عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس



قرارگاه ضد صهیونیستی کمیل | قدردان

قدیما نمك، سنگ بود. برنجِ چلو را ساعتى با نمك‌سنگ مى‌خوابانديم تا كم‌كم شورى بگيره
 غذا را چند ساعتى روى شعله‌ى ملايم چراغ خوراك‌پزى مى‌نشانديم تا جا بيفته
يخ‌كرده و تكيده كنار علاءالدين و والور مى‌نشستيم تا جون‌مون آروم گرم بشه
عكسِ يادگارىِ توى دوربين را هفته‌اى، ماهى به انتظار مى‌نشستيم تا فيلم به آخر برسه و ظاهر بشه آهنگِ تازه‌ى آوازه‌خوان را صبر مى‌كرديم تا از آب بگذره و كاست بشه و در پخشِ صوت بخونه
 
قلك داشتيم؛ با سكه‌ها حرف مى‌زديم
تا حسابِ اندوخته دست‌مون بياد
 
حليم را بايد حليم مى‌بوديم تا جمعه‌ى زمستانى فرا برسه و در كام مون بشينه
هر روز سر مى‌زديم به پست‌خانه، به جست و جوىِ خط و خبرى عاشقانه، مگر كه برسه
 
گوش مى‌خوابونديم به انتظارِ زنگِ تلفنِ محبوب: شبى، نيمه‌شبى، بامدادى، گاهى، بى‌گاهى؛
انتظار معنا داشت
دقايق سرشار بود
 
هر چيز يك صبورى مى‌خواست ،تا پيش بياد
تازمانش برسه.تا جا بيفته. تاقوام بياد: غذا، خريد، تفريح، سفر، خاطره، دوستى، رابطه، عشق
انتظار مارا قدردان ساخته بود

حالا فهمیدی چرا این روزها کسی قدردان نیست؟


موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسب‌ها: این روزها , قدردان , انتظار , صبوری


تاريخ : ۱۳۹۶/۱۱/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
.: :.