مطلب اول :
ما قبول کردیم که همه چیز سیاه و سفید نیست. رنگ خاکستری هم داریم . نمیشود همه چیز را صفر و یک کرد. با ادبیات بچههای مهندسی ، همه چیز که دیجیتال نیست . خیلی چیزها آنالوگ هستند . یا با ادبیات اهل ریاضیات ، دنیای ما دنیای گسستگیها نیست . دنیای پیوستگیهاست .
مطلب دوم :
هر گاه میگویند فلانی بد است یا فلانی خوب است به نظرم باید بگوئیم : بد مطلق و خوب مطلق در جهان مادی وجود ندارد . ما همه انسانهای خاکستری هستیم . ترکیبی از خوب و بد . هر وقت میگویند این تصمیم عالی بود یا فاجعه بود به نظرم باید بگوئیم : تصمیم عالی یا تصمیم فاجعه وجود ندارد . همه تصمیمها دستاوردهای مطلوب و نتایج نامطلوب دارند و همه آنها سود و هزینه دارند . تصمیم بهتر و تصمیم بدتر داریم . اما بهترین تصمیم و بدترین تصمیم وجود ندارد . هر وقت میگویند این تئوری سیاسی خوب است یا بد . به نظرم باید بگوئیم تئوریها را به سیاه و سفید تقسیم نکنید . همه تئوریها خاکستری هستند .
مرحله سوم :
فهرستی از چیزهایی تهیه میکنم که فکر میکنم مطلقاً صفر و یک یا سیاه و سفید هستند . در اینجا به هزار و یک دلیل ، صرفاً یک مثال میزنم . دلیل هزار و یکم این است که وقت ندارم مثال بیشتری بزنم . جاندار و بی جان بودن ، یکی از چیزهایی است که برای بسیاری از ما صفر و یک است . سنگ جان ندارد . انسان جان دارد . حیوان جان دارد . آب جان ندارد .
ادامه دارد ...
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: دلنوشته ها , دست نوشته , رنگها , بدی