عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس



ابو وهب اسوه مهربانی و عطوفت
سردار شهید حاج حسین همدانی
سردار شهید حاج حسین همدانی

عزیزی با ذکر خاطره‌ای درباره شهید همدانی گفت : عملیات تمام شده بود در گوشه‌ای خسته نشسته بودم ،

دیدم بچه‌ها دارند می‌گویند ابووهب آمده .

تا آن زمان ابووهب را ندیده بودم و نمی‌شناختم چه کسی است ؟

وقتی که خوب چشمانم را دقیق کردم سردار شهید حاج حسین همدانی را در مقابل خود دیدم .

تا من را دید گفت : فلانی اینجا چه کار می‌کنی ؟

گفتم سردار شما اینجا چه کار می‌کنی ؟ من هم به همان دلیل اینجا هستم .

خندید و در آغوشم گرفت .

این عزیز ادامه داد و گفت :  سردار همدانی زمانی فرمانده من بود و من فرمانده یکی از گردان‌های ابووهب .

اما تا آن موقع نمی‌دانستم که کنیه ایشان در سوریه ابووهب است .

بعد از مدتی یک ایرانی در خط دیده بودم و بسیار از این موضوع خوشحال .

با سردار صحبت کردیم و گفتیم و خندیم به طوری که خستگی‌ام به کلی از یادم رفت .

موقع ناهار رسیده بود ، به همراه سردار همدانی شروع به خوردن ناهار کردیم ،

وقتی غذایم تمام شد ، یک لحظه متوجه شدم سردار قسمتی از غذایش که از قبل جدا کرده بود را

در گوشه کاغذی ریخت .

تعجب کردم و به خودم گفتم سردار غذا رو کجا می‌بره ؟ گفتم شاید غذا را برای کسی می‌خواد ،

اما دیدم ابووهب به سمت مرغی می‌رود که پایش شکسته و نمی‌تواند به دنبال غذا بگردد ،

شهید همدانی غذا را در نزدیکی مرغ ریخت و مرغ هم شروع به خوردن کرد ،

با خود گفتم چگونه می‌شود یک نفر به حدی از کرامت انسانی برسد که به حیوانات نیز

در بحبوحه جنگ توجه کند

و از آن طرف نیزآدم‌ها به حدی از قساوت برسند که به انسان و همنوع خود رحم نکنند! .


موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس ، سرداران شهيد
برچسب‌ها: ابووهب , همدانی , شهید همدانی , حاج حسین


تاريخ : ۱۴۰۰/۱۰/۱۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
.: :.