بعضی چکها دو امضا دارند و تا امضای دوم نباشد ، نقد نمیشوند ؛ حتی اگر به جای امضای دوم تمام اهل بازار هم امضا کنند ، هیچ فایدهای ندارد . بانک فقط صاحب امضا را میشناسد .
حال ، اتفاقاتی که برای من و تو در زندگی قرار است بیفتد مثل چک دو امضا میماند ؛ یک امضای آن خواست ماست و یک امضای دیگرش خواست خداست ؛ تا او نخواهد هیچ امکان ندارد ، هر چند همه بخواهند .
« در نیفتد هیچ برگی از درخت
بی قضا و حکم آن سلطان بخت »
پس اگر کسی تو را تهدید کرد و گفت : آبرویت را میریزم. سکه یک پولت میکنم . کاری میکنم که سنگ روی یخ شوی . بلایی سرت میآورم که مرغهای آسمان به حالت گریه کنند ...
هیچ نترس ! چون این چک دو امضا دارد ، و امضای دوم مال خداست؛ یعنی او هم باید بخواهد تا آبروی تو ریخته شود ، و او یا نمیخواهد یا اگر هم بخواهد هرچه باشد به سود توست .
« هر چه آن خسرو کند شیرین بود »
درست مثل آن مادر روستایی که کنار چشمه ظرفهای مسی را اول گلمالی میکند و همین کار ظرفها را شفاف میکند .
خدا هم گاهی ما را گلمالی میکند ؛ اما این به خاطر آن است که یک شفافیت و نورانیتی بدهد .
پس، در هر حال سود با توست ، فقط به یک شرط؛ آن هم اینکه تو از راه صحیح و صواب فاصله نگیری بلکه دقیقاً به وظیفه خود عمل کنی .
و به همین خاطر بود که وجود نازنین سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا پیوسته میفرمود :
« ما شاء الله »
یعنی هر چه خدا خواست ، همان میشود .
یعنی یزید و هواداران او تنها حق یک امضا را دارند ، و آنها امضا کردند تا من خوار و خفیف شوم ، اما کافی نیست؛ یعنی تا امضای دوم که همان خواست خداست نباشد هیچ امکان ندارد .
و راستی اگر همین حقیقت در زندگی ما وارد شود ، چه آرامشی به دست میآید .
یعنی انسان باور کند که هیچ اتفاقی در زندگی ما نمیافتد و هیچ کس نمیتواند به ما آسیبی برساند مگر آنکه خدا بخواهد .
و اگر خدا بخواهد سراسر سود و سعادت است .
« تا نخواهد او ، نخواهد هیچکس »
موضوعات مرتبط: جملات زيبا ، مثل ... ، دل نوشته ها
برچسبها: امضاي چك , بي قضا , حكم , آبرو