بخواب
آرامشِ خيال نداشته ام ، پيشكش.
خستگي پلك هايت را سبك كن، كمي شانه دارم ،
اندكي آغوش براي گريستن
قول مي دهم حرفت را از چشم هايت بفهمم،
دهانت را براي گفتن كلمات بي احساس باز نكن،
اگر از دوستت دارم هايي كه بخشيدم چيزي در آستين داري،
يكي دو تا دردهاي مزمن مرا كفايت مي كند…
خسته اي عزيز من! عجب روز طولاني و غروب نفس گيري بود، بخواب ، نامهربان من…
شب بخير هم نمي خواهم، شبي كه تو ماهش نباشي به خير نمي شود …!
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: خواب , آغوش , گریستن , درد
تاريخ : ۱۳۹۸/۰۲/۱۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
کدخدای ده گفت : اگر با برادرت در افتادی و می خواهی او را بکشی، اول بنشین و چپقت را چاق کن.
چپق اول که تمام شد، متوجه می شوی که روی هم رفته برای خطای انجام شده مجازات سنگینی
است و خود را راضی می کنی که تنها با چوب و چماق به جانش بیفتی. آن وقت چپق دوم را چاق کن
و تمامش کن. بعد به این فکر می افتی که به جای کتک زدن بهتر است به سختی دعوایش کنی. حالا
چپق سوم را چاق کن. وقتی آن را تمام کردی، پیش برادرت می روی و به جای دعوا کردن ، او را در
آغوش می گیری!
موضوعات مرتبط: جملات زيبا
برچسبها: خطا و مجازات , آغوش
تاريخ : ۱۳۹۰/۰۸/۳۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |