عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس



یک نامه بعد از 15 سال

‌‌ پسرم که به دنیا آمد نام تورا روی او می‌گذارم ...
هر روز با بهترین تعابیر جهان بیدارش می‌کنم در آغوشش می‌گیرم ... می‌بوسمش،
بزرگتر که شد لابد از پدرش می‌پرسد چرا این اسم را برایش انتخاب کرده‌ایم؟
پدرش هم طبق معمول با غرولند حواله‌ اش می‌دهد به من که برو از مادرت بپرس بگذار ببینم اخبار چه می‌گوید ...
من اما،
دستش را می‌گیرم می‌برمش دنج‌ترین جای خانه ...
پیشانی‌اش را که بوسیدم دستانش را که در دستم فشردم ...
آن وقت می‌نشینم تو را زار زار برایش گریه می‌کنم... ‌...

 


موضوعات مرتبط: بخشهایی از داستان زندگی من ، مرد اردیبهشتی ، دل نوشته ها
برچسب‌ها: شرمندگی , پسر , دنیا آمدن , شمال


تاريخ : ۱۳۹۸/۰۲/۳۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
.: :.