کتابچههای فالگیری را آنچنان نوشتهاند که هر جملهاش با سرنوشت هرکسی جور درآید و هر فالی با هر حالی سازگار باشد!
دیوان خواجه بزرگ، گرچه کتاب فال نیست ولی به گونهایاست که هر چه بدحال باشیم در هر غزلش واژهای مییابیم که به هیکلما بخورد! و خیالما را اندکی خوش کند!
آری این دیوان برای فال نیست بلکه فال برای خواندن آن است. زیرا "غزل" انبساط خاطر میآورد و دل آدمی را شاد و امیدوار میکند هرچند که سراسر دروغباشد!
اما به قول همین حافظ:"کی شعر ترانگیزد، خاطر که حزین باشد؟" و به گفته سعدی بزرگ:
"تدبیر صواب از دل خوش باید جست
سرمایهٔ عافیت کفافست نخست"
اگر کفاف نباشد، عفاف هم نخواهد بود و از
از سفرههای منقبض، انبساطی بر نخیزد. سفره ای که در کنارش جوانانی بیکار و پیرانی گرفتار حلقه زده باشند جز آه نومیدی، دودی بر نخواهد خاست.
حال غزل نمانده از سفرهها بپرسید
از فالگیری افتم در دام حالگیری!
امیدواریم نور "امید" به دلهای نا امید باز تابد. البته نه با "غزل" که با "عمل"!
موضوعات مرتبط: متفرقه ، پیامها
برچسبها: غزل , عمل , حافظ , فال