گفته های دوستم از مسافرت اربعین
من یه خصوصیت دارم
کار اشتباهی از کسی ببینم بهش میگم
مخصوصا که کارش مزاحمتی برای یک جمعی داشته باشه
دیشب تو یه موکب میخواستیم بخوابیم دیدم بوی سیگار میاد، منم انقدر بدم میاد از سیگار، خیلی حساسم
دیدم یه جوان عراقی تو فضای بسته سیگار روشن کرده، گفتم فضا بستهاس برو بیرون سیگار بکش، چندبارگفتم تا مجبور شد خاموشش کرد
امشبم همین اتفاق افتاد، یکی بغلمه دیدم سیگار روشن کرده گفتم بیرون سیگار بکش فضا بستهاس. خیلی با اقتدار گفت نه، یکبار دیگه بهش گفتم بازم خیلی ریلکس گفت نمیرم بیرون، دیشبی یه جوان لاغر بود، امشبی یه بزرگساله با یه هیکل ورزشکاری، فکر کنم تو برنامه قویترین مردان عراق شرکت میکرده. خلاصه دیدم خیلی به صلاح نیست تذکر رو ادامه بدم، تو دلم گفتم حالا یدونه سیگار اشکال نداره، البته اگه دوتاهم میکشید مشکلی نداشت
ولی من تذکرمو دادم بالاخره
الانم اون بنده خدا خوابش رفته. یَک خُرخُری میکنه صدای کُمباین میده نمیذاره بخوابیم. البته واقعیتش صدای کمباین تاحالا نشنیدم. حد میزنم صداش مثل خُرخر اینه
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: اربعین , زیارت , عراق , سیگار کشیدن