در تازهترین توهین فرهنگی به ایرانیان شرکت «برادران وارنر» دست به ساختی اثری سراسر دروغ و غیرمستند از تاریخ جهان زده است. این فیلم که با نام «300» از 3 روز پیش در سینماهای جهان به نمایش عمومی درآمده، «ايرانيان» را افرادي وحشي، نادان، خون ريز و غيرمتمدن و «يونانيان» را افرادي بسيار غيور، شريف و دلاور معرفي كرده است.
به گزارش خبرنگار «بازتاب»، در پوستر اين فيلم نيز از نام فيلم «300» با طراحی خاصی مشابه كلمه انگليسي باغ وحش (ZOO) استفاده شده است. كارشناسان سينمايي ساخت اين فيلم و نمايش آن در چنين زمان حساسي را همراه با اهداف سياسي دولت آمريكا قلمداد ميكنند و بر اين باورند كه هدف از نمايش اين فيلم در نهايت به تحريك افكار عمومي بر ضد ايران و فرهنگ و تمدن ايران زمین منجر خواهد شد.
كمپاني هاليوودي «برادران وارنر» این فيلم را بر اساس كتابي از «فرانك ميلر» ساخته که پس از «بي باك» و «شهرگناه» سومين اثر سينمايي است كه از روي كتابهاي كميك استريپ فرانك ميلر ساخته است. با اين تفاوت كه اين فيلم در مورد جنگی ميان شاه يوناني (لئونيداس) در برابر خشايار شاه ايراني است که با ارتشی 120 نفري رخ میدهد.
فيلم «300» به تهيهكنندگي «فرانك ميلر»، «دبوراه اسنايدر» و «كرايج.جي.فلورس» و به كارگرداني «زاك اشنايدر» ساخته شده است. در اين فيلم كه قرار است 9 مارس اكران عمومي آن آغاز شود، بازيگراني چون «جرارد باتلر»، «لنا هيدي»، «مايكل فسنبدر»، «وينسنت ريگان» و «دومنيك شوست» ايفاي نقش ميكنند.
«زاك اشنايدر»، كارگردان هاليوودي در فيلم جنگي، تاريخي «300» تلاش كرده تا روايت تاريخي مبارزه خشايارشاه اول، پادشاه ايران با «لئونيداس»، شاه اسپارت را به تصوير بكشد.
داستان فيلم، جنگ ایران و یونان در میدان جنگ ترموپیل (گردنه معروفی در یونان، بین کوه اویته و خلیج مالیک) است. جایی که پادشاه اسپارتی یعنی لئونیداس ارتش 300 نفری خود را علیه ارتش عظیم ایرانیان تجهیز کرد تا مقابل سپاه خشایار شاه ایستادگی کنند. اما گوژپشتی دروازههای شهر را به روی لشگر ایران باز میکند.
براساس روايت هرودت از تاريخ، این 300 اسپارتی توانستند، با مقاومت در برابر لشگر عظیم خشایارشاه 3 روز مانع آنها شوند، اما در نهايت شکست خوردند. بنابر اين روايات همین دفاع 3 روزه باعث اتحاد یونانیان علیه ایرانیان و آغازی شد برای دموکراسی یونان و در نهايت شکست خشاريارشاه در نبردهای بعدی. [...] گذشته از نکات تاريخی آزاردهندهترين قسمتهای 300، تصوير ايرانيان است. در اين فيلم سپاه ايران افرادی هستند مشابه وحشیها و موجودات نفرتانگيز ارباب حقهها يعنی «اورکها». کسانی که جز کشتن نمیدانند و از نظر مغزی هم موجوداتی هستند در رديف غولهای ابله داستانهای هری پاتر که البته در برابر 300 نفر يونانی خوشتيپ و فداکار زمينگير میشوند.
در ساخت اين فيلم فاصله داستان تا واقعيت به حدي زياد است كه حتي خشايار به صورت يك پادشاه آفريقايي به تصوير كشيده شده است!
شيوه فيلمسازي كامپيوتري است و هنرپيشگان واقعي در صحنههاي مجازي نقشآفريني ميكنند. سعی شده موسيقي جذاب و تركيب مناسب با صحنههاي كامپيوتري نبردها تصاوير تابلوهاي نقاشي را تصویرسازی کند كه فروش فوقالعادهاي را براي سازندگانش پيشبيني كرده است.
هموطن ایرانی در تورنتو از دیدن فیلم 300 چنین می گوید:
همین الان از تماشای اولین سانس نمایش عمومی 300 برگشتم. اینها نکتههایی هستند که در نگاه نخست به نظرم رسیدند. البته اینها مواردی هستند که ارتباط زیادی با روایت تاریخی فیلم و چیزهایی که این روزها راجع به فیلم مطرح میشوند ندارند. اما به هر حال در مورد چنین چیزهایی هم تا به حال کسی چیزی ننوشته:
1- اصلا دیدن فیلم را به هیچ کسی توصیه نمیکنم. اگر فکر میکنید با وجود همه اشتباهات وحشتناک در روایت صحیح تاریخ بازهم با یک فیلم خوش ساخت و خوب طرف خواهید بود، کاملا در اشتباهید. اصلا انتظار شاهکاری مثل Sin City را نداشته باشید. آخر آن با نسخه دست دوم گلادیاتور طرف خواهید بود. خیلی از صحنههای فیلم بیشتر شبیه به صحنههای گلادیاتور بودند. داستان فیلم هم چیز زیادی ندارد.
2- چیزی که بیشتر از نادرستی روایت تاریخی فیلم آزار دهنده است، تاکید احمقانه و کلیشهای فیلم روی مفاهیمی مثل آزادی و دموکراسی است. تمام مدت فیلم یونانیهای آزاداندیش، آزادی دوست، دموکرات منش و درباره ضرورت حضور چنین چیزهایی و نابودی بدی هایی مانند بردهداری و ظلم و تاریکی که به ایرانیها ربط پیدا می کند، صحبت میکنند.
3- شاه لئونیداس، قهرمان داستان و نقش نخست است و اصولا روی روال چنین فیلم هایی خوش تیپ، شجاع، چشم آبی است و با ارتش با معرفت اسپارتا که همه آنها هیکلی ساخته و پرداخته مانند ورزشکاران کشتیکج دارند. اصولا جمع دو متغیر عقل (و سایر عواملی مثل قدرت استدلال و این جورچیزها) و هیکل برای همه انسانها یک عدد ثابت است. بنابراین همانطوری که تصور حضور یک بدن ساخته در میادین علمی کار خیلی خیلی سخت و عجیبی است، شنیدن کلماتی مثل آزادی و این جور چیزها (که حداقل به 5 دقیقه فکر کردن نیاز دارند) از این غول هایی مانند شاه لئونیداس و به اصطلاح ورزشکاران اسپارتی کمی عجیب است.
4- شاه لئونیداس و سپاه فداکار و جان بر کفش با وجود تمام آزادی خواهی هیچ رحم و مروتی ندارند و اصولا از انسانیت فقط همین آزادیاش را بیان کرده و سخت به دنبال آدم کشی هستند. در خیلی از صحنههای فیلم، شاه لئونیداس و بقیه ارتش 300 نفره با آزادی و دموکراسی تمام مشغول تکه تکه کردن سربازهای ارتش خشایار شاه هستند. در یک صحنه از فیلم هم ارتش جان بر کف اسپارت با لذت تمام مجروحها و زخمیهای ارتش ایران را میکشند، شاه لئونیداس هم بالای سرشان سیب گاز میزند.
5- گوژپشتی معروف فیلم که نه چشم آبی دارد نه قد بلند نه شکم شش تکه و نه قیافه خوبی، همه آتشها را روشن می کند. در جایی از فیلم که او از حضور در ارتش اسپارت سرخورده شده راهش را کج میکند و بی مقدمه جایی می رود که خشایارشاه در حرمسرایش منتظر او نشسته تا به لئونیداس خیانت کند.
خشایارشاه هم برای او را به دست بیاورد به او وعده مال دنیا و دختران زیبا را میدهد. تصویری که از دخترهای خوشگل مورد نظر خشایار شاه میبینید زیاد چیز جالبی نیست. بیشتر با یک مشت بازیگر فیلم مستهجن طرف هستید.
از آن طرف درست در صحنه بعدی زن زیبای شاه لئونیداس را میبینید که در غیاب شوهرش به هر دری میزند که بقیه ارتش را هم به کمک 300 دلاور شجاع بفرستد. این تفاوت بین تصویری که از زن در دوطرف ماجرا نشان داده شده و همینطور ترتیب این صحنهها خیلی حساسیت برانگیز است.
6- در همان صحنه، وسط همه این ماجراها یک قلیان هم میبینید. باز صد رحمت به معرفت کارگردان که هوای خشایار شاه را داشته و با وجود اینکه قلیان در آن زمان هنوز اختراع نشده بوده برایش یک قلیان هم چاق کرده است!
7- لهجه عربی سربازهای ارتش خشایار شاه هم جالب است. در واقع سازندگان فیلم سعی کردهاند که از بین نوشتههای خندهدار لهجه یک نفر را هم مشخص کنند.
8- آخر فیلم آن جایی که شاه لئونیداس با ارتش خود روی زمین افتادهاند، اگر کمی دقت کنید متوجه خواهید شد که لباس های زیرشان خیلی شبیه به لباس های امروزیاست. طوری که حتی دوختهای ریز روی آنها هم شبیه به مدل های امروزی است.
هموطن دیگری در وبلاگ خود نوشته:
فیلم 300 را امروز دیدم، با توجه به اینکه کتاب 300 را خوانده بودم چندان غیر منتظره نبود. مسلما اگر کتاب را نخوانده بودم و از جزئیات آن اطلاع نداشتم پروژه 300 رو شروع نمیکردم. فیلم کاملا مطابق با کتاب ساخته شده بود، همانطور که از قبل نیز اعلام شده بود.
شاید بزرگترین شوک فیلم برای من گرفتن ابهت و لخت کردن شخصیت خشایار شاه از این صلابت بود. شخصیت خشایار شاه در فیلم، علاوه بر زیورآلات که در کتاب هم دارد، با آن خط چشم و ابروهای تاتو شده و ناخن های بلند و بد قواره گی و حرکت های زنانه، شبیه یک دوجنسی است که نگاه کردن به او نیز چندش آور بود.
موجودات مشمئز کننده دیگر که لشکریان ایرانی نامیده می شدند، وضعی بهتر نداشتند. تصاویر پر بود از سیاه چهرگانی کریه، غول هایی انسان نما و سربازان بی قابلیتی که حتی قادر به کشتن یک مورچه هم نبودند و خود بسان مور و ملخ توسط 300 اسپارتی کشته می شدند. تنها گارد ویژه سلطنتی ایرانیان یا همان Immortal بودند که هیبتی قدرتمند داشتند.
از این شخصیت پردازی که بگذریم، تم تکراری در فیلم، نبرد بین آزادی و بردگی است. ایرانیان همگی برده هستند و یونانیان آزاده. ایرانیان آمده اند تا از یونانیان برده بسازند و تنها راه نجات آزادی و آزادگی در جهان پیروزی یونانیان است. توهین و تحقیر و تحمیق ایرانیان از زبان اسپارتی ها هم یکی از موضوعاتی است که مرتب (و گاهی در قالب طنز) تکرار میشود.
تمامی اینها در راستای یک داستان یا کتاب کمیک چندان غیرعادی نیست. ولی چیزی که خیلی از منتقدان را نیز به نقد واداشته، این است که فیلم خود را بسیار جدی تر از یک اقتباس طنز فرض می کند و در حالی که این یک-سویه نگری محض داستان فیلم را به جوک تبدیل کرده (جوکی که از دید بسیاری از منتنقدان پنهان نمانده) و خود را در زمره شاهکارهای داستانی سینما می پندارد.
ولی نکته اینجاست که با وجود ضعف آشکار داستان، جذابیت های تصویری و نحوه ارائه آن باعث شده که تماشاچی معمولی، متوجه ضعف داستان نشده و با هیجان هر چه تمامتر با اسپارتیها همذاتپنداری کند. لذتی که تماشاچیان خارجی از تماشای کشته شدن باشکوه و خونین دشمنان توسط اسپارتی ها و تکه اندازی آنها برای تحقیر دشمن می بردند (که در یکی دو مورد با کف زدن و تشویق بلند همراه بود) ناخوداگاه برای تماشاچی ایرانی آزار دهنده است.
هر چند که تماشاچیها فقط به خاطر دیدن تصاویر باشکوه خشونت لذت میبرند و برایشان تفاوت چندانی نمیکند که آن وحشیهایی که کشته میشوند کجایی هستند. اما اینکه این بار دشمنان ایرانی هستند، دست کم در ناخودآگاه خیلیها تاثیر بدی خواهد گذاشت.
به نظر میرسد با سوءاستفادههایی لذیذی که یونانی ها با کمک هالیوودیها در این سالها در فیلمهای تولیدی از فرهنگشان بردهاند، ما تنها نشسته و تماشا کردهایم و به رغم توانمندیهای مناسب سینما، تلویزیون و هنرمندان ایرانی برنامهای برای ساخت اثرهای تاریخی در مورد ایرانیان هزاران سال پیش نداریم و این ضعف موجود فضایی مناسب برای سوءاستفاده معاندان تاریخی با گذشته درخشان ایرانیان شده است.
گذشته از این که باید به نقش بسیار ضعیف بخشهای فرهنگی کشور در حمایت و گسترش شاخصهای میراث فرهنگی اشاره کرد، باید دید نقش دستگاههای فرهنگی مانند سازمان ارتباطات اسلامی، وزارت ارشاد اسلامی و سایر دستگاههای فرهنگی برای احقاق و اثبات حقوق ایرانیان چیست و راهکارهای مناسب اطلاع رسانی به مردم جهان پیشبینی شده است.
بیشک توانمندی دستگاههای برشمرده از چند صد ایرانی عاشق و وبلاگهای ایران دوست بیشتر است، اما چگونه میشود که تلاش خالص هموطنان ایرانی در داخل و خارج با راهاندازی اعتراضنامه، بمب گوگلی، نوشتن مقالات و راه اندازی سایتهای مشابه برای اطلاعرسانی به مردم جهان بیشتر خودش را در جهان رسانههای امروز نشان میدهد، جای بسی شگفتی است!
دو هفته پیش تلویزیون دانمارک برای چهارمین بار در طول مدت کوتاهی به بهانه نداشتن فیلم ایرانی در بخش سینمای ایران خود، فیلم سراسر دروغ و ضد ایرانی «بدون دخترم هرگز» را پخش کرده که با اعتراض نماینده فرهنگی کشورمان چنین توضیح دادهاند: «چون فیلم ایرانی نداریم و توان مالی خرید آن را هم نداریم، این فیلم را پخش میکنیم!»
در جهان مدافع تمدن امروز که «یونسکو» برای ساخت برج «جهان نما» و نصب دکل در حاشیه «آرامگاه فردوسی» میتواند، تهدید کرده و تاثیرگذار باشد، در این مورد نیز باید با حضور نماینده فرهنگی کشورمان به هدف دفاع از فرهنگ و میراث ارزشمند ایرانیان وارد عمل شود.
به جاست بخشهای فرهنگی کشورمان با دقت و البته درایت بیشتری ضمن گسترش محصولات فرهنگی و هنری کشورمان در سراسر جهان بتوانند در برابر چنین حملههای فرهنگی به میراث ایرانیان، اطلاع رسانی مناسبی را به مردم جهان ارایه دهند.
به رغم همه تلاش دانشجويان و ايرانيان سراسر جهان تاكنون از سوي مقامات ايراني خبري در خصوص تلاشهاي انجام شده برای جلوگیری از نمايش اين فيلم منتشر نشده است.
موضوعات مرتبط: اخبار