عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس



تربيت از زاويه ي ديگر

هشدارها ونکته هاي تر بيتي


انگيزه‌ها و نيازهاي ناهشيار، حوادث و وقايع ناخواسته، دردها و رنج‌هاي ناخوشايند، آموزه‌ها و يادگيري‌هاي نامرئي، مهم‌ترين، مرموزترين و پنهان‌ترين عوامل تربيت و شکل دادن رفتار و شخصيت آدمي محسوب مي‌شوند.

اين عوامل کم‌تر در دايره‌ي ديد و مشاهده‌ي اوليا و مربيان در مي‌آيند و از تأثير رازآلود آن‌ها آگاهي سازمان يافته‌اي وجود ندارد. کافي است که هرکس نگاهي اجمالي به گذشته‌ي خود داشته باشد و حوادث و وقايعي را که موجب شده است تغيير و تحولي اساسي در افکار و شخصيت او ايجاد شود، برشمارد؛ آن‌گاه با کمال شگفتي متوجه خواهد شد که اغلب آن‌چه وجود او را تحت تأثير قرار داده و يا سرنوشت وي را تغيير داده است، غالباً ربطي به برنامه‌ريزي‌هاي «قصد شده» و عوامل «پيش‌بيني شده» و آموزش‌هاي «رسمي و ثبت‌ شده» نداشته است.

«تربيت» هر آن چيزي است که بر روي کودک اتفاق مي‌افتد و منجر به تغيير او مي‌شود؛ خواه مستقيم يا غيرمستقيم، خواه پنهان يا آشکار، خواه عمدي يا غيرعمدي و خواه مثبت يا منفي.

براي آگاه شدن از عوامل پنهان، نامرئي، ناهشيار و غيرعمدي تعليم و تربيت بايد به تحليلي عميق از عوامل و سبب‌شناسي رشد و تحول دست يافت. تحليلي که قدرت تمايز بين «تربيت» و «شبه تربيت» را در ديد اوليا و مربيان ايجاد کند و آن‌ها را نسبت به آن‌چه به ظاهر ناچيز و کم‌اهميت است، اما در باطن تغذيه کننده و پيش برنده‌ي جريان رشد و تغيير کودک است، آگاه سازد.

اوليا و مربياني که توانسته‌اند بين اهداف پنهان و اهداف آشکار تربيت، تمايز معنادار ايجاد کنند، مي‌دانند که بين آن‌چه «قصد» مي‌کنند و آن‌چه فرزندانشان «کسب» مي‌کنند، تا چه اندازه اختلاف و بلکه تناقض وجود دارد.

در پاره‌اي از موارد نيز مشاهده مي‌شود که آن‌چه به يک معنا به کام کودک تلخ ونا گوار است، ممکن است در معنايي ديگر به سود رشد او باشد، و اگر بتوان از همه‌ي وقايع و محرک‌ها و روي دادهاي منفي و مثبت استفاده‌ي سازنده کرد، آن‌گاه تهديدها و بحران‌هاي زندگي نيز به فرصت‌ها و بسترهاي کمال‌زا تبديل مي‌شود. چرا که:

رنج و درد به همان اندازه سازنده است که آسايش و لذت.

کام‌يابي و موفقيت به همان اندازه مفيد است که شکست و ناکامي.

ناامني و ترس به همان اندازه رشددهنده‌ي استعدادها و مهارت‌هاي کودک است که امنيت و آرامش.

بحران و تعارض در زندگي کودک به همان اندازه موجب تحول و رشد اوست که هماهنگي، تعادل و توازن.

در واقع، گاهي اوقات، «بود» چيزها در گرو «نبود» آن‌هاست!

هم‌چنان که تا زماني که غم نباشد، شادي درک نمي‌شود.

تا زماني که «بيماري» نباشد قدر «عافيت» بر ملا نمي‌شود.

تا زماني که فقر و محروميت نباشد، برخورداري و کام‌يابي پديد نمي‌آيد.

به عبارت ديگر:

اگر امکان «شکست» نبود ،«موفقيت» به دست نمي‌آمد.

اگر «عقده‌ي حقارت» نبود، تلاش براي «برتري» و جبران مضاعف صورت نمي‌گرفت.

اگر امکان «فساد» و «گناه» نبود، «نجابت» و «پاکي» معنا نداشت.

اگر «تاريکي» و «ظلمت» نبود، «روشني» و «نور» احساس نمي‌شد.

پس در يک کلام شايد بتوان گفت: «شر» عاملي است به همان‌سان مثبت که «خير»! همان‌گونه که «پروتاگوراس»، انديشمند بزرگ يوناني، به شاگردان خود مي‌آموخت که همان لحظه که در ستايش شيء واحدي هستند در همان لحظه آن را نکوهش کنند، زيرا جهان واقعي انسان‌ها با هم متفاوت است. اما به نظر مي‌رسد در جامعه‌ي امروز و در جهان معاصر، اين مفاهيم و اين نوع قرائت از تعليم و تربيت، ديگر وجود خارجي نداشته باشد، چرا که تربيت کودکان امروز، در فضاهاي مصنوعي، با برنامه‌ها و روش‌هاي ساختگي هم چون کارخانه‌هاي صنعتي در محفظه‌هاي مکانيکي صورت مي‌گيرد. به همين سبب است که محصول اين «باز توليد» با طبيعت آدمي و نيازهاي متعالي او فاصله دارد. اما تعليم و تربيت زنده با روش‌هاي فعال و بالنده در مواجهه با چالش‌هاي جدي زندگي رخ مي‌دهد و از خلال آن شيوه‌هاي زيستن متعالي در ميدان نبردهاي متوالي کشف مي‌شود.

ادامه دارد...


موضوعات مرتبط: روان شناسی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۴/۱۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
.: :.