
از فقر مینویسم بایک دل پرازدردشاید مرحمی باشد برای این قشر پر درد
از فقر مینویسم ،با دستهای خالی
سفره پراست امشب از شامی خیالی.
معتاد زجر بودیم ،باید که می کشیدیم
خواب غذا می دیدیم از خواب می پریدیم.
دلهای همسایه ها ،برای ما کباب بود
سارا ولی هنوزم شبها گرسنه خواب بود
با اشک مینویسم ،بابا نان ندارد
شاید که معجزه شد از اسمان ببارد
دیوارها شعار، مرگ بر فقر دادن
صندوقهای خیریه در حد یک نمادن
محکوم به فقر بودیم ، محکوم به فرق و تبعیض
دلخوش به وعدهایی ،از چیزهای ناچیز
از فقر مینویسم، با این که نیست حالی
این قصه ای حقیقیست ،از دارایی خیالی از فقر مینویسم.......
موضوعات مرتبط: متفرقه ، خانه و خانواده
برچسبها: فقر , فقير , اقتصادي , مشكلات اقتصادي
تاريخ : ۱۳۹۲/۰۷/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
يادم مياد بچه كه بودم ، بعضي وقتا يواشكي به مامانم نگاه ميكردم
ساعتها با دست مشغول جمع كردن آشغالهاي ريزي بود كه روي فرش ريخته شده بود ...
من حسابي به اين كارش مي خنديدم !
چون با خودم فكر ميكردم ما هم جارو داريم هم جارو برقي !!!
چند روز پيش كه حسابي داشتم با خودم به مشكلات زندگي و آينده بچم فكر مي كردم كه
چجوري بايد مشكلاتم رو حل كنم يه هو به خودم اومدم ...
ديدم كه يه عالمه آشغال از روي فرش جلوي خودم جمع كردم
برچسبها: مشكلات زندگي , آينده , اقتصاد , مشكلات اقتصادي
تاريخ : ۱۳۹۲/۰۵/۳۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |