بخشهای بزرگی از کلیسای نتردام در آتش سوخت. یک کلیسای 700 ساله که در جزیره سیته در میانه رود سن و در منطقه چهارم در مرکز پاریس واقع است و هر سال قریب به ۱۳ میلیون نفر از آن بازدید میکردند و ارزشی حیاتی برای کشور فرانسه داشت.
طبعاً در این کشور رسانهها به چرایی رخ دادن ماجرا میپردازند و مقصران را بازخواست میکنند. اما اگر این اتفاق در ایران رخ می داد واکنشهای احتمالی چطور بود؟
ابتدا در شبکههای مجازی خبر منتشر میشد. بعد از چند بار تائید و تکذیب با انتشار فیلم و عکس همه از آن خبردار میشدند.
تلویزیون در ابتدا سکوت میکرد. بعد وقتی که خبر را «همه» شنیدند، خبر کوتاهی در این مورد زیرنویس میشد.
به سرعت جوکها و کلیپهای طنزی در مورد این ماجرا ساخته و دست به دست میشد. از جمله کلیپ نقی معمولی که می گوید: «آخه چرا دارین منو بازی میدین شما. چرا میخاین شما همه چی رو عادی جلوه بدید؟ هیچ ننگی از این بزرگتر نیست، من دارم به قهقرا میرم؛ فقط بذارید برم من!»
شایعات شکل میگرفت: «کار خودشونه! میخوان ما گرونی پیاز یادمون بره»!، «میگن عملیات تروریستی بوده»، «دروغه! این فیلم مال ایران نیست»، «زیر کلیسا یه نیروگاه هسته ای بوده» و ...
بعضی سلبریتیها شروع به انتشار پستهایی در صفحات اینستاگرام خود میکردند که مضمون مشترک همه آنها این بود:«هیچ جای دنیا این اتفاق نمیافتد و ما خیلی بدبختیم که در ایران زندگی میکنیم».
رسانههای اصولگرا این اتفاق را به برجام ربط میدادند و مینوشتند از بیکفایتی دولت است وگرنه اگر کاندیدای ما رئیس جمهور شده بود الان آتش، گلستان میشد.
آقای ضرغامی توئیت میکرد که یک بار به آقای روحانی گفته این مکان آتش میگیرد ولی آقای روحانی به او خندیده.
چندشبکه ماهوارهای فارسی زبان اقدام به پخش ویدئوهایی از زمان ساخت این مکان میکردند و نشان میدادند که در آن زمان تمام اقدامات ایمنی رعایت شده بود و این تقصیر حکومت است که یکی از آثار ملی را به عمد سوزانده.
مسئولان دستهدسته به صحنه میرفتند، لباس آتشنشانی میپوشیدند و در حالیکه جلوی دوربینها شلنگ دستشان بود عکس میگرفتند.
دکتر ظریف در توئیتی مینوشت این ماجرا تقصیر ترامپ است و دوباره میسازیمت!
رسانههای اصلاحطلب به سرعت کشف میکردند که در زمان احمدینژاد کپسولهای اطفای حریق فروختهشده و با آن دلار خریدهاند.
عدهای از مردم جلوی کلیسا جمع می شدند، سلفی میگرفتند و مانع از کار تیم آتش نشانی میشدند.
هلال احمر، آتشنشانی، نیروهای امدادی و انتظامی چنان صحنه را فتح میکردند که جایی برای کار نمیماند، یک مسئول میگفت ما امکانات نداریم و مردم باید برای خاموش کردن آتش کمک کنند.
آقای قالیباف در اینستاگرام مینوشت اگر مدیران جهادی واقعی در دولت وجود داشت الان آتش را خاموش میکردند.
عکسهایی از آتشنشانان، نیروهای امدادی و هلالاحمر منشتر میشد که گریه میکردند.
عدهای به سپاه حمله میکردند، عدهای به تشکل های مردم نهاد یورش می بردند که در حال جمع آوری کمک برای خاموش کردن آتش هستند، گروهی با انتشار عکس های جگرخراش و اشکنوشت و سوزنامه به همه حمله میکردند و مینوشتند: من میدونم ما موفق نمیشم ... همهمون میمیرم و هیچی فایده نداره!
در نهایت ساختمان میسوخت و فرو میریخت.
مجلس فوری کمیته تحقیق و تفحص تشکیل میداد و اعلام میکرد در عرض یک هفته متهمین شناسایی و معرفی میشوند.
یک هفته بعد همه چیز از یاد میرفت!
متاسفانه یکی از نتایج سطحی شدن رسانه ها همینه. این رسانه ها معمولا هنگام حوادث به خوبی میتونن با استفاده از تکنیک برجسته سازی، اولویت ذهنی افکار عمومی رو مدیریت کنن و با تحریک هیجات، مسئله خاصی رو برای مدت زمان معینی توی افکار عمومی برجسته کنن اما چون سلبریتی ها و جریان های سیاسی معمولا به دنبال منافع شخصی و غرق در سیاست زدگی هستن، این مسائل رو سوژه هایی میدونن که حیاتشون به اینها بستگی داره و فقط از سوژه ای به سوژه دیگه می پردازن و معمولا مشکل به صورت ریشه ای حل نمیشه و شاهد تکرار پیاپی اونها در بازه های زمانی مختلف هستیم!
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها ، پیامها
برچسبها: کلیسا , نتردام , ایران , رسانه
در اواخر قرن دوم میلادی برای کشیش ها این حق ایجاد شد که گناهان را ببخشند ولی اعتراف به گناهان اجباری نبود و در طول قرون بعدی به ویژه در قرن های 6 و 7 هم این امر فقط توصیه می شد.
یکی از اساسی ترین انحرافات در مسیحیت ورود کشیشان به ساحت فردی ارتباط افراد با خدا بود تا جایی که از جانب خداوند سخن گفتند و سخنان خویش را سخنان خدا قلمداد کردند.
براستی بهتر نیست که پس از گذشت اعصار و قرون متمادی حال کشیشان به نزد پیروان خویش بروند و به گناهان و مصائبی که در حق ایشان مرتکب شده اند اعتراف کنند.
استثمار پیروان توسط کلیسا به جایی رسید که افراد برای ارتباط با خداوند باید اول از سیطره آن ها می گذشتند و تمام جزئیات زندگی خویش را با آن ها مطرح می کردند.
در این باب در کتاب "گمراهان و حقیقت پنهان" چنین آمده است که:
"در جوامع مسیحی، توبه و اعتراف به گناهان(در بدایت) وجود نداشت و همگی در غسل تعمید خلاصه می شد و به همین علت بسیاری از مسیحیان تعمید خود را تا آخرین ساعات عمر خویش به تعویق می انداختند.(نگاه کنید به رساله اول پولس به قرنتیان باب اول شماره14،15،16،17،)
در دین یونانی اعتراف به گناهان معمول بود ضمنا این امر در بین بودایی ها هم رواج داشت. به هرحال کلیسا مشروعیت اعتراف به گناهان و بخشیده شدن از طرف نماینده کلیسا را بر مبنای اظهارات فردی به نام هرامس بنا کرده است.
نامبرده برادر یک اسقف رومی بود و ادعا کرد که فرشته ای بر او نازل شده و توبه برای بار دوم را مجاز دانسته است. اما به تدریج این دومین بار تبدیل به سومین و چهارمین و سرانجام از قرن چهارم به بعد به صورت یک روال معمول و همیشگی درآمد.
البته خاطرنشان کردن این موضوع هم ضروری است که در اواخر قرن دوم میلادی برای کشیش ها این حق ایجاد شد که گناهان را ببخشند ولی اعتراف به گناهان اجباری نبود و در طول قرون بعدی به ویژه در قرن های 6 و 7 هم این امر فقط توصیه می شد.
اما پس از اجلاس رسمی کلیسا در سال 1215 میلادی موسوم به " لترن " اعتراف به گناه نزد نماینده کلیسا-کشیش، اسقف و... واجب اعلام گردید. به این ترتیب که هر مسیحی مجبور بود حداقل یکبار در سال نزد نماینده کلیسا به گناهان خود اعتراف کند. ضمنا بخشش گناهان به وسیله کشیش یا اسقف، با پول قابل خریداری بود. به علاوه خرید بخشش گناهان اموات از طریق پرداخت پول توسط بازماندگان امکان پذیر گردید."
📚منبع : کتاب گمراهان و حقیقت پنهان ، صفحه 98
موضوعات مرتبط: فرقه ها
برچسبها: کلیسا , کشیش , اسقف , اعتراف
رزمندگان مقاومت ، کلیسایی را که توسط تروریست ها در ناحیه برطله در استان نینوا بسته شده بود بازگشایی کردند
در پی این خبر ، یکی از خواهران مسیحی این عبارت را نوشت
*ای روشنی چشم ها ای مریم پاک، آسوده بخواب، که هرگز مسیح دوباره به صلیب کشیده نخواهد شد زیرا که فرزندان زهرا آمده اند..*
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: کلیسا , مقاومت , تروریست , مسیحی