يادم مياد بچه كه بودم ، بعضي وقتا يواشكي به مامانم نگاه ميكردم
ساعتها با دست مشغول جمع كردن آشغالهاي ريزي بود كه روي فرش ريخته شده بود ...
من حسابي به اين كارش مي خنديدم !
چون با خودم فكر ميكردم ما هم جارو داريم هم جارو برقي !!!
چند روز پيش كه حسابي داشتم با خودم به مشكلات زندگي و آينده بچم فكر مي كردم كه
چجوري بايد مشكلاتم رو حل كنم يه هو به خودم اومدم ...
ديدم كه يه عالمه آشغال از روي فرش جلوي خودم جمع كردم
برچسبها: مشكلات زندگي , آينده , اقتصاد , مشكلات اقتصادي
تاريخ : ۱۳۹۲/۰۵/۳۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |