چرا کوهنوردی کنیم ؟ ( فواید کوهنوردی )
کوهنوردی بهعنوان ورزشی گروهی و فردی یکی از کم هزینهترین تفریحاتی است که بیشتر خانوادهها از آن غافلند ورزش نه تنها بر سلامت جسمانی انسان نقش موثری دارد بلکه از نظر علم روانشناسی و جامعه شناسی باعث قوتهای هنجاری و فردی و اجتماعی در انسان میشود.
گره خوردن با طبیعت، بهرهمندی از هوای پاک و تحرک از دیگر فواید ورزش کوهنوردی است . اثر متقابل سلامتی جسم در روح و روان یکی از محورهای سلامتی روانی در افراد است که همواره مورد توجه قرار داشته است.
براساس تحقیق و برآورد محققان سکوت و فضای دلنشین کوه به انسان فرصتی برای آرامش و تفکر میدهد تا بتواند به راحتی و فارغ از کارهای پرمشغله هفته و روزهای سخت خود را برای روزهای آتی آماده کند تا سرحالتر در محل کارحاضر باشد.
این ورزش در درمان بیماریهای روحی و روانی موثر و مفید است به گفته پزشکان یکی از شایعترین بیماریهای روحی و روانی که افراد جامعه اغلب با آن دست و پنجه نرم میکنند افسردگی است. کوهنوردی و شنا جزو ورزشهایی است که در درمان این گونه بیماری روحی و روانی بسیار موثر است.
به افرادی که در محیطهای کاری دارای استرس کار میکنند و یا افرادی که در خطر افسردگی قرار دارند توصیه میشود که به انجام ورزش کوهنوردی و شنا بپردازند تا در کنار محیط کوه و طبیعت مروری برای گذشته داشته باشند و شناخت نقاط قوت و ضعف گامی موثر در درمان بیماری و رفع افسردگی بردارند.
براساس اعلام جامعه شناسان و کارشناسان یکی دیگر از نتایج مثبت و مفید کوهنوردی به صورت اجتماعی و خانوادگی، به وجود آمدن استحکام و تقویت روابط اجتماعی با افراد جامعه است.
به گفته یکی از پزشکان متخصص، هنگامی که انسان غرق در احساسات مانند شادی، غم و … میشود هورمونهایی در سیستم بدن ترشح میشود که مستقیما روی سیستم اعصاب مرکزی و مغز تاثیر میگذارد این ترشحات بر روی خلق و خوی انسان هم تاثیرگذار است بنابراین در افراد و گروه یا خانوادههایی که به ورزش کوهنوردی روی میآورند از خلق و خوی و رفتار بهتری نسبت به سایرین در ارتباط با اجتماع و جامعه بهرهمند و در رویارویی با مشکلات از تبحر کاملتری بهرمند میباشند.
همچنانکه می دانیم هدف از ورزش کردن و تربیت بدنی پرورش جسم و توسعه کامل قوای فکری و اخلاقی و آماده ساختن افراد مفید برای جامعه می باشد . و از آنجا که هیچ عمل مثبتی خالی از نتایج مربوطه نیست ، کوهنوردی نیز می تواند بهترین فواید تربیتی و پرورشی را در راستای اهداف تربیت بدنی فراهم کند .
لذا بطور مختصر به این فواید اشاره می کنیم :
• فواید تربیتی ( روانی – اجتماعی )
• جمع گرایی ( تعاون ) و ایجاد صمیمیت در شرایط سخت
• ایثار و از خود گذشتگی
• صبر و مقاومت
• اتکاء به نفس
• تزکیه نفس
• تکمیل اوصاف و خصائل اخلاقی و کسب ملکات فاضله
• پرورش توان مدیریت ، سرپرستی و رهبری
• پرورش و پذیرش احترام به قوانین گروهی و اجتماعی
• رشد و نمو قوا و برقراری سلامت ( تقویت قوای جسمانی بدن )
• تناسب اندام ( حفظ تناسب )
• چالاکی و مهارت
• تنفس های با ارزش ( تنفس عمیق و منظم ، تنفس هوای پر اکسیژن )
• تقویت عضلات دست و پا و بدن سازی
• فراگیری حفظ تعادل در شرایط سخت
• تقویت و آرامش اعصاب ( ایجاد هماهنگی بین اعصاب و عضلات )
• تنظیم دستگاههای گردش خون ، هاضمه ، تنفس
• ایجاد استقامت در برابر فشارهای جسمی و کمبودها در شرایط سخت
موضوعات مرتبط: كوهنوردي
برچسبها: كوهنوردي , ورزش , فوائيد كوهنوردي , سكوت
تفاوت مدیران در آن سوي دنیا و این سوي دنیا !
آن سوي دنيا: موفقیت مدیر بر اساس پیشرفت مجموعه تحت مدیریتش سنجیده می شود.
این سوي دنیا : موفقیت مدیر سنجیده نمی شود، خود مدیر بودن نشانه موفقیت است.
آن سوي دنيا: مدیران بعضی وقت ها استعفا می دهند.
این سوي دنیا : عشق به خدمت مانع از استعفا می شود.
آن سوي دنيا: افراد از مشاغل پایین شروع می کنند و به تدریج ممکن است مدیر شوند.
این سوي دنیا : افراد مادرزادی مدیر هستند و اولین شغلشان دربیست سالگی مدیریت بزرگترین های کشور است.
آن سوي دنيا: برای یک پست مدیریت، دنبال مدیر می گردند.
این سوي دنیا : برای یک فرد، دنبال پست مدیریت می گردند و در صورت لزوم این پست ساخته می شود.
آن سوي دنيا: یک کارمند ساده ممکن است سه سال بعد مدیر شود.
این سوي دنیا : یک کارمند ساده، سه سال بعد همان کارمند ساده است، در حالیکه مدیرش سه بار عوض شده.
آن سوي دنيا: اگر بخواهند از دانش و تجربه کسی حداکثر استفاده را بکنند، او را مشاور مدیریت می کنند.
این سوي دنیا : اگر بخواهند از کسی هیچ استفاده ای نکنند، او را مشاور مدیریت می کنند.
آن سوي دنيا: اگر کسی از کار برکنار شود، عذرخواهی می کند و حتی ممکن است محاکمه شود.
این سوي دنیا : اگر کسی از کار برکنار شود، طی مراسم باشکوهی از او تقدیر می شود و پست مدیریت جدید می گیرد.
آن سوي دنيا: مدیران به صورت مستقل استخدام و برکنار می شوند، ولی به صورت گروهی و هماهنگ کار می کنند.
این سوي دنیا : مدیران به صورت مستقل و غیرهماهنگ کارمی کنند، ولی به صورت گروهی استخدام و برکنار می شوند.
آن سوي دنيا: برای استخدام مدیر، در روزنامه آگهی می دهند و با برخی مصاحبه می کنند.
این سوي دنیا : برای استخدام مدیر، به فرد مورد نظر تلفن می کنند.
آن سوي دنيا: زمان پایان کار یک مدیر و شروع کار مدیر بعدی از قبل مشخص است.
این سوي دنیا : مدیران در همان روز حکم مدیریت یا برکناریشان را می گیرند.
آن سوي دنيا: همه می دانند درآمد قانونی یک مدیر زیاد است.
این سوي دنیا : مدیران انسان های ساده زیستی هستند که درآمدشان به کسی ربطی ندارد.
آن سوي دنيا: برای مدیریت، سابقه کار مفید و لیاقت لازم است.
این سوي دنیا : برای مدیریت، مورد اعتماد بودن کفایت می کند.
آن سوي دنيا: مدیر فعال ترین فرد سازمان است با مشغله فراوان.
این سوي دنیا : مدیر کم کارترین فرد سازمان است با مشاغل فراوان
موضوعات مرتبط: متفرقه
برچسبها: تفاوت مدیران , مديران , آن سوي دنيا , اين سوي دنيا
قانونی برای همه
سالها قبل، یک متخصص مدیریت به نام «پارتو» قانون مهمی را بیان کرد :
«ما برای انجام همهی کارها وقت نداریم، ما برای انجام همهی کارها پول نداریم، اما برای انجام مهمترین کارها، وقت و پول داریم.»
بنابراین یکی از «مهمترین کارها» این است که تعیین کنیم «مهمترین کارها» برای من کداماند .
به این کار «اولویتبندی» یا میگوییم. اگر «اولویتبندی» نداشته باشیم، وقت و پول خود را صرف کارهایی میکنیم که از درجهی دوم یا حتی سومِ اهمیت برخوردارند، آنوقت برای کارهای درجه یک خود، وقت یا پول کافی نداریم. علاوهبر وقت و پول، در دیگر زمینهها هم ما دچار «محدودیت منابع» هستیم. برای نمونه، در زمینهی «اعتبار»؛ ما در بین مردم، اعتباری داریم، اما این اعتبار، «بینهایت» نیست. اگر اعتبارمان را در جایی خرج کنیم که از درجهی اهمیت پایینی برخوردار است، در جاییکه از درجهی اهمیت بالاتری برخوردار است، «اعتبار» کم میآوریم! «سعدی» این مطلب را به زیبایی بیان کرده است: «سخن کم گوی تا در کار گیرند»
اکنون قانون «پارتو» را در حیطههای مختلف زندگی بیان میکنیم:
معیارهای زندگی:
همهی سلیقههای من را دیگران نمیتوانند برآورده کنند، پس لازم است بهوضوح و روشن بیان کنم که مهمترین اصولِ من در زندگی کداماند. آنگاه دیگران میتوانند در مراوده با من، مهمترین اصول و ارزشهای مرا رعایت کنند.
روابط با انسانها:
همهی انسانها را نمیتوان راضی نگهداشت اما میتوان مهمترین انسانها را راضی نگهداشت. پس لازم است تکلیفِ خودم را روشن کنم که مهمترین انسانها در زندگی من چه کسانی هستند و بیشترین سرمایهگذاریام را روی چه کسانی لازم است انجام دهم.
لذتها:
من نمیتوانم از همهچیز، لذت ببرم. برای برخی لذتها، لازم است از برخی دیگر از لذتها بگذرم، پس لازم است برای خودم تعریف کنم اولویتبندی لذتهای زندگی، برای من چگونه است. به عبارت دیگر، چه چیزی را به چه چیزی میفروشم.
اظهارنظر:
من نمیتوانم در مورد همهچیز اظهارنظر کنم. لازم است مهمترین جنبههایی که دغدغهی اظهارنظر در آنها را دارم، مشخص کنم و دانش خود را در آن زمینهها بالا ببرم.
چند نمونه:
- یک چهرهی مشهور و سرشناس نمیتواند بهراحتی در خیابان بایستد و از یک گاری، لبو بخرد و در کنار خیابان از لبوی داغ خوردن، لذت ببرد! پس لازم است تکلیف خود را روشن کنید. «شهرت» را بیشتر دوست دارید یا «لبو» را؟!
- یک فرد خوشاندام، نمیتواند هر غذایی را که دوست دارد، بخورد. حفظ یک اندام زیبا، نیازمند انضباط غذایی است! یکبار دیگر باید تکلیف خود را روشن کنید، «اندام زیبا» برایتان مهمتر است یا «کیک خامهای»؟!
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم
موضوع انشاء: يك لقمه نان حلال
نان حلال خيلي خيلي خوب است. من نان حلال را خيلي دوست دارم. ما بايد هميشه دنبال نان حلال باشيم. مثل آقا تقي. آقاتقي يك ماستبندي دارد. او هميشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت ميدهد تا آبي كه در شيرها ميريزد و ماست ميبندد حلال باشد. آقا تقي ميگويد: آدم بايد يك لقمه نان حلال به زن و بچهاش بدهد تا فردا كه سرش را گذاشت روي زمين و عمرش تمام شد، پشت سرش بد و بيراه نباشد.
دايي من كارمند يك شركت است. او ميگويد: تا مطمئن نشوم كه ارباب رجوع از ته دل راضي شده، از او رشوه نميگيرم. آدم بايد دنبال نان حلال باشد. داييام ميگويد: من ارباب رجوع را مجبور ميكنم قسم بخورد كه راضي است و بعد رشوه ميگيرم!
عموي من يك غذاخوري دارد. عمو هميشه حواسش است كه غذاي خوبي به مردم بدهد. او ميگويد: در غذاخوري ما از گوشت حيوانات پير استفاده نميشود و هر چه ذبح ميكنيم كره الاغ است كه گوشتش تُرد و تازه است و كبابش خوب در ميآيد. او حتماً چك ميكند كه كره الاغها سالم باشند وگرنه آنها را ذبح نميكند. عمويم ميگويد: ارزش يك لقمه نان حلال از همهي پولهاي دنيا بيشتر است!! آدم بايد حلال و حروم نكند. عمو ميگويد: تا پول آدم حلال نباشد، بركت نميكند. پول حرام بيبركت است.
من فكر ميكنم پدر من پولش حرام است؛ چون هيچوقت بركت ندارد و هميشه وسط برج كم ميآورد. تازه يارانهها را خرج ميكند و پول آب و برق و گاز را نداريم كه بدهيم. ماه قبل گاز ما را قطع كردند چون پولش را نداده بوديم. ديشب ميخواستم به پدرم بگويم: اگر دنبال يك لقمه نان حلال بودي، پول ما بركت ميكرد و هميشه پول داشتيم؛ اما جرأت نكردم. اي كاش پدر من هم آدم حلال خوري بود!!!
موضوعات مرتبط: متفرقه ، دل نوشته ها
برچسبها: موضوع انشاء , يك لقمه نان حلال , حلال , نان حلال