عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس



قرارگاه ضد صهیونیستی کمیل | فرمانده

آمار‌ها و اطلاعات بخش‌های مختلف اقتصاد کشور نشان می‌دهد اثر شوک تحریم تخلیه شده و اقتصاد ما در حال احیاست. در دوماهه نخست ۱۴۰۰، صادرات غیرنفتی ایران نسبت به مدت مشابه پارسال حدود ۵۰ درصد رشد کرده است. بخش‌های مختلف اقتصاد به‌ویژه صنعت نیز در حال تجربه رشدهای قابل توجه هستند. صندوق بین‌المللی پول پیش‌بینی کرده است که اقتصاد ایران در سال ۲۰۲۱ شاهد رشد ۲.۵ درصدی خواهد بود. سال گذشته جلوی واردات ۶میلیارد دلار کالای غیرضرور گرفته شد و حدود ۳میلیارد دلار کالای سابقا وارداتی، داخلی‌سازی شد. نظام ارزی کشور در حال سازمان یافتن است، ارز حاصل از صادرات به چرخه اقتصادی بازمی‌گردد و صرف تامین نیازهای وارداتی می‌شود. ایرانی که قبل از تحریم‌ها نفتش را صادر کرده و بنزین وارد می‌کرد، سال گذشته ۳میلیارد دلار بنزین صادر کرده است...
در چنین شرایطی پرسش اساسی این است که آیا بهتر نیست گفتمان همین دولت که در حال دستیابی به این دستاوردهاست، ادامه یابد و کاندیدای مورد حمایت این جریان پیروز انتخابات شود؟
این پرسش، یک پاسخ تلخ دارد و آن اینکه روی کار آمدن دولت آقای روحانی در سال ۹۲، این پیروزی‌ها بر تحریم را هشت سال به تعویق انداخت.
تفاوت از زمین تا آسمان است میان دستاوردهای سیستماتیک یک دولت و دستاوردهای پراکنده در یک دولت. فرق می‌کند شرایطی که یک دولت در وزارت امور خارجه خلاصه شود و وزرای تولید امکان تشرف به محضر ریاست محترم را نیابند و آتش باختیار در گوشه و کناری کاری انجام دهند، با شرایطی که رئیس دولت، پای کار تولید باشد و برای وزارت خارجه هم ماموریتی درباره تولید تعریف کند. فرق می‌کند که ایده مرکزی یک دولت در جنگ اقتصادی، التماس و تقدیم امتیاز به دشمن برای منصرف کردنش از جنگ باشد یا تقویت تولید برای پشیمان کردن دشمن از جنگ. فرق می‌کند که در شرایط تحریم مالی که تک‌تیراندازهای دشمن راه مبادلات بانکی را بسته‌اند، وزیری موفقیت تهاتر را فریاد بزند و رئیس‌جمهور، این مدل تجاری موفق را به سخره بگیرد؛ یا اینکه مسیرهای جایگزین تجاری توسط شخص رئیس جمهور دنبال شود.
بله عزیزان! این پیروزی‌ها بر تحریم، سال ۹۲ در دسترس ما بود و ۸ سال به تعویق افتاد تا این درس بزرگ را بیاموزیم که وقتی دشمن به ما حمله می‌کند، هدفش اشغال سرزمین ماست و با مذاکره و التماس نمی‌توان او را منصرف کرد؛ باید جنگید و بر او پیروز شد؛ و بدیهی است که پیروزی در جنگ، با فرمانده قائل به تسلیم دست‌یافتنی نیست. پیروزی در جنگ اقتصادی با فرماندهی که پشت تولیدکنندگان یعنی افسران و رزمندگان جنگ اقتصادی را خالی می‌کند و راه را بر واردات می‌گشاید تا رضایت بیگانگان را جلب کند، ممکن نیست.
برخلاف کسانی که می‌پندارند دولت آینده کار سختی برای احیای اقتصاد در پیش دارد، معتقدم اقتصاد ایران امروز مستعد یک جهش بی‌سابقه است. رزمندگان جنگ اقتصادی ما در این هشت سال هرچند از فقدان فرماندهی و بلکه انحراف فرماندهی رنج بردند، اما آتش باختیار حماسه‌ها آفریدند. اینک فرماندهی می‌جویند که در کارنامه‌اش دیده‌اند دغدغه‌ای جز تولید ندارد،  ائتلافش با تولیدکنندگان است و می‌خواهد همه کشور را برای رونق تولید بسیج کند؛ تولیدی که زرادخانه تسلیحات پیشرفته و نقطه‌زدن ما در جنگ اقتصادی است.
فردا ما در یک دوراهی قرار داریم. دوراهی انتخاب میان فرمانده تولید و فرمانده تسلیم.

من به فرمانده تولید رای خواهم داد: سید ابراهیم رئیسی.


موضوعات مرتبط: راهبرد و تحلیل ، رصد ، راههای نفوذ ، نفوذ
برچسب‌ها: فرمانده , تولید , رئیسی , انتخابات


تاريخ : ۱۴۰۰/۰۳/۲۸ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 


موضوعات مرتبط: شهدا ، عکس
برچسب‌ها: کمیل , گردان کمیل , فرمانده , قرارگاه


تاريخ : ۱۳۹۸/۰۳/۲۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

مسئول دسته بود.
یک شب تو اردوگاه دیدمش عجیب بغض کرد بود .عجیب بود برام سید همیشه لبش به خنده باز بود .
هر چی ازش پرسیدم: سید رسول چی شده؟
کسی حرفی زده ؟
جواب نمی داد فقط اشکاش زیادتر می شد .
به حالت قهر بهش گفتم برو بابا تو هم رفیق نشدی .
دستمو گرفت تو دستش و شروع کردیم قدم زدن .خنده و اشکش قاطی شده بود .دقایقی همین طور فقط راه می رفتیم ،پرسیدم آخرش می گی چته یا نه؟
گفت :من رفتنی شدم .
خندم گرفت بهش گفتم برو بابا حالت خوش نیست .اصلا نفهمیدم منظورش چیه !فکر کردم از گردان یا از جبهه می خواد بره .
چند روز بعد وقتی شهید شد تازه فهمیدم سید رسول منظورش چی بود .
اما دیگه دیر شده بود .


موضوعات مرتبط: خاطرات
برچسب‌ها: دفاع مقدس , خاطره , شهدا , فرمانده


تاريخ : ۱۳۹۶/۰۹/۲۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

تو جزیره ام‌الرصاص. چون نتوانسته بودیم برویم جزیره بلجانیه قرار بود از طریق پل جزیره ام‌الرصاص به ام‌البابی و از اونجا به جزیره بلجانیه بریم که مأموریت اصلی گردان ما بود.
چون خط دیر شکسته شده بود و اغلب غواص‌ها داخل آب یا تو ساحل جزیره زخمی و شهید شده بودند، ما باید خیلی سریع حرکت می‌کردیم تا به محل مأموریت اصلی خودمان برسیم و کار پاکسازی را به بچه‌های بعدی بسپاریم که این خودش خیلی خطرناک بود، اما چاره‌ای هم نداشتیم!
با هر سختی بود خودمون را به سر پل ام‌البابی رسوندیم. ابتدای پل عراقی‌ها یک دیوار بتونی با بلوک درست کرده بودند و روی پل با تانک و انواع سلاح‌های سبک و سنگین مقاومت می‌کردند. چهار گروه شدیم که هر کدام از یک طرف پل توی زمانی مشخص باید حرکت می‌کردیم. من با یک نفر غواص که نمی‌دونم کی بود، از بچه‌های گردان یونس(ع) لشکر، داخل سنگر بودیم و منتظر رسیدن وقت حرکت، از همون اول که اون بندة خدا اومد داخل سنگر، دیدم خیلی بی‌حاله و اصلاً حواسش نیست. با خودم گفتم این خودش رو از آب نمی‌تونه بیرون بکشه، عراقی کشتن پیش‌کش. شاید به همین خاطر اصلاً تحویلش نگرفتم. فقط یادمه غرغرکنان گفتم: داداش تا گفتم حرکت کنید باید سریعاً خودمون رو به سنگر دوشکای عراقی‌ها برسونیم و اگه بی‌حال باشیم و نتونیم خودمون رو به موقع برسونیم، کل کار بچه‌های قبلی ما ضایع می‌شه و عراقی‌ها برمی‌گردند سر جای اولشون و...
هر چی حرف زدم دیدیم هیچ جوابی نمی‌ده، یه لحظه تو نور منور نگاهش کردم، سرش رو گذاشته بود رو دیوارة سنگر و خواب رفته بود. با عصبانیت به سراغش رفتم که بابا ما هم نخوابیده‌ایم و الآن وقت خواب نیست که. با دیدن اون صحنه خشکم زد. ترکشی به کمرش خورده بود و از بس خون ازش رفته بود به شهادت رسیده بود. وقتی به ابراهیم رنجبران گفتم شهید شده، اومد جلو از نزدیک دیدش. اول بوسیدش، بعد گفت الله‌اکبر به این قدرت. گفتم چی شده مگه! گفت: ابتدای جزیره این بنده خدا مجروح شده بود. چون نیرو کم بود هر کاری کردیم برنگشت و پا به پای ما تا اینجا خودش رو رسونده... پیکر مطهرش همون جا برای همیشه ماند.


موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس ، خاطرات ، شهدا
برچسب‌ها: دفاع مقدس , خاطره , شهدا , فرمانده


تاريخ : ۱۳۹۶/۰۹/۲۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |



پیش از عملیات فتح المبین هر واحدی روی تپه‌ های منطقه پشت ارتفاعات تیه شکن در جای مستقر بود ،در آن محل یک حمام  با سنگهای منطقه درست کرده بودیم هر روز مقداری چوب را برای سوخت حمام آماده می‌کردیم  صبح ها هر  که زود تر بیدار می شد می رفت حمام را روشن می‌کرد و تا ۲ الی ۳ ساعت آب گرم بود
در یکی از روزها صبح خیلی زود قبل از اذان در تاریکی صدای ضربه کلنگ شنیدیم گفتیم چه کسی است که به این زودی دست به کار شده و عجله دارد چون معمولا این کار را نمی کردیم و حوالی اذان صبح حمام را روشن می‌ کردیم جلو رفتم دیدم قد بلندی داره جلوتر رفتم وسلام کردم، گفتم چه می‌کنید گفت:چوب  آماده می کنم ناگهان متوجه شدم حاج رضاست گفتم حاجی ببخشید نشناختم چرا شما؟ می گفتید ما کمکتون می‌کردیم چادر فرماندهی هم  که خیلی از اینجا فاصله دارد
آنجا هم که حمام داره
 حاجی گفت :من نمی خوام حمام برم اومدم حمام رو آماده کنم اگه کسی احتیاج داشت استفاده کنه.
حاجی با همون یک دستش کلنگ رو گرفته بود و با پاهاش چوب ها رو و در اون تاریکی از عرشیان الهی دلبری می کرد ...


موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس ، خاطرات
برچسب‌ها: دفاع مقدس , خاطره , شهدا , فرمانده


تاريخ : ۱۳۹۶/۰۹/۲۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

سردار کمیل در نهایت ادب و احترام سر بر بالین شهید گمنام گذاشت و آرام آرام خوابید


يكي دو روز پيش پسرم كميل با اصرار زياد ازم خواست به ديدن شهدای گمنام ببرمش. با كلي التماس و خواهش.
مي گفت باهاشون كار دارم. میخوام يه چيزي بهشون بگم . خلاصه مجاب شدم كه ببرمش و دو پیکر شهدای گمنام رو ببینه.
رفتيم پيش دو شهيد گمنامي كه تو اتاق جلساتمون بودند و بهش گفتم كميل جان پسرم برا منم دعا كن . شما برای شهدا تعريف كن و حرفتو بگو منم ميرم بالا تو اتاقم به كارام برسم. هر وقت كارت تموم شد بيا بالا.
ساعتی گذشت و ديدم از کمیل خبري نيست. نگران شدم! رفتم پائين، تا وارد اتاق شدم با صحنه اي مواجه شدم كه بي اختيار نشستم و چند دقيقه اي فقط به اون منظره نگاه كردم .
فقط تنها كاري كه تونستم انجام بدم اين بود كه يكي دو تا عكس از اون صحنه بسیار رویایی بگيرم  حالا چه حالي داشتم و چه وضعيتي بماند ...

http://komeil.info/wp-content/uploads/2015/11/IMG_20151103_202638.jpg

 

http://komeil.info/wp-content/uploads/2015/11/IMG_20151103_185618.jpg

 


موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس ، کودک ، شهدا
برچسب‌ها: سردار کمیل , کمیل , شهدای گمنام , قرارگاه کمیل


تاريخ : ۱۳۹۶/۰۶/۳۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
.: :.