با این افتضاحی که به بار آوردهاید و با این چند سطر عوامانهای که نوشتهاید آیا فکر نمیکنید که خودتان باید خجالت بکشید؟! و ...
♦️ گفتنی است آقای رئیسی در اولین جلسه ستاد مبارزه با کرونا که برای اولین بار به ریاست ایشان تشکیل شده بود، روی یکی از اصلیترین ضعفهای دولت پیشین در این زمینه انگشت گذاشت و با تعیین ضربالاجل یک هفتهای برای تحول در مبارزه با کرونا، تاکید کرد که « کار مسئولان اجرایی کشور فقط توصیه نیست و باید ضمانت اجرای مناسب هم برای تصمیمات اتخاذ شده در نظر گرفته شود» و ایشان بلافاصله نیز اقدامات ضروری را پی گرفت. البته اصلاحاتچیها با آن سوابق ضدمردمی که در کارنامه خود به ثبت رساندهاند، حق دارند که این نکات مثبت و کمسابقه را نبینند !
موضوعات مرتبط: تو اینو بفهم ، اخبار ، پیامها
برچسبها: رئیسی , سنگ اندازی , اصلاحاتچی , دولت جدید
به خودم در یک سال قبل، که همه جا میرفت، همه چیز میخورد، همه چیز مینوشید و همه کار میکرد و از هیچچیزی نمیترسید! از کافههای جنوب تا شمال شهر گرفته تا رستورانها و حتی ساندویچیهای کنار خیابان، از باشگاههای بدنسازی گرفته تا پارکهای شلوغ، از کتابفروشیها تا عمدهفروشیهای پر از آدم... منِ یک سال قبل چقدر خوشبخت بوده و فارغ! چقدر بیخیال! چقدر آسوده! چقدر راحت و بدون هیچ تمهیدی از خانه خارج میشده، هندزفری به گوش و لبخند به لب از کنار آدمها عبور میکرده، از بوییدن گلهای کنار خیابان نمیترسیده، با آدمها از نزدیک و بدون ماسک حرف میزده، میخندیده و با دستهای نشُسته خوراکی میخورده و از دست زدن به سلفون خوراکیهای بیرون مغازهها هراسی نداشته.
من حسودیام میشود به تمام کارهایی که در یک سال قبل، بدون هیچ اضطراب و هراسی میکردم، به تمام چیزهایی که میخوردم، جاهایی که میرفتم، آدمهایی که ملاقات میکردم و عزیزانی که در آغوش میکشیدم.
به تمام آرامشی که داشتم...
که حالا به بدیهیترین نیازهای روزمرهی یک انسان، غبطه میخورم، به سفر، به تفریح، به بیدغدغه کنار آدمها نشستن و چای نوشیدن، به آغوش...
که باید قدردان هرروز و هرثانیهی این زندگی بود،
که هیچکس فکرش را هم نمیکند فردا میتواند چقدر خوب یا بدتر از امروز باشد،
که هیچکس از کارهای دنیا سر در نمیآورد.
آری... من حسادت میکنم به خودم،
به خودم در یک سال قبل...
موضوعات مرتبط: مرد اردیبهشتی ، دل نوشته ها
برچسبها: حسادت , بیماری , کرونا , زندگی
1. آمریکا با کرونا چگونه اداره میشود ؟
2. آمریکا طی سه ماه گذشته ١٠٩ میلیارد دلار کسری حساب جاری داشته است به زبان ساده طی سه ماه آمریکا ١٠٩ میلیارد دلار بیش از جیب اش خرج کرده است .
3. چه کشورهایی به آمریکا قرض داده اند ؟
4. طی سه ماه گذشته منطقه یورو ٩٠ میلیارد دلار و ژاپن ۵٢ میلیارد دلار مازاد حساب جاری داشته اند منطقه یورو و ژاپن بر روی هم ١۴٢ میلیارد دلار به جهان قرض داده اند .
5. پدیده بسیار عجیب کسری حساب جاری چین است ، چین همیشه مازاد حساب جاری داشت به زبان ساده و قابل فهم برای همه ، چین به جهان قرض می داد برای دوره ای طولانی آمریکایی ها با استقراض از چین زندگی کردند در سه ماه گذشته چین ٢٩ میلیارد دلار از جهان استقراض کرده است کشوری که جهان را اداره می کرد و کسری جهان را پوشش می داد در سه ماه گذشته کارش به استقراض کشیده است .
6. بر روی هم چین ، انگلیس و آمریکا در سه ماه گذشته ١۴۵ میلیارد دلار از جهان قرض گرفته اند و منطقه یورو و ژاپن ١۴٢ میلیارد دلار به جهان قرض داده اند .
7. این آمار سه ماهه اول سال جدید میلادی است و آمار ماه های بعد هنوز منتشر نشده است ، آخرین آماری که در دنیا منتشر شده همین آمار است ، البته چین با تاخیر دو ماهه آمار خود را منتشر کرد که از سال ١٩٩۶ تا کنون این سطح از تاخیر، سابقه نداشته است .
8. مطالب فوق به این معناست است که فعلا منطقه یورو و ژاپن دارند جور آمریکا و چین را می کشند .
موضوعات مرتبط: اخبار ، پیامها
برچسبها: آمریکا , کرونا , چین , ناجی
خدائی ، بیاین به خودمون قول بدیم بعد گذشتن از این ماجراها و بحران شیوع ویروس،
قدردانتر بشیم و پُرمهرتر،
یادمون نره چه چیزهایی داشتیم که برامون ممنوع شد
و بغل و بوسه و آغوش و دست دادن و باهم بودن
و دورهمی داشتن و شاد بودنمون و... تحت تاثیر این ویروس قرار گرفت.
از این طوفان که گذشتیم ،
باهم بودنهامون رو بیشتر قدر بدونیم ...
موضوعات مرتبط: جملات زيبا ، مرد اردیبهشتی ، پیشنهاد مدیر ، تو اینو بفهم ، دل نوشته ها
برچسبها: باهم , بودن , نبودن , ویروس