سر تا پایم را خلاصه کنند
می شوم "مشتی خاک"
که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه
یا "سنگی" در دامان یک کوه
یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس
شاید "خاکی" از گلدان
یا حتی "غباری" بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند :
برای" نهایت"
برای" شرافت"
برای" انسانیت"
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :
" نفس کشیدن "
" دیدن "
" شنیدن "
" فهمیدن "
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام :
برای" قرب "
برای" رجعت "
برای" سعادت "
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:
به" انتخاب "
به" تغییر "
به" شوریدن "
به" محبت "
وای بر من اگر قدر ندانم !!
موضوعات مرتبط: سخن روز ، شعر ، مرد اردیبهشتی ، دل نوشته ها
برچسبها: رجعت , سعادت , محبت , فهم
جنگل ، چرا این قدر سبز و خرم و شاداب است ؟
چون تعرّق دارد ، یعنی بخارهایی از خود به آسمان میفرستد و به ابرها میرساند ؛ ابرها هم کیسه شُل میکنند و میبارند .
و این همان معنای سخن حافظ است که میگفت :
« ارادتی بنما تا سعادتی ببری »
یعنی ، بیمایه فطیر است .
یعنی هر کس میخواهد گیرنده باشد ، اول باید فرستندگی کند .
چرا راه دور برویم . توی تلفن ، تا فرستنده نباشی ، گیرنده میشوی ؟! تا حرفی نزنی حرفی میشنوی ؟
موضوعات مرتبط: جملات زيبا ، مثل ... ، دل نوشته ها
برچسبها: جنگل , سبز و خرم , پيام , ارادت