عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس



قرآن و آفرينش انسان  ( 1 )

 

سخن گفتن درباره‏ى انسان در عين آسانى، از سختى خاص خود برخوردار مى‏باشد، چون شناخت انسان از مسايلى است كه به سادگى دسترسى به آن ممكن نمى‏باشد; زيرا انسان داراى گرايشات متعدد و داراى جنبه معنوى مى‏باشد و مطالعه وتحقيق در هر كدام از خصوصيات انسان نياز به وقت زياد و نوشتن مطالب متعدد دارد. لذا در كتب فراوانى از زاويه‏هاى گوناگون، انسان را مورد بررسى قرار داده‏اند. و از آنجا كه قرآن كتاب وحى مى‏باشد و كلام خداوند است كه خود خالق انسان مى‏باشد بهترين نظريات در مورد انسان را مى‏توان در اين كتاب آسمانى دريافت كرد. از اين رو، بحث را بيشتر بر نظريه‏ى قرآن متمركز كرده، نكاتى را در باب «قرآن و انسان‏» ذكر مى‏كنيم.

 

مبدا آفرينش انسان

بحث‏خلقت انسان از بحث‏هاى بسيار رايج در بين اهل نظر و مطالعه مى‏باشد. براى پى بردن به اين مطلب كه اين مسئله همواره مورد بحث‏بوده است چند نظريه را يادآورى مى‏كنيم. درباره چگونگى پيدايش نوع آدم در زمين دو نظر است: يكى آراى فلسفى قديم و ظواهر دينى كه از اين نظر انواع و اصول خلقت‏بدون سابقه پديد آمده، و نظر استقرايى ديگر كه از فروع فلسفه نشو و ارتقا و تكامل است پيدايش انواع را از دانى به عالى و به هم پيوسته مى‏شمارد و هر نوع پايين را با گذشت زمان و تاثير محيط منشا نوع بالاتر مى‏داند جزئيات اين نظريه از جهت تجربه و كليات اين نظريه از جهت ادله‏ى فلسفى چنان‏كه بايد اثبات نشد. (1)

«خلاصه نظريه دوم اين است كه زمين يكى از سيارات قطعه از خورشيد جدا شده و ابتداء در حال فروزندگى و ميعان بوده است پس رفته رفته در اثر عوامل مخصوص سرد شده و باران‏هاى سنگين بر آن باريده و سيلها جارى شده و درياها پديدار گرديده سپس يك سلسله تركيباتى بين آب و زمين پيدا شده و نباتاتى دريايى روييده است اين نباتات كه داراى باكترى‏هاى زنده بود متكامل شده و در نتيجه اى آنها ماهى و ساير حيوانات دريايى پديد آمده و سپس به ترتيب ماهى پرنده (ذو حياتين) حيوان خشكى و انسان به وجود آمده است و تمام اين مراتب در اثر تكامل است كه تركيبات زمين به خود ديده و به دنبال آن گياهان و حيوانات دريايى و حيوانات ذو حياتين وحيوانات خشكى وبالاخره انسان به وجود آمده است‏». (2)

علامه طباطبايى رحمه الله در رداين نظريه مى‏گويد: اين فرضيه، دليل مخصوصى آن را اثبات نمى‏كند و مى‏توان فرض كرد كه انواع به طور كلى از هم جدا و مستقل باشند بدون اين‏كه تطورى كه نوعى را به نوع ديگر مبدل سازد در كار بيايد بلى صرفا يك سلسله تطوراتى سطحى در زمينه حالات هر نوع وجود دارد بدون اين كه ذات آنها دستخوش تحول شود و تجربه تحول فردى را از يك نوع به نوع ديگر مشاهده ننموده است و هرگز ديده نشده ميمونى به انسان تبديل شود. (3)

درباره چگونگى آفرينش انسان و همچنين ساير موجودات زنده از ديرباز دو عقيده متضاد در ميان دانشمندان وجود داشته است گروهى از دانشمندان معتقد به استقلال انواع جانداران و عدم تكون نوعى از نظر نوع ديگر و گروهى ديگر طرفدار تبدل انواع بودند. اعتقاد به تبدل انواع به بعضى از فلاسفه يونان باستان نسبت داده مى‏شود; در قرون جديد طرفدارانى پيدا كرده است كه مهمترين آنان «چارلز داروين‏» طبيعى‏دان انگليسى قرن نوزدهم مى‏باشد. (4)

داروين دو نظر پر سر و صدا عرضه كرد يكى درباره‏ى كليه موجودات زنده و ديگرى درباره‏ى خصوص انسان. به موجب نظريه اول كه در كتاب «اصل انواع‏» منتشر شد همه انواع حيوانات در اصل از يك نوع سرچشمه گرفته، رفته رفته يك نوع به دو نوع و بعد به چند نوع تبديل شده است. نظريه دوم كه در كتاب «اصل انسان‏» عنوان شده است مى‏گويد انسان كه يكى از انواع موجودات زنده است‏با ميمون از يك منشا بوده و اين دو داراى اجداد مشتركى بودند. (5)

در نظريه دوم، داروين و پيروانش معتقدند كه تفاوتهاى بين انسان و حيوان را ناچيز يافته، قبايل بدوى بازمانده، طبق توصيفى كه داروين از آنها به دست مى‏دهد همان حلقه‏ى مفقوده بين انسان و حيوانند. و دانشمند ديگرى ادعا كرده بين انسان و عاليترين ميمونها تفاوت كمترى هست تا بين عاليترين و پست‏ترين ميمونها. (6)

مبدا و مراحل تكامل خلقت انسان در قرآن

بعد از اين كه دو نظريه مطرح در بين صاحب نظران را اجمالا بيان كرديم وقت آن رسيده است كه خود را در محضر قرآن قرار دهيم و ببينيم قرآن با كداميك از دو نظريه هماهنگى و موافقت دارد يا اين كه نظر سومى را دارد. اين كه انسان ابتداء به صورت مستقل خلق شده يا اين كه تكامل يافته از موجودات زنده ديگر مى‏باشد در قرآن كريم مى‏خوانيم :

«ان مثل عيسى عند الله كمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون‏».

«همانا مثل خلقت عيسى عليه السلام در خارق العاده بودن به امر خدا مانند خلقت آدم بوده است كه خدا او را از خاك آفريد پس بدان خاك گفت‏بشرى به حدكمال باش هماندم چنان گرديد».

جريان حضرت عيسى عليه السلام را در جنبه استقلال آن به حضرت آدم عليه السلام كه كاملا مستقل به وجود آمده است مقايسه مى‏كند. يعنى تصريح دارد كه اصل آدم به صورت مستقل از خاك گرفته شده است و قرآن نه پدر و مادرى براى آدم قايل مى‏باشد و نه آدم را تكامل يافته از موجودات ديگر مى‏داند. و در آيه «بداء خلق الانسان من طين‏» (7) ابتداى خلقت انسان را از طين مى‏داند نه از راه ديگر. پس قرآن انسان را نوعى مستقل فرض كرده است و فرضيه تكامل انواع كه در نتيجه آن انسان از نوع ديگر به وجود آمده باشد مورد قبول قرآن نمى‏باشد. آنچه را كه قرآن از آن حكايت مى‏كند مراحلى را خاك پشت‏سر گذاشته تا انسان به وجود آمده است‏حالا اين كه اين مراحل چگونه گذشته است تصريحى در اين زمينه ندارد. مثلا آيه

«و لقد خلقنا الانسان من سلالة من طين‏» (8)

يعنى بعد از مرحله تراب مرحله ديگرى كه مخلوط آب و خاك مى‏باشد كه همان گل مى‏باشد، آن هم مى‏فرمايد گل خالص در سير تكاملى انسان به عنوان يكى از مراحل آمده است. و علامه طباطبايى رحمه الله مى‏فرمايد :«منظور از انسان نوع انسان است پس شامل آدم و مادون آن مى‏شود و مراد از خلق ، خلق ابتدايى است كه همان حضرت آدم عليه السلام مى‏باشد» (9) بعد از مرحله گل شدن قرآن حكايت از گل و لاى تغيير يافته مى‏كند:

«لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون‏». (10)

ادامه دارد . . .


موضوعات مرتبط: قرآن کریم


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۴/۱۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
.: :.