معلوم مىشود كه در آن گل هم فعل و انفعالاتى ديگر به وجود آمده است و صرفا گل تازه و جديد به دست آمده نبوده است، بلكه حالت ديگرى بر آن دست داده است . مرحله ديگر كه قرآن كريم از آن خبر مىدهد:
«خلق الانسان من صلصال كالفخار». (11)
صلصال را علامه طباطبايى رحمه الله به معنى گل خشك معنى كرده است. (12)
گل بعد از اين كه مراحل چندگانه را پشتسر گذاشتبه صورت خشك شده در آمد و شكل خاصى به خود گرفت و ديگر آن حالت نرم و شكل پذيرى قبلى را ندارد، از آن به صلصال تعبير مىكنيم.
حال وقت آن رسيده است كه دو مطلب را مورد توجه قرار دهيم :
اول اين كه طبق قرآن كريم اصل انسان از چه مىباشد آيا انسان خود مراحل خلقتش از خاك شروع شده و سير تكاملى طى كرد يا اين كه انسان تكامل يافته موجودات ديگر است؟
مطلب ديگر كه در مورد انسان بايد روشن شود اين است كه اين مراحل تكامل آيا به سرعتسپرى شد و لحظهاى انسان خلق شده يا اين كه مدتى در سير تكاملى مراحل طى شد؟
در مورد نكته اول كه اصل انسان استقلالا است نه تكامل يافته موجودات ديگر، آيات قرآن به خوبى اين مطلب را دلالت دارند و قرآن كريم مراحل پنجگانهاى را بيان مىكند:
مرحله اول: خلقت را از تراب شروع مىكند.
مرحله دوم: همان طين كه مخلوط آب و خاك يعنى گل مىباشد.
مرحله سوم: سلاله از طين كه همان گل خالص است.
مرحله چهارم:
«صلصال من حماء مسنون»
كه عبارت از گل و لاى تغيير يافته مىباشد.
مرحله پنجم: «صلصال كالفخار»: گل خشك شده مانند كوزه مىباشد.
مجمع البيان مراحل چندگانه را بدين عبارت مطرح مىكند: «اصل آدم كان من تراب و ذلك قوله«خلقه من تراب» ثم جعل التراب طينا و ذلك قوله: «خلقه من طين» ثمترك ذلك الطين حتى تغير و استرخى و ذلك قوله: «من حماء مسنون» ثم ترك حتى جفوذلك قوله: «من صلصال» فهذه الاقوال لا تناقض فيها اذ هي اخبار عن حالاته المختلفة». (13)
از عبارت مجمع هم به راحتى و روشنى مراحل پنجگانه فهميده مىشود پس بنابر ديدگاه قرآن خلقت انسان از خاك شروع مىشود سپس وارد مرحله دوم كه مخلوط آب و خاك است و بعد از آن گل خالص و سپس بعد از تغييراتى در آن به صورت خشك در آمده و آماده پذيرش روح مىشود. پس از نظر قرآن انسان موجودى مستقل مىباشد نه اين كه از تكامل موجودات ديگر به وجود آمده باشد، و انسانهاى فعلى از نسل ابوالبشر يعنى حضرت آدم عليه السلام مىباشند.
اما در مورد نكته دوم; كه آيا اين مراحل به سرعت طى شده استيا به كندى؟ گرچه قرآن تصريحى در اين باب ندارد، اما با دقت در آيات ،بيشتر استشمام تدريجى بودن و كندى مىشود يعنى مراحل به صورت طبيعى طىشده است. با توجه به اين كه عوامل طبيعى هم از عمال خداوند مىباشد در واقع خالق خداوند است. قول ضعيفى هم در ذيل آيه
«هل اتى على الانسان حين من الدهر لم يكن شيئا مذكورا» (14)
قبل انه اتى (15) على آدم (16) اربعون سنة لم يكن شيئا مذكورا لا في السماء و لا في الارض بل كان جسدا ملقى من طين قبل ان ينفخ فيه الروح (17) .
نكته ديگر از آنجا كه قرآن شريف براى مردم آمده است و فهم متوسط مردم را در نظر گرفته است فهم عرفى از مراحلى كه قرآن كريم ياد مىكند اين است كه بين هر مرحله با مرحله ديگر مدتى فاصله شده باشد و اگر همه مراحل يك لحظه طى شده باشد عرفا ديگر به آن اطلاق مرحله نمىشود گرچه با دقت عقليه به آن اطلاق مرحله بشود.
اشكال: با توجه به آيه «قال يا ابليس ما منعك ان تسجد لما خلقتبيدي...» (18) تعبير به «بيدي» دارد احتمال اين كه انسان اولى خلقت آن از طريق عوامل طبيعى گرچه عمال خداوند هستند را از بين مىبرد در نتيجه برداشتهايى از قبيل نظريه تكامل در مورد خلقت انسان مردود است. (19)
جواب: نسبة خلقه الى اليد للتشريف بالاختصاص كما قال: «نفخت فيه من روحى» وتشبيه اليد كناية عن الاهتمام التام بخلقه وصنعه فان الانسان انما يستعمل اليدين فيما به يتم به من العمل» (20) يعنى نسبت دادن خلق به يد براى شرافت است و تثنيه بودن آن هم كنايه از اهتمام تام به خلقت آدم است.
ادامه دارد . . .
موضوعات مرتبط: قرآن کریم