بعضیا هم مثل اویس قرنی هستن
اویس برای دیدن پیامبر(ص) یک ماه از یمن کوبید اومد مدینه، گفتن پیامبر نیست تا عصر برمیگرده، چون مادرش گفته بود یک نصفه روز بیشتر نباید بمونی تو مدینه، بخاطر حرف مادرش قبل از دیدن پیامبر مدینه رو ترک کرد. وقتی پیامبر اومد فرمود :
《 انّی اَشُّمّ رائحه الرحمن من جانب الیمن 》
من بوی عطر اویس را از یمن استشمام میکنم. اطرافیان پیامبر گفتن اینجا بود، عجله داشت رفت
اویس تلاششو کرد، در ظاهر شاید پیامبرو ندید، ولی دید، اونم چه دیدنی ...
خیلیا هم الان تو خونه نشستن، روحشون برای زیارت اربعین پرواز میکنه ولی بالاخره شرایط جور نیست ، و اصلا وظیفشون چیز دیگریست و نباید برن . مثلا برخی از خانوما بدون شوهراشون و اجازه اونا نمیتونن برن
یا کسایی که شاغلن و نمیتونن
و خیلی از افراد دیگه ..
خلاصه
گر در یمنی چو با منی پیش منی
گر پیش منی چو بی منی در یمنی
اینم یک پیام برای بظاهر جاموندهها
( البته بیشتر برای دل شکسته خودم )
موضوعات مرتبط: انتظار ، دل نوشته ها
برچسبها: اویس قرنی , دیدن پیامبر , کربلا , زیارت امام حسین