افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
از امروز تصمیم دارم مطلب جدیدی رو به این مجموعه اضافه کنم
یعنی چیزهایی رو یاد بگیریم که هم بتونیم دنیامون رو آباد کنیم و هم آخرتمون رو
از طرفی هم ان شاالله زمینه ساز ظهور باشیم
از این به بعد ان شاالله هر چند روز یک بار یک نکته قرآنی و الهی رو خدمت شما عزیزان عرض میکنیم
و بعدش به امور دیگه میرسیم
و اما بعد ...
نکته قرآنی
امروز میخوام یه مطلبی بگم که شما رو وصل میکنه به یک پناهگاه بزرگ
به یک چیزی که وقتی تو مشکلات گیر کردی با انجام اون سریعا مشکلت برطرف بشه
در برابر همه چیز از تو دفاع کنه و همیشه هواتو داشته باشه
همه اینهایی که گفتم با یک وکیل عالی میشه بهش رسید
یه وکیل عالی همیشه سمت شماست و حتی اگر هم اشتباه کنی راهنمایی درست میکنه شما رو
حالا اگه همه چیز دست اون وکیل باشه چی؟!!
کسی که قدرتش از همه بالاتر باشه
کسی که از همه عاقلتر و عالمتر باشه
دیگه اونموقع خیالت راحته
برای اینکه این وکیل رو به وکالت خودمون بگیریم
باید هر روز صبح که بیدار میشیم بهش بگیم که من امروز شما رو وکیل خودم قرار میدم حواست بهم باشه
حالا اون وکیل کیه ؟
رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلاً
او که مالک و صاحباختیار مشرق و مغرب است. هیچ خدایی جز او نیست.
بنابراین، او را وکیل خود بگیر (و کارهایت را فقط به او بسپار).
مزمل - ۹
وقتی خدا رو وکیل خودت کردی دیگه غصه نخور
همه کارها رو بهش بسپر
چون ...
أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
همانا خداوند بر همه کارها توانمنده
یعنی زورش از همه بیشتره
خودت رو به خدا بسپار تا تحت ولایت الله قرار بگیری
اونوقت دیگه شیطان جرات نمیکنه بهت نزدیک بشه
پس چی شد ؟
هر روز صبح که از خواب پا میشی بگو خدایا من تو رو وکیل خودم قرار میدم
پس بهترین ها رو برای من رقم بزن
رفیق یادت باشه حرف این وکیل رو هم گوش کنیا
موضوعات مرتبط: قرآن کریم
برچسبها: قرآن , نکته , وکیل , ولایت
سه نفر محكوم به اعدام با گیوتین شدند؛ یک کشیش، یک وکیل دادگستری و یک فیزیکدان
در هنگام اعدام؛ کشیش پیش قدم شد؛ سرش را زیر گیوتین گذاشتند و از او سؤال شد: حرف آخرت چیست ؟
گفت : خدا ... خدا...خدا...
او مرا نجات خواهد داد،
وقتی تیغ گیوتین را پایین آوردند، نزدیک گردن او متوقف شد.
مردم تعجب کردند؛ و فریاد زدند: آزادش کنید!
خدا حرفش را زده! و به این ترتیب نجات یافت
نوبت به وکیل دادگستری رسید؛
از او سؤال شد: آخرین حرفی که می خواهی بگویی چیست؟
گفت : من مثل کشیش خدا را نمی شناسم اما درباره عدالت میدانم؛
عدالت ... عدالت ...عدالت...
گیوتین پایین رفت ،اما نزدیک گردنش ایستاد.
مردم متعجب، گفتند : آزادش کنید، عدالت حرف خودش را زده! وکیل هم آزاد شد
آخر کار نوبت به فیزیکدان رسید؛
سؤال شد: آخرین حرفت را بزن
گفت :من نه کشیشم که خدا را بشناسم، و نه وکیلم که عدالت را بدانم
اما می دانم که روی طناب گیوتین گره ای است که مانع پایین آمدن تیغه می شود
با نگاه به طناب دریافتند و گره را باز کردند،
تیغ بر گردن فیزیکدان فرود آمده و سر او را از تن جدا کرد
چه فرجام تلخی دارند آنان که واقعیت را میگویند و به «گره ها» اشاره مى كنند!
موضوعات مرتبط: پیشنهاد مدیر ، دل نوشته ها
برچسبها: اعدام , گیوتین , کشیش , فیزیکدان